علامه مجلسي اول (ملا محمدتقي اصفهاني)

ملا محمدتقي مجلسي اصفهاني مشهور به مجلسي اول، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسي و از دانشمندان بزرگ شيعه عصر صفوي است. وي در سال 1003 يا 1004 ه . ق در اصفهان ديده به جهان گشود و در سال 1070 ه . ق در همان جا از دار فاني رخت بربست.
او بزرگ مردي بود كه با همت بلند و نوشته هاي گران قدر خويش توانست به مذهب تشيع، رونقي ويژه بخشد.
اگر از اين دانشمند سترگ هيچ اثري از علم و فضيلت و كتاب هاي سودمند و تربيت شاگردان نامور باقي نمي ماند جز پرورش وآموزش فرزانه اي هم چون علامه محمدباقر مجلسي در دامان وي؛ براي شناخت مقام علمي و معنوي آن بزرگوار كافي بود.
محدث نوري در فيض قدسي درباره مقام مجلسي اول چنين مي نويسد:
محمدتقي فرزند مقصود علي، ملقب به مجلسي، يگانه دوران و نادره روزگار خويش است. در بزرگواري، وثاقت، امانت، بلندمرتبگي و تخصص در علوم، بلندآوازه تر از آن است كه بيان گردد و والاتر از آن كه عبارت، گوياي شأنش باشد. وي پارساترين، پرهيزگارترين و پرستنده ترين فرد روزگار خويش بوده است. فيض وجودش در امور ديني و دنيايي بيشتر عام و خاص عصر خويش را شامل گرديده و روايات ائمه معصومين (ع) را در اصفهان منتشر ساخته است. خداوند وي را جزاي نيكو بخشد.1

تصوف علامه محمدتقي مجلسي
يكي از مسايل جنجالي درباره زندگاني علامه مجلسي اول، گرايش وي به تصوف يا دست كم رياضت شرعي بوده است.
بايد دانست اگر مقصود از تصوف، زهد و پارسايي و رياضت شرعي و تصفيه باطن باشد، چنين كاري وظيفه همه مسلمانان است. بنابراين، همه بزرگان دين، عارف وصوفي واقعي اند. در مقابل، اگر مراد از تصوف، دكان داري، مراد و مريدبازي، داشتن باورهاي خلاف شرع، لا ابالي گري، انجام دادن كارهاي نامشروع و حضور در جلسه هاي رقص و سماع و... است، بايد گفت كه همه علماي اسلام به ويژه بزرگان شيعه با اين گونه صوفي گري مخالفت ورزيده اند. هيچ يك از آنان، منكر رياضت شرعي، به دست آوردن كمال نفساني، دوري عاقلانه و عارفانه از دنيا، عبادت و اعتكاف نبوده اند، بلكه از كارهايي دوري مي كردند كه اسلام را به گونه اي دين منفعل جلوه دهد.
در اين ميان، علامه محمد تقي مجلسي كه مي كوشيد دين را به بهترين شيوه معرفي كند، با قشرهاي گوناگون از جمله صوفيه معاشرت داشت. در آن دوران، صوفيه از شهرت و محبوبيتي ويژه در ميان مردم ايران برخوردار بود.
علامه پس از پايان دانش اندوزي در اصفهان، راهي نجف اشرف شد. وي در آن جا به رياضت، عبادت و خودسازي پرداخت و سال ها در محضر شيخ بهايي كه او نيز متهم به صوفي گري بود، دانش آموخت.برخي مخالفان علامه به دليل دانش آموزي نزد شيخ بهايي، او را به صوفي گري متهم مي كردند. علامه محمد باقر مجلسي در دفاع از پدر بسيار كوشيد تا ساحت مقدس وي را از جنبه هاي منفي اين نسبت تبرئه سازد. وي در رساله اعتقادات چنين مي نگارد:
مبادا پدرم را صوفي پنداريد؛ چه او با سخنان امامان آشنا بود و چنين كسي صوفي نيست. وي مردي پارسا بود. در آغاز كار، چنين پارسايي را تصوف مي ناميد تا صوفيان را به خود نزديك كند و از او نگريزند و آنان را از سخنان بيهوده و رفتارهاي نكوهيده بازدارد. اين بود كه بسياري از آنان را هدايت كرد و در آخر عمرش چون ديد جمعي از آنان دشمن خدايند، از هدايت شان مأيوس شد و بيزاري خود را از آنان اظهار كرد.من به روش پدرم از هر كس ديگري آشناترم و نوشته هاي او در اين موضوع نزد من موجود است.2

پی نوشت:
1. فيض قدسى، ص 183.
2. زندگى نامه علامه مجلسى، ج 2، ص 363، برگرفته از: رساله اعتقادات علامه مجلسى.

منابع: 

کتاب اُسوه محدثان ::يوسف قربانى :ناشر و تهيه كننده: مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما