نقد- بحار‌الانوار در دایرة‌المعارف تشیع

بحار‌الانوار، بزرگترین مجموعه روایی شیعه و حاصل چهل سال تلاش و تحقیق همه جانبه و بی وقفه علامه مجلسی- قدس الله نفسه الزکیة – است.

پس از آن که محمدون (یا مشایخ) ثلاثه کتب اربعه حدیثی را تالیف نمودند و هم زمان با آنها دهها کتاب روایی دیگر نیز تالیف گردید ، لزوم گردآوری آنها در مجموعه‌ای که جامع همه احادیث و مشتمل بر موضوعات گوناگون باشد احساس می‌شد. تا آن که در اواخر قرن یازدهم هجری چند مجموعه بزرگ روایی – که به جوامع ثانویه حدیثی اشتهار دارند – نوشته شدند که بحارالانوار مفصل‌ترین آن‌هاست.

علامه مجلسی وقتی دید پراکندگی روایات در کتاب‌های مختلف موجب شده که سخنان معصومین – علیهم‌السلام- کمتر مورد مراجعه قرار گیرد، دست به تالیف فهرستی بر ده کتاب روایی زد تا به این وسیله مراجعه به آن ها را آسان کند. اما پس از آن که این کتاب در سال ۱۰۷۰ ق به پایان رسید، چون به تنهایی هدف او را عملی نمی‌ساخت ، تا پایان عمر به جمع‌آوری و شرح و تفسیر احادیث ائمه اطهار – علیهم‌السلام – پرداخت و در نتیجه بزرگترین دائرة‌المعارف شیعی را به نام بحار‌الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار تالیف نمود.

این کتاب در طول سه قرنی که از تالیف آن می‌گذرد همواره مورد توجه و مراجعه محققان بوده است. و کتاب‌هایی درباره آن به عنوان فهرست یا تلخیص یا ترجمه بعضی مجلدات آن نوشته شده است. اما کمتر به نوشتاری مستقل در معرفی آن و توضیح و تحلیل روش و هدف علامه مجلسی برخورد می‌کنیم. گرچه در کتاب‌های تراجم و نیز فهرست ها با اندک توضیحاتی درباره آن مواجه می‌شویم، اما این ها هرگز نمی‌توانند نشان دهنده چهره واقعی بحارالانوار باشند.

اخیراً جناب آقای بهاء‌الدین خرمشاهی مقاله‌ای با عنوان «بحار‌الانوار» نوشته‌اند که در دائرة‌المعارف تشیع (ج۳، ص ۹۱-۹۸ ) چاپ شده است و در کتاب سیر بی سلوک نیز آمده است. ما در این جا به بررسی این مقاله و بیان برخی از نقاط قوت و ضعف آن می‌پردازیم.

۱٫در این مقاله آمده است: «او ۱۳ کتاب به عربی و ۵۳ کتاب به فارسی دارد».

ظاهرا نویسنده این عبارت را از مقدمه مرحوم آیت الله ربانی بر جلد اول بحار گرفته است که در آن مقدمه سیزده کتاب عربی و ۵۳ کتاب فارسی از علامه مجلسی نام برده و فرموده چند کتاب نیز منسوب به ایشان است.[۱] ولی شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة مجموعا ۷۸ کتاب از علامه مجلسی نام برده است.[۲] گرچه مرحوم امیر محمد حسین خاتون آبادی در فهرست تالیفات علامه مجلسی تنها ده کتاب عربی و چهل و نه کتاب فارسی را نام برده است،[۳] اما به هر حال قدر مسلم آن است که تألیفات علامه مجلسی بیش از آن است که در مقاله آقای خرمشاهی آمده است. همچنین مؤلفان کتابشناسی مجلسی در مجموع ، نوزده کتاب و رساله و وصیت عربی و هفتاد کتاب فارسی از علامه مجلسی را با نقل آغاز و انجام هر کدام ، معرفی کرده‌اند.

۲٫در مقاله آمده است : «برای آن که شان بحار‌الانوار در میان مجموعه های‌معتبر حدیث شیعه روشن تر شود و ارجاعات و اشاراتی که به آن ها در این مقاله هست بدون ابهام باشد به اختصار تمام به هشت کتاب عمده و معتبر حدیث شیعه اشاره می کنیم.»

آن گاه یک ستون از دائرة‌المعارف به معرفی کتب اربعه و وافی و وسائل‌الشیعه و مستدرک‌‌الوسائل اختصاص داده شده است. گرچه برای روشن شدن شأن بحار‌الانوار در میان سایر مجموعه‌های حدیثی معرفی این کتاب‌ها لازم و ضروری به نظر می رسد، اما معرفی کردن آن ها بدون کم‌ترین مقایسه‌ای بین آن ها و بحار‌الانوار چیزی را روشن نمی‌کند.بله این گونه معرفی تنها شان بحار‌الانواررا از حیث حجم و تعداد مجلدات در میان سایر مجموعه ها مشخص می‌کند که این هم نیازی به این طول و تفصیل ندارد. مضافا این که در تمام این مقاله هیچ ارجاعی به این مجموعه ها وجود ندارد.

