گفتار دوم: روش علمى تصحيح
گفتار دوم: روش علمى تصحيح
در اين گفتار، چكيدهاى از اصول و مبانى تصحيح علمى متون نظم يا نثر كه مبناى تصحيح اين نسخه از كتاب عينالحيات است ارائه مىشود.
1. هدف تصحيح
هدف از تصحيح اثر يك مؤلف (اعم از نويسنده يا شاعر) دستيابى به نوشتهها يا سرودههاى اوست.
مصحح، امانتدارى است كه با چشمپوشى از سليقهها، ذهنيات و گرايشهاى خويش نشان مىدهد چه چيز از مؤلف است يا مؤلف چه گفته است؛ نه آنكه چه چيز بهتر است، مؤلف بهتر بود چگونه بگويد، اگر مؤلف مجال اصلاح بيشتر در اثر خويش مىيافت چگونه مىنوشت يا مىسرود، اگر مؤلف امروز زنده بود چگونه مىگفت، اگر من جاى مؤلف بودم چه مىگفتم و... .
نقد روشهاى مرسوم
2. اشكال عمده شيوههاى رايج تصحيح(1)
پيشداورى و اعمال گرايشهاى فردى يا جمعى در هر پژوهش، بزرگترين آفت سلامت آن است.
اشكال عمده شيوه تصحيح معاصران و در نتيجه مهمترين مشكل انواع و اقسام نسخههاى تصحيح شده موجود، نوعى پيشداورى درباره نوشته يا سروده مؤلف و مبنا قرار گرفتن اين پيشداورى در تصحيح است.
چناچه مصحح مبناى تصحيح خود را بر گزارهاى مشابه اين گزاره الگو درباره سخن مؤلف قرار مىدهد كه اگر سخنى داراى اين مشخصات زيبايى شناختى باشد از مؤلف است، كار تصحيح وى با اين تناقضها و اشكالها روبهرو خواهد بود:
1) من سخن مؤلف را در دست دارم؛ بر اين اساس سخن مؤلف را مىشناسم؛ پس سخن مؤلف اينگونه است.
2) من به تصحيح اثر مؤلف مىپردازم؛ يعنى در جستوجوى سخن مؤلف هستم؛ پس سخن مؤلف را در دست ندارم.
به عبارت خلاصهتر، هيچگونه داورى درست درباره سخن يك مؤلف پيش از دسترسى به همه نوشتهها يا سرودههاى او امكان ندارد و داورى درست، مستلزم تصحيح آثار اوست. بنابراين تصحيح اثر بايد بر پايهاى جز داورى درباره سخن مؤلف قرار گيرد تا تناقض، دور و مصادره به مطلوب لازم نيايد.
ممكن است گفته شود: گرچه در ميان نسخههاى مختلف يك اثر اختلاف است اما مشتركاتى نيز در آنها وجود دارد. بنابراين چه اشكالى دارد كه پيشداوريها بر اساس مشتركات باشد و اين، مبناى تصحيح موارد اختلاف قرار گيرد؟
پاسخ چنين است: مقصود از نسخهها كدام نسخههاست؟ نسخههاى كدام دهه؟ كدام نيم قرن؟ كدام قرن؟ كدام قرنها؟ روشن است كه هرچه زمان بيشترى به اين نسخهها اختصاص يابد شمار آنها بيشتر، اختلافها بيشتر و مشتركات كمتر مىشود.
فرض كنيم بنا بر مشخص شدن شماره و محدودهاى زمانى براى نسخهها باشد. مبناى اين تعيين چيست؟ بيگمان اين امر بايد پشتوانهاى قوى از استدلال داشته باشد.
به فرض كه محدودهاى منطق پسند براى اين نسخهها داشته باشيم و مشتركات آنها را استخراج كنيم. چه دليلى است كه ديگر سخنان مؤلف كه مورد اختلافاند از اين مشتركات پيروى كنند؟ به عبارت ديگر چه الزامى براى يك نويسنده يا شاعر وجود دارد كه هموراه به يك سبك سياق بنويسد يا شعر بگويد و از مجموعهاى واژگانى پيروى كند كه همه آيندگان در انتساب آن به وى متفقالقولاند؟!
3. اشكال عمده شيوههاى رايج تصحيح (2)
بيگمان آنها كه در پى تصحيح اثر يك نويسنده يا شاعر براساس روش بهگزينى و انتخاب و ارائه قرائت بهترند بر اين نيستند كه گزينش آنها سخن مؤلف نيست؛ بلكه ميان انتخاب دلپسندتر و مطلوبتر از يك سو و سخن مؤلف از سوى ديگر، ملازمه و ارتباطى منطقى به اين صورت قائلاند:
آ) اين قرائت بهترين است.
پس
ب) اين قرائت از مؤلف است.
براى بررسى اشكالهاى منطقى اين روش، بايد گزارههايى كه به آ منتج مىشوند و گزارههايى ديگر كه آ را به ب مىرسانند بررسى شوند. اين گزارهها عبارتاند از:
1) اين قرائت به نظر من (/ ما) بهترين است.
2) هر قرائت كه به نظر من (/ ما) بهترين باشد به نظر ديگر معاصران نيز بهترين است.
3) هر قرائت كه به نظر ما بهترين باشد در عصر مؤلف نيز بهترين است.
4) هرچه در عصر مؤلف (نيز) بهترين باشد در واقع بهترين است.
پس
آ) اين قرائت بهترين است.
5) هر يك از قرائتهاى موجود كه بهترين است مؤلف آن را گفته، زيرا مؤلف همواره گوينده بهترينهاست (گزاره ب).
{به جاى گزارههاى 4 و 5 مىتواند گزاره 6 باشد:
6) هرچه در عصر مؤلف (نيز) بهترين باشد مؤلف آن را گفته است، زيرا مؤلف همواره گوينده بهترينهاى زمان خويش است.}
و اما اشكالهاى اين گزارهها:
1) گزاره 1، با فرض راستگو بودن مدعى (/ مدعيان)، راست است اما ممكن است در آينده نظر مدعى (/ مدعيان) تغيير يابد.
2) در گزاره 2 از كجا معلوم كه ديگر معاصران اهل نظر نيز با مدعى (/ مدعيان) همسخن و همعقيده باشند و آن قرائت را بهتر بدانند؟ كه در واقع نيز چنين همنوايى وجود ندارد.
3) اثبات گزاره 3 مستلزم اين ادعاست كه (اول): زمان ما و زمان مؤلف از نظر بهترينها يكسان است، يا (دوم) اين ادعا كه: ( بهترينها (و تشخيص آنها) وابسته به زمان و مكان نيستند، يا (سوم) اينكه ما بهترينهاى عصر مؤلف را همواره مىتوانيم تشخيص دهيم.
ادعاى اول و دوم مورد تأييد هيچ يك از اهل فضل و دانش نيست. ادعاى سوم را نيز هر پژوهشگرى با اندك تأمل مىتواند رد كند، زيرا بررسى در متون كهن و مقايسه آن با اطلاعات موجود كه در دسترس ماست نشان مىدهد كه هنوز نقاط و نكات كشف ناشده و ناشناختهاى در آثار مكتوب گذشته ما هست كه براى درك يا تعبير و تفسير آن به آگاهيايى بيشتر نياز داريم.
4) گزاره 4 نيز با توجه به اصل تطور و تحول زبان و عناصر زيبايى شناختى آن در هر عصر مردود است. اصولا تعيين معيارهايى همهزمانى براى زيبايى شناسى زبان، اگر غير ممكن نباشد، بسيار دشوار است.
5) بررسى گزارههاى 5 و 6 نياز به پاسخ اين پرسش مهم دارد: آيا هر سخن اين مؤلف بهترين است؟
براى مزيد آگاهى بايد گفت هيچ عالم، دانشمند، فيلسوف، اديب يا شاعر فهيم، مدعى اين نيست كه آنچه از زبان و قلم او تراويده است نياز به اصلاح و بهبود ندارد. رسم نويسندگان و شاعران بزرگ بر اين بوده است كه در صورت مجال، نوشتههاى خود را گاه بارها وارسى و اصلاح مىكردهاند.
حتى همان نسخههاى اصلاح شده مؤلف را نيز به يقين نمىتوان گفت كه حرف آخر و قول فصل است. به هر حال بسيار طبيعى است كه مؤلف يا مجال اصلاح برخى آثار خود را نيافته است و يا اگر يافته باشد ذهن وى، بيش از آنچه از او در دست ماست، بر اين امر يارى نكرده است.
ملاحظه مىشود كه هيچ راهى منطقى از بهگزينى در ميان روايت نسخهها به سوى سخن مؤلف وجود ندارد و هيچ ملازمهاى بين اين دو برقرار نيست و هر گام براى برقرار كردن ارتباطى اين چنين، با اشكالهاى اساسى و كمرشكن روبهروست.
به اشكالى ديگر در بند بعد اشاره شده است.
4. اشكال عمده شيوههاى رايج تصحيح (3)
تصحيحهايى كه براساس شرح و توضيح متن و تناسبات آنها انجام مىپذيرند تا بهتر را برگزينند، داراى اشكال منطقى ديگرى نيز هستند.
توضيح اينكه: شرح در مرحلهاى پس از تصحيح قرار دارد؛ به اين معنى كه نخست بايد متن تصحيح شده وجود داشته باشد با سپس شرح بر اساس آن صورت پذيرد. در حقيقت، تصحيح، مقدمه شرح و توضيح است. اما در اين روش، شرح و توضيح به عنوان مقدمه و وسيله تصحيح مورد استفاده قرار مىگيرد و اين مستلزم دَور است.
