فضاي گفتماني تدوين بحارالانوار در عصر صفوي(3)

ساختار بحارالانوار 
 

انسان از آن روزي که آيات مقدس خود را از پهنه شفاهي به دنياي مکتوب وارد کرد، با اهميت رده بندي و چينش آيات و روايات آشنا شد؛ در واقع مجموعه هاي حديثي گوناگون که در بسترهاي تاريخي و اجتماعي متفاوتي تأليف مي شوند، پيام مقدس را گزينش، چينش و تفسير مي نمايند و طي اين فرايند، نحو خاصي از محتواي پيام الهي را ارائه مي دهند. ديويد برلو، نظريه پرداز برجسته ارتباطات در اين باره مي گويد: « نحوه ارائه پيام، عبارت است از تصميم هايي که منبع ارتباط (مؤلف) براي انتخاب، تنظيم و ترتيب محتوا در دست مي گيرد» (محسنيان راد، 1369، ج1، ص 224-225. به نقل از: 61-Berlo, 1960, pp59 ). از نظر او يک مؤلف (محدث) براي جستجوي يک پاسخ خاص از سوي گيرنده و مخاطبش، دست به قلم مي برد و به او خوراک پيامي مي دهد (همان)؛ از طرف ديگر، گرث جووت، زمينه فرهنگي- تاريخي را در خلق و چگونگي ارائه پيام موثر مي داند و به بيان ديگر پيام را محصول آن مي داند. از منظر او، پيام هم از چنين زمينه اي تأثير مي پذيرد و هم بر آن تأثير مي گذارد؛ به علاوه خالق پيام (مؤلف نيز تحت تأثير افکار و باورهايي است که ريشه در رويه ها، الگوها و انگيزش هاي تاريخي جامعه دارد. (محسنيان راد، 1384، ج1، ص 110-112).
بر چنين اساسي است که مي توان گفت: رده بندي هاي گوناگوني که علماي شيعي در اثر خود به کار برده اند، گره و اتصالي تاريخي است که بين موضوعات اجتماعي - حديثي ايشان و شرايط و نيازهاي حوزه فرهنگي - تاريخي آنها شکل گرفته و آنها را مجاب به انتخاب و تنظيم محتواي مقدس کرده است؛ به علاوه محدثان و مؤلفان روايي، همانند هر توليدگر ارتباطي ديگر معطوف به هدف، حرکت کرده اند و براي ايجاد فهم و پاسخي خاص در ذهن مخاطب خويش گام برداشته اند. آنها بر مبناي ايدئولوژي و دولت حاکم، نيازهاي اجتماعي را فهم کرده و بر اساس اسطوره ها و نهادهاي مهم اجتماعي، تعاريف واژگاني را مفروض داشته و در چنين بستري، قالب مجموعه حديثي خود را براي شکل دهي به بينش ها و سبک هاي زندگي طيف مخاطبان خود تأليف نموده اند
مبناي ساختاري بحارالانوار بر مجموعه فهرست الکتب العشره بنا شده است. اين اثر به فهرست بندي و نمايه سازي از ده کتاب عمده حديثي مي پردازد که از آن ميان، شش کتاب، يعني علل الشرايع، خصال، توحيد، عيون اخبار الرضا، معاني الاخبار و امالي متعلق به شيخ صدوق و مابقي، مجالس شيخ طوسي، احتجاج طبرسي، قرب الاسناد و تفسير علي ابراهيم قمي مي باشند. مجلسي پس از تأليف اين اثر، کار خود را در بحار بسط داد و تعداد منابع خويش را به 463 مرجع گوناگون شيعي و سني رساند. (مجلسي، 1983م، ج1، ص6-25) که از آن ميان 378 کتاب شيعي و 85 عنوان، متعلق به اهل سنت است؛ به علاوه مجموعه کتب العشره داراي 2848 باب بود که اين امر در بحارالانوار به 44 کتاب و 2489 باب تغيير يافت (عابدي، 1378، ص 261) و در نهايت، اثر عظيم بحارالانوار در 25 مجلد منتشر شد
مجلسي در بخش اعتقادات دائره المعارف خود (جلدهاي 1 تا 4، 7، 14 و 15) به مباحثي چون توحيد، معاد، عقل، علم، جهل و عدل مي پردازد و در جلد چهاردهم، نگرش جهان شناختي خويش را در نسبت به انسان، طبيعت و ماورائش بيان مي کند. پاکت چي در اين باره مي گويد: «کتاب السماء و العالم(جلد 14) مرحله مهمي در چينش موضوعي بحارالانوار است و اصلي ترين بخشي است که علامه آن را به عنوان جلوه اي از ابتکارات خود در رده بندي بحار، در مقدمه کتاب مورد تأکيد قرار داده است...مؤلف در اين مبحث از بحارالانوار، با ارائه مجموعه اي از باورها و معارف جهان شناختي سعي داشته است جايگاه انسان در جهان هستي و نسبت او (علاوه بر نسبتش با خالق که در بخش هاي پيشين مورد توجه قرار گرفته است)با اين جهان و موجوداتش را به تصوير بکشد» ( پاکت چي، 1379، ج1، ص 45).