۳٫در مقاله آمده است: « کافی تالیف محمد بن یعقوب کلینی که شامل حدود شانزده هزار حدیث است … من لا یحضره الفقیه تالیف شیخ صدوق یا ابن بابویه که شامل ۵۹۹۸ حدیث است … تهذیب تالیف شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی شامل ۱۳۵۹۰ حدیث … استبصار تالیف همو، شامل ۵۵۱۱ حدیث». علت آن که ایشان تعداد احادیث کافی را به صورت تقریبی ذکر کردند، آن است که در تعداد احادیث کافی اختلاف است. برخی۱۵۱۷۶ حدیث[۴] و برخی ۱۶۰۰۰[۵] و بعضی ۱۶۱۲۱ حدیث[۶] و گروهی نیز۱۶۱۹۹[۷] ذکر کرده‌اند. شاید علت این اختلاف آن باشد که بعضی از روایات در کتاب کافی تکرار شده‌اند و بعضی روایات تقطیع شده و هر بخش آن در یک باب جداگانه آمده است و گاهی یک روایت با دو یا چند سند نقل شده است. و بعضی از دانشمندان هر کدام از این ها را یک حدیث جداگانه به حساب آورده اند و بعضی مجموع این ها را یک حدیث قرار داده اند و این اختلاف در شمارش احادیث کافی از این جا به وجود آمده است. و بهتر همان است که آقای خرمشاهی به صورت تقریبی ذکر کرده‌اند.

اما تعداد احادیث«من لا یحضره الفقیه» را که آقای خرمشاهی ۵۹۹۸ حدیث ذکر کرده‌اند، به احتمال زیاد از کتاب الذریعه گرفته اند.[۸] اما در طبع جدید کتاب « من لا یحضره الفقیه» – که به گفته خود نویسنده مقاله بهترین تصحیح و طبع آن کتاب است – تعداد احادیث آن ۵۹۲۰ حدیث شمارش شده است.

همچنین تعداد احادیث « تهذیب » را همچون علامه سید محسن امین[۹] و نیز علامه آقا بزرگ تهرانی[۱۰] ۱۳۵۹۰ دانسته اند، در حالی که تعداد احادیث آن طبق بهترین طبع آن که در مقاله از آن زیاد شده است ۱۳۹۸۸ حدیث می باشد.

اما در تعداد احادیث استبصار هیچ اختلافی نیست. زیرا نویسنده آن شیخ‌الطائفه – رضوان الله علیه – در پایان کتاب احادیث آن را ۵۵۱۱ حدیث ذکر کرده است.[۱۱] و چون آقای خرمشاهی در این قسمت مقاله در معرفی این کتاب ها بوده است، لازم بود که نام کامل دو کتاب تهذیب و استبصار را ذکر می‌کردند؛ یعنی « تهذیب الاحکام » و « الاستبصار فیما اختلف من الاخبار».

۴٫در مورد وافی گفته اند: « و گویا مؤسسه آل‌البیت در قم انتشار طبع مصحح و منقحی از آن را همانند وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل جزو برنامه‌های خود دارد. » گرچه مؤسسه مذکور تصمیم به تصحیح کتاب وافی گرفت، اما پس از آن که کتاب وافی توسط مکتبة الامام امیرالمؤمنین علی -علیه‌السلام – اصفهان و با تصحیح و تعلیق آقای ضیاء الدین حسینی اصفهانی منتشر شد، مؤسسه آل‌البیت از تصحیح و طبع مجدد وافی صرف نظر کرد.

۵٫در معرفی مستدرک‌الوسائل آمده است: « و اخیراً مؤسسه آل‌البیت آن را به شیوه حروفی با تحقیق و تصحیح علمی به طبع رسانده است قم ، ۱۴۰۷ ه ق ».

بهتر بود برای آن که خواننده به اشتباه نیفتد اشاره شود که خاتمه مستدرک الوسائل، که یک سوم کتاب می باشد و قسمت مهم و عمده مستدرک همان خاتمه آن است، هنوز توسط مؤسسه مزبور چاپ نشده است. علاوه بر این که این تصحیح از کارهای آغازین مؤسسه آل‌البیت است و تصحیح آن به هیچ وجه علمی و دقیق نیست.

۶٫در ص ۹۲ آمده است: «و ترتیب آن‌ها مانند ابواب خود وسائل است که آن نیز همانند ابواب فقهی از طهارت تا دیات است».

چون ابواب فقهی در کتاب‌های متفاوت از سبک و روش واحدی در تقویم و تأخیر مباحث فقهی پیروی نمی‌کنند، دقیق‌تر آن بود که گفته شود: … که آن نیز همانند ابواب فقهی کتاب شرایع الاسلام از طهارت تا دیات است. زیرا کتاب وسائل الشیعه طبق ترتیب مباحث و مسائل آن تنظیم شده است.

