علامه محمد باقر مجلسی

زندگینامه

محمدباقر مجلسی، معروف به علامه مجلسی در سال 1037 هجری قمری (1006هجری شمسی) در اصفهان در خانواده‌ای اهل علم و فضیلت دیده به جهان گشود. پدرش ملا محمدتقی، معروف به مجلسی اول (1070- 1003 ق)، محدث و فقیهی بزرگ و از شاگردان شیخ بهایی و میرداماد بود که در زمان خویش مرجعیت تقلید و امامت جمعه اصفهان را به عهده داشت و صاحب کرامات و مقامات معنوی و روحی بلند بود. وی محدث و فقیهی بزرگ بود که کتاب‌هایی نیز تألیف نموده است. مادر علامه مجلسی، دختر سید صدرالدین محمد حسینی عاشوری قمی و از پرورش‌یافتگان خاندان علم و فضیلت بود

علامه مجلسی در زمان شاه‌عباس اول که مردی باسیاست و با کفایت و درعین‌حال، مردی سنگدل و بی‌رحم بود متولد شد. زمانی که شاه صفی پس از او به حکومت رسید، عراق از قلمرو حکومت ایران جدا شد. پس از شاه صفی، شاه‌عباس دوم که 9 سال داشت به حکومت رسید و در مجلس تاج‌گذاری او بود که علامه از او خواست شراب‌خواری و فروش آن و برخی اعمال منکر دیگر ممنوع شود. او هم به توصیه‌های علامه عمل کرد، اما رفته‌رفته، او نیز چون دیگر شاهان آلوده شراب و... شد.

علامه مجلسی، شخصیتی منحصربه‌فرد داشت و از ذکاوت و هوش سرشاری برخوردار بود. در طول حیات پربارش آثار ارزشمندی از خود برجای گذاشت که مهم‌ترین و باعظمت‌ترین آنها مجموعه نفیس بحارالانوار است.

این عالم وارسته پس از عمری تلاش و مجاهدت و خدمت به اسلام در 27 رمضان سال 1110هجری قمری (1077 هجری شمسی)، چشم از جهان فروبست. پیکر علامه مجلسی در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر فرزانه‌اش به خاک سپرده شده‏است.

نسب و خاندان

علامه محمدباقر، در خاندانی رشد و نمو کرد که از نیمه قرن پنجم هجری در میان مردم به تشیع مشهور بودند و بسیاری از افراد این خانواده در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان به شمار می‌رفتند. پدربزرگش «ملا مقصود» از دانشمندان باتقوا و از مروجین مذهب تشیع بود. وی به خاطر کلام زیبا و اشعار دل نشین و رفتار و گفتار نیکو در محافل و مجالس به «مجلسی» لقب یافته بود و خاندان عالی‌قدر آنان نیز بدین نام شهرت یافته بودند.

خاندان علامه مجلسی از جمله پر افتخارترین خاندان‌های شیعه در قرون اخیر است. در این خانواده نزدیک به یک صد عالم وارسته و بزرگوار دیده می‌شود و از نزدیکان علامه پس از بررسی تنها علم و فضل مشاهده می‌کنیم:

جد بزرگ علامه، عالم بزرگوار حافظ، ابو نعیم اصفهانی صاحب کتاب‌هایی چون «تاریخ اصفهان» و «حلیة الاولیاء» است. علامه دو برادر داشت که آن‌ها نیز مردانی متقی و زاهد بودند به نام‌های ملا عزیز الله و ملا عبدالله که برای تبلیغ و نشر علوم اهل‌بیت علیهم‌السلام به هندوستان رفته و ساکن آن جا گردید.

خاندان علامه مجلسی نه تنها مردانی عالم و دانشمند به جامعه تحویل داده‌اند، بلکه زنان این خاندان نیز پا به پای مردان خویش قدم برداشته‌اند. علامه مجلسی چهار خواهر داشت که آنان نیز هر یک دارای تألیفات و تحقیقات ارزنده‌ای در علوم اسلامی می‌باشند. از جمله تألیفات آنان می‌توان به: شرح کافی، المشترکات فی الرجال، شرح شرایع الاسلام، شرح مطالع و شرح قصیده دعبل خزائی اشاره نمود. همسران این زنان عالم و بزرگوار نیز از علمای بزرگ بودند. کسانی همچون ملا صالح مازندرانی، ملا میرزای شیروانی، ملاعلی استرآبادی و میرزا محمد فسایی.

علامه مجلسی دارای 5 پسر بود که همگی از محضر علم و معارف پدر بهره‌مند شدند و به مدارجی بالادست یافتند. دامادهای علامه هم که 5 نفر بودند از طلاب و فضلای آن زمان بودند و علامه با عنایتی خاص نسبت به دامادها، دختران خویش را به ازدواج آنان درمی‌آورد.

تحصیلات

محمد باقر مجلسی درس و بحث را از چهار سالگی نزد پدر آغاز کرد. نبوغ سرشار او به حدی بود که در چهارده سالگی از فیلسوف بزرگ اسلام "ملاصدرا" اجازه روایت گرفت. خود علامه در شرح فقیه در باب نماز میت فرموده است: «الحمدلله رب‌العالمین که بنده در چهار سالگی همه این‌ها را می‌دانستم، یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ و نماز شب می‌کردم و در مسجد صفا و نماز صبح را به جماعت می‌کردم و اطفال را نصیحت می‌کردم و به آیت و حدیث به تعلیم پدرم رحمهم الله.»

وی در اندک زمانی بر دانش‌های صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول و فقه و کلام احاطه کامل پیدا کرد. علامه محمدباقر مجلسی با اینکه در علوم اسلامی رایج آن عصر به تحصیل پرداخت اما از آنجا که پدرش گرایش حدیثی داشت و خود نیز علوم گوناگون اسلامی را برگرفته از حدیث می‌دانست؛ ادامه تحصیلات خود را صرف پژوهش‌های حدیثی کرد. وی در علوم مختلف اسلامی مانند تفسیر، حدیث، فقه، اصول، تاریخ رجال و درایه سرآمد زمان خود بود اما تمام همت خویش را به نشر روایات معصومان علیهم‌السلام اختصاص داد.

اساتید

علامه مجلسی از محضر استادان بزرگی استفاده کرد از جمله:

پدرش محمدتقی مجلسی (متوفای 1070 هجری) که استاد علامه در علوم نقلی بوده است.

آقا حسین خوانساری (متوفای 1098 هجری)، فرزند آقا جمال که استاد علامه در علوم عقلی بوده است.

علامه حسن علی شوشتری (فرزند علامه عبدالله شوشتری)

امیرمحمد مؤمن استرآبادی

میرزای جزایری

سید علی‌خان مدنی و شیخ حر عاملی (که علاوه بر اجازه‌هایی که به علامه داده‌اند از ایشان اجازه هم گرفته‌اند بنابراین جزء شاگردان علامه نیز محسوب می‌گردند.)

ملا محسن استرآبادی

ملا صالح مازندرانی

ملا محسن فیض کاشانی

در این کوشش خستگی‌ناپذیر پای درس بیش از بیست و یک استاد نشست و از افکار و عقاید و اندیشه‌های مختلف آنان بهره جست.  

علامه در مسیر احیای علوم اهل‌بیت ـ علیهم السّلام ـ راه استادش "فیض" را در پیش گرفت و با رها کردن علوم عقلی به دنبال روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام رفت و در اولین قدم «کتب اربعه» را به صحنه درس و بحث کشاند. ضمن نگاشتن شرح بر اصول کافی و تهذیب، از شرح "من لایحضره الفقیه" که پدرش بر آن شرحی نگاشته بود، خودداری کرد و یکی از شاگردانش را به نوشتن شرح استبصار تشویق نمود. وی طلاب را که مدت‌ها از روایات و احادیث جدا بودند به مطالعه و تحقیق در روایات تشویق کرد و برای حفظ و نگهداری کتب اربعه از گزند حوادث روزگار و تحویل دادن آنها به نسل فردا بدون هیچ‌گونه کم و کاستی و تحریف اعلام کرد: «اگر هر یک از طلاب کتب اربعه را بنویسد، به دریافت یک اجازه از او نایل خواهند شد.» طلاب با شوق تمام به نوشتن کتب اربعه پرداختند و نسخه‌ها را نزد علامه می‌بردند و او با خط خود در پشت نسخه‌های آنها اجازه آنان را می‌نوشت.

 

·         -مقام علمی و شخصیت معنوی علامه مجلسی

علامه مجلسی در علوم مختلف اسلامی مانند تفسیر، حدیث، فقه، اصول، تاریخ، رجال و درایه سرآمد عصر بود، این علوم در کنار علوم عقلی همچون فلسفه، منطق، ریاضیات، ادبیات، لغت، جغرافیا، طب، نجوم و علوم غریبه از او شخصیتی ممتاز و بی‌نظیر ساخته بود که نظری گذرا به "کتاب السماء و العالم" در بحار الأنوار این جامعیت را به خوبی نمایان می‌سازد. برخی جامعیت وی در علوم و فنون گوناگون را در طول تاریخ اسلامی بی‌نظیر دانسته‌اند.

