فصل دوازدهم: در بيان اخباى كه مشتمل است بر تأويل آيات مؤمنين و ايمان و مسلمين و اسلام به اهل بيت (عليهم السلام) و ولايت ايشان، و تأويل آيات كفار و مشركين و كفر و شرك و اصنام به اعداى ايشان و ترك ولايت ايشان

ابن شهر آشوب از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى بئسما اشتروا به انفسهم ان يكفروا بما انزل الله بغيا ان ينزل الله من فضله على من يشاء من عباده (886) يعنى: ((بد چيزى است آنچه به آن خريدند جانهاى خود را آنكه كافر شوند به آنچه خدا فرستاده است از براى حسد بر اينكه خدا بفرستد از فضل خود وحى را بر هر كه خواهد از بندگانش)) حضرت فرمود كه: مراد، حسد بر ولايت امير المؤمنين و اوصياء از فرزندان اوست.(887)

و على بن ابراهيم روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى و كذلك انزلنا اليك الكتاب فالذين آتيناهم الكتاب يؤ منون به و من هولاء من يومن به و ما يجحد باياتنا الا الكافرون (888) يعنى: ((و همچنين فرستاديم بسوى تو كتاب را، پس آنها كه داده ايم به ايشان كتاب را ايمان مى آورند به كتاب، و از اين جماعت نيز بعضى ايمان مى آورند به كتاب، و انكار نمى كنند آيات ما را مگر كافران.))

على بن ابراهيم گفته است كه: مراد به اينها كه كتاب به ايشان داده شده، آل محمد (عليهم السلام) اند كه لفظ و معنى كتاب نزد آنها است، و از اين جماعت يعنى ساير مؤمنان از اهل قبله.(889)
و ايضا روايت كرده است در تفسير آيه كريمه لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم (890) يعنى: ((بتحقيق كه منت گذاشت خدا بر مؤمنان چون فرستاد در ميان ايشان رسولى از نفسهاى ايشان))، فرمود: مراد از مؤمنان، آل محمد (عليهم السلام) اند،(891) و اين بهتر است از آنچه مفسران تكلف كرده اند كه مراد به انفس ايشان جنس ايشان است كه عرب باشند.
و ايضا روايت كرده است در تفسير آيه والذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء(892) يعنى: ((آنها كه ايمان آوردند و تابع ايشان گردانيديم فرزندان ايشان را در ايمان، ملحق گردانيديم به ايشان فرزندان آنها را - در داخل شدن بهشت، يا رسيدن به درجه پدران - و كم نكرديم به اين ملحق كردن از عمل پدرها و ثواب ايشان چيزى را.))

مشهور ميان مفسران آن است كه اين آيه در باب اطفال مؤمنان است كه خدا ملحق مى گرداند ايشان را به پدرهاى ايشان در بهشت.(893) و در احجاديث ما نيز اين تفسير وارد شده است.(894)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: الذين آمنوا پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است و امير المؤمنين (عليه السلام)؛ و ذريات ايشان، ائمه و اوصياء از فرزندان ايشانند كه در امامت و خلافت ايشان را ملحق به اميرالمؤمنين (عليه السلام) گردانيد حق تعالى؛ و آن حجت و نصى كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در حق اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيان كرد هيچ كم نكرد در حق ذريه آن حضرت، و حجت امامت ايشان يكى است و اطاعت همه يكى است و پيروى همه واجب است.(895)
و حق تعالى مى فرمايد:: قولوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و ما اوتى موسى و عيسى و ما اوتى النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون # فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فى شقاق فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم.(896) يعنى: ((بگوئيد: ايمان آورديم به خدا و به آنچه نازل شده بسوى ما - كه قرآن باشد - و به آنچه نازل شده بسوى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط - كه فرزندان و فرزند زاده هاى يعقوبند - و به آنچه داده شده است به موسى و عيسى و به آنچه داده شده اند پيغمبران از جانب پروردگار ايشان، ما جدائى نمى افكنيم ميان احدى از ايشان و ما از براى خدا انقياد كنندگانيم، پس اگر ايمان بياورند به مثل آنچه شما ايمان آورده ايد پس بتحقيق كه هدايت يافته اند، و اگر رو بگردانند و ايمان نياورند س ايشان در مقام شقاق و معانده اند پس بزودى خدا كفايت شر ايشان مى كند و خدا شنوا است گفته هاى شما را و دانا است اخلاص شما را.))
كلينى و عياشى و ديگران از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت نموده اند كه: خطاب قولوا در اين آيه بسوى آل محمد (عليهم السلام) است، يعنى على و فاطمه و حسنين و امامان بعد از ايشان (عليهم السلام)، و شرط فان آمنوا يعنى: اگر ايمان بياورند، مراد ساير مردمند كه بايد ايمان ايشان مثل ايمان ائمه (عليهم السلام) باشد و در عقايد و اعمال متابعت ايشان كنند.(897)

و اكثر مفسران خطاب قولوا را متوجه جميع مؤمنان گردانيده اند، فان آمنوا ((پس اگر ايمان بياورند)) گفته اند: مراد اهل كتابند از يهود و نصارى؛(898) و تأويلى كه در حديث است ظاهرتر است از تأويل ايشان به سبب آنكه ما انزل الينا به اين تفسير انسب است، زيرا كه نزول قرآن اولا بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت او كه در خانه وحى حاضر بودند شده و بعد از آن به ساير مردم رسيده.
و ايضا مقرون ساخته اند به آنچه نازل شده بر ابراهيم و اسماعيل و ساير پيغمبران (عليهم السلام)، پس همچنان كه در قراين اين دو فقره ذكر پيغمبران و رسولان شده، در اين فقره نيز مناسب آن است كه ((منزل اليهم)) امثال و اضراب ايشان باشند از انبياء و اوصياء (عليهم السلام).

