فصل پنجم: در بيان آنكه برگزيده بندگان و آل ابراهيم، ائمه (عليهم السلام) اند و در اين باب چند آيه است

آيه اول - آنكه حق تعالى مى فرمايد: ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن الله ذلك هو الفضل الكبير # جنات عدن يدخلونها(453) تا آخر آيه، يعنى: ((پس به ميراث داديم كتاب را)) كه قرآن باشد يا تورات يا مطلق كتابهاى الهى را، الذين اصطفينا من عبادنا ((به آنها كه برگزيده ايم از بندگان خود،)) بعضى گفته اند كه اين برگزيده ها پيغمبرانند؛ و بعضى گفته اند كه علماى امت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) اند؛ و احاديث بسيار خواهد آمد كه اين مخصوص اهل بيت است، فمنهم ظالم لنفسه ((پس بعضى از ايشان ستم كننده اند مر نفس خود را))، اختلاف كرده اند مفسران در مرجع ضمير ((منهم ))، سيد مرتضى (رحمة الله عليه) و جماعتى از مفسران گفته اند كه ضمير راجع است به عباد، يعنى: بعضى از بندگان ما ستم كننده اند بر نفس خود؛ و بعضى گفته اند كه راجع است به برگزيدگان، و منهم مقتصد ((و بعضى از ايشان ميانه رواند))، و منهم سابق بالخيرات باذن الله ((و بعضى از ايشان پيشى گيرنده اند به خيرات و نيكيها به توفيق خدا))، ذلك هو الفضل الكبير ((اين است آن فضيلت بزرگ)). باز اختلاف كرده اند مفسران در احوال اين سه فرقه كه در آيه مذكور شده: بعضى گفته اند همه نجات مى يابند؛ و بعضى گفته اند آنها كه ظالمند از عذاب الهى نجات نمى يابند، چنانكه قتاده گفته است كه: ظالم، اصحاب مشئمه؛ و مقتصد، اصحاب ميمنه است؛ و سابق، سابقون مقربونند، جنات عدن يدخلونها ((بهشتهاى عدن و دار اقامت است كه ايشان داخل مى شوند آنها را)) خلاف كرده اند در آنكه ضمير فاعل ((يدخلونها)) به چه راجع است: بعضى گفته اند به هر سه راجع است و هر سه داخل بهشت مى شوند؛ و بعضى گفته اند راجع است به برگزيدگان كه فرمود الذين اصطفينا من عبادنا و بعضى گفته اند راجع است به مقتصد و سابق، و ظالم داخل نيست.(454)

و اما احاديث كه در اين باب وارد شده است:
در معانى الاخبار از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه: ظالم پيوسته متابعت شهوات نفس خود مى كند؛ و مقتصد دور دل خود مى گردد - يعنى سعى در تصحيح عقايد خود مى نمايد يا در پى اصلاح نفس خود است، يا در پى عبادت است و اغراض دنيوى نيز او را منظور مى باشد -؛ و سابق به خيرات گرد پروردگار خود مى گردد - يعنى از مرادات خود خالى شده و بغير رضاى پروردگار خود غرضى نمى دارد -.(455)
و ايضا به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: ظالم از ذريه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) آن است كه حق امام را نداند؛ و مقتصد آن است كه امامت امام را اعتقاد كند و حق او را داند؛ و سابق به خيرات، امام است.(456)
و در مجمع البيان از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است اين مضمون را و در آخرش فرمود كه همه ايشان آمرزيده اند، جنات عدن يدخلونها يعنى سابق و مقتصد داخل جنات عدن مى شوند.(457)
و ايضا به سند معتبر از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: از تفسير اين آيه سؤال كرده اند، فرمود كه: در حق ما اهل بيت نازل شده.
ابو حمزه ثمالى گفت كه: پرسيدم: ظلم كننده بر خود، از شما كيست؟
فرمود: آن است كه گناه و ثواب او برابر باشد از ما اهل بيت، يعنى ذريه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم)، پس او ظلم كننده است بر نفس خود كه تقصير در عبادت خدا كرده است.
گفتم: كيست مقتصد از شما؟
فرمود: آن است كه عبادت خدا كند در حال شدت و رخا، يا در حال غلبه اهل حق و حال غلبه اهل باطل تا وقتى كه مرگ متيقن به او برسد.
گفتم: كيست سابق به خيرات از شما؟
فرمود: آن است كه مردم را به راه پروردگار خود بخواند و امر كند مردم را به نيكيها و طاعات و نهى كند مردم را از بديها و معاصى و ياور گمراه كنندگان نباشد و از جانب خيانت كنندگان خصمى ننمايد و راضى به حكم فاسقان نباشد مگر كسى كه بر نفس خود و دين خود ترسد و ياورى نيابد كه با ايشان معارضه كند و از روى تقيه با ايشان مدارا كند.(458)
و على بن ابراهيم گفته: الذين اصطفينا ائمه (عليهم السلام) اند؛ و ظالم لنفسه از آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) غير ائمه اند كه انكار حق امام كنند؛ و مقتصد آن است كه اقرار به امام كند از آل محمد (عليهم السلام)؛ و سابق بالخيرات امام است.(459)

