محمد تقي مجلسي
تولد
محمد تقي در سال 1003 ق. در شهر بزرگ و زيباي اصفهان، پايتخت صفويه، چشم به دنيا گشود. به مباركي نهمين امام معصوم ـ عليه السّلام ـ او را محمد تقي نام نهادند. آواي اذان و اقامه اولين كلماتي بود كه در گوش او طنين افكند. بدين گونه آغاز زندگي او با نواي توحيد و رسالت قرين شد.
كودكي محمد تقي در محيطي آكنده از صفا و عشق به دين و پيشوايان دين سپري شد. از همين رو فطرت خداجوي او مجال رشد يافت و احساسات و عواطفش با حب آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ شكل گرفت. پدرش ملا علي مجلسي فاضلي دانش دوست بود و خود از راويان احاديث اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به شمار ميآمد. ذوق و قريحة شعر گويي او شهرت داشت و به «مجلسي» تخلص ميكرد و گويا از همين رو، مجلسي نام گرفته بود.[1]
كودكي
مولا علي مجلسي از همان اوان كودكي محمد تقي، اعتقادات و مباني ديني را به او تعليم ميداد؛ از خدا و رسول خدا ـصلّي الله عليه و آله ـ، از معاد و دوزخ و بهشت برايش سخن ميگفت. نماز را به او آموخته بود و او را به همراه خود به مجالس مذهبي ميبرد. محمد تقي نيز به دين و مسائل ديني علاقه نشان ميداد و آن گونه كه خود نقل كرده است كودكان را با آيات قرآن و روايات، به انجام كارهاي خوب و ترك كارهاي زشت فرا ميخواند. براي همين در حلقة بازي كودكان رفتار او بيشتر به بزرگان مينمود تا كودكان. اين صفاي روحي و علاقة مذهبي بعدها در شخصيت و زندگي او تجلّيات بارزتري يافت و محمد تقي را در راه تحصيل علوم و معارف الهي قرار داد.
وجود عالم بزرگي چون درويش محمد عاملي، پدر بزرگ مادري او در ميان بستگان محمد تقي در شوق او به تحصيل معارف اسلامي نقش بسياري داشت و نيز وجود بزرگاني چون حافظ ابونعيم اصفهاني (متوفاي 403 ق.) در بين نياكان او همت و علاقة او را به قدم نهادن در راه آنان ميافزود.
ميتوان گفت نخستين كلاس درس او خانه بود. چرا كه در خانوادهاي فرهيخته و دوستدار علم رشد مييافت.
تحصيل
گامهاي بعدي تحصيل و دانش را تحت نظر پدرش استوارتر برداشت و پس از آن با استادان بزرگ حوزه اصفهان آشنا شد و به راهنمايي پدرش به درس علامه مولا عبدالله شوشتري (يكي از علماي بزرگ حوزة اصفهان) راه يافت.
علامه مولا عبدالله شوشتري از تربيت يافتگان حوزة نجف بود كه پس از طي مراحل عالي علمي به اصفهان مهاجرت و در آنجا اقامت كرده بود. محمد تقي سالها همراه اين استاد بود و فقه، حديث، اصول فقه، كلام و تفسير را نزد وي آموخت و تحصيل علم حديث و روايت را بيشتر مديون او بود. خود سالها بعد در اين باره مينويسد: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شيعه در عصر خويش بود. وي علامهاي محقق و دقيق و زاهدي عابد و با ورع بود. بيشتر مطالب اين كتاب (روضة المتقين كه كتابي روايي است) از افادات اوست ... .»
ميتوان گفت كه نشر فقه و حديث در آن دوران در اصفهان به وسيلة او صورت گرفت.[2]
پس از وفات استاد در سال 1021 ق. نزد فرزند او مولا حسنعلي شوشتري، كه او نيز از علماي برجسته و استاد بسياري از مشاهير حوزة اصفهان بود، به تحصيل پرداخت.
همزمان دوران تحصيل نزد علامه عبدالله شوشتري به درس دانشور ديگري راه يافت و در نفس و وجود خويش سفري را آغاز نمود. اين سير انفسي به راهنمايي سالك و عارفي وارسته، فقيه و محدث بزرگ «شيخ بهايي» آغاز شد.