5. ذهنيات و پيشداوريهاى بازدارنده
آنچه امروزه به طور عمده مانع دستيابى مصححان به روش علمى تصحيح اثر يك مؤلف مىشود پيشداوريهاى بازدارنده و ذهنيات نامستدل است.
برخى از اين ذهنيات و پيشداوريها از اين قرارند:
هر سخن مؤلف بهترين است.
مؤلف از سهو و خطا بهدور است.
آگاهى ما براى درك نكات و دشواريهاى ادبى سخن مؤلف كافى است.
تنها يك قرائت، از مؤلف است.
نوشتههاى مؤلف يكنواختاند و همه از يك سبك و سياق و اسلوب پيروى مىكنند.
به خاطر همين ذهنيات و پيشداوريهاست كه امروزه تصحيح نوشتهها يا سرودههاى مؤلفان و مصنفان پيشين اغلب براساس سبكشناسى سخن آنان، تناسب نوشتهها يا سرودهها، هماهنگى و همخوانى و صحت انتخاب واژهها و گزينش موارد مطلوبتر، زيباتر و خوشايندتر از ميان نسخهها و منابع صورت مىپذيرد و از اصول و روشهاى تصحيح ذوقى (آزاد)، قياسى، التقاطى، بسامدى (آمارى) و از اين دست پيروى مىكند و داراى همان اشكالهايى است كه در بندهاى پيش به آنها اشاره شد.
اينكه كدام يك از اين پيشداوريها واقعيت دارد پس از تصحيح علمى مشخص خواهد شد و در آينده نشان خواهيم داد كه هيچ يك از آنها درست نيست.
بگذريم از اينكه بسيارى ناشران و مصححان نيز به خود اين اجازه را مىدهند كه در نوشته مؤلف دست ببرند و آن را متناسب با زبان و شيوه نگارش زمان خويش تغيير دهند.
6. مشكل در گزينش منابع
در واقع براى اغلب تصحيحكنندگان متون نظم و نثر، نسخه چيزى تعريفناشده است. آنها گاه نسخههاى نيمه يك قرن، گاه از سراسر يك قرن، گاه علاوه بر اينها نسخهها يا برخى نسخههاى قرون بعد، و حتى تصحيحهاى مشهور قرن اخير و قرن پيش را به عنوان منبع مورد استفاده قرار مىدهند.
گاه نيز نسخههاى جديدتر را بر نسخههاى كهنه ترجيح مىدهند و قرائت را از آنها برمىگزينند. حتى برخى يك نسخه را بدون قدمت يا اعتبار ويژه نسبت به ديگر نسخهها، مبنا قرار مىدهند و يكى - دو نسخه ديگر را هم براى تصحيح به كمك مىگيرند.
اينگونه مصححان براى توجيه اين امر سخنى دارند و مىگويند: ممكن است نسخه الف از نسخه ب جديدتر باشد اما از روى نسخهاى كهنتر از ب نوشته شده باشد؛ در نتيجه تاريخ كتابت لزوما نماينده قدمت نيست.
اين سخن در حيطه نظر و در كليت خويش درست است اما در عمل و در تدوين روش تصحيح يك اثر با چند اشكال عمده روبهروست: اول؛ از كجا معلوم كه نسخه مشخص الف از نسخهاى قديمىتر از ب كتابت شده باشد. اين ادعا براى هر نسخه نياز به اثبات دارد. تصحيحگران مورد بحث معمولا براى هيچ دو نسخه كهن از مآخذ خود چنين چيزى را اثبات نمىكنند و اگر براى هر نسخه آن را به اثبات برسانند تنها براى همان نسخه معتبر است و ديگر نسخهها را شامل نخواهد شد.
پس صرف ترجيح نسخه جديد بر نسخه قديم، ترجيحى بلا مرجح و ادعايى بدون دليل است.
دوم؛ از كجا معلوم كه نسخه الف در نقل خود امين باشد و عين نسخه قديمىتر از ب را نقل كرده باشد؟
سوم؛ احتمال كتابت از نسخه كهنتر را براى ب نيز مىتوان مطرح كرد. ب نيز بيگمان از روى نسخهاى كهنتر از خود نوشته شده اشت؛ حال از كجا معلوم كه نسخه مأخذ ب از نسخه مأخذ الف كهنتر نباشد؟
چهارم؛ بنا بر اين ادعا، تاريخ كتابت نسخه نبايد به هيچ كار بيايد. پس چه معيارى براى قدمت نسخهها وجود خواهد داشت؟ بر اين اساس چه لزومى به استفاده از نسخههاى كهن است؟
تعريف نسخه كهن يا كهنتر چيست؟
هرگونه پاسخ، اگر استدلالى براى اين باشد كه ضبط فلان نسخه يا نسخهها بهتر، زيباتر، مأنوستر و با سبك بيان و سخن و انديشه مؤلف نزديكتر است، حاكى از آن خواهد بود كه اين تصحيحگران قرائتى را بر اساس ذهنيات، پيشداوريها و روشهايى كه پيش از اين بدانها اشاره شد در ذهن خويش برگزيدهاند و اكنون به دنبال نسخهاى براى تأييد آن مىگردند تا تصحيح آنان به اصطلاح مستند باشد. بگذاريم از اينكه علىالقاعده، نسخه، مبناى گزينش قرائت است اما در اين روش، قرائت از پيش گزيده شده، مبناى انتخاب نسخه قرار گرفته است.
7. نيمسايهاى لرزان از روش علمى
در بسيارى از روشهاى مستند تصحيح، تعدد و قدمت نسخههاى حاكى يك ضبط نيز در نظر گرفته مىشود اما كثرت و قدمت ضبط، اصل نيست؛ به اين معنى كه اگر قرائتى براساس تأييدهاى ادبى، شواهدى از متون كهنتر، سخن ديگران، ديگر سخنان مؤلف، تناسب با سبك و سياق و طرز و اسلوب نگارش و انديشه مؤلف، درستى و زيبايى لفظ و معنى و شواهد تاريخى و علمى و فنى و غيره بهتر، درستتر و مناسبتر تشخيص داده شد، به كثرت و قدمت نسخهها مىنگرند. اگر اكثر و اقدم نسخهها حاوى آن بودند، كثرت و قدمت نيز به عنوان پشتوانهاى براى گزينش ذكر مىشود و اگر نه، به بيشترين و كهنترين نسخهها نسبت خطا داده مىشود.
علاوه بر اين، آنها كه مدعى رعايت ضبط اكثر و اقدام نسخهها هستند، هم در انتخاب فاصله زمانى نسخهها با سال درگذشت يا زمان حيات مؤلف با مشكل گزينش منابع - كه در بند 6 به آن اشاره داشتيم - روبهرو هستند و هم اينكه براى آنها رابطه كثرت و قدمت معين نگرديده است. اگر اكثر نسخهها با نسخههاى اقدام توافق نداشتند چه بايد كرد؟ پاسخ مشخص نيست. حتى گاه قاعده معينى براى ترجيح اكثرها، اقدمها يا مورد موافق با مبانى بهترى، زيباترى، مناسبترى و از اين دست ندارند. تنها زمانى كه اكثر نسخهها كه اقدم آنها نيز باشند با مبانى گفته شده هم نتيجه شوند، تصميم آنها براى گزينش ارائه ضبط اكثر و اقدام نسخهها قطعى و پاسخ مشخص است.
8. نتيجه
ملاحظه مىشود كه روشهاى تصحيح متون نظم يا نثر كه جز با استناد به اكثر و اقدم نسخهها - و لاغير - صورت و انجام مىپذيرند، با همه ظاهر فريبنده و استدلالگونه خود درباره تناسب گزينشها با سبك بيان و انديشه مؤلف و اصول زيبايى شناختى و با تمام تلاشهاى ذهنى مصحح و با همه توجه اديبان و زيباپسندان و عالمان به آنها، لزوما انتساب به مؤلف را - كه هدف تصحيح است - نتيجه نمىدهند؛ نوعى اجتهاد در برابر نصاند كه تطابق موردى آنها با واقع، اتفاقى است؛ نتايج آنها تابع درك افراد بر اساس شرايط زمانى، مكانى و معلومات آنهاست؛ اتخاذ اين روشها ذهن را از درك معانى كشف ناشده و ورود به دنياى ناشناختهها باز مىدارد و شخص به جاى يافتن معانى تازه يا اقرار بر عدم درك معانى نامعلوم، خود را با يافتههاى قبلى خويش راضى مىسازد و حكم شاهد را بر غايب بار مىكند.
روش علمى تصحيح
9. مقصود از روش علمى
منظور از روش علمى تصحيح يا روش تصحيح علمى يك متن كهن، شيوهاى است كه در هر گام، براى خويش استدلالى داشته باشد، بدين نحو كه براى هر گفته خود اقامه دليل و برهان كند و اين دلايل و براهين نهايتا به اصولى بديهى يا موضوعهايى پذيرفتهشده در علوم برسند.
اگر روش تصحيح، علمى باشد، مانند روشهاى علمى ديگر مستقل از پژوهشگر است و محققان مختلف را به نقطهاى واحد مىرساند زيرا وابسته به ذوق، ميل، گرايش و پيشداورى نيست.
چهرهاى از اين روش را در نقد روشهاى مرسوم ديديم و در اثبات روش تصحيح علمى عينالحيات، چهرههايى ديگر از آن را خواهيم ديد.
