متن کامل وصیت نامه علامه مجلسی(ره)

متن کامل وصیت نامه علامه مجلسی(ره)

بی تردید یکی از علمایی که همواره دغدغه ایمان، دینداری و اصلاح باورهای اعتقادی توده ی مردم را داشته و در این زمینه تلاش های گسترده ای را از خود نشان داده است، علامه محمد باقر مجلسی، سرآمد الاهیون (دین پژوهان) اواخر دوره ی صفویه بوده است.

محمدباقر از پدری معروف به مجلسی اول و مادری که دختر سید صدرالدین محمد حسین عاشوری قمی بود، در روزهای آخر سال 1037 ﻫ.ق، دیده به جهان گشود. علامه محمدباقر مجلسی در خانواده عالم و روحانی دیده به جهان گشود و پس از گذشت چند سالی، تحصیلات خود را بسیار زودتر از سایر همسالانش- شاید در حدود سنین سه الی چهار سالگی- نزد پدر خود آغاز نمود به نحوی که علامه در شرح فقیه می فرماید: الحمدالله رب العالمین که بنده در چهار سالگی همه این ها را می دانستم، یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ و نماز شب را، و نماز شب بجای می آوردم.

محمدباقر مجلسی که از هوش و استعداد فراگیری علم، در سطح بالایی قرار داشت، به کسب علم شیفتگی خاص از خود نشان می داد و این استعداد موجب شده بود که وی در دوران کودکی و نوجوانی از شخصی فاضل به نام شیخ عبدالله بن جابر عاملی، اجازه روایت حدیث دریافت نماید.

وی در گذر زمان و رسیدن به ایام جوانی در اغلب رشته های علوم دست توانائی پیدا نمود به نحوی که خود می گوید: من در ابتدای جوانی به فراگیری همه گونه های دانش عشق می ورزیدم و شیفته به دست آوردن میوه های درخت علم بودم و به فضل خدا به بوستان های علم راه می یافتم و به برداشت های درست و نادرست آگاهی پیدا کردم.

علامه مجلسی پس از پشت سر گذاشتن علوم مختلفه در نزد اساتیدی چون: قاضی ابواشرف اصفهانی، شیخ حسن بن شهید ثانی، میرزا رفیعا نائینی، امیر سید محمد مومن بن دوست محمد حسینی استرآبادی و...، به تألیف کتاب هائی بسیار سودمند از جمله: بحارالانوار که شاهکار جاویدان وی می باشد، آداب الحج، آداب الصلاة، جلاءالعیون، حاشیه بر اصول کافی، حق الیقین، عین الحیاة، فقه المجلسی، مرآت العقول فی شرح اخبار آل الرسول (ع)، مشکات الانوار و... دست زد و در این بین با چنین تألیفاتی در میان هم عصران خود ممتاز گردید.

سرانجام علامه محمدباقر مجلسی پس از سال ها تلاش در سن 73- 74 سالگی در شب یکشنبه (یا دوشنبه) 27 رمضان المبارک سال 1110 ﻫ.ق در اصفهان دیده از جهان فروبست و بنا به وصیت خود او، وی را در بقعه پدر بزرگوارش در جلوی قبر مشارالیه به خاک سپردند و چندی بعد جمعی دیگر را نیز در جلو و عقب دفن نموده و قبور همگی را بالا آوردند که به صورت سکویی بزرگ درآمد، ولی بالای سر هر یک علّامتین (محمدتقی و محمدباقر مجلسی) سنگی راست قرار دادند و اشعاری بر آن منقوش نمودند تا از دیگر قبور متمایز گردند.

* وصیت نامه ای منحصر به فرد!

علامه محمدباقر مجلسی که در سرتاسر دوران زندگی خود تألیفاتی سودمند و گرانبها بر جای نهاده است که معروفترین آن ها بحارالانوار می باشد، با به یادگار نهادن وصیت نامه ی خود، نمونه دیگری از خلوص نیت و پاکی ضمیر خود را آشکار نمود، به نحوی که وی وصیت نامه خود را چنین می نویسد:

بار خدایا! ای آفریننده آسمان ها و زمین! ای دانای نهان و آشکارا! ای بخشایشگر مهربان! بار خدایا! در دار دنیا با تو عهد می بندم. بار خدایا! گواهی می دهم که البته معبود بحقی جز تو نیست، تو یکتائی و برای تو شریکی نیست. و البته محمد (خدا بر او و آلش درود پیاپی بفرستد) بنده تو و رسول تو است، و البته بهشت راست است. و البته دوزخ راست است. و البته برانگیخته شدن مردگان راست است. و حساب راست است. و قدر راست است. و قبر راست است. و ترازوی اعمال راست است. و البته دین همانگونه است که وصف فرموده ای. و البته اسلام همانگونه است که مقرر فرموده ئی. و البته گفتنی همان است که گفته ای. و البته تو خدای ثابت و آشکاری. خدا از جانب ما مسلمانان به محمد (خدا بر او و آلش درود پیای بفرستد) بهترین پاداش را عنایت فرماید! و محمد و آل محمد را به اسلام تحیت بفرستد!

