مفتاح ششم : استخاره به رقاع است

مفتاح ششم : استخاره به رقاع است

و سيد بن طاووس و اكثر متاءخرين علما (رحمة اللّه عليهم ) اين نوع را بهترين استخارات مى دانند.
و در كتاب احتجاج منقول است كه حميرى عريضه نوشت به خدمت حضرت صاحب (عليه السلام ) و پرسيد كه اگر كسى در امرى متردد شود ميان كردن و نكردن و دو انگشتر بگيرد و بر يكى بنويسد بكن و بر ديگرى مكن ، پس هر دو را پنهان كند و چندين مرتبه طلب خير خود را از حق تعالى بكند، پس يكى از آنها را بيرون آورد و به آن عمل كند آيا حكم استخاره دارد؟ حضرت در جواب نوشتند: كه آنچه عالم اهل بيت (عليهم السلام ) در باب استخاره مقرر فرموده نماز كردن و رقعه ها نوشتن است ، يعنى : چنان بايد كرد(105).
مؤ لف گويد: كه اين نوع از استخاره به چند طريق وارد شده 

اول : آن است كه كلينى و شيخ طوسى و سيد و ديگران (رضوان اللّه عليهم ) به سندهاى معتبر از هارون بن خارجه روايت كرده اند كه حضرت امام جعفر صادق (صلوات اللّه عليه ) فرمود: كه هرگاه امرى را اراده كنى شش رقعه كاغذ بگير و در سه تاى آنها بنويس بسم اللّه الرحمن الرحيم خيرة من اللّه العزيز الحكيم لفلان بن فلانه افعله و در سه رقعه ديگر بنويس بسم اللّه الرحمن الرحيم خيرة من اللّه العزيز الحكيم لفلان ابن فلانة لاتفعل پس آن رقعه ها را در زير مصلاى خود بگذار و دو ركعت نماز بكن ، و چون فارغ شوى برو به سجده و صد مرتبه بگو اءستخير اللّه برحمته خيرة فى عافية پس درست بنشين و بگو اللّهمّ خرلى و اخترلى فى جميع اءمورى فى يسر منك و عافية

پس دست بزن و رقعه ها را مشوش كن ، يعنى : به يكديگر مخلوط گردان و يك يك از آنها را بيرون آور و ملاحظه كن ، اگر سه افعل پياپى درآيد پس ‍ بكن آن كار را كه اراده كرده ، و اگر سه لاتفعل پياپى بيرون آيد پس مكن آن كار، و اگر بعضى افعل و بعضى لاتفعل برآيد تا پنج رقعه بيرون آور اگر افعل بيشتر است عمل كن و اگر لاتفعل بيشتر است ترك كن و احتياج نيست به بيرون آوردن رقعه ششم (106).
مؤ لف گويد: كه به جاى فلان بن فلانة در هر دو جا اسم خود و مادر خود را بنويسد.
و بدان كه غسل در اين روايت وارد نشده است ، و بعضى از علما در اين استخاره ذكر كرده اند به اعتبار اين كه در استخاره مطلقه كه در محل خود ذكر كرديم واقع شده است و شايد بد نباشد، و ورود غسل در نمازهاى حاجت نيز شايد مؤ يد تواند شد، و اگر قصد زيارت ائمه (عليهم السلام ) نيز در آن غسل بكند شايد احوط باشد.
و ايضا تعيين سوره در اين نماز وارد نشده است ، و بعضى سوره حشر و سوره رحمن را ذكر كرده اند، به اعتبار آن كه در نوع ديگر استخاره وارد شده است و شايد بد نباشد، و اگر در هر ركعت سه مرتبه قل هواللّه بخوانند چنانچه بعد از اين مذكور مى شود ايضا بد نيست ، و ظاهرا هر سوره كه بخوانند خوب است .
و آنچه در روايت واقع شده است كه اگر درهم درآيد افعل و لاتفعل بايد پنج تا بيرون آورند اشكالى ندارد، زيرا كه در بعضى از صور احتياج نمى شود به بيرون آوردن پنجم ، مثل آن كه اول يك لاتفعل درآيد و بعد از آن سه افعل يا برعكس ، يا آن كه دو افعل برآيد و يك لاتفعل و يك افعل يا برعكس ، و دور نيست كه مراد آن باشد كه احتياج به بيرون آوردن ششم هرگز نمى شود كواحتياج به پنجم نيز در بعضى از شقوق نشود. و احتمال دارد كه در همه صور پنجم را بايد بيرون آورد تعبدا كو [كه او] فائده اش بر ما معلوم نباشد اما بعيد است .
و ايضا بايد دانست كه اگر مختلف بيرون آيد و يكى بيشتر باشد از حديث تفاوتى در خوبى و بدى در ميان صور آن ظاهر نمى شود، و بعضى از علما به اعتبار زود بيرون آمدن هر يك يا توالى آنها تفاوت در مراتب خوبى و بدى قرار داده اند، مثل آنكه سه افعل در چهار رقعه بيرون آيد بهتر است از آن كه در پنج رقعه بيرون آيد، و همچنين لاتفعل در بدى ، و اگر دو افعل بيرون بيايد پياپى و يك لاتفعل و يك افعل بهتر است از آن كه اول لاتفعل بيرون آيد و بعد از آن سه افعل ، و بر اين قياس ساير شقوق نيكى و بدى معلوم مى شود.
دوم : آن است كه سيد (رضى اللّه عنه ) از طريق عامه از ابن مسعود روايت كرده است كه او در استخاره اين دعا را مى خواند:

