فصل هيجدهم: در بيان اخبارى است كه در تأويل شمس و قمر و نجوم و بروج وامثال آنها به ائمه (عليهم السلام) وارد شده است

على بن ابراهيم از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت نموده است كه: در تأويل آيات سوره الرحمن الرحمن # علم القرآن فرمود كه: يعنى خداوند رحمان تعليم كرد به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) قرآن را.
خلق الانسان # علمه البيان فرمود كه: يعنى تعليم كرد اميرالمؤمنين (عليه السلام) را آنچه مردم به آن محتاجند.

الشمس والقمر بحسبان فرمود كه: يعنى آن دو ملعون كه مخالفان آفتاب و ماه اند خود مى دانند در عذاب خدا خواهند بود.
والنجم و الشجر يسجدان يعنى: نجم و شجر سجده مى كنند، يعنى عبادت خدا مى كنند، و مراد به نجم، حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و شايد بنابر اين ((شجر)) كنايه از ائمه (عليهم السلام) بوده باشد.
والسماء رفعها و وضع الميزان يعنى: ((آسمانها را بلند كرد و قرار داد ترازو را كه چيزها را بسنجد))، فرمود كه: سماء كنايه از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه حق تعالى او را بالا برد بسوى خود، و ميزان كنايه از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه ترازوى عدالت است و حق تعالى از براى خلق نصب نموده است.

الا تطغوا فى الميزان ((كه طغيان مكنيد در ترازو))، فرمود كه: يعنى معصيت امام نكنيد.
و اقيموا الوزن بالقسط فرمود كه: يعنى برپا داريد امام عادل را، و لا تخسروا الميزان فرمود كه: يعنى حق امام را كم مكنيد و ستم ننمائيد بر او(1286).(1287)
و ايضا به سند موثق از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تأويل قول الهى رب المشرقين و رب المغربين (1288) يعنى: پروردگار دو محل آفتاب بر آمدن و دو محل آفتاب فرو رفتن، يكى در زمستان يكى در تابستان، حضرت فرمود: دو مشرق كنايه است از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه انوار علوم ربانى از ايشان ساطع مى گردد، و دو مغرب كنايه است از حسنين (عليهما السلام) (1289) كه آن انوار در ايشان مجتمع مى گردد و همچنين هر امام ناطقى علومش پنهان مى گردد در امام صامتى كه بعد از او مى باشد.

و در تأويل الايات از آن حضرت روايت نموده است در تأويل اين آيه فلا اقسم برب المشارق و المغارب (1290) يعنى: ((پس قسم نمى خورم يا البته قسم مى خورم به پروردگار محل آفتاب بر آمدنها و محل آفتاب فرو رفتنها))، فرمود كه: مشرقها پيغمبرانند، و مغربها اوصياى آنهايند.(1291)
و على بن ابراهيم روايت كرده است از آن حضرت در تفسير آيه كريمه والسماء و الطارق # و ما ادريك ما الطارق # النجم الثاقب (1292) يعنى: ((قسم به آسمان و ستاره كه در شب ظاهر مى شود، و چه چيز خبر داده است تو را كه طارق چيست؟ ستاره اى است بسيار روشن)) حضرت فرمود كه: سماء در اينجا كنايه از حضرت امير (عليه السلام)، و طارق آن روح القدس است كه با ائمه (عليهم السلام) مى باشد و از جانب خدا مى آورد بسوى امام علومى را كه حادث مى شود در شب و روز و ايشان را حفظ مى كند از خطا، و ستاره روشن كنايه است از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم).(1293)

مترجم گويد كه:

