مجلسي اول؛ مرد علم و عمل

چكيده:

مرحوم محمدتقي مجلسي از بزرگان علم و تقوا و از علمای برجسته‌ی شیعه در قرن یازدهم هجری است که خدمات علمي، فرهنگي و اجتماعي فراوانی را به جهان تشیّع انجام داد. مرحوم مجلسي افزون بر پيمودن پله­هاي ترقي در مسير علم و تحصيل، از سير و سلوك عرفاني نيز غافل نبود و با استفاده از عنایات ویژه‌ی حضرت امیر علیه السلام،  به درجات والايي از كمال و عرفان دست يافت. مرحوم مجلسي كه از محضر بزرگاني همچون شيخ بهايي كسب فيض مي­كرد، خود نيز در زمينه تدريس شاگردان فراواني داشته است. آثار علمي وي تا به امروز مورد استفاده ره­جويان مسير علم و عمل است.

مقدمه
تاريخ تشيع در دوران پرفراز و نشيب خود، بزرگان فراواني را به خود ديده است. برخي از آنها در مسائل علمي شهره آفاق شدند و برخي ديگر نيز تنها به سير و سلوك عرفاني و تزكيه نفس پرداختند و گروهي ديگر از آن بزرگان افزون بر موفقيت هاي علمي به تزكيه نفس نيز رو آورده و علم و عمل را در آميخته و به بيشترين توفيق و تأييد از جانب خداوند متعال دست يافتند.

مرحوم محمدتقي مجلسي معروف به مجلسي اول از بزرگاني است كه افزون بر داشتن هوش سرشار و فضائل علمي فراوان، در زمينه تزكيه نفس نيز به مراحل بالايي دست يافت.

مطالعه و آشنايي با اين بزرگان مي تواند تأثير به سزايي در رشد و تعالي انسان داشته باشد. از اینرو در اين نوشتار به طور اختصار به گوشه اي از زندگاني پربركت ايشان خواهيم پرداخت.

زندگينامه محمد تقي مجلسي
محمد تقي مجلسي (مجلسي اول) فرزند مقصود علي اصفهاني از دانشمندان مشهور عصر صفوي بود. محمدتقي در سال 1003 ق در شهر بزرگ و زيباي اصفهان به دنيا آمد.

به مبارکي نام نهمين امام معصوم (عليه السلام) او را محمد تقي نام نهادند. آواي اذان و اقامه، اولين کلماتي بود که در گوش او طنين افکند، بدين گونه آغاز زندگي او بانواي توحيد و رسالت قرين شد. محمد تقي در خانواده­اي که پدر اهل علم و ادب و شيفته ي اسلام و اهل بيت عليهم السلام بود و مادر فاضله و صالحه بود به دنيا آمد.

پدر محمد تقي مجلسي، مقصود علي اصفهاني مجلسي، فاضلي دانش دوست بود و خود از راويان احاديث اهل بيت عليهم السلام به شمار مي آمد. او عارفي صاحب کمال و مقدسي نيکو مقال بوده است. خاندان مجلسي ها نام خود را از جد خود ملا مقصود علي اصفهاني گرفته اند. وي فاضلي شاعر و ادب دوست بود که اشعارش گرمي بخش و رونق دهنده ي مجالس بود، در اشعار خود به «مجلسي» تخلّص مي کرد و به همين خاطر به «مجلسي» شهرت يافت و پس از او اين نام در خاندانش باقي ماند.[1]

جد اعلاي محمد تقي، حافظ ابو نعيم اصفهاني از محدثان و حافظان بزرگ قرن چهارم هجري است.[2] نياکان مادري محمد تقي، بزرگان برخاسته از جبل عامل لبنان، ديار هميشه وفادار به تشيع بوده اند. مادر محمد تقي، دختر کمال الدين درويش محمد اصفهاني عاملي بود، او زني فاضله و صالحه بود و در خانواده اي روحاني و اهل زهد و پارسائي پرورش يافته بود.

محمد تقي مجلسي معروف به مجلسي اول، پدر عالي قدر علامه ي مجلسي دوم صاحب بحارالانوار و جد مادري علامة العلماء، استاد کل، وحيد بهبهاني از أعاظم علماي نامي شيعه در عصر صفويه است که با همّت و پشت کار او مذهب تشيع رونقي به سزا گرفت و شيعيان و دوستان مولاي متقيان از برکت وجودش بهره ها بردند.

