هفتاد و سه سال عمر پربرگ و بار

عبدالحسين طالعي، كتابشناس و نويسنده:علامه مجلسي سال 1037 هجري قمري ديده به جهان گشود و سال 1100 چشم از جهان فرو بست، يعني فقط 73 سال زيست. اما چگونه زيستني؟ به گونه‌اي كه تا امروز كه سيصد و سي و دو سال از آن سفر ابدي مي‌گذرد، با آثار مكتوب خود، همچنان ميزبان خوانِ احسانِ اندشه ديني است. اين جايگاه ميزباني ادامه دارد و ادامه مي‌يابد. به شهادت درونمايه آثارش مي‌گويم.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) ـ عبدالحسين طالعي، كتابشناس و پژوهشگر: علامه مجلسي سال 1037 هجري قمري ديده به جهان گشود و سال 1100 چشم از جهان فرو بست، يعني فقط 73 سال زيست. اما چگونه زيستني؟ به گونه‌اي كه تا امروز كه سيصد و سي و دو سال از آن سفر ابدي مي‌گذرد، با آثار مكتوب خود، همچنان ميزبان خوانِ احسانِ اندشه ديني است. اين جايگاه ميزباني ادامه دارد و ادامه مي‌يابد. به شهادت درونمايه آثارش مي‌گويم.

براي تمام مخاطبان مي‌نوشت:
ـ براي خواص: كتاب «بحار الانوار» را به عنوان يك دايرة‌المعارف جامعه انديشه شيعي؛ «مرآت العقول» كه هنوز در شرح كتاب كافي به خوبي آن نوشته نشده؛ «ملاذ الاخيار»، شرحي جامع بر تهذيب
الاحكام شيخ طوسي؛ «الفرائد الطريفة» در شرح صحيفه (كه ناتمام ماند) و صدها شرح و بيان بر احاديث در ضمن بحارالانوار، و ... (همه به زبان عربي) نوشت.

ـ براي عموم: «حق اليقين» در عقايد، «جلاءالعيون» در سيره و امامان؛ «حياة‌القلوب» در سيره پيامبران، «عين الحيات» در اخلاق و ... را به زبان فارسي تاليف كرد.

علامه مجلسي برخي از متون را تماماً ـ همراه با شرح و توضيح مختصر ـ به زبان فارسي ترجمه كرد از اين ميان مي‌توان به «فرحة الغري» از سيد ابن طاووس در باب تاريخ نجف، «توحيد مفضل» در باب توحيد و چند دعا و زيارت كه مردم مي‌خواندند و بايد مفاهيم آن را مي‌دانستند مانند دعاي كميل و زيارت جامعه كبيره را نام برد. به اين نكته توجه شود كه از آن روز و تا امروز نيز، حتي بعضي از دانشمندان متوسط، ترجمه را «دون شأن» خود مي‌دانستند و به اين كسر شأن، تن نمي دادند! حكايت خلوص و انجام وظيفه، حكايتي ديگر است...

در حالي كه اين انديشمند شيعي مشغول نگارش بزرگترين دايرة‌المعارف شيعي به زبان علمي يعني عربي بود، ابا نداشت از اين كه جزوه‌هاي كوچكي به زبان فارسي بنويسد. به خدمت و وظيفه مي‌انديشيد نه شهرت و اعتبار، كه در آن زمان فارسي‌نويسي ميان عالمان ديني، با شهرت‌طلبي و بزرگ‌نمايي منافات داشت. خلوص علامه مجلسي در كارهايش پيداست. به همين دليل كارهايش ماندگار شدند، حتي همان جزوه‌هاي كوچك فارسي ...

وي همچنين كارگروهي را دوست مي‌داشت. در تأليف دانشنامه 110 جلدي «بحارالانوار» عملاً يك سازمان علمي را مديريت مي‌كرد. كاش در مورد پشت صحنه آن بيشتر مي‌دانستيم. دريغا كه حافظه تاريخي نداريم، اما نقش چند تن از شاگردانش در تأليف و تدوين اين دانشنامه ماندگار را مي‌دانيم، به عنوان نمونه ملا ذوالفقار، كتاب‌شناس و نسخه‌شناس و كتابدار، ميرزا عبدالله افندي اصفهاني كه گوشه‌اي از تلاش‌هاي كتاب‌شناسانه خود را در كتاب رياض العلماء نشان داد، سيد نعمت‌الله جزايري كه او را از شوشتر به اصفهان كشاند و ...

محمدباقر مجلسی، معروف به علامه مجلسی و مجلسی ثانی به ترويج آثار پيشينيان، همت فراوان گمارد. در حلقه‌هاي درس او، ده‌ها عالم فاضل، كتاب‌هايي چون كافي، تهذيب، استبصار، من لا يحضره الفقيه، نهج‌البلاغه، صحيفه سجاديه و آثار ديگر خواندند و درس گرفتند و شرح آن آثار را آموختند و در شهرهاي ديگر پراكنده شدند و اين علم را با مهاجرت خود گسترش دادند و ...

اين عالم ديني از شئون اجتماعي نيز غفلت نداشت. رسماً در امور كشور مداخله نمي‌كرد، اما عملاً با مشاوره‌هايش تماميت كشور را حفظ مي‌كرد.
شادروان ملك‌الشعراي بهار، نقش او را در اقتدار حكومت صفويه مي‌ستايد كه زماني پس از رحلت او، با حمله اشرف و نادر افغان، صفويه سقوط مي‌كند و چه ضربه‌ها كه نخورديم ...

