فصل چهل و دوم: در بيان آنكه آيات صبر و مرابطه و عسر و يسر در شاءن ائمه و شيعيان ايشان است و آيات در اين باب بسيار است

اول: والعصر # ان الانسان لفى خسر يعنى: ((بحق عصر سوگند ياد مى كنم كه بدرستى كه انسان در زيانكارى است))؛ بعضى گفته اند: مراد به عصر، آخر روز است؛ و بعضى گفته اند: عصر حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است،(1835) الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات ((مگر آنها كه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته)) و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر(1836) ((وصيت نمودند يكديگر را به حق، و وصيت كردند يكديگر را به صبر.))
على بن ابراهيم روايت كرده است كه: حضرت صادق (عليه السلام) اين سوره را چنين خواندند: والعصر الانسان لفى خسر و انه فيه الى آخر الدهر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و ائتمروا بالتقوى و ائتمروا بالصبر يعنى: بحق عصر كه آدمى هر آينه در زيانكارى است و بدرستى كه در آن زيانكارى هست تا آخر عمر مگر آنها كه ايمان آوردند و اعمال شايسته كردند و قبول امر نمودند به پرهيزكارى را و قبول امر كردند به صبر و شكيبائى را.))(1837)
و در احتجاج از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در خطبه غدير فرمود كه: بخدا سوگند كه سوره والعصر در شاءن اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شد.(1838)
و در اكمال الدين روايت كرده است از حضرت صادق (عليه السلام) كه: مراد به عصر، عصر خروج حضرت قائم (عليه السلام) است، ان الانسان لفى خسر مراد، دشمنان ماست كه در زيانكارى اند، الا الذين آمنوا يعنى: آنها كه ايمان آورده اند به آيات ما، و عملوا الصالحات يعنى : مواسات با برادران مؤمن كرده اند در مال خود، و تواصوا بالحق يعنى: وصيت كرده اند يكديگر را به امامت يعنى ولايت ائمه حق، و تواصوا بالصبر يعنى: وصيت كرده اند بر صبر در فتنه هاى زمان غيبت حضرت قائم (عليه السلام) و بر دين خود ثابت مانده اند.(1839)
و على بن ابراهيم و ابن ماهيار و ديگران به سندهاى معتبر از آن حضرت روايت كرده اند كه: خدا استثنا كرده است برگزيده هاى خود را از خلق و فرموده كه: همه در زيانكارى اند مگر آنا كه ايمان آورده اند به ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و فرايض خدا را بعمل آوردند و وصيت نمودند فرزندان و بازماندگان خود را به ولايت و صبر كردن بر مشقتها كه به ايشان مى رسد از جهت اختيار دين حق.(1840)
دوم: يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون (1841) يعنى: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صبر كنيد و بسيار شكيبائى ورزيد و آماده دشمن باشيد و بپرهيزيد از عذاب خدا شايد رستگار گرديد.))