اللّهمّ انّك تعلم و لااءعلم و تقدر و لا اءقدر و اءنت علام الغيوب ، اللّهمّ انّ علمك بما يكون كعلمك بما كان ، اللّهمّ انّى قدعزمت على كذا و كذا فان كان لى فيه خيرة للدين و الدّنيا و العاجل و الاجل فيسره و سهّله و وفّقنى له و وفّقه لى ، و ان كان غير ذلك فامنعنى منه كيف شئت 
پس به سجده مى رفت و صد و يك مرتبه مى گفت : اللهمّ انّى اءستخيرك برحمتك خيرة فى عافية پس در سه رقعه مى نوشت خيرة من اللّه العزيز الحكيم لفلان بن فلان افعل على اسم اللّه و عونه و در سه رقعه ديگر مى نوشت خيرة من اللّه العزيز الحكيم لفلان بن فلان لاتفعل و الخيرة فيما يقضى اللّه و در زير سجاده مى گذاشت و چون از نماز و دعا فارغ مى شد يك يك از آنها را بيرون مى آورد، و هر يك كه بيشتر بيرونمى آمد به آن عمل مى كرد(107).

مؤ لف گويد: كه به جاى على كذا و كذا حاجت خود را به عربى بگويد، و اگر نتواند بگويد على الامر الّذى علمت و به جاى فلان بن فلان اسم خود و پدرش را بنويسد در همه رقعه ها. و اين روايت اگر چه از طريق اهل سنت است اما مؤ يد روايت اول است ، و عمل به روايت اول كه از طريق شيعه است اولى است ، و اگر اين دعا را بخواند بد نيست .
سوم : آن است كه باز سيد (رحمه اللّه ) از طرق مخالفان نقل كرده است از جابربن عبداللّه انصارى كه از اكابر صحابه است گفت : كه حضرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) ما را تعليم مى كرد استخاره در امور را چناچه تعليم مى نمود به ما سورهاى قرآن را، و مى فرمود: كه هرگاه احدى از شما اراده كارى بكند دو ركعت نماز بكند غير نمازهاى واجب ، پس ‍ بگويد:
اللهمّ انّى اءستخيرك بعلمك ، و اءستقدرك بقدرتك ، و اءساءلك من فضلك العظيم ، فانّك تقدرو لا اءقدر و تعلم و لااءعلم و اءنت علام الغيوب . اللهمّ ان كنت تعلم اءنّ هذا الامر خير لى فى دينى و معاشى و عاقبة اءمرى [فى عاجل اءمرى و آجله خ ل ] فاقدره لى و يسره لى ثمّ بارك لى فيه ، و ان كنت تعلم اءنّ هذاالامر شرّ لى فى دينى [فى عاجل اءمرى و آجله خ ل ] و معاشى و عاقبة اءمرى ، فاصرفه عنّى و اصرفنى عنه ، و اقدر لى الخير حيث كان ثمّ رضّنى به .
پس سيد گفته گفته است كه بعضى از مشايخ ما (رحمم اللّه ) گفته است كه چون اين نماز را بكند و اين دعا را بخواند شش رقعه از كاغذ قطع كند، و در سه تا افعل بنويسد، و در سه تا لاتفعل بنويسد، و به يكديگر مخلوط گرداند و در ميان آستين خود بگذارد، پس سه تا را يكى يكى بدر آورد، اگر همه افعل باشد آن كار را بكند با طيب خاطر، و اگر دو تا افعل باشد و يكى لاتفعل باكى نيست كه آن را بكند اما پست تر است از شق اول ، و اگر همه لاتفعل باشد نكند، و اگر دو تا لاتفعل باشد حذر كردن اولى است ، و اكثر حكم كل دارد(108).
مترجم گويد: كه از فحواى اصل حديث ظاهر مى شود كه اين نماز و دعا براى مطلق طلب خير است بدون آن كه عملى با آن باشد، و آن عملى كه سيد از بعض مشايخ نقل كرده است جزء آن نيست ، و در روايت ديگر نديده ام ، پس بهتر آن است كه به نحو اول به عمل آورند، و اگر خواهند اين دعا را نيز بخوانند.
چهارم : آن است كه باز سيد (قدس سره ) در فتح الابواب گفته است كه به من رسيده است از بعضى علما در كيفيت استخاره كه در سه رقعه بنويس ‍ بسم اللّه الرحمن الرحيم خيرة من اللّه العزيز الحكيم افعل ودر سه رقعه ديگر بنويس بسم اللّه الرحمن الرحيم خيرة من اللّه العزيز الحكيم لاتفعل و رقعه ها را در زير سجاده بگذارد و دو ركعت نماز بكن ، و در هر ركعت بعد از سوره فاتحة الكتاب سه مرتبه سوره قل هواللّه اءحد بخوان .
پس سلام بگو و بگو اللهم انى استخيرك بعلمك تا آخر دعا كه مذكور شد، پس به سجده برو و صد مرتبه بگو اءستخيراللّه العظيم پس سر از سجده بردار و پنج رقعه را بيرون آور اگر افعل سه تا باشد بكن كه صلاح تو در آن است ، و اگر لاتفعل سه تا باشد مكن كه خير تو در نكردن است انشاءاللّه (109).
پنجم : آن است كه باز سيد (رضى اللّه عنه ) از شيخ ابوالفتح كراچكى (رحمة اللّه عليه ) نقل كرده است ، و او به سند خود از هارون بن حماد روايت كرده است ، كه حضرت صادق (عليه السلام ) فرمود: كه هرگاه امرى را اراده كنى شش رقعه بگير و بر سه رقعه بنويس بسم اللّه الرحمن الرحيم خيرة من اللّه العزيز الحكيم و به روايت ديگر العلىّ الكريم لفلان بن فلان افعل كذا انشاءاللّه و نام خود را و پدر خود را و آن كارى كه مى خواهى بكنى بنويس ، و در سه رقعه ديگر بسم اللّه الرحمن الرحيم خيرة من اللّه العزيز الحكيم لفلان بن فلان لاتفعل كذا انشاء اللّه و چهار ركعت نماز كن ، و در هر ركعت پنجاه مرتبه سوره قل هو اللّه احد، و سه مرتبه سوره انا اءنزلناه فى ليلة القدر يعنى بعد از سوره حمد، و رقعه ها را در زير سجاده خود بگذار، پس اين دعا را بخوان :
بقدرتك تعلم و لااءعلم ، و تقدر و لا اءقدر، و اءنت علام الغيوب . اللّهمّ بك فلا شى ء اءعظم منك ، صلّ على آدم صفوتك ،و محمد خيرتك و اءهل بيته الطاهرين ، و من بينهم من نبىّ و صدّيق و شهيد و عبد صالح و ولىّ مخلص و ملائكتك اءجمعين ، و ان كان ما عزمت عليه من الدخول فى سفرى الى بلد كذا و كذا خيرة لى فى البدء و العاقبة و رزق تيسّر لى منه ، فسهله و لاتعسّره و خرلى فيه ، و ان كان غيره فاصرفه عنّى و بدّلنى منه بما هو خير منه ، فسهّله و لاتعسره و خرلى فيه ، و ان كان غيره فاصرفه عنّى و بدّلنى منه بما هو خير منه ، برحمتك يا اءرحم الراحمين پس هفتاد مرتبه بگو خيرة من اللّه العلىّ الكريم پس به سجده برو و رو را بر خاك بگذار و حاجت خود را از خدا بطلب .

