مدح مخالفت نفس

مدح مخالفت نفس
بدان كه نفس اماره انسان ضررش زياده از شيطان است ، چنان چه حق تعالى مى فرمايد حضرت يوسف فرمود: به درستى كه نفس ‍ امر كننده است به بدى مگر آن كه را خدا رحم فرمايد. و در جاى ديگر مى فرمايد: هر كه از خداوند عالميان و ايستادن در محاسبه نزد او بترسد و نهر كند نفس را از خواهشهاى او بهشت ماءواى اوست . و در جايى ديگر مى فرمايد: در قيامت شيطان به گمراهان خواهد گفت : مرا بر شما سلطنتى نبود به غير اين كه شما را خواندم و اجابت من كرديد، پس مرا ملامت مكنيد، نفس هاى خود را ملامت كنيد.
بدان كه مجاهده با نفس و شيطان افضل است از جهاد كردن با دشمنان ظاهر، و دشوارتر است از آن . و يك ثمره از ثمرات مجاهده با نفس جهاد با كفار است ، و مجاهده نفس آن است كه به عقل مستقيم با نفس و خواهشهاى او كه مخالف شرع باشد معارضه نمايد، و به استعانت الهى و تذكر آيات و احاديث و مواعظ او را منقاد (48) حق گرداند، و تابع شرع سازد، مانند اسب چموشى كه آن را به تدبير و تعليم رهوار نمايند، و تحمل بارهاى گران بر آن آسان شود.
چنان چه به سند معتبر از حضرت امام موسى كاظم عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم لشكرى به جهاد فرستادند. چون برگشتند فرمودند: مرحبا به جماعتى كه جهاد كوچك را به جا آوردند، و جهاد بزرگ تر بر ايشان باقى مانده است ، پرسيدند: جهاد بزرگ تر كدام است ؟
فرمود: جهاد با نفس ، پس فرمود: بهترين جهاد، جهاد با نفسى است كه در ميان دو پهلوى آدمى است .
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است : حذر نماييد از هواها و خواهشهاى نفس خود، چنان چه حذر مى كنيد از دشمنان خود، و هيچ چيز دشمن تر نيست از براى مردان از متابعت هواهاى خودشان و درو كرده هاى زبانشان .
(( يا اءباذر اءول شى ء يرفع من هذه الامة الاءمانة والخشوع حتى لا يكاد يرى خاشعا ))
اى ابوذر اول چيزى كه از اين امت برداشته مى شود امانت و خشوع است ، تا آن كه از هيچ يك از ايشان خشوع و شكستگى و تضرع نمى تواند ديد.
بدان كه امانت عبارت از عفت ورزيدن در اموال و عرض مردم است ، و خيانت ضد آن است ، و امانت اشرف صفات كمال است ، و خيانت موجب نقص و وبال است .
چنان چه به سند معتبر از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه حق تعالى هيچ پيغمبرى نفرستاده مگر آن كه مردم را امر فرموده به راستى در سخن ، و ادا كردن امانت به نيكوكار و بدكار.
و به اسانيد معتره از آن حضرت منقول است كه نظر نكنيد به طول دادن ركوع و سجود مردم ، اين چيزى است كه عادت به آن كرده اند، و اگر ترك كنند وحشت به هم مى رسانند، وليكن نظر كنيد به راستگويى و ادا كردن امانت مردم به اهلش .
و حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود: بر شما باد به ادا كردن امانت مردم ، به درستى كه اگر كشنده پدرم مرا امين كند بر شمشيرى كه پدرم را به آن كشته باشد، و آن شمشير را به من بسپارد، البته به او رد مى نمايم .
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: هركه را امين كنند بر امانتى و او به صاحبش رد نمايد، هزار عقده از عقده هاى آتش از گردن خود گشوده است ، پس مبادرت نماييد به اداى امانت ، زيرا امانتى كه به كسى مى سپارند ابليس صد شيطان را بر او مى گمارد كه او گمراه كنند، و وسوسه نمايند تا او را هلاك كنند، مگر كسى كه خدا او را نگاه دارد.
