((30)) اشكى بر سيدالشهداء عليه السلام

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
سيد على حسينى كه از اصحاب امام رضا عليه السلام است مى گويد:
من همسايه امام على بن موسى الرضا عليه السلام بودم . چون روز عاشورا مى شد از ميان برادران دينى ما يك نفر مقتل امام حسين عليه السلام را مى خواند و به اين روايت رسيد كه حضرت باقر عليه السلام فرمود:
- ((هر كس از ديده هاى او ولو به قدر بال پشه اى اشك بيرون بيايد. خداوند گناهانش را مى آمرزد. اگر چه مانند كف درياها باشد.))
در آن مجلس شخص نادانى كه ادعاى علم مى كرد. حضور داشت و بر آن بود كه اين حديث نبايد صحيح باشد. چگونه گريستن به آن اندكى بر حضرت حسين عليه السلام اين قدر ثواب مى تواند داشته باشد؟ با ايشان مباحثه بسيار كرديم و در آخر هم از گمراهى خود برنگشت و برخاست و رفت .
آن شب گذشت . چون روز شد، نزد ما آمد و از گفته هايش معذرت خواست ، اظهار ندامت كرد و گفت :
- شب گذشته در خواب ديدم قيامت برپا شده است و پل صراط بر روى جهنم كشيده اند و پرونده هاى اعمال را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و بهشت را زينت كرده اند. در آن وقت گرما شديد شد و عطش ‍ سنگين بر من غلبه كرد. چون به جانب راست خود نگاه كردم حوض كوثر را ديدم و بر لب آن دو مرد و يك زن را مشاهده كردم كه ايستاده اند و نور جمال ايشان صحراى محشر را روشن كرده است . در حاليكه لباس سياه پوشيده اند و مى گريند. از كسى پرسيدم : اينها كيستند كه بر كنار كوثر ايستاده اند؟
پاسخ داد: يكى محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و ديگرى على مرتضى و آن زن فاطمه زهرا عليهاالسلام است .
گفتم : چرا سياه به تن دارند، غمگين هستند و مى گريند؟
گفت : مگر نمى دانى كه امروز عاشوراست ؟
گفتم : روز شهادت شهيد كربلا امام حسين عليه السلام است . آنان به اين جهت غمناكند.
سپس نزديك حضرت فاطمه عليهاالسلام رفتم و گفتم :
- اى دختر رسول خدا! تشنه ام . آن حضرت از روى غضب به من نظر كرد و گفت :
- تو مگر همان شخص نيستى كه فضيلت گريستن بر ميوه قلبم ، نور چشمم ، فرزندم حسين را انكار مى كردى ؟ با اينكه با ظلم و ستم او را شهيد كردند. لعنت خدا بر قاتلين و ظالمين و كسانى كه ايشان را از آشاميدن آب منع كردند.
در اين حال از خواب وحشتناك بيدار شدم و از گفته خود پشيمان گشتم . اكنون از شما معذرت مى خواهم و باشد كه از تقصير من درگذريد.31

پاورقی

31- بحار: ج 44، ص 293.