فصل يازدهم: در بيان آنكه ايشانند شهدا و گواهان بر خلق و آنكه اعمال عباد بر ايشان عرض مى شود

اما آيات:

حق تعالى فرموده است:و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا.(806)
و فرموده است:فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد و جئنا بك على هولاء شهيدا.(807)
و سيرى الله عملكم و رسوله ثم تردون الى عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون.(808)
و فرموده است:و قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون.(809)
و يوم نبعث من كل امة شهيدا ثم لا يؤ ذن للذين كفروا ولا هم يستعتبون (810).(811)
و فرموده است:و يوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم و جئنا بك شهيدا على هولاء.(812)
و فرموده است:و جاهدوا فى الله حق جهاده هو اجتباكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملة ابيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين من قبل و فى هذا ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهداء على الناس.(813)
و فرموده است:و نزعنا من كل امة شهيدا فقلنا هاتوا برهانكم فاعلموا ان الحق لله وضل عنهم ما كانوا يفترون.(814)
و فرموده است:و اشرقت الارض بنور ربها و وضع الكتاب وجى ء بالنبيين و الشهداء و قضى بينهم بالحق و هم لا يظلمون.(815)
و فرموده است:و يقول الاشهاد هولاء الذين كذبوا على ربهم الا لعنة الله على الظالمين.(816)
و فرموده است:افمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه.(817)
و فرموده است:و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد.(818)
آيه اول: ترجمه اش آن است كه: ((چنين گردانيديم شما را امت وسط - يعنى عدل يا متوسط ميان افراط و تفريط چنانچه سابقا مذكور شد، يا آنكه بهترين امتها - تا بوده باشيد گواهان بر مردم و بوده باشد رسول گواه بر شما.))

شيخ طبرسى گفته است كه: در شاهد بودن ايشان سه قول است:
اول آنكه: گواهند ايشان بر مردم به اعمالى كه در آنها مخالفت حق كرده اند در دنيا و آخرت چنانچه فرموده است:وجى ء بالنبيين و الشهداء.
دوم آنكه: مراد آن باشد كه شما حجت باشيد بر مردم و بيان كنيد از براى ايشان حق و دين را و رسول گواه باشد و بيان كننده باشد دين را از براى شما.
سوم آنكه: ايشان گواهى مى دهند از براى پيغمبران بر امتهاى ايشان كه تكذيب ايشان كرده اند كه تبليغ رسالت الهى نموده اند، و گواه بودن رسول بر ايشان يا به اين است كه گواه بر اعمال ايشان باشد يا حجت بر ايشان شود يا آنكه در قيامت از براى ايشان گواهى دهد كه آنها راست گفته اند در گواهى كه دادند، پس ((على)) به معنى ((لام)) خواهد آمد.(819)

مترجم گويد كه:
احاديث بسيار وارد شده است كه اين خطاب در آيه متوجه ائمه (عليهم السلام) است و ايشانند گواهان بر خلق، و اين احاديث بر يكى از دو وجه محمول مى تواند بود:
اول آنكه: خطاب مخصوص ايشان باشد و مراد از امت، ايشان باشند، چنانچه در بعضى از اخبار وارد شده است كه آيه چنين نازل شده: و كذلك جعلناكم ائمة وسطا.(820)
دوم آنكه: خطاب متوجه جميع امت باشد به اعتبار آنكه ائمه در ميان ايشان هستند، پس آنچه فرمودند كه: مائيم امت وسط، مراد آن خواهد بود كه به سبب ما اين امت متصف به اين صفت شده اند.
كلينى و صفار و ابن شهر آشوب و عياشى به سندهاى بسيار از حضرت باقر و حضرت صادق (عليهما السلام) روايت كرده اند كه: در تفسير اين آيه فرمودند: مائيم امت وسطى و مائيم گواهان خدا بر خلق و حجتهاى خدا در زمين.(821)

و فرات به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت نموده است در تفسير اين آيه فرمود كه: از ما اهل بيت (عليهم السلام) به اهل هر زمان شهيدى يعنى گواهى هست، على (عليه السلام) در زمان خود و حسن (عليه السلام) در زمان خود و حسين (عليه السلام) در زمان خود، و هر امامى كه دعوت مى كند مردم را بسوى خدا در زمان خود.(822)

