فصل سى و پنجم: در بيان آنكه ايشانند خلفاى خدا كه مى خواهد ايشان را متمكن گرداند در زمين و وعده نصرت به ايشان داده است و بعضى از آيات كه در شاءن قائم آل محمد (عليه السلام) نازل شده و در آن آيات بسيار است

اول: نتلوا عليك من نبا موسى و فرعون بالحق لقوم يومنون # ان فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفة منهم يذبح ابناءهم و يستحيى نساءهم انه كان من المفسدين # و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين # و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون (1649) يعنى: ((مى خوانيم بر تو از خبر موسى و فرعون به حق و راستى براى گروهى كه ايمان مى آورند، بدرستى كه فرعون بلندى يافت در زمين و گردانيد اهل زمين را فرقه هاى مختلف، ضعيف مى داشت گروهى را از ايشان، مى كشت پسران ايشان را و زنده مى گذاشت زنان آنها را براى خدمت كردن، بدرستى كه او از افساد كنندگان بود؛ و مى خواهيم كه منت گذاريم بر آن كسانى كه ضعيف گردانيده شده اند در زمين و بگردانيم ايشان را پيشوايان و بگردانيم ايشان را وارثان و متمكن گردانيم ايشان را در زمين و بنمائيم فرعون و هامان و لشكرهاى ايشان را از ايشان آنچه بودند كه بيم داشتند از آن.))
على بن ابراهيم گفته است كه: خبر داد خدا پيغمبر خود را به آنچه رسيد به موسى (عليه السلام) و اصحاب او از فرعون از كشتن و ستم نمودن تا آنكه تسلى باشد از براى آن حضرت در آنچه به اهل بيت او خواهد رسيد از ستم كردن و كشتن، پس بعد از تسلى دادن بشارت داد آن حضرت را كه بعد از اين ظلمها كه بر ايشان واقع شود تفضل خواهد كرد بر ايشان و ايشان را خليفه هاى خود خواهد گردانيد در زمين و امامان و پيشوايان خواهد كرد ايشان را بر امت او و در رجعت ايشان را با دشمنان ايشان به دنيا برخواهد گردانيد تا انتقام بكشند از آنها، پس فرمود و نريد ان نمن تا آنجا كه گفت و نرى فرعون و هامان و جنودهما و اينها كنايه است از آنها كه غصب نمودند حق آل محمد (عليهم السلام) را - يعنى اولى و دومى و اتباع ايشان -؛ منهم يعنى از آل محمد (عليهم السلام)، ما كانوا يحذرون يعنى: آنچه حذر مى كردند از آنها از كشته شدن و عذاب، و اگر مراد غلبه موسى بود بر فرعون بايست ضمير مفرد بياورد نه ضمير جمع، ذكر موسى و فرعون بر سبيل مثال است يعنى چنانكه فرعون مدتى ستم كرد بر موسى و اصحاب او و آخر او را ظفر داديم بر آنها و آنها را هلاك كرديم همچنين مدتها انواع ستمها و كشتن و خايف شدن از فراعنه اين امت به اهل بيت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) خواهد رسيد، در آخر ايشان را با دشمنان ايشان به دنيا برخواهيم گردانيد كه از آنها انتقام بكشند.
و بتحقيق كه حضرت امير (عليه السلام) در بعضى از خطبه ها اشاره به اين مثل زده است و فرموده: ايها الناس! اول كسى كه بغى كرد بر خدا در روى زمين عناق دختر آدم (عليه السلام) بود، خداوند يگانه بيست انگشت براى او خلق كرده بوده و در هر انگشتى دو ناخن دراز داشت مانند دو داس بزرگ كه به آن درو كنند، و چون مى نشست يك جريب (1650) از زمين در زير خود مى گرفت، و چون بغى كرد و كافر شد و بر مردم ستم كرد حق تعالى برانگيخت براى هلاك او شيرى را مانند فيل و گرگى را مانند شتر و كركسى را مانند درازگوش، و در او خلقت اين حيوانات چنين بزرگ بودند، پس ‍ خداوند قهار اينها را بر او مسلط گردانيد تا او را كشتند، بدرستى كه خدا فرعون و هامان را كشت - يعنى ابوبكر و عمر - و قارون را فرو برد در زمين - يعنى عثمان به قريه آنكه بعد از اين شكايت فرمود از اينها كه غصب حق او كردند - و فرمود كه: توبه ايشان مقبول نيست و ايشان در عذاب خدا هستند در برزخ تا به جهنم روند، و چه بسيار شبيه است مثل قائم آل محمد (عليه السلام) به موسى (عليه السلام) كه پنهان متولد شد و پيوسته از فرعون و اصحاب او پنهان و ترسان بود تا ظاهر شد و بر ايشان غالب گرديد، و قائم (عليه السلام) نيز چنين بود امرش و چنان خواهد بود خروجش و ظهورش انشاء الله.(1651)

