در فضيلت نماز شب

در فضيلت نماز شب

يا أباذر ان ربك عز و جل يباهى الملائكه بثلاثه نفر: رجل فى أرض قفر، فيؤذن، ثم يقتم، ثم يصلى. فيقول ربك للملائكه: انظروا الى عبدى؛ يصلى و لا يراه أحد غيرى. فينزل سبعين ألف ملك يصلون وراءه. و يستغفرون له الى الغد من ذلك اليوم. و رجل قام من الليل فصلى وحده، فسجد و نام و هو ساجد.
فيقول‏تعالى: انظروا الى عبدى: روحه عندى و جسده ساجد. و رجل فى زحف يفر أصحابه و يثبت هو يقاتل حتى يقتل.
اى ابوذر به درستى كه پروردگار عزيز و بزرگوار تو مباهات مى‏نمايد با ملائكه به سه نفر: اول؛ شخصى كه در بيابانى تنها اذان و اقامه بگويد و نماز گزارد. پس پروردگار تو به ملائكه مى‏فرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه نماز مى‏گزارد و هيچ كس غير از من او را نمى‏بيند و بر نماز او اطلاع ندارد. پس حق تعالى هفتادهزار ملك را فرو مى‏فرستد كه در عقب او نماز گزارند و از براى او استغفار نمايند تا فرداى آن روز.
و دويم؛ شخصى كه در شب برخيزد و نماز شب بگزارد تنها. پس به سجده رود و در سجده خوابش ببرد. در آن حال حق تعالى به ملائكه مى‏فرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه روحش نزد من است و بدنش در سجده است.
و سيم؛ شخصى كه در جنگى باشد كه در راه خدا جهاد كند و رفيقانش بگريزند و او ثابت قدم بماند و قِتال( 1كند تا شهيد شود.
بدان كه احاديث در مدح اخفا(و پنهان كردن عبادت وارد شده است. چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هرچند عبادت مخفى‏تر است اجرش بيشتر است. و در حديث ديگر وارد شده است كه: عمل صالح را چون بنده از خلق پنهان مى‏كند و مخفى مى‏دارد، خدا البته آن را براى مردم ظاهر مى‏گرداند كه او را در دنيا زينت بخشد؛ با آنچه ذخيره فرموده است از براى او از ثواب آخرت. و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: محبوبترين اعمال نزد حق سبحانه و تعالى نماز است؛ و آن آخر وصيت پيغمبران است. پس چه بسيار نيكوست كه شخصى غسل كند يا وضو بسازد و وضو را كامل به جا آورد. پس به كنارى رود كه هيچ انسى(او را نبيند.
پس حق تعالى بر او مطلع گردد كه گاهى در ركوع است و گاهى در سجود. به درستى كه بنده هرگاه سجده كند و سجده را طول دهد شيطان فرياد مى‏كند كه: واويلاه()! فرزندان آدم اطاعت خدا نمودند و من عصيان او كردم؛ و ايشان سجده كردند و من از سجده ابا كردم.
و احاديث بسيار دلالت مى‏كند بر اين كه عبادات واجبه را مانند نماز واجب و زكات واجب و غير آن علانيه( 5كردن بهتر است كه آدمى متهم به ترك واجبات نشود و موجب رغبت ديگران گردد. و ايضا ريا در آن بسيار نمى‏باشد چون حق لازم واجب است، و در اداى حقوق لازمه چندان فخرى و ريايى نمى‏باشد.
چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هرچه را خدا فرض و واجب گردانيده، علانيه كردنش بهتر است از پنهان كردن؛ و هرچه سنت( 6باشد پنهان كردنش بهتر است از علانيه كردن. و اگر كسى زكات مالش را بر دوش بگيرد و علانيه قسمت نمايد، هرآينه نيكو و جميل خواهد بود.
و بر اين مضمون احاديث بسيار است خصوصا نماز واجب به جماعت واقع ساختن و در مساجد و مجامع به جا آوردن فضيلت نامتناهى دارد. پس احاديثى كه در باب اخفاى عبادت واقع شده است مراد از آنها عبادتهاى سنت است، يا مراد آن است كه از باب سُمعه( 7خود به مردم نشنواند و افتخار به آنها نكند.
و آنچه در اين حديث وارد شده است چون مشتمل بر اذان و اقامه است بر نماز سنت حمل نمى‏توان نمود. زيرا كه در نماز سنت اذان و اقامه بدعت است. پس حمل مى‏كنيم بر اين كه در صورتى كه در چنين صحرايى تنها مانده باشد و با وجود تنهايى خدا را فراموش نكند و با آداب و شرايط متوجه عبادت شود، حق تعالى به سبب اين كه اذان و اقامه گفته تدارك(8او مى‏فرمايد و ملائكه را براى او مى‏فرستد كه به او اقتدا كنند تا از ثواب جماعت نيز محروم نباشد. نه اين كه آدمى خود دانسته ترك جماعت كند و به صحرايى رود كه كسى نباشد و خود را فضيلت جماعت محروم گرداند.
و بدان كه نماز شب سنت و طريقه پيغمبران و دوستان خداست، و مشتمل بر فضايل بى‏انتهاست، و هنگام راز گفتن با قاضى‏الحاجات(است. و چون آدمى را در روز به سبب متوجه شدن به مشاغل دنيوى تشويق بسيار در خاطر به هم مى‏رسد، در اعمال روز حضور قلب كمتر مى‏باشد. و چون مردم نيز بر افعال اين كس مطلع مى‏گردند اخلاص در آن دشوار است. و چون آدمى در اول شب خوابيد، چون برمى‏خيزد در آخر شب، نفس از خيالات و وساوس خالى است و حضور قلب آسانتر است و چون كسى چندان مطلع نيست عمل به اخلاص نزديكتر است. چنانچه حق تعالى مى‏فرمايد كهان ناشئه الليل هى أشد
 

1-   قتال: جنگ - مبارزه.
2-   اخفا: مخفى كردن - پنهان كردن.
3-   انس: انسان.
4-   واويلاه: اى واى!
5-   علانيه: آشكارا.
6-   سنت: مستحب.
7-   سمعه: انجام دادن كارى به خاطر آن كه ديگران بشنوند (و او را تحسين كنند).
8-   تدارك: جبران كمبود.
9-   قاضى‏الحاجات: (بخوانيد: قاض الحاجات) برآورنده درخواستها.

وطئا و أقوم قيلا.(1كه ترجمه‏اش آن است كهبه درستى كه نفسى كه در شب به عبادت الهى قيام مى‏نمايد (يا: عبادتى كه در شب حادث مى‏شود، يا: ساعتها كه در شب ناشى مى‏شوند) ثبات قدم ورزيدن در آن دشوارتر است (چون ترك خواب نمودن و به عبادت برخاستن دشوار است، يا آن كه موافقت دل با زبان در آن بيشتر است و دل خبر دارد از آنچه بر زبان جارى مى‏گردد) و سخنش درست‏تر است (يعنى دعواى اخلاص در بندگى خدا كه مى‏نمايد صادقتر است).
چنانچه از حضرت صادق عليه‏السلام در تفسير اين آيه وارد شده كه: مراد آن است كه آدمى برخيزد از رختخواب خود، و غرضش رضاى خدا باشد و غير او منظورش نباشد با آن كه حق تعالى را در آن تاريكى شب نورها و فيضها و رحمتها هست كه لذت آنها را متعبدان(2مى‏يابند.
و به اسانيد بسيار از نبى و ائمه اطهار صلوات‏الله عليه منقول است كه: شرف مؤمن برخاستن اوست به نماز شب، و عزت مؤمن بازداشتن شر خود است از مردم.
و از حضرت صادق عليه‏السلام مروى است كه: بر شما باد به نماز شب. به درستى كه آن سنت پيغمبر شماست، و دأب(3صالحان پيش از شماست، و دفع كننده دردهاست از بدنهاى شما.
و فرمود كه: نماز شب رو را سفيد مى‏كند و خوشبو و خوشخو مى‏گرداند و سبب مزيد(4روزى مى‏گردد.
و در حديث ديگر فرمود كه: مال و فرزندان زينت زندگانى دنياست و هشت ركعت نماز كه بنده در آخر شب مى‏گزارد زينت آخرت است.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت صادق عليه‏السلام آمد و شكايت از احتياج و بيچيزى كرد و افراط كرد در شكايت تا آن كه نزديك بود كه از گرسنگى شكايت كند. حضرت فرمودند كه: آيا نماز شب مى‏گزارى؟ گفت: بلى. حضرت به اصحاب التفات نمودند و فرمودند كه: دروغ مى‏گويد كسى كه دعوى مى‏كند كه نماز شب مى‏كنم و در روز گرسنه است. حق تعالى نماز شب را ضامن قوت(5روز گردانيده است.
و حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: نماز شب موجب صحت بدن است، و سبب خشنودى پروردگار مى‏شود، و تمسك به اخلاق پيغمبران است، و متعرض شدن(6رحمت الهى است.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: گاه هست كه بنده برمى‏خيزد در شب، و خواب بر او غالب مى‏شود و او را به جانب راست و چپ ميل مى‏دهد و ذَقَنش( 7به سينه‏اش مى‏چسبد. پس حق تعالى امر مى‏فرمايد كه درهاى آسمان را مى‏گشايند و به ملائكه مى‏فرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه چه زحمت به خود مى‏رساند در تقرب جستن به من در چيزى كه بر او واجب نگردانيده‏ام. و از من اميد يكى از سه چيز دارد كه: يا گناهش را بيامرزم، يا توبه‏اش را تازه گردانم، يا روزيش را زياد كنم. اى ملائكه! شما را گواه مى‏گيرم كه هر سه را به او كرامت كردم.
و در حديث ديگر فرمود كه: نماز شب رو را نيكو مى‏كند، و خلق را نيكو مى‏كند، و آدمى را خوشبو مى‏كند، و روزى را زياده مى‏كند، و باعث اداى قرض مى‏شود، و غمها را زايل مى‏گرداند، و چشم را جلا مى‏دهد.
و در حديث ديگر فرمود كه: خانه‏هايى كه در آن خانه‏ها نماز شب مى‏كنند و تلائت قرآن در نماز شب مى‏كنند، اهل آسمان را روشنى مى‏دهد چنانچه ستاره‏هاى آسمان اهل زمين را روشنى مى‏دهند.
و به روايت ديگر فرمود در تفسير آن آيه كه حق تعالى مى‏فرمايد كهحسنات و نيكيها، بديها و گناهان را برطرف مى‏كنند(8كه: مراد اين است كه نماز شب كه مؤمن مى‏كند گناهان روزش را برطرف مى‏كند.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هركه را خدا نماز شب روزى فرمايد از مردان يا زنان، و برخيزد خالص از براى خدا و وضوى كامل بسازد و از براى خدا نماز كند با نيت صادق و دل سالم از بديها و بدن با خشوع و چشم گريان، حق تعالى در عقب او نُه صف از ملائكه مقرر فرمايد كه عدد آنچه در هر صفى از ملائكه باشند بغير خدا احصا(نتواند نمود. و يك طرف هر صفى در مشرق باشد و طرف ديگر در مغرب. پس چون فارغ شود، به عدد آن ملائكه از براى او درجات بنويسد.
 

1-   آيه 6 سوره مزمل (73).
2-   متعبد: عبادتگر - عابد.
3-   دأب: عادت.
4-   مزيد: افزونى - زيادى.
5-   قوت: خوردگى - غذا - روزى.
6-   متعرض شدن: در معرض قرار گرفتن.
7-   ذقن: چانه.
8-   بخشى از آيه 114 سوره هود (11).
9-   احصا: شمارش - محاسبه.

و به سند ديگر از آن حضرت صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: چون بنده در ميان شب تاريك با سيد( 1و خداوند خود خلوت كند و با او مناجات كند و راز بگويد( 2)، حق تعالى نورى در دل او ثابت گرداند. و هرگاه كه گويديارب! ياربخداوند جليل بزرگوار او را ندا فرمايد كه: لبيك اى بنده من! از من سؤال كن تا عطا كنم، و بر من توكل كن تا امورت را كفايت نمايم. پس به ملائكه مى‏فرمايد كه: اى ملائكه نظر كنيد به سوى بنده من كه به خلوت و تنها به درگاه من آمده در ميان شب تاريك در هنگامى كه بَطالون(از من غافل‏اند و غافلان در خواب‏اند. گواه باشيد كه گناه او را آمرزيدم.
و در حديث ديگر فرمود كه: جبرئيل پيوسته مرا به نماز شب وصيت مى‏فرمود تا آن كه گمان كردم كه نيكان امت من خواب نخواهند كرد كه مبادا نماز شب از ايشان فوت شود.
و فرمود كه: يا على سه چيز است كه موجب فرح و شادى مؤمنان است در دنيا: ملاقات كردن برادران مؤمن، و افطار نمودن از روزه، و تَهَجد كردن(در آخر شب.
و فرمود كه: حق تعالى ابراهيم را خليل( 5خود گردانيد براى اين كه طعام بسيار به مردم مى‏خورانيد و در شب نماز مى‏كرد در هنگامى كه مردم در خواب بودند.
و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد كه شب او به سر نيايد مگر با نماز وتر().
و منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه عرض نمود كه: يا اميرالمؤمنين من محروم شده‏ام از نماز شب. فرمود كه: تو مردى كه گناهان تو را در بند كرده است.
و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: دو ركعت نماز كه در ميان شب بكنم محبوبتر است نزد من از دنيا و آنچه در دنياست.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: مادر سليمان به آن حضرت گفت كه: زينهار كه در شب خواب بسيار مكن كه بسيارى خواب در شب آدمى را در قيامت فقير مى‏گرداند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه آمد و از فضيلت نماز كردن در شب و قرآن خواندن در آن سؤال نمود. حضرت فرمود كه: بشارت با تو را؛ هر كه ده يك شب را از براى خدا نماز كند از روى اخلاص، و غرضش محض رضاى الهى باشد، حق تعالى به ملائكه فرمايد كه: براى اين بنده بنويسيد به عدد آنچه از آب رود نيل مى‏رويد از دانه و برگ، و به عدد هر درختى و بُنى( 7و شاخى و مَرغى( 8كه بر روى زمين مى‏رويد.
و كسى كه نه يك شب را نماز كند حق تعالى ده دعاى او را مستجاب گرداند و در قيامت نامه‏اش را به دست راستش دهد.
و كسى كه هشت يك شب را نماز كند خداوند عالميان ثواب شهيدى كه در جنگ ثابت مانده باشد و با نيت راست و درست جهاد كرده باشد تا شهيد شده باشد به او كرامت فرمايد و او را در اهل بيت و يارانش در قيامت شفاعت كرامت فرمايد.
و هر كه هفت يك شب را نماز كند، چون از قبرش مبعوث شود، رويش مانند ماه شب چهارده باشد و از صراط بگذرد با ايمنان.
و هر كه شش يك شب را نماز كند حق تعالى او را از توبه كاران بنويسد و گناهان گذشته او را بيامرزد.
و هر كه پنج يك شبى را نماز كند حق تعالى او را در قُبه(ابراهيم خليل‏الرحمن در بهشت ساكن گرداند.
و هر كه چهار يك شب را نماز كند، در قيامت داخل اول فايزان(10 و رستگاران باشد تا از صراط بگذرد مانند باد تند، و داخل بهشت شود بى‏حساب.
و هر كه سه يك شب را نماز كند هيچ ملكى نماند كه آرزوى منزلت او نزد خدا ننمايد. و در قيامت به او گويند كه: از هر درى از درهاى بهشت كه مى‏خواهى داخل شو.
 

1-   سيد: آقا - سرور - كنايه از خداوند.
2-   راز گفتن: سخن گفتن پنهانى.
3-   بطالون: جمع بطال - بيكارگان - بيهوده‏گويان - آنها كه به كارهاى غيرمفيد مى‏پردازند.
4-   تهجد كردن: بيدار شدن در شب براى عبادت - شب زنده‏دارى.
5-   خليل: دوست.
6-   نماز وتر: يك ركعت نماز كه در پايان يازده ركعت نماز شب خوانده مى‏شود.
7-   بن: ريشه.
8-   مرغ: چمن - سبزه - علف.
9-   قبه: محلى كه سقفى گنبد مانند بر روى آن باشد - محل زندگى - هر قطعه از قطعه‏هاى زمين.
10-   فايز: رها شده - رهايى يافته - رستگار - پيروزمند.

و هر كه در نصف يك شب نماز كند اگر هفتاد مرتبه روى زمين را پر از طلا كنند و به او دهند با ثواب آن برابرى نكند، و اين عمل نزد خدا بهتر باشد از آزاد كردن هفتاد بنده از فرزندان اسماعيل.
و هر كه در دو ثلث يك شب نماز كند حق تعالى به او كرامت فرمايد از ثواب و حسنه به عدد ريگ بيابان عالج( 1كه حسنه كمترش از كوه احد( 2ده مرتبه سنگينتر باشد.
و هر كه يك شب تمام را نماز كند كه گاهى تلاوت قرآن نمايد و گاهى در ركوع باشد و گاهى در سجود باشد و گاهى در ذكر خدا باشد، آن قدر از ثواب به او عطا فرمايند كه كمترش آن باشد كه به سبب آن از گناهان بيرون آيد ماند روزى كه از مادر متولد شده. و به عدد خلق خدا حسنات در نامه عملش بنويسند و مثل آن درجات از براى او بلند كنند.
و قبر او را حق تعالى منور گرداند، و گناه و حسد را از دل او بردارد، و او را از عذاب قبر پناه دهد، و برات(بيزارى از آتش جهنم براى او بنويسد، و در قيامت با ايمنان از اهوال(قيامت محشور شود. و حق تعالى به ملائكه فرمايد كه: اى ملائكه من! نظر نماييد به بنده من كه يك شب را به عبادت احيا كرد براى طلب خشنودى من. او را در جنه‏الفردوس ساكن گردانيد و در آن بهشت به او بدهيد صدهزار شهر، و در هر شهرى جميع آنچه نفوس خواهش آن داشته باشد و ديده‏ها از آن لذت يابد و به خاطر كسى خطور نكرده باشد. براى او مقرر كنيد سواى آنچه مناز براى او مهيا كرده‏ام از كرامتها و مزيد الطلاف و قرب جناب مقدس خود.
و در اين باب اخبار بسيار است.
و كيفيت نماز شب و دعاهاى آن در كتابهاى دعا و حديث مذكور است؛ بايد كه به آنها رجوع نمايند. و والد فقير( 5عليه‏الرحمه و الرضوان رساله‏هاى كبير و صغير در اين باب تأليف نموده‏اند؛ بايد كه آنها را تحصيل نمايند(6). و اگر در اين كتاب متوجه كيفيات و احكام عبادات شويم بسيار به طول مى‏كشد.
 

در هشيارى جمادات

يا أباذر ما من رجل يجعل جبهته فى بقعه من بقاع الأرض الا شهدت له بها يوم القيامه. و ما من منزل ينزله قوم الا و أصبح ذلك المنزل يصلى عليهم أو يلعنهم. يا أباذر ما من صباح و لا رواح الا و بقاع الأرض ينادى بعضها بعضا: يا جارتى هل مر بك( 7ذاكر لله؟ أو عبد وضع جبهته عليك ساجدا لله؟ فمن قائله: نعم، فاذا قالت: نعم، اهتزت و ابتهجت، و ترى أن لها الفضل على جارتها.
اى ابوذر هيچ كس پيشانى خود را بر بقعه‏اى( 8از بقعه‏هاى زمين به سجده نمى‏گذارد مگكراين كه شهادت مى‏دهد آن بقعه زمين بر سجده او در روز قيامت. و هيچ منزلى نيست كه جمعى كه در آنجا فرود آيند مگر اين كه چون صبح مى‏شود، آن منزل يا بر ايشان صلوات مى‏فرستد اگر عبادت الهى در آن كرده باشند، يا بر ايشان لعنت مى‏كند اگر معصيت خدا بر روى آن كرده باشند.
اى ابوذر هيچ صبح و پسينى( 9نيست مگر آن كه بقعه‏ها و قطعه‏هاى زمين بعضى از آنها ديگران را ندا مى‏كند كهاى همسايگان من آيا كس بر شما گذشت كه ياد كند حق تعالى را، يا بنده‏اى پيشينى(10 خود را بر روى شما گذاشت كه از براى خدا سجده كند؟ پس بعضى مى‏گويندنه، و بعضى مى‏گويندبلى. پس آن قطعه زمينى كه مى‏گويدبلى، بر خود مى‏بالد و شادى مى‏كند و افتخار مى‏نمايد و خود را بر همسايه‏هاى خود تفضيل مى‏دهد( 11به سبب آن كه عبادت الهى بر روى آن شده.
 

1-   عالج: نام بيابانى كه از يك سو به حدود يمامه و از سوى ديگر به حدود نجد در عربستان مى‏رسد. به قولى اين بيابان اكثر سرزمين عربستان را در برگرفته است.
2-   احد: نام كوهى در پشت مدينه به طرف مكه كه جنگ معروف به همين نام در آنجا رخ داد.
3-   برات: سند - حواله - نوشته‏اى كه حاكى از تأييد يا تضمين چيزى باشد.
4-   اهوال: جمع قول - چيزهاى ترسناك.
5-   والد فقير: پدر من {كه} نيازمند {رحمت خداوندم}.
6-   تحصيل نمودن: به دست آوردن - تهيه كردن.
7-   اشتباه قلمى مجلسى: بِكَ.
8-   بقعه: قطعه زمين
9-   پسين: عصر.
10-   پيشينى: پيشانى.
11-  تفضيل دادن: برترى دادن.

بدان كه غفلت، آدمى را به نحوى مغرور گردانيده كه جمادات از او هشيارترند و قدر عبادت و بندگى خدا را از او بيشتر مى‏دارند. و توجيه اين اخبار به چند وجه مى‏توان نمود: اول آن كه: محمول بر حقيقتش باشد، و جمادات را يك نحو شعور ضعيفى بوده باشد. چنانچه حق تعالى مى‏فرمايد كههيچ چيز نيست مگر آن كه حق تعالى را تنزيه و تسبيح مى‏كند (و مُتَلَبس به حمد اوست( 1) )وليكن شما تسبيح آنها را نمى‏فهميد.()
دويم آن كه: اين سخن بر وجه تقدير(3باشد. يعنى اگر شعور مى‏داشتند چنين مى‏گفتند.
سيم آن كه: مراد از قطعه‏هاى زمين، اهل آن قطعه‏ها باشد از ملائكه و صالحين جن كه در قطعات زمين ساكن‏اند و عبادت مى‏كنند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى از حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام سؤال نمود كه: آدمى نمازهاى نافله را در يك موضع به جا آورد بهتر است يا تفريق كند(4و در مكانهاى مختلف واقع سازد؟ حضرت فرمود كه: بلكه بهتر آن است كه در جاهاى مختلف به جا آورد، زيرا كه اين مكانها براى او شهادت مى‏دهند در روز قيامت. و به اسانيد معتبره منقول است كه: هر جماعتى كه در مجلسى جمع شوند و خدا را در آن مجلس ياد نكنند و صلوات بر پيغمبر و آل اطهار او صلوات‏الله عليهم نفرستند، آن مجلس در قيامت موجب حسرت و وبال ايشان خواهد گرديد.
 

در تاثير عمل انسان بر آبادانى زمين

يا أباذر ان الله جل ثناوه لما خلق الأرض و خلق ما فيها من الشجر، لم تكن فى الأرض شجره يأتيها بنو ءادم الا أصابوا منها منفعه. فلم تزل الأرض و الشجر كذلك، حتى تكلم فجره بين ءادم بالكلمه العظيمه قولهم: اتخذ الله ولدا.(فلما قالوا اقشعرت الأرض، و ذهبت منفعه الأشجار.
اى ابوذر چون حق سبحانه و تعالى زمين را خلق فرمود، و خلق نمود آنچه در زمين است از درختان، هيچ درختى در زمين نبود كه بنى آدم به نزد آن درخت آيند مگر آن كه از آن منفعتى مى‏يافتند. و پيوسته زمين و درخت چنين پرمنفعت بود تا هنگامى كه {گناهكاران، تباهكاران و نابكاران} بنى آدم تكلم نمودند به آن كلمه عظيم و ناسزاى بزرگ كه گفتند كهخدا فرزند دارد.( 6پس چون اين را گفتند، زمين بر خود بلرزيد و نفع درختان برطرف شد.
حق جل و علا مى‏فرمايد كهتكاد السموات يتفطرن منه و تنشق الأرض و تخر الجبال هدا. أن دعوا للرحمن ولدا.( 7كه ترجمه‏اش اين است كهنزديك است كه آسمانها از هم شكافته شود از (عظمت و شَناعت( 8)) اين سخن، و زمين شكافته شود، و درافتند كوهها و ريزه‏ريزه شوند به جهت آن كه خواندند براى خداوند رحمان فرزندى. و سزاوار نيست خداى را كه فرزند بگيرد. بلكه هرچه در آسمان و زمين است همه مملوك و بنده اويند.( 9و اين كلمه شنيعه( 10را كفار قريش گفتند كه: ملائكه دختران خدايند؛ و يهود گفتند كه: عُزَير(11 پسر خداست؛ و نصارا گفتند كه: عيسى پسر خداستتعالى الله عما يقول الظالمون علوا كبيرا.(12 )
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: حق تعالى هيچ درختى را خلق نفرمود مگر آن كه ميوه‏اى داشت. پس چون مردم گفتند كهخدا فرزند گرفته است براى خود، نصف درختان ميوه‏شان برطرف شد؛ و چون شريك از براى خدا قرار دادند درختان خار برآوردند.
 

1-   متلبس به حمد اوست: سپاس و ستايش او مانند جامه به همراه اوست و به او متصل است و از وى جدا نمى‏شود.
2-   آيه 44 سوره اسراء (17).
3-   تقدير: پنهان بودن چيزى در كلام (بدون آشكار بودن آن در الفاظ).
4-   تفريق كردن: پراكنده كردن.
5-   بخشى از چندين آيه قرآن كريم.
6-   بخشى از چندين آيه قرآن كريم.
7-   آيات 90 - 91 سوره مريم (19). 
8-   شناعت: زشتى - بدى.
9-   ترجمه آيات 90 - 93 سوره مريم (19).
10-   شنيعه: مؤنث شنيع - زشت.
11-   عزير: عزرا از انبياى بنى‏اسرائيل كه در قرن پنجم پيش از ميلاد مى‏زيست و خدماتى بسيار به دين يهود كرد.
12-   ترجمه: خداوند از آنچه ستمگران مى‏گويند بسى بالاتر و والاتر است.

و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: حق تعالى پيغمبرى از پيغمبران را به سوى قومش فرستاد، و چهل سال در ميان ايشان ماند و ايشان را دعوت نمود و هيچ يك از ايشان به او ايمان نياوردند. و ايشان عيدى داشتند كه در آن عيد در كنيسه( 1خود جمع مى‏شدند. پس آن پيغمبر در يكى از عيدهاى ايشان به كنيسه ايشان رفت و به ايشان گفت كه: ايمان به خدا بياوريد. ايشان گفتند كه: اگر تو پيغمبر خدايى دعا بكن كه خدا ميوه‏اى به ما بدهد به رنگ جامه‏هاى ما. و در آن روز جامه‏هاى زرد پوشيده بودند. آن پيغمبر رفت و چوب خشكى حاضر گردانيد و دعا كرد. آن چوب سبز شد و ميوه زردآلو داد. و ايشان همگى خوردند و هر كه خورد و نيت اين داشت كه مسلمان شود بر دست آن پيغمبر، هسته آن زردآلو از دهانش شيرين بيرون مى‏افتاد. و هر كه نيت داشت كه مسلمان نشود هسته تلخ از دهانش بيرون مى‏آمد.
حاصل اين سخنان اين است كه: آدمى به بديهاى گفتار و كردار، خود را از رحمتهاى صورى و معنوى محروم مى‏گرداند. و چنانچه به بديهاى بنى‏آدم نفع درختان ظاهرى برطرف شده و پر خار و خاشاك گرديده، همچنين درختهاى معنوى از علم و كمالات كه از مزارع دلها و بساتين( 2سينه‏ها مى‏رويد بى‏ثمره و كم فايده گرديده. چنانچه از آن روز كه شيطان، تصوف باطل را در ميان مردم درآورد و جناب مقدس ايزدى را با هر خس و خاشاكى متحد دانستند، زمين دلهاى دانايان بر خود بلرزيد و از ثمرات شجرات علم و دانايى ايشان بهره‏اى نبردند و جهالت در ميان مردم، كمال شد.
چنانچه حق تعالى مثل زده است سخن نيكو را به درخت. مى‏فرمايد كهالم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه أصلها ثابت و فرعها فى‏السماء. تؤتى أكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الأمثال للناس لعلهم يتذكرون(). كه ترجمه ظاهر لفظش آن است كهآيا نمى‏بينى كه چگونه پروردگار تو مثلى زده است كلمه پاكيزه را (كه ايمان و معارف حق باشد) به درخت طيب و نيكويى كه بيخش محكم باشد و شاخش در آسمان باشد (يا: به جانب آسمان كشيده شده باشد)، كه مى‏دهد ميوه خود را در هر هنگامى به اذن و مشيت و اراده پروردگارش. و مى‏زند خدا مثلها براى مردمان، شايد كه متذكر شوند (و بيابند حق را). و بعد از اين مى‏فرمايد كهمثل سخن ناپاك و خبيث (كه كلمه كفر و عقايد فاسده است) مانند درخت ناپاك تلخى است كه از روى زمين بلند شده (يا: كنده شده) و آن را ريشه و شاخى و ثباتى نيست.( 4)
و وجه انطباق اين تمثيل بر عقلا ظاهر است؛ كه ايمان و عقايد حق ريشه‏اش محكم مى‏باشد و به تشكيكات(و تسويلات()، متزلزل نمى‏شود و به زودى برطرف نمى‏شود. چنانچه ظاهر است كه اين مذهب حق شيعه با آن دشمنان قوى كه در هر عصرى داشته نتوانستند كه آن را زايل گردانند. و آن مذهبهاى باطل شَغَله‏هاى(خس و خاشاك بود كه نمايش كرد و در اندك روزى مضمحل(8شد. و درخت حق ريشه‏اش ثابت و محكم است، و سر بر آسمان رفعت كشيده و به توفيق پروردگارش چه ميوه‏هاى رنگارنگ از انواع عبادات و معارف و كمالات در هر لحظه و ساعتى براى اهلش مى‏دهد، و اشقيا از آنها محروم‏اند.
 

در گريه زمين بر مرگ مؤمن

يا أباذر ان الأرض لتبكى على المؤمن اذا مات، أربعين صباحا.
اى ابوذر به درستى كه زمين مى‏گريد بر مؤمن بعد از فوت او چهل روز.
همان احتمالات فقره سابقه در اينجا جارى است، با آن كه در اينجا مَجاز شايعى(9است كه مصيبتى را كه به عظمت يا مى‏كنند مى‏گويند كه: آسمان و زمين بر او مى‏گريد. و اين قسم اخبار را متوجه تأويلشان(10)نشدن و بر ظاهر گذاشتن به احتياط اقرب(11است.
و به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر صلوات‏الله عليه منقول است كه: چون مؤمنى مى‏ميرد، گريه مى‏كنند بر او ملائكه و بقعه‏هاى زمين كه در آنها عبادت پروردگار مى‏كرده، و درهاى آسمان كه اعمالش را از آن درها بالا مى‏برده‏اند. و از فوت او رخنه‏اى در اسلام مى‏شود كه هيچ چيز آن رخنه را نمى‏بندد زيرا كه
 

1-   كنيسه: معبد يهوديان يا مسيحيان.
2-   بساتين: جمع بستان - بوستانها - باغهاى گل - باغها.
3-   آيات 24 - 25 سوره ابراهيم (14).
4-   ترجمه آيات 24 - 26 سوره ابراهيم (14).
5-   تشكيكات: جمع تشكيك - ترديدورزيها - شك‏آفرينيها - شك آوردنها - در شك و گمان انداختنها.
6-   تسويلات: جمع تسويل - گمراهسازيها - به گمراهى افكندنها - آرايش دادنها براى فريب و گمراهى.
7-   شغله: خرمن.
8-   مضمحل: نيست و نابود - پراكنده - از ميان رفته.
9-   مجاز شايع: معنى غيرحقيقى براى كلمه يا عبارت، به گونه‏اى كه آن قدر به كار رفته باشد كه به حد معنى حقيقى رسيده باشد و معنى حقيقى آن به ذهن شنونده متبادر نشود (يعنى بلافاصله پس از شنيدن آن، همين معنى مجازى در ذهن بيايد).
10-   تأويل: برگرداندن معنى از معنى ظاهر.
11-   اقرب: نزديكتر.

مؤمنان فقيه و عالم حصارهاى اسلام‏اند كه اسلام را از ضرر منافقان و كافران و شياطين حفظ مى‏كنند چنانچه حصار شهر اهل شهر را حفظ مى‏كند.
بدان كه فضيلت مؤمن زياده از آن است كه حد و احصا توان نمود.
چنانچه به سند معتبر از امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: خداوند عالميان را وصف نمى‏توان نمود. و چگونه او را وصف توان نمود و حال آن كه در قرآن مى‏فرمايد كهو ما قدروا الله حق قدره(1): تعظيم نكردند خدا را و عظمت او را نداشتند آنچه سزاوار عظمت اوستپس خدا را وصف نمى‏كنند به قدرتى مگر آن كه او اعظم است از آنچه ايشان وصف كرده‏اند.
و به درستى كه پيغمبر را وصف نمى‏توان نمود. و چگونه وصف توان نمود بنده‏اى را كه حق تعالى از هفت حجاب او را گذرانيد و با او راز(2گفت و طاعت او را در زمين مانند طاعت خود گردانيد و فرمود كهآنچه رسول بفرمايد و براى شما بياورد اخذ كنيد و عمل نماييد، و آنچه شما را از آن نهى نمايد ترك كنيد.(3و فرمود كههر كه اطاعت او كند اطاعت من كرده است، و هر كه نافرمانى او كند عصيان من كرده است.(و امور دين را به او مُفَوض گردانيد().
و ما اهل بيت را وصف نمى‏توان نمود. و چگونه وصف توان نمود جمعى را كه حق تعالى هر شك و شبهه و گناهى را از ايشان برداشته و ايشان را از جميع عيبها و بديها مطهر گردانيده.
و مؤمن را وصف نمى‏توان نمود. و به درستى كه چون مؤمنى برادر خود را ملاقات مى‏نمايد و با او مصافحه مى‏كند( 6پيوسته حق تعالى به سوى ايشان نظر رحمت مى‏فرمايد، و گناهان از روهاى ايشان مى‏ريزد چنانچه برگ از درخت مى‏ريزد.
و از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: چون دو مؤمن دست در گردن يكديگر مى‏كنند رحمت الهى ايشان را فرو مى‏گيرد. و چون يكديگر را در بر مى‏گيرند از براى محض(رضاى خدا كه غرضى از اغراض دنيا نداشته باشند، به ايشان مى‏گويند كه: گناهان شما آمرزيده شد؛ عمل را از سر گيريد. و چون با يكديگر شروع به سؤال(مى‏كنند، ملائكه كاتبان اعمال به يكديگر مى‏گويند كه: دور شويد از ايشان! شايد سرى داشته باشند؛ و خدا سر ايشان را پوشيده است.
راوى گفت كه: عرض كردم كه: پس سخن ايشان را نمى‏نويسند، و حال آن كه حق تعالى مى‏فرمايد كههيچ سخنى نمى‏گويد مگر آن كه نزد او نگهبانى و حافظ مهيايى هست( 9)؟ حضرت آهى كشيدند و گريستند بسيار، و فرمودند كه: حق تعالى امر فرموده است ملائكه را كه از ايشان دور شوند چون با يكديگر ملاقات نمايند براى اجلال( 10و حرمت ايشان. و اگرچه ايشان نمى‏يابند و نمى‏نويسند، اما عالم السر و الخفيات( 11)مى‏داند و اعمال ايشان و گفته‏هاى ايشان را حفظ مى‏نمايد.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: حق تعالى مؤمن را سه خصلت كرامت فرموده است: عزت در دنيا، و غلبه و رستگارى در آخرت، و مهابت( 12در سينه‏هاى ظالمان.
و حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: مؤمن در پنج نور مى‏گردد: داخل شدنش در امور و مجالس نور است؛ و بيرون آمدنش نور است؛ و علمش نور است؛ و سخنش نور است؛ و نظرش در قيامت به سوى نور است.
و به سند معتبر منقول است كه: جمعى از خواص( 13حضرت امام جعفر صادق صلوات‏الله عليه در شب ماهتابى در خدمت آن حضرت نشسته بودند. گفتند كه: چه بسيار نيكوست اين آسمان، و چه بسيار روشن و نورانى‏اند اين ستارگان! حضرت فرمود كه: شما اين را مى‏گوييد. و چهار ملك عظيم‏الشأن - جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل - چون به زمين نظر مى‏كنند و شما و برادران مؤمن شما را در اطراف زمين مشاهده مى‏نمايند، نور شما را در آسمان زياده از اين كواكب مى‏يابند و ايشان نيز مى‏گويند كه: چه بسيار نورانى‏اند اين مؤمنان!
 