و ايضا در بصائر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: امة وسطا يعنى: عدلا لتكونوا شهداء على الناس يعنى: ائمه (عليهم السلام) كه گواهند به مردم، و يكون الرسول عليكم شهيدا يعنى: گواه باشد رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) بر ائمه (عليهم السلام).(823)
و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مائيم گواهان بر مردم به آنچه نزد ايشان است از حلال و حرام و آنچه ضايع كرده اند از احكام الهى.(824)
و در كافى و بصائر از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت كرده است كه: خدا ما را مطهر گردانيده است از بديها و معصوم گردانيده است از گناهان و گردانيده است ما را گواهان بر خلقش و حجتهاى او در زمين، و ما را با قرآن مقرون گردانيده است و قرآن را با ما مقرون ساخته، ما از او جدا نمى شويم و او از ما جدا نمى شود.(825)

و عياشى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: مائيم اوسط و بهترين نمطها يعنى فرشها و مسندها كه در صدر مجلس فرش مى كنند يا اصناف خلق، چنانچه حق تعالى فرموده است:و كذلك جعلناكم امة وسطا بسوى ما مى بايد برگردد غلو كننده و به ما ملحق شود تقصير كننده.(826)
و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: اين آيه را تلاوت نمودند پس فرمودند كه: گمان مى كنى مراد از گواهان در اين آيه جميع اهل قبله اند از آنها كه به يگانگى خدا قايلند؟ چنين نيست، آيا گمان مى كنى كسى كه در دنيا گواهى او را بر يك صاع خرما قبول نمى كند حق تعالى در قيامت طلب گواهى از او خواهد كرد و گواهى او را قبول خواهد كرد در حضور جميع امتهاى گذشته؟! چنين نيست، و خدا ايشان را اراده نكرده است بلكه مراد آن امتند كه دعاى حضرت ابراهيم (عليه السلام) در حق ايشان مستجاب گرديده و آنها مرادند كه خدا به ايشان خطاب نموده كه كنتم خير امة اخرجت للناس (827) يعنى: ((بوديد شما بهترين امتى كه بيرون آورده شده است از براى مردم))؛ بعد از آن اوصاف ايشان را فرموده كه: امر مى كنند به نيكيها و نهى مى كنند از بديها و مراد ائمه (عليهم السلام) اند و ايشانند امت وسطى و بهترين امتها.(828)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه: شهدا و گواهان بر مردم نيستند مگر پيغمبران و امامان، زيرا كه جايز نيست حق تعالى گواهى بطلبد بر مردم از همه امت حال آنكه در ميان ايشان جمعى هستند كه در دنيا گواهى ايشان را بر يك بسته سبزى قبول نمى كنند.(829)

و ابوالقاسم حسكانى در شواهد التنزيل روايت كرده است از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه: حق تعالى ما را اراده و به ما خطاب فرموده در آنجا كه فرموده است:لتكونوا شهداء على الناس پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گواه است بر ما و ما گواهيم از جانب خدا بر خلق او و حجتهاى خدائيم در زمين او، و مائيم آنها كه خدا فرموده است:و كذلك جعلناكم امة وسطا.(830)
آيه دوم: ترجمه اش آن است كه: ((پس چگونه خواهد بود حال كافران در وقتى كه بياوريم از هر امتى گواهى؟))؛ مفسران گفته اند: يعنى پيغمبران كه گواهى براى امت خود دهند و بر ايشان و بياوريم تو را اى محمد بر ايشان گواه؛ و بعضى گفته اند كه: يعنى تو گواهى بر امت خود؛ و بعضى گفته اند: تو گواهى بر آن گواهان.(831)

چنانچه كلينى به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: اين آيه نازل شده در امت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و بس، و در هر قرنى از ايشان امامى از ما هست كه گواه است بر ايشان و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) گواه است بر ما.(832)
و در كتاب احتجاج در حديث طولانى از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود در وصف اهل موقف: پس باز مى دارند رسولان را و سؤال مى كنند از ايشان كه: آيا ادا كرديد رسالتها را كه بسوى شما فرستاده بوديم به امتهاى خود؟ ايشان گويند كه: ادا كرديم؛ پس از امتهاى ايشان سؤال كنند كه: آيا پيغمبران رسالتهاى ما را به شما رسانيدند؟ كافران ايشان انكار كنند چنانچه خدا مى فرمايد: فلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين،(833) پس كافران گويند ما جاءنا من بشير ولا نذير(834) پس رسولان شهادت طلبند از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و آن حضرت شهادت بدهد كه راست مى گويند پيغمبران و دروغ مى گويند آنها كه انكار تبليغ رسالت كرده اند از امتهاى ايشان، پس به هر امتى از ايشان خطاب مى فرمايد: كه فقد جائكم بشير و نذير و الله على كل شى ء قدير(835) يعنى: ((بلكه بتحقيق آمد بسوى شما پيغمبر بشارت دهنده و ترساننده و خدا بر همه چيز قادر است))، حضرت فرمود كه: يعنى قادر است كه جوارح و اعضاى شما را به سخن آورد كه گواهى دهند بر شما به آنكه رسولان خدا رسالتهاى او را به شما رسانيده اند، و اشاره است به اين قول حق تعالى فكيف اذا جئنا تا آخر آيه، پس ‍ در آن وقت نمى توانند كه رد كنند گواهى حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله و سلم) را از ترس آنكه مهر بزنند بر دهان ايشان و گواهى دهند اعضا و جوارح بر كرده هاى ايشان، و باز گواهى مى دهد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) بر منافقان قوم خود و امت خود و كافران ايشان به آنكه ملحد شدند و از دين برگرديدند و عناد با اوصياى آن حضرت ورزيدند و عهدها و پيمانهاى او را شكستند و سنتهاى او را تغيير دادند و به اهل بيت او ستم كردند و از پس به پشت برگشتند و مرتد شدند و پيروى كردند امتها را كه پيشتر خيانت ورزيدند با پيغمبران و ستم كردند بر اوصياى ايشان، پس در آن وقت همه اقرار مى كنند به كفر و ضلالت خود و مى گويند: ربنا غلبت علينا شقوتنا و كنا قوما ضالين (836) يعنى: ((پروردگارا! غالب شد بر ما شقاوت ما و بوديم ما گروهى گمراهان.))(837)