و در حديث ديگر فرمود: هر كه حق مؤمنى را حبس نمايد، خدا در قيامت پانصد سال او را بر پا ايستاده بدارد، تا آن كه نهرها از عرق او جارى شود، و منادى از جانب خدا ندا كند اين ظالمى است كه حق خدا را حبس كرده است ، پس چهل روز او را سرزنش كنند، و او را به جهنم برند.
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است : هر كه ظلم كند بر مزدورى و مزدش را ندهد، خدا ثواب او را حبط (49) نمايد، و بوى بهشت را بر او حرام كند، با اين كه بويش از پانصد سال راه شنيده مى شود، و كسى كه از همسايه اش يك شبر (50) از زمين را خيانت كند و داخل خانه خود كند، خدا آن زمين را تا هفتم طبقه زمين طوقى كند به گردن او در قيامت ، و به آن هيئت به مقام حساب آيد.
و فرمود: هر كه خيانت كند امانتى را در دار دنيا و به صاحبش ندهد تا مرگ او را دريابد، بر غير ملت (51) من مرده است ، و چون خدا را ملاقات نمايد بر او خشمناك باشد.
و فرمود: هر كه خيانتى را بخورد و داند كه اين مال خيانت است گناه او مثل گناه كسى است كه آن خيانت را كرده است .
و فرمود: هر كه حق مسلمانى را حبس كند و به صاحبش ندهد، خدا بركت و روزى او را بر او حرام گرداند.
و به سند صحيح از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است : هر كه چيزى از مال برادر مؤمنش را به ظلم متصرف شود و به او پس ‍ ندهد، پاره اى از آتش قيامت براى خود كسب كرده است .
و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است ، حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كه مال مؤمنى را به غضب متصرف شود، پيوسته حق تعالى از وى روى رحمت خودش را بگرداند، و اعمال او را دشمن دارد، و بر كارهاى خيرش ثواب ندهد تا توبه كند. و مالى كه گرفته است به صاحبش رد نمايد.
و حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود: هر كه ظلم كند بر كسى البته خدا او را بگيرد يا در جانش يا در مالش ، و ظلمى كه در ميان بنده و خدا باشد و حق مردم نباشد، چون توبه كند، خدا او را مى آمرزد.
و در حديث ديگر فرمود: ظلم بر سه قسم است : ظلمى كه خدا مى آمرزد، و ظلمى كه خدا نمى آمرزد، و ظلمى كه خدا نمى گذرد، اما ظلمى كه نمى آمرزد آن شريك از براى او قرار دادن است ، و اما ظلمى كه مى آمرزد ظلمى است كه آدمى بر نفس خود بكند ميان خود و خدا، و اما ظلمى كه نمى گذرد آن حق الناس است كه مردمان از يكديگر مى طلبند.
يا اءباذر و الذى نفس محمد بيده لو اءن الدنيا كانت تعدل عند الله جناح بعوضة اءو ذباب ما سقى الكافر منها شربة من ماء.
يا اءباذر الدنيا ملعونة ، و ملعون ما فيها، الا ما ابتغى به وجه الله ، و ما من شى ء اءبغض الى الله تعالى من الدنيا، خلقها ثم اءعرض عنها، فلم ينظر اليها و لا ينظر اليها حى تقوم الساعة ، و ما شى ء اءحب الى الله عز و جل من الايمان به ، و ترك ما اءمر اءن يترك .
يا اءباذر ان الله تبارك و تعالى اءوحى الى اءخى عيسى : لا تحب الدنيا فانى لست احبها، و اءحب الآخرة فانما هى دار المعاد.
يا اءباذر ان جبرئيل اءتانى بخزائن الدنيا على بغلة شهباء فقال لى : يا محمد هذه خزائن الدنيا و لا ينقصك من حظلك عند ربك ، فقلت : يا حبيبى جبرئيل لا حاجة لى فيها، اذا شبعت شكرت ربى ، و اذا جعت ساءلته .
