فصل بيستم: در تفسير حكمت به معرفت ائمه (عليهم السلام) و اولوالنهى به ايشان

على بن ابراهيم روايت كرده است كه: از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدند از تفسير آيه كريمه و لقد آتينا لقمان الحكمة (1356) يعنى: ((بتحقيق كه عطا كرديم لقمان را حكمت)) حضرت فرمود كه: مراد از حكمت، شناختن امام زمان است.(1357)

و در محاسن برقى و كافى و تفسير عياشى به سند صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده اند در تفسير قول الهى و من يؤ ت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا(1358) يعنى: ((هر كس داده شود او را حكمت، پس داده شده خير بسيارى را)) حضرت فرمود كه: حكمت، طاعت خدا و شناختن امام است.(1359)
و عياشى به سند ديگر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: حكمت، معرفت امام است و اجتناب كردن از كبائرى كه حق تعالى واجب گردانيده از براى آنها آتش جهنم را.(1360)

و ايضا از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است كه: حكمت، معرفت اصول دين است و فقيه و دانا بودن در مسائل دين، پس هر كه از شما فقيه و عالم به مسائل دين باشد، او حكيم است.(1361)
و در بصائر الدرجات و تفسير على بن ابراهيم و تفسير ابن ماهيار و مناقب ابن شهر آشوب به سندهاى معتبر روايت كرده اند كه: از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال نمودند از تفسير اين آيه كريمه ان فى ذلك لايات لاولى النهى (1362) يعنى: بدرستى كه در آفريدن زمين و راه ها و كوه ها و فرستادن بارانها و رويانيدن گياه ها و در هلاك كردن اهل شهرها كه كافر شدند به خدا و پيغمبران، علامتى چند است براى اولى النهى يعنى صاحب عقول كه نهى كند ايشان را از متابع باطل و ارتكاب قبايح؛ حضرت فرمود: بخدا سوگند كه مائيم اولوالنهى، راوى گفت: فداى تو شوم چه معنى دارد اولوالنهى؟ حضرت فرمود كه: خدا خبر داد رسول خود را به آنچه بعد از او واقع خواهد شد از ادعا كردن ابوبكر خلافت را و مرتكب آن شدن و دعوى كردن عمر و عثمان بعد از او و ساير بنى اميه، پس خبر داد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) على (عليه السلام) را به اينها، و واقع شد جميع آنها به نحوى كه خدا پيغمبر را و پيغمبر على را خبر داده بود به نحوى كه منتهى شده است بسوى ما خبر از امير المؤمنين (عليه السلام) به آنچه بعد از آن حضرت واقع خواهد شد از پادشاهى بنى اميه و غير ايشان، پس اين است معنى آيه كه خدا ذكر كرده است در كتاب خود ان فى ذلك لايات لاولى النهى پس مائيم اولوالنهى كه به ما منتهى شده است علم اينها، پس همه صبر كرديم براى اطاعت امر خدا و راضى بودن به قضاى او، پس ‍ مائيم قيام نمايندگان به امر خدا در ميان خلق او و خزينه داران خدا بر دين او كه ضبط مى كنيم و پنهان مى داريم دين و علم خدا را از دشمنان خود چنانكه پنهان داشت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تا آنكه حق تعالى او را رخصت داد كه هجرت نمايد از مكه به مدينه و جهاد كند با مشركان، پس ما بر طريقه آن حضرتيم و پنهان مى كنيم تا خدا رخصت دهد ما را كه ظاهر گردانيم دين او را به شمشير و دعوت كنيم مردم را بسوى او، پس شمشى بزنيم در آخر كار چنانچه حضرت رسول شمشير زد در اول امر.(1363)

پاورقی

1336- عيون اخبار الرضا 1/292؛ امالى شيخ صدوق 26؛ شواهد التنزيل 1/168 با كمى اختلاف.
1337- عيون اخبار الرضا 2/58.
1338- عيون اخبار الرضا 2/58.
1339- عيون اخبار الرضا 2/130.
1340- عيون اخبار الرضا 2/122.
1341- توحيد 165؛ اختصاص 248.
1342- كمال الدين 202.
1343- معانى الاخبار 368 - 369.
1344- تأويل الايات الظاهرة 1/95؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/93.
1345- تأويل الايات الظاهرة 1/439.
1346- تأويل الايات الظاهرة 1/439.
1347- آل عمران: 103.
1348- سوره آل عمران: 112.
1349- تفسير تبيان 2/560؛ مجمع البيان 1/488؛ تفسير فخر رازى 8/195.
1350- تفسير عياشى 1/194.
1351- تفسير عياشى 1/149.
1352- تفسير فرات كوفى 91.
1353- تفسير قمى 1/108.
1354- تفسير عياشى 1/196.
1355- امالى شيخ طوسى 272؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/92.
1356- لقمان: 12.
1357- تفسير قمى 2/161.
1358- سوره بقره: 269.
1359- محاسن 1/245؛ كافى 1/185؛ تفسير عياشى 1/151.
1360- تفسير عياشى 1/151.
1361- تفسير عياشى 1/151.
1362- سوره طه: 128.
1363- بصائر الدرجات 518؛ تفسير قمى 2/61؛ تأويل الايات الظاهرة 1/314؛ مناقب ابن شهر آشوب 4/233 234 بطور اختصار بيان نموده است.