در فضيلت نماز شب
در فضيلت نماز شب
يا أباذر ان ربك عز و جل يباهى الملائكه بثلاثه نفر: رجل فى أرض قفر، فيؤذن، ثم يقتم، ثم يصلى. فيقول ربك للملائكه: انظروا الى عبدى؛ يصلى و لا يراه أحد غيرى. فينزل سبعين ألف ملك يصلون وراءه. و يستغفرون له الى الغد من ذلك اليوم. و رجل قام من الليل فصلى وحده، فسجد و نام و هو ساجد.
فيقولتعالى: انظروا الى عبدى: روحه عندى و جسده ساجد. و رجل فى زحف يفر أصحابه و يثبت هو يقاتل حتى يقتل.
اى ابوذر به درستى كه پروردگار عزيز و بزرگوار تو مباهات مىنمايد با ملائكه به سه نفر: اول؛ شخصى كه در بيابانى تنها اذان و اقامه بگويد و نماز گزارد. پس پروردگار تو به ملائكه مىفرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه نماز مىگزارد و هيچ كس غير از من او را نمىبيند و بر نماز او اطلاع ندارد. پس حق تعالى هفتادهزار ملك را فرو مىفرستد كه در عقب او نماز گزارند و از براى او استغفار نمايند تا فرداى آن روز.
و دويم؛ شخصى كه در شب برخيزد و نماز شب بگزارد تنها. پس به سجده رود و در سجده خوابش ببرد. در آن حال حق تعالى به ملائكه مىفرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه روحش نزد من است و بدنش در سجده است.
و سيم؛ شخصى كه در جنگى باشد كه در راه خدا جهاد كند و رفيقانش بگريزند و او ثابت قدم بماند و قِتال( 1) كند تا شهيد شود.
بدان كه احاديث در مدح اخفا(2 ) و پنهان كردن عبادت وارد شده است. چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هرچند عبادت مخفىتر است اجرش بيشتر است. و در حديث ديگر وارد شده است كه: عمل صالح را چون بنده از خلق پنهان مىكند و مخفى مىدارد، خدا البته آن را براى مردم ظاهر مىگرداند كه او را در دنيا زينت بخشد؛ با آنچه ذخيره فرموده است از براى او از ثواب آخرت. و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: محبوبترين اعمال نزد حق سبحانه و تعالى نماز است؛ و آن آخر وصيت پيغمبران است. پس چه بسيار نيكوست كه شخصى غسل كند يا وضو بسازد و وضو را كامل به جا آورد. پس به كنارى رود كه هيچ انسى(3 ) او را نبيند.
پس حق تعالى بر او مطلع گردد كه گاهى در ركوع است و گاهى در سجود. به درستى كه بنده هرگاه سجده كند و سجده را طول دهد شيطان فرياد مىكند كه: واويلاه(4 )! فرزندان آدم اطاعت خدا نمودند و من عصيان او كردم؛ و ايشان سجده كردند و من از سجده ابا كردم.
و احاديث بسيار دلالت مىكند بر اين كه عبادات واجبه را مانند نماز واجب و زكات واجب و غير آن علانيه( 5) كردن بهتر است كه آدمى متهم به ترك واجبات نشود و موجب رغبت ديگران گردد. و ايضا ريا در آن بسيار نمىباشد چون حق لازم واجب است، و در اداى حقوق لازمه چندان فخرى و ريايى نمىباشد.
چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هرچه را خدا فرض و واجب گردانيده، علانيه كردنش بهتر است از پنهان كردن؛ و هرچه سنت( 6) باشد پنهان كردنش بهتر است از علانيه كردن. و اگر كسى زكات مالش را بر دوش بگيرد و علانيه قسمت نمايد، هرآينه نيكو و جميل خواهد بود.
و بر اين مضمون احاديث بسيار است خصوصا نماز واجب به جماعت واقع ساختن و در مساجد و مجامع به جا آوردن فضيلت نامتناهى دارد. پس احاديثى كه در باب اخفاى عبادت واقع شده است مراد از آنها عبادتهاى سنت است، يا مراد آن است كه از باب سُمعه( 7) خود به مردم نشنواند و افتخار به آنها نكند.
و آنچه در اين حديث وارد شده است چون مشتمل بر اذان و اقامه است بر نماز سنت حمل نمىتوان نمود. زيرا كه در نماز سنت اذان و اقامه بدعت است. پس حمل مىكنيم بر اين كه در صورتى كه در چنين صحرايى تنها مانده باشد و با وجود تنهايى خدا را فراموش نكند و با آداب و شرايط متوجه عبادت شود، حق تعالى به سبب اين كه اذان و اقامه گفته تدارك(8) او مىفرمايد و ملائكه را براى او مىفرستد كه به او اقتدا كنند تا از ثواب جماعت نيز محروم نباشد. نه اين كه آدمى خود دانسته ترك جماعت كند و به صحرايى رود كه كسى نباشد و خود را فضيلت جماعت محروم گرداند.
و بدان كه نماز شب سنت و طريقه پيغمبران و دوستان خداست، و مشتمل بر فضايل بىانتهاست، و هنگام راز گفتن با قاضىالحاجات(9 ) است. و چون آدمى را در روز به سبب متوجه شدن به مشاغل دنيوى تشويق بسيار در خاطر به هم مىرسد، در اعمال روز حضور قلب كمتر مىباشد. و چون مردم نيز بر افعال اين كس مطلع مىگردند اخلاص در آن دشوار است. و چون آدمى در اول شب خوابيد، چون برمىخيزد در آخر شب، نفس از خيالات و وساوس خالى است و حضور قلب آسانتر است و چون كسى چندان مطلع نيست عمل به اخلاص نزديكتر است. چنانچه حق تعالى مىفرمايد كه: ان ناشئه الليل هى أشد
1- قتال: جنگ - مبارزه. |
وطئا و أقوم قيلا.(1) كه ترجمهاش آن است كه: به درستى كه نفسى كه در شب به عبادت الهى قيام مىنمايد (يا: عبادتى كه در شب حادث مىشود، يا: ساعتها كه در شب ناشى مىشوند) ثبات قدم ورزيدن در آن دشوارتر است (چون ترك خواب نمودن و به عبادت برخاستن دشوار است، يا آن كه موافقت دل با زبان در آن بيشتر است و دل خبر دارد از آنچه بر زبان جارى مىگردد) و سخنش درستتر است (يعنى دعواى اخلاص در بندگى خدا كه مىنمايد صادقتر است).
چنانچه از حضرت صادق عليهالسلام در تفسير اين آيه وارد شده كه: مراد آن است كه آدمى برخيزد از رختخواب خود، و غرضش رضاى خدا باشد و غير او منظورش نباشد با آن كه حق تعالى را در آن تاريكى شب نورها و فيضها و رحمتها هست كه لذت آنها را متعبدان(2) مىيابند.
و به اسانيد بسيار از نبى و ائمه اطهار صلواتالله عليه منقول است كه: شرف مؤمن برخاستن اوست به نماز شب، و عزت مؤمن بازداشتن شر خود است از مردم.
و از حضرت صادق عليهالسلام مروى است كه: بر شما باد به نماز شب. به درستى كه آن سنت پيغمبر شماست، و دأب(3) صالحان پيش از شماست، و دفع كننده دردهاست از بدنهاى شما.
و فرمود كه: نماز شب رو را سفيد مىكند و خوشبو و خوشخو مىگرداند و سبب مزيد(4) روزى مىگردد.
و در حديث ديگر فرمود كه: مال و فرزندان زينت زندگانى دنياست و هشت ركعت نماز كه بنده در آخر شب مىگزارد زينت آخرت است.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت صادق عليهالسلام آمد و شكايت از احتياج و بيچيزى كرد و افراط كرد در شكايت تا آن كه نزديك بود كه از گرسنگى شكايت كند. حضرت فرمودند كه: آيا نماز شب مىگزارى؟ گفت: بلى. حضرت به اصحاب التفات نمودند و فرمودند كه: دروغ مىگويد كسى كه دعوى مىكند كه نماز شب مىكنم و در روز گرسنه است. حق تعالى نماز شب را ضامن قوت(5) روز گردانيده است.
و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: نماز شب موجب صحت بدن است، و سبب خشنودى پروردگار مىشود، و تمسك به اخلاق پيغمبران است، و متعرض شدن(6) رحمت الهى است.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: گاه هست كه بنده برمىخيزد در شب، و خواب بر او غالب مىشود و او را به جانب راست و چپ ميل مىدهد و ذَقَنش( 7) به سينهاش مىچسبد. پس حق تعالى امر مىفرمايد كه درهاى آسمان را مىگشايند و به ملائكه مىفرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه چه زحمت به خود مىرساند در تقرب جستن به من در چيزى كه بر او واجب نگردانيدهام. و از من اميد يكى از سه چيز دارد كه: يا گناهش را بيامرزم، يا توبهاش را تازه گردانم، يا روزيش را زياد كنم. اى ملائكه! شما را گواه مىگيرم كه هر سه را به او كرامت كردم.
و در حديث ديگر فرمود كه: نماز شب رو را نيكو مىكند، و خلق را نيكو مىكند، و آدمى را خوشبو مىكند، و روزى را زياده مىكند، و باعث اداى قرض مىشود، و غمها را زايل مىگرداند، و چشم را جلا مىدهد.
و در حديث ديگر فرمود كه: خانههايى كه در آن خانهها نماز شب مىكنند و تلائت قرآن در نماز شب مىكنند، اهل آسمان را روشنى مىدهد چنانچه ستارههاى آسمان اهل زمين را روشنى مىدهند.
و به روايت ديگر فرمود در تفسير آن آيه كه حق تعالى مىفرمايد كه: حسنات و نيكيها، بديها و گناهان را برطرف مىكنند(8) كه: مراد اين است كه نماز شب كه مؤمن مىكند گناهان روزش را برطرف مىكند.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هركه را خدا نماز شب روزى فرمايد از مردان يا زنان، و برخيزد خالص از براى خدا و وضوى كامل بسازد و از براى خدا نماز كند با نيت صادق و دل سالم از بديها و بدن با خشوع و چشم گريان، حق تعالى در عقب او نُه صف از ملائكه مقرر فرمايد كه عدد آنچه در هر صفى از ملائكه باشند بغير خدا احصا(9 ) نتواند نمود. و يك طرف هر صفى در مشرق باشد و طرف ديگر در مغرب. پس چون فارغ شود، به عدد آن ملائكه از براى او درجات بنويسد.
1- آيه 6 سوره مزمل (73). |
و به سند ديگر از آن حضرت صلىالله عليه و آله منقول است كه: چون بنده در ميان شب تاريك با سيد( 1) و خداوند خود خلوت كند و با او مناجات كند و راز بگويد( 2)، حق تعالى نورى در دل او ثابت گرداند. و هرگاه كه گويد: يارب! يارب! خداوند جليل بزرگوار او را ندا فرمايد كه: لبيك اى بنده من! از من سؤال كن تا عطا كنم، و بر من توكل كن تا امورت را كفايت نمايم. پس به ملائكه مىفرمايد كه: اى ملائكه نظر كنيد به سوى بنده من كه به خلوت و تنها به درگاه من آمده در ميان شب تاريك در هنگامى كه بَطالون(3 ) از من غافلاند و غافلان در خواباند. گواه باشيد كه گناه او را آمرزيدم.
و در حديث ديگر فرمود كه: جبرئيل پيوسته مرا به نماز شب وصيت مىفرمود تا آن كه گمان كردم كه نيكان امت من خواب نخواهند كرد كه مبادا نماز شب از ايشان فوت شود.
و فرمود كه: يا على سه چيز است كه موجب فرح و شادى مؤمنان است در دنيا: ملاقات كردن برادران مؤمن، و افطار نمودن از روزه، و تَهَجد كردن(4 ) در آخر شب.
و فرمود كه: حق تعالى ابراهيم را خليل( 5) خود گردانيد براى اين كه طعام بسيار به مردم مىخورانيد و در شب نماز مىكرد در هنگامى كه مردم در خواب بودند.
و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد كه شب او به سر نيايد مگر با نماز وتر(6 ).
و منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه عرض نمود كه: يا اميرالمؤمنين من محروم شدهام از نماز شب. فرمود كه: تو مردى كه گناهان تو را در بند كرده است.
و حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: دو ركعت نماز كه در ميان شب بكنم محبوبتر است نزد من از دنيا و آنچه در دنياست.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: مادر سليمان به آن حضرت گفت كه: زينهار كه در شب خواب بسيار مكن كه بسيارى خواب در شب آدمى را در قيامت فقير مىگرداند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه آمد و از فضيلت نماز كردن در شب و قرآن خواندن در آن سؤال نمود. حضرت فرمود كه: بشارت با تو را؛ هر كه ده يك شب را از براى خدا نماز كند از روى اخلاص، و غرضش محض رضاى الهى باشد، حق تعالى به ملائكه فرمايد كه: براى اين بنده بنويسيد به عدد آنچه از آب رود نيل مىرويد از دانه و برگ، و به عدد هر درختى و بُنى( 7) و شاخى و مَرغى( 8) كه بر روى زمين مىرويد.
و كسى كه نه يك شب را نماز كند حق تعالى ده دعاى او را مستجاب گرداند و در قيامت نامهاش را به دست راستش دهد.
و كسى كه هشت يك شب را نماز كند خداوند عالميان ثواب شهيدى كه در جنگ ثابت مانده باشد و با نيت راست و درست جهاد كرده باشد تا شهيد شده باشد به او كرامت فرمايد و او را در اهل بيت و يارانش در قيامت شفاعت كرامت فرمايد.
و هر كه هفت يك شب را نماز كند، چون از قبرش مبعوث شود، رويش مانند ماه شب چهارده باشد و از صراط بگذرد با ايمنان.
و هر كه شش يك شب را نماز كند حق تعالى او را از توبه كاران بنويسد و گناهان گذشته او را بيامرزد.
و هر كه پنج يك شبى را نماز كند حق تعالى او را در قُبه(9 ) ابراهيم خليلالرحمن در بهشت ساكن گرداند.
و هر كه چهار يك شب را نماز كند، در قيامت داخل اول فايزان(10 ) و رستگاران باشد تا از صراط بگذرد مانند باد تند، و داخل بهشت شود بىحساب.
و هر كه سه يك شب را نماز كند هيچ ملكى نماند كه آرزوى منزلت او نزد خدا ننمايد. و در قيامت به او گويند كه: از هر درى از درهاى بهشت كه مىخواهى داخل شو.
1- سيد: آقا - سرور - كنايه از خداوند. |
و هر كه در نصف يك شب نماز كند اگر هفتاد مرتبه روى زمين را پر از طلا كنند و به او دهند با ثواب آن برابرى نكند، و اين عمل نزد خدا بهتر باشد از آزاد كردن هفتاد بنده از فرزندان اسماعيل.
و هر كه در دو ثلث يك شب نماز كند حق تعالى به او كرامت فرمايد از ثواب و حسنه به عدد ريگ بيابان عالج( 1) كه حسنه كمترش از كوه احد( 2) ده مرتبه سنگينتر باشد.
و هر كه يك شب تمام را نماز كند كه گاهى تلاوت قرآن نمايد و گاهى در ركوع باشد و گاهى در سجود باشد و گاهى در ذكر خدا باشد، آن قدر از ثواب به او عطا فرمايند كه كمترش آن باشد كه به سبب آن از گناهان بيرون آيد ماند روزى كه از مادر متولد شده. و به عدد خلق خدا حسنات در نامه عملش بنويسند و مثل آن درجات از براى او بلند كنند.
و قبر او را حق تعالى منور گرداند، و گناه و حسد را از دل او بردارد، و او را از عذاب قبر پناه دهد، و برات(3 ) بيزارى از آتش جهنم براى او بنويسد، و در قيامت با ايمنان از اهوال(4 ) قيامت محشور شود. و حق تعالى به ملائكه فرمايد كه: اى ملائكه من! نظر نماييد به بنده من كه يك شب را به عبادت احيا كرد براى طلب خشنودى من. او را در جنهالفردوس ساكن گردانيد و در آن بهشت به او بدهيد صدهزار شهر، و در هر شهرى جميع آنچه نفوس خواهش آن داشته باشد و ديدهها از آن لذت يابد و به خاطر كسى خطور نكرده باشد. براى او مقرر كنيد سواى آنچه مناز براى او مهيا كردهام از كرامتها و مزيد الطلاف و قرب جناب مقدس خود.
و در اين باب اخبار بسيار است.
و كيفيت نماز شب و دعاهاى آن در كتابهاى دعا و حديث مذكور است؛ بايد كه به آنها رجوع نمايند. و والد فقير( 5) عليهالرحمه و الرضوان رسالههاى كبير و صغير در اين باب تأليف نمودهاند؛ بايد كه آنها را تحصيل نمايند(6). و اگر در اين كتاب متوجه كيفيات و احكام عبادات شويم بسيار به طول مىكشد.
در هشيارى جمادات
يا أباذر ما من رجل يجعل جبهته فى بقعه من بقاع الأرض الا شهدت له بها يوم القيامه. و ما من منزل ينزله قوم الا و أصبح ذلك المنزل يصلى عليهم أو يلعنهم. يا أباذر ما من صباح و لا رواح الا و بقاع الأرض ينادى بعضها بعضا: يا جارتى هل مر بك( 7) ذاكر لله؟ أو عبد وضع جبهته عليك ساجدا لله؟ فمن قائله: نعم، فاذا قالت: نعم، اهتزت و ابتهجت، و ترى أن لها الفضل على جارتها.
اى ابوذر هيچ كس پيشانى خود را بر بقعهاى( 8) از بقعههاى زمين به سجده نمىگذارد مگكراين كه شهادت مىدهد آن بقعه زمين بر سجده او در روز قيامت. و هيچ منزلى نيست كه جمعى كه در آنجا فرود آيند مگر اين كه چون صبح مىشود، آن منزل يا بر ايشان صلوات مىفرستد اگر عبادت الهى در آن كرده باشند، يا بر ايشان لعنت مىكند اگر معصيت خدا بر روى آن كرده باشند.
اى ابوذر هيچ صبح و پسينى( 9) نيست مگر آن كه بقعهها و قطعههاى زمين بعضى از آنها ديگران را ندا مىكند كه: اى همسايگان من آيا كس بر شما گذشت كه ياد كند حق تعالى را، يا بندهاى پيشينى(10 ) خود را بر روى شما گذاشت كه از براى خدا سجده كند؟ پس بعضى مىگويند: نه، و بعضى مىگويند: بلى. پس آن قطعه زمينى كه مىگويد: بلى، بر خود مىبالد و شادى مىكند و افتخار مىنمايد و خود را بر همسايههاى خود تفضيل مىدهد( 11) به سبب آن كه عبادت الهى بر روى آن شده.
1- عالج: نام بيابانى كه از يك سو به حدود يمامه و از سوى ديگر به حدود نجد در عربستان مىرسد. به قولى اين بيابان اكثر سرزمين عربستان را در برگرفته است. |
بدان كه غفلت، آدمى را به نحوى مغرور گردانيده كه جمادات از او هشيارترند و قدر عبادت و بندگى خدا را از او بيشتر مىدارند. و توجيه اين اخبار به چند وجه مىتوان نمود: اول آن كه: محمول بر حقيقتش باشد، و جمادات را يك نحو شعور ضعيفى بوده باشد. چنانچه حق تعالى مىفرمايد كه: هيچ چيز نيست مگر آن كه حق تعالى را تنزيه و تسبيح مىكند (و مُتَلَبس به حمد اوست( 1) )وليكن شما تسبيح آنها را نمىفهميد.(1 )
دويم آن كه: اين سخن بر وجه تقدير(3) باشد. يعنى اگر شعور مىداشتند چنين مىگفتند.
سيم آن كه: مراد از قطعههاى زمين، اهل آن قطعهها باشد از ملائكه و صالحين جن كه در قطعات زمين ساكناند و عبادت مىكنند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى از حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام سؤال نمود كه: آدمى نمازهاى نافله را در يك موضع به جا آورد بهتر است يا تفريق كند(4) و در مكانهاى مختلف واقع سازد؟ حضرت فرمود كه: بلكه بهتر آن است كه در جاهاى مختلف به جا آورد، زيرا كه اين مكانها براى او شهادت مىدهند در روز قيامت. و به اسانيد معتبره منقول است كه: هر جماعتى كه در مجلسى جمع شوند و خدا را در آن مجلس ياد نكنند و صلوات بر پيغمبر و آل اطهار او صلواتالله عليهم نفرستند، آن مجلس در قيامت موجب حسرت و وبال ايشان خواهد گرديد.
در تاثير عمل انسان بر آبادانى زمين
يا أباذر ان الله جل ثناوه لما خلق الأرض و خلق ما فيها من الشجر، لم تكن فى الأرض شجره يأتيها بنو ءادم الا أصابوا منها منفعه. فلم تزل الأرض و الشجر كذلك، حتى تكلم فجره بين ءادم بالكلمه العظيمه قولهم: اتخذ الله ولدا.(5 ) فلما قالوا اقشعرت الأرض، و ذهبت منفعه الأشجار.
اى ابوذر چون حق سبحانه و تعالى زمين را خلق فرمود، و خلق نمود آنچه در زمين است از درختان، هيچ درختى در زمين نبود كه بنى آدم به نزد آن درخت آيند مگر آن كه از آن منفعتى مىيافتند. و پيوسته زمين و درخت چنين پرمنفعت بود تا هنگامى كه {گناهكاران، تباهكاران و نابكاران} بنى آدم تكلم نمودند به آن كلمه عظيم و ناسزاى بزرگ كه گفتند كه: خدا فرزند دارد.( 6) پس چون اين را گفتند، زمين بر خود بلرزيد و نفع درختان برطرف شد.
حق جل و علا مىفرمايد كه: تكاد السموات يتفطرن منه و تنشق الأرض و تخر الجبال هدا. أن دعوا للرحمن ولدا.( 7) كه ترجمهاش اين است كه: نزديك است كه آسمانها از هم شكافته شود از (عظمت و شَناعت( 8)) اين سخن، و زمين شكافته شود، و درافتند كوهها و ريزهريزه شوند به جهت آن كه خواندند براى خداوند رحمان فرزندى. و سزاوار نيست خداى را كه فرزند بگيرد. بلكه هرچه در آسمان و زمين است همه مملوك و بنده اويند.( 9) و اين كلمه شنيعه( 10) را كفار قريش گفتند كه: ملائكه دختران خدايند؛ و يهود گفتند كه: عُزَير(11 ) پسر خداست؛ و نصارا گفتند كه: عيسى پسر خداست. تعالى الله عما يقول الظالمون علوا كبيرا.(12 )
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: حق تعالى هيچ درختى را خلق نفرمود مگر آن كه ميوهاى داشت. پس چون مردم گفتند كه: خدا فرزند گرفته است براى خود، نصف درختان ميوهشان برطرف شد؛ و چون شريك از براى خدا قرار دادند درختان خار برآوردند.
1- متلبس به حمد اوست: سپاس و ستايش او مانند جامه به همراه اوست و به او متصل است و از وى جدا نمىشود. |
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: حق تعالى پيغمبرى از پيغمبران را به سوى قومش فرستاد، و چهل سال در ميان ايشان ماند و ايشان را دعوت نمود و هيچ يك از ايشان به او ايمان نياوردند. و ايشان عيدى داشتند كه در آن عيد در كنيسه( 1) خود جمع مىشدند. پس آن پيغمبر در يكى از عيدهاى ايشان به كنيسه ايشان رفت و به ايشان گفت كه: ايمان به خدا بياوريد. ايشان گفتند كه: اگر تو پيغمبر خدايى دعا بكن كه خدا ميوهاى به ما بدهد به رنگ جامههاى ما. و در آن روز جامههاى زرد پوشيده بودند. آن پيغمبر رفت و چوب خشكى حاضر گردانيد و دعا كرد. آن چوب سبز شد و ميوه زردآلو داد. و ايشان همگى خوردند و هر كه خورد و نيت اين داشت كه مسلمان شود بر دست آن پيغمبر، هسته آن زردآلو از دهانش شيرين بيرون مىافتاد. و هر كه نيت داشت كه مسلمان نشود هسته تلخ از دهانش بيرون مىآمد.
حاصل اين سخنان اين است كه: آدمى به بديهاى گفتار و كردار، خود را از رحمتهاى صورى و معنوى محروم مىگرداند. و چنانچه به بديهاى بنىآدم نفع درختان ظاهرى برطرف شده و پر خار و خاشاك گرديده، همچنين درختهاى معنوى از علم و كمالات كه از مزارع دلها و بساتين( 2) سينهها مىرويد بىثمره و كم فايده گرديده. چنانچه از آن روز كه شيطان، تصوف باطل را در ميان مردم درآورد و جناب مقدس ايزدى را با هر خس و خاشاكى متحد دانستند، زمين دلهاى دانايان بر خود بلرزيد و از ثمرات شجرات علم و دانايى ايشان بهرهاى نبردند و جهالت در ميان مردم، كمال شد.
چنانچه حق تعالى مثل زده است سخن نيكو را به درخت. مىفرمايد كه: الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه أصلها ثابت و فرعها فىالسماء. تؤتى أكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الأمثال للناس لعلهم يتذكرون(3 ). كه ترجمه ظاهر لفظش آن است كه: آيا نمىبينى كه چگونه پروردگار تو مثلى زده است كلمه پاكيزه را (كه ايمان و معارف حق باشد) به درخت طيب و نيكويى كه بيخش محكم باشد و شاخش در آسمان باشد (يا: به جانب آسمان كشيده شده باشد)، كه مىدهد ميوه خود را در هر هنگامى به اذن و مشيت و اراده پروردگارش. و مىزند خدا مثلها براى مردمان، شايد كه متذكر شوند (و بيابند حق را). و بعد از اين مىفرمايد كه: مثل سخن ناپاك و خبيث (كه كلمه كفر و عقايد فاسده است) مانند درخت ناپاك تلخى است كه از روى زمين بلند شده (يا: كنده شده) و آن را ريشه و شاخى و ثباتى نيست.( 4)
و وجه انطباق اين تمثيل بر عقلا ظاهر است؛ كه ايمان و عقايد حق ريشهاش محكم مىباشد و به تشكيكات(5 ) و تسويلات(6 )، متزلزل نمىشود و به زودى برطرف نمىشود. چنانچه ظاهر است كه اين مذهب حق شيعه با آن دشمنان قوى كه در هر عصرى داشته نتوانستند كه آن را زايل گردانند. و آن مذهبهاى باطل شَغَلههاى(7 ) خس و خاشاك بود كه نمايش كرد و در اندك روزى مضمحل(8) شد. و درخت حق ريشهاش ثابت و محكم است، و سر بر آسمان رفعت كشيده و به توفيق پروردگارش چه ميوههاى رنگارنگ از انواع عبادات و معارف و كمالات در هر لحظه و ساعتى براى اهلش مىدهد، و اشقيا از آنها محروماند.
در گريه زمين بر مرگ مؤمن
يا أباذر ان الأرض لتبكى على المؤمن اذا مات، أربعين صباحا.
اى ابوذر به درستى كه زمين مىگريد بر مؤمن بعد از فوت او چهل روز.
همان احتمالات فقره سابقه در اينجا جارى است، با آن كه در اينجا مَجاز شايعى(9) است كه مصيبتى را كه به عظمت يا مىكنند مىگويند كه: آسمان و زمين بر او مىگريد. و اين قسم اخبار را متوجه تأويلشان(10)نشدن و بر ظاهر گذاشتن به احتياط اقرب(11) است.
و به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر صلواتالله عليه منقول است كه: چون مؤمنى مىميرد، گريه مىكنند بر او ملائكه و بقعههاى زمين كه در آنها عبادت پروردگار مىكرده، و درهاى آسمان كه اعمالش را از آن درها بالا مىبردهاند. و از فوت او رخنهاى در اسلام مىشود كه هيچ چيز آن رخنه را نمىبندد زيرا كه
1- كنيسه: معبد يهوديان يا مسيحيان. |
مؤمنان فقيه و عالم حصارهاى اسلاماند كه اسلام را از ضرر منافقان و كافران و شياطين حفظ مىكنند چنانچه حصار شهر اهل شهر را حفظ مىكند.
