فصل سى و هفتم: در بيان آنكه ايشان داخلند در حرمتهاى الهى

حق تعالى مى فرمايد:: و من يعظم حرمات الله فهو خير له عند ربه (1731) يعنى: ((و هر كه تعظيم كند و بزرگ شمارد حرمتهاى خدا را، پس آن بهتر است از براى او نزد پروردگار او))، و حرمت در لغت امرى است كه رعايت آن لازم باشد و استخفاف آن روا نباشد.
و در اين آيه بعضى از مفسران گفته اند كه مناسك حج است؛ و بعضى گفته اند كه كعبه است و مكه و ماه رام و مسجد الحرام.(1732)

و ابن بابويه به سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: خدا را سه حرمت است كه مثل آنها چيزى نيست: كتاب خدا كه حكمت و نور خداست؛ و خانه كعبه كه آن را قبله مردم گردانيده است و قبول نمى كند نماز را از كسى كه رو بغير آن بكند و متوجه غير آن گردد؛ و عترت پيغمبر شما.(1733)
و ايضا از طريق مخالفان از ابو سعيد خدرى روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خدا را سه حرمت است، هر كه حفظ آنها بكند خدا از براى او امور دين و دنياى او را حفظ كند، و هر كه حفظ آن حرمتها نكند خدا هيچ امر او را حفظ نكند، و آنها حرمت اسلام است و حرمت من و حرمت اهل بيت من است.(1734)
و ايضا از طريق ايشان از جابر انصارى روايت كرده است كه گت: شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه فرمود: مى آيند در روز قيامت سه چيز و نزد خدا شكايت مى كنند: مصحف و مسجد و عترت من؛ مصحف مى گويد: پروردگارا! مرا تحريف كردند و پاره نمودند؛ و مسجد مى گويد: پروردگارا! مرا معطل گذاشتند و ضايع كردند؛ و عترت مى گويد: پروردگارا! ما را كشتند و راندند و آواره كردند، پس به دو زانو مى نشينم از براى خصومت با مردم، پس خدا مى فرمايد: كه: من سزاوارترم كه در اين امور با مردم خصمى كنم.(1735)
و ديلمى از محدثان عامه در فردوس الاخبار نيز اين حديث را روايت كرده است.(1736)
و كلينى به سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: خداى عزوجل را در شهرها پنج حرمت است: حرمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و حرمت آل رسول (عليهم السلام)؛ و حرمت كتاب خدا، و حرمت كعبه، و حرمت مؤمن.(1737)
و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت امام موسى (عليه السلام) از پدر بزرگوارش روايت نموده است در تفسير آيه و من يعظم حرمات الله كه: اينها سه حرمتند كه رعايت همه واجب است و هر كه يكى از آنها را قطع كند شرك به خدا آورده است: اول، هتك حرمت خانه كعبه كه خدا محترم گردانيده است؛ دوم، معطل گردانيدن كتاب خدا و عمل كردن به غير آن؛ سوم، قطع كردن آنچه خدا واجب گردانيده است از فرض مودت و اطاعت ما.(1738)

مولف گويد كه:
از آيه كريمه و احاديث معتبره خاصه و عامه ظاهر مى شود كه تعظيم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى (عليهم السلام) در حال حيات و بعد از وفات واجب است و ايضا واجب است تعظيم هر چه منسوب به ايشان است از مشاهد مشرفه و ضرايح مقدسه ايشان و آثار ايشان و اخبار ايشان و ذريه ايشان كه بر طريقه ايشان باشد و راويان اخبار ايشان و حاملان علوم ايشان، زيرا كه تعظيم اينها همه به تعظيم ايشان بر مى گردد.

پاورقی

1731- حج: 30.
1732- مجمع البيان 4/82؛ تفسير بيضاوى 3/142.
1733- معانى الاخبار 117؛ خصال 146.
1734- خصال 146. و رجوع شود به احقاق الحق 9/511 و 18/442 و 454 كه در آن نام مصادر زيادى از عامه ذكر شده است.
1735- خصال 175.
1736- بحارالانوار 24/186.
1737- كافى 8/107.
1738- تأويل الايات الظاهرة 1/336.