باب دهم : در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ايشان

باب دهم : در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ايشان 

فصل اول : در بيان حقوق خويشان و غلامان و كنيزان 
در احاديث معتبره بسيار وارد شده است ، كه رحم در روز قيامت چنگ در عرش الهى ميزند و ميگويد پروردگارا هر كه مرا در دنيا صله كرده است ، تو امروز او را برحمت خود وصل كن و هر كه مرا قطع كرده است ، در دنيا تو امروز او را از رحمت خود قطع كن .
در احاديث بسيار منقول است كه نيكى با خويشان كردن باعث قبولى اعمال است و مال را زياد ميكند و بلاها را دفع ميكند، عمر را دراز ميكند، حساب قيامت را آسان ميكند.
در حديث حسن از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه دو طرف صراط امانت وصله رحم است ،پس كسيكه در امانت مردم خيانت نكرده است ، با خويشان خود نيكى كرده از صراط بآسانى ميگذرد، زود ببهشت ميرود و كسيكه خيانت در امانتها كرده و قطع صله رحم كرده است ، عمل ديگر او را نفع نميدهد و صراط او را آتش ميافكند.
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه صله رحم كردن و با همسايگان نيكو سلوك كردن خانه ها را آبادان مى كند، عمرها را زياد مى كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هيچ عملى ثوابش زودتر از صله رحم نمى رسد.
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السلام منقول كه ما چيزى را نمى دانيم كه عمر را زياد كند مانند صله رحم تا آنكه گاهست كه شخصى سه سال از عمرش مانده است ، بسبب صله رحم سى وسه سال ميشود، گاه هست كه كسى از عمرش سى وسه سال مانده است ، بسبب قطع صله رحم سه سال ميشود.
در حديث موثق منقول است كه شخصى از آنحضرت سؤ ال كرد كه خويشان دارم كه شيعه نيستند آيا ايشان را برمن حقى هست ، فرمود بلى حق رحم را هيچ چيز قطع نمى كند، اگر شيعه باشند دو حق دارند يكى رحم و يكى حق اسلام و فرمود كه صله رحم و نيكى با برادران مؤ من حساب قيامت را آسان ميكند، از گناهان نگاه ميدارد پس صله رحم و نيكى با برادران را ترك مكنيد، اگر چه بسلام كردن و نيكو جواب سلام دادن باشد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه هرگاه خويشان با يكديگر بدى كنند، مالشان بدست بدكاران ميافتد.
حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه سه چيز است هر كه مرتكب آنها شود پيش از مردن عقوبت آنها را مييابد، ظلم و قطع رحم و قسم دروغ و بسيار است كه جماعتى بد كردارند، بسبب صله رحم مال و فرزندان ايشان بسيار ميشود، قسم دروغ و قطع صله رحم خانه ها را از اهلش خالى ميكند، نسل را منقطع ميكند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه بپاى خودر برود بخانه خويشان بديدن ايشان يا براى آن كه مالى بايشان برساند حقتعالى ثواب صد شهيد او را كرامت فرمايد، بعدد هر گامى كه بردارد، چهل هزار حسنه در نامه اعمالش نوشته شود و چهل هزار گناه محو شود و چهل هزار درجه براى او در بهشت بلند شود و چنان باشد كه صد سال عبادت خدا باخلاص كرده باشد.
در حديث ديگر فرمود كه سه كسند كه داخل بهشت نمى شوند، كسيكه هميشه شراب بخورد يا هميشه سحر كند، يا قطع صله رحم كند، فرمود كه هر كه رعايت حق خويشان كند حقتعالى در بهشت باو هزار درجه كرامت كند، كه از هر درجه تا درجه ديگر صد ساله راه باشد يكدرجه از نقره و ديگرى از طلا وديگرى از مرواريد و ديگرى از زمرد و ديگرى از زبرجد و ديگرى از مشك و ديگرى از عنبر وديگرى از كافور و همچنين از ساير چيزهائى كه خدايتعالى در بهشت خلق كرده است ، در حديث صحيح از آنحضرت منقول است كه ، در شب معراج ديدم رحمى بعرش آويخته و از رحم ديگر شكايت مى كند بپروردگار خود پرسيدم كه در چند پشت نسبت تو و او بهم ميرسد، گفت كه در چهل پشت .
در حديث معتبر ديگر فرمود كه من ضامنم براى كسيكه صله رحم كند، آنكه خدا او را دوست دارد و روزيش را فراخ كند، و عمرش را زياد كند، و او را داخل بهشت كند، فرمود كه بوى بهشت از هزار ساله راه شنيده ميشود، آنرا نميشنود عاق پدر و مادر وقطع كننده صله رحم و مرد پير زناكار.
در حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه هر كه بر غلامى يا كنيزى بقدر حدى از حدود الهى بزند، بى آنكه جرمى از او صادر شده باشد، كه به حسب شرع مستحق آن حد شده باشد، كفاره نيست گناه او را بغير از آزاد كردن او.
در حديث معتبر منقول است كه : از حضرت امام على نقى عليه السلام پرسيدند، كه بنده فرمان صاحبش نميبرد آيا حلال است زدن از؟ فرمود كه نه اگر موافق طبعت باشد نگاه دار و اگر نه بفروش يا رها كن .
در حديث معتبر از حضرت صادق منقول است كه : در تاءديب اطفال و غلامان و كنيزان پنج تازيانه يا شش تازيانه بيشتر مزنيد و آنرا برفق و هموارى بزنيد.
در حديث معتبر ديگر منقول است كه : زراره از آن حضرت سؤ ال كرد از زدن بنده فرمود كه هر چيز كه در دست او تلف شود بى تقصير او بر او چيزى نيست اما اگر دانسته نافرمانى تو كند مى توانى زد او را گفت چه مقدار بزنم او را فرمود، كه سه يا چهار يا پنج .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : پيوسته مرا جبرئيل وصيت ميكرد در باب غلام و كنيز تا آنكه گمان كردم ، كه براى ايشان حدى مقرر خواهد كرد، كه چون بآن حد برسد آزاد شوند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : بنده كه مؤ من باشد، چون هفت سال خدمت كند آزاد ميشود، بعد از آن خدمت فرمودن او حلال نيست و علما حمل كرده اند اين حديث را براينكه سنت مؤ كد است ، كه بعد از هفت سال آنرا آزاد كنند.
درحديث صحيح از حضرت امام محمد باقر منقول است كه : چهار صفت است كه در هر كه باشد حق تعالى او را ساكن گرداند در اعلاعليين در اعلا غرفهاى شرف كسيكه پناه دهد يتيمى را و متوجه احوال او گردد، از براى او بمنزله پدر مهربان باشد، و كسيكه رحم كند بر ضعيفان و اعانت ايشان نمايد، و كسيكه مال خود را صرف پدر و مادر كند و با ايشان مدارا نمايد، احسان كند و ايشان را آز رده نكند، كسيكه تندى و سفاهت با بنده خود نكند و او را يارى نمايد، بر خدماتيكه باو ميفرمايد و كاريكه بر او دشوار باشد باو نفرمايد.
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : بِبندگان خود بخورانيد از آنچه خود ميخوريد، بايشان بپوشانيد آنچه خود ميپوشيد.
در روايت ديگر منقول است كه : آن حضرت باصحاب خود فرمودند، كه ميخواهيد خبر دهم شما را ببدترين مردم گفتند بلى يا رسول اللّه فرمود كسيكه تنها سفر كند، عطاى خود را از مردم منع كند، و غلام خود را بزند.
در حديث ديگر فرمود سه كسند كه اگر بر ايشان ظلم نكنى ايشان بر تو ظلم ميكنند، دو نان و زن تو و خادمان تو.
در حديث ديگر فرمود كه بندگان خود را بقدر عقل ايشان مورد عتاب سازيد.
در حديث معتبر منقول است كه : روزى غلامى از حضرت صادق عليه السلام ناپيدا بود و حضرت او را ميطلبيدند، تا آنكه ديدند در جائى خوابيده است ، بر بالين او نشستند و او را باد ميزدند تا او بيدار شد، پس فرمودند كه تو رانيست كه شب و روز هر دو خواب كنى شب خواب كن و روز خدمت كن .
در احاديث معتبره از آنحضرت منقول است كه : سه كسند كه نماز ايشان مقبول نيست ، غلاميكه از آقاى خود گريخته باشد تا آنكه بر گردد و خود را تسليم آقا نمايد، شخصى كه پيشنمازى گروهى كند كه باو راضى نباشند، زنى كه شوهر از او خشمناك بخواب رود.
بسند معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : اول كسيكه داخل بهشت ميشود شهيد است ، غلاميكه نيكو عبادت پروردگارش را بجاى آورد، خير خواه آقاى خود باشد، مرد عيال بارى كه از حرام و شبهه غفلت ورزد.
در احاديث معتبره از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه بنده آزاد كند حقتعالى بهر عضوى از آن بنده عضوى از او را از آتش جهنم آزاد گرداند.
حضرت صادق فرمود كه مستحب است كه در شب عرفه و روز عرفه بخدا تقرب بجوئيد، بآزاد كردن و تصدق كردن .

فصل دوم : در حقوق همسايگان و يتيمان و عشيره وقبيله  
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : پيوسته مرا جبرئيل وصيت مينمود برعايت همسايه تا آنكه گمان كردم كه براى او ميراثى قرار خواهد داد و فرمود كه هر كه همسايه خود را آزار كند حقتعالى بوى بهشت را بر او حرام گرداند، ماءواى او جهنم باشد، فرمود كه هر كه از همسايه اش بقدر يكشبر زمين خيانت كند، خدايتعالى آن زمين را تا طبقه هفتم طوقى گرداند و در گردن او اندازد تا چون او را بمقام حساب آورند طوق در گردن او باشد، مگر آنكه توبه كند، آن زمين را پس دهد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : هر كه آزار خود را از همسايه باز دارد حقتعالى در روزقيامت از گناهان او درگذرد، از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه سه چيز است كه بدترين بلاها است ، پادشاهى يا صاحب حكمى كه اگر احسان باو كنى شكر نكند و اگر بدى كنى نگذرد و همسايه كه چشمش تو را بيند ودلش مرگ تو را خواهد، اگر نيكى ببيند بپوشاند و مذكور نسازد و اگر بدى ببيند ظاهر كند ومنتشر گرداند، زنيكه اگر حاضر باشى ترا شاد نگرداند، اگر غايب باشى خاطرت باو مطمئن نباشد.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه آزار همسايه كند، براى طمع در خانه او خدا خانه او را بهمسايه برساند.
در حديث معتبر منقول است كه : از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم پرسيدند كه آيا در مال حقى بغير زكوة هست ، فرمود كه بلى نيكى و احسان كردن بخويشانى كه با تو بدى كنند، و احسان كردن بهمسايه مسلمان بدرستيكه ايمان بمن ندارد كسيكه شب سير ميخوابد و همسايه مسلمانش گرسنه است .
در چند حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : تا چهل خانه از هر طرف همسايه اند.
در حديث ديگر فرمود كه از جمله حقوق مال حق ماعونست كه حقتعالى وعيد جهنم فرموده است براى كسيكه منع آن نمايد و آن قرضى است كه بهمسايه دهد، يا نيكى كه بايشان كند، يا ضروريات خانه كه بايشان عاريه دهد، راوى عرض كرد كه ما همسايگان داريم كه اگر چيزى بايشان بعاريه بدهيم ميشكنند، ضايع ميكنند در اينصورت بر ما گناهى هست اگر بايشان ندهيم ؟ فرمود كه هر گاه چنين باشد گناهى بر شما نيست اگر بايشان ندهيد.
در حديث ديگر فرمود كه حلال نيست منع كردن نمك و آتش از همسايگان .
از حضرت رسول منقول است كه : هر كه ماعونرا منع نمايد از همسايگان حقتعالى منع كند از او خير واحسان خود را و او را بخود واگذارد، واى بر حال او.
در حديث معتبر از حضرت صادق منقول است كه : منع مكنيد قرض دادن خمير و نان را و طلبيدن آتش را كه اين امور باعث زيادتى روز ميشود، بر اهل خانه با آنكه از جمله مكارم اخلاق است .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : زينهار كه متعرض حقوق مشويد كه بر خود لازم كنيد و آنچه از خرجها كه بر قبيله واقع ميشود بدهيد و مضايقه مكنيد، و اگر از قبيله شما كسى شما را تكليفى كند كه ضررش بر شما زياده از نفعى باشد كه باو ميرسد قبول مكنيد.
در حديث ديگر منقول است كه : حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در بيمارى بديدن صعصعة بن صوحان كه از بزرگان اصحاب آنحضرت بود تشريف آوردند، پس فرمودند كه باينكه من بعيادت تو آمدم فخر مكن بر قوم خود واگر ايشان را در امرى بينى خود را از آن امر بكنار بگير كه آدمى بى نيازنيست از قوم وقبيله خود و بايشان محتاج است ، اگر يارى ايشان نكنى يارى از ايشان منع كرده و ياريهاى بسيار ايشان را از خود رد گردانيده پس اگر ايشان را در حال خوبى ببينى يارى ايشان بكن ، براى آن امر و اگر در بلائى باشند، ايشان را وامگذار و بايد كه يارى كردن شما يكديگر را در طاعت خدا باشد، بدرستيكه هميشه با رفاهيت و نعمت خواهيد بود اگر يارى يكديگر بكنيد، در طاعت خدا وباز ايستيد از معصيت خدا.
در حديث معتبر منقول است كه : اسيرى چند را بنزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم آوردند از كافران پس يكى از ايشانرا پيش ‍ آوردند كه گردن بزنند، در آن حضرت جبرئيل نازل شد و گفت يا محمد اين اسير را كه ميخواهى گردنش را بزنى بمردم طعام ميخورانيد و مهمان دارى ميكرد و خرجهائيكه در ميان قبيله واقع ميشد ميداد و بارهاى گران اهل خود را بر دوش خود بر ميداشت ، پس حضرت بآن اسير فرمودند كه حقتعالى چنين وحى فرستاده است ومن ترا آزاد كردم از كشتن باين خصلتها آن اسير گفت كه پروردگار تو اين خصلتها را دوست ميدارد؟ فرمود كه بلى اسير گفت شهادت ميدهم بوحدانيت خدا وبپيغمبرى تو بحق آن خداونديكه ترا براستى فرستاده است ، كه هرگز از مال خود كسى را برنگردانيده ام .
در احاديث معتبره وارد شده است ، كه خوردن مال يتيم بناحق از جمله گناهان كبيره است .
در حديث معتبر منقول است كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه هر كه نگاهدارى كند يتيمى را و او را نفقه دهد من و او در بهشت مانند اين دو انگشت با هم باشيم واشاره بانگشت شهادت و ميان فرمود.
در حديث ديگر فرمود هر كه يتيمى را در عيال خود داخل كند و خرج او را بدهد تا او مستغنى شود از او، خدا بهشت را بر او واجب گرداند، چنانچه براى خورنده مال يتيم جهنم را واجب گردانيده است .
در روايت معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : هر مرد مؤ من و زن مؤ منه كه دست بر سر يتيم بكشد، از روى ترحم حقتعالى براى او بعدد هر موئى كه دستش بر آن مى گردد حسنه براى از بنويسد.
در روايت ديگر منقول است كه : بهر موئى حقتعالى نورى كرامت فرمايد، در قيامت .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه از سنگينى دل خود آزرده باشد، خواهد دلش نرم گردد يتيمى را نزديك خود بخواند و با او مهربانى كند و بر سر خوان خود بنشاند و از روى شفقت دست بر سرش بمالد بدرستيكه يتيم را بر مردم حق عظيم هست .
در حديث ديگر فرمود كه چون يتيمى بگريد عرش الهى براى او بلرزد، پس پروردگار عالم فرمايد كه كيست آنكه به گريه آورده است اين بنده مرا كه پدرش و مادرش را گرفته ام ؟ بعزت و جلال خودم سوگند مى خورم كه هيچ بنده او را ساكن نگرداند مگر آنكه بهشت را براى او واجب گردانم .
در احاديث معتبره از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حق تعالى در قرآن مجيد براى كسيكه مال يتيم را بناحق بخورد، دو عقاب مقرر ساخته يكى عذاب جهنم در آخرت و ديگرى آنكه در دنيا بعد از او با يتيمان او بكنند، آنچه با يتيمان ديگران كرده باشد.
از حضرتا امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : حق تعالى در قيامت جماعتى را از قبرها محشور گرداند كه از دهنهاى ايشان آتش شعله ور باشد و آنها جماعتى باشند كه مال يتيم را خورده باشند، چنانچه حق تعالى ميفرمايد، بدرستى كه آن جماعتيكه مال يتيم را بظلم مى خورند، نميخورند در شكم خود مگر آتش و بزودى آتش افروز جهنم گردند، بدانكه ولى يتيم كه تصرف در مال او ميتواند نمود پدر است و جد پدرى و وصى كه ايشان تعيين كرده باشند، اگر اينها نباشند حاكم شرع يعنى امام عليه السلام و كسى كه آنحضرت تعيين فرموده باشد، اگر امام حاضر نباشد اكثر علماءِ را اعتقاد آنستكه مجتهد جامع الشرايط ميكند يا كسيكه او نصب كرده باشد.
