شهید مطهری :علامه مجلسی يك واعظ و خطيب بوده است

مسأله شرايط مبلّغ و پيام رسان از آن مسائلى است كه درست نمى‏دانم به چه علتى در جامعه ما خيلى كوچك گرفته شده است. ارزش بعضى از مسايل در جامعه محفوظ است، ولى ارزش واقعى بعضى ديگر به علل خاصى از بين مى‏رود. مثالى برايتان عرض مى‏كنم: يكى از شؤون دينى اجتماعى ما مقام افتاء و مرجعيت تقليد است كه يك مقام عالى روحانى است. خوشبختانه جامعه ما اين مقام را در حد خودش مى ‏شناسد. هركس كه فى الجمله به امور مذهبى وارد باشد وقتى مى‏شنود مرجع تقليد، فوراً در ذهنش مردى كه اقلًاّ چهل پنجاه سال به اصطلاح استخوان خرد كرده، زحمت كشيده، سرش در قرآن و تفسير و حديث و فقه بوده، سالها نزد استادان عاليقدر درس خوانده، سالها تدريس كرده، كتابها نوشته و تأليف كرده مجسم مى‏شود. و اين درست است و بايد هم چنين باشد و خدا نكند كه اين مقام در ذهنها سقوط كند، آنچنان كه مقام تبليغ و مبلّغ سقوط كرده است.
در دوران گذشته اسلام مطلب اين‏طور نبوده است. شما اگر به كتب رجال مراجعه كنيد مى‏بينيد عده زيادى از علما به نام واعظ يا خطيب معروفند: خطيب رازى، خطيب تبريزى، خطيب بغدادى، خطيب دمشقى. كلمه «خطيب» جزء نام اين افراد نيست. 

اينها چگونه اشخاصى بودند؟ آيا در حد يك روضه خوانى بودند كه ما اكنون در جامعه خودمان مى‏شناسيم؟ هر كدام از كسانى كه به نام «خطيب» معروف هستند، دريايى از علم بوده‏اند. مثلًا خطيب رازى همين فخرالدين رازى معروف است (امام فخر) كه يكى از كتابهايش تفسير كبير است كه در سى جزء منتشر شده است و كتاب بسيار بزرگى است (مثل اينكه اخيراً در بيست جزء منتشر كرده‏اند) و يكى از تفاسيرى است كه مزاياى بسيار زيادى دارد. اين مرد در طب، نجوم، فلسفه، منطق، حديث، فقه و وعظ و خطابه وارد بوده و كسى است كه اشارات بوعلى سينا را شرح كرده و ايرادها بر بوعلى سينا گرفته است و تنها خواجه نصيرالدّين طوسى بود كه توانست ايرادهاى او را از بوعلى سينا رفع و برطرف كند. اين شخص يك واعظ و خطيب زبردست در تاريخ اسلام است.
آن كه به «خطيب بغدادى» معروف است صاحب كتاب تاريخ بغداد است كه يكى‏ از مدارك معتبر تاريخى است. آن كه به او «خطيب تبريزى» مى ‏گويند همين كسى است كه متن كتاب مطوّل- كه يكى از متون اصلى ادبيات عربى در علم معانى و بيان و بديع است- از اوست، و همچنين اشخاص ديگر. مثلًا مرحوم مجلسى (رضوان اللَّه عليه) از علماى بزرگ شيعه است كه در عين حال يك واعظ و خطيب بوده است. (1)

بحارالانوار تأليف شيخ الاسلام، علامة المحدثين، محمدباقر بن محمدتقى مجلسى. اين كتاب جامعترين كتب حديث است. آنچه در ساير كتب حديث به‏طور متفرق موجود بوده در اين كتاب يكجا جمع آمده است. هدف مؤلف بيشتر جلوگيرى از تلف شدن كتب حديث بوده است، لهذا صحيح و سقيم يكجا ذكر شده است. مجلسى در سال 1111 درگذشته است. (2)

پی نوشت: 

1-مجموعه‏ آثاراستاد شهيدمطهرى، ج‏17، ص: 411

2- مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏14، ص: 416

منابع: 

مجموعه‏ آثاراستاد شهيدمطهرى، ج‏17، ص: 411