خود را به قافله برسان

ابوعبد الله بن صالح مى گويد:

در يکى از سالها به بغداد رفتم. هنگامى که مى خواستم از بغداد خارج شوم از امام زمان (عليه السلام) توسط نائب خاصشان اجازه خروج خواستم.

ايشان اجازه نفرمود، وکاروان حرکت کرد، من بيست ودو روز در بغداد ماندم، روز چهارشنبه ى، اجازه خروج يافتم. وامر فرموده بودند که: خود را به قافله برسان!

من از اين که بتوانم خود را به قافله برسانم، نااميد شده بودم، در عين حال حرکت کردم وبه نهروان رسيدم، ديدم قافله آنجا توقف کرده است. همين که به شترم آب وعلف دادم، قافله حرکت کرد، ومن هم حرکت نمودم وچون حضرت مرا دُعا فرموده بودند که سلامت باشم، الحمداللّه هيچ اتّفاق بدى برايم نيفتاد.(12)

پاورقی

(12) کافى، ج 1، ص 519، مولد الصاحب (عليه السلام) ، ارشاد، ج 2، ص 357، دلائل وبيّنات الامام (عليه السلام) ، بحار الانوار، ج 51، ص 297.