۷٫در ذیل محتویات بحارالانوار آمده است: « و مواد اصلی علوم نقلی و نیز تجربی اعلام و بزرگان شیعه از صحابه رسول اکرم – صلی الله علیه و آله -و اصحاب ائمه – علیه‌السلام- تا قرن هشتم در آن گرد آوری شده است».

در این جا دو نکته جای تأمل دارد: اولاً چرا علوم عقلی را ذکر نکرده است؟! با آن که مباحث و موارد مربوط به علوم عقلی و کلامی و فلسفی و ریاضی در بحار‌الانوار،مخصوصا در جلد اول و سوم و چهاردهم

-از چاپ کمپانی- فراوان به چشم می خورد. مانند بیان ماهیت عقل : ج۱، ص۹۹؛ برهان‌های توحید: ج۳، ص۲۳۰؛ درباره احباط و تکفیر : ج۵، ص۳۳۲؛ عصمت انبیاء : ج۱۱، ص۸۹؛ حقیقت معجزه :ج۱۷، ص ۲۲۲؛ کروی بودن زمین : ج۶۰، ص۹۵؛ حقیقت نفس و روح :ج۶۱،ص۶۸؛ قبله مسجد کوفه : ج۱۰۰، ص۴۳۱٫

ثانیاً چرا آن چه در بحار‌الانوارنقل شده است ، محدود کرده و «تا قرن هشتم » ذکر کرده‌اند. با آن که کلمات اعلام و بزرگانی که در سه قرن بعد از آن نیز آمده اند در بحار‌الانوارمطرح شده است؛ همان گونه که در موارد بسیاری از والد جود علامه محمد تقی مجلسی – رضوان الله علیه – سخنان و تحقیقاتی را نقل کرده است و در جلد۱۰۹،ص ۱۲۵ رساله‌ای را از میرداماد نقل کرده است. همچنین مساله «حرکت جوهری» که هم از علوم عقلی است و هم در قرن یازدهم مطرح شده است،در بحار‌الانوارآمده است: و قال بعضهم بناء علی القول بالحرکة فی الجواهران الصورة النوعیة الجمادیة المنویة تترقی إلی ان تصیر نفسا نباتیة ، ثم تترقی الی آن تصیر نفسا حیوانیة و روحا حیوانیا ثم تترقی الی ان تصیر نفسا مجردا علی زعمه مدرکة للکلیات ، ثم تترقی الی ان تصیر نفسا قدسیا و روح القدس و علی زعمة یتحد بالعقل.[۱۲]

۸٫در مقاله آمده است : «چنین دائرة‌المعارف پر موضوع و مدخلی نه در ده قرن اول تاریخ شیعه تا عصر مجلسی و نه در سه قرن کاملی که از وفات او می گذرد در عالم تشیع و نیز سایر مذاهب اسلامی نوشته نشده است».

به نظر می رسد که دائرة‌المعارف‌هایی مثل بحار‌الانوار نوشته شده است؛ مانند کتاب «حدائق العارفین الجامع لما فی الوافی و البحار و الوسائل و مستدرکه من اخبار الائمة الطاهرین» از میرزا فضل علی بن عبد الکریم تبریزی.[۱۳] همچنین کتاب العوالم ، جامع العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و القول از شیخ عبدالله بن نور‌الدین بحرانی که مرحوم علامه آقا بزرگ تهرانی گفته است: « این کتاب بسیار بزرگ تر از بحار‌الانواراست» .[۱۴] گرچه این کتاب ها از نظر حجم بیشتر از بحار‌الانوارند، ولی هیچ کدام نه اعتبار بحار را دارند و نه اشتهار و معروفیت آن را. زیرا بی نظیر بودن بحار‌الانوارتنها معلول پر موضوع و مدخل بودن آن نیست، بلکه معلول ویژگی‌های خاص آن است که بعدا به آن اشاره خواهد شد.

۹٫در مقاله آمده است: « مجلسی این اثر عظیم را که در چاپ جدید در صد و ده مجلد (= در۲۳۲۷ باب) و بالغ بر حدود چهل هزار صفحه است در طی مدت سی و شش سال از ۱۰۷۰ تا ۱۱۰۶ ق. با همکاری جمع کثیری از فضلا و شاگردان ارشد خود به پایان برده است».

نویسنده محترم تعداد باب‌های بحار‌الانواررا ۲۳۲۷ باب ذکر کرده است، اما در سه سطر بعد ، که به معرفی مجموع مجلدات بیست و پنج گانه آن همراه با ذکر تعداد ابواب هر مجلد پرداخته است، مجموعا ۲۴۳۳ باب ذکر کرده است که این عدد بیشتر از صد باب با عدد قبلی تفاوت دارد. گرچه مرحوم حاج نوری تعداد ابواب آن را ۲۰۴۲ باب ذکر کرده است،[۱۵] ولی به نظر می رسد که عدد ۲۴۳۳ باب که در الذریعه آمده است[۱۶] ، و نویسنده مقاله نیز در معرفی مجلدات و تعداد ابواب بحار به آن اعتماد کرده است ، به واقع نزدیکتر است.

