تصدق كردن

تصدق كردن

بدان كه احاديث بسيار در فضيلت تصدق كردن و انواع آن وارد شده است . در اين كتاب به چند حديث اكتفا مى نماييم .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود: نيكى به پدر و مادر و خويشان . و تصدق نمودن بر فقيران ، فقر را بر طرف مى كند. و عمر را زياد مى گرداند، و هفتاد نوع از مرگ بد را دفع مى كند.
و در حديث ديگر فرمود: اگر يك حج بكنم دوست تر مى دارم از اين كه هفتاد بنده آزاد كنم ، و اگر اهل يك خانه از مسلمانان را گرسنه ايشان را سير كنم ، و عريان ايشان را بپوشانم ، و روى ايشان را از سؤ ال خلق نگاه دارم و دوست تر مى دارم از اين كه هفتاد حج بكنم .
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: دوا كنيد بيماران خود را به تصدق ، و دفع نماييد بلاها را از خود به دعا، و روزى را به جانب خود فرود آوريد به تصدق ، و به درستى كه تصدق از كام هفتصد شيطان بيرون مى آيد، كه هر يك مانع آن مى شوند، و هيچ چيز بر شيطان گرانتر نيست از تصدق كردن بر مؤمن ، و اول به دست خدا مى رسد، يعنى قبول مى فرمايد، پيش از آن كه به دست سائل در آيد.
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: مستحب است كه بيمار به دست خود به سائل چيزى بدهد، و از او دعا طلب نمايد.
و حضرت رسول (ص) فرمود: بامداد تصدق نماييد كه بلا را رفع مى كند.
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه يهودى اى بر حضرت رسول (ص) گذشت ، و گفت : السلام عليك ، يعنى مرگ بر تو، حضرت در جواب فرمود: بر تو باد، صحابه گفتند كه بر تو سلام به مرگ كرد، و مرگ از براى تو طلبيد، فرمود: من نيز همان را بر او رد كردم ، و امروز مارى پشت سرش را خواهد گزيد و خواهد مرد، و آن يهودى هيزم كش بود. پس رفت به صحرا و پشته هيزم را جمع كرد، و بر پشت بست و برگشت ، چون بيامد حضرت فرمود: اين پشته هيزم را بر زمين گذار، چون بگذاشت مارى در آن ميان ظاهر شد، چوبى را به دندان داشت ، حضرت پرسيد: اين يهودى امروز چه كار كردى ؟ گفت : دو گرده نان داشتم ، يكى را به سائل دادم و يكى را خودم خوردم ، حضرت فرمود: به همان تصدق خدا بلا را از او دفع كرد، كه چوب دهان آن مار را گرفت ، پس فرمود: صدقه دفع مى نمايد مرگهاى بد را از آدمى .
و به سندهاى معتبر روايت كرده اند كه حضرت على بن الحسين عليه السلام انبان نان بر دوش مى گرفتند در شب ، و به خانه هاى فقرا مى رسانيدند، و در هنگام عطا فرمودن رو را مى پوشانيدند كه آن حضرت را نشناسند.
و در بعضى روايات است كه صد خانه در مدينه بود كه در هر خانه جماعتى بسيار مى بودند كه معاش ايشان به تصدق شبهاى حضرت على بن الحسين عليه السلام مى گذشت و نمى دانستند؛ چون حضرت به دار بقا رحلت فرمود، مقررى آنها قطع شد، دانستند آن حضرت مى آورده ، و بسيار بود كه بر در خانه ها مى ايستادند و انتظار مى بردند، و چون حضرت پيدا مى شد شادى مى كردند كه صاحب انبان آمد.
و در كتب سنى و شيعه روايت كرده اند كه چون آن حضرت را غسل مى دادند، بر كتف مبارك آن حضرت پينه ها بود. ماند پينه كه بر زانوى شتر مى باشد، از بسيارى بارهاى گران كه بر دوش خود به خانه فقرا مى بردند و از براى فقرا همسايگان در شبها آب مى كشيدند.
و منقول است كه آن حضرت روزى كه روز مى داشتند، مى فرمودند گوسفندى را مى كشتند، و پاره مى كردند و مى پختند، پس چون شام مى شد صورت را بر آن ديگ مى داشتند، و از بوى آن مرق (44) قوت مى يافتند، پس مى فرمودند: كاسه ها بياوريد و آن را بر فقرا و همسايگان قسمت مى نمودند، و خود بر نان و خرما افطار مى فرمودند.
