نگاهی به اندیشه علمی و سیاسی علامه مجلسی
علامه محمدباقر مجلسی در ۱۰۳۷ تا ۱۱۱۰ هجری قمری در اصفهان زیست و شیخ الاسلام ایران عالیترین مقام دینی کشور که تنها پس از پادشاه قرار میگرفت در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفویه بود.
به گزارش شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی استاد احمد عابدی، تالیف كتاب 110 جلدي بحارالانوار یکی از فعالیتهای ایشان است. صاحب جواهر و علامه بحرالعلوم هر دو گفتهاند ما از خدا خواستهايم خداوند كتابهاي ما را در نامه عمل مجلسي بنويسد و ثواب يكي از كتابهاي مجلسي را در نامه عمل ما بنويسد. قدرت علامه مجلسي هم اينقدر بود كه وقتي علامه از دنيا رفت 20 سال بعدش حكومت صفويه كه آنقدر قوي بود و شايد در تاريخ شاهان ايران، هيچ زماني ايران قدرت زمان صفويه را نداشته باشد، 20 سال بعد از وفات مجلسي حكومت صفويه سرنگون شد، يعني علامه مجلسي حكومت را حفظ كرده بود. به علامه مجلسی گفتند: در شهر بنارس كه مركز هندوهاست، بت ميپرستيدند. علامه مجلسي دستور داد بتها را بايد بشكنند، و از آنها بعنوان خشت و آجر استفاده کنند و مسجد بابری(به زبان هندی یعنی ببر) را بسازند.
بعد به علامه مجلسي پيغام دادند كه در بنارس يك بت هست كه خراب نكردند، خودش از اصفهان به بنارس رفت آن بت را خرد كرد و برادرش را در آنجا گذاشت كه مردم بت نپرستند. اکنون نیز کتابی موجود است از سوالاتی که مردم بنارس از علامه مجلسی در خصوص مسایل هندوها و بت پرستها پرسیدند.
ويژگيهاي علامه مجلسی
علامه مجلسي فقط محدث نبوده، بلکه ايشان مفسر نیز بوده و شايد اولين كسي كه در شيعه و سني به فكر تفسير موضوعي قرآن افتاد و درباره تفسير موضوعي كتاب نوشته، علامه مجلسي است. از جهت ديگر، مجلسي فقيه و مجتهد هم بوده و نظرات فقهي علامه مجلسي را افرادي مثل شيخ انصاري در كتابهايشان نقل ميكنند. از طرف ديگر، مجلسي را با كلمه فاضل معرفي ميكنند مثلا شيخ انصاري هر كجا ميخواهد اسم مجلسي را بياورد ميگويد فاضل مجلسي. و در زمان صفويه به مراجع تقليدي كه يك ويژگي خاص داشته باشند، فاضل ميگفتند.
علامه مجلسي فيلسوف نیز بوده و با توجه به اینکه تقریبا معاصر با ملاصدرا بوده1، هر ابتكاري را که ملاصدرا در فلسفه دارد علامه مجلسي در بحارالانوار بحث كرده مثلا حركت جوهري در جلد ۵۷ بحث شده، بحث اتحاد عاقل به معقول، اصالت الوجود يا اصالت الماهيه، اينطور ابتكارات ملاصدرا در فلسفه همهشان با همين الفاظ در بحار الانوار هست. يا مثلا بحث حدوث دهري ميراماد، اينها شاهد اين است كه علامه مجلسي به فلسفه، كلام و عرفان اشراف كامل داشته است. يا در جلد 3 بحار، اصل وحدت وجود را بحث كرده كه يك بحث مهم فلسفه و عرفان است. شايد مهمترين چيز براي يك عارف اين است كه وحدت وجود را بتواند درست معنا كند؛ يعني مشكلترين بحثهاي فلسفه و عرفان در بحارالانوار وجود دارد. و مجلسي مثل يك آدمي كه متخصص اين فن باشد، اينطوري هم بحث كرده، حالا بحثهاي ديگر فلسفه و عرفان در بحار زياد است.