و در احتجاج روايت نموده كه: ابو بصير از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كرد از تفسير اين آيه، حضرت فرمود: تو چه مى گوئى؟ گفت: من مى گويم مخصوص فرزندان فاطمه (سلام الله عليها)است، حضرت فرمود: كسى كه شمشير بلند كند و مردم را به سوى خود دعوت كند و بسوى ضلالت و گمراهى و به ناحق دعوى كند خواه از فرزندان فاطمه باشد و خواه از غير ايشان داخل اين آيه نيست، گفت: پس كه داخل است در اين آيه؟ فرمود كه: ظالم بر نفس خود آن است كه مردم را نه بسوى ضلالت مى خواند و نه بسوى هدايت؛ و مقتصد از ما اهل بيت آن است كه حق امام را مى شناسد؛ و سابق بالخيرات امام است.(460)
و در بصائر الدرجات به چهارده طريق معتبر روايت كرده كه: سابق به خيرات، امام است.(461)
و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه: الذين اصطفينا آل محمد (عليهم السلام) اند؛ و سابق به خيرات امام است.(462)
و از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه: اين آيه درشان ما نازل شده است، و سابق به خيرات امام است.(463)

و به سند ديگر از آن حضرت روايت نموده كه: سابق به خيرات امام است، و اين آيه در شاءن فرزندان على و فاطمه (عليهما السلام) نازل شده است.(464)
و در كشف الغمه از دلايل حميرى روايت كرده كه ابو هشم جعفرى گفت: سؤال كردم از حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) از تفسير اين آيه، فرمود كه: هر سه از آل محمدند، و ظالم لنفسه آن است كه اقرار به امام نمى كند.
ابو هاشم گفت: پس آب از ديده من ريخت و در خاطر خود گذرانيدم كه اين چه بزرگى است كه خدا به آل محمد داده است؛ حضرت به اعجاز دانست كه اين معنى در خاطر من خطور كرده، پس نظر كرد بسوى من و فرمود كه: امر امامت عظيمتر و رتبه امام بزرگتر است از آنچه در خاطر گذرانيدى از عظمت شاءن آل محمد، پس حمد كن خدا را كه تو را متمسك به حبل ايشان گردانيده است و معتقد به امامت ايشان نموده، تو را در روز قيامت به نام ايشان خواهند طلبيد در وقتى كه هر گروهى را به نام امام خود بخوانند، پس شاد باش اى ابو هاشم كه تو بر مذهب حقى.(465)
و در مجمع البيان از ابو الدردا روايت نموده كه گفت: شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه در تفسير اين آيه مى فرمود كه: سابق داخل بهشت مى شود بى حساب؛ و مقتصد را حساب مى كنند حساب آسان؛ و ظلم كننده بر نفس خود را مدتى طويل در مقام حساب او را حبس مى كنند پس ‍ داخل بهشت مى شود، پس ايشانند كه مى گويند: الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن (466) يعنى: ((حمد و سپاس خداوندى را سزاست كه از ما برطرف كرد ترس و اندوه و بدى عاقبت را)) .(467)
و از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: ظلم كننده از ما آن است كه عمل شايسته كند و عمل ديگر بد و ناشايسته كند؛ و مقتصد عبادت كننده است كه سعى بسيار در عبادت كند؛ و سابق به خيرات على و حسن و حسين عليهم السلام است و هر كه شهيد كشته شود از آل محمد (عليهم السلام).(468)
