فصل هفتم: در تأويل والدين و ولد و ارحام و ذوى القربى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى (عليهم السلام)

حق تعالى مى فرمايد: و والد و ما ولد(547) يعنى: ((سوگند ياد مى كنم به پدر و آنچه از او متولد شده است.))
بعضى از مفسران گفته اند: ((والد)) حضرت آدم (عليه السلام) است، و ((ما ولد)) فرزندان اويند همه، يا انبياء و اوصياء از فرزندان او. و بعضى گفته اند: ((والد)) حضرت ابراهيم (عليه السلام)، و ((ما ولد)) فرزندان اويند. و بعضى گفته اند: هر پدر و فرزندى را شامل است.(548)

و ابن شهر آشوب از سليم بن قيس روايت كرده است كه: ((والد)) رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و ((ما ولد)) اوصياء از فرزندان آن حضرت است.(549)

و در تفسير محمد بن العباس و كافى به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت نموده اند كه: ((والد)) حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، و ((ما ولد)) ائمه (عليهم السلام) است.(550)
و به روايت معتبر ديگر ((و ما ولد)) حسن و حسين (عليهما السلام) است.(551)
و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى و انت حل بهذا البلد(552) يعنى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)، و ((والد)) على (عليه السلام)، و ((ما ولد)) اولاد آن حضرت است.(553)

و در كافى به سند معتبر از اصبغ بن نباته روايت كرده است كه او سؤال كرد از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از تفسير قول حق تعالى ان اشكر لى ولوالديك الى المصير،(554) حضرت فرمود: ((والدان)) كه خدا شكر ايشان را واجب گردانيده آن دو پدرند كه علم از ايشان متولد شده و حكمت از ايشان به ميراث مانده و مامور شده اند مردم به اطاعت ايشان، پس فرمود حق تعالى الى المصير پس بازگشت بندگان بسوى خداست، و دليل بر اين تأويل لفظ والدان است، پس برگردانيد سخن را به ابوبكر و عمر و فرمود و ان جاهداك على ان تشرك بى يعنى: اگر ابوبكر و عمر با تو مجادله كنند كه شرك بياورى يعنى در وصيت شريك گردانى به آن كسى كه خدا امر فرموده است كه وصى خود گردانى - يعنى على بن ابى طالب (عليه السلام) - نه ديگرى را، پس اطاعت ايشان مكن و سخن ايشان را مشنو؛ پس برگردانيد سخن را بسوى والدين و فرمود و صاحبهما فى الدنيا معروفا يعنى: ((به مردم بشناسان فضيلت ايشان را و مردم را دعوت كن به راه متابعت ايشان))، و اين است معنى قول حق تعالى و اتبع سبيل من اناب الى ثم الى مرجعكم (555) يعنى: بسوى خدا، پس بازگشت كن بسوى ما پس از خدا بترسيد و معصيت و مخالفت والدين مكنيد كه رضاى ايشان موجب رضاى خداست و غضب ايشان موجب غضب خداست.(556)

مترجم گويد كه:
اين حديث از اخبار مشكله و بطون غريبه تفسير است، و حاصلش آن است كه: حق پدر و مادر جسمانى از جهت آن است كه در حيات فانى دنيا كه بزودى منقضى مى شود مدخليتى فى الجمله دارند و از مال فانى دنيا ممكن است كه ميراثى از ايشان به او برسد كه در حيات فانى شايد از آن منتفع گردند، و دو پدر روحانى كه پيغمبر و امام است سبب حيات معنوى ابدى آخرت مى شوند به سبب ايمان و معرفت و عبادت كه موجب نعيم ابدى بهشت مى گردند، و ميراثى كه از ايشان مانده حكمتهاى ربانى است كه اثر آنها ابد الاباد با نفس هست، پس حق ايشان عظيم تر و حق رعايت ايشان اولى خواهد بود؛ و اما به حسب لفظ خود ترجيحى ندارد زيرا كه اطلاق والدين بر والد و والده تغليبا مجاز است، و بنابر اين تأويل در لفظ والد و اطلاق آن بر والد روحانى تجوّزى شده و احد تجوّزين اولى از ديگرى نيست با آنكه آن مرجّحات معنويه كه مذكور شد از آن طرف هست؛ و دفع اشكالات وارده بر حديث را در كتاب ((بحارالانوار)) ذكر كرده ايم.(557)
و در تفسير فرات از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است در تأويل قول حق تعالى ولا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا(558) كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و على بن ابى طالب (عليه السلام) والدانند، و به ذى القربى مراد حسن و حسين (عليهما السلام) اند.(559)