بدان كه فضيلت مؤمن زياده از آن است كه حد و احصا توان نمود.
چنانچه به سند معتبر از امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: خداوند عالميان را وصف نمىتوان نمود. و چگونه او را وصف توان نمود و حال آن كه در قرآن مىفرمايد كه: و ما قدروا الله حق قدره(1): تعظيم نكردند خدا را و عظمت او را نداشتند آنچه سزاوار عظمت اوست. پس خدا را وصف نمىكنند به قدرتى مگر آن كه او اعظم است از آنچه ايشان وصف كردهاند.
و به درستى كه پيغمبر را وصف نمىتوان نمود. و چگونه وصف توان نمود بندهاى را كه حق تعالى از هفت حجاب او را گذرانيد و با او راز(2) گفت و طاعت او را در زمين مانند طاعت خود گردانيد و فرمود كه: آنچه رسول بفرمايد و براى شما بياورد اخذ كنيد و عمل نماييد، و آنچه شما را از آن نهى نمايد ترك كنيد.(3) و فرمود كه: هر كه اطاعت او كند اطاعت من كرده است، و هر كه نافرمانى او كند عصيان من كرده است.(4 ) و امور دين را به او مُفَوض گردانيد(5 ).
و ما اهل بيت را وصف نمىتوان نمود. و چگونه وصف توان نمود جمعى را كه حق تعالى هر شك و شبهه و گناهى را از ايشان برداشته و ايشان را از جميع عيبها و بديها مطهر گردانيده.
و مؤمن را وصف نمىتوان نمود. و به درستى كه چون مؤمنى برادر خود را ملاقات مىنمايد و با او مصافحه مىكند( 6) پيوسته حق تعالى به سوى ايشان نظر رحمت مىفرمايد، و گناهان از روهاى ايشان مىريزد چنانچه برگ از درخت مىريزد.
و از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: چون دو مؤمن دست در گردن يكديگر مىكنند رحمت الهى ايشان را فرو مىگيرد. و چون يكديگر را در بر مىگيرند از براى محض(7 ) رضاى خدا كه غرضى از اغراض دنيا نداشته باشند، به ايشان مىگويند كه: گناهان شما آمرزيده شد؛ عمل را از سر گيريد. و چون با يكديگر شروع به سؤال(8 ) مىكنند، ملائكه كاتبان اعمال به يكديگر مىگويند كه: دور شويد از ايشان! شايد سرى داشته باشند؛ و خدا سر ايشان را پوشيده است.
راوى گفت كه: عرض كردم كه: پس سخن ايشان را نمىنويسند، و حال آن كه حق تعالى مىفرمايد كه: هيچ سخنى نمىگويد مگر آن كه نزد او نگهبانى و حافظ مهيايى هست( 9)؟ حضرت آهى كشيدند و گريستند بسيار، و فرمودند كه: حق تعالى امر فرموده است ملائكه را كه از ايشان دور شوند چون با يكديگر ملاقات نمايند براى اجلال( 10) و حرمت ايشان. و اگرچه ايشان نمىيابند و نمىنويسند، اما عالم السر و الخفيات( 11)مىداند و اعمال ايشان و گفتههاى ايشان را حفظ مىنمايد.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: حق تعالى مؤمن را سه خصلت كرامت فرموده است: عزت در دنيا، و غلبه و رستگارى در آخرت، و مهابت( 12) در سينههاى ظالمان.
و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: مؤمن در پنج نور مىگردد: داخل شدنش در امور و مجالس نور است؛ و بيرون آمدنش نور است؛ و علمش نور است؛ و سخنش نور است؛ و نظرش در قيامت به سوى نور است.
و به سند معتبر منقول است كه: جمعى از خواص( 13) حضرت امام جعفر صادق صلواتالله عليه در شب ماهتابى در خدمت آن حضرت نشسته بودند. گفتند كه: چه بسيار نيكوست اين آسمان، و چه بسيار روشن و نورانىاند اين ستارگان! حضرت فرمود كه: شما اين را مىگوييد. و چهار ملك عظيمالشأن - جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل - چون به زمين نظر مىكنند و شما و برادران مؤمن شما را در اطراف زمين مشاهده مىنمايند، نور شما را در آسمان زياده از اين كواكب مىيابند و ايشان نيز مىگويند كه: چه بسيار نورانىاند اين مؤمنان!
1- بخشى از آيات 91 سوره انعام (6) و 67 سوره زمر (39). |
و حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: به درستى كه مؤمن در آسمان معروف است و اهل آسمان او را مىشناسند چنانچه آدمى اهل و فرزندان خود را مىشناسد. و مؤمن گراميتر است نزد خدا از ملك مقرب( 1).
و به روايت ديگر فرمود كه: مؤمن به نور الهى نظر در چيزها مىكند.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: مؤمن را براى اين مؤمن مىنامند كه امان مىدهد از جانب خدا از عذاب الهى خود، و خدا امان او را اجازه مىفرمايد.
و بدان كه چنانچه از احاديث معتبره ظاهر مىشود اعمال در ايمان دخيل است و به ارتكاب كباير و ترك فرايض از ايمان به در مىرود چنانچه سابقا بر وجه اجمال به اين معنى اشاره كرديم. و بنده خالص را گاهى تعبير از آن به مؤمن مىكنند، و گاهى شيعه مىگويند، و گاهى ولى خدا مىگويند. و گاهى مؤمن و شيعه را بر كسى اطلاق مىكنند كه اعتقاداتش درست باشد. پس مغرور نمىتوان شد به احاديثى كه در فضيلت مؤمن و شيعه و ثوابهاى ايشان واقع شده است. و اگر كسى رجوع نمايد به احاديثى كه در باب صفات مؤمنان و شيعيان وارد شده است مىداند كه مؤمن چه بسيار كم است.
چنانچه از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: مؤمن نايابتر است از گوگرد احمر( 2).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: مؤمن را سزاوار آن است كه هشت خصلت در او باشد: صاحب وقار(3) باشد نزد فتنهها(4) كه حادث مىشود و زود گمراه نشود، و نزد بلاها صابر باشد، و در هنگام نعمتها شاكر باشد، و به آنچه خدا به او روزى فرموده قانع باشد، و بر دشمنان خود ظلم نكند، و براى دوستان متحمل گناه و وزر(5 ) نشود.
بدن خود را پيوسته در تعب( 6) دارد در عبادت، و مردم از او در راحت باشند. به درستى كه علم، خليل و دوست مؤمن است، و حِلم و بردبارى وزير اوست، و صبر سپهسالار لشكر اوست، و رفق(7) و هموارى برادر اوست، و نرمى خلق و مدارا پدر اوست.
و از حضرت على بن الحسين صلواتالله عليه منقول است كه: مؤمن، خاموشى او براى آن است كه از گناه سالم باشد، و سخن گفتن او براى آن است كه به غنيمتهاى ثواب الهى فايز گردد. سخنى كه به او به امانت سپارند به دوستان خود نمىگويد؛ و شهادت خود را از دشمنان مخفى نمىدارد؛ و هيچ كارى از كارهاى خير را براى ريا نمىكند؛ و هيچ طاعتى را براى حيا ترك نمىكند. اگر نيكى او را گويند از گفته ايشان مىترسد، و استغفار مىكند از گناهانى كه مدح كنندگان او نمىدانند. او را فريب نمىدهد گفته كسى كه بر احوال او مطلع نيست، اگر او را مدح نمايد؛ و مىترسد از احصاى(8) آن كسى كه اعمال او را ضبط و احصا نموده.
و از حضرت امام جعفر صادق صلواتالله عليه منقول است كه: مؤمن در امر دين خود قوى است، و به عاقبت امور خود نظر مىنمايد، و با خلق مدارا مىكند، و در ايمان به مرتبه يقين رسيده، و در علم و ياد گرفتن حقايق صاحب حرص است، و در امرى كه موجب هدايت اوست صاحب نشاط است، و اعمال خير را با استقامت و راستى به جا مىآورد، و با وفور علم صاحب حلم و بردبارى است، و با زيركى صاحب رفق و هموارى است، و در امور حق صاحب سعادت و سخاوت و جوانمردى است، و با توانگرى ميانهرو است. و اگر فقير است فقر را زينت خود مىداند، و به مذلت طلب خود را ضايع نمىگرداند، و با قدرت بر انتقام عفو مىفرمايد، و طاعت خدا مىكند، و خيرخواه مسلمانان است، و مردانه از شهوتها مىگذرد، و با وجود رغبت به معاصى وَرَع(9) و پرهيزكارى مىنمايد، و در جهاد كردن حريص است، و چون به نماز مىايستد دلش مشغول خداست، و در سختيها صبر مىنمايد، و از فتنهها زود از جا به در نمىآيد، و در مكروهات(10) شكيبايى دارد، و در نعمتها شكر مىنمايد.
غيبت نمىكند، و تكبر نمىنمايد، و با خويشان بد نمىكند، و در نيكيها سستى نمىورزد.
1- ملك مقرب: فرشته نزديك(تر از فرشتگان ديگر به خداوند). |
كج خلق درشتخو نيست. چشمش بر او پيشى نمىگيرد و تا رضاى خدا را در نظر كردن نداند نظر نمىكند؛ و شكمش او را به فضيحت نمىاندازد كه براى شكم مرتكب حرام شود و در دنيا و آخرت رسوا شود؛ و فرجش بر او غالب نمىشود كه او را به حرام اندازد. و حسد مردم را نمىبرد. و او را تعيير(1 ) و سرزنش مىكنند. و او كسى را بر بلايى يا گناهى سرزنش نمىكند. و اسراف نمىكند. و مظلومان را يارى مىنمايد، و بر مسكينان رحم مىكند. خود را به تعب و مردم را به راحت مىدارد. به عزتهاى دنيا رغبت نمىنمايد و از مذلت دنيا جزع( 2) و بيتابى نمىكند. مردم همه در كارى چندند و او پيوسته در غم خود و كار خود است. در علمش نقصى مشاهده نمىشود، و در رأيش سستى نمىباشد، و دينش را ضايع نمىكند.
هر كه از او مشورت مىكند او را به خير راهنمايى مىكند، و مساعدت و همراهى مىكند هر كه را از او يارى طلبد. و از فحش و بيخردى كناره مىكند.
و به سند معتبر منقول است كه: حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه از حضرت رسول صلىالله عليه و آله سؤال نمود از صفت مؤمن. حضرت فرمودند كه: بيست خصلت است در مؤمن كه اگر اين خصلتها در او نباشد ايمانش كامل نيست. از اخلاق مؤمنان اين است - يا على كه: به نمازها حاضر شوند؛ و به دادن زكات مسارعت نمايند؛ و مساكين را اطعام نمايند؛ و بر سر يتيمان به شفقت( 3) دست بمالند؛ و جامههاى كهنه خود را پاك و پاكيزه دارند؛ و در عبادت دامن بر ميان زنند (يعنى مردانه عبادت كنند).
مؤمنان جمعىاند كه چون سخن گويند دروغ نمىگويند؛ و چون وعده مىكنند خُلف(4) نمىكنند، و چون ايشان را امين كنند بر چيزى، خيانت نمىكنند؛ و در سخن گفتن راست گويند؛ و در شبها راهب( 5) و متعبدند( 6) و در روزها مانند شير در حق مردانه مىكوشند؛ و جهاد مىكنند؛ و در روزها روزهاند؛ و در شبها به عبادت بر پا ايستادهاند؛ آزار ايشان به همسايگان نمىرسد؛ و كسى كه با ايشان همنشينى كند از ايشان متأذى( 7)نمىشود؛ بر روى زمين به هموارى راه مىروند؛ و گام برداشتن ايشان به خانه بيوه زنان است و در پى جنازههاست.
بگرداند خدا ما و شما را از جمله پرهيزكاران.
و حضرت صادق صلواتالله عليه فرمود كه: شيعه على جمعى بودند كه شكمهاى ايشان از گرسنگى بر پشت چسبيده بود، و لبهاى ايشان از تشنگى روزه خشك بود. صاحب مهربانى و دانايى و بردبارى بودند، و به ترك دنيا و عبادت معروف بودند، پس ما را اعانت و يارى كنيد در شفاعت، به پرهيزكارى از معاصى و اهتمام در طاعات.
و حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه فرمود كه: مسلمان آن است كه مردم از دست و زبان او سالم باشند. و مؤمن آن است كه مردم از او ايمن باشند در مال و جان خود.
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: مؤمنان، ملايم طبعان و نرمخويان هموارند. مانند شتر رامى كه اگر مهارش را كشند مُنقاد( 8) باشد، و اگر بر روى سنگ سختش بخوابانند بخوابد.
و در حديث ديگر فرمود كه: سه چيز است كه از علامات مؤمن است: علم به خدا، و به آنچه خدا دوست مىدارد و دشمن مىدارد.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: روزى حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه در عراق نماز صبح ادا فرمودند و بعد از نماز مردم را موعظه نمودند و خود گريستند و ايشان را گريانيدند از خوف الهى. بعد از آن فرمودند كه: والله كه جمعى را مشاهده نمودم در عهد و زمان خليل(9 ) خود رسول خدا صلىالله عليه و آله كه صبح و شام مىكردند ژوليدهمو و گردآلوده، و در نهايت لاغرى، و شكمهاى ايشان بر پشت چسبيده.
در پيشانى ايشان جاى سجود پينه كرده مانند زانوى بز، و شبها را براى خدا به روز مىآوردند به سجده و نماز. گاه برپا ايستاده بودند و گاه در سجده بودند و تضرع مىنمودند در خلاصى خود از جهنم؛ و گويا صداى آتش در گوش ايشان بود. و چون نام خدا نزد ايشان مذكور مىشد مىلرزيدند مانند شاخهاى درخت در هنگام وزيدن بادها. و با اين حال پيوسته خايف بودند و ترسان بودند. و اين گروه كه مىبينم همگى در غفلتاند.
1- تعيير: سرزنش. |
پس به خانه رفتند و ديگر آن حضرت را كسى خندان نديد تا به شهادت فايز گرديدند.
و در حديث ديگر فرمود كه: شيعه جماعتىاند كه مالهاى خود را در ولايت ما به دوستان ما بذل نمايند، و به سبب محبت ما با يكديگر محبت كنند، و براى احياى(1) امر تشيع يكديگر را زيارت كنند. و چون به غضب آيند ظلم نكنند، و چون كسى را دوست دارند در دوستى از حد به در نروند. و بركت باشند بر همسايگان خود. و هر كه با ايشان خلطه(3) نمايد از شر ايشان سالم باشد.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه خدا را شناخت و عظمت او را دانست، منع مىكند دهانش را از سخن لغو، و شكمش را از زيادتى طعام، و خود را به مشقت مىاندازد به روزه و عبادت. صحابه گفتند كه: پدران و مادران ما فداى تو باد يا رسول الله! ايشان اولياء الله و دوستان خدايند؟ حضرت فرمود كه: به درستى كه اولياءالله ساكت شدند؛ پس سكوت ايشان ياد خدا بود. و نظر كردند؛ پس نظر ايشان عبرت گرفتن بود. و سخن گفتند؛ پس سخن ايشان حكمت بود. چون در ميان مردم راه مىروند رفتار ايشان بركت است از براى مردم. اگر اجلهاى ايشان كه برايشان نوشته شده است و مقدر گرديده است نمىبود، روحهاى ايشان در بدنهاى ايشان قرار نمىگرفت از ترس عذاب الهى و از شوق ثواب نامتناهى.
و از حضرت باقر صلواتالله عليه منقول است كه: از حضرت رسول صلى الله عليه و آله سؤال نمودند كه: چه جماعتاند نيكان بندگان خدا؟ فرمود كه: آن جماعتى كه چون حسنه كنند خوشحال شوند، و چون بدى كنند استغفار نمايند، و چون به ايشان حق تعالى چيزى عطا نمايد شكر كنند، و چون به بلايى مبتلا شوند صبر كنند، و چون از كسى به خشم آيند عفو كنند.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه به جابر جعفى فرمود كه: اى جابر آيا همين بس است كسى را كه تشيع را بر خود مىبندد كه دعواى(3) محبت ما اهل بيت كند؟ والله كه شيعه ما نيست مگر كسى كه اطاعت خدا نمايد، و تقوا و پرهيزكارى داشته باشد. اى جابر پيشتر شيعيان را نمىشناختند مگر به تواضع و شكستگى، و بسيارى ذكر خدا، و بسيارى نماز و روزه، و تعهد همسايگان نمودن از فقرا و مساكين و قرضداران و يتيمان، و راستى در سخن، و تلاوت قرآن، و زبان بستن از غير نيكى مردم. و امينان خويشان بودند در جميع امور.
جابر گفت كه: يابن رسول الله من كسى را در اين زمان به اين صفات نمىشناسم.
حضرت فرمود كه: اى جابر به اين خيالها از راه مرو. همين بس است مگر آدمى را كه گويد: من على را دوست مىدارم و ولايت او دارم؟ اگر گويد كه رسول خدا را دوست مىدارم - و حال آن كه آن حضرت بهتر از حضرت اميرالمؤمنين است - و به اعمال آن حضرت عمل ننمايد و پيروى سنت او نكند، آن محبت هيچ به كار او نمىآيد. پس، از خدا بترسيد و عمل كنيد تا ثوابهاى الهى را بيابيد. به درستى كه ميان خدا و احدى از خلق خويشى نيست و محبوبترين بندگان و گراميترين ايشان نزد خدا كسى است كه پرهيزكارى از محارم الهى زياده كند، و عمل به طاعت الهى بيشتر نمايد(4 ). والله كه تقرب به خدا نمىتوان جست مگر به طاعت او. و ما براتى از آتش جهنم از براى شما نداريم و هيچ كس را بر خدا حجتى نيست.
هر كه مطيع خداست ولى و دوست ماست، و هر كه معصيت الهى مىكند او دشمن ماست. و به ولايت ما نمىتوان رسيد مگر به پرهيزكارى و عمل صالح.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: نيستند شيعه على صلواتالله عليه مگر نحيفان، رنگ شكستگان(5 )، لاغرجسمان، خشكيدهلبان، تهىشكمان، كه رنگشان متغير و روهايشان زرد گرديده. چون ظلمت شب ايشان را فرا مىگيرد زمين را فرش خود مىگردانند و زمين را به پيشانيهاى خود استقبال مىنمايند. سجده ايشان بسيار است، و آب ديده ايشان ريزان است، و دعا و گريه ايشان فراوان است. در هنگامى كه مردم شادند ايشان محزون و اندوهناكاند.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه فرمود كه: نيست شيعه جعفر مگر كسى كه شكم و فرج خود را از حرام به عفت بدارد، و سعى او در عبادت شديد باشد، و براى آفريدگار خود كار كند، و اميد ثواب و ترس عقاب(6) او داشته باشد. پس اگر اين جماعت را ببينى ايشان شيعه مناند.
1- احيا: زنده نگهداشتن. |
و به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: يا على خوشا حال كسى كه تو را دوست دارد، و واى بر كسى كه تو را دشمن دارد و تكذيب تو نمايد. دوستان تو معروفاند در آسمان هفتم و زمين هفتم و در مابين اين هر دو. دوستان تو اهل دين و ورع و هيئت(1 ) نيكويند، و تواضع و شكستگى و فروتنى براى خدا مىكنند.
ديدههاى ايشان خاشع(2) است و دلهاى ايشان ترسان است براى ياد خدا. و حق ولايت تو را مىشناسند و زبان ايشان پيوسته به فضل تو گوياست. و آب از ديدههاى ايشان ريزان است به سبب محبت و مهربانى كه نسبت به تو و امامان فرزندان تو دارند. و خدا را عبادت مىنمايند به نحوى كه در قرآن ايشان را خدا به آن امر فرموده است و بر نهجى(3) كه از طريقه پيغمبر بر ايشان ظاهر گرديده. و عمل مىنمايند به آنچه اولواالامر(4)و امامان ايشان امر مىفرمايند. و با يكديگر صله و احسان مىنمايند، و از يكديگر دورى نمىكنند، و با هم دوستى مىكنند و دشمنى نمىكنند. به درستى كه ملائكه بر ايشان صلوات مىفرستند، و دعاى ايشان را آمين مىگويند، و از براى گناهكار ايشان استغفار مىنمايند، و در مجامع ايشان حاضر مىشوند، و بر مرگ ايشان گريه مىكنند تا روز قيامت.
و در روايتى آمده كه: شبى حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه از مسجد بيرون آمدند و به جانب صحراى نجف روان شدند. و شب ماهى بود. در اثناى راه ديدند كه جمعى از عقب آن حضرت مىروند. ايستادند و پرسيدند كه: كيستيد شما؟ گفتند: شيعه توايم يا اميرالمؤمنين. حضرت در روهاى ايشان نظر فرمود و گفت: چرا بر شما سيماى شيعيان مشاهده نمىكنم؟ گفتند: سيماى شيعيان چيست يا اميرالمؤمنين؟ فرمود كه: روهاى ايشان زرد است از بيدارى شب؛ چشمهاى ايشان كوروش(5) است از بسيارى گريه؛ پشتهاى ايشان خم است از بسيارى نماز؛ شكمهاى ايشان بر پشت چسبيده است از بسيارى روزه؛ لبهاى ايشان خشك است از بسيارى دعا. پيوسته آثار خاشعان از ايشان هويداست.
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: مؤمن به ايمان متصف نمىشود(6 ) تا عقلش كامل نباشد. و عقلش كامل نيست تا در او ده خصلت نباشد: مردم اميد خير از او داشته باشند؛ و از شرش ايمن باشند؛ و خير بسيار از خود اندك شمارد و اندك خيرى از ديگران بسيار شمارد؛ و اندكى از عمل شر خود را بسيار داند و شر بسيار ديگران را اندك داند؛ و از حاجتهاى بسيار از كه از او طلب نمايند دلتنگ نشود؛ و ملال به هم نرساند از طلب علم در تمام عمرش؛ و مذلت(7) را دوستتر دارد از عزت( 8)؛ و فقر نزد او محبوبتر باشد از توانگرى؛ و از دنيا به قوت ضرورى اكتفا نمايد؛ - و دهم از همه دشوارتر است كه - هر كه را ببيند گويد كه: از من بهتر و پرهيزكارتر است. و به درستى كه مردم بر دو قسماند: شخصى هست كه از او بهتر و پرهيزكارتر است؛ و شخصى هست كه از او بدتر و پستتر است. پس چون مىبيند آن شخصى را كه از او بهتر است، نزد او تواضع و فروتنى مىكند و سعى مىكند كه در خوبى به او ملحق گردد؛ و چون مىبيند آن شخصى را كه از او پستتر است، مىگويد كه: شايد بدى اين مرد ظاهر باشد و نيكيش پنهان باشد. پس چون چنين كند بلند مرتبه مىشود و بزرگ اهل زمانش مىشود.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله روزى ملاقات نمودند حارثه بن النعمان انصارى(9) را. و فرمودند كه: بر چه حال صبح كردهاى؟
حارثه گفت كه: صبح كردهام - يا رسولالله - با ايمان محقق(10 ) و ثابت. حضرت فرمود كه: هر چيز را حقيقتى(11 ) و دليلى(12) است. حقيقت ايمان تو چيست؟ گفت: دلم از دنيا فسرده شده است و به دنيا رغبت ندارد. و ايمان باعث بيدارى شبهاى من به عبادت، و تشنگى روزهاى من به روزه گرديده است. و گويا
1- هيئت: شكل ظاهرى - سر و وضع. |
عرش پروردگار خود را مىبينم كه براى حساب نصب كردهاند. و گويا اهل بهشت را مىبينم كه به زيارت يكديگر مىروند، و گويا اهل جهنم را مىبينم كه در جهنم معذباند. حضرت فرمود كه: تويى مؤمنى كه خدا دلت را به ايمان منور ساخته است.
بر اين حال ثابت باش؛ خدا تو را ثابت بدارد. حارثه گفت كه: بر نفس خود از هيچ چيز آن قدر انديشه ندارم كه باعث هلاك من گردد كه از چشم خود. حضرت از براى او دعا فرمود؛ بينايى چشمش برطرف شد(1).
و از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله در بعضى(2) از سفرها بودند. در عرض راه جمعى از سواران به ملازمت(3) آن حضرت رسيدند و سلام كردند. حضرت پرسيدند كه: كيستيد شما؟ گفتند: ما مؤمنانيم. فرمود كه: حقيقت و دليل ايمان شما چيست؟ گفتند: به قضاهاى الهى راضى شدهايم، و اوامر الهى را منقاد(4 ) گرديدهايم، و امور خود را به خدا تفويض نموده(5 ) بر او توكل كردهايم. حضرت فرمود كه: داناياناند؛ حكيماناند. نزديك است كه از حكمت و دانايى به درجه پيغمبران برسند. پس اگر راست مىگوييد بنا مكنيد خانهاى چند را كه پيوسته در آنها سكنا نخواهيد داشت، و جمع مكنيد مالى را كه نخواهيد، و بپرهيزيد از مخالفت خداوندى كه بازگشت شما به سوى اوست.
و اخبار در اين باب، زياده از حد و احصاست. و بهترين اخبار اين باب حديث همام(6) است كه والد فقير(7 ) عليه رحمه الله الملك المنان(8) شرح وافى(9 ) بر آن نوشتهاند.
اميد كه حق تعالى جميع مؤمنان را توفيق اكتساب اين كمالات و فوز به اين سعادات روزى گرداند.
در فضليت اذان و اقامه
يا أباذر اذا كان العبد فى أرض قى، فتوضأ أو تيمم، ثم أذن و أقام و صلى، أمر الله عز و جل الملائكه فصفوا خلفه صفا لا يرى طرفاه، يركعون بركوعه و يسجدون بسجوده، و يؤمنون على دعائه.
يا أباذر من أقام و لم يؤذن، لم يصل معه الا ملكاه اللذان معه.
اى ابوذر چون بنده در بيابان خالى، تنها بوده باشد و وضو بسازد يا تيمم كند (اگر آب نداشته باشد)، پس اذان و اقامه بگويد و نماز گزارد، حق تعالى ملائكه را امر فرمايد كه در عقب او صف بكشند، صفى كه دو طرف آن صف را نتوان ديد. ركوع كنند آن ملائكه با ركوع او، و سجود كنند با سجود او، و آمين گويند نزد دعاى او.
اى ابوذر هر كه اقامه گويد و اذان نگويد، با او نماز نكنند از ملائكه مگر دو ملكى كه با او مىباشند.
بدان كه اذان و اقامه از سنتهاى مؤكد حضرت رسول صلىالله عليه و آله است و احاديث در فضيلت هر دو بىحد و احصاست. و بعضى از علما در نماز جماعت واجب دانستهاند هر دو را. و بعضى اقامه را در همه نمازها، و اذان را در نماز صبح و شام واجب مىدانند. و احتياط در آن است كه اقامه را مطلقا ترك ننمايند و اذان را در نماز صبح و شام تا ممكن باشد ترك ننمايند. و احتياط آن است كه شرايطى كه در نماز رعايت مىبايد كرد از ايستادن و رو به قبله كردن و با طهارت بودن و سخن نگفتن و حركت نكردن، همه را در اقامه رعايت بكنند. و اذان و اقامه مخصوص نمازهاى واجب پنجگانه است، و در غير آنها از نمازهاى
1- به دور از نكات مربوط به بررسى سند اين حديث، بخش آخر آن داراى چند اشكال عمده است. از جمله اين كه شيوه انبيا و صالحان چنين نبوده است و مصلحت و خواست خداوند نيز بر اين تعلق نگرفته است كه مردم به خاطر پرهيز از گناه، فاقد اعضايى از بدن خود شوند كه احتمال گناه با آن اعضا مىرود. در اين صورت همه انسانها بايد يكباره خود را بكشند تا مجبور نباشند كه اعضاى بدن خود را يكى يكى از بين ببرند. بلكه خداوند خواسته است كه انسان با وجود امكان و وسايل گناه، دست به گناه نزند و صاحب مراتب معنوى شود يا اگر گناه كرد با توبه و انابه و شكستگى به درگاه حق تعالى به مراتب ديگرى دست يابد. بنابراين، امكان اين كه پيامبرى در كسى ايجاد نقص عضو كند تا راه گناه بر او بسته شود منتفى است. درباره وقوع اين امر نيز بايد گفت: همانگونه كه در سرگذشت حارثه بن النعمان انصارى آمد، وى پس از پيامبر در جنگهاى اميرالمؤمنين على (ع) نيز شركت داشته و بنابراين كور نبوده است. |
واجب و سنت بدعت است. و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه خالص از براى خدا اذان بگويد حق تعالى ثواب چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق( 1) به او كرامت فرمايد و به شفاعت او چهل هزار گناهكار داخل بهشت شوند. و به درستى كه چون مؤذن مىگويد: أشهد أن لا اله الا الله، نود هزار ملك بر او صلوات مىفرستند و از براى او استغفار مىكنند، و در قيامت در سايه عرش الهى خواهد بود تا حق تعالى از حساب خلايق فارغ شود. و ثواب گفتن أشهد أن محمدا رسول الله را چهل هزار ملك بنويسند. و هر كه به نماز جماعت حاضر شود و محافظت نمايد بر صف اول و تكبير اول امام را دريابد و آزار مسلمانى نكند، خدا ثواب مؤذنان را در دنيا و آخرت به او كرامت فرمايد.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه ده سال از براى خدا اذان بگويد حق تعالى بيامرزد گناهان او را به قدر آنچه ديدهاش مىبيند و صدايش در جانب آسمان بلند مىشود. و هر تر و خشكى كه صداى او را بشنوند تصديق او نمايند در آنچه مىگويد. و از ثواب هر كس كه در آن مسجد با او به جماعت نماز مىكند بهرهاى به او بدهند، و به عدد هر كه به صداى اذان او نماز مىكند حسنه بيابد.