و در معانى الاخبار از مفضل روايت كرده است كه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) روزى نظر فرمود بسوى على و حسنين (عليهم السلام) پس گريست و فرمود كه: شمائيد آنها كه ضعيف خواهند گردانيد بعد از من، مفضل پرسيد كه: مراد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) از اين سخن چه بود؟ حضرت فرمود كه: يعنى شما امامان خواهيد بود بعد از من چنانچه خدا فرموده و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة تا آخر آيه، پس خدا وعده داده است مستضعفون را كه امامان گرداند ايشان را، و اين آيه جارى است در ما اهل بيت تا روز قيامت و در هر عصرى امامى از ما خواهد بود.(1652)

و ايضا از حضرت امير (عليه السلام) روايت كرده كه: اين آيه در شاءن ماست.(1653)
و ابن ماهيار و شيخ طبرسى و ديگران به سندهاى بيار از آن حضرت روايت كرده اند كه فرمود: بحق آن خداوندى كه دانه را شكافته و گياه را رويانيده و خلايق را آفريده كه البته اين دنياى غدار ميل خواهد كرد و مهربان خواهد شد بر ما بعد از چموشى چنانچه ناقه بدخوى و دندان گيرنده مهربان مى شود با فرزند خود؛ پس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود.(1654)
و عياشى روايت نموده است كه: روزى حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) نظر كرد به حضرت صادق (عليه السلام) و فرمود: بخدا سوگند كه اين از آنهاست كه خدا در اين آيه فرموده است؛ و اين آيه را خواند.(1655)

و ايضا از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: بحق خداوندى كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را به حق فرستاده است كه نيكوكاران از ما اهل بيت و شيعيان ايشان به منزله موس يو شيعيان اويند، و دشمنان ما و اتباع ايشان بمنزله فرعون و اتباع اويند.(1656)
و فرات بن ابراهيم از ثوير بن ابى فاخته روايت كرده است كه: حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود كه: قرآن بخوان؛ من سوره طسم را خواندم، چون به آنجا رسيدم و نجعلهم الوارثين حضرت فرمود: بس است، و فرمود: بحق خداوندى كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را فرستاده است كه ابرار از ما اهل بيت و شيعيان ما به منزله موسى (عليه السلام) و شيعيان اويند.(1657)
و على بن ابراهيم و ديگران از منهال بن عمرو روايت كرده اند كه بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) پرسيد كه: چگونه صبح كرده اى؟ فرمود كه: صبح كرده ايم در ميان قوم خود مانند بنى اسرائيل در ميان آل فرعون كه مى كشند مردان ما را و اسير مى نمايند زنان ما را.(1658)