* دست حاجت بدرگاه خدا

بار خدایا! ای دلخوشی من! هنگام گرفتاری من. و ای یار من! هنگام سختی من. و ای والی نعمت من! ای معبودم و ای معبود پدرانم! هیچگاه مرا یک چشم بهم زدن، بخودم وامگذار، زیرا اگر باندازه یک چشک بهم زدن مرا بخودم واگذاری به شر نزدیک می گردم و از خیر دور می شوم. پس در قبر وحشتِ مرا به آرامش مبدل ساز! و برای روزی که ترا دیدار می کنم- در حالیکه نامه اعمالم گسترده است- نزد خود عهدی قرار بده که در امان تو باشم.

* ستایش خدا و درود بر پیامبر و آلش (ع)

ستایش خاص خدائی است که او باقی می ماند و بس. و ملک او جاوید می ماند و بس. او کسی است که به عزت قدرت و بقا اختصاص دارد و بندگانش را به مرگ و فنا مقهور ساخته است و دادن نعمت های ظاهره و باطنه را بر عهده گرفته، و درود پیاپی بر سید مرسلین و فخر جهان ها و شفیع گناهکاران محمد بن عبدالله خاتم پیامبران و بر خاندانش که پاکان و شفعاء روز جزاءاند، بالخصوص وصی پیامبر و حبیب او و خلیفه اش بر امتش امیرالمؤمنین و اشرف الوصیین.

* پیش درآمد وصیت نامه

اما بعد. بالنتیجه این وصیت نامه ئی است که گنهکار خطاء پیشه لغزش کار کوتاهی کننده نارسا محمدباقر پسر مولی محمدتقی (نامه اعمالشان بدست راستشان داده شود و آنان با حساب آسان محاسبه شوند) بسوی فرزندانش و خویشانش و عشایرش و رفقایش و همشهری هایش و دوستانش و سایر مردم با ایمان، وصیت کرده است.

به آنان وصیت می کنم که البته شهادت می دهم باینکه غیر از آن غیب مطلق معبود بحقی نیست. او یکتا است و برای او شریکی نیست. البته محمد سید انبیاء و نخبه اصفیاء و بنده خدا و فرستاده خدا و پیامبر خدا و دوست خدا و فدائی خدا است، و البته امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و امامان یازده گانه از نسل او همان ها که آخرین ایشان قائم آن ها است معصومند، مطهرند، از جانب خدا و از جانب رسول خدا (صلوات الله علیه و علیهم اجمعین) امامت و خلافتشان منصوص است، و آنان حجت های خدایند بر خلق، و بعد از سیدالمرسلین اشرف خلایق اند. و البته مرگ راست است. و سؤال قبر راست است و برانگیخته شدن مردگان راست است و آمدن به محشر راست است. و رجعتی که فقط طایفه شیعه امامیه بآن قائلند راست است. و البته صراط و ترازوی اعمال و حساب و بهشت و دوزخ راست است. و (البته جمیع آنچه را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آورده است همانگونه که خود بیان فرموده و اوصیاء آن حضرت (علیهم السلام) واضح ساخته اند راست است. و البته خدا همان غیب مطلق ثابت و آشکار است. بر آن اقاریر زندگی می کنم و بر آن می میرم و بر آن زنده می شوم (انشاالله)

* سفارش به حق

سپس مسلمانان و خود خطاءکارم را سفارش می کنم به تقوای خدا متابعت فرمان های خدا و دوری از خشمگاه های خدا و توکل بر خدا در جمیع امور دنیا و دین و تمسک بریسمان محکم خدا یعنی پیروی آثار ائمه طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین) و بکوشش تمام در نشر آثار امامان و ترویج اخبار آنان- چه آنکه در این زمان وسیله ئی نمی دانم که بتوان بدرجات عالیه و سعادات باقیه دست یافت که محکمتر از آن آثار و اخبار باشد.