و در روايت ديگر وارد شده است كه بعد از آن رقعه ها را بيرون آور بنحوى كه در روايت اول مذكور شد(110).

مؤ لف گويد: كه اين دعا در خصوص اراده سفر است ، و اگر اراده امر ديگر داشته باشد بايد كه به جاى من الدخول فى سفرى الى بلد كذا و كذا آن حاجت را ذكر كند، و اگر اراده سفر باشد به جاى الى بلد كذا و كذا، آن سفر و آن شهرى را كه اراده دارد ذكر كند، و بر هر تقدير عمل به روايت اول بهتر است ، و اگر خواهد اين دعا را نيز اضافه كند.
و سيد بن باقى (رحمه اللّه ) در مصباحش گفته است : كه در دست آن كس كه استخاره مى كند انگشتر عقيقى بوده باشد كه در آن نام محمد و على نقش كرده باشند و به دست راست رقعه ها را بدر آورد.
و بدان كه سيد بن طاووس (رضى اللّه عنه ) چون اين استخاره را بهترين استخارات مى داند و مدارش بر عمل بر اين استخاره بوده است چند امر غريب از تجربه اين استخاره نقل كرده است :
اول : آن كه بعضى از ارباب مناصب دنيويّه مرا طلبيد و من در جانب غربى بغداد بودم و بيست و دو روز در آنجا ماندم ، و هر روز استخاره كردم كه او را ملاقات كنم و همه استخاره ها يا سه لاتفعل متوالى مى آمد يا در چهار رقعه سه لاتفعل آمد، و ظاهر شد كه خير من در نديدن او بوده است ، و چنين اتفاقى نمى باشد مگر از جانب خداوندى كه عالم الخفيات است (111).

دوم : آن كه در ايامى كه در دارالسلام بغداد اقامت داشتم وارد شهر حله شدم ، و بعضى از ارقاب من تكليف نمود مرا كه بديدن يكى از حكّام حلّه بروم ، و چنان اتفاق افتاد كه يك ماه در حله ماندم و هر روز كه اراده ملاقات او مى كردم در اول آن روز و آخر آن روز استخاره مى كردم براى ديدن او، و در همه استخارات سه لاتفعل مى آمد، تا آن كه پنجاه استخاره در عرض آن مدت كردم و در همه لاتفعل بيرون آمد، و معلوم شد كه خير من در آن بوده ، و عقل باور مى كند اين را كه پنجاه استخاره كسى براى يك مطلب بكند و بر سبيل اتفاق بدون اراده قادر على الاطلاق همه بد بيايد(112).

سوم : آن كه تا حالت تحرير اين رساله پنجاه و سه سال از عمر من گذشته است ، و تا حقيقت استخاره بر من ظاهر شده است پيوسته در امور خود استخاره كرده ام ، و در همه آنها خير خود را در آن يافته ام كه استخاره مرا به آن دلالت كرده است ، و هميشه سعادت دنيا و عقباى خود را در آن يافته ام (113).
مؤ لف گويد: كه فقير نيز در انواع استخارات تجربه هايى بسيار كرده ام ، و از جمعى از برادران و صلحاى خويشان و آشنايان خود، امور غريبه در اين باب شنيده ام ، خصوصا اين استخاره و استخاره به مصحف مجيد، و اللّه الموفق .

پاورقی

105-احتجاج طبرسى ، 2/314.
106-فروع كافى ، 3/470، ح 3 و تهذيب الاحكام ، 3/181، ح 6 و بحار: 91/230 از فتح الابواب .
107-بحارالانوار، 91/227 از فتح الابواب سيد.
108-بحارالانوار، 91/228.
109-بحارالانوار، 91/228 - 229.
110-بحارالانوار، 91/231 ،ح 6.
111-بحارالانوار، 91/232 از فتح الابواب سيد.
112-بحارالانوار، 91/232 - 233 از همان كتاب .
113-بحارالانوار، 91/233 از همان كتاب .