ایشان روشی معتدل ما بین اصولی و اخباری داشت. او در عین اینکه محدثی بزرگ بود به علوم عقلی هم توجهی خاص داشت. او از جمله بزرگانی است که علوم عقلی همچون فلسفه را خوانده و از اساتید این علوم محسوب می‌گشته ولی درعین‌حال همه چیز را در منبع و سرچشمه وحی یافته بود و تمام همت خویش را به نشر روایات معصومین علیهم‌السلام اختصاص داد. تنها حساسیت علامه به انحرافات در دین بود. او که در زمان خویش شیوع صوفی گری را می‌دید دست به مبارزه‌ای قاطعانه با تصوف زد و در این مسیر با استعانت از اهل‌بیت علیهم‌السلام به پیروزی چشمگیری نائل شد.

علامه ریزبینی و نکته‌سنجی‌های بسیار زیبایی پیرامون روایات مشکل داشته و بیان‌های ایشان در ذیل روایات و آیات قرآن بسیار دقیق و زیبا بود، به طوری که کمتر می‌توان در آنها خطا و اشتباهی یافت. 

شخصیت معنوی علامه مجلسی

علاوه بر شخصیت ظاهری، علامه مجلسی از نظر روحی نیز مدارج معنوی و کمالات روحی را پیمود تا آنجا که مصداق واقعی "عالم ربانی" گشت که با نگاهی بر سجایای اخلاقی ایشان کاملاً روشن می‌شود. وی به زیارت ائمه هدی علیهم‌السلام اهمیت فراوان می‌داد و توجه خاص به توسل به معصومین علیهم‌السلام داشت بارها به قصد زیارت به سوی عتبات و مکه و مشهد عزم سفر کرد و حتی مدتی را در بعضی شهرهای زیارتی ساکن بود.

ویژگی بسیار مهم در زندگی ایشان زهد، پارسایی و ساده زیستی اوست و این نکته در آنجایی نمود پیدا می‌کند که بدانیم وی بالاترین منصب دینی آن زمان را داشته و امکانات زیادی در اختیارش بود.

لقب علامه

علامه مجلسی پـس از رحلت پدر بزرگـوارش، به جای او در مسجد جامع اصفهان اقامه نماز جماعت می‌نمود. ایشان از زمان "شاه‌عباس دوم" تا زمان "شاه سلطان حسیـن" دارای مقام و قدرت مطلق دینی بود و تا آخرین روزهای حیاتـش ایـن قدرت و نفـوذ همچنان رو به افزایـش و تعالـی می‌رفت. به همین مناسبت از جانب سلاطیـن صفـوی عنـوان "شیخ‌الاسلامی" که عالی‌ترین درجه روحانیت در آن عصر بـود به وی اعطا گردیـد. محمدباقر مجلسی این لقب پر افتخار را از بزرگانی همچون "وحید بهبهانی"، "علامه بحر العلوم" و "شیخ اعظم انصاری" اخذ کرده‌است. این بزرگان که هر یک دریایی متلاطم از علوم و معارف اسلامی بودند با دیدن مقام و منزلت علامه مجلسی این لقب را در مورد او به کار بردند و به حق او علامه عصر خویش بود.

علامه مجلسی را به عناوین زیر نیز یادکرده‌اند:
آخوند مجلسی، صاحب بحارالانوار، علامه مجلسی، فاضل مجلسی، مجلسی اصفهانی، مجلسی ثانی، مجلسی دوم، مجلسی (به طور مطلق)، محدث مجلسی

شاگردان

بیش از هزار نفر از طلاب و دانش‌پژوهان از محضر پر فیض علامه مجلسی استفاده نموده‌اند. علامه اجازه‌های فراوانی نیز به شاگردان خویش داده بود. افراد ذیل از جمله شاگردان علامه‌اند:

مولی ابراهیم جیلانی

مولی محمدابراهیم بواناتی

میرزا ابراهیم حسینی نیشابوری

ابوالبرکات بن محمد اسماعیل خادم مشهدی

مولی ابوالبقاء

ابو اشرف اصفهانی

مولی محمدباقر جزی

ملا محمدباقر لاهیجی

شیخ بهاءالدین کاشی

مولی محمدتقی رازی

میرزا محمدتقی الماسی

مولی حبیب‌الله نصرآبادی

ملا حسین تفرشی

محمدرضا اردبیلی

محمد طاهر اصفهانی

عبدالحسین مازندرانی

سید عزیز الله جزایری

ملا محمدکاظم شوشتری

شیخ بهاءالدین محمد جیلی

مولی محمود طبسی

محمد یوسف قزوینی

سید نعمت‌الله جزایری 

منش علامه مجلسی در برخورد با سلاطین

علامه مجلسی قهرمان عرصه سیاست بود اما به موجب کینه‌ورزی و عناد مستشرقان و روشنفکران غرب‌زده همچنان مظلوم تاریخ سیاست باقی مانده است. علامه در سال 1098 هجری قمری از سوی "شاه سلیمان صفوی" به سمت "شیخ‌الاسلامی اصفهان" منصوب شد. او این منصب را با اصرار شاه پذیرفت. "شیخ‌الاسلام" بالاترین و مهم‌ترین منصب دینی و اجرایی در آن عصر بود. او قاضی و حاکم در مشاجرات و دعاوی بود. تمام امور دینی زیر نظر مستقیم او انجام می‌گرفت و تمام وجوهات به محضر او فرستاده می‌شد. شیخ‌الاسلام سرپرستی درماندگان و ایتام و... را نیز بر عهده داشت. علامه مجلسی تا پایان عمر خویش عهده‌دار این وظیفه بود.

وی از این منصب حداکثر استفاده را نمود و تا سرحد امکان در ترویج علم و حدیث شیعه و حمایت از مردم بی‌پناه و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ستم و زورگویی کوشید. او همچنین امامت جمعه اصفهان را نیز بر عهده داشت.

عزت ملت در تقاضای علامه از شاه جوان

پس از مرگ "شاه سلیمان" درباریان و خواجه سرایان، "حسین میرزا" (سلطان حسین) را که مورد علاقه "مریم بیگم" عمه شاه بود بر تخت نشاندند. 
شاه در وقت تاج‌گذاری به صوفیان اجازه نداد چنانچه مرسوم بود شمشیر را به کمر او ببندند و علامه مجلسی را پیش خواند و درخواست کرد که این تشریفات را او انجام دهد. 
علامه مجلسی در تالار آینه این مراسم را انجام داد. شاه رو به علامه کرد و گفت: «به ازای این خدمت چه تقاضایی داری و چه پاداشی می‌طلبی؟» علامه که در مقابل خود شاه جوانی را می‌دید که حتی در وقت تکیه زدن بر تخت سلطنت قادر به سوارشدن به اسب نبود؛ و او را جوان تر و ساده‌اندیش‌تر از آن می‌دانست که بتواند کشتی این سرزمین را به ساحل برساند از این رو از شاه چیزی را خواست که در ذهن هیچ یک از حاضران حتی علمای آن زمان نقش نبسته بود. چیزی را گفت که عظمت روح بلند و دیدگاه وسیع سیاسی او را نشان داد. وی بر سه نکته تأکید ورزید. سه نکته‌ای که ملت‌های بزرگ با آرمان‌های متعالی را به زانو در می‌آورد و غبار ذلت و خواری را بر پرچمشان می‌نشاند.

علامه سپس رو به شاه کرد و گفت: «تقاضا دارم شاه فرمانی صادر کند و نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه‌ها، همچنین کبوتربازی را نهی فرماید.» شاه با رضایت خاطر پذیرفت و فوری فرمانی را به همان مضمون صادر کرد. علامه همچنین او را ترغیب کرد که فرمانی دیگر برای طرد صوفیان از شهر امضا کند.

این پیروزی بزرگی برای علامه مجلسی و نجات ایران در آن وضیعت حساس بود که در غرب عثمانی‌ها، در شرق ازبک‌ها، در جنوب شرقی گورکانی‌ها و در شمال روس‌ها و در جنوب شرکت‌های هلندی و هند شرقی چشم طمع به آن دوخته بود. اما در این میان رشته خیانت از دست خواجه سرایان و درباریان که به دنبال عیش و نوش و راحت‌طلبی بودند بیرون آمد و با توطئه مریم بیگم (عمه شاه) شاه را به دامان می‌خوارگی و لذت‌جویی سوق دادند و عملاً قدرت را از علامه مجلسی گرفتند و کشور رو به ضعف نهاد.

روابط دوستانه شیعه و سنی در زمان علامه مجلسی

نکته مهمی که در سیاست علامه مجلسی در دربار به چشم می‌خورد این بود که در زمان علامه مجلسی هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایت‌های اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدّی نشد و ایران در کمال آرامش به سر برد. اما هنگامی که علامه مجلسی در 27 رمضان 1110 ق. چشم از جهان فروبست شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و در همان سال ولایت قندهار سقوط کرد.

مبارزه با صوفیه و بت‌پرستی

علامه در مسند شیخ الاسلامی خدمات بسیاری را در مقوله‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود. بزرگ‌ترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست که به نفع تشیع و مکتب آن ختم شد مبارزه با صوفیان بود. علامه مجلسی در دوایر دولتی و همچنین نظام‌های مختلف اداری از قدرت آنها کاست. او در خصوص این گروه که –فقط در اصفهان 21 تکیه و خانقاه و زاویه داشتند– در رساله اعتقادات می‌نویسد: «اینک من به طور اجمال برای شما می‌نویسم و بیان می‌کنم چیزهایی را که برای خودم از اصول مذهب به وسیله اخبار کثیره متواتره ظاهر شده است تا گمراه نشوید و به خدعه‌ها و فریب‌ها و غرورهای صوفیه فریب داده نشوید و حجت خدا را بر شما تمام می‌کنم.»