از احاديث معتبره ظاهر ميشود كه مؤ منان صالح از براى خدا متكفل احوال ايشان و ضبط اموال ايشان ميتوانند شد، كه آنچه صرفه وغبطه ايشان در آن باشد رعايت كنند، اگر پريشان باشند وسعى در مال يتيم مانع كسب ايشان باشد بقدر خرج ضرورى خود از مال ايشان خرج ميتوانند كرد، بهتر آنستكه رعايت كنند كه زياده از اجرت متعارف آن عمل برندارند، همچنين پدر و جد پدرى و وصى بايد كه نهايت رعايت در صرفه ايشان بكند، و اگر آنقدر مال نداشته باشند كه وفا بقرض كند از مال ايشان قرض برندارند، اگر پدر و جد پدرى پريشان باشند بقدر نفقه ضرورى خود از مال ايشان ميتوانند برداشت ، اگرمادر هم پريشان باشد نفقه او را ولى از مال يتيم ميتواند بردارد، و اگر قدر خرج طفل را حساب كنند و با نفقه خود ضم كنند و باهم چيزى بخورند، باكى نيست .

فصل سوم : در حقوق صداقت و اخوت  
در حديث منقول است كه : حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در وقت فوت وصيت نمود بحضرت امام حسن عليه السلام كه برادرى كن با برادران از براى خدا، دوست دار صالحان را براى صلاحشان .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : هر كه برادر مؤ منى براى خدا بگيرد خانه در بهشت يافته باشد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : كسى بعد از اسلام فايده نيافته است كه بهتر باشد از برادرى كه از براى خدا گرفته باشد.
در حديث ديگر منقول است كه : شخصى بحضرت امام محمد باقر عليه السلام عرض كرد كه بسيار است كه اندوهگين ميشوم بى سببى بحديكه اهل و ياران من اثر آنرا از روى من مشاهده ميكنند، فرمود كه حق تعالى مؤ منان را از طينت بهشت آفريده و از نسيم رحمت خود در ايشان جارى گردانيده ، پس باين سبب مؤ منان برادر پدرى و مادرى يكديگرند پس چون بروح يكى از مؤ منان اندوهى رسد مؤ منان ديگر براى اندوه او محزون ميشوند.
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : نظر كردن بروى امام عادل عبادتست ، نظر كردن بروى عالم عبادتست ، نظر كردن بروى پدر و مادر از روى مهربانى وشفقت عبادتست ، نظر كردن بروى برادرى كه دوست دارى او را براى خدا عبادت است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : برادران دونوعند يكى برادرانيكه محل اعتماد باشند در دوستى و يارى وديگرى برادران خنديدن و صحبت اما اول پس ايشان بمنزله دستند وبالند و اهلند ومالند پس چون بر برادرى چنين اعتماد داشته باشى از براى او صرت كن مال و بدن خود را وبا دوستانش دوستى كن و با دشمنانش دشمنى كن و رازش را بپوشان وعيبش را مخفى دار و نيكيهايش را افشا كن ، بدانكه اين قسم برادران كمترند از گوگرد سرخ كه اكسير است ، اما دويم پس تو لذت صحبت ايشان را مييابى اين را از ايشان قطع مكن و توقع زياده از اين از ايشان مدار.
در احاديث معتبره وادر شده است ، كه اخوت و برادرى و آشنائى در عالم ارواح در ميان مؤ منان بهم رسيده ، در اين نشاءه چون يكديگر را ديدند آنرا بياد ميآورند.
در احاديث معتبره ديگر وارد شده است كه : مؤ من برادر مؤ من است و ديده او است ، راهنماى او است ، با او خيانت نميكند، و بر او ظلم نميكند، او را فريب نميدهد، با او وعده كه كند خلف نميكند، با او دروغ نميگويد، غيبت او نميكند.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : صداقت و يارى و دوستى حدى چند دارد كه هر كه همه آنها در او نباشد، او را بكمال صداقت نسبت مده ، كسيكه هيچيك از آنها در او نباشد، بهيچ چيز از صداقت او را نسبت مده ، اول آنكه آشكار و پنهانش با تو يكى باشد، دويم آنكه زينت تو را زينت خود داند غيب تو را عيب خود داند، سيم آنكه در بهم رسيدن مالى يا حكومتى سلوك خود را باو تغيير ندهد، چهارم آنكه آنچه توانائى او بآن رسد از تو منع نكند، پنجم آنكه در وقت نكبتها و بلاها تو را وانگذارد و ترك يارى تو نكند.
در حديث ديگر فرمود كه : هر كه از برادران مؤ من تو سه مرتبه باتو بغضب آيد و در هيچ مرتبه حرف بدى در حق تو نگويد، او را بدوستى و يارى خود بگير.
در حديث ديگر فرمود كه اعتماد بسيار بر برادر و دوست خود مكن كه رازهاى خود را باو بسپارى كه در وقتيكه او از تو بر گردد چاره نتوانى كرد.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : محبت بيست ساله خويشاونديست و علم اهلش را با يكديگر بيشتر جمع ميكند و ربط ميدهد از پدران و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : چون دوستى داشته باشى و حكومتى بهم رساند و ده يك از آنچه بيشتر با تو دوستى ميكرد بكند دوست بدى نيست از براى تو.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : دوستى با دوستان خود هموار مكن و خود را پرمده بايشان بلكه روزى دشمن تو شوند، دشمنى را با دشمنان خود هموار بكن شايد كه روزى دوست تو شوند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه : بهترين عيش دنيا فراخى خانه وبسيارى دوستانست ، و حضرت لقمان عليه السلام پسر خود را گفت كه با صد كس مصاحبت بكن و با يك كس دشمنى مكن و راضى باش كه غلام نيكان باشى و راضى مشو كه فرزند بدان باشى .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : پنج چيز است كه درهر كه نباشد زندگى بر او گوارا نيست ، صحت بدن و امنيت و توانگرى و قناعت و مونس موافق .
در حديث ديگر فرمود هر كه را پند دهنده از دلش و زجر كننده ازنفسش و مصاحبى كه او را براه خير بدارد، نباشد شيطان بر گردنش سوار ميشود.
در حديث ديگر فرمود كه قطع آشنائى از دوستان پدر خود مكن كه روشنى احوالت بتاريكى مبدل ميشود، فرمود كه هر كه محبت خود را بغير محلش بگذارد خود متعرض قطع محبت شده است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : هر كه خود را در محل تهمت در آورد ملامت نكند كسى را كه گمان بد باو ميبرد، هر كه راز خود را پنهان دارد اختيار با خودش است ، هر سخنى كه از دو كس گذشت فاش ميشود، چون با كسى برادرى كنى آنچه از او ببينى بر محمل نيك حمل كن تا آنكه بحدى برسد كه ديگر محمل نيك نيابى و زينهار كه گمان بد مبر بسخنى كه از برادر صادر شود، تا حمل نيك براى آن يابى و بسيار بگير از برادران نيك كه ايشان در وقت رفاهيت تهيه اند براى وقت بلا و در وقت بلا سپرند از براى دفع اعدا و مشورت با جماعتى بكن كه از خدا ترسند، برادران مؤ من را بقدر پرهيزكارى ايشان دوست بدار، بپرهيز از زنان بد واز نيكان ايشان در حذرباش .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : اگر خواهى كه تمام شود براى تو نعمت و كامل شود براى تو مردى و مروت و باصلاح آيد براى تو امور معيشت پس شريك مگردان غلامان و مردم دون را در كارهاى خود، كه اگر ايشان را امين گردانى خيانت مى كنند، اگر سخنى با تو گويند دروغ ميگويند، اگر بلائى ترا در پيش آيد ترا يارى نميكنند، با عاقل مصاحبت كن هر چند كريم نباشد، از عقلش بهره ور شو و ازخلق بدش احتراز كن وبا كريم مصاحبت كن هر چند عاقل نباشد، كه بعقل خود از كرم اومنتفع ميشوى ، بگريز نهايت گريختن از احمقى كه بخيل باشد.

فصل چهارم : در بيان حقوق مؤ منان بر يكديگر و حسن معاشرت با خلق 
بسند معتبر منقول است كه : معلى بن خنيس از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام پرسيد كه حق مسلمان بر مسلمان چيست فرمود، كه هفت حق است كه هر يك از آنها واجبست و اگريكى از آنها را ترك كند، از دوستى و طاعت خدا بدر مى رود، پرسيد كه آنها چيست فرمود كه ميترسم كه بداين و بعمل نياورى و رعايت آنها نكنى ، آسانترين آن حقوق آنستكه آنچه از براى خوددوست ميدارى از براى او دوست دارى ، آنچه از براى خود نمى خواهى از براى او نخواهى ، دويم آنكه بپرهيزى از غضب او و پيروى خوشنودى او بكنى ، آنچه فرمايد اطاعت كنى سيم آنكه يارى بجان و مال و بزبان و بدست و بپا، چهارم آنكه ديده و راهنماى و آئينه او باشى ، پنجم آنكه تو سير نباشى و او گرسته باشد، تو سيراب نباشى و او تشنه باشد، تو پوشيده نباششى و او عريان باشد، ششم آنكه اگر تو خدمتكار داشته باشى و او نداشته باشد، واجبست كه خادم خود را بفرستى كه جامه اش را بشويد، طعامش را بسازد و رختخوابش را بگستراند، هفتم آنكه اگر ترا قسم دهد بعمل آورى و اگر بخانه دعوت كند قبول كنى ، اگر بيمار شود بعيادتش بروى ، اگر بميرد بجنازه اش حاضر شوى ، اگر دانى كه حاجتى دارد پيش ‍ گيرى ببر آوردن آن پيش از آنكه او تو سؤ ال كند، چون چنين كنى پيوند كرده محبت خود را بمحبت او و محبت او را بمحبت خود.
در حديث ديگر فرمود كه هيچ عبادتى نزد خدا بهتر از ادا كردن حق مؤ من نيست .
بسند حسن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : وعده كردن مؤ من برادر مؤ من خود را نذريست كه كفاره ندارد، هر كه خلف وعده مؤ من بكند اول ابتدا بخلف وعده خدا كرده است و متعرض غضب الهى شده است .
در حديث حسن ديگر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه ايمان بخدا و روز قيامت دارد، بايد كه وفا كند بوعده خود.
بسندهاى معتبره از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : مؤ من را بر مؤ من هفت حق واجبست ، اول آنكه در حضور او را تعظيم نمايد، محبتش در سينه او باشد، مال خود را با او صرف نمايد، غيبت اورا بر خود حرام داند، و چون بيمار شود بعيادت او رود، چون بميرد بجنازه اش حاضر شود، و بعد از مرگش بغير از نيكى او چيزى نگويد.
بسند حسن از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : دوست دار برادر مسلمان خود را و بخواه از براى او آنچه از براى خود مى خواهى ، مخواه از براى او آنچه از براى خود نمى خواهى ، چون محتاج شوى از او سؤ ال كن و هرگاه او از تو سؤ ال كند باو عطا كن ، نيكى را از او ذخيره مكن تا او هم از تو ذخيره نكند، ياور او باش تا او نيز ياور تو باشد، اگر غايب شود حرمت او را غايبانه نگهدار، چون بيايد بديدنش برو و او را گرامى بدار بدرستيكه او از تست و تواز اوئى ، اگر با تو در مقام عتاب باشد از او جدا مشو تا كينه را از سينه او بدر كنى ، اگر نعمتى باو برسد خدا را شكر كن و اگر بلائى او را پيش آيد ياور او باش ، با او مهربانى را زياده كن .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : مسلمان را بر برادر مسلمان شش حق است ، هرگاه كه باو رسد باو سلام كند، هرگاه كه بيمار شود بعيادت او برود، هرگاه كه عطسه كند او را دعا كند، چون بميرد بر او نماز كند، هرگاه كه او را بضيافت بطلبد قبول كند، از براى او دوست دارد آنچه از براى خود دوست دارد، از براى او دشمن دارد آنچه از براى خود دشمن ميدارد.
بسندهاى معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه صبح كند واهتمام بامور مسلمانان نداشته باشد او مسلمان نيست ، كسى بشنود كه كسى فرياد ميكند كه اى مسلمانان بفرياد من برسيد و يارى او نكند او مسلمان نيست ، فرمود كه محبوبترين مردم كسى است كه نفعش بمردم بيشتر مى رسد، فرمود كه هر كه از گروهى ازمسلمانان ضرر آبى يا آتشى را دفع كند بهشت اورا واجب شود.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حق مؤ من بر مؤ من انست كه او را بدل دوست دارد، مال خود را از دريغ ندارد، اگر بسفرى رود باحوال اهل او بپردازد، اگر كسى بر او ظلم كند او را يارى نمايد، اگر عطائى بمسلمانان دهند و او غايب باشد بهره او را براى او بگيرد، چون بميرد بزيارت قبر او برود، بر او ظلم نكند و او را فريب ندهد و با او خيانت نكند، برروى او اف نگويد، اگر اف بگويد دوستى از ميان ايشان برطرف ميشود، اگر بگويد تو دشمن منى يكى از ايشان كافر باشند، زيرا كه اگر دروغ گفته باشد خود كافر است و اگر راست گفته آن ديگرى كافر است ، يعنى صاحب كبيره است و چون او را بتهمتى متهم سازد ايمان در دلش بگذارد چنانچه نمك در آب مى گدازد.
در حديث ديگر فرمود كه بايد براى برادر مسلمان خود بخواهد آنچه از براى عزيزترين اهل خود مى خواهد، نخواهد از براى او آنچه از براى عزيزترين اهل خود نميخواهد، دوستى او را خالص گرداند از شوائب بآنكه در شادى او شاد باشد و در ندوه او اندوهگين باشد، اگر تواند سعى كند كه غم او را زايل گرداند و الا دعا كند كه خدا اندوهش را بردارد.
در حديث ديگرمنقول است كه : شخصى بخدمت آن حضرت آمد از او پرسيد كه برادران خود را بچه حال گذاشتى ، گفت برنيكو حالى گذاشتم ايشان را، فرمود كه توانگران ابشان چگونه باحوال فقيران مى رسند، گفت كمتر، فرمود توانگران چقدر بديدن فقيران مى روند، گفت كم ، فرمود كه توانگران چه مقدر احسان بفقيران مى كنند گفت چيزى چند ميفرمائى كه در پيش ما اينها نميباشند، فرمود كه پس چگونه ايشان دعوى تشيع ميكنند.
در حديث ديگر فرمود كه برادران و نيكوكاران باشيد و از براى خدا با يكديگر دوستى كنيد، بديدن يكديگر برويد و با يكديگر بنشينيد، و دين ما و احاديث ما را ياد كنيد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : واجبست از براى مؤ من بر مؤ من كه هفتاد كبيره او را بپوشاند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : واجبست از براى مؤ من بر مؤ من كه خيرخواه او باشد در حضور وغيبت .
در حديث ديگر فرمود كه بر شما باد بخير خواهى خلايق كه هيچ عمل نزد خدا بهتر از اين نيست .

فصل پنجم : در قضاى حاجت مؤ منان و سعى نمودن در كارهاى ايشان و شاد گردانيدنايشان 
در حديث صحيح از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است : هر كه مؤ منى را شاد گرداند، مرا شاد گردانيده است و هر كه مرا شاد گرداند خدا را خوشنود گردانيده است .
در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : تبسم كردن در روى برادر مؤ من حسنه است و خاشاكى از او برداشتن حسنه است ، هيچ عبادتى را خدا دوست تر نميدارد از شاد گردانيدن مؤ من .
در حديث ديگرفرمود كه : حق تعالى خطاب فرمود بحضرت موسى عليه السّلام بدرستيكه مرا بندگان هستند كه بهشت را براى ايشان مباح مى كنم ، ايشان را حاكم مى گردانم در بهشت ، حضرت موسى گفت پروردگارا كيستند ايشان فرمود كسى كه سرورى بر قلب مؤ منى داخل كند، پس حضرت موسى فرمود كه مؤ منى در مملكت پادشاه جبارى بود و آن پادشاه در مقام آزار او بود از او گريخت و بشهر كفار برفت و پناه بكافرى برد آن كافر او را جا داد و مهربانى وضيافت كرد چون وقت مرگ آن كافر شد حق تعالى باو وحى فرمود كه بعزت وجلال خود سوگند مى خورم كه اگر تو را در بهشت جاى ميبود هر آينه تو را ببهشت درمى آوردم وليكن بهشت حرام است بر كسى كه كافر بميرد پس ‍ خطاب نمود بآتش جهنم كه او را بترسان اما مسوزان و امر فرمود كه در اول و آخر روز براى او روزى ببرند.
بسند حسن از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : حق تعالى وحى نمود بحضرت داود عليه السّلام كه بنده از بندگان من حسنه بنزد من مى آورد، بهشت را بر او مباح مى گردانم ، حضرت داود پرسيد كه آن حسنه كدام است ، فرمود كه بر قلب بنده مؤ من خوشحالى داخل گرداند اگر چه بيكدانه خرما باشد، داود گفت پروردگارا سزاوار است كسيكه ترابشناسد قطع اميد خود از تو نكند.
در حديث ديگر فرمود كسيكه مؤ منى راشاد گرداند نه او را شاد گردانيده است بلكه حضرت رسولخدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را شاد گردانيده است .
در احاديث معتبره از آنحضرت منقول است كه : چون مؤ من از قبر بيرون ميآيد با او شخصى بيرون ميآيد و ميگويد بشارت باد ترا بكرامت از جانب خدا و خوشحالى پس مؤ من باو ميگويد كه خدا تو را بشارت بنيكى بدهد، پس با او ميباشد و بهر هوليكه ميگذرد ميگويد كه اين از تو نيست و بهر نيكى كه ميگذرد ميگويد كه اين از تست و پيوسته او راچنين بشارت ميدهد تا آنكه بمقام حساب آيد پس چون امر كنند كه او را ببهشت برند باو ميگويد، كه بشارت باد ترا كه خدا امر فرمود تو را ببهشت برند مؤ من ميگويد كه تو كيستى كه از قبر تا اينجا مرا بشارت دادى و مونس من بودى و از جانب خدا بمن خبر رسانيدى گويد كه منم آن شادى كه در دل برادر مؤ من خود داخل كردى در دنيا خدا مرا از آن خلق كرده است كه بشارت دهنده تو و در تنهائى مونس تو باشم .