و بعد از و جئنا بك على هولاء شهيدا خدا مى فرمايد: كه يومئذ يود الذين كفروا و عصوا الرسول لو تسوى بهم الارض ولا يكتمون الله حديثا(838) يعنى: ((در آن روز كه گواهان بر ايشان گواهى دهند دوست دارند و آرزو كنند كه بميرند و به زمين فرو روند و سخنى را از خدا كتمان نكرده باشند.)) على بن ابراهيم روايت كرده است كه: مراد آن است كه آرزو مى كنند آنها كه حق على ابى طالب (عليه السلام) را غصب نمودند كه در آن موضع كه جمع شدند براى غصب حق آن حضرت، زمين ايشان را فرو مى برد و كتمان نمى كردند آنچه را حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در حق اميرالمؤمنين (عليه السلام) و خلافت او گفته بود.(839)
آيه سوم و چهارم: نزديك است مضمونشان به يكديگر، و مضمون آيه چهارم آن است كه: بگو يا محمد: بكنيد آنچه مامور شده ايد به آن، يا آنكه امر بر سبيل تهديد است پس زود باشد كه خدا ببيند عمل شما را و رول او و مؤمنان و بزودى برخواهيد گشت بسوى داناى پنهان و آشكار پس خبر مى دهد شما را به آنچه كرده ايد؛ و خلاف نموده اند مفسران در تفسير مؤمنان: بعضى گفته اند شهيدانند؛ و بعضى گفته اند ملائكه كاتبان اعمالند.(840)

و احاديث بسيار از طرق خاصه و عامه وارد شده كه مراد ائمه (عليهم السلام) اند، چنانچه صفار و ابن شهر آشوب و عياشى و كلينى و ديگران به سندهاى بسيار روايت كرده اند از حضرت صادق و باقر (عليهما السلام) كه فرمودند: مراد از مؤمنان، مائيم.(841)