از نظر ادبي شاید صفحه ای در بحارالانوار 25 جلدي قديم، نباشد الا اينكه ايشان يك بحث ادبي نیز ذكر كرده و اگر كسي بخواهد بحثهاي ادبي بحارالانوار را استخراج كند يك كتاب چهار پنج جلدي ميشود. در بحارالانوار ۱۱۰ جلدي فكر نميكنم كسي بتواند يك غلط ادبي پيدا كند. بحارالانوار علاوه بر نقل حدیث، شرح، توضیح و تفسیر نیز دارد و در توضيح و تفسيرهاي مجلسي لااقل من تا حالا پيدا نكردم كه غلط ادبي داشته باشد، و اين نشان ميدهد كه از نظر ادبي مجلسي بسيار قوي بوده است.
از نظر تاريخي، مجلسي واقعا بينظير است. به عنوان مثال در همه تفاسير ذيل آيه «وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ» وقتي اين آيه را ميخواهند نقل بكنند، اين حديث را ذكر ميكنند كه وقتي هشام بن عبدالملك خواست حج برود نافع مولي عمر بن الخطاب، همراه هشام بود. نافع غلام آزاد شده عمر بن خطاب بود. در همه كتابها همينطوري است. ولي وقتي به بحارالانوار كه نگاه كنيد، حتي بدون اينكه تذكر بدهد اينطوري است: وقتي هشام بن عبدالملك خواست مكه برود، و نافع مولي عبدالله بن عمر بن خطاب، روشن است كه زمان هشام بن عبدالملك، عمر به خطاب نبوده كه غلامش بخواهد همراه هشام باشد. مجلسي چقدر دقيق بوده، هشام سال ۱۰۵ به خلافت رسيد ۱۲۵ هم به دَرَك رفت. ۱۰۵ تا ۱۲۵ هيچ وقت غلام عمر آن زمان زنده نيست. اينها براي مجلسي اينقدر ساده كه حتي تذكر هم نميدهد، حديث را شما هر جاي ديگري نگاه كنيد اشتباه است، فقط و فقط جايي كه حديث درست نقل شده، بحار است.
علامه مجلسي يك منجم به تمام معناست. معروف بود كه قبله مدينه اشتباه است و علامه مجلسي بيش از 300 صفحه در بحارالانوار این بحث را مطرح کرده و جواب داده2 که نشان از ذوالفنونی و تبحر علامه مجلسی در تمام علوم است.
پسر وحيد بهبهاني گفته است: من يك وقت توي يك جزيرهاي رفتم همه مردم كافر بودند، يك خانواده شيعه بود. گفتم چرا شما شيعه هستيد و چطور شيعه شديد؟ گفتند ما اين كتاب را خوانديم و شيعه شديم. وقتي آن كتاب را خواندم ديدم يكي از كتابهاي فارسي علامه مجلسي است. و اولين كسي كه حديث را به زبان فارسي ترجمه كرد، علامه مجلسي بود.
نکاتی در خصوص بحارالانوار
بحارالانوار، بزرگترين مجموعه روايي شيعه و حاصل چهل سال تلاش و تحقيق همه جانبه و بي وقفه علامه مجلسي- قدس الله نفسه الزكية - است.
علامه مجلسي وقتي ديد پراكندگي روايات در كتابهاي مختلف موجب شده كه سخنان معصومين - عليهمالسلام- كمتر مورد مراجعه قرار گيرد، دست به تاليف فهرستي بر ده كتاب روايي زد تا به اين وسيله مراجعه به آن ها را آسان كند. اما پس از آن كه اين كتاب در سال 1070 ق به پايان رسيد، چون به تنهايي هدف او را عملي نميساخت ، تا پايان عمر به جمعآوري و شرح و تفسير احاديث ائمه اطهار - عليهمالسلام - پرداخت و در نتيجه بزرگترين دائرةالمعارف شيعي را به نام بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار تاليف نمود.
اسم بحارالانوار اين است بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام اسم كتاب نشان ميدهد كه ايشان ميخواسته درر اخبار را جمعآوري بكند، يعني اينطور نبود كه هر حديثي دست علامه مجلسي ميآيد در اين كتاب بنويسد، بلکه درر اخبار یعنی گلچین احادیث را آورده است.