و در تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) مذكور است در تفسير قول حق تعالى و اذ اخذنا ميثاق بنى اسرائى للا تعبدون الا الله و بالوالدين احسانا(560) كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: بهترين والدين شما و سزاوارترين آنها به شكر شما، محمد صلى الله عليه و آله و على (عليه السلام)اند.
و على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: شنيدم از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) كه: من و على دو پدر اين امتيم، و حق ما بر ايشان عظميتر است از حق پدر و مادر ولادت ايشان زيرا كه ما خلاص مى كنيم ايشان را اگر اطاعت ما بكنند از آتش جهنم و مى رسانيم ايشان را بسوى بهشت كه دار قرار است و ملحق مى گردانيم ايشان را از بندگى شهوات به بهترين آزادان.
و حضرت فاطمه (سلام الله عليها)فرمود: دو پدر اين امت محمد و على (عليهما السلام) است كه راست مى كنند كجيهاى ايشان را و نجات مى دهند ايشان را از عذاب اليم اگر اطاعت ايشان كنند، و مباح مى گردانند از براى ايشان نعيم دايم بهشت را اگر موافقت كنند با ايشان.
و حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام) فرمود: محمد و على (عليهما السلام) دو پدر اين امتند، پس خوشا حال كسى كه عارف باشد به حق ايشان و در همه احوال مطيع ايشان باشد؛ خدا او را از بهترين ساكنان بهشت گرداند و سعادتمند گرداند او را به كرامتها و خشنودى خود.
و امام حسين (عليه السلام) فرمود: هر كه بشناسد حق دو پدر افضلش را محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و اطاعت كند ايشان را چنانچه حق اطاعت است، به او گويند در قيامت كه: در هر جاى از بهشت كه خواهى به وسعت و رفاهيت ساكن شو.

و امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود: اگر پدر و مادر حق ايشان عظيم شده است بر اولاد ايشان از براى احسانى كه نسبت به ايشان مى كنند، پس ‍ احسان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) بسوى اين امت جليلتر و عظيمتر است، پس ايشان به پدر بودن و رعايت حق ايشان نمودن سزاوارترند.
و امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود: هر كه قدر خود را نزد حضرت عزت بداند، پس بايد نظر كند كه قدر دو پدر افضل او كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام)اند نزد او چگونه است، يعنى هر چند قدر ايشان نزد او عظيمتر است قدر او به آن نسبت نزد خدا بزرگتر است.
و امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمود: هر كه رعايت كند حق دو پدر افضل خود را محمد و على صلوات الله عليهما، ضرر نمى رساند او را آنچه ضايع گرداند از حق پدر و مادر خود و از حقوق ساير عباد الله، زيرا كه آن دو پدر بزرگوار ايشان را راضى مى گردانند از او در قيامت.
و حضرت امام موسى (عليه السلام) فرمود: بزرگ مى شود ثواب نماز به قدر تعظيم صلوات فرستادن بر دو پدر افضلش محمد صلى الله عليه و آله و على (عليه السلام).
و حضرت امام رضا (عليه السلام) فرمود: آيا كراهت ندارى احدى از شما از آنكه نفى كنند او را از پدر و مادرى كه از ايشان متولد شده است؟ گفتند: بلى والله، فرمود: پس جهد كند كه او را نفى نكنند از دو پدر كه افضلند از پدر و مادر او.

و امام محمد تقى (عليه السلام) روزى شخصى در حضور آن حضرت گفت: من محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) را چنان دوست مى دارم كه اگر اعضاى مرا از يكديگر جدا كنند يا بدن مرا به مقراض ببرند، ترك آنها نخواهم كرد، حضرت فرمود: محمد و على جزاى تو را به قدر محبت تو خواهند داد و در روز قيامت از براى تو استدعا خواهند كرد از كرامتها و درجات عظيمه آنقدر كه آنچه تو در محبت ايشان بعمل آورده اى وفا به يك جزء از صدهزار جزء آن نتواند كرد.
و حضرت امام على نقى (عليه السلام) فرمود: هر كه دو پدر دينى او كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) است نزد او گرامى تر نباشد از پدر و مادر نسبى او، او را نزد حق تعالى هيچ منزلتى و كرامتى نخواهد بود.
و امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: هر كه اختيار كند اطاعت دو پدر دينى خود را بر اطاعت پدر و مادر نسبى خود حضرت عزت او را خطاب كند كه: البته تو را اختيار كنم چنانچه مرا اختيار كردى و تو را شريف و بزرگ گردانم در حضور دو پدر دينى تو چنانچه خود را شرف دادى به اختيار محبت ايشان بر محبت پدر و مادر نسبى خود.
پس امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: اما قول حق تعالى و ذوى القربى پس ايشان خويشان تواَند از پدر و مادر تو، به تو گفته است حق تعالى كه: بشناس حق ايشان را چنانچه عهد گرفته ايم بر بنى اسرائيل، و گرفته شده است بر شما اى گروه امت محمد عهد و پيمان كه بشناسيد قرابات محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را كه امامان بعد از اويند و هر كه بعد از مرتبه ايشان است از برگزيده هاى اهل دين ايشان.
بدرستى كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كه رعايت كند حق خويشان پدر و مادر خود را خدا در بهشت هزار درجه به او كرامت كند كه ما بين هر دو درجه صد سال راه باشد به دويدن اسب تندرو فربه كرده، و يك درجه از نقره باشد و ديگرى از طلا و ديگرى از مرواريد و ديگرى از زبرجد و ديگرى از زمرد و ديگرى از مشك و ديگرى از عنبر و ديگر از كافور، و همچنين ساير درجات از اصناف مختلفه است، و هر كه رعايت كند حق خويشان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) را حق تعالى عطا كند به او از زيادتى درجات و مثوبات به قدر زيادتى فضيلت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) بر پدر و مادر نسبى او.