و در مجالس شيخ طوسى و بصائر الدرجات و تفسير عياشى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت نموده اند كه: روزى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در ميان جمعى از صحابه نشسته بود و فرمود كه: بودن من در ميان شما خير است از براى شما و مفارقت نمودن من از شما خير است از براى شما، پس جابر انصارى برخاست و گفت: يا رسول الله! بودن تو در ميان ما معلوم است كه خير است از براى ما، پس چگونه مفارقت تو خير است از براى ما؟ حضرت فرمود كه: بودن من در ميان شما خير است از براى شما به جهت آن كه خدا فرموده و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون (842) يعنى: ((نبوده است كه خدا عذاب كند ايشان را و حال آنكه تو در ميان ايشان باشى، و نبوده است كه خدا عذاب كننده ايشان باشد و حال آنكه ايشان استغفار مى كنند))، حضرت فرمود كه: يعنى عذاب ايشان به شمشير مى كنند؛ و اما خير بودن مفارقت من شما را براى آن است كه اعمال شما در هر روز دوشنبه و پنج شنبه بر من عرض ‍ مى شود، اگر عمل نيكى از شما مى بينم حمد مى كنم خدا را بر آن، و اگر عمل بدى مى بينم طلب آمرزش مى كنم از براى شما.(843)
و در مجالس شيخ و بصائر به سند معتبر روايت كرده اند كه: ابن اذينه از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال نمود از تفسير قول خدا و قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المؤمنون فرمود كه: مراد از مؤمنان، مائيم.(844)
و ايضا شيخ در مجالس و ديگران به سندهاى معتبر از داود بن كثير روايت نموده اند كه گفت: روزى در خدمت حضرت صادق (عليه السلام) نشسته بودم، حضرت ابتدا فرمود بدون آنكه من سؤال كنم: اى داود! عرض شد بر من اعمال شما در روز پنج شنبه پس ديدم در آنچه عرض شد بر من صله و احسانى كه تو نسبت به فلان پسر عم خود كرده اى پس شاد گردانيد مرا آن و دانستم كه اين صله تو باعث آن مى شود كه زودتر فانى گردد عمر او و قطع شود اجل او.
داود گفت: من پسر عمى داشتم معاند و خبيث و به من خبر رسيد كه او و عيالش از پريشانى حال بى دارند پس براتى براى ايشان حواله كردم پيش از آنكه روانه مكه معظمه شوم، چو.ن به مدينه رسيدم حضرت مرا خبر داد به آن.(845)
و على بن ابراهيم به سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مراد به مؤمنون در اين آيه، ائمه طاهرين (عليهم السلام) اند.(846)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه: اعمال بندگان در هر صباح بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض مى شود، اعمال نيكان ايشان و بدان ايشان، پس حذر كنيد و شرم نمائيد هر يك از شما از آنكه عرض شود بر پيغمبر او عمل قبيح او.(847)
و ايضا از آن حضرت روايت نموده است كه: هيچ مؤمنى و كافرى را در قبر نمى گذارند مگر آنكه عرض شود عمل او بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا آخر ائمه كه اطاعت آنها را خدا بر خلق واجب گردانيده است، و اين است معنى قول حضرت عزت و قل اعملوا تا آخر آيه.(848)
و در معانى الاخبار و تفسير عياشى نقل كرده است از ابو بصير كه به خدمت حضرت صادق (عليه السلام) عرض كرد كه: ابو الخطاب مى گفت كه: در هرروز پنجشنبه اعمال امت بر حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض ‍ مى شود، فرمود: نه چنين است وليكن عرض مى شود بر آن حضرت اعمال امت در هر صباح عمل نيك و بد ايشان پس حذر كنيد؛ پس حضرت اين آيه را تلاوت نمود و ساكت شد، ابو بصير گفت: مراد از مؤمنان، ائمه (عليهم السلام) اند.(849)