10. اهميت نسخهها و منابع كهن
تصحيح اثر يك نويسنده يا شاعر درگذشته، يعنى دستيابى با آنچه وى نوشته يا سروده است. اين كار از مقوله پژوهشهاى تاريخى است. در اينگونه پژوهشها يكى از مهمترين و اساسىترين مراحل، دستيابى به سندو منبع تاريخى است كه در تصحيح اثر مكتوب عبارت است از منابع مكتوب.
هرچه فاصله زمانى اين منابع با مؤلف نزديكتر و تحريف در سند كمتر و تشابه نسخهها بيشتر باشد اعتبار نتايج بيشتر است.
ملاحظه مىشود كه شيوه تصحيح كتاب يك نويسنده يا ديوان يك شاعر، بيش از آنكه كارى ادبى باشد، از روش تحقيق تاريخى پيروى مىكند و از نظر روش تحقيق، فرقى اساسى با دستيابى به فلان سخن شخصيتى تاريخى ندارد.
در هر بخش از يك اثر كه به خط مؤلف در دست نباشد، منابع اصلى تحقيق در كيفيت و كميت نوشته او نسخههاى مكتوب آن اثر خواهد بود. هرچه فاصله كتابت نسخهها از دوران حيات مؤلف بيشتر شود تحريف در آنها بيشتر راه مىيابد و شمار حذفها، اضافات و تغييرات بيشتر مىشود. اينجاست كه بايد مرزى را براى اعلام كفايت نسخهها در نظر گرفت كه هم نسخههاى اطمينانبخشترى در آن باشد و هم تعدد نسخهها به اندازهاى باشد كه بتوان براى انتساب متنى به مؤلف، چند يا چندين پشتوانه و تأييد داشت.
تا آنجا كه بررسيهاى ما نشان داد، تنها كمتر از يك سوم كتاب عينالحيات مجلسى به خط مؤلف آن قابل دسترسى است و دو سوم ابتداى آن اگر موجود باشد، در جايى نامعلوم يا كتابخانهاى خصوصى است. در همين بخش نيز به خاطر گذشت زمان، قسمتهايى ناخواناست يا در برش صحافى حذف شده است. بنابراين ضرورى است كه براى تصحيح ديگر بخشهاى اين كتاب و بخشهاى ناخوانا در دستنوشت مؤلف، از نسخههاى ديگر بهره برد.
به دلايلى كه در بندهاى 15 (حساب احتمالات،...) و 23 (كمترين پشتوانه...) خواهد آمد، براى تصحيح هر بخش از متن كه به خط مؤلف موجود نباشد، وجود حداقل 5 نسخه از كهنترين نسخههاى خطى يا نسخههايى كه از روى دستخط مؤلف نوشته شده باشند، لازم و اغلب كافى است به گونهاى كه 3 نسخه كهنتر اساس تصحيح بر پايه روش علمى قرار گيرد و در صورت عدم حصولِ نتيجه بر اساس آن 3 نسخه، نسخه چهارم (از نظر قدمت) و باز هم در صورت عدم حصول نتيجه، نسخه پنجم (از نظر قدمت) به مشورت گرفته شود. بر پايه اين روش كار:
1) اگر از ميان 3 نسخه اساس، حداقل 2 نسخه قرائتى را تأييد كردند همان قرائت برگزيده مىشود.
2) اگر هيچ 2 نسخه از 3 نسخه اساس با يكديگر در قرائتى توافق نداشتند، يا يكى از نسخههاى اساس در آن بخش افتادگى داشت يا خوانا نبود، تأييد نسخه چهارم بر هر قرائت، شبيه حالت 1 را پديد مىآورد و قرائتى با پشتوانه 2 نسخه برگزيده مىشود.
3) اگر نسخه چهارم نيز اكثريتى را پديد نياورد يا آن هم در آن بخش افتادگى داشت، نسخه پنجم به مشورت گرفته مىشود و با آن همانند نسخه چهارم عمل مىشود.
4) بسيار به ندرت اتفاق مىافتد كه نسخه پنجم هم نتواند راهگشا در انتخاب قرائتى باشد. به هر حال، در صورت پديد آمدن چنين حالتى نادر، وجود نسخه ششم در آن بخش ضرورت دارد.
ذكر اين دلايل در اينجا از اين رو ضرورى است كه اين آگاهى پديد آيد كه كثرت نسخهها و گستردگى زمان كتابت آنها فراتر از محدودهاى خاص، نه تنها به دقت تصحيح نخواهد افزود بلكه اگر تعداد نسخهها از حد ضرورت افزونتر شود و پاى نسخههاى جديدتر به ميان آيد، خطرى به تهديد تصحيح علمى برخواهد خاست، به اين نحو كه هرچه نسخهها از روى نسخههاى دست دوم و سوم به بعد نوشته شوند، به تدريج غلطها فراوانتر و شمار حذفها، تغييرات و اضافات بيشتر مىشود. در حقيقت، توجه به نسخههايى كه فاصلهاى بيشتر با دستخط مؤلف دارند، آغازى است براى دشواريهاى دست و پاگير، بيحاصل و گاه فريب دهنده كه دستاوردى به پژوهشگر نمىبخشد، وى را به ورطه تحريفهاى بيشتر و كثرت نسخههاى غيراصل مىاندازد و تحقيق در صحت انتساب و در نتيجه اصالت ضبطها را دشوار يا ناممكن مىسازد.
تنها در صورتى كه مؤلف يا شاعر، دو نسخه از نوشته يا سروده خويش را با تفاوتهايى منتشر كرده باشد، تعدد نسخهها تا حد 14 نسخه و تناوب و يكسانى تفاوتها در شرايطى، مىتواند نمايانگر تفاوتها در تأليف يا سرودن اثر باشد. در عينالحيات چنين امرى نيست و بنابراين كفايت نسخههاى آن در حد عدد 5 است.
11. لزوم پرهيز از بازپژوهى
حال كه مشخص گرديد چه نسخههايى از اثر مؤلف در تصحيح علمى مورد استفاده قرار مىگيرند جاى اين نكته نيز هست كه اگر گزارش يا گزارشهايى امين و مورد اعتماد از اين نسخهها تهيه شده باشد نيازى به مراجعه مستقيم به نسخهها، فيشبردارى از آنها و بازنويسى متون نيست؛ چه، كارى است دوباره و بيهوده. كار مهم، آگاهى از ضبط نسخههاست و اين آگاهى مىتواند از راه مراجعه مستقيم به نسخه ياتصوير آن، گماردن فردى براى تهيه گزارش از نسخه، استفاده از گزارش ديگران، يا حتى استفاده از مجموعه رايانهاى اختلاف نسخهها به دست آيد. تنها در صورتى كه به نقل ديگران اعتماد نيست لازم است كه مصحح يا شخص مورد اعتماد او، خود با مراجعه به نسخه يا تصوير آن، از ضبط نسخه آگاهى يابند. در غير اين صورت پرهيز از بازپژوهى و استفاده از منابع نزديكتر و سريعتر اطلاعاتى، يكى از عوامل پيشرفت سريع پژوهش است.
از آنجا كه گزارشهايى مورد اعتماد از اختلاف نسخههاى عينالحيات در دست نيست بنابراين در مراجعه به منابع تصحيح، از روگرفت (كپى) اصل نسخهها بهره گرفتهايم.
12. منابع مورد استفاده ما
1) نسخه مجلسى (ناقص). اين نسخه به شمارههاى 9870 و 3970 در دو بخش در كتابخانه عمومى آيتالله العظمى مرعشى نجفى (قم) موجود است و مجموعا حدود يك چهارم كتاب را (در انتها) در بر مىگيرد. نسخه حاضر به خط مؤلف آن ملا محمدباقر مجلسى است و به همين خاطر از اهميتى بسيار برخوردار است. تنها صفحاتى از آن به خط ديگرى است كه مؤلف آن را بازبينى، تصحيح و گاه حاشيهنويسى كرده است. در اين نسخه تنها برخى كلمات آن در صحافى از ميان رفته است كه با مقايسه نسخههاى ديگر مىتوان به آنها پى برد.
آغاز بخش نخست اين نسخه ناقص با يا اباذر الجليس الصالح خير من الوحده... است و بخش دوم در ادامه بخش اول با ... اين امير مؤمنان و پادشاه مسلمانان است كه تو را خدمت مىكند. ... آغاز مىگردد و به انتهاى كتاب پايان مىپذيرد.
تاريخ اتمام اين كتاب براساس دستخط مؤلف آن اواخر جمادىالثانى 1073 ه.ق است.
در همين جا از كسانى كه از بخشهاى ديگر اين كتاب به خط مؤلف خبرى دارند يا آن را در مجموعههاى خصوصى خود نگه مىدارند درخواست مىشود كه با لطف خويش، بر دقت اين اثر براى چاپهاى بعد منت نهند.
2) نسخه الف (8 محرم 1082 ه.ق). اين نسخه به شماره 15348 در كتابخانه آستان قدس (مشهد) موجود است. نسخهاى است كامل از عينالحيات به خط محمداسماعيل بن محمدتقى اصفهانى كه كتابت آن را در 8 محرم 1082 ه.ق (حدود 9 سال پس از تأليف كتاب و در زمان حيات مؤلف) به پايان برده است. اين نسخه پس از دستخط مؤلف، كهنترين نسخه موجود است.
