شرح احوال علاّمه مجلسى

عصر صفويه ، در تاريخ تشيّعْ دوره اى برجسته و ممتاز به شمار مى رود و از زاويه هاى گوناگون ، در خور درنگ و تأمّل است . يكى از اين زوايا ، اثرگذارى آن بر علوم اسلامى و معارف شيعى است . اگر از اين نگاه به مسئله بنگريم ، با سه حركت بزرگ در حوزه حديث شيعه روبه رو مى شويم
۱ ـ عمومى سازى معارف حديثى و ترجمه روايات به فارسى ، 
۲ ـ شرح نويسى كتب روايى ، 
۳ ـ تدوين دائره المعارف هاى بزرگ حديثى
نهضت ترجمه با رويكرد گسترش فرهنگ حديثْ در ميان عامه ، به انجام رسيد و بسى توفيق يافت ؛ حركت دوم نيز در جهت تعميق معارف حديثى و حلّ معضلات آن براى اهل فضل و صاحب نظرانْ سامان گرفت و سومين حركت ، به انگيزه حفظ ميراث تشيّع از نابودى و پراكندگى ، شكل گرفت
از ميان عالمان برجسته اين عصر ، علاّمه محمدباقر مجلسى (م ۱۱۱۰ق) در هر سه حركت ، سرآمد است . اينك نگاهى اجمالى به فعّاليت هاى علمى وى در اين سه عرصه مى افكنيم :

8

 .۱ترجمه حديث

نخستين عرصه اى كه مجلسى در آن پيشتاز و ناموَر است ، برگرداندن احاديث و معاريف روايى ، به فارسى روان و عوامْ فهم است
آثار فارسى علاّمه مجلسى ، بيش از شصت كتاب و رساله است كه اينها يا مستقيما ترجمه حديث و يا تبيين معارف حديثى است ۱ . براى مثال ، ترجمه توحيد امام رضا، توحيد مُفضّل، دعاى جوشن صغير، دعاى سمات، دعاى كميل، دعاى مباهله، زيارت جامعه، نامه امام على عليه السلام به مالك اشتر، حديث ستّة اشياء، حديث رجاء بن ابى ضحّاك، و حديث عبداللّه بن جندب ، از گونه اول و كتابهاى : حق اليقين، جلاء العيون، حليه المتقين، حيات القلوب، و عين الحياة از نوع دوم است
اين حجم از فارسى نويسى، علاّمه مجلسى را پايه گذار و صاحب مكتب كرده است. صاحب «روضات الجنات» مجلسى اوّل و دوم را پايه گذاران ترجمه حديث به فارسىِ روان و قابل استفاده دانسته ، و محمدتقى بهار ، در باره فارسى نويسى علاّمه مجلسى چنين نظر داده است
نثرهاى علمى اين دوره [دوره صفوى] ، آنچه مربوط به نشر دعوت و بيان اصول عقايد شيعه است ، چنانكه گفته شد، بسيار ساده و عوام فهم و كاملاً در زير تأثير صرف و نحو عربى است، و بيش از هر كسى ، مجلسى پدر و پسر ، مخصوصا مجلسى دوم ، در اين راه خدمت كرده است و به وحدت ملّى ايران ، از حيث اخلاق و تربيت و افكار و فرهنگ ، با نهايت عشق و خلوص، مثل بزرگ ترين رجال ادب و سياست ، مساعدت و يارى نموده است۲ 
و نيز مى افزايد :

------------------------------------------------------

1.ر . ك : بحار الأنوار، ج ۱، ص ۴۶ ـ ۴۸؛ روضات الجنات، ج ۲، ص ۷۹ ـ ۸۳ ؛ علاّمه مجلسى و آثار فارسى او، ص ۵۶ ـ ۵۹.

2.سبك شناسى ، محمدتقى بهار، ج ۳ ، ص ۳۰۵.