علاوه بر اين، پنج جلد ديگر از اين دائره المعارف (جلدهاي 20 تا 24) يک دوره مسائل فقهي را ارائه داده و ايات و روايات مربوط به طهارت، نماز، زکات، روزه، حج، عقود و احکام را ذکر و تبيين مي نمايد؛ از طرف ديگر علامه مجلسي به اخلاق و مستحبات هم توجه کرده و مسائلي چون آداب و سنن، مکارم الاخلاق، زيارت اهل بيت، روضه و دعا را در چهار جلد اخلاقي اثرش دنبال کرده است
ديگر قسمت مهم بحارالانوار، حوزه تاريخي آن است. علامه نه مجلد از اثر خود (جلدهاي 5، 6و 8تا 14) را به اين بخش اختصاص داده و به مرور تاريخ و احوال انبياي پيامبر اکرم، حضرات معصومين و بحث سقيفه و خلافت پرداخته است. مجلسي به تاريخ اسلام، رويکردي بسيار خاص دارد؛ براي نمونه مي توان جلد سيزده بحارالانوار را مورد بررسي قرار داد. علامه در اين مجلد به منجي موعود مي پردازد و از هنگام تولد آن بزرگوار تا وفات ايشان و رجعت ديگر ائمه شيعه را مورد بحث قرار مي دهد. اساساً اخباري که در گفتمان حديثي شيعه به پيشگويي آينده موعود معطوفند، بيان و رويکردي آسماني دارند، اما گزينش حديثي مجلسي و تفسير آنها، مسئله را بسيار جالب تر کرده است. بحار زندگي مهدي موعود را چنين روايت مي کند: « وي کسي است که به طور خارق العاده اي متولد مي گردد و در همان دم، به سجده افتاده، شهادتين را اظهار مي دارد. بعد، شروع به خواندن قرآن مي کند. پس از هفتاد سال، غيبت صغراي خود را به پايان مي برد. تا زماني ناشناخته به پشت پرده غيبت کبري مي رود، ولي باز در آخر الزمان ظهور مي نمايد؛ اما ظهور او نه در جايگاه منجي بشريت صورت مي گيرد و نه وي بر مسند نجات اسلام مي نشيند. هدف اين منجي گسترش تشيع و حذف رقباي ديني و نجات شيعيان است» (مجلسي، 1361، ج13، ص 552). اين گفتمان، به وضوح بر انتقام منجي از اسطوره هاي ديني اهل سنت تأکيد مي ورزد؛ چنان که از قول عبدالعظيم حسني نقل مي شود که وي از امام درباره قائم سوال مي کند و ايشان مي فرمايند: « وقتي براي آن حضرت عقد [ و پيمان] ده هزار نفر تمام شد، آن وقت به اذن خداي تعالي خروج مي کند و از دشمنان خدا آنقدر به قتل مي رساند که خدا راضي مي شود. عبدالعظيم گويد: عرض کردم که اي سيد من! آن حضرت از کجا مي داند که خدا راضي مي شود، فرمود: وقتي راضي شد، به دلش رحم مي اندازد و آن وقت مي داند که خدا راضي شده. بعد از آن داخل مدينه منوره مي شود و لات و عزي را، يعني آن دو نفر (ابوبکر و عمر) را از قبر بيرون مي اندازد و مي سوزاند» (همان)؛ به بيان ديگر، موعود بعد از صدها سال و در مقطع تاريخي مهم، چون آخر الزمان ظهور مي کند تا حقانيت شيعه را ثابت کرده، غضب کنندگان حق حکومت علوي را مجازات نمايد و دايره پذيرش اعتقادي ايشان را بسط و به کل تسري دهد
در اين گفتمان، پيام ها و نداهايي که قرار است از آسمان و زمين منتشر شود، حق (دوستان خدا)و باطل(دشمنان خدا)را چنين تعريف و دسته بندي مي نمايد: «ندا کننده از آسمان در اول روز ندا مي کند؛ به نوعي که آن را هر قوم به زبان خود مي شنود، مي گويد آگاه شويد به درستي که حق با علي و شيعيان اوست؛ بعد از آن ابليس در آخر همان روز از زمين ندا مي کند که حق با عثمان و شيعه اوست»(همان، ص 556).اين تبيين بدان معناست که مرز نهايي حق و باطل نه فقط بين ظالمان و مظلومان و نه ميان اسلام و ديگر اديان، بلکه ميان گفتمان ديني و تاريخي شيعيان و اهل سنت برقرار مي گردد
 