و در حديث بلال از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: مؤذنان امينان مسلماناناند بر نماز و روزه ايشان و بر گوشت و خون ايشان. از حق تعالى چيزى سؤال(2 ) نمىنمايند مگر آن كه به ايشان عطا مىفرمايد، و در هيچ امرى شفاعت نمىكنند مگر آن كه شفاعت ايشان را قبول مىنمايد.
و فرمود كه: هر كه چهل سال از براى خدا اذان بگويد خدا او را در روز قيامت با عمل چهل صديق محشور گرداند. و هر كه بيست سال اذان بگويد، در قيامت به قدر آسمان اول او را نور كرامت فرمايد. و هر كه ده سال اذان بگويد، خدا او را در قبه ابراهيم خليل(3 ) ساكن گرداند. و هر كه يك سال اذان بگويد حق تعالى در قيامت گناهانش را بيامرزد اگرچه به سنگينى كوه احد باشد. و هر كه خالص از براى رضاى خدا براى يك نماز اذان بگويد، حق تعالى گناهان گذشتهاش را بيامرزد و در بقيه عمر، او را از گناه حفظ نمايد، و در بهشت او را در درجه شهيدان جا دهد. و به روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه فرمود كه: مؤذن را در مابين اذان و اقامه، حق تعالى ثواب شهيدى كرامت مىفرمايد كه در خون خود دست و پا زند.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه يك سال در شهرى از شهرهاى مسلمانان اذان بگويد بهشت او را واجب شود.
و به سند معتبر منقول است كه: هشام بن ابراهيم به حضرت امام رضا صلواتالله عليه شكايت نمود از بيمارى، و از اين كه او را فرزند نمىشد. حضرت فرمود كه: صداى خود را در خانه به اذان بلند كن. راوى گفت كه: چنين كردم؛ خداى بيماريم را به صحت مبدل گردانيد و فرزندانم بسيار شدند.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: چون غول(4 ) متعرض شما شود اذان بگوييد. و در احاديث صحيحه از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه به اذان و اقامه نماز گزارد در عقب او دو صف از ملائكه نماز كنند. و اگر با اقامه تنها نماز كند يك صف از ملائكه در عقب او نماز كنند. و در بعضى احاديث آن است كه: طول هر صفى از مابين مشرق و مغرب باشد. و در بعضى اخبار وارد شده است كه صف، كمترش مابين مشرق و مغرب باشد، و بيشترش مابين زمين و آسمان.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه اذان و اقامه بگويد دو صف از ملائكه در عقب او نماز كنند. و هر كه اقامه بگويد و اذان نگويد يك ملك از جانب راست و يك ملك از جانب چپ او نماز كنند.
و در حديث ديگر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: اگر به اقامه تنها نماز كند يك ملك در عقب او نماز كند.
و جمع ميان اخبار به اين نحو ممكن است كه: دو صف در اذان كامل باشد، و يك صف در غير كامل. و اختلاف اقامه محمول باشد بر اختلاف عذرها كه اگر ترك اذان به سبب عذر قوى باشد يك صف با او نماز كنند، و اگر به عذر سهلى ترك كند دو ملك با او نماز كنند، و اگر به غير عذر ترك كرده باشد يك ملك با او نماز كند. والله تعالى يعلم( 5).
عبادت در جوانى و ياد خدا در ميان غافلان
يا أباذر ما من شاب يدع لله الدنيا و لهوها، و أهرم شبابه فى طاعه الله، الا أعطاه الله أجر اثنين و سبعين صديقا. يا أباذر الذاكر فى الغافلين كالمقاتل فى الفارين.
اى ابوذر هر جوانى كه ترك كند از براى خدا دنيا و لهوهاى دنيا را، و جوانى خود را به پيرى رساند در طاعت الهى، البته حق تعالى به او عطا فرمايد ثواب هفتاد و دو صديق را.
اى ابوذر كسى كه خدا را ياد كند در ميان غافلان، مثل كسى باشد كه جهاد كند در ميان گريختگان.
صديق كسى را مىگويند كه تصديق پيغمبران و متابعت ايشان در اقوال و افعال، پيشتر و بيشتر( 6) از ديگران بكند.
و اين قسم احاديث كه در باب ثواب اعمال وارد شده است به دو وجه توجيه مىتوان نمود:
اول آن كه: مراد، صديق از امتهاى ديگر باشد. يعنى ثواب يك جوان صالح اين امت برابر است با ثواب هفتاد و دو صديق از امتهاى ديگر.
دويم آن كه: هر عملى موجب استحقاق قدرى از ثواب مىگردد و حق تعالى به فضل خود اضعاف( 7) آن را كرامت مىفرمايد. پس مراد آن است كه آنچه حق تعالى به آن جوان تفضل مىفرمايد برابر است با ثواب استحقاق هفتاد و دو صديق.
و وجوه ديگر نيز مىتوان گفت، و چون اين دو وجه ظاهرتر بود به همين اكتفا كرديم.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: سه كساند كه حق تعالى ايشان را بىحساب داخل بهشت مىكند: امام عادل، و تاجر راستگو، و پيرى كه عمر خود را در طاعت الهى صرف نموده باشد.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هفت كساند كه در سايه عرش الهى خواهند بود در روزى كه بغير آن سايهاى نيست: امام عادل؛ و جوانى كه در عبادت الهى نشو و نما كرده باشد؛ و شخصى كه دلش به مسجد متعلق باشد وقتى كه بيرون آيد از مسجد تا باز برگردد؛ و دو شخص كه در طاعت الهى با يكديگر باشند تا مفارقت نمايند؛ و شخصى كه در خلوت خدا را ياد كند و آب از چشمانش جارى گردد از خوف الهى؛ و شخصى كه زن صاحب حسنى او را به حرام به سوى خود بخواند و او از ترس خدا مرتكب آن نشود؛ و شخصى كه تصدقى بدهد مخفى كه دست چپش نداند كه از دست راست چه چيز داده است.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه قرآن بخواند، و او جوان و با ايمان باشد، قرآن با گوشت و خون او مخلوط گردد و حق تعالى او را با رسولان نيكوكار از ملائكه محشور گرداند. و قرآن در قيامت از جانب او حجت تمام كند و گويد: خداوندا هر عمل كنندهاى مزد عمل خود را يافت؛ من مزد عمل كننده خود را مىخواهم. پس حق تعالى دو حُله(8 ) از حلههاى بهشت در او پوشاند و تاج كرامت بر سر او گذارد. پس به قرآن خطاب فرمايد كه: آيا راضى شدى؟ قرآن گويد كه: زياده از اين از براى او اميد داشتم. پس حق تعالى بَرات(9 ) ايمنى را به دست راستش دهد و برات مُخَلد(10 ) بودن در بهشت را به دست چپش دهد و او را داخل بهشت كند. پس به او گويند كه: يك آيه بخوان و يك درجه بالا رو. پس به قرآن فرمايد كه: راضى شدى؟ گويد كه: بلى. و كسى كه بر او حفظ قرآن دشوار باشد و مكرر خواند تا حفظ كند حق تعالى اين ثواب را مضاعف به او كرامت فرمايد.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: كسى كه در ميان غافلان به ياد خدا باشد مانند كسى است كه به عوض گريختگان جهاد كند. و كسى كه بعد از گريختن لشكر جهاد كند بهشت از براى او واجب است.
1- صديق: تصديق كننده پيامبر - آن كه كردارش مطابق گفتارش باشد. |
و احاديث بر اين مضامين بسيار است.
در همنشينى با نيكان و بدان در اطعام مؤمنان
(1)يا أباذر الجليس الصالح خير من الوحده، و الوحده خير من السكوت؛ و السكوت خير من املاء الشر.
يا أباذر لا تصاحب الا مؤمنا، و لا يأكل طعامك الا تقى، و لا تأكل طعام الفاسقين.
يا أباذر أطعم طعامك من تحبه فى الله، و كل طعام من يحبك فى الله عز و جل.
اى ابوذر همنشينى با مصاحب صالح و نيكو بهتر است از تنهايى، و تنهايى بهتر است از خاموشى، و خاموشى بهتر است از سخن بد گفتن.
(بدان كه املا در لغت به معنى آن است كه شخصى سخنى بگويد كه ديگرى بنويسد. و حضرت در اينجا گفتن شر را به اين عبارت تعبير فرمودند، براى اشعار( 2) به آن كه آنچه از سخنان لغو و باطل مىگويى، بر كاتبان اعمال خود(3 ) املا مىكنى كه ايشان بنويسند.
چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود به شخصى كه سخنان لغو مىگفت كه: اى مرد بر كاتبان خود نامه املا مىكنى.)
اى ابوذر مصاحبت مكن مگر با مؤمن، و نبايد طعام خود را بخورانى مگر به پرهيزكارى، و مخور طعام فاسقان را.
اى ابوذر بخوران طعام خود را به كسى كه از براى خدا او را دوست دارى، و بخور طعام كسى را كه از براى خدا تو را دوست دارد.
بدان كه به حسب تجربه معلوم است كه مصاحبت را در اخلاق و اعمال دخل(4 ) عظيم هست.
پس بايد كه آدمى در مصاحبت نيكان اهتمام نمايد، كه شايد اطوار(5 ) مرضيه(6 ) ايشان در او تأثير نمايد و به اخلاق پسنديده ايشان متصف گردد. و از مصاحبت بدان احتراز نمايد، كه مبادا بديهاى ايشان در او تأثير كند. و مصاحبان بد كه شياطين انساند ضرر بيشتر مىرسانند از شياطين جن. زيرا كه آدمى از مُشاكل(7) و مُجانِس(8 ) خود بيشتر قبول مىكند تا از غيرمجانس خود. بلكه اكثر اغواى(9) شياطين جن به اغواى شياطين انس مىشود.
چنانچه از حضرت امام موسى صلواتالله عليه منقول است كه: حضرت عيسى گفت كه: مصاحب بد، همنشين خود را به درد خود مبتلا مىگرداند؛ و قرين(10) بد، آدمى را هلاك مىكند. پس ببينيد كه با كى همنشينى مىكنيد.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: پدرم حضرت على بن الحسين صلواتالله عليه فرمود كه: اى فرزند با پنج كس مصاحبت و همزبانى و رفاقت مكن.
گفتم: اى پدر ايشان را به من بشناسان. فرمود كه: زنهار كه با دروغگو مصاحبت مكن كه مانند سراب تو را فريب مىدهد، و نزديك را براى تو دور مىگرداند، و دور را براى تو نزديك مىگرداند؛ و با فاسق(11) مصاحبت مكن كه تو را به يك لقمه يا كمتر مىفروشد و ديگرى را اختيار مىكند؛ و زنهار كه با بخيل
1- از اينجا تا به انتهاى كتاب با دستخط مؤلف مطابقت يافت و مقابله گرديد. تنها اندكى از حواشى به هنگام صحافى از ميان رفته بود كه بر اساس نسخههاى ديگر و با همان روش تصحيح، جايگزين شد. |
مصاحبت مكن كه تو را در مال خود فرو مىگذارد و يارى نمىكند در هنگامى كه نهايت احتياج دارى؛ و زنهار كه با احمق مصاحب مباش كه اگر خواهد به تو نفع رساند ضرر مىرساند؛ و زنهار كه با قطع كننده رحم مصاحبت مكن كه حق تعالى در سه جاى قرآن او را لعنت فرموده(1).
و به سند صحيح از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: مصاحبت مكنيد با صاحبان بدعتها، و با ايشان همنشينى مكنيد كه نزد مردم مثل يكى از ايشان خواهيد بود. و حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: آدمى بر دين يار و همنشين خود است.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه مكرر در خطبهها مىفرمودند كه: مسلمان را سزاوار آن است كه اجتناب نمايد از برادرى سه طايفه: فاجران بيباك، و احمقان، و دروغگويان:
اما بدكار بىپروا؛ پس زينت مىدهد براى تو كارهاى بد خود را، و مىخواهد كه تو مثل او باشى. و تو را اعانت نمىكند بر امر دين تو و بر كارى كه در قيامت به كار تو آيد. و نزديكى او موجب جفا و خلاف ادب است، و صحبت او سبب قساوت(2) دل مىشود، و آمد - شد او نزد تو موجب عار و بدنامى توست.
و اما احمق؛ پس او هرگز تو را به خيرى دلالت نمىكند، و اميد دفع شرى از او نمىتوان داشت. و هرچند سعى كند هم از او نمىآيد. و گاه باشد كه خواهد به تو نفع رساند و ضرر برساند. پس مردن او بهتر است از زندگى او، و خاموشى او بهتر است از حرف گفتن او، و دورى او بهتر است از نزديكى او.
و اما دروغگو؛ پس در مصاحبت او هيچ عيشى براى تو گوارا نيست. سخن تو را به دروغ به مردم نقل مىكند، و از مردم به دروغ سخن به تو نقل مىكند. و هر دروغى را كه تمام كرد، از پى آن دروغ ديگر ابتدا مىكند تا به حدى كه اگر راستى گويد باور نمىتوان كرد. و در ميان مردم به نقل كذب دشمنى مىافكند و كينهها در سينهها مىروياند. پس از خدا بپرهيزيد و ملاحظه نماييد كه با كى مصاحبت مىكنيد.
و حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه فرمود كه: متابعت كن كسى را كه تو را مىگرياند و خيرخواه توست، و متابعت مكن كسى را كه تو را مىخنداند و تو را فريب مىدهد. و عن قريب(3 ) بازگشت همه به سوى خداست.
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: محبوبترين برادران من به سوى من كسى است كه عيبهاى مرا به من بگويد.
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: صداقت و دوستى حدى چند دارند كه در هر كه آنها نيست او بهرهاى از صداقت ندارد:
اول آن كه: آشكار و پنهان او با تو موافق باشد.
دويم آن كه: زينت تو را زينت خود داند و عيب تو را عيب خود داند.
سويم آن كه: اگر حكومتى يا مالى به هم رساند با تو تغيير سلوك(4 ) نكند.
چهارم آن كه: از تو منع ننمايد هر چه را بر آن قدرت داشته باشد.
پنجم: خصلتى است كه جميع خصلتهاى گذشته در آن جمع است؛ آن است كه تو را در حوادث روزگار كه رو دهد وانگذارد.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: سعادتمندترين مردم كسى است كه با نيكان مردم خلطه(5) نمايد.
و منقول است كه: حواريان از حضرت عيسى عليهالسلام پرسيدند كه: با كى همنشينى كنيم؟ فرمود كه: با كسى كه به ياد خدا آورد شما را ديدن او، و در علم شما بيفزايد سخن گفتن او، و شما را راغب به آخرت گرداند كردار او.
و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: هر كه خود را به محل تهمت مىدارد ملامت نكند كسى را كه گمان بد به او مىبرد، و هر كه سر خود را پنهان دارد اختيارش به دست خود است. و هر سرى كه از دو كس (يا: از دو لب) درگذشت فاش مىشود. و كارهاى برادر مؤمن خود را حمل بر محمل نيك
1- در آيات 27 سوره بقره (2) و 25 سوره رعد (13) از كسانى كه آنچه را خداوند به پيوند با آن فرمان داده است مىگسلند، به بدى ياد شده و از آنان با عنوانهاى زيانكار و مشمول لعنت نام برده شده است. از مصداقهاى گسستن پيوندى كه خداوند به آن فرمان داده است، بريدن پيوند با خويشاوندان است. در آيات 22 و 23 سوره محمد (47) نيز به صراحت از قطع كنندگان رحم و بريدگان پيوند خويشاوندى با عنوان كسانى ياد شده است كه خداوند آنها را لعنت كرده است. |
كن(1) تا محملى يابى، و سخنى كه از او صادر شود بر معنى بدى حمل مكن تا محمل خير از براى آن يابى. و بر تو باد به برادران نيك. بسيار از ايشان تحصيل كن(2) كه ايشان تهيهاند(3 ) در هنگام نعمت، و سپرند در هنگام بلا. و در امرى كه خواهى مشورت كنى، با جمعى مشورت كن كه از خدا ترسند. و برادران خود را به قدر پرهيزكارى ايشان دوست دار. و از زنان بد بپرهيزيد و از نيكان ايشان برحذر باشيد، و اگر شما را به نيكى امر كنند مخالفت ايشان نماييد كه به طمع نيفتند در بديها.(4)
و در حديث ديگر از آن حضرت پرسيدند كه: بدترين مصاحبان كيست؟ فرمود كه: كسى كه معصيت خدا را نزد تو زينت دهد.
و در حديث ديگر فرمود كه: همنشينى بدان مورث(5) بدگمانى به نيكان است.
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: نظر كن هر كه را بينى كه نفعى در دين به تو نمىرساند اعتداد به آشنايى او مكن(6) و به صحبت او رغبت منما. به درستى كه آنچه غيرخداست همه باطل است، و كارى كه براى خدا نيست عاقبتش نيكو نيست.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: سه كساند كه مجالست(7) ايشان دل را مىميراند: مجالست مردم پست دنى، و سخن گفتن با زنان(8) و همنشينى اغنيا و مالداران.(9)
و حضرت صادق صلواتالله عليه فرمود كه: چهار چيز است كه ضايع مىشود به بطالت(10): دوستى كه صرف بيوفا كنى، و نيكى و احسانى كه به كسى كنى كه شكر تو نكند، و عملى كه به كسى گويى كه گوش ندهد، و سرى كه به كسى بسپارى كه حفظ نكند.
و حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه فرمود كه: با اغنيا همنشينى مكن. به درستى كه كسى كه با ايشان همنشينى مىكند اول كه با ايشان مىنشيند چنان مىداند خدا را بر او نعمتها هست، و چون پارهاى نشست گمان مىكند كه خدا هيچ نعمت بر او ندارد.
و حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: چهار چيز است كه دل را مىميراند: گناه بعد از گناه، و با زنان بسيار سخن گفتن، و با احمق مجادله كردن كه او گويد و تو گويى و به خير برنگردد، و مجالست نمودن با مردگان. پرسيدند كه: كيستند مردگان؟ فرمود كه: هر مالدارى كه نعمت او را طاغى كرده باشد.
و بدان كه اطعام مؤمنان فضيلت بسيار دارد، و اطعام بسيار(11 ) مىبايد كرد، شايد كه در آن ميان مؤمنى باشد و فضيلت اطعام مؤمن را دريابند.
چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه مؤمن گرسنهاى را اطعام نمايد حق تعالى او را از ميوههاى بهشت اطعام نمايد. و هر كه مؤمن عريانى را بپوشاند حق تعالى از استَبرق(12 ) و حرير بهشت بر او پوشاند و ملائكه بر او صلوات فرستند مادام كه از آن جامه رشتهاى باقى باشد. و هر كه مؤمن تشنهاى را شربت(13 ) آبى بخوراند خدا از شراب سر به مهر بهشت به او بخوراند. و كسى كه اعانت مؤمنى كند يا غمى از او زايل گرداند حق تعالى او را در سايه عرش خود جا دهد در روزى كه بغير سايه عرش سايهاى نباشد.
1- حمل كارى بر محمل نيك كردن: معنى، تفسير، مقصود، نيت و توجيه نيك براى كارى (كه به ظاهر درست نيست) در نظر گرفتن. |
و به سند معتبر از حضرت امام على نقى صلواتالله عليه منقول است كه: حضرت موسى ابن عمران على نبينا و آله و عليهالسلام از خداوند خود سؤال نمود كه: الهى چه چيز است جزاى كسى كه مسكينى را اطعام نمايد خالص از براى رضاى تو؟ خطاب رسيد كه: يا موسى در روز قيامت امر مىكنم منادى را كه در ميان خلايق ندا در دهد كه او از آزاد كردههاى خداست از آتش جهنم.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: سه چيز است كه موجب رفع(1 ) درجات مؤمن مىگردد: به همه كس سلام كردن، و طعام به مردم خورانيدن، و در شب در هنگامى كه مردم در خواباند نماز كردن.
و از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه مؤمنى را سير كند بهشت براى او واجب شود.
و فرمود كه: من شخصى از مؤمنان را اطعام كنم نزد من بهتر است از اين كه صدهزار كس يا زياده از غير ايشان را اطعام كنم.
و به سند صحيح از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه سه نفر از مسلمانان را اطعام نمايد حق تعالى او را از سه بهشت اطعام نمايد در ملكوت آسمان: از جنهالفردوس، و جنت عدن، و طوبى - كه درختى است در بهشت كه حق تعالى در جنت عدن به دست قدرت خود غرس نموده.
و از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه مؤمنى را اطعام نمايد تا او را سير گرداند، هيچ يك از خلق خدا احصاى ثواب او نتوانند نمود، نه ملك مقرب و نه پيغمبر مرسل، مگر خداوند عالميان. بعد از آن فرمود كه: از جمله چيزهايى كه مغفرت را واجب و لازم مىگرداند اطعام مسلمان گرسنه است.
و به سند معتبر منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: هر كه مؤمنى را شربتى( 2) از آب بدهد در جايى كه قدرت بر آب داشته باشد( 3) حق تعالى به هر شربتى هفتادهزار حسنه به او كرامت فرمايد، و اگر در جايى باشد كه آب كمياب باشد چنان باشد كه ده بنده از فرزندان اسماعيل(4) را آزاد كرده باشد.
و به سند معتبر از حسين بن نُعيم(5 ) منقول است كه: حضرت صادق صلواتالله عليه از من پرسيد كه: آيا برادران مؤمن خود را دوست مىدارى؟ گفتم: بلى. فرمود كه: به فقيران ايشان نفع مىرسانى؟ گفتم: بلى. فرمود كه: بر تو لازم است كه دوست دارى كسى را كه خدا او را دوست مىدارد. والله كه تا ايشان را دوست ندارى نفع به ايشان نمىتوانى رسانيدن. آيا ايشان را به منزل خود دعوت مىنمايى؟ گفتم: بلى. هر وقت كه چيزى مىخورم البته دو كس يا سه كس يا كمتر يا بيشتر از ايشان با من مىباشند. فرمود كه: فضل ايشان بر تو زياده است از فضل تو بر ايشان. گفتم: فداى تو گردم! اطعام خود را به ايشان مىخورانم و بر بساط خود ايشان را مىنشانم و فضل ايشان بر من عظيمتر است؟! فرمود كه: بلى. چون ايشان داخل خانه تو مىشوند داخل مىشوند با آمرزش گناهان تو و عيال(6) تو، و چون بيرون مىروند مىبرند گناهان تو و عيال تو را.
و در حديث ديگر فرمود كه: داخل مىشوند با روزى فراوان، و بيرون مىروند با مغفرت گناهان تو.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه مؤمن مالدارى را طعام بخوراند برابر است با اينكه يكى از فرزندان اسماعيل را از كشتن خلاص كند؛ و هر كه مؤمن محتاجى را اطعام نمايد چنان است كه صد كس از فرزندان اسماعيل را از كشتن خلاص كرده باشد.
و در حديث ديگر فرمود كه: اطعام يك مؤمن نزد من بهتر است از آزاد كردن ده بنده و ده حج.
و حضرت رسول صلىالله عليه و آله نهى فرمود از اجابت نمودن فاسقان(7) به طعام ايشان.(8 )
1- رفع: بالا رفتن. |
در مذمت پرگوئى و سخن دروغ
يا أباذر كفى بالمرء كذبا أن يحدث بكل ما يسمع. يا أباذر ما من شىء أحق بطول السجن من اللسان.يا أباذر ان الله عز و جل عند لسان كل قائل، فليتق الله امرء، و ليعلم ما يقول. يا أباذر اترك فضول الكلام. و حسبك من الكلام ما تبلغ به حاجتك.
اى ابوذر حق تعالى نزد زبان هر گويندهاى است (يعنى بر گفتار هر كس مطلع است). پس بايد كه آدمى از خدا بترسد و بداند كه چه مىگويد، كه مبادا چيزى بگويد كه موجب غضب الهى گردد.
اى ابوذر ترك كن سخنهاى زيادتى و لغو را، و كافى است تو را از سخن آن قدر كه به سبب آن به حاجت خود برسى.
اى ابوذر از براى دروغ گفتن اين كس همين بس است كه هرچه بشنود نقل كند.
اى ابوذر هيچ چيز سزاوارتر نيست به بسيار محبوس داشتن و زندان كردن از زبان.
و سخن در فضل سكوت و ترك سخن باطل سابقا مذكور شد. و آنچه حضرت فرمودند كه هر شنيدهاى را نقل كردن دروغ است، ممكن است كه مراد آن باشد كه اگر به جزم( 1) نقل كنند دروغ است، بلكه اگر نقل كنند، بايد كه به قايلش(2 ) نسبت دهند.
چنانچه به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: چون حديثى يا سخنى نقل كنيد آن را نسبت دهيد به آن كسى كه به شما حديث كرده است، كه اگر حق باشد ثوابش از شما باشد، و اگر باطل و دروغ باشد گناهش بر او باشد.
و محتمل است كه مراد آن باشد كه نزد مردم، دروغگو مىشويد و به كذب( 3) مشهور مىشويد. هرچند وقتى كه به قايلش نسبت دهد دروغ نيست، اما كسى كه بسيار سخن نقل كرد و دروغ برآمد، اعتماد بر قولش نمىماند.
و ممكن است كه مراد آن باشد كه مىبايد كه سخنى كه نقل كنيد مأخذش را معلوم كنيد، و از مردمى كه بر قولشان اعتمادى نيست سخن نقل مكنيد، كه حرفهاى بىاصل را شنيدن و نقل كردن به منزله دروغ است در قباحت و شناعت. والله تعالى يعلم.
يا أباذر ان من اجلال الله تعالى اكرام ذى الشيبه المسلم، و اكرام حمله القرءان العاملين به، و اكرام السلطان المقسط.
اى ابوذر از جمله اجلال(4 ) و تعظيم(5 ) حق سبحانه و تعالى است گرامى داشتن مسلمانى كه ريشش سفيد شده باشد، و گرامى داشتن حاملان قرآن كه به احكام قرآن عمل نمايند، و گرامى داشتن پادشاه عادل.
مضامين اين كلمات شريفه در ضمن سه يَنبوع( 6) روشن مىگردد.
ينبوع اول: در بيان اكرام پيران مسلمانان است
بدان كه گرامى داشتن مسلمانان همگى لازم است خصوصا پيران ايشان. چون موى سفيد اثر رحمت الهى است و حق تعالى آن را حرمت مىدارد. پس حرمت داشتن آن تعظيم امر الهى نمودن است چنانچه در خُطَب(7) و احاديث بسيار وارد شده است كه: رحم كنيد خردان خود را، و تَوقير نماييد(8) پيران خود را.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: تبجيل(9 ) و تعظيم نماييد مشايخ(10) و پيران خود را، كه از تعظيم خداست تعظيم ايشان.