(( يا اءباذر الدرجة فى الجنة فوق الدرجة كنمابين السماء و الارض ، و ان العبد ليرفع بصره ، فيلمع له نور يكاد يخطف بصره ، فيفرق لذلك فيقول : ما هذا؟ فيقال : هذا نور اءخيك ، فيقول اءخى فلان كنا نعمل جميعا فى الدنيا و قد فضل على هكذا؟ فيقال له : انه كان اءفضل منك عملا، ثم يجعل قلبه الرضا حتى يرضى . ))
اى ابوذر بلندى درجه بهشت از درجه ديگر مانند بلندى آسمان است بر زمين ، و به درستى كه بنده نظر به جانب بالا مى كند، نورى از براى او لامع مى گردد، كه از بسيارى روشنى نزديك است كه ديده او را بربايد و كور كند، پس ترسان مى شود و مى گويد: اين چيست ؟
مى گويند: اين نور فلان برادر مؤمن توست ، مى گويد: اين چيست ؟ مى گويند: ما و او در دنيا با يكديگر عبادت و طاعت مى كرديم چرا در اين جا اين قدر بر من زيادتى دارد؟ مى گويند: او از تو عملش بهتر بود، پس در دل او خوشنودى مى گذراند كه به مرتبه خود راضى باشد.
(( يا اباذر الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر، و ما اءصبح فيهامؤمن الا حزينا، فكيف لايحزن المؤمن و قد اءوعده الله جل ثناؤ ه وارد جهنم ، و لم يعده اءنه صادر عنها، و ليلقين اءمراضا و مصيبات و اءمورا تغيظه ، و ليظلمن فلا ينتصر يبتغى ثوابا من الله تعالى مما يزال فيها حزينا حتى يفارقها، فاذا فارقها قضى الى الراحة و الكرامة . يا اءباذر ما عبدالله عزوجل على مثل طول الحزن . )) .
اى ابوذر دنيا زندان مؤمن است ، و بهشت كافران است ، و هيچ مؤمنى صبح نمى كند در دنيا مگر محزون و مغموم ، و چگونه محزون نباشد و حال آن كه خدا او را وعيد فرموده است كه وارد جهنم خواهد شد، و وعده نفرموده است كه از آن بيرون خواهد آمد، و نجات نخواهد يافت . و در دنيا ملاقات مى نمايد و به او مى رسد مرضها و دردها و مصيبتها و امرى چند كه او را به خشم مى آورد، و ظلم بر او مى كنند، و كسى نصرت و يارى او نمى كند، و در آن مظلوم بودن اميد ثواب از خدا دارد، پس مؤمن به اين جهت ها در دنيا حزين است تا از دنيا مفارقت نمايد، پس چون از دنيا بيرون رفت مى رسد به راحت و كرامت و نعمت .
اين ابوذر هيچ عبادتى از عبادتهاى خدا ثواب ندارد مثل درازى و بسيارى اندوه .
بدان كه حق سبحانه و تعالى دنيا را براى راحت مؤمن خلق نكرده است ، و در خور مراتب ايمان بلاها و احزان به ايشان مى رسد، و براى دانستن حقيقت اين مقال نظر در احوال انبيا و اوصيا و محنتهاى اهل بيت رسول خدا (ص) كافى است ، و به حسب تجربه معلوم است كه هيچ چيز نفس آدمى را اصلاح نمى كند، و همواره ملايم نمى گرداند، مانند بلاها و مصائب ، و موجب زهد در دنيا و توجه به جانب اقدس ايزدى مى گردد.
چنان چه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حضرت رسول فرمود: بر بلاهاى عظيم اجر عظيم كرامت مى فرمايند، و چون خدا بنده اى را دوست دارد او را به بلاهاى عظيم مبتلا مى گرداند، پس اگر راضى باشد او را نزد خدا رضا و خوشنودى خواهد بود، و اگر به سخط (45) آيد براى او سخط الهى خواهد بود.
و عبدالله بن بكير از حضرت صادق عليه السلام پرسيد: آيا مؤمن مبتلا مى شود به خوره و پيسى و مثل اين مرضها؟ فرمود: مقرر نكرده اند بلا را مگر از براى مؤمن .
و در حديث ديگر فرمود: مؤمن از چهار خصلت خالى نمى باشد:
همسايه اى كه او را آزار كند، شيطانى كه در مقام گمراه كردن او باشد،
و منافاتى كه پيروى او نمايد، و مؤمنى كه حسد بر او برد، و اين آخرى از همه بر او دشوارتر است ، زيرا كه افترا بر او مى بندد و مردم قبول مى كنند.
