باب يازدهم : در آداب مجالس از سلام و مصافحه ومعانقه و بوسيدن و آداب عطسه كردن وآداب نشستن و برخاستن و صحبت داشتن و امثال اينها

باب يازدهم : در آداب مجالس از سلام و مصافحه ومعانقه و بوسيدن و آداب عطسه كردن وآداب نشستن و برخاستن و صحبت داشتن و امثال اينها

فصل اول : در فضيلت سلام و آداب آن  
در حديث معتبر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم اصحاب خود را امر فرمود، به هفت خصلت عيادت بيماران ومشايعت جنازه مرده گان و قبول كردن گفته كسيكه اين كس قسم دهم و دعا كردن براى كسيكه عطسه كند ويارى كردن مظلوم و بهر كس ‍ سلام كردن .
در حديث معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه در بهشت غرفه چند هست كه از اندورنش بيرون مى نمايد و از بيرونش اندرون مى نمايد كسى از امت من در آنها ساكن مى شود كه بزبان نيك با مردم سخن گويد و طعام بمردم بخوراند و افشاى سلام بكند و نماز بكند در شب در وقتيكه مردم در خواب باشند فرمود كه افشاى سلام آنست كه بخل نور زد بسلام كردن بر احدى از مسلمانان .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول كه از جمل تواضع و شكستگى آنست كه با هر كه برخورى سلام بكنى و از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه ابتدا كند بسخن گفتن پيش از سلام جوابش مگوئيد و كسى را بطعام خود مطلبيد پيش از آنكه سلام كند.
در حديث ديگر فرمود كه عاجزترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه بسلام كردن بخل كند.
در حديث ديگرفرمود كه هر كه به ده نفر از مسلمانان برخورد و برايشان سلام كند ثواب يك بنده آزاد كردن در نامه عملش نوشته شود.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر مؤ منى كه بجماعتى از مؤ منان سلام كند ملائكه در جواب سلام او مى گويند سَلامٌ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ اَبَدا.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم سلام كردن سنت است و جواب سلام دادن واجب است .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه چون كسى جواب سلام گويد بلند گويد كه آن سلام كننده نگويد كه سلام كردم و جواب سلام من نگفتند.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بگويد ده حسنه براى او باشد و اگر سَلامٌ عَلَيْكُم وَرَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ بگويد سى حسنه براى او باشد.
در حديث ديگر فرمود كه سه كسند كه بصيغه جمع بايشان سخن مى بايد گفت ، هر چند تنها باشند، كسى كه عطسه كند مى گوئى يَرْحَمكُمُ اللّهُ هر چند ديگرى با او نباشد و كسيكه سلام بر كسى كند مى گويد اَلسَّلام عَلَيْكُمْ و كسيكه كسى را دعا مى گويد عافاكُمُ اللّهُ هر چند يكى باشد زيرا كه با اينها ملائكه مى باشد و در قصد مؤ منان غايب را هم داخل مى تواند كرد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه مكروه است كسى بگويد حَيّاكَ اللّهُ مگر آنكه بگويد حَيّاكَ اللّهُ بِالسَّلامِ.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه سه كسند كه برايشان سلام نميبايد كرد، كسيكه با جنازه راه رود و كسيكه بنماز جمعه رود و كسيكه در حمام باشد و حمل كرده اند بر صورتيكه لنگ نبسته باشد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه چون داخل مسجد شوى و مردم نماز كنند برايشان سلام مكن و بر حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم سلام كن و متوجه نماز شو و اگر بمجلسى داخل شوى كه مردم سخن گويند برايشان سلام بكن .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه كسيكه داخل خانه شود بر اهل خانه سلام كند و اگر اهل نداشته باشد و خانه خالى باشد بگويد اَلسَّلامُ عَلَيْنا مِنْ رَبِنّا و فرمود اگر كسى بتو گويد حَيّاكَ اللّهُ بِالسَّلامِ در جواب بگو اَنْتَ فَحَيّاكَ اللّهُ بِالسَّلامِ وَاَحَلَّكَ دارَ الْمَقامِ و از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چه يكديگر را ملاقات كنيد سلام و مصافحه بكنيد و چون از يكديگر جدا شويد طلب آمرزش از براى يكديگر بكنيد.
در حديث ديگر فرمود كسيكه داخل خانه خود شود سلام بكند كه سبب بركت مى شود و ملائكه انس مى گيرند در آن خانه .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه چون زن برجماعتى داخل شود بگويد عَلَيْكُمُ السَّلامُ و چون مرد داخل شود بگويد اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ و در بعضى از اخبار وارد شده است كه چند كسند كه برايشان سلام نميبايد كرد، جهود و گبر و ترسا و بت پرست و كسيكه در بيت الخلا باشد و كسيكه بر سر خوان شراب نشسته باشد و بر شاعريكه بزنان محصنه عفيفه فحش گويد و بر جماعتيكه خوش طبعى ايشان دشنام مادر است و بر كسيكه نرد يا شطرنج يا ساير انواع قمار بازى كند، بر كسيكه عود يا طنبور نوازد و مرديكه مردم با او عمل لواط مى كنند و كسيكه در اثناى نماز باشد و كسيكه سود خورد و فاسقى كه علانيه فسق كند و پروا نكند.
در روايت صحيح وارد شده است كه سلام كردن بر كسيكه شطرنج بازى كند گناه كبيره است و همچنين نهى وارد شده است از سلام كردن بر كسيكه شراب خورد و دور نيست كه اكثر اينها محمول باشد بر آنكه سلام كردن بر اينها فضيلت بسيار ندارد يا براى آنكه از روى مهربانى و محبت و راضى بودن بگناه ايشان سلام بر ايشان نبايد كرد زيرا كه اخبار بسيار وارد شده است كه بر همه كس سلام كردن خوبست .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون كسى از مجلسى برخيزد وداع كند اهل اين مجلس را بسلام كردن كه اگر بعد از او حرف خيرى بگويند در ثواب شريك ايشان خواهد بود و اگر حرف بدى بگويند گناهش بر آنها خواهد بود و بر او گناهى نخواهد بود.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه كوچك بر بزرگتر سلام مى كند و كسيكه گذرد بر كسيكه نشسته باشد سلام مى كند و جماعت كمتر بر جماعت بيشتر سلام مى كنند.
در حديث ديگر فرمود كه سواره بر پياده بايد سلام بكند و استر سوار بر خرسوار سلام بكند واسب سوار بر استرسوار سلام بكند و ايستاده بر نشسته سلام بكند.
در چند حديث معتبر از آنحضرت منقول است كه چون جماعتى بر جماعتى بگذرند يكى از ايشان كه سلام كند از ديگران مجزيست و اگر كسى بر جماعتى سلام كند يكى از آنها كه جواب بگويد از ديگران مجزيست .
در حديث حسن از آنحضرت منقول است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بر زنان سلام مى كردند، و ايشان جواب مى گفتند و حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام بر زنان سلام مى كردند و كراهت داشتند از سلام كردن بر زنان جوان و مى فرمودند كه مى ترسم خوشم آيد از او و گناه بر من داخل شود زياده از ثوابيكه بسلام كردن طلب مى كنم و امثال اينها را براى تعليم ديگران مى فرموده اند و خود از امثال اينها معصوم و منزه بوده اند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه ابتدا مكنيد اهل كتاب يعنى يهود ونصارى و مجوس را بسلام كردن و چون ايشان سلام كنند بگوئيد عليكم .
در روايت ديگر فرمود كه چون يهودى يا نصرانى يا مشرك و يا بت پرست بر تو سلام كنند بگو عليك و بدانكه از جمله سلامها سلام رخصت است كه چون خواهند كه داخل خانه كسى شوند پيشتر است كه در بيرون خانه سه مرتبه سلام كنند اگر جواب سلام بشنوند داخل شوند و اگر بر گردند و جواب اين سلام واجب نيست .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه رخصت طلبيدن سه مرتبه است در اول مرتبه مى شنوند و در مرتبه دوم حذر مى كنند و در مرتبه سيم اگر خواهند رخصت مى دهند و اگر نميخواهند ساكت مى شوند كه او برگردد و حق تعالى فرموده است كه داخل مشويد در خانه غير خانه هاى خود تا استيناس بكنيد وسلام بر اهلش بكنيد.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود استيناس كفش برزمنى زدن وسلام كردن است كه ايشان خبردار شوند.

فصل دوم : در فضيلت مصافحه يعنى دست يكديگر را گرفتن ومعانقه يعنى دست درگردن يكديگر كردن و بوسيدن و آداب هر يك 
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه از تمامى تحيت وسلام كسيكه در حضر باشد مصافحه كردن است وتمامى سلام كردن كسيكه از سفر آمده باشد دست در گردن يكديگر كردن است .
