فصل چهاردهم: در بيان اخبارى كه در باب تأويل صراط و سبى و اشباه اينها به ائمه هدى (عليهم السلام) وارد شده است

در تفسير حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) و معانى الاخبار مذكوراست كه: حضرت فرمود در تفسير قول حق تعالى اهدنا الصراط المستقيم (1067) يعنى: دائم گردان از براى ما توفيق خود را كه به آن اطاعت تو كرديم در ايام گذشته خود تا اطاعت كنيم تو را در آينده عمرهاى خود، و صراط مستقيم يعنى راه راست و آن دو صراط است: يكى صراط دنيا است و ديگرى صراط در آخرت؛ اما صراط مستقيم دنيا آن است كه از غلو پست تر باشد و از تقصير بلندتر باشد و راست باشد و ميل بسوى چيزى از باطل نداشته باشد، و صراط ديگر راه مؤمنان است بسوى بهشت در آخرت كه راست است و ميل نمى كند از بهشت بسوى جهنم و نه غير جهنم.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود كه: يعنى ارشاد كن ما را بسوى راه راست و بسوى ملازمت راهى كه مى رساند اين كس را بسوى محبت تو و مى رساند به دين تو و مانع است از آنكه متابعت خواهشهاى نفس خود بكنيم يا عمل كنيم به راءيهاى خود و هلاك شويم.(1068)

صراط الذين انعمت عليهم (1069) فرمودند كه: يعنى بگوئيد: هدايت كن ما را به راه آن جماعتى كه انعام كرده اى بر ايشان به توفيق دادن از براى دين خود و طاعت خود، و ايشان آن جماعتند كه خدا در شاءن ايشان فرموده و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين والشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا(1070) يعنى: ((هر كه اطاعت كند خدا و رسول را پس اين جماعت با آنهايند كه خدا انعام كرده است بر ايشان از پيغمبران و بسيار تصديق كنندگان ايشان و شهيدان و صالحان.))(1071)
و حضرت امير (عليه السلام) روايت فرموده است كه: نيستند اين جماعت كه خدا انعام كرده است بر ايشان به مال و صحت بدن اگر چه اينها نيز نعمتهاى ظاهره خدا است، مگر نمى بينيد كه اين جماعت اين نعمتهاى ظاهره را مى دارند بعضى كافر مى باشند و بعضى فاسق، و خدا شما را امر نمى كند كه شما دعا كنيد تا خدا شما را به راه ايشان ارشاد نمايد بلكه امر نموده است شما را كه دعا كنيد تا شما را ارشاد نمايد به راه آن جماعتى كه خدا انعام كرده است بر ايشان به ايمان به خدا و تصديق رسولان خدا و ولايت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و آل طيبين او را و اصحاب نيكان و برگزيدگان او، و به تقيه نيكوئى كه سالم مانند به آن از شر بندگان خدا و زيادتى در گناهان دشمنان خدا و كفر ايشان به اينكه با ايشان مدارا كنيد و ايشان را تحريص به آزار خود و آزار مؤمنان ديگر نكنيد، و بشناسيد حقوق برادران مؤمن خود را زيرا كه هيچ بنده و كنيزى از بندگان و كنيزان خدا نيست كه دوستى با محمد و آل محمد بكند و دشمنى با دشمنان آنان بكند مگر آنكه از عذاب خدا قلعه منيعى و سپر حصينى اخذ كرده است، و هر بنده و كنيزى كه مدارا كند با بندگان خدا به بهترين مداراها كه داخل نشود به سبب آن در باطلى و بيرون نرود به سبب آن از حقى البته حق تعالى هر نفس ‍ او را ثواب تسبيحى دهد و عملش را قبول كند و عطا كند او را به صبرى كه بر كتمان اسرار ما كرده و خشمى كه فرو برده به سبب آنچه از دشمنان ما شنيده ثواب كسى كه در راه خدا به خون خود بغلطد، و هر بنده اى كه حقوق برادران مؤمن خود را به قدر طاقت خود ادا كند و عطا نمايد به ايشان آنقدر كه او را ممكن باشد و راضى شود از آنها به آنكه عفو كند از بديهاى ايشان و لغزشى كه از ايشان صادر شود در جزاى آنها مبالغه نكند و بيامرزد بديهاى ايشان را، خداوند عالم در روز قيامت به او گويد كه: اى بنده من! ادا كردى حقوق برادران مؤمن خود را و بر ايشان تنگ نگرفتى در حقوقى كه به آنها داشتى و من بخشنده تر و كريمتر و سزاوارترم به آنچه تو كرده اى از مسامحه و كرم، پس من امروز به تو عطا مى كنم آنچه تو را وعده داده بودم و زياده بر آن عطا مى كنم از فضل واسع خود و بر تو تنگ نمى گيرم در تقصيراتى كه كرده اى در بعضى از حقوق من. پس خدا ملحق مى گرداند او را به محمد و آل او و قرار خواهد داد او را در ميان نيكان شيعيان ايشان.(1072)