و سيد ابن طاووس در كتاب سعد السعود از تفسير محمد بن العباس روايت نموده، و صاحب تأويل الايات الباهره نيز از او روايت كرده است به سند او از ابى اسحاق سبيعى كه گفت: به حج رفتم محمد بن على را ملاقات كردم - يعنى ابن الحنفيه را - پس از تفسير اين آيه پرسيدم، او گفت: قوم تو در تفسير اين آيه چه مى گويند - و مراد از قوم او اهل كوفه اند -؟ گفتم كه: مى گويند مراد شيعيانند، فرمود: پس چرا مى ترسند هرگاه از اهل بهشتند؟ گفتم: پس تو چه مى گوئى فداى تو شوم؟ فرمود كه: اين مخصوص ما اهل بيت است، اى ابو اسحاق! اما سابق به خيرات پس على بن ابى طالب و حسن و حسين (عليهم السلام) است و هر امامى از ما - و در بعضى از نسخ: و هر شهيدى از ما -؛ و مقتصد آن است كه روزها روزه مى دارد و شب به عبادت مى ايستد؛ و اما ظالم بر خود، پس در او هست آنچه در حق توبه كاران نازل شده است - و در بعضى از روايات: آنچه در ساير مردم است - و او آمرزيده است؛ اى ابو اسحاق! به سبب ما زايل مى گرداند خدا عيبهاى شما را و به ما ادا مى كند قرضهاى شما را و به ما افتتاح مى كند خلافت و هدايت را و به ما ختم مى كند نه به شما، و مائيم غار شما و پناه شما مانند اصحاب كهف، و مائيم كشتى نجات شما مانند كشتى نوح، و مائيم درگاه حطه شما مانند باب حطه بنى اسرائيل.

و سيد (رحمة الله عليه) فرموده است:كه: محمد بن العباس تأويل اين آيه را به اين وجه به بيست طريق روايت كرده است به اندك زيادتى و نقصانى.(469)
و فرات بن ابراهيم نيز روايت كرده است به اندك تفاوتى.(470)
و در كتاب تأويل الايات الباهره از تفسير محمد بن العباس به سند معتبر از سورة بن كليب روايت كرده است كه: از امام محمد باقر (عليه السلام) سؤال كردم از تفسير اين آيه، حضرت فرمود كه: ظالم لنفسه آن است كه امام را نشناسد؛ گفتم: پس مقتصد كيست؟ گفت: آن است كه امام را شناسد؛ گفتم: سابق به خيرات كيست؟ گفت: امام است؛ گفتم: پس از براى شيعيان شما چيست؟ گفت: گناهان ايشان آمرزيده مى شود و قرضهاى ايشان ادا مى شود و مائيم باب حطه ايشان و به ما آمرزيده مى شود گناهان ايشان.(471)
و ايضا به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: الذين اصطفينا آل محمد (عليهم السلام) اند كه برگزيده خدايند؛ و ظلم كننده بر نفس خود، هالك است؛ و مقتصد، صالحانند؛ و سابق به خيرات، على مرتضى (عليه السلام) است، خداوند عالم مى فرمايد: ذلك هو الفضل الكبير يعنى قرآن، جنات عدن يدخلونها يعنى آل محمد (عليهم السلام) داخل مى شوند در قصور بهشتها كه هر قصرى از يك دانه مرواريد است كه در آن شكافى و وصلى نيست، اگر جمع شوند اهل اسلام در آن قصر گنجايش همه داشته باشد، و در آن قصر قبه ها از زبرجد بوده باشد و در هر قبه دو درگاه بوده باشد كه هر درگاهى طولش دوازده ميل بوده باشد كه چهار فرسخ است؛ بعد از آن خدا مى گويد كه: ايشان چون داخل بهشت شوند گويند: ((حمد و سپاس ‍ خداوندى را سزاست كه از ما برداشت حزن را))، حضرت فرمود كه: حزن آن چيزى است كه در دنيا به ايشان رسيده باشد از ترسها و شدت ها و سختيها.(472)

