فصل بيست و ششم: در بيان تأويلنحل است به ائمه (عليهم السلام)

خدا فرموده و اوحى ربك الى النحل يعنى: ((وحى فرستاد پروردگار تو بسوى زنبور عسل))؛ بعضى گفته اند يعنى الهام كرد او را؛ و بعضى گفته اند يعنى در طبيعت آن اين را قرار داد و بر اين طبع آن را خلق كرد، ان اتخذى من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون ((آنكه بگير از كوه ها خانه ها - از براى عسل - و از درختان و آنچه داربست مى كنند)) كه درخت انگور باشد و يا خانه ها و كندوها كه مردم براى ايشان مى سازند يا خانه هاى مسدّس (1470) كه خود بنا مى كنند كه جميع مهندسان در كار آنها حيرانند، ثم كلى من كل الثمرات ((پس بخور از انواع ميوه ها از هر ميوه كه خواهى))، فاسلكى سبل ربك ذللا ((پس داخل شو و حركت كن در راه ها كه پروردگار تو براى تو قرار داده است)) و سلوك آنها را براى تو آسان گردانيده است يا آنكه در حالتى كه تو مطيع و منقاد پروردگار خود باشى، يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه ((بيرون مى آيد از شكم آن زنبورها آشاميدنى - يعنى عسل - كه مختلف است رنگهاى آن)) بعضى سفيد است و بعضى زرد و بعضى مايل است به سرخى يا به سبزى، فيه شفاء للناس ((در آن عسل شفاى بسيار است از براى مردم از دردها)) و كم دوائى است كه عسل جزو آن نبوده باشد،(1471) ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون (1472) ((بدرستى كه در آنچه مذكور شده، آيت و دلالت عظيمى هست بر وجود علم و قدرت و حكمت الهى براى گروهى كه تفكر مى كنند در آنها.))

و اما تأويل اين آيات:
على بن ابراهيم از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مائيم نحل كه خدا وحى كرده است بسوى آن؛ و جبال، عربند، و خدا ما را امر كرده است كه شيعه از عرب بگيريم؛ و من الشجر يعنى از عجم؛ و مما يعرشون يعنى از موالى كه آزاد كرده هايند يا آنها كه داخل قبايل عرب شده اند از عجمان و از ايشان نيستند؛ و شراب و آشاميدنى به رنگهاى مختلف، انواع علوم است كه از ما به شما مى رسد.(1473)
و ايضا ديلمى از آن حضرت روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: نحل و زنبور كى آن رتبه دارد كه خدا بسوى آن وحى كند؟ اين آيه در شاءن ما نازل شده است و ما را تشبيه به نحل كرده است؛ و مائيم كه اقامت كرده ايم در زمين خدا به امر خدا؛ و كوه ها، شيعيان مايند؛ و شجر، زنان مؤمنه اند.(1474)
و عياشى از آن حرت روايت كرده است كه: نحل، كنايه است از ائمه (عليهم السلام)؛ و جبال، عربند؛ و شجر، آزاد كرده هايند؛ و مما يعرشون فرزندان و غلامانند كه آزاد نشده اند و ولايت خدا و رسول و ائمه را اختيار كرده اند؛ و آشاميدنى به رنگهاى مختلف، فنون علوم است كه ائمه به شيعيان خود تعليم مى نمايند؛ فيه شفاء للناس يعنى در علم شفا هست از براى ناس، و شيعيان ما ناس اند و غير شيعيان را خدا بهتر مى داند كه چه چيزند، و اگر معنى اين آيه آن باشد كه مردم گمان مى كنند كه مراد آن عسل است كه مردم مى خورند بايست كه هر بيمارى كه عسل بخورد شفا يابد زيرا كه فرموده خدا خلاف نمى شود و خلف در وعده خدا نمى باشد، بلكه شفا در علم قرآن است زيرا كه خدا مى فرمايد: و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين (1475) يعنى: ((مى فرستيم از قرآن آنچه او شفا و رحمت است از براى مؤمنان))، حضرت فرمود كه: پس قرآن شفا و رحمت است براى اهلش، و اهل آن ائمه هدايت كننده اند كه خدا در حق ايشان فرموده است:ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا(1476) يعنى: ((پس ميراث داديم قرآن را به آنان كه برگزيديم ايشان را از بندگان ما))(1477) و گذشت كه مراد، ائمه (عليهم السلام) اند.
و ايضا عياشى به سند ديگر روايت كرده است از آن حضرت كه: نحل، رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است؛ ان اتخذى من الجبال بيوتا يعنى زن بخواه از قريش؛ و من الشجر يعنى از ساير عرب؛ و مما يعرشون يعنى عجمان و موالى؛ و مراد به شراب مختلف الالوان، انواع علوم است.(1478)
و در تفسير فرات از امام موسى (عليه السلام) روايت كرده است كه: نحل، كنايه از ائمه (عليهم السلام) است؛ و جبال، قريشند؛ و شجر، ساير عربند؛ و مما يعرشون عجمان و موالى اند؛ و سبل ربك مراد آن دين حقى است كه ما بر آن هستيم؛ و عسل به الوان مختلفه، كنايه از علمهاى امير (عليه السلام) است كه به مردم رسيده كه موجب شفاى امراض جهالت و ضلالت است، چنانچه در باب قرآن فرموده است:و شفاء لما فى الصدور(1479) يعنى: ((شفا است براى مرضها كه در سينه ها است.)) (1480)