و اخبار در نزول اين آيات در شاءن اهل بيت (عليهم السلام) بسيار است و در احوال حضرت قائم (عليه السلام) مذكور خواهد شد انشاء الله، و تطبيق اين تأويلات بر آيات به نحوى كه در آيات فصول سابقه ذكر كرديم نهايت وضوع را دارد.
دوم: مالكم لا تقاتلون فى سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء والولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا(1659) يعنى: ((چيست شما را كه كارزار و قتال نمى كنيد در راه خدا و در راه آنها كه ضعيف گردانيده اند ايشان را از مردان و زنان، آنها كه مى گويند: اى پروردگار ما! بيرون بر ما را از اين قريه كه ستمكارند اهل آن و بگردان از براى ما از نزد خود ياورى و بگردان از براى ما از نزد خود يارى كننده اى؛)) اكثر مفسران گفته اند كه: اين ضعيفان جماعتى هستند كه در مكه به دست كفار گرفتار بودند به سبب اسلام، كافران ايشان را عذاب و شكنجه مى كردند و قدرت بر هجرت به مدينه نداشتند، خدا مسلمانان را تحريص بر قتال كفار نموده كه ايشان را خلاص نمايند از ظلم آنها.(1660)

و عياشى به روايات معتبره از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده است كه: اين آيه در شاءن اهل بيت (عليهم السلام) است،(1661) كه ظالمان اين امت ايشان را ضعيف گردانيده اند و ياورى ندارند، و خدا امر كرده مسلمانان را كه در راه ايشان جهاد كنند و ايشان را بر دشمنان يارى دهند؛ و ايشان را با خدا مقرون گردانيدن به اين تأويل انسب است، و بنابر اين تأويل ممكن است كه مراد از قريه، مدينه طيبه باشد، و لهذا حضرت امير (عليه السلام) از آنجا به كوفه هجرت فرمود و اهل كوفه يارى آن حضرت كردند، يا آنكه اين تأويل بطن آيه است و منافات با ظاهر آيه ندارد.

سوم: وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لا يشركون بى شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون (1662) يعنى: ((وعده داده است خدا آنها را كه ايمان آورده اند از شما و نموده اند كارهاى شايسته را كه هر آينه خليفه گرداند ايشان را در زمين چنانكه خليفه گردانيد آنان را كه بودند پيش از ايشان، و هر آينه متمكن خواهد گردانيد براى ايشان دين ايشان را كه پسنديده است براى ايشان، و هر آينه تبديل خواهد كرد براى ايشان بعد از ترس آنها از دشمنان، ايمنى را كه بپرستند مرا و شريك نگردانند با من چيزى را در پرستيدن، و هر كه كافر شود بعد از اين پس آنها هستند فاسقان.))
كلينى و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده اند كه: اين آيه كريمه مخصوص امامان و واليان امر است بعد از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و وعده فرموده است:و بشارت داده ايشان را كه آنها را خليفه گرداند براى علم و دين و عبادت خود چنانچه اوصياى حضرت آدم را بعد از او خليفه گردانيد.(1663)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: اين آيه در شاءن قائم آل محمد (عليه السلام) نازل شده است.(1664)
و عياشى و ديگران از حضرت على بن الحسين (عليه السلام) روايت كرده اند كه: اين ايمنى از براى شيعيان ما در زمان مهدى اين امت خواهد بود، و اين است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در شاءن او فرموده كه ن اگر باقى نمانده باشد از دنيا مگر يك روز خدا البته آن روز را دراز گرداند تا مردى از فرزندان من والى شود بر مردم كه همنام من باشد و زمين را پر از عدالت گرداند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد.(1665)
و فرات بن ابراهيم به سندهاى بسيار روايت كرده است كه: اين آيه در شاءن آل محمد (عليهم السلام) است.(1666)

و در دعاها و زيارات بسيار اين مضمون وارد شده است و در باب آياتى كه در شاءن حضرت قائم (عليه السلام) نازل شده با ساير اخبار مذكور خواهد شد انشاء الله.
چهارم: الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكود و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر ولله عاقبة الامور # و ان يكذبوك فقد كذبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود # و قوم ابراهيم و قوم لوط # و اصحاب مدين و كذب موسى فامليت للكافرين ثم اخذتهم فكيف كان نكير(1667) يعنى: ((آنان كه اگر متمكن گردانيم ايشان را در زمين برپا مى دارند نماز را و مى دهند زكات را و امر مى كنند مردم را به نيكيها و نهى مى كنند از بديها و مر خداى را است عاقبت امور، و اگر تكذيب كنند تو را پس بتحقيق كه تكذيب كردند پيش از ايشان قوم نوح و عاد - كه قوم هود بودند - و ثمود - كه قوم صالح بودند - و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين - كه قوم شعيب بودند -، و تكذيب كرده شد موسى پس مهلت دادم مر كافران را پس گرفتم ايشان را، پس چگونه بود انكار من بر ايشان؟)).