مترجم گويد كه:
حاصل اين احاديث به يكى از دو وجه بر مى گردد:
اول آنكه: ضماير راجع است به اهل بيت (عليهم السلام) و ساير ذريه طيبه بوده باشد؛ و ظالم، فاسق ايشان باشد؛ و مقتصد، صالح ايشان باشد؛ و سابق به خيرات، امام باشد، و بنابر اين در اين قسمت داخل نخواهد بود كسى كه دعوى امامت به ناحق كند يا از جهت ديگر عقايدش درست نباشد.
دوم آنكه: ظالم كسى باشد كه اعتقادش درست نباشد؛ و مقتصد كسى باشد كه عقايدش درست باشد و امرى كه منافى ايمان باشد از او صادر نشود، پس ضمير ((يدخلونها)) راجع به مقتصد و سابق است نه ظالم، و مى تواند بود كه هر دو مراد باشد به حسب ظهر و بطن آيه يا بطون مختله؛ و بر هر تقدير مراد به اصطفينا آن خواهد بود كه خدا اين ذريه طيبه را برگزيده است به آنكه در ميان ايشان اوصياء و ائمه قرار داده نه آنكه هر يك از ايشان را وصى و امام گردانيده؛ و همچنين مراد به ميراث در آن كتاب آن است كه بعضى از ايشان را علم كتاب داده و اين شرفى است براى همه اگر ضايع نكنند.

آيه دوم - ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين # ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم (473) يعنى: ((بدرستى كه حق تعالى برگزيد براى نبوت و امامت و خلافت آدم و نوح را و آل ابراهيم را - كه اولاد اويند و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) نيز داخلند - و آل عمران را)) و خلاف است كه كيستند: بعضى گفته اند مراد موسى و هارون و اولاد ايشانند زيرا كه موسى و هارون پسرهاى عمران بودند؛ و بعضى گفته اند مريم و عيسى مرادند زيرا كه مريم دختر عمران بود.(474)
و شيخ طبرسى (رحمة الله عليه) گفته است كه در قرائت اهل بيت چنين است: ((و آل محمد على العالمين))؛ و از ائمه (عليهم السلام) منقول است كه: آل ابراهيم آل محمد (عليهم السلام) اند.(475)
و ايضا طبرسى گفته است كه: واجب است كه آن جماعتى كه خدا ايشان را برگزيده است مطهر و معصوم و منزه باشند از قبايح، زيرا كه خدا اختيار نمى كند و بر نمى گزيند مگر كسى را كه چنين باشد و ظاهرش مثل باطنش ‍ باشد در طهارت و عصمت، پس بنابراين اصطفا مخصوص كسى خواهد بود كه معصوم باشد از آل ابراهيم و آل عمران خواه پيغمبر باشد و خواه امام. ذرية يعنى اولاد و اعقابى چندند، بعضها من بعض ((كه بعضى از ايشان از بعضى ديگرند)) يعنى يارى يكديگر مى كنند در دين، يا از نسل يكديگرند زيرا كه ذريه آدمند پس ذريه نوح پس ذريه ابراهيم؛ چنانچه از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه فرموده است: آنها كه خدا ايشان را برگزيده است بعضى از نسل بعضى اند. تمام شد كلام طبرسى.(476)
و على بن ابراهيم در تفسير گفته است كه: عالم - يعنى امام موسى كاظم (عليه السلام) - فرمود كه: آيه چنين نازل شده: ((و آل ابراهيم و آل عمران و آل محمد على العالمين))، پس آل محمد را از قرآن انداختند.(477)
و شيخ طوسى در مجالس به سند معتبر از ابراهيم بن عبد الصمد روايت كرده كه گفت: شنيدم از حضرت صادق (عليه السلام) كه اين آيه را چنين مى خواند: ((ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل محمد على العالمين)) و فرمود: چنين نازل شده.(478)
و در كتاب تأويل الايات از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: چيست حال جماعتى كه چون آل ابراهيم و آل عمران را ياد مى كنند شاد مى شوند و چون آل محمد را ياد مى كنند دلهاى ايشان منقبض مى شود؟ سوگند ياد مى كنم به آن خدائى كه جان محمد در دست قدرت اوست كه اگر يكى از آنها به قيامت بيايد با عمل هفتاد پيغمبر خدا، از او قبول نكند تا ولايت من و على بن ابى طالب را اقرار نكند.(479)
و ايضا روايت كرده است از ابن عباس كه گفت: رفتم به خدمت حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) و گفتم: اى ابوالحسن! خبر ده مرا به آنچه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وصيت فرموده است:بسوى تو، گفت: خبر مى دهم شما را بدرستى كه خدا برگزيد از براى شما دين خود را و پسنديد آن را از براى شما و تمام كرد نعمت خود را بر شما و شما سزاوارتر بوديد به آن نعمت و اهل آن بوديد، و بدرستى كه حق تعالى وحى كرد بسوى پيغمبرش كه وصيت كند بسوى من پس حضرت فرمود: يا على! حفظ كن وصيت مرا و رعايت كن امان مرا و وفا كن به عهد من و به وعده هاى من و ادا كن قرضهاى مرا و احيا كن سنتهاى مرا و دعوت كن مردم را بسوى ملت من، زيرا كه خدا برگزيد مرا و پسنديد مرا پس به خاطر آوردم دعاى برادرم موسى (عليه السلام) را پس گفتم: خداوندا! بگردان از براى من وزيرى از اهل من چنانچه هارون را از براى موسى قرار دادى، پس حق تعالى وحى كرد بسوى من كه: على وزير توست و ياور توست و خليفه توست بعد از تو؛ يا على! تو از امامان هدايتى و اولاد تو از تواَند، پس شما كشانندگانيد بسوى هدايت و تقوى و درختيد كه من اصل آنم و شما شاخه ها و فرع آنيد، هر كه به آن درخت چنگ زند پس بتحقيق كه نجات يافته است و هر كه از آن تخلف كند پس هلاك گرديده است و در دركات ضلالت فرو رفته است، و شمائيد آنها كه حق تعالى واجب گردانيده است مودت و محبت شما را و اقرار به امامت شما را، و شمائيد آن جماعتى كه ايشان را در كتابش ياد كرده است و وصف نموده ايشان را از براى بندگانش پس فرموده است:ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين # ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم پس شمائيد برگزيده از جانب خدا از آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران و بهترين قبيله ايد و شيعه ايد از اسماعيل و عترت هدايت كنندگانيد از محمد (عليهم السلام).(480)