مترجم گويد كه:
مكرر مذكور شد كه آنچه در قرآن مجيد وارد شده است در منافع جسمانيه و اغذيه بدنيه و حيات ظاهره و لذات صوريه در بطون آيات اشاره است به اغذيه روحانيه و لذات معنويه و حيات ابديه اخرويه، مانند تأويل آب به علم، و نور به حكمت.
پس مستبعد نيست تمثيل نحل از براى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام)، زيرا كه چنانچه نحل لطايف اغذيه را جمع مى كند و الذ اشياء از آن بهم مى رسد و موجب شفاى دردهاى بدنى مى گردد و در جاهاى مختلف بناى خانه ها مى كند و اطوار پادشاه ايشان در حسن تدبير سرمشق سلوك جميع بنى آدم است، و همچنين پيشوايان دين اشرف حقايق و معارف را براى شيعيان به وحى و الهام الهى اخذ مى كنند و بر ايشان به قدر قابليت افاضه مى نمايند و لذات روحانيه غير متناهيه به كام جان ايشان مى رسانند و شيعيان دردهاى روحانى و امراض نفسانى خود را كه جهالت و ضلالت است به آن دوا مى كنند.
و ايضا اكثر ائمه به اعتبار مظلوميت و مغلوبيت ايشان از مخالفان و اخفاى علوم حقه خود را از ايشان كردن و شيعيان از هر قبيله و طايفه از آن بهره مند
گردانيدن، شبيهند به نحل كه از ساير حيوانات از آنچه در جوف آنها است خبردار شوند از آنها گريزان مى باشند و خانه هاى خود را در جاهائى كه از ضرر ايشان محفوظ باشند بنا مى كنند.
چنانچه از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه: بترسيد بر دين خود و پنهان داريد آن را به تقيه، بدرستى كه ايمان نيست كسى را كه تقيه نمى كند، شما در ميان مردم مانند زنبور عسليد در ميان مرغان، اگر مرغان بدانند كه چه يز در شكم آن زنبورها هست يكى را زنده نخواهند گذاشت و همه را خواهند خورد، و همچنين اگر سنيان بدانند كه چه چيز در سينه شما است و شما دوست مى داريد ما اهل بيت را، هر آينه به زبانهاى خود شما را بخورند و اذيت برسانند به شما در آشكار و پنهان، خدا رحمت كند كسى را كه ولايت ما را ضبط كند و پنهان دارد.(1481)
و تشبيه عرب به كوه ها از جهت ثبات و رسوخ ايشان است در دين، يا آنكه ايشان قبائل مجتمعه اند؛ و تشبيه عجم به درختان از جهت آن است كه ايشان متفرقند، يا آنكه منافع بسيار بر ايشان مترتب مى شود، يا آنكه زود منقاد مى گردند و قابليت كمالات در آنها پيشتر است؛ و مشابهت به موالى و آزاد كرده ها يا ملحق به قبيله ها و به كندوها و امثال آنها از جهت آن است كه آنها خود را به قبيله ها ملحق گردانيده اند گويا مصنوع و ساخته شده اند. و اين قسم تمثيلات و استعارات در آيات كريمه بسيار است و منافات با معانى ظاهره ندارد چنانچه احاديث بسيار به معانى ظاهره دلالت مى كند.

پاورقی

1470- مسدس يعنى شش گوشه.
1471- براى اطلاع از گفته هاى مفسران درباره اين آيات رجوع شود به مجمع البيان 3/371؛ تفسير بيضاوى 2/412؛ تفسير فخر رازى 20/69.
1472- آياتى كه از ابتداى فصل آورده شدند، آيات 68 و 69 سوره نحل مى باشند.
1473- تفسير قمى 1/387؛ تأويل الايات الظاهرة 1/256.
1474- تأويل الايات الظاهرة 1/256 257 به نقل از ديلمى.
1475- اسراء: 82.
1476- فاطر: 32.
1477- تفسير عياشى 2/263 - 264.
1478- تفسير عياشى 2/264.
1479- يونس: 57.
1480- تفسير فرات كوفى 235 - 236.
1481- ماسن 1/401؛ كافى 2/218.