جریانات افراطی صوفیه که در آن زمان، می‌رفتند تا با تفکرات باطل و منحط خود، اساس مکتب تشیع را به خطر اندازند، بارها مورد هجوم و انکار علامه واقع شدنداو در این زمینه یک دوره عقاید شیعه را به زبان فارسی نگاشت و بطلان عقاید صوفیه را به صورت مستدل و متقن بیان فرمود.
اثرگذاری علامه بر فرهنگ اسلامی و خدمات او به جامعهٔ مسلمین تا حدی گسترده بود که حتی "ادوارد براون" انگلیسی که همواره نظرات مغرضانه‌ای در مورد علامه مجلسی داشت را نیز به اعتراف مجبور نمود. علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان، با کشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان مؤسسات و شرکت‌های غربی و نیز به مبارزه با بت‌پرستان پرداخت. روزی به علامه مجلسی خبر دادند که بت پرستان در شهر اصفهان در خانه‌ای بُتی قرار داده‌اند و برای نیایش و پرستش آن بت به آن خانه می‌روند. علامه بعد از تحقیق و آگاه شدن از محل بت فتوای خراب کردن آن را صادر کرد.

عقاید علامه مجلسی

در بخشی از متن ترجمه شده اعتقادات علامه مجلسی به قلم "سید حسن بنی طبا" به نقل از ایشان اینگونه آمده است:

«تنی چند از کسانی که خداوند، آن‌ها را به راه راست هدایت نموده و به دل‌هایشان ترس از آخرت را سپرده است، از من خواستند تا برای ایشان همان راه نجاتی را که خداوند تعالی مرا به آن هدایت فرموده، بیان کنم، در این زمان که برای اکثریت مردم راه حق مُشتبـِه و تاریک شده و شیطان بر دوستدارانش غلبه کرده و ایشان را به تباهی کشانده و خود و احزابش از جنّ و انس بر سر راه رهروان راه خدا از راست و چپ و با وسایل مختلف دام و دانه گسترانده اند و بدعت و گمراهی را در لباس حق برای ایشان زینت میدهند. بر من واجب شد که برای ایشان راه‌های حق و رستگاری را به نشانه های مُمتدّ [=پیوسته] و دلایل روشن بیان کنم؛ اگر چه از فرعون ها و سرکشان اهل بدعت ترسانم. 

اهل بیت علیهم السلام؛ واسطه بین خدا و مخلوقات

برادران من! به راست و چپ نروید و این را به یقین بدانید که خداوند تبارک و تعالی، پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ وَ سَلَّمَ) و اهل بیت آن حضرت را گرامی داشته و ایشان را بر تمامی آفریده هایش برتری داده و آنها را معادن علم و رحمت و حکمت خود قرار داده و هدف از ایجاد جهان آفرینش، وجود ایشان بوده است و شفاعت کبریٰ و مقام محمود، مختصّ به ایشان است. معنای شفاعت کبریٰ آن است که ائمه معصومین (علیه السلام) هم در این عالـَم و هم در عالَم آخِرَت واسطهٔ رسیدن فـُیُوضات [= بهره ها] خداوند تبارک و تعالیٰ به خلایق می باشند، چرا که ایشان برای پذیرش فیوضات خداوندی و رحمتهای قدسی قابلیّت دارند و به طُفَیل [=به یُمن وجود و وابستگی] ایشان، رحمت خداوند به سایر موجودات افاضه می شود و همین، حکمت لزوم صلوات بر ایشان و توسّل به آنها در هر حاجتی می‏باشد.

ما نسبت به جَناب قـُدس تـَعالای خداوند در نهایت دوری بوده و مرتبط به ناحیهٔ ارجمندش نمی باشیم، پس ناچار بین ما و پروردگارمان سفیران پاکی واسطه اند که این میانجیان صاحِبِ دو وِجهَه می باشند: یکی وِجههٔ ملکوتی و دیگر وِجههٔ بشری؛ بدین معنا که: از جهت صفات قدسیه به خداوند تبارک و تعالی مرتبط بوده و معارف و احکام دین را از جانب او دریافت می دارند و از جهت حالات بشری و تناسبشان با مردم، آنچه را از پروردگارشان گرفته اند به مردم تعلیم می دهند؛ و لذا خداوند تبارک و تعالی پیامبران و فرستادگانش را به ظاهر از جنس بشر و در باطن (در روش‌ها و اخلاق و نفوس و قابلیّت هایشان) جدای از انسان قرار داد.

مراد از عقل، پیامبر اسلام است.

به همین جهت ممکن است، حدیث مشهور درعقل، تفسیر شود به اینکه مراد از عقل، خود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است و ممکن است، مقصود از امر به روی آوردن آن حضرت به خدا، این باشد که خداوند، پیامبرش را به سوی مراتب عالیه عقل و کمال و قرب و وصول، طلب کرده است و ممکن است، مراد از پشت کردن، آن باشد که پس از وصل به عالی‌ترین مراتب کمال، از آن مکان تنزل و برای تربیت و تکمیل نفوس مردم، به آن‌ها توجه کند.
و ممکن است، این که قول خداوند تبارک و تعالی که فرمود: «خداوند برای هدایت شما قرآن و رسول را نازل کرد» اشاره به این مطلب باشد که ما پیامبر خود را از آن درجه عالیه (که هیچ فرشته و پیامبری بر آن مقام نرسیده) به‌ سوی توجه به خلق و زندگی با آن‌ها تنزل دادیم تا آنکه با آن‌ها مأنوس شده و هدایتشان نماید.
پس ائمه معصومین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) واسطه رسیدن فیوضات و کمالات بین خداوند و سایر موجودات هستند و هر فیضی ابتدا به ایشان رسیده و سپس بر سایر خلق تقسیم می‌شود، پس صلوات بر ائمه معصومین، طلب رحمت از خداوند است، برای معادن رحمت و طلب فیض است، به سوی محل تقسیم آن تا از آن محل به سایر خلق، تقسیم گردد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) از علوم و معارف و احکام الهی و آنچه را که از آیات قرآنی و معجزات ربانی، بر او نازل شده بود، برای اهل بیتش (صلوات الله علیهم اجمعین) به امانت گذاشت و به نص متواتر فرمود: «همانا که من در میان شما، دو چیز گران‌بها می‌گذارم، کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) را، آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در قیامت نزد حوض کوثر، بر من وارد شوند» و به تحقیق از اخبار مستفیضه روشن شده است که دانش قرآن، نزد اهل بیت پیامبر می‌باشد و همین خبر متواتر هم دلالت بر این مطلب دارد.

فلسفه

حال با توجه به اینکه ائمه طاهرین (صلوات‌الله علیه اجمعین) احادیث شان را در میان ما به جای گذاشته‌اند ما هم در این زمان تکلیفی نداریم، مگر این که به احادیث ایشان چنگ بزنیم و در آثار ایشان اندیشه و تفکر کنیم، لکن بیشتر مردم زمان ما، میراث اهل‌بیت پیامبر شان را رها کرده و به آراء خودشان اعتماد کرده‌اند، از آن جمله، کسانی هستند که پیرو مکتب فلاسفه می‌باشند، فلاسفه‌ای که هم خود گمراه بوده‌اند و هم دیگران را گمراه کرده اند، فلاسفه ای که به هیچ پیامبر و کتابی ایمان نداشته اند، بلکه بر عقلهای فاسد و  نظرات بی‌رونق خودشان تکیه کرده‌اند. پناه بر خدا، از آن که بگوییم، خداوند مردم را در اصول عقاید به عقول خودشان واگذار کرده که چنین در مراتع حیوانی سرگردان بمانند و به جان خودم قسم، من متحیرم که آن‌ها چگونه به خود جرأت داده‌اند، نصوص آشکار اهل‌بیت عصمت و طهارت را، به واسطه حسن ظنی که به حکمای کافر یونانی که اعتقاد به هیچ دین و مذهبی ندارند، تأویل و توجیه نمایند.

صوفیه

گروهی از اهل زمان ما، بدعت را دین خود قرار داده و به آن بدعت ها که آن را تصوف نامیده‌اند، خداوند را پرستش می‌کنند، آن‌ها رهبانیت (گوشه‌نشینی و ترک دنیا و چشم‌پوشی از لذایذ) را عبادت خود قرار داده‌اند، با این که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) از رهبانیت نهی فرموده و مسلمین را امر فرموده است به اینکه: با هم ازدواج کنند، هم‌نشین و هم‌صحبت باشند، در جماعات و اجتماعات مؤمنین شرکت کنند و در مجالس مؤمنین برای هدایت بعضی، بعضی دیگر را شرکت جسته و احکام خداوند تعالی را یاد گرفته و یاد بدهند، به عیادت مریضان بروند، در تشییع جنازه ها شرکت نمایند، به دیدار یکدیگر بروند، در رفع حوایج مؤمنین کوشش نمایند. امر به معروف و نهی از منکر نمایند، حدود خداوند را به پا داشته و احکام خداوند را نشر دهند؛ و رهبانیتی که اهل تصوف آن را بدعت نهاده‌اند، مستلزم ترک همه این واجبات و سنن است.

