كلام علامه مجلسى رحمه الله در شرح حديث نيّت‏

عَنْ أَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَنِيَّةُ الْكافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَكُلُّ عامِلٍ يَعْمَلُ عَلى‏ نِيَّتِهِ «1».
امام صادق عليه السلام: فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: نيّت مؤمن از عملش بهتر است و نيّت كافر از عملش بدتر است و هر عمل كننده‏اى بر اساس نيّتش عمل مى ‏كند.

كلام علامه مجلسى رحمه الله در شرح حديث نيّت‏

علامه مجلسى رحمه الله در شرح اين حديث مى‏گويد «2»:

اين حديث از اخبارى است كه بين شيعه و سنى داراى شهرت است و در توضيح آن مسائلى را ذكر كرده ‏اند:

1- شايد مراد به نيّت مؤمن، اعتقاد بر حقش باشد و شكى نيست كه اعتقاد حق كه به منزله ريشه است از اعمالش بهتر است؛ زيرا نتيجه اعتقاد حق خلود در بهشت است و نبود اعتقاد حق موجب خلود در آتش است، در حالى كه عمل اين آثار را ندارد.

2- شايد مراد روايت اين باشد كه نيّت بدون عمل از عمل بدون نيّت بهتر است، ولى اين احتمال قابل قبول نيست؛ زيرا عمل بدون نيّت اصلًا خيرى ندارد تا نيّت بدون عمل از آن بهتر باشد.

3- ابن دريد- كه يكى از علماست- فرموده: مؤمن، نيكى‏هاى زيادى را نيّت مى‏كند انجام دهد، ولى زمينه‏اى براى تحقق نيّت‏هايش به‏دست نمى‏آورد، پس ثوابى كه از باب فضل الهى بر نيّت‏هايش مترتّب است، از ثوابى كه بر اعمال انجام گرفته‏اش به او مى‏دهند بيش‏تر است، پس نيّت او از عملش بهتر است.

4- احتمالى است كه بعضى از محققان در روايت داده‏اند و آن اين است كه مؤمن نيّت مى ‏كند عباداتش را به بهترين وجه انجام دهد و البته اين نيّت به مقتضاى ايمان اوست، پس از آن‏كه مشغول عبادت شد، آن عبادت بر اساس آن نيّت واقع نمى‏گردد و آن طورى كه نيّت كرده بود عمل انجام نمى‏گيرد، پس آنچه را دائماً نيّت دارد از عملش بهتر است و اين معنا را شيخ صدوق در علل الشرايع بر مبناى يك روايت از امام پنجم عليه السلام نقل كرده و به نظر مى‏رسد كه اين معنى با مفهوم روايت و مراد پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك‏تر از سه احتمال قبل باشد.
در همين زمينه زيد شحام مى‏گويد:
به امام صادق عليه السلام عرض كردم: شنيده‏ام فرموده‏ايد، نيّت مؤمن از عملش بهتر است، چه گونه نيّت از عمل بهتر است؟ فرمود: چون عمل در معرض ديد مردم است و درِ ورود ريا در عمل، به روى عمل باز است، اما نيّت امرى پنهانى است و مى‏تواند به طور خالص براى خدا انجام گيرد، پس خداوند آنچه را در برابر نيّت خالص مى‏دهد، در برابر عمل نمى‏دهد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
عبد در روز نيّت مى‏كند كه شب را براى عبادت بيدار باشد، اما خواب بر ديدگانش غلبه مى‏كند و موفق به عبادت نمى‏گردد، ولى خداوند در نامه عملش نماز شب ثبت مى‏كند و نفسش را تسبيح به حساب مى‏آورد و خوابش را معادل با صدقه قرار مى‏دهد «3».

5- طبيعت نيّت از طبيعت عمل بهتر است؛ زيرا بر نيّت سوء عقابى مترتّب نيست، بلكه اگر خير باشد از باب عنايت حق ثواب دارد، بر خلاف عمل كه مثقال ذره خير آن و شر آن عكس العمل خواهد داشت، به اين اعتبار مى‏توان گفت: نيّت مؤمن از عملش بهتر است.

