پيشگفتار مؤلف
بسم الله الرحمن الرحيم(4)
لآلى(5) حمد(6)، و جواهر(7) ثنا(8)، تحفه بارگاه جلال كبرياى(9) حكيمى(10) كه الواح(11) ارواح قابله(12) نوع بشر(13) راكه مظهر(14) غرايب صنع(15) قضا و قدر(16) است به صيقل مواعظ(17) دلپذير و حكمتهاى(18)بىنظير جلا داده، عكسپذير صفات كمال(19) و چهره گشاى نعوت<
1- اردهدوشاب: اردهشيره - مخلوط كنجد نرم شده با شيره. |
جلال(1) خويش گردانيده و چشمههاى حقايق از لسان(2) معجزبيان(3) انبيا و اصفيا(4) بر بساتين(5) قلوب صافيه(6) و مزارع صدور زاكيه(7) ارباب(8) فطنت(9) و ذُكا(10) جارى ساخته، الوانِ(11) رَياحينِ(12) محبت و انواع گلهاى معرفت(13) دمانيد(14).
و صلواتِ(15) نامحدود بر زُبده عالم وجود(16) و صاحب مقام محمود(17) و باعث ايجاد سَبعِ طِباق(18) و متمم صحيفه مكارم اخلاق(19)، مقدس جنابى(20) كه از خزانه(21) فيض(22) ازلى(23) به تشريف(24) شريف انك لعلى خلق عظيم(25) سرافراز است، و امت نوازى كه از وفور شفقت(26) و مرحمت، به مَنقَبتِ(27) حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم(28) ممتاز است. اعنى(29) سيد - المرسَلينَ، و فَخرَ العالمين، و شَفيعَ المُذنِبينَ، و رحمه الله على الأولين و الآخرين، محمد بن عبدالله خاتم النبيين(30).
و درود نامعدود(31) بر آل اطهار(32) و اهل بيت اخيارِ(33) او كه به نور تولايشان(34) قَناديل(35) دلهاى محبان(36) روشنى بخش زمين و آسمان گرديده، و از شَعشَه(37) خورشيد محبتشان به مقتضاى(38) سيماهم فى وجوههم من أثر السجود(39) صبح صادق(40) يقين و ايمان از جبين(41) شيعيان دميده. خصوصا سيد اوصيا(42)، و امام اتقيا(43) و فريادرس روز جزا(44) و مَحرم سُرادِق(45) لو كشف الغطا(46)، باب مدينه علم(47)، و لنگر سفينه حلم(48)، اعنى(49): ولى الله المرتضى(50)، و سيف الله المنتضى(51)، أميرالمؤمنين(52) و يعسوب المسلمين(53)، أسدالله الغالب(54)، و شهاب الله
1- نعوت جلال: صفات جلال - ويژگيها و صفاتى از خداوند كه در معنى آنها سلب و نيستى در نظر گرفته مىشود مانند نفى جسميت، تركيب و ديگر ويژگيهاى ذاتى آفريدگان. آنها را صفات سلبيه و صفات نقص نيز مىگويند زيرا ثبوت آنها براى خداوند باعث نقص و احتياج است و اين براى خداوند محال است. به آنها صفات مىگويند زيرا ثبوت آنها براى خداوند باعث نقص و احتياج است و اين براى خداوند محال است. به آنها صفات جلال از آن رو گفته مىشود كه خداوند پاك و مبرا و منزه است از صفاتى كه شايسته جلال او - يعنى عظمت، بزرگى و شكوه بىانتهاى او - نيست. |
الثاقب(1)، سيد الوصيين(2)، على بن أبىطالب،(3)، صلوات الله عليهم أجمعين و لعنه الله على أعدائهم أبد الأبدين(4).