و در بصائر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: هر صباح عمل نيك و بد بندگان بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض مى شود پس حذر كنيد.(850)
و به روايت ديگر: محمد بن مسلم از آن حضرت سؤال كرد كه: آيا اعمال بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض مى شود؟ حضرت فرمود كه: در آن شكى نيست؛ پس از تفسير اين آيه پرسيدم، فرمود كه: مؤمنون، ائمه (عليهم السلام) اند كه گواهان خدايند در زمين.(851)
و ايضا از آن حضرت روايت نموده است كه: اعمال عباد در هر روز پنج شنبه عرض مى شود بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم).(852)
و به روايت ديگر فرمود كه: در هر روز پنج شنبه عرض مى شود بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى (عليهم السلام).(853)
و به روايت ديگر فرمود كه: در هر روز پنج شنبه عرض مى شود اعمال بندگان بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و چون روز عرفه مى شود حق تعالى اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما را باطل مى گرداند چنانچه فرموده است:كه و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا(854) يعنى: ((آمديم بسوى آنچه اياشن كرده اند از عمل پس ‍ گردانيديم آن را مانند ذره ها كه در هوا پهن گرديده كه هيچ از آن به دست نمى آيد و فايده اى بر آن مترتب نمى گردد.))(855)
و به روايت ديگر در تفسير آيه فرمود كه: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) عرض مى شود بر ايشان اعمال بندگان در هر روز پنجشنبه. (856)
و به روايت ديگر فرمود كه: مؤمنان، ائمه (عليهم السلام) اند كه اعمال بندگان هر روز بر ايشان عرض مى شود تا روز قيامت.(857)
و ايضا روايت نموده است كه: يكى از خواص اصحاب حضرت امام رضا (عليه السلام) از آن حضرت التماس نمود كه: دعا كن از براى من و از براى اهل بيت من، حضرت فرمود: مگر دعا نمى كنم؟ بخدا سوگند كه اعمال شما در هر شب و روز بر من عرض مى شود، راوى گفت: من اين سخن را عظيم شمردم، حضرت فرمود كه: مگر نخوانده اى كلام خدا را قل اعملوا تا آخر آيه.(858)
و ايضا روايت كرده است كه حضرت صادق (عليه السلام) به اصحاب خود فرمود كه: چرا حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) را آزرده مى كنيد؟ يكى از ايشان گفت: فداى تو شوم چگونه آن حضرت را آزرده مى كنيم؟ فرمود: مگرنمى دانيد كه اعمال شما عرض مى شود بر آن حضرت و چون معصيتى و گناهى در آنها مى بيند آزرده مى شود؟ پس آزرده مكنيد آن حضرت را به معصيت و خوشحال نمائيد او را به اعمال صالحه.(859)
و كلينى روايت كرده است كه: مردى اين آيه را در خدمت حضرت صادق (عليه السلام) خواند، حضرت فرمود كه: آيه همچنين نيست و به جاى ((والمؤمنون)) ((و الماءمونون)) است و مائيم ماءمونون (860) يعنى امين خدائيم به دين او و علوم او و شرايع و احكام او.
و سيد بن طاووس در رساله محاسبة النفس از تفسير ابن ماهيار روايت كرده است كه: عمار به حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: آرزو دارم و دوست مى دارم كه شما در ميان ما به قدر عمر نوح زندگانى كنيد، پس ‍ حضرت فرمود كه نت اى عمار! زندگانى من بهتر است از براى شما و وفات من بد نيست از براى شما؛ اما زندگانى من براى آنكه شما كارهاى بد مى كنيد و من استغفار مى كنم از براى شما؛ و اما بعد از وفات من، پس از خدا بترسيد و خوب بفرستيد صلوات بر من و اهل بيت من، بدرستى كه شما عرض كرده مى شويد بر من با نامهاى شما و نامهاى پدران شما، اگر امر نيكى از شما بر من عرض مى شود حمد مى كنم خدا را، و اگر امر بدى عرض مى شود استغفار مى كنم از براى گناهان شما.
پس منافقان و آنهائى كه شك داشتند و آنها كه در دل ايشان مرض كفر و نفاق بود گفتند كه: گمان مى كنيد كه اعمال عباد بر او عرض مى شود بعد از وفات او با نامهاى مادران و پدران ايشان و نسبتهاى ايشان به قبيله هاى ايشان؟ اين سخن نيست مگر دروغ؛ پس خدا اين آيه را فرستاد قل اعملوا - تا - المؤمنون گفتند: يا رسول الله! كيستند مؤمنان؟ فرمود: مراد از مؤمنان در اين آيه آل محمدند، پس گفت: و ستردون الى عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون حضرت فرمود كه: يعنى خبر مى كند شما را به آنچه مى كنيد از طاعت يا معصيت.(861)
و به هر يك از اين مضامين احاديث بسيار هست، و به اعتبار اتحاد مضامين، به آنچه مذكور شد اكتفا نموديم.

آيه پنجم: ترجمه اش اين است: ((و يادآور روزى را كه مبعوث گردانيم از هر امتى گواهى كه شهادت دهد از براى نيكان و بدان پس رخصت ندهند كافران را در عذر خواستن و از ايشان طلب بازگشت و توبه ننمايند كه خدا را از خود راضى گردانند.))
شيخ طبرسى و على بن ابراهيم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده اند در تفسير اين آيه كه: براى هر زمانى و امتى امامى هست، و هر امتى با امام ود مبعوث مى گردند.(862)
و در مناقب ابن شهر آشوب از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه كه حضرت فرمود: مائيم گواهان بر اين امت.(863)
آيه ششم: ترجمه اش اين است: ((و يادآور روزى را كه مبعوث مى گردانيم در ميان هر امتى گواهى بر ايشان از صنف ايشان.))
على بن ابراهيم گفته است: يعنى از ائمه؛ و گفته است كه: پس گفت به پيغمبر خود: و بياوريم تو را - اى محمد - گواه بر ايشان)) يعنى بر ائمه، پس حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) گواه است بر ائمه و ائمه گواهند بر مردم.(864)
آيه هفتم: ترجمه اش اين است كه: ((جهاد نمائيد در راه خدا و اطاعت او آنچه سزاوار جهاد كردن است، او برگزيد شما را و نگردانيده بر شما در دين حرج و تنگى، ملت پدر شما ابراهيم است، او مسمى گردانيده است شما را به اسلام پيش از فرستادن قرآن و در اين قرآن تا آنكه بوده باشد رسول گواه بر شما و بوده باشيد شما گواه بر مردم.))