روش علامه مجلسي در بحارالانوار 
 

علامه مجلسي پس از جمع آوري منابع متکثر بحار، هماره با يک گروه از شاگردان خود، شروع به نوشتن بحارالانوار کرد. روش کار او بسيار شبيه روش استادش، فيض کاشاني در الوافي است. او نيز هر کدام از کتب بحار را با آيات مرتبط با موضوع مورد نظرش شروع کرده و بدين ترتيب نوعي تقسيم بندي موضوعي قرآن کريم را نيز در بحارالانوار پديد آورده است. او خود در اين باره مي گويد
هر بابي را با آيات مناسب با عنوان آن آغاز نمودم و پس از آن، اگر احتياج به تفسير داشته باشند، کلمات مفسران را نقل کردم. آن گاه به سراغ روايات رفته و هر حديثي را که نقل کردم يا تمام حديث نقل شده است و يا آنکه اگر حديث را تقطيع کرده و تنها قسمت مربوط به حديث را آورده ام، اشاره کرده ام که تمام حديث در جاي ديگري که مناسب تر با آن است، آورده شده است تا در عين اختصار، نهايت استفاده شده باشد؛ احاديثي که احتياج به شرح و توضيح دارند، در نهايت اختصار به شرح آنها پرداخته ام» (مجلسي، 1983م، ج1، ص 4). 
پيش از اين، تقطيع مرسوم در کتاب شيعي سبب حذف برخي از قرائن فهم احاديث از کليت سخن امام مي شد و همين امر، برداشت فقهي و حتي اخلاقي از متن منقطع شده را زير سوال مي برد؛ در واقع، نگاه علامه به تقطيع احاديث سبب شده است هم از طفي در ابواب کتاب وي اضافه گويي صورت نگيرد و هم چارچوب کلامي معصوم شکسته نگردد؛ علاوه براين، مجلسي به سبب اختلاف نسخ، در نقل برخي از احاديث نيز از شيوه تکرار بهره برده و روايات گوناگون يک حديث را در مجموعه باب هاي خود گنجانده است
از طرف ديگر، همان طور که گفته شد، او در ابتداي کتب بحارالانوار، نوعي تقسيم بندي موضوعي از آيات قرآن پديد آورده است. اين دسته بندي که بر اساس نظر خاص علامه مجلسي يا به قول خود او، تفسير صحيح، تنظيم شده است، با يک مجموعه تفسيري ادامه مي يابد؛ در واقع مجلسي پس از ذکر آيات، تفسيرهاي گوناگون ديگر مفسران را در باب آنها بيان داشته و به وسيله مقايسه خود آيات با همديگر، آنها را مرتبط ساخته و معضلات و دشواري هاي آيات را حل نموده است( سبحاني، 1379، ج1، ص 358).
اما توضيح و شرح احاديث در بحارالانوار معطوف به اهداف متفاوتي است. علامه مجلسي که از 25 مجلد کتابش بر روايات پانزده جلد آن شرح نگاشته است، گاهي براي رد شبهات و اشکالات مخالفان، حديث معصوم را تشريح کرده است. (مجلسي، [ بي تا]، ج11، ص 203؛ ج25، ص 108؛ ج57، ص 223؛ ج58، ص 311) و گاهي هم براي رد نظرات ديگران، احتجاج با آنها، تذکر اشتباهات پيشينيان، بلاغت برخي روايات و بيان مسائلي که از نظر وي مورد نياز عموم مردم بوده است، به توضيح و تحشيه احاديث دست زده است( ستايش، 1379، ص265. نيز ر.ک به : مجلسي، همان، ج66، ج80، صص 327و357؛ ج 82، ص 231 و ج88، ص 285)به علاوه مجلسي در بحث هاي ادبي و لغوي آيات و روايات بحارالانوار با کمک گرفتن از کتب لغت و به خصوص مطالب دو کتاب صحاح جوهري و قاموس فيروزآبادي به اثبات ادعاي خود و شيعه و نقض نظرات اهل سنت و ديگران پرداخته است.(همان، ج80، 242؛ ج14، ص 195و ج1، ص 191).