در حديث معتبر از ابوعبيده منقول است كه گفت من هم كجاؤ ه حضرت امام محمدباقر عليه السّلام بودم من اول بكجاوه مى رفتم پس ‍ آنحضرت بكجاوه مى رفتند و چون هر دو در كجاوه درست مى نشستيم حضرت بر من سلام مى كردند و احوال از من مى گرفتند مانند دو كسيكه مدتى يكديگر رانديده باشند و با من مصافحه مى كردند و چون از كجاوه فرود مى آمديم اول آنحضرت پائين مى آمدند پس چون هر دو در زمين قرار مى گرفتيم سلام مى كردند و احوال مى گرفتند مانند دو كسيكه مدتها يكديگر را نديده باشند من گفتم يابن رسول اللّه شما كار چند مى كنيد مردميكه نزد ما هستند چنين نميكنند حضرت فرمود مگر نميدانى كه مصافحه كردن چه ثواب دارد بدرستيكه دو مؤ من با يكديگر ملاقات و مصافحه كنند پيوسته گناه از ايشان مى ريزد چنانچه برگ از درخت مى ريزد و حقتعالى نظر رحمت بسوى ايشان مى كند، تا از يكديگر جدا شوند.
در حديث معتبر ديگر از ابوجمزه منقول است كه گفت من هم كجاوه بودم با حضرت امام محمد باقر چون بار را فرود آورديم حضرت اندكى راه رفتند پس آمدند و دست مرا گرفتند و فشار سختى دادند گفتم فداى تو شوم من با شما بودم در كجاوه حضرت فرمود، مگر نميدانى كه مؤ من چون اندك حركتى بكند و بعد از آن دست برادر مؤ من خود را بگيرد حق تعالى نظر لطف بسوى ايشان مى كند و روى رحمت خود را بجانب ايشان مى گرداند و بگناهان مى فرمايد كه فرو ريزيد از ايشان تا آنكه چون از يكديگر جدا مى شوند هيچ گناه برايشان نمانده است .
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه حد مصافحه آنست كه در دور درخت خرما بگردند پس بعد از آن باز مصافحه سنت است و حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمود سزاوار آنست كه دو مؤ من كه از يكديگر پنهان شوند، اگر چه بدررختى باشد كه درميان ايشان فاصله شود پس ملاقات كنند بايد كه مصافحه كنند.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه دست را ديرتر برمى دارد ثوابش بيشتر است .
از حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم هرگز با كسى مصافحه نكردند كه دست را از دست او بكشند تا آنكه آن شخص دست را مى كشيد.
در حديث ديگر فرمود كه با يكديگر مصافحه كنيد كه كينه ها را از سينه مى برد و فرمود كه مصافحه كردن با مؤ من بهتر است از صمافحه كردن با ملائكه .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه چون با برادران مؤ من ملاقات نمائيد با ايشان مصافحه كنيد و بشاشت و خوشحالى نزد ايشان ظاهر كنيد، تا آنكه چون جدا شويد هيچ گناه بر شما نمانده باشد و با دشمن خود نيز مصافح كنيد هر چند او نخواهد كه خدا چنين امر فرموده است و باعث دفع دشمنى او مى شود.
در حديث ديگر از اسحق صراف منقول است كه گفت من در كوفه مى بودم و شيعيان بسيار بنزد من مى آمدند و من از شهرت ترسيدم غلام خود را امر كردم كه هر كه مرا خواهد بگو كه اينجا نيست پس در آن سال به حج رفتم و چون بخدمت حضرت صادق عليه السّلام رفتم آنحضرت را از خود متغير يافتم ، گفتم فداى تو شوم چه چيز باعث تغيير شما شده است از من فرمود كه آنچه باعث تغير تو شده است از مؤ منان گفتم فداى تو شوم از شهرت ترسيدم و خدا مى داند كه چه مقدار ايشانرا دوست مى دارم حضرت فرمود كه اى اسحق ملال بهم مرسان از بسيار آمدن برادران مؤ من بديدن تو كه چون مؤ من با برادر مؤ من خود برمى خورد با او مرحبا مى گويد خدا از براى او تا قيامت مرحبا مى نويسد پس چون با او مصافحه مى كند حقتعالى ميان دو ابهام ايشان صد رحمت مى فرستد كه نود و نه تاى آنها از آنستكه ديگرى را بيشتر دوست مى دارد پس حقتعالى روى رحمت بسوى ايشان مى گرداند و هر يك كه ديگرى را بيشتر دوست مى دارد روى رحمت بسوى او بيشتر است پس چون دست در گردن يكديگر كنند، رحمت ايشانرا فرو مى گيرد، پس از براى خدا با يكديگر بايستند و غرض دنيوى نداشته باشند بايشان خطاب مى رسد كه آمرزيده شديد، عمل را از سر بگيريد پس چون از يكديگر احوال گيرند و سخن گويند ملائكه بيكديگر مى گويند، كه دور شويد كه مى خواهند با يكديگر احوال گيرند كه خدا برايشان پوشانيده است اسحق گفت پس حرفى كه مى گوئيم ملائكه نمى نويسند حضرت آهى بلند كشيدند و گريستند آنقدر كه آب ديده مبارك ايشان بر روى ريش روان شد و فرمودند كه اى اسحق حقتعالى ملائكه را امر فرموده است كه چون دو مؤ من با يكديگر ملاقات كنند از ايشان دور شوند براى تعظيم ايشان و اگر چه ملائكه نمينويسند اما خداوندى كه مطلع است براحوال ايشان و راز و پنهان آنچه در سينه ها پنهان است نزد او آشكار است مى داند كه چه مى گويند پس اى اسحق از خدا بترس چنانچه گويا او را مى بينى و اگر تو او را نميبينى او تو را مى بيند و اگر گمان مى كنى كه او تو را نميبيند كافر مى شوى و اگر مى دانى كه او تو را مى بيند و گناهان را از مخلوقين پنهان مى كنى و نزد او هويدا مى كنى پس او را از همه كس سهل تر شمرده .
در حديث ديگر فرمود كه شما را در مصافحه كردن مثل ثواب آنها هست كه در راه خدا جهادر مى كنند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه هر مؤ منى كه از خانه بيرون رود بقصد ديدن برادر مؤ من خود حق او را شناسد حق تعالى بهر گامى حسنه در نامه عملش بنويسد و گناهى از او محو كند و درجه براى او بلند كند پس چون در خانه آن مؤ من را بكويد درهاى آسمان براى او گشوده شود، پس چون با يكديگر ملاقات كنند و مصافحه كنند و دست در گردن يكديگر بكنند حق تعالى روى كند و فرمايد كه نظر كنيد بسوى اين دو بنده من كه بديدن يكديگر رفتند و از براى رضاى من بايكديگر دوستى كردند بر من لازم است كه بعد از اين ايشان را عذاب نكنم پس چون برگردد او را مشايعت كنند ملكى چند بعدد نفسهاى او و گامهاى او و سخن هاى او كه او را حفظ كنند از بلاهاى دنيا و آخرت تا روز ديگر اين وقت و اگر در اين ميان بميرد از حساب قيامت نجات يابد و اگر آن مؤ من ديگر هم حق او را شناسد و حرمت او را داند همين ثواب او هم داشته باشد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه شما شيعيان را نورى در پيشانى هست كه بآن نور شما را در دنيا مى شناسند چون يكديگر را بر خوريد آن موضع نور را از پيشانى يكديگر بيوسيد و در حسن ديگر فرمود كه نميبايد بوسيد سر ودست كسى را مگر رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم يا كسيكه مراد از بوسيدن سر و دست او حضرت رسول باشد محتملست كه مخصوص ائمه معصومين باشد و اظهر آنست كه شامل سادات و علما نيز باشد، زيرا كه تعظيم ايشان براى آن مى كنند كه فرزند آنحضرت يا حافظ علوم و مروج دين آنحضرت اند و احوط آنست كه بغير دست پيغمبر و امام را نبوسند.
چنانچه در حديث ديگر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : شايسته نيست دست بوسيدن مگر پيغمبر يا وصى پيغمبر را.
در حديث صحيح از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه خويش را براى خويشى ببوسد بر او چيزى نيست و برادران مؤ من را پهلوهاى روى ايشان را ببوسند و امام را ميان دو چشمش را ببوسند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه دهان را بوسيدن نميباشد مگر از براى زن و فرزند خود.

