فصل ششم: در بيان وجوب اطاعت ائمه حق است

كلينى و غير او به سند حسن كالصحيح از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده اند كه: بلندى امر دين و رفعتش و كليدش و درگاه همه امور و خشنودى خداوند رحمان اطاعت امام است بعد از شناختن او، پس ‍ فرمود كه: حق تعالى مى فرمايد:: و من يطع الرسول فقد اطاع الله و من تولى فما ارسلناك عليهم حفيظا(213) يعنى: ((هر كه اطاعت رسول كند پس بتحقيق كه اطاعت خدا كرده است، و هر كه پشت كند و روى از اطاعت بگرداند پس ما تو را نفرستاده ايم كه حافظ بر ايشان باشى اعمال ايشان را و آنكه حساب كنى ايشان را بر آنها)) بر تو رسانيدن است و بر ما حساب كردن و ثواب و عقاب دادن.(214)

مترجم گويد كه:
استشهاد به آيه به جهت آن است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در مواطن متعدده امر فرموده است:مردم را به متابعت ايشان، پس اطاعت ايشان اطاعت رسول است و اطاعت رسول اطاعت خداست، پس اطاعت ايشان اطاعت خداست.
و به سند معتبر از ابو الصباح روايت كرده است كه گفت: گواهى مى دهم كه شنيدم از حضرت صادق (عليه السلام) كه فرمود: گواهى مى دهم كه على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و حسن بن على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و حسين بن على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و على بن الحسين (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود، و محمد بن على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعتش را واجب كرده بود.(215)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود كه: ما گروهيم كه خدا واجب گردانيده است اطاعت ما را و شما اقتدا مى كنيد به كسى كه معذور نيستند مردم به شناختن او.(216)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه حضرت باقر (عليه السلام) فرمود در تفسير قول حق تعالى كه در حق آل ابراهيم (عليه السلام) مى فرمايد: و آتيناهم ملكا عظيما(217) كه يعنى: ((عطا كرديم به ايشان پادشاهى بزرگ))، فرمود كه: مراد از پادشاهى بزرگ طاعت مفروضه است،(218) يعنى آنكه اطاعت ايشان را بر همه خلق واجب گردانيده است و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت او (عليهم السلام) در آل ابراهيم (عليه السلام) داخلند.
و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه به ابوالحسن عطار گفت: شريك گردان انبياء و اوصيا را در طاعت،(219) يعنى چنانچه اطاعت پيغمبران واجب است، اطاعت اوصياى ايشان نيز واجب است.
و ايضا به سند صحيح روايت كرده است از آن حضرت كه: ما گروهيم كه حضرت عزت اطاعت ما را واجب گردانيده و از براى ما قرار داده است انفالى را كه حاصل كوه ها و رودخانه ها و غير آنها كه در محلش مذكور است و برگزيده مال غنيمت را، و مائيم راسخان در علم كه ثابت قدميم در علم و علوم ما يقينى است، و مائيم حسد برده ها كه خدا در حق ما فرموده است: ام يحسدون الناس على ما آتيهم الله من فضله (220) يعنى: ((آيا حسد مى برند مردم بر آنچه خدا عطا كرده است به ايشان از فضل خود؟)).(221)
و ايضا به سند موثق كالصحيح از حسين بن ابى العلا روايت كرده است كه گفت: به خدمت حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم اعتقاد شيعيان را در باب اوصيا كه: اطاعت ايشان فرض است از جانب خدا؟ حضرت فرمود: بلى ايشان آن جماعتند كه خدا در حق ايشان فرموده است: اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم (222) يعنى: ((اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و اولوالامر از خود را))،(223) و بعد از اين انشاء الله مذكور خواهد شد كه مراد از اولوالامر ائمه معصومين اند كه امر امامت با ايشان است و اطاعت امر ايشان واجب است و ايشانند آن جماعت كه خدا در حق ايشان فرموده است:انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكاة و هم راكعون (224) يعنى ((اولى به امر و صاحب اختيار شما نيست مگر خدا و رسول او و آن جماعتى كه برپا مى دارند نماز را و مى دهند زكات را در حالتى كه در ركوعند))، و به اتفاق خاصه و عامه از غير حضرت امير (عليه السلام) تصدق در ركوع بعمل نيامد،(225) و موافق بعضى از احاديث از ائمه (عليهم السلام) تصدق در ركوع بعمل آمد(226) و صيغه جمع مويد اين است.

