بهعنوان اولین سوال اجازه دهید نگاهی به اثر سترگ علامه مجلسی یعنی بحارالانوار بیندازیم. این کتاب به چه دلیلی اهمیتی شگرف داشته و چه کمکی به پیشبرد منافع شیعه کرده است؟
بحارالانوار بنا به ادله متعددی واجد اهمیت است که برخی از آنها عبارت است از:
1- بحارالانوار بزرگترین و جامعترین دایرهالمعارف حدیثی شیعه است که علامه مجلسی آنها را با همت و تلاشی وصفناپذیر از دهها کتاب و رساله حدیثی شیعه و در مواردی نیز برخی منابع اهل تسنن جمعآوری و تدوین کرده است.
2- بحارالانوار صرف یک جمعآوری نیست بلکه مولف آن براساس طرحی خاص و نظاممند دست به این کار بزرگ زده است. بحار یک جامع حدیثی موضوعی است که مشتمل بر همه اصول و فروع دینی هم از حیث نظر و هم از حیث عمل است. به عبارت دیگر هر محققی میتواند با مراجعه به بحارالانوار تقریبا به بخش اعظم آنچه مربوط به نظر و عمل شیعه است و توسط پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم علیهالسلام است، دست پیدا کند؛ البته به استثنای آن دسته از روایات فقهی که مرحوم مجلسی از کتب اربعه نقل نکرده است و این بدان دلیل بوده که این کتب مهم متروک و مهجور واقع نشده و همچنان مورد مراجعه علما باشد.
3- قرآن کریم در بحارالانوار جایگاه رفیع و بلند خود را دارد. مجلسی در هر موضوع و بابی ابتدا به ذکر آیات قرآنی مرتبط با آن موضوع و باب پرداخته است- مگر در مواردی که آیهای صریح و مشخص درباره آن موضوع نیافته باشد- و پس از آن نظرات مفسران و نکات تفسیری پیرامون آن آیات را ذکر کرده است و سپس نقل روایات را با ذکر ماخذ و اسناد آنها آغاز میکند. در واقع مجلسی با این کار قرآن را به شکلی موضوعی و شاید برای اولین بار در تشیع در دسترس محققان و طالبان علم و معارف وحیانی قرار داده است.
4- توضیحات لغوی پیرامون واژههای غریب و نامانوس برخی روایات و نیز بیانات کلامی و فقه الحدیثی و تاریخی و فقهی و... مرحوم مجلسی در ذیل پارهای از روایات از برجستگیهای منحصربهفرد این جامع روایی شیعه است. به جد میتوان گفت هیچ اسلامشناس و شیعهشناسی از مراجعه به این میراث روایی شیعه بینیاز نیست و چگونه کسی میتواند ادعای جامعیت و کمال در اسلامشناسی و شیعهشناسی کند و خود را یک عالم جامع اسلامی شیعی بداند اما در جنب تسلط بر مبانی فقهی و اصولی و کلامی تشیع و در جنب تدبر و اشراف بر قرآن عظیم، یک دور بحارالانوار را نخوانده باشد و به همه با بها و موضوعات آن اشراف نداشته باشد. باید توجه داشت که این حرف نه به دلیل تعصب خاص نسبت به شخص و شخصیت مجلسی یا آرای کلامی و فقهی و فقه الحدیثی خاص اوست، بلکه به دلیل شمول بحارالانوار بر منابع مهم حدیثی شیعه و ابتکار این عالم بزرگ در تدوین موضوعی این مجموعه است.
مجموعه بحارالانوار بدون شک مهمترین دلیل اهمیت و جایگاه علامه مجلسی در میان شیعیان است. آیا میتوان دلایل دیگری بر اهمیت مجلسی عنوان کرد؟
مجلسی با احساس یک خلأ و بلکه یک خطر در جامعه علمی شیعه دست به تدوین بحارالانوار میزند و آن اینکه میبیند گرایش به فلسفه و عرفان یونانی و اعراض از معارف وحیانی منتشر در قرآن و روایات اهل بیت(ع)، آینده علمی و معرفتی تشیع را تهدید میکند. از اینرو مهمترین چاره را در احیای تراث حدیثی و روایی شیعه میبیند. ضمن آن که گفتیم او در ذیل پارهای از روایات از موضع یک متکلم زبردست به ذکر توضیحات و بیانات و مباحثی انتقادی نسبت به مبانی فلسفه یونانی میپردازد و مخالفت آموزههای قرآنی و روایی را با فلسفه یونانی اسلامیزه شده توسط برخی عالمان، نشان میدهد. علاوهبر این مساله، در دوره مجلسی خطر گسترش گرایشهای صوفیانه که آن نیز ریشه یونانی دارد، بهشدت وجود داشته است و اساسا حکومت صفویه با صوفیه پیوندی وثیق داشته است.