فصل سوم : در آداب نشستن درمجالس  
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه وصيت فرمود به حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام كه هشت كسند كه اگر خوار شوند ملامت نكنند مگر خود را كسيكه حاضر شود بر سر سفره كه او را نخوانده باشند وكسيكه تحكم كند بر صاحب خانه و كسيكه طلب خير كند از دشنمان خود و كسيكه توقع احسان كند از لئيمان و بخيلان و كسيكه خود را در آورد در رازى كه ميان دو كس باشد بى رخصت ايشان و كسيكه استخفاف نمايد بپادشاه و كسيكه در مجالس و جائى بنشيند كه او سزاوار آن نباشد و كسيكه سخن با كسى گويد كه گوش ‍ بسخن او نكنند.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه كسيكه مجموع اين سه خصلت يا يكى از آنها در او نباشد و در صدر مجالس بنشيند احمق است اول آنكه هر چه بپرسند و او جواب تواند گفت دويم آنكه چون ديگران عاجز شوند او حق را تواند بيان كرد سيم آنكه راهنمائى براى كسيكه صلاح اهلش در آن باشد تواند كرد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه سزاوار نيست مؤ من را كه بنشيند مگر بعد از جماعتى كه نشسته اند زيرا كه پا برگردن مردم گذاشتن و بالا رفتن علامت سبكى عقل است .
بسند معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه از علامات تواضع و فروتنى آنست كه آدمى راضى باشد بمجلسى كه پست تر باشد از مجلسى كه سزاوار اوست و بهر كه برسد سلام كند و ترك مجادله كند هر چند كه حق با او باشد و نخواهد كه اورا بپرهيزكارى ستايش كنند.
در حديث ديگر فرمود كه چون مردم در جاى خود بنشينند و ديگرى در آيد اگر كسى از آنها او را بطلبد وجا از برايش بگشايد برود كه آن كرامتى است كه نسبت باو كرده است برادر او و اگر كسى جا از براى او نگشايد هرجا كه گشاده تر است آنجا بنشيند.
در حديث معتبر ديگر فرمود كه چون كسى بخانه شخصى بيايد هرجا كه صاحب كن خانه مى فرمايد بنشيند كه صاحب خانه نيك و بد خانه خود را بهتر مى داند و حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود كه زينهار كه بر سر راهها منشينيد.
در حديث ديگر فرمود كه نبايد كسى در ميان جماعتى بنشيند و جامه را از ران خود دور كند.
از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام منقول است كه هر كه راضى شود بنشستن در جائيكه مناسب شرف او بالاتر از آن باشد پيوسته خدا و ملائكه بر او صلوات فرستند تا برخيزد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه چون رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم داخل مجلسى مى شدند بهرجا كه بدرگاه نزديك تر بود مى نشستند.
در روايت معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه دراكثر اوقات رسول خدا رو بقبله مى نشست .
در حديث حسن منقول است كه حضرت صادق عليه السّلام در خانه خود نزديك درگاه مى نشستند روبقبله .
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم سه روش مى نشست گاهى زانوها را از زمين برمى داشتند و دستها را بر پائين زانوها گذاشته ساعد يك دست را بدست ديگر مى گرفتند و گاهى دو زانوا مى نشستند و گاهى يك پار ابر روى پاى ديگر مى گذاشتند و هرگز چهار زانو نمى نشستند.
در حديث حسن از ابوجمزه منقول است كه گفت ديدم حضرت امام زين العابدين عليه السّلام نشسته بودند ويك پا را بربالاى ران ديگر گذاشته بودند گفت كه مردم اين نشستن را خوب نميدانند و مى گويند كه اين نشستن پروردگار است حضرت فرمود كه من از براى واماندگى چنين نشسته ام خدا را واماندگى نميباشد و او را پينكى و خواب نميباشد وجسم نيست و نشستن او را نميباشد.
در روايت ديگر منقول است كه حضرت صادق عليه السّلام چنين نشسته بودند و پاى راست را بر روى ران چپ گذاشته بودند.
در حديث معتبر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود سزاوار نيست جماعتى كه با يك ديگر بنشينند در تابستان بقدر استخوان ذراع كه تقريبا يك شبر باشد از هر طرف ميان خود و ديگرى فاصله نگذارند كه از گرما آزار بكشند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : آدم مشمار كسى را كه در جاى تنگ چهار زانو بنشيند.
در چند حديث وارد شده است كه احتبا ديوار عريانست و احتبا آنست كه پاها را با پشت بجامه ببنديد بروش كمند وحدت يا دست را قفل كنند برزانو چنانكه گذشته يعنى ايشان را در صحراها و جاها كه نزديك بديوار نباشد اين بعوض تكيه بديوار كردن است .
در حديث موثق از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدند كه احتبا چونست فرمود كه اگر عورت نمايان نشود باكى نيست .
در حديث ديگرفرمود كه جايز نيست مرد را كه احتبا كند در برابر كعبه .

فصل چهارم : در آداب ملاقات صاحب خانه با كسى كه بخانه او مى آيد
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه برخاستن از براى تعظيم مكروه است مگر از براى كسيكه بجهت دين مانند علم و صلاح و نيكى تعظيم او كنند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه حق كسى كه داخل خانه مى شود براهل آن خانه آنست كه در وقت داخل شدن و بيرون رفتن پاره با او راه روند و فرمود كه چون كسى داخل خانه شود برصاحب خانه حاكم است تا بيرون آيد و آنچه گويد مى بايد صاحبخانه اطاعت كند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كسيكه تحفه براى مؤ منى بياورد مثل بالش يا متكائى يا طعامى يا پوششى يا سلامى كند بر او بهشت بلند شود كه او را مكافات دهد پس حقتعالى باو وحى فرمايد كه من طعام بهشت را براهل دنيا حرام كرده ام مگر بر پيغمبر يا وصى پيغمبرى پس چون روز قيامت شود ببهشت خطاب رسد كه امروز مكافات تحفه هاى ايشان را بده پس غلامان و كنيزان از بهشت بيرون آيند با طبقها كه بر روى آنها دستمالها از مرواريد انداخته باشند وبنزد ايشان بياورند چون ايشان نظر كنند بجهنم و اهوال آن و بهشت و آنچه در آن هست عقلشان پرواز كند و از آن طبقها نخورند پس منادى از زير عرش ايشان را ندا كند كه حق تعالى حرام كرده است جهنم را بر كسيكه از طعام بهشت بخورد پس دست دراز كنند و بخورند.
در حديث معتبر منقول است كه دو شخص بخانه حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام آمدند حضرت از براى هر يك از ايشان بالشى انداختند يكى ر روى بالش نشست و ديگرى ابا كرد حضرت فرمود كه بنشين كه ابا نميكند كرامت را مگر خر بعد از آن فرمود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه هر گاه بيايد بسوى شما كسى كه نزد قوم خود گرامى باشد شما او را گرامى داريد.
در حديث ديگر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه سه كسند كه كسى جاهل بحق ايشان نيست مگر منافقى و كسى كه در اسلام ريشش سفيد شده باشد و كسيكه حامل لفظ يا معنى قرآن بوده باشد وامام عادل و فرمود كه از تعظيم خدا است تعظيم پيران كردن .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كسى را كه اكرام مى كنند و او را گرامى دارند بايد كه او قبول كند و رد نكند كه رد نميكند كرامت را مگر خر.
در چند حديث از حضرت امام رضا عليه السّلام پرسيدند كه كدام است اين كرامت كه رد نميبايد كرد فرمود كه مثل آنكه جائى از براى او بگشايند يا بوى خوشى از براى او بياورند يا بالشى از براى او بگذارند يا مثل اينها از كرامت ها.
از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام منقول است كه اكرام مكن كسى را بچيزيكه بر او دشوار باشد و از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه خدمت كند گروهى ازمسلمانان را حقتعالى مثل عدد ايشان خدمتكاران در بهشت باو كرامت فرمايد.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود هر كه برادر مؤ من او بيايد و او را گرامى دارد چنانستكه خدا را گرامى داشته است و از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر ملاطفتى كه كسى با برادر مؤ من خود بكند حق تعالى او را از خدمه بهشت كرامت فرمايد.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه اكرام كند برادر مؤ منش را بيك كلمه كه از روى لطف با او بگويد و غمى از او بردارد پيوسته در سايه رحمت الهى باشد تا مشغول اين اكرام باشد.

فصل پنجم : در بيان مجالسى كه در آنجاداخل شدن رواست و جماعتى كه همنشينى و مصاحبت ايشان سزاوار است 
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه متابعت كن كسى را كه تو را مى گرياند و خيرخواه تو است و متابعت مكن كسى را كه تو را مى خنداند و در مقام فريب دادن تو است .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه نظر كنيد كه با كه سخن مى گوئيد و مصاحبت مى كنيد كه هر كه هست در وقت مرگ مصاحبانش را باو مى نمايند اگر حالشان نيك است از مصاحبت ايشان شاد مى شود و اگر حالشان بد است غمگين مى شود و حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه بهترين برادران من نزد من كسى است كه عيبهاى مرا بمن بگويد و فرمود كه برتو باد بمصاحبان كهنه و حذر كن از مصاحبت مصاحبان تازه كه ايشان را عهدى و امانتى و وفائى نيست و بر حذر باش از همه كس هر چند اعتماد بسيار داشته باشى .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام در وقت وفات وصيت فرمود كه زينهار كه اجتباب كن از جاهائيكه محل تهمتند و از مجلسى كه گمان بد باو ببرند كه همنشين بد فريب مى دهد مصاحب خود را.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه سزاوارترين مردم به تهمت كسى است كه با اهل تهمت همنشين باشد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه بپرهيزيد از مواضع شك و تهمت و بايد كه كسى با مادر خود در ميان راه نه ايستد زيرا كه همه كسى نميداند كه مادر او است .
در حديث معتبر منقول است كه حضرت عيسى عليه السّلام فرمود كه مصاحب بداخلاقش سرايت مى كند باين كس و همنشين بد اينكس را هلاك مى كند پس نظر كن كه با كه همنشينى مى كنى .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه دوستى نيكان با نيكان ثوابى است براى نيكان و دوستى بدان با نيكان فضيلتى است براى نيكان و دشمنى بدان با نيكان زينتى است براى نيكان و دشمنى نيكان با بدان خواريست براى بدان .
از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام منقول است كه با پنج كس مصاحبت و همزبانى و رفاقت مكن زينهار كه با دروغگو مصاحبت مكن كه او از بابت سرابست ، به دورغهاى خود تو را فريب مى دهد و دور را براى تو نزديك مى نمايد و نزديك را در نظر تو دور مى نمايد و زينهار كه مصاحبت مكن با فاسق كه او تو را به يك طعام خوردن نزد ديگران يا كمتر مى فروشد و با بخيل مصاحبت مكن كه تو را بمال خود يارى نميكند در هنگاميكه نهايت احتياح بهم رسانى و با احمق مصاحبت مكن كه او را اگر خواهد بتو نفع برساند ضرر مى رساند و با كسيكه قطع رحم كند مصاحبت مكن كه حق تعالى در سه موضع در قرآن مجيد او را لعنت كرده است .
حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه سزاوار نيست مسلمان را كه با فاجر و احمق و دروغگو برادرى كند و حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه سه كسند كه همنشينى ايشان دل را مى ميراند نشستن با مردم دنى و سخن گفتن با زنان و نشستن با توانگران وحضرت لقمان با پسر خود گفت كه بسيار با آشنايان نزديك و چسبان مشو كه باعث جدائى مى شود او از ايشان دورى هم مكن كه خوار مى شوى و نيكى با كسى بكن كه خواهان آن باشد و چنانچه ميان گرگ و ميش دوستى نيست ميان نيكوكار و بدكردار دوستى نميباشد هر كه نزديك غير مى رود البته باو مى چسبد همچنين هر كه با بد كردار مصاحبت مى كند از بديهاى او مى آموزد و هر كه با مردم مجادله مى كند دشنام مى شنود و هر كه در مجالس بد داخل مى شود تهمت زده مى شود و هر كه با همنشين بد مى نشيند از بدى سالم نميماند و هر كه زبان خود را نگاه نميدارد هميشه پشيمانى مى برد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه مصاحبت و همنشينى با اصحاب بدعت مكنيد كه نزد مردم مثل آنها خواهيد بود و حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه آدمى در دين دوست و مصاحب خود مى باشد و فرمود زينهار كه با احمق مصاحبت مكن در هنگاميكه از او راضى ترى نزديك تر است بآنكه تو را برنجاند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه حكيم ترين مردم كسى است كه صحبت جاهلان بگريزد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كسى كه برادر مؤ منش را بر امرى كه مكروه او باشد ببيند و تواند كه او را برگرداند از آن امر و برنگرداند خيانت كرده است در برادرى او و كسيكه اجتناب بكند از مصاحب احمق بزودى اخلاق او را برمى دارد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود كه بدترين مصاحبان تو كسى است كه معصيت خدا را در نظر تو زينت مى دهد و فرمود كه همنشينى بابدان مورث گمان بدبردن است در حق نيكان .
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه نظر كن هر كه نفع دينى بتو نميبخشد مصاحبت او اعتنا بشاءن او مكن و در صحبت او رغبت مكن .
در حديث ديگر فرمود كه چهار چيز است كه ضايع مى شود محبتيكه با كسى داشته باشى كه بيوفا باشد ونيكى كه با كسى بكنى كه شكر تو نكند و علميكه بكسى بياموزى كه گوش ندهد و رازيكه بكسى بسپارى كه نگاهدارى نكند.
از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه در مزبله با عالم صحبت داشتن بهتر است از صحبت داشتن با جاهل بر فرشهاى نيكو.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه حواريان بحضرت عيسى عليه السّلام گفتند كه با كه همنشينى كنيم فرمود با كسيكه خدا را بياد شما آورد ديدن او ودر علم شما بيفزايد سخن گفتن او وشما را بسوى آخرت رغبت بفرمايد گردار او.
در حديث ديگر فرمود كه با اهل دين نشستن شرف دنيا و آخرت است و حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمود كه يك نشستن با كسيه اعتماد بر او داشته باشم نزد من بهتر است از عبادت يكسال .
در حديث ديگرفرمود كه با توانگران منشيند كه بنده اول كه با ايشان مى نشيند چنان مى داند كه خدا بر او نعمت بسيار داد هنوز برنخواسته است كه چنان گمان مى كند كه خدا هيچ نعمت بر او نداد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چهار چيز است كه دل را مى ميراند گناه بعد از گناه كردن و با زنان بسيار سخن گفتن و با احمق مجادله كردن كه تو گوئى و او گويد و بحق برنگردد و همنشينى با مردگان كردن گفتند يا رسول اللّه مردگان كيستند فرمود هر توانگرى كه خدا را فراموش كرده باشد.
از حضرت زين العابدين عليه السّلام منقول است كه بفرزندان خود مى فرمود كه با اهل دين و معرفت همنشينى كنيد و اگر بدست شما نيايند تنهائى مؤ نس تر و سالم تر است از مصاحبت غير ايشان و اگر ناچار باشد از همنشينى مردم پس با صاحبان مروت بنشيند كه ايشان در مجالس خود فحش نميگويند.
از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه سزاوار آنست كه آدمى مصاحبان پدر خود را نگاه دارد كه نيكى با بايشان مانند نيكى با پدر است .
در حديث ديگر منقول است كه حضرت لقمان با پسر خود فرمود كه اى فرزند بديده بصيرت نظر كن در مجالس اگر جماعتى را ببينى كه ياد خدا مى كنند با ايشان بنشين زيرا كه اگر تو عالمى بتو نفع مى دهد و از همنشينى ايشان علم تو زياده مى شود و اگر جاهلى ترا علم مى آموزند و شايد كه خدا رحمتى برايشان بفرستد و ترا هم با ايشان فرو گيرد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه بر تو باد بحاضر شدن در مجالسى كه در آنجا ياد خدا كنند و در حديث ديگر فرمود كه دانايان در زمان گذشته مى گفتند كه سزاوار آنست كه تردد كردن به خانه ها به يكى از ده وجه باشد اول رفتن به خانه خدا از براى اداى حج و عمره دويم در خانه پادشاهان دين كه اطاعت ايشان به طاعت خدا متصل است و حق ايشان واجب است و نفعشان عظيم است و ضرر مخالفت ايشان سخت است سيم درخانه علماء كه از ايشان استفاده علوم دين و دنيا نمايند چهارم در خانه اهل جود و بخشش كه مال خود را باميد ثواب آخرت مى دهند پنجم در خانه بى خردانى كه مردم در حوادث دهر بايشان محتاج مى شوند و در حاجتها بايشان پناه مى برند ششم در خانه اشراف و بزرگان براى طلب عزت و احتياج بايشان هفتم درگاه جمعيكه نزد ايشان اميد منفعت دارند از جهة راءى مستقيم ايشان و تقويت عزم در امور و مشورت كردن با ايشان هشتم در خانه برادران مؤ من بسبب آنكه مواصلت ايشان واجب و حق ايشان لازم است نهم در خانه دشمنانيكه بمدارا كردن ساكن مى شود ضررهاى ايشان و برفق و مدارا و ديدن عداوت ايشان دفع مى شود دهم در خانه جمعى كه از ديد ايشان آداب حسنه استفاده مى توان كرد وانس بهمزبانى ايشان مى توان گرفت .

