فصل چهل و سوم: در بيان آياتى است كه در مظلوميت ائمه عليهم السلام نازل شده و آنها بسيار است

اول: الم # احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون # و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين # ام حسب الذين يعملون السيئات ان يسبقونا ساء ما يحكمون (1868) يعنى: ((آيا پنداشتند مردمان كه ايشان را وا مى گذارند به همين كه گفتند ايمان آورديم و ايشان امتحان كرده نمى شوند؟ و بتحقيق كه امتحان كرديم آنها را كه بودند پيش از ايشان پس هر آينه بداند خدا آنها را كه راست گفتند و هر آينه بداند البته دروغگويان را، يعنى آيا مى پندارند آنها كه مى كنند اعمال بد را از دست ما بدر مى روند و ما ايشان را عذاب نخواهيم كرد؟ بد حكمى است كه مى كنند ايشان))؛ و از حضرت اميرالمؤمنين و امام جعفر صادق (عليهما السلام) منقول است كه ايشان ((فليعلمن)) ((و ليعلمن)) هر دو را به بناى افعال مى خوانده اند به ضم يا و كسر لام.(1869)
و در احاديث بسيار وارد شده كه اين دو آيه در باب فتنه بعد از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شده است كه غصب خلافت از حضرت امير (عليه السلام) كردند و اكثر آنها كه در غدير خم با اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيعت كرده بودند تابع دنيا شده بيعت را شكستند و مؤمن و منافق از هم جدا شدند.
چنانكه شيخ مفيد (رحمة الله عليه) در ارشاد روايت كرده است كه: چون منافقان صحابه با ابوبكر بيعت كردند مردى آمد به خدمت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و آن حضرت بيلى در دست داشتند و قبر مطهر حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) را درست مى كردند و گفت: همه با ابوبكر بيعت كردند، و انصار چون اختلاف در ميان ايشان بهم رسيد مخذول شدند و جماعت طلقا كه منافق بودند و به زور ايمان آورده بودند فرصت را غنيمت شمردند و زود با ابوبكر بيعت كردند كه مبادا خلافت به شما برسد؛ چون اين سخن را تمام كرد حضرت سر بيل را بر زمين گذاشت و اين آيات را خواند تا ساء ما يحكمون.(1870)
و ابن ماهيار از حضرت امام حسين (عليه السلام) روايت كرده است كه: چون آيه كريمه الم # احسب الناس ان يتركوا نازل شد حضرت امير (عليه السلام) سؤال نمود كه: يا رسول الله! اين فتنه كه خدا فرموده كدام است؟ حضرت فرمود كه: يا على! توئى كه مردم را به امامت تو خدا ابتلا و امتحان كرده و در قيامت در اين باب خصمى خواهى كرد با آنها كه غصب خلافت تو كنند و به امامت تو قائل نشوند، پس مهيا گردان حجت خود را براى خصومت.(1871)
و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) شبى در مسجد ماندند، چون نزديك صبح شد حضرت امير (عليه السلام) داخل مسجد شدند، پس حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) او را ندا فرمودند كه: يا على! گفت: لبيك، فرمود: بيا بسوى من؛ حضرت امير (عليه السلام) فرمود: چون نزديك شدم فرمود: يا على! تمام اين شب را كه ديدى در اينجا بسر آوردم و هزار حاجت از براى خود از خدا سؤال كردم و همه را بر آورد، و مثل آنها را از براى تو نيز سؤال كردم و باز همه را عطا كرد، و سؤال كردم از براى تو كه همه امت را مجتمع گرداند بر امامت تو كه همه اقرار كنند به خلافت تو و تو را متابعت كنند، قبول نكرد و اين آيات را فرستاد الم # احسب الناس تا آخر آيات.(1872)
و ايضا از سدى روايت كرده است كه: الذين صدقوا على (عليه السلام) و اصحاب اوست، و ليعلمن الكاذبين دشمنان اويند كه در دعوى ايمان دروغگو بودند.(1873)
دوم: و قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤ من و من شاء فليكفر انا اعتدنا للظالمين نارا احاط بهم سرادقها(1874) يعنى: ((و بگو - يا محمد - كه: حق از پروردگار شماست پس هر كه خواهد ايمان بياورد و كسى كه خواهد كافر شود، بدرستى كه ما آماده كرده ايم براى ظالمان آتشى را كه احاطه كرده به ايشان سراپرده هاى آن آتش.))