در حديث ديگر فرمود كه : هر كه مؤ منى را شاد گرداند حقتعالى هزار هزار حسنه براى او بنويسد.
در حديث معتبر ديگر فرمود هر كه يك حاجت براى برادر مؤ من خود برآورد حقتعالى در قيامت صد هزار حاجت او را برآورد، كه يكى از آنها بهشت باشد و ديگرى آنكه خويشان و آشنايان خود را داخل بهشت كند، اگر ناصبى نباشند.
در حديث ديگر فرمود كه برآوردن حاجت مؤ من بهتر است از هزار بنده آزاد كردن و هزار اسب در راه خدا بجنگ فرستادن .
در حديث ديگر فرمود، كه بهتر است از بيست حج كه در هر حجى صاحبش صد هزار درهم صرف كند.
در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : يك حج بهتر است از هفتاد بنده آزاد كردن و خرج كشيدن و نفقه دادن اهل يك خانه از مسلمان كه ايشان را سير كند و بپوشاند و روى ايشانرا او سئوال كردن حفظ كند، بهتر است از هفتاد حج .
در حديث حسن از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه هفت شوط طواف در دور خانه كعبه بكند حقتعالى براى او شش هزار حسنه بنويسد، شش هزار گناه محو كند، شش هزار درجه براى او بلند كند، وشش هزار حاجت او را بر آورد، بر آوردن حاجت مؤ من بهتر است از ده طواف .
در حديث ديگر فرمود كه هر مسلمانى كه حاجت مسلمانى را بر آورد، حق تعالى او را ندا كند كه ثواب تو بر من است و راضى نميشوم براى تو بغير از بهشت .
در حديث ديگر فرمود كه چون كسى براى برآوردن حاجت مؤ من راه رود حق تعالى دوملك را موكل گرداند از جانب راست و چپش كه براى او استغفار كنند، دعا كنند كه حاجتش برآورده شود.
در حديث معتبر از جناب موسى بن جعفر عليه السّلام منقول است كه : هر كه برادر مؤ من او بنزد او بيايد براى حاجتى آن رحمتى كه خدابسوى او فرستاده است ، اگر قبول كرد پس پيوند كرده است دوستى او را بدوستى ما و دوستى ما بدوستى حق تعالى موصول است ، اگر او را رد كرد و او قادر بود كه حاجتش را بر آورد حق تعالى بر او مسلط گرداند در قبر مارى از آتش كه او را بگزد تا روز قيامت خواه در قيامت خدا او را بيامرزد خواه عذاب كند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : مؤ منى كه برادر مؤ منش حاجتى بنزد او بياورد و او قادر نباشد بر برآوردن حاجت او دلش غمگين شود، بسبب اين خدا بهشت را بر او واجب گرداند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : مؤ منى كه در حاجت برادر مؤ من خود راه رود ده حسنه براى او نوشته شود، و ده گناه از او محو شود و ده درجه در بهشت براى اوبلند شود، برابر ده بنده آزاد كردن باشد و بهتر باشد از اعتكاف يك ماه در مسجدالحرام .
از حضرت امام رضا عليه السّلام منقول است كه : خدا را بندگان هست كه سعى ميكنند درحاجت مردم ايشان ايمن هستند در روز قيامت و هر كه دل مؤ منى را شاد كند، حق تعالى روز قيامت دل اورا شاد كند، حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمود كه هر كه راه رود براى بر آوردن حاجت برادر مسلمان ، خدا هفتاد و پنج هزار ملك را بفرستد كه او را سايه كند، بهر قدمى براى او حسنه بنويسند، و گناه او را محو كنند و درجه اورا بلند كنند، چون از كارسازى او فارغ شود ثواب حج و عمره درنامه عملش بنويسند.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه : چون راه روم در حاجت برادر مسلمان دوستتر ميدارم از آزاد كردن هزار بنده ، هزار كس را بر اسبان زين ولجام كرده سوار كنم و بجهاد بفرستم .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه سعى كند، راه رود در حاجت برادر مسلمان خود از براى رضاى خدا حقتعالى براى او هزار هزار حسنه بنويسد، كه بسبب آنها خويشان و همسايگان و آشنايان اورا بيامرزد و بيامرزد هر كه را باو نيكى كرده باشد، در قيامت باو خطاب رسد كه داخل جهنم شو و هر كه در دنيا بتو نيكى كرده است ، او را از جهنم بيرون آور و داخل بهشت كن مگر آنكه دشمن اهل بيت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم باشد، فرمود كه حقتعالى فرموده است كه خلايق عيال منند، محبوب ترين ايشان نزد من كسى است كه بايشان مهربانتر باشد، سعى در برآوردن حاجت ايشان بيشتر كند، فرمود هر كه بفرياد رسد برادر مؤ من غمگين مضطر خود را در هنگام شدت و سختى پس غم او را بردارد، حاجت او را برآورد، حقتعالى واجب گرداند براى او هفتاد و دو رحمت كه يكى را در دنيا به او بدهد كه كارهاى دنياى او به آن ساخته شود، و هفتاد و يك رحمت ديگر را براى او ذخيره كند براى ترسها و شدت هاى روز قيامت ، فرمود كه هر كه غمى از مؤ منى بردارد حقتعالى غمهاى آخرت را از او بردارد، چون از قبر بيرون آيد دلش مطمئن و شاد باشد و هر كه مؤ منى را طعام دهد حقتعالى او را از ميوه هاى بهشت طعام دهد و هر كه مؤ منى را آب دهد حقتعالى از شراب سر بمهر بهشت او را آب دهد.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه غمى از مؤ منى بردارد حقتعالى حاجت دنيا و آخرت او را برآورد، هر كه عيب مؤ منى را بپوشاند حقتعالى هفتاد عيب از عيبهاى دنيا و آخرت او را بپوشاند، تا مؤ من در يارى برادر مؤ من است خدا ياور او است .
در حديث معتبر از حضرت على بن الحسين عليه السّلام منقول است كه : هر كه حاجت برادر مؤ من خود را برآورد حق تعالى صد حاجت او را برآورد حق كه يكى بهشت باشد، و هر كه غمى از مؤ منى بردارد حق تعالى غمهاى آخرت او را بردارد، هر كه اعانت كند مؤ منى را بر ظالمى خدا او را يارى كند در گذشتن بر صراط در وقتيكه قدمها لغزد و هر كه حاجت مؤ منى را برآورد كه او شاد شود، چنان باشد كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را شاد كرده باشد، هر كه مؤ منى را آب دهد در وقت تشنگى حق تعالى از شراب بهشت او را سيراب كند و هر كه مؤ منى را سيركند حق تعالى او را از ميوه هاى بهشت سيركند، هركه بر مؤ منى جامه بپوشاند در وقتيكه عريان باشد خدا او را ديبا و حرير بهشت بپوشاند، هر كه جامه بر او بپوشاند در غير عريانى پيوسته در ضمان خدا باشد از بلاها تا از آن جامه مؤ من تارى باقى باشد، هر كه خادمى باو بدهد خدا او را از پسران بهشت خادم بدهد، هر كه او را از پياده بودن سوار كند حق تعالى او را در قيامت بر ناقه از ناقه هاى بهشت سوار كند كه در قيامت با ملائكه مباهات كند و هر كه بعد از مردن كفن بپوشاند بر مؤ منى چنان باشد كه او را جامه داده باشد از هنگام ولادت تا وقت مردن ، هر كه زنى بمؤ منى بدهد كه باو انس گيرد حق تعالى ملكى را در قبر مونس او گرداند بصورت محبوب ترين اهل او نزد او، هر كه در بيمارى عيادت مؤ منى بكند ملائكه اورا از همه جهت فرو گيرند و گويند خوشا حال تو و گوارا باد بهشت از براى تو واللّه كه قضاى حاجت مؤ من بهتر است نزد خدااز روزه داشتن و اعتكاف كردن دو ماه از ماه هاى حرام .
از حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام منقول است كه : حق تعالى در قيامت سايه مقرر ساخته است كه در زير آن سايه نيست مگر پيغمبرى يا وصى پيغمبرى يا مؤ منى كه بنده مؤ منى را آزاد كند، يا مؤ منى را كدخدا كند.
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : مؤ منى در روز قيامت بگذرد بر شخصى كه حق تعالى امر فرموده باشد كه او را بجهنم برند ملك او را ميبرد به جهنم خطاب كند مؤ من را كه بفريادم برس كه در دنيا من بتو نيكى ميكردم و حاجت ترا برميآوردم مؤ من بملك گويد كه دست از او بردار، حتقعالى گويد كه چون بنده مؤ من شفاعت او كرد او را بگذار.
در حديث معتبر از حضرت على بن الحسين عليه السّلام منقول است كه : به گردان مسلمانان رانزد خود بمنزله اهل خود، پيران ايشان را بمنزله پدر خود بدان و خوردان ايشان را بمنزله فرزند خود بدان ، آنها كه هم سنّ تو باشند بمنزله برادر خود بدان ، بهر كدام يك از اينها ميخواهى ستم كنى يا نفرين كنى يا عيب ايشان را فاش كنى و اگر شيطان خواهد كه تو را فريب دهد كه خود را از ديگران بهتر دانى ، اگر كسى را ببينى كه از تو بزرگتر است بگو كه او در ايمان و اعمال شايسته بر من پيشى گرفته است ، پس از من بهتر است و اگر خوردتر از خود را ببينى بگو كه من بيشتر از او گناه كرده ام پس او از من بهتر است و اگر همسال خود راببينى بگو كه يقين بگناه خود دارم و در گناه او شك دارم پس چرا يقين خود را برشك بگذارم و اگر ببينى مردم ترا تكريم و تعظيم ميكنند بگو از نيكى ايشانست كه بمحاسن آداب عمل ميكنند، اگر ايشان از تو دورى كنند و تو را حرمت ندارند بگو اين گناهى است كه من كرده ام ، چون چنين كنى زندگانى بر تو آسان شود و دوستانت بسيار شوند و دشمنانت كم شوند و از نيكى ايشان شاد شوى و از بدى ايشان دلتنگ نشوى ، بدان كه گرامى ترين مردم بر مردم كسى است كه خيرش بايشان رسد و از ايشان مستغنى باشد، سئوال نكند از ايشان و بعد از آن گرامى تر كسى است كه محتاج باشد و سئوال نكند از ايشان زيرا كه اهل دنيا همگى از پى مال ميروند، هر كه با ايشان در مال مزاحمت نمى رساند عزيز است نزد ايشان و هر كه مزاحمت نميرساند و از مال خود هم پاره بايشان ميرساند عزيزتر گراميتر است .
در حديث ديگر منقول است كه : حضرت عيسى عليه السّلام بيكى از اصحاب خود فرمودند، كه آنچه نميخواهى كه با تو بكنند با هيچكس ‍ مكن ، اگر كسى طپانچه بر جانب راست رويت بزند جانب چپ را پيش كن .
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر مسلمانى كه مسلمان ديگر بنزد او بيايد براى حاجتى و او قادر باشد ببرآوردن حاجت و برنياورد، حق تعالى او را در قيامت سرزنش و تغير نمايد و بگويد كه برادر تو براى حاجتى نزد تو آمد كه من تو را قادر گردانيده بودم ببرآوردن آن و برنياوردى براى آنكه ثواب آن را نخواستى بعزت خودم سوگند ميخورم كه در هيچ حاجت نظر رحمت بسوى تو نكنم خواه ترا بيامرزم و خواه عذاب كنم .
در حديث ديگر فرمود كه هر مؤ منى كه منع كند از مؤ منى چيزى را كه او بآن محتاج باشد و او قادر باشد كه آن را نزد خود يا نزد ديگران باو برساند، حقتعالى او را با روى سياه و ديده هاى كبود و دستهاى در گردن غلكرده باز دارد، پس بگويد كه اينست خاينى كه با خدا ورسول خيانت كرده است پس بفرمايد كه او را بجهنم برند.
از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه : در قيامت سه كس در سايه عرش الهى باشند، در روزيكه سايه بغير آن نباشد كسيكه برادر مسلمان خود را زنى بدهد، كسيكه خادمى باو بدهد و كسيكه راز او را پنهان دارد.

فصل ششم : در ديدن مؤ منان و عيادت بيماران ايشان  
در احاديث معتبر وارد شده است : از حضرت باقر و صادق عليه السّلام كه هر كه بديدن برادر مؤ من خود برود از براى خدا حق تعالى هفتاد هزار ملك باو موكل گرداند، كه او را ندا كنند تا بخانه خود برگردد كه خوشا حال تو و گوارا باد بهشت ازبراى تو.
در حديث معتبر منقول است كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه : جبرئيل مرا خبر داد كه حقتعالى ملكى را بزمين فرستاد آن ملك رسيد بمردى كه بر در خانه ايستاده بود و از صاحب خانه رخصت ميطلبيد كه داخل خانه شود، ملك پرسيد كه با صاحب اين خانه چكار دارى ، گفت برادر مسلمان من است از براى خدا بديدن او آمده ام ، ملك گفت كه هيچ مطلب ديگر بغير از اين ندارى ؟ گفت نه ملك گفت كه من رسول پروردگارم بسوى تو و تو را سلام ميرساند و ميگويد بهشت را واجب گردانيدم براى تو، ميفرمايد كه هر مسلمانى كه بديدن مسلمانى برود چنانست كه بزيارت من آمده است ، ثوابش بر من بهشت است .
در حديث ديگر از آنحضرت منقول است كه : هر كه بديدن برادر مؤ من خود برودبخانه او حق تعالى او را خطاب فرمايد كه تو مهمان منى و بزيارت من آمده و مهمان دارى تو بر من است ، بهشت را بر تو واجب گردانيدم بسبب آنكه دوست داشتى برادر مؤ من خود را.
در حديث ديگر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : مؤ منيكه بيرون مى آيد بعزم ديدن برادر مؤ من خود، خداوند عالميان ملكى باو موكل ميگرداند، كه يك بالش را بر زمين ميگذارد و بيك بال ديگر سايه بر سرش ميافكند، پس چون داخل خانه آن مؤ من شود خداوند جبار او را نداميكند، كه اى بنده كه تعظيم حق من كردى و متابعت آثار پيغمبر من نمودى لازم است بر من كه ترا تعظيم كنم ، از من سئوال كن تا بتو عطا كنم و مرا بخوان تا اجابت دعاى تو بكنم ، اگر خواهى ساكت باش تا من ابتدا برحمت بكنم ، پس چون برگردد ملك او را مشايعت كند، و بال بر سراو داشته باشد تابخانه خود برگردد، پس حق تعالى او را نداكند كه اى بنده حق مرا بزرگ شمردى لازم است بر من كه تو را گرامى دارم ، بتحقيق كه بهشت را بر تو واجب گردانيدم ، تو را در حق بندگان خود شفاعت دادم .
از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام منقول است كه : بديدن برادرمؤ من رفتن از براى خدا بهتر است از ده بنده آزاد كردن و هر كه بنده مؤ منى را آزاد كند حق تعالى بهر عضوى از آن بنده عضوى از او را آتش جهنم آزاد گرداند.
در حديث معتبر منقول است كه : آنحضرت بداودبن سرحان فرمود كه شيعيان مرا از من سلام برسان و بگو كه خدا رحمت كند بنده را كه با ديگرى بنشيند و ياد كند احاديث ما را كه سيم ايشان ملكيست كه از براى ايشان استغفار ميكند، هر گاه با يكديگر بنشينند و ياد ما و احاديث ما بكنند و بسبب هم نشينى و مذاكره شما مذهب و دين ما براى شما زنده ميشود، بهترين مردم بعد از ما كسى است كه مذاكره احاديث ما بكند و ما را ياد كند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : بديدن يكديگر برويد در خانه هاى خود كه باين زنده ميماند دين ما، خدا رحمت كند كسى را كه مذهب ما را زنده بدارد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : خوشا حال آنها كه دوستى ميكنند با يكديگر براى خدا بدرستيكه حق تعالى در بهشت عمودى خلق كرده است ، از ياقوت سرخ و برآن عمود هفتاد هزار قصر است ، در هر قصرى هفتاد هزار غرفه است ، كه خدا خلق كرده است آنها را براى كسانى كه دوستى با يكديگر كنند، بديدن يكديگر روند از براى خدا.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه قادر نباشد بما احسانى بكند بصالحان و شيعيان ما احسان كند تا ثواب احسان كردن بما در نامه عملش نوشته شود و هر كه قدرت بر ديدن ما نداشته باشد، بديدن صالحان شيعيان ما برود تا ثواب ديدن ما بر او نوشته شود.