3) نسخه ب (18 ربيعالاول 1082 ه.ق). اين نسخه به شماره 1302 در كتابخانه جامع گوهرشاد (مشهد) موجود است. نسخهاى است كامل از عينالحيات به خط محمداشرف بن محمدبن شرف طبسى كه كتابت آن را در روز شنبه 18 ربيعالاول 1082 ه.ق (در زمان حيات مؤلف و حدود 70 روز پس از اتمام كتابت نسخه الف) به پايان برده است.
اين نسخه پس از نسخه الف، كهنترين نسخه موجود است.
4) نسخه ج (12 جمادىالثانى 1082 ه.ق). اين نسخه به شماره 2187 در كتابخانه ملك (تهران) موجود است. نسخهاى است از عينالحيات با صفحاتى افتادگى در آغاز آن به خط محسن بن محمدتقى كه كتابت آن را در شب جمعه 12 جمادىالثانى 1082 ه.ق (در زمان حيات مؤلف و حدود 83 روز پس از اتمام كتابت نسخه ب) به پايان برده است.
اين نسخه پس از نسخه ب، كهنترين نسخه موجود است.
5) نسخه د (1088 ه.ق). اين نسخه به شماره 13027 در كتابخانه آستان قدس (مشهد) موجود است. نسخهاى است از عينالحيات كه حدود 12 - 13 برگ از آغاز آن افتاده است. اين نسخه به خط كاظم بن ملانظر است كه كتابت آن را در روز پنجشنبه 5 ربيعالاول 1088 ه.ق (در زمان حيات مؤلف و حدود 6 سال پس از اتمام كتابت نسخه ج) از روى دستخط مؤلف به پايان برده است. برخى از صفحات و سطرهاى اين كتاب به خط دوست يا دستيار كاتب است. خط نازيباى متن و اداى احترامى كه كاتب در پايان كتاب نسبت به مجلسى كرده، نشانگر اين است كه كاتب حرفهاى نيست و بايد از شاگردان مجلسى باشد.
اين نسخه پس از نسخه ج، كهنترين نسخهاى است كه از آن آگاهى يافتيم.
6) نسخه ه (1123 ه.ق). اين نسخه به شماره 2077 در كتابخانه آستان قدس (مشهد) موجود است. نسخهاى است كامل از عينالحيات به خط محمدجواد بن محمدحسين دماوندى كه كتابت آن را در 10 ذىحجه 1123 ه.ق (13 سال پس از درگذشت مؤلف) به پايان برده است.
اين نسخه از آن رو كه مدعى كتابت از روى دستخط مؤلف است و شواهد و قرائنى در مقايسه دستخط مؤلف با آن، مؤيد اين مدعاست به عنوان نسخه مشورتى (آخرين نسخه) مورد مراجعه ما قرار گرفت. علت اعتنا به آن تنها به عنوان نسخه مشورتى آن است كه اين نسخه حاوى افتادگيهاى عمدى بسيارى (در حد يك يا چند جمله) از سوى كاتب است.
صفحه 163 تا 174
13. وظايف اصلى مصحح
با توجه به يكى از مهمترين ويژگيهاى روش تصحيح علمى كه قانونمندى و غيرشخصى بودن آن است، نيمى از كار تصحيح نيازمند انديشه، ابتكار، يافتن مبانى و روشها و دستورالعملها و نظارت بر حسن اجراى كار است و نيم ديگر، اجراى كار براساس دستورهاى از پيش تعيين شده. و ظيفه اصلى مصحح همان بخش اول است شامل:
- تعيين مبناى گزينش نسخههاى منبع،
- تعيين علمى اصول، مبانى و روشهاى تصحيح،
- نظارت بر اجراى صحيح كار و رفع مشكلات اجرايى مرتبط با تدوين اصول يا دستورالعملها.
اما بخش اجرايى كار بر عهده ماشين يا نيروهاى اجرايى انسانى است و لزومى ندارد كه ضرورتا توسط مصحح به اجرا درآيد. اين موارد عبارتاند از:
- يافتن نسخهها و منابع از كتابخانهها و آرشيوهاى عمومى يا شخصى،
- ثبت موارد اختلاف نسخهها و ضبطهاى گوناگون آنها،
- گزينش ضبط برگزيده بر اساس دستورالعمل علمى مصحح.
پس از تعيين نسخههاى منبع براى تصحيح علمى، اينك به بررسى تفصيلى و استدلالى اصول، مبانى و مراحل گزينش علمى يك قرائت از ميان ضبط نسخهها در مواردى كه دستنوشت مؤلف در دست نيست مىپردازيم.
14. اصل استقلال نسخهها
تا زمانى كه به خاطر عدم دسترسى به دستخط مؤلف دانش قطعى در دست نيست و دست از واقعيت كوتاه است، براى عمل، به ناچار بايد اصولى را پذيرفت. اين اصول، نسبت به غير خود و موارد مخالف خود، بايد 1) از شمول بيشترى برخوردار باشند،
2) پذيرش آنها آسانتر باشد،
3) پذيرش موارد مخالف آنها نيازمند دليل و برهان باشد.
درباره نسخههايى كهن كه به عنوان منبع براى تصحيح برگزيدهايم اصل را مىتوان، و بايد، بر اين نهاد كه هيچ دو نسخه از روى يكديگر يا از روى نسخهاى سوم (بجز دستخط مؤلف) نوشته نشدهاند مگر آنكه خلافش به اثبات برسد. اگر ثابت شد كه نسخهاى از روى ديگرى كتابت شده است هر دو نسخه حكم يك نسخه را خواهند داشت كه همان نسخه مأخذ است.
تاكنون درباره هيچ دو نسخه مأخذ ما از كتاب عينالحيات چنين امرى ثابت نشده است، پس تا اين زمان براى همه نسخهها و منابع مورد نظر قائل به استقلال بايد بود.
بر فرض كه براى نسخههايى نيز عدم استقلال به اثبات رسد، اين امر تنها در مورد همان نسخهها صادق است و اصل براى ديگر نسخهها بر جاى خويش باقى است.
15- حساب احتمالات، مبناى تصحيح علمى
با توجه به اينكه هدف تصحيح اثر يك مؤلف دستيابى به نوشته مؤلف است، روش گزينش بايد بر مبنايى پايهريزى شود كه از آن، انتساب به مؤلف لازم آيد.
شك نيست كه در نسخههاى متعدد كهن از يك اثر اختلاف وجود دارد و اين همه اختلاف نمىتواند از مؤلف باشد، زيرا تحريف، خطا و سهو در نسخههاى كهن امرى بسيار رايج است.
از تغييرات و اصلاحات ايجاد شده توسط مؤلف كه بگذريم، بيگمان اختلافهاى نسخ خطى ناشى از خطا يا تحريف كاتبان است. هر نسخه از اثر و هر ضبط هر نسخه نيز داراى احتمال خطا و تحريف است. به عبارت ديگر هر نسخه از اثر و هر پاره از آن با شكاكترين ديدگاهها ممكن است حاكى نوشته يا سروده مؤلف باشد، ممكن است نباشد. هيچ يك از اين دو احتمال براى هر نسخه واحد بر ديگرى ترجيح ندارد، زيرا مانند خبر مخبر مجهول الحالى است كه احتمال صدق و كذب را يكسان داراست. در بند پيش (اصل استقلال نسخهها) نيز گفتيم كه براساس اصل، هيچ يك از نسخههاى مأخذ ما از روى ديگرى نوشته نشده است و از اين حيث هيچ نسخهاى بدون دليل بر نسخهاى ديگر ترجيح ندارد. پس احتمال صدق و كذب ضبط همه نسخهها در حد يكديگر است و شباهت نسخهها در يك خطا، اتفاقى است.
با توجه به آنچه گفته شد، احتمال خطاى هر نسخه 50 درصد يا 2/1 خواهد بود.
هرگاه براى 1 نسخه احتمال خطايى در حد 2/1 وجود دارد، احتمال خطاى مشابه اما اتفاقى و مستقل از يكديگر براى 2 نسخه (با توجه به حساب احتمالات) برابر 2/1 به توان 2 يا 4/1 و به عبارت ديگر 25 درصد خواهد شد. به همين نحو احتمال خطاى مشابه 3 نسخه 2/1 به توان 3 يا 8/1 مىشود كه برابر 5/12 درصد است.
ملاحظه مىشود كه هرچه شباهت نسخهها در زمينهاى بيشتر شود، احتمال خطا بودن روايت آنها كاهش مىيابد تا جايى كه به سرعت به صفر نزديك مىشود.
از سوى ديگر هرچه احتمال خطا كمتر باشد، احتمال انتساب بيشتر است. مثلا اگر احتمال خطا 5/12 درصد باشد، احتمال انتساب 5/87 درصد خواهد شد.
در جدول آتى رابطه تعداد نسخهها، احتمال خطاى مشابه و احتمال انتساب هر مورد به مؤلف براى 1 تا 8 نسخه (تا حداكثر دو رقم اعشارى ) نشان داده شده است:
ص 177
ملاحظه مىشود كه اگر هدف تصحيح، دستيابى به سخن و نوشته نويسنده يا سراينده باشد، پشتوانههاى مكتوب تا چه اندازه مىتوانند رساننده به مطلوب باشند بدون اينكه ذوق، علاقه و گرايشهاى شخصى در آن دخالت كند و بى آنكه نيازى به استفاده از روشهاى ذوقى، قياسى، التقاطى، تك نسخهاى و از اين قبيل در تصحيح باشد.