9

بعد از تأليف مجلّدات «بحار الأنوار» كه دائرة المعارف شيعه اماميه اثنا عشريه است، تأليف مجموع كتب دينى و اخلاقى شيعه است به فارسى ساده و عوامْ فهم كه تا آن روز، اهل علم ، چنان كارى نكرده بودند و غالب تأليفات علما ، خاصّهْ علماى دين ، به زبان تازى بود و احترام مقام علم را در نزديك شدن به سطح فكر و فهم عوام نمى دانستند ، بل آن را مغاير عظمت جايگاه دانش مى شمردند. ۱ 
علاّمه مجلسى ، خود ، بر انگيزه عمومى سازى معارف دينى و حديثى در آغاز نوشته هايش تأكيد مى ورزد . او در مقدمه «حليه المتقين» آورده است:
و چون مختصرى از مكارم اخلاق در كتاب «عين الحياة» بيان شده بود ، جمعى از سالكان مسالك سعادت و ناهجان مناهج متابعت اهل بيت رسالت عليهم السلام از اين ذرّه حقير التماس نمودند كه رساله اى در بيان محاسن آداب كه از طريقه مستقيمه ائمّه طاهرين عليهم السلام به اسانيد معتبره به اين قليل البضاعة رسيده باشد، بر وجه اختصار تحرير نمايد و به جهت عموم نفع نسبت به اهل اين ديار ، مضامين اخبار را در لباس لغت فارسى قريب الفهم به جلوه درآورد. لهذا با ضيقِ مجال و كثرت اشتغال، رعايت حقوق اخوّت ايمانى را لازم دانسته و از مقتضاى حديث : «الدّالّ عَلَى الخَيرِ كَفاعِلِه» اميدوار گرديده، اجابت ملتمس نموده... 
۲ 
و در مقدمه كتاب «حياة القلوب» مى نويسد : 
و عمده احاديث و آثار ايشان كه بعد از تتبّع بسيارْ به دست آمده بود ، در كتاب «بحار الأنوار» جمع نمودم. در اين وَلا ، جمعى از برادران ايمانى و دوستان روحانى ، از اين قليل البضاعه استدعا نمودند كه آنچه از آن كتاب «جامع الأبواب» متعلّق به تواريخ، احوال و معجزات و مكارم اخلاق و محاسن صفات و احوال و غزوات حضرت سيدالبشر صلى الله عليه و آله و دلايل امامت و خلافت و اطوار حميده و آداب پسنديده حضرات ائمّه

​------------------------------------------------------

1.همان ، ص ۳۰۴ .

2.حليه المتقين، ص ۳ ـ ۴.

10

اثنا عشر و حضرت فاطمه زهرا عليهم السلام بوده باشد ، به لغت فارسى ترجمه نمايم، تا جميع طوايف الأنام ، سيّما جمعى از عوام كه از فهم لغت عربى عاجزند ، از آن بهره مند گردند. ۱ 
و در آغاز كتاب «جلاءالعيون» مى نگارد : 
و اين شكسته در كتاب «بحار الأنوار» ، آنچه متعلّق به احوال ايشان است ، در چندين مجلّد ، استيفا و در كتاب «حيات القلوب» نيز اكثر آنها بر وجه اختصار ، مذكور شده است و چون از كتاب اوّل ، عوام را چندان انتفاعى نيست و تحصيل كتاب دوم ، بر اكثر مردم متعسّر است، لهذا اين قليل البضاعة را با اختلال احوال و وفور اشتغال و هجوم هموم و آلام و طريان عوارض و اسقام، به خاطر فاتر رسيد كه كتاب وجيزى در اين باب، به لغت فارسى تأليف نمايد كه مقصور بر ذكر ولادت و شهادت سيدالمرسلين و ائمّه طاهرين عليهم السلامبوده باشد،بر وجهى نوشته شود كه همه خلق از آن بهره برده باشد و به ترجمه الفاظ روايات معتبره ، اختصار نموده . مقيد به حسن عبارات و تنوّع استعارات نگردد. 
۲ 
همين انگيزه ، در ترجمه هاى ديگر ايشان نيز بيان شده است. 
۳