در حديث معتبر منقول است از حضرت صادق عليه السّلام كه هر كه عيادت كند برادر مسلمان بيمارى را در آن روز هفتاد هزار ملك بر او صلوات بفرستند، اگر صبح باشد تا شام و اگر شام باشد تا صبح .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه بيمارى را عيادت كند، هفتادر هزار ملك او رامشايعت كنند و براى او استغفار كنند، تا بخانه خود برگردد.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : هر كه مؤ منى را عيادت كند، در رحمت الهى فرو رود پس چون نزد او بنشيند، رحمت باو احاطه كند، پس چون برگردد حق تعالى هفتاد هزار ملك را باو موكل گرداند، و از براى او طلب آمرزش كنند، بر اوترحم كنند، گويند خوشا حال تو و گوارا باد بهشت از براى تو تا روز ديگر اينوقت و باو عطا فرمايد زاويه در بهشت كه سواره در آن چهل سال بتازد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر مؤ منى كه مومنى را در بيمارى عيادت كند، از براى خدا حق تعالى باو موكل سازد ملكى را كه در قبر او را عيادت كند و براى او استغفار كند، تا روز قيامت .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه عيادت كند بيمارى را حق تعالى موكل سازد باو هفتاد هزار ملك را كه هميشه بخانه او آيند، و در آن خانه تسبيح و تكبير و تهليل و تقديس الهى گويند، تا روز قيامت و نصف ثواب ايشان از براى او باشد.
در حديث ديگر فرمود سزاوار است كسيكه بيمار شود، برادران مؤ من را اعلام كند كه بعيادت او بيايند، كه آنها ثواب ببرند و او ثواب بيابد بخبر كردن آنها كه اگر چنين كند، ده حسنه براى او نوشته شود، و ده گناه از او محو شود و ده درجه براى او بلند شود.
در حديث صحيح از حضرت امام موسى منقول است كه : چون كسى بيمار شود مردم را رخصت دهد كه بعيادت او بيايند بدرستى كه هيچ كس نيست مگر آنكه او را دعاى مستجابى هست .
از حضرت صادق منقول است : كسيكه بعيادت برادر مؤ من برود از بيمار براى خود طلب دعا كند، كه دعاى او مانند دعاى ملائكه است .
از حضرت صادق عليه السم منقول است كه : در دردچشم عيادت نميباشد و در اول بيمارى سه روز متوالى او را بايد ديد بعد از آن يك روز نه يك روز پس چون بيمارى بسيار بطول بكشد، او را با عيالش ميبايد گذاشت ، عيادت نميبايد كرد.
در حديث ديگر فرمود كه : چون بديدن بيمار رويد سيبى يا بهى يا ترنجى يا بوى خوشى يا عودى با خود ببريد، كه بيمار بآن استراحت مييابد.
در حديث ديگر فرمود كه از تمامى عيادت آنستكه دست بر ذراع بيمار بگذارى در وقت دعا كردن وزود بر خيزى كه عيادت احمقان دشوارتر است بر بيمار از درد او.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه : از عيادت كنندگان ، كسى ثوابش بيشتر است كه زودتر بر خيزد، مگر آنكه بيمار نشستن او را خواهد و از او سؤ ال كند كه بنشيند.

فصل هفتم : در اطعام مؤ منان و آب دادن ايشان و جامه پوشانيدن و ساير اعانتهاى ايشان و يارى كردن مظلومان
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه مؤ منى را سير كند، بهشت او را واجب شود، وهر كه كافرى را سير كند، بر خدا لازم است كه شكم او را پر از زقوم جهنم كند.
در حديث ديگر فرمودهر كه سه نفر از مسلمانان را سير كند، حق تعالى او را از سه بهشت طعام دهد جنة الفردوس و جنة عدن و جنة طوبى .
در حديث ديگر فرمود، هر كه مؤ منى را طعام دهد تا او سير شود، هيچيك از خلق خدا ندانند كه او را چه ثواب هست ، نه ملك مقرب و نه پيغمبر مرسل مگر پروردگار عالميان پس فرمود، از جمله چيزهائيكه آمرزش را واجب مى گرداند طعام دادن مسلمان گرسنه است .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه شربت آبى بمسلمان بدهد درجائيكه آب بهمرسد حق تعالى بهر شربتى هفتاد هزار حسنه باو عطا فرمايد، اگر او را آب دهد درجائى كه آب كمياب باشد، چنان باشد كه ده بنده از فرزندان اسمعيل آزاد كرده باشد.
در حديث حسن منقول است كه : هر كه طعام دهد برادر مؤ من خود را از براى خدا چنانست كه صد هزار كس از ديگران را طعام داده باشد و در حديث حسن ديگر فرمود بسدير صراف كه چه مانع مبشود تو را هر روز يك بنده آزاد كنى ؟ گفت مال من وفا نميكند، باين فرمود كه هر روز يك مسلمان را طعام بده كه اين ثواب از براى تو باشد، پرسيد كه مال دار يا پريشان ؟ فرمود مال دار هم گاهست كه خواهش طعام دارد.
در حديث صحيح ديگر فرمود يك لقمه كه برادر مسلمان نزد من بخورد، بهتر است نود من از يك بنده آزاد كردن .
در حديث ديگر فرمود هر كه مؤ من مال دارى را طعام بدهد برابر است با يك بنده از فرزندان اسمعيل كه او را از كشتن آزاد كند و هر كه مؤ من محتاجى را طعام بخوراند برابر است با صد بنده از فرزندان اسمعيل كه از كشتن آزاد كند ودر حديث ديگر فرمود چهار چيز است كه هر كه يكى از آنها را بجا آورد داخل بهشت شود كسيكه تشنه را سيراب گرداند، يا گرسنه را سير كند، يا عريانى را بپوشاند يا بنده را كه در مشقت باشد آزاد كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : بهتربن اعمال نزد حق تعالى سه چيز است سير كردن مسلمان گرسنه يا قرض ‍ مسلمان را ادا كردن يا غمى از دل او برداشتن ، فرمود خير و بركت بخانه كه در آن طعام داده ميشود زودتر مى رود، از فرو رفتن كارد بكوهان شتر.
از حضرت على بن الحسين عليه السّلام منقول است كه : هر كه جامه زيادتى داشته باشد وداند كه برادر مؤ منش بآن محتاج است ، باو ندهد حق تعالى او را سرنگون در آتش جهنم اندازد هر كه سير بخوابد و نزديك او مؤ من گرسنه باشد، حق تعالى بملائكه فرمايد كه شما ر اگواه مى گيرم بر اين بنده كه من او را امرى كردم و نافرمانى من كرد، اطاعت ديگران كرده بدانيد كه او را بعمل خود گذاشتم ، هرگز او را نيامرزم .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه ايمان نياورده است ، بمن كسيكه سير بخوابد وبرادر مسلمانش گرسنه باشد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه خانه داشته باشد و مؤ منى محتاج شود كه در آن خانه ساكن شود و او راضى نشود حق تعالى بملائكه فرمايد، كه بنده من بخل ورزيد بر بنده من بساكن شدن در خانه او در دنيا، بعزت خود سوگند مى خورم كه هرگز او را در بهشت ساكن نگردانم ، از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول استكه : هر كه دور كند از راه مسلمانان چيزى را كه باعث آزار ايشان باشد، حق تعالى ثواب خواندن چهار صد آيه براى او بنويسد، كه بهر حرفى ده حسنه براى او بنويسد. در روايت ديگر فرمود كه بنده داخل بهشت شد بيك خاريكه از سر راه مسلمانان برداشت .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : نيكو چيزيست هديه فرستادن پيش از آنكه حاجت خود را بگوئى ، فرمود هديه بيكديگر بفرستيد كه هديه كينه ها را از سينه ها ميبرد، فرمود كه دايم گردانيد هديه را به پس دادن ظرفهاى هديه و فرمود، كه هديه سه قسم است هديه كه در برابرش توقع نفع داشته باشى ، هديه كه بعنوان رشوه فرستى ، و هديه كه از براى خدا فرستى ، غرض دنيوى نداشته باشى .

فصل هشتم : در حقوق فقيران و ضعيفان و مظلومان و پيران و اصحاب و آداب معاشرتايشان 
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه فقراءِ مؤ منان چهل سال پيش از توانگران ايشان در بهشت متنعم ميشوند، پس ‍ فرمود كه براى تو مثلى بزنم مثل فقير و غنى مثل دو كشتى است كه بعشارى بگذارند، كشتى خالى را زود روانه ميكنند، نگاه نميدارند و كشتى پر از بار را براى حساب نگاه ميدارند.
در حديث ديگر فرمود هر چند ايمان بنده زياد ميشود، تنگى روزيش بيشتر ميشود، فرمود كه اگر نه اين بود كه مؤ منان الحاح و مبالغه در دعاى طلب روزى ميكردند، هر آينه ايشان را بحال تنگ تر از آنچه دارند ميانداخت .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه فقر و درويشى امانتى است از خدا نزد خلقش پس هر كه آنها را پنهان دارد، حق تعالى او را مثل ثواب كسى بدهد كه روزها روزه باشد وشبها بنماز ايستاده باشد، هر كه آنها را اظهار كند، نزد كسيكه قادر باشد بر برآوردن حاجت او و نكند، بتحقيق كه آن فقير را كشته است ، نه بشمشير و نيزه بلكه بآن جراحتى كه در دل او كرده است .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه حق تعالى در روز قيامت خطاب ميفرمايد با فقراءِ مؤ منان مانند كسى كه معذرت طلبد و ميگويد، بعزت و جلال خودم سوگند مى خورم كه شما را در دنيا فقير نگردانيدم ، براى خوارى شما نزد من و امروز خواهيد ديد كه با شما چه خواهم كرد، هر كه در دنيا بشما نيكى كرده است دستش را بگيريد و داخل بهشت كنيد، پس يكى از ايشان گويد پروردگارا اهل دنيا زنان خوشرو داشتند، جامه هاى نرم پوشيدند، وطعامهاى نيكو خوردند، در خانه هاى نيكو سكنى كردند، بر اسبان نفيس سوار شدند، پس امروز بما هم مثل آنها عطا فرما پس حقتعالى فرمايد كه بهريك از شما دادم مثل هفتاد برابر آنچه بجميع اهل دنيا داده ام از اول دنيا تا آخر دنياد.
در حديث ديگر فرمود مرد مالدارى كه جامه هاى پاكيزه پوشيده بود، بنزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم آمد ونشست پس مرد پريشانى كه جامه هاى چركين پوشيده بود آمد و بر پهلوى او نشست آن مال دار جامه خود را از زير ران او كشيد حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود آيا ترسيدى كه از فقر از چيزى بتو برسد؟ گفت نه فرمود ترسيدى كه از توانگرى تو چيزى باو برسد؟ گفت نه فرمود ترسيدى كه جامه هايت چركين شود؟ گفت نه فرمود كه پس چرا چنين كردى ؟ گفت يا رسول اللّه مرا همنشين بدى هست از نفس شيطان كه هر بدى را براى من زينت ميدهد و هر نيكى را در نظرى من بد ميكند و من بتدارك آنچه كردم نصف مال خود را باو مى بخشم ، حضرت پريشان را خطاب كرد كه قبول ميكنى ؟ گفت نه توانگر گفت چرا قبول نميكنى ؟ گفت ميترسم مثل تو شوم .
در حديث ديگر منقول است كه آن حضرت بشخص پريشانى فرمود آيا ببازار ميروى و ميوه هاى و چيزهاى نفيس ميبينى كه قادر برخريدن آنها نباشى ؟ گفت بلى فرمود هر چيزى كه ببينى و قدرت بر خريدن آن نداشته باشى حسنه براى تو نوشته مى شود.
در حديث ديگر حسن از آنحضرت منقول است كه در روز قيامت گروهى از مردم برخيزند وبيايند تا در بهشت پس ملائكه بايشان گويند كه شما كيستيد؟ گويند مائيم فقيران ، ملائكه گويند پيش از حساب آمده ايد كه ببهشت رويد؟ جواب گويند، كه چيزى بما نداده ايد كه ما را بر آن حساب كنيد، حق تعالى فرمايد كه راست ميگوئيد، برويد به بهشت .
از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه حق تعالى ميفرمايد كه من اغنيا را توانگر نگردانيده ام ، براى آنكه ايشان گرامى بودند بر من و فقيران را بى چيز نكرده ام براى خوارى ايشان نزد من وليكن توانگران را امتحان كرده ام بفقيران و اگر فقيران نمى بودند، توانگران هرگز مستوجب بهشت نمى شدند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه ذليل و حقير شمارد مؤ منى را براى پريشانى او حق تعالى او را در حضور جميع خلايق در قيامت رسوا كند.
در حديث صحيح از آنحضرت منقول است كه حق تعالى ميفرمايد مهياى جنگ من باشد كسيكه آزار كند بنده مؤ من مرا و بايد كه ايمن باشد از غضب من كسيكه گرامى دارد، بنده مؤ من مرا و اگر از ميان مشرق تا مغرب نباشد مگر يك مؤ من يا امام عادل هر آينه بعبادت ايشان مستغنى شوم از جميع آنچه خلق كرده ام در زمين و هر آينه هفت آسمان وهفت زمين بايشان بر پا باشد و بگردانم از براى ايشان از ايمان ايشان اينست كه محتاج بمونس ديگر نباشند.
در احاديث معتبره بسيار منقول است كه حق تعالى ميفرمايد، هر كه دوستى از دوستان مرا خوار گرداند، چنانست كه بر روى من بجنگ ايستاده است ، من بسيار زود يارى ميكنم دوستان خود را.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه ذليل ترين مردم كسى است كه مردم را خوار گرداند.
در حديث ديگر فرمود هر كه مؤ منى را ذليل كند، خدا او را ذليل كند، و فرمود كه حقتعالى مؤ من را از عظمت و جلال و قدرت خود آفريده است ، پس هر كه بر او طعن كند، يا سخن او رد كند بر خدا رد كرده است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه : حقير مشماريد ضعيفان برادران خود را كه هر كه مؤ منى را حقير شمارد خدا او را با آن مؤ من در بهشت جمع نكند، مگر آنكه توبه كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : بسا ژوليده موى گرد آلوده كه دو جامه كهنه پوشيده باشد، اگر بر خدا قسم دهد قسمش را رد نكند.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود كسيكه با مردم استهزا كند در محبت ايشان طمع نداشته باشد، فرمود كه حقير مشماريد مؤ من فقيرى را كه هر كه حقير شمارد مؤ من فقيرى را يا استخقاف او كند، خدا او را حقير شمارد و پيوسته با او در غضب باشد تا توبه كند.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه حلال نيست مسلمان را كه مسلمانى بترساند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه اعانت كند بر آزار مؤ من ببينم كلمه در روز قيامت در ميان دو چشمش نوشته باشد، كه نااميد است از رحمت الهى .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه گرامى دارد برادر مؤ من خود را بيك كلمه از روى لطف يا حاجت او را بر آورد، يا غمى از او بردارد، پيوسته رحمت الهى بر سر او سايه انداخته باشد، تا در كارسازى و مهربانى برادر مؤ من باشد، پس فرمود كه مؤ من را براى اين مؤ من ميگويند كه مردم در جان ومال خود از او ايمنند، مسلمان كسى است كه مردم از دست و زبان او سالم باشند و مهاجر كسى است كه از گناهان هجرت كند، هر كه مؤ منى را دستى بزند كه او را بآن سبب ذليل كند، يا طپانچه بر روى او بزند يا چيزى كه نخواهد نسبت باو بجا آورد ملائكه پيوسته او را لعنت كنند، تا او راضى كند و توبه كند پس زينهار كه تعجيل مكنيد، در آزار مردم شايد كه او مؤ من باشد و شما ندانيد و صبر و آهستگى و هموارى بكنيد، كه هيچ چيز نزد خدا بهتر از نرمى و آهستگى نيست .
در حديث ديگر فرمود هر كه طپانچه بر روى مسلمانى بزند حقتعالى در روز قيامت استخوانهايش را از هم بپاشد، دست در گردن غل كرده محشور شود تا داخل جهنم شود، مگر آنكه توبه كند.
در حديث معتبر ديگر فرمود كه دشنام دادن مؤ من گناه بزرگست و با او جنگ كردن كفر است ، غيبت او كردن نافرمانى خدا است .
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه بترساند مؤ منى را بصاحب حكمى كه آزارى باو برساند و نرساند او در آتش است ، اگر بترساند و آزار باو برساند با فرعون وآل فرعون باشد در آتش .
در احاديث معتبره از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه بكشد كسى را كه قصد كشتن او نكند، بزند كسى را كه قصد زدن او نكند، ملعونست بلعنت خدا گرفتار شود.
در حديث ديگر فرمود بحق خداونديكه جانم در قبضه قدرت او است كه اگر اهل آسمانها و زمين همه جمع شوند بركشتن مؤ منى يا راضى شوند بكشته شدن او همه را حقتعالى داخل جهنم كند و بحق آن پروردگارى كه جانم بدست قدرت او است ، كه هيچكس كسى را بناحق تازيانه نميزند، مگر آنكه در جهنم مثل آن تازيانه راميخورد و فرمود هر كه نظرى كند بمؤ منى كه او را با آن نظر كردن بترساند، خدا او را بترساند در روزيكه بجز او پناهى نباشد، او را در صورت مورچه محشور گرداند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه لعنتى كه از دهان شخصى بيرون مى آيد ميگردد اگر صاحبش را بيايد آنجا قرار ميگيرد، اگر نه بگوبنده اش برميگردد.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه طعنى بكند در روى مؤ منى بميرد ببدترين مردنها سزاوار است ، كه عاقبتش بخير نباشد.
در حديث ديگر منقول است كه شخصى بآنحضرت عرض كرد كه چه ميفرمائيد در امر مسلمانى كه مسلمان ديگر بديدن او بيايد و او در خانه باشد، پس رخصت بطلبد و او را رخصت ندهد كه داخل شود، بيرون نيايد فرمود هر مسلمانيكه بديدن مسلمانى بيايد يا پس كارى بيايد او در خانه باشد و او را رخصت ندهد، و بيرون نبايد پيوسته در لعنت خدا باشد تا بيكديگر ملاقات كنند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر مؤ منى كه ميان او و مؤ منى حجاب باشد كه باو نتواند رسيد، حق تعالى در قيامت ميان او و بهشت هفتاد هزار حصار قرار دهد، كه غلظت هر حصارى هزار ساله راه باشد.