مجلسی با این خطر نیز مبارزه میکند و پارادایم و فضای غالب صوفیانه را تبدیل به فضایی شیعی میکند. بدون شک شیعه امروز در ایران و دیگر مناطق جهان مدیون تلاشهای سترگ علامه مجلسی و دیگر عالمان زمانشناس شیعه معاصر او و عهد صفوی است. کار مهم دیگر مجلسی نگارش آثاری به زبان فارسی مانند «عین الحیات»، «حق الیقین»، «جلاء العیون»، «حلیهالمتقین» و... درباره مسائل اعتقادی و تاریخی و آداب و سنن برای عموم مردم است که در آن عصر، کاری کم نظیر یا بینظیر بوده است.
امسال روز بزرگداشت علامه مجلسی همزمان با شهادت رئیس مکتب جعفری، امام صادق(ع) است. رویکرد علامه مجلسی در کتابهایش را تا چه اندازه میتوان هم راستا با تعالیم مکتب جعفری دانست؟
مجلسی را باید از احیاکنندگان و مجددان مذهب جعفری در قرن یازدهم هجری قمری دانست. مجلسی از سویی نه مانند برخی از اخباریان، کماعتنا به عقل است و نه چون برخی از عالمان فلسفی مشرب، باورمند به نظریهپردازیهای من عندی در اصول و فروع دین.
مجلسی به تاسی از آموزههای قرآن و اهل بیت(ع) عقل را بهعنوان حجت الهی باور دارد و مقابل برهان بدیهی و نظری قریب به بدیهی که عموم عقلا در برابر آن خاضعاند، سر تسلیم فرود میآورد و معتقد است نقل در تعارض با آن را باید تاویل کرد اما در عین حال به حکم خود عقل و آموزههای اهل بیت(ع)، به ظنون و اوهام و استدلالات شبهعقلی و نظریات جدلی و مورد اختلافات عمیق و عریق بین فیلسوفان و برخی متکلمان، وقعی نمینهد و چون برخی از عالمان فلسفی مشرب شیعی در دام آنها گرفتار نمیشود و در خانه سستتر از خانه عنکبوت فیلسوفان و عارفان صوفیمسلک، ساکن نمیشود.
مجلسی این ممشا و مسلک را بدون شک از امام صادق(ع) و دیگر امامان متقدم و متاخر آن حضرت آموخته است. مکتب و مذهب جعفری هم روایت بدون درایت را رد میکند و هم نظریهپردازیهای عاری از برهان بیّن و روشنعقلی یا بدون استناد به تعالیم وحیانی و نیز به در خانه مسلکهای بشری شرقی و غربی رفتن را باطل میداند. سبک تدوین و نگارش و توضیحات مجلسی در بحار بیانگر پیروی او از این شیوه و خطمشی است.
