فصل نهم: در بيان ساير نصوص متفرقه ايشان كه مجملا در ضمن اخبار مختلفه وارد شده است

در كتاب بشارة المصطفى از ابو هريره روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: بهتر شما، بهتر شماست از براى اهل بيت من بعد از من.(298)

و ايضا از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به روايت جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده است كه فرمود: فرزندان پدرى عصبه - يعنى خويشان پدرى - مى دارند كه منسوب به آنها مى باشند مگر فرزندان فاطمه (سلام الله عليها)كه من ولى ايشان و عصبه ايشانم و ايشان عترت منند و از طينت من خلق شده اند، واى بر آنها كه تكذيب نمايند فضيلت ايشان را، هر كه ايشان را دوست دارد خدا او را دوست دارد و هر كه ايشان را دشمن دارد خدا او را دشمن مى دارد.(299)

و ايضا به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت كرده است: بدرستى كه حضرت عزت بر بندگان پنج چيز را واجب گردانيده است و واجب نگردانيده مگر خوب و نيكو را: نماز و زكات و حج و روزه و ولايت ما اهل بيت، پس عمل كردند مردم به چهار چيز و استخفاف كردند به پنجم، بخدا سوگند كه كامل نكرده اند آن چهار خصلت را تا كامل گردانند آنها را به پنجم؛ يعنى اعتقاد به امامت اهل بيت (عليهم السلام) شرط قبول آنهاست.(300)

ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه: مائيم نجيبان و اولاد ما اولاد پيغمبرانند و گروه ما گروه خدايند و گروهى كه بر ما خروج كرده اند لشكر شيطانند، كسى كه ما را با ايشان مساوى گرداند از ما نيست.(301)
ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه: مائيم نجيبان و اولاد ما اولاد پيغمبرانند و گروه ما گروه خدايند و گروهى كه بر ما خروج كرده اند لشكر شيطانند، كسى كه ما را با ايشان مساوى گرداند از ما نيست.(302)
و صاحب كتاب مصباح الانوار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: من ترازوى علمم و على دو كفه آن است و حسن و حسين ريسمانهاى آنند و فاطمه علاقه آن و امامان بعد از ايشان به آن ترازو وزن مى كنند و دوستان و دشمنان خود را(303) كه بر آن دشمنان است لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان.

و ابن اثير در جامع الاصول نقل كرده است از صحيح ترمذى از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) دست حسن و حسين (عليهما السلام) را گرفت و فرمود: هر كه دوست دارد مرا و دوست دارد اين دو تا را و پدر ايشان را با من خواهد بود در درجه من در قيامت.(304)
و ايضا از صحيح ترمذى از زيد بن ارقم روايت كرده است كه: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود از براى على (عليه السلام) و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) كه: من جنگم با كسى كه با شما جنگ است و صلحم با كسى كه با شما صلح است.(305)

و ديلمى از محدثان عامه در فردوس الاخبار روايت كرده است از حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ما اهل بيتيم كه خدا از ما فواحش آشكار و پنهان را دور گردانيده.

و ايضا روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: ما اهل بيتيم كه خدا از براى ما آخرت را بر دنيا اختيار كرده است.(306)
و سيد رضى (ره) در نهج البلاغه روايت كرده است كه: حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در خطبه اى كه ذكر آل محمد (عليهم السلام) در آن خطبه مى كرد فرمود كه: ايشان موضع رازهاى پيغمبرند و ملجاء رسالت اويند و صندوق علم اويند و محل بازگشت حكم اويند و غارها و مخزنهاى كتابهاى اويند و ريسمانهاى دين اويند، به ايشان راست كرد منحنى شدن پشت او را و به ايشان زايل گردانيد ترس او را.
قياس نمى توان كرد به آل محمد (عليهم السلام) از اين امت احدى را و مساوى نمى توان كرد هرگز با ايشان گروهى را كه نعمت آل محمد (عليهم السلام) بر ايشان جارى گرديده و به بركت ايشان هدايت يافته اند، ايشانند پيهاى محكم دين و ستون يقين، بسوى ايشان بايد برگردد كسى كه غلو كرده و از اندازه بدر رفته و به ايشان بايد ملحق شود كسى كه پس مانده، و از براى ايشان است خصايص حق ولايت كه محبت ايشان بر همه خلق واجب است، و در ميان ايشان است وصيت و وراثت يعنى ايشان اوصياى پيغمبرند و وراث اويند.(307)
و ابن بابويه در امالى به سند معتبر از حضرت امام را (عليه السلام) روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: خبر داد مرا جبرئيل از جانب خدا كه فرمود: على بن ابى طالب حجت من است بر خلق و دين مرا او بر پا گرداند و از صلب او امامى چند بيرون مى آورم كه قيام مى نمايند به امر من و مردم را مى خوانند بسوى راه من، به بركت ايشان دفع مى كنم عذاب را از غلامان و كنيزان خود و به سبب ايشان نازل مى گردانم رحمت خود را.(308)