اهل تصوف در رهبانیت خویش عباداتی اختراع کرده و پدید آورده‌اند که از آن جمله یکی ذکر خفی است و آن عملی خاص با شکلی خاص است که هیچ نص و خبری بر آن وارد نشده و در قرآن و احادیث هم یافت نشده است، لذا بدون شک و شبهه عباداتی از این قبیل بدعتی حرام می‌باشد.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) فرمود: «هر بدعتی گمراهی است و هر ضلالتی راهش به سوی آتش است.»
یکی دیگر از عبادات مخترعه اهل تصوف، ذکر جلی است که در آن با اشعار، غناء می‌کنند و همانند حمار نعره می‌زنند. خدای را به صفیر و کف زدن عبادت کرده و گمان می‌کنند که برای خدا عبادتی غیر از این دو ذکر (که هر دو بدعت است) نیست، آن‌ها تمام سنن و نوافل را ترک کرده و از نماز واجب به نوک زدنی مانند نوک زدن کلاغ قناعت می‌کنند که اگر ترس از علما نبود این را هم کلاً ترک می‌کردند.
طایفة صوفیه (که لعنت خدا بر ایشان باد) به این بدعت ها قناعت نکرده و اصول دین را هم تحریف کرده و قائل به وحدت وجود شده‌اند و معنای مشهور وحدت وجود که در این زمان از بزرگان آنان شنیده شده، کفر به خدای بزرگ است. همچنین این طایفه قائل به جبر و سقوط عبادات و غیر آن از اصول فاسده و سست شده‌اند، پس ای برادران من از شیاطین دوری کنید و دین و ایمانتان را از وسوسه و اغواء آنان حفظ نمایید و مبادا به سبب ظاهر آراسته و ساختگی آن‌ها که قلوب افراد نادان را به خود جذب می‌کند، فریب داده شوید.
پرستش بت‌ها و سجده برای غیر خدا به نیت عبادت آن کفر است و نیز گفتن به اینکه خداوند در موجودات حلول کرده چنان‌که بعضی از صوفیه و غلات گفته اند کفر است؛ و نیز گفتن این که خداوند در انبیا و ائمه حلول کرده و یا اینکه خداوند با مخلوقاتش متحد و یکی شده چنان‌که بعضی از صوفیه می‌گویند کفر است؛ و همچنین قول کسانی که گفته‌اند خداوند زن و فرزند و یا شریک دارد چنانچه نصاری گفته‌اند کفر است؛ و نیز گفتن این که خدا جسم است یا در جایی مانند عرش مکان دارد؛ و یا اینکه خداوند صورت و اعضا و اجزاء دارد، همه این‌ها کفر است؛ و بدان که خداوند، چه در دنیا و چه در آخرت به چشم دیده نمی‌شود و چنانچه روایتی در باب رؤیت خداوند باشد، باید آن را تأویل نمود.
و بدان که پی بردن به ذات و صفات خداوند ممکن نیست و نفی جمیع صفات خداوند از ذات مقدسش، قولی باطل است، چنان که لازمه قول، قائلین به اشتراک لفظی است.

نقد عقیده علامه مجلسی در خصوص وحدت وجود

علامه مجلسی (رحمة الله علیه) از علمای بنام شیعه است. ایشان روشی معتدل ما بین اصولی و اخباری داشت. او در عین اینکه محدثی بزرگ بود به علوم عقلی هم توجهی خاص داشت. ایشان از جمله بزرگانی بود که علوم عقلی همچون فلسفه را خوانده و از اساتید این علوم محسوب می‌گشته ولی در عین حال همه چیز را در منبع و سرچشمه وحی یافته  و تمام همت خویش را به نشر روایات معصومین علیهم‌السلام اختصاص داد. تنها حساسیت علامه به انحرافات در دین بود. او که در زمان خویش شیوع صوفیگری را می‌دید دست به مبارزه‌ای قاطعانه با تصوف زد و در این مسیر با استعانت از اهل بیت علیهم‌السلام به پیروزی چشمگیری نایل شد.

اما با توجه به ابراز عقیده ایشان در خصوص فلسفه و صوفیگری و گروهی از علمای دین که قائل به مسأله وحدت وجود هستند؛ و اینکه ایشان علما و عارفان وحدت وجودی را با صوفیان منحرف یکی دانسته‌اند که به نظر می‌رسد بین این دو گروه و تمایز افکار و اعمالشان اشتباهاتی صورت گرفته باشد. 

آثار و تألیفات

شهرت علامه مجلسی گذشته از مقام علمی و جامعیت و مرجعیتی که در دولت صفویه داشته، اصولاً مرهون تألیفات بسیار اوست. وی بیش از 70 کتاب و رساله فارسی در موضوعات مختلف تألیف کرده‌است. کتاب‌های او چنان بود که عرب و فارس، جاهل و عارف، مردان و زنان و حتی کودکان هم از آنها استفاده می‌کردند. کتاب‌های وی بدین قرار است:

مرأة العقول فی شرح اخبار الرسول (در شرح اصول کافی) 
ملاذ الاخبار فی شرح التهذیب
شرح اربعین
الوجیزة فی الرجال
الفوائد الطریقه فی شرح الصحیفه السجادیه
رساله الاوزان
المسائل الهندیه
رساله اعتقادات (750 سطر است و در یک شب نگاشته شده است) 
رسالة فی الشکوک
 

تألیفات فارسی

حق الیقین (کتابی کلامی و اخلاقی و از کتب مهم و معتبر و مشهور شیعه، علامه محمدباقر مجلسی این کتاب را بنام شاه سلطان حسین صفوی نوشت و به او تقویم کرد. این کتاب یک دوره کامل اصول دین و عقاید رسمی شیعه اثنی عشری است که به ویژه در میان عموم شیعیان، بسیار رواج دارد. با انتشار این کتاب در منطقه شامات، حدود هفتاد هزار نفر از اهل تسنن، شیعه شدند.)

عین الحیاة (این کتاب ترجمه و شرح سفارش‌ها و توصیه‌های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) به "ابوذر غِفاری" صحابی معروف آن حضرت است.)

حلیة المتقین (معروف‌ترین کتاب فارسی علامه مجلسی است که راجع به آداب و سنن و اخلاق نوشته‌شده است. موضوع کتاب عبارت است از اخلاق و آداب و سنن اسلامی که از منابع شیعی در 14 فصل فراهم آمده‌است.

باب اول: در بیان آداب جامه و کفش پوشیدن
باب دوم: در آداب حلی و زیور پوشیدن مردان و زنان و سرمه کشیدن و در آینه نظر کردن و خضاب کردن
باب سوم: در آداب خوردن و آشامیدن
باب چهارم: در بیان فضیلت تزویج و آداب مجامعت و معاشرت زنان و کیفیت تربیت فرزندان و معاشرت ایشان
باب پنجم: در بیان آداب مسواک کردن و شانه کردن و ناخن و شارب گرفتن و سر تراشیدن و امثال آن
باب ششم: در آداب بوی خوش کردن و گل بوئیدن و روغن مالیدن
باب هفتم: در آداب حمام رفتن و سر و بدن شستن و دارو کشیدن و آداب بعضی از اغسال
باب هشتم: در آداب خواب رفتن و بیدار شدن و بیت الخلا رفتن
باب نهم: در آداب حجامت کردن و تنقیه و بعضی از ادویه و معالجه بعضی از امراض و ذکر بعضی از ادعیه و احراز
باب دهم: در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ایشان
باب یازدهم: در آداب مجالس از سلام و مصافحه و معانقه و بوسیدن و آداب عطسه کردن و آداب نشستن و برخاستن و صحبت داشتن و امثال این‌ها
باب دوازدهم: در آداب خانه داخل شدن و بیرون رفتن.
باب سیزدهم: در آداب پیاده رفتن و سوارشدن و بازار رفتن و تجارت و زراعت نمودن و چهار پایان نگاه‌داشتن
باب چهاردهم: در آداب سفر
خاتمه: در بیان بعضی از آداب متفرقه و فواید نافع)

حیوة القلوب (در قصص و احوالات پیغمبران عظام و اوصیاء ایشان (ص) می‌باشد و جز کتب اخبار محسوب می‌گردد. موضوع این کتاب مستطاب بیان فضایل و کمالات و مناقب و معجزات و تواریخ حالات اجداد گرام و آبا فخام عالی نسب است و چون مطالعه این کتاب موجب حیوة ابدی دل‌های اهل ایمان می‌گردد آن را به «حیوة القلوب» مسمی گردانیده است.)

مشکوة الأنوار ( برخی این اثر را خلاصهٔ کتاب عین الحیاة می‌دانند. علامه مجلسی چنین می‌گوید: به دلالت آیات بینات و هدایت روایات واضحة الدلالات، چنین معلوم گردیده که نماز و تلاوت قرآن و دعا از اعظم عبادت بدنیه اند و چون شرایط و آداب و اسرار نماز در رساله ترجمة الصلوة بیان شده چنین به خاطر رسید که رساله‌ای در بیان فضیلت قرآن مجید و فضایل سور کریمهٔ آن – که از طریق اهل‌بیت (ع) منقول گردیده باشد – و شرایط و آداب تلاوت و فضیلت دعا و شرایط و آداب و وظایف قلبیه و بعضی از اذکار ضروریه و ادعیه و تعقیبات مختصره – که به اسانید معتبره منقول گردیده – نوشته شده است.)