روان‌نويسي در آثار فارسي علامه ستودني است. اين را هر كسي كه آثار سه ـ چهار سده پيش را مي‌خواند، مي‌فهمد. كافي است نثر اين كتاب‌ها را با نثر آثار ديني انديشمندان ديني و مورخان دوره‌هاي بعدي مقايسه كنيد تا رواني و ساده‌نويسي را در آثار علامه مجلسي ببينيد. دوره‌هاي بعد شادوران بهار و استاد شاهرخ مسكوب در تحليل ادبي خود، بر اين نكته صحّه نهاده‌اند.

مجلسي كتاب‌هاي حديثي بزرگ را زنده كرد، كتاب‌هايي مانند كافي و تهذيب، كه هر يك در ضمن ده‌ها هزار حديث، بسي نكته‌ها آموخته‌اند و بسا نكته‌ها كه همچون گوهر در درون معدن، در سينه دارند. مرآت العقول (شرح كافي) و ملاذ الاخيار (شرح تهذيب) نمونه كارهاي اوست كه آهسته و پيوسته انجام شدند و به فرجام رسيدند، اولي در 26 جلد و دومي در 16 جلد چاپ شدند.

آثار وي از همان زمان حيات مؤلفان، به مرحله استنساخ، ترويج، نشر، گسترش و وقف رسيد، يعني دست به دست مي‌گشت، فرآيندي كه هنوز هم ادامه دارد. ترجمه‌ها به زبان‌هاي ديگر، تلخيص‌ها، بازنويسي‌ها، فهرست‌هاي راهنما و پي‌گيري‌هاي ديگر، نشانه‌هايي از اين مقبوليت عام‌اند.

علامه بهر ترويج علم، از هر ابزاري استفاده كرد. دريغا كه در اينجا نياز، به اين جايگاه مهم علامه مجلسي توجه نشده است به اهتمام و نظارت او، از محل موقوفه حمام نقش جهان، ده‌ها كتاب نسخه‌برداري شد، در زماني كه چاپ نبود و اين يعني درسي به آيندگان و اين يعني پيامي به دوره چاپ و نشر مكتوب و ديجيتال و سايبري، كه فرصت‌ها را از دست ندهيد ...

اين مولف بزرگ اخلاق را سرلوحه كارهاي نگارشي قرار داده بود.
تواضع علمي او در آخرين كتابش «حق اليقين» كه در واپسين سال عمر خود نوشت، ديدني است، كه بارها درباره حقيقت و كُنه معناي صراط و ميزان و ديگر مواقف قيامت اظهار ناداني مي‌كند. در سراسر كتاب مرآة العقول كه بنگريد، همه جا ديدگاه‌هاي خود را در شرح احاديث كافي، تحت عنوان احتمال بيان مي‌كند و با جملاتي مانند «خداوند بهتر مي‌داند كه حقايق كلام اولياي او چيست» پايان مي‌بخشد.
براي اين كه كتاب صحيفه سجاديه در دسترس مردم بماند و كنار گذاشته نشود، دعاهاي آن را در باب دعا از كتاب بحار الانوار نقل نمي‌كند. توضيح مي‌دهد كه دعاهاي صحيفه در نهايت اعتبارند و فقط به اين دليل اين دعاهاي بسيار معتبر را نياوردم كه صحيفه، همچنان كتابي در دست مردم باقي بماند.
همين برخورد را نسبت به احاديث فقهي كتاب‌هاي چهارگانه فقه شيعي دارد كه احاديث آنها را در ابواب فقهي بحار الانوار نمي‌آورد، به همان دليل.

تسلّط او بر متون اهل تسنن (در تفسير، حديث، تاريخ، رجال، فقه و ديگر دانش‌ها) ديدني است و كمال ادب و امانت‌داري در نقل از آنها ديدني‌تر.

او مي‌دانست كه چه كار عظيمي شروع كرده است. لذا در مقدمه بحارالانوار، آرزو مي‌كند كه سفره‌اي از علم كه گسترده، تا زمان ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه همچنان گسترده بماند و ميزبان دانش‌خواهان باشد.
در اين مسير، به نسخه‌هاي خطي كهن آثار گذشتگان نياز داشت. اما بعضي از دانشوران همان روزگار ـ كه گرفتار بُخل علمي بودند ـ به او نسخه نمي‌دادند. در اين ميان، ادب و متانت علامه مجلسي به گونه‌اي بود كه فقط يك بار لب به شكوه گشود، آن هم در حدّ دو سه كلمه، بدون ذكر نام و تمام اين پرونده را بسته است؛همين ادب، پشتوانه جاودانگي آثار اوست.

آنچه گفته شد، همه درس‌هايي براي اهل نظر و انديشه و قلم دربر دارد. اما اين سطور، گوياي همه زندگي پر برگ و بار علامه مجلسي نيستند. كتاب زندگي او همچنان گشوده مانده و همچنان ناخوانده و همچنان درس‌آموز است.

علامه محمدباقر مجلسي  27 ماه رمضان سال 1110 ديده از اين جهان بست. و چه خوش گفته‌اند:
اي بس شاعر كه بعد از مرگ، زاد
چشم خود بربست و چشم ما گشاد