و كلينى و نعمانى روايت كرده اند از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه و من الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله (899) يعنى: ((و از مردم كسى هست كه مى گيرد بغير از خدا مثلى چند از آنها كه دوست مى دارند ايشان را مانند دوستى خدا؛)) حضرت فرمود كه: اينها دوستان ابوبكر و عمرند كه ايشان را امام گرفته اند بغير از امامى كه خدا از براى مردم قرار داده.
و ايضا فرموده است:در تفسير اين آيات ولو يرى الذين ظلموا اذ يرون العذاب ان القوة لله جميعا و ان الله شديد العذاب # اذ تبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا وراوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب # و قال الذين اتبعوا لو ان لنا كرة فنتبرا منهم كما تبراوا منا كذلك يريهم الله اعمالهم حسرات عليهم و ما هم بخارجين من النار(900) يعنى: ((اگر ببينند آنها كه ستم كرده اند بر خود - به آنچه از براى خدا شريك قرار داده اند - در وقتى كه عذاب را ببينند در قيامت آنكه قوت و قدرت از براى خدا است همه و آنكه خدا شديد است عقاب او، در وقتى كه بيزار شوند آنها كه پيشوا بوده اند از آنها كه متابعت ايشان كرده اند و ببينند عذاب را و بريده شود به ايشان سببها و وسيله ها كه در ميان ايشان بود در دنيا، و بگويند آنها كه متابعت كرده اند: كاشكى ما را باز گشتنى مى بود به دنيا پس بيزار مى شديم از ايشان چنانچه ايشان بيزار شدند از ما، چنين مى نمايد خدا به ايشان عملهاى ايشان را حسرتها بر ايشان، و ايشان بيرون آينده نيستند از آتش جهنم))، حضرت فرمود: بخدا سوگند كه ايشان پيشوايان ظلمند - كه غصب حق اهل بيت نمودند - و تابعان ايشان.(901)
و در كتاب تأويل الايات الظاهرة از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است در تأويل قول حق تعالى ءاله مع الله بل اكثرهم لا يعلمون (902) يعنى: ((آيا خدائى هست با خداوند عالميان؟ بلكه اكثر ايشان نمى دانند حق را))، حضرت فرمود كه: يعنى آيا امام هدايت با امام ضلالت شريك مى تواند بود كه با يكديگر مقرون باشند؟(903)

و ايضا از تفسير ابن ماهيار به سند معتبر روايت كرده است كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به من فرمود: يا على! نيست فاصله اى ميان كسى كه تو را دوست دارد و ميان آن كه ببيند آنچه ديده هاى او به آن روشن شود مگر آنكه مرگ را ببيند، پس اين آيه را تلاوت نمود ربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذى كنا نعمل (904) فرمود كه: يعنى دشمنان ما چون داخل جهنم شوند گويند: اى پروردگار ما! بيرون آور ما را از جهنم تا عمل شايسته بكنيم در ولايت على (عليه السلام) غير آنچه مى كرديم در عداوت او، پس در جواب او گويند اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر وجاءكم النذير(905) ((آيا عمر نداديم شما را آنقدر كه پند گيرد كسى كه خواهد پند گيرد و آمد بوى شما ترساننده اى؟))، حضرت فرمود كه: نيست ستمكاران آل محمد (عليهم السلام) را ياورى كه ايشان را يارى كند و از عذاب الهى نجات دهد.(906)
و حق تعالى مى فرمايد:: والذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى (907) يعنى: ((آنها كه اجتناب كردند از بتها و پيشوايان باطل كه عبادت كنند آنها را و بازگشت كردند بسوى خدا، از براى ايشان است مژده و بشارت.))

ابن ماهيار روايت كرده است از حضرت صادق (عليه السلام) كه خطاب كرد به شيعيان كه: شمائيد آنها كه اجتناب نموديد از عبادت طاغوت كه ترك اطاعت خلفاى جور كرده ايد و هر كه اطاعت كند جبارى را پس ‍ بتحقيق كه او را پرستيده است.(908)
و ايضا ابن ماهيار روايت كرده است كه از حضرت صادق (عليه السلام) از تفسير قول حق تعالى سؤال كردند لئن اشركت ليحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين (909) مفسران گفته اند: مراد آن است كه اگر با خدا شريك قرار دهى هر آينه حبط و باطل مى شود عمل تو و البته خواهى بود از جمله زيانكاران - و در بعضى احاديث وارد شده كه: ظاهر خطاب به آن حضرت است و مقصود تنبيه ديگران است چنانچه مى گويند: تو را مى گوئيم همسايه بشنود(910) -؛ در اين حديث فرمود حضرت كه: مراد آن نيست كه شما گمان كرده ايد و فهميده ايد، حق تعالى در وقتى كه وحى نمود بسوى پيغمبرش كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را علم و نشانه هدايت مردم گرداند و او را وصى و جانشين خود قرار دهد، معاذ بن جبل پنهان كسى را به خدمت آن حضرت فرستاد گفت: شريك كن در ولايت على (عليه السلام) ديگران را تا مردم ميل كنند به قول تو و تصديق تو را نمايند، پس خدا در باب نصب حضرت امير (عليه السلام) آيه اى فرستاد يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك (911) يعنى: ((اى رسول! برسان به مردم آنچه نازل شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو))، در آن وقت حضرت شكايت كرد بسوى جبرئيل و گفت: مردم در باب خلافت على مرا تكذيب مى كنند و قبول قول من نمى كنند، پس خدا اين آيه را فرستاد كه: اگر با على در خلافت، ديگرى را شريك گردانى عمل تو حبط مى شود؛ و نمى تواند بود كه خدا پيغمبرى را بسوى اهل عالم بفرستد و او شفيع گنهكاران باشد و ترسد كه او شريك با خدا قرار دهد؛ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اوثق و امين تر بود نزد خدا از آنكه به او بگويد كه: اگر شريك بياورى به من و حال آنكه او از براى باطل كردن شريك و ترك نمودن بتها و هر معبودى كه غير از خدا باشد آمده بود، پس مراد آن است كه: شريك گردانى در ولايت على (عليه السلام) مردان ديگر را.(912)