و ايضا به سند معتبر روايت كرده است از ام سلمه رضى الله عنها كه گفت: شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه مى فرمود: على بن ابى طالب و امامان از فرزندان او بعد از من بزرگواران اهل زمينند و كشاننده رو سفيدان و دست و پا سفيدانند در قيامت بسوى بهشت.(309)

و ايضا به سند قوى از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده است كه: چون مرا بالا بردند به آسمان هفتم و از آنجا به سدرة المنتهى و از سدره به حجابهاى نور، ندا كرد مرا پروردگار من جل جلاله كه: يا محمد! تو بنده منى و منم پروردگار تو، پس از براى من خضوع كن و مرا عبادت كن و بس، و بر من توكل كن نه بر غير من، و بر من اعتماد كن و بس، پس بدرستى كه تو را پسنديدم كه بنده من و دوست من و رسول و پيغمبر من باشى، و پسنديدم برادر تو على را كه خليفه و جانشين تو و درگاه علم تو باشد، پس او حجت من است بر بندگان من و امام و پيشواى خلق من است، به او دانسته مى شود دوستان من و دشمنان من، و به او ممتاز مى شوند گروه شيطان از گروه من، و به او برپا مى شود دين من و حفظ كرده مى شود حدود من و جارى مى شود احكام من، و به او و به امامان از فرزندان او رحم مى كنم بندگان و كنيزان خود را، و به قائم از شما معمور و آبادان مى گردانم زمين خود را به تسبيح و تقديس و تهليل و تكبير و تمجيد خود، و به او پاك مى گردانم زمين را از دشمنان خود و به ميراث مى دهم زمين را به دوستان خود، و به او سخن و كلمه كافران را پست مى گردانم و كلمه و دين خود را بلند مى گردانم، و به او زنده مى گردانم بندگان و شهرهاى خود را به علم خود، و از براى او ظاهر مى گردانم گنجها و ذخيره ها را به مشيت خود، و او را مطلع مى گردانم به رازها و آنچه در خاطرهاى مردم است به اراده خود، و اعانت مى كنم او را به ملائكه خود تا آنكه تقويت كنند او را بر جارى كردن امر من و ظاهر گردانيدن دين من، اوست دوست من به حقيقت و مهدى بندگان من است به راستى.(310)

و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا على! تو برادر منى و وارث من و وصى منى و خليفه و جانشين منى در اهل بيت من و در امت من در حيات من و بعد از وفات من، دوست تو دوست من است و دشمن تو دشمن من است. يا على! من و تو و امامان از فرزندان تو سرور خلقند در دنيا و پادشاهانند در آخرت، هر كه ما را شناخت پس خدا را شناخته است و هر كه انكار كرد پس بتحقيق كه خداى عزوجل را انكار كرده است.(311)

و ايضا به سند معتبر از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: بگيريد دامان اين انزع را - يعنى على (عليه السلام) را زيرا كه پيشانى آن حضرت گشاده بود - پس ‍ بدرستى كه اوست صديق اكبر يعنى تصديق به پيغمبر پيش از همه كس ‍ كرده است در كردار و گفتار و از همه صديقان بزرگوارتر است و و اوست فاروق كه جدائى مى افكند ميان حق و باطل، هر كه دوست دارد او را خدا هدايت كرده است او را و هر كه او را دشمن دارد خدا او را دشمن دارد و هر كه از او تخلف كند خدا او را هلاك گرداند، و از او بهم رسيده اند دو سبط پيغمبر - يعنى فرزند زاده رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) - حسن و حسين و اينها فرزندان منند، از حسين امامان هدايت كننده بهم رسند، خدا عطا كرده است به ايشان علم و فهم مرا، پس ايشان را دوست داريد و اولى به امر خود قرار دهيد و رازدارى بغير ايشان نگيريد پس حلول كند بر شما غضبى عظيم از پروردگار شما، هر كه حلول كند بر او غضبى از پروردگارش پس فرو رفته است در مهواى ضلالت و عذاب الهى و نيست زندگانى دنيا مگر متاع فريب است.(312)