و به سند معتبر از حضرت رسول (ص) منقول است كه حق تعالى مى فرمايد: اگر نه اين بود كه عورت خود را به آن بپوشاند،و بنده اى كه ايمانش كامل شد او را مبتلا مى كنم به ضعف قوت و كمى روزى . پس اگر دلتنگ شد به او بر مى گردانم : و اگر صبر نمود به او مباهات مى نمايم با ملائكه خود.
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: در كتاب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نوشته است كه مبتلاترين مردم به بلاها پيغمبرانند، و بعد از ايشان اوصياى ايشان ، و هر كس كه بعد از ايشان بهتر باشد مبتلاتر است ، و مبتلا مى شود مؤمن به قدر اعمال نيكوى خود، پس ‍ هر كه ايمانش درست و عملش صحيح است بلايش شديد و صعب است ؛ زيرا حق تعالى دنيا را ثواب مؤمن قرار نداده است و عقوبت كافر را در دنيا مقرر نفرموده است ، و هر كه دينش سست و عملش ضعيف است بلايش كم است ، و بلا نزديك تراست به مؤمن پرهيزگار از باران به زمين هاى پست .
و حضرت عليه السلام فرمود: اگر مؤمن در قله كوهى باشد، البته حق تعالى كسى را به سوى او بر مى انگيزاند كه او را آزار كند تا ثواب حاصل كند. منقول است كه حضرت امام حسن عليه السلام با جمعى از خويشان و اصحاب با جامه هاى فاخر بر اسبان سوار شده به راهى مى رفتند، در عرض راه پير يهودى خاركشى برخورد و گفت : اى فرزند رسول ! جد شما گفته است : دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است ، پس چرا تو به آن عزت سوارى و من به اين محنت گرفتارم ؟ حضرت فرمود: اگر جاى مرا در آخرت مشاهده كنى مى دانى اين حال براى من زندان است ، و اگر جاى خود را ببينى مى دانى كه اين حال كه دارى بهشت توست .
و اما آن چه جناب نبوى (ص) فرموده اند: كه وعيد نموده اند مؤمن را كه وارد جهنم خواهد شد، اشاره است به قول حق تعالى كه مى فرمايد (( و ان منكم الا واردها كان على ربك حتما مقضيا ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا )) (46) ترجمه اش ‍ به قول اكثر مفسران آن است كه نيست از شما آدميان مگر وارد جهنم مى شويد، و اين ورود مردمان بر جهنم بر پروردگار تو جزم و لازم است ، و حكم الهى جارى شده است بر آن ، يعنى وعده اى است كه البته واقع خواهد شد، پس نجات مى دهيم پرهيزگاران را، و مى گذاريم ستم كاران را در آتش ، در حالتى كه به زانو در آمدگان باشند از شدت و هول جهنم .
و بدان كه خلاف است كه ورود در اين جا به معنى دخول است يا آن كه نزد جهنم حاضر شوند، يا بر روى آن گذرند.بعضى را اعتقاد اين است كه ورود به معنى دخول است و همه ، از مؤمن و كافر، داخل جهنم خواهند شد، وليكن بر مؤمنان سرد و سلامت خواهد گرديد، و ضرر نخواهد رسانيد.
چنان چه مفسران از جابر بن عبدالله روايت كرده اند حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ورود به معنى دخول است ، و هيچ نيكوكار و بدكردار نماند مگر آن كه در دوزخ در آيد، وليكن دوزخ بر مؤمنان سرد و سلامت باشد، چنان چه بر ابراهيم عليه السلام بود، و بعد از آن مؤمنان را بيرون آورند، و كافران را در آن بگذارند.
و بعضى گفته اند: مراد از ورود آن است كه بر كنار جهنم حاضر شوند، و اين مضمون به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است ، و حضرت فرمود: نمى شنوى از عرب كه مى گويد: وارد آبى بنى فلان شديم ، يعنى بركنار آن رسيديم ، نه كه داخل آن شديم .
و بعضى گفته اند: مراد از ورود گذشتن بر صراط است كه روى جهنم است ، و آن چه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرموده اند كه وعده بيرون رفتن آن را نكرده است ، بنابراين است كه در اين آيه متقيان را وعده نجات فرموده است ، و هر مؤمنى جزم نمى تواند كرد كه از جمله متقيان است ، و اكثر مفسران متقى را تفسير كرده اند به متقى از شرك و كفر، و الله يعلم .