1-   بخشى از آيات 91 سوره انعام (6) و 67 سوره زمر (39).
2-   راز: سخن پنهانى.
3-   بخشى از آيه 7 سوره حشر (59).
4-   مضمون چندين آيه قرآن.
5-   مفوض گردانيدن: تفويض كردن - واگذار كردن.
6-   مصافحه كردن: دست در دست هم نهادن - با يكديگر دست دادن.
7-   محض: خالص.
8-   سؤال: پرسش - احوالپرسى - پرس‏وجو از احوال يكديگر.
9-   آيه 18 سوره ق (50).
10-   اجلال: بزرگداشت.
11-   عالم السر و الخفيات: داناى رازها و نهانيها - از صفات خداوند متعال.
12-   مهابت: شكوه - عظمت - ترسى كه از احساس شكوه و عظمت چيزى در دل پديد مى‏آيد.
13-   خواص: اصحاب خاص - اصحاب برگزيده.

و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: به درستى كه مؤمن در آسمان معروف است و اهل آسمان او را مى‏شناسند چنانچه آدمى اهل و فرزندان خود را مى‏شناسد. و مؤمن گراميتر است نزد خدا از ملك مقرب( 1).
و به روايت ديگر فرمود كه: مؤمن به نور الهى نظر در چيزها مى‏كند.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: مؤمن را براى اين مؤمن مى‏نامند كه امان مى‏دهد از جانب خدا از عذاب الهى خود، و خدا امان او را اجازه مى‏فرمايد.
و بدان كه چنانچه از احاديث معتبره ظاهر مى‏شود اعمال در ايمان دخيل است و به ارتكاب كباير و ترك فرايض از ايمان به در مى‏رود چنانچه سابقا بر وجه اجمال به اين معنى اشاره كرديم. و بنده خالص را گاهى تعبير از آن به مؤمن مى‏كنند، و گاهى شيعه مى‏گويند، و گاهى ولى خدا مى‏گويند. و گاهى مؤمن و شيعه را بر كسى اطلاق مى‏كنند كه اعتقاداتش درست باشد. پس مغرور نمى‏توان شد به احاديثى كه در فضيلت مؤمن و شيعه و ثوابهاى ايشان واقع شده است. و اگر كسى رجوع نمايد به احاديثى كه در باب صفات مؤمنان و شيعيان وارد شده است مى‏داند كه مؤمن چه بسيار كم است.
چنانچه از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: مؤمن ناياب‏تر است از گوگرد احمر( 2).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: مؤمن را سزاوار آن است كه هشت خصلت در او باشد: صاحب وقار(3باشد نزد فتنه‏ها(4كه حادث مى‏شود و زود گمراه نشود، و نزد بلاها صابر باشد، و در هنگام نعمتها شاكر باشد، و به آنچه خدا به او روزى فرموده قانع باشد، و بر دشمنان خود ظلم نكند، و براى دوستان متحمل گناه و وزر(نشود.
بدن خود را پيوسته در تعب( 6دارد در عبادت، و مردم از او در راحت باشند. به درستى كه علم، خليل و دوست مؤمن است، و حِلم و بردبارى وزير اوست، و صبر سپهسالار لشكر اوست، و رفق(7و هموارى برادر اوست، و نرمى خلق و مدارا پدر اوست.
و از حضرت على بن الحسين صلوات‏الله عليه منقول است كه: مؤمن، خاموشى او براى آن است كه از گناه سالم باشد، و سخن گفتن او براى آن است كه به غنيمتهاى ثواب الهى فايز گردد. سخنى كه به او به امانت سپارند به دوستان خود نمى‏گويد؛ و شهادت خود را از دشمنان مخفى نمى‏دارد؛ و هيچ كارى از كارهاى خير را براى ريا نمى‏كند؛ و هيچ طاعتى را براى حيا ترك نمى‏كند. اگر نيكى او را گويند از گفته ايشان مى‏ترسد، و استغفار مى‏كند از گناهانى كه مدح كنندگان او نمى‏دانند. او را فريب نمى‏دهد گفته كسى كه بر احوال او مطلع نيست، اگر او را مدح نمايد؛ و مى‏ترسد از احصاى(8آن كسى كه اعمال او را ضبط و احصا نموده.
و از حضرت امام جعفر صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: مؤمن در امر دين خود قوى است، و به عاقبت امور خود نظر مى‏نمايد، و با خلق مدارا مى‏كند، و در ايمان به مرتبه يقين رسيده، و در علم و ياد گرفتن حقايق صاحب حرص است، و در امرى كه موجب هدايت اوست صاحب نشاط است، و اعمال خير را با استقامت و راستى به جا مى‏آورد، و با وفور علم صاحب حلم و بردبارى است، و با زيركى صاحب رفق و هموارى است، و در امور حق صاحب سعادت و سخاوت و جوانمردى است، و با توانگرى ميانه‏رو است. و اگر فقير است فقر را زينت خود مى‏داند، و به مذلت طلب خود را ضايع نمى‏گرداند، و با قدرت بر انتقام عفو مى‏فرمايد، و طاعت خدا مى‏كند، و خيرخواه مسلمانان است، و مردانه از شهوتها مى‏گذرد، و با وجود رغبت به معاصى وَرَع(9و پرهيزكارى مى‏نمايد، و در جهاد كردن حريص است، و چون به نماز مى‏ايستد دلش مشغول خداست، و در سختيها صبر مى‏نمايد، و از فتنه‏ها زود از جا به در نمى‏آيد، و در مكروهات(10شكيبايى دارد، و در نعمتها شكر مى‏نمايد.
غيبت نمى‏كند، و تكبر نمى‏نمايد، و با خويشان بد نمى‏كند، و در نيكيها سستى نمى‏ورزد.
 

1-   ملك مقرب: فرشته نزديك(تر از فرشتگان ديگر به خداوند).
2-   گوگرد احمر: گوگرد سرخ.
3-   وقار: حالت آرامش و پرهيز از عجله و شتاب و قضاوت سريع.
4-   فتنه: اختلاف، درگيرى و رخدادى كه در آن حق و باطل معلوم نيست يا هريك از طرفهاى دعوا آميزه‏اى از حق و باطل‏اند.
5-   وزر: بار گناه و خطا.
6-   تعب: رنج - زحمت.
7-   رفق: نرمى - مدارا - مهربانى - لطف - رفتار نرم، ملايم و لطف‏آميز.
8-   احصا: محاسبه.
9-   ورع: پرهيز از شبهات و مكروهات، چه رسد به محرمات.
10-   مكروهات: حوادث و چيزهاى ناخوشايند.

كج خلق درشتخو نيست. چشمش بر او پيشى نمى‏گيرد و تا رضاى خدا را در نظر كردن نداند نظر نمى‏كند؛ و شكمش او را به فضيحت نمى‏اندازد كه براى شكم مرتكب حرام شود و در دنيا و آخرت رسوا شود؛ و فرجش بر او غالب نمى‏شود كه او را به حرام اندازد. و حسد مردم را نمى‏برد. و او را تعيير(و سرزنش مى‏كنند. و او كسى را بر بلايى يا گناهى سرزنش نمى‏كند. و اسراف نمى‏كند. و مظلومان را يارى مى‏نمايد، و بر مسكينان رحم مى‏كند. خود را به تعب و مردم را به راحت مى‏دارد. به عزتهاى دنيا رغبت نمى‏نمايد و از مذلت دنيا جزع( 2و بيتابى نمى‏كند. مردم همه در كارى چندند و او پيوسته در غم خود و كار خود است. در علمش نقصى مشاهده نمى‏شود، و در رأيش سستى نمى‏باشد، و دينش را ضايع نمى‏كند.
هر كه از او مشورت مى‏كند او را به خير راهنمايى مى‏كند، و مساعدت و همراهى مى‏كند هر كه را از او يارى طلبد. و از فحش و بيخردى كناره مى‏كند.
و به سند معتبر منقول است كه: حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله سؤال نمود از صفت مؤمن. حضرت فرمودند كه: بيست خصلت است در مؤمن كه اگر اين خصلتها در او نباشد ايمانش كامل نيست. از اخلاق مؤمنان اين است - يا على كه: به نمازها حاضر شوند؛ و به دادن زكات مسارعت نمايند؛ و مساكين را اطعام نمايند؛ و بر سر يتيمان به شفقت( 3دست بمالند؛ و جامه‏هاى كهنه خود را پاك و پاكيزه دارند؛ و در عبادت دامن بر ميان زنند (يعنى مردانه عبادت كنند).
مؤمنان جمعى‏اند كه چون سخن گويند دروغ نمى‏گويند؛ و چون وعده مى‏كنند خُلف(4نمى‏كنند، و چون ايشان را امين كنند بر چيزى، خيانت نمى‏كنند؛ و در سخن گفتن راست گويند؛ و در شبها راهب( 5و متعبدند( 6و در روزها مانند شير در حق مردانه مى‏كوشند؛ و جهاد مى‏كنند؛ و در روزها روزه‏اند؛ و در شبها به عبادت بر پا ايستاده‏اند؛ آزار ايشان به همسايگان نمى‏رسد؛ و كسى كه با ايشان همنشينى كند از ايشان متأذى( 7)نمى‏شود؛ بر روى زمين به هموارى راه مى‏روند؛ و گام برداشتن ايشان به خانه بيوه زنان است و در پى جنازه‏هاست.
بگرداند خدا ما و شما را از جمله پرهيزكاران.
و حضرت صادق صلوات‏الله عليه فرمود كه: شيعه على جمعى بودند كه شكمهاى ايشان از گرسنگى بر پشت چسبيده بود، و لبهاى ايشان از تشنگى روزه خشك بود. صاحب مهربانى و دانايى و بردبارى بودند، و به ترك دنيا و عبادت معروف بودند، پس ما را اعانت و يارى كنيد در شفاعت، به پرهيزكارى از معاصى و اهتمام در طاعات.
و حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه فرمود كه: مسلمان آن است كه مردم از دست و زبان او سالم باشند. و مؤمن آن است كه مردم از او ايمن باشند در مال و جان خود.
و حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: مؤمنان، ملايم طبعان و نرمخويان هموارند. مانند شتر رامى كه اگر مهارش را كشند مُنقاد( 8باشد، و اگر بر روى سنگ سختش بخوابانند بخوابد.
و در حديث ديگر فرمود كه: سه چيز است كه از علامات مؤمن است: علم به خدا، و به آنچه خدا دوست مى‏دارد و دشمن مى‏دارد.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: روزى حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه در عراق نماز صبح ادا فرمودند و بعد از نماز مردم را موعظه نمودند و خود گريستند و ايشان را گريانيدند از خوف الهى. بعد از آن فرمودند كه: والله كه جمعى را مشاهده نمودم در عهد و زمان خليل(خود رسول خدا صلى‏الله عليه و آله كه صبح و شام مى‏كردند ژوليده‏مو و گردآلوده، و در نهايت لاغرى، و شكمهاى ايشان بر پشت چسبيده.
در پيشانى ايشان جاى سجود پينه كرده مانند زانوى بز، و شبها را براى خدا به روز مى‏آوردند به سجده و نماز. گاه برپا ايستاده بودند و گاه در سجده بودند و تضرع مى‏نمودند در خلاصى خود از جهنم؛ و گويا صداى آتش در گوش ايشان بود. و چون نام خدا نزد ايشان مذكور مى‏شد مى‏لرزيدند مانند شاخهاى درخت در هنگام وزيدن بادها. و با اين حال پيوسته خايف بودند و ترسان بودند. و اين گروه كه مى‏بينم همگى در غفلت‏اند.
 

1-   تعيير: سرزنش.
2-   جزع: ناشكيبايى - بيتابى - ناله و زارى - اظهار اندوه و دلتنگى.
3-   شفقت: مهربانى - دلسوزى.
4-   خلف: عمل بر خلاف وعده.
5-   راهب: ترسان - ترسنده.
6-   متعبد: عبادت كننده.
7-   متأذى: آزارديده.
8-   منقاد: مطيع - رام.
9-   خليل: دوست.

پس به خانه رفتند و ديگر آن حضرت را كسى خندان نديد تا به شهادت فايز گرديدند.
و در حديث ديگر فرمود كه: شيعه جماعتى‏اند كه مالهاى خود را در ولايت ما به دوستان ما بذل نمايند، و به سبب محبت ما با يكديگر محبت كنند، و براى احياى(1امر تشيع يكديگر را زيارت كنند. و چون به غضب آيند ظلم نكنند، و چون كسى را دوست دارند در دوستى از حد به در نروند. و بركت باشند بر همسايگان خود. و هر كه با ايشان خلطه(3نمايد از شر ايشان سالم باشد.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه خدا را شناخت و عظمت او را دانست، منع مى‏كند دهانش را از سخن لغو، و شكمش را از زيادتى طعام، و خود را به مشقت مى‏اندازد به روزه و عبادت. صحابه گفتند كه: پدران و مادران ما فداى تو باد يا رسول الله! ايشان اولياء الله و دوستان خدايند؟ حضرت فرمود كه: به درستى كه اولياءالله ساكت شدند؛ پس سكوت ايشان ياد خدا بود. و نظر كردند؛ پس نظر ايشان عبرت گرفتن بود. و سخن گفتند؛ پس سخن ايشان حكمت بود. چون در ميان مردم راه مى‏روند رفتار ايشان بركت است از براى مردم. اگر اجلهاى ايشان كه برايشان نوشته شده است و مقدر گرديده است نمى‏بود، روحهاى ايشان در بدنهاى ايشان قرار نمى‏گرفت از ترس عذاب الهى و از شوق ثواب نامتناهى.
و از حضرت باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: از حضرت رسول صلى الله عليه و آله سؤال نمودند كه: چه جماعت‏اند نيكان بندگان خدا؟ فرمود كه: آن جماعتى كه چون حسنه كنند خوشحال شوند، و چون بدى كنند استغفار نمايند، و چون به ايشان حق تعالى چيزى عطا نمايد شكر كنند، و چون به بلايى مبتلا شوند صبر كنند، و چون از كسى به خشم آيند عفو كنند.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه به جابر جعفى فرمود كه: اى جابر آيا همين بس است كسى را كه تشيع را بر خود مى‏بندد كه دعواى(3محبت ما اهل بيت كند؟ والله كه شيعه ما نيست مگر كسى كه اطاعت خدا نمايد، و تقوا و پرهيزكارى داشته باشد. اى جابر پيشتر شيعيان را نمى‏شناختند مگر به تواضع و شكستگى، و بسيارى ذكر خدا، و بسيارى نماز و روزه، و تعهد همسايگان نمودن از فقرا و مساكين و قرضداران و يتيمان، و راستى در سخن، و تلاوت قرآن، و زبان بستن از غير نيكى مردم. و امينان خويشان بودند در جميع امور.
جابر گفت كه: يابن رسول الله من كسى را در اين زمان به اين صفات نمى‏شناسم.
حضرت فرمود كه: اى جابر به اين خيالها از راه مرو. همين بس است مگر آدمى را كه گويدمن على را دوست مى‏دارم و ولايت او دارم؟ اگر گويد كه رسول خدا را دوست مى‏دارم - و حال آن كه آن حضرت بهتر از حضرت اميرالمؤمنين است - و به اعمال آن حضرت عمل ننمايد و پيروى سنت او نكند، آن محبت هيچ به كار او نمى‏آيد. پس، از خدا بترسيد و عمل كنيد تا ثوابهاى الهى را بيابيد. به درستى كه ميان خدا و احدى از خلق خويشى نيست و محبوبترين بندگان و گراميترين ايشان نزد خدا كسى است كه پرهيزكارى از محارم الهى زياده كند، و عمل به طاعت الهى بيشتر نمايد(). والله كه تقرب به خدا نمى‏توان جست مگر به طاعت او. و ما براتى از آتش جهنم از براى شما نداريم و هيچ كس را بر خدا حجتى نيست.
هر كه مطيع خداست ولى و دوست ماست، و هر كه معصيت الهى مى‏كند او دشمن ماست. و به ولايت ما نمى‏توان رسيد مگر به پرهيزكارى و عمل صالح.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: نيستند شيعه على صلوات‏الله عليه مگر نحيفان، رنگ شكستگان()، لاغرجسمان، خشكيده‏لبان، تهى‏شكمان، كه رنگشان متغير و روهايشان زرد گرديده. چون ظلمت شب ايشان را فرا مى‏گيرد زمين را فرش خود مى‏گردانند و زمين را به پيشانيهاى خود استقبال مى‏نمايند. سجده ايشان بسيار است، و آب ديده ايشان ريزان است، و دعا و گريه ايشان فراوان است. در هنگامى كه مردم شادند ايشان محزون و اندوهناك‏اند.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه فرمود كه: نيست شيعه جعفر مگر كسى كه شكم و فرج خود را از حرام به عفت بدارد، و سعى او در عبادت شديد باشد، و براى آفريدگار خود كار كند، و اميد ثواب و ترس عقاب(6او داشته باشد. پس اگر اين جماعت را ببينى ايشان شيعه من‏اند.
 

1-   احيا: زنده نگه‏داشتن.
2-   خلطه: آميزش - معاشرت.
3-   دعوا: ادعا
4-   اشتباه قلمى مجلسى: نمايند.
5-   رنگ شكسته: كسى كه آب و رنگ و طراوت پوستش از ميان رفته است.
6-   عقاب: كيفر - مجازات.

و به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: يا على خوشا حال كسى كه تو را دوست دارد، و واى بر كسى كه تو را دشمن دارد و تكذيب تو نمايد. دوستان تو معروف‏اند در آسمان هفتم و زمين هفتم و در مابين اين هر دو. دوستان تو اهل دين و ورع و هيئت(نيكويند، و تواضع و شكستگى و فروتنى براى خدا مى‏كنند.
ديده‏هاى ايشان خاشع(2است و دلهاى ايشان ترسان است براى ياد خدا. و حق ولايت تو را مى‏شناسند و زبان ايشان پيوسته به فضل تو گوياست. و آب از ديده‏هاى ايشان ريزان است به سبب محبت و مهربانى كه نسبت به تو و امامان فرزندان تو دارند. و خدا را عبادت مى‏نمايند به نحوى كه در قرآن ايشان را خدا به آن امر فرموده است و بر نهجى(3كه از طريقه پيغمبر بر ايشان ظاهر گرديده. و عمل مى‏نمايند به آنچه اولواالامر(4)و امامان ايشان امر مى‏فرمايند. و با يكديگر صله و احسان مى‏نمايند، و از يكديگر دورى نمى‏كنند، و با هم دوستى مى‏كنند و دشمنى نمى‏كنند. به درستى كه ملائكه بر ايشان صلوات مى‏فرستند، و دعاى ايشان را آمين مى‏گويند، و از براى گناهكار ايشان استغفار مى‏نمايند، و در مجامع ايشان حاضر مى‏شوند، و بر مرگ ايشان گريه مى‏كنند تا روز قيامت.
و در روايتى آمده كه: شبى حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه از مسجد بيرون آمدند و به جانب صحراى نجف روان شدند. و شب ماهى بود. در اثناى راه ديدند كه جمعى از عقب آن حضرت مى‏روند. ايستادند و پرسيدند كه: كيستيد شما؟ گفتند: شيعه توايم يا اميرالمؤمنين. حضرت در روهاى ايشان نظر فرمود و گفت: چرا بر شما سيماى شيعيان مشاهده نمى‏كنم؟ گفتند: سيماى شيعيان چيست يا اميرالمؤمنين؟ فرمود كه: روهاى ايشان زرد است از بيدارى شب؛ چشمهاى ايشان كوروش(5است از بسيارى گريه؛ پشتهاى ايشان خم است از بسيارى نماز؛ شكمهاى ايشان بر پشت چسبيده است از بسيارى روزه؛ لبهاى ايشان خشك است از بسيارى دعا. پيوسته آثار خاشعان از ايشان هويداست.
و حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: مؤمن به ايمان متصف نمى‏شود(تا عقلش كامل نباشد. و عقلش كامل نيست تا در او ده خصلت نباشد: مردم اميد خير از او داشته باشند؛ و از شرش ايمن باشند؛ و خير بسيار از خود اندك شمارد و اندك خيرى از ديگران بسيار شمارد؛ و اندكى از عمل شر خود را بسيار داند و شر بسيار ديگران را اندك داند؛ و از حاجتهاى بسيار از كه از او طلب نمايند دلتنگ نشود؛ و ملال به هم نرساند از طلب علم در تمام عمرش؛ و مذلت(7را دوست‏تر دارد از عزت( 8)؛ و فقر نزد او محبوبتر باشد از توانگرى؛ و از دنيا به قوت ضرورى اكتفا نمايد؛ - و دهم از همه دشوارتر است كه - هر كه را ببيند گويد كه: از من بهتر و پرهيزكارتر است. و به درستى كه مردم بر دو قسم‏اند: شخصى هست كه از او بهتر و پرهيزكارتر است؛ و شخصى هست كه از او بدتر و پست‏تر است. پس چون مى‏بيند آن شخصى را كه از او بهتر است، نزد او تواضع و فروتنى مى‏كند و سعى مى‏كند كه در خوبى به او ملحق گردد؛ و چون مى‏بيند آن شخصى را كه از او پست‏تر است، مى‏گويد كه: شايد بدى اين مرد ظاهر باشد و نيكيش پنهان باشد. پس چون چنين كند بلند مرتبه مى‏شود و بزرگ اهل زمانش مى‏شود.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله روزى ملاقات نمودند حارثه بن النعمان انصارى(9را. و فرمودند كه: بر چه حال صبح كرده‏اى؟
حارثه گفت كه: صبح كرده‏ام - يا رسول‏الله - با ايمان محقق(10 و ثابت. حضرت فرمود كه: هر چيز را حقيقتى(11 و دليلى(12است. حقيقت ايمان تو چيست؟ گفت: دلم از دنيا فسرده شده است و به دنيا رغبت ندارد. و ايمان باعث بيدارى شبهاى من به عبادت، و تشنگى روزهاى من به روزه گرديده است. و گويا 
 

1-   هيئت: شكل ظاهرى - سر و وضع.
2-   خاشع: رو به پايين به خاطر فروتنى.
3-   نهج: روش.
4-   اولواالامر: جمع ذوالامر - صاحبان امر و فرمان - آنها كه حق دارند فرمان بدهند - صاحبان حكم و فرمان - فرمانروايان - آنها كه از سوى خدا به وسيله پيامبر براى رهبرى امت برگزيده شده‏اند - امامان معصوم - در آيه 59 سوره نساء (4) به آنان اشاره شده است.
5-   كوروش: داراى صفت كورى - كور مانند.
6-   به ايمان متصف شدن: داراى صفت ايمان شدن.
7-   مذلت: (اينجا:) خوارى و پستى ظاهرى دنيا.
8-   عزت: (اينجا:) عزيز و گرامى بودن در نظر مردم ظاهربين و برخوردارى از شرافت ظاهرى دنيا
9-   حارثه بن النعمان انصارى: ابوعبدالله حارثه بن النعمان الانصارى از اصحاب رسول اكرم (ص) كه در جنگهاى بدر و احد و ديگر جنگهاى زمان آن حضرت حضور داشت. در جنگهاى امير مؤمنان على (ع) نيز شركت كرد. گويند دو بار جبرئيل را در صورت انسان ديده است. وى در زمان معاويه درگذشت
10-   محقق: به حقيقت پيوسته - محكم.
11-   حقيقت: علامت.
12-   دليل: راهنما - استدلال.

عرش پروردگار خود را مى‏بينم كه براى حساب نصب كرده‏اند. و گويا اهل بهشت را مى‏بينم كه به زيارت يكديگر مى‏روند، و گويا اهل جهنم را مى‏بينم كه در جهنم معذب‏اند. حضرت فرمود كه: تويى مؤمنى كه خدا دلت را به ايمان منور ساخته است.
بر اين حال ثابت باش؛ خدا تو را ثابت بدارد. حارثه گفت كه: بر نفس خود از هيچ چيز آن قدر انديشه ندارم كه باعث هلاك من گردد كه از چشم خود. حضرت از براى او دعا فرمود؛ بينايى چشمش برطرف شد(1).
و از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله در بعضى(2از سفرها بودند. در عرض راه جمعى از سواران به ملازمت(3آن حضرت رسيدند و سلام كردند. حضرت پرسيدند كه: كيستيد شما؟ گفتند: ما مؤمنانيم. فرمود كه: حقيقت و دليل ايمان شما چيست؟ گفتند: به قضاهاى الهى راضى شده‏ايم، و اوامر الهى را منقاد(گرديده‏ايم، و امور خود را به خدا تفويض نموده(بر او توكل كرده‏ايم. حضرت فرمود كه: دانايان‏اند؛ حكيمان‏اند. نزديك است كه از حكمت و دانايى به درجه پيغمبران برسند. پس اگر راست مى‏گوييد بنا مكنيد خانه‏اى چند را كه پيوسته در آنها سكنا نخواهيد داشت، و جمع مكنيد مالى را كه نخواهيد، و بپرهيزيد از مخالفت خداوندى كه بازگشت شما به سوى اوست.
و اخبار در اين باب، زياده از حد و احصاست. و بهترين اخبار اين باب حديث همام(6است كه والد فقير(عليه رحمه الله الملك المنان(8شرح وافى(بر آن نوشته‏اند.
اميد كه حق تعالى جميع مؤمنان را توفيق اكتساب اين كمالات و فوز به اين سعادات روزى گرداند.
 

در فضليت اذان و اقامه

يا أباذر اذا كان العبد فى أرض قى، فتوضأ أو تيمم، ثم أذن و أقام و صلى، أمر الله عز و جل الملائكه فصفوا خلفه صفا لا يرى طرفاه، يركعون بركوعه و يسجدون بسجوده، و يؤمنون على دعائه.
يا أباذر من أقام و لم يؤذن، لم يصل معه الا ملكاه اللذان معه.
اى ابوذر چون بنده در بيابان خالى، تنها بوده باشد و وضو بسازد يا تيمم كند (اگر آب نداشته باشد)، پس اذان و اقامه بگويد و نماز گزارد، حق تعالى ملائكه را امر فرمايد كه در عقب او صف بكشند، صفى كه دو طرف آن صف را نتوان ديد. ركوع كنند آن ملائكه با ركوع او، و سجود كنند با سجود او، و آمين گويند نزد دعاى او.
اى ابوذر هر كه اقامه گويد و اذان نگويد، با او نماز نكنند از ملائكه مگر دو ملكى كه با او مى‏باشند.
بدان كه اذان و اقامه از سنتهاى مؤكد حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله است و احاديث در فضيلت هر دو بى‏حد و احصاست. و بعضى از علما در نماز جماعت واجب دانسته‏اند هر دو را. و بعضى اقامه را در همه نمازها، و اذان را در نماز صبح و شام واجب مى‏دانند. و احتياط در آن است كه اقامه را مطلقا ترك ننمايند و اذان را در نماز صبح و شام تا ممكن باشد ترك ننمايند. و احتياط آن است كه شرايطى كه در نماز رعايت مى‏بايد كرد از ايستادن و رو به قبله كردن و با طهارت بودن و سخن نگفتن و حركت نكردن، همه را در اقامه رعايت بكنند. و اذان و اقامه مخصوص نمازهاى واجب پنجگانه است، و در غير آنها از نمازهاى
 

1-   به دور از نكات مربوط به بررسى سند اين حديث، بخش آخر آن داراى چند اشكال عمده است. از جمله اين كه شيوه انبيا و صالحان چنين نبوده است و مصلحت و خواست خداوند نيز بر اين تعلق نگرفته است كه مردم به خاطر پرهيز از گناه، فاقد اعضايى از بدن خود شوند كه احتمال گناه با آن اعضا مى‏رود. در اين صورت همه انسانها بايد يكباره خود را بكشند تا مجبور نباشند كه اعضاى بدن خود را يكى يكى از بين ببرند. بلكه خداوند خواسته است كه انسان با وجود امكان و وسايل گناه، دست به گناه نزند و صاحب مراتب معنوى شود يا اگر گناه كرد با توبه و انابه و شكستگى به درگاه حق تعالى به مراتب ديگرى دست يابد. بنابراين، امكان اين كه پيامبرى در كسى ايجاد نقص عضو كند تا راه گناه بر او بسته شود منتفى است. درباره وقوع اين امر نيز بايد گفت: همان‏گونه كه در سرگذشت حارثه بن النعمان انصارى آمد، وى پس از پيامبر در جنگهاى اميرالمؤمنين على (ع) نيز شركت داشته و بنابراين كور نبوده است.
2-   بعضى: يكى.
3-   ملازمت: همراهى.
4-   منقاد: مطيع.
5-   تفويض نمودن: واگذار كردن.
6-   حديث همام: مقصود خطبه مشهور به خطبه همام است كه امير مؤمنان على (ع) بنا به درخواست همام (يكى از اصحاب خود) در وصف پرهيزكاران بيان فرمود (خطبه 184 نهج‏البلاغه فيض الاسلام).
7-   والد فقير: پدر من {كه} نيازمند {رحمت خداوندم}.
8-   عليه رحمه الله الملك المنان: مهر و بخشش پادشاه نعمت بخش {خداوند متعال} شامل حال او باد!
9-   وافى: كامل.

واجب و سنت بدعت است. و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه خالص از براى خدا اذان بگويد حق تعالى ثواب چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق( 1به او كرامت فرمايد و به شفاعت او چهل هزار گناهكار داخل بهشت شوند. و به درستى كه چون مؤذن مى‏گويد: أشهد أن لا اله الا الله، نود هزار ملك بر او صلوات مى‏فرستند و از براى او استغفار مى‏كنند، و در قيامت در سايه عرش الهى خواهد بود تا حق تعالى از حساب خلايق فارغ شود. و ثواب گفتن أشهد أن محمدا رسول الله را چهل هزار ملك بنويسند. و هر كه به نماز جماعت حاضر شود و محافظت نمايد بر صف اول و تكبير اول امام را دريابد و آزار مسلمانى نكند، خدا ثواب مؤذنان را در دنيا و آخرت به او كرامت فرمايد.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه ده سال از براى خدا اذان بگويد حق تعالى بيامرزد گناهان او را به قدر آنچه ديده‏اش مى‏بيند و صدايش در جانب آسمان بلند مى‏شود. و هر تر و خشكى كه صداى او را بشنوند تصديق او نمايند در آنچه مى‏گويد. و از ثواب هر كس كه در آن مسجد با او به جماعت نماز مى‏كند بهره‏اى به او بدهند، و به عدد هر كه به صداى اذان او نماز مى‏كند حسنه بيابد.
و در حديث بلال از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: مؤذنان امينان مسلمانان‏اند بر نماز و روزه ايشان و بر گوشت و خون ايشان. از حق تعالى چيزى سؤال(نمى‏نمايند مگر آن كه به ايشان عطا مى‏فرمايد، و در هيچ امرى شفاعت نمى‏كنند مگر آن كه شفاعت ايشان را قبول مى‏نمايد.
و فرمود كه: هر كه چهل سال از براى خدا اذان بگويد خدا او را در روز قيامت با عمل چهل صديق محشور گرداند. و هر كه بيست سال اذان بگويد، در قيامت به قدر آسمان اول او را نور كرامت فرمايد. و هر كه ده سال اذان بگويد، خدا او را در قبه ابراهيم خليل(ساكن گرداند. و هر كه يك سال اذان بگويد حق تعالى در قيامت گناهانش را بيامرزد اگرچه به سنگينى كوه احد باشد. و هر كه خالص از براى رضاى خدا براى يك نماز اذان بگويد، حق تعالى گناهان گذشته‏اش را بيامرزد و در بقيه عمر، او را از گناه حفظ نمايد، و در بهشت او را در درجه شهيدان جا دهد. و به روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه فرمود كه: مؤذن را در مابين اذان و اقامه، حق تعالى ثواب شهيدى كرامت مى‏فرمايد كه در خون خود دست و پا زند.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه يك سال در شهرى از شهرهاى مسلمانان اذان بگويد بهشت او را واجب شود.
و به سند معتبر منقول است كه: هشام بن ابراهيم به حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه شكايت نمود از بيمارى، و از اين كه او را فرزند نمى‏شد. حضرت فرمود كه: صداى خود را در خانه به اذان بلند كن. راوى گفت كه: چنين كردم؛ خداى بيماريم را به صحت مبدل گردانيد و فرزندانم بسيار شدند.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: چون غول(متعرض شما شود اذان بگوييد. و در احاديث صحيحه از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه به اذان و اقامه نماز گزارد در عقب او دو صف از ملائكه نماز كنند. و اگر با اقامه تنها نماز كند يك صف از ملائكه در عقب او نماز كنند. و در بعضى احاديث آن است كه: طول هر صفى از مابين مشرق و مغرب باشد. و در بعضى اخبار وارد شده است كه صف، كمترش مابين مشرق و مغرب باشد، و بيشترش مابين زمين و آسمان.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه اذان و اقامه بگويد دو صف از ملائكه در عقب او نماز كنند. و هر كه اقامه بگويد و اذان نگويد يك ملك از جانب راست و يك ملك از جانب چپ او نماز كنند.
و در حديث ديگر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: اگر به اقامه تنها نماز كند يك ملك در عقب او نماز كند.
و جمع ميان اخبار به اين نحو ممكن است كه: دو صف در اذان كامل باشد، و يك صف در غير كامل. و اختلاف اقامه محمول باشد بر اختلاف عذرها كه اگر ترك اذان به سبب عذر قوى باشد يك صف با او نماز كنند، و اگر به عذر سهلى ترك كند دو ملك با او نماز كنند، و اگر به غير عذر ترك كرده باشد يك ملك با او نماز كند. والله تعالى يعلم( 5). 
 