و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) به بعضى از زنان گفت كه: راضى كن دو پدر دينى خود را محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) به سخط و غضب پدر و مادر نسبى خود، و راضى مگردان پدر و مادر نسبى خود را به غضب دو پدر دينى خود زيرا كه اگر پدر و مادر نسبى تو با تو در غضب باشند راضى مى گردانند ايشان را به ثواب يك جزو از هزاران جزو از يك ساعت از طاعتهاى خود، و اگر دو پدر دينى تو با تو در غضب باشند پدر و مادر نسبى تو قادر نيستند به راضى كردن ايشان زيرا كه ثواب طاعتهاى جميع دنيا برابرى نمى كند با غضب ايشان.

و حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام) فرمود كه: بر تو باد به احسان كردن به قرابات دو پدر دينى خود محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و هر چند ضايع كنى قرابات پدر و مادر نسبى خود را، و زنهار ضايع مكن قرابات دو پدر دينى خود را به تلافى خويشان پدر و مادر نسبى خود زيرا كه شكر اين جماعت بسوى دو پدر دينى تو محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) فايده مندتر است از شكر آن قرابات بسوى دو پدر نسبى تو، بدرستى كه قرابات دو پدر دينى تو هرگاه شكر كنند تو را نزد ايشان به اندك نظر شفقتى از ايشان جميع گناهان تو از تو مى ريزد هر چند گناهان تو پر كند مابين ثريا تا عرش را، و قرابات پدر و مادر نسبى تو اگر تو را شكر كنند نزد ايشان و حال آنكه ضايع كرده باشى قرابات دو پدر دينى خود را هيچ فايده به تو نخواهد بخشيد.
و حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود كه: حق قرابات دو پدر دينى ما محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و دوستان ايشان سزاوارتر است از قرابات پدر و مادر نسبى ما، بدرستى كه دو پدر دينى ما راضى مى گردانند پدر و مادر نسبى ما را، و پدر و مادر نسبى ما قادر نيستند كه راضى گردانند از ما مادر و پدر دينى ما را محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام).
و حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود: هر كه دو پدر دينى او محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) برگزيده تر باشند نزد او و خويشان ايشان گرامى تر باشند نزد او از پدر و مادر نسبى و خويشان ايشان، حق تعالى خطاب مى فرمايد: او را كه: تفضيل دادى فاضلتر را و اختيار كردى كسانى را كه اولى بودند اختيار كردن ايشان را، پس سزاوارتر آن است كه تو را در بهشت كه دار قرار است نديم و هم صحبت دوستان خود گردانم.
و حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمود: هر كه دست تنگ شود و نتواند قرابات دو پدر دينى و قرابات پدر و مادر نسبى هر دو را رعايت كند پس مقدم دارد رعايت قرابات دو پدر دينى را بر قرابات پدر و مادر نسبى خود، حق تعالى در روز قيامت فرمايد: چنانچه مقدم داشتى رعايت قرابت دو پدر دينى خود را بر قرابت نسبى خود، پس مقدم داريد او را بسوى بهشتهاى من؛ پس زياد مى كنند بر آنچه از براى او مهيا كرده بودند هزار هزار بردار.