1- جزم: قطع و يقين (انگار كه خود ديده يا شنيدهاند). |
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: هر كه فضل و حرمت مرد پيرى را بداند و او را توقير و تعظيم نمايد حق تعالى او را از فزع اكبر روز قيامت ايمن گرداند.
و از حضرت صادق عليهالسلام به سند معتبر منقول است كه: سه چيزند كه به حق و حرمت ايشان جاهل نمىباشد مگر منافقى كه نفاقش معروف و ظاهر باشد: كسى كه در اسلام ريشش سفيد شده باشد، و حامل قرآن، و امام عادل.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه مؤمنى را گرامى دارد، اول خدا را گرامى داشته و بعد از او آن مؤمن را؛ و هر كه استخفاف كند(1) به مؤمن ريش سفيدى، حق تعالى كسى را بر او بگمارد كه پيش از مردن به او استخفاف نمايد.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: حق تعالى گرامى مىدارد مرد هفتاد ساله را، و شرم مىكند از پير هشتاد ساله كه او را عذاب كند.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه چهل سال عمر كرد، از ديوانگى و خوره و پيسى خدا او را ايمن مىگرداند. و هر كه پنجاه سال عمر كرد خدا حسابش را در قيامت سبك و آسان مىكند. و چون به شصت سال رسيد خدا او را توبه روزى مىكند. و چون به هفتاد سال رسيد اهل آسمان او را دوست مىدارند. و چون به هشتاد سال رسيد حق تعالى امر مىفرمايد كه حسناتش را بنويسند و گناهانش را ننويسند. و چون به نود سال رسيد گناهان گذشته و آيندهاش را مىآمرزند و مىنويسند كه او اسير خداست در زمين؛ و او را شفيع مىگردانند در اهل بيتش(2).
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: اول كسى كه موى سفيد در ريشش به هم رسيد حضرت ابراهيم بود. چون ديد، گفت: خداوندا اين چيست؟
وحى آمد كه: اين نور است و موجب توقير(3) است. گفت: خداوندا زياده گردان.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه يك موى سفيد در ريش او به هم رسد در اسلام، آن موى سفيد نورى خواهد بود براى او در قيامت.
ينبوع دويم: در بيان فضيلت قرآن و حامل آن و بعضى از فضايل آيات و سُوَر است
و اين مشتمل است بر چند ساقيه(4):
ساقيه اول: در فضيلت قرآن است
از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هرگاه مُلتَبِس(5) و مُشتبه(6 ) شود بر شما فتنهها مانند پارههاى شب تار، پس بر شما باد به قرآن. به درستى كه قرآن شفاعت كنندهاى است كه شفاعتش را قبول مىكنند. و با هر كه مجادله نمايد و حجت بر او تمام كند تصديقش مىنمايند. و هر كه آن را پيشواى خود گرداند او را به بهشت مىرساند. و هر كه آن را به پشت سر اندازد و به آن عمل ننمايد او را به سوى جهنم مىراند. راهنمايى است كه به بهترين راهها دلالت مىكند و كتابى است كه در آن تفصيل و بيان جميع احكام هست. آن را ظاهرى است و باطنى است. ظاهرش احكام الهى است و باطنش علوم نامتناهى است.
ظاهرش خوشاينده است و باطنش عميق است. آن را نجوم و كواكب هستند كه بر احكام الهى دليلاند(7). و بر آن نجوم، نجوم ديگر هستند كه مردم را به آن احكام مىرسانند (يعنى ائمه معصومين صلواتالله عليهم كه علم قرآن نزد ايشان است). عجايب قرآن را احصا نمىتوان نمود و غرايب آن هرگز كهنه نمىشود. در آن چراغهاى هدايت افروخته است و انوار حكمت از آن ظاهر است. راهنماست به سوى آمرزش گناهان، كسى را كه از آن بيابد اوصاف آمرزش را.
1- استخاف كردن: بىاحترامى كردن - كمتر از حد لازم احترام گذاشتن. |
پس بايد كه هر كس ديده خود را در قرآن به جولان( 1) درآورد و ديده دل خود را براى مطالعه انوار آن بگشايد تا از هلاكت نجات يابد و از ورطههاى ضلالت خلاص شود. به درستى كه تفكر نمودن موجب زندگانى دلهاى بيناست و در تاريكيهاى جهالت نور تفكر راهنماست. پس نيكو خود را خلاص كنيد و در فتنهها خود را مگذاريد.
و در حديث ديگر فرمود كه: قرآن هادى است در ضلالت، و بيان كننده است در كورى جهالت، و دستگيرنده است در لغزشها، و نور است در ظلمتها، و ظاهر كننده بدعتهاست( 2)، و نگاهدارنده از مهالك است، و در گمراهيها راهنماست، و بيان كننده فتنههاست، و رساننده است از دنيا به آخرت. و كمال دين شما در قرآن است و هيچ كس از آن عدول ننمود مگر به سوى آتش.
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: خداوند عزيز جبار كتاب خود را به سوى شما فرستاده است. راستگويى است كه به وعدههاى خود وفا مىنمايد و مشتمل است بر احوال و اخبار شما و اخبار گذشتهها و اخبار آيندهها و اخبار آسمان و زمين. اگر آن كسى كه علمش را مىداند شما را خبر دهد به آنچه در قرآن است از اخبار غيب و علوم بىانتها، تعجب خواهيد كرد.(3 )
و به اسانيد متواتره از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: از ميان شما مىروم و دو چيز عظيم در ميان شما مىگذارم: يكى كتاب خدا كه ريسمانى است آويخته از آسمان به زمين، و ديگرى عترت و اهل بيت من. پس ببينيد كه با ايشان چگونه سلوك خواهيد كرد و حرمت ايشان را چون خواهيد داشت.
ساقيه دويم: در بيان فضيلت حاملان قرآن است
به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: ديوانها(4) كه در قيامت حساب مىكنند سه ديوان است: ديوان نعمتها، و ديوان حسنات، و ديوان گناهان. پس چون ديوان نعمت و ديوان حسنات را برابر كنند نعمتها تمام حسنات را فراگيرد و ديوان گناهان باقى ماند. پس فرزند آدم را طلبند كه گناهانش را حساب كنند. در اين حال قرآن به بهترين صورتها بيايد و در پيش آن مرد روان شود و گويد: خداوندا منم قرآن. و اين بنده مؤمن توست كه خود را به تعب( 5) مىانداخت به تلاوت من، و در درازى شب مرا به ترتيل(6 ) مىخواند، و چون مرا در تهجد(7 ) مىخواند آب از ديدهاش جارى مىشد. خداوندا او را راضى كن چنان كه مرا راضى كرده. پس خداوند عزيز جبار فرمايد كه: اى بنده من دست راستت را بگشا. پس پر كند حق تعالى آن را از رضا و خشنودى خود، و دست چپش را پر كند از رحمت خود. پس به او گويد كه: اينك بهشت از براى تو مباح است. قرآن بخوان و بالا رو. پس هر يك آيه كه بخواند يك درجه بالا رود. و در حديث ديگر فرمود كه: حق تعالى به قرآن خطاب فرمايد كه: به عزت و جلال خودم سوگند كه امروز گرامى دارم هر كه تو را گرامى داشته، و خوار كنم هر كه تو را خوار كرده.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: قرآن را ياد گيريد. به درستى كه قرآن در قيامت مىآيد به نزد حامل خود(8) به صورت جوان بسيار خوشرو، و مىگويد كه: منم آن قرآنى كه به سبب من شبها بيدار مىبودى و در روزهاى {داغ} به سبب روزه خود را تشنه مىداشتى، و به سبب كثرت تلاوت من آب دهانت خشك مىشد و آب ديدهات جارى مىشد. امروز با توام هر جا كه مىروى. و هر كه تجارتى كرده امروز از پى تجارت خود رود، و من به عوض تجارت جميع تاجرانم براى تو. بشارت باد تو را كه به زودى كرامت الهى به تو مىرسد. پس تاجى مىآورند و بر سرش مىگذارند،
1- جولان: جَولان - گشتن - گرديدن. |
و نامه امان از عذاب را به دست راستش مىدهند و نامه مخلد بودن در بهشت را به دست چپش مىدهند، و دو حله بر او مىپوشانند و به او مىگويند كه: قرآن بخوان و بالا رو. و به عدد هر آيه به درجهاى بالا مىرود. و پدر و مادرش را دو حله مىپوشانند اگر مؤمن باشند، و مىگويند به ايشان كه: اين براى آن است كه به فرزند خود تعليم قرآن كرديد.
و حضرت على بن الحسين صلواتالله عليه فرمود كه: بر شما باد به قرآن. به درستى كه حق تعالى بهشت را يك خشت از طلا و يك خشت از نقره خلق فرموده، و به جاى گِل مُشك خوشبو، و به عوض خاك زعفران، و به جاى سنگريزه مرواريد در آن مقرر گردانيد و درجاتش را به عدد آيات قرآن گردانيد. پس كسى كه قرآن خوانده باشد به او مىگويند كه: بخوان و بالا رو. و هيچ كس در بهشت درجهاش از او بالاتر نيست مگر پيغمبران و صديقان.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: اشراف و بزرگان امت من حاملان قرآناند، و جمعى كه در شب عبادت مىكنند.
و در حديث ديگر فرمود كه: حاملان قرآن بزرگان اهل بهشتاند.
و فرمود كه: خدا عذاب نمىفرمايد دلى را كه قرآن را حفظ نمايد.
و به سند معتبر از آن حضرت صلىالله عليه و آله منقول است كه: اهل قرآن در اعلاى درجات بهشتاند بعد از پيغمبران. پس ضعيف و حقير مشماريد اهل قرآن را، و حق ايشان را سهل مدانيد كه ايشان را نزد حق تعالى منزلت رفيع هست.
ساقيه سيم: در بيان صفات قُراى قرآن و اصناف ايشان است
بدان كه حامل قرآن را بر چند معنى اطلاق مىكنند و چند قسم مىباشند:
اول آن است كه: لفظ قرآن را درست ياد گيرد. و اين اول مراتب حاملان قرآن است.
و در اين مرتبه تفاضل( 1) به زيادتى علم قرائت و دانستن آداب و محسنات( 2) قرائت مىباشد، و به زيادتى حفظ كردن و در خاطر داشتن سور( 3) و آيات قرآنى.
دويم: دانستن معانى قرآن است. و در زمان سابق چنين مقرر بوده است كه قاريان قرآن تعلم معانى آن نيز مىنمودهاند. و اين مرتبه از دانستن لفظ بالاتر است. و تفاضل در اين مرتبه به زيادتى و نقصان فهم معانى قرآن از ظهور(4 ) و بطون( 5) مىباشد.
سيم: عمل نمودن به احكام قرآن و متخلق شدن(6 ) به اخلاقى است كه قرآن بر مدح آنها دلالت دارد، و خالى شدن از صفاتى است كه بر مذمت آنها دلالت دارد. پس حامل حقيقى قرآن كسى است كه حامل الفاظ و معانى قرآن گرديده باشد و به صفات حسنه آن خود را آراسته باشد.
و بدان كه قرآن خوان احسان معنوى خداوند رحمان است چنانچه از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: القرءان مأدبه الله. يعنى: قرآن خوان نعمت خداست. و خوان كريمان جامع مىباشد و درخور هر كس نعمت در آن مىباشد. سبزى و تره مىدارد و الوان حلوا و نفايس( 7) مىدارد. لهذا هيچ كس نيست كه از قرآن بهرهاى نداشته باشد. جمعى كثير از راه كتابت لفظش بهرههاى دنيوى و اخروى مىبرند حتى آن كس كه مركبش را به عمل مىآورد، و آن كسى كه كاغذش را مىسازد، و آن كاتبى كه مىنويسد، و كارفرمايى كه مزد مىدهد و غير ايشان از جماعتى كه در كتابت قرآن دخيل مىباشند، اگر از براى خدا كنند بهره دنيا و آخرت مىبرند، و اگر از براى دنيا كنند بهره دنيوى مىبرند. و جمعى از تعليم و تعلم لفظش بهرههاى دنيوى و اخروى مىبرند.
و صاحبان هر علم از علوم نامتناهى را بهرهاى از قرآن هست چنانچه صَرفى(8 )، وجوه تصاريف(9 ) و اشتقاقاتش(10 ) استنباط مىنمايد(11)، و نحوى(12 ) از انحاى تراكيبش(13 ) استشهاد مىنمايد(14)، و معانى بيانى(15)، از نكات غريبهاش فايدهمند مىشود، و اصحاب بلاها از بركات آيات كريمهاش به تلاوت
1- تفاضل: فضيلت - برترى. |
كردن و نوشتن نفع مىيابند، و ارباب مطالب دنيوى و اخروى به آيات و سورش پناه مىبرند و مطلب خود را مىبايند. و يك راه اعجاز قرآن تأثيرات غريبه آيات و سور آن است. و ارباب تكسير(1 ) و اصحاب عدد(2 ) و غير ايشان همه به قرآن پناه مىبرند. و از راه معانى غريبهاش جميع صاحبان علوم مختلفه منتفع مىشوند از متكلم(3) و حكيم(4) و فقيه(5) و اصحاب رياضى و صاحبان علوم اخلاق و طبيبان و اصحاب اكسير(6 ) و منشيان(7) و شعرا و ادبا(8)، و غيرايشان از جماعتى كه از ظاهر قرآن بهرهاى دارند. و از هر بطنى از بطون قرآن جمعى كه قابل آن هستند از اصحاب عرفان(9 ) و ارباب ايقان(10 )، فوايد و حكم و معارف نامتناهى مىيابند.
پس حامل كامل قرآن مجيد جمعىاند كه جميع بهرههاى قرآن را بر وجه كمال داشته باشند. و ايشان حضرت رسول و اهل بيت كرام او صلواتالله عليهم اجمعيناند. زيرا كه معلوم است به احاديث متواتره كه لفظ قرآن مخصوص ايشان است و قرآن تمام كامل نزد ايشان است، و علوم قرائتى(11) كه در ميان است(12) هم به اتفاق به حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منسوب است.
و ايضا احاديث متواتره وارد است كه: معنى قرآن را كسى بغير ايشان نمىداند. و علم ماكان و ما يكون(13) تا روز قيامت، و جميع شرايع و احكام در قرآن هست، و علمش نزد ايشان مخزون(14) است. و قرآن را هفت بطن يا هفتاد بطن است و علم جميع آن بطون نزد ايشان است. و همچنين عمل نمودن به جميع احكام و شرايع قرآن مخصوص ايشان است چون از جميع خطاها معصوماند و به جميع كمالات بشرى متصفاند.
1- ارباب تكسير: آنها كه اهل علم تكسير هستند. تكسير نام ديگر علم جفر است. |
و ايضا اكثر قرآن در مدح ايشان و مذمت مخالفان ايشان است چنانچه وارد شده است كه: ثلث قرآن در شأن ماست، و ثلث آن در مذمت دشمنان ماست، و ثلث ديگر آن فرايض و احكام است.(1 )
و اين معنى نيز ظاهر است كه مدح هر صفت كمالى كه در قرآن واقع است به مدح صاحب آن صفت برمىگردد، و صاحب آن صفت بر وجه كمال ايشاناند؛ و مذمت هر صفت نقصى كه وارد شده است به مذمت صاحبان آن صفات برمىگردد كه دشمنان ايشاناند. و چون قرآن شخصى(2) نيست قائم به ذات(3) بلكه عرضى(4) است كه در مجالى(5) مختلفه ظهورات مختلف مىدارد، چنانچه پيوسته در علم واجبالوجود بوده و از آنجا در لوح ظاهر گرديده، و از آنجا به روح حضرت جبرئيل منتقل گرديده، و از جانب خدا بلاواسطه و به واسطه جبرئيل در نفس مقدس نبوى ظاهر گرديده، و از آنجا به قلوب اوصيا و مؤمنان درآمده و در صورت كتابتى ظهور نموده، پس اصل قرآن را حرمتى است، و به سبب آن در هر جا كه ظهور كرده آن محل را حرمتى بخشيده. و در هر جا كه ظهورش زياده است موجب حرمت آن چيز بيشتر گرديده. پس هرگاه آن نقشهاى مركب و لوح و كاغذى كه بر آن نقش بسته و جلدى كه مجاور آنها گرديده، با اين كه پستترين ظهورات اوست، آن قدر حرمت به آنها بخشيده كه اگر كسى خلاف آدابى نسبت به آنها به عمل آورد كافر مىشود، پس قلب مؤمنى كه حامل قرآن گرديده حرمتش زياده از نقش و كاغذ قرآن خواهد بود. چنانچه وارد شده است كه: مؤمن حرمتش از قرآن بيشتر است. و از مضامين و اخلاق حسنه قرآن هر چند در مؤمن بيشتر ظهور كرده موجب احترام او زياده گرديده، و هر چند خلاف آن اوصاف از نقايص و معاصى و اخلاق ذميمه ظهور كرده موجب نقصان ظهور قرآن و نقص حرمت گرديده.
پس اين مراتب ظهورات قرآن و اوصاف آن زياده مىگردد، تا چون به مرتبه جناب بارفعت نبوى و اهل بيت كرام او مىرسد مرتبه ظهورش به نهايت مىرسد. چنانچه در وصف حضرت رسول صلىالله عليه و آله وارد شده است كه: كان خلقه القرءان. يعنى: خلق آن حضرت قرآن بود.
بلكه اگر به حقيقت نظر كنى قرآن حقيقى ايشاناند كه محل لفظ قرآن و معنى قرآن و اخلاق قرآناند، چنانچه دانستى كه قرآن چيزى را مىگويند كه نقش قرآن در آن باشد و نقش كامل قرآن به حسب معنى و لفظ در قلوب مطهره ايشان حاصل است. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه بسيار مىفرمودند كه: منم كلام الله ناطق(6).
و اين است معنى آن حديث كه حضرت صادق صلواتالله عليه فرمود در حديث طولانى كه: قرآن به صورت نيكويى به صحراى محشر خواهد آمد و شفاعت حاملان خود خواهد كرد. راوى پرسيد كه: آيا قرآن سخن مىتواند گفت؟ حضرت تبسم نمود و فرمود كه: خدا رحم كند ضعيفان شيعيان ما را كه آنچه از ما مىشنوند تسليم مىكنند و اذعان مىنمايند.
بعد از آن فرمود كه: نماز، شخصى است و صورتى دارد و خلقتى دارد و امر و نهى مىكند.
راوى مىگويد كه: صورت من متغير شد و گفتم: اين سخن را در ميان مردم نقل نمىتوانم كرد. حضرت فرمود كه: هر كه ما را به نماز نشناسد حق ما را نشناخته و انكار حق ما كرده.
بعد از آن فرمود كه: مىخواهى سخن قرآن را به تو بشنوانم؟ گفت: بلى. فرمود كه: در قرآن است كه: نماز نهى مىكند از فحشا(7) و منكر(8 )، و ذكر خدا بزرگتر است.(9) حضرت فرمود كه: چون نماز نهى مىكند، پس سخن مىگويد. و فحشا و منكر مردى چندند. و ماييم ذكر خدا، و ما بزرگتريم.
چون اين مطلب در حل اخبار اهل بيت عليهمالسلام بسيار دخيل است اگر زياده از اين توضيح نماييم اصوب(10 ) است.
1- حدود يك سوم قرآن توصيف نيكان است. نيكان به خاطر ويژگيهاى نيك خود نيكاند. اين ويژگيها در هر عصر و نسل تكرار شود، آن توصيفها در آن عصر يا نسل نيز صادق است. پيامبر و ائمه و دوستان و دوستداران پيامبر و ائمه نيز داراى اين ويژگيها هستند و بنابراين توصيفهاى قرآن از نيكان درباره آنها نيز صادق است. به همين نحو درباره بدان و بدكاران كه قرآن از آنها سخن رانده است، مىتوان گفت و حكم آن را به عمرها و نسلهاى بعد جريان داد. |
بدان كه هر چيز را صورتى و معنيى و جسدى و روحى است، خواه اخلاق و خواه عبادت و خواه غير آنها. و جمعى كه حَشويهاند(1)، به ظاهرها دست زدهاند و پا از آن به در نمىگذارند و خود را از بسيارى از حقايق محروم گردانيدهاند. و جمعى به بواطن(2) و معانى چسبيدهاند و از ظواهر دست برداشتهاند و به سبب اين ملحد(3) شدهاند. و صاحب دين آن است كه هر دو را به سمع يقين بشنود و هر دو را اذعان نمايد. مثل اين كه بهشت را صورتى است كه عبارت از در و ديوار و درخت و انهار(4) و حور(5) و قصور(6 ) است. و معنى بهشت، كمالات و معارف و قرب و لذات معنوى است كه در بهشت صورى مىباشد. حشوى مىگويد كه: در بهشت بغير لذت خوردن و آشاميدن و جماع كردن معنى ندارد. ملحد مىگويد كه: بهشت در و ديوار و درختى نمىدارد. همان لذتهاى معنوى را به اين عبارات تعبير كردهاند. و به اين سبب منكر ضرورى دين گرديده و كافر شده است. اما صاحب يقين مىداند كه هر دو حق است، و در ضمن آن لذتهاى صورى، لذتهاى معنوى حاصل مىشود چنانچه در اول كتاب اشاره به اين معنى كرديم.
و همچنين در باب صراط واقع شده است(7) كه: صراط دين حق است. و واقع شده است كه: اهل بيت صراط مستقيماند. و وارد شده است كه: صراط، محبت على بن ابىطالب است. و واقع شده است كه: صراط جِسرى(8) است بر روى جهنم. همه حق است زيرا كه صراط آخرت نمونه صراط دنياست و در دنيا فرمودهاند كه بر صراط دين حق و ولايت اهل بيت مستقيم مىبايد بود. و از چپ و راست شعبههاى بسيار از مذاهب مختلفه و گناهان كبيره هست كه هر كه متوجه آنها مىشود از اين صراط به در مىرود.
و اين صراط راهى است در نهايت باريكى و دقت و نازكى، و كمينگاهها دارد كه شياطين بر آن رخنهها(9) در كمين نشستهاند، و عقبهها(10) از عبادات شاقه(11 ) و ترك معاصى دارد كه بسيار كسى از آن عقبهها راه را گم كردهاند. و نمونه اين صراط بعينه(12) صراط آخرت است كه در نهايت باريكى و دقت(13) و دشوارى است و بر روى جهنم مىگذارند. پس كسى كه پيوسته در اين صراط مستقيم بوده در آن صراط راست به بهشت مىرود. و هر كه به سبب اعتقاد فاسدى يا كبيره هلاك كنندهاى از اين صراط به در رفته به همان عقبه و كمينگاه كه مىرسد، پايش از آن صراط مىلغزد و به جهنم مىافتد.
و همچنين مارها و عقربهاى دوزخ صورت اخلاق ذميمه است، و درختها و حور و قصور صورت و ثمره افعال حسنه است.
و همچنين نماز را در دنيا روحى و بدنى هست. بدن نماز آن افعال مخصوصه است، و روح نماز ولايت على بن ابىطالب و اولاد اوست. و كار روح آن است كه جسد را باقى مىدارد و منشأ حركات و آثار بدن مىگردد. پس نماز بىولايت چون موجب كمالى نمىگردد و باعث قرب نمىشود و از عذاب نجات نمىبخشد، مانند بدن مرده است. پس ولايت روح آن است. و چون نماز كامل از ايشان صادر مىشود، و اگر از ديگرى صادر شود به بركت ايشان مىشود، پس بقاى نماز به ايشان است. به اين سبب خود، روح نمازند. و چون وصف نماز در ايشان كامل گرديده و خلق ايشان شده، گويا با نماز متحدند.
پس همچنان كه لفظ انسان را بر بدن آدمى و بر روح، و بر روح يا بدن - هر سه - اطلاق مىنمايند، همچنين نماز را بر اين افعال، و بر آن ذوات مقدسه، و بر آن ذوات با اتصاف به اين صفت اطلاق مىنمايند. پس نماز كه در قرآن واقع مىشود، ظاهرش - كه افعال است - مراد است و باطنش - كه ولايت است - مراد است، و منافات با يكديگر ندارند.
1- حشويه: كسانى كه تنها به معانى ظاهرى كلمات اكتفا مىكنند و بنابراين در آنجا كه اهل زبان معنى ديگرى غير از معنى ظاهرى كلمه يا معنى مجموع كلمات از يك جمله يا عبارت مىفهمند، آنها به معنى ديگرى خلاف عقل، عرف يا شرع قايل مىشوند. مثلا از برخى آيات و تعابير قرآن چنين برداشت مىكنند كه خداوند جسم است يا شبيه موجوداتى ديگر است. |
و جمعى از ملاحدء(1) اسماعيله(2) به سبب اين كه اين احاديث را نفهميدهاند انكار عبادات كردهاند و كافر شدهاند و مىگويند: نماز كنايه از شخصى است، و روزه كنايه از شخصى است، و اين اعمال در كار نيست. و جمعى از حشويه به جانب تفريط(3) افتاده، انكار اين احاديث كردهاند و رد كردهاند.
و همچنين ايمان چون به حضرت اميرالمؤمنين كامل گرديده، و آن حضرت بر وجه كمال به آن متصف است، و بقاى ايمان به بركت آن حضرت است، و ولايتش ركن اعظم ايمان است، و ايمان در جميع اعضا و جوارحش سرايت كرده، و پيوسته از آثار و افعالش انوار ايمان مشاهده مىشود، اگر ايمان بر آن حضرت اطلاق كنند در بطن قرآن بعيد نيست.
و همچنين مخالفان ايشان در باب كفر و معاصى چنيناند.
پس روح و معنى و محل حقيقى صلات و ايمان و زكات و غير آنها از عبادات، على ابن ابىطالب و فرزندان اويند، و روح و معنى و محل حقيقى فحشا و منكر و فسوق و عِصيان، ابوبكر و عمر و عثمان و ساير دشمنان ايشاناند كه به سبب ايشان كفر و معاصى باقى مانده و در ايشان كامل بوده.
و همچنين كعبه را حرمت دادهاند براى اين كه محل فيوض الهى و معبد دوستان خداست. و دلهاى ائمه معصومين و دوستان ايشان كه محل معرفت و محبت و ياد خداست از كعبه اشرف(4 ) است و كعبه حقيقى ايشاناند. اما نبايد كه كسى انكار حرمت اين كعبه ظاهر بكند يا انكار حج كند تا كافر شود، بلكه مىبايد كه اول به كعبه ظاهر رود و بعد از آن به كعبه باطن رود و از انوار هر دو بهرهمند شود.
چنانچه به اسانيد معتبره از حضرت امام جعفر صادق و امام محمد باقر صلواتالله عليهما منقول است كه فرمودند كه: اين سنگها را براى اين بنا كردهاند كه مردم بيايند به طواف و به وسيله اين طواف به خدمت ما برسند و معالم(5) دين خود را از ما ياد گيرند و ولايت خود را بر ما عرض نمايند.
زياده از اين معنى را در اين مقام بسط نمىتوان داد. اما اگر ادراك اين معنى درست نمودهاى بسيارى از مشكلات اخبار بر تو ظاهر مىگردد، و معنى نهى كردن نماز را مىفهمى كه هم نماز، خودش در كسى كه كامل شد موجب قرب مىشود و از معاصى و متابعت ارباب معاصى نهى مىفرمايد و منع مىكند، و هم ائمه معصومين كه روح نمازند نهى مىكنند. بلكه همان معنى نمازى كه در ايشان كامل گرديده و موجب اعلاى(6)مراتب قرب ايشان گرديده، به زبان ايشان متكلم است و تو را منع مىنمايد.
زياده از اين سخن در اين مقامات نازك(7) گفتن، موهم معانى كفرآميز مىشود. رجوع مىكنيم به نقل اخبارى كه در وصف حاملان قرآن وارد شده است.
به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: قاريان قرآن بر سه قسماند: يكى شخصى است كه قرآن خوانده است، و آن را سرمايه دنياى خود كرده است، و وسيله جلب فوايد و اموال از پادشاهان گردانيده است، و به قرآن بر مردم استطاله(8 ) و زيادتى و فخر مىكند.
