باب چهاردهم : در آداب سفر

باب چهاردهم : در آداب سفر 

فصل اول : دربيان سفرهاى نيك و بد و ايام : و ساعات نيك و بد از براى سفر 
از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه در حكمت آل داود نوشته است كه نبايد كسى سفر كند مگر از براى سه چيز سفريكه توشه آخرت در آن حاصل شود يا سفرى كه باعث مرمت امور معاش گردد يا سفرى كه از براى سيرو لذتى باشد كه حرام نباشد.
درحديث ديگرفرمود كه سفركنيد تا بدنهاى شما صحيح شود و جهاد كنيد تا غنيمت دنيا و اخرت بيابيد و حج كنيد تا مال دار و بى نيازشويد.
درحديث ديگر فرمود كه سفر قطعه ايست ازعداب چون كار شمادرسفر ساخته شود زود باهل خود برگرديد.
درحديث صحيح منقول است كه محمد بن مسلم از حضرت صادق ((عليه السلام )) پرسيد كه بزمينى ميروم كه درآنجا بغير از برف و يخ چيزى نيست فرمود كه چون مضطر است تيمم كند و ديگر بهمچنين زمينى نرود كه دينش در آنجا هلاك شود.
در حديث صحيح منقول است كه شخصى بخدمت حضرت امام موسى آمد و گفت ميخواهم بسفر روم براى من دعا كنيد فرمود كه در چه روزى ميروى ؟ گفت در روز دوشنبه از براى بركت آنروز زيرا كه حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) در روز دوشنبه متولد شده است حضرت فرمود كه دروغ ميگويند حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) در روز جمعه متولد شدند و هيچ روز شوم تر از روز دوشنبه نيست حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) در آن روز وفات كرد و وحى آسمان ازما منقطع شد و در آن روز حق مارا از ما غصب كردند ميخواهى خبر دهم تراودلالت كنم بروز سهل آسانى كه خدا در آن روز نرم كرد آهن را از براى حضرت داود گفت بلى فرمودكه آن روز سه شنبه است .
درحديث معتبر ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه هركه اراده سفرى داشته باشد بايد كه در روز شنبه سفر كند كه اگر سنگى از كوهى بگردد در روز شنبه البته آنرا خدايتعالى بجاى خود برگردانيد وهركه كارها براو دشوار شود و در روز سه شنبه طلب كند كه آن روزيست كه آهن براى حضرت داود ((عليه السلام )) نرم شده است .
درحديث معتبر منقول است كه حضرت رسول خدا در روز پنجشنبه به سفر ميرفتند و ميفرمودند كه روز پنجشنبه را خدا ورسول و ملائكه دوست ميدارند.
درحديث صحيح از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه مكروه است سفر كردن وسعى در حوائج كردن در بامداد روز جمعه از براى آنكه مبادا از نماز بازماند اما بعد از نماز از براى تبرك خوبست .
درحديث ديگر فرمود كه باكى نيست سفر كردن در شب جمعه .
از حضرت امام رضا ((عليه السلام )) منقول است كه هركه در چهارشنبه آخرماه سفركند بر رد آن جماعتى كه بفال بد ميدادند از هر بلائى نگاه داشته شود و حاجتش را خدا برآورد و در بعضى از روايات وارد شده است كه سفر مكن در روز سيم ماه بيست و چهارم و روز بيست و پنجم و روز بيست و ششم .
در روايت ديگر منقول است كه هشتم ماه و بيست وسيم ماه براى سفر خوب نيست و اگر روز هاى ماه با روزهاى هفته معارض شود رعايت روزهاى هفته كردن اولى تر است زيرا كه احاديث معتبر در ايام هفته بيشتر است .
در روايت معتبر منقول است كه هركه سفركند يازن بخواهد ماه در عقرب باشد عاقبت نيكو نيست .

فصل دوم : در دفع نحوستهاى سفر بتصدق و دعا 
درحديث صحيح ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه تصدق كن در هر روز كه خواهى سفر برو.
درحديث صحيح ديگر منقول است كه از آن حضرت پرسيدند كه آيا كراهت دارد سفر كردن در روزى از روزها مثل چهارشنبه و غير آن فرمودند كه افتتاح سفر خود به تصدّق بكن و هروقت كه خواهى بدر رو.
درحديث صحيح ديگر منقول است كه ابن ابى عمير گفت كه من در علم نجوم نظر ميكردم و طالع را ميشناختم و در خاطرم ميخليد در بعضى از ساعات بعضى از كارها را اختيار كردن در اين باب بخدمت حضرت امام موسى ((عليه السلام )) شكايت كردم كه هرگاه در دل تو چيزى بيفتد تصدق كن بر اول مسكينى كه مى بينى برو كه حقتعالى ضرر آنرا از تو دفع مى كند.
درحديث ديگر از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه هركه در اول روز تصدق بكند حقتعالى نحوست آنروز را از او دفع ميكند.
درحديث ديگر منقول است كه چون حضرت زين العابدين ((عليه السلام )) ببعضى از مزرعه هاى خود ميخواستند كه بروند ميخريدند سلامتى خودرا از خدا به آنچه ميسر ميشد از تصدق و اين تصدق را در وقتى ميدادند كه پا درركاب ميگذاشتند و چون خدا آن حضرت را بسلامت بر ميگرداند شكر وحمد الهى ميكردند و تصدق ميكردند بآنچه ميسر ميشد.
درحديث حسن منقول است كه عبد الملك به خدمت حضرت صادق عرضكرد كه من مبتلا بعلم نجوم شده ام و گاهى ميخواهم پى كارى بروم و بطالع نظر ميكنم مى بينم كه در طالع شرى هست مى نشينم و ترك رفتن مى كنم و اگر طالع نيك مى بينم ميروم حضرت فرمود كه آن حاجت برآورده مى شود آيا حكم بنجوم ميكنى ؟ گفت بلى فرمود كه كتابهاى نجومت را بسوزان .
سيد بن طاوس رحمه الله روايت كرده است كه چون خواهى متوجه سفر شوى در وقت چند كه سفر كردن در آن اوقات كراهت دارد پيش ‍ از متوجه شدن سف سوره حمد و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق و آية الكرسى و سوره انا انزلناه و آخر آل عمران اِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ تاآخر سوره بخوان پس بگو اَللّهُمَّ بِكَ يَصُولُ الصّائِلُ وَبِكَ يَطُولُ الطائِلُ وَ لاحَوْلَ لِكُلِّ ذى حَوْلٍ اِلاّ بِكَ وَلا قُوَّةَ يَمْتازُها ذُوالْقُوَّةِ اِلاّ مِنْكَ اَسْاَلُكَ بِصَفْوَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ بَرِيَّتِكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَعِتْرَتِهِ وَسُلالَتِهِ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلامُ صَلِّ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ وَاكْفِنى شَرَّ هذَا الْيَوْمِ وَ ضُرَّهُ وَارْزُقْنى خَيرَهُ وَكِفايَةِ الطّاغِيَةِ الْغَوِيَّةِ وَكُلِّ ذى قُدْرَةٍ لى عَلى اَذيَّةٍ حتّى اَكُونَ فى جُنَّةٍ وَعِصْمَةٍ مِنْ كُلِّ بَلاءٍ وَنَقَمَةٍ وَاَبْدِلْنى فيهِ مِنَ الْمَخافِ اَمنًا وَمِنَ الْعَوائِقِ فيهِ يُسْرًا حتّى لايَصُدَّنى صادُّ عَنِ الْمُرادُ وَلا يَحِلَّ بى طارِقٌ مِنْ اَذَى الْعِبادِ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شى ءٍ قَديرٌ وَالاُْمُورُ اِلَيْكَ تَصيرُ يامَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ.
درحديث صحيح از حضرت امام موسى ((عليه السلام )) منقول است كه هفت چيز است كه اگر در برابر مسافر ظاهر شود براى او شوم است كلاغى كه فرياد كند ازجانب راست او و سگى كه دم را علم كرده باشد و گرگى كه بردم خود نشسته باشد و بر روى او فرياد كند پس سه مرتبه بلند شود و پست شود و آهوئى كه از جانب راست او بيايد و بجانب چپ او برود و جغدى كه فرياد كند و زن پير سفيد موئى كه روبروى او بيايد و ماده الاغى كه گوشش بريده باشد پس كسى كه از ديدن آنها ترسى بخاطرش بيايد بگويد اعتصمت بك يارب من شر ما اجد فى نفسى فاعصمنى من ذلك چون اين را بگويد ضررى باو نرسد.
در روايتى منقول است كه چون پيش از سفر تصدق كنى دروقت تصدق اين دعا بخوان اللهم انى اشتريت بهذه الصدقة سلامتى و سلامة سفرى و مامعى فسلمنى وسلم مامعى و بلغنى و بلغ ما معى ببلاغك الحسن الجميل وبعد از تصدّق بگويد لااله الا الله الحليم الكريم لااله الا الله العلى العظيم سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضين السبع و مافيهن و مابينهن و رب العرش ‍ العظيم و سلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين اللهم كن لى جارا من كل جبار عنيد و من كل شيطان مريد بسم الله دخلت و بسم الله خرجت اللهم انى اقدم بين يدى نسيانى و عجلتى بسم الله و ماشاء الله فى سفرى هذا ذكرته ام نسيته اللهم انت المستعان على الامور كلها و انت الصاحب فى السفر و الخليفة فى الاهل اللهم هون علينا سفرنا و اطوِ لنا الارض ‍ و سيرنا فيها بطاعتك و طاعة رسولك الله اصلح لنا ظهرنا و بارك لنا فيما رزقتنا و قنا عذاب النار الله انا اعوذ بك من وعثاء السفر و كابة المنقلب و سوء المنظر فى اله المال والولد اللهم انت عضدى و ناصرى اللهم اقطع عنى بعده و مشقته و اصبحنى فيه و اخلفنى فى اهلى بخير و لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم .

فصل سوم : در آداب غسل و نماز و دعا دروقت بيرون رفتن  
سيد بن طاوس عليه الرحمه روايت كرده است كه چون اراده سفر نمايد سنت است كه غسل كند پيش از برون رفتن در وقت غسل بگويد بِسْمِ اللّهِ وَ بَاللّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظيمِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ وَالصّادِقينَ عَنِ اللّهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ اَللّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبى وَاشْرِحْ بِهِ صَدْرى وَنَوِّرْ بِهِ قَبْرى اَللّهُمَّ اَجْعَلْهُ لى نُورًا وَطَهُورًا وَحِرْزًا وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وافَةٍ وَعاهَةٍ وَسُوءٍ مِمّا اَخافُ وَاَحْذَرُ وَطَهِّرْ قَلْبى وَجَوارِحى وَعِظامى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى وَمُخى وَعَصَبى وِما اَقَلَتِ الاَْرْضُ مِنّى اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ لى شاهِدًا يَوْمَ حاجَتى وَفَقْرى وَفاقَتى اَلَيْكَ يارَبَّ الْعالَمى نَ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.