بنا بر اين تأويل شايد حمل در آيه به سبيل مجاز باشد يعنى صاحب نجم ثاقب، يا آنكه چون روح القدس در ايشان به سبب آن حضرت بهم رسيده مجازا بر او حمل نموده باشند.
و ايضا على بن ابراهيم به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده در تفسير سوره والشمس و ضحيها(1294) يعنى: ((قسم به آفتاب و روشنى آن در وقت چاشت)) حضرت فرمود كه: شمس كنايه از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه واضح گردانيد خدا به سبب او از براى مردم دين ايشان را، والقمر اذا تليها(1295) يعنى ((و قسم به ماه چون از عقب آفتاب طلوع كند)) حضرت فرمود كه: مراد از قمر، حضرت امير (عليه السلام) است، و همچنان كه نور ماه از آفتاب است علوم آن حضرت از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مقتبس گرديده، والنهار اذا جليها(1296) يعنى: ((و قسم به روز در وقتى كه جلا دهد آفتاب را)) حضرت فرمود كه: مراد به نهار، امام از ذريه حضرت فاطمه (سلام الله عليها)است كه چون از او سؤال مى كنند از دين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) جلا مى دهد و واضح مى گرداند آن را براى سؤال كننده، والليل اذا يغشيها(1297) يعنى: ((و قسم به شب در وقتى كه بپوشاند آفتاب را)) حضرت فرمود كه: مراد امامان جورند كه خلافت را از آل رسول غصب نمودند و در مجلسى نشستند كه آل محمد به آن اولى بودند، پس دين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را پنهان كردند به ظلم و جور همچنان كه تاريكى شب روشنائى روز را پنهان مى كند، و نفس و ما سويها(1298) فرمود كه: يعنى ((قسم به نفس و كسى كه او را آفريده و صورت او را درست كرده))، فالهمها فجورها و تقويها(1299) فرمود كه: يعنى شناسانده است و الهام كرده است آن را بدكارى و پرهيزكارى، پس آن را مخير گردانيده ميان نيك و بد او را، پس اختيار يك طرف كرد، قد افلح من زكيها(1300) فرمود: يعنى فلاح و رستگارى يافت كسى كه نفس را مطهر و پاكيزه گردانيده از لوث گناهان و صفات ذميمه، و قد خاب من دسيها(1301) ((و بتحقيق كه خايب و نا اميد گرديد كسى كه اغوا كرد نفس را و گمراه گردانيده آن را.))(1302)
و در مناقب نيز از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت نموده است كه فرموده اند: والنهار اذا جليها حسنين و آل محمد (عليهم السلام) است، والليل اذا يغشيها ابوبكر و عمر و بنو اميه اند و هر كه ولايت ايشان داشته.(1303)

و در تأويل الايات به دو سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است كه: شمس، كنايه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) است، و ضحيها قيام قائم (عليه السلام) است كه حقّيّت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در آن زمان مانند آفتاب چاشت واض و بيّن مى گردد، و قمر كنايه از حسنين (عليهما السلام) است، والنهار اذا جليها قيام قائم (عليه السلام) است، والليل اذا يغشيها ابوبكر و عمر است كه حقيت حضرت امير (عليه السلام) را پوشانيدند، و السماء و ما بنيها يعنى ((قسم به آسمان و كسى كه بنا كرده آن را)) حضرت فرمود كه: آسمان كنايه از رسول خداست كه مردم در علم بسوى او بلند مى شوند، والارض و ما طحيها يعنى: ((و قسم به زمين و هر كه مسطح گردانيده است آن را)) فرمود كه: زمين كنايه از شيعه است به اعتبار تذلل و انقياد ايشان يا به اعتبار حصول منافع و بركات بلا نهايات از ايشان، و نفس و ما سويها فرمود كه: مراد مؤمن مستورى است كه به دين حق باشد، فالهمها فجورها و تقويها فرمود كه: يعنى الهام كرده است او را تمييز كردن ميان حق و باطل، قد افلح من زكيها فرمود كه: يعنى رستگارى يافت نفسى كه خدا او را پاكيزه گردانيد، و قد خاب من دسيها ((و بتحقيق كه نا اميد شد كسى كه خدا نفس او را پنهان گردانيد به سبب جهالت و فسوق))، كذبت ثمود بطغويها يعنى: ((تكذيب نمودند قبيله ثمود به سبب طغيان خود)) فرمود كه: مراد به ثمود گروهى از شيعه اند كه بر خلاف مذهب حق اماميه اند مانند زيديه و امثال ايشان چنانچه در جاى ديگر فرمود: و اما ثمود فهديناهم فاستحبوا العمى على الهدى فاخذتهم صاعقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون (1304) يعنى: ((و اما طائفه ثمود - كه قوم صالح بودند - پس راه نموديم ايشان را پس دوست داشتند نابينائى را بر هدايت و ايمان، پس فرا گرفت ايشان را صاعقه عذاب خوار كننده به سبب آنچه بودند كه كسب مى كردند)) فرمود كه: مراد به ثمود، شيعيان گمراهند؛ و صاعقه عذاب خوار كننده، شمشير حضرت قائم (عليه السلام) است در وقتى كه ظاهر شود؛ فقال لهم رسول الله فرمود كه: يعنى به ايشان گفت پيغمبر،
ناقة الله و سقياها ((بداريد و حفظ كنيد ناقه خدا را و آب خوردن آن را)) فرمود كه: ((ناقه)) كنايه است از امامى كه علوم خدا را به ايشان مى فهماند، و ((سقياها)) يعنى نزد اوست چشمه هاى علم و حكمت، فكذبوه فعقروها فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسواها يعنى: ((پس ‍ تكذيب كردند پيغمبر را پس پى كردند ناقه را پس پوشانيد و محيط گردانيد عذاب را به ايشان پروردگار ايشان به گناه ايشان، پس همه را يكسان گردانيد و هلاك نمود))، و فرمود كه: مراد، عذاب ايشان در رجعت است، ولا يخاف عقباها يعنى: نمى ترسد امام از مثل آنچه در دنيا بر او واقع شده است در رجعت.(1305)