بر اين اساس نمىتوان تشابهات نسخهها را نيز ناشى از خطا و تحريف كاتبان آنها دانست بلكه نمايانگر مأخذى در زمانها و نسخههاى كهنتر است تا جايى كه به نخستين نسخه مكتوب اثر باز مىگردد و از آن سرچشمه مىگيرد و هر چه يك تشابه، در نسخههاى بيشترى باشد، احتمال انتساب آن به مؤلف بيش از احتمال انتساب قرائتى ديگر در نسخههايى كمتر است.
16- پشتوانه و امتياز آن
اساس كار در تصحيح علمى، تعيين اهميت هر نسخه و مقدار امتياز عددى است كه هر نسخه به قرائت خويش مىدهد تا براساس اين اعداد، وجوه گوناگون قرائتها امتياز دهى گردد و آنكه واجد تأييد و امتياز بيشتر است ترجيح يابد؛ و اينكه در تساوى امتيازها چه بايد كرد.
بر اين مبناست كه اين تصحيح كاملا مستقل از ذهن، گرايش و پيشداورى محقق، آغاز و انجام خواهد يافت.
با توجه به آنچه در بند 15 (حساب احتمالات...) آمد، هر نسخه براى هر قرائت يا ترتيب، 1 امتياز محسوب مىگردد و احتمال انتساب آن را به مؤلف افزايش مىدهد.
17- امتياز كهنترين نسخه
نسخهها بايد بر اساس تاريخ كتابت مرتب شوند. در محاسبه امتياز دو ضبط رقيب از دو مجموعه از نسخهها، كهنترين نسخه در ميان اين دو دسته از نسخههاى پشتوانه، امتيازى ديگر را علاوه بر امتياز خود داراست، زيرا نسخه كهنتر از احتمال انتساب بيشتر و احتمال تحريف كمترى برخوردار است و حتى در تساوى امتيازهاى دو قرائت يا ترتيب، مىتواند وجهى براى ترجيح يكى بر ديگرى باشد. به عبارت ديگر به كهنترين نسخه در ميان پشتوانههاى يك قرائت و قرائت رقيب 2 امتياز تعلق مىگيرد.
امتيازدهى ترتيب جملات نيز به همين صورت است.
اما با توجه به آنچه گفته شد اگر قرائتى تنها داراى يك پشتوانه و آن هم اقدم باشد داراى 2 امتياز نخواهد بود، زيرا گرچه نسخه كهنتر از احتمال انتساب بيشتر و احتمال تحريف كمترى برخوردار است ولى احتمال تحريف آن تنها با پشتوانه نسخههاى ديگر است كه از ميان مىرود.
بنابراين اگر قرائتى داراى 2 پشتوانه عادى باشد، بر قرائت رقيب خود كه داراى يك پشتوانه اقدم است، ترجيح دارد.
18- امتياز توالى نسخههاى اقدم
در حالت فوق اگر يك قرائت، علاوه بر كهنترين نسخه در برابر نسخههاى رقيب، داراى پشتوانه از آن نسخه باشد كه پس از نسخه اقدم، كهنترين است، به نسخه اخير نيز امتيازى ديگر علاوه بر امتياز ديگر نسخهها تعلق مىگيرد، زيرا علاوه بر آن ويژگى كه در بند پيش درباره نسخههاى اقدم گفته شد اين نسخه قابليت آن را دارد كه در تساوى امتيازهاى دو قرائت كه با وجود نسخه اقدم ايجاد شده است، وجهى براى ترجيح قرائت خود باشد.
علاوه بر همه اينها توالى نسخههاى اقدم حاكى از قرائتى اصيل است كه مرور زمان آن را در نسخههاى بعد به قرائتى ديگر تغيير داده است.
بنابراين به هر يك از نسخههاى اقدم متوالى كه پشتوانه يك قرائت باشند 2 امتياز تعلق مىگيرد، حتى اگر اين تعدد توالى، بيش از دو مورد باشد.
آنچه درباره قرائتها گفته شد در مورد ترتيب و جايگاه جملات نيز صادق است.
19- نحوه امتيازدهى
با توجه به آنچه در سه بند پيش آمد، به كهنترين نسخه در ميان پشتوانههاى يك قرائت و قرائت رقيب، و نسخههاى كهن بعد از وى 2 امتياز و به ديگر نسخهها 1 امتياز تعلق مىگيرد و امتياز هر قرائت، و در نتيجه احتمال انتساب آن به مؤلف، به اين نحو تعيين مىشود. براى نمونه اگر قرائتى داراى 3 پشتوانه اقدم متوالى و 2 پشتوانه عادى، و قرائتى ديگر داراى 6 پشتوانه عادى باشد، قرائت نخست از 8 امتياز (1+1+2+2+2) و قرائت ديگر از 6 امتياز برخوردار است. بنابراين قرائت نخستين گزينش مىشود.
اهميت به كهنترين نسخه و توالى نسخههاى اقدم مىتواند تغييرهاى انجام يافته در طى زمان را مشخص سازد و پشتوانه بيشتر را به قرائتهاى اصيل ببخشد.
آنچه درباره نحوه امتيازدهى قرائت و گزينش آمد در مورد گزينش ترتيب جملات در جزء و كل نيز صادق است.
20- اجزاى مشترك
با توجه به اينكه دشوارى و اشتباه در خواندن برخى كلمات يا عدم فهم درست آنها مايه آن است كه كاتب، صورت مشابهى از آن را بنويسد، اشتراك نسخهها در اجزاى كلمات نيز مىتواند پشتوانهاى براى آن اجزا باشد و همچون كلمات، امتيازهايى را به خويش اختصاص دهد.
پس در اختلاف نسخهها در كلمه و اتحاد آنها در اجزاى كلمه نيز مىتوان اجزا را به روشهاى بالا امتيازدهى كرد و سپس مرجحات را با يكديگر تلفيق نمود و از آن كلمه مرجح ساخت.
براى رفع ابهام، به دو مثال در اينباره بسنده مىشود:
صفحه 179
21- حالت تساوى امتيازها
اگر با وجود نسخه يا نسخههاى اقدم در يك قرائت و تعدد نسخههاى ديگر در قرائت رقيب، تساوى امتياز حاصل آمد، ترجيح با اكثر است، زيرا در اين حالت - با توجه به بند 15 (حساب احتمالات...) احتمال انتساب در اكثر، بيشتر و احتمال خطا و تحريف در آن كمتر از اقل است.
ليكن در اين مورد بايد اقل را كه در امتياز، مساوى يا اكثر شده است در نسخه بدل قرار داد تا نسخهها و تحقيقات آينده، تساوى را بر هم زنند. به همين نحو اگر دو قرائت رقيب، هر يك داراى تنها يك پشتوانه باشند صحيح آن است كه اقدم در هر متن قرار گيرد و قرائت ديگر به عنوان نسخه بدل ارائه شود، زيرا احتمال انتساب اقدم بيش از ديگرى است.
اين قاعده در مورد ترتيب جملات و جايگاه جملههاى افتاده و يا جابهجا شده نيز به كار مىرود.
در اين حالتها نسخه بدل در حقيقت ناشى از ترديد مصحح در انتخاب، و آگاهى وى از احتمال نقض مورد مقدم است و نوعى احتياط و آيندهنگرى به شمار مىآيد نه اينكه لزوما نسخه بدل مؤلف باشد.
22- حداقل پشتوانه يك جمله
حداقل پشتوانه براى انتساب يك جمله به يك كتاب 3 امتياز تعيين مىشود كه يا از تأييد 3 نسخه بر مىخيزد يا از تأييد 2 نسخه كه يكى از آنها كهنترين است. انتخاب اين عدد به دلايل آتى است:
1) با توجه به تعدد نسخههاى يك اثر مانند عينالحيات چه در زمان مؤلف و چه در سالهاى نزديك پس از درگذشت او، پذيرش جملهاى كه تنها در يك نسخه كامل موجود است به دور از احتياط است. اگر جملهاى واقعا در متن اثر موجود بوده است چرا در چند نسخه كامل آن نيست و تنها در يك نسخه به چشم مىخورد. با توجه به آنچه در بند 15 آمد، احتمال انتساب يك قرائت، تك نسخهاى به مؤلف 50 درصد است كه با احتمال عدم انتساب آن برابرى مىكند. بنابراين صحبت از ذرهاى انتساب آن به مؤلف بدون دليل خواهد بود.
2) براى دو نسخه با 2 امتياز نيز احتمال انتساب 75 درصد است اما از يك سو احتمالى فوقالعاده نيست و از سوى ديگر با اين ضابطه نمىتوان مطمئن بود كه تحريف يك نسخه كهن به يكى از نسخههاى جديدتر راه نيافته باشد. بنابراين بيم آن مىرود كه با ضابطه 2 امتياز، جملاتى را بپذيريم كه از مؤلف نيستند.
3) درباره پشتوانه 3 امتياز، نه تنها احتمالى قابل توجه - برابر 5/87 درصد - براى انتساب به مؤلف موجود است بلكه وجود 3 نسخه جديدتر، احتمال نگارش هر 3 نسخه را از روى يك تحريف كهنتر به نحو چشمگيرى كاهش مىدهد يا وجود يك نسخه كهنتر و يك نسخه جديدتر، اين احتمال را منتفى مىسازد. هر يك از اين دو نسخه (يك نسخه كهنترين و يك نسخه جديدتر) مؤيد عدم تحريف در ديگرى هستند.
23- كمترين پشتوانه يك كلمه
در برخى كلمات، بين نسخههاى مختلف عينالحيات اختلاف است. برخى از آنها يك يا چند كلمه را بيشتر و برخى كمتر دارند.