اما آن که تالیف بحارالانوار را «در طی مدت سی و شش سال» ذکر کرده اند ، صحیح نیست ؛ زیرا علامه مجلسی از سال ۱۰۷۰ ، که تاریخ ختم «فهرس مصنفات الاصحاب» است ، به تالیف و جمع آوری بحارالانوار اشتغال ورزید و تا پایان عمر خود ، که سال ۱۱۱۰ ق است، به آن اشتغال داشته است که دقیقا چهل سال می باشد . علاوه بر آن که هنگام وفات علامه مجلسی هنوز تالیف بحارالانوار پایان نیافته بود و پس از وی مدتی شاگردان او به پاک‌نویس و تنظیم مجلدات باقی مانده آن اشتغال داشته اند.

اما آن که گفته اند: « با همکاری جمع کثیری از فضلا و شاگردان ارشد خود … » بسیار کلام عجیبی است ؛ زیرا شاگردانی که با علامه مجلسی در تالیف بحار همکاری می کردند پنج نفر به نام‌های زیر بوده اند:[۱۷]

ا: آمنه خاتون خواهر علامه مجلسی؛

ب: میر محمد صالح خاتون آبادی؛

ج: میرزا عبدالله افندی ؛

د: مولی عبدالله بن نور‌الدین بحرینی ؛

ه: سید نعمت‌الله جزائری .

و از طرفی می دانیم که علامه مجلسی متجاوز از هزار نفر شاگرد داشته است[۱۸] و آیا پنج نفر از یک جمع هزار نفری یا بیشتر را « جمع کثیری از شاگردان» می‌گویند ؟!.

۱۰٫در مقاله آمده است :«جلد هشت چاپ سنگی برابر با مجلدات ۲۸ تا ۳۴ چاپ جدید … » است. در این جا لازم بود که نویسنده تذکر دهد که در چاپ جدید ، جلدهای ۲۹، ۳۰، ۳۱ و ۳۴ هنوز چاپ نشده است و تنها جلدهای ۳۲، ۳۳ اخیراً به همت انتشارات وزارت ارشاد اسلامی به صورتی مغلوط و به دور از شأن این کتاب و بدون تصحیح انتقادی چاپ شده است.

۱۱٫بهترین بخش این مقاله ، قسمت توضیح « روش و هدف مجلسی » است که پیش از یک صفحه به آن اختصاص داده است. گرچه کلمه «هدف» نیز جزء عنوان این قسمت است، اما اصلا از هدف علامه مجلسی از تالیف این کتاب چیزی ذکر نکرده است؛ مگر ترجمه قسمتی از مقدمه بحار‌الانوارکه آن هم بیشتر به بیان روش و چگونگی تالیف کتاب مربوط است.

به هر حال نویسنده چهار مشخصه اصلی برای بیان روش علامه مجلسی ذکر کرده است :

ا : نص‌گرایی به معنی مثبت کلمه .

ب: جدا نمودن روایت عینی از درایت ذهنی .

ج: نقل از منابع اصیل و به دست دادن کتابشناسی آن ها .

د: اختصار اسناد و اخبار.

یکی از مهم ترین ویژگی‌های بحار‌الانوار، همان گونه که آقای خرمشاهی ذکر کرده ، نقل از منابع اصیل و کهن است. برای تحقق بخشیدن نه این منظور ، علامه مجلسی معتبرترین نسخ خطی کتاب‌های روایی را تهیه نموده است. مرحوم آیت الله علامه شعرانی می فرماید : مؤلف بحار‌الانواربه گنجینه‌های از علم که برای هر کس اتفاق نمی‌افتد دسترسی پیدا کرد؛ زیرا نسخه‌های خطی کمیابی که در هر زمانی نمی‌توان آن‌ها را تحصیل نمود از کتاب های علمای گذشته نزد او جمع شدند و او نیز این فرصت را غنیمت شمرده و همه را در یک کتاب جمع آوری کرد تا متفرق نشوند.[۱۹] در مواردی که نتوانسته است نسخه معتبر و تصحیح شده‌ای پیدا کند آن را تذکر داده و به قدر امکان آن ها را خود تصحیح نموده است». ( ر . ک : ج ۹۹ ، ص ۳۳۳ و ج ۴۶ ، ص۳۲۶ ).

یکی دیگر از ویژگی های اساسی بحار که نویسنده مقاله آن را تذکر نداده است آن است که این کتاب ها تنها جامع روایات نیست ، بلکه شرح و تفسیرهای بسیار دقیق مؤلف آن و تبیین معضلات و مشکلات روایات موجب شده که این کتاب در ردیف کتاب های شرح اخبار قرار گیرد. لذا بسیاری از مراجعه‌کنندگان به آن با هدف اطلاع از بیان و توضیح علامه مجلسی از مشکلات اخبار از آن استفاده می‌کنند.