از سالهاي آغازين تحصيل، نسبت به عرفان جذبهاي شديد در محمد تقي وجود داشت. حس ميكرد كه فقه اصول و علوم متداول مدرسهاي عطش جانش را فرو نمينشاند. شايد در سنين بلوغ اين احساس در او شكل گرفته بود، اما همانگونه كه مقتضاي اين سنين است آن احساس مبهم و درك خام را نميتوانست براي خود تبيين كند و با ديگران به وضوح دربارهاش سخن بگويد. اما اينكه «چه كند و از كجا آغاز كند؟» براي او به مراتب مجهولتر بود. ولي پس از آشنايي با شيخ بهايي و حضور در درس وي گمشده خود را يافت.
بهاء الدين محمد عاملي، معروف به شيخ بهايي در آن زمان از اساتيد شاخص و برجستة حوزة اصفهان به شمار ميرفت. جامعيت او در علوم مختلف شگفتآور بود، به طوري كه بر بيشتر علوم متداول تسلط داشت و در آنها صاحب تأليف بود. مجلسي بعدها دربارة اين استادش مينويسد: «او بلند مرتبه و والا مقام بود و حافظهاي سرشار داشت. من كسي را مانند او در كثرت علوم و وفور فضل و بلندي مرتبه نديدهام».[3]
تواضع و آزاد منشي او در برابر شاگردان خويش، حتي كساني چون محمد تقي جوان، بر جذابيت و محبوبيت او نزد محمد تقي افزوده بود. محمد تقي مجلسي خود نقل ميكند آن هنگام كه هنوز بالغ نشده بود در درس شيخ بر او اشكالي علمي وارد كرد و شيخ نيز پس از آنكه گفتار محمد تقي را حق يافت از نظر خود دست برداشت و آن سخن را تأييد كرد.[4]
آنچه كه محمد تقي مجلسي را بيش از همه مجذوب شيخ بهايي كرده بود، علاوه بر تسلط او بر علوم شرعي، سير و سلوك روحاني و زهد و قناعت آن عارف و فقيه پرآوازه بود. از اين رو همراهي محمد تقي مجلسي با شيخ از ابتداي دوران تحصيل ـ از سنين نوجواني ـ تا اواخر عمر شيخ ادامه داشت.
وي علاوه بر آن از مجلس درس علماي ديگري همچون ميرفندرسكي، قاضي ابوالسرور، اميراسحاق استرآبادي، شيخ عبدالله بن جابر عاملي (پسرعمهاش) ملا محمد قاسم عاملي (دايياش) نيز بهره برده است.
هجرت به نجف
سال 1304 ق. آنگاه كه سي و يك بهار از عمر مجلسي ميگذشت فصل ديگري در زندگي او بايد آغاز ميشد؛ فصل استقلال علمي، و ثمر دادن. اما او در آن سالها سوداي ديگري در سرداشت؛ سوداي خلوت گزيدن و سير و سلوك. از نظر او هنوز راه بسياري مانده بود كه بايد طي ميشد. سفري از خويش و در نورديدن خود و خواستههاي لجام گسيختة خود. عزم مجلسي بر چنين سفري بود. گرچه از سالها قبل اين سفر براي وي آغاز شده بود اما گويي سفر به نجف، كه سفري در بعد مكاني بود، به سير روحي او گسترة تازهاي ميداد.
نجف، شهر علي ـ عليه السّلام ـ، بستر رويش علوم و معارف اسلامي بود و فضاي آن از وجود بارگاه آن حضرت، طهارت و صفاي خاصي داشت. خاكي مقدس و فضايي ملكوتي! نجف علاوه بر آنكه در آن زمان يكي از حوزههاي معروف و معتبر شيعه بود، پيكر مقدس سرور پرهيزكاران عالم و اسوة زاهدان را در خود جاي داده بود.