درحديث معتبر از حضرت رسول ((صلى الله وعليه وآله وسلم )) منقول است كه هيچ خليفه آدمى در اهلش نميگذارد بهتر از آنكه دروقت بيرون رفتن دوركعت نماز بگذارد پس بگويد اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَوْدِعُكَ نَفْسى وَاَهْلى وَمالى وَذرِّيَتى وَدُنْياىَ وَآخِرَتى وَاَمانَتى وَخاتِمَةِ عَمَلى .
ابن طاوس عليه الرحمه گفته است كه در ركعت اول قل هو الله احد و در ركعت دوم انا انزلناه بخوان .
درحديث معتبر منقول است كه چون حضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) اراده سفرى ميكردند عيال خود را در حجره جمع ميكردند و اين دعا ميخواندند اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَوْدِعُكَ الْغَداةَ نَفْسى وَمالى وَاَهْلى وَ وَلَدى وَالشّاهِدَ مِنّا وَالْغائِبَ اَللّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَيْنا اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى جَوارِكَ اَللّهُمَّ لاتَسْلُبْنا نِعْمَتَكَ وَلا تُغَيِّرْ ما بِنا مِنْ عافِيَتِكَ وَفَصْلِكَ.
سيد بن طاوس عليه الرحمه روايت كرده است كه بعد از نماز اين دعا بخواند اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ نَفْسى وَاَهْلى وَمالى وَوَلَدى وَمَنْ كانَ مَنّى بِسَبيلٍ اَلشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَالْغائِبَ اَللّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفِظْ عَلَيْنا اَللّهُمَّ اجْمَعْنا فى رَحَمَتِكَ وَلا تَسْلُبْنا فَضْلَكَ اِنّا اِلَيْكَ راغِبُونَ اَللّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَ كاَّبَةِ الْمُنْقَلَبِ وَسُوءِ الْمِنْظَرِ فى الاَْهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ فى الدُّنْيا وَالاْ خِرَةِ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ هذَا التَّوَجُّه طَلَبًا لِمَرْضاتِكَ وَتَقَرُّبًا اِلَيْكَ فَبَلِّغْنى ما اُؤَمِّلُهُ وَارْجُوهُ فيكَ وَفى اَوْلِيائِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ واگر خواهى ايندعا هم بخوان اَللّهُمَّ خَرَجْتُ فى وَجْهى هذا بِلا ثِقَةٍ مِنّى لِغَيْرِكَ وَلا رَجاءٍ يُاءوى بى اِلاّ اِلَيْكَ وَلا قُوَّةَ اَتَّكِلُ عَلَيْها وَلا حيلِةٍ اَلُجَاءُ اِلَيْها اِلاّ طَلَبَ رِضاكَ وَابْتِغاءَ رَحْمَتِكَ وَتَعَرُّضًا لِثَوابِكَ وَسُكُونًا اِلى حُسْنِ عائِدَتِكَ وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِما سَبَقَ لى فى عِلْمِكَ فى وَجْهى مِمّا اُحِبُّ وَاَكْرَهُ اَللّهُمَّ فَاصْرِفْ عَنّى مَقاديرَ كُلِّ بَلاءٍ وَمَقْضِىّ كُلِّ لاواءٍ وَابْسُطْ عَلَىَّ كَنَفًا مِنْ رَحْمَتِكَ وَلُطْفًا مِنْ عَفْوِكَ وَسعَةً مِنْ رِزْقِكَ وَتَماما مِنْ نِعْمَتِكَ وَجِماعا مِنْ مُعافاتِكَ وَوَفِّقْ لى فيهِ يا رَبِّ جَميعَ قَضائِكَ عَلَىَّ مُوافَقَةَ هَواىَ وَحَقيقَةَ عَمَلى وَادْفَعْ عَنّى ما اَحْذَرُ وَما لا اَحْذَرُ عَلى نَفْسى مِمّا اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّى وَاجْعَلْ ذلِكَ خَيْرًا لى لاخِرَتى وَدُنْياىَ مَعَ ما اَسْاَلُكَ اَنْ تَخْلِفَنى فيمَنْ خَلَّفْتَ وَرائى مِنْ وَلَدى وَاَهْلى وَمالى وَجَميعَ اِخْوانى وَجَميعَ خُزانَتى باَفْضَلِ ماتَخْلُفُ فيهِ غائبًا مِنَ الْمُؤْمِنينَ فى تَحْصينٍ كُلِّ عَوْرَةٍ وَحِفْظِ كُلِّ مَضيعَةٍ وَتَمامِ كُلِّ نِعْمَةٍ وَدِفاعِ كِلِّ سَيِّئَةٍ وَكِفايَةِ كُلِّ مَحْذُورٍ وَصِرْفُ كُلِّ مَكْرُوهٍ وَكَمالَ ما يَجْمَعُ لى بِهِ الرِّضا وَالسُّرُورِ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِثُمَّ ارْزُقْنى ذِكْرِكَ وَشُكْرَكَ وَطاعَتِكَ وَعِبادَتِكَ حَتّى تَرْضى وَبَعْدَ الرِّضا اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ دينى وَنَفْسى وَاَهْلى وَمالى وَذُرِّيَتى وَجَميعَ اِخْوانى اَللّهُمَّ احْفَظْ الشّاهِدَ مِنّا وَالْغائِبَ اَللّهُمَّ احْفِظْنا وَاحْفَظْ عَلَيْنا اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى جَوارِكَ وَ لاتَسْلُبْنا نِعْمَتَكَ وَلا تُغَيِّرْ ما بِنا مِنْ نِعْمَتِكَ وَعافِيَةٍ وَفَضْلٍ.
درحديث معبر منقول است كه : جون حضرت صادق ((عليه السلام )) اراده سفر مى كردند اين دعا ميخواندند اَللّهُمَّ خَلِّ سَبيلَنا وَاَحْسِنْ يَسيرَنا وَاَعْظِمْ عافِيَتَنا.
در روايت ديگر منقول است كه : چون حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) اراده سفرى مينمودند اين دعا ميخواندند در وقتى كه بر ميخواستند كه متوجه شوند اَللهُمَّ بِكَ اَنْتَشَرْتُ وَاِلَيْكَ تَوَجَّهْتُ وَبِكَ اعْتَصَمْتُ اَنْتَ ثِقَتى وَرَجائى اَللهُمَّ اكْفِنى ما اَهَمَّنى وَمالا اَهُمُّ لَهُ وَما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّى اَللهُمَّ زَوِّدْنى التَّقْوى وَاغْفِرْلى وَوَجَّهنى اِلَى الْخَيْرِ حَيْثُ ما تَوَجَّهْتُ.در حديث معتبر از حضرت موسى بن جعفر ((عليه السلام )) منقول است كه : هركه اراده سفرى نمايد و درخانه خود بايستد وبجانبى كه اراده دارد كه متوجه شود پس سوره حميد را از پيش رو وجانب راست و جانب چپ بخواند پس بگويد اَللّهُمَّ احْفِظْنى وَاحْفَظْ ما مَعى وَسَلِّمْنى وَسَلِّمْ مامَعى وَبَلِّغْنى وَبَلِّغْ ما مَعى بِبَلاغِكَ الْحَسَنِ الْجَمى لِ حقتعالى حفظ كند اورا وآنچه با او است و بسلامت دارد اورا و آنچه با او است و برساند اورا و آنچه با اواست .
سيد بن طاوس عليه الرحمه روايت كرده است كه چون بر در خانه بايستد تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام بخواند و سوره حمد و آية الكرسى را بنحوى كه گذشت بخواند پس بگويد اَللّهُمَّ اِلَيْكَ وَجَّهْتُ وَجْهى وَعَلَيْكَ خَلَّفْتُ اَهْلى وَمالى وَما خَوَّلْتَنى قَدْ وَثِقْتُ بِكَ فَلا تُخَيِّبْنى يا مَنْ لا يُخيِّبُ مَنْ اَرادَهُ وَلا يُضيِّعُ مَنْ حَفِظَهُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمِّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاحفَظْنى فيما غِبْتُ عَنْهُ وَلا تَكِلْنى اِلى نَفْسى يا اَرْحَمَ الرّاحِمى نَ اَللّهُمَّ بَلِّغْنى ما تَوَجَّهْتُ لَهُ وَسَببْ لِىَ الْمُرادَ وَسَخِّرْ لىْ عِبادَكَ وَبِلادَكَ وَارْزُقْنى زِيارَةَ نَبِيِّكَ وَوَلِيْكَ اَميرَ الْمُؤْمِنينَ وَالاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ وَ جَميعَ اَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ والسَّلامُ وَمُدَّنى مِنْكَ بِالْمَعُونَةِ فى جَميعِ اَحْوالى وَلا تَكِلْنى اِلى نَفْسى وَلا اِلى غَيْرى فَاءَكِلُ وَاَعْطِبُ وَزَوِّد نِىَ التَّقْوى وَاغْفِرْ لى فِى الاْخِرَةِ وَالاُْولى اَللّهُمَّ اجْعَلنى اَوْجَهَ مَنْ تَوَجَّهَ اِلَيْكَ واين دعا نيز بخواندبِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَتَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ وَاسْتَعَنْتُ بِاللّهِ وَاَلْجَاءْتُ ظَهْرى اِلَى اللّهِ وَفَوَّضْتُ اَمْرى اِلَى اللّهِ رَبِّ امَنْتُ بِكِتابِكَ الَّذى اَنْزَلْتَ وَبِنَبِيِّكَ الَّذى اَرْسَلْتَ لاِنَّهُ لايَاءتى بِالْخَيْرِ اِلهى اِلاّ اَنْتَ وَلا يَضْرِبْ السُّوءَ اِلاّ اَنْتَ عَزَّ جارُكَ وَجَلَّ ثناؤُكَ وَتَقَدَّسَتْ اَسْماؤُكَ وَعَظُمَتْ آلاؤُكَ وَلا اِلهَ غَيْرُكَ بدرستى كه در روايتى وراد شده است كه هركه صبح از خانه بيرون آيد اين دعا بخواند بلائى باو نرسد تا شام بخانه برگردد و هركه در شام بخواند و از خانه بيرون رود بلائى باو نرسد تا صبح كه بخانه برگردد.
در روايت وارد شده است كه : چون حضرت صادق ((عليه السلام )) بسفرى ميرفتند ايندعا ميخواندند اَللّهُمَّ احْفِظْنى وَاحْفَظْ ما مَعى وَبَلُّغْنى وَبَلِّغْ مامَعى بِبَلاغِكَ الْحَسَنْ بِاللّهِ اَسْتَفْتِحُ وَبِاللّهِ اَسْتَجِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِت اَتَوَجَّهُ اَللّهُمَّ سَهِّلْ لى كُلَّ حُزُونَةٍ وَذَلِّلْ لى كُلَّ صُعُوبَةٍ وَاَعْطِنى مِنَ الْخَيْرِ كُلَّهُ اَكْثَرَ مِمّا اَرجُو وَاَصْرفْ عَنّى مِنَ الشَّرِّ اَكْثَرَ مِمّا اَحْذَرُ فى عافِيَةٍ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَواين دعا نيز مى خواند اَسْئَلُ اللّهَ الَّذى بِيَدِهِ مادَقَّ وَجَلَّ بِيَدِهِ اَقْواتُ الْمَلائكَةِ اَنْ يَهَبَ لَنا فى سَفَرِنا اَمْنًا وايمانًا وَسَلامَةً وَاِسْلامًا وَفِقْهًا وَتَوْفيقًا وَبَرَكَةً وَهُدًى وَ شُكْرًا وَعافِيَةً وَمَغْفِرَةً عَزْمًا لا تُغادِرُ ذَنْبًا.
از حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كهك چون كسى بسفرى بيرون رود بگويد اَللهُمَّ اَنْتَ الصّاحِبُ فِى السَّفَرِ وَالْحامِلُ عَلَى الظَّهْرِ وَالْخَليفَةُ فِى الاَْهْلِ وَالْمال وَالْوَلَدِ پس بايد آن دعا ها كه از براى خانه بيرون آمدن و سوار شدن در فصلهاى سابق گذشت بخواند پس چون سوار شود بگويد اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هَدانا لِلاِْسْلامِ وَمَنَّ عَلَيْنا بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَما كُنّا لَهُ مُقْرِنينَ وَاِنّا اِلَى رِبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَنْتَ الْحامِلُ عَلَى الظَّهْرِ وَالمُسْتَعانُ عَلَى الاَْمْرِ اَللّهُمَّ بَلِّغْنا بَلاغًا تُبْلَغُ بِهِ اِلى خَيْر، بَلاغًا تُبْلَغُ بِهِ اِلى رَحْمَتِكَ وَرِضْوانِكَ وَمَغْفِرَتِكَ اَللّهُمَّ لا ضَيْرَ اِلاّ ضَيْرُكَ وَلا خَيْرَ اِلاّ خَيْرُكَ وَلا حافِظَ غَيْرُكَ.

فصل چهارم : در ساير آداب بيرون رفتن و بيان چيزى چند كه بايد باخود بردن
در حديث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلَّم )) فرمود كه هركه بسفرى رود و با خود بر دارد عصائى از چوب بادام تلخ و اين آيات را بخواند، حق تعالى او را ايمن گرداند از هر سبع درنده وهر دزدى و هر صاحب زهرى تا باهل خود برگردد و با او هفتاد وهفت ملك باشند كه از براى او استغفار كنند تا برگردد و عصارا بگذارد، اينست آيات : وَلَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبّى اَنْ يَهْدِيَنى سَواءَ السَّبيلِ وَلَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ اُمَّةً مِنَ النّاسِ يَسْقَونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمْ اِمْرَاءَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ماخَطْبُكُما قالَتا لانَسْقى حَتّى يَصْدُرَ الرّعاءُ وَاَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلّى اِلَى الظّل فقالَ رَبِّ اِنّى لِما اَنْزَلْتَ اِلَى مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ فَجائَتْهُ اِحْدهُما تمْشى عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ اِنَّ اَبّى يَدْعُوكَ لِيَجزِيَكَ اَجْرَما سَقَيْتَ لَنا فَلَمّا جائَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لاتَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ قالَتْ اِحْديهُما يااَبَتِ اسْتَاءْجِرْهُ اِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَاْجَرْتَ الْقَوِىِّ الاَْمينَ قالَ اِنّى اُريدُ اَنْ اَنْكِحَكَ اِحدَى ابْنَتَىْ هاتَيْنِ عَلى اَنْ تَاءجِرْنى ثَمانِىَ حِجَجٍ فِاِنْ اَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَما اُريدُ اَنْ اَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنى اِنْشاءَ اللّهُ مِنَ الصّالِحينَ قالَ ذلِكَ بَيْنى وَبَيْنِكَ اَيِّما الاَْجَلَيْنِ قَضَيْتَ فَلا عُدوانَ عَلَىَّ وَاللّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكى لٌ.
در روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه : هركه خواهد كه زمين در زير پاى او پيچيده شود با خود عصائى از درخت بادام تلخ بردارد.
درحديث ديگر فرمود كه حضرت آدم ((عليه السلام )) مرض شديدى بهم رسانيد و اورا وحشتى عارض شد جبرئيل فرمود كه چوبى از درخت بادام تلخ جداكن و بسينه خود بچسبان چنين كرد حق تعالى وحشت اورا از اودفع كرد و بدانكه از جمله چيزهائى كه بايد در سفر باخود داشته باشد تسبيح تربت امام حسين ((عليه السلام )) است چنانچه منقول است كه : چون حضرت صادق ((عليه السلام )) بعراق تشريف آوردند مردم نزد آنحضرت گرد آمدند و پرسيدند كه ميدانيم كه تربت حضرت امام حسين ((عليه السلام )) شفاى هر درد هست آيا باعث ايمنى از هر خوف و بيم ميشود؟ فرمود كه هرگاه كسى خواهد كه اورا از هر بيمى امان بخشد تسبيحى از تربت آنحضرت بگيرد و سه مرتبه ايندعا بخواند اَصْبَحْتُ اَللّهُمَّ مُعْتَصِمًا بِذِمامِكَ وَجَوارِكَ الْمَنيع الَّذى لايُطاوَلُ وَلا يُحاوَلُ مِنْ شَرِّ كُلِّ غاشِمٍ وَطارِقٍ مِنْ سائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَما خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ الصّامِتِ وَالنّاطِقِ فى جُنَّةِ مِنْ كُلِّ مَخُوفٍ بِلِباسٍ سابِغَةٍ وَلاءِ اَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ مُحْتَجِبًا مِنْ كُلّ قاصِدٍ لى اِلى اَذِيَّةٍ بِجِد ارٍ حَصينِ الاِْخْلاصِ فِى الاِْعْتِرافِ بَحَقِّهِمْ وَالتَّمَسُّكُ بِحَبْلِهِمْ مُوقِنًا اَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَفيهِمْ وَبِهِمْ اُوالى مَنْ والَوا وَاُجانِبُ مَنْ جانَبُوا فَاَعِذْنى اَللّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ ما اَتَّقيهِ يا عَظيمُ حَجَزْتَ الاَْعادى عَنّى بِبَديعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اِنّا جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ اَيْديهِمْ سَدًا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًا فَاَغْشَيْنا هُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ پس تسبيح را ببوسد و بهر دو چشم بگذارد و بگويد اَللّهُمَّ اِنّى اَسْاءَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ التُرْبَةِ الْمُبارَكَة وَبِحَقِّ صاحِبِها وَبِحَقِّ اَبيهِ وَبِحَقِّ اُمِّهِ وَ بِحَقِّ اَخيهِ وَبِحَقِّ وُلْدِهِ الطّاهِرينَ اجْعَلْها شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَاَمانًا مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ سُوءٍ اگر در صبح چنين كند در امان خدا باشد تا شام و اگر در شام چنين كند در امان باشد تا صبح .
در روايت ديگرمنقول است كه : هره از پادشاهى يا غير او بترسد وچون از خانه بيرون آيد چنين كند حرزى باشد براى او از شرايشان و در فصول خواتيم گذشت انگشترها كه مناسبست در سفر خود داشته باشد.
درحديث معتبر ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : ضامنم براى كسيكه عمامه بر سر بسته از خانه بيرون آيد آنكه سالم باهل خود بر گردد.
در روايت معتبر ازحضرت امام موسى ((عليه السلام )) منقول است كه : من ضامنم براى كسيكه اراده سفرى داشته باشد وعمامه بر سر ببندد و سر عمامه را در زير تحت الحنك ببندد آنكه اورا دزد و غرق شدن و سوختن بر نخورد.
درحديث معبر ازحضرت امام رضا ((عليه السلام )) منقول است كه : حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) فرمود كه هركه روز شنبه از خانه بيرون رود و عمامه سفيدى بر سر داشته باشد كه تحت الحنك بسته باشد اگر برود بنزد كوهى كه آن را از جا بكند هر آينه بعمل آيد.
درحديث معتبر منقول است كه : حضرت لقمان با پسر خود گفت كه اى فرزند چون بسفر روى شمشير و كمان واسب و موزه و عمامه و رسنهائى كه ضرور ميشود ومشك آب و سوزن وخياطه با خود بردار و از دواها آنچه تو و اصحاب تو بآن محتاج باشيد بردار.
در روايت ديگر منقول است كه : چون حضرت رسول خدا ((صلى الله عليه وآله وسلم )) بسفر مى رفتند شيشه روغن و سرمه دان و مقراض ‍ وآينه و مسواك و شانه و سوزن و ريسمان چيزى كه بآن كگفش را پينه كنند و تسمهاى نعل را بر مى داشتند و ازجمله تعويذاتى كه در سفر مناسب است تعويذى است كه مرويست كه در دسته شمشير حضرت رسالت پناه تعبيه شده بود و آن اين تعويذ است : بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ يا اَللّهُ يا اَللّهُ يا اَللّهُ اَسْاَلُكَ يا مَلِكَ الْمُلُوكِ الاَْوَّلِ الْقَديمِ الاَْبَدى الَّذى لا يَزولُ وَلا يَحُولُ اَنْتَ اللّهُ الْعَظيمُ الْكافى لِكُلِّ شَىْءٍ اَلْمُحيطُ بِكُلِّ شَىْءٍ اَللّهُمَّ اكْفِنى بِاسْمِكَ الاَْعْظَمِ الاَْجَلِّ الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدُ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا اَحَدٌ وَاَحْجِبْ شُرُورَهُمْ وَشُرُورَ الاَْعْداءِ كُلَّهُمْ وَسُيُوفُهُمْ وَباْسِهِمْ وَاللّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحيطٌ اَللّهُمَّ احْجِبْ عَنّى شَرَّ مَنْ اَرادَنى بِحِجابَكَ الَّذى احْتَجَبْتَ بِهِ فَلَمْ يَنْظُرْ اِلَيْهِ اَحَدٌ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَمِنْ شَرِّ سَلاحِهِمْ وَمِنَ الْحَديدِ وَمِنْ كُلِّ ما يُتَخَوَّفُ وَ يُحْذَرُ وَمِنْ كُلِّ شِدَّةٍ وَبَلِيَّةٍ وِمِنْ شَرِّ ما اَنْتَ بِهِ اَعْلَمُ وَعَلَيْهِ اَقْدَرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ وَصَلَّى اللّهُ عَلى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ تَسْليمًا وعوذه كه در ميان عمامه گذارند اَقْبِلْ وَلا تَخَفْ اِنَّكَ مِنَ الاْمِنينَ لاتَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ لاتَخَفْ اِنَّكَ اَنْتَ الاَْعْلى اَلاّ تَخافا اِننّى مَعَكُما اَسْمَعُ وَ اَرى وَلا تَخافُ دَرَكًا وَلا تَخْشى اَلَّذى اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوفٍ فَسَيَكْفيكَهُمْ اللّهُ وَهُوَ السَّميعُ الْعَليمُ فَاللّهُ خَيرٌ حافِظًا وَهُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ اُدْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَاِذا دَخَلْتُمُوهُ فَاِنَّكُمْ غالِبُونَ وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُوا اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ.