يا اءباذر اذا اءراد الله عز و جل بعبد خيرا فقهه فى الدين ، و زهده فى الدنيا، و بصره بعيوب نفسه .
يا اءباذر ما زهد عبد فى الدنيا الا اءثبت الله الحكمة فى قلبه ، و اءنطق بها لسانه ، و بصره عيوب الدنيا داءها و دواءها، و اءخرجه منها سالما الى دارالسلام .
يا اءباذر اذا راءيت اءخاك قد زهد فى الدنيا فاستمع منه ، فانه يلقى اليك الحكمة . فقلت : يا رسول الله من اءزهد الناس ؟ قال : من لم ينس ‍ المقابر و البلى ، و ترك فضل زينة الدنيا، و آثر ما يبقى على ما يفنى ، و لم يعد غدا من اءيامه ، وعد نفسه فى الموتى .
اى ابوذر به حق آن خداوندى كه جان محمد به يد قدرت اوست اگر دنيا نزد خدا برابر بود با پر پشه اى يا پر مگسى ، كافر را در دنيا يك شربت آب نمى داد.
اى ابوذر دنيا ملعون است ، و آن چه در دنياست ملعون است ، مگر چيزى كه مطابق رضاى الهى باشد، و هيچ چيز را خدا دشمن نمى دارد مانند دنيا، حق تعالى دنيا را خلق فرمود، و از آن اعراض نمود، و نظر لطف به سوى آن نكرد و نخواهد كرد تا قيام قيامت ، و هيچ چيزى نزد خدا محبوب تر نيست از ايمان به خدا، و ترك كردن آن چه خدا امر فرموده به ترك آنها.
اى ابوذر حق تعالى وحى فرمود به برادرم عيسى عليه السلام كه اى عيسى دوست مدار دنيا را، به درستى كه من آن را دوست نمى دارم ، و دوست دار آخرت را كه بازگشت همه به آن جاست .
اى ابوذر جبرئيل به نزد من آمد و خزينه هاى دنيا را براى من آورد، و بر استر اشهبى سوار بود، پس گفت : اى محمد اين ها خزينه هاى دنياست به تو مى دهم ، و از بهره تو نزد حق تعالى و نعيم آخرت تو چيزى كم نمى شود به سبب متصرف شدن خزاين دنيا، من گفتم : اى حبيب من جبرئيل ! مرا احتياجى به اين خزاين نيست ، هر گاه سير يم شوم پروردگار خود را شكر مى كنم ، و چون گرسنه مى شوم از او سؤ ال مى نمايم .
اى ابوذر چون خدا خير و صلاح بنده اى را خواهد، او را به مسائل دين خود عالم مى گرداند، و رغبت او را از دنيا بر طرف مى گرداند، و او را زاهد مى كند، و به عيبهاى نفس خود بينا مى كند.
اى ابوذر هيچ بنده اى به زهد و ترك دنيا متصف نمى شود، مگر آن كه حق تعالى علوم و حكمتها را در دل او ثابت مى گرداند، و زبان او را به حكمت و معارف گويا مى سازد، و بينا و گويا مى گرداند او را به عيبها و درد و دواى دنيا، و او را سالم از كفر و معاصى از دنيا بيرون مى برد، و به خانه سلامتى كه بهشت پاكيزه سرشت است داخل مى گرداند.
اى ابوذر چون برادر مؤمن خود را بينى كه ترك دنيا كرده است و رغبت به آن ندارد، سخن او را گوش بده كه او حكمت و علوم ربانى را به سوى تو القا مى كند، من گفتم : يا رسول الله كيست كه زهد او در دنيا بيش تر است ؟ فرمود: كسى كه فراموش نكند قبر و پوسيدن و خاك شدن در قبر را، و ترك كند زيادتى زينتهاى دنيا را، و اختيار كند نعمتهاى باقى آخرت را بر لذتهاى فانى دنيا، و فردا را از عمل خود حساب نكند، و خود را از مردگان شمارد.
توضيح اين فصل :

پاورقی

48- مطيع .
49- نابود.
50- وجب
51- مذهب ، آيين