شيوه استناد مجلسي از منابع اهل سنت در بحارالانوار نيز بسيار خاص است. او اگرچه از 85 منبع اهل سنت در بحار نقل روايت کرده است، اما خود درباره علت اتخاذ اين روش اظهار مي دارد: «گاه از کتاب هاي روايي اهل سنت، اخباري را نقل مي کنيم که يا براي رد آنهاست و يا براي نشان دادن موارد تقيه و يا تأييد آنچه از طرق خود و شيعه نقل کرده ايم؛ مانند آنچه از صحاح سته و يا جامعه الاصول(مهم ترين مرجع سني بحارالانوار)و ديگر کتاب ها آورده ايم»(مجلسي، همان، ج1، ص 24-25)؛ علاوه بر اين، علامه هر جاي منبع نقل روايتي تنها اهل سنت بوده، آن را فاقد اعتبار خوانده است (همان، ج41، ص 112و ج54، ص 331) و هر جا که آن منبع سني، نظر شيعه را تأييد کرده است، با طعنه آشکاري، آن را دليلي بر برتري تفکر شيعي خوانده است؛ چنان که او در توضيح و تفسير آيه ششم سوره مائده « يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم إلي الصلاه فاغسلوا وجوهکم و أيديکم إلي المرافق و امسحوا برووسکم» اظهار مي دارد: « علت آنکه ما در وضو از مرفق آغاز مي کنيم، آن است که از روش اهل بيت فرا گرفته ايم؛ علاوه بر آنکه ابن هشام در باب پنجم کتاب خود، ضمن بيان اشتباهات نحويين در همين آيه بحث نموده است... . خدا را شکر که سخن حق را بر زبان دشمنانش بيان داشته است. آيا نمي بيني که اين فاضل که خود از بزرگان ادبيات و از علماي اهل سنت است، اعتراف به چيزي کرده که مستلزم مذهب شيعه است» ( همان، ج 80، ص 242).بر چنين اساسي است که مي توان گفت: رجوع علامه به متون اهل سنت براي نفي ايشان و اثبات برتري تشيع انجام شده است
 

بازتاب بحارالانوار در ايران 
 

همان اندازه که اين شيخ الاسلام صفوي، در دوران حياتش در گسترش مذهب شيعه گام برداشت، کتابش در تقويت، مستندسازي و نهادينه کردن اين مذهب در جامعه ايران مؤثر واقع شد؛ بر همين اساس، پس از مجلسي، نوزده ترجمه از مجلدات گوناگون اين دائره المعارف به زبان فارسي منتشر شده است و مناسب حال مخاطب اين زبان قرار گرفته است. از ميان مترجمان اين اثر، مي توان به کساني چون شاهزاده محمد بلند اختر(ج1)، محمدنصير بن ملا عبدالله (ج8)، مفتي سيد محمد شوشتري (ج10)، محمدعلي مازندراني(ج17)، حسن هشترودي(ج10)، علي اکبر اروميه اي (ج13)، علي دواني (ج13)، آقا نجفي اصفهاني (ج 14) و مانند ايشان اشاره کرد (عابدي، 1378، ص 257-259).
علاوه بر اين، آثار ديگري درباره بحارالانوار منتشر شده که به بررسي و مقايسه اين مجموعه حديثي پرداخته است: الشافي في الجمع بين البحار و الوافي، از محمدرضا ابن عبدالمطلب تبريزي، سفينه البحار و مدينه الحکم، اثر شيخ عباس قمي (چاپ تهران، فراهاني)، مستدرک سفينه البحار از علي نمازي شاهرودي (چاپ تهران، 1409 ق)، التطبيق بين السفينه و البحار، اثر جوادي مصطفي (چاپ مشهد، آستان قدس)، دليل الايات المفسره و اسما السور في احاديث بحار الانوار (چاپ قم، 1412ق)، المعجم المفهرس لا لفاظ احاديث بحارالانوار (چاپ قم، 1413ق)، المعجم المفهرس لا لفاظ ابواب البحار، از کاظم مرادخاني( چاپ تهران، 1365)، المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار، از علي رضا برازش (چاپ تهران، 1373)، معرفي و روش استفاده از بحارالانوار، از حسن صفري نادري (چاپ تهران، 1367)و مستدرک البحار که نگاشته خود علامه مجلسي است و فهرست کامل تري بر ابواب و کتب بحار است. در اين ميان، کساني چون علامه طباطبايي، مصباح يزدي، رباني شيرازي، مسترحمي، بهبودي، غفاري صفت، موسوي ميانجي، خرسان، عابدي و زنجاني نيز به شرح و تصحيح بحار پرداخته اند (مطيع، همان).
