كلام علامه مجلسى رحمه الله در انديشه‏

تفكر و انديشه در قرآن‏

بدون ترديد مى ‏توان گفت: هيچ كتابى در دوره تاريخ حيات بشر به اندازه قرآن مجيد، انسان را تشويق و امر به تفكر و انديشه در تمام حقايق عالم، اعم از آفاقى وانفسى و شرعى نكرده است.
قرآن مجيد، كتاب انديشه، كتاب هدايت، كتاب خير، كتاب سعادت، كتاب فضيلت و بالاترين سرمايه‏ايست كه همانندش در تمام هستى پيدا نمى‏شود.
قرآن مجيد، در بسيارى از آيات متفكران و انديشه‏داران و آنان كه در مقام فهم واقعيت‏ها و شكل‏گيرى از آن واقعيات‏اند، به بهترين صورت تمجيد كرده و آنان را كه دنبال فهم واقعيت‏ها و انديشه در حقايق نيستند سخت مورد نكوهش قرار داده است، اينك قسمتى از آيات كتاب حق:
[الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ] «1».
آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى‏كنند، و پيوسته در آفرينش آسمان‏ها و زمين مى‏انديشند، [و از عمق قلب همراه با زبان مى‏گويند:] پروردگارا! اين [جهان با عظمت‏] را بيهوده نيافريدى، تو از هر عيب و نقصى منزّه و پاكى؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.
[أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِ‏] «2».
آيا در [خلوت‏] درون خود نينديشيده‏اند؟ [كه‏] خدا آسمان‏ها و زمين و آنچه را ميان آن هاست، جز به حقّ و راستى و براى مدتى معين نيافريده است.
[وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ‏] «3».
و اوست كه زمين را گسترانيد، و در آن كوه‏هايى استوار و نهرهايى پديد آورد و در آن از همه محصولات و ميوه‏ها جفت دوتايى [كه نر و ماده است‏] قرار داد، شب را به روز مى‏پوشاند، [تا ادامه حيات براى همه نباتات و موجودات زنده ممكن باشد]؛ يقيناً در اين امور براى مردمى كه مى‏انديشند، نشانه‏هايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] ست.
[وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ‏] «4».
و شب و روز و خورشيد و ماه را نيز رام و مسخّر شما قرار داد، وستارگان هم به فرمانش رام و مسخّر شده‏اند؛ قطعاً در اين [حقايق‏] نشانه‏هايى است [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى گروهى كه تعقّل مى‏كنند.
[وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ‏ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ‏] «5».
و از نشانه‏هاى [قدرت و ربوبيت‏] او اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد تا در كنارشان آرامش يابيد و در ميان شما دوستى و مهربانى قرار داد؛ يقيناً در اين [كار شگفت‏انگيز] نشانه‏هايى است براى مردمى كه مى‏انديشند.
[خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ‏] «6».
شما را از يك تن آفريد، سپس همسرش را از او پديد آورد، و از چهارپايان [شتر و گاو و گوسفند و بز به اعتبار يك نر و يك ماده‏] هشت زوج آفريد، شما را در شكم‏هاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى ديگر در ميان تاريكى‏هاى سه گانه [شكم و رحم و مشيمه‏] به وجود آورد. اين است خدا پروردگار شما كه فرمانروايى [مطلق بر همه هستى‏] ويژه اوست، معبودى جز او نيست، پس چگونه شما را از حق بازمى‏گردانند؟
[أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ‏] «7».
آيا انديشه نكردند كه در همنشين آنان [يعنى پيامبر اسلام‏] هيچ نوع جنونى نيست؛ او فقط بيم دهنده‏اى آشكار [نسبت به سرانجام شوم بدكاران‏] است.
[لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ‏ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ‏] «8».
اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‏كرديم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشيده مى‏ديدى. و اين مثل‏ها را براى مردم مى‏زنيم تا بينديشند.
[قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ‏] «9».
بگو: در زمين بگرديد پس با تأمل بنگريد كه سرانجام گنهكاران چگونه بود؟
[لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ‏] «10».
به راستى در سرگذشت آنان عبرتى براى خردمندان است.
