((50)) جادوگرى كه طعمه شير شد

هارون الرشيد از جادوگرى خواست كه در مجلس كارى كند كه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از عهده اش بر نيامده و در ميان مردم شرمنده و سرافكنده گردد. جادوگر پذيرفت .
هنگامى كه سفره انداخته شد، جادوگر حيله اى بكار برد كه هر وقت امام موسى بن جعفر عليه السلام مى خواست نانى بردارد، نان از جلو حضرت مى پريد.
هارون بخاطر اينكه خواسته ناپاكش تاءمين شده بود سخت خوشحال بوده و به شدت مى خنديد.
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام سربرداشت . نگاهى به عكس شيرى كه در پرده نقش شده بود نمود و فرمود:
- اى شير خدا! اين دشمن خدا را بگير. ناگهان همان شكل به شكل شيرى بسيار بزرگ درآمده ، جست و جادوگر را پاره پاره كرد.
هارون و خدمتگزارانش از مشاهده اين قضيه مهم ، از ترس بيهوش شدند. پس از آنكه به هوش آمدند. هارون به امام عليه السلام گفت :
- خواهش مى كنم از اين شير بخواه كه پيكر آن مرد را به صورت اول برگرداند. امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
- اگر عصاى موسى آنچه را كه از ريسمانها و عصاهاى جادوگران بلعيده بود، برمى گرداند، اين عكس شير هم آن مرد را بر مى گرداند. (57)

پاورقی

57- بحار: ج 48،ص 41.