ابن شهر آشوب و ابن ماهيار و فرات و غير ايشان به سندهاى بسيار روايت كرده اند از امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) كه: مائيم آنها كه خدا در اين آيه فرموده است.(1668)
و ايضا ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: روزى نزد پدرم امام جعفر (عليه السلام) بودم در مسجد، ناگاه مردى آمد و نزد آن حضرت ايستاد و گفت: اى فرزند رسول خدا! به من دشوار شده است فهميدن اين آيه در كتاب حق تعالى و از جابر جعفى سؤال كردم مرا ارشاد نمود كه از شما سؤال كنم، حضرت فرمود كه: كدام است آن آيه؟ گفت: الذين ان مكناهم تا آخر، فرمود: بلى در شاءن ما نازل شده است و سببش آن بود كه ابوبكر و عمر و جمعى ديگر با ايشان - كه حضرت همه را نام برد - جمع شدند نزد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) و عرض كردند: يا رسول الله! اين امر - يعنى امارت و خلافت - بعد از توبه كه بر خواهد گشت؟ بخدا سوگند اگر به مردى از اهل بيت تو برسد ما مى ترسيم از ايشان بر جان خود و اگر به غير ايشان برسد شايد نزديكتر و مهربانتر باشند نسبت به ما، پس در غضب شد حضرت از اين سخن غضب شديدى، پس فرمود: بخدا سوگند كه اگر ايمان آورده بوديد به خدا و رسول او دشمن نمى داشتيد اهل بيت مرا زيرا كه دشمنى ايشان دشمنى من است و دشمنى من كافر بودن است به خدا، ديگر آنكه خبر مرگ مرا بر روى من گفتيد، بخدا سوگند كه اگر خدا ايشان را متمكن گرداند در زمين البته برپا دارند نماز را در وقتش و ادا كنند زكات را در محلش و البته امر كنند به نيكيها و نهى كنند از بديها و البته خدا به خاك مذلت مى مالد بينى مردانى چند را كه دشمن دارند مرا و اهل بيت مرا و فرزندان مرا، پس ‍ خدا اين آيه را فرستاد الذين ان مكناهم تا آخر آيه، پس ايشان قبول نكردند اين آيه را پس حق تعالى اين آيه را فرستاد و ان يكذبوك فقد كذبت قبلهم تا آخر آيه.(1669)
و ايضا ابن ماهيار از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: آيه اول در شاءن مهدى آل محمد (عليه السلام) و اصحاب او نازل شده است كه خدا ايشان را پادشاهى مى دهد در مشرق و مغرب زمين و دين حق را به آنها ظاهر مى گرداند و مى ميراند و زايل مى گرداند به او و به اصحاب او بدعتهاى باطل را چنانكه سفيهان و ظالمان حق را ميراندند، و چنان خواهند كرد كه اثرى از ظلم و ستم نماند و امر خواهند كرد مردم را به نيكيها و منع خواهند نمود از بديها و مر خدا را است عاقبت امور.(1670)
پنجم: افمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقيه كمن متعناه متاع الحيوة الدنيا ثم هو يوم القيامة من المحضرين (1671) يعنى: ((آيا پس كسى كه وعده داده ايم او را وعده اى نيكو پس او ملاقات مى كند آن وعده را و به او مى رسد مثل كسى است كه بهره مند گردانيديم او را از متاع هاى زندگانى دنياپس او خواهد بود در قيامت از حاضر شدگان در عذاب الهى و آن لذتهاى دنيا به او نفعى نخواهد بخشيد.))
ابن ماهيار روايت كرده است كه: اين آيه در شاءن اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حمزه نازل شده است.(1672)