چند پشتوانه براى يك كلمه لازم است تا بتوان آن را جزء جملهاى دانست؟
در بند پيش گفتيم براى انتساب هر جمله به مؤلف 3 امتياز لازم است. از اين ضابطه برمىآيد كه هر كلمه هر جمله نيز دست كم از 3 امتياز برخوردار خواهد. اما با توجه به ملاحظات زير، در مورد كلمات غير مشترك در همه نسخههاى واجد يك جمله، مىتوان حداقل پشتوانه 2 امتياز را براى پذيرش واژهاى اضافى پذيرفت:
1) احتمال انتساب واژهاى با پشتوانه 2 امتياز برابر 75 درصد است.
2) احتمال از قلم افتادن واژهاى در كتابت، بسيار بيش از احتمال از قلم افتادن جملهاى است.
3) برخى كلمات، نسخهبدل، اصلاح شده و يا جايگزين شده كلمه ديگر توسط مؤلفاند.
بسيار پيش مىآيد كه اين واژهها خارج از متن و زايد شناخته مىشوند و توسط كاتبان و مصححان حذف مىگردند؛ در هر حال گرچه نوشته مؤلف هستند اما حذف آنها بسى رايج است.
4) گاه سياق جمله، شاهدى - گرچه ضعيف - براى انتساب واژهاى به جملهاى است.
5) مجموع ملاحظات فوق، اين نگرانى را شديدا قوت مىبخشد كه با تعيين ضابطه 3 امتياز براى واژههاى اضافى، كلماتى از مؤلف - به ويژه آنها كه مشمول بند 3 مىشوند - كنار گذاشته شوند.
دو مثال در اينباره ارائه مىشود:
صفحه 181
فقط در دو مورد است كه تنها تأييد يك نسخه از نسخههاى مأخذ، ملاك گزينش خواهد بود:
1) صلوات الله عليه: از آنجا كه رسم بسيارى از نسخهنويسان چنين است كه عبارتهاى صلوات الله عليه و عليهالسلام و از اين قبيل را به اختصار و هر دو را براى ائمه به صورت (ع) يا (4) مىنويسند، ضبط حتى يك نسخه به صورت كامل (صلواتالله عليه) يا تركيبى از صاد و لام، بر ضبطهاى ديگر حاوى اختصاريافته آن مقدم است.
همچنين از آنجا كه اختصار (4) در نگارش كاتبان مرسومتر از اختصار صاد و لام است، وجود تنها يك مورد از اختصار صاد و لام بر اختصار (4) ترجيح دارد و نشانگر آن است كه دستخط مؤلف حاوى صلوات الله عليه و از اين قبيل بوده است. به عبارت ديگر، از آنجا كه كاتبان، همواره اختصار صلوات الله عليه را به صورت صاد و لام نمىنوشتند بلكه به صورت (4) مىنگاشتند، بنابراين چنين نيست كه همواره (4) به معنى عليهالسلام باشد. بنابراين وجود حتى يك مورد از صلوات الله عليه يا صاد و لام بر موارد ديگر ترجيح دارد.
2) sاضافه و اى وحدت: از آنجا كه رسم كاتبان بر حذف s اضافه و اى وحدت است، وجود حتى يك مورد در يك نسخه، مؤيد وجود آن در دستخط مؤلف خواهد بود.
اما اگر هيچ تأييدى از هيچ نسخهاى بر وجود اين دو نباشد، و براساس نثر كهن نيز نبود آنها بىاشكال باشد، نشانگر نبودِ آن در متن نوشته و ذهن مؤلف است.
مثلا هر سه نسخه الف، ب و ج چنين دارند: و چندان كه ايشان را مىراند فايده نمىكرد. كه به همين صورت با رسمالخط زمان ما نيز صحيح است و در اصل فايده بوده است نه فايدهاى.
24- نسخه بدلها، اصلاحات و تغييرات مؤلف
گاه پراكندگى دو قرائت با مجموع امتيازهايى مساوى يا نزديك به يكديگر در نسخهها به گونهاى است كه تقريبا هر قرائت، يكى - دو - سه در ميان نسخههاى قديم تا جديدتر را پشتوانه دارد. اين امر جاى ترديدى باقى نمىگذارد كه هر دو قرائت از مؤلف است و او يكى را نسخه بدل، اصلاح شده و يا تغيير يافته ديگرى قرار داده است اما قصد حذف مورد نخست را نداشته است يا آنكه فراموش كرده است كه مورد اول را حذف كند.
در اين صورت هر دو قرائت از مؤلف است و بايد يكى در متن و ديگرى، با ذكر اينكه نسخه بدل مؤلف است، در حاشيه قرار گيرد.
متأسفانه رسم اكثر مصححان بر اين است كه در اين موارد، بالاخره يكى از دو قرائت را گزينش و ديگرى را حذف مىكنند.
در زمينه تشخيص نسخه بدل بودن جمله، واژه يا واژههايى، بايد اين نكته نيز مورد توجه قرار گيرد كه در برخى نسخهها هر دو بدون ذكر نسخه بدل بودن، در متن يا بدون ذكر آن درج گرديدهاند از آن رو كه گاه نسخه بدل نويسى مرسوم نبوده است، اما نسخههاى ديگر گواه عدم درج هر دو در متناند.
يكى از ويژگيهاى تصحيح علمى، ارائه صورتهاى گوناگون نوشته يا سروده مؤلف ناشى از تجديدنظر و بررسى مجدد او در دستنوشت خويش است.
25- اضافات نسخهها
گاه در بررسى پشتوانههاى يك قرائت مشاهده مىشود كه تقريبا هيچ يك از نسخهها در ارائه صورتى ثابت از آن، با ديگرى اتفاق ندارد. در اين صورت شك نيست كه در اصل دستنوشت مأخذ كاتبان وجود نداشته است و كاتبان بعد براى رفع اشكالى كه مىپنداشتهاند، آن را افزودهاند. بنابراين وظيفه مصحح حذف آن است.
26- كاستى نسخهها و اضافات مصحح
گاه تصحيح براساس ضوابط گفته شده قرائتى را به دست مىدهد كه داراى اشكال است و از سويى انتساب آن را به قلم مؤلف يا نخستين دستنوشت اثر نمىتوان انكار كرد. علاوه بر اين مشاهده مىشود كه برخى نسخهها براى رفع اين اشكال اساسى واژههايى را از خود افزودهاند. بنابراين چارهاى براى محقق باقى نمىماند جز اينكه جاى خالى را با كلمه يا كلماتى پر كند. ليكن بايد اين اضافه مصحح در ميان علامت {} قرار داده شود.
اما بهتر است كه همان اضافه داخل قلاب نيز تا حد امكان از ميان اكثر و اقدم نسخههاى كهن انتخاب شود نه اينكه ذوق مصحح در آن به كار رود.
به چند نمونه بسنده مىشود كه يا در صورت وجود دستخط مجلسى، در دستخط مجلسى نيستند، يا با نبودِ دستخط مجلسى، نسخههاى اكثر و اقدم، آن را روايت نمىكنند: - از جمله موعظههايى كه حضرت لقمان پسرش را فرمود {اين بود} كه...
- پادشاه با آن شدت غضب {و} خشمى كه او را از جا به در آورده بود، ضبط خود مىنمود.
- و {از} زيارتكنندگان خود اطلاع دارند.
- و در روزهاى {داغ} به سبب روزه خود را تشنه مىداشتى.
27- سهو و خطاى مؤلف
براساس اصولى كه تا بدينجا براى تصحيح در نظر گرفته شد، گاه تصحيح بر اين پايه، قرائتى را به دست مىدهد كه اولا در صحت انتساب آن به مؤلف ترديد نمىتوان داشت و ثانيا خالى از خطا نيست، در اين حالت باكى نيست كه خطا را از مؤلف بدانيم يا چنين توجيه كنيم كه وى طرحى را ريخته و فرصتى براى اصلاح يا تكميل آن نيافته است.
از سوى ديگر هدف تصحيح ايجاب مىكند كه عين آنچه را از مؤلف باقى مانده است نقل كنيم و به هيچ وجه دست به تغيير و اصلاح آن با نظر خويش نزنيم. تنها مىتوان در حاشيه، اشاره به عدم صحت يا اشكالهاى ديگر آن داشت يا اگر درست را در متن مىآوريم، به خطاى مؤلف در حاشيه اشاره كنيم.
در اين تصحيح، مواردى از اشتباه را كه مجلسى در نقل آيات، ترجمه برخى لغات آيات يا روايات، اعرابگذارى برخى كلمات و نقل اسامى برخى راويان داشته است (با علامت * در متن و حاشيه و با حروف سياه در حاشيه) متذكر شدهايم.
28- خطاى قلم مؤلف
گاه تصحيح براساس اصولى كه در بندهاى قبل گفته شد مصحح را به قرائتى مىرساند كه خطا يا بيمعنى است، ليكن از سويى احتمال قوى انتساب آن را نمىتوان انكار كرد و از سوى ديگر نمىتواند خطاى شخص مؤلف باشد يا به هر حال مىتواند خطاى او نباشد. در اين مورد بايد آن را اشتباه قلمى - نه شخصى - مؤلف تلقى نمود، صحيح را در متن وارد كرد و در حاشيه، مورد غلط را مذكور داشت تا امانت در نقل رعايت گردد. حتى اگر غلط نيز در متن و صحيح در حاشيه نوشته شود، از آنرو كه به هر حال منسوب به دستنوشت مؤلف است، كارى بيجا نيست اما بايد به خطا بودن آن و منشأ خطا اشاره داشت.