و حضرت امام موسى (عليه السلام) فرمود كه: اگر بر كسى دو متاع را عرض ‍ كنند و هزار درهم داشته باشد و وفا به يكى از آن دو متاع كند، و بپرسند كه: كدام از اين دو متاع براى من سودمندتر است؟ گويند كه: اين متاع رنجش ‍ هزار برابر زياده از آن متاع ديگر است، آيا نه چنين است به مقتضاى عقل او كه بايد بهتر را اختيار كند؟ حاضران مجلس گفتند: بلى، حضرت فرمود كه: همچنين اختيار كردن دو پدر دينى تو محمد صلى الله عليه و آله و على (عليه السلام) ثوابش زياده است از پدر و مادر نسبى به زياده از اين، زيرا كه فضلش به قدر فضيلت محمد صلى الله عليه و آله و على (عليه السلام) است بر پدر و مادر نسبى او.
و مردى به حضرت امام رضا (عليه السلام) عرض نمود كه: مى خواهيد خبر دهم شما را به زيانكار پس مانده؟

فرمود كه: كيست؟ گفت: فلان مرد ده هزار اشرفى داشت داد و ده هزار درهم گرفت.
حضرت فرمود كه: اگر ده هزار اشرفى را به هزار درهم بفروشد آيا زيانش ‍ بيشتر نيست؟ گفتند: بلى.
فرمود كه: خبر دهم شما را به كسى كه زيانكاريش و حسرتش از اين بيشتر است، اگر هزار كوه از طلا داشته باشد و بفروشد به هزار حبه از نقره مغشوش حسرتش از اين زياده نيست؟ گفتند: بلى.
فرمود كه: از اين هم زيانكارتر و صاحب حسرت تر كسى است كه اختيار كند در برّ و نيكى و احسان، قرابت پدر و مادر نسبيش را بر قرابت دو پدر دينيش ‍ محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) زيرا كه فضل قرابات محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) بر قرابت پدر و مادر نسبيش زياده است از فضل هزار كوه طلا بر هزار حبه نقره تار.
و حضرت امام محمد تقى (عليه السلام) فرمود كه: هر كه اختيار كند قرابات دو پدر دينى خود را محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) بر قرابات پدر و مادر نسبيش، خدا او را اختيار كند بر رؤ وس اشهاد در روز قيامت كه همه خلايق ببينند و او را در ميان ايشان مشهور گرداند به خلعتهاى كرامت خود و شرف دهد او را بر همه بندگان مگر كسى كه مثل او باشد در اين فضيلت يا زياده بر او باشد.
و حضرت امام على نقى (عليه السلام) فرمود كه: از جمله بزرگ شمردن جلال خدا، اختيار كردن قرابت دو پدر دينى توست محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) بر قرابت پدر و مادر نسبى تو؛ و از جمله حقير شمردن بزرگى خدا، اختيار نمودن خويشان پدر و مادر نسبى توست بر خويشان دو پدر دينى تو محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام).

حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود كه: شخصى عيالش ‍ گرسنه شدند از خانه بيرون آمد كه از براى ايشان چيزى تحصيل كند، يك درهم تحصيل كرد و نان خورشى خريد و خواست براى عيال خود بياورد، در اثناى راه به مردى و زنى از قرابات محمد صلى الله عليه و آله و على (عليه السلام) برخورد و ايشان را گرسنه يافت، با خود گفت كه: ايشان سزاوارترند از خويشان من؛ آنها كه خريده بود به ايشان داد و حيران مانده بود كه عيال خود را چه جواب بگويد، در اين انديشه متفكر بود و قدرى حركت كرد ناگاه پيكى را ديد كه او را طلب مى نمايد، چون نشان دادند نامه اى به او داد با پانصد اشرفى در ميان هميانى و گفت: اين بقيه مال پسر عم توست كه در مصر فوت شده و صد هزار درهم از او مانده است كه بر ذمه تجار مكه و مدينه است و اضعاف آن از عقار و مستغلات و اموال در مصر دارد؛ پس آن پانصد اشرفى را گرفت و بر عيال خود توسعه كرد.
و چون شب به خواب رفت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) را در خواب ديد كه به او فرمودند: چگونه ديدى غنى كردن ما تو را چون اختيار كردى قرابت ما را بر قرابت خود؟ پس نماند در مكه و مدينه از آنها كه بر ذمت ايشان چيزى از آن صد هزار درهم بود مگر آنكه محمد صلى الله عليه و آله و على (عليه السلام) در خواب ديدند كه به ايشان فرمودند كه: اگر بامداد حق فلان مرد را از ميراث پسر عمش به او نرسانى ما بامداد تو را هلاك و مستاءصل مى گردانيم و نعمت تو را از تو زايل مى نمائيم و تو را از حشم و اهلت جدا مى كنيم؛ صبح كه شد هر كه از آن مال بر ذمت او بود همه را به نزد آن مرد آورد تا آنكه در همان بامداد جميع آن صد هزار درهم نزد او حاضر شد، و هر كه در مصر مالى از او نزد او بود محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) در خواب او را امر كردند با تهديد كه تعجيل كنند در رساندن مال آن مرد و در اسرع ازمنه به او برسانند.