دوران کودکي
کودکي محمد تقي به طهارت و صفاي کودکانه گذشت، بر لوح سفيد دلش آيه هاي طهارت و نور نقش بست و از هر سياهي و آلايش به دور ماند. از همان ابتداي کودکي اش شور و اشتياقي به دين اعمال ديني در او وجود داشت. با پدرش به مسجد مي رفت و نماز مي گذارد. علاقه ي وافر به دين و مسائل ديني از خود نشان مي داد و آنگونه که خود نقل کرده است کودکان را با آيات قرآن و روايات به انجام کارهاي خوب و ترک کارهاي زشت فرا ميخواند، براي همين در حلقه ي بازي کودکان رفتار او بيشتر به بزرگان مي نمود تا کودکان.

اين صفاي روحي و علاقه ي مذهبي بعدها در زندگي و شخصيت او تجليات بارز تري يافت و محمد تقي را در راه تحصيل علوم معارف الهي قرار داد.

ملا مقصود علي مجلسي از همان اوان کودکي محمد تقي، اعتقادات و مباني ديني را به او تعليم مي داد، از خدا و رسول خدا (ص)، معاد و دوزخ و بهشت برايش سخن مي گفت. نماز را به او آموخته بود و او را به همراه خود به مجالس مذهبي مي برد.

دروان تحصيل
مي توان گفت اولين و نخستين کلاس درس محمدتقي، خانه وي بود؛ چرا که در خانواده اي فرهيخته و دوستدار علم و رشد مي يافت.

محمدتقي مجلسي گام­هاي بعدي در راه تحصيل و دانش را تحت نظر پدرش استوار تر برداشت و پس از آن با استادان بزرگ حوزه­ي اصفهان آشنا شد و به راهنمائي پدرش به درس علامه مولا عبدالله شوشتري که يکي از علماي بزرگ حوزه ي اصفهان راه يافت. علامه شوشتري از تربيت­يافتگان حوزه ي نجف بود که پس از طي مراحل عالي علمي به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا اقامت کرده بود. محمد تقي سال­ها همراه اين استاد بود و فقه، حديث، اصول فقه، کلام، تفسير را نزد وي آموخت و تحصيل علم حديث و روايت را بيشتر مديون او بود. مرحوم مجلسي در اين باره مي­نويسد: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شيعه در عصر خويش بود. وي علامه اي محقق و مدقق و زاهدي عابد و با ورع بود ... نشر حديث و فقه در آن دوران در اصفهان به وسيله ي او صورت گرفت.»[3]

پس از وفات استاد در سال 1021ق، نزد فرزند او ملا حسنعلي شوشتري که او نيز از علماي برجسته و استاد بسياري از مشاهير حوزه ي اصفهان بود، به تحصيل پرداخت. مقارن با تحصيل نزد علامه شوشتري، در نفس و وجود خويش سفري را آغاز نمود. اين سير انفسي به راهنمائي سالک و عارفي وارسته، فقيه و محدث بزرگ «شيخ بهائي» آغاز شد.

از سال­هاي آغازين تحصيل، نسبت به عرفان جذبه اي شديد در محمد تقي وجود داشت. حس مي­کرد که فقه و اصول و علوم متداول مدرسه اي، عطش جانش را فرو نمي نشاند. شايد در سنين بلوغ اين احساس در او شکل گرفته بود، اما همان گونه که مقتضاي اين سنين است، آن احساس مبهم و درک خام را نمي توانست براي خود تبيين کند و با ديگران به وضوح درباره اش سخن بگويد. اما اينکه «چه کند و از کجا آغاز کند؟» براي او به مراتب مجهول تر بود. ولي پس از آشنائي با «شيخ بهائي» و حضور در درس وي، گمشده خود را يافت.

بهاء الدين محمد عاملي، معروف به شيخ بهائي در آن زمان از اساتيد شاخص و برجسته ي حوزه ي اصفهان به شمار مي رفت. جامعيت او در علوم مختفت شگفت­آور بود به طوري که بر بيشتر علوم متداول تسلط داشت و در آنها صاحب تأليف بود. مرحوم مجلسي بعدها درباره ي استادش مي نويسد: «او بلند مرتبه و والا مقام بود و حافظه اي سرشار داشت. من کسي را مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و بلندي مرتبه نديده ام.»[4]

تواضع و آزاد منشي او در برابر شاگردان خويش، حتي در برابر کساني چون محمد تقي جوان، بر جذابيت و محبوبيت او نزد محمد تقي افزوده بود. محمد تقي مجلسي خود نقل مي کند آن هنگام که هنوز بالغ نشده بود در درس شيخ بر او اشکالي علمي وارد کرد و شيخ نيز پس از آن که گفتار محمد تقي را حق يافت، از نظر خود دست برداشت و آن سخن را تأييد کرد.[5]

آنچه محمد تقي را بيشتر مجذوب شيخ بهائي کرده بود، علاوه بر تسلط او بر علوم شرعي، سير و سلوک روحاني و زهد و قناعت آن عارف و فقيه پرآوازه بود. از اين رو همراهي محمد تقي مجلسي با شيخ بهائي از ابتداي تحصيل- از سنين جواني- تا اواخر عمر شيخ بهائي ادامه داشت.