فصل ششم : در آداب عطسه و آروق و آب دهان انداختن  
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه مسلمان را بر برادرش حق لازم هست كه چون او را ملاقات كند بر او سلام كند و چون بيمار شود او را عيادت كند و در غايبانه خيرخواه او باشد و چون عطسه كند او را دعا كند وبايد آنكه عطسه مى كند بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ لاشَريكَ لَهُ و ديگران به او بگويند رَحِمَكَ اللّهُ و او در جواب بگويد يَهْديكُمُ اللّهُ وَيُطْلِحُ بالَكُمْ.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون كسى عطسه كند او را دعا كنيد اگر چه دريا درميان فاصله باشد.
در حديث صحيح از حضرت امام رضا عليه السّلام منقول است كه دهن دره از شيطان است و عطسه از جانب خداوند عالميان است .
در حديث ديگر منقول است كه حقتعالى را نعمتهاى بسيار بر بنده هست در هنگام صحت بدن و سلامتى اعضا و جوارح و بنده فراموش ‍ مى كند كه خدا را بر آن نعمتها شكر كند پس به اين سبب خدا را امر مى فرمايد باديرا كه در بدنش جولان مى كند و از بينيش بيرون مى آيد پس از اين جهة مقرر كرده اند كه در اين حال خدا را حمد كند كه اين حمد تلافى شكر آن نعمتها باشد كه فراموش كرده است .
حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمود كه نيكو چيزيست عطسه نفع مى رساند به بدن و خدا را بياد مى آورد.
در حديث حسن از آن حضرت منقول است كه چون كسى عطسه كند بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَيْتِهِ.
در حديث حسن ديگر فرمود كه چون كسى عطسه كند بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ لاشَريكَ لَهُ و ديگران به او بگويند يَرْحَمُكَ اللّهُ و او در جواب بگويد يَغْفِرُاللّهُ لَكَ وَلَنا.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه طفل نابالغى نزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم عطسه كرد و گفت اَلْحَمْدُللّه حضرت به او فرمود بارَكَ اللّهُ فِيكَ.
در حديث ديگر منقول است كه حضرت صادق عليه السّلام عطسه كردند پس فرمودند اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ پس انگشت را بر بينى گذاشتند و گفتند رَغَمَ اَنْفى لِلّهِ رَغْما داخِرا.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه هر كه بعد از عطسه بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ عَلى كُلِّ حالٍ درد گوش ‍ و درد دندان نيايد و از حضرت صادق عليه السّلام منقول است هر كه عطسه كسى را به شنود حمدالهى كند و صلوات بر محمد و اهل بيتش ‍ بفرستد درد چشم و درد دندان به او نرسد و فرمود كه اين را بگو اگر چه دريا در ميان تو و او فاصله باشد.
در حديث ديگر فرمود براى رفع درد دندان و درد گوش كه چون كسى عطسه كند حمد خدا بكند.
در حديث ديگر منقول است كه ترسائى عطسه كرد آن حضرت به او گفتند يرحمك اللّه .
در حديث ديگر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون مسلمانى عطسه كند و ساكت بماند از براى علتى ملائكه از جانب او مى گويند اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ و اگر او بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالْمينَ ملائكه مى گويد يَغْفِرُاللّهُ لَكَ و فرمود كه عطسه كردن بيمار علامت عافيت او است و راحت بدنست .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است : عطسه نفع مى بخشد به بدن ماداميكه زياده از سه مرتبه نشود و چون زياده از سه شود درد وبيماريست .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه عطسه كند و دست را بر روى بينى گذارد و بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ كَثيرا كَماهُوَ اَهْلُهُ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ وَآلِهِ وَسَلَّمَ از سوراخ بينى او مرغى بيرون آيد از ملخ كوچكتر و از مگس بزرگتر تا برود بزير عرش استغفار كند براى او تا روز قيامت .
در حديث ديگر فرمود كه كسيكه عطسه كند تا هفت روز از مردن ايمن است .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم در چند روايت منقول است كه عطسه بين او واقع شود وعلامت راستى آن سخن است .
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه عطسه را تا سه مرتبه دعا بگو و چون زياده از سه شود او را واگذار.
در روايت ديگر منقول است كه چون كسى عطسه كند سزاوار آنست كه انگشت شهادت بر روى بينى گذارد و بگويد اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ رَغَمَ اَنْفى لِلّهِ رَغْما دخِرا صاغِرا غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَلا مُسْتَحْسِرٍ و هرگاه ديگرى عطسه كند تا سه مرتبه بگويد يَرْحَمُكَ اللّهُ و چون زياده شود بگويد شفاكَ اللّهُ،و چون مرد مؤ من عطسه كند بگويد يَرْحَمْكَ اللّهُ و اگر زن باشد بگويد عافاك اللّهُ و اگر طفل باشد بگويد زَرَعَكَ اللّهُ و اگر بيمار باشد بگويد شَفاكَ اللّهُ و اگر كافر ذمى باشد بگويد هَداكَ اللّهُ و اگر پيغمبر يا امام باشد بگويد صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ و در جواب بگويند يَغْفِرُاللّهُ لَنا وَلَكَمُ.
از حضرت صادق ((عليه السلام ))منقول است كه بسيار عطسه كردن ايمن مى گرداند پنج درد را اول خوره دويم لقوه سيم نزول آب در چشم چهارم صلابت و خشونت پرهاى بينى پنجم بيرون آمدن مو در پشم و اگر خواهى كه كم شود عطسه روغن مرزنگوش در بينى بچكان بقدر يك دانك راوى گفت كه پنج روز چكانيدم برطرف شد.
از حضرت امام محمد باقر ((عليه السّلام ))منقول است كه هر كه در بيت الخلاء عطسه كند حمد الهى را در خاطر خود بگذراند و محتملست كه مراد آهسته گفتن باشد.
از حضرت اميرالمؤ نين ((عليه السّلام ))منقول است كه چون عطسه كند به او بگو يَرْحَمَكُمُ اللّهُ و او در جواب بگويد يغْفِرُاللّهُ لَكُمْ وَ يَرْحَمَكُمْ.
از حضرت امام رضا ((عليه السّلام ))منقول است كه صلوات بر حضرت رسول ((صلى الله عليه و آله و سلم )) واجب است نزد عطسه كردن و نزد كشتن حيوانات .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم )) منقول است كه كسيكه آروق زند به جانب آسمان بلند نكند و فرمود كه آروق نعمت خدا است بعد از آن حمد الهى بكنيد.
از حضرت اميرالمؤ نين ((عليه السّلام ))منقول است كه مؤ من آب دهان را به جانب قبله نيندازد و اگر از روى فراموشى بيندازد استغفار بكند.
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السلاتم منقول است كه هرگاه كسى در نماز عطسه كند اَلْحَمدْدُلِلّهِ بگويد.
در حديث ديگر فرمود كه اگر بشنوى كه كسى عطسه كند و تو در نماز باشى بگو اَلْحَمْدُلِلّهِ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اگرچه در ميان شخص كه عطسه كرده است دريا باشد.

فصل هفتم : در بيان مزاح كردن و خنديدن و سرگوشى كردن و آداب صحبت داشتن وراز مجلس را پنهان داشتن
در حديث صحيح از حضرت صادق ((عليه السّلام ))و در حديث ديگر از حضرت امام موسى ((عليه السّلام ))منقول است كه چون سه نفر در مجلسى باشند دو تاى ايشان با يكديگر سرگوشى نكنند كه موجب اندوه و ايذاى آن رفيق ديگر است .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله منقول است كه هر كه در ميان سخن برادر مسلمان خود سخن بگويد چنانست كه خدشه و خراشى در روى او كرده است .
در احاديث بسيار منقول است كه مجالس بامانت است يعنى آنچه گذشت بايد كه در جاى ديگر مذكور نشود مگر آنكه دانند كه ايشان راضيند.
از حضرت رسول منقول است كه احدى را نيست كه سخنى را كه صاحبش پنهان دارد او نقل كند مگر آنكه علمى باشد كه اظهار آن لازم يا ذكر نيكيهاى آن شخص باشد.
از حضرت رسول منقول است كه مجالس به امانت است مگر مجلسى كه در آن خون حرامى ريخته شود يا فرج حرامى را حلال كنند يا مالى را به ناحق ببرند.
از حضرت صادق ((عليه السّلام ))منقول است كه هيچ مؤ منى نيست مگر آنكه در او مزاح و خوشطبعى مى باشد.
در حديث ديگر منقول است كه آن حضرت از شخصى پرسيدند كه خوشطبعى كردن شما با يكديگر چونست گفت كه كم است حضرت فرمود كه بكنيد كه مزاح كردن از نيكى خلق است و موجب خوشحالى برادر مؤ من مى شود و بسيار بود كه حضرت رسول مزاح مى كردند با شخصى كه او را شاد گردانند.