در حديث ديگر از حضرت امام رضا عليه السّلام منقول است : در زمان بنى اسرائيل چهار نفر از مؤ منان بودند، پس سه نفر ايشان در خانه در خانه مجتمع بودند، براى گفتگوئى و چهارم آمد بدر آن خانه و در زد غلام بيرون آمد پرسيد، كه مولاى تو كجاست گفت در خانه نيست آن شخص برگشت وغلام رفت ، بمولاى خود گفت كه فلان شخص آمد و پرسيد كه مولاى تو كجاست ، گفتم كه در خانه نيست آن شخص ‍ برگشت ورفت مولا ساكن شد و پروائى نكرد و غلام را ملامت نكرد، كه چرا چنين كردى و از برگشت آن مرد آزرده نشدند هيچيك از ايشان و مشغول سخن خود شدند، روز ديگر باز آنمرد بامداد بنزد ايشان آمد ديد كه ايشان از خانه بيرون آمده اند، بمزرعه خود ميروند برايشان سلام كرد و گفت من با شما بيايم ؟ گفتند بلى ، عذر روز گذشته رااز او نخواستند، زيرا كه آنمرد پريشان و محتاج بود در اثناى راه ناگاه ابرى ظاهر شدگمان كردند كه باران خواهد آمد تند رفتند چون ابر محاذى سرايشان رسيد، منادى از ميان ابر ندا كرد كه اى آتش ايشان را بگير و منم جبرئيل رسول از جانب خدا آمده ام ، پس ناگاه آتش آمد و آن سه نفر را ربود و آنمرد محتاج ترسان و حيران متعجب ماند، پس ‍ بشهر برگشت و بخدمت حضرت يوشع آمد، آن خبر رانقل كرد حضرت يوشع گفت كه خدا بر ايشان غضب كرد، بعد از آنكه از ايشان راضى بود به سبب آنچه نسبت بتو بعمل آوردند، و آن قصه را براى او نقل فرمود آنمرد گفت من ايشان را حلال كردم ، در گذشتم از كرده ايشان يوشع گفت كه اگر پيش از آمدن عذاب بود نفع ميكرد اما الحال نفع نميكند و شايد در قيامت ايشان را نفع دهد حلال كردن تو.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر مؤ منى يارى نكند برادر مؤ من خود را و او قادر بريارى كردن او باشد، خدا او را در دنيا و آخرت يارى نكند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه حاضر نشود احدى از شما در وقتى كه حاكم ظالمى كسى را بزند يا بكشد يا ستم بر او كند هرگاه يارى او نكند، زيرا كه يارى مؤ من بر مؤ من واجب است هرگاه حاضر باشد.
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه شخصى از نيكان را در قبرش نشاندند، پس باو گفتند كه ما صدتازيانه از عذاب بر تو ميزنيم گفت طاقت ندارم ، پس يكى كم كردند گفت طافت ندارم تا آنكه بيك تازيانه رسيد گفت طاقت ندارم گفتند چاره نيست ، از يكى پرسيد كه بچه سبب اين تازيانه را بر من ميزنيد، گفتند باين سبب كه روزى بى وضو نماز كردى و بر ضعيفى گذشتى كه بر او ظلم ميشد و او را يارى نكردى ، پس تازيانه از عذاب خدا بر او زدند كه قبرش پر از آتش شد.
در حديث ديگر فرمود كه چهار كسند كه حقتعالى در روز قيامت نظر رحمت بسوى ايشان ميافكند، شخصيكه كسى از او چيزى خريده باشد و پشيمان شود و پس دهد و او قبول كند وكسيكه بفرياد مضطرى برسد و كسيكه بنده آزاد كند، و كسيكه عزبى را كدخدا كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كسيكه بفرياد برادر مؤ من خود برسد كه او را از ورطه يا غمى يا اندوهى بيرون آورد، حقتعالى براى او ده حسنه بنويسد، و ده درجه از براى او بلند كند وثواب ده بنده آزاد كردن باو كرامت فرمايد، ده عذاب را از او بردارد و ده شفاعت از براى او در قيامت مهيا كند.
از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام منقول است كه هر كه ببيند بيچاره را در راهى كه چهار پايش افتاده است ، كسى بفرياد او نميرسد پس بفرياد او برسد، او را بر چهار پاى خود سوار كند و بارش را بردارد، حقتعالى باو خطاب فرمايد كه خود را بمشقت انداختى و نهايت سعى كردى در فرياد رسى برادر مؤ من خود را براى تو موكل سازم ملكى چند كه دعد ايشان زياد باشد، از جميع آدميان از اول دنيا تا آخر دنيا و هر يك را آنقدر قوت باشد، كه آسان باشدبر او برداشتن آسمانها و زمينها تا بنا كنند براى تو در بهشت قصرها و خانه و بلند كنند براى تو درجه ها و چون در بهشت در آئى از پادشاهان بهشت باشى ، كسيكه دفع كند از مظلومى ضرر ظالمى را كه خواهد ضرر ببدن او يا مال او برساند، حقتعالى خلق كند بعدد هر حرفى از گفته هاى او و بعدد هر حركتى از حركات او و درنگى از درنگهاى او صدهزار ملك كه دفع كنند از او شياطينى را كه قصد كنند او را گمراه كنند، بازاى هر ضرر قليلى كه از او دفع كرده باشد صدهزار از خدمت كاران بهشت و صدهزار از حوريان بهشت باو عطا فرمايد، كه او را خدمت كنند و گرامى دارند و گويند كه اينها همه در برابر آن دفع كردن ضرر است از مال يابدن آن برادر مؤ من .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه حرمت مرد پيرى را بشناسد، پس او را تعظيم كند براى سنش خدا او را ايمن گرداند از ترس روز قيامت و فرمود كه تعظيم خدا است تعظيم كردن مؤ من ريش سفيد و فرمود كه از ما نيست كسيكه خوردان ما را رحم نكند، و پيران ما را تعظيم نكند.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه كفايت كند، براى كورى حاجتى از حاجات دنيا را وبراى او در آن حاجت راه رود وسعى كند تا خدا آن را بر آورد حقتعالى او را بيزارى دهد از نفاق و از آتش جهنم و هفتاد حاجت از حاجات دنياى او برآورد، پيوسته در رحمت الهى باشد تا بر گردد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه به كرى چيزى را شنوانيدن بى آنكه دلتنگ شوى تصدقى است آسان .
از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام منقول است كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود كه هر كه قايد كورى شود، چهل گام برزمين هموار وفا نميكند بقدر سر سوزنى از آن گر تمام روى زمين را پر كنند از طلا و اگر برسر راهش مهلكه باشد و او را صدهزار مرتبه برهمه گناهانش زيادتى كند و همه را محو كند و او را به اعلا غرفه هاى بهشت برساند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه بسيار نظر مكنيد بسوى اصحاب بلا و آنها كه خوره دارند، كه اندوهناك ميشوند.
در حديث ديگر فرمود از كسيكه خوره داشته باشد بگريزيد چنانچه از شير ميگريزيد، و با او سخن مگوئيد، مگر آنكه بقدر يكذرع از او دور باشيد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه چو ايشان را ببينيد از خدا عافيت بطلبيد و از مرض ايشان غافل مشويد، كه مبادا بشما سرايت كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه پنج كسند كه بهمه حال از ايشان اجتناب ميبايد كرد، كسيكه خوره داشته باشد، و پيس و ديوانه و والدالزنا و عرب باديه نشين .
در حديث ديگر فرمود، كه كم نظر كنيد باهل بلا وبنزد ايشان مرويد و چون بايشان بگذريد، تند بگذريد، كه بشما نرسد آنچه بايشان رسيده .
در حديث موثق از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه چون شخصى را ببينى كه ببلائى مبتلاست بگو اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى عافانى مِمَا ابْتَلاكَ بِهِ وَفَضَّلَنْى عَلَيْكَ وَعَلى كَثيرٍ مِنَّمْ خَلَقَ و آهسته بگو كه او نشنود.
در حديث حسن از نحضرت منقول است كه چون كسى از صاحبان بلا را ببينى سه مرتبه آهسته بگو كه او نشنود اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى عافانى مِمّا ابْتَلاكَ بِهِ وَلَوْ شاءَ فَعَلَ كه هر كه چنين كند، هرگز بلا باو نرسد.
در حديث معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه مبتلائى را ببيند و اين دعا بخواند هرگز بآن مبتلا نشود، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى عَدَلَ عَنّى مَاابْتَلاكَ بِهِ وَفَضَّلَنى عَلَيْكَ بِالْعافِيَةَِللّهُمَّ عافِنى مَمَا آبْتَلَيْتَهُ بِهِ.
در روايت ديگر فرمود كه اين دعا را بخواند، اَللّهُمَّ اِنّى لااَسْخَرُ وَلا اَفْخَرُ وَلكِنْ اَحْمَدُكَ عَلى اَعْظَمِ نَعْماءِكَ عَلَىَّ.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون اصحاب بلا را ببينيد حمد خدا را بكنيد، و بايشان مشنوانيد كه باعث اندوه ايشان ميشود.

فصل نهم : در رعايت حقوق مؤ منان در غيبت ايشان  
در حديث معتبر منقول است كه شخصى بحضرت زين العابدين عليه السّلام عرض كرد، كه فلان شخص شما را گمراه و مبتدع ميداند، حضرت فرمود كه حق همنشينى او را رعايت نكردى كه سخن از را بمن نقل كرد، حق مرا رعايت نكردى چيزى كه نميدانستم از او بمن رسانيد، همه را مرگ در پيش است ، محشور خواهيم شد و وعده گاه همه قيامت است ، خدا ميان ما حكم خواهد كرد، زنهار كه غيبت مكن كه خورش سگان جهنم است .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه ايمان بخدا و رسول دارد ننشيند در مجلسى كه به امامى دشنام دهند، يا غيبت مسلمانى كنند.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه غيبت كند مسلمانى را ثواب روزه و وضويش بر طرف مى شود، در روز قيامت از او بوئى آيد گنده تر از بوى مردار كه اهل محشر همه در آزار باشند، اگر پيش از توبه بميرد حلال كرده باشد چيزيرا كه خدا حرام كرده است ، هر كه احسان كند با برادر مؤ من در مجلسى كه غيبت او كند، نگذارد كه او را غيبت كنند، حق تعالى هزار نوع بديرا در دنيا و آخرت از او ردكند، اگر ردنكند و قدرت بر رد غسبت او داشته باشد مثل گناه آن غيبت كننده هفتاد برابر داشته باشد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه را بديده خود نه بينى كه گناه كند و دو گواه عادل بر آن گواهى ندهند كه گناهى كرده است ، او از اهل عدالت است و گواهيش مقبولست هر چند در واقع گناهكار باشد، هر كه غيبت كند از را بگناهى كه در او باشد او از دوستى و يارى خدا دور است ، در دوستى و يارى شيطان داخل است ، بتحقيق كه خبر داد مرا پدرم از پدرانش از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كه هر كه غيبت كند، مؤ منى را بچيزيكه در او باشد خدا در ميان ايشان در بهشت اجتماع نيندازد، هر كه غيبت كند مؤ منى را بچيزيكه در او نباشد عصمت ميان ايشان بريده شود، غيبت كننده در جهنم باشد.
در حديث معتبر ديگر فرمود كه هر كه در حق برادر مؤ من خود بگويد آنچه چشمش ديده و گوشش شنيده باشد از آنها خواهد بود، كه حقتعالى ميفرمايد، بدرستيكه آنانكه مى خواهند كه شايع شود گناهان بد مؤ منان ايشان راست عذابى دردناك در دنيا و آخرت .
در حديث ديگر فرمود غيبت آنست كه در برادر مؤ من عيبى و گناهى را بگوئى كه خدا بر او پوشانيده است ، و بهتان آنست كه در او چيزى بگوئى كه در او نباشد.
در حديث ديگر فرمود هر كه غيبت كند برادر مؤ من خود را بى آنكه دشمنى در ميان ايشان باشد، شيطان در نطفه او شريك شده خواهدبود.
در حديث ديگر فرمود كه سه خصلت است كه در هر كه باشد چهار چيز براى او لازم ميشود، كسيكه چون سخن گويد دروغ نگويد، چون با مردم خلطه كند برايشان ظلم نكند، و چون وعده كند بوعده خود وفا كند، واجبست كه عدالت او در ميان مردم ظاهر باشد و مروت او در ميان ايشان هويدا باشد، غيبت او برايشان حرام باشد، اخوت او برايشان واجب باشد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه غيبت بدتر است از زنا زيرا كه زناكار توبه ميكند، و خدا توبه اش را قبول ميكند و غيبت كننده توبه اش قبول نيست تا آن شخص آن را حلال كند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه برادران خود را ياد كنيد هرگاه غايب باشند از شما ببهتر از آنچه دوست ميدارى كه شما را غايبانه ياد كنند.
در حديث ديگر فرمود كه چون فاسق علانيه گناه كند و پروا نكند او را حرمت نيست و غيبت او حرام نيست .
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه سه كسند كه ايشان را حرمتى نيست كسيكه صاحب بدعت باشد وامام و ييشواى ظلم كننده و فاسقى كه علانيه فسق كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه رد كند حرف بدى را كه در عرض برادر مسلمانش گويند، براى او بنويسند، بهشت را البته .
در حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مرويست كه هر كه نزد او غيبت كنند برادر مؤ منش را پس از را نصرت و يارى كند خدا او را در دنيا و آخرت يارى كند و اگر قادر باشد كه دفع آن غيبت از او بكند و يارى او در آن باب بكند، و نكند خدا پست كند او را در دنيا و آخرت .
از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام منقول است كه هر كه حاضر باشد در مجلسى كه در مجلس سگى در عرض برادران مؤ من او فتاده باشد و صاحب جاه و اعتبار باشد، و او رد كند بر آن ظالم و عرض برادران مؤ من را نگاه دارد، حق تعالى برانگيزد ملائكه را كه جمع ميشوند نزد بيت المعمور براى حج و آنها نصف ملائكه آسمانهايند و ملائكه كرسى و عرش و ايشان نصف ملائكه حجب اند، كه ايشان همه او را نزد خدا مدح و ستايش كنند، و از براى او از خدا رفعت منزلت و بلندى مرتبه او را سئوال كنند، پس حق تعالى فرمايد كه من واجب گردانيدم براى او بعدد هر يك از شما كه مدد او ميكنيد، مثل عدد جميع شما از درجات بهشت و قصرها و باغها و بستانها و درختان از آنچه خواهم كه عقل مخلوقى بآن احاطه نكرده باشد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه نقلى بكند در مذمت مؤ منى براى آنكه عيب او را ظاهر كند، و مردى او را در هم شكند و او را از ديدهاى مردم بيندازد خدا او را از دوستى و يارى خود بيرون كند، در دوستى و يارى شيطان داخل كند.
در احاديث معتبره منقول است كه هر كه دو رو و دو زبان داشته باشد كه در حضور مردم مدح ايشان كند، در غايبانه غيبت ايشان گويد چون در روز قيامت محشور شود، دو زبان از آتش داشته باشد يكى در پيش رو ويكى در پشت سر و در محشر ندا كنند، اين بود كه در دنيا دو رو و دو زبان داشت .
در روايت ديگر منقول است كه محمدبن فضيل بحضرت امام موسى عليه السّلام عرض كرد، كه شخصى از برادران مؤ من چيزى از او بمن ميرسد كه خوشم نمى آيد، پس از او سئوال ميكنم او انكار ميكند، حال آنكه جمعى از مردم ثقه اين خبر را بمن نقل كرده اند، حضرت فرمود كه چشم و گوش خود را تكذيب كن در حق برادر مؤ من خود اگر پنجاه كس شهادت بدهند و سوگند ياد كنند، او خلاف آنها بگويد سخن او را تصديق كن و آنها را تكذيب كن و براى از چيزى را فاش مكن كه موجب نفص و عيب او باشد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه كسى را رسوا كند در گناهى چنانست كه آن گناه را خود كرده است ، هر كه مؤ منى را بچيزى سر زنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.
از حضرت على بن الحسين عليه السّلام منقول است كه هر كه خود را از بدگوئى در عرض مسلمانان نگاه دارد خدا گناهش را در قيامت بيامرزد.
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه بهتانى بگويد براى مرد مؤ من بچيزى كه در او نباشد خدا او را در ميان چرك فروج زناكاران كه در ديگهاى جهنم جوشد نگاه دارد، تا آنكه از عهده گفته خود بدر آيد.
از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه هر كه براى كسى چيزى بگويد كه مردم آنرا دانند غيبت نيست .
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه اظهار شماتت و شادى مكن در بلائيكه بر برادر مؤ من تو نازل شود، كه خدا او را رحم ميكند و از او دفع ميكند و بر تو ميفرسند آن بلا را و فرمود هركه شماتت كند، بر مصيبت برادر مؤ من خود از دنيا بيرون نرود تا بآن مبتلا نشود.