و به سند صحيح منقول است كه مردى از اهل فارس از امام رضا (عليه السلام) پرسيد كه: اطاعت تو فرض است؟ گفت: آرى، پرسيد كه: مثل اطاعت على بن ابى طالب (عليه السلام) فرض است؟ فرمود: آرى.(227)
و ايضا به سند معتبر از ابو بصير روايت كرده است كه از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كرد كه: آيا ائمه در امر امامت و وجوب اطاعت همه به منزله يك شخصند و حكم ايشان يكى است؟ حضرت فرمود: بلى.(228)

و ايضا كلينى و ديگران به سندهاى معتبر از محمد بن زيد طبرى (229) روايت كرده اند كه گفت: بر بالاى سر امام رضا (عليه السلام) ايستاده بودم در خراسان و جمع كثيرى از بنى هاشم در خدمت آن حضرت بودند، از جمله ايشان اسحاق بن موسى بن عيسى عباسى (230) بود، پس حضرت فرمود: اى اسحاق! به من خبر رسيده است كه مردم مى گويند كه ما دعوى مى كنيم كه مردم بندگان مايند! نه بحق قرابتى كه من به حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) دارم من هرگز اين سخن را نگفته ام و نشنيده ام از احدى از پدران من كه اين را گويند و خبر نيز به من نرسيده است از احدى از آباء من كه اين را گفته باشند و ليكن مى گوئيم كه مردم بندگان مايند در اطاعت، يعنى به منزله بندگانند در اينكه اطاعت ما بكنند - و مولى و آزاد كرده هاى مايند در دين - كه به سبب متابعت ما در دين از آتش جهنم آزاد شده اند، پس بايد اين سخن را حاضران به غايبان برسانند.(231)

و ايضا كلينى به سند صحيح از ابى سلمه روايت كرده است كه گفت: از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: مائيم آن جماعتى كه حضرت عزت اطاعت ما را بر خلق واجب كرده است و مردم را چاره اى نيست از معرفت ما و معذور نيستند مردم در شناختن ما، هر كه ما را به امامت بشناسد مؤمن است و هر كه انكار نمايد، كافر؛ و هر كه ما را نشناسد و انكار نيز نكند كه در مقام شك باشد مانند مستضعفين، او گمراه است تا برگردد بسوى هدايتى كه خدا بر او واجب كرده است از اطاعت واجبه ما، و اگر بر آن ضلالت بميرد خدا به او مى كند آنچه مى خواهد از عذاب يا عفو.(232)
و ايضا به سند معتبر روايت كرده است كه: از حضرت امام رضا (عليه السلام) پرسيدند از بهترين چيزى كه بندگان تقرب جويند بسوى پروردگار، فرمود كه: بهترين آنچه تقرب جويند به آن بسوى خدا اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولى الامر است. حضرت باقر (عليه السلام) فرمود كه: دوستى ما ايمان است و دشمنى ما كافر.(233)
و ايضا به سند معتبر روايت كرده است كه گفت: به حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) عرض كردم كه: مى خواهم عرض كنم بر تو دين خود را كه خدا را به آن عبادت مى كنم، فرمود: بگو، عرض كردم: شهادت مى دهم به وحدانيت خدا و رسالت حضرت رسالت پناه (صلى الله عليه و آله و سلم) و اقرار دارم به آنچه پيغمبر آورده است از جانب خدا و اقرار دارم به آنكه على (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، پس بعد از او حسن (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، بعد از او حسين (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، بعد از او على بن الحسين (عليه السلام) امامى بود كه خدا اطاعت او را واجب كرده بود، پس همه ائمه (عليهم السلام) را چنين گفتم تا به آن حضرت رسيدم، پس گفتم كه: تو بعد از ايشان امام واجب الاطاعه اى، حضرت فرمود كه: اين دين خدا و دين ملائكه خداست.(234)

مترجم گويد كه:
دين ملائكه خداست يعنى ملائكه اين دين را از براى بندگان خدا مى پسندند چنانچه در دين الله اين مراد است، يا اينكه مراد اين است كه ملائكه مكلفند به اين اعتقادات چنانچه از اخبار ديگر ظاهر مى شود.

پاورقی

213- سوره نساء: 80.
214- كافى 1/185؛ تفسير عياشى 1/295؛ محاسين 1/447؛ امالى شيخ مفيد 68.
215- كافى 1/186.
216- كافى 1/186؛ تفسير عياشى 2/49.
217- سوره نساء: 54.
218- كافى 1/186؛ تفسير عياشى 1/248؛ بصائر الدرجات 35؛ و در اين سه مصدر نامى از امام صادق (عليه السلام) نيامده است. تفسير قمى 1/140 و در آنجا نامى از امام باقر (عليه السلام) نيامده است.
219- كافى 1/186.
220- سوره نساء 54.
221- كافى 1/186؛ تفسير عياشى 1/247؛ بصائر الدرجات 202؛ مناقب ابن شهر آشوب 1/347.
222- سوره نساء: 59.
223- كافى 1/189؛ اختصاص 277.
224- سوره مائده: 55.
225- تفسير فرات كوفى 126؛ مجمع البيان 2/210؛ تفسير فخر رازى 1/26؛ تفسير الدر المنثور 2/293؛ شواهد التنزيل 1/217.
226- امالى شيخ صدوق 108؛ مناقب ابن شهر آشوب 3/7؛ كافى 1/288.
227- كافى 1/187؛ اختصاص 278.
228- كافى 1/187.
229- در امالى شيخ طوسى ((محمد بن يزيد)) آمده است.
230- در هر دو امالى ((اسحاق بن العباس بن موسى)) آمده است.
231- كافى 1/187؛ امالى شيخ مفيد 253؛ امالى شيخ طوسى 22.
232- كافى 1/187.
233- كافى 1/187؛ محاسن 1/247.
234- كافى 1/188.