عبادت در جوانى و ياد خدا در ميان غافلان

يا أباذر ما من شاب يدع لله الدنيا و لهوها، و أهرم شبابه فى طاعه الله، الا أعطاه الله أجر اثنين و سبعين صديقا. يا أباذر الذاكر فى الغافلين كالمقاتل فى الفارين.
اى ابوذر هر جوانى كه ترك كند از براى خدا دنيا و لهوهاى دنيا را، و جوانى خود را به پيرى رساند در طاعت الهى، البته حق تعالى به او عطا فرمايد ثواب هفتاد و دو صديق را.
اى ابوذر كسى كه خدا را ياد كند در ميان غافلان، مثل كسى باشد كه جهاد كند در ميان گريختگان.
صديق كسى را مى‏گويند كه تصديق پيغمبران و متابعت ايشان در اقوال و افعال، پيشتر و بيشتر( 6از ديگران بكند.
و اين قسم احاديث كه در باب ثواب اعمال وارد شده است به دو وجه توجيه مى‏توان نمود:
اول آن كه: مراد، صديق از امتهاى ديگر باشد. يعنى ثواب يك جوان صالح اين امت برابر است با ثواب هفتاد و دو صديق از امتهاى ديگر.
دويم آن كه: هر عملى موجب استحقاق قدرى از ثواب مى‏گردد و حق تعالى به فضل خود اضعاف( 7آن را كرامت مى‏فرمايد. پس مراد آن است كه آنچه حق تعالى به آن جوان تفضل مى‏فرمايد برابر است با ثواب استحقاق هفتاد و دو صديق.
و وجوه ديگر نيز مى‏توان گفت، و چون اين دو وجه ظاهرتر بود به همين اكتفا كرديم.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: سه كس‏اند كه حق تعالى ايشان را بى‏حساب داخل بهشت مى‏كند: امام عادل، و تاجر راستگو، و پيرى كه عمر خود را در طاعت الهى صرف نموده باشد.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هفت كس‏اند كه در سايه عرش الهى خواهند بود در روزى كه بغير آن سايه‏اى نيست: امام عادل؛ و جوانى كه در عبادت الهى نشو و نما كرده باشد؛ و شخصى كه دلش به مسجد متعلق باشد وقتى كه بيرون آيد از مسجد تا باز برگردد؛ و دو شخص كه در طاعت الهى با يكديگر باشند تا مفارقت نمايند؛ و شخصى كه در خلوت خدا را ياد كند و آب از چشمانش جارى گردد از خوف الهى؛ و شخصى كه زن صاحب حسنى او را به حرام به سوى خود بخواند و او از ترس خدا مرتكب آن نشود؛ و شخصى كه تصدقى بدهد مخفى كه دست چپش نداند كه از دست راست چه چيز داده است.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه قرآن بخواند، و او جوان و با ايمان باشد، قرآن با گوشت و خون او مخلوط گردد و حق تعالى او را با رسولان نيكوكار از ملائكه محشور گرداند. و قرآن در قيامت از جانب او حجت تمام كند و گويد: خداوندا هر عمل كننده‏اى مزد عمل خود را يافت؛ من مزد عمل كننده خود را مى‏خواهم. پس حق تعالى دو حُله(از حله‏هاى بهشت در او پوشاند و تاج كرامت بر سر او گذارد. پس به قرآن خطاب فرمايد كه: آيا راضى شدى؟ قرآن گويد كه: زياده از اين از براى او اميد داشتم. پس حق تعالى بَرات(ايمنى را به دست راستش دهد و برات مُخَلد(10 بودن در بهشت را به دست چپش دهد و او را داخل بهشت كند. پس به او گويند كه: يك آيه بخوان و يك درجه بالا رو. پس به قرآن فرمايد كه: راضى شدى؟ گويد كه: بلى. و كسى كه بر او حفظ قرآن دشوار باشد و مكرر خواند تا حفظ كند حق تعالى اين ثواب را مضاعف به او كرامت فرمايد.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: كسى كه در ميان غافلان به ياد خدا باشد مانند كسى است كه به عوض گريختگان جهاد كند. و كسى كه بعد از گريختن لشكر جهاد كند بهشت از براى او واجب است.
 

1-   صديق: تصديق كننده پيامبر - آن كه كردارش مطابق گفتارش باشد.
2-   سؤال: درخواست.
3-   قبه ابراهيم خليل: جايى {در بهشت} كه حضرت ابراهيم (ع)، دوست خداوند در آن سكنا دارد.
4-   غول: جن مردم آزار كه خود را به شكل موجود عجيب و غريب هيكل درشتى شبيه انسان درمى‏آورد و در بيابان و مكانهاى متروك مايه آزار مسافران مى‏شود.
5-   والله تعالى يعلم: و خداوند بلندمرتبه مى‏داند.
6-   يا: بيشتر و پيشتر.
7-   اضعاف: جمع ضعف - چند برابر.
8-   حله: جامه بلند كه بدن را بپوشاند.
9-   برات: نوشته‏اى كه براى تأييد يا تضمين چيزى به كسى مى‏دهند.
10-   مخلد: جاودانه.

و احاديث بر اين مضامين بسيار است.
 

در همنشينى با نيكان و بدان در اطعام مؤمنان

(1)يا أباذر الجليس الصالح خير من الوحده، و الوحده خير من السكوت؛ و السكوت خير من املاء الشر.
يا أباذر لا تصاحب الا مؤمنا، و لا يأكل طعامك الا تقى، و لا تأكل طعام الفاسقين.
يا أباذر أطعم طعامك من تحبه فى الله، و كل طعام من يحبك فى الله عز و جل.
اى ابوذر همنشينى با مصاحب صالح و نيكو بهتر است از تنهايى، و تنهايى بهتر است از خاموشى، و خاموشى بهتر است از سخن بد گفتن.
(بدان كه املا در لغت به معنى آن است كه شخصى سخنى بگويد كه ديگرى بنويسد. و حضرت در اينجا گفتن شر را به اين عبارت تعبير فرمودند، براى اشعار( 2به آن كه آنچه از سخنان لغو و باطل مى‏گويى، بر كاتبان اعمال خود(املا مى‏كنى كه ايشان بنويسند.
چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود به شخصى كه سخنان لغو مى‏گفت كه: اى مرد بر كاتبان خود نامه املا مى‏كنى.)
اى ابوذر مصاحبت مكن مگر با مؤمن، و نبايد طعام خود را بخورانى مگر به پرهيزكارى، و مخور طعام فاسقان را.
اى ابوذر بخوران طعام خود را به كسى كه از براى خدا او را دوست دارى، و بخور طعام كسى را كه از براى خدا تو را دوست دارد.
بدان كه به حسب تجربه معلوم است كه مصاحبت را در اخلاق و اعمال دخل(عظيم هست.
پس بايد كه آدمى در مصاحبت نيكان اهتمام نمايد، كه شايد اطوار(مرضيه(ايشان در او تأثير نمايد و به اخلاق پسنديده ايشان متصف گردد. و از مصاحبت بدان احتراز نمايد، كه مبادا بديهاى ايشان در او تأثير كند. و مصاحبان بد كه شياطين انس‏اند ضرر بيشتر مى‏رسانند از شياطين جن. زيرا كه آدمى از مُشاكل(7و مُجانِس(خود بيشتر قبول مى‏كند تا از غيرمجانس خود. بلكه اكثر اغواى(9شياطين جن به اغواى شياطين انس مى‏شود.
چنانچه از حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه منقول است كه: حضرت عيسى گفت كه: مصاحب بد، همنشين خود را به درد خود مبتلا مى‏گرداند؛ و قرين(10بد، آدمى را هلاك مى‏كند. پس ببينيد كه با كى همنشينى مى‏كنيد.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: پدرم حضرت على بن الحسين صلوات‏الله عليه فرمود كه: اى فرزند با پنج كس مصاحبت و همزبانى و رفاقت مكن.
گفتم: اى پدر ايشان را به من بشناسان. فرمود كه: زنهار كه با دروغگو مصاحبت مكن كه مانند سراب تو را فريب مى‏دهد، و نزديك را براى تو دور مى‏گرداند، و دور را براى تو نزديك مى‏گرداند؛ و با فاسق(11مصاحبت مكن كه تو را به يك لقمه يا كمتر مى‏فروشد و ديگرى را اختيار مى‏كند؛ و زنهار كه با بخيل 
 

1-   از اينجا تا به انتهاى كتاب با دستخط مؤلف مطابقت يافت و مقابله گرديد. تنها اندكى از حواشى به هنگام صحافى از ميان رفته بود كه بر اساس نسخه‏هاى ديگر و با همان روش تصحيح، جايگزين شد.
2-   اشعار: آگاهى دادن.
3-   مقصود فرشتگانى‏اند كه مأمور نوشتن كارهاى انسان‏اند.
4-   دخل: دخالت - تأثير.
5-   اطوار: جمع طور - رفتارها.
6-   مرضيه: مؤنث مرضى - پسنديده.
7-   مشاكل: مشابه - مانند - همانند.
8-   مجانس: همجنس.
9-   اغوا: گمراه ساختن - از راه به در بردن - گول زدن - فريب دادن.
10-   قرين: دوست - يار - همنشين - همدم.
11-   فاسق: گناهكار - آن كه از طريق حق و صلاح بيرون رفته است.

مصاحبت مكن كه تو را در مال خود فرو مى‏گذارد و يارى نمى‏كند در هنگامى كه نهايت احتياج دارى؛ و زنهار كه با احمق مصاحب مباش كه اگر خواهد به تو نفع رساند ضرر مى‏رساند؛ و زنهار كه با قطع كننده رحم مصاحبت مكن كه حق تعالى در سه جاى قرآن او را لعنت فرموده(1).
و به سند صحيح از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: مصاحبت مكنيد با صاحبان بدعتها، و با ايشان همنشينى مكنيد كه نزد مردم مثل يكى از ايشان خواهيد بود. و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كهآدمى بر دين يار و همنشين خود است.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه مكرر در خطبه‏ها مى‏فرمودند كه: مسلمان را سزاوار آن است كه اجتناب نمايد از برادرى سه طايفه: فاجران بيباك، و احمقان، و دروغگويان:
اما بدكار بى‏پروا؛ پس زينت مى‏دهد براى تو كارهاى بد خود را، و مى‏خواهد كه تو مثل او باشى. و تو را اعانت نمى‏كند بر امر دين تو و بر كارى كه در قيامت به كار تو آيد. و نزديكى او موجب جفا و خلاف ادب است، و صحبت او سبب قساوت(2دل مى‏شود، و آمد - شد او نزد تو موجب عار و بدنامى توست.
و اما احمق؛ پس او هرگز تو را به خيرى دلالت نمى‏كند، و اميد دفع شرى از او نمى‏توان داشت. و هرچند سعى كند هم از او نمى‏آيد. و گاه باشد كه خواهد به تو نفع رساند و ضرر برساند. پس مردن او بهتر است از زندگى او، و خاموشى او بهتر است از حرف گفتن او، و دورى او بهتر است از نزديكى او.
و اما دروغگو؛ پس در مصاحبت او هيچ عيشى براى تو گوارا نيست. سخن تو را به دروغ به مردم نقل مى‏كند، و از مردم به دروغ سخن به تو نقل مى‏كند. و هر دروغى را كه تمام كرد، از پى آن دروغ ديگر ابتدا مى‏كند تا به حدى كه اگر راستى گويد باور نمى‏توان كرد. و در ميان مردم به نقل كذب دشمنى مى‏افكند و كينه‏ها در سينه‏ها مى‏روياند. پس از خدا بپرهيزيد و ملاحظه نماييد كه با كى مصاحبت مى‏كنيد.
و حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه فرمود كه: متابعت كن كسى را كه تو را مى‏گرياند و خيرخواه توست، و متابعت مكن كسى را كه تو را مى‏خنداند و تو را فريب مى‏دهد. و عن قريب(بازگشت همه به سوى خداست.
و حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: محبوبترين برادران من به سوى من كسى است كه عيبهاى مرا به من بگويد.
و حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: صداقت و دوستى حدى چند دارند كه در هر كه آنها نيست او بهره‏اى از صداقت ندارد:
اول آن كه: آشكار و پنهان او با تو موافق باشد.
دويم آن كه: زينت تو را زينت خود داند و عيب تو را عيب خود داند.
سويم آن كه: اگر حكومتى يا مالى به هم رساند با تو تغيير سلوك(نكند.
چهارم آن كه: از تو منع ننمايد هر چه را بر آن قدرت داشته باشد.
پنجم: خصلتى است كه جميع خصلتهاى گذشته در آن جمع است؛ آن است كه تو را در حوادث روزگار كه رو دهد وانگذارد.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: سعادتمندترين مردم كسى است كه با نيكان مردم خلطه(5نمايد.
و منقول است كه: حواريان از حضرت عيسى عليه‏السلام پرسيدند كه: با كى همنشينى كنيم؟ فرمود كه: با كسى كه به ياد خدا آورد شما را ديدن او، و در علم شما بيفزايد سخن گفتن او، و شما را راغب به آخرت گرداند كردار او.
و حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: هر كه خود را به محل تهمت مى‏دارد ملامت نكند كسى را كه گمان بد به او مى‏برد، و هر كه سر خود را پنهان دارد اختيارش به دست خود است. و هر سرى كه از دو كس (يا: از دو لب) درگذشت فاش مى‏شود. و كارهاى برادر مؤمن خود را حمل بر محمل نيك
 

1-   در آيات 27 سوره بقره (2) و 25 سوره رعد (13) از كسانى كه آنچه را خداوند به پيوند با آن فرمان داده است مى‏گسلند، به بدى ياد شده و از آنان با عنوانهاى زيانكار و مشمول لعنت نام برده شده است. از مصداقهاى گسستن پيوندى كه خداوند به آن فرمان داده است، بريدن پيوند با خويشاوندان است. در آيات 22 و 23 سوره محمد (47) نيز به صراحت از قطع كنندگان رحم و بريدگان پيوند خويشاوندى با عنوان كسانى ياد شده است كه خداوند آنها را لعنت كرده است.
2-   قساوت: سخت‏دلى - سنگدلى.
3-   عن قريب: به همين نزديكى - به زودى.
4-   سلوك: رفتار.
5-   خلطه: آميزش - معاشرت.

كن(1تا محملى يابى، و سخنى كه از او صادر شود بر معنى بدى حمل مكن تا محمل خير از براى آن يابى. و بر تو باد به برادران نيك. بسيار از ايشان تحصيل كن(2كه ايشان تهيه‏اند(در هنگام نعمت، و سپرند در هنگام بلا. و در امرى كه خواهى مشورت كنى، با جمعى مشورت كن كه از خدا ترسند. و برادران خود را به قدر پرهيزكارى ايشان دوست دار. و از زنان بد بپرهيزيد و از نيكان ايشان برحذر باشيد، و اگر شما را به نيكى امر كنند مخالفت ايشان نماييد كه به طمع نيفتند در بديها.(4)
و در حديث ديگر از آن حضرت پرسيدند كه: بدترين مصاحبان كيست؟ فرمود كه: كسى كه معصيت خدا را نزد تو زينت دهد.
و در حديث ديگر فرمود كه: همنشينى بدان مورث(5بدگمانى به نيكان است.
و حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: نظر كن هر كه را بينى كه نفعى در دين به تو نمى‏رساند اعتداد به آشنايى او مكن(6و به صحبت او رغبت منما. به درستى كه آنچه غيرخداست همه باطل است، و كارى كه براى خدا نيست عاقبتش نيكو نيست.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: سه كس‏اند كه مجالست(7ايشان دل را مى‏ميراند: مجالست مردم پست دنى، و سخن گفتن با زنان(8و همنشينى اغنيا و مالداران.(9)
و حضرت صادق صلوات‏الله عليه فرمود كه: چهار چيز است كه ضايع مى‏شود به بطالت(10): دوستى كه صرف بيوفا كنى، و نيكى و احسانى كه به كسى كنى كه شكر تو نكند، و عملى كه به كسى گويى كه گوش ندهد، و سرى كه به كسى بسپارى كه حفظ نكند.
و حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه فرمود كه: با اغنيا همنشينى مكن. به درستى كه كسى كه با ايشان همنشينى مى‏كند اول كه با ايشان مى‏نشيند چنان مى‏داند خدا را بر او نعمتها هست، و چون پاره‏اى نشست گمان مى‏كند كه خدا هيچ نعمت بر او ندارد.
و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: چهار چيز است كه دل را مى‏ميراند: گناه بعد از گناه، و با زنان بسيار سخن گفتن، و با احمق مجادله كردن كه او گويد و تو گويى و به خير برنگردد، و مجالست نمودن با مردگان. پرسيدند كه: كيستند مردگان؟ فرمود كه: هر مالدارى كه نعمت او را طاغى كرده باشد.
و بدان كه اطعام مؤمنان فضيلت بسيار دارد، و اطعام بسيار(11 مى‏بايد كرد، شايد كه در آن ميان مؤمنى باشد و فضيلت اطعام مؤمن را دريابند.
چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه مؤمن گرسنه‏اى را اطعام نمايد حق تعالى او را از ميوه‏هاى بهشت اطعام نمايد. و هر كه مؤمن عريانى را بپوشاند حق تعالى از استَبرق(12 و حرير بهشت بر او پوشاند و ملائكه بر او صلوات فرستند مادام كه از آن جامه رشته‏اى باقى باشد. و هر كه مؤمن تشنه‏اى را شربت(13 آبى بخوراند خدا از شراب سر به مهر بهشت به او بخوراند. و كسى كه اعانت مؤمنى كند يا غمى از او زايل گرداند حق تعالى او را در سايه عرش خود جا دهد در روزى كه بغير سايه عرش سايه‏اى نباشد.
 

1-   حمل كارى بر محمل نيك كردن: معنى، تفسير، مقصود، نيت و توجيه نيك براى كارى (كه به ظاهر درست نيست) در نظر گرفتن.
2-   تحصيل كردن: كسب اطلاعات، نيكى و خير كردن.
3-   تهيه: آمادگى - توشه.
4-   اطاعت از زنان نيك: در دستورهاى پيشوايان دين، براساس آياتى از قرآن كه در آن، حق و حقيقت، توصيه و سفارش شده، آمده است كه سخن حق را از هر كس باشد بپذيريد گرچه خود اهل باطل يا اهل نفاق باشد. در قرآن و روايات نيز از زنان نيك ستايش بسيار شده است. سيره معصومان نيز بر احترام به زنان و شنيدن سخن نيك آنان و بزرگداشت زنان نيك بوده است. بنابراين سخنانى كه در آن از زنان نيك يا عموم زنان به احترام ياد نشده يا نسبت به آنان توهينى آمده است نمى‏تواند از معصوم يا مؤمنى آگاه باشد. براى نمونه مفهوم جمله اخير اين حديث آن است كه با نيكى بايد مخالفت كرد تنها به خاطر آن كه ممكن است شخص مقابل بعدها شما را به بدى امر كند. اين‏گونه روايات يا از نظر سند داراى اشكال‏اند، يا بخشى از آنها به حديث ملحق شده است يا اگر دو امكان بالا نباشد، بيگمان معانى خاص يا جزئى يا مقيد يا غير ظاهر خود دارند.
5-   مورث: باعث - سبب.
6-   اعتداد كردن: اعتنا كردن - اهميت نهادن.
7-   مجالست: همنشينى.
8-   سخن گفتن بسيار با زنان: مقصود سخن گفتن بسيار با زنان كوته‏انديش درباره مسائل پست دنيوى يا امورى است كه انسان را به كار نمى‏آيد و از خدا غافل مى‏سازد وگرنه كلام حق و سخن حكمت گفتن و شنيدن با هر كس، مايه زندگى و روشنايى دل است.
9-   در حديث بعد آمده است كه مقصود از اين اغنيا و مالداران، آنها هستند كه بسيارى دارايى مايه طغيان و فساد آنها شده باشد و جايى براى خدا و ياد خدا در دل آنها نباشد.
10-   بطالت: بيهودگى.
11-  مقصود افراد بسيار است.
12-   استبرق: عربى شده سِتَبرك فارسى - پارچه ابريشمى ضخيم. اين واژه در قرآن مجيد آمده است.
13-   شربت: جرعه.

و به سند معتبر از حضرت امام على نقى صلوات‏الله عليه منقول است كه: حضرت موسى ابن عمران على نبينا و آله و عليه‏السلام از خداوند خود سؤال نمود كه: الهى چه چيز است جزاى كسى كه مسكينى را اطعام نمايد خالص از براى رضاى تو؟ خطاب رسيد كه: يا موسى در روز قيامت امر مى‏كنم منادى را كه در ميان خلايق ندا در دهد كه او از آزاد كرده‏هاى خداست از آتش جهنم.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: سه چيز است كه موجب رفع(درجات مؤمن مى‏گردد: به همه كس سلام كردن، و طعام به مردم خورانيدن، و در شب در هنگامى كه مردم در خواب‏اند نماز كردن.
و از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه مؤمنى را سير كند بهشت براى او واجب شود.
و فرمود كه: من شخصى از مؤمنان را اطعام كنم نزد من بهتر است از اين كه صدهزار كس يا زياده از غير ايشان را اطعام كنم.
و به سند صحيح از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه سه نفر از مسلمانان را اطعام نمايد حق تعالى او را از سه بهشت اطعام نمايد در ملكوت آسمان: از جنه‏الفردوس، و جنت عدن، و طوبى - كه درختى است در بهشت كه حق تعالى در جنت عدن به دست قدرت خود غرس نموده.
و از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه مؤمنى را اطعام نمايد تا او را سير گرداند، هيچ يك از خلق خدا احصاى ثواب او نتوانند نمود، نه ملك مقرب و نه پيغمبر مرسل، مگر خداوند عالميان. بعد از آن فرمود كه: از جمله چيزهايى كه مغفرت را واجب و لازم مى‏گرداند اطعام مسلمان گرسنه است.
و به سند معتبر منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: هر كه مؤمنى را شربتى( 2از آب بدهد در جايى كه قدرت بر آب داشته باشد( 3حق تعالى به هر شربتى هفتادهزار حسنه به او كرامت فرمايد، و اگر در جايى باشد كه آب كمياب باشد چنان باشد كه ده بنده از فرزندان اسماعيل(4را آزاد كرده باشد.
و به سند معتبر از حسين بن نُعيم(منقول است كه: حضرت صادق صلوات‏الله عليه از من پرسيد كه: آيا برادران مؤمن خود را دوست مى‏دارى؟ گفتم: بلى. فرمود كه: به فقيران ايشان نفع مى‏رسانى؟ گفتم: بلى. فرمود كه: بر تو لازم است كه دوست دارى كسى را كه خدا او را دوست مى‏دارد. والله كه تا ايشان را دوست ندارى نفع به ايشان نمى‏توانى رسانيدن. آيا ايشان را به منزل خود دعوت مى‏نمايى؟ گفتم: بلى. هر وقت كه چيزى مى‏خورم البته دو كس يا سه كس يا كمتر يا بيشتر از ايشان با من مى‏باشند. فرمود كه: فضل ايشان بر تو زياده است از فضل تو بر ايشان. گفتم: فداى تو گردم! اطعام خود را به ايشان مى‏خورانم و بر بساط خود ايشان را مى‏نشانم و فضل ايشان بر من عظيمتر است؟! فرمود كه: بلى. چون ايشان داخل خانه تو مى‏شوند داخل مى‏شوند با آمرزش گناهان تو و عيال(6تو، و چون بيرون مى‏روند مى‏برند گناهان تو و عيال تو را.
و در حديث ديگر فرمود كه: داخل مى‏شوند با روزى فراوان، و بيرون مى‏روند با مغفرت گناهان تو.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه مؤمن مالدارى را طعام بخوراند برابر است با اينكه يكى از فرزندان اسماعيل را از كشتن خلاص كند؛ و هر كه مؤمن محتاجى را اطعام نمايد چنان است كه صد كس از فرزندان اسماعيل را از كشتن خلاص كرده باشد.
و در حديث ديگر فرمود كه: اطعام يك مؤمن نزد من بهتر است از آزاد كردن ده بنده و ده حج.
و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله نهى فرمود از اجابت نمودن فاسقان(7به طعام ايشان.()
 

1-   رفع: بالا رفتن.
2-   شربت: جرعه.
3-   يعنى آن كه آب مى‏خورد، خود دسترسى به آب داشته باشد و بتواند آب را تهيه كند و بنوشد.
4-   اسماعيل: فرزند ابراهيم (ع)، جد اعراب و از اجداد پيغمبر اكرم (ص).
5-   حسين بن نعيم: حسين بن نعيم الصحاف الكوفى از اصحاب متكلم و صاحب منزلت امام صادق (ع) و از راويان موثق احاديث آن حضرت.
6-   عيال: خانواده و افرادى كه تحت سرپرستى شخص‏اند.
7-   فاسق: گناهكار - بدكار - آن كه از راه حق و صلاح بيرون رفته است.
8-   يعنى قبول دعوت آنان براى صرف غذا.

 

در مذمت پرگوئى و سخن دروغ

يا أباذر كفى بالمرء كذبا أن يحدث بكل ما يسمع. يا أباذر ما من شى‏ء أحق بطول السجن من اللسان.يا أباذر ان الله عز و جل عند لسان كل قائل، فليتق الله امرء، و ليعلم ما يقول. يا أباذر اترك فضول الكلام. و حسبك من الكلام ما تبلغ به حاجتك
اى ابوذر حق تعالى نزد زبان هر گوينده‏اى است (يعنى بر گفتار هر كس مطلع است). پس بايد كه آدمى از خدا بترسد و بداند كه چه مى‏گويد، كه مبادا چيزى بگويد كه موجب غضب الهى گردد.
اى ابوذر ترك كن سخنهاى زيادتى و لغو را، و كافى است تو را از سخن آن قدر كه به سبب آن به حاجت خود برسى.
اى ابوذر از براى دروغ گفتن اين كس همين بس است كه هرچه بشنود نقل كند.
اى ابوذر هيچ چيز سزاوارتر نيست به بسيار محبوس داشتن و زندان كردن از زبان.
و سخن در فضل سكوت و ترك سخن باطل سابقا مذكور شد. و آنچه حضرت فرمودند كه هر شنيده‏اى را نقل كردن دروغ است، ممكن است كه مراد آن باشد كه اگر به جزم( 1نقل كنند دروغ است، بلكه اگر نقل كنند، بايد كه به قايلش(نسبت دهند.
چنانچه به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: چون حديثى يا سخنى نقل كنيد آن را نسبت دهيد به آن كسى كه به شما حديث كرده است، كه اگر حق باشد ثوابش از شما باشد، و اگر باطل و دروغ باشد گناهش بر او باشد.
و محتمل است كه مراد آن باشد كه نزد مردم، دروغگو مى‏شويد و به كذب( 3مشهور مى‏شويد. هرچند وقتى كه به قايلش نسبت دهد دروغ نيست، اما كسى كه بسيار سخن نقل كرد و دروغ برآمد، اعتماد بر قولش نمى‏ماند.
و ممكن است كه مراد آن باشد كه مى‏بايد كه سخنى كه نقل كنيد مأخذش را معلوم كنيد، و از مردمى كه بر قولشان اعتمادى نيست سخن نقل مكنيد، كه حرفهاى بى‏اصل را شنيدن و نقل كردن به منزله دروغ است در قباحت و شناعت. والله تعالى يعلم.

يا أباذر ان من اجلال الله تعالى اكرام ذى الشيبه المسلم، و اكرام حمله القرءان العاملين به، و اكرام السلطان المقسط.
اى ابوذر از جمله اجلال(و تعظيم(حق سبحانه و تعالى است گرامى داشتن مسلمانى كه ريشش سفيد شده باشد، و گرامى داشتن حاملان قرآن كه به احكام قرآن عمل نمايند، و گرامى داشتن پادشاه عادل.
مضامين اين كلمات شريفه در ضمن سه يَنبوع( 6روشن مى‏گردد.
 

ينبوع اول: در بيان اكرام پيران مسلمانان است

بدان كه گرامى داشتن مسلمانان همگى لازم است خصوصا پيران ايشان. چون موى سفيد اثر رحمت الهى است و حق تعالى آن را حرمت مى‏دارد. پس حرمت داشتن آن تعظيم امر الهى نمودن است چنانچه در خُطَ‏ب(7و احاديث بسيار وارد شده است كه: رحم كنيد خردان خود را، و تَوقير نماييد(8پيران خود را.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: تبجيل(و تعظيم نماييد مشايخ(10و پيران خود را، كه از تعظيم خداست تعظيم ايشان.

 

1-   جزم: قطع و يقين (انگار كه خود ديده يا شنيده‏اند).
2-   قايل: قائل - گوينده.
3-   كذب: دروغ - دروغگويى.
4-   اجلال: بزرگ و محترم داشتن - بزرگ شمردن - گرامى داشتن.
5-   تعظيم: بزرگ داشتن - احترام نهادن.
6-   ينبوع: چشمه - جوى - جوى پر آب.
7-   خطب: جمع خطبه - سخنرانيها
8-   توقير نمودن: بزرگ داشتن - احترام نهادن.
9-   تبجيل: گرامى داشتن - بزرگ شمردن - احترام كردن
10-   مشايخ: جمع مشيخه - جمع جمع شيخ - پيران.

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: هر كه فضل و حرمت مرد پيرى را بداند و او را توقير و تعظيم نمايد حق تعالى او را از فزع اكبر روز قيامت ايمن گرداند.
و از حضرت صادق عليه‏السلام به سند معتبر منقول است كه: سه چيزند كه به حق و حرمت ايشان جاهل نمى‏باشد مگر منافقى كه نفاقش معروف و ظاهر باشد: كسى كه در اسلام ريشش سفيد شده باشد، و حامل قرآن، و امام عادل.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه مؤمنى را گرامى دارد، اول خدا را گرامى داشته و بعد از او آن مؤمن را؛ و هر كه استخفاف كند(1به مؤمن ريش سفيدى، حق تعالى كسى را بر او بگمارد كه پيش از مردن به او استخفاف نمايد.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: حق تعالى گرامى مى‏دارد مرد هفتاد ساله را، و شرم مى‏كند از پير هشتاد ساله كه او را عذاب كند.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه چهل سال عمر كرد، از ديوانگى و خوره و پيسى خدا او را ايمن مى‏گرداند. و هر كه پنجاه سال عمر كرد خدا حسابش را در قيامت سبك و آسان مى‏كند. و چون به شصت سال رسيد خدا او را توبه روزى مى‏كند. و چون به هفتاد سال رسيد اهل آسمان او را دوست مى‏دارند. و چون به هشتاد سال رسيد حق تعالى امر مى‏فرمايد كه حسناتش را بنويسند و گناهانش را ننويسند. و چون به نود سال رسيد گناهان گذشته و آينده‏اش را مى‏آمرزند و مى‏نويسند كه او اسير خداست در زمين؛ و او را شفيع مى‏گردانند در اهل بيتش(2).
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: اول كسى كه موى سفيد در ريشش به هم رسيد حضرت ابراهيم بود. چون ديد، گفت: خداوندا اين چيست؟
وحى آمد كه: اين نور است و موجب توقير(3است. گفت: خداوندا زياده گردان.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه يك موى سفيد در ريش او به هم رسد در اسلام، آن موى سفيد نورى خواهد بود براى او در قيامت.
 

ينبوع دويم: در بيان فضيلت قرآن و حامل آن و بعضى از فضايل آيات و سُوَر است

و اين مشتمل است بر چند ساقيه(4):
 

ساقيه اول: در فضيلت قرآن است

از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هرگاه مُلتَبِس(5و مُشتبه(شود بر شما فتنه‏ها مانند پاره‏هاى شب تار، پس بر شما باد به قرآن. به درستى كه قرآن شفاعت كننده‏اى است كه شفاعتش را قبول مى‏كنند. و با هر كه مجادله نمايد و حجت بر او تمام كند تصديقش مى‏نمايند. و هر كه آن را پيشواى خود گرداند او را به بهشت مى‏رساند. و هر كه آن را به پشت سر اندازد و به آن عمل ننمايد او را به سوى جهنم مى‏راند. راهنمايى است كه به بهترين راهها دلالت مى‏كند و كتابى است كه در آن تفصيل و بيان جميع احكام هست. آن را ظاهرى است و باطنى است. ظاهرش احكام الهى است و باطنش علوم نامتناهى است.
ظاهرش خوشاينده است و باطنش عميق است. آن را نجوم و كواكب هستند كه بر احكام الهى دليل‏اند(7). و بر آن نجوم، نجوم ديگر هستند كه مردم را به آن احكام مى‏رسانند (يعنى ائمه معصومين صلوات‏الله عليهم كه علم قرآن نزد ايشان است). عجايب قرآن را احصا نمى‏توان نمود و غرايب آن هرگز كهنه نمى‏شود. در آن چراغهاى هدايت افروخته است و انوار حكمت از آن ظاهر است. راهنماست به سوى آمرزش گناهان، كسى را كه از آن بيابد اوصاف آمرزش را.
 

1-   استخاف كردن: بى‏احترامى كردن - كمتر از حد لازم احترام گذاشتن.
2-   اهل بيت: خانواده - خاندان.
3-   توقير: بزرگ داشتن - احترام نهادن.
4-   ساقيه: مؤنث ساقى - جوى كوچك - آبراهه.
5-   ملتبس: مشتبه - پوشيده - اشتباه برانگيز.
6-   مشتبه: مشكل - درهم و برهم - پوشيده - نامعلوم - به اشتباه اندازنده.
7-   دليل: راهنما.

پس بايد كه هر كس ديده خود را در قرآن به جولان( 1درآورد و ديده دل خود را براى مطالعه انوار آن بگشايد تا از هلاكت نجات يابد و از ورطه‏هاى ضلالت خلاص شود. به درستى كه تفكر نمودن موجب زندگانى دلهاى بيناست و در تاريكيهاى جهالت نور تفكر راهنماست. پس نيكو خود را خلاص كنيد و در فتنه‏ها خود را مگذاريد.
و در حديث ديگر فرمود كه: قرآن هادى است در ضلالت، و بيان كننده است در كورى جهالت، و دست‏گيرنده است در لغزشها، و نور است در ظلمتها، و ظاهر كننده بدعتهاست( 2)، و نگاهدارنده از مهالك است، و در گمراهيها راهنماست، و بيان كننده فتنه‏هاست، و رساننده است از دنيا به آخرت. و كمال دين شما در قرآن است و هيچ كس از آن عدول ننمود مگر به سوى آتش.
و حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: خداوند عزيز جبار كتاب خود را به سوى شما فرستاده است. راستگويى است كه به وعده‏هاى خود وفا مى‏نمايد و مشتمل است بر احوال و اخبار شما و اخبار گذشته‏ها و اخبار آينده‏ها و اخبار آسمان و زمين. اگر آن كسى كه علمش را مى‏داند شما را خبر دهد به آنچه در قرآن است از اخبار غيب و علوم بى‏انتها، تعجب خواهيد كرد.()
و به اسانيد متواتره از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: از ميان شما مى‏روم و دو چيز عظيم در ميان شما مى‏گذارم: يكى كتاب خدا كه ريسمانى است آويخته از آسمان به زمين، و ديگرى عترت و اهل بيت من. پس ببينيد كه با ايشان چگونه سلوك خواهيد كرد و حرمت ايشان را چون خواهيد داشت.
 

ساقيه دويم: در بيان فضيلت حاملان قرآن است

به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: ديوانها(4كه در قيامت حساب مى‏كنند سه ديوان است: ديوان نعمتها، و ديوان حسنات، و ديوان گناهان. پس چون ديوان نعمت و ديوان حسنات را برابر كنند نعمتها تمام حسنات را فراگيرد و ديوان گناهان باقى ماند. پس فرزند آدم را طلبند كه گناهانش را حساب كنند. در اين حال قرآن به بهترين صورتها بيايد و در پيش آن مرد روان شود و گويد: خداوندا منم قرآن. و اين بنده مؤمن توست كه خود را به تعب( 5مى‏انداخت به تلاوت من، و در درازى شب مرا به ترتيل(مى‏خواند، و چون مرا در تهجد(مى‏خواند آب از ديده‏اش جارى مى‏شد. خداوندا او را راضى كن چنان كه مرا راضى كرده. پس خداوند عزيز جبار فرمايد كه: اى بنده من دست راستت را بگشا. پس پر كند حق تعالى آن را از رضا و خشنودى خود، و دست چپش را پر كند از رحمت خود. پس به او گويد كهاينك بهشت از براى تو مباح است. قرآن بخوان و بالا روپس هر يك آيه كه بخواند يك درجه بالا رود. و در حديث ديگر فرمود كه: حق تعالى به قرآن خطاب فرمايد كه: به عزت و جلال خودم سوگند كه امروز گرامى دارم هر كه تو را گرامى داشته، و خوار كنم هر كه تو را خوار كرده.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: قرآن را ياد گيريد. به درستى كه قرآن در قيامت مى‏آيد به نزد حامل خود(8به صورت جوان بسيار خوشرو، و مى‏گويد كه: منم آن قرآنى كه به سبب من شبها بيدار مى‏بودى و در روزهاى {داغ} به سبب روزه خود را تشنه مى‏داشتى، و به سبب كثرت تلاوت من آب دهانت خشك مى‏شد و آب ديده‏ات جارى مى‏شد. امروز با توام هر جا كه مى‏روى. و هر كه تجارتى كرده امروز از پى تجارت خود رود، و من به عوض تجارت جميع تاجرانم براى تو. بشارت باد تو را كه به زودى كرامت الهى به تو مى‏رسد. پس تاجى مى‏آورند و بر سرش مى‏گذارند،
 

1-   جولان: جَولان - گشتن - گرديدن.
2-   يعنى نشان مى‏دهد كه چه چيزى بدعت است. به عبارت ديگر با ارائه هر چه به نام دين مرسوم مى‏شود يا به دين نسبت داده مى‏شود به قرآن، مى‏توان دريافت كه چه بدعت است و چه نيست.
3-   مقصود، خود آن حضرت و ديگر معصومان‏اند كه داراى چنين دانشى هستند.
4-   ديوان: دفتر حساب - دفتر محاسبات - دفتر اعمال - كارنامه - نامه اعمال.
5-   تعب: زحمت - رنج - دشوارى.
6-   ترتيل: شمرده خواندن با حفظ تلفظ صحيح حروف و درنگ لازم در جاى خويش. (مؤلف در ساقيه چهارم توضيحى كافى درباره ترتيل آورده است.)
7-   تهجد: شب بيدارى - بيدارى شب براى عبادت - عبادت شبانه (به ويژه پس از نيمه شب) - نماز شب.
8-   حامل قرآن: مؤلف در ساقيه سوم به تشريح معنى آن پرداخته است.