سپس نویسنده مقاله ذیل سومین ویژگی بحار به اشکال مهمی که بسیاری بر بحار گرفته اند پرداخته و می‌گوید: « این تصور که مجلسی همچون حاطب لیل گوهر و خزف را به یک رشته کشیده است به این می ماند که چون در یک دائرة‌المعارف از کاه تا کهکشان و شرق و غرب یاد می شود آن مجموعه را جمع پریشان نامید». در این جا توجه به این نکته لازم است که اشکال بر سر گردآوری مطالب پراکنده و جمع نمودن مباحث متفرق نیست ؛ زیرا این حسن یک کتاب است نه عیب آن بلکه اشکال عمده آن است که چرا گوهر و خزف را به یک رشته کشیده و در یک سیاق قرار داده است و اصلا چرا مطالب ضعیف و سقیم را نقل نموده است و همه آنچه در این کتاب است- به نحو موجبه کلیه – قابل اعتماد و پذیرش نیست ، و از طرفی چون توضیحات علامه مجلسی همراه با عجله و ضیق وقت بوده است از دقت لازم برخوردار نیستند. برای پاسخ به این اشکال به یک جواب نقضی و تشبیه به یک دائرة‌المعارف نمی‌توان اکتفا کرد، گذشته از آن که این جواب ربطی به آن اشکال ندارد.

بنابراین بهتر بود گفته شود اشکالاتی که بر بحار‌الانوارذکر شده غالبا معلول توجه نکردن به هدف از تالیفات این مجموعه گران قدر است؛ زیرا:

اولا هدف علامه مجلسی – آن گونه که معروف است- جمع آوری روایاتی بوده که احتمال تلف و ضایع شدن آن ها وجود داشته است و به همین جهت در مقدمه بحارالانوار فرموده است[۲۰] که از کتاب های متواتر مضبوط ، همچون کتب اربعه چیزی نقل نمی‌کنم؛ زیرا در آن ها چنین احتمالی وجود ندارد.

ثانیا گاهی هدف از تالیف یک کتاب تنها جمع آوری روایات ضعیف و نادر و پراکنده است و این از ارزش و اعتبار کتاب چیزی نمی‌کاهد.

ثالثا هر محققی وقتی به کتابی می نگرد، قطعا به مواردی برخورد خواهد کرد که با مؤلف آن هم عقیده نیست. اما این موجب آن نمی شود که آن کتاب را رمی کند به این که مشتمل بر غث و سمین است. مثلا شیخ صدوق -رضوان الله علیه – خواسته است که تنها در فقه آنچه بین او و پروردگارش حجت است و آن را صحیح می داند نقل کند،[۲۱] اما با این حال روایات غیر قابل استنادی هم در آن وجود دارد. اصلا نویسنده کتاب نباید نظر خود را تحمیل به دیگران نموده و تنها آنچه را خود صحیح می داند به دیگران تحویل دهد. آیت الله علامه شعرانی – قدس سره – می فرماید: « اگر هدف علامه مجلسی تنها نقل روایات صحیح و قابل اعتماد بود ، آن را انجام می داد، ولی به جهاتی از آن صرف نظر کرد؛ مثل کمی فرصت یا بازگذاردن راه تحقیق و اظهار نظر برای دیگران و جلوگیری از این تصور باطل که محدثان آنچه را خود قبول ندارند نقل نمی‌کند و روایت را با درایت ذهنی خود عجین می‌کنند؛ همان گونه که بعضی از محدثان غیر شیعی روایت غدیر را چون با آراء آنان موافق نبود نقل نکردند. به این جهت علامه مجلسی هر چه را یافت نقل کرد و بحث درباره آن ها را برای آیندگان گذارد ».[۲۲]

به هر حال آقای خرمشاهی هدف علامه مجلسی را از این تالیف بزرگ بیان نکرده است. ما آن را در مقاله‌ای که در آغاز المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار‌الانوارچاپ شده توضیح داده‌ایم.

۱۲٫در ادامه مقاله آمده است: «یکی دیگر از وجوه ارزنده روش مجلسی اختصار اسناد و اخبار است».

اختصار اخبار که اصطلاحا به آن تقطیع اخبار گفته می شود هرگز کار پسندیده‌ای نیست؛ زیرا غالبا قرائن روایات به واسطه تقطیع از بین می روند و علامه مجلسی کاملا به این نکته وقوف داشته و از آن پرهیز نموده است. بلکه بر سید رضی و قطب راوندی – اعلی الله مقامهما – همین اعتراض را دارد که چرا آن ها روایات را تلخیص نموده اند که موجب فوت بعضی از فوائد و قرائن شده است.[۲۳] و تعجب است که چگونه آقای خرمشاهی چیزی را که در هر کتابی باشد از معایب آن به شمار می‌رود و خود علامه مجلسی نیز آن را نا پسند می داند، از وجوه ارزنده روش مجلسی می داند.