۲ . شرح نويسى بر كتب حديث

علاّمه مجلسى ، در كنار ترجمه رواياتْ به تبيين دشوارى هاى احاديث و اسرار و رموز آن رو كرد ؛ چنانكه از ارزيابى اسناد و صدور نيز فروگذار نكرد . وى بجز توضيح و تبيين هايى كه در جاى جاى «بحار الأنوار» دارد ، به تأسيس سنّت حسنه اى همّت گماشت كه پيش از آن ، تا اندازه اى نضج داشت. وى شرح «كافى» شريف را به نام «مرآة العقول» در بيست و شش جلد و شرح «تهذيب الأحكام» را با نام «ملاذ الأخيار» در شانزده جلد ، تحرير كرد . همچنين از «شرح صحيفه سجاديه» و «اربعين حديث» او نيز مى توان ياد كرد.

​------------------------------------------------------

1.حياة القلوب، ج ۱، ص ۲۹ (انتشارات سرور).

2.جلاءالعيون، ص ۳ (كتابفروشى اسلاميه).

3.علاّمه مجلسى و آثار فارسى او، ص ۳۲۸، ۳۳۴، ۳۶۰ و...

11

علاّمه مجلسى ، او اين شروح را براى صاحب نظران و اهل فضل ، نگاشته است. او در مقدمه «مرآة العقول» مى نويسد: 
در گذشته ، بر كتب روايى ، يادداشت هايى به هنگام گفتگو با پژوهشگران داشتم . ترسيدم اين تعليقه ها از ميان رود، لذا با داشتن گرفتارى ها شروع به گردآورى آن نموده و از «كافى» آغاز كردم كه بهترين اثرِ شيعيان است. در اين شرح ، سند اخبار را به عنوان پايه ، بررسيدم و مشكلات واژه ها و مطالب پنهان و نهفته را براى اهل دقّت ، به شرح نشستم. 
۱ 
و در مقدمه «شرح تهذيب الأحكام» نوشته است: 
تعليقه هايى بر مطالب دشوار و ديرْياب «تهذيب» نگاشتم و حاشيه هايى كه پرده هاى ترديد را بزدايد و دانشجويانْ در هر سطحى از آن بهره برند ، به رشته تحرير درآوردم ؛ روشنگرى هايى كه به ذهنم خطور كرد يا از اساتيد ، سود جستم... 
۲

۳ ـ مجلسى و دائره المعارف حديث شيعه

گسترده ترين كتاب حديثى شيعه «بحار الأنوار» است . اين كتاب را نمى توان تنها يك كتاب جامع حديثى به شمار آورد ؛ چرا كه سرشار از معارف متنوّع است ؛ از مباحث لغوى گرفته (كه يك دوره سه جلدى غريب الحديث از آن استخراج شده) ۳ تا مباحث تفسيرى (كه دو جلد راهنما براى آن منتشر شده است) ۴ تا مباحث بى شمار

​------------------------------------------------------

1.مرآة العقول، ج ۲، ص ۵۱۲.

2.ملاذ الأخيار، ج ۱، ص ۴.

3.كتاب غريب الحديث فى بحارالأنوار ، در سه جلد از سوى مركز تحقيقات دارالحديث ، همزمان با كنگره بزرگداشت علاّمه مجلسى منتشر مى گردد .

4.كتاب دليل الآيات المفسرة وأسماء السُوَر ، از سوى مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى ، در سال ۱۴۱۲ق ، به چاپ رسيده و نيز بحارالأنوار فى تفسير المأثور بالقرآن ، از سوى مؤسسه الطور در ۱۴۱۱ق ، به چاپ رسيده است.

12

كلامى و... ۱ 
به برخى از دلايلى كه «بحار الأنوار» را به صورت كتابى برجسته و مرجع درآورده ، در ذيل اشاره مى شود : 

۱ ـ تدوين آن در مدتْ زمانى قريب به چهل سال ، صورت گرفته است ؛ چرا كه از سال ۱۰۷۰ق ، تأليف آن آغاز شد و تا ۱۱۰۴ق ، ادامه داشت. 
۲ ـ پژوهش «بحار الأنوار» را مى توان نمونه يك كار جمعى معرّفى كرد كه مؤلّف ، در مقدمه و جاهاى ديگر كتابْ بدان اشاره دارد. 
۳ ـ مصادر «بحار الأنوار» گسترده و تنوع مصادر و مآخذ آن ، متنوع است . علاّمه، خود از پانصد مصدر ياد كرده و برخى محقّقان ، با جستجو در «بحار الأنوار» ۶۲۹ مصدر براى آن ذكر كرده اند . 
۴ ـ مباحث علمى مستقل در آن مطرح شده است كه از پنجاه بحث متجاوز است و در عرصه هاى ادب، كلام و تفسير و شرح حديث ، عرضه شده است.

۵ . تعليقه نويسى بر روايات

كتاب «بحار الأنوار» ، فراتر از يك مجموعه حديثى است كه به حق ، دائره المعارف دانشهاى مكتب تشيّع در حوزه هاى حديث، تفسير، كلام، ادب و... است . علاّمه مجلسى ، سير رويكرد خود را به تدوين «بحار الأنوار» و انگيزه تدوينش را چنين به قلم آورده است: 
از آنجا كه علم كامل را در قرآنِ عزيز و اخبار اهل بيتِ رسالتْ يافتم ، جز قرآن و اخبار اهل بيت عليهم السلام هر علمى را كه آموخته بودم ـ اگر چه در زمان ما رواج داشت ـ ترك كردم و در عوض ، شروع به تفحّص از اخبار ائمه طاهرين ـ سلام اللّه عليهم ـ نمودم . آنچه براى بحث و دقّت نظر در اين كار ، لازم بود انجام دادم تا بهره هاى فراوان بردم.

​------------------------------------------------------

1.المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحارالأنوار، ص ۸۲ ـ ۸۶.

13

پس از احاطه بر كتب متداول و مشهور، به جستجوى اصول معتبر دور افتاده اى پرداختم كه زمانهاى متمادى يا به علت استيلاى پادشاهان غير شيعى و ائمّه ضلال ، و يا به سبب رواج علوم باطل بين جوانان ، و يا به واسطه بى اعتنايى جماعتى از متأخّران، متروك و مهجور شده بودند . نظر به اين جهات ، مدتى با نهايت كوشش ، آن اصول معتبر مهجور را از شرق و غرب بلاد به دست آوردم.دراين كار،گروهى از يارانْ كمك مى كردندو جهت يافتن آنها به هر سوى مى شتافتند تا به فضل خدا ، مقدار زيادى اصول معتبر كه مورد اعتماد علما و مورد رجوع فضلا در اعصار گذشته بوده اند ، نزد من جمع شد و تا آنجا كه توانايى داشتم،در ترويج و تصحيح و تنسيق و تنقيح آنها كوشيدم و به سبب اينكه زمانه در غايتِ فساد است و اكثر مردم به راهى غير راه مستقيم مى روند و بيم آن داشتم كه آنچه جمع شده است ، باز پراكنده گردد ، به ترتيب ، به نظم و جمع آورى آنها مشغول گرديدم و حاصل زحمات خود را در كتابى گرد آوردم كه در ميان مؤلّفات و مصنّفات قوم ، بى مثل و مانند است و فوايد تازه اين كتاب ، آن است كه آنچه اصحاب ما ـ رضوان اللّه عليهم ـ در تأليفات خود ، اهمال كرده اند ، من جبران كردم و در نتيجه ، مشتمل بر انواع علوم و حكمتها و اسرار است و خواننده را از جميع كتب اخبار ، بى نياز كرده است. ۱ 
خلاصه مى توان گفت كه مجلسى با تدوين «بحار الأنوار» كتابى مرجع براى مكتب تشيّع فراهم ساخت كه تا روز رستاخيز ، چشمه اى جوشان خواهد ماند . 
همين ويژگى ها سبب شد كه آثار علاّمه و بويژه «بحار الأنوار» ، مورد توجّه پژوهشگران قرار گيرد . اين اهتمام از سالهاى نخست رحلت مجلسى مشهود است و سيدمحمد بن احمد بن حسين لاهيجى ، كتاب «فهرست الكتب المأخوذ منها البحار» را در سال
۱۱۲۷ق ، تأليف كرد. ۲ نخستين ترجمه از جلد اوّل «بحار» هم در سال ۱۱۹۱ق ، انجام شد ۳ با گذشت زمان ، اين اهتمام علمى، گسترش و تعميق يافت، تا