و شخص ديگر آن است كه قرآن خوانده است، و حروف آن را حفظ(9 ) و ضبط نموده(10)، و حدود و احكامش را ضايع ساخته است، و همين(11 ) در راست كردن(12 ) لفظش سعى مىنمايد. خدا اين جماعت را در ميان حاملان قرآن بسيار نكند.
و شخص ديگر آن است كه قرآن خوانده، و دواى قرآن را بر دردهاى دل خود گذاشته، و شبهايش را به قرآن بيدار داشته، و به سبب قرآن روزها تشنه مانده به روزه داشتن، و به قرآن بر پا ايستاده است در مساجد و جاهاى نماز، و در شبها پهلو از رختخواب تهى كرده است به سبب قرآن. پس به بركت اين جماعت
1- ملاحده: جمع ملحد - كافران. |
خداوند عزيز جبار دفع مىنمايد بلاها را، و به اين جماعت غلبه مىدهد مسلمانان را بر دشمنان، و به اين جماعت حق تعالى باران از آسمان مىفرستد. والله كه اين جماعت در ميان قاريان قرآن كمترند از گوگرد احمر(1).
و به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: سزاوارترين مردم به تخشع(2 ) و تضرع(3 ) در آشكار و پنهان حامل قرآن است، و سزاوارترين مردم در پنهان و آشكار به نماز و روزه حامل قرآن است. بعد از آن به آواز بلند ندا فرمودند كه: اى حامل قرآن! به سبب قرآن تواضع و فروتنى كن تا خدا تو را بلندمرتبه گرداند، و به قرآن طلب عزت از مردم مكن كه خدا تو را ذليل مىگرداند، و متزين(4) شو به قرآن از براى خدا تا خدا تو را زينت بخشد. و آن را براى مردم زينت خود مكن كه خدا تو را معيوب و بدنما گرداند.
به درستى كه هر كه قرآن را ختم نمايد چنان است كه گويا پيغمبرى را در ميان دو پهلوى او جا دادهاند بدون آن كه وحى به او بيايد. و كسى كه تمام قرآن را خوانده باشد سزاوار از براى او آن است كه با جاهلان جهالت نكند، و در ميان جمعى كه به غضب مىآيند او به غضب نيايد و زود از جا به در نرود. بلكه بايد عفو كند و بپوشاند و درگذرد و حلم كند از براى تعظيم(5) قرآن. و كسى را كه قرآن به او عطا كرده باشند و گمان كند كه خدا به كسى از خلق چيزى بهتر از آنچه به او كرامت فرموده داده است از اموال و اسباب دنيا، پس به تحقيق كه عظيم شمرده است چيزهايى را كه خدا حقير شمرده است، و حقير دانسته است چيزى را كه خدا عظيم گردانيده است.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه قرآن را بخواند و با خواندن قرآن حرامى بياشامد، يا محبت دنيا و زينتهاى آن را بر قرآن اختيار كند، مستوجب غضب الهى گردد، مگر آن كه توبه كند. و اگر بىتوبه بميرد در قيامت قرآن بر او حجت خود را تمام كند كه او را عذرى نماند.
ساقيه چهارم: در بيان آداب خواندن قرآن است
و آن مشتمل است بر شرايط بسيار:
اول: ترتيل در قرائت است.
چنانچه حق تعالى مىفرمايد كه: و رتل القرءان ترتيلا(6): ترتيل كن در قرائت قرآن ترتيل كردنى.
و ترتيل، قدرى از آن واجب است و قدرى مستحب. ترتيل واجب به حسب مشهور آن است كه حروف را از مخارج(7) ادا نمايد و حفظ احكام وقف و وصل بكند، كه اگر دو كلمه را متصل به يكديگر خواند و فاصله در ميان به قطع نفس يا سَكت طويل(8 ) نكند، كلمه اول را ساكن نخواند بلكه آخرش را به اول كلمه لاحق(9) وصل كند، و اگر وقف كند(10 ) بر كلمهاى، وقف به حركت نكند(11).
چنانچه منقول است كه: از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه سؤال نمودند از معنى ترتيل. فرمود كه: ترتيل حفظ وقفهاست، و ادا نمودن حرفهاست از مخارج.
و ترتيل مستحب، شمرده خواندن و به تأنى خواندن قرآن است به حيثيتى كه حروف در يكديگر داخل نشود كه خوب ممتاز(12 ) نشود. و بسيار هم پاشان(13 ) نخواند كه حروف از هم بپاشد و اتصال كلام برطرف شود، با رعايت صفات حروف و مدها و اقسام وقفها كه از كتب قرائات، تفاصيل آنها معلوم مىشود. و اين معانى را نيز داخل در آنچه حضرت فرمودهاند مىتوان كرد.
1- گوگرد احمر: گوگرد سرخ - نوعى كمياب از گوگرد. |
و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است كه از تفسير ترتيل پرسيدند، فرمودند كه: حروف را خوب ظاهر گردان، و تند مخوان به نحوى كه عربان شعر را مىخوانند و از هم مپاش حرفها را مانند ريگى كه پاشند. وليكن به فزع(1) و خوف آوريد (يا: بكوبيد)(2 ) به خواندن قرآن دلهاى سخت را. و چنان نباشد كه همت بر آخر سوره گماريد(3) و تند بخوانيد كه زود تمام شود.
دويم: به تدبر و تفكر خواندن، و متوجه معانى آن گرديدن، و به رقت(4) و خشوع خواندن است.
و بايد كه از مواعظ قرآن متذكر شود، و از احوال گذشتگان عبرت گيرد، و چون به آيه رحمتى رسد از خدا بطلبد، و چون به آيه عذابى برسد استعاذه نمايد(5).
چنانچه به اسانيد بسيار از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه و ساير ائمه صلواتالله عليهم منقول است كه: خيرى نيست در قرائتى كه در آن تدبر نباشد.
و از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: قرآن به حزن نازل شده است؛ پس آن را به حزن بخوانيد.
و از حَفص(6) منقول است كه: حضرت امام موسى صلواتالله عليه از شخصى پرسيدند كه: بقاى در دنيا را مىخواهى؟ گفت: بلى. فرمود كه: چرا؟ گفت: از براى خواندن قل هو الله أحد(7). پس حضرت بعد از زمانى فرمودند كه: اى حفص هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد و قرآن نداند، در قبر او را حق تعالى تعليم قرآن مىفرمايد تا درجات او را بلند گرداند. زيرا كه درجات بهشت به قدر آيات قرآن است؛ به قارى مىگويند كه:بخوان و بالا رو. پس هر آيهاى كه مىخواند يك درجه بالا مىرود. حفص گفت كه: كسى را نديدم كه خوفش با اميدش زياده از آن حضرت باشد. و چون قرآن مىخواندند، به حزن و اندوه مىخواند{ند} و به نحوى مىخواندند كه گويا به مشافهه(8) با كسى خطاب مىكنند.
و از رجاء بن ضحاك(9) منقول است كه: حضرت امام رضا صلواتالله عليه در راه خراسان چون به ميان رختخواب مىرفتند تلاوت بسيار مىفرمودند، و چون به آيهاى مىرسيدند كه در آن ذكر بهشت يا دوزخ بود مىگريستند و از خدا سؤال بهشت و استعاذه از جهنم مىنمودند. و چون در نماز سوره قل هو الله احد مىخواندند بعد از أحد(10)1 آهسته مىگفتند: الله أحد(11). و چون سوره را تمام مىكردند سه مرتبه مىگفتند:كذلك الله ربنا(12). و چون سوره قل يا أيها الكافرون(13) مىخواندند بعد از لفظ كافرون آهسته مىگفتند: يا أيها الكافرون(14 ). و چون از سوره فارغ مىشدند سه مرتبه مىفرمودند: ربى الله و دينى الاسلام(15). و چون از سوره والتين و الزيتون(16) فارغ مىشدند مىخواندند كه: بلى؛ و أنا على ذلك من الشاهدين(17 ). و چون سوره لا أقسم بيوم القيامه(18) مىخواندند، بعد از فارغ شدن، مىفرمودند: سبحانك اللهم
1- فزع: ترس - بيم - هراس - ناله و زارى. |
بلى(1 ). و چون از سوره فاتحه(2 ) فارغ مىشدند مىفرمودند كه: الحمد لله رب العالمين( 3). و چون سبح اسم ربك الأعلى(4) مىخواندند، بعد از أعلى، مىفرمودند آهسته كه: سبحان ربى الأعلى(5 ).
و در هر جاى قرآن كه يا أيها الذين ءامنوا(6 ) مىخواندند آهسته مىفرمودند كه: لبيك اللهم لبيك( 7).
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هرگاه يكى از مسبحات را خوانيد بگوييد: سبحان الله الأعلى( 8). و مسبحات سورهاى چندند كه در اولشان يسبح يا سبح يا سبح(9) است. و چون بخوانيد كه: ان الله و ملائكته يصلون على النبى(10)، صلوات بفرستيد خواه در نماز باشد و خواه در غيرنماز. و چون سوره والتين(11 ) خوانيد در آخرش بگويد: و نحن على ذلك من الشاهدين(12). و چون قولوا ءامنا(13) بخوانيد بگوييد: ءامنا بالله(14). و تتمه(15 ) آيه را بخوانيد تا مسلمين(16).
و به سند معتبر ديگر منقول است كه: حضرت امام رضا صلواتالله عليه در هر سه روز يك ختم قرآن مىفرمودند و مىگفتند كه: اگر خواهم، در كمتر از سه روز ختم مىتوانم كرد وليكن به هيچ آيهاى نمىگذرم هرگز مگر آن كه در معنى آن آيه تفكر مىنمايم و در سبب نزولش تأمل مىكنم و به ياد مىآورم كه در چه وقت نازل گرديده. لهذا در هر سه روز يك ختم مىكنم.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: چون سوره قل يا ايها الكافرون مىخواندند، بعد از لا أعبد ما تعبدون(17 ) مىگفتند: أعبد ربى(18 ). و بعد از اتمام سوره مىفرمودند كه: دينى الاسلام. عليه أحيا و عليه أموت ان شاء الله(19 ).
و از حضرت على بن الحسين صلواتالله عليه منقول است كه: آيات قرآنى خزينههاى حكمت ربانى است. پس در هر خزانه را كه مىگشايى بايد كه در آن نظر نمايى و به تفكر، جواهر معانى و حكمتها را بيرون آورى.
و در روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه فرمود كه: اگر هر كه در مابين مشرق و مغرب است بميرند، بعد از آن كه قرآن با من باشد، وحشت به هم نمىرسانم.
و چون آن حضرت مالك يوم الدين(20 ) را مىخواندند، تكرار مىفرمودند به حدى كه نزديك بود كه هلاك شوند.
و الحق(21 ) چگونه وحشت به هم رساند كسى كه انيس او خداوند عالميان باشد، و چون خواهد سخن بگويد، با خداوند خود سخن گويد و مناجات كند و راز بگويد. و اگر خواهد كسى با او سخن گويد، قرآن بخواند. كه گاهى خدا با او خطاب فرمايد، و خود را مخاطب به آن خطابها دانسته لبيك در جواب گويد: و گاهى پيغمبران با او سخن گويند، و خطابهاى ايشان را چنان داند كه از ايشان مىشنود. بلكه آن جماعت كه پيغمبران با ايشان سخن مىگفتهاند كور و كرى چند بودهاند، و كسى كه آگاه است، مخاطب به خطاب ايشان بيشتر است زيرا كه خطابهاى ايشان براى جميع عالميان عام است.
1- ترجمه: چرا؛ تو پيراستهاى {از هر كاستى} خداوندگار من! (پاسخ آيه آخر سوره قيامه (75) كه در آن آمده است: آيا آن {خداوند} قادر بر اين نيست كه مردگان را زنده كند؟) |
و گاهى حق تعالى براى او قصه مىخواند و احوال گذشتگان را براى او نقل مىكند، و از شادى اين كرامت نزديك است كه قالب تهى كند.
و گاهى خوان نعمتهاى الوان بهشت از برايش مىكشد. و آن كه عارف است، چون از نعمتهاى بهشت براى اين لذت مىبرد كه از دوست به او مىرسد، از وعدهاش نيز همان لذت مىبرد، بلكه بيشتر. و محبان، نشئه شراب طهور(1) بهشت را در اين نشئه بيشتر مىيابند. و گاهى اوصاف خود را براى او بيان مىفرمايد و او را در گلستانهاى صفات كماليه خود به سير مىدارد. گاهى در گلستان رحمانيت تكليف سير مىكند كه چه خوانهاى مملو از الوان نعمت براى كافر و مسلمان كشيده، و چه نعمتهاى خفى و جلى بر عاصيان و گناهكاران دارد. و گاهى به سير گلستان رحيميت مىفرستد كه چه لطفهاى خاص و شفقتهاى بىاندازه نسبت به دوستان خود فرموده. و گاهى به سير بوستان رازقيت مىبرد او را كه هيچ برگ و گياهى نيست كه بهره خاصى از خوان رازقيت او نداشته باشد. حتى آن برگ ضعيفى كه در منتهاى درخت است قدرى از روزى بر آن مقدر است كه ريشهاى كه دهگز(2) در زمين فرو رفته و دهان گشاده از آب و خاك به دهان خود مىكشد، چه قدر به آن برسد و زياده و كم نرسد.
و گاهى به سير گلستان قدرتهاى نامتناهى مىبرد، و گاهى درهاى گنجهاى علوم و معارف نامتناهى را بر رويش مىگشايد و از انواع جواهر حقايق آنچه ديدهاش تاب آورد بر او عرض مىنمايد. و همچنين در جميع صفات جلال و جمال و رفعت و كمال.
و گاهى احوال دوستان خود و كمالات ايشان را براى او نقل مىكند و از بنده نوازيهاى خود اميدوار مىگرداند كه دوستان چندين هزار سال گذشته را احوال ايشان را به چه مهربانى نقل مىفرمايد، و نعمتها كه خود به ايشان عطا فرموده ايشان را به آنها مىستايد، و بيان شكيبايى ايشان و مشقتها كه در راه او كشيدهاند مىفرمايد، و بعد از آن بيان تدارك فرمودن خود مىنمايد و از بيان فرمودن وسعت حلم و مزيد كرمهاى خود نسبت به گذشتهها دستگاه اميد را وسيع مىگرداند.
زهى پروردگار كريم كه با غايت لطف و مدارا، مانند پدر مشفق و اديب مهربان براى تكميل بندگان، گاهى به وعده حور و قصور و طعام و شراب تطميع مىنمايد، و گاهى به وعيد انواع زجر و عذاب تهديد مىفرمايد. پس كسى كه از روى تنبه و آگاهى و تفكر قرآن خواند و درهاى گلستانهاى فيض نامتناهى يزدانى بر روى عقل او مفتوح گرديده باشد و ديده دلش را نور ادراك معارف داده باشند، در هر صفحه از صفحات قرآن كه نظر مىفرمايد گلستانى از شقايق حقايق برايش مرتب ساختهاند، و چراغانى از الوان انوار معارف و هدايت برايش مهيا كردهاند، و محفلى مملو از دوستان و برگزيدگان خدا براى انس و الفت او نشانيدهاند، و انواع نعمتهاى روحانى و اصناف لذتهاى عقلانى برايش حاضر ساختهاند، و قدحهاى مرد آزما از شراب طهور لطف و محبت برايش پر كردهاند. ميزبانش خداوند مهربان است و مصاحبانش پيغمبران و اوصيا و صديقان. در چنين بزمى اگر كسى از شادى نميرد وحشت چرا گيرد؟
سيم: با طهارت بودن است در هنگام تلاوت.
چنانچه از محمد بن الفضيل(3 ) منقول است كه: به خدمت حضرت امام رضا عليهالسلام عرض نمود كه: من قرآن مىخوانم و مرا بول مىگيرد. بر مىخيزم و بول مىكنم و استنجا مىكنم و برمىگردم و شروع به تلاوت مىكنم. حضرت فرمود كه: مكن تا وضو نسازى.
و اين شرط بر سبيل استحباب است. بلكه ظاهر احاديث معتبره آن است كه جُنُب و حايض را نيز تلاوت غير سورههاى سجده مستحب است. و بعضى زياده از هفت آيه را مكروه دانستهاند، و زياده از هفت آيه، گفتهاند كراهتش بيشتر است. وليكن احاديث صحيحه دلالت دارد بر اين كه هر چه قدر از قرآن كه خواهند مىتوانند خواند بغير از سورههاى سجده، و تلاوت سورههاى سجده واجب بر ايشان حرام است.
چهارم: استعاذه(4 ) است.
و خلافى نيست در اين كه در هر وقت كه شروع به قرائت كنند استعاذه مستحب است. و در كيفيت آن ميان قُراء(5 ) خلافى هست. و مشهور ميان علماى شيعه يكى از دو صورت است:
اول: أعوذ بالله من الشيطان الرجيم(6 ). و اين ميان سنى و شيعه مشهورتر است.
1- شراب طهور: نوشيدنى بس پاك و پاكيزه و پاك كننده. برگرفته از بخشى از آيه 21 سوره انسان (76): و پروردگارشان به آنها نوشيدنيى بس پاك و پاكيزه و پاك كننده بنوشاند. |
دويم: أعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم(1). و در بعضى از روايات شيعه بعد از اين، و أعوذ بالله أن يحضرون(2) وارد شده است.
و در بعضى از روايات: أستعيذ بالله من الشيطان الرجيم( 3) تنها وارد شده است و در بعضى با ان الله هو السميع العليم(4) وارد شده است.
و در بعضى به جاى أستعيذ(5) أعوذ(6) وارد شده است.
و در بعضى أعوذ بالله من الشيطان الرجيم ان الله هو الفتاح العليم(7) وارد شده است و آن دو وجه اول، اشهر(8) و اولى(9) است.
پنجم: رو به قبله بودن است.
چنانچه منقول است كه: بهترين مجالس آن است كه آدمى رو به قبله باشد.
و بعضى ديگر از آداب، در كتب تفسير و قرائت مذكور است و ذكر آنها در اين مقام موجب تطويل مىگردد.
ساقيه پنجم: در كيفيت ختم قرآن است
به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلواتالله عليه عرض نمود كه: من در يك شب قرآن را ختم مىكنم. حضرت فرمود كه: مرا خوش نمىآيد كه در كمتر از يك ماه ختم كنى.
و به سند معتبر منقول است كه: ابوبصير به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه: من قرآن را در يك شب ختم كنم؟ فرمود كه: نه. گفت: در دو شب؟ فرمود كه: نه.
تا به شش شب رسانيد. حضرت اشاره فرمودند كه: بلى. بعد از آن فرمودند كه: جمعى كه پيش از شما بودند قرآن را در يك ماه و كمتر ختم مىكردند. به درستى كه قرآن را تند نمىبايد خواند به نحوى كه حروفش گم شوند در يكديگر. وليكن به ترتيل مىبايد خواند. و چون به آيهاى گذرى كه در آن ياد بهشت باشد توقف كن و از خدا بهشت را سؤال كن. و چون به آيهاى گذرى كه در آن ذكر آتش باشد توقف كن و استعاذه كن به خدا از آتش جهنم. پس ابوبصير پرسيد كه: در ماه رمضان در يك شب ختم بكنم؟ فرمود كه: نه. پرسيد كه: در دو شب ختم بكنم؟ فرمود كه: نه. پرسيد كه: در سه شب ختم بكنم. اشاره فرمود كه: بلى. ماه رمضان را حق و حرمت ديگر هست كه ماههاى ديگر به آن شباهت ندارند. در آن ماه نماز بسيار بكن.
و به سند معتبر ديگر منقول است كه: از آن حضرت سؤال نمودند كه در چند روز قرآن را ختم مىكنيم؟ فرمود كه: پنج قسمت كنيد، يا هفت قسمت. و نزد من قرآنى هست كه دوازده قسمت كردهاند.
و على بن المغيره(10 ) به خدمت حضرت صادق صلواتالله عليه عرض نمود كه: پدرم از جدت سؤال نموده بود از ختم كردن قرآن در هر شب. حضرت فرموده بودند كه: بلى؛ و پدرم در ماه مبارك رمضان چهل ختم مىكرد.و من گاهى چهل ختم مىكنم و گاهى زياده و گاهى كمتر، به قدر آنچه فراغ و مجال داشته باشم. پس چون روز فطر مىشود يك ختم را از براى حضرت رسول صلىالله عليه و آله قرار مىدهم، و يكى را از براى حضرت اميرالمؤمنين، و يكى از براى حضرت فاطمه، و ديگر از براى هر يك از ائمه يكى، و يكى از براى شما. و تا حال پيوسته چنين كردهام. چه ثواب از براى من خواهد بود به سبب اين عمل؟ حضرت فرمود كه: خدا به سبب اين عمل چنين خواهد كرد كه در قيامت تو با ايشان باشى. راوى گفت: الله اكبر! چنين ثوابى براى من خواهد بود؟ حضرت سه مرتبه فرمود كه: بلى.
1- ترجمه: از شيطان رانده شده به خداوند شنواى دانا پناه مىبردم. |
ساقيه ششم: در ثواب تعليم و تعلم و حفظ قرآن است
به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه حافظهاش كم باشد و قرآن را به مشقت حفظ كند حق تعالى دو اجر به او كرامت مىفرمايد.
و در حديث ديگر فرمود كه: سزاوار اين است كه مؤمن نميرد مگر آن كه قرآن را ياد گرفته باشد يا مشغول ياد گرفتن باشد.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه ياد گرفتن قرآن بر او دشوار باشد و به مشقت ياد گيرد او را دو اجر است.
و به سند معتبر از يعقوب احمر(1) منقول است كه: به خدمت حضرت صادق عليهالسلام عرض نمودم كه: مرا غمها رو داده كه آنچه در خاطر داشتم فراموش كردهام. حتى بسيارى از قرآن را نيز فراموش كردهام. چون نام قرآن را بردم حضرت را فزعى و خوفى حاصل شد، و فرمود كه: به درستى كه شخصى كه فراموش كرده است سورهاى از قرآن را، آن سوره در قيامت از درجه بلندى از درجات بهشت بر او مشرف مىشود و مىگويد كه: السلام عليك. او در جواب مىگويد كه: و عليك السلام. تو كيستى؟ مىگويد كه: من فلان سورهام كه مرا ضايع كردى و ترك نمودى. اگر به من متمسك(2) مىشدى و مرا از دست نمىدادى امروز تو را به اين درجه مىرسانيدم.
بعد از آن فرمود كه: بر شما باد به ياد گرفتن قرآن. به درستى كه جمعى قرآن را ياد مىگيرند كه ايشان را قارى بگويند؛ و جمعى قرآن را ياد مىگيرند كه به آواز خوش بخوانند، تا مردم بگويند كه خوش آوازند - و در اين دو طايفه خيرى نيست -؛ و جمعى قرآن را ياد مىگيرند كه شب و روز در نمازها بخوانند، و پروا ندارند كه كسى بداند يا نداند.
و احاديث بسيار موافق اين حديث در مذمت فراموش كردن قرآن واقع شده است، و ظاهر بعضى فراموش كردن لفظ است و ظاهر بعضى ترك عمل نمودن به معانى آن. و معنى دويم ظاهر است كه بد است. و اول اگر از روى بىاعتنايى باشد بد است و اگر بىاختيار به سبب ضعف حافظه از خاطرش محو شود قصور ندارد(3). و بعضى احاديث كه وارد شده است كه قصور ندارد، بر اين معنى محمول است.
چنانچه از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه قرآن را ياد گيرد و عمدا فراموش كند، چون به محشر درآيد، دستش در گردنش بسته باشد و خدا به عدد هر آيه مارى بر او مسلط گرداند كه در آتش جهنم قرين او باشند، مگر آن كه خدا او را بيامرزد.
و فرمود كه: نيكان شما گروهىاند كه قرآن ياد گيرند و ياد دهند.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: به درستى كه حق تعالى گاه هست كه قصد مىفرمايد عذاب اهل زمين را كه يكى از ايشان را استثنا نفرمايد به سبب بسيارى گناهان ايشان. پس چون نظر مىفرمايد به پيران كه قدم برمىدارند به سوى نمازها، و اطفال كه قرآن ياد مىگيرند، ايشان را رحم مىفرمايد و عذاب را از ايشان تأخير مىنمايد.
ساقيه هفتم: در ثواب قرائت قرآن است
به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: قرآن عهد و نامه الهى است به سوى بندگان. پس سزاوار اين است كه هر مسلمانى در فرمان الهى نظر نمايد و هر روز پنجاه آيه بخواند.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: خانهاى كه در آن قرآن خوانده مىشود و ياد خدا در آن مىشود بركت در آن خانه بسيار مىشود، و ملائكه در آنجا حاضر مىشوند، و شياطين از آن خانه دور مىشوند، و روشنى مىدهد آن خانه اهل آسمان را چنانچه كواكب روشنى مىدهند اهل زمين را. و خانهاى كه در آن قرآن خوانده نمىشود و ياد خدا نمىكنند در آن، بركت آن خانه كم است، و ملائكه از آن خانه دورى مىكنند، و شياطين در آن خانه حاضر مىباشند.
و حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: خانهاى كه در آن مسلمانى قرآن خواند، اهل آسمان آن خانه را به يكديگر مىنمايند، چنانچه اهل دنيا ستارههاى روشن را به يكديگر مىنمايند.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه قرآن را ايستاده در نماز بخواند حق تعالى به عدد هر حرفى صد حسنه در نامه عملش بنويسد. و اگر نشسته در نماز بخواند به هر حرفى پنجاه حسنه از برايش بنويسد. و اگر در غير نماز بخواند به هر حرفى ده حسنه از برايش بنويسد.
و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه فرمود كه: چه چيز مانع مىشود تاجران شما را كه مشغولاند در بازار، از اين كه چون به خانه برگردند نخوابند تا سورهاى از قرآن بخوانند؟ تا حق تعالى به جاى هر آيه ده حسنه از براى ايشان بنويسد و ده گناه از ايشان محو نمايد.
و از بشر بن غالب(4 ) منقول است كه: حضرت امام حسين صلواتالله عليه فرمودند كه: هر كه آيهاى از كتاب خدا ايستاده بخواند حق تعالى به هر حرفى حسنهاى از براى او بنويسد.
و اگر در غير نماز بخواند به هر حرفى ده حسنه از برايش بنويسد. و اگر گوش دهد قرآن را، به هر حرفى حسنهاى از برايش بنويسد. و اگر در شب قرآن را ختم نمايد ملائكه تا صبح بر او صلوات فرستند. و اگر در روز ختم كند ملائكه كاتبان اعمال، تا شام بر او صلوات فرستند. و البته بعد از ختم قرآن يك دعاى مستجاب از براى او هست. و ختم قرآن از براى او بهتر است از مابين آسمان و زمين كه پر از ثواب باشد. راوى عرض نمود كه: اگر قرآن نخوانده باشد چه كند؟ فرمود كه: حق تعالى بخشنده و كريم است. اگر هر چه مىداند بخواند خدا او را اين ثواب مىدهد.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه در مكه ختم كند قرآن را از جمعهاى تا جمعه يا بيشتر يا كمتر، و ختمش در روز جمعه باشد، حق تعالى از اجر و ثواب از براى او بنويسد از اول جمعهاى كه در دنيا بوده است تا آخر جمعهاى كه خواهد بود. و همچنين اگر در روزهاى ديگر ختم نمايد.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه در شبى ده آيه بخواند او را از غافلان ننويسند. و اگر در شبى پنجاه آيه بخواند او را از ذاكران(5 ) بنويسند. و اگر صد آيه بخواند او را از قانتان(6 ) بنويسند. و اگر دويست آيه بخواند او را از خاشعان(7 ) بنويسند. و اگر سيصد آيه بخواند او را از رستگاران و فايزان(8 ) بنويسند. و اگر پانصد آيه بخواند او را از جماعتى بنويسند كه سعى بسيار در عبادت كرده باشند. و اگر هزار آيه بخواند براى او قِنطارى(9) از نيكى بنويسند كه هر قنطارى پانزدههزار مثقال(10) از طلا باشد، و هر مثقالى بيست و چهار قيراط(11 ) باشد و قيراط كوچكش مثل كوه احد باشد و قيراط بزرگش مثل مابين آسمان و زمين.