و على بن ابراهيم در تفسير روايت كرده است از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه در بعضى از خطبه ها فرمود: بتحقيق مى دانند آنها كه حفظ كنندگان احاديثند از اصحاب محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) كه آن حضرت فرمود: بدرستى كه من و اهل بيت من مطهران و معصومانيم پس بر ايشان پيشى نگيريد كه گمراه شويد، و از ايشان تخلف مورزيد كه از راه حق بلغزيد، و مخالفت ايشان نكنيد كه جاهل گرديد، و ايشان را چيزى تعليم نكنيد كه ايشان داناترند از شماها، ايشان داناترين مردمند در بزرگى و بردبارترين مردمند در خردسالى، پس متابعت كنيد حق را و اهل حق را هر جا كه باشند.(313)

و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است: چون روز قيامت برپا شود بطلبند محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را پس ‍ بپوشانند او را حله اى گلرنگ پس باز دارند او را در جانب راست عرش، پس ‍ بطلبند ابراهيم (عليه السلام) را و حله سفيدى بپوشانند و برپا دارند در جانب چپ عرش، پس بطلبند اميرالمؤمنين على (عليه السلام) را و حله گلرنگى بپوشانند و از جانب راست حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) برپا دارند، پس اسماعيل (عليه السلام) را بطلبند و حله سفيدى بپوشانند و از جانب چپ ابراهيم (عليه السلام) برپا دارند، پس امام حسن (عليه السلام) را بطلبند و حله گلرنگى بپوشانند و در جانب راست اميرالمؤمنين (عليه السلام) برپا دارند، پس امام حسين (عليه السلام) را بطلبند و حله گلرنگى بپوشانند و از جانب راست امام حسن (عليه السلام) برپا دارند، پس ‍ شيعيان ايشان را بطلبند و در پيش روى ايشان بايستند، پس بطلبند حضرت فاطمه (سلام الله عليها)و زنان را از فرزندان و شيعيان او پس داخل بهشت كنند ايشان را بى حساب، پس منادى از ميان عرش ندا كند از جانب رب العزة و از افق اعلى كه: نيكو پدرى است پدر تو يا محمد و او ابراهيم است، و نيكو برادرى است برادر تو و او على بن ابى طالب است، و نيكو فرزندهايند فرزندزاده هاى تو و ايشان حسن و حسينند، و نيكو فرزند سقط شده است جنين تو كه او محسن است فرزند على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها)كه عمر او را شهيد كرده، و نيكو امامان هدايت يافتگانند فرزندان تو، و ايشان را يك يك نام برند، و نيكو شيعيانند شيعيان تو، بدرستى كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و وصى او و فرزند زاده هاى او و امامان از فرزندان او، رستگارانند، پس امر كنند كه ايشان را به بهشت ببرند و اين است مضمون قول خدا فمن زحزح عن النار و ادخل الجنة فقد فاز(314) يعنى ((هر كه دور گردانيده شود از آتش جهنم و داخل گردانيده شود در بهشت پس به تحقيق كه او رستگار گرديده)).(315)

و صفار به سندهاى معتبر بسيار از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) روايت نموده كه: حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: هر كه خواهد به روش زندگانى من زندگانى كند و به روش مردن من بميرد و داخل شود در بهشتى كه وعده داده است مرا پروردگار من كه آن جنت عدن است و منزل من است در بهشت كه يك درخت از درختان آن را پروردگار من به دست قدرت و رحمت خود غرس نموده پس گفت: باش ‍ پس آن بهم رسيد، پس دوست دارد و اعتقاد كند به امامت على بعد از من و امامت اوصياء از فرزندان مرا كه خدا عطا كرده است به آنها فهم و علم مرا و بخدا سوگند كه خواهند كشت فرزند مرا خدا نرساند به ايشان شفاعت مرا.(316)

و در روايت ديگر فرمود كه: پس اختيار كند ولايت على (عليه السلام) را و اوصياى بعد از او را و انقياد كند فضيلت ايشان را بدرستى كه ايشانند هدايت كنندگان و پسنديدگان. خدا عطا كرده است به ايشان فهم مرا و علم مرا و ايشان عترت منند و از گوشت و خون من بهم رسيده اند، به خدا شكايت مى كنم دشمنان ايشان را از امت من كه انكار فضيلت ايشان مى كنند و قطع مى كنند در حق ايشان صله و پيوند مرا، و الله كه فرزند مرا خواهند كشت خدا شفاعت مرا به ايشان نرساند.(317)