و عياشى از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير ان الله اصطفى تا ذرية بعضها من بعض فرمود: ما از آن ذريتيم و بقيه آن عترتيم.(481)
و به سند ديگر روايت كرده است كه: در قرآن به جاى ((و آل عمران))، ((و آل محمد)) بوده است، آنها كه قرآن را جمع كرده اند نامى را به جاى نامى گذاشته اند.(482)
و به چند سند ديگر روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: روح و راحت و رحمت و نصرت و آسانى و توانگرى و خشنودى و غلبه بر اعادى و قرب خدا و محبت از جانب خدا و از جانب رسول او از براى كسى است كه على را دوست دارد و پيروى كند اوصياء بعد از او را، بر من واجب است كه ايشان را داخل گردانم در شفاعت خود و بر پروردگار من لازم است كه شفاعت مرا در حق ايشان قبول كند زيرا كه ايشان اتباع منند و هر كه متابعت من نمايد از من است، مثل ابراهيم جارى شده است در من كه ابراهيم گفت: فمن تبعنى فانه منى (483) زيرا كه ابراهيم از من است و من از اويم، و دين من دين او و دين او دين من است، و سنت من سنت اوست و سنت او سنت من است، و فضيلت من فضيلت اوست و من از او افضلم، و اين تصديق فرموده پروردگار من است كه فرمود ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم.(484)
و ابن بطريق در كتاب عمده از تفسير ثعلبى روايت كرده است از ابى وابل كه گفت: خوانده ام در مصحف عبدالله بن مسعود: ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل محمد على العالمين.(485)