بحارالانوار جمعآوري از ۶۲۹ كتاب است3. در ابتدا علامه مجلسي تصمیم داشته كه صحيفة سجاديه و نهج البلاغه و كتب اربعه را در بحارالانوار نياورد، به خاطر اينكه اين شش كتاب معروف است و همه جا هست، اما بعدا تصميمش عوض شده؛ يعني اگر قسمتهاي اول بحار را نگاه كنيد از اين شش كتاب هيچ حدیثی نقل نكرده اما قسمتهاي آخر كتاب كه ميرسيد از آنها نقل كرده است. اما علت اینکه از صحیفه سجادیه نقل نمی کند این علت است که اعتقاد داشته که هیچ کتابی از نظر اعتبار و سند به صحیفه سجادیه نمی رسد، یعنی حتی سند صحیفه سجادیه از کتب اربعه نیز قوی تر است.
ويژگي هاي بحارالانوار
مرحوم آيتالله شعراني در يكی از مقدمههاي خودش فرموده اند: اهل حل و عقد در شيعه متفقند كه كتابي به عظمت بحارالانوار تاکنون نوشته نشده است. دقت علامه مجلسي در اين كتاب بسيار زياد است، يعني كتابي نيست كه فقط حديث نقل كرده باشد، اولا شايد بتوان گفت اولين تفسير موضوعي قرآن كه در شيعه و سني نوشته شده همين بحارالانوار است؛ چون مجلسي هر بحث را كه مطرح ميكند تمام آيات مربوط به آن بحث را ميآورد و تفسير آن آيات را هم ميآورد حتي اگر يك آيهاي چند تا تفسير داشت طبق يك احتمال با اين موضوع ارتباط دارد، طبق يك احتمال ارتباط ندارد، باز مجلسي اينطور آيات را هم بحث ميكند؛ يعني اين قدر دقيق است و به تفاسير اشراف داشته كه هر بحثي را مطرح ميكند احتمالات تفسيري آن آيات را هم مورد توجه قرار ميدهد. و هدف علامه مجلسي این بود که يك دوره اعتقادات صحيح و دقيق از روايات را در بحارالانوار مطرح كند.
یعنی بحارالانوار در واقع يك دايرة المعارف شيعي است بر خلاف كتابهاي ديگر كه معمولا در يك موضوع به بحث ميپردازند مثلا يا فقط احاديث فقهي نقل ميكنند يا مثلا معارف، اعتقادات. ولي بحارالانوار دایرة المعارف هست و همه مباحث در آن وجود دارد. و به قدري هم اين كتاب ارزش دارد كه مثلا شيخ بهايي كه آدم ذوالفنون و جامعي بوده، يك حديثي را ـ كه در جلد سوم وسائل است ـ ميرسد، ميگويد اين حديث سند ندارد، بعد هم ميگويد اين حديث مفرد است و ضعيف است. در حالي كه مجلسي همين حديث را كه نقل ميكند، ده حديث ديگر شبيه همين با سند نقل ميكند؛ يعني اين نشان ميدهد كه علماي زمان قبل از مجلسي، به خاطر همين پراكندگي روايات، چه بسا سند يك روايت را پيدا نميكردند، شاهدي بر آن پيدا نميكردند ولي مجلسي اين كار را كرد.