كلينى و على بن ابراهيم و عياشى (رحمة الله عليه) روايت كرده اند به سندهاى معتبر از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) كه: مراد به حق، ولايت على (عليه السلام) است؛ و مراد به ظالمان، ستمكاران بر آل محمد (عليهم السلام) كه: مراد به حق، ولايت على (عليه السلام) است؛ و مراد به ظالمان، ستمكاران بر آل محمد (عليهم السلام) اند؛ و آيه چنين نازل شده: انا اعتدنا للظالمين آل محمد حقهم نارا يعنى: مهيا كرده ايم بر ستمكاران كه غصب حق آل محمد كرده اند جهنم را.(1875)
و ابن ماهيار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه آيه چنين نازل شده: قل الحق من ربكم فى ولاية على تا آنجا كه انا اعتدنا لظالمى آل محمد حقهم نارا و معنى همان است كه گذشت.(1876)
سوم: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير # الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله (1877) يعنى: ((رخصت داده شد براى آنها كه با ايشان قتال مى كنند كافران كه ايشان نيز با آنها قتال كنند به سبب آنكه ستم كردند كفار بر ايشان و بدرستى كه خدا بر يارى ايشان البته قادر است، آنها كه بيرون كرده شدند از ديار و خانه هاى خود به ناحق و تقصيرى نداشتند بغير آنكه گفتند: پروردگار ما خداست.))
على بن ابراهيم (رحمة الله عليه) گفته است كه: اين آيات در شاءن حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و جعفر طيار و حمزه نازل شده، و بعد از آن در حق حضرت امام حسين (عليه السلام) جارى شد، و الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق در شاءن حضرت امام حسين (عليه السلام) نازل شد كه يزيد پليد به طلب آن حضرت فرستاد كه او را بگيرند و به شام ببرند، پس ‍ از ترس ايشان از مدينه تشريف برد به جانب كوفه و در كربلا شهيد شد.(1878)
و به سند كالصحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: سنيان مى گويند اين آيه اول در شاءن حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است در وقتى كه كافران قريش حضرت را از مكه بيرون كردند، و چنان نيست كه ايشان مى گويند بلكه مراد حضرت صاحب الامر (عليه السلام) است در وقتى كه خروج كند از براى طلب خون حضرت امام حسين (عليه السلام) و خواهد گفت: مائيم اولياى آن حضرت و طلب خون او مى كنيم.(1879)
و ابن شهر آشوب روايت كرده است از حضرت باقر (عليه السلام) كه: الذين اخرجوا در شاءن ما نازل شده.(1880)
و ابن ماهيار از حضرت كاظم (عليه السلام) روايت كرده است كه: اين آيات در شاءن ماست و بس.(1881)
و به سند ديگر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: اين آيات در شاءن حسن و حسين (عليهما السلام) نازل شده است.(1882)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه: در شاءن حضرت قائم (عليه السلام) و اصحاب او نازل شده است.(1883)
و در مجمع البيان از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: در شاءن مهاجرين نازل شده و جارى شده در جميع آل محمد (عليهم السلام) كه ايشان را از ديار خود بدر كردند و پيوسته از ايشان در خوف و تقيه بودند.(1884)
چهارم: و اذ قلنا ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة نغفر لكم خطاياكم و سنزيد المحسنين # فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السماء بما كانوا يفسقون (1885) يعنى: ((يادآور هنگامى را كه گفتيم: داخل شويد اين شهر را - يعنى بيت المقدس را يا اريحا را - پس بخوريد از نعمتهاى آن قريه هر چه خواهيد به فراوانى و داخل شويد درگاه آن شهر را سجده كنندگان و با خضوع و بگوئيد: بيامرز ما را، تا بيامرزيم از براى شما گناهان شما را، و بتحقيق كه زياد كنيم ثواب كردار نيكوكاران را، پس بدل كردند آنان كه ستم نمودند بر خود گفتارى را غير آنچه گفته شده بود به ايشان، پس فرستاديم بر آن گروهى كه ستم كردند عذابى از آسمان به سبب نافرمانبردارى ايشان))؛ مشهور ميان مفسران آن است كه اين آيه در شاءن بنى اسرائيل است و اكثر ايشان در وقت داخل شدن طلب آمرزش نكردند و بعضى از نعمتهاى دنيا را طلبيدند، پس طاعونى بر ايشان نازل شد كه در يك ساعت بيست و چهار هزار كس مردند.(1886)