آيه سوم - قول خدا است الحمدلله و سلام على عباده الذين اصطفى (486) يعنى: ((سپاس مخصوص خداوند عالميان است و سلام خدا بر بندگان او كه برگزيده است ايشان را.))
على بن ابراهيم گفته است كه: آن بندگان برگزيده، آل محمد (عليهم السلام) اند.(487)

آيه چهارم - ربنا انى اسكنت من ذريتى تا آخر آيات، در وقتى كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) اسماعيل و هاجر را به امر الهى در نزد كعبه معظمه گذاشت گفت: ((اى پروردگار ما! بدرستى كه من ساكن گردانيدم بعضى از ذريه و فرزندان خود را)) بواد غير ذى زرع ((در واديى كه در آنجا زراعت نمى شود و قابل زراعت نيست)) چون سنگ است، عند بيتك المحرم ((نزد خانه تو كه مكرم و محترم است هميشه))، ربنا ليقيموا الصلوة ((اى پروردگار ما! از براى آنكه نماز را برپا دارند))، فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم ((پس بگردان دلهاى چند از مردم را كه سرعت كنند به مودت و شوق بسوى ايشان يا دوست و مشتاق ايشان باشند))، و ارزقهم من الثمرات ((و روزى كن ايشان را از ميوه ها))، لعلهم يشكرون (488) ((شايد كه ايشان شكر كنند اين نعمتها را.))
عياشى و ابن شهر آشوب از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده اند كه: مائيم بقيه آن عترت و دعاى حضرت ابراهيم از براى ما بود و بس،(489) و به روايت ديگر: مائيم بقيه آن ذريه.(490)
و در تفسير فرات از ابن عباس روايت كرده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مراد از افئدة من الناس دلهاى شيعيان ماست كه ميل مى كنند و مسارعت مى نمايند بسوى محبت ما.(491)
و به سند ديگر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه حق تعالى فرمود فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم كه ضمير به ذريه باشد، و نفرمود ((اليه)) كه ضمير راجع به خانه كعبه باشد، پس شما گمان مى كنيد كه خدا بر شما واجب گردانيده است آمدن بسوى سنگها را و دست ماليدن بسوى اينها را و واجب نگردانيده است بر شما آمدن بسوى ما را و سؤال كردن مسائل از ما را و محبت ما اهل بيت را، والله كه بر شما واجب نگردانيده است غير اين را.(492)

آيه پنجم - ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبى و الذين آمنوا و الله ولى المؤمنين (493) يعنى: ((سزاوارترين مردم به انتساب به حضرت ابراهيم آن جماعتند كه پيروى او كردند و اين پيغمبر و آنها كه ايمان آورده اند به او و خدا ولى و ياور مؤمنان است.))
در كافى به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد به اينها كه ايمان آورده اند، ائمه (عليهم السلام) اند و اتباع ايشانند.(494)
و در مجمع البيان از عمر بن يزيد روايت كرده است كه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: شما والله از آل محمديد، گفتم: از خودشان؟ گفت: بلى والله از خودشان؛ سه مرتبه فرمود پس نظر كرد بسوى من و من نظر كردم بسوى او، پس فرمود: اى عمر! حق تعالى در كتابش مى فرمايد: ان اولى الناس تا آخر آيه.(495)

آيه ششم - اولئك الذين انعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذرية ابراهيم و اسرائيل و ممن هدينا و اجتبينا اذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجدا وبكيا(496) ترجمه ظاهر لفظش ‍ آن است كه: ((ايشان آن جماعتند كه انعام كرده است خدا بر ايشان از پيغمبران از فرزندان آدم و از آن جماعت كه ايشان را بار كرديم با نوح در كشتى و از ذريه ابراهيم و اسرائيل - كه يعقوب است - و از آن جماعت كه ايشان را هدايت كرديم و برگزيديم گروهى هستند كه هرگاه خوانده مى شود بر ايشان آيات خداوند رحمان بر زمين مى افتد سجده كنندگان و گريه كنندگان.))
محمد بن العباس روايت كرده است به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) كه از آن حضرت پرسيدند از تفسير اين آيه، فرمود: مائيم ذريه ابراهيم و مائيم آنها كه با نوح در كشتى سوار شديم و مائيم برگزيده خدا، و اما قول حق تعالى و ممن هدينا و اجتبينا پس ‍ ايشان بخدا سوگند كه شيعيان مايند كه خدا هدايت كرده است ايشان را بسوى مودت و محبت ما و اختيار كرده است ايشان را از براى دين ما پس بر دين ما زندگى مى كنند و بر آن مى ميرند؛ و وصف كرده است حق تعالى ايشان را به عبادت و خشوع و رقت قلب به آنكه فرموده است:اذا تتلى عليهم تا بكيا.(497)
مترجم گويد كه:
تفسيرى كه حضرت فرموده مبتنى بر آن است كه و ممن هدينا جمله مستاءنفه باشد چنانچه جمعى از مفسران گفته اند.(498)