اكنون محمد تقي در كنار بارگاه سيد اوصيا و پدر ائمه ـ عليهم السّلام ـ از عنايتهاي آن بزرگ بهرهمند ميشد. خود دربارة آن دوران ميگويد: «در حوالي روضة مقدس ـ در مقام مهدي (عج) ـ شروع به مجاهدة نفس نمودم و خداوند به بركت مولاي ما ـ كه درودهاي خدا بر او باد ـ بابهاي مكاشفه را كه عقلهاي ضعيف تحمل آن را ندارند، بر روي من گشود».[5]
در آن دوران خوش و وجدآور كه وراي خوشي و نشاطهاي مادي است، مجلسي درس و بحث و قلم را كنار نگذاشت؛ چرا كه كلام معصوم را چيزي خارج از آن حيطه و بيارتباط با آن نميدانست. در نجف از «سيد شرف الدين علي شولستاني» از علما و محدثان بزرگ حوزة نجف، بهرهبرد و در 33 سالگي به كسب اجازة از او نائل شد.[6]
بازگشت به اصفهان
دوران اقامت مجلسي در نجف را بايد حد فاصل دو مرحله متمايز زندگاني او دانست. در پايان اين دوران، او همتي فراتر از خود يافته بود و ميخواست كه رسالت خود را در هدايت و ارشاد مردم نيز به انجام برساند. اكنون رؤياي صادق، كه يكي از راههاي الهام از عالم غيب به انسان است، براي او راه ميگشود. در خواب علي ـ عليه السّلام ـ را ديد كه به او ميفرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراواني ميكرد كه حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام ـ عليه السّلام ـ فرمود كه وجود او در اصفهان براي هدايت مردم مفيدتر است. پس از آن مجلسي به اصفهان بازگشت و به تأليف و تدريس مشغول شد.
از خدمت علمي در اين دوران نوشتن شرحي بر صحيفة سجاديه بود. «وي در مقابله و تصحيح و نشر صحيفه تلاش بسياري كرد و در اثر اهتمام او به اين امر صحيفة سجاديه در ميان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشي بيرون آمد».[7]
به سوي حديث
احاديث و گفتار معصومين ـ عليه السّلام ـ براي محمد تقي مجلسي ارزشي والا و بيحساب داشت. چرا كه او تهذيب نفس و رشد و ارتقاي روحي را كه برنامة زندگياش بود، با راهنمايي و هدايت معصومين ـ عليهم السّلام ـ ميسر ميدانست و معتقد بود كه سير و سلوك صوفي مآبانهاي كه بدون هدايت و حب اهل بيت صورت گيرد رساننده به حق تعالي و مقرب به ذات احدي نيست. از سوي ديگر او در آداب و اعمالي كه در سير و سلوك روحي بايد مراعات شود، سخت پايبند به پيروي از دستورها و احكام ديني بود. او اعتقاد داشت كه: «با فقه است كه سعادت ابدي و كمالات هميشگي حاصل ميگردد».[8]
پيشتر تصميم داشت كه به شرح و تفسير روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ بپردازد. ليكن چون كاري عظيم بود، در خود اين جرأت را نمييافت.[9] تا اينكه زماني به بيماري سختي دچار شد به طوري كه تا چند قدمي مرگ رفت. در بستر همان بيماري رؤياهايي چند ديد كه از يافتن زندگي دوباره و شروع مرحلهاي جديد در زندگياش حكايت ميكرد. از آنجا كه مجلسي از سالهاي نخست، عمرش را با تهذيب نفس، صفاي قلب و خلوص نيت سپري كرده بود، رؤياهاي صادق بسياري برايش رخ ميداد و با اين الهام غيبي، كه در بيانات ائمه ـ عليهم السّلام ـ جزئي از نبوت شمرده شده، در طول زندگي خود راه ميگشود.[10]