از حضرت امام محمد باقر ((عليه السّلام ))منقول است كه خدا دوست مى دارد كسى را كه خوش طبعى گكند ميان مردم مادامى كه فحش ‍ نگويد.
از حضرت صادق ((عليه السّلام ))منقول است كه خنديدن مؤ من مى بايد تبسم باشد و صدا نداشته باشد.
در حديث ديگر فرمود كه بسيار خنديدن دل را مى ميراند و دين را مى گدازد چنانچه آب نمك را مى گدازد و فرمود كه از نادانيست خنديدن بى آنكه تعجبى باعث آن شود.
در حديث حسن ديگر فرمود كه زينهار كه مزاح بسيار مكنيد كه آبرو را مى برد و فرمود كه چون كسى را دوست دارى با او مزاح و مجادله مكن .
در حديث حسن ديگر فرمود كه قهفثه كردن از شيطان است فرمود كه بسيار خنديدن آبرو را مى برد.
از حضرت اميرالمؤ منين ((عليه السّلام ))منقول است كه زينهار مزاح مكنيد كه كينه ها به هم مى رسد و دشنام كوچكست .
از حضرت امام محمد باقر ((عليه السّلام ))منقول است كه چون خنده قهقهه بكنى بعد از فارغ شدن بگو اَللّهُمَّ لاتَمْقُتْنى
از حضرت صادق ((عليه السّلام ))منقول است كه مزاح كردن آبرو را مى برد و مهابت مردان را برطرف مى كند.
در حديث ديگر فرمود كه مجادله مكن كه حسنت را مى برد و خوش طبعى مكن كه باعث جرأ ت مردم مى شود بر تو.
در حديث صحيح از حضرت امام موسى منقول است كه مزاح مكن كه نور ايمانت را مى برد و مروت مرديت را سبك مى كند و در حديث ديگر فرمود كه حضرت يحيى مى گريست و نمى خنديد و آنچه عيسى مى كرد بهتر بود از آنكه يحيى مى كرد.
در حديث منقول است كه حضرت داود ((عليه السّلام ))به حضرت سليمان عليه السلام مى گفت كه اى فرزند زينهار كه خنده بسيار مكن كه بسيار خنديدن آدمى را فقير مى كند در روز قيامت .
حضرت رسول صلى عليه و آله فرمود كه عجب دارم از كسى كه ايمان به جهنم دارد چرا مى خندد و از حضرت صادق ((عليه السّلام ))فرمود چه بسيار كسى كه خندد از روى لعب و بازى در روز قيامت گريه اش بسيار باشد و چه بسيار كسى كه بسيار گريد بر گناه خود در بهشت خوشحالى و خنده اش بسيار باشد پس از اين اخبار و اخبار ديرگ چنين ظاهر مى شود كه مؤ من مى بايد كه عبببوس و گرفته نباشد و گشاده رو و خندان باشد و قدرى از مزاح مطلوبست اما بسيار خنديدن و بسيار خوش طبعى كردن مذموم است و فعل بيخردان و سفيهان است .

فصل هشتم : در ساير آداب مجالست و حقوق اصحاب مجالس بر يكديگر
از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه نيكو مجاورت كن با كسى كه با تو مجاورت كند تا مؤ من باشى و نيكو مصاحبت كن با مصاحبان خود تا مسلمان باشى و از مفضل منقول است كه به خدمت حضرت صادق ((عليه السّلام ))رفتم فرمود كه كى مصاحب تو بود در راه گفتم كه شخصى از برادران مؤ من فرمود كه چه شد گفتم كه تا داخل مدينه شده ام جايش را نمى دانم فرمود كه مگر نمى دانى كه كسى كه چهل گام با كسى مصاحبت كرد حقتعالى از حق او سئوال مى كند در قيامت .
از حضرت رسول ((صلى الله عليه و آله ))مننقول است كه همين عيب بس است آدمى را كه از عيب مردم چيزى بيند كه از خود چشم پوشد و مردم را سرزنش كند بر چيزى كه خود ترك آن نتوان كرد و آزار كند همنشين خواد را به چيزى كه نفعى به او ندهد.
حضرت امام محمد باقر ((عليه السّلام ))فرمو،د كه مردم يا مؤ منند يا جاهل پس مؤ من را آزار نبايد كرد و با جاهل بيخردى نبايد كرد و اگر نه مثل او خواهى بود.
از حضرت صادق منقول است كه از مت نيست كسى كه نيكو مصاحبت نكند با مصاحبان خود و نيكو رفاقت نكند با رفيقان خود و نيكو نمك خوارگى نكند با كسى كه با او مهربانى كند.
از حضرت امام محمد باقر ((عليه السّلام ))منقول است كه با منافق به زبان خوش سازگار بكن و محبت قلبى خود را خالص گردان براى مؤ منان و اگر يهودى با تو همنشينى كند نيكو مجالست كن با او.
حضرت رسول ((صلى الله عليه و آله ))فرمود مهربانى كن با مردم تا تو را دوست دارند.
در حديث ديگر فرمود كه سه چيز است كه محبت آدمى را براى برادر مسلمانش صاف و خالص مى گرداند اول آنكه چون با او برخورد به خوشروئى و خوشحالى او را ملاقات كند دويم آنكه جا براى او بگشايد چون نزد او نشيند سيم آنكه به هر نامى كه دوست تر مى دارد او را بخواند و فرمود كه اظهار دوستى و مهربانى با مردم كردن نصف عقل است و در حديث صحيح از حضرت صادق منقول است كه چون كسى را دوست دارى دوستى خود را با او اظهار كن كه بيشتر باعث ثبات محبت مى شود ميان شما.
در حديث صحيح ديگر فرمود كه حضرت رسول ((صلى الله عليه و آله )) قسمت مى كردند نظر كردنهاى خود را ميان اصحاب خود كه به يكى بيشتر از ديگرى نظر نمى كردند و هرگز در حضور اصحاب خود پا دراز نمى كردند.
در حديث صحيح از حضرت امام موسى ((عليه السّلام )) منقول است كه چون كسى حاضر باشد او را به كنيت بخوان و چون غايب باشد نامش ‍ را بگو و در ميان عجم القاب به جاى كنيت است مثل آخوند و ميرزا و آقا و نواب و امثال اينها.
از حضرت رسول ص منقول است كه چون كسى برادر مسلمان خود را دوست دارد بايد نامش را و نام پدر و قبيله و خويشانش را بپرسند از او كه اين از جمله حقوق لازمه برادرى و دوستى است و اگر نه آن آشنائى احمقان خواهد بود.
در حديث ديگر فرمود كه عجز سه چيز است يكى آنكه شخصى براى كسى طعامى مهيا كند او خلف وعده كند و نرود و طعام او را نخورد دويم آنكه شخصى با كسى مصاحبت و همنشينى كند و معلوم نكند كه كيست و از كجاست تا از او جدا شود سيم آنكه كسى با زن خود جماع كند و پيش از آنكه زن آب بدهد او آب بدهد بلكه مى بايد به تأ نى بكند و مكث كند تا هر دو با هم آب بدهند.
از حضرت امام موسى ((عليه السّلام )) منقول است كه بسيار پرده از ميان خود و برادر مؤ من خود برمدار كه باعث برطرف شدن حياست .
از حضرت صادق ((عليه السّلام ))منقول است كه هر كه از روى برادر مؤ من كاهى يا خاشاكى يا كثافتى بردارد حقتعالى ده حسنه در نامه عملش ‍ بنويسد و هر كه تبسم كند در روى برادر مؤ من حقتعالى براى او حسنه بنويسد.
از حضرت اميرالمؤ منين ((عليه السّلام )) منقول است كه هركه خاشاكى يا مانند آن از برادر مؤ من بردارد او در برابر آن عمل بگويد اَماطَ اللّهُ عَنْكَ ماتَكْرَهُ يعنى خخدا دور كند آنچه را نمى خواهى .
در حديث ديگر منقول است كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله نهى فرمود از آنكه كسى بگويد به كسى كه لاوَحَيوتُكَ وَحَيواةُ فلان چنانچه در فارسى مى گويند كه به جان تو و جان فلانى .
در حديث ديگر فرمود كه بدترين امت من جماعتى اند كه مردم ايشان را گرامى مى دارند از ترس بدى ايشان به درستى كه از من نيست هركه چنين باشد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : ولدالزنا را چند علامت است اول دشمنى اهل بيت رسالت صلوات اللّه عليهم دويم آنكه مايل است به آن حرامى كه از آن خلق شده است سيم آنكه دين را خفيف و سبك شمارد چهارم آنكه مردم را در حضور ايشان آزار مى كند و هيچكس با مردم بد نمى خورد و آزار ايشان نمى كند مگر آنكه يا ولدالزنا است يا مادرش در حيض به حامله شده است .