اكثر مفسران گفته اند: يعنى صبر كنيد بر دين حق و ثابت قدم باشيد در جنگ كافران و در كمين دشمنان باشيد كه در سرحدها بر سر مسلمانان نيايند.(1842)
و به سندهاى معتبر ابن بابويه و ديگران از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده اند كه: يعنى صبر نمائيد بر مصيبتها و شكيبائى كنيد در تقيه از مخالفان و جدا نشويد از امامى كه پيشواى شماست.(1843)
و عياشى از آن حضرت روايت كرده است كه: يعنى صبر نمائيد بر ترك معاصى، و مصابره كنيد بر مشقت طاعات خدا، و مرابطه كنيد در راه خدا و مائيم راه خدا كه در ميان خود و خلق خود قرار داده، و هر كه در كمين دولت ما باشد و انتظار آن كشد چنان است كه در حمايت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) جهاد كرده است، و پرهيزكارى خدا آن است كه امر كنند مردم را به نيكيها و نهى كنند از بديها و كدام منكر و بدى بدتر مى باشد از ظلمى كه اين امت به ما كردند و ما را شهيد نمودند.(1844)
و ايضا به سند معتبر ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه: يعنى صبر كيند بر اداى فرايض و شكيبائى نمائيد در مصيبتها و خود را ببنديد به متابعت ائمه (عليهم السلام).(1845)
و ايضا از يعقوب سراج روايت كرده است كه گفت: به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: آيا زمين باقى مى ماند بدون عالمى از شما كه مردم پناه برند بسوى او و دين خود را از او اخذ كنند؟ فرمود: نه، و اگر زمين بدون امام باشد عبادت خدا در آن نخواهد شد، اى يعقوب! خالى نمى باشد زمين از عالمى از ما كه امامت او بر مردم ظاهر باشد و مردم حلال و حرام خود را از او اخذ كنند، و اين معنى از كتاب خدا ظاهر و هويدا است؛ پس حضرت اين آيه را خواندند كه يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون و فرمود: يعنى صبر كنيد بر دين خود و صبر كنيد بر ا زار دشمنان خود كه مخالفند در دين با شما و خود را به امام خود بچسبانيد و از خدا بپرهيزيد در آنچه شما را به آن امر كرده و بر شما واجب گردانيده است.(1846)
و به روايت ديگر فرمود كه: صبر نمائيد بر آزارها كه در راه محبت ما مى كشيد و با امام خود موافقت كنيد در تقيه از دشمنان او و از امام خود جدا مشويد.(1847)
و به روايت ديگر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: يعنى صبر كنيد به ترك معاصى، و مصابره كنيد به تقيه از دشمنان دين ، و مرابطه نمائيد بر ائمه (عليهم السلام)، و بپرهيزيد از مخالفت پروردگار خود شايد رستگار شويد.(1848)
و نعمانى و كلينى و ديگران روايت كرده اند كه: عبدالله بن عباس شخصى را فرستاد نزد حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) كه از تفسير اين آيه سؤال كند، حضرت در غضب شدند و فرمودند: مى خواستم آن كسى را كه تو را فرستاده است كه از من سؤال كنى خود اين آيه را از من مى پرسيد و من به او مى گفتم كه در شاءن فرزندان او و ما نازل شده است، و آن مرابطه كه ما به آن مامور شده ايم هنوز وقتش نشده است و از نسل ما كسى هست كه به اين مامور خواهد شد و در صلب او ودايعى هستند كه براى آتش جهنم خلق شده اند و بزودى ظاهر خواهند شد و گروه بسيارى را فوج فوج از دين خدا بدر خواهند كرد و زود باشد كه زمين را رنگين كنند از خون جوجه اى چند از جوجه هاى آل محمد (عليهم السلام) كه پيش از وقت از آشيانه هاى خود پرواز كنند و طلب كنند امرى را كه به آن نتوانند رسيد، و مؤمنان در آن زمانها انتظار ظهور قائم آل محمد (عليه السلام) را كشند و صبر كنند بر جور مخالفان تا حكم كند خدا ميان ايشان و او بهترين حكم كنندگان است.(1849)
و كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است كه: چون حق تعالى خلق كرد ارواح طيبه پيغمبرش و وصى او و دخترش فاطمه و دو فرزندش حسن و حسين و ساير ائمه (عليهم السلام) و خلق نمود ارواح شيعيان ايشان را، از همه پيمان گرفت كه صبر كنند و تقيه بعمل آورند و از متابعت ائمه دست برندارند و از مخالفت خدا بپرهيزند.(1850)