و ايضا به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تأويل اين آيات و كذلك حقت كلمة ربك على الذين كفروا انهم اصحاب النار يعنى: ((و همچنين واجب شده است حكم پروردگار تو بر آنها كه كافر شدند آنكه ايشان اصحاب آتش جهنمند))، حضرت فرمود كه: يعنى بنى اميه ايشانند كه كافر شدند و ايشانند اصحاب جهنم؛ پس حق تعالى فرمود الذين يحملون العرش ((آنها كه بر مى دارند عرش را))، حضرت فرمود كه: يعنى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اوصياى او كه حاملان علم الهى اند، و من حوله يعنى: ((و آنها كه بر دور عرشند))، فرمود كه: يعنى ملائكه؛ يسبحون بحمد ربهم... و يستغفرون للذين آمنوا يعنى: ((تنزيه و ثنا مى كنند پروردگار خود را و طلب آمرزش مى كنند براى آنها كه ايمان آورده اند))، حضرت فرمود كه: ايشان شيعه آل محمد (عليهم السلام) اند؛ ربنا وسعت كل شى ء رحمد و علما فاغفر للذين تابوا يعنى: مى گويند ((اى پروردگار ما! فرا گرفته اى همه چيز را به رحمت و علم))؛ فاغفر للذين تابوا يعنى: ((پس بيامرز آنها را كه توبه كردند))، فرمود كه: يعنى توبه كردند از ولايت و محبت ابوبكر و عمر و عثمان و بنى اميه؛ و اتبعوا سبيلك ((و پيروى نمودند راه تو را))، فرمود كه: يعنى متابعت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كردند و او سبيل خدا است؛ وقهم عذاب الجحيم # ربنا و ادخلهم جنات عدن التى و عدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم انك انت العزيز الحكيم # وقهم السيئات يعنى: ((نگاه دار ايشان را از عذاب جهنم اى پروردگار ما، و داخل كن ايشان را در باغستانهاى اقامت كه از آنجا بيرون نيايند، آن باغستانهائى كه وعده داده اى ايشان را و هر كه شايسته است از پدران و زنان و فرزندان ايشان بدرستى كه توئى غالب و حكيم، و نگاه دار ايشان را از بديها)) حضرت فرمود كه: مراد از سيئات و بديها، بنى اميه اند و ساير خلفاى جور و شيعيان ايشان؛ و من تق السيئات يومئذ فقد رحمته و ذلك هو الفوز العظيم # ان الذين كفروا ينادون لمقت الله اكبر من مقتكم انفسكم اذ تدعون الى الايمان فتكفرون # قالوا ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الى خروج من سبيل يعنى: ((و هر كه را نگاه دارى از بديها در روز جزا پس بدرستى كه رحم كرده اى او را و اين است فيروزى عظيم، بدرستى كه آنان كه كافر شدند ندا كرده شوند در قيامت: هر آينه دشمنى خدا بزرگتر است از دشمنى شما مر نفسهاى خود را در وقتى كه خوانده مى شويد بسوى ايمان پس كافر شديد و نگرويديد به آن، گويند: اى پروردگار ما! ميرانيدى ما را دو مرتبه يكى در دنيا و يكى در قبر بعد از سؤال، و زنده گردانيدى ما را دو مرتبه يكى در دنيا و يكى در قيامت يا در قبر، پس اعتراف كرديم به گناهان خود پس هيچ راهى هست به بيرون رفتن از جهنم؟))، حضرت فرمود: مراد از آنان كه كافر شدند، بنى اميه اند؛ و مراد به ايمان، ولايت على بن ابى طالب (عليه السلام) است.
ذلكم بانه اذا دعى الله وحده كفرتم و ان يشرك به تؤ منوا فالحكم لله العلى الكبير(913) يعنى: ((اين لازم بودن عذاب شما را به سبب آن است كه هرگاه اهل ايمان خدا را به وحدانيت و يگانگى مى خواندند در دنيا، كافر مى شديد، و اگر مشركان شريك با خدا مى خواندند ايمان مى آورديد، پس حكم امروز از براى خداوند بلند مرتبه و بزرگوار است))، حضرت فرمود كه: اين خطاب با سنيان است كه چون خدا را به ولايت على (عليه السلام) به تنهائى مى خواندند كافر مى شديد، اگر با على (عليه السلام) در خلافت شريك قرار مى دادند و امامى غير او را نام مى بردند ايمان مى آورديد و قبول مى كرديد امامت او را.(914)
و ايضا از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى فلنذيقن الذين كفروا عذابا شديدا و لنجزينهم اسوا الذى كانوا يعملون # ذلك جزاء اعداء الله النار لهم فيها دار الخلد جزاء بما كانوا باياتنا يجحدون (915) فرمود كه: يعنى ((البته بچشانيم آنان را كه كافر شدند به ترك ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) عذابى سخت در دنيا و هر آينه جزا دهيم ايشان را بدترين آنچه مى كردند - در آخرت - اين است جزاى دشمنان خدا آتش جهنم، ايشان راست در جهنم سراى جاويد يعنى هرگز بيرون نيايند، اين جزا به سبب آن است كه بودند در دنيا كه انكار مى كردند آيات ما را))؛ حضرت فرمود كه: آيات خدا ائمه (عليهم السلام) اند.(916)