مجلسي در رؤيا به دست ائمه ـ عليهم السّلام ـ شفا يافت و در رؤيايي ديگر از غذا و ميوههاي بهشتي كه رسول خدا ـصلّي الله عليه و آله ـ برايش فرستاده بود، خورد. خود ميگويد: «پس از آنكه از خواب بيدار شدم آن را به علم تعبير كردم. گويي به قلبم الهام شده بود كه به شرح و تفسير حديث بپردازم. پس به اين امر مشغول شدم».[11]
از آن زمان تأليف پيرامون حديث و كتب روايي در زندگي ملا محمد تقي مجلسي آغاز شد و تا پايان عمر همچون شاخصي پرارج در فعاليتهاي علمياش، ادامه يافت. تأليفاتي چون «اربعين» (چهل حديث از معصومين ـ عليهم السّلام ـ)، «شرح زيارت جامعه»، «شرح حديث همّام» به زبان فارسي، «الاحياء الاحاديث» كه شرحي است ناتمام بر كتاب «تهذيب الاحكام» تأليف شيخ طوسي و از آخرين تأليفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است، «لوامع الصاحبقراني» كه شرحي است فارسي بر «من لا يحضره الفقيه» تأليف شيخ صدوق و «روضة المتقين» كه شرحي است بر كتاب «من لا يحضره الفقيه».[12]
كتاب «من لا يحضره الفقيه» يكي از كتب چهارگانه روايي معتبر شيعه است كه حاوي روايات فقهي ميباشد و به قلم شيخ صدوق (متوفي 381 ق.) جمعآوري و تدوين شده است اين كتاب همچون ديگر كتب اربعه، از متون اصلي روايي است كه از زمان تدوين آن، مورد مراجعه و توجه علماي شيعه بوده، به طوري كه بيش از هيجده شرح و تعليقه بر آن نوشته شده است.[13]
«روضة المتقين» ملا محمد تقي مجلسي يكي از بهترين شرحهاي نوشته شده بر اين كتاب بوده و بارها به چاپ رسيده است. چاپ جديد آن در چهارده جلد و به نحوي مطلوب منتشر شده است. روضة المتقين همچنانكه مجلسي خود در آخر كتاب ميگويد عصارة دانش و معلومات فقهي، اصلي و كلامي او در طول پنجاه سال تحصيل وتحقيق ميباشد.[14]
آن عالم و محدث گرانقدر در روضة المتقين، علاوه بر تصحيح من لا يحضره الفقيه، كه به گفتة وي در آن زمان نسخههاي پرغلط داشته، به مقابلة اين كتاب با ديگر كتب چهارگانه روايي پرداخته و هر جا كه روايتي با سند ضعيف ذكر شده، آن را با نقل روايتي با سند قوي از سه كتاب ديگر تكميل و جبران كرده است. در اين كتاب به مقتضاي روايات، مطالب سودمندي از سوي شارح آورده شده و نه تنها در زمينة فقه و احكام عملي، بلكه در ديگر زمينهها از جمله بحثهاي رجالي، ادبي، كلامي و عرفاني، نيز سخن گفته شده است. تدوين چنين كتاب ارزشمندي به احاطه و تسلط بر بسياري از علوم، از جمله: لغت، رجال، فقه، اصول فقه، تفسير و كلام، نياز داشته كه خود نمايانگر وسعت و وفور علم مؤلف آن ميباشد.
بر كرسي تدريس
از سال 1040 ق. به بعد، نسل جديدي از علما در حوزه اصفهان ظهور كردند. بزرگاني چون شيخ بهايي (متوفي 1030 ق.) و ميرداماد (متوفي 1041 ق.) در كهولت در گذشته بودند و كمكم نسل ديگري از فقها جاي آنها را ميگرفتند. ملا محمد تقي مجلسي از زمره آنان بود.
مجلسي در آن دوران از مدرسان ممتاز حديث و فقه در حوزه معتبر اصفهان به شمار ميرفت و به تدريس اصول، فقه، تفسير، كلام و رجال اشتغال داشت.[15] او هر روز در مسجد جامع اصفهان به تدريس پرداخته، جمع زيادي از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در محضر درسش حاضر ميشدند.
