مفتاح هفتم : در بيان استخاره به رقاع است بر خلاف طريق مشهور

مفتاح هفتم : در بيان استخاره به رقاع است بر خلاف طريق مشهور

و آن چند قسم است :

اول : شيخ طبرسى (رحمة اللّه عليه ) در مكارم الاخلاق از عبدالرحمن بن سيابه روايت كرده است ، كه در سالى رفتم به مكه معظه و با خود متاعى برده بودم و آن متاع در آن سال كساد بود و كسى به هم نرسيد كه بخرد، بعضى از اصحاب ما گفتند: كه متاع را به مصر بفرست و به كوفه برمگردان ، و بعضى گفتند: كه به يمن بفرست ، پس رفتم به خدمت حضرت امام موسى كاظم (عليه السلام ) بعد از آن كه از منى به مكه مراجعت كرده بوديم و احوال خود را عرض كردم و پرسيدم كه شما چه مى فرمائيد؟
حضرت فرمود كه قرعه بزن ميان مصر و يمن و تفويض كن امر خود را به خدا و اسم هر شهر كه بيرون آيد متاع خود را به آنجا بفرست ، گفتم فداى تو شوم چگونه قرعه بزنم ؟
فرمود: كه در يك رقعه بنويس بسم اللّه الرحمن الرحيم اللّهمّ انت [انّه لااله خ ل ] اللّه لا اله الاّ اءنت عالم الغيب و الشّهادة اءنت العالم و اءنا المتعلّم ، فانظرلى فى اءىّ الامرين خير لى حتى اءتوكّل عليك فيه و اعمل [فاعمل خ ل ] به پس بنويس مصر انشاء اللّه .
پس در رقعه ديگر همان دعا را بنويس ، پس بنويس يمن انشاء اللّه ، پس در رقعه سوم باز همان دعا را بنويس ، و بعد از آن بنويس يحبس المتاع و لايبعث الى بلد منهما يعنى : حبس كنم متاع را و به هيچ يك از آن دو شهر نفرستم ، پس رقعه ها را جمع كن و به يكى از برادران مؤ من خود بده كه در جائى پنهان كند از تو، پس دست خود را در آنجا داخل كن و هر يك از آن رقعه ها كه به دستت مى آيد بيرون بياور و بر خدا توكل كن ، و به آنچه در آن رقعه هست ، عمل كن كه انشاء اللّه خير تو در آن است (114).
و سيد نيز اين عمل را به سند حسن معتبر از عبدالرحمان روايت كرده است (115).
مترجم گويد: كه اين عمل خوب است و اعتبار سندش كمتر از ذات الرقاع مشهور نيست ، و مى تواند بود كه عمومات احاديث قرعه شامل اين بوده باشد، زيرا كه احاديث بسيار وارد شده است كه در هر امر مشكلى قرعه بايد انداخت ، و وارد شده است كه هر قومى كه امر خود را به خدا تفويض كنند البته سهم به حق بيرون مى آيد، خصوصا در امرى كه راءيها در آن مختلف شده باشد.

دوم : سيد (رضى اللّه عنه ) از حضرت باقر يا صادق (صلوات اللّه عليهما) روايت كرده است كه كسى كه خواهد به مساهمه بكند يعنى به قرعه ، در سه رقعه اين دعا را بنويسد:
اللهمّ فاطر السّماوات و الارض عالم الغيب و الشّهادة الرحمن الرحيم ، اءنت تحكم بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفون ، اءساءلك بحق محمد و آل محمد اءن تصلى على محمد و آل محمد، و اءن تخرج لى خيرة [خير السّهمين خ ل ] فى دينى و دنياى و عاقبة اءمرى و عاجله و آجله ، انّك على كلّ شى ء قدير، ما شاء اللّه لاحول و لاقوة الاّ باللّه ، صلّى اللّه على محمد و آله
پس مطلب خود را در دو رقعه بنويسد اگر دو شق باشد، و اگر نه يكى را كردن و يكى را نكردن بنويسد، اگر يكى از آن دو رقعه بيرون آيد به آن عمل كند، و اگر غفل بيرون آيد آن را بيندازد و ديگرى را بيرون آورد و به آن عمل كند(116).

پاورقی

114-مكارم الاخلاق ، ص 255 - 256.
115-بحارالانوار، 91/233.
116-بحارالانوار، 91/234 و مراد از غفل در آخر حديث آن است كه اميد خيرى در آن نيست و خوف شرى هم در آن نيست .