آيا مجلسي تمام آنچه كه در بحارالانوار نقل ميكرده درست ميدانسته يا نه؟ احاديث بحارالانوار صحيح هستند يا ضعيف؟
اگر به ما بگویيد احاديث بحارالانوار صحيح است يا ضعيف؟ ميگویيم بحارالانوار هم مثل هر كتاب ديگري، مثل كافي، من لايحضر، احاديث هر كتاب حديثي را بايد بررسي كرد ببينيد از نظر سندي درست هستند يا درست نيستند، اين در صورتي كه از ما سؤال بكنند. اما اگر كسي اينطوري سؤال كند كه آيا خود مجلسي اين روايات را درست ميدانسته، يا همينطور هر ضعيف و نادرست و هر چه ميآمد را جمع ميكرد و در اين كتاب مينوشت؟
بر خلاف همه كساني كه اينطور چيزها را گفتهاند، بنده عرض ميكنم: مجلسي آنچه را كه در بحارالانوار نقل كرده، خودش آنها را صحيح ميدانسته؛ يعني ايشان نميخواسته يك كتابي بنويسد كه هر حديثي از هر جا پيدا شد، بردارد در اين كتاب بنويسد. مجلسي احاديث را نگاه ميكرد، صحيحترين، دقيقترين روايات را در اين كتاب مينوشت؛ يعني مجلسي خودش كل كتاب خودش را صحيح ميداند.4
علامه طباطبایي ده سال بحارالانوار درس ميداد، در اين ده سال حتي يك بار يك حديث را نگفته ضعيف است يا اين حديث اشكال دارد يا اين حديث جعلي است. تمام احاديث را طوري معنا ميكرده كه شاگردان ايشان ميگفتند قوت مضمون احاديث بحار شاهد درستياش است.
در رجال يك بحثي هست كه اگر كسي حديثي را صحيح نداند آيا ميتواند نقل بكند يا نه؟ معمولا ميگويند حرام است و تدليس است، يعني هر كس يك حديثي را نقل ميكند اصل بر اين است كه حديث را قبول داشته باشد. حتي شاگردهاي مجلسي معتقد بودند كل بحارالانوار درست است. در جلد ۱۱۰ بحار، يك نامهاي هست كه علامه افندي (صاحب رياض) خطاب به مجلسي نوشته كه: انشاء الله امام زمان (عج) ظهور ميكند و خواهد گفت آنچه در بحارالانوار است من البدو الي الختم همه صحيح است. اين نشان ميدهد كه ذهنيت علامه افندي اين بوده كه هر چه در بحارالانوار است درست است.
اشكالات وارده بر بحار الانوار
مرحوم سيد محسن امين جبل عاملي؛ صاحب اعيان الشيعه فرموده: بحارالانوار با عجله نوشته شده و لذا دقت كافي ندارد.
مرحوم آشتياني؛ گفته: هر قص و ثمين، هر درست و نادرست، هر صحيح و باطلي در بحارالانوار جمعآوري شده.
صاحب ميزان الحكمه؛ گفته: بحار الانوار احاديث تكراري زياد دارد، به طوري كه اگر تكراريهاي بحارالانوار را جمع بكنيد بيش از 20 جلد تكراري دارد.
اين سه اشكال لب و اساس همه اشكالاتي است به بحارالانوار گرفته شده است.
جواب اشكالات
جواب اشكال اول؛ اين است كه فرق بين فكر و حدس در اين است كه فكر تدريجي است و حدس دفعي است. اگر كسي صاحب حدس قوي باشد، او بدون فكر و تامل چيزي را ميگويد از كسي كه فكر خيلي خوب دارد حدس او قويتر است. مثلاً اگر كسي يك مساله مشكل فلسفي را از سوال كند ما بگویيم بايد يك روز فكر كنيم، بعد جواب بدهيم، بعد كسي برود همان مساله را از ابوعلي سينا سوال كند و او بدون فكر جواب بدهد، آيا ميشود گفت من و شما كه يك شبانهروز فكر كرديم جواب ما درستتر است و ابوعلي سينا كه فكر نكرده جواب داده، جوابش باطل است؟ يا ابن سينا كه صاحب حدس قوي است همان بيفكر او، از فكر كردن ديگران بهتر است.
اولا:علامه مجلسي هم در در فهم روايات، صاحب حدس قوي است و لذا همان بيفكر نوشتن او از با فكر ديگران دقيقتر است.
ثانيا؛ بايد بين غلط و غير كافي فرق بگذاريم، جوابها يا توضيحات و تفسيرهايي كه مجلسي ذكر كرده غلط نيستند، اما كافي هم نيستند. علامه طباطبائي 7 جلد بحار را تعليقه زده، چه چاپ ايران و چه چاپ بيروت با تعليقات علامه طباطبایي است. در اين 7 جلدي كه ايشان پاورقي زده همه جا حرف ايشان است كه: توضيحات مجلسي نسبت به روايات غلط نيست، يعني توضيحي كه داده درست است اما كافي نيست. پس درست است كه مجلسي اين كتاب را با عجله نوشته ولي اين با عجله بودنش، دليل بر اين نميشود كه آنچه نوشته كسي بگويد اشتباه نوشته است.پس روایات را واقعا دقیق نوشته است.