جلاء العیون ( تاریخ و سیره و فضایل و زندگی 14 معصوم علیهم‌السلام)

زاد المعاد (در این کتاب منتخبی از اعمال سال و فضایل ایام و لیالی شریفهٔ متبرکه و اعمال آنها که به اسانید صحیح و معتبر وارد شده است توسط مؤلف گرامی ایراد گردیده است که برای هدایت گم گشتگان به وادی جهالت و ضلالت طریق صوم و صلاة و دعا و عبادات که اشرف طاعات و اقرب طرق نیل سعادتند مقرر گردانیده است.)

تحفة الزائر (این اثر در بیان سفر و آداب آن می‌باشد. این کتاب یکی از تألیفات فارسی علامه محمدباقر مجلسی است که به گفتهٔ خودشان خواست رساله‌ای تألیف نماید که مقصود باشد بر ذکر زیارات و ادعیه و آدابی که به اسانید معتبره از ائمه دین (علیهم السلام) منقول گردیده است و فضایل و آداب هر یک را به لغت فارسی ترجمه نماید تا اکثر شیعیان این دیار از این رسالهٔ وافیه بهره‏مند گردند و اطلاع بر فضایل زیارات موجب مزید رغبات ایشان گردد.)

ربیع الاسابیع (در اعمال روزها و شب‌های هفته است مخصوصاً شب و روز جمعه)

ترجمه عهدنامه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به مالک اشتر

مقایس المصابیح

رساله در شکوک

رساله دیات

رساله در اوقات

رساله در جفر

رساله در بهشت و دوزخ

رساله اختیارات ایام

شرح دعای جوشن کبیر

رساله در رجعت

رساله در آداب نماز

رساله در زکوة 

و بیش از 30 رساله دیگر در مسائل مختلف و ترجمه دعاها و کتاب‌هایی مختصر در عقاید و احکام

بحار الأنوار؛ میراث ماندگار علامه مجلسی

مهم‌ترین اثر علامه مجلسی کتاب بحار الأنوار است. نام کامل این اثر "بحار الأنوار الجامعة لدُرَرِ اخبار الائمة الاطهار" به معنای "دریاهای نور در برگیرنده گوهرهای احادیث پیشوایان پاک" است. کتاب بحار الأنوار دایرة‌المعارف بزرگ حدیث شیعه است که تمام مسایل دینی را در بر گرفته است. از همین رو این کتاب شامل مباحث مختلف اسلامی از تفسیر قرآن و تاریخ تا فقه و کلام و... است و به حق آن را دایرة‌المعارف تشیع نامیده‌اند. علامه مجلسی در راستای فعالیت‌های حدیثی خود پیش از تألیف بحار الأنوار، دو اقدام مهم را برای احیای کتب روایی شیعه انجام داد:

تفحص گسترده برای یافتن کتاب‌های معتبر حدیثی

تصحیح و استنساخ نسخه‌های به دست آمده

از انگیزه‌های تألیف بحار می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

جلوگیری از فراموشی مجدد یا نابودی کتب حدیثی

دست‌یابی راحت به تمامی احادیث یک موضوع

جوامع حدیثی شیعه که تا عصر علامه مجلسی نوشته شده بود؛ عمدتاً جامع احادیث فقهی بود و کمتر به مباحث غیر فقهی پرداخته بودند. چنانکه مرحوم کلینی در بخش اصول الکافی بخشی از احادیث غیر فقهی را گردآورده بود، اما همچنان احادیث بسیار دیگری از امامان شیعه در موضوعات مختلفی همچون معارف، اخلاق، تاریخ و غیره در لابلای کتابهای روایی شیعه وجود داشت که تا آن زمان در یکجا گرد نیامده و نظم موضوعی نیافته بود.

علامه مجلسی ابتدا بدون آنکه در پی تألیف بحار باشد فهرستی موضوعی برای 10 کتاب حدیثی غیر فقهی به نام "فهرس مصنفات الاصحاب" فراهم آورد تا بدین وسیله دسترسی به موضوعات آنها راحت شود. عناوین این 10 کتاب و رموز هر یک عبارت است از:

امالی (با رمز لی)، خصال (با رمز ل)، عیون اخبار الرضا (با رمز ن)، علل الشرایع (با رمز ع)، معانی الاخبار (با رمز مع) و توحید صدوق (با رمز ید) که این کتابها همگی از آثار شیخ صدوق است. قرب الاسناد حمیری (با رمز ب)، امالی یا مجالس شیخ طوسی (با رمز ما)، تفسیر علی بن ابراهیم قمی (با رمز فس)، احتجاج طبرسی (با رمز ج)

وی در این اثر بدون آنکه متن روایات آن کتاب‌ها را نقل کند؛ در ذیل عناوین موضوعات به ذکر آدرس روایت در هر کتاب بسنده کرد. این فهرست در سال 1070 ق به پایان رسید. علامه پس از تألیف فهرست احساس کرد که مشکل مراجعه به احادیث چندان تفاوت نکرده است. از این رو تصمیم گرفت با استفاده از این فهرست به جای ذکر شمارهٔ روایت، متن کامل آن را نقل کند و علاوه بر ده کتاب مذکور از منابع دیگر روایی نیز بهره گیرد،‌ این تصمیمی بود که به تألیف بزرگ‌ترین مجموعهٔ حدیثی شیعه، یعنی بحارالانوار، منجر شد.

علت تمایل علامه مجلسی به علم حدیث

علامه در مقدمه کتاب بحار الأنوار سخنی دارد که مضمونش این است که می‌گوید: «من وقتی در آثار همه علوم دقت کردم و انگیزه محصلان این علوم را مورد بررسی قرار دادم و در زمانی که به محضر حضرت حق بازمی‌گردم تأمل کردم که چه چیزی در آن زمان برای من نافع است یقین پیدا کردم که علم را باید از سرچشمه وحی به دست آورد لذا تمام علم را در کتاب خدا و اخبار اهل‌بیت (علیهم‌السلام) یافتم و آنچه را که از عمرم در آن ضایع کردم رها کردم با اینکه در عصر ما رایج بود (یعنی همه اوقاتی را که در سایر علوم صرف نموده بود تضییع عمر دانسته و آنها را کنار گذاشت) و به دانشی روی آوردم که در روز معاد نافع باشد با اینکه در عصر ما بازارش کساد است.»

از فرمایش علامه مجلسی فهمیده می‌شود که عالم به سایر علوم مورد توجه و اقبال بوده ولی پرداختن به علوم اهل‌بیت (علیهم‌السلام) خیلی مورد توجه نبوده است.

کار شگفت علامه مجلسی

شیوه علامه چنین بود که بر اساس فهرست مزبور ابتدا باب‌های کتاب را مشخص و سپس روایات را در ذیل عناوین ابواب درج می‌کرد. تدوین این مجموعه عظیم تا پایان عمر علامه مجلسی یعنی قریب به چهل سال به طول انجامید. علامه، تمام آیات و دعاها و عناوین باب‌ها و سند روایات را شخصاً می‌نوشته و اعراب گذاری می‌کرده است. بسیاری از روایات را نیز تا آخر ذکر می‌کرده بعداً در شرح بعضی از روایات "بیان" یا "توضیح" و یا "ایضاح" و... داشته که آنها را نیز خود می‌نگاشته است. در برخی از موارد درباره دانشمندان و کتاب آنان نیز سخن می‌گوید و توضیحات لازم می‌دهد که تمام این موضوعات در اغلب مجلدات بحار به قلم خود وی هم اکنون موجود است. حتی در بسیاری از موارد ده بیست صفحه را از اول تا آخر شخصاً نوشته است. در بعضی از مجلدات بحار علامه مجلسی عنوان باب و سند روایت و کتابی را که باید از آن نقل کرد خود می‌نوشته و بعد به دیگری می‌داده که روایت را مطابق راهنمایی او از همان کتاب بنویسد.

بعضی اوقات که کاتب در نوشتن اشتباه می‌کرد؛ آن را خط زده و در ذیل و حاشیه همان صفحه شخصاً روایت را به طور صحیح نوشته است. بعضی اوقات هم دستور می‌داده کاتب متن روایتی را بنویسد و زیر آن را برای بیان توضیحات وی خالی بگذارد و چون فرصت نمی‌کرده بعضی از بیان‌ها و توضیحات نوشته نشده و جای آن همچنان سفید مانده است و نیز شخصاً با دقت و مطالعه کامل تمام اخبار را می‌دید

دکتر حسن عباسی درباره عظمت کار علامه مجلسی در تألیف بحار الانوارمی‏گوید: «الآن بحارالانوار را بدهند به دست دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها بنویسند با این نظام کامپیوتری و اینترنت با این دانشمندان کتابداری با این فیش‌برداری‌های جدید چند پژوهشگاه، چیزی حدود 20-10 سال وقت می‌برد و معلوم نیست به این کیفیت در بیاید. میلیاردها تومان هم باید هزینه کنند اما [علامه مجلسی] یک نفری این‌ها را در این اصفهان نوشت.»