عوذه كه بر چهار پاى سوار بندند اَللّهُمَّ احْفَظْ عَلَىَّ ما لَوْ حَفِظَهُ غَيْرُكَ لَضاعَ وَاسْتُرْ عَلَىَّ ما لَوْ سَتَرَهُ غَيْرُكَ لَكاعَ وَاجْعَلْ عَلىَّ ظِلاًّ ظَليلاً اَتَوَقىّ بِهِ كُلَّ مِنْ رامَنى بِسُوءٍ اَوْ نَصَبَ لى مَكْرًا اَوْ هَيَّا لى مَكْرُوهًا حَتّى يَعُودَ وَهُوَ غَيْرُ ظافِرٍ بى وَلا قادِرٍ عَلىَّ اَللّهُمَّ احْفَظْنى كَما حَفِظْتَ بِهِ كِتابَكَ الْمُنْزَلَ عَلى قَلْبِ نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ.
از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : هركه سوره عبس را دركاغذى سفيد بنويسد و بهر راهى كه رود با خود نگاه دارد در آن راه بغير ازنيكى نبيند و از مفاسد آن راه محفوظ بماند.

فصل پنجم : در آداب توشه برداشتن در سفر وآداب صرف كردن آن
از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : چون بسفر رويد سفره باخود برداريد و طعامهاى نفيس در آن سفره بگذاريد.
ازحضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : ازشرف آدمى آنست كه توشه خود را نيكو گرداند هرگاه بسفرى رود.
درحديث ديگر منقول است كه : حضرت امام زين العابدين ((عليه السلام )) چون بسفر حج يا عمره مى رفتند از بهترين توشه ها بر مى داشتند مانند لوز و شكر وقائوت ترش و شيرين .
ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : نان در ميان توشه خود بردار كه باعث بركت ميشود.
درحديث ديگر منقول است كه : حضرت امام موسى ((عليه السلام )) نظر كردند بسفره كه در آن حلقها از برنج بود فرمودند كه اين حلقها را بكنيد و حلقهاى آهن بگذاريد تا جانوران تا جانوران داخل سفره نشوند.
در حديث ديگر منقول است كه : حضرت صادق ((عليه السلام )) از بعضى از اصحاب خود پرسيدند كه بزيارت قبر امام حسين ((عليه السلام )) مى رويد؟ گفتند بلى فرمود كه سفره با خود ميبريد يانه ؟ گفتند بلى فرمود كه اگر بزيارت قبر پدران يا مادران خود برويد چنين نخواهيد كرد، گفتند پس چه چيز بخوريم ؟ فرمود كه نان باشير يا ماست .
در حديث ديگر فرمود شنيده ام كه جمعى هستند كه چون بزيارت قبر حضرت امام حسين مى روند با خود سفره بر مى دارند كه در ميان آن بزغاله بريان و حلواها هست اگر بزيارت قبر دوستان خود بروند چنين نمى كنند.
از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : بهترين خرج كردنها نزد خدا ميانه روى است و خدااسراف را دشمن ميدارند مگر در راه حج يا عمره .
درحديث حسن منقول است كه : صفوان ازحضرت صادق ((عليه السلام )) پرسيد كه من اهل خود را با خود بحج مى برم خرجى خود را در كمر خود مى بندم حضرت فرمود كه بلى پدرم مى گفتن كه از قوت مسافر آنست كه نفقه خود را حفظ كند.
درحديث ديگر منقول است كه : ديگر بآنحضرت عرض كرد كه دراهمى كه در آن صورتها نقش كردند با خود دارم و آنها را درهميان ميكنم و در كمر مى بندم در حالت احرام فرمود كه باكى نيست خرجى تست و اعتماد تو بعد از خدا بر آنست .

فصل ششم : در رفيق باخود بردن در سفر و آداب معاشرت ايشان  
در احاديث معتبره بسيار وارد شده است كسيكه تنها بسفر رود ملعونست .
درمعتبر منقول است كه : حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) بحضرت اميرالمؤ منين ((عليه السلام )) وصيت نمود كه يا على هرگز تنها بسفر مرو كه شيطان با يك كس است و از دوتا دورتر است يا على شخصى كه تنها بسفر مى رود گمراهست و دو كس كه ميروند دو گمراهند و سه مسافرانند.
در روايت ديگر منقول است كه : شخصى بخدمت حضرت صادق ((عليه السلام )) آمد آن حضرت پرسيدند كه در راه كى مصاحب تو بود؟ گفت تنها بودم فرمود كه اگر من پيشتر تورا ميديدم تورا نيكو تاءديب ميگردم كه چگونه بايد بسفر رفت پس فرمود كه يك كس شيطان است و دوتا شيطانند و سه نفر مصاحبانند و چهار نفر رفيقانند.
بسند معتبر از حضرت موسى بن جعفر منقول است كه : هركه بسفرى رود بگويد ماشاءَ اللّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ اَللّهُمَّ انِسْ وَحْشَتى وَاَعِنّى عَلى وَحْدَتى وَاَدِّ غَيْبَتى .
درحديث معتبر از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : اول رفيق بهم رسان پس بسفر برو وفرمود كه دوكس باهم رفيق نميشود مگر آنكه محبوب ترين ايشان نزدخدا و آنكه ثوابش بيشتر است آنستكه مدارا با رفيقش بيشتر ميكند.
درحديث ديگر فرمود كه بهترين رفيقان و مصاحبان نزد خدا چهار نفرند و هيچ گروهى زياده از هفت كس نمى شوند مگرآنكه صداهايشان بسيار ميباشد، پس از اين احاديث معلو شد كه اقل رفيقان سه نفرند و اكثر ايشان هفت و آنكه زياده ازهفت خوب نيست در رفيقان هم توشه و هم سفره .
از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : سنتست كه رفيقان هم توشه اول خرجيهاى خود را بدر آورند و بر روى يكديگر بگذارند كه اين بيشتر باعث خوشنودى خاطر و نيكى اخلاق ايشان ميشود.
ازحضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : مصاحبت مكن در سفر با كسيكه فضيلت تو را بر خود نداند آنقدر كه تواز فضيلت او برخود ميدانى .
ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : مصاحبت و رفاقت كن با كسيكه تو باو زينت يابى و مصاحبت مكن با كسيكه او بتو زينت يابد يعنى تو كسب علم و كمالات از او توانى نمود.
درحديث ديگر از شهاب منقول است كه : گفت بخدمت حضرت صادق عرض كردم كه شما ميدانيد حال و توانگرى مرا و احسانيكه با برادران خود ميكنم پس با جماعتى از ايشان رفيق ميشوم در راه مكه و بر ايشان توسعه ميكنم و بسيار خرج ميكنم فرمود كه اين شهاب چنين مكن اگر تو دست بخرج كردن بگشائى و ايشان هم بگشايند بايشان ضرر ميرسد و پريشان ميشوند و اگر تو بكنى و ايشان نكنند باعث مذلت ايشانست پس رفاقت باجماعتى بكن كه مثل تو باشند در توانگرى وتوانائى .
در روايت ديگر ازحضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) منقول است كه : اگر مصاحبت كنى بامثل و مانند خود مصاحبت و رفاقت بكن و باكسى رفيق مشو كه خرج تورا كشد كه اين موجب خوارى مؤ من است .
ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : حق مسافر بر رفيقان آنست كه چون بيمار شود سه روز براى او توقف كنند.
درحديث ديگر منقول است كه : از حضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) پرسيدند جماعتى كه با يكديگر رفيق ميشوند و در ميان ايشان مالدار و پريشان هست آيا آن مالدار خرج آنها را ميتواند كشيد؟ فرمود كه اگر آنها بطيب خاطر راضى باشند باكى نيست .
در روايت ديگر منقول است كه : ازحضرت صادق ((عليه السلام )) پرسيدند كه شخصى رفيق ميشود با جماعتى مالدار و از آنها مالش كمتر است و آنها خرج خود را بيرون مياورند و او مثل آنها خرج نميتواند كردن فرمود كه من دوست نميدارم كه خود را ذليل كند، باكسى رفيق شود كه مثل اوباشد.

فصل هفتم : دربيان ساير آداب سفر 
در حديث معتبر منقول است كه : از حضرت امام جعفر صادق ((عليه السلام )) كه حضرت لقمان پسر خود را نصيحت فرمود كه چون سفر كنى با گروهى مشورت با ايشان بسيار بكن در كارهاى خود و كارهاى ايشان و در روى ايشان تبسم بسيار بكن و در توشه خود صاحب كرم باش ‍ در ميان ايشان وچون تو را بضيافت بطلبند قبول كن و اگر از تو مدد طلبند يارى ايشان بكن و بسه چيز بر ايشان غلبه كن به بسيار خاموشى و بسيارى نماز و سخاوت و جوانمردى هرچه باخود دارى از چهارپا ومال و توشه و اگر گواهى از تو بطلبند يا بر امر حقى خواهند ترا گواه كنند و چون با تو مشورت كنند تا توانى سعى كن راى نيكو از براى ايشان اختيار كنى و زود عزم مكن و راءى خود را با ايشان مگو تا تاءمل كنى و فكر كنى و جواب ايشان مگو در مشورت ايشان تا آنكه در آن فكر برخيزى و بنشينى و بخوابى چيزى بخورى و نماز كنى و در اثناى اين احوال فكر خود و حكمت خود را در مشورت ايشان بكار فرمائى زيرا كه هركه خير خواهى خود را براى كسى كه با او مشورت كند خالص ‍ نگرداند حقتعالى راءى و عقل او را سلب ميكند و امانت را از او بر ميدارد و هرگاه ببينى كه رفيقان تو پياده ميروند با ايشان پياده برو و هرگاه ببينى رفيقان كارى مكنند با ايشان بكن و اگر تصدقى كنند يا قرضى دهند تو نيز با ايشان بده و بشنو سخن كسيرا كه از تو بزرگترباشد و هرگاه رفيقان كارى بتو فرمايند يا چيزى از تو سؤ ال كنند بگو بلى و نه مگو كه نه گفتن علامت عجز و موجب ملامتست و چون راه را گم كنيد وحيران بمانيد فرود آئيد و اگر در راه مقصود شك كنيد بايستيد و با يكديگر مشورت كنيد و مصلحت به بينيد و اگر يك كسيرا ببينيد خبر راه از او مپرسيد و مصلحت از او نبينيد كه يك شخص در بيابان اين كس را بشك مياندازد كه شايد جاسوس دزدان باشد يا شيطان كه خواهد شما را حيران كند و از دوشخص نيز حذر كنيد مگر آنكه چيزى چند از علامتها و قرينه ها به بينيد كه من نبينم زيرا كه عاقل بديده خود كه نظر ميكند بسوى چيزى آنچه حق است از آن مشناسيد و حاضر چيزى چند مى بينيد كه غايب نمى بيند اى فرزند چون وقت نماز درآيد از براى امرى آنرا تاخير مينداز ونماز را بجا آور و راحت بياب كه نماز قرضى است كه هر چند بيشتر ادا ميكنى سبك بار ميشوى و نماز را با جماعت بكن هر چند بر سر نيزه باشى و بر روى چهارپا خواب مكن كه زود باعث زخم پشت آن ميشود اين از كردار دانايان نيست مگر آنكه در ميان كجاوه باشى كه ممكنت باشد كه بخوابى براى سستى مفاصل وچون نزديك شوى بمنزل از چهار پاى خود فرود آى كه آن چهار پا ياور توست و ابتدا كن بعلف دادن پيش از آنكه چيزى بخورى و چون خواهيد كه فرود آئيد پس اختيار كنيد از بقعه هاى مكانيرا كه خوشرنگتر و خاكش نرمتر و پرگياه تر باشد و چون فرود آئى پيش از آنكه بنشينى دو ركعت نماز بكن و چون بقضاى حاجت بروى بسيييار دور برو پس چون خواهى كه بار كنى دو ركعت نماز بكن پس از آن زمين را وداع كن و سلام كن بر آن زمين و اهل آن زمين كه هر بقعه از زمين را اهلى چند از ملائكه هست و اگر توانى مخور هيچ طعاميرا مگر آنكه قدرى از آنرا تصدق كنى و بر تو باد بخواندن قرآن ماداميكه سوار باشى و بر توباد بتنزيه و يا خدا كردن تا مشغول كار باشى و بر تو باد بدعاكردن دروقتيكه تنها و بيكار باشى و زينهار كه در اول شب راه مرو بلكه در اول شب فرود آى ودر نصف آخر شب راه رو وزنهار كه در راه رفتن صدا بلند مكن .
از حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : مروت و مردى در حضر، خواندن قرآن است و همنيشينى با علما كردن و تفكر در فقه و علوم كردن و محافظت برنمازهاى جماعت كردن و اما مروت سفر پس تو شه خود را صر كردن و مخالفت رفيقان نكردن و خدا را در هر بلندى و پستى و فرود آمدن و ايستادن و نشستن بسيار ياد كردن است .
در روايت ديگر از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : مروت سفر توشه بسيار بر داشتن و پاكيزه گردانيدن توشه است و عطا كردن بجمعى كه رفيق تواند و آنكه بعد از مفارقت از رفيقان رازهاى ايشان را كه بر آنها مطلع شده بپوشانى و مزاح وخوش طبعى بسيار بكنى در چيزى كه خدا را بخشم نياورد.
درحديث ديگر فرمود كه از مروت نيست كه نقل كند آدمى چيزى چند را كه در سفر ديده است و از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : توشه مسافر حدى خواندنست و خواندن شعرى چند كه در آن حرامى و باطلى نباشد.
ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : چون با جماعتى رفيق شوى مگو اينجا فرود آئيد يا اينجا فرود ميائيد كه در ميان ايشان كسى هست كه اين كار را بكند اگر تو بايشان بگذارى .
دراحاديث معتبر از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : هر كه اعانت كند مؤ من مسافرى را حق تعالى از او هفتاد وسه شدت از شدتهاى دنيا را بر دارد و اورا امان دهد از غم واندوه و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد در وقتيكه از شدت اهوال قيامت نفسهاى مردم گرفته باشد.

فصل هشتم : در آداب راه رفتن و فرود آمدن  
در احاديث معتبره از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : چون از پياده رفتن مانده شويد استعانت جوئيد بتند راه رفتن كه واماندگى را بر طرف ميكند.
درحديث دگير فرمود كه كمر را محكم ببنديد و بر روى شكم ببنديد تا آنكه پياده رفتن بر شما آسان شود.
درحديث معتبر ازحضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : بر شما باد براه رفتن در شب كه زمين در شب پيچيده ميشود.
از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : زمين در آخر شب پيچيده ميشود و فرمود كه چون حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) سفر ميكردند در آخر شب حركت ميكردند.
از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم منقول است كه چون در شب فرود آئيد بر سر راه فرود ميائيد ودر شكم رودخانه ها فرود ميائيد كه محل درندگان وماران است .
درحديث معتبر از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : در ميان رودخانه فرود ميائيد كه مبادا سيلابى بيايد و بشما ضرر برساند.
درحديث معبر از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : حقتعالى مدارا كردان را دوست ميدارد و يارى ميكند بر آن پس چون بر حيوانات لاغر سوار باشيد در منزلها فرود آئيد پس اگر زمين خشك باشد و گناه نداشته باشد تند برويد و اگر پرگياه باشد منزل بمنزل فرود آئيد.
از حضرت امام محمد باقر((عليه السلام )) منقول است كه : اگر در زمين پر آب و علف رويد بتاءنى و مدارا برويد و ازحضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : چون راه را غلط كنيد بجانب راست ميل كنيد.
ازحضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : هركه در سفر راه گم كند فرياد كند كه يا صالح اغثنى بدرستى كه از بردران مؤ من شما از جنيان شخصى هست كه صالح نام دارد و از براى خدا در شهرها ميگردد و چون صداى شما را ميشنود چواب ميگويد و راه نمائى ميكند.
درحديث معبر ازحضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) منقول است كه : چون را را گم كنى فرياد كن ياصالح ارشدونا الى الطريق رحمكم الله راوى درحديث گفت كه ما در سفرى را گم كرديم شخصى را گفتيم كه از مادور شد و فرياد كرد باين نحو كه مذكور شد پس بر گشت و گفت صداى آهسته شنيد گفت را از جانب راست است اندك مسافتى كه رفتيم را را يافتيم . و از عمر بن يزيد كه از ثقات اصحاب ائمه است روايت كرده است كه گفت ما در يكسالى در سفر مكه معظمه راه را گم كرديم پس سه روز مانديم و راه را طلبيديم نيافتيم پس چون روز سيم شد آب برداشته بوديم آخر شد پس چامه هاى احرام را پوشيديم بعنوان كفن و حنوط كرديم ، در آنحال شخصى از رفيقان ما بر خاست و فرياد كرد ياصالح يا اباالحسين پس كسى از دور جواب گفت پرسيدم كسيتى خدا تورا رحمت كند گفت من از آن گروهم از جن كه بحضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) ايمان آوردند و كسى بغير از من از آنها نمانده است و كارمن اين است كه گم شده را براه برسانم ما همه جا از پى صداى او رفتيم تا براه رسيديم .

فصل نهم : در بيان دعاهائى كه در راه و منازل بايد خواند
درحديث صحيح از حضرت امام جعفر صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : چون حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) در سفرها سراشيب ميرفتند سبحان الله ميگفتند و چون سر بالا ميرفتند الله اكبر ميگفتند.
درحديث صحيح ديگر فرمود كه چون در سفرباشى بگو اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَسيرى عِبَرًا وَ صَمْتى تَفَكُّرًا وَكَلامى ذِكْرًا.
در حديث معتبر از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه : هركه برود خانه پائين برود پس بگويد لااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ حقتعالى پركند آن رودخانه را از براى او ازحسنات .
درحديث ديگر فرمودكه هركه لااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ ميگويد در بلندى از بلنديها آنچه در پيش روى او است تا منتهاى زمين همه لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ بگويند.
درحديث معتبر ديگر منقول است كه : دو كس آمدند بخدمت حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) گفتند ما ميخواهيم براى تجارت بشام برويم حرزى بما تعليم ده كه در راه بخوانيم فرمود كه چون در منزلى فرود آئيد و نماز خفتن بكنيد بعد از نماز پهلو را برختخواب بگذاريد و تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام بخوانيد پس آية الكرسى بخوانيد چون چنين كنيد تا صبح محفوظ ميمانيد چون ايشان روانه شدند جمعى از دزدان از عقب ايشان رفتند چون فرود آمدند و نماز خفتن كردند و خوابيدند و تسبيح حضرت فاطمه و آية الكرسى را خواندند پس دزدان غلام خود را فرستادند كه ايشان را خبر بگيرد و چون بنزد ايشان آمد دو ديوار ديدو ازايشان اثرى نيافت چون بدزدان خبر داد ايشان آمدند و همين حال را مشاهده كردند چون صبح شد بنزدايشان آمدند و پرسيدند كه شما ديشب در كجا بسر برديد؟ گفتند: در همين موضع گفتند ما آمديم بتفحض شما و بغير از دو ديوار چيزى ديگر نديديم شماقصه خود را بما نقل كنيد ايشان گفتند كه ما دروقت خوابيد بتعليم حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام و آية الكرسى خوانديم دزدان گفتند برويد كه دزدى بر شما دست نخواهد يافت .
درحديث معتبر ديگر ازآنحضرت منقول است كه : هركه در سفرى و منزلى فرود آيد كه از درندگان ترسد ايندعا را بخواند اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ سَبُعٍ چون اين دعا بخواند ايمن گردد از شر درندگان تا ازآن منزل باركند.
درحديث معتبر از حضرت صادق منقول است كه : كسى كه خواهد داخل شود بموضعى كه خوفى داشته باشد اين آيه را بخواند رَبِّ اَدْخِلْنى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَاَخْرِجْنى مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لى مِنْ لَدُنْكَ سُلْطانًا نَصيرًا پس چون ببيند آن شخص يا آن چيزى را كه از او بيم دارد آية الكرسى بخواند.
در حديث ديگر فرمود كه هرگاه در سفرى يا بيابانى باشى و از جنيان يا غير ايشان ترسى دست راست خود را بر سر بگذار و بآواز بلند بگو اَفَغَيْرَ دينِ اللّهِ تَبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ طَوعًا وَكَرْهًا وَاِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.
در روايت ديگر منقول است كه : حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) بحضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) فرمود كه ياعلى چون در منزل فرود آئى بگو اَللّهُمَّ اَنْزِلْنى مَنْزِلاً مُبارَكًا وَاَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلينَ تا آنكه نيكى آن منزل تو را روزى شود و شرآن از تو دفع شود.
در حديث معتبر منقول است كه : حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) بحضرت امير ((عليه السلام )) فرمود كه چون اراده داخل شدن شهرى يا دهى داشته باشى چون نظرت بر آن افتد بگو اَللّهُمَّ اِنّى اَسْاءَلُكَ خَيْرَها وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّها اَللّهُمَّ اَطِعْنى مِنْ جَناها وَاَعِذْنا مِنْ وَباها وَحَبِّبْنا اِلى اَهْلِها وَحَبِّبْ صالحى اَهْلِها اِلَيْنا.
در روايت ديگر از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : چون بر شهرى مشرف شوى نظرت بر آن بيفتد اَللّهُمَّ رَبُ السَّمواتِ السَّبْعَ وَ ما اَظَلَّتْ وَ رَبُ الاَْرْضينَ السَّبْعَ وَما اَقَلَّتْ وَرَبُ الرِّياحِ وَما ذَرَتْ وَرَبُ الشَّياطينَ وَما اَضَّلْتُ اَسْاءَلُكَ اَنْ تُصَلِى عَلى مُحَمَّدٍ وَآ لِ مُحَمَّدٍ وَاَسْاءَلُكَ مِنْ خَيْرِ هذِهِ الْقَرْيَةِ وَمافيها وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّها وَ شَرِّ مافيها.