29- جايگاه تصحيح املايى
تصحيح املايى پس از طى مراحل علمى تصحيح مىپذيرد و از اهميت خاصى برخوردار است.
مطالعه نسخههاى خطى قرون گذشته نشان مىدهد كه كاتبان و مؤلفان گذشته، رسمالخطى اغلب متفاوت با رسمالخط امروز ما داشتهاند. مثلا آنان مقيد به گذاشتن همه نقطههاى يك كلمه نبودهاند؛ پ را ب، چ را ج، ژ را ز و برخى از موارد د امروزين را به صورت ذ مىنوشتند؛ زير ى (بزرگ) دو نقطه و زير س سه نقطه قرار مىدادند؛ دو نقطه و يك نقطه را به صورت سه نقطه مىگذاشتند؛ چو را چه و اى را (مثلا در نامهاى) به صورت ء (مثلا نامه) مىنوشتند؛ مد آ و سركج دوم گ را نمىگذاشتند؛ هى غير ملفوظ و هاى جمع را در يكديگر ادغام مىكردند و - مثلا - نامهها، خانهها و شاخهها را به صورت نامها، خانها، و شاخها مىنگاشتند و گاه املاى كلمه را غلط مىنوشتند.
ما امروز بايد همه را براساس رسمالخط خويش بنويسيم. در اين زمينه مواردى وجود دارد كه تغيير آن براى ما يقينى است و در مواردى ديگر با ترديد و ظن و شك روبهرو هستيم.
از موارد يقينى، اغلاط املايى و ديگر صورتهايى را مىتوان نام برد كه وجه ديگر ابدا درست نيست.
به نمونه برخى تغييرات براساس تصحيح املايى اشاره مىشود:
صفحه 185
بند بعد به ارائه موردى از تصحيح املايى مىپردازد كه شايان تأمل است.
30- جايگاه بحثهاى ادبى و روشهاى قياسى والتقاطى در تصحيح علمى
پس از گذراندن كليه مراحل تصحيح و پس از تصحيح املايى، مواردى است كه به خاطر رسمالخط، حتى تصحيح املايى چارهساز نيست و نمىشود تصميمگيرى كرد. به عبارت ديگر، طرفين انتخاب، از نظر تصحيح املايى علىالسويه هستند. در اينجاست كه تصميم با بحثهاى علمى و ادبى از طريق ارائه استدلالها، شواهد، قراين و غير آنهاست.
نكتهاى در اينجا حايز كمال اهميت است و آن اينكه روش بحث در تصحيح قياسى و التقاطى را كه آن همه در عدم طريقيت آنها براى وصول به سخن مؤلف و به عبارت ديگر در تصحيح نبودن آنها سخن گفتيم چرا در اينجا به كار مىبريم.
پاسخ دشوار نيست: فرق است ميان اينكه مبناى تصحيح، ذوقى، قياسى، التقاطى و از اين قبيل باشد و از آغاز و در مبنا به كار رود تا اينكه مبناى تصحيح، علمى و براساس پشتوانهها باشد و انتخاب بر پايه آن صورت پذيرد ليكن رسمالخط قرائت برگزيده با روشى ديگر و از سر ناچارى انتخاب شود. در حقيقت، تصحيح، مراحل انتخاب خود را براساس پشتوانهها گذرانده است و اينك ترديد در اين است كه متن را چگونه بايد خواند. و اين خواندن در هر دو صورت با رسمالخط كهن يكسان است ولى رسمالخط امروزين و لزوم نقطه گذاريهاى متن، ما را وادار به انتخاب بر اساس معنى مناسب مىكند و يافتن اين معنى مناسب جز از طريق مقايسه با ديگر عناصر جمله، عبارت يا بيت و استفاده از اطلاعات ادبى و علمى و در صورت لزوم مراجعه به ترجمه يا مقايسه با مأخذ متن يا اصل آيات و روايات امكانپذير نيست. در اينجا كار روش قياسى و التقاطى جز اين نيست كه تعداد نقطهها يا سركجها يا اعراب كلمه يا وصل و پيوست كلمات يا جايگاه مكث را در عبارت تعيين كند، آن هم تنها در صورتى كه هيئت كلمه مشخص شده است.
براى نمونه، همه نسخههاى مأخذ ما (جز ب) چنين دارند: اياك أن تدركك الصرعه عند العزه
و ب راوى الغزه است.
با توجه به اينكه ترجمه اين كلمه غفلت است، پس العزه نمىتواند درست باشد و صحيح آن الغره است و از كثرت پشتوانه معلوم مىشود كه جابهجايى نقطه در دستخط مؤلف و اشتباه قلمى او اين اشتباه را براى كاتبان پيش آورده است.
اما با تمام قوت استدلالهايى مشابه، درباره ضعف اينگونه مباحث در اثبات انتساب به مؤلف، همين بس كه گاه واقعا نمىتوان به يقين گفت كدام يك از طرفين، سخن مؤلف است و كدام نيست.
بنابراين بهتر است در اين زمينه جانب احتياط را فرو نگذاشت و به ويژه در مواردى كه هر دو يا چند صورت، متحمل معنايى مناسباند، از درج علايمى براى مكث و غيره خوددارى كرد و در موارد مربوط به سركج، نقطه و غيره، مورد ديگر را نيز در حاشيه ذكر نمود. مانند:
صورت مورد ترديد صورت درست ديگر
شاخها شاخهها
شرارها شرارهها
لوحها لوحهها
پيشتر و بيشتر بيشتر و بيشتر
بيش از ديگران پيش از ديگران
31- قرائتهاى بيمعنى
اگر تحقيق منجر به پذيرش انتساب قرائتى شد كه به بيمعنى بودن آن يقين داريم، بيگمان خطاى قلمى مؤلف يا نخستين دستنوشت اثر اوست، يا دشوارى خواندن و ديگر مشكلات نوشتارى، آن را بدين صورت تغيير داده است.
در اين مورد نيز با استناد به دلايلى قابل قبول - همانگونه كه در انواع ديگر تصحيح (التقاطى، قياسى، املايى) مرسوم است - مورد صحيح و بامعنى كه نزديكترين شباهت صورى را با متن داشته باشد در متن، و وجه بيمعنى در حاشيه نوشته مىشود.
نمونههايى از اين وجوه بيمعنى عينالحيات ناشى از اشكال در دستنوشت مؤلف و درست آن در زير مىآيد:
مورد بيمعنى درست
عبادات حق بسيار است كه موهم معنى عبارات حق بسيار است كه موهم معنى
باطل باشد باطل باشد
بترك تغييرها/ بقيرها/ تعبيرها/ بتعبيرها تبرك به قبرها
جمادات سبك نحو شعور جمادات را يك نحو شعور
احوال بصيرتان احول بصيرتان
أن أجتمع المال أن أجمع المال
آنجاى صفات انحاى صفات
اما اگر به بيمعنى بودن موردى يقين نيست و احتمال معنى براى آن مىرود، دليلى براى تغيير آن وجود ندارد و نمىتوان تأييد نسخهها را ناديده گرفت. حتى اگر نسخهاى قرائت بهترى ارائه كند، امتياز كمتر، دليل تحريف آن نسخه براساس اصول تحريف است كه در بند 33 خواهد آمد.
32- ضعف اطلاعات ما
تحقيق براساس اصولى كه مذكور آمد گاه بدينجا مىانجامد كه در انتساب قرائتى به مؤلف ترديد نداريم ليكن معنى آن را نمىيابيم بدون آنكه به بيمعنى بودن آن يقين داشته باشيم. از آنجا كه اذعان به قصور فهم و دانش و اطلاعات خويش لازم است، به هيچ وجه نبايد آن قرائت را از متن خارج نمود يا آن را تغييرداد. صحيح آن است كه به عدم دسترسى خود به اطلاعات كافى اقرار كنيم و زدايش غبار جهل را به آينده و آيندگان بسپاريم.
33- اصول تحريف
نبايد پشتوانههاى قوى از ضبط اكثر و اقدم نسخهها براى قرائتهايى نادرست، غريب، بيمعنى، نامأنوس، نازيبا و يا زيبا اما قابل زيباتر شدن، پژوهشگر تصحيح علمى را در صحت راه خود به گمان اندازد يا مايه آن شود كه وجوه درست، سر راست، آشنا، بامعنى، مأنوس، مفهوم، زيبا يا زيباتر را به مؤلف منسوب داند و از پشتوانههاى قوى رويگردان شود. اين نكته و اصل همواره بايد در نظر باشد كه كاتبان تحريفگر - اغلب - بسته به ميزان سواد و ذوق شخصى و سبك نگارش زمان خود، غلط را به صحيح، غريب را به آشنا، بيمعنى را به بامعنى، نامأنوس را به مأنوس، نامفهوم را به مفهوم، نازيبا را به زيبا، زيبا را زيباتر و خاص، جزئى و موردى را به عام، كلى و فراگير تبديل و تحريف مىكنند.