اما بعد: مستمد(5) فيوض(6) ازلى(7)، محمدباقر بن محمدتقى(8)، عفى الله عن جرائمهما(9)، به موقف عرض برادران ايمانى و دوستان روحانى(10) مىرساند(11) كه: چون حكيم(12)، عليم(13)، نفوس(14) بشرى را بر وفق(15) حكمت(16) كامله و مصلحت شامله(17) به عوايق(18) غفلات(19) و علايق(20) شهوات(21) مبتلا گردانيده(22)، حيرت زدگان به وادى(23) بيخبرى و جهالت(24)، و مدهوشان(25) شراب بغى(26) و ضلالت(27)را از مواعظ(28) حسنه(29) و نصايح(30) جميله(31) چاره نيست، كه شايد از خواب غفلت بيدار و از مستى حيرت هشيار گردند، لاجَرَم(32) حكيم على الاطلاق(33)، كلام معجز نظام(34) خويش را به نصايح شافيه(35)و امثال(36) و حِكَمِ(37) وافيه(38) مشحون(39) گردانيده و پيشوايان راه دين و راهنمايان مسالك(40) يقين را به اين شيمه كريمه(41) امر فرموده كما قالالله تعالى(42): ادع الى سبيل ربك بالحكمه والموعظه
1- شهاب الله الثاقب: شهاب خداوندى، كه به هدف مىرسد و آن را سوراخ مىكند، يا: ستاره تابان و درخشان خداوندى. شهاب ثاقب شعلهاى است مانند تير كه شب در آسمان ديده مىشود و به صورت گلولهاى فروزان از سويى به سوى ديگر مىرود و محو مىگردد. در آيات 6 - 10 سوره صافات آمده است: ما آسمان دنيا - يا: آسمان زيرين - را به زينت ستارگان آراستيم. و آن را از دسترس هر اهريمن سركش و نافرمان نگاه داشتيم. كه نمىتوانند به {گفتار} گروه بالاتر (فرشتگان عالم بالا) گوش فرا دهند. و {اگر چنين كنند} از هر سو با تير {شهاب} هدف قرار گيرند. تا رانده و دور گردند. آنان را شكنجهاى دردناك و هميشگى است. مگر آنكه دزدانه خبرى ربايد. پس تير شهابى كه به هدف مىخورد و از آن مىگذرد، او را دنبال خواهد كرد. توصيف اميرمؤمنان على (ع) به شهاب ثاقب به اين معنى از آن روست كه آن حضرت، حريم دنى را از دستبرد دشمنان دور نگه مىداشته و در پيكار خويش با اهريمنان دين ستيز خطا نمىكرده است. اگر مقصود ستاره تابان و درخشان باشد نيز درست است و اين را كارنامه آن حضرت در حيات وى و تأثير او بر نسلهاى پس از خويش تأييد مىكند. |
الحسنه و جادلهم بالتى هى أحسن.(1)
و در كلام وافى هدايت(2) جناب بارفعت(3) رسالت پناهى(4)، و اهل بيت(5) كِرام(6) او صلواتالله عليهم أجمعين، خطب(7) و مواعظ(8) و وصايا(9) فوق حد و احصا(10) وارد شده و اكثر طالبان هدايت به اعتبار(11) عدم انس به لغت(12) عرب از فوايد و منافع آنها محروماند.
لهذا اين بىبضاعت(13) را به خاطر فاتر(14) رسيد كه وصيتى(15) كه حضرت سيدالمرسلين(16) صلىالله عليه و آله برگزيده اصحاب(17) و زبده اتباع(18) خود - ابوذر غفارى رضوانالله عليه(19) - را فرمودهاند، چون جامعترين اخبارى است كه در اين باب از ينابيع(20) وحى و الهام مأثور گريده(21) و بر اكثر مكارم اخلاق حسنه(22) و محاسن اوصاف جميله(23) اشتمال دارد(24)، ترجمه نمايم و مقيد به رنگينى عبارات و حسن(25)استعارات(26) نگرديده، به عبارات قريبه به فهم، مضامين(27) آن را ادا كنم و آنچه محتاج به تفسير و تبيين(28) باشد و اشكال آن منحصر در عدم فهم لغت نباشد، بر وجه ايجاز(29) متوجه حل آن بشوم تا كافه(30)مؤمنان و عامه شيعيان را از اين مايده سبحانى(31) و عايده ربانى(32) بهره فاضل(33) و نصيب كامل بوده باشد.
و چون از فضل(34) شامل(35) سبحانى(36) اميد دارم كه موجب حيات قلوب و ارواح مردهدلان سراى غرور(37) گردد، آن را به عينالحيات(38) مسمى گردانيدم.(39)
1- بخشى از آيه 125 سوره نحل (16): {مردم را} با حكمت (گفتار درست و استوار) و پند نيكو به راه پروردگارت بخوان، و با آنان به نيكوترين شيوه بحث و گفتوگو كن. |