و در روايت ديگر از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: هر كه خوش آيد او را كه زندگى كند به نحو زندگى من و بميرد به نحو مردن من و داخل جنت عدن شود پس ولى و امام خود را قرار دهد على بن ابى طالب (عليه السلام) و اوصياى او را بعد از من، كه ايشان داخل نمى كنند شما را در درگاه ضلالتى و بيرون نمى كنند شما را از درگاه هدايتى، و ايشان را تعليم مكنيد زيرا كه ايشان داناترند از شما، و سؤال كردم از پروردگار خود كه جدائى نيفكند ميان ايشان و ميان قرآن تا آنكه با يكديگر در حوض كوثر بر من وارد شوند چنين - و دو انگشت خود را با يكديگر ضم كرد - و عرض آن حوض به قدر مابين صنعاست تا آب و در آن قدحها هست از نقره و طلا به عدد ستاره هاى آسمان.(318)

و ابن بطريق مضامين اين روايات را از كتاب حلية الاولياء به چندين سند از ابن عباس و زيد بن ارقم روايت كرده است.(319)
و صاحب كشف الغمه از مناقب خوارزمى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است.(320)
و شيخ مفيد رحمة الله در مجالس خود روايت كرده است از حضرت امام رضا (عليه السلام) كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا على! به شما فتح مى كند خدا امر امامت را و به شما ختم مى كند پس صبر كنيد بر غصب غاصبان و جور دشمنان، بدرستى كه عاقبت نيكو براى پرهيزكاران است، شما گروه خدائيد و دشمنان شما گروه خدا نيستند بلكه گروه شيطانند، خوشا حال كسى كه اطاعت شما كند و واى بر كسى كه نافرمانى كند شما را، شمائيد حجت خدا بر خلق و شمائيد عروة الوثقى كه هر كه به آن متمسك شود هدايت يابد و هر كه آن را ترك كند گمراه گردد و از خدا سؤال مى كنم از براى شما بهشت را، كسى سبقت نمى گيرد بر شما بسوى طاعت خدا بلكه شما اولى و احقيد به طاعت الهى از ديگران.(321)

و ايضا روايت كرده است از حضرت اسدالله الغالب غالب كل غالب مظهر العجايب و مظهر الغرايب على بن ابى طالب (عليه السلام) كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا على! خدا به ما ختم مى كند دين را چنانچه به ما افتتاح كرد و به ما الفت مى دهد خدا ميان دلهاى شما بعد از عداوت و كينه ها.(322)
و در كتاب فضائل از حضرت صادق (عليه السلام) از پدرانش روايت كرده است از جابر انصارى كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: فاطمه سرور دل من است، و دو پسرانش ميوه هاى دل منند، و شوهرش نور ديده من است، و امامان از فرزندان او امانت منند و ريسمان كشيده اند از آسمان به زمين، هر كه چنگ زند در ايشان نجات يابد و هر كه تخلف كند از ايشان فرو رود و در دركات ضلالت.(323)

و در كتاب روضه و فضايل از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: چون از حجة الوداع برگشتم در مسجد رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در خدمت آن حضرت نشسته بوديم كه فرمود: حضرت عزت منت گذاشت بر اهل دين كه هدايت كرد ايشان را به من، و من منت مى گذارم بر اهل دين كه هدايت مى كنم ايشان را به على بن ابى طالب (عليه السلام) پسر عم من و پدر فرزندان من، هر كه هدايت يابد به ايشان، نجات يابد؛ و هر كه تخلف نمايد از ايشان، گمراه گردد. والى گروه مردمان! خدا را به ياد آوريد و از خدا بترسيد در باب عترت من و اهل بيت من، بدرستى كه فاطمه پاره تن من است و دو فرزند او دو بازوى منند، من و شوهر او چراغ راه هدايتيم، خدايا! رحم كن هر كه ايشان را رحم كند و نيامرز كسى را كه بر ايشان ستم كند. پس ‍ آب از ديده هاى مباركش جارى شد و فرمود كه: گويا مى بينم آن ستمها را كه بر ايشان وارد خواهد شد.(324)
و در عيون اخبار الرضا به سند معتبر از آن حضرت روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود كه: تو يا على و فرزندان تو برگزيده هاى خدائيد از خلقش.(325)

و ايضا از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت كرده كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كه من مولا و صاحب اختيار اويم پس على اولى به نفس و صاحب اختيار اوست، خداوندا! دوستى كن با هر كه با او دوستى كند و دشمنى كن با هر كه با او دشمنى كند، و يارى كن هر كه با او يارى كند و مدد كن هر كه او را مدد كند، و دشمنش را مخذول گردان و ياور او و فرزندان او باش و خليفه او باش در فرزندانش، و بركت ده ايشان را در آنچه به آنها عطا كرده اى و تاييد كن ايشان را به روح القدس و حفظ كن ايشان را به هر طرف از زمين كه متوجه شوند، و امامت را در ميان ايشان قرار ده و شكر كن هر كه ايشان را اطاعت كند و هلاك كن هر كه ايشان را نافرمانى كند، بدرستى كه تو نزديكى به دعا كنندگان و اجابت ايشان مى نمائى.(326)