و ابن ماهيار روايت كرده است از حضرت على بن الحسين (عليه السلام) كه ف: مائيم اولاى مردم به خدا و سزاوارترين مردم به دين خدا و مائيم آنها كه مقرر كرده است و بيان نموده از براى ما دين خود را، پس فرمود كه شرع لكم من الدين يعنى: ((بيان كرد و ظاهر گردانيد از براى شما از دين)) اى آل محمد ما وصى به نوحا ((آنچه وصيت كرد به آن نوح را كه بعمل آورد و حفظ كند)) حضرت فرمود كه: پس خدا وصيت كرد ما را به آنچه وصيت كرد به آن نوح را؛ والذى اوحينا اليك ((و آنچه وحى كرديم بسوى تو)) اى محمد؛ و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى ((و آنچه وصيت كرديم به آن ابراهيم و موسى و عيسى را))، حضرت فرمود: ما دانستيم علم ايشان را و رسانيديم آنچه دانستيم و به ما سپردند علم ايشان را پس مائيم وارث پيغمبران و وارث اولوالعزم از رسولان؛ ان اقيموا الدين ((آنكه برپا داريد دين را)) اى آل محمد؛ ولا تتفرقوا فيه ((و متفرق و پراكنده مشويد و مجتمع باشيد در دين حق))؛ كبر على المشركين ما تدعوهم اليه ((بزرگ و دشوار است بر مشركان آنچه مى خوانى ايشان را بسوى آن))، حضرت فرمود كه: يعنى ولايت على (عليه السلام)؛ الله يجتبى اليه من يشاء و يهدى اليه من ينيب (917) ((خدا بر مى گزيند و مى كشد بسوى خود هر كه انابه و بازگشت كند بسوى خدا)) حضرت فرمود كه: يعنى اجابت تو كند بسوى ولايت على (عليه السلام).(918)
و ايضا ابن ماهيار روايت كرده است كه حضرت باقر (عليه السلام) به محمد بن حنفيه فرمود كه: محبت ما اهل بيت چيزى است كه خدا در جانب راست دل مؤمن مى نويسد، و هر كه اين محبت را خدا در دل او نوشت كسى محو نمى تواند كرد، مگر نشنيده اى كه حضرت عزت مى فرمايد: اولئك كتب فى قلوبهم الايمان (919) و محبت ما اهل بيت، ايمان است.(920)
و ايضا به سندهاى بيار از حضرت صادق و امام رضا (عليهما السلام) روايت كرده است در تفسير آيه ارايت الذى يكذب بالدين (921) ((آيا ديدى آن كسى را كه تكذيب كرد به دين و آن را به دروغ نسبت داد؟))، فرمودند كه: مراد به دين، ولايت على (عليه السلام) است.(922)
و فرات بن ابراهيم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير آيه صبغة الله و من احسن من الله صبغة (923) يعنى: طلب كنيد رنگ كردن خدا را و كيست نيكوتر از خدا از براى رنگ كردن به دين و ايمان؛ نه اينكه ترسايان فرزندان خود را در آب فرو مى بردند و مى گفتند: رنگ مى كنيم به رنگ نصرانيت، حضرت فرمود كه: مراد رنگ كردن مؤمنان است به ولايت اهل بيت و اقرار به امامت ايشان در روز الست كه پيمان ولايت از ايشان گرفتند.(924)
و ايضا روايت كرده است از ابان بن تغلب كه گفت: از حضرت باقر (عليه السلام) پرسيدم از تفسير اين آيه كه الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن وهم مهتدون (925) يعنى: ((آنان كه ايمان آوردند و مخلوط نكردند ايمان خود را به ظلم، اين گروه مر ايشان را است ايمنى و ايشانند هدايت يافتگان))، حضرت فرمود: اى ابان! شما مى گوئيد كه ظلم در اين آيه شرك به خدا است و ما مى گوئيم اين آيه در شاءن على بن ابى طالب و اهل بيت او (عليهم السلام) نازل شده است زيرا كه ايشان يك چشم زدن به خدا شرك نياورده اند هرگز و عبادت لات و عزى نكردند چنانچه آن سه خليفه ناحق كردند، و حضرت امير (عليه السلام) اول كسى بود كه با پيغمبر نماز كرد و تصديق او كرد پس اين آيه در شاءن او نازل شده است.(926)
و كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: مراد آن است كه ايمان آوردند به آنچه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آورده است از ولايت و امامت حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) و ذريه او و مخلوط نگردانند به ولايت ابى بكر و عمر و عثمان، پس ايمان ملبس به ظلم آن است كه به ولايت ايشان مخلوط گردانند.(927)
و ايضا در تفسير فرات از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير آيه الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب (928) يعنى: ((آنان كه ايمان آوردند و آرام گرفت دلهاى ايشان به ياد خدا، بدانيد كه به ياد خدا آرام مى گيرد و ساكن مى شود دلها))، حضرت فرمود كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به جناب امير (عليه السلام) فرمود: مى دانى اين آيه در شاءن كه نازل شده است؟ عرض كرد: خدا و رسول خدا داناترند؛ فرمود: در شاءن كسى نازل شده كه تصديق كند مرا و ايمان آورد به من و دوست دارد تو را و فرزندان تو را بعد از تو و تسليم كند امامت را از براى تو و امامان بعد از تو.(929)

و عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است در تفسير اين آيه كه: ذكر خدا، محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است و دلها به او مطمئن مى گردد، و آن حضرت ذكر خداست و حجاب خداست.(930)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه الذين آمنوا شيعيانند؛ و ذكر خدا، امير المؤمنين است و ائمه (عليهم السلام).(931)