و در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) به روايت كلينى و ديگران وارد شده است كه: اين آيات در شاءن اهل بيت (عليهم السلام) است و آيه چنين است: فبدل الذين ظلموا آل محمد حقهم قولا غير الذى قيل لهم فاءنزلنا على الذين ظلموا آل محمد حقهم رجزا من السماء يعنى: بدل كردند آنها كه ستم نمودند بر آل محمد و حق ايشان را غصب كردند گفتارى بغير آنچه به ايشان گفته بودند پس فرستاديم بر آنها كه ظلم بر ايشان كردند و حق ايشان را بردند از آسمان، عذابى.(1887)
مولف گويد كه:
توجيه اين تأويل به دو نحو ممكن است:
اول آنكه: خداوند رحيم قصص امم سابقه را در قرآن مجيد براى تنبيه و تهديد و بشارت اين امت فرستاده، و احاديث بسيار وارد شده است كه هيچ امرى در بنى اسرائيل نبوده مگر آنكه نظيرش در اين امت هست.(1888)
و ايضا اخبار بسيار وارد شده است كه: مثل اهل بيت من در اين امت مثل باب حطه است در بنى اسرائيل،(1889) يعنى همچنان كه آنها مامور شدند كه داخل باب شوند و سجود و خضوع نمايند، هر كه كرد نجات يافت و هر كه نكرد عذاب بر او نازل شد؛ همچنين ولايت اهل بيت من در اين امت چنين است، هر كه اختيار كند ولايت ايشان را و انقياد و تعظيم ايشان بكند نجات مى يابد و هر كه نكند عذاب بر او نازل مى گردد؛ و عذاب آن امت، هلاك ظاهرى بوده و در اين امت هلاك به ضلالت و جهالت و حرمان از سعادت است يا آنچه از قتل و تهمت و اختلاف ميان امت و انواع بلاها كه به سبب مخالفت اهل بيت (عليهم السلام) به آنها مبتلا گرديده اند.
دوم آنكه: بنى اسرائيل نيز ممكن است كه مكلف به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) گرديده باشند، چنانكه در تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) منقول است در تفسير اين آيه كه: حق تعالى بيعت ولايت محمد و على و ساير اهل بيت (عليهم السلام) را از بنى اسرائيل گرفت و بعد از آنكه از صحراى تيه نجات يافتند خدا امر كرد ايشان را كه داخل دروازه اريحا كه از بلاد شام بود بشوند، چون به دروازه شهر رسيدند كه مثال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) بر بالاى دروازه منصوب است و دروازه در نهايت وسعت و رفعت بود پس حق تعالى امر كرد ايشان را كه: چون داخل دروازه مى شويد خم شويد براى تعظيم آن دو بزرگوار و بيعت ايشان را كه از شما گرفته ام بر خود تازه كنيد و بگوئيد: خداوندا! سجده و تواضعى كرديم مثال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) را و ولايت ايشان را كه تجديد كرديم براى آن است كه پست كنى گناهان گذشته ما را و محو كنى سيئات ما را، تا گناهان گذشته شما را بيامرزيم و هر كه گناهى نداشته باشد و بر ولايت ايشان ثابت باشد ثوابش را زياده مى گردانيم، پس اكثر ايشان اطاعت نكردند و گفتند: ما را ريشخند مى كنند، در درگاه به اين رفعت چرا خم شويم و آن جمعى را كه نديده ايم چرا تعظيم نمائيم؟ پس پشت خود را بسوى دروازه كرده و به آن نحو داخل شدند و به جاى حطه ((حنطه حمراء)) گفتند يعنى: گندم سرخ پاك كرده براى ما بهتر است از آنچه ايشان ما را به آن تكليف مى كنند، پس حق تعالى عذابى كه از آسمان مقدر شده بود بر ايشان فرستاده و در كمتر از يك روز صد و بيست هزار نفر ايشان به طاعون مردند و آنها جمعى بودند كه خدا مى دانست كه ايمان نخواهند آورد و از نسل ايشان مؤمنى بهم نخواهد رسيد.(1890) تمام شد حديث، و بنابراين در آيه هيچ تكلفى در كار نيست.