على بن ابراهيم روايت نموده است كه: اين آيه مخصوص آل محمد (عليهم السلام) است، و رسول بر آل محمد گواه است، و آل محمد گواهانند بر مردم بعد از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم)، و حضرت عيسى (عليه السلام) به خدا خواهد گفت كه: من بر امت خود گواه بودم مادامى كه در ميان ايشان بودم، و چون مرا قبض كردى تو گواه بودى بر ايشان و تو بر همه چيز گواهى، و خدا بر اين امت بعد از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گواه قرار داده از اهل بيت او و عترت او مادامى كه در دنيا احدى از ايشان بوده باشد، پس چون ايشان برطرف شوند اهل زمين همه هلاك مى شوند.
و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: خدا ستاره ها را امان اهل آسمان گردانيده است و اهل بيت مرا امان اهل زمين گردانيده است.(865)
و ابن شهر آشوب روايت كرده است كه: هو سماكم المسلمين من قبل اشاره است به دعاى حضرت ابراهيم و اسماعيل (عليهما السلام) از براى آل محمد (عليهم السلام) كه ملازم حرم بودند تا ايمان به حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) آوردند، و پيغمبر بر آل محمد (عليهم السلام) گواه است و ايشان گواهانند بر مردم بعد از او.(866)

و در تفسير فرات روايت كرده است كه: از حضرت باقر (عليه السلام) سؤال كردند از تفسير اين آيات، حضرت فرمود: مائيم مراد به اين آيات و مائيم برگزيدگان و بر ما در دين حرج قرار نداده؛ و حرج، شديدترين تنگيهاست؛ ملة ابيكم ابراهيم مراد مائيم و بس و خدا ما را مسلمين ناميده ؛ من قبله يعنى: در كتب گذشته؛ و فى هذا يعنى: در اين قرآن؛ ليكون الرسول عليكم شهيدا پس رسول گواه است بر ما به آنچه رسانيديم از جانب خدا، و مائيم گواهان بر مردم پس هر كه راست گويد در روز قيامت تصديق او مى كنيم و هر كه دروغ گويد در روز قيامت تكذيب او مى كنيم.(867)
و در قرب الاسناد از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: حضرت عزت به امت من سه خصلت عطا كرده كه نداده است آنها را مگر به پيغمبرى.
اول آنكه: خدا پيغمبرى كه مى فرستاد به او مى فرمود كه: سعى كن در دين و بر تو حرجى نيست، و به امت من خطاب فرمود كه و ما جعل عليكم فى الدين من حرج و مراد به حرج، تنگى است.
دوم آنكه: خدا پيغمبرى كه مى فرستاد به او وحى مى فرمود كه: هرگاه تو را امرى روى دهد كه مكروه تو باشد دعا كن مرا تا مستجاب گردانم دعاى تو را، و به امت من اين را عطا كرد در آنجا كه فرمود ادعونى استجب لكم (868) يعنى: ((دعا كنيد و بخوانيد مرا تا مستجاب گردانم دعاى شما را.))
سوم آنكه: چون خدا پيغمبرى مى فرستاد او را گواه بر قومش مى گردانيد و امت مرا بر خلق گواه گردانيد چنانچه فرموده است:ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهداء على الناس.(869)
و ابن بابويه در اكمال الدين روايت كرده كه: حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ايام خلافت عثمان در حضور جمعى از مهاجران و انصار فرمود كه: سوگند مى دهم شما را بخدا كه آيا مى دانيد كه خدا در سوره حج فرستاد يا ايها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون # و جاهدوا فى الله حق جهاده (870) تا آخر سوره؟ پس سلمان (رحمة الله عليه) برخاست و گفت: يا رسول الله! كيستند آنها كه تو بر ايشان گواهى و ايشان گواهانند بر مردم و خدا برگزيده است ايشان را و بر ايشان در دين حرجى قرار نداده است و ملت پدر ايشان ابراهيم (عليه السلام) را به ايشان داده است؟ حضرت فرمود كه: سيزده نفرند از اين امت به خصوص، و ساير امت داخل نيستند؛ سلمان گفت: بيان فرما ايشان را از براى ما يا رسول الله، فرمود كه: من و برادرم على و يازده نفر از فرزندان من.
همه گفتند: بلى شنيديم.(871)
آيه هشتم: ترجمه اش آن است: ((و بيرون آوريم از هر امتى گواهى پس ‍ گوئيم به امتها كه: بياوريد برهان خود را بر صحت دينى كه اختيار كرده بوديد، پس در آن وقت بدانند كه حق از خدا است و كم شود از ايشان و برطرف شود آنچه افترا مى كردند.))
على بن ابراهيم از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: از هر فرقه اى از اين امت امام ايشان را حاضر مى كنند كه گواهى دهد بر ايشان.(872)
آيه نهم: ترجمه اش آن است كه: ((در روز قيامت روشن گردد زمين به نور پروردگارش به عدالت)) چنانچه مفسران گفته اند.
على بن ابراهيم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: رب زمين، امام زمين است؛ پرسيدند: امام كى بيرون خواهد آمد؛ چگونه خواهد بود؟ فرمود: مردم مستغنى خواهند گرديد از نور آفتاب و ماه و اكتفا مى كنند به نور امام.(873)
و در ارشاد مفيد از آن حضرت روايت نموده است: وقتى كه قائم (عليه السلام) ظاهر مى شود روشن گردد زمين به نور پروردگارش و مستغنى مى گردند بندگان از روشنائى آفتاب و ظلمت برطرف مى شود.(874)
و وضع الكتاب يعنى: واگذاشته شود كتاب و نامه حساب و بياورند پيغمبران و گواهان را، مفسران گفته اند كه: گواهان، ملائكه اند يا مؤمنان.(875) و على بن ابراهيم گفته است كه: شهدا، ائمه (عليهم السلام) اند.(876)
و قضثى بينهم بالحق يعنى: ((و حكم كرده شود ميان ايشان به حق.))
و هم لا يظلمون ((و ايشان ظلم كرده نشوند.))
آيه دهم: ترجمه اش اين است كه: ((بگويند گواهان كه: اينهايند آن جماعت كه دروغ گفتند به پروردگار خود، بدرستى كه لعنت بر ستمكاران است.))
على بن ابراهيم روايت نموده كه: مراد به اشهاد، ائمه (عليهم السلام) اند؛ و ظالمان، آنهايند كه ستم كردند بر آل محمد (عليهم السلام) و غصب نمودند حق ايشان را.(877)
آيه يازدهم: موافق تفسير اكثر مفسران ترجمه اش آن است كه: ((آيا كسى كه بر بينه و برهانى باشد از جانب پروردگار خود و از پى او بيايد گواهى از جانب خدا مانند كسى است كه چنين نباشد و تابع دنيا و لذات آن باشد؛)) بعضى گفته اند: بينه، قرآن است؛ و گواه، جبرئيل است كه تلاوت مى كند قرآن را. و بعضى گفته اند كه: شاهد، محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است. و بعضى گفته اند: شاهد، ملكى است كه او را حفظ مى كند و بر حق مستقيم مى دارد. و بعضى گفته اند: شاهد، على بن ابى طالب (عليه السلام) است كه شهادت مى دهد بر حقيقت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و او از آن حضرت است.(878)
و احاديث به اين مضمون بسيار است، چنانچه شيخ طبرسى از حضرت امام رضا و امام محمد تقى (عليهما السلام) روايت نموده است.(879)
و كلينى از امام رضا (عليه السلام) روايت كرده است كه: اميرالمؤمنين (عليه السلام) شاهد است بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر بينه و برهان است از جانب پروردارش.(880)