و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) به خواب آن مرد مؤمن آمدند و به او گفتند: چگونه ديدى صنع خدا را نسبت به تو؟ امر كرديم هر كه در مصر مال تو نزد او بود كه بزودى به تو برساند، آيا مى خواهى امر كنيم حاكم مصر را كه مستغلات و املاك تو را بفروشد و حواله كند كه در مدينه به تو بدهند كه به عوض آنها املاك در مدينه بخرى؟ گفت: بلى، پس محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) در خواب حاكم مصر را فرمودند كه املاك او را بفروشد و زرش را حواله كند. حاكم، املاك را به سيصد هزار اشرفى فروخت و از براى او فرستاد و او مالدارترين اهل مدينه شد، پس ‍ حضرت رسالت پناه (صلى الله عليه و آله و سلم) در خواب به او فرمود: اى بنده خدا! اين جزاى توست در دنيا براى آنكه اختيار كردى قرابت مرا به قرابت خود و در آخرت بدل هر حبه اى از اين مال در بهشت هزار قصر به تو عطا كنم كه كوچكترين آنها از جميع دنيا بزرگتر باشد و به قدر هر سوزنى از آنها بهتر از دنيا و آنچه در دنيا است بوده باشد.(561)
و ايضا امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود در تفسير ((رحمن)) كه: ((رحمن)) مشتق است از رحمت و در بعضى از نسخه ها از رحم.
و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه فرمود: خداوند عالم مى فرمايد: كه: منم رحمن و از براى رحم نامى از نام خود اشتقاق كردم و آن را رحم ناميدم، هر كه وصل كند رحم مرا من وصل نمايم او را به رحمت خود، و هر كه قطع كند رحم مرا من قطع كنم او را از رحمت خود.
پس حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از يكى از اصحاب خود پرسيد كه: مى دانى اين كدام رحم است كه هر كه او را وصل كند خداوند رحمان او را به رحمت خود وصل كند و هر كه او را قطع كند خداوند رحمن او را قطع كند؟
گفتند: ترغيب فرموده است:حق تعالى هر قومى را كه گرامى دارند خويشان و رحمهاى خود را.
حضرت فرمود كه: آيا ترغيب نموده است كه رحمهاى كافر خود را صله كنند و تعظيم نمايند كسى را كه خدا او را حقير شمرده است؟
گفت: نه، وليكن ترغيب كرده است ايشان را بر صله رحمهاى مؤمن خود.
حضرت فرمود كه: واجب گردانيده است حقوق رحمها را از براى آنكه متصل مى شود نسب ايشان به پدر و مادرهاى ايشان؟
گفت: بلى اى برادر رسول خدا.
فرمود كه: پس در صله رحم ايشان رعايت حقوق پدران و مادران مى كنند؟
گفت: بلى اى برادر رسول خدا.
فرمود كه: پدران و مادران ايشان غذا داده اند ايشان را در دنيا و نگاه داشته اند ايشان را از مكاره دنيا، و اينها نعمتى چندند زايل و مكروهى چندند كه منقضى مى شوند؛ و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى برد ايشان را بسوى نعمت دائم كه آخر شدن ندارد و نگاه مى دارد ايشان را از مكروه ابدى چند كه برطرف نمى شوند، پس كداميك از اين دو نعمت عظيمتر است؟
گفت: نعمت رسول خدا جليلتر و عظيمتر و بزرگتر است.
حضرت فرمود كه: پس چگونه جايز باشد كه ترغيب كند بر قضاى حق كسى كه خدا حق آن را حقير شمرده و تحريص نكند بر قضاى حق كسى كه خدا حق آن را بزرگ شمرده؟
گفت: جايز نيست.