مولف گويد:
هر تأويلى كه در اين حديث وارد شده است، از تأويلات خفيه غامضه است و مبتنى بر آن است كه سابقا مذكور شد كه خدا قصصى را كه در قرآن ياد فرموده از براى انذار اين امت است از اتيان به امثال آنها يا تحريص ايشان است به عمل كردن به اشباه آنها.
و ايضا معلوم شد كه آنچه در امم سابقه واقع شده است نظير آن در اين امت واقع مى شود، پس همچنان كه خدا ناقه را براى قوم صالح فرستاد كه آيتى و معجزه اى باشد براى ايشان و از شير آن منتفع گردند و ايشان كفران آن نعمت كردند و ناقه را پى نمودند و خود را از نعمتهاى دنيا و آخرت محروم كردند، همچنين خدا حضرت امير (عليه السلام) و ساير ائمه را براى اين امت مقرر گردانيد كه معجزه حقيت پيغمبر باشند و آيت خدا شوند در ميان خلق و از بركات علوم ايشان بهره مند گردند و به بركات آنها به حيات معنوى زنده جاويد گردند، ايشان كفران آن نعمتها نمودند و ايشان را شهيد نمودند و از بركات ايشان محروم شدند و به سخط الهى گرفتار شدند و خلفاى جور بر ايشان مسلط گرديدند چنانچه در حديث وارد شده كه: جناب امير (عليه السلام) ناقة الله است؛(1306) و به اسانيد متواتره منقول است كه: قاتل آن حضرت جفت پى كننده ناقه صالح است؛ و شقى ترين پيشينيان، پى كننده ناقه صالح است؛ و شقى ترين پسينيان، قاتل آن حضرت است،(1307) و اگر اين تحقيق را درست بفهمى بسيارى از احاديث مشكله را مى توانى فهميد.
و در معانى الاخبار به سندهاى بسيار از جابر انصارى و انس بن مالك و ابو ايوب انصارى روايت نموده است كه: روزى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) نماز صبح را با ما ادا كرد، چون از نماز فارغ شد روى مبارك كريم خود را بسوى ما گردانيد و فرمود: اى گروه مردم ! پيروى كنيد آفتاب را، و چون آفتاب پنهان شود چنگ زنيد در ماه و آن را پيروى كنيد، و چون ماه پنهان شود پيروى كنيد زهره را، و چون زهره پنهان شود پيروى كنيد دو ستاره فرقدان را، چون از تفسير اين سخن سؤال نمودند فرمود: منم، آفتاب؛ و على، برادر من و وصى من و وزير من و قضا كننده قرضهاى من و پدر فرزندان من و جانشين من در اهل بيت من، ماه است؛ و فاطمه زهرا، زهره است؛ و حسنين، فرقدانند.(1308)
و فرمود كه: خدا ما را خلق كرده است و ما را به منزله ستاره هاى آسمان گردانيده، هر ستاره اى كه فرو مى رود ستاره اى ديگر طلوع مى كند، و اينها عترت و اهل بيت منند و با قرآن مقرونند و از يكديگر جدا نمى شوند تا در حوض كوثر به من وارد مى شوند.(1309)
و ابن ماهيار از ابن عباس روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مثل من در ميان شما مثل آفتاب است، و مثل على مثل ماه است، پس چون آفتاب پنهان شود هدايت يابيد به ماه.(1310)