سوم: اولئك يؤ تون اجرهم مرتين بما صبروا و يدرؤ ن بالحسنة السيئة و مما رزقناهم ينفقون # و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلام عليكم لا نبتغى الجاهلين (1851) يعنى: ((اين جماعت داده مى شوند مزد خود را دو مرتبه به سبب آنكه صبر كردند و دفع مى كنند به خوبى بدى را، و از آنچه روزى كرديم ايشان را در راه ما انفاق مى كنند، و چون شنوند سخن لغو را اعراض نمايند از آن و گويند: ما را است كرده هاى ما و شما را است كرده هاى شما، سلام بر شما باد متعرض ‍ نمى شويم بيخردان را؛)) اكثر مفسران گفته اند كه: اين آيات در شاءن آنها نازل شده است كه صبر كردند از آنها كه ايمان آورده بودند از اهل كتاب مانند سلمان و اضراب او.(1852)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: در شاءن ائمه (عليهم السلام) نازل شده كه صبر كردند به جور مخالفان و دفع مى كردند بدى كسى را كه نسبت به ايشان بدى مى كرد به نيكيهاى خود و اعراض مى نمودند از دروغ و لهو و غنا.(1853)
و كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد به صبر، تقيه؛ و به حسنه نيز تقيه است؛ و به سيئه، فاش كردن اسرار ائمه (عليهم السلام) است و ترك تقيه است.(1854)
چهارم: و جعلنا بعضكم لبعض فتنة اتصبرون و كان ربك بصيرا(1855) يعنى: ((و گردانيديم بعضى از شما را از براى بعضى آزمايش آيا صبر مى كنيد، و بود پروردگار تو بينا.))
ابن ماهيار از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت كرده است كه: جمع كرد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) حضرت امير و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) را در خانه و در را بر ايشان بست و فرمود كه: اى اهل من و اى اهل خدا! بدرستى كه خدا شما را سلام مى رساند و اينك جبرئيل نزد شما در اين خانه حاضر است و مى گويد كه: خداوند عزيز جليل مى فرمايد: كه: من دشمنان شما را از براى شما فتنه گردانيدم پس شما چه مى گوئيد؟ گفتند: صبر مى كنيم يا رسول الله از براى امر خدا بر آنچه نازل مى شود از قضاى خدا تا برويم به نزد او و ثواب جزيل او را بيابيم بتحقيق كه شنيده ايم خدا صابران را وعده هاى نيكو داده؛ پس حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به آواز بلند گريست كه هر كه در بيرون خانه بود شنيد، پس ‍ اين آيه نازل شد و كان ربك بصيرا يعنى: خدا مى دانست كه ايشان راضى مى شوند به اين فتنه و صبر خواهند كرد.(1856)
پنجم: و لقد ارسلنا موسى باياتنا ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله ان فى ذلك لايات لكل صبار شكور(1857) يعنى: بتحقيق كه فرستاديم موسى را به آيتهاى خود كه: بيرون بر قوم خود را از تاركيهاى كف رو جهالت بسوى نور ايمان و علم، و به يادآور ايشان را روزهاى خدا را، بدرستى كه در اينها علامتها و آيتها هست براى هر بسيار صبر كننده بسيار شكر كننده.))
اكثر مفسران گفته اند كه: روزهاى خدا ايام عذابهائى است كه بر كافران گذشته فرستاده است.(1858)
و عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد به ايام خدا، نعمتهاى اوست.(1859)
و ابن بابويه از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: ايام خدا: روز ظهور حضرت قائم (عليه السلام) است؛ و روز رجعت ائمه عليهم السلام و بعضى از دوستان و دشمنان ايشان به دنيا؛ و روز قيامت.(1860)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: روز ظهور حضرت قائم (عليه السلام) است؛ و روز مرگ؛ و روز قيامت.(1861)
و ابن ماهيار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت نموده است كه: صبار، آنهايند كه صبر مى كنند به آنچه بر آنها وارد شود از جانب خدا از شدت و بلاو نعمت و رخا و صبر مى كنند بر هر آزارى كه از دشمنان ما مى كشند به سبب محبت ما و شكر مى كنند خدا را بر نعمت ولايت ما اهل بيت كه خدا به ايشان عطا فرموده است.(1862)
ششم: و اصبر على ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا # و ذرنى و المكذبين اولى النعمة و مهلهم قليلا(1863) يعنى: خطاب كرد خدا به حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) كه: ((صبر كن بر آنچه مى گويند كافران و منافقان و جدائى گزين از ايشان جدائى كردن نيكو، و واگذار مرا با تكذيب كنندگان صاحبان نعمت و مهلت ده ايشان را اندك زمانى.))