و در معانى الاخبار به سند معتبر روايت كرده است كه: از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كردند از صراط، فرمود: آن طريق بسوى معرفت خداست، و صراط دو صراط است: صراط دنيا و صراط آخرت؛ اما صراط دنيا، پس آن امام است كه اطاعت او واجب است، كسى كه او را بشناسد در دنيا و پيروى كند هدايت او را مى گذرد بر صراطى كه آن جسر جهنم است در آخرت، و هر كه نشناسد او را در دنيا مى لغزد قدم او از صراط در آخرت و مى افتد در آتش جهنم.(1073)

و ايضا به سند حسن از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اهدنا الصراط المستقيم ترجمه اش آن است كه: ((هدايت كن ما را به راه راست))، فرمود كه: صراط مستقيم، اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و شناختن او، و دليل بر اين، آن است كه حق تعالى مى فرمايد: و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم (1074) و صراط مستقيم؛ على (عليه السلام) است كه عالم است به حكم و معارف ربانى، و مفسران ضمير را راجع به قرآن گرفته اند و ام الكتاب را به لوح محفوظ تفسير نموده اند،(1075) يعنى قرآن در لوح محفوظ كه نزد ماست بلند مرتبه و محكم است، يا ظاهر كننده حكمت است، و بنا به آنچه ما سابقا تحقيق كرديم كه على (عليه السلام) كتاب ناطق است مى توان با ظاهر آيه نيز منطبق ساخت.

و ايضا به سند معتبر از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) روايت نموده است كه: ميان خدا و حجت او كه امام زمان است حجابى و پرده اى نيست، مائيم درهاى علم الهى و مائيم صراط مستقيم و مائيم صندوق علم خدا و بيان كننده وحى خدا و مائيم اركان توحيد خدا و مائيم محل رازهاى خدا.(1076)
و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير صراط الذين انعمت عليهم يعنى: ((راه آن جماعتى كه انعام كرده اى بر ايشان)) فرمود كه: مراد محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است و ذريه او.(1077)
و على بن ابراهيم به سند كالصحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: مائيم بخدا سوگند آنها كه خدا امر كرده است به اطاعت ايشان، هر كه خواهد از اين راه برود و هر كه خواهد از آن راه، و بخدا سوگند كه چاره اى نمى يابند از بازگشت بسوى ما، مائيم و الله آن سبيل و راهى كه خدا امر كرده است شما را به متابعت آن، و مائيم والله صراط مستقيم.(1078)

و ايضا روايت كرده است به سند كالصحيح از آن حضرت كه: آخر سوره حمد را چنين خواندند: اهدنا الصراط المستقيم صراط من انعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين يعنى: هدايت كن ما را به راه راست راه آنها كه انعام كرده اى بر ايشان، نه راه آنها كه غضب نموده اى بر ايشان و نه راه گمراهان؛ حضرت فرمود: آنها كه غضب كرده اى بر ايشان، ناصبيانند - يعنى مجموع سنيان غير مستضعفين يا آنها كه عداوت اهل بيت (عليهم السلام) دارند - و گمراهان يهودند و نصارى.(1079)
و ايضا به سند كالصحيح ديگر از آن حضرت روايت نموده است كه: مغضوب عليهم ناصبيانند، و ضالين شك كنندگانند كه امام را نمى شناسند.(1080)
و ابن شهر آشوب از تفسير وكيع كه از مفسان عامه است روايت كرده از ابن عباس در تفسير اهدنا الصراط المستقيم كه: يعنى بگوئيد از گروه بندگان: ارشاد و هدايت كن ما را بسوى محبت پيغمبر و اهل بيت او (عليهم السلام).(1081)