و ايضا فرات از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: محبت ما ايمان است، و بغض و عداوت ما كفر است، پس اين آيه را خواند لكن الله حبب اليكم الايمان وزينه فى قلوبكم و كره اليكم الكفر و الفسوق و العصيان اولئك هم الراشدون.(932) يعنى: ((وليكن خدا دوست گردانيده بسوى شما ايمان را و زينت داده است آن را در دلهاى شما، و مكروه كرده بسوى شما كفر و فسوق و معصيت را، آن گروه ايشانند راه يافتگان به طريق صلاح و رستگارى.))(933)
و كلينى و على بن ابراهيم روايت كرده اند در تأويل اين آيه كه: ايمان، اميرالمؤمنين (عليه السلام)؛ و كفر، ابوبكر است؛ و فسوق، عمر؛ و عصيان ، عثمان است.(934)
و كلينى روايت كرده است از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير قول حق تعالى و هدوا الى الطيب من القول و هدوا الى صراط الحميد(935) يعنى: ((هدايت يافته شده اند مؤمنان بسوى پاكيزه و نيكوئى از گفتار و هدايت يافته شدند به راه خداوند مستحق حمد و ستايش)) فرمود كه: اين آيه در شاءن حمزه و جعفر و عبيده و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار نازل شده كه هدايت يافتند بسوى ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام).(936)
و على بن ابراهيم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است در تفسير قول رب العزه انهم يكيدون كيدا(937) يعنى: ((كافران مكر مى كنند مكر كردنى))، حضرت فرمود: مراد ابوبكر و عمر است و ساير منافقانند كه مكر كردند با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و با اميرالمؤمنين (عليه السلام) و با فاطمه عليها السلام؛ و اكيد كيدا(938) ((و من مكر با ايشان مى كنم مكر كردنى)) به آنكه در دنيا حكم اسلام را به ايشان جارى مى كنم و در آخرت با كافران ايشان را به جهنم يم برم يا جزاى مكر ايشان را مى دهم؛ فمهل الكافرين امهلهم رويدا(939) ((پس مهلت ده كافران را، مهلت ده ايشان را اندك زمانى)) حضرت فرمود كه: چون حضرت قائم مبعوث گردد و ظاهر شود انتقام مى كشد براى من از جباران و پيشوايان باطل از قريش و بنى اميه و ساير مردم.(940)
و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم (941) يعنى: ((آنها كه كافر شدند از اهل كتاب و مشركان در آتش ‍ جهنم اند))، حضرت فرمود كه: مراد آن جماعتند كه قرآن بر ايشان نازل شد پس مرتد شدند و كافر شدند به آنكه بعد از رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) معصيت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كردند.(942)
و به روايت ديگر: الذين كفروا من اهل الكتاب آنهايند كه تكذيب شيعه مى كنند؛ و مشركان، آنهايند كه با اميرالمؤمنين (عليه السلام) در خلافت شريك قرار داده اند، يعنى: نبوده اند آنان كه كافر شده اند از تكذيب كنندگان شيعه و آنها كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) را از مرتبه اول خلافت به مرتبه چهارم قرار داده اند جدا از كفر و شرك تا بيايد بسوى ايشان بينه، فرمود كه: يعنى واضح شود حق از براى ايشان؛ رسول من الله يعنى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)، يتلو صحفا مطهرة (943) يعنى: ((تلاوت مى كند صحيفه هاى پاكيزه را))، حضرت فرمود كه: يعنى دلالت مى كند مردم را بر اولوالامر بعد از خود كه ائمه (عليهم السلام) اند و ايشانند صحف مطهره؛ فيها كتب قيمة (944) فرمود كه: يعنى نزد ايشان است حق واضح؛ و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب يعنى: ((متفرق نشدند آنها كه تكذيب شيعه كردند)) الا من بعد ما جائتهم البينة (945) ((مگر بعد از آنكه حق به نزد ايشان آمد))، و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين فرمود كه: يعنى: ((مامور نشده اند اين اصناف مسلمانان مگر از براى آنكه عبادت كنند خدا را در حالتى كه خالص ‍ گردانيده باشند از براى خدا دين را)) به آنكه ايمان بياورند به خدا و رسول و ائمه (عليهم السلام)، و ذلك دين القيمة (946) ((و اين است دين قيمه)) فرمود كه: قيمه، فاطمه زهرا (سلام الله عليها)است - و به روايت ديگر: حضرت قائم (عليه السلام) است -؛ ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات فرمود: يعنى آنها كه ايمان آورده اند به خدا و رسول و به اولوالامر و اطاعت نموده اند ايشان را در آنچه امر كرده اند، اولئك هم خير البرية (947) يعنى: ((ايشان بهترين خلايقند.))(948)
و به روايت ديگر فرمود كه: اين آيه در شاءن آل محمد (عليهم السلام) نازل شده است.(949)
و در امالى شيخ از جابر انصارى روايت كرده است كه: روزى نزد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بوديم ناگاه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمد، حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: آمد بسوى شما برادر من، پس فرمود: بحق آن خداوندى كه جانم بدست قدرت اوست او و شيعيانش رستگارانند در روز قيامت، پس فرمود كه: بدانيد بخدا قسم بدرستى كه ايمان او به خدا بيش از همه شما است و او برپا دارنده تر است امر خدا را از شما و وفا كننده تر است به عهد خدا از شما، و او داناتر است به حكم خدا از شما و قسمت بالسويه را بيش از همه رعايت مى نمايد، و عدالتش در ميان رعيت بيش از همه شما است و مزيت و فضيلتش نزد خدا از همه بيشتر است؛ گفت جابر كه: پس اين آيه نازل شد، و هرگاه آن حضرت پيدا مى شد اصحاب محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گفتند: آمد خيرالبريه.(950)
و ايضا از يعقوب پسر ميثم تمار روايت نموده است كه گفت: رفتم به خدمت حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) و گفتم: فداى تو شوم اى فرزند رسول خدا، در كتابهاى پدر خود يافتم كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به پدرم ميثم گفت: دوست دار دوست آل محمد را هر چند فاسق و زناكار باشد، و دشمن دار دشمن آل محمد را هر چند بسيار روزه گيرد و بسيار نماز كننده باشد كه من شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه اين آيه را خواند ان الذين آمنوا - تا - خير البرية پس رو به جانب من گردانيد كه: ايشان والله تو و شيعيان تواند يا على، و وعده گاه تو و ايشان حوض كوثر است، خواهند آمد با روهاى نورانى و دست و پاهاى نورانى و تاجها بر سر.
پس حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود كه: در كتاب على (عليه السلام) چنين نوشته شده است.(951)

و احاديث بسيار در باب نزول اين آيه در شاءن حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده است،(952) و بعضى در مجلد احوال آن حضرت مذكور خواهد شد.
و بعد از اين حق تعالى فرموده است:رضى الله عنهم و رضوا عنه (953) يعنى: ((خدا از ايشان راضى شد و ايشان از خدا راضى شدند.))
از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده اند كه: خدا راضى است از مؤمنان در دنيا و آخرت، و مؤمن هر چند در دنيا از خدا راضى است اما در دلش چيزى هست براى آنچه مى بيند از تمحيص و ابتلاء و امتحان، و چون در روز قيامت ثوابهاى خدا را كه براى او مقرر كرده مى بيند در آن وقت راضى مى شود از خدا آنچه حق و سزاوار رضا و خشنودى است.(954)
و ايضا روايت كرده است از ابان بن تغلب كه: حرت صادق (عليه السلام) اين آيه را تلاوت نمود و ويل للمشركين # الذين لا يؤ تون الزكود وهم بالاخرة هم كافرون (955) يعنى: ((واى بر مشركان! آنان كه نمى دهند زكات را و ايشان به آخرت كافرند))، پس فرمود كه: اى ابان! آيا گمان مى كنى كه خدا از بت پرستان و مشركان زكات اموال ايشان را طلب مى كند و ايشان با خدا خداى ديگر مى پرستند؟ ابان گفت: پس كيستند ايشان؟ حضرت فرمود كه: يعنى واى بر آنها كه با امام اول شريك قرار دادند و رد نكردند بسوى امام آخر آنچه گفت در حق او امام اول و ايشان به او كافرند.(956)
و على بن ابراهيم روايت نموده است در تفسير قول خدا و اذكروا نعمة الله عليكم و ميثاقه الذى و اثقكم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا(957) يعنى: ((ياد كنيد نعمت خدا را بر شما و پيمان او را كه بر شما محكم گرفت چون گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم؛)) فرمود كه: چون حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) پيمان گرفت بر ايشان به ولايت و امامت حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، پس شكستند پيمان را بعد از آن حضرت.(958)