علامه مجلسی علاوهبر کارهایی که برای تداوم کلام و فقه و تفسیر و حدیث بزرگان شیعه انجام داد، نامههایی نیز در تایید سلطان حسین صفوی دارد. این وجه علامه مجلسی از کجا نشات میگیرد؟
این تلقی که پیوسته باید در مبارزه و ستیز بود و ارزش آدمها به میزان مبارزه و سازشناپذیری و جنگندگیشان در برابر حکومتهای جور و باطل و ظالم بستگی دارد و هر گونه سازش و تعامل با نظامهای باطل، مردود و خائنانه است، بدونشک تلقیای چپ روانه و غیردینی است که محصول رسوخ اندیشههای مارکسیستی به اسلامشناسی معاصر است. البته در تاریخ، شیعه زیدی هم چنین تلقی باطلی داشته و قیام با شمشیر را شرط امامت میدانسته است. در حالی که آموزههای دینی و شیعی در کنار آموزههای جهادی و مبارزه با ظلم و کفر پر است از آموزههای مداهنه و مدارا و تقیه و سازش با حکومتهای جائر و غاصب و البته اینکه چه زمانی وقت مبارزه با ظلم و کفر و استکبار است و چه زمانی وقت مداهنه و تقیه و سازش و تعامل با یک نظام استکباری و غاصب و نامشروع، بستگی به شرایط زمانه و اجتماع شیعی و قدرت و قوت طرف حق و باطل دارد. قانون عقلی و شرعی تزاحم اهم و مهم تعیینکننده این مساله با تشخیص فقیه دینشناس و زمانشناس است. مجلسی فقیه و عالمی زمانشناس بوده است که با یک سیاستورزی خردمندانه و با در پیش گرفتن راه تعامل و مداهنه و سازش با حکومت صفویه ـ که از نظر فقه شیعه حاکمیتش مشروع نبوده اما با دیگر سلسلهها تفاوتهای اساسی داشته استـ بزرگترین خدمات علمی و سیاسی و اجتماعی را به تشیع کرده است و البته این تعامل، اختصاص به مجلسی نداشته و گروهی دیگر از علمای شیعه مانند شیخ بهایی و محققکرکی نیز همین مشی را در مواجهه با صفویه پیش از مجلسی در پیش گرفته بودند. پیوند بین علمای شیعه با حکومت صفوی در کنار فایدههای عظیمش، ایران را از خطر تسلط دولت جائر و ظالم عثمانی که تداوم امویان و عباسیان بود، نجات داد. اساسا تداوم حیات شیعه تا به امروز پس از حادثه سقیفه، بیش از آنچه محصول جنگندگی و مبارزه مسلحانهاش باشد، محصول تحمل و تقیه و سیاستورزیهای خردمندانه امامان شیعه و علمای شیعه در عصر غیبت در برابر حکومتهای جور ضدشیعی و غیرشیعی بوده است. این حقیقتی تاریخی است که در جایجای سیره اهل بیت(ع) و علما و فقهای شیعه مشهود است.
شما در حال تهیه کتابی پیرامون اندیشههای ضدفلسفی علامه مجلسی هستید. آیا میتوان او را به این سبب که در مجموعه اخباریون دستهبندی میشود بهعنوان یکی از مخالفان فلسفه تلقی کرد؟
مخالفت مجلسی با فلسفه به هیچوجه از موضع تعبد و نقل محض نیست بلکه مجلسی از موضع یک متکلم که برهان بدیهی و نظری قریب به بدیهی را حجت میداند، با فلسفه مخالفت میکند و البته به خوبی تعارض آموزههای فلسفی را با آموزههای وحیانی قرآن و اهل بیت که آنها نیز عین عقلانیت است، نشان میدهد. همانگونه که گفتم مجلسی حتی تاویل آیات و روایات را در صورت مخالفت ظهورشان با یک برهان بّین عقلی لازم میداند اما تاویلات فلسفی از آیات و روایات را به استناد اوهام و نظریهپردازیهای سست و غیرعقلانی فلسفی برنمیتابد و آن را عین الحاد میداند. مجلسی به خوبی نشان میدهد بسیاری از آموزههای فلسفی در تعارض آشکار با عقل و روایات معتبر و متواتر و بلکه در تعارض با آموزههای همه ادیان الهی و توحیدی است. اساسا باید بدانیم مخالفت با فلسفه و عرفان صوفیانه در میان علمای شیعه که یک جریان مستمر از زمان اهل بیت(ع) تا به امروز بوده است، هیچ ربطی به نزاع بین اخباریها و اصولیها ندارد. اتفاقا آنها که ردهای مفصل و محکم بر فلسفه نوشتهاند مانند علامه حلی و خواجه نصیر در تجریدالاعتقاد و شرح تجرید و میرزای قمی و در روزگار ما مانند آیتالله صافیگلپایگانی همگی اصولی بودهاند.