فرمود كه: پس حق رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) عظيمتر است از حق پدر و مادر، و حق رحم و خويشان او عظيمتر است از حق رحم پدر و مادر، پس ‍ رحم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اولى است به صله و اعظم است در قطع كردن، پس عذاب و كل عذاب براى كسى است كه قطع كند آن را، و ويل و اعظم عذاب براى كسى است كه قطع تعظيم حرمت آن بكند، مگر نمى دانيد كه حرمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) حرمت خداست و حق تعالى حقش عظيمتر است از هر منعمى كه غير اوست زيرا كه هر منعمى كه غير اوست انعام نمى كند مگر به توفيق او.
و خطاب نمود حق تعالى به حضرت موسى (عليه السلام) كه: يا موسى! آيا مى دانى كه رحمت من نسبت به تو به چه مرتبه رسيده است؟
موسى عرض كرد: تو رحم كننده ترى نسبت به من از مادر من.
حق تعالى فرمود: يا موسى! مادرت رحم نكرده است تو را مگر به سبب زيادتى رحمت من، من او را مهربان گردانيدم بر تو من او را چنين كردم كه خواب شيرين خود را ترك كرد از براى تربيت تو، اگر چنين نمى كردم او و ديگران نسبت به تو يكسان بودند؛ يا موسى! آيا مى دانى كه بنده اى از بندگان من آنقدر گناه مى دارد كه به اطراف آسمان مى رسد و من مى آمرزم گناهان او را و پروا نمى كنم؟
موسى گفت: چگونه پروا نمى كنى؟
فرمود كه: براى يك خصلت شريف كه در آن بنده است كه آن خصلت را دوست مى دارم، و آن خصلت آن است كه دوست مى دارد برادران مؤمن خود را و به احوال ايشان مى رسد و ايشان را با خود مساوى مى گرداند و تكبر نمى كند بر ايشان، پس چون چنين كند مى آمرزم گناهانش را و پروا نمى كنم ؛ يا موسى! بدرستى كه فخر كردن رداى من است و كبريا از آن من، هر كه با من در اين دو صفت منازعه كند او را عذاب مى كنم به آتش خود؛ يا موسى! از جمله تعظيم جلال من آن است كه هر كه را بهره اى از مال فانى دنيا به او داده باشم گرامى دارد بنده مؤمن مرا كه دستش از دنيا كوتاه باشد، و اگر تكبر كند بر او عظيم جلال مرا سبك شمرده.

پس حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود كه: آن رحمى كه خدا آن را از رحمان مشتق نموده، رحم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و از جمله عظيم دانستن خدا عظيم دانستن محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و از جمله عظيم دانستن محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) عظيم دانستن رحم و خويشان محمد صلى الله عليه و آله است، و بدرستى كه هر مرد مؤمن و زن مؤمنه از شيعيان ما او از رحم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است و تعظيم ايشان تعظيم محمد صلى الله عليه و آله است، پس واى بر كسى كه استخفاف كند به چيزى از رحم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و خوشا حال كسى كه تعظيم كند حرمت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را و گرامى دارد و صله كند رحم و قرابت او را.(562)
و در اخبار بسيار در كافى و ساير كتب منقول است در تفسير قول حق تعالى و اعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول ولذى القربى (563) كه مراد از ذى القربى، ائمه معصومين (عليهم السلام) اند كه يك حصه خمس از امام زمان است و حصه خدا و حصه رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) از اوست، پس نصف خمس از امام زمان است و نصف ديگر از يتيمان و مساكين و ابناء سبيل سادات است.(564)
و ايضا اخبار بسيار روايت نموده اند در تفسير آيه انفال كه مى فرمايد: ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول ولذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل (565) كه مراد از ذوى القربى، ائمه معصومين (عليهم السلام) اند.(566)