در مقابل اين رويکرد مثبت، ويژگي هاي خاص بحارالانوار، ديدگاه هاي منفي را هم پديد آورد؛ در واقع نگاه اخباري مجلسي- که در جاي جاي کتابش مشهود است-مانع بزرگي در پذيرش اين دائره المعارف شيعي از طرف ديگران بود. کساني چون صوفيان، عرفا، فيلسوفان و اصوليان که حذف يا اصلاحشان، يکي از اهداف مجلسي در بحار و سياستش قرار گرفته بود، روي تماماً خوشي به بحار نشان ندادند؛ از طرف ديگر استفاده کمتر مجلسي از کتب اربعه و نهج البلاغه در بحارالانوار سبب زير سوال رفتن اعتبار اين اثر از سوي برخي از فقها و هم صنفانش شد؛ هر چند برخي، اتخاذ چنين روشي را براي حفظ ماندگاري و استقلال اين کتب خاص در ميراث تشيع دانسته اند (عابدي، 1378، ص 118).
به علاوه، برخي آنچنان پيش رفته و اعتبار احاديث بحار را مخدوش دانسته اند که مدعي شدند: هدف اصلي علامه مجلسي در بحارالانوار جمع احاديث بدون توجه به اعتبارشان بوده است(دواني،1345،ج8،ص 61).اين در حالي است که مجلسي در دومين باب از مقدمه بحار پس از ذکر منابع خود، به بيان وثوق مراجع حديثي کتابش پرداخته و به صراحت بيان مي کند که آنچه را که به نظرش وثاقت داشته و از لحاظ متن و سند بي اشکال بوده، در بحارالانوار آورده است؛ همچنين او در ذکر سند احاديث بحارالانوار، بر خلاف پيشنيان، تمام سند را ذکر کرده است که همين امر، اطمينان او را از درستي احاديث نشان مي دهد؛ علاوه بر اين، وسعت و کثرت حجم مجموعه بحارالانوار خود علتي ديگر بود که سبب شد مجموعه هاي حديثي اي چون وسايل الشيعه که داراي حجم کمتر و فقيهانه تر بودند، اقبال بيشتري پيدا کنند و مخاطب وسيع تري را جذب خود نمايند.
در دهه هاي اخير، نوگرايان شيعي حساسيت خاصي به بحارالانوار بخشيدند و آن را هدف انتقادهاي شديد خويش قرار داده اند، در اين ميان، دکتر شريعتي صريح تر و شديدتر، مجلسي را به سبب محتواي بحارالانوار زير سوال برده است. او در کتاب تشيع علوي و تشيع صفوي به مقايسه و بررسي دو اسلوب تشيع مي پردازد و اسلام انقلابي مورد نظر خود را با اسلام صفوي مقايسه مي کند. وي در فرايند سخنورانه خود، با ارائه مثال هاي متعددي از مجموعه بحارالانوار و سنجيدن آن با معيارهاي تشيع علوي، سعي مي کند آن را فاقد اعتبار و نوعي شرک، تظاهر و عامل تفرقه نشان دهد.