محمد تقي علاوه بر آن مجلس، از درس علماي ديگري همچون ميرفندرسکي، قاضي ابو السرور، امير اسحاق استر آبادي، شيخ عبد الله بن جابر عاملي (پسر عمه مجلسي) و ملا محمد قاسم عاملي(دايي مجلسي) نيز بهره برده است.

مجلسي در نگاه بزرگان دين

بسياري از مشاهير شيعه، مرحوم مجلسي را ستايش کرده اند، که ديدگاه بعضي از آنان را نقل مي کنيم:

صاحب أمل الآمل مي گويد:« ملا محمد تقي مجلسي فاضلي عالم، محققي متبحّر، زاهدي عابد، ثقه ي متکلم و فقيه، از معاصرين است.[6]

مير محمد صالح خاتون آبادي که داماد علامه مجلسي ثاني است در کتاب خود نوشته است:

«ملا محمد تقي تلميذ ملا عبدالله شوشتري و شيخ بهاء الدين عاملي (شيخ بهائي) رحمهما الله بوده. در علم فقه و تفسير و حديث و رجال فائق اهل دهر خويش و در زهد و تقوي و عبادت و ورع و ترک دنيا تالي تلو استادش ملا عبدالله بوده و پيوسته در ايام حيات خود مشغول به رياضات و مجاهدات و تهذيب اخلاق و عبادات و ترويج احاديث و سعي در حوايج مؤمنين و هدايت خلق بوده و به ثمن همتش، احاديث اهل بيت عليهم السلام انتشار يافت و به نور هدايتش، جمع بسياري هدايت يافتند.»[7]

سيد شرف الدين شولستاني در بخشي از اجازه نامه محمد تقي مجلسي چنين مي گويد:«همانا من مولاي عالم انديشمند، مولانا شمس المله و الحق و الدين محمد تقي فرزند مرحوم مغفور مولانا علي مجلسي اصفهاني را چنين يافتم که جواني خود را در تحصيل علوم عقلي و نقلي صرف کرد، در حالي که در تهذيب اخلاق خود نيز کوشيده و در زندگي با تقوا و اعمال شايسته همراه بوده است او ملتزم شد که عمر خود را در راه گسترش علم و ارشاد و هدايت مردم و نشر احاديث نبوي و آثار ائمه (عليه السلام) صرف کند. من هم از مولاي بزرگوار که خداوند او را تأييد کند، همان التزامي را مي گيرم که از من گرفته شده و آن اينکه در راه احتياط گام بردارد و او و خود را به تقوي الهي سفارش مي کنم و به او توصيه مي نمايم مراقبت خود را مبذول کند و در علم و عمل براي خدا اخلاق بورزد.»[8]

کرامات و مکاشفات

شيخ اسد الله کاظميني در مقدمه کتاب مقابيس نوشته که ملا محمد تقي کرامات روشني داشت. مرحوم مجلسي خود در کتاب «شرح فقيه» نوشته است که چون خداوند مرا توفيق زيارت حيدر کرار کرامت فرمود، به برکت آن بزرگوار مکاشفات بسيار بر من روي داد که عقول ضعيفه آن را نمي تواند متحمل شود، در آن عالم ديدم، بلکه اگر بخواهم مي گويم که در ميان نوم و يقظه بودم ناگاه ديدم که در سرّ من رأي (سامرا) هستم و آنجا را مزين ديدم و ديدم بر قبر عسکريين لباس سبزي از لباس­هاي بهشت افکنده بود که در دنيا مثل آن نديده بودم و امام زمان (عج) را ديدم نشسته و بر قبر تکيه کرده و روي آن جناب به جانب در است پس چون آن جناب را ديدم، شروع کردم به خواندن زيارت جامعه، همان جا بود که حضرت ولي عصر (عج) بر زيارت جامعه صحه گذارد.»[9]

همه ي اين کرامات و مکاشفات به خاطر اين بود که روح محمد تقي صيقل يافته و چنان لطافتي پيدا کرده بود که از حصار تن مي گريخت و در عالمي که به وصف نآيد و در وهم نگنجد سير مي کرد، که اين مکاشفات برايش رخ داد.