آيه هفتم - و لقد اخترناهم على علم على العالمين (499) يعنى: ((برگزيديم ايشان را دانسته بر عالميان.))
در تفسير محمد بن العباس به سند معتبر از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: يعنى امامان از مؤمنان را تفضيل داديم بر غير ايشان.(500)
مترجم گويد كه:
اگر چه ظاهر آيه آن است كه ضمير راجع به حضرت موسى (عليه السلام) و قوم او بوده باشد اما چون حكم بنى اسرائيل و اين امت متشابه است و به جاى پيغمبران كه در امت موسى بودند كه خلفاى او بودند در اين امت ائمه قائم مقام حضرت رسولند و افضلند از ساير امت.

پاورقی

453- سوره فاطر: 32 و 33.
454- رجوع شود به مجمع البيان 4/408؛ تفسير قرطبى 346؛ تفسير فخر رازى 26/24.
455- معانى الاخبار 104.
456- معانى الاخبار 104؛ و در تفسير روح المعانى 11/369 از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است.
457- مجمع البيان 4/409.
458- معانى الاخبار 105.
459- تفسير قمى 2/209؛ تأويل الايات الظاهرة 2/483.
460- احتجاج 2/301.
461- بصائر الدرجات 44 - 47.
462- بصائر الدرجات 46.
463- بصائر الدرجات 46.
464- بصائر الدرجات 45.
465- كشف الغمة 3/215؛ خرايج 2/687.
466- سوره فاطر: 34.
467- مجمع البيان 4/408.
468- مجمع البيان 4/409؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/142؛ تفسير روح المعانى 11/369.
469- سعد السعود 107؛ تأويل الايات الظاهرة 2/481.
470- تفسير فرات كوفى 348.
471- تأويل الايات الظاهرة 2/481.
472- تأويل الايات الظاهرة 2/482 - 483.
473- سوره آل عمران: 33 و 34.
474- تفسير تبيان 2/441؛ مجمع البيان 1/433؛ تفسير كشاف 1/354؛ تفسير بغوى 1/294.
475- مجمع البيان 1/433؛ تفسير تبيان 2/441.
476- مجمع البيان 1/433.
477- تفسير قمى 1/100.
478- امالى شيخ طوسى 300.
479- تأويل الايات الظاهرة 1/106. و همچنين رجوع شود به امالى شيخ طوسى 140.
480- تأويل الايات الظاهرة 1/106.
481- تفسير عياشى 1/168.
482- تفسير عياشى 1/168 و 169.
483- سوره ابراهيم: 36.
484- تفسير عياشى 1/169.
485- عمده ابن بطريق 55.
486- سوره نمل: 59.
487- تفسير قمى 2/129.
488- سوره ابراهيم: 37.
489- تفسير عياشى 2/232؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/195؛ مجمع البيان 3/318.
490- تفسير عياشى 2/231.
491- تفسير فرات كوفى 224.
492- تفسير فرات كوفى 223 - 224.
493- سوره آل عمران: 68.
494- كافى 1/416؛ تفسير عياشى 1/177، و در آنجا روايت از امام صادق (عليه السلام) است.
495- مجمع البيان 1/458؛ تفسير قمى 1/105؛ تفسير عياشى 1/177؛ امالى شيخ طوسى 45.
496- سوره مريم: 58.
497- تأويل الايات الظاهرة 1/305.
498- مجمع البيان 3/519.
499- سوره دخان: 32.
500- تأويل الايات الظاهرة 2/574.