انگیزه اصلی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بر امر به تدوین کتاب جامع احادیث الشیعه همین بوده است که دیده‌اند در بسیاری از موارد شیخ حر عاملی – رضوان الله علیه – روایات را در کتاب وسائل الشیعه تقطیع نموده و چه بسا قرائتی که در صدر روایات بر ذیل آن ها یا بالعکس بوده که به این جهت فوت شده است، لذا ایشان امر به تدوین جامع احادیث الشیعه فرمودند تا هر روایتی را در یک جای کتاب طور کامل نقل نمایند و در سایر ابواب ، اگر آن را تقطیع کردند اشاره کنند که متن کامل آن روایت در فلان باب نقل شده است.

بنابراین بهتر بود نویسنده مقاله به جای آن که اختصار اخبار را از وجوه ارزنده روش مجلسی قرار بدهد، بگوید یکی از ویژگی های ارزنده بحارالانوار این است که گرچه در هر بابی همان فقراتی از احادیث که مربوط به آن باب است در آن آمده، ولی تمام حدیث در جای دیگر نیز نقل شده و به موضع آن هم اشاره شده که چیزی از فواید حدیث فوت نشود. به عنوان مثال در ج ۶ ص۱۱۸ می فرماید : «سیاتی الخبر بتمامه و اسناده و شرحه فی کتاب السماء و العالم» و در ج ۶ ص۱۵۲ می فرماید: « سیاتی تمامه فی باب قضاء حاجة المؤمن».

در این جا تذکر این نکته نیز لازم است که علامه مجلسی در مقدمه بحار فرموده است : « ثم إنه قد حاز کل باب منه إماما تمام الخبر المتعلق بعنوانه او الجزء الذی یتعلق به مع ایراد تمامه فی موضع آخر ألیق به او الإشارة الی المقام المذکور فیه لکونه انسب بذلک المقام ».[۲۴] آقای خرمشاهی این عبارت را این گونه ترجمه کرده است: «در این کتاب هر بابی یا تمام اخبار متعلق به یک موضوع را در بر دارد یا بخشی از آن را و قسمت عمده را به بخش یا بابی که مناسب تر بوده است برده ام و به آن موضع در همین باب اشاره کرده ام». همان گونه که ملاحظه می شود ، کلام علامه مجلسی این نیست که هر بابی همه روایات مربوط به آن موضوع و یا بخشی از آن روایات را داراست ، بلکه در این عبارت مساله تقطیع و اختصار اخبار مطرح شده و می گوید هر خبری را یا به طور کامل در آن باب ذکر کرده ام یا اگر آن را تقطیع کرده و قسمتی از آن روایت را در یک باب آورده ام ، آن را به طور کامل در جای دیگری نقل کرده ام. ولی ظاهر کلام آقای خرمشاهی آن است که می گوید: در هر بابی یا همه روایات – در حالی که در عبارت مجلسی «تمام الخبر» است نه «جمیع الاخبار» – متعلق به آن موضوع را آورده است و یا بخشی از روایات را آورده و قسمت دیگر روایات را در بابی که مناسب تر بوده است.

۱۳٫درباره چگونگی همکاری خواستن مجلسی از شاگردانش عبارتی را از قصص العلماء تنکابنی نقل کرده است : « طریقه مجلسی آن بود که مثلا در مسئله نزول باران و رعد و برق می خواست تحقیق نماید به یکی از شاگردان می گفت که آیات متعلق به باران و رعد و برق را جمع کن. پس آن تلمیذ آیات را جمع می‌کرد و در زیر آن کاغذ سفید می گذاشت تا آخوند ملا محمد باقر در زیر آن ، بیانات و تحقیقات را بنویسد. و به تلمیذ دیگر می گفت اخباری که در این عنوان است از فلان کتاب جمع کن و بنویس و بیاور. پس آن اخبار را آن تلمیذ جمع می کرد و خبر را می نوشت و تحت آن کاغذ سفید می گذاشت که اگر آخوند بخواهد ، بیان و تحقیقی بنویسد».

کسی که این عبارت را می خواند ، تصور می کند که کار علامه مجلسی تنها تعیین موضوع و دستور جمع آوری آیات و روایات و احیاناً ، اگر چیزی نیاز به شرح و تفسیر دارد بیان توضیح آن ها بوده است. در حالی که علامه مجلسی گذشته از تعیین موضوع ، مظان وجود روایات را بر شاگردان خود مشخص می نموده است که یکی از مهمترین کارها در تحقیق علمی ، پیدا کردن منابع و محل وجود مطالب مربوط به آن موضوع است. علاوه بر آن که نظم و ترتیب روایات نیز به عهده خود علامه مجلسی بوده است و گاهی بعضی روایات را کنار می گذاشت که مثلا با موضوع ارتباط ندارند و بعد به حک و اصلاح و تنظیم و تبویب آن‌ها می پرداخت. (ر. ک : اعیان الشیعه ، ج۹ ص۱۸۳).