از حضرت رسول ص منقول است كه : زينهار كه منازعه با مردم نكنيد كه كرامت را مى برد و مروت را برطرف مى كند و پيوسته جبرئيل مرا نهى مى كرد از مجادله با مردم كردن چنانچه نهى مى كرد از شراب خوردن و بت پرستيدن .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : كينه مؤ من در همان محل مى باشد كه نشسته است چون از برادرش جدا شود ديگر در دلش ‍ كينه نمى ماند و كينه كافر در تمام عمر مى باشد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : شخصى به خدمت حضرت رسول ص آمد و گفت مرا وصيتى بفرما حضرت فرمود كه ملاقات كن برادر خود را با روى گشاده .
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه حد نيكى خلق آنستكه مهربانى كنى سخنت را نيكو كنى و با مردم بروى خوش برخورى .
حضرت رسول ص فرمود كه خوشحال و خوش رو با مردم برخوردن كينه را مى برد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه سه چيز است كه از مكارم دنيا و آخرتست آنكه عفو كنى از كسيكه بر تو ظلم كند و پيوند كنى از كسى كه از تو ببرد و حلم كنى از كسيكه با تو بيخردى كند.
حديث ديگر فرمود كه هركه خشمى را فور خورد خدا عزت او را در دنيا و آخرت زياده گرداند.
از حضرت امام محمد محمد باقر عليه السلام منقول است كه : هر كه خشمى را فرو خورد و قادر باشد كه آن را به عمل آورد حقتعالى دلش را از ايمنى و ايمان پر كند در روز قيامت .

فصل نهم : در فضيلت ذكر خدا در مجالس كردن 
از حضرت رسول ص منقول است كه : مبادرت كنيد به سوى باغهاى بهشت پرسيدند كه كدام است باغهاى بهشت فرمود كه حلقه ها و مجمعهاى كه ياد خدا در آن كنند و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه در همه جا خدا را ياد كنيد كه او با شما است .
در حديث معتبر منقول است كه : حضرت رسول ص از هيچ مجلسى برنمى خواستند هرچند اندكى نشسته باشند تا آنكه بيست و پنج مرتبه استغفار مى كردند.
در احاديث معتبره منقول است كه از رسول خدا ص كه ياد كننده خدا در ميان غافلان مانند كسى است كه جهاد كند در راه خاد در هنگام گريختن ديگران و چنين كسى ثواب او بهشت است .
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : هر مجلسى كه در آن جمع شود نيكوكاران و بدكاران و برخيزند و ياد خدا در آن مجلس نكرده باشند آن مجلس در قيامت باعث حسرت و ندامت ايشان خواهد بود.
از حضرت رسول ص منقول است كه : هر گروهى كه در مجلسى جمع شوند و در آن مجلس ياد خدا نكنند و صلوات بر پيغمبر خود نفرستند آن مجلس حسرت و وبالست بر ايشان در روز قيامت .
در حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : نوشته است در توراتى كه تغيير نيافته است كه حضرت موسى عليه السلام از پروردگار خود سئوال كرد كه خداوندا مجلسى چند بر من مى گذرد كه تو را عزيزتر و جليل تر مى دانم از آنكه تو را در آن مجلس ياد كنم حقتعالى در جواب فرمود كه يا موسى نام من بردن و ياد كردن در همه حال نيكوست .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حق تعالى فرمود اى فرزند آدم مرا ياد كن در مجمع مردم تا تو را ياد كنم در مجمعى كه بهتر از مجمع تو باشد.
در حديث ديگر فرمود كه حقتعالى مى فرمايد كه هر كه مرا ياد كند در ميان مجمعى از مؤ منان من او را ياد كنم در مجمع ملائكه .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : هر كه خواهد در قيامت ثواب كامل بيابد در وقتى كه مى خواهد كه برخيزد از مجلس ‍ بگويد سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفوُنَ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمين .
در حديث ديگر منقول است كه : اين كفاره گناهان آن مجلس است .

فصل دهم : در فضيلت ذكر حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و ائمهعليهم السلام در مجالس و مباحثه علوم ايشان نمودن و احاديثفضايل ايشانرا ياد كردن
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : هر قومى كه در مجلسى جمع شوند و خاد را ياد نكنند آن مجلس برايشان حسرت خواهد بود در روز قيامت .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه ياد ما كردن ياد خداست و ياد دشمن ما كردن از ياد شيطان است .
از حضرت صادق منقول است كه : حقتعالى را ملكى چند هست كه ايشان مى گردند در زمين هرگاه مى گذرند بر جماعتى كه ياد محمد و آل محمد مى كنند به يكديگر مى گويند بايستيد كه مطلب خود را يافتيم پس مى نشينند و با ايشان شريك مى شوند در آم امر پس چون ايشان برخيزند اگر بيمار شوند به عيادت ايشان مى روند و اگر بميرند به جنازه ايشان حاضر مى شوند و اگر غايب شوند جستجوى ايشان مى كنند.
در حديث ديگر فرمود ملائكه كه در آسمانهايند نظر مى كنند به سوى يك و دو و سه از شيعيان كه فضيلت آل محمد را ذكر مى كنند پس به يكديگر مى گويند كه نمى بينند اين جماعت را با كمى ايشان و بسيارى دشمنان ايشان فضيلت آل محمد را ذكر مى كنند پس طايفه ديگر از ملائكه در جواب ايشان مى گويند كه اين فضل خدا است به هركه مى خواهد مى دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است .
در حديث معتبر منقول است كه : حضرت امام محمد باقر عليه السلام از ميسر پرسيدند كه آيا شما با شيعيان با يكديگر خلوت مى كنيد و از علوم اهل بيت و فضايل ايشان آنچه مى خواهيد مى گوئيد گفت بلى واللّه حضرت فرمود كه والله من دوست مى دارم كه با شما باشم در آم مجلس كه والله من بوى شما را و نسيم شما را دوست مى دارم بدرستيكه شما بر دين خدا و ملائكه ايد پس يارى كنيد ما را در شفاعت خود بپرهيزكارى از محرمات و سعى در طاعات .
د حديث ديگر فرمود كه جمع نمى شوند سه نفر از مؤ منان يا زياده مگر آنكه از ملائكه مثل ايشان جمع مى شوند و اگر چيزى از خدا مى طلبند ملائكه آمين مى گويند و اگر پناه به خدا مى برند از شرى دعا مى كنند ملائكه كه خدا آن بد را از ايشان دور گرداند و اگر حاجتى مى طلبند ملائكه از خدا سئوال مى كنند كه حاجت ايشان را برآورد و جمع نمى شوند سه يا زياده از انكار كننده گان حق اهل بيت مگر آنكه ده باربر ايشان از شياطين حاضر مى شوند و سخنى كه مى گويند شياطين هم به مثل سخن ايشان سخن مى گويند و اگر مى خندند با ايشان مى خندند و اگر مذمت دوستان خدا مى كنند با ايشان رفاقت مى كنند پس اگر كسى از مؤ منان مبتلا شود به همنشينى از ايشان چون شروع كنند به مذمت دوستان خدا برخيزد و شريك و همنشين شيطان نباشد وكه هيچكس تاب مقاومت غضب خدا ندارد و لعنت خدا بر هيچ چيز دفع نمى كند و اگر نتواند برخيزد به دل انكار كند و اندك ساعتى برخيزد و بازگردد.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه : هيچ چيز شيطان و لشكرهاى او را مثل رفتن برادران مؤ من به ديدن يكديگر از براى خدا به درستى كه دو كه با يكديگر برمى خورند وى اد خدا مى كنند پس فضيلت ما اهل بيت را ياد مى كنند بر روى شيطان هيچ پاره گوشت نمى ماند مگر آنكه فرو مى ريزد تا آنكه روحش به استغاثه مى آيد از شدت المى كه از اين امر مى بايد پس ملائكه آسمانها و خازنان بهشت بر اين معنى مطلع مى شوند و او را لعنت مى كنند و هيچ ملك مقربى نمى ماند مگر آنكه او را لعنت مى كند پس نااميد و محروم و مطرود بر زمين ميافتد.
از حضرت رسول ص منقول است كه : زينت دهيد مجالس خود را به ذكر فضايل على بن ابيطالب عليه السلام كه در او هفتاد خصلت از خصلتهاى پيغمبران هست .