اگر يك وقت ديديد بحار يك حديثي را از يك كتاب ديگر نقل كرده، مثلا بحار ميگويد در كتاب خصاص صدوق حديث اينطوري است، اگر شما رفتيد خصال را ديديد و حديث در آنجا يك طور ديگر بود، اينجا در خصال شك بكنيد اما در بحارالانوار شك نكنيد؛ يعني بحار اين قدر دقيق است كه اگر چيزي را از كتابي نقل كرد، اعتبارش از اصل آن كتاب بيشتر است. پس در نقل روايات، دقيقترين كتاب است؛ در شرح و توضيح روايات با عجله شرح كرده كه كافي نيست.
جواب اشكال دوم؛ معمولا در بحث درايه ميگويند اگر كسي روايت ضعيف را نقل بكند و تذكر ندهد كه اين حديث ضعيفالسند است، اين خودش يك نوع تدليس است و تدليس در حديث حرام است. و علامه مجلسي آنچه را كه نقل كرده صحيح ميدانسته و آن مواردي را هم كه درست نميدانسته تذكر داده، پس قص و ثمين را قاطي نكرده؛ يعني مشخص است كه چه چيزي را درست ميدانسته و چه چيزي را نادرست.
ضمنا اين را عرض كنم مرحوم آشتياني كه اين اشكالات را به بحارالانوار گرفته بود، ايشان آخر عمرش به من وصيت كرده بودند كه كتابهايش را بازنگري كنم و چون اين وكالت تام الاختيار را به من داد، من كل كتابهاي ايشان را اصلاح كردم، الان در اين چاپهاي جديد كتابهاي ايشان از اينطور اشكالات ديگر نيست.
جواب اشكال سوم؛ مجلسي احاديثي را كه تكرار ميكند احاديثي است كه يا اختلاف در سند دارند يا اختلاف در متن. مثلا زيارت عاشورا دو بار در بحارالانوار نقل شده، به خاطر اينكه اين دو بار، هم با دو سند مختلف است، يك بار با يك سند ديگر، يك بار با سند ديگر، از جهت متن هم متفاوت است؛ يعني اين متن با آن متن فكر ميكنم 127 كلمهاش با هم متفاوت است، يعني اين زيارت عاشواریي كه اول نقل كرده با زيارت عاشورایي كه دوم نقل كرده اينقدر تفاوت دارد. پس اينطوري نيست كه يك حديثي را يك بار نقل بكند دوباره همين حديث را تكرار بكند تا هيكل بحار بزرگ بشود. يعني اين اختلاف در نقل يا اختلاف نسخه باعث شده كه احاديث تكرار بشود.
پس اين اشكالاتي كه بر مجلسي گرفتهاند درست نيست.
معرفي محتواي بحارالانوار
چاپ اول بحارالانوار، در زمان خود علامه مجلسی و بعد هم چاپ كمپاني 25 يا 26 جلدی بود. اينكه ميگویيم ۲۵ يا ۲۶ جلد، به خاطر اينكه جلد 16 بحار دو جلد است، اگر اين را يكي حساب كنيم 26 ميشود و اگر يكي حساب كنيم 25 ميشود و چاپ جديد هم 110 جلد است. البته يك چاپ هم داشت كه ۳۴ جلد بود.
فهرست محتواي بحارالانوار
اين فهرست به سبك چاپ قديم است:
جلد اول: كتاب عقل و جهل و كتاب علم، احاديثي راجع به عقل و علم. مثلا يك حديث هست كه در همين جلد اول است و علامه مجلسي ميگويد: من خودم هر روز اين حديث را ميخوانم و به نظر من هر طلبهاي بايد در عمرش هر روز اين حديث را بخواند. حديث «عنوان بصري» كه وي ۹۶ سالش بود تازه تصميم گرفت درس بخواند و خدمت امام صادق(ع) آمد و ابتدائا امام راه نداد و او به مسجد رفت و دعا كرد و دوباره آمد و امام هم راه داد. يا مثلا اين حديث كميل كه يا كميل! ان هذه القلوب... پس اينطور مطالب آداب درس خواندن، آداب علم، تعارض روايات، كيفيت نقل حديث، كيفيت نوشتن.