از جمله کرامات مرحوم مجلسي داستان نمک و خيانت است. روزي يکي از دوستان مرحوم مجلسي که خيلي به وي ارادت داشت، از همسايه ي خود و جمع همراه او شکايت کرد و گفت که در همسايگي ما همسايه اي است که از شب تا صبح به همراه جمعي، فساق به لهو و لعب و شراب خوردن مي پردازد، شما مي توانيد براي من چاره اي بينديشيد. ملا محمد تقي به او گفت: امشب همسايه ي خود و همراهانش را براي صرف شام دعوت کن، من نيز خواهم آمد. دوست ملا محمد تقي بدون کوچکترين اعتراضي قبول کرد و به سراغ آنان رفت، رئيس ضمن قبول دعوت با خوشحالي گفت: چه شده است که به طايفه ي ما ملحق شده اي؟ ميزبان بدون اظهار نظر به خانه برگشت و اسباب شام را فراهم ساخت و چون شب فرا رسيد ملا محمد تقي زودتر از مهمان ها به خانه ي همسايه اش رفت و در آنجا نشست. چون مهمانان وارد خانه شدند و چشمشان به ملا محمد تقي افتاد، متعجب شدند.

رئيس آنان که حضور يک فرد روحاني را مانع عيش و نوش دانست در صدد برآمد که با حيله­اي او را از ميدان بدر کند، از اين رو به ملا محمد تقي گفت: شيوه اي که شما در دست داريد بهتر است يا کاري که ما آنان را در پيش گرفته ايم.

ملا محمد تقي با لحني ملايم و آرام گفت: هر کدام شيوه ي کار خود را بيان مي کنيم و بعد قضاوت مي کنيم که کدام بهتر است. رئيس گروه که از برخورد مؤدبانه ي اين روحاني در شگفت مانده بود، گفت: اين سخن نيکويي است. آنگاه درنگي کرد و سپس ادامه داد يکي از اوصاف ما اين است که وقتي نمک کسي را خورديم ديگر به او خيانت نمي کنيم، ملا محمد تقي فرصت را غنيمت شمرد و گفت: من اين مطلب را که شما گفتيد قبول ندارم. اما سر دسته ي آنان در حالي که قيافه ي حق به جانبي را به خود گرفته بود گفت: اين از اصول طايفه ي ماست. ملا محمد تقي با چشماني که نور هدايت در آن برق مي زد، نگاهي به آنان کرد، لحظه اي مکث نمود و سپس با نفس مسيحائي خود فرمود: آيا شما تا به حال نمک خدا را خورده ايد؟! اين سخن ملا محمد تقي همانند آب سردي بر آتش طغيان و غرور آنان فرو ريخت، سکوت سراسر مجلس را فرا گرفت. رنگ خجالت بر سيمايشان نشست، زير چشم به هم نگاهي کردند و بدون اينکه سخني بگويند خانه را ترک کردند، صاحبخانه که شاهد اين صحنه بود دلهره سراسر وجودش را فرا گرفت، نزد ملا محمد تقي آمد و گفت: اينکه بدتر شد. ملا محمد تقي مجلسي گفت: صبر کن تا ببينيم بعدها چه مي شود و چند لحظه، بعد از خارج شدن آنها ملا محمد تقي هم به خانه اش بازگشت.

صبح روز بعد درب خانه ي ملا محمد تقي به صدا در آمد. وقتي که در خانه را گشود رئيس آن گروه را ديد که پشت در خانه ايستاده است، رئيس زودتر از ملا محمد تقي سلام کرد و گفت: ديشب سخن شما مرا به فکر وا داشت، اينک غسل کرده و توبه نموده ام و آمده ام تا شما مسائل ديني را به من بياموزيد. لبخند رضايت بر لبان محمد تقي نشست و با روي گشاده او را به خانه ي خود دعوت کرد و از او پذيرائي نمود.[10]

فرزندان محمد تقي مجلسي

  ملا محمد تقي مجلسي داراي 7 فرزند بود. سه پسر به نام هاي : ملا عزيز الله که فرزند ارشد بود و عالم و فاضل بود، و فرزند اوسط ملا عبدالله و فرزند کوچک ملا محمد باقر مجلسي بود(مجلسي دوم).

ملا محمد تقي بعد از سه پسر چهار دختر داشت؛ دختر اول به نام آمنه بيگم[11] همسر ملا صالح مازندراني شارح «معالم و اصول کافي» بود.