تفكر و انديشه در روايات‏
عَنْ أبي عبداللّهِ عليه السلام قال: كانَ أميرُالْمُؤمِنينَ يَقُولُ: نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ وَجافِ عَنِ الْلَّيْلِ جَنْبَكَ واتَّقِ اللّهَ رَبَّكَ «11».
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: اميرالمؤمنين عليه السلام بارها مى‏فرمود: دلت را با انديشه آگاه ساز، به هنگام شب براى عبادت پهلو از بستر بردار و خدا را راه تقوا پيشه‏گير.
سَئَلْتُ أبا عَبْدِاللّهِ عليه السلام عَمّا يَرْوِى النّاسُ أنَّ تَفَكُّرَ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ قِيامِ لَيْلَةٍ قُلْتُ كَيْفَ يَتَفَكَّرُ؟ قالَ: يَمُرُّ بِالْخِرْبَةِ أوْ بِالدّارِ فَيَقُولُ: أيْنَ ساكِنُوكَ أيْنَ بانُوكَ ما لكِ لا تَتَكَلَّمينَ «12»؟
راوى بزرگوار حسين بن صيقل مى‏گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم اين كه مردم مى‏گويند: يكساعت انديشه از يك شب عبادت بهتر است، چگونه بايد انديشيد؟ فرمود: به ويرانه يا خانه مى‏گذرد، بگويد:
آنان كه در تو ساكن بودند، آنان كه تو را ساختند كجايند، چه شدند، چرا سخن نمى‏گويى؟!!
عَنْ أبي عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: أفْضَلُ الْعِبادَةِ إدْمانُ التَّفَكُّرِ فِى اللّهِ وَفي قُدْرَتِهِ «13».
امام صادق عليه السلام فرمود: بهترين عبادت، ادامه تفكر و انديشه درباره خدا و قدرت اوست.
عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلّادٍ قالَ: سَمِعْتُ أبَاالْحَسَنِ الرِّضا عليه السلام يَقُولُ: لَيْسَ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ إنِّما الْعِبادَةُ التَّفَكُّرُ في أمْرِ اللّهِ «14».
معمر بن خلاد مى‏گويد: از حضرت رضا عليه السلام شنيدم فرمود: بندگى حق زيادى نماز و روزه نيست، همانا عبادت انديشه در كار خداست.
قالَ أبوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: قالَ أميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام: التَّفَكُّرُ يَدْعُو إلىَ الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ «15».
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: انديشه و فكر، انسان را به نيكويى و عمل به آن مى‏كشاند.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: عَلَى الْعاقِلِ أنْ يَكُونَ لَه ثَلاثُ ساعاتٍ: ساعَةٌ يُناجي فيها رَبَّهُ عَزَّوَجَلَّ، وَساعَةٌ يُحاسِبُ فيها نَفْسَهُ، وَساعَةٌ يَتَفَكَّرُ فيما صَنَعَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إلَيْهِ وَساعَةٌ يَخْلُو فيها بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلالِ فَإنَّ هذِهِ السّاعَةَ عَوْنٌ لِتِلْكَ السّاعَةُ «16».
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: لازم است خردمند را سه ساعت باشد:
ساعتى براى مناجات با حضرت پروردگار و ساعتى براى محاسبه نفس و ساعتى براى انديشيدن در صنع حق و ساعتى براى لذت بردن از حلال كه اين ساعت كمكى براى ساعات ديگر است.
قالَ أبو عبدِاللّهِ عليه السلام: الخَيْرُ كُلُّهُ في ثَلاثِ خِصالٍ: فِى النَّظَرِ وَالسُّكُوتِ وَالْكَلامِ، فَكُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فيهِ اعتِبارٌ فَهُوَ سَهْوٌ، وَكُلُّ سُكُوتٍ لَيْسَ فيهِ فِكْرَةٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ وَكُلُّ كَلامٍ لَيْسَ فيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ فَطُوبى‏ لِمَنْ كانَ نَظَرُهُ اعْتِباراً وَسُكُوتُهُ فِكْرَةٌ وَكَلامُهُ ذِكْراً وَبَكى‏ عَلى‏ خَطيئَتِهِ وَأمِنَ النّاسُ شَرَّهُ «17».
امام صادق عليه السلام فرمود: تمام خير در سه خصلت است: نظر، سكوت، كلام.
هر نظرى كه در آن درسى براى زندگى نباشد اشتباه است و هر سكوتى كه در آن انديشيدن نباشد، غفلت و بى‏خبرى است و هر كلامى كه در آن يادآورى واقعيتى نباشد، لغو و بيهوده است.
خوش به حال كسى كه نظرش پندگرفتن، سكوتش فكر و كلامش ذكر باشد، بر گناهش گريه كند و مردم از شرش در امان باشند.