ابن ماهيار روايت كرده است كه: يعنى صبر كن يا محمد بر تكذيبى كه تو را مى كنند، بدرستى كه من از ايشان انتقام خواهم كشيد به مردى كه از تو بهم رسد و او قائم من است كه مسلط خواهم كرد او را بر خونهاى ظالمان.(1864)
و كلينى از حضرت كاظم (عليه السلام) روايت كرده است كه: يعنى صبر كن بر آنچه منافقان در حق تو مى گويند و دورى كن از ايشان دورى كردنى نيكو، و بگذار مرا با آنها كه تكذيب تو مى كنند در نصب كردن تو وصى تو على بن ابى طالب (عليه السلام) را.(1865)
و به سند معتبر ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه: خدا در اين آيه امر كرده پيغمبر خود را به صبر تا آنكه نسبتهاى بسيار بد به او دادند و به امر الهى صبر كرد.(1866)
و در احتجاج از حضرت امير (عليه السلام) روايت كرده است كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) پيوسته با منافقان صحابه مدارا مى كرد و تاءليف قلب ايشان مى نمود و نزديك خود مى طلبيد و در جانب راست خود ايشان را مى نشانيد تا آنكه خدا او را رخصت داد در دور كردن ايشان و فرمود و اهجرهم هجرا جميلا.(1867)

پاو.رقی

1835- تفسير فخر رازى 32/85 - 86؛ تفسير قرطبى 20/179.
1836- عصر: 1 - 3.
1837- تفسير قمى 2/441.
1838- احتجاج 1/149. همچنين رجوع شود به شواهد التنزيل 2/478 - 483.
1839- كمال الدين 656.
1840- تفسير قمى 2/441؛ تأويل الايات الظاهرة 2/854؛ تفسير فرات كوفى 607.
1841- آل عمران: 200.
1842- تفسير بيضاوى 1/317؛ تفسير بغوى 1/388.
1843- معانى الاخبار 369.
1844- تفسير عياشى 1/212.
1845- تفسير عياشى 1/212؛ تفسير قمى 1/129؛ كافى 2/81.
1846- تفسير عياشى 1/212. همچنين رجوع شود به بصائر الدرجات 487.
1847- تفسير عياشى 1/213.
1848- تفسير عياشى 1/213.
1849- غيبت نعمانى 233؛ تفسير قمى 2/23 24؛ تفسير عياشى 2/305، و در آنجا قسمتى از روايت آمده است.
1850- كافى 1/451.
1851- قصص: 54 و 55.
1852- مجمع البيان 4/258؛ تفسير قرطبى 13/296.
1853- تفسير قمى 2/141 - 142.
1854- كافى 2/217.
1855- سوره فرقان: 20.
1856- تأويل الايات الظاهرة 1/372.
1857- ابراهيم: 5.
1858- مجمع البيان 3/304؛ تفسير قرطبى 9/342؛ تفسير طبرى 7/418.
1859- تفسير عياشى 2/222؛ مجمع البيان 3/304.
1860- خصال 108.
1861- تفسير قمى 1/367.
1862- تأويل الايات الظاهرة 2/473.
1863- مزمل: 10 و 11.
1864- تأويل الايات الظاهرة 2/503.
1865- كافى 1/434.
1866- كافى 2/88.
1867- احتجاج 1/597.
1868- عنكبوت: 1 - 4.