و از تفسير ثعلبى روايت كرده است از ابى بريده كه: صراط مستقيم، راه محمد و آل اوست.(1082)
و در كشف الغمه از محدث حنبلى روايت كرده است از بريده مثل اين را.(1083)
و على بن ابراهيم روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله ذلكم وصاكم به لعلكم تتقون.(1084) يعنى: ((بدرستى كه اين راه من است راه راست پس متابعت كنيد آن را و متابعت مكنيد راه هاى مختلف را كه آن راه ها جدا كند شما را از راه حق، اين اتباع را وصيت كرد خدا شما را به آن شايد شما بپرهيزيد از گمراهى.))
حضرت فرمود كه: صراط مستقيم در اين آيه، امام است؛ و سبل كه نهى از متابعت آنها در آيه مذكور شده، راه غير امام است؛ فتفرق بكم عن سبيله يعنى: پراكنده شويد و اختلاف كنيد در امام.(1085)
و از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: مائيم سبيل خدا؛ هر كه نخواهد، در آن راه هاى ديگر سبلى است كه خدا نهى از متابعت آنها كرده است.(1086)
و ايضا روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى و ان الله لهاد الذين آمنوا الى صراط مستقيم (1087) يعنى: ((بتحقيق كه خدا هدايت كننده است آنها را كه ايمان آورده اند بسوى راه راست،)) فرمود كه: يعنى هدايت مى كند بسوى امام يقين.(1088)
و در كتاب تأويل الايات به سند كالصحيح از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تأويل و ان هذا صراطى مستقيما كه مراد راه امامت است، پس متابعت كنيد او را، و لا تتبعوا السبل مراد راه هاى ديگر است غير راه امامت.(1089)

و از كتاب نهج الايمان روايت كرده است از ابو بريده اسلمى كه: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول اين آيه فرمود كه: از خدا سؤال نمودم كه اين آيه را در شاءن على قرار دهد و خدا چنين كرد.(1090)
و در تفسير فرات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تأويل و ان هذا صراطى مستقيما كه: مراد على بن ابى طالب و امامان از فرزندان فاطمه (عليهم السلام) است، ايشانند صراط خدا و كسى كه ايشان را بخواهد، به راه هاى ديگر نمى رود.(1091)
و ابن شهر آشوب از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى ولا تتبعوا السبل: مائيم راه خدا براى كسى كه اقتدا به ما كند و مائيم هدايت كنندگان بسوى بهشت و مائيم حلقه ها و عروه هاى اسلام.(1092)