​------------------------------------------------------

1.بحارالأنوار، ج ۱، ص ۳ (گزينش و ترجمه).

2.مجلّه مشكاة، ش ۲۹، ص ۱۵۹.

3.الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج ۳، ص ۱۸.

14

آنجا كه تاكنون بيش از يكصد و بيست تحقيق درباره «بحار الأنوار» ، سامان گرفته است. ۱ 
آنچه را تا به حال درباره «بحار الأنوار» انجام شده ، در ده حوزه مى توان دسته بندى كرد: 

۱ ـ چاپهاى متعدد، سنگى، سربى و حروفى. نخستين چاپ «بحار الأنوار» در سال ۱۲۴۸ق ، در هند انجام شد و سپس در سال ۱۲۷۰ق ، در ايران به طبع رسيد. پس از اينها چاپ معروف كمپانى صورت گرفت كه از سال ۱۳۰۳ تا ۱۳۱۵ق ، به طول مى انجاميد كه اين طبعها به قطع رحلى و چاپ سنگى است . چاپهاى جديد اين كتاب ، در سال ۱۳۷۶ق ، از سوى انتشارات مكتبة اسلامية و دارالكتب الاسلامية انجام شد سپس بارها از روى آن افست شد. 
۲ ـ تصحيح و تحقيق «بحار الأنوار» . نخستين تصحيح ، در قطع وزيرى صورت گرفت كه توسط گروهى از عالمان و اساتيد ، چون عبدالرحيم ربّانى شيرازى، محمدتقى مصباح يزدى، محمدباقر بهبودى، على اكبر غفّارى، سيدابراهيم ميانجى به انجام رسيد. 
۳ ـ فهرست نويسى . فهرست نويسى ، راهنمايى كردن به آنچه در كتاب است ، از قبيل : آيات، اَعلام، اماكن، قبائل، اشعار، امثال، ابواب و منابع ، اطلاق مى شود و «بحار الأنوار» ، داراى فهارس فراوان است ؛ از قبيل : فهرست الكتب المأخوذ منها البحار، هداية الأخبار الى فهرس بحار الأنوار، المعجم المفهرس لألفاظ عناوين أبواب بحار الأنوار ، بحار الأنوار فى تفسير المأثور بالقرآن، دليل الآيات المفسره و أسماء السور فى أحاديث بحار الأنوار. ۲

​------------------------------------------------------

1.مجلّه مشكاة، ش ۲۹، ص ۱۵۴ ـ ۱۶۶؛ المعجم المفهرس لألفاظ بحارالأنوار، ج ۱، ص ۱۰۵.

2.مجلّه مشكاة ، ش ۲۹ ، ص ۱۵۸ ـ ۱۶۰ : «كتابشناسى تأليفات علاّمه مجلسى» ؛ المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحار الأنوار ، ص ۱۰۵ و ۱۱۵ ـ ۱۱۷ .