در حديث ديگر فرمود كه حقتعالى بارى برادرم على بن ابيطالب فضيلتى چند قرار داده است كه از بسيارى احصاى آن نمى توان كرد پس هر كه يك فضيلت از فضايل او را ذكر كند از روى اقرار و اذعان گناهان گذشته و آينده اش آمرزيده شود هرچند در قيامت با گناه جن و انس ‍ بايد و هر كه يك فضيلت از فضايل او را بنويسد تا علامتى از آن كتاب باقى باشد ملائلكه از براى او استغفار كنند و هر كه گوش دهد به فضيلتى از فضايل آن حضرت خدا بيامرزد گناهانى را كه به گوش دادن كرده باشد و هر كه نظر كند به نوشته كه فضيلتى از فضايل آن حضرت در آن نوشته باشد خدا بيامرزد از او گناهانى را كه به چشم كرده باشد.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه به يك راهى رود براى طلب علم حقتعالى راهى براى او بگشايد به سوى بهشت به درستى كه ملائكه بالهاى خود را مى گذراند از براى طلب كننده علم با رضا و خوشنودى و استغفار مى كنند از براى طلب كننده علم هر كه در آسمان و هر كه در زنين است حتى ماهيان دريا و فضل عالم بر عابد مانند فضل ماه است در شب چهارده بر ساير ستارگان .
در حديث ديگر فرمود اف باد بر مردمى كه در هر جمعه خود را از كارهاى دنيا فارغ نسازد براى ياد گرفتن مسائل دين خود و در حديث ديگر فرمود كه حقتعالى مى فرمايد كه مذاكره علم در ميان بندگان من دلهاى مرده را زنده مى كند.
در حديث ديگر فرمود كه با يكديگر مذاكره كنيد و ملاقات كنيد و حديث نقل كنيد كه حديث جلا مى دهد دلها را و بدرستى كه دلها زنگ مى گيرند چنانچه شمشير زنگ مى گيرد و جلاى دلها به حديث است .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : مذاكره علم ثواب نماز مقبول دارد.

فصل يازدهم : در مشورت كردن با برادران و آداب آن 
ازامير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : نفس خودرا بمخاطره ها مياندازد كسيكه مستغنى ميشود براى خود از راءى ديگران .
درحديث ديگر فرمود كه مشورت كن باجماعتى كه ازخدا ترسند و دوستدار برادران مؤ من را بقدر پرهيزكارى ايشان و بپرهيز از زنان بد و ازنيكان ايشان در حذر باش و اگر تورا بنيكى امر كنند مخالفت كن ايشان را تا طمع نكنند درآنكه موافقت ايشان كنى در بديها.
درحديث ديگر فرمود كه من بيزارم از كسى كه مسلمانى با اومشورت كند و آنچه خيراو را در آن داند نگويد.
ازحضرت رسول خدا ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول استكه : هرگروهى كه با يكديگر مشورت كنند و درميان ايشان كسى باشد كه نامش ‍ محمد يااحمد يا محمود يا حامد باشدو در مشورت ايشان داخل باشد البته آنچه خير ايشان است بر ايشان ظاهرميشود.
از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : بعمار ساباطى فرمود كه اگرخواهى كه نعمت الهى براى تو مستقيم باشد و مروت تو كامل باشد و زندگانى تو نيكو باشد در امور خود مشورت مكن بابنده و بامردن دون .
ازحضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : مشورت مكن باجبان ترسان كه راه بدرشدن را برتو تنگ ميكند ومشورت مكن بابخيل كه مانع ميشود تورا ازرسيدن بغايت مقصودخود و مشورت مكن با كسيكه حرص دنيا داشته باشد كه زينت ميدهد براى تو هر راى را كه بدتر است .
درحديث ديگر فرمود كه ياعلى كسى كه طلب خير ازخدا ميكند حيران نمى شود و كسيكه در كارها با مردم مشورت ميكند و پشيمان نميشود و حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) فرمود كه هلاك نمى شود كسى كه مشورت كند.
درحديث ديگر منقول است كه : بسيار بود كه حضرت امام رضا ((عليه السلام )) با آن عقل كامل مشورت ميفرمود با سياهى از غلامان خود وميفرمود كه بسا باشد كه خدا خيرمارا بر زبان او جارى سازد.
دراحاديث معتبره منقول است كه : با عاقل ديندار پرهيزكار مشورت كن و چون چيزى بگويد خلاف آن مكن كه مورث فساد دنيا و آخرت توميشود.
از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : هركه برادر مؤ منش با اومشورت كند و آنچه محض خير او داند نگويد خدا عقل و راءيش را برطرف ميكند.
درحديث ديگر فرمود كه مشورت كردن حدى چند دارد كه هركه آنها را نداند مضرت مشورت براى بيش از منفعت است اول آنكه كسى كه با اومشورت ميكند عاقل باشد دوم آنكه آزاد و متدين باشد سيم آنكه برادر و دوست و يار او باشد چهارم آنكه او را بر تمام سر خود مطلع گرداند كه چنانچه خود جهات آن امر منتفع ميشوى بمشورت و اگر آزاد و دين دار است آنچه حق سعى است ميكند در خيرخواهى تو و اگر يار و دوستدار تواست چون راز خود را باو گفتى افشا نميكند و بدانكه از براى فضيلت مشورت واهتمام در همين كافى است كه حقتعالى پيغمبر خو را كه عقل مكنونات بود در قرآن مجيد امر بمشورت فرموده است كه : وَشاوِرْهُمْ فى الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ يعنى مشورك كن با اصحاب خود در امور پس چون عزم كردى پس توكل كن برخدا.

فصل دوازدهم : درآداب نامه نوشتن  
ازحضرت امام جعفر صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : مهربانى ومواصلت ميان برادران مؤ من در حضر باينست كه بديدن يكديگر بروند و در سفر باينستكه نامه بيكديگر بنويسد.
درحديث صحيح از آنحضرت منقول است كه : جواب كتابت نوشتن واجبست مانند جواب سلام گفتن .
درحديث فرمود كه ترك مكن نوشتن بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رابهتر ازساير چيزها كه مينويسى بنويسى .
درحديث موثق از آن حضرت پرسيدند كه در نامه ابتدا باسم آن شخص كه نامه را باو مينويسد پيش از نام خود كردن چون است فرمود باكى نيست اين اكراميست كه اورا ميكند.
درحديث ديگر منقول است كه : آن حضرت امرفرمود كه نابجائى بنويسد چون بدست آنجناب دادند فرمود كه چگونه اميد داريد كه آنچه درنامه نوشته ايد بعمل آيد و حال آنكه انشاءالله درجاهائى كه مناسبست ننوشته ايد پس فرمود كه بين هرجا كه انشاءالله ندارد بنويس .
درروايت صحيح ازحضرت امام رضا ((عليه السلام )) منقول است كه : چون نامه را نوشتيد خاك بر روى نامه بپاشيد كه حاجت بهتر روا ميشود.
درحديث ديگر منقول است كه : حضرت امام على نقى ((عليه السلام )) در اول نامه مينوشتند بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَذْكُرُ اِنْشاءَ اللّهُ وفرمودند كه اگر بگويم كسى كه ترك ميكند گفتن ونوشتن بسم الله را دركارها ونوشته ها مثل كسى است كه نماز را ترك كند هرآينه راست گفته ام .
ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : از نامه نوشتن هركس استدلال بر عقل و بينائى او ميتوان كرد و از رسول و ايلچى او استدلال برفهم و زيركى او ميتوان كرد.
درحديث ديگر فرمود كه چون رقعه يانامه براى حاجتى نويسى و خواهى كه آن حاجت برآيد بقلم بيمداد بر سر رقعه بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اِنَّ اللّهَ وَعَدَ الصّابرينَ اَلْمَخْرَجَ مِمّا يَكْرَهُونَ وَالرِزْقَ مِنْ حَيْثُ لايَحْتسبُونَ جَعَلْنا اللّهُ وَاِيّاكُمْ مِنَ الذينَ لاخَوف عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنُونَ راوى گفت كه هرگاه چنين ميكردم حاجتم برآورده مى شد.
درحديث صحيح منقول است كه : ازحضرت امام موسى ((عليه السلام )) پرسيدند كه كاغذها نزد ما جمع ميشود آيا بآتش مى توان سوزاند هرگاه در آنها نام خدا باشد فرمود كه نه بلكه اول بآب بشويند.
درحديث صحيح ديگر منقول است كه : ازحضرت پرسيدند كه نامى از نام هاى خدا را با آب دهان محو توان كرد فرمود كه بپاكترين چيزيكه بيابيد محو كنيد.
ازحضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : كتاب خدا و نام خدا را به پاك ترين آنچه مييابيد محو كنيد ونهى فرمود از آنكه بسوزانند قرآن را واز آنكه بقلم محو كند ودربعضى ازنسخه ها بجاى قلم قدم است .