و ايضا از آن حضرت روايت كرده است در تفسير آيه كريمه والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا(1093) يعنى: ((و آنها كه جهاد كردند در راه دين ما هر آينه بنمائيم به ايشان راه هاى خود را))، فرمود كه: اين آيه در شاءن آل محمد و شيعيان ايشان نازل شده است.(1094)
و ايضا از آن حضرت روايت نموده است در تفسير و اتبع سبيل من اناب الى (1095) يعنى: ((متابعت و پيروى كن راه آن كسى را كه بازگشت مى كند بسوى من))، فرمود كه: يعنى پيروى كن راه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) را.(1096)
و على بن ابراهيم روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى و انك لتدعوهم الى صراط مستقيم (1097) ((و بدرستى كه تو هر آينه مى خوانى ايشان را بسوى صراط مستقيم))، فرمود كه: يعنى بسوى ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام).(1098)
و ايضا روايت كرده است در تفسير قول الهى و ان الذين لا يؤ منون بالاخرة عن الصراط لناكبون (1099) يعنى: ((و بدرستى كه آنها كه ايمان نمى آورند به آخرت، ايشان از راه راست عدول كنندگانند،)) فرمود كه: يعنى از امام عدول مى كنند.(1100)
و در مناقب از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد آن است كه عدول كنندگان از ولايت ما.(1101)
و محمد بن العباس به سندهاى بسيار روايت كرده است كه: مراد از صراط، ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است.(1102)
و ايضا در مناقب از ابن عباس روايت كرده است در تفسير آيه كريمه مباركه فستعلمون من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى (1103) يعنى: ((زود باشد كه بدانيد كه كيست اصحاب راه راست و كيست راه يافته به حق)) حضرت فرمود كه: اصحاب صراط سوى والله محمد است و اهل بيت او؛ و هدايت يافته، اصحاب محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) اند.(1104)
و در تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) مروى است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر بنده اى بندگان خدا و هر كنيزى از كنيزان خدا كه با اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ظاهر بيعت كند و در باطن بيعت را بشكند و بر نفاق خود ثابت بماند، چون ملك موت براى قبض روح او بيايد متمثل شوند براى او شيطان و اعوان او، و متمثل گردد براى او آتشهاى جهنم و اصناف عذابهاى آن، و متمثل گردانند ايضا از براى او بهشتها و منازلى كه از براى او مقرر كرده بودند در آنها، اگر وفا مى كرد به بيعت خود و باقى مى ماند بر ايمان خود در آن منازل ساكن مى شد، پس ملك موت به او مى گويد كه: نظر كن بسوى آن بهشتها كه قدر حسن و بهجت و سرور آن را نمى داند بغير پروردگار عالميان، از براى تو مهيا بود اگر باقى مى ماندى بر ولايت خود نسبت به برادر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و بازگشت تو بسوى اين منزلها بود در روز قيامت، وليكن بيعت را شكستى و مخالفت كردى پس اين آتشها و اصناف عذابهاى آن و زبانه هاى آن و افعى هاى دهان گشاده آن و عقربهاى دمها بلند كرده آن و درنده هاى نيشها آويخته آن و ساير اصناف عذابهاى آن، آنها همه از توست و بازگشت تو بسوى آنهاست، پس ‍ در اين وقت مى گويد يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا(1105) يعنى: ((اى كاش كه اخذ كرده بودم با رسول راهى)) و كاش كه قبول كرده بودم آنچه مرا به آن امر كرده بود و بر خود لازم ساخته بودم از موالات على (عليه السلام) آنچه لازم كرده بود.(1106)
و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: حضرت اين آيه را تلاوت فرمود و يوم يعض الظالم على يديه يقول يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا # يا ويلتا ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا(1107) يعنى: ((روزى كه بگزد ستمكار از روى پشيمانى بر دستهاى خود و بگويد: اى كاش كه فرا گرفته بودم با پيغمبر خدا راهى كه فرموده بود، اى واى بر من كاش كه نمى گرفتم فلان را دوست و يار خود))، حضرت فرمود كه: ابوبكر اين سخن را نسبت به عمر مى گويد.(1108)

و در حديث ديگر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: بخدا سوگند كه حق تعالى در قرآن كنايه به عنوان فلان نفرموده بلكه چنين است كه: ليتنى لم اتخذ الثانى خليلا يعنى بجاى فلان، اسم عمر مذكور است، و زود باشد كه آن قرآن ظاهر شود و مردم به اين روش ‍ بخوانند.(1109)

و كلينى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطبه اى خواندند و در آن خطبه فرمودند كه: اگر آن دو شقى ترين مردم پيراهن خلافت را از بر من كندند و خود پوشيدند و با من منازعه كردند در امرى كه در آن حقى نداشتند و مرتكب آن شدند از روى گمراهى و نادانى، پس بر بدجائى وارد شدند و بد عذابى از براى خود مهيا كردند، يكديگر را لعن خواهند كرد در خانه هاى خود و بيزارى خواهند جست هر يك از ايشان از ديگرى، عمر به قرين خود ابوبكر خواهد گفت وقتى كه يكديگر را ملاقات كنند: يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين (1110) يعنى: ((اى كاش كه ميان من و تو دورى ميان مشرق و مغرب بود، پس بد همنشينى بودى تو از براى من))، پس جواب مى گويد آن شقى تر در نهايت بد حالى: يا ليتنى لم اتخذك خليلا لقد اضللتنى عن الذكر بعد اذ جائنى و كان الشيطان للانسان خذولا يعنى: اى كاش كه نمى گرفتم تو را يار خود، بدرستى كه گمراه كردى مرا از ياد خدا بعد از آنكه آمده بود بسوى من، و هست شيطان مر آدمى را فرو گذارنده)). پس حضرت فرمود كه: منم آن ياد خدا كه از آن گمراه شدند، و منم سبيل و راه خدا كه از آن ميل كردند، و منم ايمانى كه به آن كافر شدند، و منم قرآنى كه از آن دورى نمودند، و منم آن دينى كه به آن تكذيب كردند، و منم آن راه راست كه از آن برگرديدند.(1111)
و در مناقب از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى افمن يمشى مكبا على وجهه اهدى امن يمشى سويا على صراط مستقيم (1112) ترجمه اش آن است كه: ((آيا كسى كه مى رود بر رو در افتاده و سرنگون، هدايت يافته تر است يا آن كسى كه مى رود راست ايستاده به راه راست؟)) حضرت فرمود: آن كه كورانه و سرنگون مى رود دشمنان مايند، و آن كه راست مى رود سلمان و مقداد و عمار و خواص ‍ اصحاب اميرالمؤمنين اند.(1113)