كلام علامه مجلسى رحمه الله در انديشه‏

علامه مجلسى رحمه الله، اين بزرگ مرد علم حديث، در توضيح آيات و روايات انديشه مى‏گويد:
تفكر وارد در معارف اسلامى، شامل همه اقسام انديشه‏هاى صحيح است.
چون انديشه در بزرگوارى خدا كه دعوت به ترس از مقام او و اطاعت از حضرتش مى‏كند و چون تفكر در فناى دنيا و لذت‏هاى آن كه اين نحو انديشه دعوت مى‏كند به ترك فضول از آن و ترك دنياى غرور آفرين و چون تفكر در سرانجام مردمان نيك گذشته كه دعوت مى‏كند به شكل‏گيرى از آنان و تفكر در عاقبت مجرمان كه سبب است براى اجتناب از اخلاق و كردار ناپسند آنان و انديشه در عيوب نفس و آفات آن كه سبب مى‏شود براى توجه به اصلاح آن و چون تفكر در اسرار عبادت و هدف‏هاى آن كه سبب مى‏شود، براى كوشش در تكميل و رفع نقص و كاستى آن و فكر در درجات بلند آخرت كه دعوت مى‏كند به تحصيل آن و انديشه در مسائل شريعت كه دعوت مى‏كند به فراگيرى آن و عمل بر وفق آن مسائل و انديشه و تفكر در حسن اخلاق كه دعوت مى‏كند براى تحصيل حسنات و آراسته شدن به آن.

پی نوشت:

(1)- آل عمران (3): 191.
(2)- روم (30): 8.
(3)- رعد (13): 3.
(4)- نحل (16): 12.
(5)- روم (30): 21.
(6)- زمر (39): 6.
(7)- اعراف (7): 184.
(8)- حشر (59): 21.
(9)- نمل (27): 69.
(10)- يوسف (12): 111.
(11)- الكافى: 2/ 54، باب التفكّر، حديث 1؛ بحار الأنوار: 68/ 318، باب 80، حديث 1.
(12)- الكافى: 2/ 54، باب التفكر، حديث 2؛ بحار الأنوار: 68/ 320، باب 80، حديث 2.
(13)- الكافى: 2/ 55، باب التفكر، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 15/ 196، باب 5، حديث 20260.
(14)- الكافى: 2/ 55، باب التفكر، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 15/ 196، باب 5، حديث 20261.
(15)- الكافى: 2/ 55، باب التفكر، حديث 5؛ بحار الأنوار: 68/ 322، باب 80، حديث 5.
(16)- بحار الأنوار: 68/ 323، باب 80، حديث 7.
(17)- المحاسن: 1/ 5، باب 1، حديث 10؛ بحار الأنوار: 90/ 332، باب 19، حديث 18.

منابع: 

استاد انصاریان : عرفان اسلامى، ج‏7، ص: 332