و ايضا روايت كرده است كه: حارث اعور از حضرت امام حسين (عليه السلام) پرسيد از تفسير والشمس و ضحيها فرمود كه: شمس، محمد صلى الله عليه و آله است، والقمر اذا تليها حضرت امير (عليه السلام) تالى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است در كمالات بعد از او، والنهار اذا جليها قائم آل محمد (عليه السلام) است كه زمين را پر از عدالت خواهد كرد، والليل اذا يغشيها بنى اميه اند.(1311)
و ابن عباس روايت نموده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: خدا مرا به پيغمبرى فرستاد پس آمد به نزد بنى اميه و گفتم: من رسول خدايم بسوى شما، گفتند: دروغ مى گوئى تو رسول خدا نيستى؛ پس رفتم بسوى بنى هاشم و گفتم: اى بنى هاشم! من رسول خدايم بسوى شما، پس ‍ اميرالمؤمنين على بن ابى طالب ايمان آورد به من در آشكار و پنهان، و ابو طالب مرا حمايت كرد آشكار و ايمان آورد به من پنهان، پس خدا جبرئيل را فرستاد كه علم خود را در ميان بنى هاشم زد و شيطان علم خود را در ميان بنى اميه زد، پس هميشه ايشان دشمن ما هستند و خواهند بود و شيعيان ايشان دشمن شيعيان ما خواهند بود تا روز قيامت.(1312)

والنهار اذا جليها يعنى: امامان از ما اهل بيت مالك زمين خواهند شد در آخر الزمان و پر خواهند كرد زمين را به عدالت، كسى كه اعانت آنها كند مانند كسى است كه اعانت كند موسى را بر فرعون، و كسى كه بر ايشان اعانت كند چنان است كه اعانت كرده باشد فرعون را بر موسى.(1313)
و على بن ابراهيم گفته است در تفسير قول حق تعالى والنجم اذا هوى (1314) كه: نجم، حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است، قسم خورده است به آن حضرت در وقتى كه صعود كرد و به معراج رفت.(1315)
و كلينى روايت كرده است كه: سوگند ياد كرد به قبض محمد در هنگامى كه از دنيا مفارقت نمود.(1316)
و ابن بابويه در امالى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: چون حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) را مرض موت عارض شد جمع شدند نزد آن حضرت اهل بيت و اصحاب آن حضرت و گفتند: اگر تو را عارضه موت حادث شود كه خليفه تو خواهد بود در ميان ما؟ حضرت جواب نفرمود؛ و در روز دوم همين سؤال را كردند، جواب نفرمود؛ و در روز سوم فرمود كه: فردا ستاره اى از آسمان به خانه يكى از اصحاب من نازل خواهد شد، او خليفه و جانشين من خواهد بود.
چون روز چهارم شد هر يك از صحابه در حجره خود نشسته انتظار نزول ستاره مى كشيدند، ناگاه ستاره اى از آسمان جدا شد كه عالم را روشن كرد و در دامن حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) فرود آمد، پس منافقان گفتند: والله اين مرد گمراه شده است در محبت پسر عمش و آنچه در حق او مى گويد به خواهش خود مى گويد، پس نازل شد والنجم اذا هوى ((سوگند ياد مى كنم به ستاره در هنگامى كه فرود آمد)) ما ضل صاحبكم و ما غوى ((گمراه نشده صاحب شما و خطا نكرد)) و ما ينطق عن الهوى ((و نمى گويد سخن از خواهش نفس خود)) ان هو الا وحى يوحى (1317) ((نيست نطق او مگر وحى كه نازل مى شود بر او.))(1318)
و ابن ماهيار روايت كرده است كه: اين كوّا از حضرت امير (عليه السلام) پرسيد از تفسير قول الهى فلا اقسم بالخنس # الجوار الكنس يعنى: ((قسم نمى خورم يا مى خورم به ستاره هاى رجوع كننده، رونده پنهان شونده))، حضرت فرمود كه: ((خنّس)) گروهى اند كه پنهان مى كنند علم اوصياى پيغمبر را و مردم را به مودت غير ايشان خوانند، و: جوارى)) ملائكه اند كه جارى شوند به علم بسوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و ((كُنّس)) اوصياى پيغمبرند كه علم او را جاروب كنند و جمع نمايند؛ والليل اذا عسعس فرمود كه: مراد ظلمت شب است و مثل زده است براى كسى كه به ناحق دعوى امامت براى خود كند؛ والصبح اذا تنفس (1319) فرمود كه: كنايه از علم اوصياء است كه علم ايشان از صبح روشنتر و ظاهرتر است.(1320)
و احاديث بسيار وارد شده است در تفسير ((خنس)) كه: مراد امامى است كه پنهان مى كند خود را از مردم پس ظاهر مى شود مانند شهاب درخشنده در شب تار.(1321)
و خدا مى فرمايد: و علامات و بالنجم هم يهتدون (1322) مفسران گفته اند كه: يعنى حق تعالى قرار داد از براى شما علامتى چند در زمين از كوه ها و غير آنها كه راه ها را به آنها بدانند و به ستاره ها هدايت يابند در شبها يا به ستاره جدى هدايت مى يابند بسوى قبله.(1323)
و كلينى و على بن ابراهيم و عياشى و شيخ طوسى در مجالس و ابن شهر آشوب در مناقب و شيخ طبرسى و ديگران احاديث بسيار از حضرت باقر و صادق و رضا (عليهم السلام) روايت كرده اند كه: علامات، ائمه (عليهم السلام) اند كه نشانهاى راه دينند؛ و نجم، حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است.(1324)
و ظاهر اكثر احاديث آن است كه ضمير ((هم)) و ضمير ((يهتدون)) راجع است به ((علامات)) يعنى ائمه (عليهم السلام) به حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) هدايت مى يابند.
و عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: اين آيه را ظاهرى و باطنى هست، ظاهرش آن است كه به ستاره جدى هدايت مى يابند بسوى قبله در دريا و صحرا زيرا كه آن از جاى خود حركت نمى كند و پنهان نمى شود، و باطنش آن است كه ائمه (عليهم السلام) به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هدايت مى يابند.(1325)
و در بعضى از روايات وارد شده است كه: نجم، حضرت امير (عليه السلام) است.(1326)
و از حضرت امام رضا (عليه السلام) منقول است كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: يا على! توئى نجم بنى هاشم.(1327)
و حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: خدا ستاره ها را امان اهل آسمان گردانيده، و اهل بيت مرا امان اهل زمين گردانيده.(1328)