و از حضرت على بن الحسين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه حرفى از كتاب خدا را گوش دهد بىآن كه بخواند، حق تعالى براى او حسنهاى بنويسد، و گناهى از او محو نمايد، و درجهاى براى او بلند گرداند. و كسى كه حرفى از قرآن را ياد گيرد حق تعالى ده حسنه براى او بنويسد، و ده سيئه(12 ) از او محو نمايد، و ده درجه براى او بلند گرداند.
و فرمود كه: نمىگويم به هر آيهاى به او اين ثواب مىدهند، بلكه به هر حرفى مانند با و تا(13 ). و هر كه حرفى از قرآن را نشسته در نماز بخواند خداوند عالميان پنجاه حسنه براى او ثبت نمايد، و پنجاه گناه او را محو فرمايد و پنجاه درجه از براى او بلند گرداند. و هر كه حرفى را ايستاده در نماز بخواند حق تعالى صد حسنه براى او ثبت نمايد، و صد سيئه از او محو فرمايد، و صد درجه براى او بلند گرداند، و كسى كه قرآن را ختم نمايد حق تعالى به او يك دعاى مستجاب عطا فرمايد از براى دنيا يا آخرت.
و حضرت امام موسى كاظم صلواتالله عليه فرمود كه: اگر كسى به آيهاى از قرآن پناه برد از شر دشمنان، اگر از مشرق تا مغرب دشمن او باشند، از شر همه ايمن گردد، اگر با يقين و اعتقاد بخواند.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: شخصى به حضرت رسول صلىالله عليه و آله شكايت نمود درد سينه خود را. حضرت فرمود كه: به خواندن قرآن طلب شفا كن زيرا كه حق تعالى مىفرمايد كه: قرآن شفاى دردهايى است كه در سينههاست.(14 )
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه صد آيه بخواند از هر جاى قرآن كه باشد، و بعد از آن هفت مرتبه يا الله بگويد، اگر بر سنگى دعا كند خدا آن را بشكافد.
1- يعقوب احمر: از اصحاب امام جعفر صادق (ع) و از راويان احاديث آن حضرت. |
و به سند معتبر از حضرت امام موسى عليهالسلام منقول است كه: هر كه از بليهاى(1) ترسد، و صد آيه بخواند از هر جاى قرآن كه خواهد، بعد از آن بگويد: اللهم اكشف عنى البلاء(2 ) سه مرتبه، خدا آن بلا را دفع نمايد.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر چيز را بهارى است و بهار قرآن ماه مبارك رمضان است.
ساقيه هشتم: در بيان فضيلت تلاوت از قرآن و نگاه داشتن قرآن است
از حضرت جعفر بن محمد صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه از مصحف(3) تلاوت نمايد از چشمش برخوردار شود، و عذاب پدر و مادرش را تخفيف دهند هرچند كه كافر باشند.
و به روايت ديگر فرمود كه: دوست مىدارم كه در خانه مصحَفى باشد كه حق تعالى به بركت آن مصحف شياطين را از آن خانه دفع نمايد.
و در حديث ديگر فرمود كه: سه چيز است كه به خدا شكايت خواهند كرد: مسجد خرابى كه اهلش در آن نماز نكنند؛ و عالمى كه در ميان جُهال(4) باشد و حرمتش را نگاه ندارند؛ و مصحفى كه آويخته باشد و غبار بر آن نشسته باشد و از آن تلاوت ننمايند.
و از اسحاق(5) منقول است كه به آن حضرت عرض نمود كه: من قرآن را در حفظ دارم. از خاطر(6) بخوانم بهتر است يا نظر در مصحف كنم و بخوانم؟ فرمود كه: از مصحف بخوان، بهتر است. مگر نمىدانى كه نظر كردن در قرآن عبادت است؟ و در حديث ديگر فرمود كه: شش چيز است كه مؤمن به آنها منتفع مىشود بعد از مرگش: فرزند صالحى كه از براى او استغفار نمايد؛ و مصحفى كه از او بماند كه تلاوت نمايند؛ و چاهى كه از براى خدا بكَند؛ و درختى كه از براى خدا بنشاند؛ و صدقه آبى كه جارى گرداند؛ و سنت نيكويى كه بگذارد و بعد از او مردم به آن سنت عمل نمايند.
و در حديث مَناهى نبى(7) صلىالله عليه و آله وارد است كه: نهى فرمود از اين كه قرآن را به آب دهن محو نمايند يا به آب دهن بنويسند(8).
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: نظر به روى على بن ابىطالب صلواتالله عليه كردن عبادت است؛ و نظر به روى پدر و مادر به مهربانى و شفقت كردن عبادت است؛ و نظر به مصحف كردن عبادت است؛ و نظر به كعبه كردن عبادت است.
ساقيه نهم: در بيان فضايل و فوايد بعضى از آيات و سور كريمه(9) قرآنى است
سوره الفاتحه(10): به سند معتبر منقول است كه حضرت امام رضا عليه السلام فرمود كه: بسم الله الرحمن الرحيم نزديكتر است به اسم اعظم الهى از سياهى چشم به سفيدى چشم.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه را علتى(11) عارض شود، در همان وقت هفت مرتبه سوره حمد را بخواند. اگر علتش برطرف شود اكتفا نمايد، و اگرنه، هفتاد مرتبه بخواند. و من ضامنم از براى او عافيت را.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه سوره حمد را بخواند حق تعالى به عدد هر آيه كه از آسمان نازل شده است ثواب به او كرامت فرمايد.
و از حضرت امام حسن عسكرى صلواتالله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: خداوند عالميان مىفرمايد كه: من قسمت كردهام سوره فاتحهالكتاب را ميان خود و بنده خود. پس نصف آن سوره از من است و نصف آن از بنده من است. و آنچه بنده از من در آن سوره سؤال مىنمايد
1- بليه: مصيبت - پيشامد بد - بلا. |
به او عطا مىفرمايم. پس چون بنده مىگويد بسم الله الرحمن الرحيم( 1)، حق تعالى مىفرمايد كه: ابتدا كرد بنده من به نام من، و بر من لازم است كه كارهاى او را به اتمام رسانم و در جميع احوال بر او بركت فرستم.
پس چون بگويد: الحمد لله رب العالمين(2) حق تعالى فرمايد كه: بنده من حمد من كرد و دانست كه نعمتها كه نزد اوست همه از جانب من است، و بلاها كه از دور شده است همه به تَطَول(3) و احسان من است. اى ملائكه شما را گواه مىگيرم كه از براى او اضافه كردم به نعمتهاى دنيا نعمتهاى آخرت را، و دفع كردم از او بلاهاى آخرت را، چنانچه بلاهاى دنيا را از او دفع كردهام.
پس چون الرحمن الرحيم(4) مىگويد حق تعالى مىفرمايد كه: بنده من براى من شهادت داد كه من رحمان و رحيمم. اى ملائكه شما را گواه مىگيرم كه بهره او را بسيار كردم و نصيب او را از عطاى خود عظيم گردانيدم.
و چون گويد: مالك يوم الدين(5)، خداوند عالم فرمايد كه: اى ملائكه گواه مىگيرم شما را كه چنانچه اعتراف كرد كه من مالك روز جزايم، من در روز حساب، حساب او را آسان كنم و از گناهانش درگذرم.
و چون اياك نعبد(6) گويد، حق جل و علا فرمايد كه: راست گفت بنده من. مرا عبادت كرد و بس. گواه مىگيرم شما را كه او را براى اين عبادت، ثوابى كرامت فرمايم كه جميع مخالفان او آرزوى منزلت او نمايند.
و چون اياك نستعين(7) گويد، حق تعالى فرمايد كه: بنده من به من استعانت جست و التجا(8) به من آورد. گواه مىگيرم شما را كه در جميع امور او را اعانت نمايم، و در جميع شدايد(9) به فرياد او رسم، و در روز بلاها و سختيها دست او را بگيرم.
پس چون اهدنا الصراط المستقيم(10 ) بگويد تا آخر سوره، حق تعالى فرمايد كه: آنچه از من طلبيد به او كرامت كردم، و آنچه آرزو كرد به او عطا نمودم، و آنچه از آن ترسيد او را از آن ايمن گردانيدم.
و به سند معتبر ديگر منقول است كه: سوره حمد را بر دردى هفتاد مرتبه نمىخوانند مگر آن كه آن درد ساكن مىشود.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: اگر سوره حمد را بر ميتى هفتاد مرتبه بخوانند و روح به او برگردد عجب نخواهد بود.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه را سوره حمد عافيت ندهد هيچ چيز او را عافيت نمىدهد.
و ايضا منقول است كه: حضرت صادق عليهالسلام به بعضى از اصحاب خود كه شكايت از تب كرد فرمود كه: بندهاى پيراهنت بگشا، و سر در گريبانت كن، و اذان و اقامه بگو، و هفت مرتبه سوره حمد را بخوان. آن شخص چنان كرد، به زودى شفا يافت.
و در حديث ديگر منقول است كه: شخصى از صُداع(11) به آن حضرت شكايت كرد، حضرت فرمود كه: دست خود را بگذار بر موضعى كه درد مىكند و سوره حمد و آيهالكرسى(12) را بخوان، و بگو: ألله أكبر، ألله أكبر، لا اله الا الله و الله أكبر، أجل و أكبر مما أخاف و أحذر. أعوذ بالله من عرق نعار، و أعوذ بالله من حر النار(13).
1- آيه 1 سوره فاتحه (1). |
سوره البقره(1) و سوره آل عمران(2): به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق صلواتالله عليه است كه: هر كه سوره بقره و آل عمران را بخواند اين دو سوره در قيامت بر سر او سايه افكنند مانند دو ابر يا دو عبا.
و به سند معتبر از حضرت على بن الحسين صلواتالله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: هر كه چهار آيه از اول سوره بقره و آيهالكرسى(3) تا على العظيم با دو آيه بعد از آن، و سه آيه آخر سوره بقره را بخواند، بدى در خود و در مالش نبيند، و شيطان به نزديك او نيايد، و قرآن را فراموش نكند.
و از حضرت امام رضا عليهالسلام منقول است كه: هر كه آيهالكرسى را در وقت خواب بخواند از فالج(4) ايمن گردد، و هر كه بعد از هر نماز بخواند هيچ صاحب نيشى به او ضرر نرساند.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه يك مرتبه آيهالكرسى بخواند حق تعالى از او برگرداند هزار بلا از بلاهاى دنيا، و هزار بلا از بلاهاى آخرت را كه سهلترين بلاهاى دنيا فقر و احتياج باشد، و كمترين بلاهاى آخرت عذاب قبر باشد.
و منقول است كه ابوذر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله سؤال نمود كه: كدام آيه عظيمترين آياتى است كه بر تو نازل گرديده است؟ فرمود كه: آيهالكرسى.
و به سند ديگر منقول است كه: شخصى به حضرت صادق عليهالسلام از تب شكايت كرد، حضرت فرمود كه: آيهالكرسى را در ظرفى بنويس و به آب حل كن و بخور.
و از حضرت امام موسى صلواتالله عليه منقول است كه: يكى از پدرانم شنيد كه كسى سوره فاتحه مىخواند. فرمود كه: شكر خدا كرد و مزد يافت. بعد از آن شنيد كه قل هو الله(5) مىخواند. فرمود كه: ايمان آورد و ايمن شد. بعد از آن شنيد كه سوره انا أنزلناه(6) مىخواند. فرمود كه: تصديق پيغمبر كرد و آمرزيده شد. بعد از آن شنيد كه آيهالكرسى مىخواند. فرمود كه: پَه پَه!(7) نازل شد برات(8) بيزارى اين مرد از جهنم.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: كسى كه چشمش آزارى داشته باشد آيهالكرسى بخواند و در خاطر خود قرار دهد كه برطرف مىشود به توفيق الهى، عافيت مىيابد انشاءالله. و هر كه پيش از طلوع آفتاب يازده مرتبه سوره قل هو الله احد و يازده مرتبه سوره انا انزلناه و يازده مرتبه آيهالكرسى بخواند خدا مالش را از تلف حفظ نمايد. و چون كسى خواهد از خانه بيرون رود چند آيه آل عمران را يعنى ان فى خلق السموات و الأرض(9) تا آخر سوره با آيه الكرسى و سوره انا انزلناه و سوره حمد(10) بخواند كه موجب قضاى(11) حاجتهاى دنيا و آخرت مىگردد.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا صلواتالله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: هر كه صد مرتبه آيهالكرسى بخواند چنان باشد كه مدت حيات خود عبادت كرده باشد.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: حق تعالى فرمود كه: به تو و امت تو گنجى از گنجهاى عرش خود را كرامت كردهام: فاتحه الكتاب(12) و خاتمه سوره بقره يعنى ءامن الرسول(13) تا آخر سوره.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه فرمود كه: گمان ندارم كه كسى در اسلام عقلش كامل شده باشد و شبى بدون خواندن آيه الكرسى به سر آورد. بعد از آن فرمود كه: اگر بدانيد كه چه فضيلت دارد، در هيچ حالى آن را ترك ننماييد. به درستى كه حضرت رسول صلىالله عليه و آله مرا خبر داد كه آيهالكرسى را از گنج زير عرش به من كرامت كردهاند و به پيغمبر ديگر چنين كرامتى نداده بودند. بعد از آن، حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: از آن روز كه اين را از حضرت شنيدهام تا حال يك شب ترك خواندن آن نكردهام. سه مرتبه مىخوانم در هر شبى، يك مرتبه بعد از نماز خفتن، پيش از
1- سوره البقره: سوره دوم قرآن كريم. |
نافله.{...(1)}
و به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه بعد از نماز واجب آيهالكرسى بخواند، تا وقت نماز ديگر در امان خدا باشد.
و در حديث ديگر منقول است كه: فرمود كه: يا على بر تو باد به تلاوت آيه الكرسى بعد از نماز فريضه. به درستى كه محافظت و مداومت نمىنمايد بر خواندن آن مگر پيغمبرى يا صديقى يا شهيدى.
و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق صلواتالله عليه منقول است كه: چون حق تعالى امر فرمود كه سوره فاتحه و آيه شهد الله(2) و آيه الكرسى و آيه قل اللهم مالك الملك(3) را به زمين آورند، ايشان در عرش الهى درآويختند و گفتند: پروردگارا ما را به كجا مىفرستى؟ به نزد اهل خطاها و گناهان مىفرستى؟ حق تعالى وحى فرمود به ايشان كه: برويد به زمين، به عزت و جلال خود سوگند مىخورم كه هر كه از آل محمد و شيعيان ايشان شماها را تلاوت نمايد بعد از نمازهاى واجب، البته به سوى او نظر نمايم به نظر مخفى خود (يعنى الطاف خاصه خود را شامل حال او گردانم) هر روز هفتاد نظر، و در هر نظر كردنى هفتاد حاجت او را برآورم و او را قبول كنم هر چند معصيت بسيار كرده باشد.
و به سند معتبر از حضرت امام على نقى عليهالسلام منقول است كه: اشجع سلمى(4) به حضرت صادق صلواتالله عليه عرض كرد كه: من بسيار سفر مىكنم و در بيابانهاى مخوف واقع مىشوم. مىخواهم چيزى تعليم من فرمايى كه موجب ايمنى من گردد. حضرت فرمود كه: هرگاه كه خوف بر تو غالب گردد دست راست خود را بر بالاى سر خود بگذار و به آواز بلند اين آيه را بخوان(5): أفغير دين الله تبغون و له أسلم من فى السموات و الأرض طوعا و كرها و اليه ترجعون(6). اشجع گفت كه: چون به سفر رفتم به واديى رسيدم كه مىگفتند جن در آنجا بسيار است. ناگاه شنيدم كه شخصى مىگويد كه: بگيريدش. من آيه را خواندم. ديگرى گفت كه: چگونه بگيريمش و حل آن كه پناه به آيه طيبهاى بود؟!
سوره النساء: از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره نساء را در هر جمعه بخواند از ضَغطه قبر(7) ايمن گردد.
سوره المائده(8): به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره مائده را در هر روز پنجشنبه بخواند ايمانش به ظلم و گناه آلوده نشود و هرگز به خدا مشرك نشود.
سوره الأنعام(9): به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: سوره انعام يكدفعه نازل شد، و هفتادهزار ملك آن را مشايعت كردند تا نزد حضرت رسول صلىالله عليه و آله آوردند. پس اين سوره را تعظيم نماييد(10 ) و بزرگ دانيد كه اسم اعظم الهى در هفتاد موضع اين سوره هست، و اگر مردم بدانند كه در قرائتش چه فضيلت و ثواب هست هرگز ترك ننمايند قرائتش را.
و از عبدالله عباس منقول است كه: كسى كه سوره انعام را هر شب بخواند در روز قيامت از جمله ايمنان باشد و به ديده خود هرگز جهنم را نبيند.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا صلواتالله عليه منقول است كه: سوره انعام را يكدفعه نازل ساختند و هفتادهزار ملك مشايعت آن كردند، و آواز بلند كرده بودند به تسبيح و تكبير و تهليل تا به نزد حضرت رسول صلىالله عليه و آله آوردند. پس هر كه اين سوره را بخواند آن هفتادهزار ملك تسبيح بگويند از براى
1- دو مورد ديگر آن در حديث نيامده است. (اصل حديث درج 92 بحارالانوار...، ص 264، حديث 7 است.) |
او تا روز قيامت. و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: اگر علتى داشته باشى كه خوف هلاك از آن داشته باشى سوره انعام را بخوان كه مكروهى(1) به تو نمىرسد از آن علت.
سوره الأعراف(2): به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره اعراف را در هر ماه بخواند، در روز قيامت از جمله جماعتى باشد از دوستان خدا كه حق تعالى در شأن ايشان فرموده است كه: خوفى بر ايشان نيست و اندوهناك نمىشوند. و اگر در هر جمعه بخواند، او را در قيامت حساب نكنند. و به درستى كه آيات محكمات(3 ) در آن بسيار است. پس قرائت اين سوره را ترك منماييد كه گواهى مىدهد در قيامت براى كسى كه آن را خوانده باشد.
و به سند معتبر از اصبغ بن نُباته منقول است كه: روزى حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: به حق آن خداوندى كه محمد را به راستى فرستاده است و اهل بيتش را گرامى داشته است، كه آنچه مردم طلب نمايند از احراز(4) از براى سوختن يا غرق شدن يا دزدى يا گريختن چهار پا يا كنيز و غلام، البته در قرآن هست. پس هر كه خواهد از من سؤال نمايد.
پس شخصى برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين چيزى از قرآن به من تعليم نما كه مرا ايمن گرداند از سوختن و غرق شدن. فرمود كه: اين دو آيه را بخوان: ان وليى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين(5). و ما قدروا الله حق قدره و الأرض جميعا قبضته يوم القيمه و السموات مطويات بيمينه. سبحانه و تعالى عما يشركون(6). هر كه اين دو آيه را بخواند از سوختن و غرق شدن ايمن شود. پس شخصى خواند و آتش در خانههاى همسايگانش افتاد و او سالم ماند و به خانه او آتش نيفتاد.
پس شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين چهارپايى دارم و چموشى مىكند و من از آن مىترسم. حضرت فرمود كه: در گوش راستش اين آيه را بخوان(7): و له اسلم من فى السموات و الأرض طوعا و كرها و اليه ترجعون(8). پس آن شخص چنين كرد، چهارپايش نرم و هموار شد.
شخصى ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين در آن زمينى كه من مىباشم حيوانات درنده بسيارند، و به خانه من داخل مىشوند و تا حيوانى را ضايع نكنند به در نمىروند. حضرت فرمود كه: اين دو آيه را بخوان لقد جائكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم. فان تولوا فقل حسبى الله لا اله هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم(9 ). آن مرد اين دو آيه را خواند، ديگر درندهها به خانهاش نيامدند.
شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين در شكم من صفرايى به هم رسيده است. آيا آيهاى هست كه موجب شفا گردد؟ حضرت فرمود كه: بلى. بىآن كه درهم و دينارى خرج كنى، بر شكم خود آيهالكرسى(10)بنويس و بشو و آن آب را بخور، كه اين ذخيره باشد در شكم تو، و باعث شفا مىگردد به قدرت الهى.
1- مكروه: چيز ناخوشايند. |
شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين براى گمشده چيزى بفرما. حضرت فرمود كه: دو ركعت نماز بگزار و در هر دو ركعت سوره ياسين بخوان، و بعد از آن بگو: يا هادى الضاله رد على ضالتى(1). آن مرد چنين كرد، حق تعالى گمشدهاش را به او برگردانيد.
پس شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين بندهاى از من گريخته است.
فرمود كه: اين آيه را بخوان: أو كظلمات فى بحر لجى يغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب. ظلمات بعضها فوق بعض اذا أخرج يده لم يكد يريها. و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور(2). چون اين آيه را خواند غلامش برگشت.
پس شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين حِرزى(3 ) براى دزدى بفرما كه دزد، مال مرا بسيار مىبرد در شب. حضرت فرمود كه: چون به ميان رختخواب مىروى اين دو آيه را بخوان: قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن(4) تا آخر سوره بنىاسرائيل(5).
بعد از آن، حضرت فرمود كه: كسى كه در شب در بيابانى تنها باشد و آيه سُخره(6) را - ان ربكم الله الذى خلق السموات و الأرض - تا تبارك الله رب العالمين بخواند، ملائكه او را محافظت و حراست نمايند و شياطين از او دور شوند.
پس شخصى اين را شنيد و شبى به ده خرابى افتاد و شب در آنجا ماند و فراموش كرد كه اين آيه را بخواند. چون خوابيد دو شيطان(7) آمدند و يكى دهانش را گرفت. رفيقش به او گفت كه: دست از او بردار و او را مهلت ده. چون دست برداشت آن مرد بيدار شد و آيه سخره را خواند. آن شيطان كه دهانش را گرفته بود به ديگرى گفت كه: من دست برداشتم و آيه را خواند. خدا بينيت را بر خاك مالد! الحال حراست و نگهبانيش بكن تا صبح. چون صبح شد به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه آمد و گفت: در سخن تو شفا و راستى ديدم. و حال شب خود را نقل كرد و بعد از طلوع آفتاب به آن محلى كه شب خوابيده بود برگشت، اثر موى شيطان بر زمين ظاهر بود كه موى خود را بر خاك كشيده بود و رفته بود.
سوره الأنفال و سوره التوبه(8): از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره انفال و سوره برائه(9 ) را در هرماه بخواند هرگز نفاق بر او راه نيابد، و از شيعه حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه باشد.
سوره يونس(10): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره يونس را در هر دو ماه يا سه ماه يك بار بخواند بيم آن نيست كه از جمله جاهلان گردد، و در قيامت از جمله مقربان باشد.
سوره هود(11): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره هود را در جمعه بخواند حق تعالى او را در قيامت در زمره پيغمبران مبعوث گرداند، و در قيامت گناهى از او ظاهر نشود.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه از غرق ترسد اين آيات را بخواند: بسم الله مجريها و مرسيها ان ربى لغفور رحيم(12). بسم الله الملك الحق المبين(13). و ما قدروا الله حق قدره و الأرض جميعا قبضته يوم القيمه و السموات مطويات بيمينه سبحانه و تعالى عما يشركون(14).
1- ترجمه: اى راهنماى گمشده! گمشده مرا به من بازگردان. |
سوره يوسف(1): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره يوسف را در هر روز يا در هر شب بخواند، چون در قيامت مبعوث شود، جمال او مانند جمال حضرت يوسف باشد، و در آن روز به او فزعى و خوفى نرسد و از نيكان بندگان صالح خدا باشد.
سوره الرعد(2): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه بسيار سوره رعد را بخواند هرگز صاعقه به او نرسد و اگرچه ناصبى باشد. و اگر مؤمن باشد خدا او را داخل بهشت گرداند بىحساب، و شفاعت او را قبول فرمايد در اهل بيت و برادران مؤمنش.
سوره ابراهيم و سوره الحجر(3 ): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره ابراهيم و سوره حجر را در دو ركعت نماز هر جمعه بخواند هرگز به او فقر و ديوانگى و بليه عظيمى نرسد.
سوره النحل(4): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره نحل را در هر ماه بخواند در دنيا به قرض مبتلا نشود، و هفتاد نوع از بلا از او دور گردد كه سهلتر آنها ديوانگى و خوره و پيسى باشد، و مسكن او در جنت عدن باشد كه در ميان بهشتها واقع است.
سوره بنىاسرائيل(5): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره بنىاسرائيل را در هر شب جمعه بخواند، نميرد تا قائم آل محمد صلواتالله عليه را دريابد و از اصحاب او باشد.
و منقول است كه عمر بن حَنظَله(6) به حضرت صادق عليهالسلام شكايت نمود از صُداع(7 ).
حضرت فرمود كه: دست بر بالاى سرت بگذار و اين دو آيه را بخوان: قل لو كان معه ءالهه كما يقولون اذا لابتغوا الى ذى العرش سبيلا(8). و اذا قيل لهم تعالوا الى ما أنزل الله و الى الرسول رأيت المنافقين يصدون عنك صدودا(9).
سوره الكهف(10): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره كهف را در هر شب جمعه بخواند، نميرد مگر شهيد، و خدا او را در زمره شهدا محشور گرداند و در قيامت با شهيدان بايستد.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: هر كه سوره كهف را در هر شب جمعه بخواند كفاره گناهانى باشد كه از جمعه تا جمعه كرده است.
و در روايت ديگر وارد شده است كه: كسى كه در روز جمعه بعد از نماز ظهر و عصر بخواند همين ثواب داشته باشد.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه آيه قل انما أنا بشر مثلكم(11) را تا آخر سوره بخواند در وقت خواب، از خوابگاه او تا كعبه نورى ساطع گردد كه ميان آن پر باشد از ملائكه، و استغفار از براى او كنند تا صبح. و در حديث ديگر از حضرت صادق عليهالسلام وارد شده است كه: هر كه اين آيه را در وقت خواب بخواند، در هر وقت كه خواهد، بيدار شود.
سوره مريم(12): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر سوره مريم، نميرد تا آنچه خواهد در خود و مال و فرزند ببيند، و در آخرت به او بدهند مثل ملكى كه حضرت سليمان در دنيا داشته است.
سوره طه(13): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: ترك مكنيد سوره طه را كه خدا اين سوره را دوست مىدارد، و هر كه اين سوره را مىخواند دوست مىدارد. و كسى كه بر قرائتش مداومت نمايد حق تعالى در قيامت نامهاش را به دست راستش دهد و او را بر گناهانى كه در اسلام كرده است حساب نكند و در آخرت آن قدر مزد به او عطا فرمايد كه او راضى شود.
1- سوره يوسف: سوره دوازدهم قرآن كريم. |
سوره الأنبياء(1): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره انبياء را بخواند از روى محبت و خواهش، در باغستانهاى بهشت با همه پيغمبران رفاقت كند و در دنيا در نظر مردم با هيبت باشد.
سوره الحج(2): از حضرت صادق عليهالسلام مروى است كه: هر كه سوره حج را در هر سه روز يك مرتبه بخواند، در آن سال توفيق حج بيابد، و اگر در آن سفر بميرد داخل بهشت شود. راوى پرسيد كه: اگر سنى باشد چون است؟ فرمود كه: عذابش تخفيف مىيابد.
سوره المؤمنين(3): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه در هر جمعه سوره مؤمنين را بخواند حق تعالى خاتمه او را به خير گرداند، و در فردوس اعلى منزلش با منزل پيغمبران باشد.
سوره النور(4): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: فرمود كه: حفظ نماييد اموال و فروج خود را از حرام به تلاوت كردن سوره نور، و به اين سوره زنان خود را نيز از حرام حفظ نماييد. به درستى كه هر كه اين سوره را در هر شب يا در هر روز مداومت نمايد هيچ يك از اهل خانه او زنا نكنند تا او بميرد. و چون بميرد هفتادهزار ملك تا قبر او را مشايعت نمايند كه همه از براى او دعا كنند و استغفار نمايند تا به قبرش گذارند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى از وَجَع(5 ) و ضعف چشم به حضرت امام موسى عليهالسلام شكايت نمود. حضرت فرمود كه: آيه نور(6) را سه مرتبه در جامى بنويس، پس آن را بشو و در شيشه ضبط كن و مكرر به ديده بكش. راوى گفت كه: صد ميل(7) كمتر كشيدم كه ديدهام صحيحتر(8) از اول شد.
