((41)) سخاوت نجاشى ، فرمانرواى اهواز

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
در زمان امام صادق عليه السلام شخصى به نام ((نجاشى )) استاندار اهواز و شيراز بود. وى با اينكه از طرف خلفاى عباسى فرمانروا بود، ولى از دوستان و شيعيان امام صادق عليه السلام به شمار مى آمد.
يكى از كارمندان به حضور امام صادق عليه السلام رسيد و عرض كرد:
- نجاشى استاندار اهواز و شيراز آدم مؤ من و از شيعيان ماست . در دفتر او براى من مالياتى نوشته شده او از اين بابت مبلغى بدهكارم . اگر صلاح بدانيد درباره من نامه اى به او بنويسيد و مرا توصيه اى بفرماييد. امام صادق عليه السلام اين نامه كوتاه را به استاندار اهواز نوشت :
((بسم الله الرحمن الرحيم ، سر اءخاك يسرك الله )).
به نام خداوند بخشنده مهربان ، برادرت را شاد كن تا خداوند تو را شاد كند. نامه را گرفت و نزد نجاشى برد. نجاشى در مجلس عمومى نشسته بود كه او وارد شد. با خلوت شدن مجلس ، نامه را به نجاشى داد و گفت : اين نامه امام صادق عليه السلام است .
نجاشى نامه را بوسيد و روى چشم گذاشت پرسيد:
- حاجتت چيست ؟
مرد به او پاسخ داد:
- در دفتر ماليات شما، مبلغى بر من نوشته شده است .
- چه مقدار؟
- ده هزار درهم .
هماندم نجاشى دفتر دارش را خواست و به او دستور داد:
- بدهى اين مرد را از دفتر خارج كن و از حساب من بپرداز و درباره ماليات سال آينده ايشان نيز همين كار را انجام بده .
سپس استاندار از او پرسيد: آيا تو را شاد كردم ؟
- آرى ! فدايت گردم .
آن گاه دستور داد، مركب ، كنيز و يك نوكر به او بدهند و همچنين دستور داد يك دست لباس به او دادند. هر يك از آنها را كه مى دادند مى پرسيد: تو را شاد كردم ؟
او هم مى گفت : آرى ! فدايت شوم و هر چه او مى گفت آرى ، نجاشى بر بخشش خود مى افزود تا اينكه از بخشش فارغ شد. به آن مرد گفت : فرش ‍ اين اتاق را كه هنگام دادن نامه امام صادق عليه السلام روى آن نشسته بودم بردار و ببر. بعد از اين هم هر وقت حاجتى داشتى نزد من بيا كه برآورده مى شود. مرد فرش را نيز برداشت و با خوشحالى بيرون آمد و محضر امام صادق عليه السلام رفت و جريان ملاقات خود را با استاندار اهواز به امام عرض كرد. امام صادق عليه السلام از شنيدن رفتار نجاشى نسبت به او خوشحال گشت .
مرد گفت : فرزند رسول خدا! گويا رفتار نيك نجاشى با من ، شما را نيز شادمان كرد؟
امام صادق عليه السلام فرمود: آرى ! سوگند به خدا، نجاشى خدا و پيامبر خدا را نيز شاد كرد. (47)

پاورقی

47- بحار: ج 47،ص 370 و ج 74، ص 292.