در احاديث معتبره بسيار وارد شده است كه نزديكترين احوال بنده بكفر آنست كه كسى با مؤ منى برادرى كند، لغزشها و گناهانش را در خاطر نگاهدارد، كه يك روزى او را سرزنش كند، بآنها.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه فرمود اى جماعتيكه بزبان مسلمان شده ايد، ايمان بدل شما نرسيده است مذمت مسلمانان مكنيد و تفحص عيبهاى ايشان مكنيد، كه هر كه تفحص عيبهاى مردم كند خدا او را رسوا كند، اگر چه گناه را در ميان خانه خود كرده باشد.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه هر كه سرزنش مؤ منى كند خدا او را در دنيا و آخرت سرزنش كند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه بدترين دروغها گمان بدبمردم بردن است .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه متهم سازد برادر مؤ منش را ايمان در دلش گداخته شود، چنانچه نمك در ميان آب گداخته ميشود.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله سلّم منقول است كه فرمود مى خواهيد خبر دهم شما را از بدترين شما؟ گفتند، بلى يا رسول اللّه فرمود آنها كه در ميان مردم بسخن چينى راه ميروند، در ميان دوستان جدائى مى اندازند، و از براى بى عيبان عيب ميجويند.
حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمود كه بهشت حرام است بر سخن چينان .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه دو شخص بآزرده گى از هم جدا نميشوند مگر آنكه يكى مستحق بيرزارى ولعنت الهى ميشود، بسيار باشد كه هر دو مستحق شوند شخصى گفت كه اگر يكى مظلوم باشد، چرا مستحق لعنت شود؟ فرمود براى آنكه چرا نمى آيد بنزد آن ديگرى كه او را بدارد بصله و احسان و ازبد او درگذرد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه آزرده گى و جدائى زياده از سه روز نميباشد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه پيوسته شيطان در فرح وشادى است ، تا دو مسلمان از يكديگر آزرده اند ودورى ميكنند و چون با هم ملاقات كنند، زانوهايش برهم مى خورد، بندهايش جدا ميشود و فرياد ميكند واويلا چه بلائى بود برسر من آمد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر دو مسلمان كه از هم دورى كنند، و سه روز بگذرد كه صلح نكنند، از اسلام بدر ميروند و در ميان ايشان دوستى ايمانى برطرف ميشود، پس هر يك زودتر با ديگرى سخن بگويد در قيامت زودتر به بهشت خواهد رفت .

فصل دهم : در آداب معاشرت ظالمان و قليلى ازاحوال ايشان 
بسند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام منقول است كه : بشيعيان خود فرمود، كه اى گروه شيعه گردنهاى خود را ذليل مكنيد بترك اطاعت پادشاه خود، پس اگر عادل باشد از خدا بطلبيد كه او را باقى بدارد، اگر ظالم و ستمكار باشد از خدا بطلبيد كه او را باصلاح آورد كه صلاح شما در صلاح پادشاه شما است ، پادشاه عادل بمنزله پدر مهربان است و از براى او بخواهيد آنچه از براى خود مى خواهيد، و از براى او مخواهيد آنچه از براى خود نمى خواهيد.
بسند معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : خدا رحمت كند كسى را كه يارى كند پادشاه خود را بر نيكى كردن به او.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه متعرض پادشاه ظالمى شود واز او آزارى بيابد، خدا او را بر آن آزار ثواب ندهد و صبر او را روزى نكند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه مدح كند پادشاه ظالمى را و نزد او شكستگى و تذلّل كند، براى طمع دنيا قرين او باشد، در جهنم زيرا كه حقتعالى ميفرمايدوَلا تَرْكَنُوا اِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ يعنى به دل ميل مكنيد بسوى آنها كه ظلم ميكنند، پس مس ميكند شما را آتش و فرمود هر كه راهنمائى كند ظالمى را بر ظلم در جهنم باهامان وزير فرعون باشد و هر كه از جانب ظالمى خصومت كند، يا يارى او نمايد در آن حصومت چون ملك الموت نزد او آيد بگويد، بشارت باد ترا بلعنت خدا و آتش جهنم و هر كه تازيانه در دست گرفته گرداند از آتش جهنم كه درازاى آن هفتاد ذرع باشد و مسلط گرداند آنرا بر او درجهنم و نهى فرمود از حاضر شدن بر سر سفره فاسقان .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام در وقت فوت وصيت فرمود به حضرت امام حسن عليه السّلام كه دوست دار صالحان را براى صلاح ايشان ، مدارا كن بظاهر با فاسقان و در دل دشمن ايشان باش .
در حديث ديگر فرمود كه حضرت عيسى با بنى اسرائيل عليه السّلام ميگفت ، كه يارى نكنيد ظالم را بر ظلمش كه فضل شما باطل ميشود.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : سه چيز است كه دل را فاسد ميكند، ونفاق را در دل ميروياند چنانچه آب درخت را ميروياند، شنيدن سازها و خوانندگيها و فحش گفتن ، وبدر خانه پادشاه رفتن و از پى شكار رفتن .
از حضرت صادق منقول است كه : نگاه داريد و حفظ كنيد دين خود را بپرهيزكارى از محرمات و قوت دهيد دين خود را بتقيه كردن از مخالفان و مستغنى شدن بخدا از طلب كردن حوائج از پادشاهان ، بدانيد هر مؤ منى كه خضوع وشكستگى كند، نزد صاحب سلطنتى يا كسى كه مخالف او باشد در دينش از براى طلب آن دنيائيكه در دست او است خدا او را گمنام كند، دشمن دارد او را و او را بخود بگذارد، و اگر چيزى از دنياى او بدستش بيايد خدا بركت را از آن بردارد، و او را ثواب ندهد اگر خرج كند در حج يا عمره يابنده آزاد كردن .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : چون روز قيامت شود منادى از جانب حق تعالى نداكند، كه كجايند ظالمان و مددكاران ايشان و آنانكه دوات ايشان را ليقه گذاشته اند، يا سر كيسه براى ايشان بسته اند يا مد قلمى بايشان داده اند آنها را هم با ظالمان محشور كنند.
در حديث معتبر ديگر فرمود كه هيچ بنده بپادشاهى نزديك نميشود، مگر آنكه از خدا دور ميشود، هيچ بنده مالش زياد نميشود، مگر آنكه حسابش دشوارتر ميشود و هيچ بنده اتباعش بيشتر نميشود، مگر آنكه شياطين او بيشتر ميشوند، و فرمود زينهار كه احتراز كنيد از در خانه پادشاهان و آنها كه با پادشاهان ميباشند، كه نزديكترين شما بآنها دورترين شمايند از خدا پادشاهان و آنها كه با پادشاهان ميباشند، كه نزديكترين شما بآنها دورترين شمايند از خدا و هر كه پادشاه را بر خدا اختيار كند خدا پرهيزكارى را از او بردارد، او را حيران گرداند.
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه معذور دارد ظالمى را در ظلم او خدا مسلط گرداند بر او كسى را كه ظلم بر او كند، پس اگر دعا كند دعايش مستجاب نشود و خدا اورا بر آن ستم كه ميكند ثواب ندهد.
در حديث صحيح ديگر فرمود كه هر كه يارى دهد ظالمى را بر مظلومى پيوسته حق تعالى بر او خشمناك باشد، تا دست از آن يارى بردارد.
در حديث ديگر فرمود كه در زمان حضرت موسى عليه السّلام پادشاهى ظالمى بود كه حاجت مؤ منى را بشفاعت بنده صالحى برآورد، پس ‍ پادشاه و آن مرد صالح هر دو در يك روز مردند و همگى بر جنازه آن پادشاه جمع شدند، درهاى بازارها را بستند براى مردن او تا سه روز، آن مرد صالح در خانه خود ماند تا كرمهاى زمين رويش را خوردند، پس حضرت موسى بعد از سه روز مرده آنمرد صالح را بآنحال مشاهده كرد و گفت پروردگارا آن دشمن تو بود كه با آن اعزاز و اكرام او را برداشتند، و اين دوست تست و باين حال مانده است ، حق تعالى وحى فرستاد باو كه يا موسى اين دوست من از آن جبار حاجتى سئوال كرد، آن را برآورد او را مكافات دادم براى بر آوردن حاجت اين مؤ من و كرمهاى زمين را بر روى اين مؤ من مسلط كردم براى سئوالى كه از آن جبار كرد.
در حديث ديگر منقول است كه : سليمان جعفرى به حضرت امام رضا عليه السّلام عرض كرد، كه چه ميفرمائيد در كارهائى كه مردم متكفل ميشوند، ازجانب پادشاهان حضرت فرمود كه داخل شدن در اعمال ايشان و يارى ايشان كردن و سعى در حوائج ايشان نمودن ، معادل كفر است و عمدا نظر بسوى ايشان كردن ، گناه كبيره است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه : هر كه برود نزد توانگرى و بنزد او شكستگى كند براى توانگرى او دو ثلث دينش ‍ ميرود.
در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : هر كه برود بسوى پادشاه ظالمى و او را بپرهيزكارى بكند، و پند و نصيحت بگويد او را مثل ثواب جن و انس بوده باشد، از على بن حمزه منقول است كه : گفت من دوستى داشتم از نويسندگان بنى اميه با من بخدمت حضرت صادق عليه السّلام آمد، عرض كرد كه من در ديوان بنى اميه كار ميكردم و مال بسيار بهم رسانيدم ، حضرت فرمود كه اگر نه اين بود كه مردم براى بنى اميه كتابت ميكنند، و غنيمت براى ايشان جمع ميكنند، از براى ايشان جنگ ميكنند، و نزد ايشان حاضر ميشوند هر آينه حق ما را غصب نميكردند، آن شخص گفت كه آيا مرا چاره اى هست حضرت فرمود اگر بگويم خواهى كرد؟ گفت ميكنم فرمود كه هر چه كسب كرده در ديوان ايشان آنچه صاحبش را مى شناسى پس ده و آنچه نمى شناسى تصدق كن و اگر چنين كنى من ضامن بهشت ميشوم براى تو، آن شخص ساعتى سر در زير افكند پس گفت چنين ميكنم ، على بن ابى حمزه گفت كه آن جوان با ما بكوفه آمد و تمام مال خود را داد حتى آن جامه هائى كه پوشيده بود و ما در ميان خود مالى جمع كرديم و جامه ها براى او خريديم و خرجى براى او فرستاديم ، بعد از چند ماهى بيمار شد چون من بديدنش رفتم در حال جان كندن بود پس چشم گشود و گفت حضرت صادق عليه السّلام بضامنى خود وفا كرد اين را گفت ومرد، او را فن كرديم و در سال ديگر بخدمت آنحضرت رفتم چون نظر آنحضرت بر من افتاد فرمود واللّه كه براى رفيق تو بضامنى خود وفا كرديم .
ازمفضل بن مزيد كه نويسنده خلفا بود وشيعه بود منقول است : كه بخدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كرد، كه ميدانيد خدماتى كه من نزد اين خلفا ميكنم ، حضرت فرمود كه آنچه بهم ميرسانى بشيعيان بده حق تعالى ميفرمايد، كه حسنات گناهان و سيئات را ميبرد.
در حديث معتبر منقول است كه : صفوان شتردار بخدمت حضرت امام موسى آمد حضرت فرمود كه همه چيز تو خوبست بغير از آنكه شترهاى خود را بهارون الرشيد كرايه ميدهى ، صفوان گفت واللّه كه من شتر خود را باو كرايه نداده ام براى كاربدى يا شكارى يا لهوى وليكن از براى راه مكه باو كرايه دادم ، من خود با او نميروم نوكران و غلامان خود را ميفرستم حضرت فرمود آيا ميخواهى آنقدر زنده باشند كه كرايه تورا بدهند، گفت بلى فرمود هر كه زندگى ايشان را خواهد از ايشان است ، هر كه از ايشان است از اهل جهنم است .
در حديث ديگر منقول است كه : عبدالغفار بن القسم از حضرت امام محمد باقر و حضرت صادق عليه السّلام پرسيد كه چه ميفرمائيد درباب رفتن بنزد پادشاه فرمود، كه خوب نميدانم براى تو گفت بسيار است كه بشام ميروم و مرا بنزد ابراهيم پسر وليد ميبرند، حضرت فرمود كه رفتن بنزد شاه و حكام باعث سه چيزبد ميشود، اول محبت دنيا دويم فراموشى مرگ سيم راضى نبودن آنچه خداتو را روزى كرده است ، گفت يابن رسول اللّه من مرد عيال بارم و بتجارت ميروم بآنجا براى منفعت حضرت تجويز اين فرمود.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه : هر كه راضى باشد بحكم پادشاه ظالمى و اعانت او كند، از دوستان او خواهد بود.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : دو صنفند از امت من كه صلاح ايشان موجب صلاح تمام امت است ، فساد ايشان موجب فساد امت ، فقيهان و پادشاهان .
حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه اميد نجات دارم براى هر كه اعتقاد بامامت ما داشته باشد از اين امت مگر سه كس صاحب استيلائيكه ظلم كند بر رعيت خود و كسيكه در دين بدعت كند و كسيكه علانيه فسق كند، فرمود سه كسند كه هر كه با ايشان منازعه كند ذليل و بيمقدار ميشود پدر و پادشاه و قرض خواه .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : بيوفاتر و كم دوست تر از همه كس پادشاهانند.
در حديث حسن از آن حضرت منقول است كه : هر كه حكومت مردم اختيار كند وعدالت كند و در خانه خود را بگشايد، پرده بردارد كه همه كس راه باو داشته باشد، باحوال همه مردم برسد بر خدا لازم است كه ترس او را در قيامت بايمنى مبدل گرداند، او را داخل بهشت كند.
در حديث ديگر فرمود كه چون حق تعالى خير رعيت را خواهد پادشاه مهربانى بر ايشان مسلط مى گرداند، براى او وزير عادلى ميسر مى گرداند، وبسند معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : خداوند عالميان ميفرمايد كه منم پروردگارى كه بجز من خداوندى نيست آفريده ام پادشاهان را و دلهاى ايشان بدست من است پس هر گروهى كه طاعت من بكنند، دلهاى پادشاهانرا بر ايشان رحمت مى گردانم ، پس مشغول مگردانيد خود را بدشنام دادن پادشاهان و توبه كنيد بسوى من تا دلهاى ايشان را بر شما مهربان بگردانم .
در حديث ديگر فرمود كه چون حق تعالى بهشت را خلق نمود فرمود ببزرگوارى خود سوگند ميخورم كه داخل بهشت نميكنم ، كسى را كه هميشه شراب خورد، سخن چينان را و دويت را چوبكيان ظالمان را و شكافندگان قبرها را و تمقاچيان را كه عشور از مردم ميگيرند وقطع كننده رحم را و كسيكه بجبر قائل باشد.
در حديث ديگر فرمود هر كه بناحق سر كرده جماعتى شود، بر ايشان استيلا يابد حق تعالى او را در كنار جهنم بازاى هر روزى هزار سال بدارد، چون محشور شود دستهايش در گردنش بسته باشد، پس اگر بامر خدا در ميان ايشان عمل كرده باشد خدا او را رها كند، اگر ظلم بر ايشان كرده باشد، او را بجهنم اندازد.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه والى مسلمانان شود و ايشان را ضايع گذارد وباحوال ايشان نپردازد خدا او را ضايع بگذارد، رحمت خود را از او بازگيرد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه : هر والى كه مردم را ممنوع سازد از آنكه كارهاى خود را باو عرض كنند، حق تعالى در قيامت حاجت او را برنياورد و اگر چيزى برسم هديه بگيرد چنانست كه از غنيمت دزدى كرده است كه بدترين دزدى هاست و اگر رشوه بگيرد چنان است كه به خدا شرك آورده باشد و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : حق تعالى وحى فرمود بسوى پيغمبرى از پيغمبران كه درمملكت پادشاه جبارى بود كه برو و بآن پادشاه بگو كه من ترا پادشاه نكرده ام كه خون مردم را بريزى و مالهاى ايشان را بگيرى براى اين تو را پادشاه كرده ام كه صداهاى مظلومان را از من بازگيرى ، بدرستى كه من ترك بازخواست ستمها كه برايشان شود، نميكنم هر چند كافر باشند.
از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : در جهنم كوهى هست كه آن را سعدا ميگويند و در آن كوه وادى هست كه آن را سقر ميگويند، در آن وادى چاهى هست كه آن را هبهب گويند هر گاه كه پرده آن چاه را برمياندازند اهل جهنم از گرمى آن بفرياد ميآيند و آنچاه جاى جباران است .
در روايت ديگر منقول است : از محمدبن اسمعيل بن نوح كه حضرت امام رضا عليه السّلام فرمود: كه خدا را درپادشاهان جماعتى هست كه خدا دين حق را بايشان عطا فرمود، ايشان را استيلا بر شهرها داده است كه بسبب ايشان از دوستانش ضررها و ستمها را دفع كند و ببركت ايشان باصلاح آورد امور مسلمانان را و مؤ منان در حالهاى بد بايشان پناه ميبرند، محتاجان و شيعيان ما بايشان متوسل ميشوند، مؤ منان بحق و راستى و ايشانند امينان خدا در زمين و نور ايشان روشنى ميدهد اهل آسمان را چنانچه ستاره ها روشنى ميدهند اهل زمين را و در قيامت نور ايشان عرصه محشر را روشن ميكند، ايشان براى بهشت خلق شده اند اگر خواهى كه از ايشان باشى شادگردان مؤ منان از شيعيان ما را.
در حديث صحيح از حضرت امام موسى عليه السّلام و در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه برساند بپادشاهى حاجت كسى كه نتواند حاجت خود را باو رساند حقتعالى پاهايش را در قيامت بر صراط ثابت گرداند.