و نامه امان از عذاب را به دست راستش مى‏دهند و نامه مخلد بودن در بهشت را به دست چپش مى‏دهند، و دو حله بر او مى‏پوشانند و به او مى‏گويند كهقرآن بخوان و بالا روو به عدد هر آيه به درجه‏اى بالا مى‏رود. و پدر و مادرش را دو حله مى‏پوشانند اگر مؤمن باشند، و مى‏گويند به ايشان كه: اين براى آن است كه به فرزند خود تعليم قرآن كرديد.
و حضرت على بن الحسين صلوات‏الله عليه فرمود كه: بر شما باد به قرآن. به درستى كه حق تعالى بهشت را يك خشت از طلا و يك خشت از نقره خلق فرموده، و به جاى گِل مُشك خوشبو، و به عوض خاك زعفران، و به جاى سنگريزه مرواريد در آن مقرر گردانيد و درجاتش را به عدد آيات قرآن گردانيد. پس كسى كه قرآن خوانده باشد به او مى‏گويند كهبخوان و بالا روو هيچ كس در بهشت درجه‏اش از او بالاتر نيست مگر پيغمبران و صديقان.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: اشراف و بزرگان امت من حاملان قرآن‏اند، و جمعى كه در شب عبادت مى‏كنند.
و در حديث ديگر فرمود كه: حاملان قرآن بزرگان اهل بهشت‏اند.
و فرمود كه: خدا عذاب نمى‏فرمايد دلى را كه قرآن را حفظ نمايد.
و به سند معتبر از آن حضرت صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: اهل قرآن در اعلاى درجات بهشت‏اند بعد از پيغمبران. پس ضعيف و حقير مشماريد اهل قرآن را، و حق ايشان را سهل مدانيد كه ايشان را نزد حق تعالى منزلت رفيع هست.
 

ساقيه سيم: در بيان صفات قُراى قرآن و اصناف ايشان است

بدان كه حامل قرآن را بر چند معنى اطلاق مى‏كنند و چند قسم مى‏باشند:
اول آن است كه: لفظ قرآن را درست ياد گيرد. و اين اول مراتب حاملان قرآن است.
و در اين مرتبه تفاضل( 1به زيادتى علم قرائت و دانستن آداب و محسنات( 2قرائت مى‏باشد، و به زيادتى حفظ كردن و در خاطر داشتن سور( 3و آيات قرآنى.
دويم: دانستن معانى قرآن است. و در زمان سابق چنين مقرر بوده است كه قاريان قرآن تعلم معانى آن نيز مى‏نموده‏اند. و اين مرتبه از دانستن لفظ بالاتر است. و تفاضل در اين مرتبه به زيادتى و نقصان فهم معانى قرآن از ظهور(و بطون( 5مى‏باشد.
سيم: عمل نمودن به احكام قرآن و متخلق شدن(به اخلاقى است كه قرآن بر مدح آنها دلالت دارد، و خالى شدن از صفاتى است كه بر مذمت آنها دلالت دارد. پس حامل حقيقى قرآن كسى است كه حامل الفاظ و معانى قرآن گرديده باشد و به صفات حسنه آن خود را آراسته باشد.
و بدان كه قرآن خوان احسان معنوى خداوند رحمان است چنانچه از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: القرءان مأدبه الله. يعنىقرآن خوان نعمت خداستو خوان كريمان جامع مى‏باشد و درخور هر كس نعمت در آن مى‏باشد. سبزى و تره مى‏دارد و الوان حلوا و نفايس( 7مى‏دارد. لهذا هيچ كس نيست كه از قرآن بهره‏اى نداشته باشد. جمعى كثير از راه كتابت لفظش بهره‏هاى دنيوى و اخروى مى‏برند حتى آن كس كه مركبش را به عمل مى‏آورد، و آن كسى كه كاغذش را مى‏سازد، و آن كاتبى كه مى‏نويسد، و كارفرمايى كه مزد مى‏دهد و غير ايشان از جماعتى كه در كتابت قرآن دخيل مى‏باشند، اگر از براى خدا كنند بهره دنيا و آخرت مى‏برند، و اگر از براى دنيا كنند بهره دنيوى مى‏برند. و جمعى از تعليم و تعلم لفظش بهره‏هاى دنيوى و اخروى مى‏برند.
و صاحبان هر علم از علوم نامتناهى را بهره‏اى از قرآن هست چنانچه صَرفى()، وجوه تصاريف(و اشتقاقاتش(10 استنباط مى‏نمايد(11)، و نحوى(12 از انحاى تراكيبش(13 استشهاد مى‏نمايد(14)، و معانى بيانى(15)، از نكات غريبه‏اش فايده‏مند مى‏شود، و اصحاب بلاها از بركات آيات كريمه‏اش به تلاوت 
 

1-   تفاضل: فضيلت - برترى.
2-   محسنات: زيباييها.
3-   سور: جمع سوره - سوره‏ها.
4-   ظهور: جمع ظاهر - معانى آشكار قرآن.
5-   بطون: جمع باطل - معانى نهفته در قرآن كه درك آنها نيازمند دانشهاى بيش از مقدار لازم براى درك ظاهر است تا با كمك آنها و با تأمل و تدبر و انديشه بتوان به آن معانى نهفته دست يافت.
6-   متخلق شدن: خلق‏وخو پذيرفتن.
7-   نفايس: جمع نفيس، غذاهاى گرانبها - خوراكيهاى اشرافى
8-   صرفى: داناى علم صرف - عالم دانشى كه درباره چگونگى تغيير كلمات همريشه براى ايجاد معانى مختلف بحث مى‏كند.
9-   وجوه تصاريف: جمع وجه تصريف - گونه‏هاى مختلف تغيير كلمات همريشه براى ايجاد معانى مختلف.
10-   اشتقاق: چگونگى بيرون آوردن كلمه‏اى از كلمه ديگر به گونه‏اى كه هر دو كلمه در لفظ و معنى شباهتهايى داشته باشند.
11-   استنباط نمودن: درك مطلبى از مطلب ديگر با نيروى فهم و كوشش ذهنى.
12-   نحوى: داناى علم نحو، عالم دانشى كه درباره جايگاه كلمات در جمله يا عبارت و تغييرات احتمالى آن براساس هر جايگاه صحبت مى‏كند - علم تركيب.
13-   انحاى تراكيب: جمع نحو تركيب - گونه‏هاى مختلف روابط كلمات و عبارات و جملات براساس قواعد علم نحو.
14-   استشهاد نمودن: شاهد آوردن - ذكر كردن به عنوان شاهد و مثال (در اينجا: ذكر كردن آيات قرآن).
15-   معانى بيانى: معانى و بيانى - داناى دو علم معانى و بيان. (معانى علم به اصول و قواعدى است كه به يارى آنها سخن هم رساست و هم كلمات آن برابر با مقصود گوينده است؛ نه بيش از آن و نه كمتر از آن. بيان علمى است كه به وسيله آن آوردن يك معنى به روشهاى مختلف (معنى حقيقى، تشبيه، مجاز، استعاره، كنايه،... دانسته مى‏شود.

كردن و نوشتن نفع مى‏يابند، و ارباب مطالب دنيوى و اخروى به آيات و سورش پناه مى‏برند و مطلب خود را مى‏بايند. و يك راه اعجاز قرآن تأثيرات غريبه آيات و سور آن است. و ارباب تكسير(و اصحاب عدد(و غير ايشان همه به قرآن پناه مى‏برند. و از راه معانى غريبه‏اش جميع صاحبان علوم مختلفه منتفع مى‏شوند از متكلم(3و حكيم(4و فقيه(5و اصحاب رياضى و صاحبان علوم اخلاق و طبيبان و اصحاب اكسير(و منشيان(7و شعرا و ادبا(8)، و غيرايشان از جماعتى كه از ظاهر قرآن بهره‏اى دارند. و از هر بطنى از بطون قرآن جمعى كه قابل آن هستند از اصحاب عرفان(و ارباب ايقان(10 )، فوايد و حكم و معارف نامتناهى مى‏يابند.
پس حامل كامل قرآن مجيد جمعى‏اند كه جميع بهره‏هاى قرآن را بر وجه كمال داشته باشند. و ايشان حضرت رسول و اهل بيت كرام او صلوات‏الله عليهم اجمعين‏اند. زيرا كه معلوم است به احاديث متواتره كه لفظ قرآن مخصوص ايشان است و قرآن تمام كامل نزد ايشان است، و علوم قرائتى(11كه در ميان است(12هم به اتفاق به حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منسوب است.
و ايضا احاديث متواتره وارد است كه: معنى قرآن را كسى بغير ايشان نمى‏داند. و علم ماكان و ما يكون(13تا روز قيامت، و جميع شرايع و احكام در قرآن هست، و علمش نزد ايشان مخزون(14است. و قرآن را هفت بطن يا هفتاد بطن است و علم جميع آن بطون نزد ايشان است. و همچنين عمل نمودن به جميع احكام و شرايع قرآن مخصوص ايشان است چون از جميع خطاها معصوم‏اند و به جميع كمالات بشرى متصف‏اند.
 

1-   ارباب تكسير: آنها كه اهل علم تكسير هستند. تكسير نام ديگر علم جفر است.
2-   اصحاب عدد: آنها كه اهل علم عدد هستند - دانايان علمى كه درباره اعداد، خواص آنها و ارتباط آنها با يكديگر بحث مى‏كند - عالمان دانش خاصيت و ارتباط حروف و اعداد، ارتباط اعداد با يكديگر، و در نتيجه ارتباط حروف و كلمات با يكديگر و با اعداد و خواص آنها.
3-   متكلم: داناى علم كلام - عالم دانشى كه درباره دلايل اثبات اصول عقايد دينى و رد شبهه‏ها و دلايل مخالفان بحث مى‏كند.
4-   حكيم: داناى علم حكمت - عالم فلسفه - متخصص علمى كه درباره شناخت حقايق اشيا و موجودات عالم هستى و روابط ميان آنها و استدلال درباره وجود آنها و چگونگى ارتباط ميان آنها بحث مى‏كند.
5-   فقيه: داناى علم فقه - عالم و متخصص علمى كه درباره مسائل فرعى عملى احكام شرع و چگونگى استنباط آنها از دلايل اصلى آنها (از جمله قرآن و سنت) سخن مى‏گويد.
6-   اصحاب اكسير: آنها كه اهل علم اكسيرند - دانايان دانش تبديل اجسام به نمونه كاملتر آن (مانند تبديل جيوه و مس به نقره و طلا).
7-   منشى: نويسنده.
8-   ادبا: جمع اديب - دانايان ادبيات - عالمان علوم ادبى - سخندانان - سخن سنجان.
9-   اصحاب عرفان: اهل عرفان - آنها كه مى‏خواهند حقايق اشيا را از راه كشف و شهود دريابند - اهل علم عرفان و سير و سلوك، و كشف و شهود.
10-   ارباب ايقان: اهل يقين.
11-   علم قرائت: دانش موارد اختلاف در روايت قرآن.
12-   در ميان است: مرسوم است - رايج است.
13-   ماكان و ما يكون: آنچه بوده است و آنچه مى‏باشد.
14-   مخزون: ذخيره شده.

و ايضا اكثر قرآن در مدح ايشان و مذمت مخالفان ايشان است چنانچه وارد شده است كه: ثلث قرآن در شأن ماست، و ثلث آن در مذمت دشمنان ماست، و ثلث ديگر آن فرايض و احكام است.()
و اين معنى نيز ظاهر است كه مدح هر صفت كمالى كه در قرآن واقع است به مدح صاحب آن صفت برمى‏گردد، و صاحب آن صفت بر وجه كمال ايشان‏اند؛ و مذمت هر صفت نقصى كه وارد شده است به مذمت صاحبان آن صفات برمى‏گردد كه دشمنان ايشان‏اند. و چون قرآن شخصى(2نيست قائم به ذات(3بلكه عرضى(4است كه در مجالى(5مختلفه ظهورات مختلف مى‏دارد، چنانچه پيوسته در علم واجب‏الوجود بوده و از آنجا در لوح ظاهر گرديده، و از آنجا به روح حضرت جبرئيل منتقل گرديده، و از جانب خدا بلاواسطه و به واسطه جبرئيل در نفس مقدس نبوى ظاهر گرديده، و از آنجا به قلوب اوصيا و مؤمنان درآمده و در صورت كتابتى ظهور نموده، پس اصل قرآن را حرمتى است، و به سبب آن در هر جا كه ظهور كرده آن محل را حرمتى بخشيده. و در هر جا كه ظهورش زياده است موجب حرمت آن چيز بيشتر گرديده. پس هرگاه آن نقشهاى مركب و لوح و كاغذى كه بر آن نقش بسته و جلدى كه مجاور آنها گرديده، با اين كه پست‏ترين ظهورات اوست، آن قدر حرمت به آنها بخشيده كه اگر كسى خلاف آدابى نسبت به آنها به عمل آورد كافر مى‏شود، پس قلب مؤمنى كه حامل قرآن گرديده حرمتش زياده از نقش و كاغذ قرآن خواهد بود. چنانچه وارد شده است كهمؤمن حرمتش از قرآن بيشتر استو از مضامين و اخلاق حسنه قرآن هر چند در مؤمن بيشتر ظهور كرده موجب احترام او زياده گرديده، و هر چند خلاف آن اوصاف از نقايص و معاصى و اخلاق ذميمه ظهور كرده موجب نقصان ظهور قرآن و نقص حرمت گرديده.
پس اين مراتب ظهورات قرآن و اوصاف آن زياده مى‏گردد، تا چون به مرتبه جناب بارفعت نبوى و اهل بيت كرام او مى‏رسد مرتبه ظهورش به نهايت مى‏رسد. چنانچه در وصف حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله وارد شده است كه: كان خلقه القرءان. يعنىخلق آن حضرت قرآن بود.
بلكه اگر به حقيقت نظر كنى قرآن حقيقى ايشان‏اند كه محل لفظ قرآن و معنى قرآن و اخلاق قرآن‏اند، چنانچه دانستى كه قرآن چيزى را مى‏گويند كه نقش قرآن در آن باشد و نقش كامل قرآن به حسب معنى و لفظ در قلوب مطهره ايشان حاصل است. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه بسيار مى‏فرمودند كه: منم كلام الله ناطق(6).
و اين است معنى آن حديث كه حضرت صادق صلوات‏الله عليه فرمود در حديث طولانى كه: قرآن به صورت نيكويى به صحراى محشر خواهد آمد و شفاعت حاملان خود خواهد كرد. راوى پرسيد كه: آيا قرآن سخن مى‏تواند گفت؟ حضرت تبسم نمود و فرمود كه: خدا رحم كند ضعيفان شيعيان ما را كه آنچه از ما مى‏شنوند تسليم مى‏كنند و اذعان مى‏نمايند.
بعد از آن فرمود كه: نماز، شخصى است و صورتى دارد و خلقتى دارد و امر و نهى مى‏كند.
راوى مى‏گويد كه: صورت من متغير شد و گفتم: اين سخن را در ميان مردم نقل نمى‏توانم كرد. حضرت فرمود كه: هر كه ما را به نماز نشناسد حق ما را نشناخته و انكار حق ما كرده.
بعد از آن فرمود كه: مى‏خواهى سخن قرآن را به تو بشنوانم؟ گفت: بلى. فرمود كه: در قرآن است كهنماز نهى مى‏كند از فحشا(7و منكر()، و ذكر خدا بزرگتر است.(9حضرت فرمود كه: چون نماز نهى مى‏كند، پس سخن مى‏گويد. و فحشا و منكر مردى چندند. و ماييم ذكر خدا، و ما بزرگتريم.
چون اين مطلب در حل اخبار اهل بيت عليهم‏السلام بسيار دخيل است اگر زياده از اين توضيح نماييم اصوب(10 است.
 

1-   حدود يك سوم قرآن توصيف نيكان است. نيكان به خاطر ويژگيهاى نيك خود نيك‏اند. اين ويژگيها در هر عصر و نسل تكرار شود، آن توصيفها در آن عصر يا نسل نيز صادق است. پيامبر و ائمه و دوستان و دوستداران پيامبر و ائمه نيز داراى اين ويژگيها هستند و بنابراين توصيفهاى قرآن از نيكان درباره آنها نيز صادق است. به همين نحو درباره بدان و بدكاران كه قرآن از آنها سخن رانده است، مى‏توان گفت و حكم آن را به عمرها و نسلهاى بعد جريان داد.
2-   شخص: موجودى متمايز از ديگر موجودات - چيزى كه مى‏توان به آن اشاره كرد - موجود عينى - موجود مشخص و معين - ماهيت.
3-   قائم به ذات: چيزى كه براى ظهور خويش نيازمند محلى نباشد؛ مانند جسم كه براى ظهور خويش نيازمند چيزى ديگر نيست تا خود را به آن وابسته سازد، بلكه وابسته به خويش است.
4-   عرض: چيزى كه براى ظهور خويش نيازمند محلى باشد؛ مانند رنگ كه بايد جسمى باشد كه رنگ بر روى آن قرار گيرد. رنگ به تنهايى وجود ندارد بلكه هر چه هست، جسم رنگين است.
5-   مجالى: جمع مجلى - محلها و جايگاههاى جلوه و ظهور و آشكارى.
6-   كلام الله ناطق: قرآنى كه به صورت يك انسان سخنگو آشكار شده است.
7-   فحشا: گناه بزرگ - كار بسيار زشت.
8-   منكر: كار ناشايست - كار بد.
9-   ترجمه بخشى از آيه 45 سوره عنكبوت (29).
10-   اصوب: صوابتر - راست‏تر - درست‏تر - سزاوارتر.

بدان كه هر چيز را صورتى و معنيى و جسدى و روحى است، خواه اخلاق و خواه عبادت و خواه غير آنها. و جمعى كه حَشويه‏اند(1)، به ظاهرها دست زده‏اند و پا از آن به در نمى‏گذارند و خود را از بسيارى از حقايق محروم گردانيده‏اند. و جمعى به بواطن(2و معانى چسبيده‏اند و از ظواهر دست برداشته‏اند و به سبب اين ملحد(3شده‏اند. و صاحب دين آن است كه هر دو را به سمع يقين بشنود و هر دو را اذعان نمايد. مثل اين كه بهشت را صورتى است كه عبارت از در و ديوار و درخت و انهار(4و حور(5و قصور(است. و معنى بهشت، كمالات و معارف و قرب و لذات معنوى است كه در بهشت صورى مى‏باشد. حشوى مى‏گويد كهدر بهشت بغير لذت خوردن و آشاميدن و جماع كردن معنى نداردملحد مى‏گويد كهبهشت در و ديوار و درختى نمى‏دارد. همان لذتهاى معنوى را به اين عبارات تعبير كرده‏اندو به اين سبب منكر ضرورى دين گرديده و كافر شده است. اما صاحب يقين مى‏داند كه هر دو حق است، و در ضمن آن لذتهاى صورى، لذتهاى معنوى حاصل مى‏شود چنانچه در اول كتاب اشاره به اين معنى كرديم.
و همچنين در باب صراط واقع شده است(7كهصراط دين حق استو واقع شده است كهاهل بيت صراط مستقيم‏اندو وارد شده است كهصراط، محبت على بن ابى‏طالب استو واقع شده است كهصراط جِسرى(8است بر روى جهنمهمه حق است زيرا كه صراط آخرت نمونه صراط دنياست و در دنيا فرموده‏اند كه بر صراط دين حق و ولايت اهل بيت مستقيم مى‏بايد بود. و از چپ و راست شعبه‏هاى بسيار از مذاهب مختلفه و گناهان كبيره هست كه هر كه متوجه آنها مى‏شود از اين صراط به در مى‏رود.
و اين صراط راهى است در نهايت باريكى و دقت و نازكى، و كمينگاهها دارد كه شياطين بر آن رخنه‏ها(9در كمين نشسته‏اند، و عقبه‏ها(10از عبادات شاقه(11 و ترك معاصى دارد كه بسيار كسى از آن عقبه‏ها راه را گم كرده‏اند. و نمونه اين صراط بعينه(12صراط آخرت است كه در نهايت باريكى و دقت(13و دشوارى است و بر روى جهنم مى‏گذارند. پس كسى كه پيوسته در اين صراط مستقيم بوده در آن صراط راست به بهشت مى‏رود. و هر كه به سبب اعتقاد فاسدى يا كبيره هلاك كننده‏اى از اين صراط به در رفته به همان عقبه و كمينگاه كه مى‏رسد، پايش از آن صراط مى‏لغزد و به جهنم مى‏افتد.
و همچنين مارها و عقربهاى دوزخ صورت اخلاق ذميمه است، و درختها و حور و قصور صورت و ثمره افعال حسنه است.
و همچنين نماز را در دنيا روحى و بدنى هست. بدن نماز آن افعال مخصوصه است، و روح نماز ولايت على بن ابى‏طالب و اولاد اوست. و كار روح آن است كه جسد را باقى مى‏دارد و منشأ حركات و آثار بدن مى‏گردد. پس نماز بى‏ولايت چون موجب كمالى نمى‏گردد و باعث قرب نمى‏شود و از عذاب نجات نمى‏بخشد، مانند بدن مرده است. پس ولايت روح آن است. و چون نماز كامل از ايشان صادر مى‏شود، و اگر از ديگرى صادر شود به بركت ايشان مى‏شود، پس بقاى نماز به ايشان است. به اين سبب خود، روح نمازند. و چون وصف نماز در ايشان كامل گرديده و خلق ايشان شده، گويا با نماز متحدند.
پس همچنان كه لفظ انسان را بر بدن آدمى و بر روح، و بر روح يا بدن - هر سه - اطلاق مى‏نمايند، همچنين نماز را بر اين افعال، و بر آن ذوات مقدسه، و بر آن ذوات با اتصاف به اين صفت اطلاق مى‏نمايند. پس نماز كه در قرآن واقع مى‏شود، ظاهرش - كه افعال است - مراد است و باطنش - كه ولايت است - مراد است، و منافات با يكديگر ندارند.
 

1-   حشويه: كسانى كه تنها به معانى ظاهرى كلمات اكتفا مى‏كنند و بنابراين در آنجا كه اهل زبان معنى ديگرى غير از معنى ظاهرى كلمه يا معنى مجموع كلمات از يك جمله يا عبارت مى‏فهمند، آنها به معنى ديگرى خلاف عقل، عرف يا شرع قايل مى‏شوند. مثلا از برخى آيات و تعابير قرآن چنين برداشت مى‏كنند كه خداوند جسم است يا شبيه موجوداتى ديگر است.
2-   بواطن: جمع باطن - معانى و مفاهيم نهفته در پس معنى ظاهرى واژه‏ها، عبارتها يا جملات كه تنها با انديشه و تفكر و تدبر و بهره‏گيرى از اطلاعات بيشتر به دست مى‏آيند.
3-   ملحد: كافر - بيدين.
4-   انهار: جمع نهر - جويها - رودها.
5-   حور: جمع حوراء، زنان زيباى سياهچشم بهشتى.
6-   قصور: جمع قصر - كاخها - قصرها.
7-   واقع شده است: (در اينجا:) روايت كرده شده است - حديث نقل شده است - گفته شده است - در حديث و روايت آمده است.
8-   جسر: پل.
9-   رخنه: شكاف - حفره - كمينگاه.
10-   عقبه: گردنه - راه سخت كوهستانى - راه دشوار در بالاى كوه.
11-   شاقه: مؤنث شاق - دشوار - سخت.
12-   بعينه: عينا.
13-   دقت: باريكى - نازكى.

و جمعى از ملاحدء(1اسماعيله(2به سبب اين كه اين احاديث را نفهميده‏اند انكار عبادات كرده‏اند و كافر شده‏اند و مى‏گويند: نماز كنايه از شخصى است، و روزه كنايه از شخصى است، و اين اعمال در كار نيست. و جمعى از حشويه به جانب تفريط(3افتاده، انكار اين احاديث كرده‏اند و رد كرده‏اند.
و همچنين ايمان چون به حضرت اميرالمؤمنين كامل گرديده، و آن حضرت بر وجه كمال به آن متصف است، و بقاى ايمان به بركت آن حضرت است، و ولايتش ركن اعظم ايمان است، و ايمان در جميع اعضا و جوارحش سرايت كرده، و پيوسته از آثار و افعالش انوار ايمان مشاهده مى‏شود، اگر ايمان بر آن حضرت اطلاق كنند در بطن قرآن بعيد نيست.
و همچنين مخالفان ايشان در باب كفر و معاصى چنين‏اند.
پس روح و معنى و محل حقيقى صلات و ايمان و زكات و غير آنها از عبادات، على ابن ابى‏طالب و فرزندان اويند، و روح و معنى و محل حقيقى فحشا و منكر و فسوق و عِصيان، ابوبكر و عمر و عثمان و ساير دشمنان ايشان‏اند كه به سبب ايشان كفر و معاصى باقى مانده و در ايشان كامل بوده.
و همچنين كعبه را حرمت داده‏اند براى اين كه محل فيوض الهى و معبد دوستان خداست. و دلهاى ائمه معصومين و دوستان ايشان كه محل معرفت و محبت و ياد خداست از كعبه اشرف(است و كعبه حقيقى ايشان‏اند. اما نبايد كه كسى انكار حرمت اين كعبه ظاهر بكند يا انكار حج كند تا كافر شود، بلكه مى‏بايد كه اول به كعبه ظاهر رود و بعد از آن به كعبه باطن رود و از انوار هر دو بهره‏مند شود.
چنانچه به اسانيد معتبره از حضرت امام جعفر صادق و امام محمد باقر صلوات‏الله عليهما منقول است كه فرمودند كه: اين سنگها را براى اين بنا كرده‏اند كه مردم بيايند به طواف و به وسيله اين طواف به خدمت ما برسند و معالم(5دين خود را از ما ياد گيرند و ولايت خود را بر ما عرض نمايند.
زياده از اين معنى را در اين مقام بسط نمى‏توان داد. اما اگر ادراك اين معنى درست نموده‏اى بسيارى از مشكلات اخبار بر تو ظاهر مى‏گردد، و معنى نهى كردن نماز را مى‏فهمى كه هم نماز، خودش در كسى كه كامل شد موجب قرب مى‏شود و از معاصى و متابعت ارباب معاصى نهى مى‏فرمايد و منع مى‏كند، و هم ائمه معصومين كه روح نمازند نهى مى‏كنند. بلكه همان معنى نمازى كه در ايشان كامل گرديده و موجب اعلاى(6)مراتب قرب ايشان گرديده، به زبان ايشان متكلم است و تو را منع مى‏نمايد.
زياده از اين سخن در اين مقامات نازك(7گفتن، موهم معانى كفرآميز مى‏شود. رجوع مى‏كنيم به نقل اخبارى كه در وصف حاملان قرآن وارد شده است.
به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: قاريان قرآن بر سه قسم‏اند: يكى شخصى است كه قرآن خوانده است، و آن را سرمايه دنياى خود كرده است، و وسيله جلب فوايد و اموال از پادشاهان گردانيده است، و به قرآن بر مردم استطاله(و زيادتى و فخر مى‏كند.
و شخص ديگر آن است كه قرآن خوانده است، و حروف آن را حفظ(و ضبط نموده(10)، و حدود و احكامش را ضايع ساخته است، و همين(11 در راست كردن(12 لفظش سعى مى‏نمايد. خدا اين جماعت را در ميان حاملان قرآن بسيار نكند.
و شخص ديگر آن است كه قرآن خوانده، و دواى قرآن را بر دردهاى دل خود گذاشته، و شبهايش را به قرآن بيدار داشته، و به سبب قرآن روزها تشنه مانده به روزه داشتن، و به قرآن بر پا ايستاده است در مساجد و جاهاى نماز، و در شبها پهلو از رختخواب تهى كرده است به سبب قرآن. پس به بركت اين جماعت
 

1-   ملاحده: جمع ملحد - كافران.
2-   اسماعيليه: فرقه‏اى از شيعه كه پس از امام جعفر صادق (ع) به امامت فرزند بزرگترش اسماعيل يا نوه‏اش محمد بن اسماعيل اعتقاد دارند. از عقايد آنان اين است كه آيات قرآنى و احاديث و احكام شرع را به معانى باطنى برمى‏گردانند و ظاهر آنها را درست نمى‏دانند بلكه به باطن آنها مى‏گرايند. اين فرقه به گروههاى مختلف تقسيم شده و گاه نقشهايى مهم در تاريخ ايفا كرده‏اند. هم‏اكنون اسماعيليه با جمعيتى بيشتر از يك ميليون نفر در ايران، آسياى ميانه، آفريقا و هند، و اندكى در عربستان، سواحل خليج فارس و سوريه پراكنده‏اند.
3-   تفريط: كوتاهى - كوتاه آمدن از حق - كوته‏انديشى.
4-   اشرف: شريفتر - بزرگ‏تر - بلندمرتبه‏تر.
5-   معالم: جمع معلم - نشانه‏ها - نكات برجسته - نكات اساسى.
6-   اعلا: بلند گردانيدن - بالا بردن.
7-   مقامات نازك: موضوعها و جايگاههايى كه شامل نكته‏هاى ظريف و دقيق مى‏شوند - موضوعهاى دقيق، عميق و حساس.
8-   استطاله: تكبر - فخرفروشى.
9-   حفظ حروف: رعايت شرايط تلفظ صحيح حروف.
10-   ضبط: به خاطر سپردن - در حافظه نگاه داشتن.
11-   همين: فقط - تنها.
12-   راست كردن: صحيح ادا كردن - درست تلفظ كردن.

خداوند عزيز جبار دفع مى‏نمايد بلاها را، و به اين جماعت غلبه مى‏دهد مسلمانان را بر دشمنان، و به اين جماعت حق تعالى باران از آسمان مى‏فرستد. والله كه اين جماعت در ميان قاريان قرآن كمترند از گوگرد احمر(1).
و به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: سزاوارترين مردم به تخشع(و تضرع(در آشكار و پنهان حامل قرآن است، و سزاوارترين مردم در پنهان و آشكار به نماز و روزه حامل قرآن است. بعد از آن به آواز بلند ندا فرمودند كه: اى حامل قرآن! به سبب قرآن تواضع و فروتنى كن تا خدا تو را بلندمرتبه گرداند، و به قرآن طلب عزت از مردم مكن كه خدا تو را ذليل مى‏گرداند، و متزين(4شو به قرآن از براى خدا تا خدا تو را زينت بخشد. و آن را براى مردم زينت خود مكن كه خدا تو را معيوب و بدنما گرداند.
به درستى كه هر كه قرآن را ختم نمايد چنان است كه گويا پيغمبرى را در ميان دو پهلوى او جا داده‏اند بدون آن كه وحى به او بيايد. و كسى كه تمام قرآن را خوانده باشد سزاوار از براى او آن است كه با جاهلان جهالت نكند، و در ميان جمعى كه به غضب مى‏آيند او به غضب نيايد و زود از جا به در نرود. بلكه بايد عفو كند و بپوشاند و درگذرد و حلم كند از براى تعظيم(5قرآن. و كسى را كه قرآن به او عطا كرده باشند و گمان كند كه خدا به كسى از خلق چيزى بهتر از آنچه به او كرامت فرموده داده است از اموال و اسباب دنيا، پس به تحقيق كه عظيم شمرده است چيزهايى را كه خدا حقير شمرده است، و حقير دانسته است چيزى را كه خدا عظيم گردانيده است.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه قرآن را بخواند و با خواندن قرآن حرامى بياشامد، يا محبت دنيا و زينتهاى آن را بر قرآن اختيار كند، مستوجب غضب الهى گردد، مگر آن كه توبه كند. و اگر بى‏توبه بميرد در قيامت قرآن بر او حجت خود را تمام كند كه او را عذرى نماند.
 

ساقيه چهارم: در بيان آداب خواندن قرآن است

و آن مشتمل است بر شرايط بسيار:
اول: ترتيل در قرائت است.
چنانچه حق تعالى مى‏فرمايد كهو رتل القرءان ترتيلا(6): ترتيل كن در قرائت قرآن ترتيل كردنى.
و ترتيل، قدرى از آن واجب است و قدرى مستحب. ترتيل واجب به حسب مشهور آن است كه حروف را از مخارج(7ادا نمايد و حفظ احكام وقف و وصل بكند، كه اگر دو كلمه را متصل به يكديگر خواند و فاصله در ميان به قطع نفس يا سَكت طويل(نكند، كلمه اول را ساكن نخواند بلكه آخرش را به اول كلمه لاحق(9وصل كند، و اگر وقف كند(10 بر كلمه‏اى، وقف به حركت نكند(11).
چنانچه منقول است كه: از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه سؤال نمودند از معنى ترتيل. فرمود كه: ترتيل حفظ وقفهاست، و ادا نمودن حرفهاست از مخارج.
و ترتيل مستحب، شمرده خواندن و به تأنى خواندن قرآن است به حيثيتى كه حروف در يكديگر داخل نشود كه خوب ممتاز(12 نشود. و بسيار هم پاشان(13 نخواند كه حروف از هم بپاشد و اتصال كلام برطرف شود، با رعايت صفات حروف و مدها و اقسام وقفها كه از كتب قرائات، تفاصيل آنها معلوم مى‏شود. و اين معانى را نيز داخل در آنچه حضرت فرموده‏اند مى‏توان كرد.
 

1-   گوگرد احمر: گوگرد سرخ - نوعى كمياب از گوگرد.
2-   تخشع: اظهار خوارى و زارى در پيشگاه خداوند - از سر فروتنى سر به پيشگاه خداوند فرود آوردن.
3-   تضرع: خوارى و فروتنى در برابر خدا.
4-   متزين: زينت يافته - آرايش يافته - آراسته.
5-   تعظيم: بزرگداشت.
6-   بخشى از آيه 4 سوره مزمل (73).
7-   مخارج: جمع مخرج - محلهاى خارج شدن صداى حروف با تلفظ صحيح
8-   سكت طويل: سكوت نسبتا طولانى - درنگ طولانى.
9-   لاحق: (اينجا:) بعدى - آخرى - دومى
10-   وقف كردن بر كلمه: توقف كردن بر روى كلمه - پس از آن كلمه سكوت كردن و آن را به كلمه بعد وصل نكردن.
11-   وقف به حركت نكردن: تلفظ حرف آخر كلمه بدون تلفظ فتحه، كسره، ضمه يا تنوين مربوط به آن حرف.
12-   ممتاز: قابل تشخيص.
13-   پاشان: پراكنده - جداجدا.