سوره الفرقان(9): از حضرت امام موسى صلواتالله عليه منقول است كه: ترك مكن تلاوت سوره فرقان را. به درستى كه هر كه در هر شب اين سوره را بخواند حق تعالى او را حساب و عذاب نكند، و منزلش در فردوس اعلى باشد.
سور الطواسين(10): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سه طس را در شب جمعه بخواند از اوليا و دوستان خدا باشد، و در حفظ و حراست الهى باشد و در دنيا فقر و بدحالى به او نرسد، و در آخرت از بهشت به او آن قدر بدهند كه راضى شود، و زياده از رضاى او به او عطا فرمايند، و حق تعالى صد زن از حورالعين به او كرامت فرمايد.
سوره العنكبوت و سوره الروم(11): به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: هر كه سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سيم ماه مبارك رمضان(12) بخواند والله كه از اهل بهشت است، و در اين حكم استثنا نمىكنم، و نمىترسم كه خدا در اين سوگند بر من گناهى بنويسد. و اين دو سوره را نزد حق تعالى منزلت عظيم هست.
سوره لقمان(13): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: كسى كه سوره لقمان را در شب بخواند حق تعالى در آن شب ملكى چند موكل گرداند بر او كه او را از شيطان و لشكرهايش حفظ كنند تا صبح شود؛ و اگر در روز بخواند او را از شيطان و لشكرهايش حفظ نمايند تا شب.
سوره السجده(14): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره سجده را در هر شب جمعه بخواند حق تعالى در قيامت نامهاش را به دست راست او دهد و او را حساب نفرمايد هر چند گناهكار باشد، و در بهشت از رفقاى(15 ) محمد و اهل بيت او صلىالله عليهم بوده باشد.
سوره الأحزاب(16 ): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره احزاب را بسيار تلاوت نمايد در قيامت در جوار حضرت رسول صلى الله عليه و آله باشد. بعد از آن فرمود كه: در سوره احزاب فضايح(17 )بسيارى از مردان و زنان قريش و غير ايشان بود، و درازتر از سوره بقره بود، وليكن كم كردند و
1- سوره الأنبيا: سوره بيست و يكم قرآن كريم. |
تحريف دادند. سوره سبأ و سوره فاطر(1): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره سبأ و سوره فاطر را در شب بخواند در آن شب در حفظ و حراست الهى باشد؛ و اگر در روز بخواند در آن روز مكروهى به او نرسد، و حق تعالى از خير دنيا و آخرت آن قدر به او كرامت فرمايد كه در خاطرش خطور نكرده باشد و آرزويش به آن نرسيده باشد.
و به سند معتبر از حضرت امام موسى صلواتالله عليه منقول است: هر كه در وقت خواب اين آيه را بخواند كه: ان الله يمسك السموات و الأرض أن تزولا. و لئن زالتا، ان امسكهما من أحد من بعده انه كان حليما غفورا(2) خانه بر سرش خراب نشود.
و به سند ديگر منقول است كه: شخصى از اهل مرو به خدمت حضرت صادق عليهالسلام شكايت نمود از درد سر. حضرت فرمود كه: نزديك بيا. پس دست بر سر او گذاشتند، و اين آيه را خواندند: ان الله يمسك تا آخر آيه.
سوره يس(3): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر چيز را قلبى است، و قلب قرآن سوره يس است. هر كه اين سوره را در روز، پيش از شام بخواند در آن روز از بلاها محفوظ باشد و خدا او را روزى فراوان عطا فرمايد تا شام. و كسى كه در شب، پيش از خواب بخواند حق تعالى هزار ملك را به او موكل گرداند كه او را از شر هر شيطان مردودى(4) و هر آفتى حفظ نمايند. و اگر در روز بميرد حق تعالى او را داخل بهشت گرداند و در غسل او سى هزار ملك حاضر شوند كه استغفار از براى او كنند و مشايعت او نمايند تا قبرش با استغفار. و چون در گورش گذارند آن ملائكه در ميان قبرش ساكن گردند و عبادت الهى كنند و ثواب عبادت ايشان از او باشد، و قبرش را فراخ كنند تا چشم كار كند، و او را ايمن گردانند از فشارش قبر، و پيوسته از قبر او نورى ساطع باشد تا اطراف آسمان، تا وقتى كه از قبر بيرون آيد.
پس چون حق تعالى او را از قبر بيرون آورد آن سى هزار ملك با او باشند و مشايعت او نمايند و با او سخن گويند و بر رويش خنده كنند و به هر چيزى او را بشارت دهند تا او را از صراط و ميزان بگذرانند و او را در مقام قرب به محلى بدارند كه هيچ خلقى قربش از او بيشتر نباشد مگر ملائكه مقرب و پيغمبران مرسل. و او با پيغمبران بايستد نزد حق تعالى. و در هنگامى كه مردم اندوه داشته باشند او اندوه نداشته باشد، و در حالتى كه مردم جزع نمايند او جزع نكند.
پس پروردگار عالم به خطاب فرمايد كه: اى بنده من هر كه را خواهى شفاعت كن كه شفاعت تو را قبول مىنمايم، و هر سؤالى كه خواهى از من بكن كه سؤالت را رد نمىكنم.
پس او شفاعت كند و خدا قبول نمايد، و او سؤال كند و خدا عطا فرمايد، و ديگران را حساب كنند و او را حساب نكنند، و با ديگران در مقام حسابش بازندارند، و مذلت و خوارى در آن صحرا به او نرسد، و به هيچ گناهى از گناهان او را نگيرند. پس نامه خود را بگيرد و به جانب بهشت روان شود. پس مردم تعجب كنند كه: سبحان الله! اين بنده را هيچ گناه نبوده! و از رفيقان پيغمبر آخرالزمان صلىالله عليه و آله باشد.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه در عمر خود يك مرتبه سوره يس را بخواند حق تعالى به عدد هر خلقى كه در دنياست و هر خلقى كه در آخرت است و هر خلقى كه در آسمان است، به عدد هر يك از ايشان دو هزار هزار حسنه از براى او بنويسد، و دو هزار هزار گناه از او محو فرمايد، و به فقر و قرض و خانه بر سرش فرود آمدن و به تعب و مشقت و ديوانگى و خوره و وسواس و دردهاى ضرر رساننده مبتلا نشود. و حق تعالى سَكرات(5 ) و اهوال(6) مرگ را از او تخفيف دهد و خود، قبض روح او نمايد، و ضامن شود از براى او فراخى روزى را، و در روز قيامت او را شاد گرداند، و چندان ثواب به او كرامت فرمايد كه او راضى شود. و حق تعالى خطاب فرمايد به ملائكه آسمانها و زمين كه: من از فلان بنده راضى شدم؛ براى او استغفار نماييد.
و به سند ديگر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام از بَواسير(7) شكايت نمود. حضرت فرمود كه: يس را با عسل بنويس و حل كن و بخور.
1- سوره سبأ و سوره فاطر: سورههاى سى و چهارم و سى و پنجم قرآن كريم. |
و در حديث ديگر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: از براى دفع لكهاى سفيد و بَرص(1) كه در بدن به هم رسد سوره يس را به عسل بنويسند و بياشامند.
سوره الصافات(2): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند، پيوسته از جميع آفتها و بلاها محفوظ باشد، و در دنيا روزيش فراخ باشد، و به بدن و مال و فرزندانش مكروهى نرسد، نه از شيطان مردودى و نه از جبار معاندى. و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد خدا او را شهيد بميراند و شهيد مبعوث گرداند و با شهيدان او را داخل بهشت گرداند و در درجه شهيدان او را جا دهد.
و به سند معتبر از سليمان جعفرى منقول است كه: حضرت امام موسى صلواتالله عليه به فرزند خود قاسم فرمود كه: برخيز اى فرزند و بر بالاى سر برادرت سوره والصافات صفا(3) را بخوان تا تمام كنى. او شروع به خواندن كرد. چون به آيه أهم اشد خلقا أم من خلقنا(4) رسيد قبض روحش شد. چون جامه بر روى ميت كشيدند و بيرون آمدند يعقوب بن جعفر(5) به حضرت عرض كرد كه: ما چنين مىدانستيم كه براى آسانى جان كندن سوره يس مىبايد خواند، و شما فرموديد كه والصافات بخوانيم. حضرت فرمود كه: سوره صافات را بر سر هر كس كه به شدت جان كندن گرفتار باشد بخوانند، البته حق تعالى راحتش را نزديك مىگرداند.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه از گزيدن عقرب ترسد اين آيات را بخواند: سلام على نوح فى العالمين. انا كذلك نجزى المحسنين. انه من عبادنا المؤمنين(6)
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: كسى كه خواهد او را در قيامت به كَيل وافى(7) ثواب كامل بدهند بايد كه بعد از هر نماز اين آيه را بخواند: سبحان ربك رب العزه عما يصفون. و سلام على المرسلين. و الحمد لله رب العالمين(8).
و در حديث ديگر وارد شده است كه: از هر مجلس كه برخيزند و اين آيه را بخوانند كفاره گناهان آن مجلس مىگردد.
سوره ص(9): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره ص را در شب جمعه بخواند حق تعالى از خير دنيا و آخرت آن قدر به او عطا فرمايد كه به هيچ احدى از خلق عطا نفرموده باشد مگر به پيغمبر مرسلى يا ملك مقربى؛ و او را داخل بهشت گرداند و هر كه را او خواهد از اهل خانهاش، حتى خادمى كه او را خدمت مىكرده است.
سوره الزمر(10 ): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره زمر را بخواند حق تعالى شرف دنيا و آخرت به او كرامت فرمايد، و او را عزيز گرداند بىمال و خويشان، به حدى كه هر كه او را ببيند از او مهابتى در دلش به هم رسد، و بدنش را بر آتش جهنم حرام گرداند، و در بهشت از براى او هزار شهر بنا كنند كه در هر شهرى هزار قصر باشد و در هر قصرى صد حوريه، و از چشمهها و حوران و درختان و ميوهها آنچه در قرآن وصف فرموده به او كرامت فرمايد.
سوره المؤمن(11): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره حم مؤمن(12 ) را در هر شب بخواند حق تعالى گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد، و ايمان را از او سلب ننمايد، و آخرت را بهتر از دنيا گرداند از براى او.
1- برص: پيسى - لكههاى سفيدى كه روى بدن پيدا مىشود. |
سوره حم السجده(1): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره حم سجده را بخواند حق تعالى در قيامت او را نورى عطا فرمايد آن قدر كه چشم كار كند، و او را سرور و شادى در آن روز كرامت فرمايد، و در دنيا به حالى باشد كه ديگران آرزوى حال او كنند.
سوره حم عسق(2): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر تلاوت سوره حم عسق، چون در قيامت مبعوث شود روى او مانند برف سفيد باشد، و مانند آفتاب نورانى باشد. و چون به نزد عرش آيد حق تعالى فرمايد كه: اى بنده من مداومت نمودى بر قرائت حم عسق و نمىدانستى كه چه ثوابى دارد. اگر منزلت آن سوره و ثوابش را مىدانستى هرگز از خواندن آن ملال به هم نمىرسانيدى. و اكنون جزاى خود را خواهى دانست. اى ملائكه او را داخل بهشت گردانيد. و از براى او قصرى مقرر ساختهام از ياقوت سرخ، و درها و كُنگُرهها(3) و درجههايش(4) از ياقوت سرخ است، و از لطافت از اندرون بيرون را مىتوان ديد و از بيرون اندرون را مىتوان ديد. و در آن قصر دختران باكره جوان از حورالعين و هزار كنيز و هزار غلام از پسران گوشواره در گوش (يا: پيوسته در حسن پاينده) به او عطا كردهام.
سوره الزخرف(5): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر قرائت سوره حم زخرف(6 )، خدا او را در قبر از جانوران زمين و از فشارش(7 ) قبر ايمن گرداند، و چون او را به مقام حساب بياورند آن سوره بيايد و به امر الهى او را داخل بهشت گرداند.
سوره الدخان(8 ): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره دخان را در نمازهاى واجب و سنت بخواند حق تعالى او را در زمره ايمنان مبعوث گرداند، و او را در سايه عرش خود جا دهد، و حساب او را آسان كند، و نامه او را به دست راست او دهد.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه عرض نمود كه: چگونه شب قدر را بشناسيم؟ فرمود كه: چون ماه رمضان بيايد هر شب صد مرتبه سوره دخان را بخوان. چون شب بيست و سيم شود تصديق خواهى نمود به آنچه سؤال نمودى(9).
سوره الجاثيه(10): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره جاثيه را بخواند ثوابش آن است كه جهنم را نبيند، و آواز و خروشش را نشنود، و با رسول خدا صلىالله عليه و آله بوده باشد.
سوره الأحقاف(11): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه در هر شب يا در هر جمعه سوره احقاف را بخواند در دنيا خوفى به او نرسد و از فزع روز قيامت ايمن گردد.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: سورههاى حاميم(12 )، رياحين(13) بهشتاند.
پس چون توفيق خواندن آنها بيابيد خدا را حمد و شكر بسيار بكنيد كه توفيق تلاوت آنها به شما كرامت فرموده است. به درستى كه بنده كه از خواب برخيزد و در نماز حواميم(14 ) بخواند، از دهانش نسيمى خوشبوتر از مشك(15 ) خوشبو و عنبر(16) بيرون آيد. و به درستى كه حق تعالى رحم مىكند تلاوت كننده و خواننده اين سورهها را، و رحم مىكند همسايگان و آشنايان و مصاحبان و خويشان او را، و در روز قيامت عرش و كرسى و ملائكه مقرب از براى او استغفار مىنمايند.
سوره محمد(17) صلىالله عليه و آله: از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره الذين كفروا(18) را بخواند گناه نكند، و در دين خود هرگز شك به هم نرساند، و به فقر هرگز مبتلا نشود، و هرگز از پادشاهى خوفى به او نرسد، و هميشه از شك و كفر محفوظ باشد تا بميرد. و چون بميرد
1- سوره حم السجده: نام ديگر سوره فصلت كه سوره چهل و يكم قرآن كريم است. |
حق تعالى هزار ملك به قبر او فرستد كه نماز كنند و ثواب نماز ايشان از او باشد. و چون از قبر بيرون آيد آن هزار ملك او را مشايعت نمايند تا او را به محل ايمنان از خوفهاى قيامت بدارند، و در امان خدا و رسول باشد.
سوره الفتح(1): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: حفظ نماييد اموال و زنان و بندههاى خود را به خواندن سوره انا فتحنا(2 ). به درستى كه كسى كه بر خواندن اين سوره مداومت نمايد، در روز قيامت منادى از جانب ربالعزه او را ندايى كند كه همه خلايق بشنوند كه: تو از بندگان مخلص مايى. اى ملائكه او را ملحق گردانيد به بندگان شايسته من، و او را داخل بهشت جاويد كنيد، و از شراب سر به مهر بهشت كه با كافور( 3) ممزوج(4 ) است به او بخورانيد.
سوره الحجرات(5): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره حجرات را بخواند در هر شبى يا در هر روزى، در بهشت از جماعتى باشد كه به زيارت حضرت رسول صلىالله عليه و آله مشرف مىشوند.
سوره ق(6): از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره ق در نمازهاى واجب و سنت، خدا روزى او را فراخ گرداند، و نامهاش را به دست راست او دهد، و او را حساب آسان بكند.
سوره الذاريات(7): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره ذاريات را در روز يا در شب بخواند خدا امر معيشت او را به اصلاح آورد، و وسعت دهد روزى او را، و منور گرداند قبر او را به چراغى كه نور بخشد تا روز قيامت.
سوره الطور(8): از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام منقول است كه: هر كه سوره طور را بخواند حق تعالى خير دنيا و آخرت را براى او جمع نمايد.
سوره النجم(9): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره نجم را در هر شب يا در هر روز بخواند در ميان مردم به خير و نام نيك تعيش نمايد، و گناهانش آمرزيده شود، و محبوب دلهاى مردم گردد.
سوره اقتربت(10): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره اقتربت الساعه(11) را بخواند، چون از قبر بيرون آيد، بر ناقهاى(12) از ناقههاى بهشت سوار شود.
سوره الرحمن(13): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: ترك مكنيد قرائت سوره رحمن را و خواندن آن را در نماز. به درستى كه اين سوره در دل منافقان قرار نمىگيرد. و حق تعالى اين سوره را در روز قيامت به بهترين صورتها در نهايت خوشبويى به صحراى محشر حاضر مىگرداند، و مىآيد در محل قرب و كرامت مىايستد. حق تعالى به او خطاب مىفرمايد كه: كى در زندگانى دنيا تو را در نماز مىخواند و مداومت مىنمود خواندن تو را؟
مىگويد: خداوندا فلان و فلان. پس حق تعالى روهاى ايشان را سفيد مىگرداند و مىفرمايد كه: هر كه را خواهيد شفاعت نماييد. پس ايشان آن قدر كه خواهند شفاعت مىنمايند. پس به ايشان مىگويند كه: داخل بهشت شويد و در هر جا كه خواهيد ساكن شويد.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: مستحب است كه بعد از نماز صبح در روز جمعه سوره الرحمن را بخوانى و هر مرتبه كه بگويى فبأى ءالاء ربكما تكذبان(14 )، بگويى لا بشىء من ءالائك رب أكذب(15).
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه: هر كه سوره الرحمن را بخواند و در مرتبه كه بگويد: فبأى ءالاء ربكما تكذبان، بگويد: لا بشىء من ءالائك رب أكذب، اگر در شب بخواند و در آن شب بميرد شهيد مرده باشد، و اگر در روز بخواند و در آن روز بميرد شهيد مرده باشد.
سوره الواقعه(16): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه در هر شب جمعه سوره واقعه بخواند خدا او را دوست دارد و مردم را دوست او گرداند، و در دنيا بدحالى و فقر و احتياج نبيند و به هيچ آفتى و بلايى مبتلا نشود، و از رفقاى حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه باشد. و اين سوره مخصوص آن
1- سوره الفتح: سوره چهل و هشتم قرآن كريم. |
حضرت است. و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: هر كه مشتاق بهشت و وصف آن باشد سوره اذا وقعت(1 ) را بخواند، و هر كه خواهد وصف جهنم را ملاحظه نمايد سوره الم سجده را بخواند.
و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره واقعه را در هر شب پيش از آن كه بخوابد بخواند، در قيامت روى او مانند ماه شب چهارده نورانى باشد.
و به سند معتبر از اسماعيل بن عبدالخالق(2 ) منقول است كه: حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: پدرم بعد از نماز خفتن دو ركعت نماز نشسته مىكردند و در آن دو ركعت صد آيه مىخواندند و مىفرمودند كه: هر كه اين دو ركعت را بكند و صد آيه در اين دو ركعت بخواند او را در آن شب از غافلان ننويسند. و اسماعيل گفت: حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه در اين دو ركعت وُتَيره( 3) سوره اذا وقعت و قل هو الله احد(4 )مىخواندند.
سوره الحديد و سوره المجادله(5): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره حديد و مجادله را در نماز فريضه بخواند و مداومت نمايد خدا او را عذاب نكند، و در خودش و اهلش بدحالى و احتياج نبيند.
سوره الحشر(6): از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه سوره حشر را بخواند جميع خلق خدا از بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و حُجُب(7) و آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه و هوا و باد و مرغان و درختان و كوهها و آفتاب و ماه و ملائكه همه بر او صلوات(8 ) فرستند و از براى او استغفار كنند، و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد با شهادت مرده باشد.
سوره الممتحنه(9): از حضرت على بن الحسين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره مُمتَحنه را در نمازهاى واجب و سنت بخواند خدا دل او را به ايمان امتحان نمايد، و ديدهاش را نور بدهد، و خود و فرزندانش به ديوانگى و فقر مبتلا نشوند.
سوره الصف(10): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره صف در نمازهاى واجب و سنت، خدا او را در صف ملائكه و انبيا جاى دهد.
سوره الجمعه(11) و سوره المنافقين(12): از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: واجب و لازم است بر هر كه از شيعه ما باشد كه در نماز شام و خفتن شب جمعه، سوره جمعه و سبح اسم ربك الأعلى(13)بخواند، و در نماز ظهر سوره جمعه و منافقين بخواند. چون چنين كند چنان باشد كه به عمل حضرت رسول صلىالله عليه و آله عمل نموده باشد، و ثواب او نزد خدا بهشت باشد.
سوره التغابن(14): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره تغابن را در نماز واجبى بخواند آن سوره در روز قيامت شفيع او باشد، و گواه عادلى باشد كه شهادت دهد براى او نزد كسى كه شهادت او را قبول فرمايد، و از او جدا نشود تا او را داخل بهشت گرداند.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سورههاى مُسَبِحات(15) را همه(16 )، پيش از خواب بخواند نميرد تا حضرت قائم آل محمد عليهمالسلام را ادراك نمايد، و اگر بميرد او را در جوار حضرت رسول صلىالله عليه و آله جا دهند.
1- سوره اذا وقعت: نام ديگر سوره واقعه (56) كه با همين كلمات آغاز مىشود. |
سوره الطلاق و سوره التحريم(1): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره طلاق و تحريم را در نماز واجبى بخواند خدا او را در قيامت پناه دهد از خوف و اندوه، و از آتش جهنم عافيت يابد. و او را داخل بهشت گرداند به سبب تلاوت كردن و محافظت نمودن حرمت اين دو سوره. زيرا كه اين دو سوره از حضرت رسول صلىالله عليه و آلهاند(2 ).
سوره الملك(3 ): از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره تبارك الذى بيده الملك(4) را در شب در نماز واجب پيش از خواب بخواند، پيوسته در امان الهى باشد تا صبح شود، و در روز قيامت در امان الهى باشد تا داخل بهشت شود.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: سوره ملك مانعه(5) است كه از عذاب قبر منع مىكند. و نامش در تورات سوره الملك است. و هر كه در شب بخواند بسيار عبادت و تلاوت كرده و نيكو كرده است، و در آن شب او را از غافلان ننويسند. و به درستى كه من در نماز وتيره بعد از نماز خفتن نشسته مىخوانم، و پدرم در روز و شب هر دو مىخواند. و هر كه اين سوره را بخواند چون نكير و منكر به قبر او درآيند چون از جانب پاهايش بيايند پاهايش به ايشان گويند كه: شما را از جانب ما راهى نيست، زيرا كه اين بنده هر شب و روز بر ما مىايستاد و سوره ملك را مىخواند. و چون از جانب شكمش بيايند شكمش به ايشان خطاب نمايد كه: شما را از جانب من راهى نيست؛ به درستى كه اين بنده در من جا داده بود سوره ملك را. و چون از جانب زبانش بيايند به ايشان گويد كه: شما را از جانب من راهى نيست، زيرا كه اين بنده هر شب و روز سوره ملك را تلاوت مىنمود و بر من جارى مىساخت.
سوره ن والقلم(6): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره ن والقلم را در فريضهاى يا نافلهاى بخواند خدا او را ايمن گرداند از اين كه هرگز به فقر مبتلا شود، و چون بميرد او را از فشارش قبر نجات دهد.
سوره الحاقه(7): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: بسيار بخوانيد سوره حاقه را. به درستى كه خواندن آن در فرايض و نوافل از ايمان به خدا و رسول است زيرا كه اين سوره در واقعه حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه و معاويه عليهاللعنه نازل شده است(8). و هر كه اين سوره را بخواند ايمان از او برطرف نشود تا هنگام مردن.
سوره المعارج(9): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: بسيار بخوانيد سوره سأل سائل(10) را، كه هر كه اين سوره را بسيار بخواند حق تعالى در قيامت از هيچ گناه او سؤال ننمايد، و او را در بهشت با رسول خدا صلىالله عليه و آله ساكن گرداند.
سوره نوح(11): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه ايمان به خدا و به خواندن قرآن دارد بايد كه خواندن سوره نوح را ترك ننمايد. به درستى كه هر بندهاى كه اين سوره را از براى خدا در نماز واجبى يا سنتى بخواند خدا او را در مساكن نيكوكاران ساكن گرداند، و سه بهشت ديگر او را كرامت فرمايد، و دويست حوريه و چهار هزار زن به او تزويج فرمايد.
سوره الجن(12): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره جن را بسيار بخواند، در دنيا از چشم جنيان و دميدنها و سحر و مكر ايشان محفوظ باشد، و در بهشت از رفقاى حضرت رسول صلىالله عليه و آله باشد.
سوره المزمل(13): از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره مزمل را در نماز خفتن يا در نماز شب بخواند، شب و روز و آن سوره هر سه شاهد و گواه او باشند در قيامت، و خدا او را با زندگانى نيكو زنده دارد و به مردن نيكو بميراند.
1- سوره الطلاق و سوره التحريم: سورههاى شصت و پنجم و شصت و ششم قرآن كريم. |
سوره المدثر(1): از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: هر كه در نماز واجب سوره مدثر را بخواند بر خدا لازم است كه او را در جوار حضرت رسول صلىالله عليه و آله جا دهد، و در زندگانى دنيا هرگز شقاوت او را در نيابد.
سوره القيمه(2): از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر سوره لا أقسم(3) و به آن عمل نمايد خدا او را با رسول خدا صلىالله عليه و آله محشور گرداند در بهترين صورتها، و آن حضرت او را بشارت فرمايد و بر رويش خندد تا از صراط و ميزان او را بگذراند.
سوره الدهر(4): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره هل أتى على الانسان(5) را در هر صبح پنجشنبه بخواند خدا به او هشتصد دختر باكره و چهارهزار زن و حورالعين كرامت فرمايد، و با حضرت رسول صلىالله عليه و آله باشد.
و به سند معتبر از على بن عَمر{و(6)} منقول است كه: به خدمت حضرت امام على نقى صلواتالله عليه رفتم در روز سهشنبه. حضرت فرمود كه: ديروز تو را نديديم. گفتم: نخواستم كه در روز دوشنبه حركت كنم. حضرت فرمود كه: هر كه خواهد خدا او را از شر روز دوشنبه نگاه دارد بايد كه در ركعت اول نماز صبح آن روز سوره هل اتى على الانسان بخواند، چنانچه حق تعالى در آن سوره مىفرمايد كه: پس خدا ايشان را نگاه داشت از شر آن روز، و به استقبال ايشان فرستاد نَضرت(7) و خوشحالى و سرور و شادى را.(8)
و در حديث رجاء بن ضحاك وارد شده است كه: حضرت امام رضا صلوات الله عليه در صبح روز دوشنبه و پنجشنبه در ركعت اول، سوره هل أتى على الانسان مىخواندند و در ركعت دويم سوره هل أتيك حديث الغاشيه(9).
سوره المرسلات و سوره النبأ و سوره النازعات(10): از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره والمرسلات(11) را بخواند حق تعالى ميان او و حضرت رسول صلىالله عليه و آله آشنايى بيندازد. و هر كه هر روز سوره عم يتسائلون(12) را بخواند از دنيا نرود تا توفيق زيارت كعبه بيابد. و هر كه سوره نازعات را بخواند نميرد مگر سيراب، و مبعوث نشود مگر سيراب، و داخل بهشت نشود مگر سيراب.
سوره عبس(13) و سوره كورت(14): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره عبس و تولى(15) و سوره اذا الشمس كورت(16) را بخواند در حفظ الهى باشد از خيانت، و در سايه كرامت و مرحمت الهى باشد تا زنده باشد.
سوره الانفطار و سوره المطففين و سوره الانشقاق(17): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره اذا السماء انفطرت(18) و سوره اذا السماء انشقت(19 ) را در فريضه و نافله بسيار بخواند خدا هيچ حاجت او را رد ننمايد، و او را هيچ مانعى از خدا دور نگرداند در آخرت، و پيوسته او نظر به كرامتهاى الهى نمايد، و خدا نظر رحمت به او بدارد تا از حساب خلايق فارغ شود.