این که مرحوم تنکابنی گفته است که علامه مجلسی موضوع باب را مشخص می‌کرد ، ولی روایات را شاگردان می نوشتند، مطابق است با بعضی از نسخه های خطی بحار‌الا‌نوار. مرحوم آیت الله ربانی در وصف یک نسخه خطی بحار می فرماید: « … و النسخة مخطوطة بخط جید فی غایة الدقة و الاتقان معلمة بخطوط افقیة بالحمرة کتب المصنف بخطه الشریف عناوین ابوابها و رموز مصادرها و تفسیر الآیات و شروح الفاظ الحدیث و اما متون الاحادیث فهی بخط غیره». [۲۵] ولی همه نسخه های بحار‌الانوارچنین نیستند ، بلکه بعضی از نسخه ها کاملا بر عکس آن چیزی است که تنکابنی گفته است . یعنی علامه مجلسی به خط شریف خود آیات و اخبار ابواب را نوشته است ، اما تفسیر آن ها به خط شاگردان وی می باشد. همان گونه که جناب آقای بهبودی در مقدمه جلد ۷۱ گفته است . و معلوم می شود که کار شاگردان بیشتر استنساخ بوده است.

۱۴٫در پاسخ به این سؤال که آیا بحار‌الانوارکتب اربعه را در بر دارد یا نه ؟ نویسنده مقاله پس از نقل کلامی از ریاض العلماء و نیز آقای محمد تقی دانش پژوه می گوید: «چه بسا احادیث مندرج در کتب اربعه از طریق منابع آن ها و اصول معتبره قدیمی در بحار‌الانوارراه یافته و مندرج گردیده است. دیگر آن که سه کتاب کافی ( با رمز «کا» )، تهذیب ( با رمز «یب» )، و من لا یحضره الفقیه ( با رمز«یه» ) ، در فهرست اختصارات یا رموز بحار‌الانواردیده می شود و طبعا حاکی از مراجعه مجلسی به آن‌هاست. ولی ممکن است این مراجعه در قسمت «بیان» یعنی توضیح و تعلیقات مجلسی بوده باشد».

علامه مجلسی انگیزه و موجبی برای نقل همه روایات کتب اربعه در بحار‌الانوارنداشته است ، ولی فراوان از آن ها استفاده کرده است . در مقدمه بحار می فرماید: « ثم اعلم أَنا انما ترکنا ایراد اخبار بعض الکتب المتواترة فی کتابنا هذا کالکتب الاربعة لکونها متواترة مضبوطة لعله لا یجوز السعی فی نسخها و ترکها و ان احتجنا فی بعض المواضع الی ایراد خبر منها فهذه رموز ها «کا» للکافی «یب» للتذهیب، «صا» للاستبصار ، «یه» لمن لا یحضره الفقیه».[۲۶]

علامه مجلسی در این کلام می گوید : چون کتب اربعه متواتر و مضبوط هستند و از طرفی جمع آوری آن ها در بحار‌الانوارچه بسا موجب متروک شدن آن ها گردد، لازم نیست آن ها را در این کتاب ذکر کنیم. سپس رموز هر چهار کتاب را ذکر کرده است که اگر لازم شد حدیثی از آن ها نقل کند از آن استفاده نماید. و شاید علت آن که رمز «صا» که در عبارت فوق آمده بود، اما در فهرست اختصارات با رموز بحار‌الانوارنیامده است ، این باشد که استفاده از استبصار در بحار یا اصلا وجود ندارد یا اگر هست ملحق به معدوم است و به همین جهت رمز آن در شمار اختصارات کتاب نیامده است.

اما آنکه نویسنده مقاله گفته است: « ولی ممکن است این مراجعه در قسمت «بیان» یعنی توضیح و تعلیقات

مجلسی بوده باشد»، قطعا نادرست است.زیرا به عنوان نمونه در جلد ۶ بحار باب ۸ که در احوال برزخ است مجموعا ۱۲۸ حدیث نقل کرده که ۳۸ حدیث آن – یعنی از حدیث شماره ۸۹ تا ۱۲۷ از ص ۲۵۶ تا ۲۷۰ – را از کتاب کافی نقل کرده است و هیچ کدام مربوط به قسمت توضیح و تعلیقات نمی باشند. و نیز در ج ۸۳ باب ۱۰ تحقیق منتصف اللیل ( از ص ۸۳ تا ۱۳۴ ) مجموعا ۶۸ روایت از کتب اربعه نقل شده است.

۱۵٫تعداد منابع بحار را این گونه بیان کرده است: «این منابع نزدیک به چهارصد عنوان است». با توجه به آن که خود نویسنده گفته است که حدود نود منبع از کتاب‌های اهل سنت نیز جزء منابع بحار بوده است و تنها منابع شیعی آن حدود چهارصد کتاب است و از طرفی بیش از یکصد اجازه نیز در آخر بحار آمده که بسیاری از آن ها تالیف مستقل به شمار می‌آیند بهتر بود بگوید: این منابع نزدیک به ششصد عنوان است.