درحديث ديگرازحضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) منقول است كه : شياطين در ميان محملها وكجاوه ها بدر ميايند و شتران را رم ميدهند پس از براى دفع ايشان آية الكرسى بخوانيد.
ازحضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) منقول است كه : هركه در سفرى باشد و از دزدان يا درندگان ترسد بريال اسبش بنويسد لاتَخ افُ دَرَكًا وَلا تَخْشى تاضرر آنها به اذن الهى از او بر طرف شود راوى گفت كه من بسفر حج رفتم و در ميان بيابان جمعى از عربان آمدند و قافله را زدند و من در ميان ايشان بودم اين آيه را بر يال اسب نوشتم پس بحق آن خداوندى كه حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) را برسالت فرستاده است و حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) را بامامت مشرف گردانيده است كه حق تعالى ايشان را از من كور گردانيد و از ايشان ضررى بمن نرسيد.
در روايت ديگر مرويست كه چون حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) بسفر مى روفتند و شب ميشد اين دعا ميخواندند يا اَرْضُ رَبّى وَرَبُّكَ اللّهُ وَاَعُوذُبِكَ مِنْ شَرِّكِ وَ مِنْ شَرِّ مافيكَ وَمِنْ سُوء ما خُلِقَ فيكِ وَ سُوءِ ما يَدُبُّ عَلَيْكِ وَاَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ اَسَدٍ وَاَسْوَدٍ وَمِنْ شَرِّ الْحيَّةِ وَالْعَقْرَبِ وَمِنْ شَرِّ ساكِنِ الْبَلَدِ وِمِنْ والِدٍ وَما وَلَدَ اَللّهُمَّ رَبُّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَما اَظْلَلْنَ وَرَبُّ الاَْرَضينَ السَّبْعِ وَما اَقْلَلْنَ وَرَبُّ الرّياحِ وَما ذَرَيْنَ وَرَبُّ الشَّياطينَ وَما اَضْلَلْنَ اَسْاءَلُكَ اَنْ تُصَلِّى عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَسْاءَلُكَ خَيْرَ هذِهِ اللّيْلَةِ وَخَيْرَهذَا الْيَوْمِ وَ خَيْرَ هذَا الشَّهْرِ وَخَيْرَ هذِهِ السَّنَةِ وَخَيْرِ هذَا الْبَلَدِ وَاَهْلِهِ وَخَيْرَ هذِهِ الْقَرْيَةِ وَاَهْلِها وَخَيْرَ ما فيها وَاَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ شَرِّها وشَرِّ ما فيها وَمِنْ شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ رَبّى اخِذٌ بِناصِيَتِها اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ.
سيد بن طاوس عليه الرحمه رويات كرده است كه هرگاه كسى بر تلى يا بلندى يا پلى بالا رود بگويد اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ اَكْبَرُ لااِلهَ اِلا اللّهُ واللّهُ اَكْبَرُ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ لَكَ عَلى كُلِّ شَرَفٍ.
در ادعيه سر منقول است كه : هرگاه در راه از دشمنان و دزدان ترسد اين دعا بخواند يا اخِذًا بِنَواصِى خَلْقِهِ وَالسّابِقُ بِها اِلى قُدْرَتِهِ وَالْمُنْفِذُ فيها حُكْمُهُ وَخالِقُها وَجاعِلُ قَضائِهِ لَها غالِبًا اِنّى مَكيدٌ وَلِقُوَّتِكَ عَلى مَنْ كادَنى تَعَرَّضْتُ فِاِنْ حُلْتُ بَيْنى وَبَيْنَهُمْ فَذلِكَ ما اَرْجُو وَاِنْ اَسْلَمْتَنى اِلَيْهِمْ غَيَّرُوا مابى مِنْ نِعْمَتِكَ يا خَيْرَ الْمُنْعِمينَ لا تَجْعَلْ اَحَدًا مُغَيِّرًا نَعْمَتِكَ التّى اَنْعَمْتُ بِها عَلى سِواكَ وَلا تُغَيِّر ها اَنْتَ رَربّى وَقَدْ تَرى الّذى نَزَلَ بى فَحُلْ بَيْنى وَبَيْنَ شَرِّهِمْ بِحَقِّ ما بِهِ اسْتُجيبَ الدُّعاءُ يا اَللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ.
ازبراى دفع دشمنان از حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : اين دعا بخواند اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِكَ اَنْ اُضامَ فى سُلْطانِكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ اَنْ اضلَّ فى هداكَ اَللّهُمَّ اِنّى اُعُوذُ بِكَ اَنْ اَفْتَقِرَ فى غناكَ اَللّهُمَّ اِنّى اُعُوذُبِكَ اَنْ اضيع فى سَلامَتِكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ اَنْ اَللّهُمَّ اَعُوذُ بِكَ اَنْ اُغْلبَ وَالاَْمْرُ لَكَ.
ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : چون غولان بر شما برخورند در راه اذان نمازبگوئيد.
سيد بن طاوس عليه الرحمة روايت كرده است كه چون در منزل فرود آيد بگويد اللهم انزلنى منزلا مباركًا انت خير المنزلين پس دوركعت نماز بگذارد بسوره حمد و هر سوره كه خواهد بخواند از سوره هاى كوچك پس بگويد اللهم ارزقنا خير هذه البقعة و اعذنا من شرها اللهم اطعمنا من جناها واعذنا من وباها و حببنا الى اهلها و حبب صالحى اهلها الينا پس بگويد اشهد ان لااله الا الله وحده لاشريك له و ان محمدا عبده ورسوله و ان عليا امير المؤ منين والائمة من ولدهم ائمة اتولاهم و اتبرء من اعدائهم اللهم انى اساءلك خير هذه البقعة و اعوذ بك من شرها اللهم اجعل اول دخولنا هذا صلاحا و اوسطه فلاحا و آخره نجاحا وگفته است كه هرگاه در منزل خود از جانوران زمين ترسى اين دعا بخوان كه از جمله دعاهاى سر است ياذارى من فى الارض كلها لعلمك بما يكون مما ذراءت لك السلطان على كل من دونك انى اعوذ بقدرتك على كل شى ء من الضر فى بدنى من سبع او هامة او عارض من سائر الدواب يا خالقها بفطرية ادراءها عنى واحجرها و لاتسلطها على وعافنى من شرها و باسهابالله العلى العظيم احفظنى بحفظك واحجبنى بسترك الوافى فى مخاوفى يارحيم .
شيخ طبرسى رحمهالله ذكر كرده است كه چون خواهى باركنى دوركعت نماز بگذار و از خدا بطلب حفظ و حمايت الهى را و آن موضع و اهل آن موضع را وداع كن كه هر موضع را اهلى از ملائكه هست پس بگو السلام على ملائكة الله الحافظين السلام علينا و على عباد الله الصالحين ورحمة الله وبركاته .
فضل دهم : در آداب سفر دريا و گذشتن از پله 
درحديث معتبر از حضرت امام محمد باقر وامام جعفر صادق ((عليه السلام )) منقول است كه : مكروه است بدريا سوار شدن براى تجارت .
از حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : نيكو طلب روزى نكرده است كسيكه بدريا سوار شود ازبراى تجارت .
درحديث صحيح از حضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) منقول است كه : كسى بكشتى سوار ميشود براى تجارت دين خود را در معرض ‍ تلف درآورده است .
در اخبار معتبره وارد شده است كه حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) نهى فرمود از سوار شدن دريا در وقت تلاطم و هيجان آن .
درحديث حسن از حضرت امام رضا ((عليه السلام )) منقول است كه : چون بكشتى سوار شوى بگو بِسْمِ اللّهِ مَجْريها وَ مَرْسيها اِنَّ رَبّى لَغَفُورٌ رَحيمٌ وچون دريا بموج آيد بر جانب چپ تكيه و بدست راست بسوى موج اشاره كن و بگو قُرّى بَقَرارِ اللّهِ وَاَسْكنى وَقِرَّ بِوقار اللّهِ وَاهْدَاءْ بِاِذْنِ اللّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ راوى گفت كه من مكرر بكشتى سوار شدم و در وقت تلاطم امواج دريا آنچه حضرت فرموده بودند خواندم پس در ساعت ساكن شد چنانچه گويا هرگز نبوده است .
از حضرت امير المؤ منين ((عليه السلام )) منقول است كه : هر كه از غرف شدن ترسد بگويد بِسْمِ اللّهِ مَجْريها وَ مَرْسيها اِنَّ رَبّى لَغَفُورٌ رَحيمٌ بِسْمِ اللّهِ الْمَلِكُ الْحَقَّ وَما قَدَرُوا اللّهُ حَقَّ قَدْرِهِ وَالاَْرْضُ جَميعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِيّاتٌ بِيَمينِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ.
درحديث ديگر از آنحضرت منقول است كه : چون از غرقشدن ترسد بگويد اَللّهُ الَّذى نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وُهُوَ يَتَوَلّى الصّالِحينَ وَما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ تاآخر آيه .
درروايت ديگر منقول است كه چون خواهد بكشتى سوار شود صد مرتبه الله اكبر بگويد و صد مرتبه صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد و صد مرتبه بر ظالمان آل محمد لعنت كند باين نحو كه اللهم العن من ظلم آل محمد پس بگو بسم الله و بالله و الصلوة على محمد رسول الله و على الصادقين من اله اللهم احسن مسيرنا و عظم اجورنا اللهم بك انتشرنا و اليك توجهنا وبك آمنّا و بحبلك اعتصمنا و عليك توكلنا اللهم انت ثقتنا و رجاپنا و ناصرنا لاتحل بنا ما لانحب اللهم بك نحل و بك نسير اللهم خل سبيلنا و اعظم عافيتنا انت الخليفة فى الاهل والمال و انت الحامل فى الماء و على الظهر و قال اركبوا فيها بسم الله مجريها و مرسيها ان ربى لغفور رحيم و ماقدروا الله حق قدره و الارض جميعا قبضته يوم القيامة و السموات مطويات بيمينه سبحانه و تعالى عما يشركون اللهم انت خير من وفد اليه الرجال فانت سيد اكرم مزورواكرم مقصود و قد جعلت لكل زائر كرامة و لكل وافد تحفة فاسالك ان تجعل تحفتك اياى فكاك رقبتى من النار واشكر سعيى وارحم مسيرى من اهلى بغير منٍّ منى عليك بل لك المنه علىَّ ان جعلتَ لى سبيلا الى زياره وليك و عرفتنى فضله وحفظتنى فى ليلى و نهارى حتى بلغتنى هذا المكان وقد رجوتك فلا تقطع رجائى و املتك فلا تخيب املى وجعل مسيرى هذا كفاره لذنوبى يا ارحم الراحمين سيد بن طاوس گفتنهاست كه اگر مطلبش از كشتى نشستن غير زيارت باشد عبارت را تغيير بدهد بنحوى كه مناسب مقصود اوباشد.