و علی التحقیق آنچه از راه های نجات به برکات ائمه هدأ بر من آشکار شد در تصانیف عربی و فارسی خودم به اندازه ئی که برای طالب حق و یقین کفایت کند، بیان کردم- بالخصوص در دو رساله عقاید و (کتاب) حق الیقین خودم (ولاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم).

* وصیت درباره فرزندان خود

سپس البته من فرزندانم را سفارش می کنم به موافقت با هم و رحم و عطوفت با یکدیگر، و اینکه کوچکترشان احترام بزرگترشان را رعایت کند، و بزرگترشان بر کوچکترشان مهربانی کند، و در هیچ چیزی از کارهاشان اختلاف نکنند که بالنتیجه دشمنانشان بر آنان چیره می شوند.

*  تعیین وصی و ناظر

و قراردادم ولایت فرزندان خردسالانم را و اداء دیونم را و عمل به وصایایم را با نور چشمم و پاره جگرم محمدرضا به نظارت دو فاضل عالم عامل زیرک و پرهیزکار دوست و پسر برادرم مولانا محمد نصیر و سید نیرومند علامه امیر محمد صالح- با حضور هر دو و اگر هر دو حاضر نباشند هر کدام که حاضر بودند. پس باید وصی و دو ناظر توافق کنند و باید تراضی نمایند و اهتمام کنند محض خدای تعالی و برای رعایت بعض حق ها که بر آنان دارم، اگر معترفند که البته برای من حقی بر ذمه آنان است.

* موارد وصیت

1- پس وصیت اول من به آنان رعایت اولاد صغیر من و تعلیم آنان و تربیت ایشان است با لطف و رفق و تنگ نگرفتن امر زندگانی بر آنان است.

2- سپس پرداخت قرض های من است که نزد آنان مظنون است و اگرچه برحسب موازین شرعی اثبات نشده باشد و باید در ابراء ذمه من از حق های خدای تعالی و حق های مردم کوشش خود را بکار برند.

3- و دوست می دارم که اگر در شهر اصفهان مردم مرا در جوار پدرم (خدا روح او را پاکیزه کند) دفن کنند اگر مکانی مناسب میسر شود و اگرچه به برداشتن صفه ئی باشد که بخارج مفتوح است تا حدی که احداث قبر و لحدی در آن ممکن شود، بطریقی که بآنچه زیر آن است ضرری نرساند. یا در میان گنبد مقابل قبر پدرم در محلی که آقا جلال معرف برادر دینی من (وفقه الله) می داند. و اگر ممکن شود خرید مکانی نزدیک به مدفن پدرم (روانش پاکیزه باد) مانند خانه حکیم که سید حسین علی پسر خواهرم آنرا گرفته است- زیرا امکان دارد از بالای شارع یا زیر آن راهی به یکدیگر احداث کنند- در این صورت باید بخرند و وقف نمایند برای مدفن من و مدفن فرزندانم و خویشانم.

* تعیین تکلیف کتاب هائی که خود موصی تصنیف کرده

4- سپس البته تصانیف خودم را هر آنچه بخط خودم است خواه کل آن بخط من باشد یا بعض آن یعنی نسخه های اصل را بر کافه مؤمنین وقف نمودم: خواه آن تصانیف عربی باشد یا فارسی، و همچنین

نسخه هائی که از روی آن برای مردم نسخه برداشته ام و تولیت آن ها را به اصلح اولاد ذکورم تفویض کردم سپس به اصلح اولاد، اولاد ذکورم و با تساوی در صلاح پس تولیت با اعلم است با تقدم طبقه اعلی بر اسفل- اما مرادم از صالح صالحی است که آن نسخه ها را ضبط کند و به مستحق آن ها برساند، و بافقد صالح بین اولاد ذکور و اولاد اولاد آن ها (والعیاذ بالله) پس تولیت مفوض است به اصلح اولاد برادرانم سپس به اصلح اولاد دخترانم سپس به اصلح اولاد خواهرانم، و با نبودن آنان (والعیاذبالله) پس امر تولیت مفوض است به عالم محدث موافق با مسلک من از شاگردانم: خواه با واسطه شاگردم باشد یا بیواسطه و با تعدد و اشتباه در اصلح یا نزاع در جمیع مراتب مزبوره پس تولیت مفوض است بکسی که قرعه شرعیه او را معین می سازد، و با زنده بودن فرزند عزیز صلاح ملامحمدرضا برای متولی سزاوار است که کتاب ها را از دست او نگیرد زیرا البته او بمواقع کتاب ها آشناست.

نویسنده: مصطفی لعل شاطری

منبع: قدس آنلاین