(( يا اءباذر اوتى من العلم ما لايبكيه ، لحقيق اءن يكون اوتى علم ما لايعمل به و مالا ينفه ؛ لاءن الله عزوجل نعت العلماء، فقال : ان الذين اوتوا العلم من قلبه اذا يتلى عليهم يخرون للاءذقان سجدا و يقولون ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا و يخرون للاذقان يبكونه و يزيدهم خشوعا. يا اءباذر من استطاع اءن يبكى فليبك ، و من لم يستطع فليشعر قلبه الخزن وليتباك ، ان القلب القاسى بعيد من الله ولكن لايشعرون ))
اى ابوذر هر كه را علمى بدهند كه باعث خوف و گريه او نشود، او علمى يافته باشد كه از آن منتفع نشود؛ زيرا كه خداى عزوجل وصف نموده است علما را به اين كه فرموده است : آنان كه علم به ايشان داده بودند، و متصف به علم گرديده بودند پيش از نزول قرآن ، يعنى ايمان داشتند به كتاب هاى پيغمبران سابق و عالم بودند به آن ها، مانند نجاشى و اصحاب او و غيره ايشان مثل سلمان و ابوذر، چون خوانده مى شود قرآن برايشان مى افتند به زنخهاى خود به سجده براى تعظيم امر الهى ، يا به جهت شكر بر انجاز وعده الهى كه در كتب خود خوانده بودند، از ارسال محمد صلى الله عليه و آله و سلم و انزال قرآن . و سجده بر زنخ يا سجده ايشان بوده پيش از نزول قرآن ، يا مراد سجده بر روست ، و به اين عنوان تعبير نمودن براى اين است كه ابتداى زنخ از ساير اعضاى رو به زمين نزديك تر مى گردد، و مى گويند: منزه است پروردگار ما از آن چه مشركان به او نسبت مى دهند، يا از خلف وعده اى كه در كتب سابقه كرده است ، يقينا وعده پروردگار ما واقع است و تخلف نمى دارد، و مى افتند به ذقن هاى خود در سجده و مى گويند در حالت سجود، و زياد مى كند شنيدن قرآن خشوع و فروتنى و تضرع ايشان را.
اى ابوذر كسى كه قادر بر گريه باشد از خوف الهى بگريد، و كسى كه قادر نباشد حزن و اندوه را شعار دل خود گرداند، و خود را به جهد به گريه بدارد، زيرا دل سخت و با قساوت دور است از خدا، وليكن سنگ دلان نمى دانند.
بدان كه از جمله صفات حميده و خصال پسنديده رقت قلب و تضرع و گريه است ، و آن به كثرت ياد مرگ و عذابهاى اليه و اهوال (47) قيامت و احتراز نمودن از امورى كه موجب قساوت قلب است حاصل مى شود، و عمده اسباب قساوت قلب ارتكاب گناهان ، و معاشرت و مصاحبت اهل دنيا و بدان است . و اقرب راههاى قرب به سوى خداوند عالميان راه تضرع و استغاثه و مناجات است ، و گريه موجب حصول حاجات و خلاصى از عقوبات است .
چنان چه به سند معتبر از حضرت امام على نقى عليه السلام منقول است كه حضرت موسى عليه السلام در هنگام مناجات از حق تعالى سؤ ال كرد: الهى چيست جزاى كسى كه چشمان او از ترس تو گريان شود؟ وحى رسيد: اى موسى روى او را از گرمى آتش ‍ نگاه مى دارم ، و از خوف فزع روز قيامت او را ايمن مى گردانم .
و به سند معتبر منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كه چشمان او پراشك شود از خوف الهى ، خدا به ازاى هر قطره اى كه از ديده او مى ريزد قصرى در بهشت به او كرامت فرمايد كه مزين باشد به مرواريد و جواهر، و در آن قصر از نعمتهاى الهى باشد آن چه چشم نديده و گوش نشنيده ، و بر خاطر كسى خطور نكرده باشد.
و حضرت صادق عليه السلام فرمود: بسيار است كه ميان آدمى و بهشت زياده از ما بين تحت الثرى تا عرش دورى هست از بسيارى گناهان ، پس گريه مى كند از ترس الهى ، و از روى پشيمانى از گناهان ، تا آن كه نزديك تر مى شود به بهشت از پلك چشم به چشم .
و در حديث ديگر فرمود: چه بسيار كسى كه به لهو و لعب خنده او در دنيا بسيار است ، و روز قيامت گريه او بسيار باشد، و چه بسيار كسى كه در دنيا بر بسيارى گناهان خود گريد و ترسان باشد، و روز قيامت در بهشت شادى و خنده او بسيار باشد.
و در حديث ديگر فرمود: هيچ چيز نيست مگر آن كه آن را كيلى و وزنى هست ، مگر قطره اشك كه قطره اى از آن درياهاى آتش را فرو مى نشاند، و چون چشم كسى پر از آب شود بر روى او هرگز غبار مذلت و خوارى ننشيند، و چون بر روى جارى گردد، خدا آن رو را بر آتش جهنم حرام كند، و اگر بنده اى در ميان امتى گريه كند، خدا آن امت را بر بركت آن گرينده رحم نمايد.
حضرت باقر عليه السلام فرمود: هيچ قطره اى محبوب تر نيست نزد حق تعالى از قطره اشكى كه در تاريكى شب از ترس عذاب الهى بيرون آيد، و غرض از آن غير خدا نباشد..
و به اسانيد معتبره از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه همه چشمها گريان است در روز قيامت ، مگر سه چشم : ديده اى كه پوشيده شده باشد از آن چه خدا حرام كرده است ، و ديده اى كه بيدارى كشيده باشد در طاعت الهى ، و ديده اى كه گريسته باشد در دل شب از ترس حق تعالى .
و حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمود: هيچ قطره اى نزد خدا محبوب تر نيست از دو قطره : قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود، و قطره اشكى كه در تاريكى شب براى خدا جارى گردد.
(( يا اءباذر يقول الله تبارك و تعالى : لا اءجمع على عبد خوفين ، و لا اءجمع له اءمنين ، فاذا اءمننى فى الدنيا اءخفته يوم القيامة ، و اذا خافنى فى الدنيا آمنته يوم القيامة .يا اءباذر لو اءن رجلا كان له كعمل سبعين نبيا حتقره ، و خشى اءن لا ينجو من شر يوم القيامة .
يا اءباذر ان العبد ليعرض عليه ذنوبه يوم القيامة ، فيقول : اما اءنى كنت مشفقا، فيغفرله .
يا اءباذر ان الرجل ليعمل الحسنة ، فيتكل عليها و يعمل المحقرات حتى ياءتى الله و هو عليه غضبان ، و ان الرجل ليعمل السيئة ، فيفزع منها، فياءتى الله عزوجل آمنا يوم القيامة .
يا اءباذر ان العبد ليذنب ، فيدخل به الجنة ، فقلت : و كيف ذلك ، باءبى اءنت و امى يا رسول الله ؟ قال : يكون ذلك الذنب نصب عينيه تائبا منه فارا الى الله عزوجل حتى يدخل الجنة .
يا اءباذر الكيس من اءدب نفسه و عمل لما بعد الموت ، و العاجز من اتبع نفسه و هواها، و تمنى على الله عزوجل الاءمانى . ))
اى ابوذر خداوند عالميان مى فرمايد كه من جمع نمى كنم بر بنده خود دو خوف را، و جمع نمى كنم براى او دو ايمنى را، پس اگر در دنيا از من ايمن است و خايف نيست ، در روز قيامت او را مى ترسانم ، و اگر از من ترسان است در دنيا او را در روز قيامت ايمن مى گردانم .
اى ابوذر اگر كسى مثل عمل هفتاد پيغمبر داشته باشد، مى بايد آن را حقير شمارد، و ترسان باشد از اين كه مبادا نجات نيابد از شر روز قيامت .
اين ابوذر به درستى كه بنده اى را عرض مى كنند بر او گناهانش را در روز قيامت ، پس او مى گويد، كه پيوسته ترسان بودم از اين گناهان ، پس به سبب اين خدا او را مى آمرزد.
اى ابوذر به درستى كه بنده اى حسنه اى مى كند، و اعتماد بر آن مى كند، و گناهان مى كند و حقير و سهل مى شمارد، تا آن كه چون قيامت به نزد خدا مى آيد بر او خشمناك است ، و به درستى كه شخصى گناهى مى كند، و از آن مى ترسد و در حذر است ، پس در قيامت ايمن نزد خدا مى آيد و باك ندارد.
اين ابوذر به درستى كه گاه بنده اى گناهى مى كند، و به سبب آن داخل بهشت مى شود، ابوذر گفت : چگونه چنين مى شود پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله ؟ فرمود: گناه پيوسته در برابر چشمان اوست ، و از آن توبه مى كند، و از عذاب آن به خدا مى گريزد و پناه مى برد، تا به سبب آن داخل بهشت مى شود.
اى ابوذر زيرك آن كسى است كه نفس خود را به تعب دارد، و كار كند از براى اهوال بعد از مرگ ، و عاجز آن كسى است كه متابعت نفس و خواهشهاى آن كند و بر خدا آرزوها كند، و با متابعت هوا آرزوهاى بهشت و مراتب عاليه داشته باشد.
از اين كلمات قدسيه كه از شجره طيبه رسالت صادر گرديده چند ثمر عارفان را حاصل مى شود.