نام برخي از بزرگاني كه شاگرد ملا محمد تقي مجلسي بوده يا تنها اجازه نقل حديث از وي داشتهاند از اين قرار است:
علاّمه محمد باقر مجلسي، سيد عبدالحسين خاتون آبادي، محقق خوانساري، سيد نعمت الله جزايري، ملا ميرزاي شيرواني، ملا محمد صالح مازندراني، ملا محمد صادق كرباسي، سيد شرف الدين علي گلستانه، ملا عزيز الله و ملا عبدالله مجلسي، ميرزا ابراهيم اردكاني يزدي، مولا ابوالقاسم بن محمد گلپايگاني، بدرالدين بن احمد عاملي و ميرزا تاج الدين گلستانه.[16]
وفات
فقيه و محدث گرانقدر، ملا محد تقي مجلسي در يازدهم شعبان سال 1070 ق. در اصفهان رحلت نمود و پيكرش در همان شهر به خاك سپرده شد.[17] وفات او ضايعهاي بزرگ براي حوزههاي ديني، خصوصاً حوزة بزرگ اصفهان، به شمار ميآمد. چرا كه اصفهان يكي از بهترين استادان حديث را از دست داده بود.
اما دست پروردگان محضر فيض و افادة او راهش را ادامه دادند و راه او كه در تهذيب نفس و احياي حديث سعي بليغي روا داشت، با شاگردانش خصوصاً علامه محمد باقر مجلسي، ادامه يافت و عصر بازگشت به حديث و تعبد تجلي بارزتر و رونق بيشتري يافت.
پی نوشت:
[1] . مرآة الاحوال، نقل از بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، ج 102، ص 105.
[2] . روضة المتقين، محمد تقي مجلسي، ج 14، ص 382.
[3] . بحارالانوار، ج 102، ص 111.
[4] . مرحوم محمد تقي مجلسي خود نقل ميكند آن هنگام كه هنوز به سن بلوغ نيز نرسيده بود، در درس شيخ، بر او اشكالي علمي وارد كرد و شيخ نيز پس از آنكه حرف مجلسي را حق يافت از نظر خود دست برداشت و گفتة محمد تقي را در حضور شاگردان تأييد نمود. (روضة المتقين، ج 14، ص 404).
[5] . بحارالانوار، ج 102، ص 113.
[6] . اين اجازه نامه در بحارالانوار، ج 107، ص 32، 37 آمده است.
[7] . روضات الجنات، محمد باقر خوانساري، ج 2، ص 119.
[8] . قصص العلماء، ميرزا محمد تنكابني، ص 214، اجازه نامة ملا محمد تقي مجلسي به فرزندش محمد باقر مجلسي.
[9] . روضة المتقين، ج 14، ص 434.
[10] . دربارة رؤيا ميتوانيد به كتاب هزار و يك نكته، نوشتة استاد آيت الله حسن زادة آملي، ص 19، 23 مراجعه كنيد.
[11] . روضة المتقين، ج 14، ص 434 و 435.
[12] . كتاب «من لا يحضره الفقيه» از نظر زمان تأليف، دومين كتاب از چهار كتاب عمدة روايي شيعه است. سه كتاب ديگر: «كافي» تأليف شيخ كليني(ره) (متوفي 329ق.)، «استبصار» و «تهذيب الاحكام» تأليف شيخ طوسي(ره) (م 460ق.) ميباشند.
[13] . مشخصات آنها در الذريعه، آقا بزرگ تهراني، ج 6، ص 223 و 224 و ج 14، ص 94 ذكر شده است.
[14] . روضة المتقين، ج 14، ص 505.
[15] . اين مطلب از چند اجازهنامه كه براي تني چند از شاگردانش صادر كرده، معلوم است. ر. ك: بحارالانوار، ج 107، اجازهنامههاي محمد تقي مجلسي؛ روضات الجنات، ج 2، ص 123.
[16] . فهرست نام آنان و تاريخ اخذ اجازهنامهها در كتاب زندگينامة علامه مجلسي، سيد مصلح الدين مهدوي، ج 2، ص 388 به بعد به طور تفصيلي آمده است.
[17] . جامع الرواة، محمد بن علي اردبيلي، ج 2، ص 82، به نقل از علامه محمد باقر مجلسي.
سيد محمد ميرخندان - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 1، ص 218