و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است كه از تفسير ترتيل پرسيدند، فرمودند كه: حروف را خوب ظاهر گردان، و تند مخوان به نحوى كه عربان شعر را مى‏خوانند و از هم مپاش حرفها را مانند ريگى كه پاشند. وليكن به فزع(1و خوف آوريد (يا: بكوبيد)(به خواندن قرآن دلهاى سخت را. و چنان نباشد كه همت بر آخر سوره گماريد(3و تند بخوانيد كه زود تمام شود.
دويم: به تدبر و تفكر خواندن، و متوجه معانى آن گرديدن، و به رقت(4و خشوع خواندن است.
و بايد كه از مواعظ قرآن متذكر شود، و از احوال گذشتگان عبرت گيرد، و چون به آيه رحمتى رسد از خدا بطلبد، و چون به آيه عذابى برسد استعاذه نمايد(5).
چنانچه به اسانيد بسيار از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه و ساير ائمه صلوات‏الله عليهم منقول است كه: خيرى نيست در قرائتى كه در آن تدبر نباشد.
و از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: قرآن به حزن نازل شده است؛ پس آن را به حزن بخوانيد.
و از حَفص(6منقول است كه: حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه از شخصى پرسيدند كه: بقاى در دنيا را مى‏خواهى؟ گفت: بلى. فرمود كه: چرا؟ گفت: از براى خواندن قل هو الله أحد(7). پس حضرت بعد از زمانى فرمودند كه: اى حفص هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد و قرآن نداند، در قبر او را حق تعالى تعليم قرآن مى‏فرمايد تا درجات او را بلند گرداند. زيرا كه درجات بهشت به قدر آيات قرآن است؛ به قارى مى‏گويند كه:بخوان و بالا روپس هر آيه‏اى كه مى‏خواند يك درجه بالا مى‏رود. حفص گفت كه: كسى را نديدم كه خوفش با اميدش زياده از آن حضرت باشد. و چون قرآن مى‏خواندند، به حزن و اندوه مى‏خواند{ند} و به نحوى مى‏خواندند كه گويا به مشافهه(8با كسى خطاب مى‏كنند.
و از رجاء بن ضحاك(9منقول است كه: حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه در راه خراسان چون به ميان رختخواب مى‏رفتند تلاوت بسيار مى‏فرمودند، و چون به آيه‏اى مى‏رسيدند كه در آن ذكر بهشت يا دوزخ بود مى‏گريستند و از خدا سؤال بهشت و استعاذه از جهنم مى‏نمودند. و چون در نماز سوره قل هو الله احد مى‏خواندند بعد از أحد(10)1 آهسته مى‏گفتند: الله أحد(11). و چون سوره را تمام مى‏كردند سه مرتبه مى‏گفتند:كذلك الله ربنا(12). و چون سوره قل يا أيها الكافرون(13مى‏خواندند بعد از لفظ كافرون آهسته مى‏گفتنديا أيها الكافرون(14 ). و چون از سوره فارغ مى‏شدند سه مرتبه مى‏فرمودندربى الله و دينى الاسلام(15). و چون از سوره والتين و الزيتون(16فارغ مى‏شدند مى‏خواندند كه: بلى؛ و أنا على ذلك من الشاهدين(17 ). و چون سوره لا أقسم بيوم القيامه(18مى‏خواندند، بعد از فارغ شدن، مى‏فرمودندسبحانك اللهم

1-   فزع: ترس - بيم - هراس - ناله و زارى.
2-   كوبيدن: نرم كردن - به لرزه در آوردن.
3-   همت بر آخر سوره گماردن: سعى كردن براى زودتر تمام كردن سوره و به آخر سوره رسيدن.
4-   رقت: نازكى دل - نرمى قلب - انگيزش احساس قلبى.
5-   استعاذه نمودن: پناه جستن از خدا - پناه بردن به خداوند.
6-   حفص: ابوعمرو حفص بن غياث النخعى قاضى بغداد و كوفه، از اهل سنت و از اصحاب امامان صادق (ع) و كاظم (ع).
7-   قل هو الله احد: مقصود سوره اخلاص (سوره 112 قرآن كريم) است.
8-   مشافهه: گفت‏وگوى رو در رو.
9-   رجاء بن ضحاك: مقصود رجاء بن ابى‏ضحاك است كه از سوى مأمون مأمور شد كه حضرت رضا (ع) را از مدينه به خراسان بياورد.
10-   بخشى از آيه 1 سوره اخلاص (112).
11-   ترجمه: خداوند يگانه است. (در پاسخ همين آيه نخست سوره كه مى‏گويد: بگو كه: خداوند يگانه است.)
12-   ترجمه: خداوند، پروردگار ما، چنين است. (تأييد توصيفى كه در سوره اخلاص درباره خداوند آمده است.)
13-   سوره قل يا أيها الكافرون مقصود سوره كافرون (109) است
14-   ترجمه: هان اى كافران. (پاسخ آيه 1 سوره كافرون (109) كه در آن آمده است: بگو: هان اى كافران.)
15-   ترجمه: پروردگار من الله و دين من اسلام است. (پاسخ آيه آخر سوره كافرون (109) كه در آن آمده است: دين شما براى شما و دين من براى من.)
16-   ترجمه: چرا؛ و من از گواهان آنم. (پاسخ آيه آخر سوره تين (95) كه در آن آمده است: آيا خداوند داورترين داوران (يا: برترين داوران) نيست؟
17-   سوره والتين و الزيتون: مقصود سوره تين (95) است.
18-   مقصود سوره قيامه (75) است.

بلى(). و چون از سوره فاتحه(فارغ مى‏شدند مى‏فرمودند كهالحمد لله رب العالمين( 3). و چون سبح اسم ربك الأعلى(4مى‏خواندند، بعد از أعلى، مى‏فرمودند آهسته كهسبحان ربى الأعلى().
و در هر جاى قرآن كه يا أيها الذين ءامنوا(مى‏خواندند آهسته مى‏فرمودند كهلبيك اللهم لبيك( 7).
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هرگاه يكى از مسبحات را خوانيد بگوييدسبحان الله الأعلى( 8). و مسبحات سوره‏اى چندند كه در اولشان يسبح يا سبح يا سبح(9است. و چون بخوانيد كهان الله و ملائكته يصلون على النبى(10)، صلوات بفرستيد خواه در نماز باشد و خواه در غيرنماز. و چون سوره والتين(11 خوانيد در آخرش بگويدو نحن على ذلك من الشاهدين(12). و چون قولوا ءامنا(13بخوانيد بگوييد: ءامنا بالله(14). و تتمه(15 آيه را بخوانيد تا مسلمين(16).
و به سند معتبر ديگر منقول است كه: حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه در هر سه روز يك ختم قرآن مى‏فرمودند و مى‏گفتند كه: اگر خواهم، در كمتر از سه روز ختم مى‏توانم كرد وليكن به هيچ آيه‏اى نمى‏گذرم هرگز مگر آن كه در معنى آن آيه تفكر مى‏نمايم و در سبب نزولش تأمل مى‏كنم و به ياد مى‏آورم كه در چه وقت نازل گرديده. لهذا در هر سه روز يك ختم مى‏كنم.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: چون سوره قل يا ايها الكافرون مى‏خواندند، بعد از لا أعبد ما تعبدون(17 مى‏گفتند: أعبد ربى(18 ). و بعد از اتمام سوره مى‏فرمودند كهدينى الاسلام. عليه أحيا و عليه أموت ان شاء الله(19 ).
و از حضرت على بن الحسين صلوات‏الله عليه منقول است كه: آيات قرآنى خزينه‏هاى حكمت ربانى است. پس در هر خزانه را كه مى‏گشايى بايد كه در آن نظر نمايى و به تفكر، جواهر معانى و حكمتها را بيرون آورى.
و در روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه فرمود كه: اگر هر كه در مابين مشرق و مغرب است بميرند، بعد از آن كه قرآن با من باشد، وحشت به هم نمى‏رسانم.
و چون آن حضرت مالك يوم الدين(20 را مى‏خواندند، تكرار مى‏فرمودند به حدى كه نزديك بود كه هلاك شوند.
و الحق(21 چگونه وحشت به هم رساند كسى كه انيس او خداوند عالميان باشد، و چون خواهد سخن بگويد، با خداوند خود سخن گويد و مناجات كند و راز بگويد. و اگر خواهد كسى با او سخن گويد، قرآن بخواند. كه گاهى خدا با او خطاب فرمايد، و خود را مخاطب به آن خطابها دانسته لبيك در جواب گويد: و گاهى پيغمبران با او سخن گويند، و خطابهاى ايشان را چنان داند كه از ايشان مى‏شنود. بلكه آن جماعت كه پيغمبران با ايشان سخن مى‏گفته‏اند كور و كرى چند بوده‏اند، و كسى كه آگاه است، مخاطب به خطاب ايشان بيشتر است زيرا كه خطابهاى ايشان براى جميع عالميان عام است.
 

1-   ترجمه: چرا؛ تو پيراسته‏اى {از هر كاستى} خداوندگار من! (پاسخ آيه آخر سوره قيامه (75) كه در آن آمده است: آيا آن {خداوند} قادر بر اين نيست كه مردگان را زنده كند؟)
2-   سوره فاتحه: نخستين سوره قرآن كريم.
3-   ترجمه: سپاس و ستايش خداوند راست كه پروردگار جهان و جهانيان است.
4-   ترجمه: نام پروردگار والاترينت را به پاكى بستاى (آيه 1 سوره اعلى (87)).
5-   ترجمه: ستايش به پاكى پروردگار والاترينم را.
6-   ترجمه: هان اى گروندگان!
7-   ترجمه: بله خداوندم! بله!
8-   ترجمه: ستايش به پاكى خداوند والاترين را!
9-   ترجمه: يسبح: به پاكى مى‏ستايد {خداوند را}. سبح: ستايش كرد، ستايش كرده است و ستايش مى‏كند به پاكى {خداوند را}. سبح: به پاكى بستاى.
10-   ترجمه: خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مى‏فرستند بخشى از آيه (56) سوره احزاب (33)).
11-   مقصود سوره تين (95) است.
12-   ترجمه: و ما از گواهان آنيم. (پاسخ آيه آخر اين سوره.)
13-   آغاز آيه 136 سوره بقره (2): بگوييد: ايمان آورديم...
14-   بخشى از آيه 136 سوره بقره (2):به خداوند يكتا ايمان آورديم...
15-   تتمه: ادامه تا پايان.
16-   مقصود كلمه مسلمون است كه آيه 136 سوره بقره (2) به آن ختم مى‏شود.
17-   آيه 2 سوره كافرون (109): نمى‏پرستم آنچه را كه شما مى‏پرستيد.
18-   ترجمه: پروردگارم را مى‏پرستم.
19-   ترجمه: دين من اسلام است. به خواست خدا بر آن مى‏زيم و بر آن مى‏ميرم.
20-   آيه 4 سوره فاتحه (1): دارنده روز و روزگار {فرمانروايى} دين و قانون و پاداش و كيفر.
21-   الحق: حقيقتا.

و گاهى حق تعالى براى او قصه مى‏خواند و احوال گذشتگان را براى او نقل مى‏كند، و از شادى اين كرامت نزديك است كه قالب تهى كند.
و گاهى خوان نعمتهاى الوان بهشت از برايش مى‏كشد. و آن كه عارف است، چون از نعمتهاى بهشت براى اين لذت مى‏برد كه از دوست به او مى‏رسد، از وعده‏اش نيز همان لذت مى‏برد، بلكه بيشتر. و محبان، نشئه شراب طهور(1بهشت را در اين نشئه بيشتر مى‏يابند. و گاهى اوصاف خود را براى او بيان مى‏فرمايد و او را در گلستانهاى صفات كماليه خود به سير مى‏دارد. گاهى در گلستان رحمانيت تكليف سير مى‏كند كه چه خوانهاى مملو از الوان نعمت براى كافر و مسلمان كشيده، و چه نعمتهاى خفى و جلى بر عاصيان و گناهكاران دارد. و گاهى به سير گلستان رحيميت مى‏فرستد كه چه لطفهاى خاص و شفقتهاى بى‏اندازه نسبت به دوستان خود فرموده. و گاهى به سير بوستان رازقيت مى‏برد او را كه هيچ برگ و گياهى نيست كه بهره خاصى از خوان رازقيت او نداشته باشد. حتى آن برگ ضعيفى كه در منتهاى درخت است قدرى از روزى بر آن مقدر است كه ريشه‏اى كه ده‏گز(2در زمين فرو رفته و دهان گشاده از آب و خاك به دهان خود مى‏كشد، چه قدر به آن برسد و زياده و كم نرسد.
و گاهى به سير گلستان قدرتهاى نامتناهى مى‏برد، و گاهى درهاى گنجهاى علوم و معارف نامتناهى را بر رويش مى‏گشايد و از انواع جواهر حقايق آنچه ديده‏اش تاب آورد بر او عرض مى‏نمايد. و همچنين در جميع صفات جلال و جمال و رفعت و كمال.
و گاهى احوال دوستان خود و كمالات ايشان را براى او نقل مى‏كند و از بنده نوازيهاى خود اميدوار مى‏گرداند كه دوستان چندين هزار سال گذشته را احوال ايشان را به چه مهربانى نقل مى‏فرمايد، و نعمتها كه خود به ايشان عطا فرموده ايشان را به آنها مى‏ستايد، و بيان شكيبايى ايشان و مشقتها كه در راه او كشيده‏اند مى‏فرمايد، و بعد از آن بيان تدارك فرمودن خود مى‏نمايد و از بيان فرمودن وسعت حلم و مزيد كرمهاى خود نسبت به گذشته‏ها دستگاه اميد را وسيع مى‏گرداند.
زهى پروردگار كريم كه با غايت لطف و مدارا، مانند پدر مشفق و اديب مهربان براى تكميل بندگان، گاهى به وعده حور و قصور و طعام و شراب تطميع مى‏نمايد، و گاهى به وعيد انواع زجر و عذاب تهديد مى‏فرمايد. پس كسى كه از روى تنبه و آگاهى و تفكر قرآن خواند و درهاى گلستانهاى فيض نامتناهى يزدانى بر روى عقل او مفتوح گرديده باشد و ديده دلش را نور ادراك معارف داده باشند، در هر صفحه از صفحات قرآن كه نظر مى‏فرمايد گلستانى از شقايق حقايق برايش مرتب ساخته‏اند، و چراغانى از الوان انوار معارف و هدايت برايش مهيا كرده‏اند، و محفلى مملو از دوستان و برگزيدگان خدا براى انس و الفت او نشانيده‏اند، و انواع نعمتهاى روحانى و اصناف لذتهاى عقلانى برايش حاضر ساخته‏اند، و قدحهاى مرد آزما از شراب طهور لطف و محبت برايش پر كرده‏اند. ميزبانش خداوند مهربان است و مصاحبانش پيغمبران و اوصيا و صديقان. در چنين بزمى اگر كسى از شادى نميرد وحشت چرا گيرد؟
سيم: با طهارت بودن است در هنگام تلاوت.
چنانچه از محمد بن الفضيل(منقول است كه: به خدمت حضرت امام رضا عليه‏السلام عرض نمود كه: من قرآن مى‏خوانم و مرا بول مى‏گيرد. بر مى‏خيزم و بول مى‏كنم و استنجا مى‏كنم و برمى‏گردم و شروع به تلاوت مى‏كنم. حضرت فرمود كه: مكن تا وضو نسازى.
و اين شرط بر سبيل استحباب است. بلكه ظاهر احاديث معتبره آن است كه جُنُب و حايض را نيز تلاوت غير سوره‏هاى سجده مستحب است. و بعضى زياده از هفت آيه را مكروه دانسته‏اند، و زياده از هفت آيه، گفته‏اند كراهتش بيشتر است. وليكن احاديث صحيحه دلالت دارد بر اين كه هر چه قدر از قرآن كه خواهند مى‏توانند خواند بغير از سوره‏هاى سجده، و تلاوت سوره‏هاى سجده واجب بر ايشان حرام است.
چهارم: استعاذه(است.
و خلافى نيست در اين كه در هر وقت كه شروع به قرائت كنند استعاذه مستحب است. و در كيفيت آن ميان قُراء(خلافى هست. و مشهور ميان علماى شيعه يكى از دو صورت است:
اولأعوذ بالله من الشيطان الرجيم(). و اين ميان سنى و شيعه مشهورتر است.
 

1-   شراب طهور: نوشيدنى بس پاك و پاكيزه و پاك كننده. برگرفته از بخشى از آيه 21 سوره انسان (76): و پروردگارشان به آنها نوشيدنيى بس پاك و پاكيزه و پاك كننده بنوشاند.
2-   گز: واحد طول معادل 104 سانتيمتر.
3-   محمد بن الفضيل: ابوجعفر محمد بن الفضيل الكوفى الازدى الصيرفى الازرق از اصحاب امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) و از راويان احاديث آنان كه متهم به غلو و ضعف در روايت حديث است.
4-   استعاذه: پناه جستن {به خدا از شيطان}.
5-   قراء: قاريان.
6-   ترجمه: از شيطان رانده شده به خداوند پناه مى‏برم.

دويمأعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم(1). و در بعضى از روايات شيعه بعد از اين، و أعوذ بالله أن يحضرون(2وارد شده است.
و در بعضى از رواياتأستعيذ بالله من الشيطان الرجيم( 3تنها وارد شده است و در بعضى با ان الله هو السميع العليم(4وارد شده است.
و در بعضى به جاى أستعيذ(5أعوذ(6وارد شده است.
و در بعضى أعوذ بالله من الشيطان الرجيم ان الله هو الفتاح العليم(7وارد شده است و آن دو وجه اول، اشهر(8و اولى(9است.
پنجم: رو به قبله بودن است.
چنانچه منقول است كه: بهترين مجالس آن است كه آدمى رو به قبله باشد.
و بعضى ديگر از آداب، در كتب تفسير و قرائت مذكور است و ذكر آنها در اين مقام موجب تطويل مى‏گردد.
 

ساقيه پنجم: در كيفيت ختم قرآن است

به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات‏الله عليه عرض نمود كه: من در يك شب قرآن را ختم مى‏كنم. حضرت فرمود كه: مرا خوش نمى‏آيد كه در كمتر از يك ماه ختم كنى.
و به سند معتبر منقول است كه: ابوبصير به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه: من قرآن را در يك شب ختم كنم؟ فرمود كه: نه. گفت: در دو شب؟ فرمود كه: نه.
تا به شش شب رسانيد. حضرت اشاره فرمودند كه: بلى. بعد از آن فرمودند كه: جمعى كه پيش از شما بودند قرآن را در يك ماه و كمتر ختم مى‏كردند. به درستى كه قرآن را تند نمى‏بايد خواند به نحوى كه حروفش گم شوند در يكديگر. وليكن به ترتيل مى‏بايد خواند. و چون به آيه‏اى گذرى كه در آن ياد بهشت باشد توقف كن و از خدا بهشت را سؤال كن. و چون به آيه‏اى گذرى كه در آن ذكر آتش باشد توقف كن و استعاذه كن به خدا از آتش جهنم. پس ابوبصير پرسيد كه: در ماه رمضان در يك شب ختم بكنم؟ فرمود كه: نه. پرسيد كه: در دو شب ختم بكنم؟ فرمود كه: نه. پرسيد كه: در سه شب ختم بكنم. اشاره فرمود كه: بلى. ماه رمضان را حق و حرمت ديگر هست كه ماههاى ديگر به آن شباهت ندارند. در آن ماه نماز بسيار بكن.
و به سند معتبر ديگر منقول است كه: از آن حضرت سؤال نمودند كه در چند روز قرآن را ختم مى‏كنيم؟ فرمود كه: پنج قسمت كنيد، يا هفت قسمت. و نزد من قرآنى هست كه دوازده قسمت كرده‏اند.
و على بن المغيره(10 به خدمت حضرت صادق صلوات‏الله عليه عرض نمود كه: پدرم از جدت سؤال نموده بود از ختم كردن قرآن در هر شب. حضرت فرموده بودند كهبلى؛ و پدرم در ماه مبارك رمضان چهل ختم مى‏كرد.و من گاهى چهل ختم مى‏كنم و گاهى زياده و گاهى كمتر، به قدر آنچه فراغ و مجال داشته باشم. پس چون روز فطر مى‏شود يك ختم را از براى حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله قرار مى‏دهم، و يكى را از براى حضرت اميرالمؤمنين، و يكى از براى حضرت فاطمه، و ديگر از براى هر يك از ائمه يكى، و يكى از براى شما. و تا حال پيوسته چنين كرده‏ام. چه ثواب از براى من خواهد بود به سبب اين عمل؟ حضرت فرمود كه: خدا به سبب اين عمل چنين خواهد كرد كه در قيامت تو با ايشان باشى. راوى گفت: الله اكبر! چنين ثوابى براى من خواهد بود؟ حضرت سه مرتبه فرمود كه: بلى.
 

1-   ترجمه: از شيطان رانده شده به خداوند شنواى دانا پناه مى‏بردم.
2-   ترجمه: و از اين كه نزد من حاضر شوند، به خداوند پناه مى‏برم.
3-   ترجمه: از خداوند پناه مى‏جويم از {شر} شيطان رانده شده.
4-   ترجمه: به راستى كه خداوند شنواى داناست.
5-   أستعيذ: پناه مى‏جويم.
6-   أعوذ: پناه مى‏برم.
7-   ترجمه: از شيطان رانده شده به خداوند پناه مى‏برم، كه خداوند گشايش دهنده داناست.
8-   اشهر: مشهورتر ميان علما.
9-   اولى: بهتر - شايسته‏تر.
10-   على بن المغيره: يا: على بن ابى‏المغيره، از اصحاب امامان باقر و صادق (ع) و از راويان موثق حديث ايشان.

ساقيه ششم: در ثواب تعليم و تعلم و حفظ قرآن است

به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه حافظه‏اش كم باشد و قرآن را به مشقت حفظ كند حق تعالى دو اجر به او كرامت مى‏فرمايد.
و در حديث ديگر فرمود كه: سزاوار اين است كه مؤمن نميرد مگر آن كه قرآن را ياد گرفته باشد يا مشغول ياد گرفتن باشد.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه ياد گرفتن قرآن بر او دشوار باشد و به مشقت ياد گيرد او را دو اجر است.
و به سند معتبر از يعقوب احمر(1منقول است كه: به خدمت حضرت صادق عليه‏السلام عرض نمودم كهمرا غمها رو داده كه آنچه در خاطر داشتم فراموش كرده‏ام. حتى بسيارى از قرآن را نيز فراموش كرده‏امچون نام قرآن را بردم حضرت را فزعى و خوفى حاصل شد، و فرمود كه: به درستى كه شخصى كه فراموش كرده است سوره‏اى از قرآن را، آن سوره در قيامت از درجه بلندى از درجات بهشت بر او مشرف مى‏شود و مى‏گويد كه: السلام عليك. او در جواب مى‏گويد كه: و عليك السلام. تو كيستى؟ مى‏گويد كه: من فلان سوره‏ام كه مرا ضايع كردى و ترك نمودى. اگر به من متمسك(2مى‏شدى و مرا از دست نمى‏دادى امروز تو را به اين درجه مى‏رسانيدم.
بعد از آن فرمود كه: بر شما باد به ياد گرفتن قرآن. به درستى كه جمعى قرآن را ياد مى‏گيرند كه ايشان را قارى بگويند؛ و جمعى قرآن را ياد مى‏گيرند كه به آواز خوش بخوانند، تا مردم بگويند كه خوش آوازند - و در اين دو طايفه خيرى نيست -؛ و جمعى قرآن را ياد مى‏گيرند كه شب و روز در نمازها بخوانند، و پروا ندارند كه كسى بداند يا نداند.
و احاديث بسيار موافق اين حديث در مذمت فراموش كردن قرآن واقع شده است، و ظاهر بعضى فراموش كردن لفظ است و ظاهر بعضى ترك عمل نمودن به معانى آن. و معنى دويم ظاهر است كه بد است. و اول اگر از روى بى‏اعتنايى باشد بد است و اگر بى‏اختيار به سبب ضعف حافظه از خاطرش محو شود قصور ندارد(3). و بعضى احاديث كه وارد شده است كه قصور ندارد، بر اين معنى محمول است.
چنانچه از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه قرآن را ياد گيرد و عمدا فراموش كند، چون به محشر درآيد، دستش در گردنش بسته باشد و خدا به عدد هر آيه مارى بر او مسلط گرداند كه در آتش جهنم قرين او باشند، مگر آن كه خدا او را بيامرزد.
و فرمود كه: نيكان شما گروهى‏اند كه قرآن ياد گيرند و ياد دهند.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: به درستى كه حق تعالى گاه هست كه قصد مى‏فرمايد عذاب اهل زمين را كه يكى از ايشان را استثنا نفرمايد به سبب بسيارى گناهان ايشان. پس چون نظر مى‏فرمايد به پيران كه قدم برمى‏دارند به سوى نمازها، و اطفال كه قرآن ياد مى‏گيرند، ايشان را رحم مى‏فرمايد و عذاب را از ايشان تأخير مى‏نمايد.
 

ساقيه هفتم: در ثواب قرائت قرآن است

به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: قرآن عهد و نامه الهى است به سوى بندگان. پس سزاوار اين است كه هر مسلمانى در فرمان الهى نظر نمايد و هر روز پنجاه آيه بخواند.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: خانه‏اى كه در آن قرآن خوانده مى‏شود و ياد خدا در آن مى‏شود بركت در آن خانه بسيار مى‏شود، و ملائكه در آنجا حاضر مى‏شوند، و شياطين از آن خانه دور مى‏شوند، و روشنى مى‏دهد آن خانه اهل آسمان را چنانچه كواكب روشنى مى‏دهند اهل زمين را. و خانه‏اى كه در آن قرآن خوانده نمى‏شود و ياد خدا نمى‏كنند در آن، بركت آن خانه كم است، و ملائكه از آن خانه دورى مى‏كنند، و شياطين در آن خانه حاضر مى‏باشند.
و حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: خانه‏اى كه در آن مسلمانى قرآن خواند، اهل آسمان آن خانه را به يكديگر مى‏نمايند، چنانچه اهل دنيا ستاره‏هاى روشن را به يكديگر مى‏نمايند.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه قرآن را ايستاده در نماز بخواند حق تعالى به عدد هر حرفى صد حسنه در نامه عملش بنويسد. و اگر نشسته در نماز بخواند به هر حرفى پنجاه حسنه از برايش بنويسد. و اگر در غير نماز بخواند به هر حرفى ده حسنه از برايش بنويسد.
و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه فرمود كه: چه چيز مانع مى‏شود تاجران شما را كه مشغول‏اند در بازار، از اين كه چون به خانه برگردند نخوابند تا سوره‏اى از قرآن بخوانند؟ تا حق تعالى به جاى هر آيه ده حسنه از براى ايشان بنويسد و ده گناه از ايشان محو نمايد.
و از بشر بن غالب(منقول است كه: حضرت امام حسين صلوات‏الله عليه فرمودند كه: هر كه آيه‏اى از كتاب خدا ايستاده بخواند حق تعالى به هر حرفى حسنه‏اى از براى او بنويسد.
و اگر در غير نماز بخواند به هر حرفى ده حسنه از برايش بنويسد. و اگر گوش دهد قرآن را، به هر حرفى حسنه‏اى از برايش بنويسد. و اگر در شب قرآن را ختم نمايد ملائكه تا صبح بر او صلوات فرستند. و اگر در روز ختم كند ملائكه كاتبان اعمال، تا شام بر او صلوات فرستند. و البته بعد از ختم قرآن يك دعاى مستجاب از براى او هست. و ختم قرآن از براى او بهتر است از مابين آسمان و زمين كه پر از ثواب باشد. راوى عرض نمود كه: اگر قرآن نخوانده باشد چه كند؟ فرمود كه: حق تعالى بخشنده و كريم است. اگر هر چه مى‏داند بخواند خدا او را اين ثواب مى‏دهد.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه در مكه ختم كند قرآن را از جمعه‏اى تا جمعه يا بيشتر يا كمتر، و ختمش در روز جمعه باشد، حق تعالى از اجر و ثواب از براى او بنويسد از اول جمعه‏اى كه در دنيا بوده است تا آخر جمعه‏اى كه خواهد بود. و همچنين اگر در روزهاى ديگر ختم نمايد.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه در شبى ده آيه بخواند او را از غافلان ننويسند. و اگر در شبى پنجاه آيه بخواند او را از ذاكران(بنويسند. و اگر صد آيه بخواند او را از قانتان(بنويسند. و اگر دويست آيه بخواند او را از خاشعان(بنويسند. و اگر سيصد آيه بخواند او را از رستگاران و فايزان(بنويسند. و اگر پانصد آيه بخواند او را از جماعتى بنويسند كه سعى بسيار در عبادت كرده باشند. و اگر هزار آيه بخواند براى او قِنطارى(9از نيكى بنويسند كه هر قنطارى پانزده‏هزار مثقال(10از طلا باشد، و هر مثقالى بيست و چهار قيراط(11 باشد و قيراط كوچكش مثل كوه احد باشد و قيراط بزرگش مثل مابين آسمان و زمين.
و از حضرت على بن الحسين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه حرفى از كتاب خدا را گوش دهد بى‏آن كه بخواند، حق تعالى براى او حسنه‏اى بنويسد، و گناهى از او محو نمايد، و درجه‏اى براى او بلند گرداند. و كسى كه حرفى از قرآن را ياد گيرد حق تعالى ده حسنه براى او بنويسد، و ده سيئه(12 از او محو نمايد، و ده درجه براى او بلند گرداند.
و فرمود كه: نمى‏گويم به هر آيه‏اى به او اين ثواب مى‏دهند، بلكه به هر حرفى مانند با و تا(13 ). و هر كه حرفى از قرآن را نشسته در نماز بخواند خداوند عالميان پنجاه حسنه براى او ثبت نمايد، و پنجاه گناه او را محو فرمايد و پنجاه درجه از براى او بلند گرداند. و هر كه حرفى را ايستاده در نماز بخواند حق تعالى صد حسنه براى او ثبت نمايد، و صد سيئه از او محو فرمايد، و صد درجه براى او بلند گرداند، و كسى كه قرآن را ختم نمايد حق تعالى به او يك دعاى مستجاب عطا فرمايد از براى دنيا يا آخرت.
و حضرت امام موسى كاظم صلوات‏الله عليه فرمود كه: اگر كسى به آيه‏اى از قرآن پناه برد از شر دشمنان، اگر از مشرق تا مغرب دشمن او باشند، از شر همه ايمن گردد، اگر با يقين و اعتقاد بخواند.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: شخصى به حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله شكايت نمود درد سينه خود را. حضرت فرمود كه: به خواندن قرآن طلب شفا كن زيرا كه حق تعالى مى‏فرمايد كهقرآن شفاى دردهايى است كه در سينه‏هاست.(14 )
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه صد آيه بخواند از هر جاى قرآن كه باشد، و بعد از آن هفت مرتبه يا الله بگويد، اگر بر سنگى دعا كند خدا آن را بشكافد.
 

1-   يعقوب احمر: از اصحاب امام جعفر صادق (ع) و از راويان احاديث آن حضرت.
2-   متمسك: چنگ درزننده - كسى كه به چيزى چنگ بيندازد
3-   قصور ندارد: اشكال ندارد.
4-   بشر بن غالب: بشر بن غالب الاسدى الكوفى از اصحاب امام حسين (ع) و امام سجاد (ع) و از راويان حديث آنان.
5-   ذاكران: يادكنندگان خدا - يادآوران خداوند - ستايش كنندگان خدا.
6-   قانتان: فرمانبرداران خداوند - تواضع كنندگان و فروتنان در برابر خدا.
7-   خاشعان: آنها كه در برابر خداوند اظهار اطاعت و فروتنى مى‏كنند - آنان كه در برابر خدا زارى و اظهار نقص و عجز مى‏كنند.
8-   فايزان: رهايى‏يابندگان - رهايى‏يافتگان - به پيروزى‏رسيدگان - رستگارشوندگان.
9-   قنطار: پوست گاوى كه آن را پر از طلا كرده باشند.
10-   مثقال: واحد وزنى معادل حدود 7/4 گرم يا 16/1 سير.
11-   قيراط: واحد وزنى كه اندازه‏هايى متفاوت داشته است. براى الماس تقريبا برابر 5/1 گرم است.
12-   سيئه: مؤنث سيى‏ء - كار زشت و ناپسند - گناه.
13-   با و تا: حروف ب و ت از حروف الفبا.
14-   ترجمه بخشى آيه 57 سوره يونس (10).

و به سند معتبر از حضرت امام موسى عليه‏السلام منقول است كه: هر كه از بليه‏اى(1ترسد، و صد آيه بخواند از هر جاى قرآن كه خواهد، بعد از آن بگويداللهم اكشف عنى البلاء(سه مرتبه، خدا آن بلا را دفع نمايد.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر چيز را بهارى است و بهار قرآن ماه مبارك رمضان است.
 

ساقيه هشتم: در بيان فضيلت تلاوت از قرآن و نگاه داشتن قرآن است

از حضرت جعفر بن محمد صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه از مصحف(3تلاوت نمايد از چشمش برخوردار شود، و عذاب پدر و مادرش را تخفيف دهند هرچند كه كافر باشند.
و به روايت ديگر فرمود كه: دوست مى‏دارم كه در خانه مصحَفى باشد كه حق تعالى به بركت آن مصحف شياطين را از آن خانه دفع نمايد.
و در حديث ديگر فرمود كه: سه چيز است كه به خدا شكايت خواهند كرد: مسجد خرابى كه اهلش در آن نماز نكنند؛ و عالمى كه در ميان جُهال(4باشد و حرمتش را نگاه ندارند؛ و مصحفى كه آويخته باشد و غبار بر آن نشسته باشد و از آن تلاوت ننمايند.
و از اسحاق(5منقول است كه به آن حضرت عرض نمود كه: من قرآن را در حفظ دارم. از خاطر(6بخوانم بهتر است يا نظر در مصحف كنم و بخوانم؟ فرمود كه: از مصحف بخوان، بهتر است. مگر نمى‏دانى كه نظر كردن در قرآن عبادت است؟ و در حديث ديگر فرمود كه: شش چيز است كه مؤمن به آنها منتفع مى‏شود بعد از مرگش: فرزند صالحى كه از براى او استغفار نمايد؛ و مصحفى كه از او بماند كه تلاوت نمايند؛ و چاهى كه از براى خدا بكَند؛ و درختى كه از براى خدا بنشاند؛ و صدقه آبى كه جارى گرداند؛ و سنت نيكويى كه بگذارد و بعد از او مردم به آن سنت عمل نمايند.
و در حديث مَناهى نبى(7صلى‏الله عليه و آله وارد است كه: نهى فرمود از اين كه قرآن را به آب دهن محو نمايند يا به آب دهن بنويسند(8).
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: نظر به روى على بن ابى‏طالب صلوات‏الله عليه كردن عبادت است؛ و نظر به روى پدر و مادر به مهربانى و شفقت كردن عبادت است؛ و نظر به مصحف كردن عبادت است؛ و نظر به كعبه كردن عبادت است.
 

ساقيه نهم: در بيان فضايل و فوايد بعضى از آيات و سور كريمه(9) قرآنى است

سوره الفاتحه(10): به سند معتبر منقول است كه حضرت امام رضا عليه السلام فرمود كه: بسم الله الرحمن الرحيم نزديكتر است به اسم اعظم الهى از سياهى چشم به سفيدى چشم.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه را علتى(11عارض شود، در همان وقت هفت مرتبه سوره حمد را بخواند. اگر علتش برطرف شود اكتفا نمايد، و اگرنه، هفتاد مرتبه بخواند. و من ضامنم از براى او عافيت را.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه سوره حمد را بخواند حق تعالى به عدد هر آيه كه از آسمان نازل شده است ثواب به او كرامت فرمايد.
و از حضرت امام حسن عسكرى صلوات‏الله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: خداوند عالميان مى‏فرمايد كه: من قسمت كرده‏ام سوره فاتحه‏الكتاب را ميان خود و بنده خود. پس نصف آن سوره از من است و نصف آن از بنده من است. و آنچه بنده از من در آن سوره سؤال مى‏نمايد
 

1-   بليه: مصيبت - پيشامد بد - بلا.
2-   خداوندا اين بلا را از من بگردان.
3-   از مصحف: از روى قرآن.
4-   جهال: جمع جاهل - نادانان.
5-   اسحاق: ابويعقوب اسحاق بن عمار الصيرفى الكوفى از اصحاب امام صادق (ع) و كاظم (ع) و از راويان موثق احاديث آنان.
6-   از خاطر: از حفظ - از بر.
7-   مناهى نبى: چيزهايى كه پيامبر نهى فرموده است.
8-   يعنى آب دهان را با مركب مخلوط كنند و حرف يا كلمه‏اى را كه از قرآن افتاده است بنويسند.
9-   سور كريمه: سوره‏هاى ارزشمند.
10-   سوره الفاتحه: سوره نخست قرآن كريم.
11-   علت: بيمارى.