و در بصائر الدرجات روايت نموده است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود كه: بخدا سوگند كه آيه اى نازل نشده در كتاب خدا در شب يا روز مگر آنكه مى دانم كه كى نازل شده، و كسى نيست كه تيغ بر سرش گرديده باشد از صحابه مگر آنكه آيه اى در شاءن او نازل شده است كه او را بسوى بهشت مى برد يا بسوى جهنم. پس مردى برخاست و گفت: يا امير المؤمنين! كدام است آن آيه كه در شاءن تو نازل شده؟ فرمود: مگر نشنيده اى كه خدا مى فرمايد: افمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر بينه است از جانب پروردگارش، و من شاهدم بر او و من از اويم.(881)
و شيخ طوسى نيز در مجالس اين مضمون را روايت كرده.(882)

و در تفسير عياشى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: آن كه بر بينه است از جانب پروردگارش، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است؛ و آن كه تالى اوست بعد از او و شاهد است بر او و از اوست، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است پس اوصياى او يكى بعد از يكى.(883)
و در اين باب احاديث بسيار است و بعضى در مجلد آينده كه در بيان احوال امير المؤمنين (عليه السلام) است مذكور خواهد شد انشاء الله.
آيه دوازدهم: ترجمه اش اين است كه: ((بيايد در قيامت هر نفسى با او كشاننده اى باشد و گواهى.))
در تفسير على بن ابراهيم و نهج البلاغه از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) منقول است كه: سائق مى كشاند او را بسوى محشر، و شاهد گواهى مى دهد بر او به اعمال او.(884)
و در كتاب تأويل الايات الظاهرة از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: سائق، امير المؤمنين (عليه السلام) است؛ و شهيد، حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم).(885)