دکتر شريعتي، علامه مجلسي را برجسته ترين چهره روحانيت صفوي خوانده و مهم ترين گام وي را تأليف بحارالانوار معرفي کرده است (شريعتي، 1377، ص 124).از نظر او، توصيفات تاريخي مجلسي از ائمه شيعه و ارتباط و کرنش ايشان به دستگاه حکومتي زمان، خلاف علويت بوده و مسلماً دروغ مي باشد (شريعتي، 1377، صص 153، 154، 157 و 158)؛ در حقيقت او با معيارهاي انقلابي خويش به جرح و نقد محتواي صفوي اين دائره المعارف شيعي مي پردازد و تفسير خويش را به عنوان معيار، بر رويکرد مؤلف اثر مي کوبد. وي مجلسي را اساساً به عنوان نماد تشيع صفوي پذيرفته و نقد وي را در همين راستا پي مي گيرد و او را علامه، روحاني، شيعه و مسلمان نمي خواند (شريعتي، 1377، ص 159)؛ زيرا مجلسي در آثار خود بقاي آن دولت صفوي را تا ظهور منجي موعود، تضمين نموده است، شاه سلطان حسين صفوي را چشم و چراغ دودمان مرتضوي خوانده، گسترش شيعيان (پيروان تام دولت صفوي) را وظيفه خود اعلام داشته و تمام هدفش را تقويت دولت صفوي نشان داده است؛ اما در مقابل، شريعتي که در سخنراني هايش، در مقام يک جامعه شناس، داراي چنان عينک پر رنگ ايدئولوژيکي اي است که موقعيت اصفهان قرن يازدهم هجري قمري را اساساً درک نمي کند، بايد حتي پس از مرگ، اين تفاوت و سير را در گفتمان تاريخي تشيع بپذيرد: حوزه هاي تاريخي و جغرافيايي متفاوت شيعي، الگوهاي گوناگون براي حيات روزمره و تنفس قدرت سامان مي دهند. اگر در ديدگاه شريعتي، الگوي امامي که به درد مجلسي مي خورد، کسي است که در آسمان همپاي خدا، از مخلوقات اوليه و همراه پروردگار، صاحب تمام قدرت هاي جهان و ... و در زمين تابع حاکم جامعه و نيازمند اوست (مجلسي، [ بي تا]، ج11، صص 7و14و40)، الگوي امامي که دردهاي شريعتي را درمان مي کند، شخصيتي جنگجو، مبارز بزرگ نسل بشريت، آزادي خواه و عدالت محور است (شريعتي، 1377، ص 111-112)؛ بر همين اساس بايد پذيرفت که اين سبک هاي بينشي که در بحارالانوار، کتب شريعتي و يا در ديگر آثار شيعي در مقاطع مختلف تاريخي-جغرافيايي يافت مي شوند، متأثر از حوزه حيات خود هستند و متناسب با «فضاي فرهنگي» حاکم تطبيق مي يابند و لذا اصالت دادن به هرکدام از آنها، کاري بس مقطعي و کوته فکرانه است
 

نتيجه 
 

1. صفويان، براي تقويت و توسعه سلطه خود بر ايران به گسترش ايدئولوژي خويش، تشيع صفوي، پرداختند. آنها ابتدا براي تحقق اين هدف از خشونت بهره بردند و بعد با اتکا به يک نظام پروپاگانداي وسيع، مخاطبان خود را با يک دولت الهي و خدشه ناپذير روبرو ساختند. ايشان با لعن و نفرين بر خلفاي اهل سنت، تبليغ وسيع نمادهاي شيعي، دعوت از علماي بزرگ شيعي جبل عامل، تربيت نسل جديد و کارآمد محدثان و فقهاي ديني، ساده نويسي و فارسي نويسي متون ديني و ... دامنه و عمق حکومت خود را بسط دادند
2. علامه محمدباقر مجلسي از علماي نسل سوم دولت صفوي بود. روند اجتماعي شدن اين شخصيت، سير آموزش او و طيف استادانش، نشان مي دهد:تربيت و آماده سازي وي، دقيقاً در راستاي اهداف دولت صفوي صورت گرفته است
3. در دولت صفويه، جايگاه هاي ديني -ديواني معمولاً به کساني سپرده مي شد که خود داراي شخصيتي کاريزماتيک بودند و همين امر به دولت صفويه اين امکان را مي داد تا از مقبوليت اجتماعي ايشان در سازمان حکومتي خود بهره برداري کند؛ در آن ميان، محمدباقر مجلسي که داراي سوابق بسيار برجسته خانوادگي و حوزوي بود و در کارنامه خود داراي تأليفات ارزشمندي چون بحارالانوار بود، از فرصت ضعف پادشاهي صفوي استفاده کرد و اقتدار خويش را در کنار همفکرانش افزايش داد و گزينش هاي فقهي و اخباري خود را با مهر حکومتي عملي ساخت
4. انگيزه تأليف بحارالانوار را بايد در نگاه اجتماعي علامه مجلسي، جايگاه سياسي او و خانواده اش و مقتضيات زمانه اصفهان نيز دنبال کرد و در عين حال بايد در نظر داشت: تدوين بحارالانوار سبب شد چارچوب تفکر اخباري گري قوام يابد، مستدل شود و نسبت به رقيبان صوفي و حکيمش، اعتبار فوق العاده اي پيدا کند
5. علامه مجلسي يک طيف وسيع موضوعي را در بحارالانوار پوشش داد و بدين ترتيب مجموعه اي پديد آورد که با بينش و الگويي خاص تشيع، فقه، تاريخ، اخلاق و اعتقادات تشيع را تعبير و تفسير مي نمود. اين اثر در دوران خود، موجبات تقويت تفکر صفوي را پديد آورد و پس از آن، پارادايم صفوي را تا سال هاي سال حفظ نمود (همان). 