پاورقی

1286- آياتى كه از ابتداى فصل آورده شدند آيات 1 - 9 سوره رحمن مى باشند.
1287- تفسير قمى 2/343.
1288- رحمن: 17.
1289- تفسير قمى 2/344.
1290- معارج: 40.
1291- تأويل الايات الظاهرة 2/725.
1292- طارق: 1 - 3.
1293- تفسير قمى 2/415.
1294- شمس: 1.
1295- شمس: 2.
1296- سوره شمس: 4.
1297- سوره شمس: 7.
1298- سوره شمس: 7.
1299- شمس: 8.
1300- سوره شمس: 9.
1301- شمس: 10.
1302- تفسير قمى 2/424.
1303- مناقب ابن شهر آشوب 1/345.
1304- فصلت: 17.
1305- تأويل الايات الظاهرة 2/803 - 804.
1306- رجوع شود به تأويل الايات الظاهرة 2/804 و 805.
1307- كامل الزيارات 263؛ مجمع البيان 5/499؛ اسد الغابة 4/109 و 110؛ تاريخ بغداد 1/135؛ شواهد التنزيل 2/434.
1308- معانى الاخبار 114 - 115، و در آن روايات نام ابو ايوب يافت نشد، ولى در امالى شيخ طوسى 516 - 517 آمده است؛ و نيز رجوع شود به فرائد السمطين 2/16 و شواهد التنزيل 2/288 كه در آنجا همين روايت با كمى اختلاف آمده است.
1309- امالى شيخ طوسى 517.
1310- تأويل الايات الظاهرة 2/806.
1311- تفسير فرات كوفى 563، و در آنجا عبارت ((والليل اذا يغشاها، بنى اميه اند)) نيامده است.
1312- تأويل الايات الظاهرة 2/806.
1313- تفسير فرات كوفى 563.
1314- نجم: 1.
1315- تفسير قمى 2/333.
1316- كافى 8/380.
1317- آيات اين روايت، آيات 1 - 4 سوره نجم مى باشند.
1318- امالى شيخ صدوق 468؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/15.
1319- آيات اين روايت، آيات 15 - 18 سوره تكوير مى باشند.
1320- تأويل الايات الظاهرة 2/769.
1321- كمال الدين 325؛ غيبت شيخ طوسى 159؛ تأويل الايات الظاهرة 2/770؛ غيبت نعمانى 168.
1322- نحل: 16.
1323- مجمع البيان 3/354؛ تفسير بغوى 3/64.
1324- كافى 1/206 و 207؛ تفسير قمى 1/383؛ تفسير عياشى 2/256؛ امالى شيخ طوسى 163؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/193؛ مجمع البيان 3/354؛ تأويل الايات الظاهرة 1/253.
1325- تفسير عياشى 2/256؛ تفسير صافى 3/129 - 130.
1326- تفسير عياشى 2/255؛ شواهد التنزيل 1/425.
1327- مناقب ابن شهر آشوب 4/193.
1328- مجمع البيان 3/354؛ مناقب ابن شهر آشوب 1/347.