درحديث معتبر از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه بربلندى هر جسرى و پلى شيطانى هست چون بآنجا برسيد بسم الله بگوئيد تا از شما دور شود.
درحديث ديگر منقول است كه چون قدم خودرا بر جسر يا پل گذارى بگو بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ ادْحَرْ عَنّى الشَّيْطانِ الرَّجيمِ.

فصل يازدهم : در آداب مشايعت و استقبال مسافر و آداب برگشتن او 
درحديث صحيح از حضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه چون حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) مؤ منى را وداع ميكردند ميفرمودند رَحِمَكُمُ اللّهُ وَزَوَّدَكُمُ التَّقْوى وَوَجَّهَكُمْ اِلى كُلِّ خَيْرٍ وَقَضى لَكُمْ كُلَّ حاجَةٍ وَسَلَّمَ لَكُمْ دينَكُمْ وَ دُنْياكُمْ وَردَّكُمْ سالِمينَ اِلى سالِمينَ يعنى خدا شما را رحمت كند و پرهيزكارى را توشه شما داند و شمارا بسوى هر خيرى متوجه گرداند و جميع حاجات شمارا برآورد و دين ودنياى شما را سالم دارد و شمارا بسلامت برگرداند بسوى جمعى كه ايشان بسلامت باشند.
درحديث معتبر ديگر ازحضرت امام محمد باقر ((عليه السلام )) منقول است كه چون حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) مسافرى را وداع ميكردند دست اورا ميگرفتند و ميگفتند اَحْسَنَ اللّهُ لَكَ الصَّحابَةَ وَاَكْمَلَ لَكَ الْمَعُونَةَ وَسَهَّلَ لَكَ الْحَزُونَةَ وَقَرَّبَ لَكَ الْبَعيدَ وَكَفاكَ الْمُهِمَ وَ حَفِظَ لَكَ دَينَكَ وَاَمانَتَكَ وَخَواتيمِ عَمَلِكَ وَوَجَّهْكَ لِكُلِّ خَيْرٍ عَلَيْك بِتَقْوَى اللّهِ اسْتَوْدَعُكَ اللّهُ سِرْ عَلى بَرَكَةِ اللّهِ.
در روايت ديگر منقول است كه : در اين وقت ميفرمود كه اَسْتَوْدعُ اللّهُ دينَكَ وَاَمانَتَكَ وَخواتيمِ عَمَلَكَ وَوَجَّهَكَ لِلْخَيْرِ حَيْثُ ما تَوَجَّهْتَ وَزوَّدَكَ التَّقْوى وَغَفَرَ لَكَ الذُّنُوبُ.
درروايت ديگر منقول است كه : جمعى از اصحاب بخدمت حضرت صادق ((عليه السلام )) رفتند كه آنحضرت را وداع كنند فرمود اَللّهُمَّ اغْفِرْ لَنا ما اَذْنَبْناها وَنَحْنُ مُذْنِبُونَ وَثَبِّتْنا وَاِيّاهُمْ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَالدُّنْيا وَعافِنا وَاِيّاهُمْ مِنْ شَرِّ ما قَضَيْتَ فى عِبادِكَ وَبِلادِكَ فى سُنَّتِنا هذِهِ الْمُسْتَقْبَلَةِ وَعَجِّلْ نَصْرَ آلِ مُحَمَّدٍ وَوَلِيَّهُمْ وَاَخْزِ عَدُوَّهُمْ عاجِلاً.
درحديث معتبر منقول است كه مسافر را سنت است كه چون از سفر برگردد برادران مؤ من خودرا بضيافت بطلبد.
درحديث معتبر از حضرت امام محمد باقر((عليه السلام )) منقول است كه : چون كسى از سفر آيد براى اهل خود تحفه بياورد اگرچه سنگى باشد.
ازحضرت صادق ((عليه السلام )) منقول است كه حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) ميفرمود با كسيكه از مكه ميامد قَبلَ اللّهُ مِنْكَ وَاَخْلَفَ عَلَيْكَ نَفَقَتَكَ وَغَفَرَ ذَنْبَكَ.
درحديث ديگر منقول استكه هركه دست در گردن حاجى بكند در وقتى كه باگرد راه برسد چنانست كه حجرالاسود را بوسيده است .
در روايت ديگر منقول استكه چون كسى از سفر برگردد سزاوار آنست كه مشغول كارى نشود تا غسل كند و دوركعت نماز بكند و بسجده رود و صدمرتبه شكر الهى بگويد. و چون جعفر طيار از حبشه آمد حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) او را بسينه خود چسبانيد و ميان دوچشمش را بوسيد و اصحاب حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) چون بيكديگر ميرسيدند مصافحه ميكردند وچون يكى از ايشان از سفر ميامد ديگران دست در گردن او ميكردند.
در احاديث معتبر وارد شده است كه مشايعت و استقبال مؤ منان مستحب است و از براى مشايعت و استقبال مؤ منان نماز را قصر ميتوان كرد وروزه ماه مبارك رمضان را ميتوان خورد.

فصل دوازدهم : در آداب اسب تاختن و تيرانداختن  
دراحاديث معتبر وارد شده است كه مسابقه و گروبندى جايز نيست مگر در اسب واستر والاغ وشتر و فيل و در تيراندازى .
در احاديث معتبره وارد شده است كه حضرت رسول ((صلى الله عليه وسلم )) اسب بگرو تاختند و گرو را بر چند اوقيه نقره بستند كه هر اوقيه تخمينا بيست و يك مثقال نقره است .
ازحضرت رسول ((صلى الله على وآله وسلم )) منقول است كه سوارى بكنيد و تيراندازى بكنيد و تيراندازى كردن را دوست تر ميدارم از سوارى كردن و فرمود كه هر لهو وبازى كه مؤ من بكند باطل است مگر در سه چيز در تاديب و تعليم اسب كردن و تير انداختن و بازن خود بازى كردن كه اينها حق است و بدرستيكه بيك تير كه در راه خدا بيندازد حق تعالى سه كس را ميامرزد آنكسى كه آن تير را ساخته است و آنكسى كه تير را بجهاد كننده بخشيده است وآنكسى كه آن تير را در جهاد انداخته است .
درحديث معتبر منقول است كه ملائكه ميگريزند درهنگام گروبندى و لعنت ميكنند كسى را كه ابن كار ميكند مگر در شتر وفيل و اسب و استر دوانى يا تيراندازى يا شمشير و نيزه بازى . بدانكه گرو اسب و استر و الاغ دوانى و فيل جايز است و گروبستن بر كبوتر پرانى كه كدام يك دورتر بروند يا بر كشتى راندن كه دو كشتى را بر روى آن بدوانند يا آنكه دوكس گروببندند و بدوند كه كدام يك بيشتر بروند يا در كشتى گرفتن كه كدام يك ديگرى را بر زمين بزنند يا در برداشتن چيزهاى گران جايزنيست اما بى آنكه گروى ببندند خلاف است و جايزبودن اينها قويتر است خصوصا در كشتى گرفتن كه بعضى ازاحاديث دلالت بر جايز بودن مى كند چنانچه درحديث معتبر منقول استكه شبى حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) بخانه حضرت فاطمه ((عليهاالسلام )) آمد و حضرت امام حسن وامام حسين عليهما السلام با آنحضرت بودند پس حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) بآن دو نورديده خود فرمودند كه برخيزيد و بايكديگر كشتى بگيريد پس ‍ ايشان مشغول كشتى گرفتن شدند و حضرت فاطمه پى كارى بيرون رفتند چون برگشتند شنيدند كه حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) ميفرمايد كه اى حسن بگير حسين را وبر زمين انداز حضرت فاطمه فرمود كه اى پدر چه عجب است كه بزرگتر را ترغيب ميفرمائى كه كوچكتر را برزمين افكند؟ حضرت فرمود كه اى دختر اينك جبرئيل ميگويد كه اى حسين حسن را بينداز من در برابر او چنين ميگويم . و در فقه الرضا ((عليه السلام )) مذكور است كه زينهار چوگان بازى مكن كه در آنحال شيطان با تو ميتازد وفرشتگان از تو نفرت ميكنند واگر كسى در آنحال چهار پايش بسر درآيد و او بميرد بجهنم ميرود وبدان كه در گروبستن مطلقا شرط است كه آن مالى را كه قرار ميكند كه پيشى گيرد پس اگر از براى آنكسى قرار كنند كه پس مانده است جايز نيست و همچنين اگر از براى كسى قرار كنند كه باايشان در عمل شريك نباشد جايز نيست چنانچه متعارف است كه دوكسى بايكديگر گرو ميبندند و دوكس ديگر تيرمياندازند يا اسب ميتازند و اگر امام از بيت المال مسلمان قراركند كه هركه بيشتر ميرود يا بيشتر ميزند اين قدر ميدهم جايزاست و همچنين اگر كسى مالى بدر آورد و بگويد كه اين مال ازكسى ايت كه بيشتر برود از اين دوكس كه مى تازند جايز است و جايز است كه دوكس كه مى تازند هريك مالى بدر آورند وبگويند كه اين هردو مال از آنست كه بيشتر برود وشرط است در گرودوانيدن موافق مشهور ميان علماء چند شرط: اول آنكه تعيين كنند ابتداء و انتهاى مسافتى را كه درآن مى تازند كه اسب هريك كه در اين مسافت پيشى گيرد او برده است ، دويم آنكه مالى را كه گرو بر آن مال مى بندند مقداروجنس آن معلوم باشد كه چند است و ازچه جنس است نقره است يا طلاست يا غير آن ، سيم آنكه حيوانى را كه برآن هريك سوار مى شوند معين كنند بديدن و بعضى را اعتقاد آن كه اگر تعيين آن باوصاف بكنند جايزاست ، چهارم آنكه هريك از آنها محتمل باشد بحسب عادت كه بر ديگرى پيشى گيرد پس اگر حيوان بسيار كم راه لاغريرا بتازند با حيوان بسيارتند رو فربهى كه معلوم باشد عادةً كه بر آن پيشى نمى تواند گرفت جايز نيست ، پنجم آنكه آندو حيوانيكه ميتازند از يك جنس باشند كه هردو اسب باشند يا هردو استر مثلا پس اگر اسب را را استر يا الاغ يا شتر يا فيل بتازند جايز نيست و در اين شرط خلافست و نزد فقير ثابت نيست ، ششم آنكه هر دو را را يكمرتبه بتازند پس اگر شرط كنند كه يكى زودتر از ديگر بتازد جايز نيست موافق مشهور ميان علماء، هفتم آنكه سوار شوند و بدوانند و اگر اسبها را بى آنكه سوار شوند بدوانند جايز نيست بر اين گرو بستن ، هشتم آنكه مسافتى تعيين كنند كه پيش از رسيدن بمنتهاى آن مسافت آن چهار پايان مانده نشوند، نهم آنكه آنها كه باهم ميتازند مردان باشند نه زنان ، دهم آنكه هردو در وقت تاختن برابر يكديگر ايستاده باشند و در اين شرط خلاف است