و كلينى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير قول خدا هو الذى خلقكم فمنكم كافر و منكم مؤمن (959) يعنى: ((اوست كه خلق كرده است شما را، پس بعضى از شما كافرند و بعضى مؤمن،)) فرمود كه: دانست خدا ايمان ايشان را به ولايت ما و كفر ايشان را به ولايت ما در روزى كه پيمان از ايشان گرفت در صلب آدم و ايشان ذره اى چند بودند.(960)
و ايضا روايت كرده است از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) كه: خدا خطاب كرده است جناب امير (عليه السلام) را در قرآن در آنجا كه فرموده است ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤ ك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما # فلا و ربك لا يؤ منون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما(961) يعنى: ((اگر آنان كه ايشان چون ستم كردند بر نفسهاى خود مى آمدند بسوى تو پس طلب آمرزش مى كردند از خدا و طلب آمرزش ‍ مى كرد براى ايشان رسول، هر آينه مى يافتند خدا را قبول كننده توبه و مهربان، پس نه بحق پروردگار تو كه ايمان ندارند ايشان تا آنكه حَكَم سازند تو را در آنچه نزاع و اختلاف افتد ميان ايشان پس نيابند در خاطر خود تنگى از آنچه حكم كنى تو و انقياد كنند حكم تو را انقياد كردنى))، حضرت فرمود: اين خطاب با جناب امير (عليه السلام) است در باب صحيفه ملعونه كه ابوبكر و عمر و جمعى از منافقان نوشتند و با يكديگر عهد كردند كه هرگاه خدا محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را از دنيا ببرد نگذارند كه خلافت به بنى هاشم برسد،(962) مراد از ما شجر بينهم اين است كه ستمى بر خود كردند، يعنى ايشان كافر شدند به اين عمل و ايمان ايشان درست نمى شود مگر آنكه بيايند به نزد جناب امير (عليه السلام) پس استغفار كنند و طلب مغفرت كند از براى ايشان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و اين قرينه است براى آنكه مخاطب به اين خطاب حضرت رسول نيست و اگر نه بايست و استغفرت لهم بگويد، هر آينه توبه ايشان قبول خواهد شد؛ پس بعد از آن بيان فرمود كيفيت توبه ايشان را كه توبه ايشان مقبول نيست و ايمان ايشان درست نيست مگر آنكه به خدمت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيايند و اقرار به گناه خود بكنند و آن حضرت را حكم نمايند كه: اگر مى خواهى ما را به تلافى اين خطا كه كرده ايم بكش و خواهى عفو كن و ببخش، پس هر حكمى كه از اينها بكند در حق ايشان راضى باشند و دلتنگ نباشند، هرگاه چنين كنند توبه ايشان مقبول مى شود.
پس بعد از اين فرمود ولو انهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيرا لهم (963) حضرت فرمود: يعنى اگر بكنند آنچه پند داده شدند به آن در باب على (عليه السلام) كه در آيه سابقه مذكور شد هر آينه بهتر خواهد بود از براى ايشان.(964)
و ايضا از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است در تفسير اين آيه بل تؤ ثرون الحيوة الدنيا(965) يعنى: ((بلكه اختيار مى كنيد زندگانى دنيا را))، حضرت فرمود كه: يعنى ولايت ابوبكر و عمر و عثمان و ساير خلفاء جور كه دنيا با ايشان بود، والاخرة خير وابقى (966) ((و سراى آخرت بهتر و باقى تر است))، حضرت فرمود كه: مراد ولايت حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) است كه ثواب آخرت مترتب است بر آن.(967)
و ايضا از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير اين آيه فاقم وجهك للدين حنيفا(968) يعنى: ((پس راست گردان روى خود را براى دين حق در حالتى كه ميل كننده باشى از دينهاى باطل)) فطرة الله التى فطر الناس عليها(969) يعنى: ((از خلقتى كه خدا مردم را بر آن خلق كرده.))(970)
و على بن ابراهيم و صفار و ابن بابويه به سندهاى بسيار از حضرت امام رضا و حضرت صادق (عليهما السلام) روايت نموده اند كه: مراد آن است كه مفطور گردانيده ايشان را بر معرفت در روز الست به توحيد كه ((لا اله الا الله و محمد رسول الله و على ولى الله)) است، تا اينجا داخل توحيد است،(971) و هر كه اقرار به امامت على بن ابى طالب (عليه السلام) نكرده است به يگانگى خدا اقرارش درست نيست و مشرك است.
و ايضا به سند معتبر روايت نموده است از حضرت صادق (عليه السلام) در تفسير قول حق تعالى ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفرا لم يكن الله ليغفر لهم ولا ليهديهم سبيلا(972) يعنى: ((آنان كه ايمان آوردند، پس كافر شدند، پس ايمان آوردند، پس كافر شدند، پس ‍ زياده كردند كفر را، نخواهد بود كه خدا بيامرزد ايشان را و نه آنكه هدايت كند ايشان را به راهى از راه هاى خير و نجات))، حضرت فرمود: اين آيه در حق ابوبكر و عمر و عثمان نازل شده كه ايمان آوردند به پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در اول امر يعنى به زبان، و كافر شدند يعنى كفر خود را ظاهرب كردند در وقتى كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرد بر ايشان ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه يعنى: ((هر كه من مولا و صاحب اختيار اويم على مولاى اوست))، پس چون حضرت تكليف بيعت به آنها كرد به ناچار به زبان اقراركردند و بيعت با اميرالمؤمنين (عليه السلام) نمودند، پس كافر شدند در وقتى كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رحلت فرمود پس ‍ اقرار به بيعت نكردند پس كفر را زياد كردند و آنها را كه با اميرالمؤمنين (عليه السلام) در روز غدير بيعت كرده بودند جبر كردند كه با ابوبكر بيعت كنند، يا آنكه حضرت امير (عليه السلام) را جبر به بيعت كردند، پس باقى نماند از براى اين گروه هيچ جزو و بهره اى از ايمان.(973)
و فرمود در تفسير اين آيه ان الذين ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبين لهم الهدى الشيطان سول لهم و املى لهم (974) يعنى: ((بدرستى آنها كه برگشتند از دين بر پشتهاى خود - يعنى به كفرى كه در آن بودند - بعد از آنكه ظاهر شده بود از براى آنها هدايت، شيطان زينت داد براى ايشان ضلالت ايشان را و دراز گردانيد آرزوهاى ايشان را))، حضرت فرمود كه: ايشان ابوبكر و عمر و عثمانند كه از ايمان برگشتند به ترك ولايت امير المؤمنين (عليه السلام).(975)