و ابن بابويه در كتاب فضائل الشيعه از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه: مردم غافل شدند از گفتار حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در حق على (عليه السلام) در روز غدير خم چنانچه غافل شدند از گفتار حضرت در حق على (عليه السلام) در غرفه مشربه مادر ابراهيم (327) در وقتى كه مردم به عيادت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) در آمدند در آن غرفه، پس على (عليه السلام) داخل شد و خواست نزديك آن حضرت بنشيند جائى نيافت، پس چون حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) ديد كه آن حضرت را جا ندادند فرمود كه: اى گروه مردم! اينها اهل بيت منند و شما استخفاف به شاءن ايشان مى كنيد و هنوز زنده ام در ميان شما، بخدا سوگند كه اگر من غايب شوم از شما خدا غايب نخواهد بود از شما، بدرستى كه روح و راحت و خشنودى و بشارت و دوستى و محبت براى كسى است كه اقتدا كند به على و اعتقاد كند به امامت او و تسليم و انقياد نمايد از براى او و اوصياء بعد از او، و لازم است بر من كه داخل گردانم ايشان را در شفاعت خود زيرا كه ايشان اتباع منند و هر كه متابعت من كند پس او از من است، اين مثلى است كه در ابراهيم جارى شد و گفت فمن تبعنى فانه منى (328) زيرا كه من از ابراهيمم و ابراهيم از من است، و دين من دين اوست و سنت من سنت اوست، و فضل من فضل اوست و فضل او فضل من است، و من افضلم از او به تصديق قول پروردگار من ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم (329).(330)

پاورقی

298- بشارة المصطفى 39.
299- بشارة المصطفى 40.
300- بشارة المصطفى 108، و روايت در آنجا از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده است.
301- بشارة المصطفى 128؛ امالى شيخ طوسى 270؛ عمده اين بطريق 273.
302- بشارة المصطفى 128؛ امالى شيخ طوسى 270؛ عمده اين بطريق 273.
303- اثبات الهداة 1/646 به نقل از مصباح الانوار. همچنين رجوع شود به فردوس الاخبار 1/77.
304- جامع الاصول 10/21؛ سنن ترمذى 5/614. و روايت در هر دو مصدر با كمى تفاوت ذكر شده است.
305- سنن ترمذى 5/656.
306- فردوس الاخبار 1/87.
307- نهج البلاغه 47، خطبه 2، و در آن بجاى ((ريسمان دين اويند))، ((كوههاى دين اويند)) آمده است.
308- امالى شيخ صدوق 437؛ عيون اخبار الرضا 2/56.
309- امالى شيخ صدوق 267.
310- امالى شيخ صدوق 504.
311- امالى شيخ صوق 523.
312- امالى شيخ صدوق 180؛ بصائر الدرجات 53.
313- تفسير قمى 1/4.
314- سوره آل عمران: 185.
315- تفسير قمى 1/128.
316- بصائر الدرجات 48 - 52.
317- بصائر الدرجات 48.
318- بصائر الدرجات 49، و در آن بجاى ((اب))، ((ابله)) آمده است. و ياقوت حموى در معجم البدان 1/77 گفته است كه: ابله شهرى است در كنار دجله در آن گوشه خليج كه وارد بصره مى شود واقع است. و در 1/64 گفته است كه: ((اءب)) شهركى است در يمن.
319- حلية الاولياء 1/86 و 4/349.
320- كشف الغمة 1/102؛ مناقب خوارزمى 34.
321- امالى شيخ مفيد 110.
322- امالى شيخ مفيد 251؛ امالى شيخ طوسى 21.
323- فضائل شاذان بن جبرائيل 144.
324- بحارالانوار 23/143.
325- عيون اخبار الرضا 2/58، و در آن بجاى ((فرزندان تو))، ((دو فرزند من)) آمده است.
326- عيون اخبار الرضا 1/59.
327- مشربه مادر ابراهيم: اطاقى است در مدينه كه مسكن حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بوده و در آنجا ابراهيم پسر آن حضرت از ماريه قبطيه متولد شد.
328- سوره ابراهيم: 36.
329- سوره آل عمران: 34.
330- فضايل شيعه 33: بصائر الدرجات 53؛ امالى شيخ صدوق 98.