به او عطا مى‏فرمايم. پس چون بنده مى‏گويد بسم الله الرحمن الرحيم( 1)، حق تعالى مى‏فرمايد كه: ابتدا كرد بنده من به نام من، و بر من لازم است كه كارهاى او را به اتمام رسانم و در جميع احوال بر او بركت فرستم.
پس چون بگويد: الحمد لله رب العالمين(2حق تعالى فرمايد كه: بنده من حمد من كرد و دانست كه نعمتها كه نزد اوست همه از جانب من است، و بلاها كه از دور شده است همه به تَطَول(3و احسان من است. اى ملائكه شما را گواه مى‏گيرم كه از براى او اضافه كردم به نعمتهاى دنيا نعمتهاى آخرت را، و دفع كردم از او بلاهاى آخرت را، چنانچه بلاهاى دنيا را از او دفع كرده‏ام.
پس چون الرحمن الرحيم(4مى‏گويد حق تعالى مى‏فرمايد كه: بنده من براى من شهادت داد كه من رحمان و رحيمم. اى ملائكه شما را گواه مى‏گيرم كه بهره او را بسيار كردم و نصيب او را از عطاى خود عظيم گردانيدم.
و چون گويد: مالك يوم الدين(5)، خداوند عالم فرمايد كه: اى ملائكه گواه مى‏گيرم شما را كه چنانچه اعتراف كرد كه من مالك روز جزايم، من در روز حساب، حساب او را آسان كنم و از گناهانش درگذرم.
و چون اياك نعبد(6گويد، حق جل و علا فرمايد كه: راست گفت بنده من. مرا عبادت كرد و بس. گواه مى‏گيرم شما را كه او را براى اين عبادت، ثوابى كرامت فرمايم كه جميع مخالفان او آرزوى منزلت او نمايند.
و چون اياك نستعين(7گويد، حق تعالى فرمايد كه: بنده من به من استعانت جست و التجا(8به من آورد. گواه مى‏گيرم شما را كه در جميع امور او را اعانت نمايم، و در جميع شدايد(9به فرياد او رسم، و در روز بلاها و سختيها دست او را بگيرم.
پس چون اهدنا الصراط المستقيم(10 بگويد تا آخر سوره، حق تعالى فرمايد كه: آنچه از من طلبيد به او كرامت كردم، و آنچه آرزو كرد به او عطا نمودم، و آنچه از آن ترسيد او را از آن ايمن گردانيدم.
و به سند معتبر ديگر منقول است كه: سوره حمد را بر دردى هفتاد مرتبه نمى‏خوانند مگر آن كه آن درد ساكن مى‏شود.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: اگر سوره حمد را بر ميتى هفتاد مرتبه بخوانند و روح به او برگردد عجب نخواهد بود.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه را سوره حمد عافيت ندهد هيچ چيز او را عافيت نمى‏دهد.
و ايضا منقول است كه: حضرت صادق عليه‏السلام به بعضى از اصحاب خود كه شكايت از تب كرد فرمود كه: بندهاى پيراهنت بگشا، و سر در گريبانت كن، و اذان و اقامه بگو، و هفت مرتبه سوره حمد را بخوان. آن شخص چنان كرد، به زودى شفا يافت.
و در حديث ديگر منقول است كه: شخصى از صُداع(11به آن حضرت شكايت كرد، حضرت فرمود كه: دست خود را بگذار بر موضعى كه درد مى‏كند و سوره حمد و آيه‏الكرسى(12را بخوان، و بگوألله أكبر، ألله أكبر، لا اله الا الله و الله أكبر، أجل و أكبر مما أخاف و أحذر. أعوذ بالله من عرق نعار، و أعوذ بالله من حر النار(13).
 

1-   آيه 1 سوره فاتحه (1).
2-   آيه 2 سوره فاتحه (1): سپاس و ستايش خداوند، پروردگار جهانيان، راست.
3-   تطول: توانگرى و بخشش - توانايى و توانگرى در حد گشاده‏دستى، سخاوت و اظهار فضل و احسان نسبت به ديگران.
4-   آيه 3 سوره فاتحه (1). بزرگ بخشاينده مهرگستر، همواره بخشنده مهربان.
5-   آيه 4 سوره فاتحه (1): دارنده روز جزا
6-   بخشى از آيه 5 سوره فاتحه (1): تنها تو را مى‏پرستيم.
7-   بخشى از آيه 5 سوره فاتحه (1): تنها از تو يارى مى‏جوييم.
8-   التجا: پناه.
9-   شدايد: سختيها.
10-   آيه 6 سوره فاتحه (1): ما را به راه راست راهنمايى و در راه راست راهبرى فرما.
11-   صداع: سردرد.
12-   آيه‏الكرسى: آيه 255 سوره بقره (2) يا به همراه دو آيه پس از آن.
13-   ترجمه: خداوند بزرگتر و والاتر است {از اين كه به توصيف درآيد}. خداوند بزرگتر و والاتر است {از اين كه به توصيف درآيد}. خدايى جز خداوندگار نيست و خداوند بزرگتر و والاتر است {از اين كه به توصيف درآيد}. از آنچه مى‏ترسم و مى‏پرهيزم برتر و بزرگتر است. پناه مى‏برم به خداوند از رگى كه خون از آن مى‏جوشد، و پناه مى‏برم به خداوند از گرماى آتش (دوزخ).

سوره البقره(1و سوره آل عمران(2): به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق صلوات‏الله عليه است كه: هر كه سوره بقره و آل عمران را بخواند اين دو سوره در قيامت بر سر او سايه افكنند مانند دو ابر يا دو عبا.
و به سند معتبر از حضرت على بن الحسين صلوات‏الله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: هر كه چهار آيه از اول سوره بقره و آيه‏الكرسى(3تا على العظيم با دو آيه بعد از آن، و سه آيه آخر سوره بقره را بخواند، بدى در خود و در مالش نبيند، و شيطان به نزديك او نيايد، و قرآن را فراموش نكند.
و از حضرت امام رضا عليه‏السلام منقول است كه: هر كه آيه‏الكرسى را در وقت خواب بخواند از فالج(4ايمن گردد، و هر كه بعد از هر نماز بخواند هيچ صاحب نيشى به او ضرر نرساند.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه يك مرتبه آيه‏الكرسى بخواند حق تعالى از او برگرداند هزار بلا از بلاهاى دنيا، و هزار بلا از بلاهاى آخرت را كه سهلترين بلاهاى دنيا فقر و احتياج باشد، و كمترين بلاهاى آخرت عذاب قبر باشد.
و منقول است كه ابوذر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله سؤال نمود كه: كدام آيه عظيمترين آياتى است كه بر تو نازل گرديده است؟ فرمود كه: آيه‏الكرسى.
و به سند ديگر منقول است كه: شخصى به حضرت صادق عليه‏السلام از تب شكايت كرد، حضرت فرمود كه: آيه‏الكرسى را در ظرفى بنويس و به آب حل كن و بخور.
و از حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه منقول است كه: يكى از پدرانم شنيد كه كسى سوره فاتحه مى‏خواند. فرمود كه: شكر خدا كرد و مزد يافت. بعد از آن شنيد كه قل هو الله(5مى‏خواند. فرمود كه: ايمان آورد و ايمن شد. بعد از آن شنيد كه سوره انا أنزلناه(6مى‏خواند. فرمود كه: تصديق پيغمبر كرد و آمرزيده شد. بعد از آن شنيد كه آيه‏الكرسى مى‏خواند. فرمود كه: پَه پَه!(7نازل شد برات(8بيزارى اين مرد از جهنم.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: كسى كه چشمش آزارى داشته باشد آيه‏الكرسى بخواند و در خاطر خود قرار دهد كه برطرف مى‏شود به توفيق الهى، عافيت مى‏يابد ان‏شاءالله. و هر كه پيش از طلوع آفتاب يازده مرتبه سوره قل هو الله احد و يازده مرتبه سوره انا انزلناه و يازده مرتبه آيه‏الكرسى بخواند خدا مالش را از تلف حفظ نمايد. و چون كسى خواهد از خانه بيرون رود چند آيه آل عمران را يعنى ان فى خلق السموات و الأرض(9تا آخر سوره با آيه الكرسى و سوره انا انزلناه و سوره حمد(10بخواند كه موجب قضاى(11حاجتهاى دنيا و آخرت مى‏گردد.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: هر كه صد مرتبه آيه‏الكرسى بخواند چنان باشد كه مدت حيات خود عبادت كرده باشد.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: حق تعالى فرمود كه: به تو و امت تو گنجى از گنجهاى عرش خود را كرامت كرده‏ام: فاتحه الكتاب(12و خاتمه سوره بقره يعنى ءامن الرسول(13تا آخر سوره.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه فرمود كه: گمان ندارم كه كسى در اسلام عقلش كامل شده باشد و شبى بدون خواندن آيه الكرسى به سر آورد. بعد از آن فرمود كه: اگر بدانيد كه چه فضيلت دارد، در هيچ حالى آن را ترك ننماييد. به درستى كه حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله مرا خبر داد كه آيه‏الكرسى را از گنج زير عرش به من كرامت كرده‏اند و به پيغمبر ديگر چنين كرامتى نداده بودند. بعد از آن، حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: از آن روز كه اين را از حضرت شنيده‏ام تا حال يك شب ترك خواندن آن نكرده‏ام. سه مرتبه مى‏خوانم در هر شبى، يك مرتبه بعد از نماز خفتن، پيش از
 

1-   سوره البقره: سوره دوم قرآن كريم.
2-   سوره آل عمران: سوره سوم قرآن كريم.
3-   آيه‏الكرسى: آيه 255 سوره بقره (2).
4-   فالج: بيمارى - فلج نيمه بدن.
5-   قل هو الله: مقصود سوره اخلاص (112) است.
6-   انا أنزلناه: مقصود سوره قدر (97) است.
7-   په په: به به!
8-   برات: ضمانتنامه.
9-   آيه 190 سوره آل عمران (3).
10-   سوره حمد: مقصود همان سوره فاتحه (1) است.
11-   قضا: برآورده شدن.
12-   فاتحه‏الكتاب: به معنى سرآغاز كتاب، نام نخستين سوره قرآن كريم.
13-   آيه 285 سوره بقره (2).

نافله.{...(1)}
و به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه بعد از نماز واجب آيه‏الكرسى بخواند، تا وقت نماز ديگر در امان خدا باشد.
و در حديث ديگر منقول است كه: فرمود كه: يا على بر تو باد به تلاوت آيه الكرسى بعد از نماز فريضه. به درستى كه محافظت و مداومت نمى‏نمايد بر خواندن آن مگر پيغمبرى يا صديقى يا شهيدى.
و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: چون حق تعالى امر فرمود كه سوره فاتحه و آيه شهد الله(2و آيه الكرسى و آيه قل اللهم مالك الملك(3را به زمين آورند، ايشان در عرش الهى درآويختند و گفتند: پروردگارا ما را به كجا مى‏فرستى؟ به نزد اهل خطاها و گناهان مى‏فرستى؟ حق تعالى وحى فرمود به ايشان كه: برويد به زمين، به عزت و جلال خود سوگند مى‏خورم كه هر كه از آل محمد و شيعيان ايشان شماها را تلاوت نمايد بعد از نمازهاى واجب، البته به سوى او نظر نمايم به نظر مخفى خود (يعنى الطاف خاصه خود را شامل حال او گردانم) هر روز هفتاد نظر، و در هر نظر كردنى هفتاد حاجت او را برآورم و او را قبول كنم هر چند معصيت بسيار كرده باشد.
و به سند معتبر از حضرت امام على نقى عليه‏السلام منقول است كه: اشجع سلمى(4به حضرت صادق صلوات‏الله عليه عرض كرد كه: من بسيار سفر مى‏كنم و در بيابانهاى مخوف واقع مى‏شوم. مى‏خواهم چيزى تعليم من فرمايى كه موجب ايمنى من گردد. حضرت فرمود كه: هرگاه كه خوف بر تو غالب گردد دست راست خود را بر بالاى سر خود بگذار و به آواز بلند اين آيه را بخوان(5): أفغير دين الله تبغون و له أسلم من فى السموات و الأرض طوعا و كرها و اليه ترجعون(6). اشجع گفت كه: چون به سفر رفتم به واديى رسيدم كه مى‏گفتند جن در آنجا بسيار است. ناگاه شنيدم كه شخصى مى‏گويد كهبگيريدشمن آيه را خواندم. ديگرى گفت كه: چگونه بگيريمش و حل آن كه پناه به آيه طيبه‏اى بود؟!
سوره النساء: از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره نساء را در هر جمعه بخواند از ضَغطه قبر(7ايمن گردد.
سوره المائده(8): به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره مائده را در هر روز پنجشنبه بخواند ايمانش به ظلم و گناه آلوده نشود و هرگز به خدا مشرك نشود.
سوره الأنعام(9): به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: سوره انعام يكدفعه نازل شد، و هفتادهزار ملك آن را مشايعت كردند تا نزد حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله آوردند. پس اين سوره را تعظيم نماييد(10 و بزرگ دانيد كه اسم اعظم الهى در هفتاد موضع اين سوره هست، و اگر مردم بدانند كه در قرائتش چه فضيلت و ثواب هست هرگز ترك ننمايند قرائتش را.
و از عبدالله عباس منقول است كه: كسى كه سوره انعام را هر شب بخواند در روز قيامت از جمله ايمنان باشد و به ديده خود هرگز جهنم را نبيند.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه منقول است كه: سوره انعام را يكدفعه نازل ساختند و هفتادهزار ملك مشايعت آن كردند، و آواز بلند كرده بودند به تسبيح و تكبير و تهليل تا به نزد حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله آوردند. پس هر كه اين سوره را بخواند آن هفتادهزار ملك تسبيح بگويند از براى
 

1-   دو مورد ديگر آن در حديث نيامده است. (اصل حديث درج 92 بحارالانوار...، ص 264، حديث 7 است.)
2-   آيه شهد الله: آيه 18 سوره آل عمران (3) يا با آيه پس از آن.
3-   آيه 26 سوره آل عمران (3) و آيه پس از آن.
4-   اشجع سلمى: ابوالوليد (ابوعمرو) اشجع بن عمرو رقى از شاعران اهل بيت، معاصر امامان صادق (ع)، كاظم (ع)، و رضا (ع) و جواد (ع).
5-   افزايش كلمه آيه اشتباه مجلسى است. در اصل حديث (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 360، حديث 223) آمده است: و به آواز بلند بخوان و سخنى از اين نيست كه جملات بعدى، آيه قرآن يا عين آيه قرآن است. درست نيز همين است زيرا اين جملات با اختلاف دو كلمه (تبغون به جاى يبغون وترجعون به جاى يرجعون)، برگرفته از آيه 83 سوره آل عمران (3)اند نه عين آيه
6-   ترجمه: آيا جز دين خدا مى‏جوييد با آن كه هر كس {و هرچيز} در آسمانها و زمين است، خواه و ناخواه او را گردن نهاده است و همه به سوى او بازگردانده مى‏شويد.
7-   ضغطه قبر: فشار قبر - فشارى كه در عالم قبر (عالم برزخ يعنى زندگانى از زمان مرگ تا قيامت) بر انسانهاى بدكار وارد مى‏شود.
8-   سوره المائده: سوره پنجم قرآن كريم.
9-   سوره الأنعام: سوره ششم قرآن كريم.
10-   تعظيم نمودن: بزرگ داشتن.

او تا روز قيامت. و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: اگر علتى داشته باشى كه خوف هلاك از آن داشته باشى سوره انعام را بخوان كه مكروهى(1به تو نمى‏رسد از آن علت.
سوره الأعراف(2): به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره اعراف را در هر ماه بخواند، در روز قيامت از جمله جماعتى باشد از دوستان خدا كه حق تعالى در شأن ايشان فرموده است كهخوفى بر ايشان نيست و اندوهناك نمى‏شوندو اگر در هر جمعه بخواند، او را در قيامت حساب نكنند. و به درستى كه آيات محكمات(در آن بسيار است. پس قرائت اين سوره را ترك منماييد كه گواهى مى‏دهد در قيامت براى كسى كه آن را خوانده باشد.
و به سند معتبر از اصبغ بن نُباته منقول است كه: روزى حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: به حق آن خداوندى كه محمد را به راستى فرستاده است و اهل بيتش را گرامى داشته است، كه آنچه مردم طلب نمايند از احراز(4از براى سوختن يا غرق شدن يا دزدى يا گريختن چهار پا يا كنيز و غلام، البته در قرآن هست. پس هر كه خواهد از من سؤال نمايد.
پس شخصى برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين چيزى از قرآن به من تعليم نما كه مرا ايمن گرداند از سوختن و غرق شدن. فرمود كه: اين دو آيه را بخوانان وليى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين(5). و ما قدروا الله حق قدره و الأرض جميعا قبضته يوم القيمه و السموات مطويات بيمينه. سبحانه و تعالى عما يشركون(6). هر كه اين دو آيه را بخواند از سوختن و غرق شدن ايمن شود. پس شخصى خواند و آتش در خانه‏هاى همسايگانش افتاد و او سالم ماند و به خانه او آتش نيفتاد.
پس شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين چهارپايى دارم و چموشى مى‏كند و من از آن مى‏ترسم. حضرت فرمود كه: در گوش راستش اين آيه را بخوان(7): و له اسلم من فى السموات و الأرض طوعا و كرها و اليه ترجعون(8). پس آن شخص چنين كرد، چهارپايش نرم و هموار شد.
شخصى ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين در آن زمينى كه من مى‏باشم حيوانات درنده بسيارند، و به خانه من داخل مى‏شوند و تا حيوانى را ضايع نكنند به در نمى‏روند. حضرت فرمود كه: اين دو آيه را بخوان لقد جائكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم. فان تولوا فقل حسبى الله لا اله هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم(). آن مرد اين دو آيه را خواند، ديگر درنده‏ها به خانه‏اش نيامدند.
شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين در شكم من صفرايى به هم رسيده است. آيا آيه‏اى هست كه موجب شفا گردد؟ حضرت فرمود كه: بلى. بى‏آن كه درهم و دينارى خرج كنى، بر شكم خود آيه‏الكرسى(10)بنويس و بشو و آن آب را بخور، كه اين ذخيره باشد در شكم تو، و باعث شفا مى‏گردد به قدرت الهى.
 

1-   مكروه: چيز ناخوشايند.
2-   سوره الأعراف: سوره هفتم قرآن كريم.
3-   آيات محكمات: آياتى كه در درك معانى و مرادهاى آن اختلافى ميان مسلمانان نيست و اين آيات مى‏توانند به عنوان منبعى براى رفع اختلاف در آيات مورد اختلاف به كار گرفته شوند.
4-   احراز: جمع حرز - دعايى كه بخوانند يا بر كاغذ بنويسند و با خود نگه دارند تا آنها را از آسيبى حفظ كند.
5-   آيه 196 سوره اعراف (7): همانا دوست و سرپرست من خداى يكتاست كه {اين} كتاب را فرو فرستاده است و او نيكان و شايستگان را سرپرستى و كارسازى مى‏كند.
6-   آيه 67 سوره زمر (39): و خداوند را چنان كه شايسته اوست ارج ننهادند با آن كه زمين در روز رستاخيز يكسره در مشت {قدرت} اوست و آسمانها با دست راست {قدرت} او پيچيده شوند. پاك است او و برتر است از آن كه با او شريك مى‏گيرند.
7-   افزايش كلمه آيه اشتباه مجلسى است: در اصل حديث (اصول كافى، ج 2، ص 624 - 626، حديث 21) آمده است: در گوش راستش بخوان و سخنى از اين نيست كه جملات بعدى، آيه قرآن يا عين آيه قرآن است. همين نيز درست است زيرا اين جملات با اختلاف يك كلمه (ترجعون به جاى يرجعون) برگرفته از آيه 83 سوره آل عمران (3)اند نه عين آيه.
8-   ترجمه: و هر كه {و هر چيز} در آسمانها و زمين است، خواه و ناخواه او را گردن نهاده است و به سوى او بازگردانده مى‏شويد.
9-   آيات 128 - 129 سوره توبه (9): بيگمان به نزد شما پيامبرى از خودتان آمد كه به رنج افتادنتان براى او گران و دشوار است. به {هدايت} شما دل بسته است، {و} به مؤمنان دلسوز و مهربان است. پس اگر پشت كنند و برگردند، بگو: خدا مرا بس است. جز او خدايى نيست. بر او توكل كرده‏ام و او خداوند عرش بزرگ است.
10-   آيه‏الكرسى: آيه 255 سوره بقره (2) يا با دو آيه پس از آن.

شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين براى گمشده چيزى بفرما. حضرت فرمود كه: دو ركعت نماز بگزار و در هر دو ركعت سوره ياسين بخوان، و بعد از آن بگويا هادى الضاله رد على ضالتى(1). آن مرد چنين كرد، حق تعالى گمشده‏اش را به او برگردانيد.
پس شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين بنده‏اى از من گريخته است.
فرمود كه: اين آيه را بخوانأو كظلمات فى بحر لجى يغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب. ظلمات بعضها فوق بعض اذا أخرج يده لم يكد يريها. و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور(2). چون اين آيه را خواند غلامش برگشت.
پس شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين حِرزى(براى دزدى بفرما كه دزد، مال مرا بسيار مى‏برد در شب. حضرت فرمود كه: چون به ميان رختخواب مى‏روى اين دو آيه را بخوانقل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن(4تا آخر سوره بنى‏اسرائيل(5).
بعد از آن، حضرت فرمود كه: كسى كه در شب در بيابانى تنها باشد و آيه سُخره(6راان ربكم الله الذى خلق السموات و الأرض - تا تبارك الله رب العالمين بخواند، ملائكه او را محافظت و حراست نمايند و شياطين از او دور شوند.
پس شخصى اين را شنيد و شبى به ده خرابى افتاد و شب در آنجا ماند و فراموش كرد كه اين آيه را بخواند. چون خوابيد دو شيطان(7آمدند و يكى دهانش را گرفت. رفيقش به او گفت كه: دست از او بردار و او را مهلت ده. چون دست برداشت آن مرد بيدار شد و آيه سخره را خواند. آن شيطان كه دهانش را گرفته بود به ديگرى گفت كهمن دست برداشتم و آيه را خواند. خدا بينيت را بر خاك مالد! الحال حراست و نگهبانيش بكن تا صبحچون صبح شد به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه آمد و گفتدر سخن تو شفا و راستى ديدمو حال شب خود را نقل كرد و بعد از طلوع آفتاب به آن محلى كه شب خوابيده بود برگشت، اثر موى شيطان بر زمين ظاهر بود كه موى خود را بر خاك كشيده بود و رفته بود.
سوره الأنفال و سوره التوبه(8): از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره انفال و سوره برائه(را در هرماه بخواند هرگز نفاق بر او راه نيابد، و از شيعه حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه باشد.
سوره يونس(10): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره يونس را در هر دو ماه يا سه ماه يك بار بخواند بيم آن نيست كه از جمله جاهلان گردد، و در قيامت از جمله مقربان باشد.
سوره هود(11): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره هود را در جمعه بخواند حق تعالى او را در قيامت در زمره پيغمبران مبعوث گرداند، و در قيامت گناهى از او ظاهر نشود.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه از غرق ترسد اين آيات را بخواندبسم الله مجريها و مرسيها ان ربى لغفور رحيم(12). بسم الله الملك الحق المبين(13). و ما قدروا الله حق قدره و الأرض جميعا قبضته يوم القيمه و السموات مطويات بيمينه سبحانه و تعالى عما يشركون(14).
 

1-   ترجمه: اى راهنماى گمشده! گمشده مرا به من بازگردان.
2-   آيه 40 سوره نور (24): يا مانند تاريكيهايى است در دريايى ژرف و بسيار پرموج كه پيوسته موجى آن را بپوشاند و بالاى آن موجى ديگر است و بر فراز آن ابرى {تيره}. تاريكيهايى است بر روى يكديگر {شب، دريا، ابر، تيره}. گاهى كه دست خويش را بيرون آورد، نتواند آن را ببيند. و هر كه را خدا نورى نداده است او را هيچ نورى نيست.
3-   حرز: دعايى كه براى محفوظ ماندن از خطر مى‏خوانند يا مى‏نويسند و با خود نگاه مى‏دارند.
4-   آغاز آيه 110 سوره اسراء (17): بگو: خواه خدا را الله بخوانيد يا رحمان بخوانيد {...}.
5-   سوره بنى‏اسرائيل: نام ديگر سوره اسراء (17).
6-   آيه سخره: آيه 54 سوره اعراف (7).
7-   شيطان: در اينجا مقصود جن بدكار و مزاحم است كه تجسم مى‏يابد و به آزار انسان مى‏پردازد.
8-   سوره الأنفاق و سوره التوبه: سوره‏هاى هشتم و نهم قرآن كريم.
9-   سوره برائه: نام ديگر سوره توبه (9).
10-   سوره يونس: سوره دهم قرآن كريم.
11-   سوره هود: سوره يازدهم قرآن كريم.
12-   بخشى از آيه 41 سوره هود (11): {كشتى نوح} رفتن و ايستادنش به نام خداست. به راستى كه پروردگار من آمرزگار مهربان است.
13-   ترجمه: به نام خداوند، فرمانرواى راستين و روشنگر.
14-   آيه 67 سوره زمر (39): و خداى را چنان كه شايسته اوست نشناخته‏اند {يا: ارج ننهاده‏اند} با آن كه روز رستاخيز زمين يكسره در مشت {قدرت} اوست و آسمانها به دست راست {قدرت} او پيچيده شوند. پاك و پيراسته و برتر است از آن كه براى او، شريك، دستيار و همكارى بدانند.

سوره يوسف(1): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره يوسف را در هر روز يا در هر شب بخواند، چون در قيامت مبعوث شود، جمال او مانند جمال حضرت يوسف باشد، و در آن روز به او فزعى و خوفى نرسد و از نيكان بندگان صالح خدا باشد.
سوره الرعد(2): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه بسيار سوره رعد را بخواند هرگز صاعقه به او نرسد و اگرچه ناصبى باشد. و اگر مؤمن باشد خدا او را داخل بهشت گرداند بى‏حساب، و شفاعت او را قبول فرمايد در اهل بيت و برادران مؤمنش.
سوره ابراهيم و سوره الحجر(): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره ابراهيم و سوره حجر را در دو ركعت نماز هر جمعه بخواند هرگز به او فقر و ديوانگى و بليه عظيمى نرسد.
سوره النحل(4): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره نحل را در هر ماه بخواند در دنيا به قرض مبتلا نشود، و هفتاد نوع از بلا از او دور گردد كه سهلتر آنها ديوانگى و خوره و پيسى باشد، و مسكن او در جنت عدن باشد كه در ميان بهشتها واقع است.
سوره بنى‏اسرائيل(5): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره بنى‏اسرائيل را در هر شب جمعه بخواند، نميرد تا قائم آل محمد صلوات‏الله عليه را دريابد و از اصحاب او باشد.
و منقول است كه عمر بن حَنظَله(6به حضرت صادق عليه‏السلام شكايت نمود از صُداع().
حضرت فرمود كه: دست بر بالاى سرت بگذار و اين دو آيه را بخوانقل لو كان معه ءالهه كما يقولون اذا لابتغوا الى ذى العرش سبيلا(8). و اذا قيل لهم تعالوا الى ما أنزل الله و الى الرسول رأيت المنافقين يصدون عنك صدودا(9).
سوره الكهف(10): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره كهف را در هر شب جمعه بخواند، نميرد مگر شهيد، و خدا او را در زمره شهدا محشور گرداند و در قيامت با شهيدان بايستد.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: هر كه سوره كهف را در هر شب جمعه بخواند كفاره گناهانى باشد كه از جمعه تا جمعه كرده است.
و در روايت ديگر وارد شده است كه: كسى كه در روز جمعه بعد از نماز ظهر و عصر بخواند همين ثواب داشته باشد.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه آيه قل انما أنا بشر مثلكم(11را تا آخر سوره بخواند در وقت خواب، از خوابگاه او تا كعبه نورى ساطع گردد كه ميان آن پر باشد از ملائكه، و استغفار از براى او كنند تا صبح. و در حديث ديگر از حضرت صادق عليه‏السلام وارد شده است كه: هر كه اين آيه را در وقت خواب بخواند، در هر وقت كه خواهد، بيدار شود.
سوره مريم(12): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر سوره مريم، نميرد تا آنچه خواهد در خود و مال و فرزند ببيند، و در آخرت به او بدهند مثل ملكى كه حضرت سليمان در دنيا داشته است.
سوره طه(13): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: ترك مكنيد سوره طه را كه خدا اين سوره را دوست مى‏دارد، و هر كه اين سوره را مى‏خواند دوست مى‏دارد. و كسى كه بر قرائتش مداومت نمايد حق تعالى در قيامت نامه‏اش را به دست راستش دهد و او را بر گناهانى كه در اسلام كرده است حساب نكند و در آخرت آن قدر مزد به او عطا فرمايد كه او راضى شود.
 

1-   سوره يوسف: سوره دوازدهم قرآن كريم.
2-   سوره الرعد: سوره سيزدهم قرآن كريم.
3-   سوره ابراهيم و سوره الحجر: سوره‏هاى چهاردهم و پانزدهم قرآن كريم.
4-   سوره النحل: سوره شانزدهم قرآن كريم.
5-   سوره بنى‏اسرائيل: نام ديگر سوره اسراء كه سوره هفدهم قرآن كريم است.
6-   عمر بن حنظله: ابو صخره عمر بن حنظله العجلى البكرى الكوفى از اصحاب امامان باقر (ع) و صادق (ع) و از راويان موثق احاديث آنان.
7-   صداع: سردرد 
8-   آيه 42 سوره اسراء (17):بگو: اگر با خداوند - چنان كه مى‏گويند - خدايانى بود، آن گاه {فرمانروايانى} به {خداوند} داراى عرش راهى يافته بودند {تا فرمانروايى جهان را از او بستانند}.
9-   آيه 61 سوره نساء (4): و چون به آنان گفته شود به سوى آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوى پيامبر {براى داورى خواستن} بياييد، منافقان را ببينى كه سخت از تو رويگردان مى‏شوند.
10-   سوره الكهف: سوره هيجدهم قرآن كريم
11-  آيه 110 سوره كهف (18): بگو: من آدميى هستم همچون شما {...}.
12-   سوره مريم: سوره نوزدهم قرآن كريم.
13-   سوره طه: سوره بيستم قرآن كريم.

سوره الأنبياء(1): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره انبياء را بخواند از روى محبت و خواهش، در باغستانهاى بهشت با همه پيغمبران رفاقت كند و در دنيا در نظر مردم با هيبت باشد.
سوره الحج(2): از حضرت صادق عليه‏السلام مروى است كه: هر كه سوره حج را در هر سه روز يك مرتبه بخواند، در آن سال توفيق حج بيابد، و اگر در آن سفر بميرد داخل بهشت شود. راوى پرسيد كه: اگر سنى باشد چون است؟ فرمود كه: عذابش تخفيف مى‏يابد.
سوره المؤمنين(3): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه در هر جمعه سوره مؤمنين را بخواند حق تعالى خاتمه او را به خير گرداند، و در فردوس اعلى منزلش با منزل پيغمبران باشد.
سوره النور(4): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: فرمود كه: حفظ نماييد اموال و فروج خود را از حرام به تلاوت كردن سوره نور، و به اين سوره زنان خود را نيز از حرام حفظ نماييد. به درستى كه هر كه اين سوره را در هر شب يا در هر روز مداومت نمايد هيچ يك از اهل خانه او زنا نكنند تا او بميرد. و چون بميرد هفتادهزار ملك تا قبر او را مشايعت نمايند كه همه از براى او دعا كنند و استغفار نمايند تا به قبرش گذارند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى از وَجَع(و ضعف چشم به حضرت امام موسى عليه‏السلام شكايت نمود. حضرت فرمود كه: آيه نور(6را سه مرتبه در جامى بنويس، پس آن را بشو و در شيشه ضبط كن و مكرر به ديده بكش. راوى گفت كه: صد ميل(7كمتر كشيدم كه ديده‏ام صحيحتر(8از اول شد.
سوره الفرقان(9): از حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه منقول است كه: ترك مكن تلاوت سوره فرقان را. به درستى كه هر كه در هر شب اين سوره را بخواند حق تعالى او را حساب و عذاب نكند، و منزلش در فردوس اعلى باشد.
سور الطواسين(10): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سه طس را در شب جمعه بخواند از اوليا و دوستان خدا باشد، و در حفظ و حراست الهى باشد و در دنيا فقر و بدحالى به او نرسد، و در آخرت از بهشت به او آن قدر بدهند كه راضى شود، و زياده از رضاى او به او عطا فرمايند، و حق تعالى صد زن از حورالعين به او كرامت فرمايد.
سوره العنكبوت و سوره الروم(11): به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: هر كه سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سيم ماه مبارك رمضان(12بخواند والله كه از اهل بهشت است، و در اين حكم استثنا نمى‏كنم، و نمى‏ترسم كه خدا در اين سوگند بر من گناهى بنويسد. و اين دو سوره را نزد حق تعالى منزلت عظيم هست.
سوره لقمان(13): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: كسى كه سوره لقمان را در شب بخواند حق تعالى در آن شب ملكى چند موكل گرداند بر او كه او را از شيطان و لشكرهايش حفظ كنند تا صبح شود؛ و اگر در روز بخواند او را از شيطان و لشكرهايش حفظ نمايند تا شب.
سوره السجده(14): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره سجده را در هر شب جمعه بخواند حق تعالى در قيامت نامه‏اش را به دست راست او دهد و او را حساب نفرمايد هر چند گناهكار باشد، و در بهشت از رفقاى(15 محمد و اهل بيت او صلى‏الله عليهم بوده باشد.
سوره الأحزاب(16 ): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره احزاب را بسيار تلاوت نمايد در قيامت در جوار حضرت رسول صلى الله عليه و آله باشد. بعد از آن فرمود كه: در سوره احزاب فضايح(17 )بسيارى از مردان و زنان قريش و غير ايشان بود، و درازتر از سوره بقره بود، وليكن كم كردند و 
 

1-   سوره الأنبيا: سوره بيست و يكم قرآن كريم.
2-   سوره الحج: سوره بيست و دوم قرآن كريم.
3-   سوره المؤمنين: سوره مؤمنون كه سوره بيست و سوم قرآن كريم است.
4-   سوره النور: سوره بيست و چهارم قرآن كريم.
5-   وجع: درد - بيمارى.
6-   آيه نور: آيه 35 سوره نور (24).
7-   ميل: وسيله‏اى باريك كه آن را به گرد يا مايع آغشته مى‏كنند و با آن گرد يا مايع را به چشم مى‏كشند.
8-   صحيح: سالم.
9-   سوره الفرقان: سوره بيست و پنجم قرآن كريم.
10-   سور الطواسين: سوره‏هايى كه با طسم يا طس آغاز مى‏شوند كه عبارت‏اند از سوره‏هاى شعراء (26)، نمل (27) و قصص (28).
11-   سوره العنكبوت و سوره الروم: سوره‏هاى بيست و نهم و سى‏ام قرآن كريم.
12-   شب قدر.
13-   سوره لقمان: سوره سى و يكم قرآن كريم.
14-   سوره السجده: سوره سى و دوم قرآن كريم.
15-   رفقا: جمع رفيق - دوستان - همراهان.
16-   سوره الأحزاب: سوره سى و سوم قرآن كريم.
17-   فضايح: جمع فضيحت - عيبها- رسواييها.