منابع 
1. اردبيلي؛ رسال خراجيه (محقق کرکي) الخراجيات، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1413ق.
2. افندي، عبدالله؛ رياض العلما و حياض الفضلا؛ ترجمه محمدباقر ساعدي، مشهد: آستان قدس رضوي، 1366.
3. الگار، حامد؛ « علامه مجلسي از ديدگاه خاورشناسان» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
4. امير اردوش، محمدحسين؛ مناسبات ايران و عثماني در دوره اوزون حسن آق قويونلو: اوزون حسن آق قويونلو و سياست هاي شرقي - غربي؛ تهران: برسات، 1381.
5. براون، ادوارد؛ تاريخ ادبيات ايران از ظهور قدرت صفوي تا عصر حاضر؛ ترجمه بهرام مقدادي، تهران: مرواريد، 1369.
6. بهار، محمدتقي؛ سبک شناسي؛ تهران: اميرکبير، 1369.
7. پاکت چي، احمد؛ « ويژگي هاي رده بندي موضوعي بحارالانوار و فرايند شکل گيري آن» (از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
8. پوراکبر، الياس؛ « محدثين شيعه از وفات محمد تقي مجلسي تا وفات علامه محمدباقر مجلسي» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
9. سميعا(ميرزا)؛ تذکره الملوک؛ به کوشش محمد دبير سياقي، تهران: امير کبير، 1368.
10. جزايري، نعمت الله؛ الانوار النعمانيه؛ تبريز: شرکت چاپ، 1379ق.
11. جعفريان، رسول؛ دين و سياست در دوره صفويه؛ قم: انصاريان، 1370.
12. ــــــــــــــ ، صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1379.
13. حسيني زاده، محمدعلي؛ علما و مشروعيت دولت صفوي؛ تهران: معارف اسلامي، 1379.
14. حييم، سليمان؛ فرهنگ معاصر بزرگ انگليسي - فارسي؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1384.
15. خامنه اي، سيد محمد؛ « علامه طباطبايي و مجلسي» (از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
16. دواني، علي؛ مفاخر اسلام، علامه مجلسي، بزرگ مرد علم و دين؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلام، 1375.
17.ـــــــــــــــ ، مهدي موعود؛ تهران،[بي نا]، 1345.
18. ذکاوتي قراگزلو، علي رضا؛ «جشن صفويه ميان تشيع و تصوف»(از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
19. راوندي، مرتضي؛ تاريخ اجتماعي ايراني؛ تهران: اميرکبير، 1359.
20. رحمان ستايش، محمدکاظم ؛ « جوامع حديثي شيعه و بحارالانوار» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
21. رحمتي، محمدکاظم؛ « مهاجرت علماي جبل عامل به ايران در مطالعات عصر صفوي» (از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
22. رفيعا (ميرزا)؛ « دستورالملوک»؛ به کوشش محمدتقي دانش پژوه؛ مجله دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، ش 1 و 2، سال شانزدهم.
23. روملو، حسن بيک؛ احسن التواريخ؛ به کوشش عبدالحسين نوايي؛ تهران بابک، 1357.
24. سبحاني، جعفر؛ « ابتکارات علامه مجلسي» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379. «الف». 
25. سلطان محمدي، ابوالفضل؛ « اوضاع سياسي - اجتماعي عصر علامه مجلسي» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379، « الف» . 
26. ـــــــــــــــ ، « کتاب شناسي سياسي و زندگي سياسي علامه مجلسي» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379، «ب».
27. سيوري، راجر؛ ايران عصر صفوي؛ ترجمه کامبيز عزيزي؛ تهران: مرکز، 1372.
28. شاردن، ژان؛ سياحتنامه شاردن؛ ترجمه محمدعباسي؛ تهران: اميرکبير، 1338.