دومين دختر مرحوم مجلسي، همسر علامه ي فاضل ملا محمد علي استر آبادي، سومين آنها همسر محقق دقيق ملا ميرزا شيرواني و چهارم همسر ميرزا کمال الدين محمد فسائي شارح «شافيه» بود.[12]

هجرت به نجف اشرف

سال 1034 ق، آنگاه که سي و يک بهار از عمر شريف محمد تقي مجلسي مي­گذشت، فصل ديگري در زندگي او بايد آغاز مي شد، فصل استقلال علمي، فصل به بار نشستن و ثمر دادن. اما او در آن سال­ها سوداي ديگري در سر داشت، سوداي خلوت گزيدن و سير و سلوک. او براي عرفان و شهود قلبي اين که تنها حقيقت مطلق خدا است- و بلکه تنها او حق است- همراه سير انفسي، به سير آفاقي نيز مي پرداخت:

«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ »

«به زودى نشانه‏هاى خود را در افق­ها و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است.»

از نظر محمد تقي هنوز راه بسياري مانده بود که بايد طي مي شد. سفري از خويش و در نورديدن خود و خواسته هاي لجام گسيخته ي خود. آيا مي توان از خود نيز گذشت و خويشتن را پشت سر نهاد؟ عزم مجلسي بر چنين سفري بود گرچه از سالها قبل اين سفر براي وي آغاز شده بود اما گوئي سفر به نجف، که سفري در بعد مکاني بود، به سير روحي و معنوي او گستره ي تازه اي مي داد.

نجف شهر علي (عليه السلام) بستر رويش علوم و معارف اسلامي بود و فضاي آن از وجود بارگاه آن حضرت، طهارت و صفاي خاصي داشت. خاکي مقدس و فضاي ملکوتي نجف افزون بر آنکه در آن زمان يکي از حوزه هاي معروف و معتبر شيعه بود، پيکر مقدس سرور پرهيزکاران عالم و اسوه ي زاهدان را در خود جاي داده بود. نجف باب مدينه ي علم بود. چنين شهري براي کساني چون محمد تقي مجلسي که شيفته ي خاندان رسول خدا بودند دو جذبه داشت: يکي اين که مرقد پاک حضرت (عليه السلام) در آنجا بود و جذبه ديگر اينکه از قرن ها پيش نجف، از دوران شيخ طايفه، شيخ طوسي (متوفاي 460 ه. ق)، خاستگاه علم و فقاهت بود و شيفتگان علوم و معارف اسلامي به آن مهاجرت مي کردند و فقهاي بسياري از آنجا برخاسته بودند.

اکنون محمد تقي در کنار بارگاه سيد اوصيا و پدر ائمه عليهم السلام، از عنايت­هاي آن بزرگوار بهره مند مي شد. خود درباره ي آن دوران مي گويد: «در حوالي روضه ي مقدس- در مقام مهدي(عج) – شروع به مجاهده ي نفس کردم و خداوند به برکت مولاي ما- که درود هاي خدا بر او باد- باب هاي مکاشفه را که عقل هاي ضعيف تحمل آن را ندارند، بر روي من گشود.»[13]

مجلسي براي تصفيه ي باطن و تهذيب نفس به بارگاه چنين بزرگي روي آورده بود تا از قداست و نورانيت آن برکتي ديگر بيابد، که جانش در معرض شعاع نوراني عناياتي غيبي آن بقعه ي شريف قرار گيرد که رسول خدا(ص) فرمود: «همانا در روز هاي عمر شما، نسيم هايي از رحمت خدا مي وزد، هشيار باشيد و خود را در معرض آن قرار دهيد.» [14]

بازگشت به اصفهان

دوران اقامت محمد تقي مجلسي در نجف را بايد حدّ فاصل دو مرحله متمايز زندگاني او دانست. در پايان اين دوران او همتي فراتر از خود يافته بود و مي خواست پس از سير و سلوک به سوي حق، به خلق بازگردد و رسالت خود را که هدايت و ارشاد مردم بود نيز به انجام برساند.

اکنون رؤياي صادق که يکي از راه­هاي الهام از عالم غيب است، براي او راه مي گشود. در خواب علي(عليه السلام) را ديد که به او مي فرمود، تا به اصفهان برگردد؛ اما او اصرار فراواني مي کرد که حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد.امام علي(عليه السلام) فرمود: که وجود او در اصفهان براي هدايت مردم مفيدتر است.

پس از آن مجلسي به اصفهان بازگشت و به تأليف و تدريس مشغول شد.