پنجم: و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين (1891) يعنى: ((يادآور آن وقتى را كه گفتيم مر ملائكه را كه: سجده كنيد از براى آدم، پس سجده كردند مگر شيطان ابا كرد و تكبر نمود و بود از جمله كافران.))
كلينى به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت كرده است كه: چون حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در خواب ديد كه ابوبكر و عمر و بنى اميه بر منبرش بالا مى روند بسيار بر او دشوار آمد كه بعد از او غصب كنند حق وصى او را، پس حق تعالى از براى تسلى آن حضرت فرستاد و وحى كرد بسوى او كه: يا محمد! من امر كردم و اطاعت من نكردند پس جزع مكن تو هرگاه اطاعت تو نكنند در حق وصى تو.(1892)
ششم: ان الذين كفروا و ظلموا لم يكن الله ليغفر لهم و لا ليهديهم طريقا# الا طريق جهنم خالدين فيها ابدا و كان ذلك على الله يسيرا # يا ايها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم فآمنوا خيرا لكم و ان تكفروا فان لله ما فى السموات والارض و كان الله عليما حكيما(1893) يعنى : ((بدرستى كه آنان كه كافر شدند و ستم كردند نخواهد بود آنكه خدا بيامرزد ايشان را و نه آنكه برساند ايشان را به راهى مگر راه جهنم، جاويد خواهند بود در جهنم هميشه، و هست اين بر خدا آسان، اى گروه آدميان! بتحقيق كه آمده است شما را رسولى به راستى از پروردگار شما پس بگرويد كه بهتر است از براى شما، و اگر كافر شويد پس بدرستى كه از خداست هر چه در آسمانها و زمين است، و هست خدا دانا و حكيم.))
كلينى از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: آيه چنين نازل شده: ان الذين ظلموا آل محمد حقهم يعنى: بدرستى كه آنها كه ستم كردند بر آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و حق ايشان را گرفته اند، تا آخر آيه. و آيه ديگر چنين است: يا ايها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم فى ولاية على فآمنوا خيرا لكم و ان تكفروا بولاية على... يعنى: آمده است پيغمبر بسوى شما به راستى از جانب پروردگار شما در ولايت على، پس بگرويد و ايمان بياوريد به ولايت على كه بهتر است از براى شما، و اگر كافر شويد به ولايت على خدا بى نياز است از شما، آنچه در آسمانها و زمين است همه از اوست.(1894)
هفتم: و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين ولا يزيد الظالمين الا خسارا(1895) يعنى: ((فرو مى فرستيم از قرآن آنچه شفائى و رحمتى است از براى مؤمنان و نمى افزايد ستمكاران را مگر زيانكارى.))
ابن ماهيار به چندين سند از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده است كه: مراد از ظالمان، آنهايند كه ستم بر آل محمد (عليهم السلام) كردند، و آيه چنين نازل شده است: و لا يزيد ظالمى آل محمد حقهم الا خسارا.(1896)
هشتم: و ما ظلمونا ولكن كانوا انفسهم يظلمون (1897) يعنى: ((ستم نكردند بر ما وليكن بودند كه بر نفسهاى خود ستم مى كردند.))