29.ــــــــــــــــ ، سياحتنامه شاردن؛ ترجمه محمدعباسي؛ تهران: اميرکبير، 1345.
30. شريعتي، علي ؛ تشيع علوي و تشيع صفوي؛ تهران: چاپخش و بنياد فرهنگي دکتر علي شريعتي، 1377. 
31. شکرايي، يدالله، عالم آراي صفوي؛ تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1350.
32. صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات در ايران؛ تهران: فردوسي، 1380.
33. صفت گل، منصور؛ ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي؛ تهران: موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1381.
34. عابدي، احمد؛ آشنايي با بحارالانوار: بزرگ ترين دائره المعارف حديث شيعه؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1378.
35. فرير، رانلد دبليو؛ برگزيده و شرح سفرنامه شاردن؛ ترجمه حسين هژبريان و حسن اسدي؛ تهران: فرزان روز، 1384.
36. کريمي، علي رضا؛ « بررسي تطبيقي علم در ايران و اروپاي معاصر صفويه» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
37. کمپفر، انگلبرت؛ سفرنامه کمپفر؛ ترجمه کيکاووس جهانداري؛ تهران: خوارزمي، 1362.
38. لکهارت، لارنس؛ انقراض سلسله صفويه؛ ترجمه اسماعيل دولتشاهي؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344. 
39. ماتسوناگا، ياسوکي؛ «سلطنت مشروعه و ولايت فقيه از ديدگاه مجلسي» (از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
40. مارچينکوفسکي، محمداسماعيل؛ «علامه مجلسي و منصب شيخ الاسلامي» (از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
41. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بيروت: موسسه انتشارات الوفا، 1983م.
42. ــــــــــــــــ ، بحارالانوار؛ ترجمه محمدحسن بن محمد ولي اروميه؛ تهران: اسلاميه، 1361.
43. ـــــــــــــــ ، بحارالانوار؛ نرم افزار جامع الاحاديث (نسخه 2و 5)، قم: مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي.[بي تا].
44. ـــــــــــــــ ، بيست و پنج رساله فارسي؛ قم: کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1412ق.
45. ـــــــــــــــ ، زادالمعاد؛ ترجمه منصور ابويي، مهدي بلادي و عقيل طباطبايي؛ تهران: سعدي، 1381.
46. محسنيان راد، مهدي؛ ارتباط شناسي؛ تهران: سروش، 1369.
47.ــــــــــــــــ ، ايران در چهار کهکشان ارتباطي: سير تحول تاريخ ارتباطات در ايران از آغاز تا امروز؛ تهران: سروش، 1384.
48. محقق کرکي، علي بن حسين عبدالعالي؛ جامع المقاصد؛ قم: آل البيت، 1408ق.
49. ـــــــــــــــ ، حاشيه بر شرايع؛ قم: کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، نسخه خطي شماره 6584، [ بي تا]. 
50. ـــــــــــــــ ، قاطعه اللجاج في تحقيق حل الخراج؛ قم: موسسه نشر اسلامي، 1413ق.
51. مسعودي، عبدالهادي؛ « استفاده علامه مجلسي از منابع اهل سنت» (از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
52. مطيع، مهدي؛ بحارالانوار، دائره المعارف بزرگ اسلامي؛ مقاله شماره 4510، کتابخانه ديجيتال مرکز به آدرس :
http://cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=4510 
53. مهدي، مصلح الدين، زندگي نامه علامه مجلسي؛ اصفهان: حسينيه عمادزاده، 1402ق.
54. ميرجعفري؛ « نقش علامه در ثبات سياسي عصر صفوي» ( از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
55. وبر، ماکس؛ دين، قدرت، جامعه؛ ترجمه احمد تدين؛ تهران: هرمس، 1382.
56. ونيزيان، گروهي از نويسندگان سفرنامه هاي ونيزيان در ايران؛ ترجمه منوچهر اميري؛ تهران: خوارزمي، 1361.
57. هزار، علي رضا؛ « علامه مجلسي محقق يا محدث؟» (از مجموعه مقالات يادنامه مجلسي)؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379.
58. هينتس، والتر؛ تشکيل دولت ملي در ايران؛ ترجمه کيکاوس جهانداري؛ تهران: خوارزمي، 1361.
59.
Berlo; David, The Process of Communication; Michigan State University, New York, Rinehart & Winston, 1960 .
60.
Brown, E.G; Literary history of Persia, Vol.4; Cambridge, 1924.

منابع: 

فصلنامه شيعه شناسي شماره 24