پاورقی

806- بقره: 143.
807- نساء: 41.
808- توبه: 94.
809- توبه: 105.
810- نحل: 84.
811- دو آيه اى كه در اين صفحه داخل كروشه مى باشند از بحارالانوار 23/333 اضافه شدند تا با شماره گذارى و شرحى كه خواهد آمد مطابقت كند، چون ظاهرا از اين كتاب جا افتاده اند.
812- نحل: 89.
813- حج: 78.
814- قصص: 75.
815- زمر: 69.
816- هود: 18.
817- هود: 17.
818- ق: 21.
819- مجمع البيان 1/225.
820- بحارالانوار 90/27.
821- كافى 1/190 و 191؛ بصائر الدرجات 82 و 83؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/194؛ تفسير عياشى 1/62؛ مجمع البيان 1/224؛ تأويل الايات الظاهرة 1/81.
822- تفسير فرات كوفى 62.
823- بصائر الدرجات 82.
824- بصائر الدرجات 82.
825- كافى 1/191؛ بصائر الدرجات 83؛ كمال الدين 240.
826- تفسير عياشى 1/63.
827- آل عمران 110.
828- تفسير عياشى 1/63.
829- تفسير عياشى 1/63 با كمى اختلاف.
830- شواهد التنزيل 1/119؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/105؛ تأويل الايات الظاهرة 1/81.
831- رجوع شود به مجمع البيان 2/49؛ تفسير بيضاوى 1/346؛ تفسير طبرى 4/95.
832- كافى 1/190؛ تأويل الايات الظاهرة 1/129.
833- سوره اعراف: 6.
834- سوره مائده: 19.
835- مائده: 19.
836- سوره مؤمنون: 106.
837- احتجاج 1/566.
838- سوره نساء: 42.
839- تفسير قمى 1/139.
840- مجمع البيان 3/69.
841- بصائر الدرجات 427؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/432؛ تفسير عياشى 2/109؛ كافى 1/219.
842- انفال: 33.
843- امالى شيخ طوسى 408 - 409؛ بصائر الدرجات 444؛ تفسير عياشى 2/54.
844- امالى شيخ طوسى 409؛ بصائر الدرجات 427.
845- امالى شيخ طوسى 413؛ بصائر الدرجات 429؛ خرايج 2/612؛ مناقب اب شهر آشوب 4/247.
846- تفسير قمى 1/304.
847- تفسير قمى 1/304.
848- تفسير قمى 1/304؛ بصائر الدرجات 428؛ تفسير عياشى 2/109. و روايت در بصائر و تفسير عياشى از امام باقر (عليه السلام) است.
849- معانى الاخبار 392؛ تفسير عياشى 2/109؛ بصائر الدرجات 424.
850- بصائر الدرجات 428؛ كافى 1/219.
851- بصائر الدرجات 430؛ تفسير عياشى 2/108 با كمى اختلاف.
852- بصائر الدرجات 426.
853- بصائر الدرجات 427.
854- فرقان: 23.
855- بصائر الدرجات 426.
856- بصائر الدرجات 427.
857- بصائر الدرجات 427.
858- بصائر الدرجات 429؛ كافى 1/219؛ تأويل الايات الظاهرة 1/207.
859- بصائر الدرجات 426؛ كافى 1/219.
860- كافى 1/424.
861- سعد السعود 98.
862- مجمع البيان 3/378؛ تفسير قمى 1/388؛ تأويل الايات الظاهرة 1/259.
863- مناقب ابن شهر آشوب 4/195.
864- تفسير قمى 1/388.
865- تفسير قمى 2/88.
866- مناقب ابن شهر آشوب 4/141.
867- تفسير فرات كوفى 275؛ كافى 1/191؛ تأويل الايات الظاهرة 1/351.
868- غافر:60.
869- قرب الاسناد 84.
870- سوره حج: 77 و 78.
871- كمال الدين 278 - 279.
872- تفسير قمى 2/143.
873- تفسير قمى 2/253؛ المحجة فيما نزل فى القائم الحجة 184؛ تأويل الايات الظاهرة 2/524.
874- ارشاد شيخ مفيد 2/381.
875- مجمع البيان 4/509.
876- تفسير قمى 2/253.
877- تفسير قمى 1/325.
878- مجمع البيان 3/150؛ تفسير طبرى 7/17؛ تفسير بغوى 2/377؛ تفسير فخر رازى 17/201؛ تفسير قرطبى 9/16.
879- مجمع البيان 3/150.
880- كافى 1/190.
881- بصائر الدرجات 133.
882- امالى شيخ طوسى 371.
883- تفسير عياشى 2/142.
884- تفسير قمى 2/324؛ نهج البلاغه 116، خطبه 85.
885- تأويل الايات الظاهرة 2/609.