و محمد بن العباس از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است: آن كه درست به راه راست مى رود، بخدا سوگند على است و اوصياى او عليهم السلام.(1114)
و على بن ابراهيم از حضرت باقر (عليه السلام) روايت نموده است در اين آيه و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا # انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا(1115) يعنى: ((و گفتند ظالمان: متابعت نمى كنيد مگر مردى را كه جادو كرده اند او را، بنگر چگونه زدند براى تو مثلها، پس گمراه شدند پس نمى توانند راهى يافت بسوى طعن تو)) حضرت فرمود كه: آيه چنين نازل شده است و قال الظالمون لال محمد حقهم يعنى: ((گفتند آنها كه ستم كردند بر آل محمد و حق ايشان را غصب كردند))، و فرمود كه: آخر آيه دوم چنين است فلا يستطيعون الى ولاية على سبيلا يعنى: ((نمى يابند بسوى ولايت على (عليه السلام) راهى، و على (عليه السلام) سبيل و راه خداست.))(1116)
مترجم گويد كه:
مى تواند بود كه مراد اين باشد كه اين آيه به اين معنى نازل شده نه آنكه لفظ آيه چنين بوده باشد.
و كلينى به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير قول خدا قل هذه سبيلى ادعو الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى (1117) يعنى: ((بگو - يا محمد: - اين راه من است مى خوانم مردم را بسوى خدا با بصيرت و بينائى من و هر كه پيروى من كند))، حضرت فرمود كه: مراد از كسى كه متابعت آن حضرت كند جناب اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ساير اوصيا و امامان بعد از اوست (1118) كه پيش از همه كس و پيش از ديگران متابعت آن حضرت را كرده و ايشان به نيابت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) مردم را به دين دعوت مى نمايند.
و در تفسير فرات از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد از سبيل در اين آيه، ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است، انكار نمى كند آن را احدى مگر گمراهى، و مذمت على (عليه السلام) نمى كند مگر گمراهى.(1119)
و به سند ديگر روايت كرده است كه: مراد آن جماعتند كه متابعت مى كنند از اهل بيت من، پيوسته مردى بعد از مردى از اهل بيت دعوت مى كند بسوى آنچه من دعوت مى كنم بسوى آن.(1120)
و كلينى به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت نموده است در تفسير آيه فاستمسك بالذى اوحى اليك انك على صراط مستقيم (1121) يعنى: ((پس چنگ زن به آنچه وحى كرده شده است بسوى تو، بدرستى كه تو به راه راستى))، حضرت فرمود كه: يعنى تو بر ولايت جناب اميرى، و على (عليه السلام) صراط مستقيم است.(1122)
و در سوره حجر حق تعالى مى فرمايد: هذا صراط على مستقيم (1123) و در اكثر قراءات ((على)) به فتح لام و ياء مشدد است، و گفته اند كه يعنى: توحيد خدا راهى است كه بر من لازم است رعايت آن؛ و در بعضى از قراءات شاذه ((على)) به كسر لام و رفع ياء با تنوين خوانده اند يعنى اين راه بلندى است.(1124)
و در طرايف از حسن بصرى روايت كرده است كه او به كسر لام و تشديد ياء مكسوره مى خوانده است و مى گفته كه: مراد اين است كه اين راه على بن ابى طالب است و راه او و دين او مستقيم است و واضح است و كجى در آن نيست، پس متابعت كنيد راه او را و متمسك شويد به او.(1125)
و كلينى نيز اين قرائت را از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است.(1126)
و در سوره حم سجده مى فرمايد: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا ولا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون # نحن اولياؤ كم فى الحيود الدنيا و فى الاخرة ولكم فيها ما تشتهى انفسكم ولكم فيها ما تدعون (1127) يعنى: ((بدرستى كه آنها كه گفتند: پروردگار ما خداست، پس راست ايستادند بر توحيد يا بر عبادات، فرود آيند بر ايشان فرشتگان و گويند كه: مترسيد و غمگين مشويد و بشارت باد شما را به بهشتى كه وعده داده شده ايد به زبان پيغمبران، مائيم دوستان شما در زندگانى دنيا و آخرت و از براى شما حاصل است در آخرت آنچه آرزو كند نفسهاى شما و از براى شماست در آن آنچه خواهيد.))