و ايضا فرمود در تفسير اين آيه و من يرد فيه بالحاد بظلم نذقه من عذاب اليم (976) يعنى: ((هر كه اراده كند در جرم كارى كه ميل كند از حق و مقرون باشد به ستم، بچشانيم او را عذاب دردناك))، حرت فرمود كه: اين آيه در باب ابوبكر و عمر و ابو عبيده كه كاتب ايشان بود در وقتى كه داخل كعبه شدند و عهد و پيمان بستند بر كفر خود و انكار آنچه نازل شده در شاءن اميرالمؤمنين (عليه السلام)، پس ملحد شدند در ميان خانه خدا به ظلمى كه كردند بر حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و ولى آن حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) پس دورند از رحمت خدا گروه ستمكاران.(977)

و ايضا روايت نموده است از حضرت صادق (عليه السلام) در آيه كريمه انكم لفى قول مختلف # يؤ فك عنه من افك (978) يعنى: ((بدرستى كه شما در قول مختلفيد))، فرمود كه: گفتار مختلف ايشان ر ولايت على (عليه السلام) بود، برگردانيده مى شود از بهشت هر كه برگردد از ولايت على (عليه السلام).(979)
و ايضا كلينى و ابن ماهيار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده اند كه: اين آيه چنين نازل شد فاءبى اكثر الناس بولاية على الا كفورا يعنى: ابا كردند اكثر مردم مگر انكار ولايت على (عليه السلام) را.(980)
و فرمود: اين آيه نيز چنين نازل شده است و قل الحق من ربكم فى ولاية على فمن شاء فليؤ من و من شاء فليكفر انا اعتدنا للظالمين آل محمد نارا احاط بهم سرادقها يعنى: بگو: حق و قول درست از جانب پروردگار شما است در ولايت على (عليه السلام)، پس هر كه خواهد ايمان بياورد و هر كه خواهد كافر شود، ما آماده كرده ايم از براى ستمكاران به آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آتشى كه احاطه كرده به ايشان پرده هاى آن.(981)
و در كتاب تأويل الايات از اخطب خوارزم كه از علماى سنيان است روايت كرده كه او از ابن عباس روايت كرده است كه: جماعتى از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيدند كه: اين آيه در حق كه نازل شده است وعد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظيما(982) يعنى: ((وعده كرده است خدا آنها را كه ايمان آورده اند و عملهاى شايسته كرده اند از ايشان آمرزش گناهان و مزدى عظيم را))؟ حضرت فرمود كه: چون روز قيامت شود بسته شود علمى از نور سفيد و ندا كند منادى كه: برخيزد سيد مؤمنان و برخيزد با او آنها كه ايمان آوردند بعد از مبعوث شدن محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)، پس برخيزد على (عليه السلام) و علمى از نور سيد بدست او دهند و در زير آن علم جميع سابقان اولان از مهاجران و انصار باشند، مخلوط نمى شوند با ايشان غير ايشان تا آنكه بنشينند بر منبرى از نور رب العزه و عرض نمايند جميع را بر آن حضرت يكى يكى و هر يك را مزدش و نورش را به او عطا مى كند، پس چون تا آخر ايشان مى رسد به ايشان گويند: دانستيد صفت خود را و منازل خود را در بهشت؟ بدرستى كه پروردگار شما مى گويد كه: شما را نزد من آمرزش و مزد عظيم هست، يعنى بهشت؛ پس حضرت برخيزد و اين گروه در زير علم او باشند تا ايشان را داخل بهشت گرداند و غير آنها را داخل جهنم گرداند. پس اين است معنى قول حق تعالى والذين آمنوا بالله و رسله اولئك هم الصديقون و الشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم (983) يعنى: ((آنان كه ايمان به خدا و رسولهاى او آوردند، اين جماعت ايشان بسيار تصديق كنندگانند پيغمبران را و شهيدان يا گواهانند نزد پروردگار ايشان، مر ايشان را است اجر ايشان و نور ايشان))، حضرت فرمود كه: يعنى سابقين اولين و مؤمنان و آنها كه ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) دارند. والذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم (984) يعنى: ((و آنان كه كافر شدند و تكذيب كردند به آيات ما، ايشانند اصحاب جهنم))، فرمود كه: يعنى كافر شدند و دروغ پنداشتند ولايت را و انكار كردندحق على (عليه السلام) را.(985)

مترجم گويد كه:
احاديث در تأويل اين نوع آيات بسيار است كه در ((بحارالانوار)) ذكر شده (986) و بعضى در مجلد احوال حضرت امير (عليه السلام) است كه مذكور خواهد شد انشاء الله.
و تأويل ايمان به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) ظاهر است زيرا كه جزو عمده ايمان است و مستلزم ساير اجزاء نيز هست، و اصول و فروع ايمان به بيان ايشان معلوم مى شود، و تأويل ايمان به ايشان به اعتبار همين جهات و كمال ايمان در ايشان واضح است؛ و تأويل كفر به انكار ولايت نيز معلوم است زيرا كه جزو عمده ايمان از ايشان مسلوب است، و ايضا انكار آنچه پيغمبر آورده است عين كفر است و تأويل شرك به شريك گردانيدن در ولايت يا انكار ولايت به چند وجه است:

اول آنكه: در برابر امامى كه خدا نصب كرده ديگرى را نصب نمودن با خدا شريك شدن است.
دوم آنكه: اطاعت كسى كردن كه خدا نفرموده باشد، حكم پرستيدن او دارد چنانچه حق تعالى مكرر در قرآن فرموده كه: عبادت شيطان مكنيد؛ اطاعت او را عبادت فرموده و فرموده كه: اهل كتاب و علما و رهبانان خود را خدايان گرفته اند بغير از خدا، اطاعت ايشان را در باطل پرستيدن شمرده.
سوم آنكه: حق تعالى بسيارى از چيزها كه نسبت به دوستانش واقع شده به خود نسبت داده، چنانچه ظلم بر ايشان را ظلم بر خود شمرده، و اطاعت و بيعت ايشان را اطاعت و بيعت خود قرار داده، پس مى تواند كه شريك با ايشان قرار دادن را شريك با خود قرار داده باشد.