6- نيّت از اعمال قلب است و چون قلب از جوارح ديگر افضل است، پس عملش از اعضا و جوارح ديگر افضل است، نديديد كه خداوند در قرآن مجيد فرموده:
[أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي‏] «4».
نماز را براى ياد من برپا دار.
در اين آيه خداوند، نماز را كه اكثر اجزاى آن كار اعضا و جوارح است، وسيله يادش كه مربوط به قلب است قرار داده و هميشه مقصود و هدف از وسيله برتر است.
7- مراد اين است كه نيّت بعضى از اعمال پرمشقت چون حج و جهاد از اعمال ساده و سبك مثل قرائت قرآن و صدقه بهتر است.
8- سيد مرتضى فرموده:
لفظ خير، اسم تفضيل نيست كه معناى برترى داشته باشد، بلكه مراد اين است كه نيّت مؤمن هم عمل خيرى از اعمال خير اوست.

9- مراد از نيّت، حالتى است الهى كه در هنگام شروع عمل و انجام عمل بر وفق اوامر حضرت حق براى قلب، حاصل مى‏شود؛ قلبى كه به هنگام طاعت داراى انقياد مى‏شود و روى خود را از دنيا برگردانده، به سوى آخرت متوجه مى‏كند و اين حالت انقياد و آخرتى شدن قلب با عبادت جوارح و خوددارى اعضا از گناه شديدتر مى‏شود، چون بين جوارح و قلب رابطه شديدى است، هريك از ديگرى اثر بر مى‏دارد، شما ملاحظه كرده‏ايد، وقتى آفت و بلايى به اعضا مى‏رسد، به قلب سرايت كرده و بر او اثر مى‏گذارد و هرگاه حالتى مثلًا مانند ترس به قلب عارض شود به اعضا و جوارح اثر كرده و آنان را به لرزه مى‏آورد، ولى قلب در وجود چون امير است و اعضا و جوارح چون رعيت و هدف از اعمالى كه بر جوارح قرار داده‏اند، نتيجه‏اى است كه بايد براى قلب حاصل شود و آن نتيجه همان روح انقياد و تسليم و خشوع و عشق و محبت نسبت به خداست؛ شما خيال مى‏كنيد كه پيشانى بر زمين گذاردن، براى اين است كه پيشانى و زمين به هم برسند؟ نه بلكه اين عمل اگر با معرفت و بينش انجام بگيرد، محصولش ايجاد حالت تواضع در قلب است، اما اگر بى‏توجه صورت بگيرد بود و نبود عمل مساوى است؛ پس نيّت، روح عمل است و نيز نيّت نتيجه‏بخش به عمل است، در اين صورت بايد گفت: نيّت از عمل بهتر است.

10- نيّت مؤمن است كه محرك و باعث بر عمل اوست؛ پس نيّت، اصل و علت است و عمل، فرع آن؛ عمل حاصل نمى‏شود مگر به تصور مقصود حقيقى و تصديق به مقصود حقيقى و برانگيختن نفس به سوى آن، تا جايى كه عزم بر رسيدن به محبوب و به‏دست آوردن مقصود شديد گردد و به خاطر شدت گرفتن عزم، فعل خير واقع شود و با واقع شدن فعل بر اساس آن نيّت انسان به مقصود برسد، پس روى اين حساب، نيّت مؤمن از عملش بهتر و نيّت كافر كه سبب عمل خبيث اوست، از عمل او بدتر است.

11- نيّت، روح و جان عمل است و عمل به منزله بدن براى اين روح است، خير و شر بدن كه عمل است تابع خير و شر نيّت است، چنانچه شرافت و خباثت بدن تابع شرافت و خباثت روح است؛ به اين اعتبار، نيّت مؤمن از عملش بهتر و نيّت كافر از عملش بدتر است.