مترجم گويد كه:
بدان كه احاديث مختلفه اى در تأويل اين آيه كريمه وارد شده است، از بعضى احاديث ظاهر مى شود كه اين آيه در شاءن اهل بيت (عليهم السلام) و خطاب ملائكه به ايشان در دنيا است، چنانچه در بصائر به سند معتبر روايت نموده است كه: حمران از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد كه: فداى تو شوم به ما خبر رسيده است كه ملائكه بر شما نازل مى شوند، حضرت فرمود: بلى والله نازل مى شوند و بر روى فرشهاى ما راه مى روند، مگر كتاب خدا را نخوانده اى كه مى فرمايد: ان الذين قالوا ربنا الله تا آخر آيه.(1128)
و بعضى از اخبار در اين باب در باب نزول ملائكه بر ايشان مذكور خواهد شد انشاء الله، پس بنابر اين مراد از استقامت عصمت خواهد بود.
و از بعى روايات ظاهر مى شود كه اين آيه در شاءن شيعيان نازل شده است و خطاب ملائكه با ايشان در وقت مرگ است يا در قبر و يا در روز قيامت، چنانچه ابن ماهيار از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير آيه ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا يعنى كامل گردانيديند اطاعت خدا و رسول او را و ولايت آل محمد پس ثابت و مستقيم ماندند بر آنها، تتنزل عليهم الملائكة تا آخر آيه، فرمود كه: اينها آن جماعتند كه چون ترسند در روز قيامت در وقتى كه مبعوث شوند و از قبرها بيرون آيند، ملائكه ايشان را استقبال كنند و گويند به ايشان كه: مترسيد و اندوهناك مباشيد، مائيم آنها كه بوديم با شما در زندگانى دنيا، از شما مفارقت نمى كنيم تا داخل بهشت شويد و بشارت باد شما را به بهشتى كه شما را وعده داده بودند.(1129)
و ايضا ابن ماهيار و كلينى به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده اند در تفسير اين آيه كه: مراد استقامت بر ولايت ائمه يكى بعد از ديگرى؛(1130) يعنى اعتقد كنيد به امامت همه ائمه.
و ابن ماهيار به سند معتبر ديگر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: فرمود كه: بخدا سوگند كه مراد اين مذهب حقى است كه شما شيعيان بر آن هستيد و نزول ملائكه و بشارت دادن ايشان در وقت مرگ است و در روز قيامت.(1131)

و در مجمع البيان از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد شيعيان است.(1132)
و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: بشارت ملائكه در وقت مرگ است.(1133)
و ايضا از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير نحن اولياؤ كم فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة يعنى: حراست و محافظت مى كنيم شما را در دنيا وقت مرگ و در آخرت.(1134)
و در تفسير حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) روايت كرده است از رول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه: پيوسته مؤمن ترسان است از بدى عاقتب، و يقين ندارد به رسيدن به خشنودى خدا تا وقتى كه روح او را خواهند قبض ‍ نمايند و ملك موت بر او ظاهر گردد، زيرا كه ملك موت وارد مى شود بر مؤمن در وقتى كه آزارش بسيار شديد است و سينه اش بسيار تنگ است به سبب مفارقت از اموال و عيال خود و به جهت آنچه در آن هست از اضطراب احوال او در حق آنها كه با او معامله دارد و در دل او مانده است حسرت عيال و آرزوها كه در آن داشته و بعمل نيامده.