همکاران علامه مجلسی

طرح تدوین بحار، تبیین موضوعات اصلی و فرعی و انتخاب روایات 10 کتاب اول و نیز انتخاب آیات مربوط به موضوعات و نوشتن شرح بر روایات، از کارهای اختصاصی علامه در تألیف بحار به شمار می‌رود، اما با توجه به اشتغالات علمی، سیاسی و اجتماعی علامه مجلسی و گستردگی کار تدوین مجموعه عظیمی چون بحارالانوار عده‌ای علامه را در این کار یاری رساندند. از جمله:

آمنه خاتون، خواهر علامه مجلسی.

امیرمحمد صالح خاتون‌آبادی

میرزا عبدالله افندی

مولی عبدالله بحرانی

سید نعمت‌الله جزایری

منابع بحارالانوار

در تألیف بحارالانوار، از منابع بسیاری از جمله به قولی حدود 600 اثر شیعه و اهل سنّت استفاده شده است. اگرچه مرحوم مجلسی در مقدمه بحار، نام 387 کتاب شیعی را به عنوان مصادر بحار آورده است. البته میزان استفاده علامه مجلسی از منابع مختلف یکسان نیست. وی برای حدود 80 منبع از مصادر بحار، اسم رمز مشخص کرده‌است. این منابع از حیث تنوع موضوعات، بسیار گسترده‌اند و شامل کتب حدیث، فقه، اصول، تفسیر، رجال، انساب، تاریخ، کلام، فلسفه و لغت می‌شوند. بخش زیادی از این منابع به منظور شرح و تبیین روایات مورد استفاده قرارگرفته‌اند.

منابع شیعی

نکته قابل‌توجه آنکه مرحوم مجلسی به خاطر اشتهار کتب اربعه، از آنها مطالب فراوانی نقل نکرده است. وی علت این امر را متواتر و محفوظ بودن این کتاب‌ها دانسته است. البته از میان کتب اربعه کتاب الکافی از این قاعده مستثناست و بیش از 3500 مورد به آن استناد شده است که عمدتاً روایات غیر فقهی الکافی است. از "من لایحضره الفقیه" نیز حدود 100 روایت نقل کرده‌استاز "دعائم الإسلام" هم که در مذهب مؤلف آن اختلاف است روایت نقل کرده ولی علامه معتقد است که مؤلف آن شیعه است، فقط در بین منابع شیعی بحار الأنوار کتابی به نام "شهاب الأخبار" وجود دارد که احتمال دارد مؤلف آن شیعه نباشد ولی بقیه کتب متعلق به مؤلفین شیعه هستند.

منابع اهل سنت

همچنین علامه از حدود 85 منبع از منابع اهل سنت هم روایت نقل کرده، البته 20 مورد از این کتب، کتاب لغت است و حدود 14 مورد هم شرح احادیث است، بخشی از این کتب هم کتب تاریخی هستند و تعدادی هم کتب حدیثی هستند. به طور کلی نقل روایات از منابع اهل سنت در کتاب بحار الأنوار کم است و در مواردی هم که علامه از منابع اهل سنت روایتی را نقل می‌کند تأکید می‌کند که نقل روایات جوامع روایی اهل سنت یا برای رد روایات عامه است؛ یعنی روایتی را نقل می‌کند برای اینکه روایتی را رد کند و یا برای تأیید و توضیح روایات شیعه است و یا برای بیان مورد تقیه است.

علامه می‌گوید: «من در غیر این سه مورد از اهل سنت روایت نقل نکرده‌ام.» تعبیر علامه این است که می‌فرمایند:«مثل ما نقلناه عن صحاحهم الستة و جامع الأصول لإبن أثیر»، که علامه تصریح می‌کند که آنچه را که من از جوامع روایی اهل سنت در کتاب بحار الأنوار نقل کرده‌ام به یکی از این سه غرض بوده است، در غیر این موارد هم اگر علامه به منابع اهل سنت رجوع کرده یا به عنوان کتب لغت به آنها مراجعه می‌کرده و یا برای تعیین معنای روایت بوده که اینها غیر از این است که به روایات کتب اهل سنت استناد بکند و یا اگر به یک کتاب شرح حدیثی اهل سنت مراجعه کرده برای این بوده که مثلاً مضمون روایت را شرح دهد، پس مجموع منابع کتاب بحار الأنوار مشتمل بر 378 منبع حدیثی شیعه و حدود 80 منبع اهل سنت بوده است.

ساختار بحارالانوار

کتاب بحارالانوار مشتمل  بر یک مقدمه و 25 کتاب (بخش اصلی) و ده‌ها هزار حدیث است. شیوه چینش مطالب در بحار بسیار متأثر از کتاب الکافی است. البته تفاوت‌هایی نیز دارد از جمله اینکه علامه برخی ابواب و موضوعات را برای اولین بار به صورت مستقل مطرح کرده‌است. بحارالانوار چاپ‌های متعددی دارد. هفده جلد بحار (چاپ قدیم) در زمان حیات مؤلّف پاکنویس و تنظیم نهایی شده و هشت جلد دیگر پس از درگذشت وی توسط شاگردان تکمیل گشته است. از این رو نکات توضیحی علّامه مجلسی در آنها کمتر دیده می‌شود. مشهورترین چاپ در عصر حاضر، چاپ 110 جلدی بحار است. از مزایای این چاپ پاورقی ارزشمند علامه طباطبایی بر 7 جلد اول بحار است که در پاورقی با رمز "ط" مشخص شده است.

 

فهرست بخش‌های بیست و پنج‌گانه بحار بر اساس تقسیم مؤلف:

کتاب العقل و العلم و الجهل

کتاب التوحید

کتاب العدل والمعاد

کتاب الاحتجاجات و المناظرات و جوامع العلوم

کتاب قصص الانبیاء

کتاب تاریخ نبینا و احواله

کتاب الامامة و فیه جوامع احوالهم

کتاب الفتن و فیه ما جری بعد النبی صلی الله علیه و آله من غصب الخلافة و غزوات امیر المؤمنین

کتاب تاریخ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و فضائله و احواله

کتاب تاریخ فاطمة و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم و فضائلهم و معجزاتهم

کتاب تاریخ علی بن الحسین و محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد الصادق و موسی بن جعفر الکاظم صلوات الله علیهم و فضائلهم و معجزاتهم

کتاب تاریخ علی بن موسی الرضا و محمدبن علی الجواد و علی بن محمد الهادی و الحسن بن علی العسکری و احوالهم و معجزاتهم صلوات الله علیهم

کتاب الغیبة و احوال الحجة القائم صلوات الله علیه

کتاب السماء و العالم (این کتاب شامل مطالبی درباره عرش، کرسی، افلاک عناصر، موالید، فرشتگان، جن و انس و وحوش و پرندگتن و دیگر حیوانات و نیز ابواب صید و ذباحه و طب است.)

کتاب الایمان و الکفر و مکارم الاخلاق

کتاب الآداب و السنن و الاوامر و النواهی و الکبائر و المعاصی و فیه ابواب المحدود

کتاب الروضة و فیه المواعظ و الحکم و الخطب

کتاب الطهارة والصلاة

کتاب القرآن و الدعا

کتاب الزکاة و الصوم و فیه اعمال السنة

کتاب الحج

کتاب المزار

کتاب العقود و الایقاعات

کتاب الاحکام

کتاب الاجازات

مهمترین ویژگیهای بحار عبارتند از:

ذکر آیات قرآن

علامه هر بابی را با آیات مناسب با عنوان باب آغاز کرده و بعد اگر آیات احتیاج به تفسیر داشته کلمات مفسران را نقل کرده‌است و پس از آن روایات باب را نقل می‌کند. چون آیات مربوط به هر موضوع در کنار هم قرارگرفته و روایات تفسیری آنها نیز در پی آمده است؛ بنابراین می‌توان بحارالانوار را تفسیر روایی و تفسیر موضوعی قرآن نیز نامید.

جامعیت بحار نسبت به موضوعات مختلف

بررسی عناوین و روایات بحار نشان می‌دهد این کتاب مسائل مختلف و متنوع دینی را در برگرفته است و تقریباً هیچ موضوعی از موضوعات اسلامی نیست مگر آنکه علامه مجلسی بدان پرداخته و روایات آن را گرد آورده است. روایاتی که با چند عنوان مرتبط بوده است معمولاً تقطیع و ذیل همه عناوین آورده شده است. درعین‌حال تکرار احادیث در بحارالانوار مشهود است.

مشخص کردن نوع روایات

از آنجا که غالب روایات هر موضوع در بحار یکجا نقل می‌شود؛ برای محقق این امکان فراهم می‌شود که تشخیص دهد روایات این موضوع متواتر است یا مستفیض یا خبر واحد. علّامه مجلسی در این مجموعه روایات صحیح، حسن، موثق و ضعیف را گردآوری نموده و در بسیاری موارد به عدم وثوق خود به پاره‌ای از روایات اشاره کرده‌است. بنابراین استفاده از بحارالانوار برای کسانی مفید خواهد بود که تخصص لازم در شناخت حدیث ـ اعم از متن و سند و کتاب ـ را داشته باشند. همچنین مشاهده روایات هم مضمون در کنار یکدیگر به تشکیل خانواده حدیثی و فهم دقیق‌تر کلام معصوم کمک بزرگی کرده‌است.

استفاده از مصادر کم یاب و نسخه‌های تصحیح‌شده

یکی از ارزش‌های بسیار مهم بحارالانوار این است که کتاب‌های زیادی در دست علامه مجلسی بوده که برخی از آنان پس از او ضایع شده و به دست ما نرسیده‌اند و اگر او مطالب آنها را در بحار نقل نکرده بود ما اطلاعی از محتوای آنها نداشتیم.