شما در گفتوگویی خود را به مشرب و مشی علامه مجلسی نزدیک دیده بودید. این مشی و مشرب از دیدگاه شما چیست و چرا خود را به او نزدیک میدانید؟
همانگونه که گفتم مجلسی نه یک محدث و اخباری صرف و بدون درایت است و نه یک عالم کماعتنا به آموزههای نورانی اهل بیت(ع) بلکه معدن علم و ترجمان وحی و ابواب معرفتالله است. اسلامشناسی مجلسی برشی نیست یعنی این گونه نیست که برشهایی از اسلام را گرفته و برشهایی را مغفول گذاشته باشد. مجلسی به دلیل توغلش در قرآن و روایات اهل بیت به جامعیت دین و تشیع مراجعه کرده است. و مهمتر آنکه مجلسی از یک راه طی شده و تجربه شده نیز سخن میگوید. او میگوید که به سراغ همه علوم و رشتههای متداول در حوزه آن روز تشیع که ازجمله فلسفه و عرفان صوفیانه بوده، رفته و آنها را آموخته است؛ اما به عطش معرفتی و کمالجوییاش پاسخ نداده و درنهایت دریافته است که علوم و معارف حقیقی انسانساز در قرآن و تعالیم و احادیث اهل بیت(ع) است و از این رو به سراغ این میراث وحیانی میرود و ضمن آن که خود از آن سیراب میشود، با تدوین جامع حدیثی بحارالانوار زمینه را برای سیراب شدن دیگران نیز فراهم میکند.
مجلسی خود در مقدمه بحارالانوار مینویسد: در ابتدای جوانی شیفته تحصیل بودم و در کسب انواع دانش تلاش کردم و از هر شاخهای از علوم عقلی و نقلی میوهای چیدم. من با فضل خدای سبحان از آبشخور دانشها سیراب گشتم و در چمنزار فضایل چمیدم و بر خوب و بد میوههای دانش و بینش واقف شدم. از هر چشمهای شربتی نوشیدم و از هر خرمنی توشهای برداشتم و چون نیک اندیشیدم، با الهام خداوندگارم دانستم که باید دانش صافی را از چشمه صافی بجویم که سرچشمه آن وحی و الهام است: یک رشته در قرآن مجید که هرگونه باطلی را از ساحت خود میراند و رشته دیگر آثار اهل بیت عصمت که خزانهدار علوم قرآناند و مترجمان وحی. از این رو، هرچه از حکمت و عرفان آموخته و اندوخته بودم به کناری نهادم با آنکه در عصر من رایج و پررونق بود. پس در اخبار آل محمد به فحص و بحث پرداختم و به تحقیق و وارسی نشستم و چون با دقت بیشتری وارسی کردم، اخبار آن را کشتی نجات امت یافتم که بار آن سعادت و نیکبختی است. من از چمنزار علوم آل محمد باغها و بوستانها یافتم پرگل و پربار: هر میوه حکمتی که چیده بودم خوشبوتر و مطبوعتر از آن را در حدیث اهل بیت دیدم و به هر حقیقتی که پی برده بودم، ریشه آن را در سخنان باارزش آنان یافتم.
(بحارالانوار جلد اول، ص 8 به نقل از کتاب علامه مجلسی و فهم حدیث، نوشته عبدالهادی فقهیزاده، ص 292)
نظرتان درباره میزان اعتبار روایات بحارالانوار چیست؟
این حرف مشهور که به اعتراف خود مجلسی بحارالانوار انبانی از روایات صحیح و ضعیف و معتبر و نامعتبر است و مجلسی بدون توجه به صحت و سقم روایات و اعتبار و عدم اعتبار منابع آنها، بحارالانوار را تدوین کرده، حرف کاملا غلطی است. من این مساله را در مقالهای با عنوان «نقد یک باور مشهور درباره بحارالانوار» توضیح دادهام که پس از چاپ در وبلاگم قابل مشاهده خواهد بود.
چکیده آن این است که مجلسی نهتنها در جایی چنین حرفی را نزده بلکه برعکس در مقدمه بحارالانوار بر اعتبار کارش و نیز دقتهایی که برای جمعآوری احادیث داشته، تاکید کرده است. البته این حرف مجلسی از نظر ما به این معنا نیست که همه آنچه در بحار آمده است، معتبر و غیرقابل بحث است و شاید درباره هیچ کتاب حدیثی نتوان چنین حرفی را زد اما مساله این است که حجم روایات ضعیف در بحار و دیگر کتب مشهور روایی شیعه نسبت به روایات معتبری که یا با سند یا با قرائن قابل اعتماد هستند، بسیار اندک و ناچیز است.