به نمونههايى از اينگونه تحريفها در نسخههاى عينالحيات توجه فرماييد:
نوشته مؤلف تحريف برخى نسخههاى بعد
تحريف غلط به صحيح:
مىخواستند... بخرد مىخواستند... بخرند/ مىخواست... بخرد
رو از... رومىگردانند رواز... مىگردانند / از... رو مىگردانند
تحريف غريب به آشنا:
بِكيبانَد(1) بگرداند / بكشاند
گَو(2) گودى / گودال
نوشته مؤلف تحريف برخى نسخههاى بعد
مد(3)هاى علما / مد قلمهاى علما مداد علما / مدادهاى علما
مَرغى(4) كه بر روى زمين مىرويد مُرغى كه روى زمين مىپرد
صفيحه(5) صحيفه
پيشينى(6) پيشانى
كلاخ كلاغ
1- كيباندن: به يك سوكشاندن - به كنار كشاندن - از راستى به كژى بردن - منحرف كردن. |
اَردهدوشاب(1) اَرده و دوشاب
غش و دغل غش و غل
خداوندى كريمى خداوند كريمى
پسرى نيكورويى پسر نيكورويى
متوقع توقع
تحريم نامفهوم به مفهوم:
اعانت فلان مؤمن موجب نقص قدر اهانت فلان مؤمن موجب نقص قدر
ماست.(2) ماست.
ممتع متمتع
وَلَدَهُ و وَلَدَ وَلَدِه(3) وُلدَهُ و وُلدَ وُلدِه
(به معنى: فرزندانش را و فرزندان فرزندانش را)
نوشته مؤلف تحريف برخى نسخههاى بعد
تحريف نازيبا و زيبا:
كه (به تعداد زياد و قابل حذف) حذف كه
حيرتزدگان به وادى بيخبرى و جهالت حيرتزدگان وادى بيخبرى و جهالت
34- دستاوردهاى تصحيح علمى
پس از طى مراحل تصحيح علمى متوجه مىشويم كه تا چه اندازه ذهنيات تصحيحگران قياسى، التقاطى، ذوقى و از اين دست كه داورى درباره زيبايى، شيوايى، تناسب و بهتر بودن يك سروده يا قرائت را مبناى تصحيح اثر يك نويسنده يا ديوان يك شاعر قرار مىدهند، نادرست است و خلاف آن به اثبات مىرسد.
به طور خلاصه پس از دستيابى به سخن يك مؤلف يا سرودههاى يك شاعر، نتيجه مىشود:
چنين نيست كه همه نوشتهها يا سرودههاى دانشمندان، نويسندگان و سخنسرايان لزوما بهترين باشند.
سهو و خطا به دانش و انديشه و قلم غيرمعصومان راه دارد.
هنوز معانى و مفاهيمى در متون كهن هست كه دانش ما به آنها دسترسى ندارد.
برخى آثار، داراى نسخه بدل مؤلف يا شاعر، و همه متعلق به اويند.
نه هرچه متناسب با انديشه و بيان يك مؤلف يا شاعر است از اوست و نه هرچه اينگونه نيست از او نيست.
از ويژگيهاى تصحيح علمى يكى اين است كه در دنياى مجهولات تازه را به روى پژوهشگر باز مىكند و او را به تكاپوى بيشتر وا مىدارد و زمينه كشف معلومات تازه را براى او فراهم مىآورد، به خلاف روشهاى ديگر كه اغلب مانع ظهور و بروز حقيقتاند.
مثلا برخى مصححان با اين ذهنيت كه براى هر عنصر زبانى در متون كهن، بايد شاهدى در لغتنامههاى موجود باشد، راه يافتههاى نو را بر خود مىبندند، زحمت جستوجوى معنى به خود نمىدهند و در متون كهن تغيير پديد مىآورند.
براى نمونه، شايد نتوان براى واژه حَصينى، معادلى يا توضيحى در واژه نامهها يافت اما كافى است مراجعهاى شفاهى يا در صورت امكان، كتابخانهاى به گويشهاى محلى كشور داشته باشيم تا بسيارى واژههاى رايج در گذشته، نامكتوب در فرهنگها و مورد استفاده در گويشهاى محلى را بيابيم و مثلا متوجه شويم كه همين واژه، نام ظرفى است استوانهاى شكل و اغلب سفالين و تقريبا به شكل و اندازه تشتهاى كوچك، با كاربردهاى گوناگون.
يا ممكن است واژه پيشينى را با معنى مناسب متن در فرهنگنامه نبينيم اما به قرينه عبارت بتوانيم دريابيم كه تلفظى ديگر براى پيشانى است.
35- پاسخ به يك شبهه
ممكن است با آنچه در مورد عدم پيشداورى در بهترين بودن گفتار و نوشتار يك مؤلف گفتيم و با ايرادهايى كه بر تصحيح ذوقى، قياسى، التقاطى و بسامدى وارد آورديم اين شبهه در ذهن پديد آيد كه محصول تصحيح بر اساس پشتوانهها چيزى خشك، بيروح، پرغلط و نازيباست. اين نكته نيز لازم است تذكر داده شود كه تجربه ما حتى در تصحيح برخى متون ادبى مانند ديوان حافظ با تكيه بر پشتوانهها و نيز اكثر و اقدام كهنترين نسخهها خلاف اين را نشان داده است. بسيارى قرائتهاى ارائهشده اگر با تأملى بيشتر، از نتايج تصحيحهاى ذوقى و قياسى و غيره بهطور آشكار يا پنهان زيباتر، دلنشينتر و عميقتر نباشند، دستكم مورد تأييد ذوق سليم و طبع لطيف هستند و تصحيحهاى ديگر نيز آنها را بر صورتهاى تغييريافته ترجيح خواهند داد.
در هر حال اگر هم تصحيح علمى در مواردى حاكى بهترينها و زيباترينها نباشد چه باك؛ نمايانگر سخن صاحب اثر كه هست.
ويژگيهاى طبع حاضر
طبع حاضر از عينالحيات مجلسى ويژگيهاى زير را داراست:
1) تصحيح آن براساس روشى علمى كه در گفتار آمده، انجام يافته و از تحريفهاى كاتبان و نسخههاى قرون بعد از مؤلف به دور است.
2) نسخه بدلها و تغييرات مؤلف هر يك در جاى خويش آمده است.
3) قرائتهايى ديگر كه داراى احتمال انتسابى تقريبا مساوى با متن است در حاشيه درج شده و احتمال تغيير اين نسخه با تحقيقات آينده را كاهش مىدهد.
4) عبارات و كلمات غير فارسى اعرابگذارى شدهاند تا به سهولت خوانده شوند.
5) در مواردى كه خواندن لغات و عبارات فارسى با مشكلى مواجه بوده از اعرابها و علامتگذاريهاى لازم استفاده شده است.
6) براى موارد غيرقابل فهم خوانندگانى با سطح سواد متوسط، اطلاعات لازم و نكات توضيحى كوتاه در زير هر صفحه آمده است.
7) پيشگفتار، گفتارها و پانوشتهاى توضيحى كتاب داراى آگاهيهايى نو براى خواننده متخصص است.
سپاس
در پديد آمدن اين نسخه جديد از تصحيح و توضيح عينالحيات ملا محمد باقر مجلسى، عزيزان و سرورانى همكارى، هميارى و همدلى داشتهاند كه لازم است در همين جا سپاس خود را تقديمشان دارم: آقاى نادر قديانى پيشنهاد دهنده اين طبع از عينالحيات بودهاند و خانم مريم يعقوبى مسئول روابط عمومى انتشارات قديانى پيگيريهاى اجرايى را بر عهده داشتهاند. زحمت تهيه برخى از نسخههاى خطى بر عهده آقاى مهدى فياضفرد و خانم پروانه مهينى بوده است. مسئولان و همكاران بخشهاى نسخ خطى كتابخانه آستان قدس رضوى، كتابخانه جامع گوهر شاد، كتابخانه ملك و كتابخانه آيتالله العظمى مرعشى نجفى به ويژه آقايان طالبالحق، ناصرى، جغتايى و دكتر محمود مرعشى بر اين اثر منت دارند. تصحيح متن بدون همكاريهاى دوستانى كه نامشان مىآيد، امكان پذير نبود: خانم پرى سيما صدريه، آقاى عليرضا مافى، آقاى سيد مسعود رفيعى، آقاى سيد فريدالدين رفيعى قزوينى، آقاى سعيد عبادى، آقاى محمد مشفقى، آقاى خداداد طوفانيان، آقاى على استادولى، آقاى سيد عليرضا رفيعى و آقاى سياوش اركانى. طراحى و صفحهآرايى اين اثر مرهون زحمات دفتر طرح و اجراى كتاب و مسئول آن آقاى يحيى برابادى و همكاران آن آقاى سيروس صدوقى و خانم لادن سليمى است. حروفنگارى و امور رايانه با خام سوسن خامنهاى و آقاى حميدرضا خدابخش بوده است. فرصت و فراغت پرداختن به اين كار تصحيح و شرح از آنجا فراهم آمد كه همسر ارجمندم خانم شفق پدرام دشواريها و مسئوليتهايى را پذيرفتند كه خداوند بر عهده همسران ننهاده است.
خداى بىنياز را سپاسگزارم و همه خطاها و كاستيهاى اين اثر را از ضعف و نقص خود مىدانم.
و الى الله المنتهى
س.ع.م. رفيعى
فروردين 1380 هجرى خورشيدى محرمالحرام 1422 هجرى قمرى
1- اردهدوشاب: اردهشيره - مخلوط كنجد نرم شده با شيره.
2- براساس جملات قبل مربوط به اين متن، مقصود اين است كه علما نگويند كمك به فلان مؤمن (و وساطت درباره كار او نزد صاحبمنصبان) قدر و احترام و ارزش ما را پايين مىآورد.
3- ولد از واژههايى است كه جمع و مفرد آن در زبان عرب يكسان و رايج است و جمع آن به صورت ولد كمتر مرسوم است.
مجلسى صورت نخست و مرسوم را برگزيده و كاتبان بعد، به خاطر عدم از اين نكته لغوى، آن را به ولد تغيير دادهاند.