خدمات علمي در اصفهان

مرحوم مجلسي پس از بازگشت از نجف اشرف و استقرار در اصفهان فعاليت­هاي علمي و فرهنگي فراواني داشت كه برخي از آنها عبارتند از:

تأليف و تصنيف

محمد تقي مجلسي از دانشمنداني است که عمر خود را در تحصيل و علم و تهذيب نفس و تأليف و تصنيف کتاب و تدريس گذرانيد و آثار قلمي ارزنده اي به جاي گذاشت. برخي از آن آثار عبارتند از:

شرح من لا يحضره الفقيه (فارسي)، شرح ديگر بر كتاب روضه المتقين، حاشيه بر اصول کافي، شرح صحيفه کامله سجاديه، شرح زيارت جامعه (فارسي) حاشيه بر صحيفه­ي سجاديه، برهان العارفين (فارسي)، حديقه المتقين و غيره که در بعضي کتب 49 اثر براي او ذکر کرده اند.

از خدمات ممتاز علمي او در اين دوران نوشتن شرحي بر صحيفه ي سجاديه بود. وي در مقابله و تصحيح و نشر صحيفه تلاش بسياري کرد و در اثر اهتمام او به اين امر صحيفه ي سجاديه در ميان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشي بيرون آمد.[15]

افزون بر آن، «حديقه المتقين» رساله ي عمليه ي او، که براي استفاده مردم به زبان فارسي نوشته شده بود، مورد توجه بسيار علما قرار داشت و راهگشاي مردم در عمل به احکام شرعي بود.

شرح احاديث اهل بيت

احاديث و گفتار معصومين عليهم السلام  براي محمد تقي مجلسي ارزش والا و بي حساب داشت. چرا که او تهذيب نفس و رشد و ارتقاي روحي را که برنامه ي زندگي اش بود، با راهنمائي و هدايت معصومين عليهم السلام ميسر مي دانست و معتقد بود که سير و سلوک صوفي مآبانه اي که بدون هدايت و حبّ اهل بيت صورت گيرد، رساننده به حق تعالي و مقرّب به ذات احدي نيست. از سوي ديگر او در آداب و اعمالي که در سير و سلوک روحي بايد مراعات شود، سخت پاي بند به پيروي از دستورها و احکام ديني بود. او اعتقاد داشت که: «با فقه است که سعادت ابدي و کمالات هميشگي حاصل مي گردد».[16]

پيشتر تصميم داشت که به شرح و تفسير روايات معصومين عليهم السلام بپردازد؛ لکن چون کار عظيمي بود، در خود اين جرأت را نمي يافت.[17] محمد تقي بيمار شد و تا چند قدمي مرگ رفت و در همان بستر بيماري رؤياهاي صادقه اي ديد که حکايت از زندگي کردن جديد داشت.[18] سپس مجلسي در رؤيا به دست ائمه عليهم السلام شفا يافت و در رؤياهاي ديگر از غذا و ميوه­هاي بهشتي که رسول خدا (ص) برايش فرستاده بود، خورد. خود او مي گويد: «پس از آنکه از خواب بيدار شدم آن را به علم تعبير کردم. گويي به قلبم الهام شده بود که به شرح و تفسير بپردازم. پس به اين امر مشغول شدم»[19].

تدريس

از سال 1040 ق . به بعد، نسل جديدي از علما در حوزه ي اصفهاني ظهور کردند. بزرگاني چون شيخ بهائي (متوفي 1030 ق.) و مير داماد (متوفي 1041 ق.) در کهولت درگذشته بودند و کم کم نسل ديگري از فقها جاي آنها را مي گرفتند. ملا محمد تقي مجلسي از زمره ي آنان بود. مجلسي در آن دوران از مدرسان ممتاز حديث و فقه در حوزه ي معتبر اصفهان به شمار مي­رفت و به تدريس اصول، فقه، تفسير، کلام و رجال اشتغال داشت.[20]

او هر روز در مسجد جامع اصفهان به تدريس پرداخته، جمع زيادي از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بيت (عليهم السلام) در محضر درسش حاضر مي شدند.

شاگردان مرحوم مجلسي
نام برخي از بزرگاني که شاگرد ملا محمد تقي مجلسي بوده يا تنها اجازه­ي نقل حديث از وي داشته اند عبارتند از:

علامه محمد باقر مجلسي، سيد عبد الحسين خاتون آبادي، محقق خوانساري، سيد نعمت الله جزايري، ملا ميرزا شيرواني، ملا محمد صالح مازندراني، ملا محمد صادق کرباسي، سيد شرف الدين علي گلستانه، ملا عزيز الله و ملا عبدالله مجلسي، ميرزا ابراهيم اردکاني يزدي، ابوالقاسم بن محمد گلپايگاني، بدر الدين بن احمد عاملي و ميرزا تاج الدين گلستانه.[21] و در بعضي کتب تا 45 شاگرد براي او ذکر کرده اند.