توضیح و تفسیر احادیث

علامه در موارد بسیاری پس از نقل حدیث به شرح روایت و توضیح واژگان غریب حدیث پرداخته است. شروح علامه یکی از مهم‌ترین مزایای کتاب بحار به شمار می‌رود.

ذکر رساله‌های مختلف در بحارالانوار

علامه مجلسی  ضمن بحث‌های خود در بحارالانوار گاهی به کتاب یا رساله‌هایی برخورد کرده که به جهت اختصار آن رساله و شدت ارتباط با موضوع مورد بحث در بحار، آن رساله را به صورت کامل و یکجا نقل کرده‌است که تعداد آنها بالغ بر 25 کتاب است. نام برخی از این رساله‌ها عبارت است از:

رساله امام هادی علیه‌السلام در پاسخ به جبر و تفویض و اثبات عدل الهی

مسایل علی بن جعفر

رساله استحالة السهو علی النبی

قصه جزیره خضراء

کتاب طب النبی منسوب به ابو العباس مستغری

رسالة الحقوق از امام سجاد

توحید مفضل

دو کار نیمه تمام علامه مجلسی  در مورد بحارالانوار:

اول

مرحوم علامه می‌گوید: «و فی بالی إن امهلنی الأجل و ساعدنی فضلُه عزّ و جلّ أن أکتب شرحاً کاملاً یحتوی علی کثیرٍ من المقاصد التی لم توجد فی مصنفات الأصحاب و أشبع فیه الکلام لاولی الالباب» می‌گوید: «در ذهنم است که اگر اجل مهلت دهد و فضل خداوند تبارک و تعالی من را یاری کند شرح کاملی بنویسم بر کثیری از مقاصد و اغراضی که در مصنفات اصحاب یافت نشده و کلام را برای اولی الالباب اشباع کنم

دوم

«سنذکر بعض أخبار الکتب المتقدمة التی لم نأخذ منها کثیراً لبعض الجهات مع ما سیتجدّد من الکتب فی کتاب مفرد سمّیناه بمستدرک البحار إن شاء الله الکریم الغفّار إذ الإلحاق فی هذا الکتاب یسیر سبباً لتغییر کثیر من النّسخ المتفرقة فی البلاد»؛ می‌فرماید: «من می‌خواهم بعضی از اخبار کتب متقدمه را که در کتاب بحار الأنوار ذکر نکرده‌ام و همچنین اخبار کتبی که در آینده ممکن است به دست من برسد را مجموعاً در کتابی جداگانه و مستقل به عنوان مستدرک بحار بیاورم و علت اینکه آن را به کتاب بحار الأنوار ملحق نکرده‌ام این است که نسخه‌های مختلفی که از بحار الأنوار در بلاد مختلف منتشر شده دچار اختلاف و تغییر خواهد شد لذا بهتر است که این روایات را تحت کتابی دیگر به عنوان مستدرک بحار ذکر کنیم

سفینة البحار

از آنجا که بحار مجموعه گسترده‌ای از روایات در موضوعات مختلف است یافتن مطلب از چنین مجموعه عظیمی نیاز به فهرستی مناسب و کارآمد داشت که مرحوم محدث قمی (صاحب کتاب مفاتیح‌الجنان) با تألیف کتاب "سفینة البحار" تا حد زیادی آن را مرتفع ساخت. این اثر تنظیم الفبایی موضوعات و گزیده‌ای از روایات بحار همراه با اضافاتی از شیخ عباس قمی است.

اشکالات وارده بر بحارالانوار

مهم‌ترین مسئله‌ای که در مورد روایات کتاب بحارالأنوار وجود دارد این است که این کتاب مشتمل بر روایات ضعیف است و در اشتمال کتاب بحار الأنوار بر روایات ضعیف و غیر معتبر هیچ تردیدی وجود ندارد و شواهدی هم بر این مطلب وجود دارد:

شاهد اول:

شاهد اول اینکه خود علامه مجلسی می‌گوید: «من از کتب متواتر مثل کتب اربعه روایت نقل نکرده‌ام؛ چون در مورد این کتب احتمال از بین رفتن روایات و خارج شدن از دسترس شیعیان وجود ندارد.»

مهم‌ترین کتب روایی ما همین کتب اربعه هستند، البته اینکه علامه می‌گوید من از کتب اربعه روایت نقل نمی‌کنم به این معنی نیست که روایاتی که در کتب اربعه وجود دارد لزوماً در کتاب بحار الأنوار نباشد ولی مرحوم علامه به خاطر اینکه کتب اربعه متواترند و از خطر انهدام مصون بوده‌اند از آنها روایت نقل نکرده است؛ چون هدف اصلی علامه مجلسی حفظ میراث حدیثی شیعه بوده است، پس کلام علامه مجلسی که می‌گوید من از کتب اربعه روایت نقل نکرده‌ام فی‌الجمله وجود روایات ضعیف در کتاب بحار الأنوار را ثابت می‌کند.

شاهد دوم:

در مواردی خود علامه تصریح به وجود روایات ضعیف در کتاب بحار الأنوار کرده‌است، مرحوم علامه مجلسی در ذیل بسیاری از روایات می‌گوید: «این حدیث ضعیف و مخالف مشهور و مخالف سایر روایات است و نمی‌شود به آن اعتماد کرد» یا مثلاً ایشان در مواردی ادعا می‌کند که این روایت از اصل معتبری نقل نشده لذا قابل‌اعتماد نیست، با وجود این قرائن که در کلام علامه ذکرشده نمی‌توان گفت روایات ضعیف در بحار الأنوار وجود ندارد.

دیدگاه‌های موجود در خصوص برخی روایات بحار

دیدگاه اول

بعضی معتقدند هدف علامه مجلسی جمع روایات معتبر بوده است نه اینکه هر روایتی را که دیده باشد در بحار الأنوار ذکر کرده باشد لذا معتقدند اصل اولی در روایات بحار الأنوار اعتماد علامه مجلسی بر روایات است الا اینکه خود ایشان تصریح به خلاف آن بکند و بگوید فلان روایت ضعیف است، طبق این دیدگاه اگر جایی علامه مجلسی تصریح به ضعف روایت نکرده باشد آن روایت حجت است؛ یعنی حداقل از دید علامه مجلسی آن روایت معتبر است.

دیدگاه دوم

روایات ضعیف منحصر در مواردی که علامه مجلسی به ضعف آنها تصریح کرده نیست بلکه دایره‌اش وسیع‌تر است؛ چون هدف اصلی علامه جمع‌آوری میراث حدیثی شیعه بوده است.

برای توجیه ذکر روایات ضعیف در کتاب بحار الأنوار از منظر این دیدگاه، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

علامه شعرانی:

«علامه مجلسی اگر می‌خواست می‌توانست روایات صحیح را از سقیم تمییز دهد و آنها را ذکر کند ولی چون وقت کافی برای این کار نداشته از این کار صرف‌نظر کرده‌است. وی نخواسته نظر خودش را به دیگران و آیندگان تحمیل کند تا کسی نگوید صاحبان جوامع روایی تنها احادیثی را نقل کرده‌اند که با سلیقه خودشان موافق بوده و آن احادیثی را که با سلیقه خودشان موافق نبوده کنار گذاشته‌اند.»

امام خمینی (ره):

«کتاب بحار الأنوار که تألیف عالم بزرگوار و محدث عالی مقدار محمدباقر مجلسی است مجموعه‌ای است از قریب 400 کتاب و رساله که در حقیقت یک کتابخانه کوچکی است که با یک اسم نام‌برده می‌شود، صاحب این کتاب چون دیده کتاب‌های بسیاری از احادیث است که به واسطه کوچکی و گذشتن زمان‌ها از دست می‌رود تمامی آن کتاب‌ها را بدون آنکه التزام به صحت همه آنها داشته باشد در یک مجموعه به اسم بحار الأنوار فراهم کرده‌است.»

برخی اشکالات وارد شده بر بحار الانوار

از آنجا که پس از سالیان مدید اختناق حاکم بر تشیع و شیعه، علامه مجلسی فرصت یافت تا حرکتی نموده و در احیای معارف اسلامی و فرهنگ تشیع گامی بردارد؛ لذا اعلام نمود تا هر کس سخنی به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یا سایر معصومین (علیهم السلام) می‌داند، به او بیان دارد.

گام اول ایشان، ثبت تمامی این سخنان به نقل از راویان ذکر شده توسط گوینده بود که مجموع آن کتب «بحارالانوار» را تشکیل داد. گامی بندی تفکیک این احادیث و روایات بر اساس مبانی و اصول تشخیص صحت و سقم بود. اولین اصل در تشخیص انطباق با «وحی و عقل» است. چنان چه حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر حدیثی از من به شما نقل شد که با وحی و عقل مطابقت نداشت، نپذیرید و به سینه‌ی دیوار بزنید.»

گام دوم مبانی مطروحه در «علم رجال» است که طبق آن حدیث صحیح و محکم از حدیث سست یا منذوب تفکیک می‌گردد. چه بسا ممکن است حرفی کاملاً درست و منطبق با وحی و عقل نیز باشد، اما الزاماً سخن معصوم (علیه السلام) نباشد، پس نمی‌توان آن را به ایشان نسبت داد. لذا با مبانی علم رجال، پس از تفکیک درست و غلط از یک دیگر، انتساب آن به معصوم (علیه السلام) مورد بررسی قرار گرفته و معلوم می‌شود.