12- نيّت و قصد مؤمن در مرحله اوّل خدا و سپس عمل است و عمل وسيله‏اى است كه مؤمن را به مقصد مى‏رساند، پس نيّت و قصد خير از عمل بهتر است و نيّت كافر در مرحله اوّل غير خدا و سپس عمل است و با عمل به قصدش مى‏رسد، پس قصد شر از عمل شر بدتر است.
علامه مجلسى رحمه الله آن مرد بزرگى كه در زنده كردن آثار اهل بيت عليهم السلام بى‏نمونه بوده، پس از نقل اين دوازده احتمال- كه در توضيح روايت گذشته آمده- مى‏گويد:
بعضى از اين احتمالات را اگر به دقت بنگريم، مى‏بينيم كه بازگشت به بعض ديگر دارد و سبب اين همه نظر در جنب اين روايت به خاطر عدم تحقيق افراد در حقيقت نيّت است.
آنچه كه به نظرم پسنديده مى‏رسد اين است كه تصحيح نيّت از شوائب و خالص كردن آن، از سخت‏ترين و پررنج‏ترين اعمال است، سلامت نيّت تابع حالتى است كه نفس به آن متصف است و كمال اعمال و قبولى و برترى آن منوط به آن حالت است و تصحيح نيّت ميسر نيست مگر به اخراج حبّ دنيا و افتخار به آن و عزيز شمردن خود به آن از قلب، آن هم به رياضت‏هاى سنگين و تفكرات صحيحه و كوشش‏هاى زياد امكان دارد و گرنه شستشوى قلب از اين امور كار ساده‏اى نيست.
قلب، فرمانده و حاكم وجود است و هرچه بر او استيلا داشته باشد، ساير جوارح از وضع او پيروى مى‏كنند، بلكه حصارى است كه هر محبتى به آن چيره شود، ساير اعضا و جوارح انسان آن محبت را به وسيله حركاتشان به خرج‏ مى ‏گذارند و بايد بدانيد كه هرگز دو محبت بر قلب غالب نمى‏شود، بلكه يك محبت غالب و ساير محبت‏ها مغلوب است.
دنيا و آخرت، دو حقيقت متقابل است، البته دنيايى كه مقدمه آخرت نيست و الا دنياى مقدمه آخرت عين آخرت است، دنياى مقابل آخرت دنياى مذموم و دنياى حرام و دنياى غافل كننده آدمى از عالم آخرت است.
كسى كه عشق به مال بر قلبش حاكم است، فكر و خيال و حركات اعضا و جوارحش جز به سوى مال نيست و عملى را انجام نمى‏دهد مگر اين كه مقصود واقعى‏اش مال باشد و اگر غير مال را ادعا كند در ادعاى خود دروغگوست، لذا دنبال كارهايى است كه در آن‏ها به او وعده مال داده شده و توجهى به طاعاتى كه وعده قرب ذو الجلال در آن است ندارد و هم‏چنين كسى كه حبّ جاه يا ساير محبت‏ها به قلبش حاكم است، همه اعمال خود را وسيله‏اى براى رسيدن به محبوبش قرار مى‏دهد، پس با اين شكل قلب نمى‏تواند عمل خالصى براى حق داشته باشد، اگر نيّت پاك و عمل خالص بخواهد، ناچار است قلب را تصفيه كند و تمام محبت‏ها را بر اساس مرزبندى ‏هاى حق قرار دهد و عشق به مولا را حاكم بر تمام محبت‏ها نمايد و از آنچه سبب دورى از حق است دورى گزيند تا به نيّت پاك و عمل صالح دست يابد.
به همين دليل بايد گفت كه نيّت‏هاى مردم مراتب مختلفى دارد و بلكه بايد گفت كه بر اساس حالات مردم كه غيرقابل شمارش است، نيّت‏ها غيرقابل احصا است.
پاره‏اى از نيّت‏ها موجب فساد عمل و بطلان است و برخى فقط موجب صحت عمل و بعضى هم موجب صحت و هم علت قبولى است و قسمتى از نيّت‏ها موجب كمال عمل است و كمال هم مراتبى دارد كه به‏حسب حالات روحى و قلبى افراد فرق مى‏ كند.

پی نوشت:

(1)- الكافى: 2/ 84، باب النيّة، حديث 2؛ بحار الأنوار: 67/ 189، باب 53، حديث 2.
(2)- بحار الأنوار: 67/ 189- 196، باب 53، حديث 2.
(3)- علل الشرايع: 2/ 524، باب 301، حديث 1.
(4)- طه (20): 14.

 

منابع: 

استاد انصاریان :عرفان اسلامى، ج‏3، ص: 42