كلينى و ديگران از حضرت باقر و كاظم (عليهما السلام) روايت كرده اند كه: حق تعالى عزيزتر و منيعتر است از آنكه كسى توهم كند كه بر او ظلم كرده است بلكه خدا ما را به خود مخلوط گردانيده و ظلم ما را ظلم خود شمرده، يعنى بر امامها و حجتهاى من ستم نكردند در آن آزارها كه به آنها رسانيده اند وليكن بر خود ستم نموده اند كه خود را مستحق عذاب ابدى گردانيده اند.(1898)
نهم: احشروا الذين ظلموا و ازواجهم.(1899)
على بن ابراهيم گفته است: يعنى جمع كنيد آنان را كه ستم كردند بر آل محمد (عليهم السلام) و اشباه و اعوان ايشان را.(1900)
دهم: و ما آتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شديد العقاب (1901) يعنى: ((آنچه داده است شما را پيغمبر يعنى امر به آن كرده، پس بگيريد آن را، و آنچه منع كند شما را از آن پس ترك كنيد، و بپرهيزيد از عذاب خدا بدرستى كه خدا شديد است عقوبت او.))
ابن ماهيار از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت كرده است كه: يعنى بپرهيزيد از خدا و از ظلم آل محمد (عليهم السلام)، بدرستى كه خدا سخت است عقاب او از براى كسى كه بر ايشان ستم كند.(1902)
يازدهم: و قد خاب من حمل ظلما.(1903)
ابن ماهيار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: يعنى نا اميد است از رحمت خدا كسى كه متحمل شود ستمى را بر آل محمد (عليهم السلام).(1904)
دوازدهم: و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئك ما عليهم من سبيل (1905) يعنى: ((البته براى كسى كه انتقام بكشد بعد از ستمى كه بر او واقع شده باشد، پس بر ايشان نيست راهى به عتاب و عذاب.))
ابن ماهيار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: اين آيه در شاءن حضرت قائم (عليه السلام) است كه چون ظاهر شود انتقام خواهد كشيد از بنى اميه و از آنها كه تكذيب ائمه (عليهم السلام) كردند و از آنها كه عداوت آنها را داشتند.(1906)

پاورقی

1869- مجمع البيان 4/271.
1870- ارشاد شيخ مفيد 1/189.
1871- تأويل الايات الظاهرة 1/427 - 428.
1872- تأويل الايات الظاهرة 1/428.
1873- تأويل الايات الظاهرة 1/429.
1874- كهف: 29.
1875- كافى 1/425؛ تفسير قمى 2/35؛ تفسير عياشى 2/326.
1876- تأويل الايات الظاهرة 1/292.
1877- حج: 39 و 40.
1878- تفسير قمى 2/84.
1879- تفسير قمى 2/84 - 85.
1880- مناقب ابن شهر آشوب 4/195.
1881- تأويل الايات الظاهرة 1/338 و 340.
1882- تأويل الايات الظاهرة 1/338.
1883- تأويل الايات الظاهرة 1/339.
1884- مجمع البيان 4/87.
1885- سوره بقره: 58 و 59.
1886- تفسير بيضاوى 1/105؛ تفسير كشاف 1/143.
1887- كافى 1/423؛ تفسير قمى 1/48؛ تفسير عياشى 1/45.
1888- كتاب سليم بن قيس 50؛ تفسير عياشى 1/303.
1889- كتاب سليم بن قيس 11؛ فرائد السمطين 2/242؛ ينابيع المودة 1/93.
1890- تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) 259 - 261.
1891- بقره: 34.
1892- كافى 1/426.
1893- سوره نساء: 168 - 170.
1894- كافى 1/424.
1895- سوره اسراء: 82.
1896- تأويل الايات الظاهرة 1/290.
1897- بقره: 57؛ سوره اعراف: 160.
1898- كافى 1/435؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/308.
1899- صافات: 22.
1900- تفسير قمى 2/222.
1901- حشر: 7.
1902- تأويل الايات الظاهرة 2/678.
1903- طه: 111.
1904- تأويل الايات الظاهرة 1/318.
1905- شورى: 41.
1906- تأويل الايات الظاهرة 2/549 - 550.