علامه‌ی مجلسی (ره)، پس از جمع‌آوری کلیه احادیث منقول در بحار الانوار، به تفکیک آنها بر اساس «صحت و سقم» از یک سو و انتساب به معصوم (علیه السلام) از سوی دیگر پرداخت و بخشی را نیز به انجام رساند که دار فانی را وداع گفت

پس از او سایر علما راه را ادامه دادند و هنوز هم می‌دهند. و با تحقیقات جامع بر اساس اصول و مبانی علم رجال و مستندات، تمامی احادیث منقول تفکیک شده و احادیث محکم و صحیح آنها مشخص شده است.

تبلیغ علیه علامه مجلسی با هدف تضعیف نشر فرهنگ اسلام

تبلیغات سوء علیه علامه‌ی مجلسی (ره) و بحارالانوار به خاطر این است که مخاطب نسبت به ایشان و هر چه که به نقل از ایشان است، مردد گردد و قبول نکند، تا بدینوسیله نشر فرهنگ اسلام ناب تضعیف گردد. در حالی که نقل روایات و احادیث به سند «بحارالانوار» که توسط علما، دانشمندان و نویسندگان اسلام‌شناس بیان می‌گردد، همه اشاره به همان احادیث تفکیک و شناخته شده است. همچنین در مورد احادیث یا روایات مربوط به زنان نیز خطاهای عمدی و سهوی و نیز ضد تبلیغ‌های آگاهانه و مبتنی بر غرض و سوء تعبیر و تفسیر به رأی بسیار انجام گرفته است.

اشکالات وارد شده بر توضیحات علامه مجلسی در ذیل روایات

علامه مجلسی در بعضی موارد لازم دانسته و در مورد برخی روایات به تبیین بعضی نکات پرداخته است. برخی نسبت به توضیحاتی که علامه در ذیل بعضی از روایات اشکالاتی وارد کرده اند. 

یکی از کسانی که در این رابطه اشکال کرده مرحوم علامه طباطبایی است. ایشان بر جلد اول تا هفتم بحار الأنوار پاورقی دارد که در پاورقی بعضی از مجلدات به این نکته تصریح می‌کنند که مرحوم مجلسی بر مباحث فلسفی احاطه کافی نداشته لذا بعضاً در شرح بعضی از روایات دچار اشتباه شده است. البته خود علامه طباطبایی در جای دیگری به این مطلب اشاره کرده که توضیحات علامه مجلسی در اکثر موارد کافی نیست نه اینکه اشتباه و خطا باشد و موارد خطا هم شاید در مواردی باشد که وارد مباحث فلسفی شده‌اند.

البته این نکته‌ای نبوده که از دید خود علامه مجلسی پنهان باشد؛ چون خود ایشان می‌گوید من بنا دارم که شرح جامعی بر کتاب بحار الأنوار بنویسم ولی موفق به این کار نشد.

به هرحال این اشکالات فی‌الجمله قابل دفاع نیست و از مجموع کلمات خود علامه مجلسی هم استفاده می‌شود که به این نکات ضعف اذعان داشته است؛ وقتی می‌گوید هدف من از نوشتن کتاب بحار الأنوار حفظ روایات شیعه از انهدام است و برای شرح روایات بنا داشته کتاب دیگری بنویسد نشان‌دهنده این است که هدف اصلی علامه فقط حفظ میراث حدیثی شیعه بود نه اینکه روایات را توضیح دهد و یا روایات صحیح را از سقیم جدا کند. لذا این اشکالات وارد است و باید توسط دیگران به رفع این اشکالات پرداخته شود کما اینکه بعضاً در بعضی از کتبی که در رابطه با کتاب بحار الأنوار نوشته‌شده به این مسئله پرداخته‌اند.

 

نقدی دیگر بر اشکالات وارده بر کتاب بحارالانوار

در این مقاله پاسخی دیگر به صورت اجمالی بر سه اشکال وارده بر بحار آمده است. آن سه اشکال بدین قرار است:

وجود روایات ضعیف و غیر معتبر

ناکافی و اشتباه بودن برخی از توضیحات علامه مجلسی

تکرار در نقل روایات

تعلیقات علامه طباطبایی بر بحارالانوار

به روایت آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی

«علامهٔ طباطبایی (قدس اللَه تربته) به کتاب «بحارالانوار» جد ما مرحوم علامه مجلسی بسیار ارج می‌نهادند و آن را بهترین دائرة‌المعارف شیعه از نقطه‌نظر جمع اخبار می‌دانستند؛ و بالأخص کیفیت تفصیل فصول و تبویب ابواب آن که بر نَهج مطلوب، در هر کتابی ابواب را مرتباً احصاء فرموده است و سپس در هر بابی به ترتیب، آیات مناسب را از سورهٔ حمد تا آخر قرآن آورده و سپس به تفسیر اجمالی این آیات به ترتیب پرداخته است، و پس از آن جمیع روایاتی که در این باب از معصومین علیهم‌السلام وارد شده است مرتباً بیان کرده‌است، و در ذیل هر روایت و نیز در آخر باب اگر نیازی به شرح و بیان داشته، بیانی از خود ایراد نموده است. و معتقد بودند که علامه مجلسی، یک نفر حامی مذهب و احیاء کنندهٔ آثار و روایات ائمه علیهم‌السلام بوده، و مقام علمی و سعهٔ اطّلاع و طولِ باع او قابل‌تقدیر. و از کیفیت ورود در بحث و جرح و تعدیل مطالب واردهٔ در«مِرءَاة‌العقول» علمیت این مجتهد خبیر معلوم می‌شود؛ و اینکه زحمات او تا چه حد قابل‌تقدیر است.

ولیکن مع‌ذلک (با وجود اجتهاد و بصیرت در فن روایات و احادیث) در مسائل عمیق فلسفی وارد نبوده است؛ و مانند شیخ مفید، و سید مرتضی، و خواجه نصیرالدین طوسی، و علامهٔ حلی که از متکلمین شیعه و پاسداران و حافظان مکتب بوده‌اند نبوده است.

و بنابراین در بعضی از بیاناتی که دارد دچار اشتباه گردیده است، و این امر موجب تنزل این دائرة‌المعارف می‌گردد. و بر این اصل بنا شد در بحارالانواری که طبع جدید می‌شود، ایشان یک دوره مرور و مطالعه نموده و هر جا که نیاز به بیان دارد تعلیق بنویسند؛ تا این کتاب پر ارزش، با این تعلیقات، مستوای علمی خود را حفظ کند.

سبب تعطیل شدن تعلیقات علامهٔ طباطبایی بر «بحارالانوار»

ایشان تا جلد ششم از طبع جدید را تعلیق نوشتند، لیکن به لحاظ یکی دو تعلیقه‌ای که صریحاً در آنجا نظر علاّمهٔ مجلسی را رد کردند، این امر برای طبقه‌ای که تا این اندازه حاضر نبودند نظریات مجلسی مورد ایراد واقع شود خوشایند نشد؛ و متصدّی و مباشر طبع، بنا به الزامات خارجیّه، از ایشان تقاضا کرد که در بعضی از مواضع قدری کوتاه‌تر بنویسند و از بعضی از ایرادات صرف‌نظر کنند. علامه حاضر نشدند؛ و فرمودند: «در مکتب شیعه ارزش جعفر بن محمد الصّادق از علاّمهٔ مجلسی بیشتر است؛ و زمانی که دایر شود به جهت بیانات و شروح علاّمهٔ مجلسی، ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین علیهم السّلام وارد گردد، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم.» و من از آنچه به نظر خود در مواضع مقرّر، لازم می‌دانم بنویسم؛ یک کلمه کم نخواهم کرد.» 

لذا بقیهٔ مجلدات «بحار» بدون تعلیق علاّمهٔ طباطبایی طبع شد؛ و این اثر نفیس فاقد تعلیقات علامه گردید. 

وفات

سرانجام این عالم جلیل‌القدر اسلام پس از عمری تلاش در راه حفظ کلام معصومین علیهم‌السلام، در شب 27 ماه مبارک رمضان سال 1110 هجری قمری در سن 73 سالگی در شهر اصفهان چشم از جهان فروبست و در مسجد جامع اصفهان در جوار مزار پدرش به خاک سپرده شد.

تاریخ ولادت و وفات مرحوم مجلسی به حساب ابجد

سال ولادت علامه مجلسی 1037 قمری است که به حساب ابجد مساوی با عدد ابجدی جمله «جامع کتاب بحارالانوار» است. همچنین یک بیت شعر در خصوص وفات ایشان موجود است بدین مضمون که:

                            ماه رمضان چو بیست و هفتش کم شد        تاریـــخ وفــات باقـــر اعــلم شـــد

توضیح اینکه، عبارت ماه رمضان به حساب ابجد 1137 می‌شود که اگر عدد 27 را از آن کم کنیم؛ سال وفات علامه 1110 قمری به دست خواهد آمد. ضمناً شاعر نکته‌سنج با کسر 27 از ماه رمضان اشاره به روز و ماه و سال واقعه فوت او نیز کرده‌است.

منابع: 

پایگاه شخصیت نگار