فعاليت هاي اجتماعي

فقيه بزرگوار علامه محمد تقي مجلسي عالمي بود که با مردم و جامعه ي خويشي در ارتباط بود و به هدايت و ارشاد آنان به امر به معروف و نهي از منکر اهتمام داشت. در ترويج و اشاعه ي معارف اهل بيت عليهم السلام در زمان خويش مي کوشيد و از اين رو چند کتاب خود را به زبان فارسي تأليف کرد تا فارسي زبانان بتوانند از آنها استفاده کنند.

خانه ي محمد تقي مجلسي در جنب مسجد جامع عتيق، محل رفت و آمد مردم بود. مرحوم مجلسي در آنجا محلي براي رسيدگي به مرافعات و دعاوي داشت[22]

همچنين مرحوم مجلسي در منصب امامت جمعه ي شهر اصفهان به وعظ و ارشاد مردم مي پرداخت و مجلس درس او در مسجد جامع اصفهان نيز بر رونق و برکت مسجد افزوده بود.

دوره پاياني عمر

فقيه و محدث گرانقدر ملا محمد تقي حتي در آخر عمر خود از پاي ننشست و عمر خود را دقيقه اي بيهوده نگذارانيد و به راه خود ادامه داد، تا اينکه در يازدهم شعبان سال 1070 ق. در اصفهان رحلت نمود و پيکرش در همان شهر در کنار مسجد جامع اصفهان به خاک سپرده شد. مقبره ي علامه محمد باقر مجلسي و نوه ي مرحوم محمد تقي مجلسي، ملا محمد رضا نيز در کنار مقبره ي وي قرار دارد. فقدان او ضايعه اي بزرگ و جبران ناپذير براي حوزه هاي ديني بود؛ چرا که اصفهان يکي از بهترين استادان حديث را از دست داده بود.

اين ضايعه بر جامعه ي علمي و مذهبي اصفهان سخت گران آمد. اما دست­پروردگان محضر پر فيض و افاده ي او راهش را ادامه دادند و راه او که در تهذيب نفس و احياي حديث سعي بليغي روا داشت، با شاگردانش خصوصا پسرش علامه محمد باقر مجلسي، ادامه يافت و عصر بازگشت به حديث و تعبّد، تجلّي بارزتر و رونق بيشتري يافت. خداوند روحش را قرين رحمت خود کند و او را با اوليايش محشور کند انشاءالله ما را از پيوندگان راه اهل بيت (عليه السلام) و اين چنين بزرگاني قرار دهد انشاءالله .

وصايا و سفارش­ها

ملا محمد تقي مجلسي (ره) در اجازه نامه اي که در سالهاي آخر عمر براي فرزندش علامه محمد باقر مجلسي نوشت، راه او را که ادامه ي راه خودش بود براي وي چنين ترسيم کرد و به او سفارش کرد که :

« پس به درستي که من، او و نفس خطاکار خود را به تقواي خداي تبارک و تعالي وصيت مي کنم، که آن وصيت خداي تعالي به انسانهاي اوليه و آخرين است.

و اينکه مراقبت خود را بذل کند و اخلاص در علم و عمل داشته باشد که به درستي مردم همگي هلاک مي شوند مگر عالمان. و عالمان همگي هلاک مي شوند مگر عاملان به علم خود، و عاملان همگي هلاک مي شوند، مگر مخلصان. و مخلصان نيز در معرض خطري بزرگ قرار دارند و اينکه در روز جزئي از قرآن عظيم را با تدبّر و تفکر بخواند.

در هر روز وصيت مولاي ما امير المؤمنين (عليه السلام) به فرزندش امام حسن (عليه السلام)، سرور جوانان بهشت را که در نهج البلاغه ذکر شده، ملاحظه نمايد و به آن و ديگر وصاياي آن حضرت و ائمه (عليهم السلام) عمل نمايد. رياضت و جهاد با نفس را ترک نکند که خداي تعالي فرموده:

«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ »[23]

«و كسانى كه در راه ما كوشيده‏اند به يقين راه‏هاى خود را بر آنان مى‏نماييم و در حقيقت‏خدا با نيكوكاران است.»