و ايضا اخبار كثيره روايت كرده اند در تفسير قول حق تعالى و اولوا الارحام بعضهم اولى ببع فى كتاب الله (567) يعنى: ((اولوالارحام و خويشان، بعضى از ايشان اولايند به بعضى در كتاب خدا)) كه فرموده اند: اين آيه در شاءن فرزندان حضرت امام حسين (عليه السلام) نازل شده است و در باب امامت و امارت و خلافت است كه به فرزند مى رسد و به برادر و عم نمى رسد،(568) و در بعضى روايات وارد شده كه : مراد آن است كه قرابت پيغمبر و خويشان او احقند به خلافت او از ديگران.(569)
و در تفسير على بن ابراهيم و عياشى از حضرت امام موسى (عليه السلام) روايت كرده اند در تفسير اين آيه كريمه والذين يصلون ما امر الله به ان يوصل (570) يعنى: ((آن جماعتى كه وصل مى كنند آن چيزى را كه خدا امر به وصل آن كرده))، حضرت فرمود كه: رحم آن محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) چسبيده است به عرش الهى و مى گويد: خداوندا! وصل كن هر كه مرا وصل كند و قطع كن هر كه مرا قطع كند؛ و اين آيه در رحمهاى ديگر نيز جارى است.(571)
و در معانى الاخبار روايت كرده است كه: رحم ائمه از آل محمد (عليهم السلام) چنگ مى زند به عرش در روز قيامت و رحمهاى مؤمنان نيز چنگ مى زنند و مى گويند: پروردگارا! وصل كن به رحمت خود هر كه ما را وصل نموده باشد و قطع كن رحمت خود را از هر كه از ما قطع كرده باشد، پس ‍ حق تعالى مى فرمايد: كه: منم رحمان و توئى رحم، اشتقاق نموده ام نام تو را از نام خود پس هر كه تو را وصل نموده باشد من او را وصل مى كنم به رحمت خود و هر كه تو را قطع نموده باشد من او را قطع مى كنم؛ و به اين سبب حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: رحم قرابتى است از خداوند رحمن مشترك ميان خدا و بندگان.(572)
و عياشى از حضرت صادق (عليه السلام) در تأويل اين آيه روايت نموده است كه: صله رحم داخل است در اين آيه، و غايت تأويلش صله و احسان توست نسبت به ما اهلبيت. (573)
و ابن شهر آشوب نيز از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده در تفسير قول حق تعالى و اتقوا الله الذى تساءلون به والارحام (574) كه مراد از ارحام، قرابت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است و سيد و بزرگ ايشان حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است، امر كرد خدا مردم را به مودت ايشان پس مخالفت نمودند آنچه را به آن مامور شده بودند.(575)
و در تفسير فرات از ابن عباس روايت كرده كه: اين آيه نازل شده در شاءن حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) و ذى ارحام او، زيرا كه هر سبب و نسبى منقطع مى شود در روز قيامت مگر كسى كه سبب و نسبتش به آن حضرت منتهى مى شود.(576)
مترجم گويد كه:
اكثر قراء ((والارحام)) به نصب خوانده اند، و حمزه كه يكى از قراى سبعه است ((والارحام)) به كسر خوانده، و بناى تأويل اين دو حديث بر قرائت اول است يعنى: بپرهيزيد از رحمها و قطع كردن آنها.
و عياشى از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است در تفسير آيه كريمه ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء والمنكر و البغى (577) يعنى: خدا امر مى كند به عدالت - كه توسط در عقايد است - ميان افراط و تفريط مثل امر بين الامرين ميان جبر و تفويض و اخراج حق تعالى از حد تعطيل و تشبيه و امثال آنها، و احسان كه نيك بعمل آوردن عبادات يا نيكى كردن به عبادالله و ايتاء ذى القربى يعنى: به خويشان عطا نمودن آنچه ايشان را در كار باشد، و نهى مى كند از فحشاء يعنى افراط در متابعت قوه شهوانى، و منكر كه افراط در متابعت قوه غضبى، و بغى كه استيلا و تسلط و تجبر بر خلق باشد، اينها موافق ظاهر لفظ و اقوال مفسران است.
حضرت فرمود كه: عدل، محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه اساس ‍ عدالت را آن حضرت گذاشت؛ و احسان، على بن ابى طالب (عليه السلام) است كه شرايع و عبادات را از براى خلق تمام كرد. و فرمود: ايتاء ذى القربى مراد قرابت ما است كه خدا امر كرده است بندگان را به مودت ما و ادا كردن حقوق ما و نهى كره است ايشان را از فحشا و منكر و بغى يعنى بغى بر اهل بيت و خواندن مردم را بسوى غير ايشان.(578)
و محمد بن العباس و غير او به سندهاى معتبر روايت نموده اند كه: جبرئيل بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض نمود: يا محمد! از براى تو فرزندى متولد خواهد شد كه امت تو او را شهيد خواهند كرد بعد از تو، حضرت فرمود كه: يا جبرئيل! من به چنين فرزندى احتياج ندارم، جبرئيل گفت: يا محمد! امامان از او بهم خواهند رسيد.
و به روايت ديگر: به آسمان رفت و برگشت و گفت: پروردگارت تو را سلام مى رساند و بشارت مى دهد تو را كه در ذريه او امامت و ولايت و وصيت را قرار داده، گفت: راضى شدم.
پس حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به نزد حضرت فاطمه (سلام الله عليها)آمد و فرمود: فرزندى از تو متولد خواهد شد كه امت من بعد از من او را خواهند كشت، حضرت فاطمه (سلام الله عليها)گفت نت من به چنين فرزندى احتياج ندارم؛ سه مرتبه اين را فرمود و اين جواب را شنيد، در آخر فرمود: ائمه و اوصياء از او بهم خواهند رسيد، گفت: راضى شدم اى پدر.
پس حامله شد به حضرت امام حسين (عليه السلام) پس خدا او را با آنچه در بطن مطهر او بود از شر شيطان حفظ نمود، و شش ماه كه گذشت متولد شد، و كسى نشنيده است كه فرزندى شش ماهه متولد شود و بماند مگر حضرت امام حسين (عليه السلام) و حضرت يحيى (عليه السلام).
و چون متولد شد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) زبان مبارك خود را در دهان شريف او گذاشت و مكيد و شير و عسل در دهان او مى ريخت، و امام حسين (عليه السلام) از زنى شير نخورد و گوشت و خونش از آب دهان حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) روئيده شد، و اشاره به اين است قول حق تعالى و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا(579) يعنى: ((وصيت كرديم انسان را به پدر و مادرش نيكى كند، حمل كرد مادرش او را از روى كراهت و بر زمين گذاشت از روى كراهت و مدت حملش تا شير باز گرفتنش سى ماه بود))(580) پس اين آيه مناسب آن حضرت است از چند جهت:

يكى آنكه: حمل و وضع از روى كراهت بودن مخصوص آن حضرت است به اعتبار خبر شهادت.
دوم آنكه: مدت حمل و فصال سى ماه بودن به آيه ديگر كه دلالت مى كند بر آنكه مدت رضاع دو سال است اشاره است به آنكه مدت حمل شش ماه بوده، و دانستى كه در اين امت مخصوص آن حضرت بود.
سوم آنكه: بعد از اين مى فرمايد: حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضاه (581) يعنى: ((تا آنكه رسيد به حد نهايت قوت بدن و عقل و رسيد به چهل سال گفت: پروردگارا! الهام كن مرا و توفيق بده كه شكر كنم نعمت تو را آن نعمتى كه انعام كرده اى تو بر من و بر پدر و مادر من و اينكه بكنم عملى كه بپسندى آن را))، و اين مناسب آن حضرت است كه امامت آن حضرت در حوالى سال چهل از عمر شريف آن حضرت بود.
چهارم آنكه: بعد از اين فرموده است:و اصلح لى فى ذريتى (582) يعنى: ((و اصلاح كن از براى من در ميان ذريه من)) يعنى بعضى از ايشان را، و اين مناسب آن حضرت است كه دعا از براى امامان از ذريه خود كرد به امامت؛ لهذا دعا از براى بعضى از ايشان كرد زيرا كه نمى توانست بود كه همه امام شوند، چنانچه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: اگر اصلح لى ذريتى مى گفت هر آينه همه ذريه آن حضرت امام مى شدند.(583)

و احاديث بسيار در آيه و آت ذا القربى حقه و المسكين (584) وارد شده از طريق عامه و خاصه كه مراد از ذى القربى، فاطمه عليها السلام است؛ و مراد از حق، فدك است. و بعد از نزول اين آيه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله عليها)را طلبيد و فدك را به او تسليم نمود.(585) و ذكر هر يك از اين اخبار، موضع ديگر دارد كه انشاء الله در آنجا بيان خواهد شد.

پاورقی

547- سوره بلد: 3.
548- مجمع البيان 5/493.
549- مناقب ابن شهر آشوب 1/347، و در آن ((مسنم بن قيس)) است؛ بصائر الدرجات 372؛ اختصاص 329.
550- تأويل الايات الظاهرة 2/798؛ كافى 1/414.
551- تأويل الايات الظاهرة 2/798.
552- بلد: 2.
553- تأويل الايات الظاهرة 2/798؛ تفسير برهان 4/462.
554- لقمان: 14.
555- سوره لقمان: 15.
556- كافى 1/428؛ تفسير قمى 2/148.
557- بحارالانوار 23/270.
558- سوره نساء: 36.
559- تفسير فرات كوفى 104.
560- سوره بقره: 83.
561- تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) 329 - 338.
562- تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) 34 - 37.
563- سوره انفال: 41.
564- كافى 1/538؛ تفسير قمى 1/278.
565- سوره حشر: 7.
566- كافى 1/539؛ تأويل الايات الظاهرة 2/677.
567- سوره انفال 75؛ سوره احزاب: 6.
568- كافى 1/288؛ علل الشرايع 206؛ تأويل الايات الظاهرة 2/447 - 448.
569- كفاية الاثر 175؛ تفسير عياشى 2/70 و 72.
570- سوره رعد: 21.
571- تفسير قمى 1/363؛ تفسير عياشى 2/208.
572- معانى الاخبار 302.
573- تفسير عياشى 2/208.
574- سورهى نساء: 1.
575- مناقب ابن شهر آشوب 4/195.
576- تفسير فرات كوفى 101؛ تفسير حبرى 253؛ شواهد التنزيل 1/174.
577- نحل: 90.
578- تفسير عياشى 2/267.
579- احقاف: 15.
580- تأويل الايات الظاهرة 2/578 - 580؛ كامل الزيارات 55 - 57؛ كافى 1/464؛ علل الشرايع 206.
581- احقاف: 15.
582- احقاف 15.
583- كامل الزيارات 57؛ علل الشرايع 206.
584- سوره اسراء: 26.
585- كافى 1/543؛ امالى شيخ صدوق 424؛ شواهد التنزيل 1/438 - 442؛ تفسير الدر المنثور 4/177.