پاورقی

886- سوره بقره: 90.
887- مناقب ابن شهر آشوب 1/346.
888- سوره عنكبوت: 47.
889- تفسير قمى 2/150؛ تأويل الايات الظاهرة 1/431.
890- آل عمران: 164.
891- تفسير قمى 1/122.
892- طور: 21.
893- مجمع البيان 5/165؛ تفسير طبرى 11/488؛ تفسير بغوى 4/239؛ تفسير جلالين 697.
894- تفسير تبيان 9/408؛ كافى 3/249؛ تأويل الايات الظاهرة 3/490.
895- تفسير قمى 2/332؛ كافى 1/275؛ تأويل الايات الظاهرة 2/616.
896- بقره: 136 و 137.
897- كافى 1/415 - 416؛ تفسير عياشى 1/62؛ تأويل الايات الظاهرة 1/80.
898- تفسير طبرى 1/618 و 620؛ تفسير ابن كثير 1/164.
899- بقره: 165.
900- بقره 165 - 167.
901- كافى 1/374؛ غيبت نعمانى 144؛ تفسير عياشى 1/72؛ اختصاص 334.
902- نمل: 61.
903- تأويل الايات الظاهرة 1/401.
904- فاطر: 37.
905- فاطر: 37.
906- تأويل الايات الظاهرة 2/485 - 486.
907- زمر: 17.
908- تأويل الايات الظاهرة 2/513.
909- زمر، 65.
910- عيون اخبار الرضا 1/202.
911- مائده: 67.
912- تأويل الايات الظاهرة 2/522.

913- آيات اين روايت آيات 6 - 12 سوره غافر مى باشند.
914- تأويل الايات الظاهرة 2/528 - 529؛ تفسير قمى 2/255.
915- فصلت: 27 و 28.
916- تأويل الايات الظاهرة 2/534 - 535، و روايت در آن از امام صادق (عليه السلام) است.
917- آيه اى كه در اين روايت آمده آيه 13 سوره شورى مى باشد.
918- تأويل الايات الظاهرة 2/543؛ بصائر الدرجات 118 - 119؛ تفسير فرات كوفى 284 - 285.
919- مجادله: 22.
920- تأويل الايات الظاهرة 2/676.
921- ماعون: 1.
922- تأويل الايات الظاهرة 2/855.
923- بقره: 138.
924- تفسير فرات كوفى 62؛ كافى 1/422؛ تأويل الايات الظاهرة 1/80.
925- انعام: 82.
926- تفسير فرات كوفى 134.
927- كافى 1/413؛ تفسير عياشى 1/366؛ تأويل الايات الظاهرة 1/164.
928- رعد: 28.
929- تفسير فرات كوفى 207.
930- تفسير عياشى 2/211.
931- تفسير قمى 1/365.
932- حجرات: 7.
933- تفسير فرات كوفى 428.
934- كافى 1/426؛ تفسير قمى 2/319؛ تأويل الايات الظاهرة 2/605.
935- حج: 24.
936- كافى 1/426؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/116.
937- سوره طارق: 15.
938- طارق: 16.
939- طارق: 17.
940- تفسير قمى 2/416؛ تأويل الايات الظاهرة 2/784.
941- بينه: 6.
942- تفسير قمى 2/432، و در آن روايت از على بن ابراهيم است.
943- بينه: 2.
944- بينه: 3.
945- بينه: 4.
946- بينه: 5.
947- بينه: 7.
948- تأويل الايات الظاهرة 2/829.
949- تفسير قمى 2/432، و اين قول على بن ابراهيم است.
950- امالى شيخ طوسى 251؛ تفسير فرات كوفى 585؛ شواهد التنزيل 2/467؛ ترجمة الامام على من تاريخ ابن عساكر 2/442؛ كفاية الطالب 244.
951- امالى شيخ طوسى 405.
952- طرائف 87؛ شواهد التنزيل 2/473.
953- بينه: 8.
954- تأويل الايات الظاهرة 2/830.
955- فصلت: 6 و 7.
956- مائده: 7.
957- تفسير قمى 1/163.
958- تفسير قمى 1/163.
959- سوره تغابن: 2.
960- كافى 1/413؛ بصائر الدرجات 81؛ تفسير قمى 2/371.
961- سوره نساء: 64 و 65.
962- كافى 1/391.
963- نساء: 66.
964- كافى 1/417.
965-
اعلى: 16.
966- اعلى: 17.
967- كافى 1/418؛ تأويل الايات الظاهرة 2/785.
968- روم: 30.
969- روم: 30.
970- كافى 1/419؛ تأويل الايات الظاهرة 1/435. و در هر دو مصدر حضرت فرمود كه: مراد ولايت است.
971- تفسير قمى 2/155؛ بصائر الدرجات 78؛ توحيد 329؛ تفسير فرات كوفى 322؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/121؛ اليقين فى امرة اميرالمؤمنين 188 و 431.
972- نساء: 137.
973- كافى 1/420؛ تأويل الايات الظاهرة 1/142 - 143.
974- محمد: 25.
975- كافى 1/420.
976- حج: 25.
977- كافى 1/421؛ تأويل الايات الظاهرة 1/335.
978- ذاريات: 8 و 9.
979- كافى 1/422؛ تفسير قمى 2/329؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/116. و روايت در هر سه مصدر از امام باقر (عليه السلام) است.
980- كافى 1/425؛ تأويل الايات الظاهرة 1/291؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/128؛ تفسير عياشى 2/317.
981- كافى 1/425؛ تأويل الايات الظاهرة 1/292 - 293؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/128. و روايت در تأويل الايات و مناقب با كمى اختلاف ذكر شده است.
982- فتح: 29.
983- حديد: 19.
984- سوره حديد: 19.
985- تأويل الايات الظاهرة 2/600؛ امالى شيخ طوسى 378؛ مناقب ابن المغازلى 267؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/263.
986- رجوع شود به بحارالانوار 23/354.