و به سند ديگر از آن حضرت منقول است كه: هر كه در نماز واجب سوره ويل للمطففين(20) بسيار بخواند حق تعالى در قيامت برات ايمنى از آتش جهنم به او كرامت فرمايد و او را بىحساب به بهشت برد.
سوره البروج(21 ): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره والسماء ذات البروج(22) را در فرايض بخواند، چون سوره پيغمبران است، حق تعالى او را در قيامت با پيغمبران و مرسلان و صالحان محشور گرداند، و با ايشان او را باز دارد.
1- سوره المدثر: سوره هفتاد و چهارم قرآن كريم. |
سوره الطارق(1 ): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره والسماء والطارق( 2) را در فرايض بخواند او را در قيامت نزد خدا قدر و منزلت عظيم بوده باشد، و از رفقاى پيغمبران باشد در بهشت.
سوره الأعلى( 3): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره سبح اسم ربك الأعلى(4 ) را در فريضه يا نافله بخواند در روز قيامت به او گويند كه از هر در از درهاى بهشت كه مىخواهى داخل شو.
سوره الغاشيه( 5): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره هل أتيك حديث الغاشيه( 6) در نماز واجب يا سنت، خدا او را فرو گيرد به رحمت خود در دنيا و آخرت، و در روز قيامت براى ايمنى از عذاب جهنم به او كرامت فرمايد.
سوره الفجر(7 ): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: بخوانيد سوره فجر را در نمازهاى فريضه و نافله كه آن سوره حضرت امام حسين صلواتالله عليه است. و هر كه اين سوره را بخواند، در بهشت در جوار آن حضرت باشد.
سوره البلد(8): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره لا أقسم بهذا البلد(9 ) را در نماز واجب بخواند، در دنيا از جمله صالحان معروف شود، و در آخرت معروف گردد كه او را منزلت عظيم نزد حق تعالى هست، و در قيامت از رفقاى پيغمبران و شهيدان و صالحان باشد.
سوره الشمس و سوره الليل و سوره الضحى(10) و سوره ألم نشرح(11): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه بسيار بخواند در روزى يا در شبى سوره والشمس و ضحيها(12 ) و سوره والليل اذا يغشى(13 ) و سوره والضحى(14 ) و ألم نشرح را، هر چيز كه نزد او حاضر باشد در قيامت براى او شهادت بدهند، حتى مو و پوست و گوشت و خون و عروق(15) و عصبها و استخوانها و جميع اعضاى او، و حق تعالى بفرمايد كه: من شهادت شما را قبول كردم از براى بنده خود. اى ملائكه ببريد او را به بهشت، و هر جا كه او اختيار نمايد به او اعطا كنيد. گوارا باد فضل و رحمت من از براى بنده من.
سوره التين(16 ): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره والتين(17 ) را در فرايض و نوافل خود بخواند، عطا فرمايند از بهشت به او هر جا كه بپسندد.
سوره العلق(18): از حضرت صادق عليهالسلام مروى است كه: هر كه در روز يا در شب سوره اقرأ باسم ربك(19) را بخواند و در آن روز يا در آن شب بميرد چنان باشد كه شهيد مرده باشد، و خدا او را با شهيدان محشور گرداند، و چنان باشد كه در راه خدا در ميان لشكر رسول خدا صلىالله عليه و آله جهاد كرده باشد.
سوره القدر(20): به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره انا أنزلناه فى ليله القدر(21) را بلند بخواند چنان باشد كه شمشير كشيده باشد و در راه خدا جهاد كند، و اگر آهسته بخواند چنان باشد كه در راه خدا شهيد شده باشد و در خون خود دست و پا زند. و هر كه ده بار بخواند خدا هزار گناه از گناهان او را محو نمايد.
1- سوره الطارق: سوره هشتاد و ششم قرآن كريم. |
و به روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه: هر كه سوره انا انزلناه را در نماز فريضهاى بخواند منادى از جانب حق تعالى او را ندا فرمايد كه: خدا گناهان گذشته تو را آمرزيد؛ عمل را از سر گير.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه پيش از طلوع آفتاب قل هو الله احد و انا انزلناه را بخواند، در آن روز به گناهى مبتلا نشود هرچند سعى نمايد شيطان.
و به سند معتبر از حضرت امام موسى كاظم صلواتالله عليه منقول است كه: به درستى كه حق تعالى را در روز جمعه هزار نفحه(1)1 و نسيم از رحمت خود هست. هر بنده را آنچه خواهد از آن عطا مىفرمايد. پس هر كه سوره انا انزلناه فى ليله القدر را بعد از عصر روز جمعه صد مرتبه بخواند حق تعالى آن هزار نفحه رحمت را و مثل آن را به او عطا فرمايد.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: چون ماه مبارك رمضان درآيد در هر شب هزار مرتبه سوره انا انزلناه را بخوان، و چون شب بيست و سيم شود دل خود را محكم بدار و گوشهاى خود را بگشا از براى شنيدن عجايب از آنچه خواهى ديد.
و به سندهاى معتبر از آن حضرت منقول است كه: اگر كسى در شب بيست و سيم ماه مبارك رمضان سوره انا انزلناه فى ليله القدر را هزار مرتبه بخواند، چون صبح كند، يقين او شديد و محكم شده باشد به اعتراف نمودن به چيزى چند كه مخصوص ماست از غرايب فضايل. و نيست اين مگر به سبب چيزى كه در خواب مشاهده نمايد.
و به سند ديگر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه جامه نوى ببُرد و سوره انا انزلناه را سى و شش مرتبه بخواند و در هر مرتبه چون برسد به تنزل الملائكه، اندكى آب بردارد و بر جامه بپاشد پاشيدن سهلى(2)، پس دو ركعت نماز در آن جامه بكند و دعا كند و در دعا بگويد: الحمد لله الذى رزقنى ما أتجمل به فى الناس و أوارى به عورتى و أصلى فيه لربى(3) و حمد الهى بكند، پيوسته در فراخى نعمت باشد تا آن جامه كهنه شود.
و به سند معتبر منقول است كه: چون حضرت امام رضا صلواتالله عليه جامه نوى مىپوشيدند قدحى از آب مىطلبيدند و ده مرتبه سوره انا انزلناه فى ليله القدر و ده مرتبه سوره قل هو الله احد، و ده مرتبه سوره قل يا ايها الكافرون بر آن ظرف مىخواندند، بعد از آن آب را بر جامه مىپاشيدند و مىفرمودند كه: هر كه پيش از پوشيدن جامه چنين كند پيوسته در فراخى عيش باشد مادام كه تارى از آن جامه باقى باشد.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: چون حق تعالى جامه نوى به كسى عطا فرمايد بايد كه وضو بسازد و دو ركعت نماز بگزارد، و در هر ركعتى سوره حمد و آيهالكرسى و قل هو الله احد و انا انزلناه فى ليله القدر بخواند. بعد از آن حمد كند خداوندى را كه عورت او را به جامه پوشيده و او را در ميان مردم زينت بخشيده، و كلمه لا حول و لا قوه الا بالله(4) بسيار بگويد. و كسى كه چنين كند در آن جامه معصيت خدا نكند، و به عدد هر تارى كه در آن جامه باشد خدا ملكى موكل گرداند كه تقديس خدا كند و از براى او استغفار نمايد و بر او دعا و ترحم كند(5).
و در روايت ديگر وارد شده است كه: هر كه قدحى برگيرد و آبى در آن قدح بريزد و سى و پنج مرتبه سوره انا انزلناه را بر آن قدح بخواند و آب را بر جامه خود بپاشد، پيوسته در وسعت باشد تا آن جامه كهنه شود.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: از براى عَوذه(6) از بلاها سبوى(7 ) تازه مىگيرى و از آب پر مىكنى و سى مرتبه سوره انا انزلناه فى ليله القدر را بر آن سبو مىخوانى. پس آن سبو را مىآويزى و از آن آب مىخورى و وضو مىسازى. و پيش از آن كه آبش تمام شود ديگر(8) آب بر رويش مىريزى.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه: هشت دختر مرا به هم رسيده و روى پسر تا حال نديدهام. دعا فرما كه خدا مرا پسرى كرامت فرمايد. حضرت فرمود كه: چون مىنشينى كه مشغول جماع شوى دست راست خود را بر طرف راست ناف زن بگذار و هفت مرتبه سوره انا انزلناه بخوان و بعد از آن مشغول شو. و چون حمل ظاهر شود در شب هر وقت كه از پهلو به پهلو گردى باز دست بر جانب راست نافش بگذار و هفت مرتبه آن سوره را بخوان. آن شخص گفت كه: چنين كردم، هفت پسر از پى يكديگر خدا مرا روزى كرد.
1- نفحه: دميدن رحمت - عطيه و بخشش. |
و به سند معتبر منقول است از ابىعمرو(1 ) كه گفت: بسيار حالم پريشان شد از فقر و احتياج. به خدمت حضرت امام محمد تقى صلواتالله عليه نوشتم حال خود را. حضرت فرمود كه: مداومت كن بر قرائت سوره انا أرسلنا نوحا الى قومه(2). من يك سال خواندم و اثرى نديدم. بار ديگر به خدمت حضرت نوشتم حال خود را و عرض كردم كه: از خواندن آن سوره نفعى به من نرسيد. حضرت به من نوشتند كه: آن را كه يك سال خواندهاى كافى است.
الحال سوره انا انزلناه را بخوان. من چنين كردم. بعد از اندك وقتى ابن ابىداوود(3)(4 ) قرضم را ادا كرد و وظيفهاى(5 ) براى من و عيالم مقرر كرد، و مرا وكيل(6 ) كرد و به بصره فرستاد و پانصد درهم برايم مقررى قرار داد. من از بصره نامهاى نوشتم به خدمت حضرت امام على نقى صلواتالله عليه و به على بن مَهزيار(7 ) دادم و فرستادم. و در آن نامه نوشتم كه: به پدرت حال خود را عرض نمودم و به من چنين نوشتند و عمل كردم و حالم خوب شده است.
مىخواهم بفرمايى كه آيا اكتفا كنم در خواندن سوره انا انزلنا به خواندن در نمازهاى واجب و سنت، يا در غير نماز هم مىبايد خواند؟ و اندازهاش را بفرمايى كه چه مقدار مىبايد خواند. حضرت نوشتند كه: هيچ سورهاى از قرآن را ترك مكن نه كوچك و نه بزرگ، و از خواندن انا انزلنا در شبانهروزى صد مرتبه كافى است.
و به سند معتبر از حضرت امام موسى كاظم صلواتالله عليه منقول است كه بعد از نماز عصر ده مرتبه سوره انا انزلنا بخواند، مثل اعمال جميع خلايق از ثواب به او كرامت فرمايند.
و به سند معتبر منقول است كه: حضرت امام محمد تقى صلواتالله عليه چون در ماه تازهاى داخل مىشدند، در روز اول ماه دو ركعت نماز مىكردند و در ركعت اول بعد از حمد سى مرتبه قل هو الله احد، و در ركعت دويم بعد از حمد سى مرتبه انا انزلناه فى ليله القدر مىخواندند و بعد از نماز به آنچه ميسر بود تصدق مىنمودند و سلامتى آن ماه را به اين عمل مىخريدند.
و به سند معتبر منقول است كه ابوعلى بن راشد(8 ) به خدمت حضرت امام على نقى صلواتالله عليه عرض نمود كه: شما به محمد بن الفرج( 9) نوشته بوديد كه: بهترين سورهها كه در نماز واجب خوانند انا انزلناه وقل هو الله احد است. و بر من دشوار است اين دو سوره را در نماز بخوانم. حضرت فرمود كه: بر تو گران نباشد، كه والله كه فضيلت در اين دو سوره است.
و به سند صحيح منقول است كه: حميرى به خدمت حضرت صاحبالامر صلواتالله عليه نوشت كه: از آباى شما به ما رسيده است حديثى كه: عجب دارم از كسى كه انا انزلناه در نمازش نمىخواند چگونه نمازش مقبول مىشود و روايت ديگر رسيده است كه: نمازى كه در آن قل هو الله احد نخوانند مُزَكى(10 ) و مقبول نيست. و روايت ديگر رسيده است كه: هر كه در نمازهاى واجبش سوره همزه(11) را بخواند خير دنيا به او مىدهند.پس آيا جايز است كه همزه را بخواند و آن دو سوره را ترك نمايد؟ حضرت در جواب نوشتند كه: ثواب اين سورهها كه به شما رسيده است حق است. و اگر سورهاى را كه ثوابى در آن سوره به شما رسيده باشد ترك كنيد و قل هو الله احد و انا انزلنا بخوانيد از براى فضيلت اين دو سوره، ثواب اين دو سوره را مىيابيد با ثواب آن سورهاى كه ترك كردهايد. و اگر غير اين دو سوره را بخوانيد هم جايز است و نماز شما تمام و كامل است، وليكن ترك افضل(12 ) كرده خواهيد بود.
1- ابوعمرو: احمد بن الفضل ابوعمرو الحَذاء از اصحاب امامان جواد (ع) و هادى (ع). |
سوره البينه(1): از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره لم يكن(2) را بخواند از شرك بيزار گردد، و دين پيغمبر صلىالله عليه و آله براى او كامل شود، و در قيامت داخل مؤمنان كامل مبعوث شود، و خدا او را حساب نمايد حساب آسان.
سوره الزلزله(3): به سند معتبر از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: ملال به هم مرسانيد از خواندن سوره اذا زلزلت الأرض زلزالها(4). به درستى كه هر كه در نمازهاى نافله اين سوره را بسيار بخواند هرگز خدا او را به زلزله و به صاعقه و به آفتهاى عظيم دنيا مبتلا نگرداند، و او را به اين آفتها نميراند، و در وقت جان كندن ملك بزرگوارى از جانب پروردگارش به نزد او بيايد و بر بالاى سرش بنشيند، و به ملك موت از جانب حق تعالى بگويد كه: به رفق و مدارا سر كن با دوست خدا كه خدا را به خواندن سوره اذا زلزلت بسيار ياد مىكرد. و آن سوره نيز اين سفارش به ملك موت كند. پس ملك موت گويد كه: حق تعالى مرا چنين امر فرموده است كه سخن او را بشنوم، و اطاعت او بكنم، و تا مرا امر نكند قبض روحش ننمايم. پس ملك موت نزد او باشد تا پرده از پيش ديده آن مؤمن برگيرند و جاى خود را در بهشت ببيند، و بعد از ديدن، او را امر نمايد كه: قبض روحم بكن. پس ملك موت در نهايت ملايمت و آسانى قبض روح او بكند، هفتاد هزار ملك روح او را مشايعت كنند و به زودى به بهشت رسانند.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا عليهالسلام منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: هر كه چهار مرتبه اذا زلزلت بخواند چنان است كه تمام قرآن را خوانده است.
سوره العاديات(5): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره والعاديات(6)، با حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه محشور شود، و در بهشت از رفقاى آن حضرت باشد.
سوره القارعه(7): از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه مروى است كه: هر كه سوره قارعه را بسيار تلاوت نمايد خدا او را از فتنه دجال در دنيا، و از حرارت جهنم در آخرت امان بخشد.
سوره التكاثر(8): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره ألهيكم التكاثر(9) را در نماز واجب بخواند حق تعالى ثواب صد شهيد براى او بنويسد، و هر كه در نافله بخواند خدا ثواب پنجاه شهيد براى او بنويسد، و در نماز واجبش چهل صف از ملائكه با او نماز كنند.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: هر كه سوره ألهيكم التكاثر را در وقت خواب بخواند خدا او را از عذاب قبر نگاه دارد.
سوره العصر(10): از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه سوره والعصر را در نمازهاى نافله بخواند خدا او را در روز قيامت با روى نورانى و دندان خندان و چشم روشن و خوشحال مبعوث گرداند تا او را داخل بهشت گرداند.
سوره الهمزه(11): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره ويل لكل همزه(12 ) را در نمازهاى فريضه بخواند خدا فقر را از دور كند، و روزى او را فراخ گرداند، و او را به مرگ بد نميراند.
سوره الفيل(13) و لايلاف(14): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه در نمازهاى واجب سوره ألم تركيف(15) را بخواند براى او شهادت دهند در قيامت هر دشت و كوهى و كلوخى كه او از جمله نمازگزارندگان بوده است، و حق تعالى ندا فرمايد كه: راست گفتيد؛ شهادت شما را قبول كردم. اى ملائكه او را بىحساب داخل بهشت كنيد كه من او را و عمل او را دوست مىدارم.
و ايضا از آن حضرت منقول است كه: هر كه سوره لايلاف را بسيار تلاوت نمايد، چون مبعوث شود، بر اسبى از اسبان بهشت سوار شود تا بر سر مائده نور بنشيند.
1- سوره البينه: سوره نود و هشتم قرآن كريم. |
بدان كه مشهور ميان علما آن است كه يكى از اين دو سوره را به تنهايى در نماز واجب نمىتوان خواند، بلكه اگر خوانند، با هم مىبايد خواند، و همچنين است حكم والضحى و الم نشرح.
سوره الماعون(1): از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره أرأيت الذى يكذب بالدين(2) را در نمازهاى فريضه و نافله بخواند از جماعتى باشد كه خدا نماز و روزه ايشان را قبول فرموده است، و او را در قيامت به اعمال دنيا حساب نكند.
سوره الكوثر(3): از حضرت جعفر بن محمد صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره انا أعطيناك الكوثر(4) را در نمازهاى فريضه و نافله بسيار بخواند خدا در قيامت او را از حوض كوثر آب دهد، و او را در زير درخت طوبى در جوار حضرت رسول صلىالله عليه و آله جا دهد.
سوره الجحد(5): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره قل يا أيها الكافرون(6 ) و قل هو الله احد را در نماز فريضهاى بخواند، خدا او را و پدر و مادرش را و فرزندان پدر و مادرش را بيامرزد، و اگر شقى باشد نام او را از ديوان اشقيا محو نمايد و در ديوان سُعَدا بنويسد، و او را در زندگانى دنيا سعادتمند بدارد، و او را شهيد بميراند و شهيد مبعوث گرداند.
و به سند صحيح از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: پدرم مىفرمود كه: قل هو الله احد ثلث قرآن است و قل يا ايها الكافرون ربع قرآن.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: هر كه وقتى كه به رختخواب رود قل يا ايها الكافرون و قل هو الله احد بخواند حق تعالى بيزارى از شرك از براى او بنويسد.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله در سفرى نماز كردند و ما به آن حضرت اقتدا كرديم. در ركعت اول قل يا ايها الكافرون خواندند و در ركعت دويمقل هو الله احد. و چون فارغ شدند فرمودند كه: از براى شما ثلث قرآن و ربع قرآن را خواندم.
و به سند صحيح از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: ترك مكن خواندن قل هو الله احد و قل يا ايها الكافرون را در هفت نماز: در نافله صبح، و دو ركعت اول نافله پيشين، و دو ركعت اول نافله شام، و دو ركعت اول نماز شب، و نماز احرام، و نماز صبح اگر هوا بسيار روشن شده باشد و سوره طولانى نتوان خواند، و نماز طواف.
و در روايت ديگر وارد شده است كه: در اين نمازها همه در ركعت اول قل هو الله احد مىخواند مگر در نافله صبح كه در ركعت اول قل يا ايها الكافرون مىخواند.
سوره النصر(7): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره اذا جاء نصرالله و الفتح(8 ) را در نماز فريضهاى يا نافلهاى بخواند خدا او را بر جميع دشمنان نصرت دهد، و چون از قبر بيرون آيد با او نامهاى باشد گويا، و در آن نامه امان از صراط و از آتش جهنم و صداى جهنم بوده باشد، و بر هر چيز كه بگذرد او را بشارت به نيكى دهند تا داخل بهشت شود، و از براى او در دنيا از اسباب خير آن قدر حق تعالى بگشايد كه به خاطرش خطور نكرده باشد و آرزوى آن نداشته باشد.
سوره تبت(9): از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: چون سوره تبت يدا أبى لهب(10 ) را بخوانيد لعن و نفرين كنيد بر ابولهب كه او از جمله تكذيبكنندگان بود و تكذيب پيغمبر و آنچه آورده است مىنمود.
سوره التوحيد(11): به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه سوره قل هو الله احد(12) را يك مرتبه بخواند حق تعالى بر او بركت فرستد؛ و هر كه دو مرتبه بخواند حق تعالى بر او و بر اهلش بركت فرستد؛ و هر كه سه مرتبه بخواند حق تعالى به او و به اهلش و به همسايگانش بركت دهد؛ و هر كه دوازده مرتبه بخواند خدا در بهشت دوازده قصر از براى او بنا كند، و كاتبان اعمال به يكديگر گويند كه: بياييد برويم و به قصرهاى برادر خود نظر كنيم؛ و هر كه صد مرتبه بخواند خداوند عالميان گناهان بيست و پنج سال او را بيامرزد و بغير از خون ناحق و مال مردم؛ و كسى كه چهارصد مرتبه
1- سوره الماعون: سوره صد و هفتم قرآن كريم. |
بخواند خدا او را اجر چهارصد شهيد كرامت فرمايد، از شهيدانى كه اسبانشان را پى كرده باشند(1) و خونشان را ريخته باشند؛ و كسى كه هزار مرتبه در يك شبانه روز بخواند نميرد تا جاى خود را در بهشت ببيند، يا ديگرى براى او ببيند.
و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: چون حضرت رسالت پناه صلىالله عليه و آله بر سعد بن معاذ نماز كردند فرمودند كه: هفتاد هزار ملك بر او نماز كردند كه جبرئيل در ميان ايشان بود. از جبرئيل پرسيدم كه: به چه عمل مستحق اين شده بود كه شما بر او نماز كنيد؟ گفت كه: به سبب اين كه قل هو الله احد مىخواند ايستاده و نشسته و سواره و پياده و در رفتن و برگشتن.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هر كه صد مرتبه قل هو الله احد را در وقت خواب بخواند خدا گناه پنجاه ساله او را بيامرزد.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه فرمود كه: خود را حفظ كن از شر مردم به خواندن سوره قل هو الله احد. رو به جانب راست خود كن و بخوان، و به جانب چپ رو كن و بخوان، و به جانب راه خود رو كن و بخوان، و رو به پشت سر كن و بخوان، و به جانب بالاى سر نظر كن و بخوان، و به جانب پايين نظر كن و بخوان. و اگر خواهى كه نزد حاكم جابرى بروى چون نظرت بر او افتد سه مرتبه بخوان، و هر يك مرتبه كه بخوانى يك انگشت را عقد كن(2 ) از دست چپ، و انگشتان را چنين نگاه دار تا از نزد او بيرون آيى.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه يك روز بر او بگذرد و پنج نماز بكند و در آن پنج نماز قل هو الله احد(3) نخواند به او خطاب كنند كه: اى بنده خدا تو از نمازگزارندگان نيستى.
و به سند ديگر منقول است از آن حضرت كه: هر كه بر او يك هفته بگذرد و قل هو الله(4) در آن هفته بخواند و بميرد، بر دين ابولهب مرده باشد.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه او را مرضى پيش آيد يا شدتى رو دهد و قل هو الله احد از براى رفع آن نخواند او از اهل آتش است.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد بايد كه بعد از نماز واجب، خواندن قل هو الله را ترك ننمايد. به درستى كه هر كه بعد از فريضه، قل هو الله احد بخواند خدا به او خير دنيا و آخرت كرامت فرمايد و گناه او و پدر و مادر او و فرزندان پدر و مادر او را بيامرزد.
و به سند صحيح از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه سوره قل هو الله احد را بعد از نماز صبح يازده مرتبه بخواند در آن روز گناهى بر او لازم نشود هرچند بينى شيطان بر خاك ماليده شود.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: كسى كه به رختخواب رود و يازده مرتبه سوره قل هو الله احد بخواند خدا خانه او و خانههاى همسايگانش را حفظ نمايد.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: هر كه در وقت خواب قل هو الله احد بخواند حق تعالى پنجاه هزار ملك موكل گرداند كه او را حراست نمايند در آن شب.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: هر كه در وقت خواب سوره قل هو الله را بخواند گناه پنج سال او آمرزيده شود.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه يك مرتبه قل هو الله احد را بخواند چنان باشد كه ثلث قرآن و ثلث تورات و ثلث انجيل و ثلث زبور را خوانده باشد.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: حق تعالى به عوض فدك(5) به حضرت فاطمه اطاعت تب را كرامت فرمود كه تب مطيع آن حضرت باشد. پس هر كه حضرت فاطمه و فرزندان او را دوست دارد و تبى به هم رساند و هزار مرتبه سوره قل هو الله احد را بخواند و به حق فاطمه سؤال نمايد
1- پى كردن اسب: بريدن يا قطع كردن عصب پا يا پاشنه پاى اسب براى اين كه نتواند راه برود و بيفتد (و در نتيجه سوار خود را به زمين بيندازد). |
زوال تب را، به امر الهى زايل مىگردد. و از حضرت امام رضا عليهالسلام منقول است كه: حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: هر كه را صُداعى(1) يا غير آن عارض شود و دستهاى خود را بگشايد و سوره فاتحه و قل هو الله احد و قل أعوذ برب الناس(2) و قل أعوذ برب الفلق(3) بخواند و دست بر روى خود بكشد، آن آزار برطرف شود.
سورتى المعوذتين(4): به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: سبب نزول معوذتين آن بود كه حضرت رسول صلىالله عليه و آله تب به هم رسانيدند. جبرئيل اين دو سوره را آورد و تعويذ آن حضرت گردانيد.
و به سند معتبر از صابر(5) منقول است كه: حضرت صادق عليهالسلام امامت ما كردند در نماز شام، و معوذتين خواندند و بعد از فارغ شدن فرمودند كه: اين دو سوره از قرآن است(6).
و از حضرت امام رضا عليهالسلام به سند معتبر منقول است كه: هر كه در حد صبا(7) و طفوليت تعهد نمايد در هر شبى خواندن قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را هر يك سه مرتبه، و قل هو الله احد را صد مرتبه و اگر نتواند پنجاه مرتبه، حق تعالى از او دور گرداند ديوانگى و مرضهايى را كه عارض اطفال مىشود، و استسقا(8) و فساد معده و غلبه خون(9) را تا سن پيرى، مادام كه تعهد و مداومت بر اين نمايد.
و از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: هر كه در سه ركعت وتر(10) معوذتين و قل هو الله احد بخواند، به او خطاب كنند كه: اى بنده خدا بشارت باد تو را كه خدا وتر تو را قبول كرد.
و به سند صحيح از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هر كه بعد از نماز جمعه سوره حمد را يك مرتبه، و هر يك از معوذتين و قل هو الله احد را هفت مرتبه، و آيهالكرسى و آيه سُخره(11) و آخر سوره برائت(12) لقد جائكم رسول من أنفسكم(13) تا آخر سوره هر يك را يك مرتبه بخواند، كفاره گناهان او باشد از جمعه تا جمعه.
و از معمر بن خلاد منقول است كه: در خدمت حضرت امام رضا صلوات الله عليه بودم در راه خراسان، و وكيل خرج آن حضرت بودم. مرا امر فرمود كه: غاليهاى راست كن(14).
چون راست كردم و در شيشه كردم حضرت را بسيار خوش آمد. پس فرمود كه: اى معمر چشم(15) حق است. از براى رفع تأثير چشم، در كاغذى سوره حمد و قل هو الله احد و معوذتين را بنويس و در غلاف شيشه غاليه بگذار.
و از حضرت صادق عليهالصلوه والسلام(16) منقول است كه فرمود كه: تأثير چشم زدن حق است، و ايمن نيستى كه چشم تو در خودت يا در ديگرى تأثير كند. پس اگر از تأثير چشم ترسى، سه مرتبه بگو: ما شاء الله لا قوه الا بالله العلى العظيم(17). و اگر يكى از شما زينتى كند كه خوشاينده باشد، چون از
1- صداع: سردرد. |
منزل بيرون رود، قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس بخواند كه از چشم به او ضرر نرسد.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: كسى كه در خواب ترسد، در وقت خواب، معوذتين و آيهالكرسى بخواند.