و ديلمى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: وعده داده شده، على بن ابى طالب (عليه السلام) است كه خدا وعده داده است او را كه انتقام بكشد از براى او از دشمنانش در دنيا و وعده داده خدا او را و دوستان او را به بهشت در آخرت، پس آنها كه در عذاب حاضر خواهند شد دشمنان آن حضرتند كه حق او را غصب كردند در دنيا و به ناحق پادشاهى يافتند و خدا مهلت داد ايشان را.(1673)
ششم: سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق (1674) يعنى: ((زود باشد بنمائيم ايشان را آيتها و علامتهاى خود را در آفاق و اطراف زمين و در جانهاى ايشان تا ظاهر شود براى ايشان كه اوست حق.))
ابن ماهيار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: نمودن آيات در آفاق، تنگ كردن اطراف زمين است بر سنيان در زمان حضرت قائم (عليه السلام)؛ و نمودن در جان هاى ايشان به آن است كه بعضى از سنيان در آن زمان به صورت حيوانات مسخ خواهند شد تا ظاهر شود بر ايشان كه اوست قائم آل محمد يا او حق است.(1675)

پاورقی

1649- قصص: 3 - 6.
1650- جريب: مساحتى از زمين معادل ده هزار متر مربع، گريب و گرى هم گفته شده. (فرهنگ عميد 1/811.)
1651- تفسير قمى 2/133.
1652- معانى الاخبار 79؛ شواهد التنزيل 1/555.
1653- تفسير فرات كوفى 313؛ امالى شيخ صدوق 387؛ شواهد التنزيل 1/557 و 558.
1654- تأويل الايات الظاهرة 1/414؛ مجمع البيان 4/239؛ تفسير فرات كوفى 314؛ شواهد التنزيل 1/557.
1655- مجمع البيان 4/239 به نقل از عياشى؛ ارشاد شيخ مفيد 1/180؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/233.
1656- مجمع البيان 4/239.
1657- تفسير فرات كوفى 314.
1658- تفسير قمى 2/134؛ مقتل خوارزمى 2/72؛ الفتوح 5/133؛ الملهوف 222 - 223 كه در دو مصدر اخير بجاى ((صبح كرده اى))، ((شب كرده اى)) است.
1659- نساء: 75.
1660- مجمع البيان 2/76؛ تفسير كشاف 1/534؛ تفسير فخر رازى 10/182.
1661- تفسير عياشى 1/257؛ همچنين رجوع شود به مناقب ابن شهر آشوب 2/237 كه روايت در آنجا در ذيل آيه 98 سوره نساء الا المستضعفين من الرجال... آمده است.
1662- سوره نور: 55.
1663- كافى 1/193 و 250؛ تأويل الايات الظاهرة 1/369.
1664- تفسير قمى 2/108.
1665- مجمع البيان 4/152 به نقل از عياشى؛ تأويل الايات الظاهرة 1/369. و براى اطلاع از بعضى مصادر عامه كه در آنها احاديث رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) درباره حضرت قائم (عليه السلام) به مضامينى كه در اين روايت آمده است، رجوع شود به جامع الاصول 11/48؛ فرائد السمطين 2/310 - 338؛ الفصول المهمة 287 - 290؛ فضائل الخمسة 3/399.
1666- تفسير فرات كوفى 288 و 289؛ شواهد التنزيل 1/537.
1667- حج: 41 - 44.
1668- مناقب ابن شهر آشوب 4/454؛ تأويل الايات الظاهرة 1/342، و روايت در آنجا از امام كاظم (عليه السلام) است؛ تفسير فرات كوفى 274؛ مجمع البيان 4/88؛ شواهد التنزيل 1/522.
1669- تأويل الايات الظاهرة 1/342.
1670- تأويل الايات الظاهرة 1/343.
1671- قصص: 61.
1672- تأويل الايات الظاهرة 1/422؛ شواهد التنزيل 1/563 - 564؛ اسباب النزول 280؛ تفسير طبرى 10/92؛ فرائد السمطين 1/364؛ ينابيع المودة 1/284 - 285 و 2/177.
1673- فصلت: 53.
1674- فصلت: 53.
1675- تأويل الايات الظاهرة 2/541؛ كافى 8/381.