در حديث معتبر منقول است كه : حميرى عريضه نوشت بخدمت حضرت صاحب الامر، كه شخصى هست كه متصدى اوقاف است و حلا ميداند تصرف در آنها را و بى پروا ميگيرد و صرف ميكند، من گاهى در ده او وارد ميشوم ، اگر طعام او را نخورم با من عداوت ميكند، گاهى هديه هم براى من ميفرستد، حضرت در جواب نوشتند كه اگر اينمرد مالى و معاشى بغير آنچه در دست اوست از وقف دارد، طعامش را بخور و احسانش را قبول كن و اگر بغير آن مال حرام چيزى ندارد، طعامش را مخور و مالش را قبول مكن .
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : سه دعاست كه از درگاه خدا رد نميشود، دعاى پدر براى فرزند نيكوكار و نفرين او بر فرزندان بد كردار و نفرين مظلوم بر ظالم و دعاى مظلوم براى كسيكه انتقام از ظالم براى او بكشد، دعاى مؤ من براى مؤ منى كه از براى دوستى اهل بيت او را بمال خود اعانت كند، و نفرين مؤ من بر كسى كه اعانت او نكند با قدرت و احتياج آن مؤ من به او.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : حقتعالى ميفرمايد، كه غضب من سخت وشديد است ، بر ظالمى كه ظلم كند، بر كسيكه ياورى بجز من نيابد.
در حديث ديگر منقول است كه : حتقعالى ميفرمايد كه من مستجاب نميكنم دعاى كسى را كه مظلمه از كسى نزد او باشد.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است : كه ظلم كننده و يارى كننده او بر ظلم و كسيكه راضى به آن ظالم باشد، هر سه در گناه شريكند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه ظلمى بر كسى بكند، حقتعالى برانگيزد كسى را كه مثل آن ظلم را نسبت باو يا فرزندان او يا فرزندان فرزندان او بكند.
در حديث ديگر فرمود كه هر كه حق مؤ منى را حبس كند حقتعالى در قيامت او را پانصد سال بر پا بدارد تا آنكه از عرقش رودخانه ها جارى شود و منادى ندا كند، كه اين است ظالمى كه حق خدا را حبس كرده است پس چهل روز او را سرزنش كنند، پس بفرمايد كه او را بجهنم برند و از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : بهترين جهادها آنست كه چون كسى صبح كند ظلم بر كسى در خاطر نداشته باشد.

فصل يازدهم : در آداب معاشرت با كافران و مخالفان  
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : سزاوار نيست ، مؤ من را با كافران اهل ذمه شراكت يا امانتى بايشان بدهد، كه برايش چيزى بخرند يا چيزى بايشان بسپارد يا دوستى با ايشان بكند.
در حديث صحيح ديگر از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه : مسلمان نبايد كه با گبر دريك كاسه چيزى بخورد، يا با او دريك فرش بنشيند، يا با او مصاحبت كند.
در حديث صحيح ديگر فرمود كه اگر محتاج شوى به طبيب ترسا باكى نيست ، كه بر او سلام كنى و او را دعا كنى كه دعاى تو نفعى باو نميرساند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : ابتدا مكنيد اهل كتاب را بسلام و چون ايشان بر شما سلام كنند عليكم بگوئيد و در جواب ايشان با ايشان مصافحه مكنيد و ايشان را بكنيت نام مبريد، مگر آنكه باينها مضطر شويد.
در حديث ديگر منقول است كه : شخصى بحضرت صادق عرض كرد كه من ببلاد كافران ميروم ، مردم ميگويند، كه اگر آنجا بميرى با آنها محشور خواهى شد، حضرت فرمود كه اگر آنجا بميرى تنها محشور خواهى شد ونور تو در قيامت در پيش روى تو خواهد بود.
در حديث ديگر از آنحضرت پرسيدند كه دعا از براى جهودان و ترسايان چگونه بكنيم ؟ فرمود كه بگوئيد ((بارك اللّه فى دنياك )) يعنى بركت دهد خدا از براى تو در دنياى تو.
در حديث ديگر فرمود كه اگر با ايشان مصافحه كنى از زيرجامه مصافحه كن ، و اگر دست بدست او برسد دست را بشوى .
در حديث ديگرفرمود كه اگر با اهل ذمه يعنى جهودان يا ترسايان و گبران مصافحه كنى دست را بخاك يا بديوار بمال ، و اگر با دشمن اهل بيت مصافحه كنى دست را بشوى ، مشهور ميان علماءِ آنستكه دست بخاك يا بديوار ماليدن در صورتيست كه دست مسلمان و ايشان هيچيك تر نباشند.
در حديث معتبر ديگر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه جهود يا ترسا يا گبرى را ببيند بگويد، اَلْحَدُلِلّهِ الَّذى فَضَّلَنى عَلَيْكَ بِاُلاِسْلامِ دينا وَ بِالْقُرْآنِ كِتابا وَ بِمُحَمَّدٍ نَبيّا وَ بعَلِىّ اِماما وَ بِالْمُؤْمِنينَ اِخْوانا وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً خدا ميان او وآن كافر در جهنم جمع نكند.
در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : تقيه سپر ايمان است و ايمان ندارد كسى كه تقيه نميكند، فرمود كه نه عشر دين در تقيه است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام منقول است كه تقيه در بلاد مخالفان كردن واجب است ، و كسيكه از روى تقيه قسم بخورد براى آنكه دفع ضررى از خود بكند، براى او گناه و كفاره نيست .
حضرت امام موسى عليه السّلام فرمود كه گرامى ترين شما نزد خدا كسى است ، كه تقيه بيشتر كند.
از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : دين را حفظ كنيد و پنهان داريد بتقيه كردن از مخالفان ، بدرستيكه شما در ميان سنيان از بابت مگس عسليد در ميان پرندگان ، اگر مرغان بدانند كه عسل در شكم آنها هست هر آينه يكى را زنده نمى گذارند، اگر سنيان بدانند كه محبت ما در سينه شما هست هر آينه شمارا هلاك كنند.
حضرت امام رضا عليه السّلام فرمود، كسيكه تقيه را ترك كند چنان است كه نماز را ترك كند، بدانكه تقيه در بلاد مخالفان و سنيان واجب است ، هرگاه بيم ضررى باشد بآنكه اظهار دين خود نكنند، بلكه دين ايشان را اظهار كنند، در وقتيكه ايشان مطلع باشند و مخفى واقع نتوان ساخت وضو ونماز و ساير عبادات را، بطريقه ايشان بعمل آورند و آدمى خود بهتر ميداند، كه در چه وقت خوف و ضرر هست و تقيه لازم است وتقيه در بلاد شيعه و سنى در هر امرى كه آدمى ظن ضرر داشته باشد لازم است مگر درخون كه درآن تقيه نميبايد كرد مثل آنكه گويند كه كسى را بكش و اگر نه تو راميكشيم بايد كه خود كشته شود و او را نكشد.

فصل دوازدهم : در بيان حقوق مردگان بر زندگان  
بدانكه چون بر كسى آثار موت ظاهر شود اول كسيكه بايد باحوال او بپردازد آنشخص خودش است كه سفر ابدى و آخرت در پيش دارد و در خور آن سفر او را توشه ميبايد، پس اول چيزى كه او را ضرور است اقرار بگناه و اعتراف بتقصير و ندامت از گذشته ها و توبه كامل كردن است ، تضرع و زارى بجناب مقدس ايزدى كردن كه از گناهان گذشته او درگذرد، احوال و اهواليكه در پيش دارد او را بخود و ديگران نگذارد، پس متوجه وصيت شود وحقوق خدا و خلق آنچه در ذمه آن باشد ادا كند و بديگران نگذارد كه بعد ازمردن اختيار از دستش بدر رود و بحسرت در اموال خود نگرد، شياطين جن و انس وسوسه ها كنند، اوصيا و وارثان او را مانع شوند كه ذمّه او را برى سازند و او را چاره نباشد، گويد كه برگردانيد مرا آنقدر كه آنچه از اعمال شايسته خواهم در مال خود بكنم ، از او نشنوند و حسرت و ندامت سود نبخشد پس بقدر ثلث مال خود از براى خويشان و تصدقات و خيرات و آنچه مناسب حال خود داند وصيت كند، كه زياده از ثلث را اختيار ندارد پس ابراء ذمه از برادران مؤ من خود بطلبد و هر كه را غيبت كرده باشد يا اهانتى يا آزارى باو رسانيده باشد اگر حاضر باشند از ايشان التماس كند كه او را حلال كنند و اگر حاضر نباشند از برادران مؤ من التماس كند كه براى او ابراء ذمه بخواهند پس امور اطفال و عيال خود را بعد از توكل بر جناب مقدس الهى بامينى بگذارد، وصى براى اولاد صغير خود تعيين نمايد پس كفن خود را مهيا كند، از شهادتين و عقايد حق و اذكار و ادعيه و آيات آنچه در تركيب مسطور مذكور است ، اين رساله گنجايش ذكر آنها ندارد، بتربت حضرت امام حسين عليه السّلام بفرمايد كه بنويسند و اين در صورتى است كه پيشتر غافل شده باشد و كفن را مهيا نكرده باشد و اگر نه مؤ من ميبايد كه هميشه كفنش مهيا باشد و نزد او حاضر باشد، چنانچه از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه كفنش با او باشد در خانه اش او را از غلافلان ننويسند و گاه كه نظر كند بآن كفن ثواب يابد و بايد كه بعد از آن ديگر در فكر زن وفرزند و مال نباشد، متوجه جناب مقدس ايزدى شود و بياد او باشد، تفكر كند كه اين امور فانى بكار او نمى آيد، بغير لطف حق و رحمت پروردگار در دنيا و آخرت چيزى بفرياد او نمى رسد، بدانكه چون توكل بر حق تعالى كند امور بازماندگان او به حسن وجوه صورت خواهد يافت ، بداند كه اگر خود باقيماند بدون مشيت الهى نفعى بايشان نميتواند رسانيد، ضررى از ايشان دفع نميتواند كرد، آن خداوندى كه ايشان را آفريده است از او به ايشان مهربانتر باشد، از شفاعت رسولخدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم و حضرت ائمه معصومين عليهم السّلام اميد عظيم داشته باشد، منتظر قدوم شريف ايشان باشد، بداند كه همگى در آنوقت حاضر ميشوند، شيعيان خود را بشارتها ميدهند، ملك الموت را سفارشها ميكنند.
بسند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه در وقت مرگ وصيت نيكو نكند علامت نقصان عقل و مروت اوست ، گفتند يا رسول اللّه چگونه ، وصيت فرمود كه چون نزديك وفات او شود مردم نزد او جمع شوند بگويد، اَللّهُمَّ فاطِرُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ اِنّى اَعْهَدُ اِلَيْكَ اِنّى اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ وَ اَنَّ مُحَمَّدا صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لارَيْبَ فيها وَ اَنَّكَ تَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ وَ اَنَّ الْحِسابَ حَقٌ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَ ما وَعَدَ اِللّهُ فيها من النَّعيم الْمَاءْكُلِ والمَشْرَبِ والنكاحِ حَقُّ وَ اءَنَّ النّارَ حَقَّ وَ اءَنَّ الاَيمِنَ حَقُّ وَ اَنَّ الَذَينَ كما وَصَفْتَ وَ اءَنَّ الاِْسْلامَ كَما شَرَعْتَ وَ اِنَّ الْقَوْلَ كَما قُلْتَ وَ اَنَّ الْقُرْآنَ كَما اَنْزَلَتْ وَ اَنَّكَ اَنْتَ اللّهُ الْحَقُّ الْمُبينُ وَ اِنّى اَعهَدُ اِلَيْكَ فِى الدّارِ الدُّنْيا اَنّى رَضيتُ بِكَ رَبّا وَ بالا سلامِ دينا وَ بمُحمَّدٍ ((صلّى اللّه عليه وآله وسلّم )) نَبِيَّا وَبِعَلِي اِماما وَ بِالقُرآنِ كِتابا وَ اءَنَّ اءَهْلً بَيْتِ نَبِيِّك ((عليه وعليهم السلام )) اءَئِمَّتي اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتى عِنْدَ شِدَّتى وَ رَجائى عِنْدَ كُرْبَتى وَ عُدَّتى عِنْدَ الاُْمُوُرِ الَّتَى تَنْزِلُ بى وَ اَنْتَ وَلِيّى فى نِعْمَتى وَ اِلهى وَ اِلهُ آبائى صَلّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَلا تَكِلَنْى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْنْ اَبَدا وَ آنِسْ فى قَبْرى وَحْشَتى وَ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ عَهْدا يَوْمَ الْقاكَ مَنْشورا پس حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه : اين عهد و پيمان ميت از روزيكه ميخواهد وصيت كند و وصيت لازم و واجب است بر هر مسلمانى ، پس حضرت صادق عليه السّلام بعد از نقل اين حديث فرمود، كه تصديق اين سخن در سوره مريم هست كه حقتعالى ميفرمايد، لايَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ اِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا يعنى در قيامت مالك شفاعت نيستند، مگر كسيكه گرفته باشد نزد پروردگار بخشنده عهدى و اين آن عهد است .
حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بحضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود كه اين وصيت را توياد گير و بياد اهل بيت خود و شيعيان خود بده چنانچه جبرئيل تعليم من نمود، اگر صحيفه خود را بيشتر درست نكرده باشد جمعى از مؤ منان را حاضر كند، بر اعتقادات خود ايشان را گواه بگيرد، باين نحو بگويد بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ اَنَّ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لارَيْبِ فيها وَ اَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ پس بنويسد بر پارچه يا كاغذى بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمن الرَّحيمِ شَهِدَ الشُّهُودُ الْمُسَمَّونَ فى هذَالْكِتابَ اَنَّ اَخاهُمْ فِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فُلانٌ بِن فُلانٍ و نام خود را و پدر خود را بنويسد اءُشْهِدُ هُمْ وَ اَسْتَوْدِ عُهُمْ وَ اءُقِرُّ عِنْدَهُمْ اَنَّهُ يَشْهَدُ اءنْ لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّدا صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَنَّهُ مُقِرُّ بِجَميعِ الاَْبْبياء وَ الرُّسُلِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَ اَنَّ عَلِيّا وَلِىُ اللّهِ وَ اِمامَهُ وَ اَنَّ الاَْئِمَةَ مِنْ وُلْدِهِ الاَْئِمَةُ وَ اءنَّ اَوَّلَهُمُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَليِي بْنِ مُوسى وَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِىّ وَالْقائِمِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالْنّارَ حَقُّ وَالسّاعَةَ آتِيَةٌ لا ريْبَ فيها وَ اَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ وَ اَنَّ مُحَمَّدَا صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَالِهِ رَسُولُهُ جآءَ بِالْحَقِّ وَ اَنَّ عَليّا وَلِىُ اللّهِ وَ الْخَليفَةُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللّه صَليَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَالِهِ وَاسْتَخْلَفَهُ فى اُمَةّ مُوَدّيا لاَِمْرِ رَبّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى وَ اَنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ ابْنَيَهْا الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ اَبْناءُ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ سِبْطاهُ وَ اِمامَا الْهُدى وَ قائدا الرَّحْمَةِ وَ اَنَّ عَلِيّا وَ مُحَمَّدا وَ جَعْفَرا وَ مُوسى وَ عَلِيّا وَ مُحَمَّدا وَ عَلِيّا وَ حَسَنا وَالْحُجَّةَ عَلَيْهِمُالسَّلامُ ائِمَةً وَقادَةً وَ دُعاةً اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ حُجّةً عَلى عِبادِهِ پس بگويد بگواهان كه نامشان در آن صحيفه نوشته خواهد شد يا فلان يا فلان و نامشان را بگويد اَثْبِتُوا اِلَىٍَّّ هذِهِ الشَّهادَةِ عِنْدَكُمْ حَتّى تَلْقُونى بِها عِنْد الْحَوْضِ پس گواهان باو بگويند يا فلان نَسْتَوْدِعُكَ اللّهُ وَالشَّهادَةَ وَالاِْقْرارَ وَالاِْخاءَ وَ مَوْعُودَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ ((صلّى اللّه عليه وآله وسلّم )) وَنَقْرَاءُ عَلَيْكَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ پس صحيفه را بپيچند، مهر كنند بمهر آن شخص و بمهر گواهان و از جانب راست ميت با جريده بگذارند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : بر سر شخصى از انصار در وقت جان كندن حاضر شدند، از او پرسيدند كه خود را چون مييابى ؟ گفت اميد از رحمت الهى دارم ، از گناهان خود ميترسم فرمود كه اين دو حالت در اينوقت در دل كسى نميباشد مگر آنكه خدا اميدش را ميدهد، از آنچه ميترسد او را ايمن ميگرداند.
در حديث ديگر منقول استكه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم حاضر شدند، نزد شخصى كه در حالت احتضار بود و فرمود كه بگو: اَللّهُمَّ اغْفِرلِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَاقْبَلْ مِنّىِ الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِكَ و اما آنچه متعلق بخويشان و برادران مؤ من است ، بايد كه او را در چنين حالى تنها نگذارند و نزد او قرآن و دعا بخوانند، اعتقاد بوحدانيت خدا و رسالت حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم و امامت ائمه معصومين عليه السّلام و ساير اعتقادات حق را از بهشت و دوزخ و صفات كماليه الهيه و تنزيه خدا مكرر بگويند، كه او بگويد و اگر نتواند گفت بر او بخوانند، دعاى عديله را بر او بخوانند، معنيش را اگر عربى نداند بر او القا كنند و پايش را بسوى قبله كنند و در آنوقت حايض و جنب نزد او نيايند كه ملائكه از ايشان نفرت ميكنند، اگر كسى ديگر حاضر نباشد براى اضطرار نزد او باشند و چون نزديك شود كه جانش بيرون رود آنها بيرون روند.