تحريف دادند. سوره سبأ و سوره فاطر(1): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره سبأ و سوره فاطر را در شب بخواند در آن شب در حفظ و حراست الهى باشد؛ و اگر در روز بخواند در آن روز مكروهى به او نرسد، و حق تعالى از خير دنيا و آخرت آن قدر به او كرامت فرمايد كه در خاطرش خطور نكرده باشد و آرزويش به آن نرسيده باشد.
و به سند معتبر از حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه منقول است: هر كه در وقت خواب اين آيه را بخواند كهان الله يمسك السموات و الأرض أن تزولا. و لئن زالتا، ان امسكهما من أحد من بعده انه كان حليما غفورا(2خانه بر سرش خراب نشود.
و به سند ديگر منقول است كه: شخصى از اهل مرو به خدمت حضرت صادق عليه‏السلام شكايت نمود از درد سر. حضرت فرمود كه: نزديك بيا. پس دست بر سر او گذاشتند، و اين آيه را خواندند: ان الله يمسك تا آخر آيه.
سوره يس(3): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر چيز را قلبى است، و قلب قرآن سوره يس است. هر كه اين سوره را در روز، پيش از شام بخواند در آن روز از بلاها محفوظ باشد و خدا او را روزى فراوان عطا فرمايد تا شام. و كسى كه در شب، پيش از خواب بخواند حق تعالى هزار ملك را به او موكل گرداند كه او را از شر هر شيطان مردودى(4و هر آفتى حفظ نمايند. و اگر در روز بميرد حق تعالى او را داخل بهشت گرداند و در غسل او سى هزار ملك حاضر شوند كه استغفار از براى او كنند و مشايعت او نمايند تا قبرش با استغفار. و چون در گورش گذارند آن ملائكه در ميان قبرش ساكن گردند و عبادت الهى كنند و ثواب عبادت ايشان از او باشد، و قبرش را فراخ كنند تا چشم كار كند، و او را ايمن گردانند از فشارش قبر، و پيوسته از قبر او نورى ساطع باشد تا اطراف آسمان، تا وقتى كه از قبر بيرون آيد.
پس چون حق تعالى او را از قبر بيرون آورد آن سى هزار ملك با او باشند و مشايعت او نمايند و با او سخن گويند و بر رويش خنده كنند و به هر چيزى او را بشارت دهند تا او را از صراط و ميزان بگذرانند و او را در مقام قرب به محلى بدارند كه هيچ خلقى قربش از او بيشتر نباشد مگر ملائكه مقرب و پيغمبران مرسل. و او با پيغمبران بايستد نزد حق تعالى. و در هنگامى كه مردم اندوه داشته باشند او اندوه نداشته باشد، و در حالتى كه مردم جزع نمايند او جزع نكند.
پس پروردگار عالم به خطاب فرمايد كه: اى بنده من هر كه را خواهى شفاعت كن كه شفاعت تو را قبول مى‏نمايم، و هر سؤالى كه خواهى از من بكن كه سؤالت را رد نمى‏كنم.
پس او شفاعت كند و خدا قبول نمايد، و او سؤال كند و خدا عطا فرمايد، و ديگران را حساب كنند و او را حساب نكنند، و با ديگران در مقام حسابش بازندارند، و مذلت و خوارى در آن صحرا به او نرسد، و به هيچ گناهى از گناهان او را نگيرند. پس نامه خود را بگيرد و به جانب بهشت روان شود. پس مردم تعجب كنند كهسبحان الله! اين بنده را هيچ گناه نبودهو از رفيقان پيغمبر آخرالزمان صلى‏الله عليه و آله باشد.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه در عمر خود يك مرتبه سوره يس را بخواند حق تعالى به عدد هر خلقى كه در دنياست و هر خلقى كه در آخرت است و هر خلقى كه در آسمان است، به عدد هر يك از ايشان دو هزار هزار حسنه از براى او بنويسد، و دو هزار هزار گناه از او محو فرمايد، و به فقر و قرض و خانه بر سرش فرود آمدن و به تعب و مشقت و ديوانگى و خوره و وسواس و دردهاى ضرر رساننده مبتلا نشود. و حق تعالى سَكرات(و اهوال(6مرگ را از او تخفيف دهد و خود، قبض روح او نمايد، و ضامن شود از براى او فراخى روزى را، و در روز قيامت او را شاد گرداند، و چندان ثواب به او كرامت فرمايد كه او راضى شود. و حق تعالى خطاب فرمايد به ملائكه آسمانها و زمين كه: من از فلان بنده راضى شدم؛ براى او استغفار نماييد.
و به سند ديگر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام از بَواسير(7شكايت نمود. حضرت فرمود كه: يس را با عسل بنويس و حل كن و بخور.
 

1-   سوره سبأ و سوره فاطر: سوره‏هاى سى و چهارم و سى و پنجم قرآن كريم.
2-   آيه 41 سوره فاطر (35): خداوند، آسمانها و زمين را نگاه مى‏دارد از اين كه از جايگاه {سير و مدار} خود بلغزند و به‏در روند. و اگر بلغزند هيچ كس پس از او نمى‏تواند آنها را نگاه دارد. به راستى كه او بردبار و آمرزگار است {كه آنها را به كيفر كردارتان از نظام خود خارج نمى‏كند}.
3-   سوره يس: سوره سى و ششم قرآن كريم.
4-   مردود: رد شده - رانده شده.
5-   سكرات: جمع سكره - بيهوشيهاى پيش از مرگ.
6-   اهوال: جمع هول - ترسها - چيزهاى ترسناك.
7-   بواسير: زخم و ورم دردناك رگهاى مقعد كه گاهى از آن خون مى‏آيد و بيشتر به خاطر يبوست مزمن يا نشستن زياد به ويژه سرپا توليد مى‏شود.

و در حديث ديگر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: از براى دفع لكهاى سفيد و بَرص(1كه در بدن به هم رسد سوره يس را به عسل بنويسند و بياشامند.
سوره الصافات(2): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند، پيوسته از جميع آفتها و بلاها محفوظ باشد، و در دنيا روزيش فراخ باشد، و به بدن و مال و فرزندانش مكروهى نرسد، نه از شيطان مردودى و نه از جبار معاندى. و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد خدا او را شهيد بميراند و شهيد مبعوث گرداند و با شهيدان او را داخل بهشت گرداند و در درجه شهيدان او را جا دهد.
و به سند معتبر از سليمان جعفرى منقول است كه: حضرت امام موسى صلوات‏الله عليه به فرزند خود قاسم فرمود كه: برخيز اى فرزند و بر بالاى سر برادرت سوره والصافات صفا(3را بخوان تا تمام كنى. او شروع به خواندن كرد. چون به آيه أهم اشد خلقا أم من خلقنا(4رسيد قبض روحش شد. چون جامه بر روى ميت كشيدند و بيرون آمدند يعقوب بن جعفر(5به حضرت عرض كرد كه: ما چنين مى‏دانستيم كه براى آسانى جان كندن سوره يس مى‏بايد خواند، و شما فرموديد كه والصافات بخوانيم. حضرت فرمود كه: سوره صافات را بر سر هر كس كه به شدت جان كندن گرفتار باشد بخوانند، البته حق تعالى راحتش را نزديك مى‏گرداند.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه از گزيدن عقرب ترسد اين آيات را بخواندسلام على نوح فى العالمين. انا كذلك نجزى المحسنين. انه من عبادنا المؤمنين(6)
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: كسى كه خواهد او را در قيامت به كَيل وافى(7ثواب كامل بدهند بايد كه بعد از هر نماز اين آيه را بخواندسبحان ربك رب العزه عما يصفون. و سلام على المرسلين. و الحمد لله رب العالمين(8).
و در حديث ديگر وارد شده است كه: از هر مجلس كه برخيزند و اين آيه را بخوانند كفاره گناهان آن مجلس مى‏گردد.
سوره ص(9): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره ص را در شب جمعه بخواند حق تعالى از خير دنيا و آخرت آن قدر به او عطا فرمايد كه به هيچ احدى از خلق عطا نفرموده باشد مگر به پيغمبر مرسلى يا ملك مقربى؛ و او را داخل بهشت گرداند و هر كه را او خواهد از اهل خانه‏اش، حتى خادمى كه او را خدمت مى‏كرده است.
سوره الزمر(10 ): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره زمر را بخواند حق تعالى شرف دنيا و آخرت به او كرامت فرمايد، و او را عزيز گرداند بى‏مال و خويشان، به حدى كه هر كه او را ببيند از او مهابتى در دلش به هم رسد، و بدنش را بر آتش جهنم حرام گرداند، و در بهشت از براى او هزار شهر بنا كنند كه در هر شهرى هزار قصر باشد و در هر قصرى صد حوريه، و از چشمه‏ها و حوران و درختان و ميوه‏ها آنچه در قرآن وصف فرموده به او كرامت فرمايد.
سوره المؤمن(11): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره حم مؤمن(12 را در هر شب بخواند حق تعالى گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد، و ايمان را از او سلب ننمايد، و آخرت را بهتر از دنيا گرداند از براى او.

 

1-   برص: پيسى - لكه‏هاى سفيدى كه روى بدن پيدا مى‏شود.
2-   سوره الصافات: سوره سى و هفتم قرآن كريم.
3-   مقصود سوره صافات (37) است كه با همين آيه آغاز مى‏شود.
4-   بخشى از آيه 11 سوره صافات (37): ... آيا آفرينش آنان سخت‏تر و دشوارتر است يا آن چيزها{ى دگير} كه آفريده‏ايم {از فرشتگان و آسمانها و زمين}.
5-   يعقوب بن جعفر: يعقوب بن جعفر بن ابراهيم از اصحاب امام كاظم (ع) و از راويان حديث آن حضرت.
6-   آيات 79 - 81 سوره صافات (37): سلام بر نوح در ميان جهانها و جهانيان. ما نيكوكاران را اين چنين پاداش مى‏دهيم. به راستى او از بندگان مؤمن ما بود.
7-   كيل وافى: پيمانه پر.
8-   آيات 180 - 182 سوره صافات (37): پاك و پيراسته است پروردگار تو، دارنده بزرگى و نيرو و غلبه، از آنچه {او را به آن} وصف مى‏كنند. و درود بر فرستادگان. و سپاس و ستايش خداوند راست پروردگار جهان و جهانيان.
9-   سوره ص: سوره سى و هشتم قرآن كريم.
10-   سوره الزمر: سوره سى و نهم قرآن كريم.
11-   سوره المؤمن: نام ديگر سوره غافر كه سوره چهلم قرآن كريم است.
12-   سوره حم مؤمن: همان سوره مؤمن يا غافر است؛ يكى از سوره‏هايى كه با حم آغاز مى‏شود.

سوره حم السجده(1): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره حم سجده را بخواند حق تعالى در قيامت او را نورى عطا فرمايد آن قدر كه چشم كار كند، و او را سرور و شادى در آن روز كرامت فرمايد، و در دنيا به حالى باشد كه ديگران آرزوى حال او كنند.
سوره حم عسق(2): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر تلاوت سوره حم عسق، چون در قيامت مبعوث شود روى او مانند برف سفيد باشد، و مانند آفتاب نورانى باشد. و چون به نزد عرش آيد حق تعالى فرمايد كه: اى بنده من مداومت نمودى بر قرائت حم عسق و نمى‏دانستى كه چه ثوابى دارد. اگر منزلت آن سوره و ثوابش را مى‏دانستى هرگز از خواندن آن ملال به هم نمى‏رسانيدى. و اكنون جزاى خود را خواهى دانست. اى ملائكه او را داخل بهشت گردانيد. و از براى او قصرى مقرر ساخته‏ام از ياقوت سرخ، و درها و كُنگُره‏ها(3و درجه‏هايش(4از ياقوت سرخ است، و از لطافت از اندرون بيرون را مى‏توان ديد و از بيرون اندرون را مى‏توان ديد. و در آن قصر دختران باكره جوان از حورالعين و هزار كنيز و هزار غلام از پسران گوشواره در گوش (يا: پيوسته در حسن پاينده) به او عطا كرده‏ام.
سوره الزخرف(5): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر قرائت سوره حم زخرف()، خدا او را در قبر از جانوران زمين و از فشارش(قبر ايمن گرداند، و چون او را به مقام حساب بياورند آن سوره بيايد و به امر الهى او را داخل بهشت گرداند.
سوره الدخان(): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره دخان را در نمازهاى واجب و سنت بخواند حق تعالى او را در زمره ايمنان مبعوث گرداند، و او را در سايه عرش خود جا دهد، و حساب او را آسان كند، و نامه او را به دست راست او دهد.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه عرض نمود كه: چگونه شب قدر را بشناسيم؟ فرمود كه: چون ماه رمضان بيايد هر شب صد مرتبه سوره دخان را بخوان. چون شب بيست و سيم شود تصديق خواهى نمود به آنچه سؤال نمودى(9).
سوره الجاثيه(10): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره جاثيه را بخواند ثوابش آن است كه جهنم را نبيند، و آواز و خروشش را نشنود، و با رسول خدا صلى‏الله عليه و آله بوده باشد.
سوره الأحقاف(11): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه در هر شب يا در هر جمعه سوره احقاف را بخواند در دنيا خوفى به او نرسد و از فزع روز قيامت ايمن گردد.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: سوره‏هاى حاميم(12 )، رياحين(13بهشت‏اند.
پس چون توفيق خواندن آنها بيابيد خدا را حمد و شكر بسيار بكنيد كه توفيق تلاوت آنها به شما كرامت فرموده است. به درستى كه بنده كه از خواب برخيزد و در نماز حواميم(14 بخواند، از دهانش نسيمى خوشبوتر از مشك(15 خوشبو و عنبر(16بيرون آيد. و به درستى كه حق تعالى رحم مى‏كند تلاوت كننده و خواننده اين سوره‏ها را، و رحم مى‏كند همسايگان و آشنايان و مصاحبان و خويشان او را، و در روز قيامت عرش و كرسى و ملائكه مقرب از براى او استغفار مى‏نمايند.
سوره محمد(17صلى‏الله عليه و آله: از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره الذين كفروا(18را بخواند گناه نكند، و در دين خود هرگز شك به هم نرساند، و به فقر هرگز مبتلا نشود، و هرگز از پادشاهى خوفى به او نرسد، و هميشه از شك و كفر محفوظ باشد تا بميرد. و چون بميرد 
 

1-   سوره حم السجده: نام ديگر سوره فصلت كه سوره چهل و يكم قرآن كريم است.
2-   سوره حم عسق: نام ديگر سوره شورى كه سوره چهل و دوم قرآن كريم است.
3-   كنگره: لبه دندانه‏دار بالاى كاخها - دندانه‏هاى مثلث يا نيم دايره بر بالاى ديوارها و برجها.
4-   درجه: پله.
5-   سوره الزخرف: سوره چهل و سوم قرآن كريم است.
6-   سوره حم زخرف: همان سوره زخرف است؛ يكى از سوره‏هايى كه با حم آغاز مى‏شود.
7-   فشارش: فشار - فشار دادن.
8-   سوره الدخان: سوره چهل و چهارم قرآن كريم
9-   يعنى همه يا برخى رخدادهاى شب قدر را خواهى ديد با احساس خواهى كرد؛ مانند: نزول فرشتگان و... .
10-   سوره الجاثيه: سوره چهل و پنجم قرآن كريم.
11-   سوره الأحقاف: سوره چهل و ششم قرآن كريم.
12-   سوره‏هاى حاميم: سوره‏هايى كه با حم آغاز مى‏شوند عبارت‏اند از: غافر (40)، فصلت (41)، شورى (42)، زخرف (43)، دخان (44)، جاثيه (45)، احقاف (46).
13-   رياحين: جمع ريحان - گياهان سبز و خوشبو.
14-   حواميم: جمع حاميم (حم) - (يكى از) سوره‏هايى كه با حم آغاز مى‏شوند.
15-   مشك: ماده‏اى سياه و خوشبو كه از كيسه‏اى به دست مى‏آيد كه زير شكم آهوى مناطقى از چين و تركستان مانند ختن است.
16-   عنبر: ماده‏اى خوشبو و خاكسترى يا سياه رنگ كه از معده يا روده ماهيى به همين نام استخراج مى‏شود.
17-   سوره محمد: سوره چهل و هفتم قرآن كريم.
18-   سوره الذين كفروا: نام ديگر سوره محمد (47) كه به اين كلمات آغاز مى‏شود.

حق تعالى هزار ملك به قبر او فرستد كه نماز كنند و ثواب نماز ايشان از او باشد. و چون از قبر بيرون آيد آن هزار ملك او را مشايعت نمايند تا او را به محل ايمنان از خوفهاى قيامت بدارند، و در امان خدا و رسول باشد.
سوره الفتح(1): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: حفظ نماييد اموال و زنان و بنده‏هاى خود را به خواندن سوره انا فتحنا(). به درستى كه كسى كه بر خواندن اين سوره مداومت نمايد، در روز قيامت منادى از جانب رب‏العزه او را ندايى كند كه همه خلايق بشنوند كهتو از بندگان مخلص مايى. اى ملائكه او را ملحق گردانيد به بندگان شايسته من، و او را داخل بهشت جاويد كنيد، و از شراب سر به مهر بهشت كه با كافور( 3ممزوج(است به او بخورانيد.
سوره الحجرات(5): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره حجرات را بخواند در هر شبى يا در هر روزى، در بهشت از جماعتى باشد كه به زيارت حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله مشرف مى‏شوند.
سوره ق(6): از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره ق در نمازهاى واجب و سنت، خدا روزى او را فراخ گرداند، و نامه‏اش را به دست راست او دهد، و او را حساب آسان بكند.
سوره الذاريات(7): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره ذاريات را در روز يا در شب بخواند خدا امر معيشت او را به اصلاح آورد، و وسعت دهد روزى او را، و منور گرداند قبر او را به چراغى كه نور بخشد تا روز قيامت.
سوره الطور(8): از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام منقول است كه: هر كه سوره طور را بخواند حق تعالى خير دنيا و آخرت را براى او جمع نمايد.
سوره النجم(9): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره نجم را در هر شب يا در هر روز بخواند در ميان مردم به خير و نام نيك تعيش نمايد، و گناهانش آمرزيده شود، و محبوب دلهاى مردم گردد.
سوره اقتربت(10): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره اقتربت الساعه(11را بخواند، چون از قبر بيرون آيد، بر ناقه‏اى(12از ناقه‏هاى بهشت سوار شود.
سوره الرحمن(13): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: ترك مكنيد قرائت سوره رحمن را و خواندن آن را در نماز. به درستى كه اين سوره در دل منافقان قرار نمى‏گيرد. و حق تعالى اين سوره را در روز قيامت به بهترين صورتها در نهايت خوشبويى به صحراى محشر حاضر مى‏گرداند، و مى‏آيد در محل قرب و كرامت مى‏ايستد. حق تعالى به او خطاب مى‏فرمايد كه: كى در زندگانى دنيا تو را در نماز مى‏خواند و مداومت مى‏نمود خواندن تو را؟
مى‏گويد: خداوندا فلان و فلان. پس حق تعالى روهاى ايشان را سفيد مى‏گرداند و مى‏فرمايد كه: هر كه را خواهيد شفاعت نماييد. پس ايشان آن قدر كه خواهند شفاعت مى‏نمايند. پس به ايشان مى‏گويند كه: داخل بهشت شويد و در هر جا كه خواهيد ساكن شويد.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: مستحب است كه بعد از نماز صبح در روز جمعه سوره الرحمن را بخوانى و هر مرتبه كه بگويى فبأى ءالاء ربكما تكذبان(14 )، بگويى لا بشى‏ء من ءالائك رب أكذب(15).
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه: هر كه سوره الرحمن را بخواند و در مرتبه كه بگويدفبأى ءالاء ربكما تكذبان، بگويدلا بشى‏ء من ءالائك رب أكذب، اگر در شب بخواند و در آن شب بميرد شهيد مرده باشد، و اگر در روز بخواند و در آن روز بميرد شهيد مرده باشد.
سوره الواقعه(16): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه در هر شب جمعه سوره واقعه بخواند خدا او را دوست دارد و مردم را دوست او گرداند، و در دنيا بدحالى و فقر و احتياج نبيند و به هيچ آفتى و بلايى مبتلا نشود، و از رفقاى حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه باشد. و اين سوره مخصوص آن 
 

1-   سوره الفتح: سوره چهل و هشتم قرآن كريم.
2-   سوره انا فتحنا: نام ديگر سوره فتح (48) كه با اين كلمات آغاز مى‏گردد.
3-   كافور: ماده‏اى خوشبو و سفيد رنگ كه از برخى گياهان به ويژه درختى به همين نام به دست مى‏آيد.
4-   ممزوج: آميخته.
5-   سوره الحجرات: سوره چهل و نهم قرآن كريم
6-   سوره ق: سوره پنجاهم قرآن كريم.
7-   سوره الذاريات: سوره پنجاه و يكم قرآن كريم.
8-   سوره الطور: سوره پنجاه و دوم قرآن كريم.
9-   سوره النجم: سوره پنجاه و سوم قرآن كريم.
10-   سوره اقتربت: نام ديگر سوره قمر كه سوره پنجاه و چهارم قرآن كريم است.
11-   سوره اقتربت الساعه: مقصود سوره قمر (54) است كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
12-   ناقه: شتر ماده.
13-   سوره الرحمن: سوره پنجاه و پنجم قرآن كريم.
14-   آيات بسيارى از سوره الرحمن (55): پس كدام نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مى‏كنيد؟
15-   ترجمه: پروردگارم! هيچ يك از نعمتهاى تو را تكذيب نمى‏كنم.
16-   سوره الواقعه: سوره پنجاه و ششم قرآن كريم.

حضرت است. و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: هر كه مشتاق بهشت و وصف آن باشد سوره اذا وقعت(را بخواند، و هر كه خواهد وصف جهنم را ملاحظه نمايد سوره الم سجده را بخواند.
و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره واقعه را در هر شب پيش از آن كه بخوابد بخواند، در قيامت روى او مانند ماه شب چهارده نورانى باشد.
و به سند معتبر از اسماعيل بن عبدالخالق(منقول است كه: حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: پدرم بعد از نماز خفتن دو ركعت نماز نشسته مى‏كردند و در آن دو ركعت صد آيه مى‏خواندند و مى‏فرمودند كه: هر كه اين دو ركعت را بكند و صد آيه در اين دو ركعت بخواند او را در آن شب از غافلان ننويسند. و اسماعيل گفت: حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه در اين دو ركعت وُتَيره( 3سوره اذا وقعت و قل هو الله احد()مى‏خواندند.
سوره الحديد و سوره المجادله(5): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره حديد و مجادله را در نماز فريضه بخواند و مداومت نمايد خدا او را عذاب نكند، و در خودش و اهلش بدحالى و احتياج نبيند.
سوره الحشر(6): از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه سوره حشر را بخواند جميع خلق خدا از بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و حُجُب(7و آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه و هوا و باد و مرغان و درختان و كوهها و آفتاب و ماه و ملائكه همه بر او صلوات(فرستند و از براى او استغفار كنند، و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد با شهادت مرده باشد.
سوره الممتحنه(9): از حضرت على بن الحسين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره مُمتَحنه را در نمازهاى واجب و سنت بخواند خدا دل او را به ايمان امتحان نمايد، و ديده‏اش را نور بدهد، و خود و فرزندانش به ديوانگى و فقر مبتلا نشوند.
سوره الصف(10): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره صف در نمازهاى واجب و سنت، خدا او را در صف ملائكه و انبيا جاى دهد.
سوره الجمعه(11و سوره المنافقين(12): از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: واجب و لازم است بر هر كه از شيعه ما باشد كه در نماز شام و خفتن شب جمعه، سوره جمعه و سبح اسم ربك الأعلى(13)بخواند، و در نماز ظهر سوره جمعه و منافقين بخواند. چون چنين كند چنان باشد كه به عمل حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله عمل نموده باشد، و ثواب او نزد خدا بهشت باشد.
سوره التغابن(14): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره تغابن را در نماز واجبى بخواند آن سوره در روز قيامت شفيع او باشد، و گواه عادلى باشد كه شهادت دهد براى او نزد كسى كه شهادت او را قبول فرمايد، و از او جدا نشود تا او را داخل بهشت گرداند.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره‏هاى مُسَبِحات(15را همه(16 )، پيش از خواب بخواند نميرد تا حضرت قائم آل محمد عليهم‏السلام را ادراك نمايد، و اگر بميرد او را در جوار حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله جا دهند.
 

1-   سوره اذا وقعت: نام ديگر سوره واقعه (56) كه با همين كلمات آغاز مى‏شود.
2-   اسماعيل بن عبدالخالق : اسماعيل بن عبدالخالق الاسدى الكوفى از اصحاب امامان سجاد (ع)، باقر (ع) و صادق (ع) و از راويان شاخص، فقيه، موثق و مورد اعتماد آنان.
3-   وتيره: دو ركعت نماز مستحب كه به صورت نشسته بعد از نماز عشا خوانده مى‏شود.
4-   مقصود سوره اخلاص (112) است كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
5-   سوره الحديد و سوره المجادله: سوره‏هاى پنجاه و هفتم و پنجاه و هشتم قرآن كريم.
6-   سوره الحشر: سوره پنجاه و نهم قرآن كريم.
7-   حجب: جمع حجاب - چيزهايى كه ميان انسان و خدا فاصله يا واسطه‏اند.
8-   صلوات: جمع صلوه - درودها - تحيتها - رحمتها.
9-   سوره الممتحنه: سوره شصتم قرآن كريم.
10-   سوره الصف: سوره شصت و يكم قرآن كريم.
11-   سوره الجمعه: سوره شصت و يكم قرآن كريم.
12-   سوره المنافقين: سوره منافقون كه سوره شصت و سوم قرآن كريم است.
13-   مقصود سوره اعلى (87) است كه به اين آيه آغاز مى‏شود.
14-   سوره التغابن: سوره شصت و چهارم قرآن كريم.
15-   مسبحات: سوره‏هايى كه با سبح، سبح يا يسبح آغاز مى‏گردند و عبارت‏اند از: حديد (57)، حشر (59)، صف (61)، جمعه (62)، تغابن (64)، اعلى (87).
16-   يعنى همه سوره‏هاى مسبحات را.

سوره الطلاق و سوره التحريم(1): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره طلاق و تحريم را در نماز واجبى بخواند خدا او را در قيامت پناه دهد از خوف و اندوه، و از آتش جهنم عافيت يابد. و او را داخل بهشت گرداند به سبب تلاوت كردن و محافظت نمودن حرمت اين دو سوره. زيرا كه اين دو سوره از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله‏اند().
سوره الملك(): از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره تبارك الذى بيده الملك(4را در شب در نماز واجب پيش از خواب بخواند، پيوسته در امان الهى باشد تا صبح شود، و در روز قيامت در امان الهى باشد تا داخل بهشت شود.
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: سوره ملك مانعه(5است كه از عذاب قبر منع مى‏كند. و نامش در تورات سوره الملك است. و هر كه در شب بخواند بسيار عبادت و تلاوت كرده و نيكو كرده است، و در آن شب او را از غافلان ننويسند. و به درستى كه من در نماز وتيره بعد از نماز خفتن نشسته مى‏خوانم، و پدرم در روز و شب هر دو مى‏خواند. و هر كه اين سوره را بخواند چون نكير و منكر به قبر او درآيند چون از جانب پاهايش بيايند پاهايش به ايشان گويند كه: شما را از جانب ما راهى نيست، زيرا كه اين بنده هر شب و روز بر ما مى‏ايستاد و سوره ملك را مى‏خواند. و چون از جانب شكمش بيايند شكمش به ايشان خطاب نمايد كه: شما را از جانب من راهى نيست؛ به درستى كه اين بنده در من جا داده بود سوره ملك را. و چون از جانب زبانش بيايند به ايشان گويد كه: شما را از جانب من راهى نيست، زيرا كه اين بنده هر شب و روز سوره ملك را تلاوت مى‏نمود و بر من جارى مى‏ساخت.
سوره ن والقلم(6): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره ن والقلم را در فريضه‏اى يا نافله‏اى بخواند خدا او را ايمن گرداند از اين كه هرگز به فقر مبتلا شود، و چون بميرد او را از فشارش قبر نجات دهد.
سوره الحاقه(7): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: بسيار بخوانيد سوره حاقه را. به درستى كه خواندن آن در فرايض و نوافل از ايمان به خدا و رسول است زيرا كه اين سوره در واقعه حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه و معاويه عليه‏اللعنه نازل شده است(8). و هر كه اين سوره را بخواند ايمان از او برطرف نشود تا هنگام مردن.
سوره المعارج(9): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: بسيار بخوانيد سوره سأل سائل(10را، كه هر كه اين سوره را بسيار بخواند حق تعالى در قيامت از هيچ گناه او سؤال ننمايد، و او را در بهشت با رسول خدا صلى‏الله عليه و آله ساكن گرداند.
سوره نوح(11): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه ايمان به خدا و به خواندن قرآن دارد بايد كه خواندن سوره نوح را ترك ننمايد. به درستى كه هر بنده‏اى كه اين سوره را از براى خدا در نماز واجبى يا سنتى بخواند خدا او را در مساكن نيكوكاران ساكن گرداند، و سه بهشت ديگر او را كرامت فرمايد، و دويست حوريه و چهار هزار زن به او تزويج فرمايد.
سوره الجن(12): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره جن را بسيار بخواند، در دنيا از چشم جنيان و دميدنها و سحر و مكر ايشان محفوظ باشد، و در بهشت از رفقاى حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله باشد.
سوره المزمل(13): از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره مزمل را در نماز خفتن يا در نماز شب بخواند، شب و روز و آن سوره هر سه شاهد و گواه او باشند در قيامت، و خدا او را با زندگانى نيكو زنده دارد و به مردن نيكو بميراند.
 

1-   سوره الطلاق و سوره التحريم: سوره‏هاى شصت و پنجم و شصت و ششم قرآن كريم.
2-   سوره‏هايى كه از تعلق آنها به پيامبر يا يكى از امامان سخن به ميان آمده است، سوره‏هايى‏اند كه در ارتباط با ماجرايى مربوط به آنها نازل شده‏اند، يا مصداق يا مصداق كاملى از همه سوره يا آياتى از آن ايشان‏اند.
3-   سوره الملك: سوره شصت و هفتم قرآن كريم.
4-   مقصود سوره ملك (67) است كه با اين كلمات آغاز مى‏گردد.
5-   مانعه: مؤنث مانع - منع كننده - بازدارنده.
6-   سوره ن والقلم: سوره قلم كه سوره شصت و هشتم قرآن كريم است و آغاز آن چنين است.
7-   سوره الحاقه: سوره شصت و نهم قرآن كريم.
8-   يعنى در اين سوره مصداق كسى كه از او ستايش شده امير مؤمنان على (ع) و هواداران اوست و مصدق آن كه نكوهش از وى آمده معاويه است و هوادارانش.
9-   سوره المعارج: سوره هفتادم قرآن كريم.
10-   سوره سأل سائل سوره معاج (70) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
11-   سوره نوح: سوره هفتاد و يكم قرآن كريم.
12-   سوره الجن: سوره هفتاد و دوم قرآن كريم.
13-   سوره المزمل: سوره هفتاد و سوم قرآن كريم.

سوره المدثر(1): از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: هر كه در نماز واجب سوره مدثر را بخواند بر خدا لازم است كه او را در جوار حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله جا دهد، و در زندگانى دنيا هرگز شقاوت او را در نيابد.
سوره القيمه(2): از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر سوره لا أقسم(3و به آن عمل نمايد خدا او را با رسول خدا صلى‏الله عليه و آله محشور گرداند در بهترين صورتها، و آن حضرت او را بشارت فرمايد و بر رويش خندد تا از صراط و ميزان او را بگذراند.
سوره الدهر(4): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره هل أتى على الانسان(5را در هر صبح پنجشنبه بخواند خدا به او هشتصد دختر باكره و چهارهزار زن و حورالعين كرامت فرمايد، و با حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله باشد.
و به سند معتبر از على بن عَمر{و(6)} منقول است كه: به خدمت حضرت امام على نقى صلوات‏الله عليه رفتم در روز سه‏شنبه. حضرت فرمود كه: ديروز تو را نديديم. گفتم: نخواستم كه در روز دوشنبه حركت كنم. حضرت فرمود كه: هر كه خواهد خدا او را از شر روز دوشنبه نگاه دارد بايد كه در ركعت اول نماز صبح آن روز سوره هل اتى على الانسان بخواند، چنانچه حق تعالى در آن سوره مى‏فرمايد كهپس خدا ايشان را نگاه داشت از شر آن روز، و به استقبال ايشان فرستاد نَضرت(7و خوشحالى و سرور و شادى را.(8)
و در حديث رجاء بن ضحاك وارد شده است كه: حضرت امام رضا صلوات الله عليه در صبح روز دوشنبه و پنجشنبه در ركعت اول، سوره هل أتى على الانسان مى‏خواندند و در ركعت دويم سوره هل أتيك حديث الغاشيه(9).
سوره المرسلات و سوره النبأ و سوره النازعات(10): از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره والمرسلات(11را بخواند حق تعالى ميان او و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله آشنايى بيندازد. و هر كه هر روز سوره عم يتسائلون(12را بخواند از دنيا نرود تا توفيق زيارت كعبه بيابد. و هر كه سوره نازعات را بخواند نميرد مگر سيراب، و مبعوث نشود مگر سيراب، و داخل بهشت نشود مگر سيراب.
سوره عبس(13و سوره كورت(14): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره عبس و تولى(15و سوره اذا الشمس كورت(16را بخواند در حفظ الهى باشد از خيانت، و در سايه كرامت و مرحمت الهى باشد تا زنده باشد.
سوره الانفطار و سوره المطففين و سوره الانشقاق(17): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره اذا السماء انفطرت(18و سوره اذا السماء انشقت(19 را در فريضه و نافله بسيار بخواند خدا هيچ حاجت او را رد ننمايد، و او را هيچ مانعى از خدا دور نگرداند در آخرت، و پيوسته او نظر به كرامتهاى الهى نمايد، و خدا نظر رحمت به او بدارد تا از حساب خلايق فارغ شود.
و به سند ديگر از آن حضرت منقول است كه: هر كه در نماز واجب سوره ويل للمطففين(20بسيار بخواند حق تعالى در قيامت برات ايمنى از آتش جهنم به او كرامت فرمايد و او را بى‏حساب به بهشت برد.
سوره البروج(21 ): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره والسماء ذات البروج(22را در فرايض بخواند، چون سوره پيغمبران است، حق تعالى او را در قيامت با پيغمبران و مرسلان و صالحان محشور گرداند، و با ايشان او را باز دارد.
 

1-   سوره المدثر: سوره هفتاد و چهارم قرآن كريم.
2-   سوره القيمه: سوره هفتاد و پنجم قرآن كريم.
3-   سوره لا أقسم: سوره قيامه (75) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
4-   سوره الدهر: نام ديگر سوره انسان كه سوره هفتاد و ششم قرآن كريم است.
5-   سوره هل أتى على الانسان: سوره دهر كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
6-   على بن عمرو: على بن عمرو العطار القزوينى از اصحاب امامان هادى (ع) و عسكرى (ع) و مورد اعتماد، احترام و علاقه آنان. او حاجب امام حسن عسكرى (ع) (سمتى شبيه مسئول دفتر به تعبير امروزين) بود.
7-   نضرت: شادابى و خرمى - تازه‏رويى.
8-   آيه 11 سوره انسان (76).
9-   سوره هل أتيك حديث الغاشيه: سوره غاشيه (88) كه با اين آيه آغاز مى‏شود
10-   سوره المرسلات و سوره النبأ و سوره النازعات: سوره‏هاى هفتاد و هفتم، هفتاد و هشتم و هفتاد و نهم قرآن كريم.
11-   سوره والمرسلات: سوره مرسلات (77) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
12-   سوره عم يتسائلون: سوره نبأ (78) كه با اين آيه آغاز مى‏شود
13-   سوره عبس: سوره هشتادم قرآن كريم.
14-   سوره كورت: نام ديگر سوره تكوير كه سوره هشتاد و يكم قرآن كريم است
15-   سوره عبس و تولى: سوره عبس (80) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
16-   سوره اذا الشمس كورت: سوره تكوير (81) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
17-   سوره الانفطار و سوره المطففين و سوره الانشقاق: سوره‏هاى هشتاد و دوم، هشتاد و سوم و هشتاد و چهارم قرآن كريم.
18-   سوره اذا السماء انفطرت : سوره انفطار (82) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
19-   سوره اذا السماء انشقت: سوره انشقاق (84) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
20-   سوره ويل للمطففين: سوره مطففين (83) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
21-   سوره البروج: سوره هشتاد و پنجم قرآن كريم.
22-   سوره ولسماء ذات البروج: سوره بروج 85 كه با اين آيه آغاز مى‏شود.