و بر اوست که در اخباري که  درباره ي اخلاق شايسته و رفتار ناپسند وارد شده، تدبّر نمايد، و از ناپسند آن اجتناب کند. و بر اوست که به دعا مداومت داشته باشد و از خداي تعالي بخواهد که او را از اوليايش قرار دهد، آنان که خوفي برايشان نيست و محزون نمي گردند.»[24]

خلاصه‌ی بحث
آنچه در این تحقیق گذشت را می­توان در موارد زیر خلاصه کرد:

مرحوم مجلسي در محيطي آكنده از تقوا به دنيا آمد؛

ايشان از محضر بزرگاني همچون مرحوم شوشتري و نيز شيخ بهايي كسب فيض نمود؛

هجرت وي به نجف اشرف سرفصل تازه اي در زندگي وي به شمار مي آيد؛

مرحوم مجلسي افزون بر موفقيت در مسائل علمي و سير و سلوك عرفاني، فردي فعال در زمينه مسائل اجتماعي بود؛

مرحوم مجلسي شاگردان ممتازي را تحويل جامعه علمي آن زمان داد؛

مرحوم مجلسي آثار علمي فراواني را از خود به جاي گذاشته است كه اغلب آنها راجع به شرح احاديث اهل بيت عصمت و طهارت است.

          «کتابنامه»

قرآن کريم.

تنکابني، ميرزا محمد، قصص العلماء، انتشارات علميه اسلاميه، جمادي الثاني، 1396.

جمعي از پژوهشگران حوزه ي علميه قم، گلشن ابرار، سازمان تبليغات اسلامي، أسوه نشر معروف، چاپ اول، جلد اول، قم، تابستان 1379 ش.

دواني، علي، مفاخر اسلام علامه مجلسي بزرگمرد علم و دين، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي، جلد هشتم، تهران، 1375 ش . چاپ سوم

دواني، علي، مفاخر اسلام ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي، جلد نهم، چاپ سوم، تهران، بهار 1381ش .

عابدي، محمد، پيکار با منکر در سيره ي ابرار، نشر معروف، جلد اول، چاپ سوم، قم، ارديبهشت 1377ش.

مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1403 ق.

مهدوي، مصلح الدين، زندگينامه ي علامه مجلسي، محمد روضاتي، جلد اول، چاپ اول انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران ، 1378ش.

  مير خندان، حميد، ديدار با ابرار، محمد تقي مجلسي بر ساحل حديث، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، قم، زمستان 1374ش.

پی نوشت:

[1] . بحار الانوار، ج102، ص 105.

[2]. ولادت او در ماه رجب سال 336 يا 334 ه. ق در اصفهان بوده و نسب وي چنين است: احمد بن عبد الله بن احمد بن اسحاق بن موسي بن مهران اصفهاني . جد او مهران اولين کسي است از نياکان او بود که به اسلام گرويد. مهران از موالي عبد الله بن معاويه بن عبد الله بن جعفر بن ابي طالب (عليه السلام) بود.

[3]. روضة المتقين، محمد تقي مجلسي، ج 14، ص 383.

[4] . بحار الانوار، ج102، ص 111.

[5] . روضة المتقين، ج 14،ص 404.

[6] . امل الآمل، ج 2، ص 252.

[7] . فوائد الرضويه، ج2، ص 439.

[8] . اين اجازه در بحار الانوار، ج 107، (کتاب اجازات)، ص 32-37 آمده است.

[9] . بحار الانوار، ج102، ص 114.

[10] . علامه مجلسي مردي از فردا، ص 24و 25.

[11] . اين بانو جده ي وحيد بهبهاني است

[12] . مرآه الاحوال جهان نما، تحقيق علي دواني، ص 68.

[13] . بحار الانوار، ج102، ص 113.

[14] . ميزان الحکمه ، ج3، باب رحمت.

[15] روضات الجنات، محمد باقر خوانساري، ج2، ص 119.

[16] . قصص العلما، ميرزا محمد تنکابني، ص 214.

[17] . روضة المتقين،ج 14، ص 434.

[18] . کتاب هزار و يک نکته، حسن زاده آملي، ص 19-23.

[19] . روضة المتقين،ج 14، ص 434 و 435.

[20] . بحار الانوار، ج 107. و  روضات الجنات، ج 2، ص 123.

[21] . زندگي نامه علامه مجلسي، ج 2، ص 388 به بعد.

[22] . روضات الجنات،ج 2، ص 123.

[23] . سوره عنکبوت/ آيه 69.

[24] . قصص العلما، ص 228. اشاره به آيه قرآن است:« الا انَ أولياءالله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون».

نویسنده:زينب موسوي