۱۶٫سپس نویسنده مقاله اشاره‌ای به رموز و اختصاصات بحار‌الانوارکرده است. در این جا خوب بود این را تذکر می دادند که علامه مجلسی پس از انتشار بسیاری از مجلدات بحار همه رموز را حذف کرده و نام کامل آن کتاب ها را می نوشته است تا اشتباهی پیش نیاید؛ همان گونه که در جلد ۶۳، ۶۴، ۶۵، ۶۶ از رموز کتاب استفاده نشده است.

۱۷٫در ذیل فهرست های بحار‌الانواردر مقاله مورد بحث آمده است: ۴) فهرست بحار‌الانوار. در حالی که نام صحیح این کتاب فهرس مصنفات الاصحاب است؛ همان گونه مه خود علامه مجلسی در جلد ۱۰۶، ص۷ فرموده است .

ضمنا چند فهرست دیگر نیز وجود دارد که اشاره به آن ها مفید است . مانند «معجم احادیث الشیعة المذکورة فی بحار‌الانوار» از محمد حسین حسینی جلالی کشمیری،[۲۷] «فهرست الکتب الماخوذ منها البحار» از سید محمد بن احمد حسینی[۲۸] و «بحارالانوار فی تفسیر الماثور للقرآن» از کاظم مراد خانی.

۱۸٫در ادامه مقاله آمده است : «جلد ۱۰۵ تمامی کتاب فیض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی نوشته حاجی میرزا حسین نوری است». خواننده از این عبارت چنین نتیجه می گیرد که تمامی مجلد ۱۰۵ بحار همان فیض القدسی است ، در حالی که تنها ۱۲۰ صفحه آن اختصاص به فیض القدسی دارد.

خوب بود نویسنده محترم اشاره می‌کردند که در جلد ۵۳ نیز از ص ۱۹۹ تا ۳۳۶ کتاب «جنة‌الماوی فی ذکر من فاز بلقاء الحجة – علیه‌السلام – او معجزة فی الغیبة‌الکبری» تالیف حاجی نوری است که همراه بحار طبع گردیده است‌.

[۱] ) مقدمه جلد اول بحارالانوار، ص ۱۲_۱۴٫

[۲] ) رجوع شود به معجم مؤلفی الشیعه، ص۳۸۳٫

[۳] ) کتابشناسی مجلسی، ص۴۲_۵۰٫

[۴] ) مقدمه دکتر حسین علی محفوظ بر جلد اول اصول کافی، ص۲۸٫

[۵] ) الذریعه، ج۱۷، ص۲۴۵٫

[۶] ) رجال بحر العلوم، ج۳، ص۳۳۱ (پاورقی)

[۷] ) لؤلؤة البحرین، ص۳۹۴؛ الذریعه، ج۱۳، ص۹۵؛ رجال بحر العلوم، ج۳، ص۳۳۱؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۵۴۱؛ کلیات فی علم الرجال، ص۳۵۰٫

[۸] ) الذریعه، ج۲۲، ص۳۳۳٫

[۹] ) اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۶۱٫

[۱۰] ) الذریعه، ج۴، ص۵۰۴٫

[۱۱] )الاستبصار، ج۴، ص۳۴۳٫

[۱۲] ) بحارالانوار، ج۷۰، ص۴۶ .

[۱۳] ) الذریعه، ج۶، ص۲۸۹٫

[۱۴] ) همان، ج۱۵، ۳۵۶٫

[۱۵] ) دارالسلام، ج۲، ص۲۳۸_۲۴۰٫

[۱۶] ) الذریعه، ج۳، ص۱۷_ ۲۶٫

[۱۷] ) زندگینامه علامه مجلسی، سید مصلح‌الدین مهدوی، ج۲، ص۲۲۶٫

[۱۸] ) همان، ج۲،ص۳٫

[۱۹] ) بحارالانوار، مقدمه، ج۵۳، بدون شماره صفحه.

[۲۰] ) همان، ج۱، ص۴۸٫

[۲۱] )من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳٫

[۲۲] ) بحارالأنوار، جلد ۵۳، بدون شماره صفحه. در این باره نگارنده در مقاله‌ای که در آغاز المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار چاپ شده مفصلاً توضیح داده‌ام.

[۲۳] ) همان، ج۵۷، ص۱۵۸ و نیز ج۱۴، ص۱۵۹٫

[۲۴] ) همان، ج۱، ص۴٫

[۲۵] ) همان،ج۱۵، مقدمه کتاب.

[۲۶] ) همان، ج۱، ص۴۸٫

[۲۷] ) الذریعه، ج۲۱، ص۲۱۷٫

[۲۸] ) همان، ج۱۶، ص۳۱۹٫

نویسنده:احمد عابدی