پس در اين حال ملك موت به او مى گويد كه: چرا اين غصه ها را فرو مى برى؟ در جواب مى گويد كه: به سبب اضطراب احوال من و بر هم خوردن آرزوهاى من.
ملك موت به او مى گويد كه: آيا عاقلى جزع مى كند از تلف شدن يك درهم ناروائى هرگاه به عوض آن هزار هزار برابر دنيا به او دهند؟ مى گويد: نه.
ملك موت مى گويد: نظر كن به جانب بالا، چون نظر مى كند درجات بهشتها را و قصرهاى آنها را مى بيند كه فوق آرزوى آرزو كنندگان است؛ پس ملك موت به او مى گويد: اينها منزلها و نعمتها و مالها و زنان و عيال تواند، و هر كه از زنان و فرزندان تو صالح و شايسته اند در اين منزلها با تو خواهند بود، آيا راضى مى شوى كه بدل آنچه در دنيا مى گذارى اينها را بگيرى؟ مى گويد: بلى والله راضيم.
پس ملك موت به او مى گويد كه: باز نظر كن، چون نظر مى كند محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و آل طيبين ايشان را در اعلى عليين مشاهده مى كند، پس ملك موت به او مى گويد كه: اينها آقايان و پيشوايان تواند و در اين بهشتها همنشين و انيس تو خواهند بود، آيا راضى نيستى كه اينها از براى تو بدل مصاحبان دنيا بوده باشند؟ مى گويد: بلى بحق پروردگارم راضيم.
پس اين است معنى قول حق تعالى تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا يعنى: مترسيد از اهوالى كه در پيش داريد كه كفايت شر آنها از شما شده است، ولا تحزنوا يعنى: غمگين مباشيد بر آنه در دنيا گذاشته ايد از فرزندان و عيال و اموال زيرا كه آنچه ديديد در بهشتها بدل آنهاست از براى شما و شاد باشيد به آن بهشتى كه وعده داده اند شما را، اين منزلهاست كه ديديد و آن بزرگواران انيس و جليس شما خواهند بود.(1135)
و حق تعالى در سوره جن مى فرمايد:: و ان لو استقاموا على الطريقة لا سقيناهم ماء غدقا # لنفتنهم فيه (1136) يعنى: ((اگر مستقيم بمانند بر طريقه ايمان، هر آينه مى آشامانيم ايشان را - يعنى مى فرستيم از آسمان براى ايشان - آب بسيارى از براى آنكه امتحان كنيم ايشان را در آن.))
و در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) در تأويل اين آيه دو وجه وارد شده است:
اول آنكه: ابن ماهيار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: يعنى اگر ايشان در عالم اضلال (1137) و ارواح در وقتى كه حق تعالى پيمان از ايشان گرفت به ودانيت خود و رسالت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت ائمه عليهم السلام، اگر ايشان بر ولايت ثابت مى ماندند هر آينه در طينت ايشان آب شيرين بسيار مى ريختيم،(1138) نه از آب شور و تلخ كه در طينت كافران و منافقان مى ريزيم.
و از حضرت باقر (عليه السلام) نيز روايت كرده است همين مضمون را و در آخرش فرموده است:كه: افتتان و امتحان ايشان در ولايت على بن ابى طالب (عليه السلام) است.(1139)
دوم آنكه: آب كنايه از علم است، زيرا كه علم باعث حيات روح است چنانچه آب باعث حيات بدن است، چنانچه در چندين روايت معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) وارد شده است كه: يعنى اگر ايشان بر ولايت اهل بيت (عليهم السلام) مستقيم بمانند هر آينه بر ايشان مى ريزيم علم بسيارى كه از ائمه (عليهم السلام) ياد گيرند. (1140)
و در بعضى از روايات وارد شده است كه: ضمير ((لنفتنهم)) راجع به منافقان است يعنى براى آنكه منافقان را به آن امتحان كنيم.(1141)

پاورقی

1067- سوره فاتحه: 6.
1068- تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) 44؛ معانى الاخبار 33.
1069- فاتحه: 7.
1070- نساء: 69.
1071- تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) 47؛ معانى الاخبار 36.
1072- تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) 48 - 49؛ معانى الاخبار 36 - 37.
1073- معانى الاخبار 32.
1074- زخرف: 4.
1075- تفسير تبيان 9/180؛ تفسير بغوى 4/133.
1076- معانى الاخبار 35.
1077- معانى الاخبار 36.
1078- تفسير قمى 2/66 67.
1079- تفسير قمى 1/29.
1080- تفسير قمى 1/29؛ تأويل الايات الظاهرة 1/31.
1081- مناقب ابن شهر آشوب 3/89؛ شواهد التنزيل 1/75.
1082- مناقب ابن شهر آشوب 3/89، و در آن بجاى ((ابى بريده))، ((بريده)) است؛ شواهد التنزيل 1/74؛ طرائف 131.
1083- كشف الغمة 1/316.
1084- سوره انعام: 153.
1085- تفسير قمى 1/221.
1086- تفسير قمى 1/221، و عبارت در آنجا به اين شكل است: ((هر كه نخواهد پس او كافر است.))
1087- حج 54.
1088- تفسير قمى 2/86.
1089- تأويل الايات الظاهرة 1/167.
1090- تأويل الايات الظاهرة 1/167.
1091- تفسير فرات كوفى 137.
1092- مناقب ابن شهر آشوب 4/307.
1093- عنكبوت: 69.
1094- مناقب ابن شهر آشوب 4/308.
1095- لقمان: 15.
1096- مناقب ابن شهر آشوب 4/308.
1097- سوره مؤمنون: 73.
1098- تفسير قمى 2/92.
1099- مؤمنون: 74.
1100- تفسير قمى 2/93.
1101- مناقب ابن شهر آشوب 3/90.
1102- تأويل الايات الظاهرة 1/355. همچنين رجوع شود به شواهد التنزيل 1/524؛ تفسير فرات كوفى 278؛ فرائد السمطين 2/300.
1103- طه: 135.
1104- مناقب ابن شهر آشوب 3/90؛ شواهد التنزيل 1/499.
1105- سوره فرقان: 27.
1106- تفسير امام حسن عسكرى 131؛ تأويل الايات الظاهرة 1/373 - 374.
1107- سوره فرقان: 27 و 28.
1108- تأويل الايات الظاهرة 1/375؛ تفسير قمى 2/113.
1109- تأويل الايات الظاهرة 1/374؛ تفسير برهان 3/162.
1110- زخرف: 38.
1111- كافى 8/27 - 28؛ تأويل الايات الظاهرة 1/375.
1112- سوره ملك: 22.
1113- مناقب ابن شهر آشوب 3/90.
1114- تأويل الايات الظاهرة 2/703؛ كافى 8/288.
1115- فرقان: 8 و 9.
1116- تفسير قمى 2/111؛ تأويل الايات الظاهرة 1/371.
1117- يوسف: 108.
1118- كافى 1/425؛ تفسير عياشى 2/201؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/410.
1119- تفسير فرات كوفى 201؛ شواهد التنزيل 1/374. و روايت در هر دو مصدر از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است.
1120- تفسير فرات كوفى 203؛ شواهد التنزيل 1/374.
1121- زخرف: 43.
1122- كافى 1/417؛ بصائر الدرجات 71؛ تفسير قمى 2/286؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/91.
1123- حجر: 41.
1124- تفسير تبيان 6/337؛ مجمع البيان 3/336.
1125- طرائف 96؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/129.
1126- كافى 1/424؛ تأويل الايات الظاهرة 1/247 - 248.
1127- فصلت: 30 و 31.
1128- بصائر الدرجات 91؛ و روايت در آنجا از امام باقر (عليه السلام) است.
1129- تأويل الايات الظاهرة 2/536 - 537.
1130- تأويل الايات الظاهرة 2/537؛ كافى 1/220 و 420؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/357.
1131- تأويل الايات الظاهرة 2/537.
1132- مجمع البيان 5/12.
1133- مجمع البيان 5/12.
1134- مجمع البيان 5/13.
1135- تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) 239؛ تأويل الايات الظاهرة 2/438.
1136- جن: 16 و 17.
1137- عالم اضلال: عالم مجردات است، كه آن مجردات در آن عالم نه اشياءاند و نه غير اشياء، بلكه مانند ((ظل)) كه سايه است، مى باشند. (مجمع البحرين 5/416.)
1138- تأويل الايات الظاهرة 2/727؛ مختصر بصائر الدرجات 174.
1139- تأويل الايات الظاهرة 2/728؛ مختصر بصائر الدرجات 174.
1140- تأويل الايات الظاهرة 2/727 - 728؛ مجمع البيان 5/372.
1141- تأويل الايات الظاهرة 2/728.