جلد دوم: توحيد. جلد سوم: عدل، يعني بحث ميثاق، طينت، قضاء و قدر، بداء، جبر و اختيار و امثال اينطور چيزها، جلد چهارم: بحث احتجاجات، جلد پنجم و ششم: نبوت، پنجم نبوت عامه و ششم نبوت خاصه، جلد هفتم: امامت عامه، جلد هشتم: فتن، شرح حال ابوبكر، عمر و عثمان، جلد نهم: اميرالمؤمنين(ع)؛ جلد دهم: فاطمه زهرا(سلام الله عليها)، جلد يازده و دوازده: امامان(ع)، جلد سيزده: حضرت مهدي(عج)، جلد چهارده: سماء و عالم، مثلا اين جلد چهارده خودش چهارده جلد است، يك جلدش شرح حال ابليس است، يك جلد درباره جن، يك جلد درباره افلاك، جلد پانزده: ايمان و كفر (يعني اخلاق)، جلد شانزده: روضه (يعني نصايح)، جلد هفده: آداب و سنن، جلد هيجده تا بيست و چهار: فقه، مثلاً يك جلدش درباره قرآن است، يك جلد درباره دعا، يك جلد درباره زيارت و جلد ۲۵: اجازات بحارالانوار، چه كسي به مجلسي اجازه داده يا خود مجلسي به چه كساني اجازه داده است.
هيچ وقت بحارالانوار را اينطوري نگاه نكنيد كه فقط يك كتاب حديث است، که اگر فقط كتاب حديثي بود خودش واقعا بسيار باارزش و گرانبهاست ولي يك چيزهايي در توضيحات و شرح و تفسيرهاي بحار پيدا ميشود كه واقعا در جاي ديگري پيدا نميشود.
فرض كنيد روايات بسياري داريم درباره اينكه خداي متعال ارواح را قبل از ابدان آفريده است(عالم ذر)، عالم ميثاق، عالم طينت، يعني يك رواياتي هست كه قبل از اين دنيا، يك دنياي ديگري بوده كه به آن عالم ذر ميگويند و از آن آيه شريفه «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى» اين بحث را مطرح ميكند كه در فلسفه و كلام ميگويند نفس حادث است، يعني مثلا صد سال پيش نه جسم و نه روح ما نبود، يعني هيچ چيز ما نبود. پس اين رواياتي كه ميگويد خدا ارواح را دو هزار سال قبل از ابدان آفريده يعني چه؟ و علامه مجلسي اين را بحث ميكند که بين روح كلي و جزیي باید فرق گذاشت. روح كلي را ميگويد دو هزار سال قبل از بدن يعني قديم است و روح جزیي است حادث است و آن وقت بحث ميكند كه روح كلي يعني روح چهارده معصوم علیهم السلام يا معني ديگري.
تاريخ وفات مجلسي:
ماه رمضان چو بيست و هفتش كم شد تاريخ وفات باقر اعلم شد
اين شعر را با ابجد حساب بكنيد، ميشود ۲۷ ماه رمضان سال ۱۱۱۱.
پی نوشت:
1- ملاصدرا متوفاي 1050 است كه در يكي از روستاهاي قم بود مجلسي هم در اصفهان.
2- سردار كابلي در كتاب «تحفة الاجلة» ثابت كرد كه قبله مدينهاي كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله تعيين فرمود دقيقاً روبروي ناودان كعبه است.
3- برخلاف برخی که نوشته اند جمعآوري از 400 كتاب بوده است
4- فقط 49 حديث را خودش ميگويد صحيح نميدانم
منبع:
صحبت های استاد در مبحث حدیث شناسی
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به آشنایی با بحارالانوار، بزرگترین دایرةالمعارف حدیث شیعه. احمد عابدی. تهران: دبیرخانه همایش بزرگداشت علامه مجلسی با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۸.