سوره الطارق(): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره والسماء والطارق( 2را در فرايض بخواند او را در قيامت نزد خدا قدر و منزلت عظيم بوده باشد، و از رفقاى پيغمبران باشد در بهشت.
سوره الأعلى( 3): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره سبح اسم ربك الأعلى(را در فريضه يا نافله بخواند در روز قيامت به او گويند كه از هر در از درهاى بهشت كه مى‏خواهى داخل شو.
سوره الغاشيه( 5): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره هل أتيك حديث الغاشيه( 6در نماز واجب يا سنت، خدا او را فرو گيرد به رحمت خود در دنيا و آخرت، و در روز قيامت براى ايمنى از عذاب جهنم به او كرامت فرمايد.
سوره الفجر(): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: بخوانيد سوره فجر را در نمازهاى فريضه و نافله كه آن سوره حضرت امام حسين صلوات‏الله عليه است. و هر كه اين سوره را بخواند، در بهشت در جوار آن حضرت باشد.
سوره البلد(8): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره لا أقسم بهذا البلد(را در نماز واجب بخواند، در دنيا از جمله صالحان معروف شود، و در آخرت معروف گردد كه او را منزلت عظيم نزد حق تعالى هست، و در قيامت از رفقاى پيغمبران و شهيدان و صالحان باشد.
سوره الشمس و سوره الليل و سوره الضحى(10و سوره ألم نشرح(11): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه بسيار بخواند در روزى يا در شبى سوره والشمس و ضحيها(12 و سوره والليل اذا يغشى(13 و سوره والضحى(14 و ألم نشرح را، هر چيز كه نزد او حاضر باشد در قيامت براى او شهادت بدهند، حتى مو و پوست و گوشت و خون و عروق(15و عصبها و استخوانها و جميع اعضاى او، و حق تعالى بفرمايد كه: من شهادت شما را قبول كردم از براى بنده خود. اى ملائكه ببريد او را به بهشت، و هر جا كه او اختيار نمايد به او اعطا كنيد. گوارا باد فضل و رحمت من از براى بنده من.
سوره التين(16 ): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره والتين(17 را در فرايض و نوافل خود بخواند، عطا فرمايند از بهشت به او هر جا كه بپسندد.
سوره العلق(18): از حضرت صادق عليه‏السلام مروى است كه: هر كه در روز يا در شب سوره اقرأ باسم ربك(19را بخواند و در آن روز يا در آن شب بميرد چنان باشد كه شهيد مرده باشد، و خدا او را با شهيدان محشور گرداند، و چنان باشد كه در راه خدا در ميان لشكر رسول خدا صلى‏الله عليه و آله جهاد كرده باشد.
سوره القدر(20): به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره انا أنزلناه فى ليله القدر(21را بلند بخواند چنان باشد كه شمشير كشيده باشد و در راه خدا جهاد كند، و اگر آهسته بخواند چنان باشد كه در راه خدا شهيد شده باشد و در خون خود دست و پا زند. و هر كه ده بار بخواند خدا هزار گناه از گناهان او را محو نمايد.
 

1-   سوره الطارق: سوره هشتاد و ششم قرآن كريم.
2-   سوره والسماء والطارق: سوره طارق (86) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
3-   سوره الأعلى: سوره هشتاد و هفتم قرآن كريم.
4-   سوره سبح اسم ربك الأعلى: سوره اعلى (87) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
5-   سوره الغاشيه: سوره هشتاد و هشتم قرآن كريم.
6-   سوره هل أتيك حديث الغاشيه: سوره غاشيه (88) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
7-   سوره الفجر: سوره هشتاد و نهم قرآن كريم.
8-   سوره البلد: سوره نودم قرآن كريم.
9-   سوره لا أقسم بهذا البلد: سوره بلد (90) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
10-   سوره الشمس و سوره الليل و سوره الضحى: سوره‏هاى نود و يكم، نود و دوم و نود و سوم قرآن كريم.
11-   سوره ألم نشرح: سوره شرح يا انشراح كه سوره نود و چهارم قرآن كريم است.
12-   سوره والشمس و ضحيها: سوره ضحى (93) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
13-   سوره والليل اذا يغشى: سوره ليل (92) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
14-   سوره والضحى: سوره ضحى (93) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
15-   عروق: جمع عرق - رگها.
16-   سوره التين: سوره نود و پنجم قرآن كريم.
17-   سوره والتين: سوره تين (95) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
18-   سوره العلق: سوره نود و ششم قرآن كريم.
19-   سوره اقرأ باسم ربك: سوره علق (96) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
20-   سوره القدر: سوره نود و هفتم قرآن كريم.
21-   سوره انا أنزلناه فى ليله القدر: سوره قدر (97) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.

و به روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه: هر كه سوره انا انزلناه را در نماز فريضه‏اى بخواند منادى از جانب حق تعالى او را ندا فرمايد كه: خدا گناهان گذشته تو را آمرزيد؛ عمل را از سر گير.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه پيش از طلوع آفتاب قل هو الله احد و انا انزلناه را بخواند، در آن روز به گناهى مبتلا نشود هرچند سعى نمايد شيطان.
و به سند معتبر از حضرت امام موسى كاظم صلوات‏الله عليه منقول است كه: به درستى كه حق تعالى را در روز جمعه هزار نفحه(1)1 و نسيم از رحمت خود هست. هر بنده را آنچه خواهد از آن عطا مى‏فرمايد. پس هر كه سوره انا انزلناه فى ليله القدر را بعد از عصر روز جمعه صد مرتبه بخواند حق تعالى آن هزار نفحه رحمت را و مثل آن را به او عطا فرمايد.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: چون ماه مبارك رمضان درآيد در هر شب هزار مرتبه سوره انا انزلناه را بخوان، و چون شب بيست و سيم شود دل خود را محكم بدار و گوشهاى خود را بگشا از براى شنيدن عجايب از آنچه خواهى ديد.
و به سندهاى معتبر از آن حضرت منقول است كه: اگر كسى در شب بيست و سيم ماه مبارك رمضان سوره انا انزلناه فى ليله القدر را هزار مرتبه بخواند، چون صبح كند، يقين او شديد و محكم شده باشد به اعتراف نمودن به چيزى چند كه مخصوص ماست از غرايب فضايل. و نيست اين مگر به سبب چيزى كه در خواب مشاهده نمايد.
و به سند ديگر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه جامه نوى ببُرد و سوره انا انزلناه را سى و شش مرتبه بخواند و در هر مرتبه چون برسد به تنزل الملائكه، اندكى آب بردارد و بر جامه بپاشد پاشيدن سهلى(2)، پس دو ركعت نماز در آن جامه بكند و دعا كند و در دعا بگويدالحمد لله الذى رزقنى ما أتجمل به فى الناس و أوارى به عورتى و أصلى فيه لربى(3و حمد الهى بكند، پيوسته در فراخى نعمت باشد تا آن جامه كهنه شود.
و به سند معتبر منقول است كه: چون حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه جامه نوى مى‏پوشيدند قدحى از آب مى‏طلبيدند و ده مرتبه سوره انا انزلناه فى ليله القدر و ده مرتبه سوره قل هو الله احد، و ده مرتبه سوره قل يا ايها الكافرون بر آن ظرف مى‏خواندند، بعد از آن آب را بر جامه مى‏پاشيدند و مى‏فرمودند كه: هر كه پيش از پوشيدن جامه چنين كند پيوسته در فراخى عيش باشد مادام كه تارى از آن جامه باقى باشد.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: چون حق تعالى جامه نوى به كسى عطا فرمايد بايد كه وضو بسازد و دو ركعت نماز بگزارد، و در هر ركعتى سوره حمد و آيه‏الكرسى و قل هو الله احد و انا انزلناه فى ليله القدر بخواند. بعد از آن حمد كند خداوندى را كه عورت او را به جامه پوشيده و او را در ميان مردم زينت بخشيده، و كلمه لا حول و لا قوه الا بالله(4بسيار بگويد. و كسى كه چنين كند در آن جامه معصيت خدا نكند، و به عدد هر تارى كه در آن جامه باشد خدا ملكى موكل گرداند كه تقديس خدا كند و از براى او استغفار نمايد و بر او دعا و ترحم كند(5).
و در روايت ديگر وارد شده است كه: هر كه قدحى برگيرد و آبى در آن قدح بريزد و سى و پنج مرتبه سوره انا انزلناه را بر آن قدح بخواند و آب را بر جامه خود بپاشد، پيوسته در وسعت باشد تا آن جامه كهنه شود.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: از براى عَوذه(6از بلاها سبوى(تازه مى‏گيرى و از آب پر مى‏كنى و سى مرتبه سوره انا انزلناه فى ليله القدر را بر آن سبو مى‏خوانى. پس آن سبو را مى‏آويزى و از آن آب مى‏خورى و وضو مى‏سازى. و پيش از آن كه آبش تمام شود ديگر(8آب بر رويش مى‏ريزى.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه: هشت دختر مرا به هم رسيده و روى پسر تا حال نديده‏ام. دعا فرما كه خدا مرا پسرى كرامت فرمايد. حضرت فرمود كه: چون مى‏نشينى كه مشغول جماع شوى دست راست خود را بر طرف راست ناف زن بگذار و هفت مرتبه سوره انا انزلناه بخوان و بعد از آن مشغول شو. و چون حمل ظاهر شود در شب هر وقت كه از پهلو به پهلو گردى باز دست بر جانب راست نافش بگذار و هفت مرتبه آن سوره را بخوان. آن شخص گفت كه: چنين كردم، هفت پسر از پى يكديگر خدا مرا روزى كرد.
 

1-   نفحه: دميدن رحمت - عطيه و بخشش.
2-   سهل: كم - اندك.
3-   ترجمه: سپاس و ستايش خداوندى را كه روزيم كرد آنچه با آن در ميان مردم، زيبايى، زينت و آراستگى يابم و با آن آنچه از تن خود بايد پوشيد بپوشانم و در آن پروردگارم را نيايش كنم.
4-   لا حول و لا قوه الا بالله: هيچ جنبش و نيرويى جز از سوى خداوند نيست.
5-   ترحم كردن: رحمت فرستادن - طلب رحمت كردن.
6-   عوذه: در پناه بودن - محفوظ ماندن.
7-   سبو: كوزه سفالى - كوزه دسته‏دار.
8-   ديگر: دوباره.

و به سند معتبر منقول است از ابى‏عمرو(كه گفت: بسيار حالم پريشان شد از فقر و احتياج. به خدمت حضرت امام محمد تقى صلوات‏الله عليه نوشتم حال خود را. حضرت فرمود كه: مداومت كن بر قرائت سوره انا أرسلنا نوحا الى قومه(2). من يك سال خواندم و اثرى نديدم. بار ديگر به خدمت حضرت نوشتم حال خود را و عرض كردم كه: از خواندن آن سوره نفعى به من نرسيد. حضرت به من نوشتند كه: آن را كه يك سال خوانده‏اى كافى است.
الحال سوره انا انزلناه را بخوان. من چنين كردم. بعد از اندك وقتى ابن ابى‏داوود(3)(قرضم را ادا كرد و وظيفه‏اى(براى من و عيالم مقرر كرد، و مرا وكيل(كرد و به بصره فرستاد و پانصد درهم برايم مقررى قرار داد. من از بصره نامه‏اى نوشتم به خدمت حضرت امام على نقى صلوات‏الله عليه و به على بن مَهزيار(دادم و فرستادم. و در آن نامه نوشتم كه: به پدرت حال خود را عرض نمودم و به من چنين نوشتند و عمل كردم و حالم خوب شده است.
مى‏خواهم بفرمايى كه آيا اكتفا كنم در خواندن سوره انا انزلنا به خواندن در نمازهاى واجب و سنت، يا در غير نماز هم مى‏بايد خواند؟ و اندازه‏اش را بفرمايى كه چه مقدار مى‏بايد خواند. حضرت نوشتند كه: هيچ سوره‏اى از قرآن را ترك مكن نه كوچك و نه بزرگ، و از خواندن انا انزلنا در شبانه‏روزى صد مرتبه كافى است.
و به سند معتبر از حضرت امام موسى كاظم صلوات‏الله عليه منقول است كه بعد از نماز عصر ده مرتبه سوره انا انزلنا بخواند، مثل اعمال جميع خلايق از ثواب به او كرامت فرمايند.
و به سند معتبر منقول است كه: حضرت امام محمد تقى صلوات‏الله عليه چون در ماه تازه‏اى داخل مى‏شدند، در روز اول ماه دو ركعت نماز مى‏كردند و در ركعت اول بعد از حمد سى مرتبه قل هو الله احد، و در ركعت دويم بعد از حمد سى مرتبه انا انزلناه فى ليله القدر مى‏خواندند و بعد از نماز به آنچه ميسر بود تصدق مى‏نمودند و سلامتى آن ماه را به اين عمل مى‏خريدند.
و به سند معتبر منقول است كه ابوعلى بن راشد(به خدمت حضرت امام على نقى صلوات‏الله عليه عرض نمود كه: شما به محمد بن الفرج( 9نوشته بوديد كه: بهترين سوره‏ها كه در نماز واجب خوانند انا انزلناه وقل هو الله احد است. و بر من دشوار است اين دو سوره را در نماز بخوانم. حضرت فرمود كه: بر تو گران نباشد، كه والله كه فضيلت در اين دو سوره است.
و به سند صحيح منقول است كه: حميرى به خدمت حضرت صاحب‏الامر صلوات‏الله عليه نوشت كه: از آباى شما به ما رسيده است حديثى كهعجب دارم از كسى كه انا انزلناه در نمازش نمى‏خواند چگونه نمازش مقبول مى‏شود و روايت ديگر رسيده است كهنمازى كه در آن قل هو الله احد نخوانند مُزَكى(10 و مقبول نيستو روايت ديگر رسيده است كههر كه در نمازهاى واجبش سوره همزه(11را بخواند خير دنيا به او مى‏دهند.پس آيا جايز است كه همزه را بخواند و آن دو سوره را ترك نمايد؟ حضرت در جواب نوشتند كه: ثواب اين سوره‏ها كه به شما رسيده است حق است. و اگر سوره‏اى را كه ثوابى در آن سوره به شما رسيده باشد ترك كنيد و قل هو الله احد و انا انزلنا بخوانيد از براى فضيلت اين دو سوره، ثواب اين دو سوره را مى‏يابيد با ثواب آن سوره‏اى كه ترك كرده‏ايد. و اگر غير اين دو سوره را بخوانيد هم جايز است و نماز شما تمام و كامل است، وليكن ترك افضل(12 كرده خواهيد بود.
 

1-   ابوعمرو: احمد بن الفضل ابوعمرو الحَذاء از اصحاب امامان جواد (ع) و هادى (ع).
2-   سوره انا أرسلنا نوحا...: سوره نوح (71) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
3-   ابن ابى‏داوود درست است. اشتباه نسخه‏هاى مأخذ مجلسى است.
4-   ابن ابى‏داوود: درست آن ابن ابى‏دواد (بر وزن مراد) است. وى در زمان مأمون، معتصم، واثق و متوكل (خلفاى عباسى) در بغداد مرجع بود و منصب قضاوت داشت. در سال 240 - ق درگذشت.
5-   وظيفه: مقررى.
6-   وكيل: نماينده.
7-   على بن مهزيار: على بن مهزيار اهوازى از اصحاب فقيه و جليل‏القدر امامان رضا (ع)، جواد (ع) و هادى (ع) و از راويان موثق احاديث آنان. وى داراى منزلتى عظيم نزد آن امامان بود.
8-   ابوعلى بن راشد: از اصحاب امام هادى (ع) و امام عسكرى (ع) و از نمايندگان امام عسكرى (ع) در بغداد، مداين و شهرهاى آن مناطق. وى از راويان موثق احاديث اين دو امام است.
9-   محمد بن الفرج: محمد بن الفرج الرخجى از اصحاب امامان رضا (ع)، جواد (ع)، و هادى (ع)، و از راويان موثق احاديث آنان.
10-   مزكى: پاك شده - پاكيزه شده.
11-   سوره همزه: سوره 104 قرآن كريم.
12-   ترك افضل: ترك چيزى كه بهتر و برتر است.

سوره البينه(1): از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره لم يكن(2را بخواند از شرك بيزار گردد، و دين پيغمبر صلى‏الله عليه و آله براى او كامل شود، و در قيامت داخل مؤمنان كامل مبعوث شود، و خدا او را حساب نمايد حساب آسان.
سوره الزلزله(3): به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: ملال به هم مرسانيد از خواندن سوره اذا زلزلت الأرض زلزالها(4). به درستى كه هر كه در نمازهاى نافله اين سوره را بسيار بخواند هرگز خدا او را به زلزله و به صاعقه و به آفتهاى عظيم دنيا مبتلا نگرداند، و او را به اين آفتها نميراند، و در وقت جان كندن ملك بزرگوارى از جانب پروردگارش به نزد او بيايد و بر بالاى سرش بنشيند، و به ملك موت از جانب حق تعالى بگويد كه: به رفق و مدارا سر كن با دوست خدا كه خدا را به خواندن سوره اذا زلزلت بسيار ياد مى‏كرد. و آن سوره نيز اين سفارش به ملك موت كند. پس ملك موت گويد كه: حق تعالى مرا چنين امر فرموده است كه سخن او را بشنوم، و اطاعت او بكنم، و تا مرا امر نكند قبض روحش ننمايم. پس ملك موت نزد او باشد تا پرده از پيش ديده آن مؤمن برگيرند و جاى خود را در بهشت ببيند، و بعد از ديدن، او را امر نمايد كهقبض روحم بكنپس ملك موت در نهايت ملايمت و آسانى قبض روح او بكند، هفتاد هزار ملك روح او را مشايعت كنند و به زودى به بهشت رسانند.
و به سند معتبر از حضرت امام رضا عليه‏السلام منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: هر كه چهار مرتبه اذا زلزلت بخواند چنان است كه تمام قرآن را خوانده است.
سوره العاديات(5): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره والعاديات(6)، با حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه محشور شود، و در بهشت از رفقاى آن حضرت باشد.
سوره القارعه(7): از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه مروى است كه: هر كه سوره قارعه را بسيار تلاوت نمايد خدا او را از فتنه دجال در دنيا، و از حرارت جهنم در آخرت امان بخشد.
سوره التكاثر(8): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره ألهيكم التكاثر(9را در نماز واجب بخواند حق تعالى ثواب صد شهيد براى او بنويسد، و هر كه در نافله بخواند خدا ثواب پنجاه شهيد براى او بنويسد، و در نماز واجبش چهل صف از ملائكه با او نماز كنند.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: هر كه سوره ألهيكم التكاثر را در وقت خواب بخواند خدا او را از عذاب قبر نگاه دارد.
سوره العصر(10): از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه سوره والعصر را در نمازهاى نافله بخواند خدا او را در روز قيامت با روى نورانى و دندان خندان و چشم روشن و خوشحال مبعوث گرداند تا او را داخل بهشت گرداند.
سوره الهمزه(11): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره ويل لكل همزه(12 را در نمازهاى فريضه بخواند خدا فقر را از دور كند، و روزى او را فراخ گرداند، و او را به مرگ بد نميراند.
سوره الفيل(13و لايلاف(14): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه در نمازهاى واجب سوره ألم تركيف(15را بخواند براى او شهادت دهند در قيامت هر دشت و كوهى و كلوخى كه او از جمله نمازگزارندگان بوده است، و حق تعالى ندا فرمايد كه: راست گفتيد؛ شهادت شما را قبول كردم. اى ملائكه او را بى‏حساب داخل بهشت كنيد كه من او را و عمل او را دوست مى‏دارم.
و ايضا از آن حضرت منقول است كه: هر كه سوره لايلاف را بسيار تلاوت نمايد، چون مبعوث شود، بر اسبى از اسبان بهشت سوار شود تا بر سر مائده نور بنشيند.
 

1-   سوره البينه: سوره نود و هشتم قرآن كريم.
2-   سوره لم يكن: سوره بينه (98) كه با اين كلمه آغاز مى‏گردد.
3-   سوره الزلزله: سوره نود و نهم قرآن كريم.
4-   سوره اذا زلزلت الأرض زلزالها: سوره زلزله (99).
5-   سوره العاديات: سوره صدم قرآن كريم.
6-   سوره والعاديات: سوره عاديات (100) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
7-   سوره القارعه : سوره صد و يكم قرآن كريم.
8-   سوره التكاثر: سوره صد و دوم قرآن كريم.
9-   سوره ألهيكم التكاثر: سوره تكاثر (102) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
10-   سوره العصر: سوره صد و سوم قرآن كريم.
11-   سوره الهمزه: سوره صد و چهارم قرآن كريم.
12-   سوره ويل لكل همزه: سوره همزه (104) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
13-   سوره الفيل: سوره صد و پنجم قرآن كريم.
14-   {سوره} لايلاف: سوره قريش كه سوره صد و ششم قرآن كريم است و با اين كلمات آغاز مى‏شود.
15-   سوره ألم تركيف: سوره فيل (105) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.

بدان كه مشهور ميان علما آن است كه يكى از اين دو سوره را به تنهايى در نماز واجب نمى‏توان خواند، بلكه اگر خوانند، با هم مى‏بايد خواند، و همچنين است حكم والضحى و الم نشرح.
سوره الماعون(1): از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره أرأيت الذى يكذب بالدين(2را در نمازهاى فريضه و نافله بخواند از جماعتى باشد كه خدا نماز و روزه ايشان را قبول فرموده است، و او را در قيامت به اعمال دنيا حساب نكند.
سوره الكوثر(3): از حضرت جعفر بن محمد صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره انا أعطيناك الكوثر(4را در نمازهاى فريضه و نافله بسيار بخواند خدا در قيامت او را از حوض كوثر آب دهد، و او را در زير درخت طوبى در جوار حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله جا دهد.
سوره الجحد(5): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره قل يا أيها الكافرون(و قل هو الله احد را در نماز فريضه‏اى بخواند، خدا او را و پدر و مادرش را و فرزندان پدر و مادرش را بيامرزد، و اگر شقى باشد نام او را از ديوان اشقيا محو نمايد و در ديوان سُعَدا بنويسد، و او را در زندگانى دنيا سعادتمند بدارد، و او را شهيد بميراند و شهيد مبعوث گرداند.
و به سند صحيح از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: پدرم مى‏فرمود كهقل هو الله احد ثلث قرآن است و قل يا ايها الكافرون ربع قرآن.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: هر كه وقتى كه به رختخواب رود قل يا ايها الكافرون و قل هو الله احد بخواند حق تعالى بيزارى از شرك از براى او بنويسد.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله در سفرى نماز كردند و ما به آن حضرت اقتدا كرديم. در ركعت اول قل يا ايها الكافرون خواندند و در ركعت دويمقل هو الله احد. و چون فارغ شدند فرمودند كه: از براى شما ثلث قرآن و ربع قرآن را خواندم.
و به سند صحيح از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: ترك مكن خواندن قل هو الله احد و قل يا ايها الكافرون را در هفت نماز: در نافله صبح، و دو ركعت اول نافله پيشين، و دو ركعت اول نافله شام، و دو ركعت اول نماز شب، و نماز احرام، و نماز صبح اگر هوا بسيار روشن شده باشد و سوره طولانى نتوان خواند، و نماز طواف.
و در روايت ديگر وارد شده است كه: در اين نمازها همه در ركعت اول قل هو الله احد مى‏خواند مگر در نافله صبح كه در ركعت اول قل يا ايها الكافرون مى‏خواند.
سوره النصر(7): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره اذا جاء نصرالله و الفتح(را در نماز فريضه‏اى يا نافله‏اى بخواند خدا او را بر جميع دشمنان نصرت دهد، و چون از قبر بيرون آيد با او نامه‏اى باشد گويا، و در آن نامه امان از صراط و از آتش جهنم و صداى جهنم بوده باشد، و بر هر چيز كه بگذرد او را بشارت به نيكى دهند تا داخل بهشت شود، و از براى او در دنيا از اسباب خير آن قدر حق تعالى بگشايد كه به خاطرش خطور نكرده باشد و آرزوى آن نداشته باشد.
سوره تبت(9): از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: چون سوره تبت يدا أبى لهب(10 را بخوانيد لعن و نفرين كنيد بر ابولهب كه او از جمله تكذيب‏كنندگان بود و تكذيب پيغمبر و آنچه آورده است مى‏نمود.
سوره التوحيد(11): به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه سوره قل هو الله احد(12را يك مرتبه بخواند حق تعالى بر او بركت فرستد؛ و هر كه دو مرتبه بخواند حق تعالى بر او و بر اهلش بركت فرستد؛ و هر كه سه مرتبه بخواند حق تعالى به او و به اهلش و به همسايگانش بركت دهد؛ و هر كه دوازده مرتبه بخواند خدا در بهشت دوازده قصر از براى او بنا كند، و كاتبان اعمال به يكديگر گويند كهبياييد برويم و به قصرهاى برادر خود نظر كنيم؛ و هر كه صد مرتبه بخواند خداوند عالميان گناهان بيست و پنج سال او را بيامرزد و بغير از خون ناحق و مال مردم؛ و كسى كه چهارصد مرتبه
 

1-   سوره الماعون: سوره صد و هفتم قرآن كريم.
2-   سوره أرأيت الذى يكذب بالدين: سوره ماعون (107) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
3-   سوره الكوثر: سوره صد و هشتم قرآن كريم.
4-   سوره انا أعطيناك الكوثر: سوره كوثر (108) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
5-   سوره الجحد: سوره كافرون كه سوره صد و نهم قرآن كريم است.
6-   سوره قل يا أيها الكافرون: سوره كافرون (109) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
7-   سوره النصر: سوره صد و دهم قرآن كريم.
8-   سوره اذا جاء نصرالله و الفتح: سوره نصر (110) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
9-   سوره تبت: سوره مسد كه سوره صد و يازدهم قرآن كريم است.
10-   سوره تبت يدا أبى لهب: سوره مسد (111) كه با اين كلمات آغاز مى‏شود.
11-   سوره التوحيد: سوره اخلاص كه سوره صد و دوازدهم قرآن كريم است.
12-   سوره قل هو الله احد: سوره اخلاص (112) كه با اين آيه آغاز مى‏شود.

بخواند خدا او را اجر چهارصد شهيد كرامت فرمايد، از شهيدانى كه اسبانشان را پى كرده باشند(1و خونشان را ريخته باشند؛ و كسى كه هزار مرتبه در يك شبانه روز بخواند نميرد تا جاى خود را در بهشت ببيند، يا ديگرى براى او ببيند.
و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: چون حضرت رسالت پناه صلى‏الله عليه و آله بر سعد بن معاذ نماز كردند فرمودند كه: هفتاد هزار ملك بر او نماز كردند كه جبرئيل در ميان ايشان بود. از جبرئيل پرسيدم كه: به چه عمل مستحق اين شده بود كه شما بر او نماز كنيد؟ گفت كه: به سبب اين كه قل هو الله احد مى‏خواند ايستاده و نشسته و سواره و پياده و در رفتن و برگشتن.
و به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هر كه صد مرتبه قل هو الله احد را در وقت خواب بخواند خدا گناه پنجاه ساله او را بيامرزد.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه فرمود كه: خود را حفظ كن از شر مردم به خواندن سوره قل هو الله احد. رو به جانب راست خود كن و بخوان، و به جانب چپ رو كن و بخوان، و به جانب راه خود رو كن و بخوان، و رو به پشت سر كن و بخوان، و به جانب بالاى سر نظر كن و بخوان، و به جانب پايين نظر كن و بخوان. و اگر خواهى كه نزد حاكم جابرى بروى چون نظرت بر او افتد سه مرتبه بخوان، و هر يك مرتبه كه بخوانى يك انگشت را عقد كن(از دست چپ، و انگشتان را چنين نگاه دار تا از نزد او بيرون آيى.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه يك روز بر او بگذرد و پنج نماز بكند و در آن پنج نماز قل هو الله احد(3نخواند به او خطاب كنند كه: اى بنده خدا تو از نمازگزارندگان نيستى.
و به سند ديگر منقول است از آن حضرت كه: هر كه بر او يك هفته بگذرد و قل هو الله(4در آن هفته بخواند و بميرد، بر دين ابولهب مرده باشد.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه او را مرضى پيش آيد يا شدتى رو دهد و قل هو الله احد از براى رفع آن نخواند او از اهل آتش است.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد بايد كه بعد از نماز واجب، خواندن قل هو الله را ترك ننمايد. به درستى كه هر كه بعد از فريضه، قل هو الله احد بخواند خدا به او خير دنيا و آخرت كرامت فرمايد و گناه او و پدر و مادر او و فرزندان پدر و مادر او را بيامرزد.
و به سند صحيح از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه سوره قل هو الله احد را بعد از نماز صبح يازده مرتبه بخواند در آن روز گناهى بر او لازم نشود هرچند بينى شيطان بر خاك ماليده شود.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: كسى كه به رختخواب رود و يازده مرتبه سوره قل هو الله احد بخواند خدا خانه او و خانه‏هاى همسايگانش را حفظ نمايد.
و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه در وقت خواب قل هو الله احد بخواند حق تعالى پنجاه هزار ملك موكل گرداند كه او را حراست نمايند در آن شب.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: هر كه در وقت خواب سوره قل هو الله را بخواند گناه پنج سال او آمرزيده شود.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه يك مرتبه قل هو الله احد را بخواند چنان باشد كه ثلث قرآن و ثلث تورات و ثلث انجيل و ثلث زبور را خوانده باشد.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: حق تعالى به عوض فدك(5به حضرت فاطمه اطاعت تب را كرامت فرمود كه تب مطيع آن حضرت باشد. پس هر كه حضرت فاطمه و فرزندان او را دوست دارد و تبى به هم رساند و هزار مرتبه سوره قل هو الله احد را بخواند و به حق فاطمه سؤال نمايد 
 

1-   پى كردن اسب: بريدن يا قطع كردن عصب پا يا پاشنه پاى اسب براى اين كه نتواند راه برود و بيفتد (و در نتيجه سوار خود را به زمين بيندازد).
2-   عقد كردن: بستن.
3-   قل هو الله احد: مقصود سوره اخلاص (112) است.
4-   قل هو الله: مقصود سوره اخلاص (112) است.
5-   فدك: دهكده‏اى يهودى نشين و آباد در نزديكى قلعه‏هاى خيبر در نزديكى مدينه. مردم اين دهكده پس از شكست خيبر با پيامبر صلح كردند كه نيمى از اين دهكده براى پيغمبر باشد و آنان در مزرعه‏هاى خود باقى بمانند. چون سربازان مسلمان در فتح اين دهكده شركت نداشتند و به حكم آيه 7 سوره حشر (59)، فدك از آن پيامبر شد و او درآمد اين زمين را به مستمندان بنى‏هاشم مى‏داد و سپس آن را به دخترش فاطمه (س) داد تا پس از وى بنى‏هاشم پشتوانه‏اى مالى براى ترويج دين، دفاع از اسلام و قيام در برابر حكومتهاى ستمگر داشته باشند و براى گذران زندگى خود محتاج همكارى با اين حومتها نشوند يا مشكلات زندگى، فرزندان پيامبر را از رسالت خطير خويش باز ندارد. علت باز پس‏گيرى فدك از فاطمه (س) به وسيله خلفاى اول و دوم، و حساسيت شيعه نسبت به اين امر، به خاطر همين مسائل است.

زوال تب را، به امر الهى زايل مى‏گردد. و از حضرت امام رضا عليه‏السلام منقول است كه: حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: هر كه را صُداعى(1يا غير آن عارض شود و دستهاى خود را بگشايد و سوره فاتحه و قل هو الله احد و قل أعوذ برب الناس(2و قل أعوذ برب الفلق(3بخواند و دست بر روى خود بكشد، آن آزار برطرف شود.
سورتى المعوذتين(4): به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: سبب نزول معوذتين آن بود كه حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله تب به هم رسانيدند. جبرئيل اين دو سوره را آورد و تعويذ آن حضرت گردانيد.
و به سند معتبر از صابر(5منقول است كه: حضرت صادق عليه‏السلام امامت ما كردند در نماز شام، و معوذتين خواندند و بعد از فارغ شدن فرمودند كه: اين دو سوره از قرآن است(6).
و از حضرت امام رضا عليه‏السلام به سند معتبر منقول است كه: هر كه در حد صبا(7و طفوليت تعهد نمايد در هر شبى خواندن قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را هر يك سه مرتبه، و قل هو الله احد را صد مرتبه و اگر نتواند پنجاه مرتبه، حق تعالى از او دور گرداند ديوانگى و مرضهايى را كه عارض اطفال مى‏شود، و استسقا(8و فساد معده و غلبه خون(9را تا سن پيرى، مادام كه تعهد و مداومت بر اين نمايد.
و از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: هر كه در سه ركعت وتر(10معوذتين و قل هو الله احد بخواند، به او خطاب كنند كه: اى بنده خدا بشارت باد تو را كه خدا وتر تو را قبول كرد.
و به سند صحيح از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هر كه بعد از نماز جمعه سوره حمد را يك مرتبه، و هر يك از معوذتين و قل هو الله احد را هفت مرتبه، و آيه‏الكرسى و آيه سُخره(11و آخر سوره برائت(12لقد جائكم رسول من أنفسكم(13تا آخر سوره هر يك را يك مرتبه بخواند، كفاره گناهان او باشد از جمعه تا جمعه.
و از معمر بن خلاد منقول است كه: در خدمت حضرت امام رضا صلوات الله عليه بودم در راه خراسان، و وكيل خرج آن حضرت بودم. مرا امر فرمود كهغاليه‏اى راست كن(14).
چون راست كردم و در شيشه كردم حضرت را بسيار خوش آمد. پس فرمود كه: اى معمر چشم(15حق است. از براى رفع تأثير چشم، در كاغذى سوره حمد و قل هو الله احد و معوذتين را بنويس و در غلاف شيشه غاليه بگذار.
و از حضرت صادق عليه‏الصلوه والسلام(16منقول است كه فرمود كه: تأثير چشم زدن حق است، و ايمن نيستى كه چشم تو در خودت يا در ديگرى تأثير كند. پس اگر از تأثير چشم ترسى، سه مرتبه بگوما شاء الله لا قوه الا بالله العلى العظيم(17). و اگر يكى از شما زينتى كند كه خوشاينده باشد، چون از 
 

1-   صداع: سردرد.
2-   قل أعود برب الناس: مقصود سوره ناس (114) است كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
3-   قل أعوذ برب الفلق: مقصود سوره فلق (113) است كه با اين آيه آغاز مى‏شود.
4-   سورتى المعوذتين: دو سوره تعويذكننده - دو سوره‏اى كه براى دفع چشمزخم و رفع بلا و آفت به كار مى‏آيند - سوره‏هاى فلق (113) و ناس (114).
5-   صابر: صابر مولى بسام بن عبدالله الصيرفى مولى بنى اسد از اصحاب امام صادق (ع) و از راويان احاديث آن حضرت.
6-   توضيح: برخى از اهل سنت را عقيده بر اين است كه اين دو، سوره‏هاى قرآن نيستند بلكه دو دعا و تعويذند. حضرت آن دو را همانند دو سوره در نماز خوانده‏اند تا جاى شبهه‏اى در اين باره براى شيعيان نباشد.
7-   صبا: كودكى.
8-   استسقا: بيماريى كه به سبب آن آب در شكم بيمار جمع مى‏شود، قلب و كبد بيمار آسيب مى‏بيند، شكم بيمار ورم مى‏كند، بيمار آب بسيار مى‏خورد و احساس عطش فوق‏العاده دارد.
9-   غلبه خون: زياد شدن حجم خون در بدن كه باعث بيماريهايى است.
10-   سه ركعت وتر: مقصود دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر است كه در انتهاى نماز شب خوانده مى‏شود.
11-   آيه سخره: آيه 54 سوره اعراف (7).
12-   سوره برائت: سوره توبه (9).
13-   آغاز آيه 128 سوره توبه (9).
14-   غاليه راست كردن: تهيه كردن غاليه - خريدن غاليه (غاليه عطرى است بسيار خوشبو كه از تركيب مشك و عنبر و نوعى صمغ خوشبو - كه به آن در فارسى حسن لبه مى‏گويند - و روغن بان مى‏ساخته‏اند).
15-   چشم: چشم زدن - تأثير چشم.
16-   عليه‏الصلوه والسلام: درود، رحمت و سلام خداوند بر او باد.
17-   ترجمه: آنچه خدا خواهد. هيچ نيرويى جز به دست خداوند بلند مرتبه بزرگ نيست.

منزل بيرون رود، قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس بخواند كه از چشم به او ضرر نرسد.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: كسى كه در خواب ترسد، در وقت خواب، معوذتين و آيه‏الكرسى بخواند.