در احاديث معتبر وارد شده است كه : اگر جان كندن بر او دشوار شود او را ببرند بآن جائيكه هميشه نماز ميكرده است ، يا روى جانمازيكه بر آن نماز ميكرده است ، او را بخوابانند كه اگر اميد شفا هست شفا مييابد و گر نه جانش بآسانى بيرون ميآيد.
در حديث معتبر منقول است كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم داخل شدند، بر شخصى از فرزندان عبدالمطلب و او در حال احتضار بود، فرمود كه پاى او را بسوى قبله كنيد، تا ملائكه باو رو آورند، و رحمت الهى متوجه او گردد.
از حضرت امام رضا عليه السّلام منقول است كه : زينهار كه در حال احتضار دست بر او مگذاريد، اگر دست و پا زند مانعش نشويد، چنانچه جاهلان ميكنند و نزد او قرآن بخوانيد، ياد خدا بكنيد و صلوات بر رسول وآل او بفرستيد.
در حديث ديگر منقول است كه : فرزندى از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام در احتضار بود، حضرت امام محمد باقر عليه السّلام در كنار خانه او نشسته بودند و هر گاه كسى نزد او ميرفت منع ميكردند، ميفرمودند كه دست بر او مگذاريد كه او در اين حالت در نهايت ناتوانيست ، و هر كه دست بر او ميگذارد چنانست كه او را كشته است .
در حديث معتبر از رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : تلقين كنيد مردگان خود را كه لااِلهَ اِلاّ اللّهُ بگويند كه هر كه آخر سخنش لااِلهَ اِلاّ اللّهُ باشد، داخل بهشت شود.
در حديث ديگر فرمود لااِلهَ اِلاّ اللّهُ تلقين ايشان بكنيد كه گناهان را درهم ميشكند، و در حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : هر گاه كسى را در وقت جان كندن بيابيد اين كلمات فرج را تلقين كنيد كه او بگويد لااِلهَ اِلاّ اللّهُ الْحَليمُ الْكَريمُ لااِلهَ اِلاّ اللّهُ الْعَلىُّ الْعَظيمُ سُبْحانَ اللّهَ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَرَضينِ السَّبْعِ وَمافيهِنَّ وَما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.
در حديث ديگر منقول است كه : هر كه از اهل خانه حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام محتضر ميشد، حضرت كلمات فرج را تلقين ايشان ميفرمود، كه بخوانند چون ايشان مى خواندند ميفرمود برو كه ديگر بر تو باكى نيست .
در حديث حسن ديگر منقول است كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بنزد شخصى از بنى هاشم حاضر شدند، در حال جان كندن و فرمودند كه اين كلمات را بخوان يعنى كلمات فرج را چون خواند، گفتند الحمدللّه كه خدا او را از آتش جهنم نجات داد.
در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هيچكس نيست مگر آنكه شيطان جمعى از شياطين راموكل مى گرداند، بر او در وقت مردن كه او را بشك اندازند، در دين خود تا جانش مفارقت كند، اگر كسى مؤ من كامل باشد نميتوان او را بشك انداخت پس ‍ در آنحال تلقين ايشان بكنيد، بكلمات فرج و شهادتين اقرار بائمه عليهم السّلام يك يك را تا از سخن گفتن بازماند.
در حديث ديگر فرمود كه اگر بت پرستى در وقت مردن اقرار بامامت ائمه معصومين عليهم السّلام بكند، دين تشيع را اعتقاد كند آتش جهنم بهيچ عضو او نرسد.
در حديث ديگر فرمود كه شخصى را مرگ در رسيد حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نزد او حاضر شدند، با جماعتى از اصحابه و او بيهوش بود پس حضرت فرمودند كه اى ملك الموت دست از او بردار، تا از او سؤ ال كنم پس آن شخص بهوش آمد حضرت فرمود چه چيز ميبينى گفت سفيدى بسيار و سياهى بسيار ميبينم ، فرمود كه كدام يك بتو نزديكترند گفت سياهى حضرت فرمود، كه بگو اَللّهُمَّ اغْفِرُلِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعاصيكَ وَ اقبَلْ مِنّىِ الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِكَ پس آن شخص بيهوش شد، باز بملك الموت فرمود كه دست از او بردار پس او بهوش آمد حضرت فرمود كه چه چيز مى بينى گفت سفيدى بسيار و سياهى بسيار مى بينم فرمود كه كدام يك بتو نزديكتر است گفت سفيدى حضرت فرمود كه او را آمرزيدند، پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه نزد هر كه حاضر شويد، در اين حال بگوئيد كه اين دعا بخواند.
در حديث ديگر منقول استكه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نزد جوانى حاضر شدند در وقت مردن و باو گفتند بگو لااِلهَ اِلاّ اللّهُ و او زبانش بند شده بود و نتوانست گفت ، حضرت پرسيدند از زنيكه بر بالين او نشسته بود، كه اين مادر دارد؟ گفت من مادر اويم فرمود، كه از او خوشنودى يا بر او غضبناكى ؟ گفت شش سال است با او سخن نگفته ام فرمود كه از او راضى شو گفت راضى شدم ، پس ‍ حضرت بآن جوان گفت كه بگو لااِلهَ اِلاّ اللّهُ زبانش گشوده شده بود و گفت ، پس حضرت از او پرسيدند، كه چه چيز مى بينى گفت مرد سياه بدبوئى و بدروئى جامه چركينى را مى بينم كه نزديك من است و گلوى مرا گرفته بود، حضرت فرمود كه بگو: يا مَنديَقْبَلُ الْيَسيرَ وَ يَعْفُوا عَنِ الْكَثيرَ اِقْبِلّ مِنَ الْيَسيرَ وَ اَعْفُ عَنّىِ الْكَثيرَ اِنَّكَ اَنْتَ الْغَفوُرُ الرَّحيمُ چون آن جوان اين دعا را خواند، حضرت فرمود كه چه چيز مى بينى گفت مرد سفيدروى خوشبوئى خوش جامه را ميبينم ، كه نزديك من است و آنمرد سياه مى رود، فرمود كه بار ديگر اين دعا بخوان چون خواند فرمود كه چه ميبين گفت آن سياه را نميبينم و سفيد را ميبينم كه نزديك من است اين را گفت و فوت شد، پس چون شخصى فوت شود سنتست كه دهانش را برهم گذارند، چانه اش را ببندند، چشمش را برهم گذارند، دستهايش را بر پهلوهايش ‍ بكشند، جامه بر رويش بيندازند، قرآن نزد او بخوانند، زود بردارندش .
از حضرت صادق منقول است كه : سزاوار آنستكه برادران مؤ من را خبر كنند، بمردن او تا بجنازه او حاضر شوند، بر او نماز كنند، از براى او استغفار كنند، ميت ثواب ببرد و ايشان ثواب ببرند.
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : چون مؤ من را بقبر مى گذارند، ندا ميكنند او را كه اول عطائيكه تو را داديم بهشت و اول عطائيكه داديم ، اينها را كه بجنازه تو آمدند، آمرزش گناها است .
در حديث ديگرفرمود كه اول تحفه كه بمؤ من ميدهند در قبر آنستكه مى آمرزند هر كس را كه همراه جنازه او بوده است .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه همراهى جنازه مؤ منى بكند تا او را دفن كنند، حق تعالى در قيامت هفتاد ملك بر او بگمارد كه همراهى از براى او كنند استغفار از قبر تا بموقف حساب و فرمود كه هر كه يك طرف جنازه را بگيرد، بيست و پنج گناه كبيره اش آمرزيده شود، اگر چهار طرف را بگيرد از گناهان بيرون آيد، بهتر آنستكه اول دست راست ميت را كه جانب چپ جنازه است به دوش راست خود بردارد، پس پاى راست ميت را به دوش راست بردارد، پس پاى چپ ميت را بدوش چپ بردارد، پس دست چپ ميت را بدوش چش بردارد، پس ‍ چون خواهد كه ديگر تربيع كند، از پيش روى جنازه نرود بلكه از جانب پشت جنازه برگردد باز به همان روش تربيع بجا آورد وبهتر آن است كه پشت جنازه يا پهلوهاى جنازه راه رود و پيش جنازه نرود، ظاهر احاديث آنستكه اگر جنازه مؤ من باشد پيش آن راه رفتن خوبست و در جنازه خلاف مذهب پيش آن نبايد رفت ، زيرا كه ملائكه او را استقبال بعذاب ميكنند، وبا جنازه سوار رفتن مكروه است .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه جنازه را ببيند، اين دعا بخواند هيچ ملكى در آسمان نماند مگر آنكه گريه كنند، از براى ترحم بآواز او اَللّهُ اَكْبَرُ هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدق اللّهُ وَ رَسُولُهُ اللّهُمَّ زِدْنا اِيْمانا وَ تَسْليما الْحَمْدُلِلّهِ الَّذى تَعَزَّرَ بِالْقُدْرَةِوَ قَهَرَ الْعِبادَ بِالْمَوتِ.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه تشييع جنازه بكند بهر قدميكه بردارد صد هزار حسنه براى او نوشته شود، صد هزار گناه از او محو شود، صد هزار درجه براى او بلند شود، اگر بر جنازه اش نماز كند، حقتعالى بعد از فوت او صد هزار ملك را بفرستد، كه بر جنازه او نماز كنند، از براى او استغفار كنند، تا وقتى كه دفن شود، اگر بماند تا وقت دفن همان صدهزار ملك را حقتعالى مقرر فرمايد، كه از براى او استغفار كنند، تا از قبرش بيرون آيد در قيامت .
در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : هر كه مؤ منى را غسل دهد، چون او را از پهلو بپهلوى ديگر بگرداند، اين دعا بخواند گناهان يكساله او آمرزيده شود، مگر گناها كبيره اَللّهُمَّ اِنَّ هذا بَدَنُ عَبْدِكَ الْمُؤْمِنْ وَقَدْ اَخْرَجْتَ رُوحهُ مِنْهُ وَ فَرَّقْتَ بَيْنَهُما فَعَفْوَكَ عَفْوَكَ.
در حديث ديگر فرمود هر كه ميتى را غسل بدهد، و آنچه از عيبهاى آن ميت بر او ظاهر شود، بكسى نقل نكند گناهانش آمرزيده شود.
در حديث ديگر فرمود كه حضرت موسى عليه السّلام از پروردگار خود پرسيد، كه چه ثواب دارد كسيكه ميتى را غسل بدهد وحى باو رسيد كه اورا از گناهان ميشويم ، مانند روزيكه از مادر متولد شده است .
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : هر كه مؤ منى را غسل دهد، در وقت غسل دادن مكرر بگويد رَبِّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ خدا او را بيامرزد، در فقه الرضا عليه السّلام مذكور است كه در وقتيكه دست بر شكمش بمالد اين دعا بخواند: اَللّهُمَّ اِنّى سَلَكْتُ حُبَّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِمْ فى بَطْنِهِ فَاسْلُكْ بِهِ سَبيلَ رَحْمَتِكَ.
در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه : هر كه كفن كند مؤ منى را چنانست كه ضامن پوشش او شده باشد تا روز قيامت ، هر كه بكند از براى مؤ منى قبرى چنان باشد كه او را در خانه موافقى جا داده باشد تا روز قيامت .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه بر جنازه ميتى نماز كند، هفتاد هزار ملك بر او نماز كنند و گناهان گذشته اش آمرزيده شود، پس اگر همراهى كند تا او را دفن كنند بهر قدمى كه بردارد قيراطى از ثواب باو بدهند كه آن قيراط مانند كوه احد باشد.
در حديث ديگر فرمود كه مؤ منى كه بر جنازه نماز كند، بهشت او را واجب گردد مگر آنكه منافق يا عاق پدر و مادر باشد.
بسند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : چون مؤ منى بميرد و در جنازه او چهل نفر از مؤ منان حاضر شوند و بگويند اَللّهُمَّ اِنّا لانَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّخَيْرا وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا يعنى خداوندا ما از او بغير از نيكى نميدانم و تو داناترى باحوال او از ما چون اينرا بگويند، حق تعالى فرمايد كه من شهادت شما را قبول كردم و آمرزيدم آن گناهانى را كه ميدانم و شما نميدانيد.
در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : اول چيزيكه در عنوان نامه مؤ من مينويسند بعد از مرگش آنچيزيست كه مردم در حق او ميگويند، اگر نيك ميگويند نيك مى نويسند و اگر بد ميگويند بد مى نويسند.
در حديث حسن از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : چون ميت را بقبر رسانى او را از پيش پاى قبر داخل كن پس چون در قبرش ‍ گذارى آية الكرسى بخوان و بگو بِسْمِ اللّهِ وَ فى سَبيلِ اللّهِ وَ عَلى مِلَةِ رَسُولِ اللّهِ اَللّهُمَّ افْسَحْ لَهُ فى قَبْرِهْ وَالْحِقُهُ بِنَبِيِّهِ اَللّهُمَّ اِنْ كانَ مُحْسِنَا فَزِدْ فى اِحْسانِهِ وَ اِنْ كانَ مُسيئا فَاغْفِرْلَهُ وَارْحَمْهُ وَ تَجاوَزْ عَنْهُ واستغفار از برايش بسيار بكن و حضرت على بن الحسين عليه السّلام چون ميت را داخل قبر ميكردند، اين دعا ميخواندند اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَ صاعِدْ عَمَلَهْ وَ لَقِّهِ مِنْكَ رِضْوانا.
در حديث ديگر فرمود كه چون ميت را بقبر گذارند بايد كه اولاى مردم باو نزديك سرش باشد و نام خدا ببرد كه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و پناه برد بخدا از شر شيطان و سوره حمد وقل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق و قل هواللّه احد وآية الكرسى بخواند و اگر تواند رويش را برهنه كند و بر خاك گذارد و در آنجا تلقين كند او را بشهادتين و اقرار بائمه معصومين عليهم السّلام و ساير اعتقادات حق .
در حديث ديگر فرمود كه چون خاك بر ميت بريزى بگو: اِيْمانا بِكَ وَ تَصْديقا بِبَعْثِكَ هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَرَسُولُهُ تا آنكه بعدد هر ذره از آن خاك حسنه در نامه ات نوشته شود و چون قبر را پركنند و مردم بر گردند نزديكترين مردم باو نزديك سر قبر بنيشيند كه بآواز بلند او را تلقين كند، كه اين تلقين باعث اين ميشود كه منكر و نكير از او سئوال نكنند. و سنت موكد است كه در نزد قبر بعد از دفن ميت او را تعزيه بگويند و پيش از دفن نيز مستحبست .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه اندوهگينى را تعزيه بگويد، در روز قيامت او را حله بپوشاند ومثل ثواب آن صاحب مصيبت او را باشد بى آنكه از ثواب او چيزى كم شود.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه : مرده گان را زيارت كنيد كه ايشان خبر ميشوند از رفتن شما و شاد ميشوند و بشما انس ميگيرند و چون بنزديك قبر برويد بگوئيداَللّهُمَّ جافِ الاَْرْض عَنْ جُنُوبِهِمْ وَ صاعِدْ اِلَيْكَ اَرْواحَهُمُ وَ لَقِهّمْ مِنْكَ رِضْوانا وَاسْكُنْ اِلْيهِمْ مِنْ رَحْمَتِكَ ماتَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُمْ وَ تُؤ نِسُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ اِنّكَ عَلَى كُلَّ شَيْى ء قَدير.
در احاديث معتبره وارد شده است كه هر كه نزد قبر برادر مؤ من برود و رو بقبله دست بر قبرش بگذارد و هفت مرتبه سوره اناانزلناه فى ليلة القدر بخواند از ترس بزرگ روز قيامت ايمن گردد.
در روايت ديگر منقول است كه : حق تعالى او را وصاحب قبر هر دو را بيامرزد. ودر روايت معتبر منقول است كه : حضرت امام محمد باقر عليه السّلام نزد قبرى از شعيان ايستادند و اين دعا خواندنداَللّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَصِلْ وَحْدَتَهُ وَ انِسْ وَحْشَتَهُ وَ امِنْ رَوْعَتَهُ وَ اسْكُنْ اِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ مايَسْتَغْنى بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواكَ وَالْحِقْهُ بِمَنْ كانَ يَتَوَلاهُ.
در روايت ديگر منقول است كه : هر كه سوره اناانزلناه نزد قبر مؤ منى بخواند هفت مرتبه حقتعالى ملكى را بفرستد كه عبادت الهى كند نزد قبر او و ثواب عبادت آن ملك را براى ميت بنويسند و چون از قبرش محشور شود بهر هولى از اهوال قيامت كه برسد حقتعالى بسبب آن ملك آن هول را از از دفع كند تا داخل بهشت شود.
منقول است كه : مستحبست نزد قبر سوره حمد وقل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق و قل هواللّه و آية الكرسى هر يك را سه مرتبه و سوره اناانزلناه را هفت مرتبه بخواند.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه بر قبرستان بگذرد يازده مرتبه سوره قل هواللّه احد بخواند، ثوابش را بمردگان آن قبرستان ببخشد بعدد آنمردگان اجر و ثواب يابد. بدانكه چون اين رساله محل ذكراحكام احتضار و غسل و كفن و نماز و دفن نبود قليلى از آداب در اينجا مذكور شد، كه اين رساله از اين فوائد خالى نباشد و مفصل همگى در كتاب بحارالانوار مذكور است .