و اظهر آنست كه اگر يكى پيشتر از ديگر ايستاده باشد جايز است و دواسب را كه با يكديگر بتازند درميان عرب هريكى نامى دارند آنكه از همه پيشتر رود آنرا مجلى ميگويند و آنكه از آن پس مانده است و بر ديگران پيشى گرفته است آن را مصلى ميگويند و بعد ازآن را تالى ميگويند و بعد از آن را بارع ميگويند و بعد از آن را مرتاح ميگويند و بعد از آن را خطى ميگويند و بعد از آن را عاطف ميگويند و بعد از آن را مؤ مل ميگويند و بعد ازآن را لطيم ميگويند و دهم را فسكل ميگويند كه ز همه پس مانده است و ازبراى همه جايز است چيزى قرار دهند بغير از آخر پس اگر اين ده اسب همه يكبار باخر ميدان برسند از براى هيچيك چيزى نخواهد بود. وبدانكه گرو بر شمشير ونيزه و تير جايز است و در انداختن چند چيز شرطست بحسب مشهور در ميان علماء: اول آنكه تعيين كنند چند تير بزند برده است ، دويم آنكه تعيين كنند كه اين چند تير را در ميان چند تير بزند، سيم آنكه تعيين كنند كه بچه بخورد بنشانه يا بيكى از آنها كه بعد از اين بيان خواهيم كرد، چهارم آنكه تعيين از نشانه چه مقدار دور باشد، پنجم آنكه تعيين كنند بزرگى نشانه را وموضع آنرا از آماج خانه ، ششم آنكه كمان هردو و تير هردو از يك جنس باشد ودر اين شرظ خلاف كرده اند و اقوى آنست كه شرط نيست اما اتفاقى است كه در كار نيست كه كمان و تير معينى را شرط كنند بلكه بعضى گفته اند كه اگر شرط تعيين نكنند باطل است ، هفتم انكه يا بمبادرت باشد يا بمحاطه و مبادرت آنست كه شرط كنند كه هركه در عرض بيست تير پنج تير را مثلا بزند برده است پس اگر هريك ده تير انداختند و يكى از ده تا پنج تا را زد بر نشانه و ديگرى چهار تا را زد آنكه پنج تا را زده است برده است و گر هريك پنج تير زدند هيچ يك از ديگرى نبرده اند و محاطه آنست كه شرط كنند كه در عرض بيست تير مثلا آنچه زده اند از كم هم بدر روند اگر يكى پنج تير مثلا بيشتر از ديگر زده باشد او برده است پس اگر هريك بيست تير بياندازند و يكى پانزده تير بر نشانه زده باشد و يكى ده تير زده باشد آنكه پانزده تير زده است برده است و اگر يكى چهارده تير را زده و ديگرى ده تير هيچيك نبرده اند و احوط آنست كه در اول يكى از اين دوصورت را تعيين كنند تا بيخلاف صحيح باشد و بايد دانست كه زدن نشانه بچند قسم ميباشد: اول جائى يعنى اول بر زمين خورد و از زمين بجهد و بر نشانه خورد، دويم حاضر يعنى بر يكى از دوجانب نشانه متصل شود، سيم خارق كه نشانه را زخم كند و درآن فرونرود، چهارم خاسق كه نشانه را سوراخ كند و بند شود، پنجم مارق كه بر نشانه بخورد واز طرف ديگر بدر رود، ششم خارم كه پهلوهاى نشانه را بدرد و در ميان نشانه فرو نرود پس ‍ بايد كه در اول شرط كنند كه بكدام نحو كه بزند برده است و اگر شرط كنند كه بر نشانه فرو رود و چنان بزند كه از جانب ديگر بجهد برده است و هنچنين هر كه پست تر شرط كند و نيكوتر بزند برده است و اگر نيكو تر شرط كند و پست تر بزند نبرده است و بايد دانست كه در تيراندازى و گرودوانى محلل ميباشد يعنى كسيكه با ايشان شريك ميشود كه اگر ببرد حصه بگيرد و گر ببازد چيزندهد و بهتر آنست كه اگر هردو مال بيرون آورند براى گروبندى چنين كسى را با خود شريك كنند و احوط آنست كه در اول صيغه بگويند كه يكى از آنها اين عقد را با اين شرطها كه مذكور شد بلفظ در آورد و ديگرى قبول كند و سنت است كه در هنگام تير انداختن و اسب تاختن غرض ايشان محض لهو نباشد بلكه مطالب ايشان ورزش در راه خدا و تقويت دين و ايمان حمايت شيعيان از شر مخالفان بوده باشد تا ثواب عظيم بيابند.
درحديث معتبر منقول است كه حضرت رسالت پناه ((صلى الله عليه وآله وسلم )) اصحاب خود را فرمودند كه است تاختند و آنچه بر آن گرو بسته ميشد، از مال خود ميدادند.
در روايت ديگر منقول است كه بر صدوپنجاه مثقال نقره گروبستند و چون از جنگ تبوك بر مى گشتند با اسامه بن زيد شتر بگرو دوانيدند و جناب مقدس نبوى ((صلى الله عليه وآله وسلم )) از لعب و بازى منزه و مبرا بودند بلكه از براى تقويت دين اسلام و تحريض مردم بر جهاد فى سبيل الله بود تا كافران بر مسلمانان و مخالفان بر شيعيان مستولى نشوند و جان ومال وعرض مردم ازشر اشرار محفوظ باشد و جهاديكه در زمان غيبت امام ((عليه السلام )) ميباشد آنست كه دفع ضرر كافران و مخالفان يا كافران برسر گروهى از شيعيان بيابند بر آن جماعت واجب است كه جهاد كنند در دفع آنها و اگر كشته شوند شهيدند و اگر آنها عاجز باشند بر جميع مؤ منان واجبست كه مدد ايشان بكنند و در دفع آن كافران بكوشند.
دراحاديث معتبره وارد شده است كه كسيكه براى دفاع از عرض خود يا مال خود كشته شود شهيد است .
درحديث معبر ازحضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه تمام خيرات در شمشير و زير سايه شمشير است و شمشير اهل حق كليد بهشت است و شمشير اهل باطل كليد جهنم است .
در حديث معتبر ديگراز آن حضرت منقول است كه بهشت را درى هست كه آنرا درگاه جهاد كنندگان ميگويند آنها كه در راه خدا جهاد كرده اند بسوى ن در ميروند و مى بينند كه براى ايشان گشوده اند و ملائكه ايشانرا مرحبا ميگويند و فرمود كه جبرئيل مرا خبر داد كه هركه از امت تو در راه خدا جهاد كند و يك قطره بارانى يا درد سرى بابرسد ثواب شهادت در نامه عملش نوشته شود. و در حديث معتبر منقول است كه لشكر معاويه عليه اللعنة و العذاب الشديد در زمان حضرت اميرالمؤ منين ((عليه السلام )) بر انبار كه محليست در حوالى كوفه غارت كردند، آنحضرت خطبه خواندند كه بعضى از فقرات آن خطبه ترجمه ميشود: بدرستيكه جهاد كردن براى خدا دريست از درهاى بهشت كه حق تعالى بارى مخصوصان دوستانش گشوده است و نعمتى است كه براى ايشان ذخيره گردانيده است و جهاد در راه حفظ نماينده خداست و سپر محكم الهى است پس هركه ترك كند جهاد را باقدرت بر آن حقتعالى بر او جامه مذلت و خوارى بپوشاند وبلا او را فرو گيرد و خوشنودى از او دورى كند و در ديده ها حقير و بيمقدار شود و را انديشه بر دلش بسته شود و مغلوب حق گردد و با اوبا انصاف و عدالت سلوك نكنند بدرستى كه من شما را مكرر خواندم بجهاد اين گروه در شب وروز و آشكار و پنهان و و گفتم كه باايشان جهاد كنيد پيش از آنكه ايشان به جنگ شما آيند قبول نكرديد والله كه هرگروهى كه در ميان مملكت و ديارايشان باايشان جنگ كنند البته ايشان ذليل و بى قدر ميشوند در نظرها پس سستى ورزيديد وبيكديگر حواله كرديد تا آنكه غارتها بر شما آوردند و وطنهاى شما را مالك شدند اينك سردار معويه و لشكرش بانبار آمده و حسّانرا كشته و حربه هاى لشكر شما را گرفته شنيده ام كه شخصى از ايشان بخانه زن مسلمانى يا كافرى كه جزيه ميدهد آمده و دست رنج و خلخال و زراين اورا ميكنده است و او چاره بجز تضرع وعجز كردن وانا لله وانا اليه راجعون گفتن نداشته است پس برگشتند آن طاغيان با مال فراوان و هيچيك از ايشان جراحتى بر نداشته است و خونى از ايشان بر زمين ريخته نشده است پس ‍ اگر مرد مسلمان بعد از چنين مصيبتى بميرد از حزن و تاسف محل ملامت نخواهد بود بلكه نزد من پسنديده خواهد بود پس بسى تعجب دارم تعجبى كه دل را ميمراند و غم ها را جمع ميكند از جمعيت آن جماعت بر دين باطل خود وپراكندگى شما از دين حق خود پس بدا حال شما و اندوه مهيا از براى شما كه نشانه تير دشمنان گرديده ايد بر شما غارت مياورند و شما بر ايشان غارت نميبريد و بجنگ شما ميايند و شما جنگ ايشان نميرويد واين قسم نافرمانى خدا ميكنند و شماراضى ميشويد گر در تابستان ميگويم بجنگ برويد ميگوئيد كه عين شدت گرما است ما را مهلت ده تا گرما كم شود و اگر در زمستان ميگويم كه برويد ميگوئيد عين شدت سرما است مارا مهلت ده تا سرما كم شود هرگاه شما از گرما و سرما مى گريزيد پس از شمشير بيشتر خواهيد گريخت شما مردمانيد چند كه مثل عقلهاى طفلان و زنان داريد كاش ‍ هرگز شمارا نديده بودم و شمارا نميشناختم و دلم را پر از چرك و سينه ام را پر از خشم كرديد و بسكه نافرمانى كرديد راءى مرا ضايع كرديد، قريش مگويند كه پسر ابو طاب شجاع است اما علم جنگ را نميداند، كى از من داناتر است بجنگ ، وكى از بيشتر جنگ كرده است ؟ هنوز بيست سال نداشتم كه شروع بجهاد كردم و اكنون از شصت سال گذشته ام اما كسى را كه فرمان نبرند چه راءى بكار برد.
در حديث ديگر فرمود كه حق تعالى جهاد را واجب ساخته و عظيم شمرده و آنرا موجب نصرت ويارى گردانيده والله كه دين ودنيا باصلاح نمى آيد مگر بجهاد.
از حضرت رسول ((صلى الله عليه وآله وسلم )) منقول است كه هركه پيغام جهاد كننده را باهلش برساند چنانست كه بنده آزاد كرده باشد و در ثواب جهاد او شريك باشد.
درحديث ديگر فرموده كه جهاد كنيد كه باعث عزت و بزرگوارى فرزندان شما ميشود.