15

۴ ـ معجم . مراد از معجم ، راهنمايى لفظى كتاب به ترتيب الفباست و «بحار الأنوار» ، چند معجم دارد : سفينه البحار، المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحارالأنوار»، تحقيق مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى ، و المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحارالأنوار»، با اشراف عليرضا برازش. 
۵ ـ تلخيص . كتابهايى چون «مختصر المزار (تلخيص ج۲۲)» ، «مختصر المجلد السابع»، اثر رضا بن محمد نصير ، «جامع الأنوار (مختصر جلد هفتم)» نوشته آقا نجفى اصفهانى) ، «حديقة الأزهار فى تلخيص البحار»، اثر ميرزا محمد بن عبدالنبى نيشابورى ، از جمله تلخيص هايى است كه از «بحار الأنوار» انجام شده است . ۱ 
۶ ـ تعليقه نويسى . در تعليقه نويسى ، مى توان از تعليقه علاّمه طباطبايى و دانشورانى چون ربّانى شيرازى، مصباح يزدى، محمدباقر بهبودى، على اكبر غفّارى و... نام برد كه به همراه چاپ جديد «بحار الأنوار» به طبع رسيده است. ۲ 
۷ ـ نرم افزار . در اين قسمت ، مى توان از نرم افزار نور، تهيه شده در مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى، نرم افزار معجم فقهى، تهيه شده در مركز معجم فقهى حضرت آيه اللّه گلپايگانى ، و نرم افزار معاجم ، تهيه شده توسط مؤسسه نشر حديث اهل بيت عليهم السلامنام برد. 
۸ ـ مستدرك نويسى . تكميل مجلّدات «بحار الأنوار» يا برخى از مجلّدات آن ، همواره مورد اهتمام عالمان بوده و بدان عنايت كرده اند كه كتابهايى چون «مستدرك البحار»، اثر ميرزا محمد تهرانى (م ۱۳۷۱ق) ، «معالم الخبر فى استدراك البحار السابع عشر» و «جنة المأوى فيمن فاز بلقاء الحجة (مستدرك ج۱۳)»، نوشته ميرزاحسين نورى، مستدرك اجازات بحار الانوار، نوشته ميرزا محمد بن رجب

​------------------------------------------------------

1.مجله مشكاة، ش ۲۹، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۷؛ المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحارالأنوار ، ص ۱۰۵.

2.همان، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱، المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحار الانوار، ص ۱۰۵.

16

اصفهانى را مى توان نام برد . ۱ 
۹ ـ ترجمه به زبانهاى فارسى و اردو . ترجمه هاى بسيارى از «بحارالأنوار» به انجام رسيده كه تاريخ آن به سه قرن پيش يعنى (۱۱۹۱ق) برمى گردد و از آن پس نيز ترجمه هاى فراوانى به فارسى انجام و عرضه شده است. 
در كتابشناسى ها بيش از
۵۱ ترجمه براى «بحارالأنوار» برشمرده شده است. ۲ 
۱۰ ـ تصحيح و نشر مصادر بحارالأنوار. اين كار كه به ابتكار مؤسسه آل البيت آغاز شده ، تاكنون نتايج ارزشمندى داشته است. از اين سلسله ، شانزده اثر بدين شرح ، نشر يافته است: الفقه الرضوى، مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة والأولاد، الامامة والتبصرة، قضاء حقوق المؤمنين ، أعلام الدين فى صفات المؤمنين، فتح الأبواب بين ذوى الألباب وبين ربّ الأرباب ، الأمان من أخطار الأسفار والأزمان، مسائل على بن جعفر، الحديقة الهلالية، تاريخ أهل البيت، قرب الاسناد، الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، جامع الأخبار، الدروع الواقية، مصباح الزائر وجناح المسافر، أعلام الورى بأعلام الهدى. 
مؤسسه مذكور ، چهار اثر نيز در دست تحقيق دارد كه عبارت است از : مشكاه الانوار فى غررالأخبار، اللوامع، شرح شهاب الأخبار، و الألفين الفارق بين الحق والمين. 
امّا با توجّه به گستره مصادر و منابع «بحار الأنوار» ، هنوز مصادر بسيارى برجاى مانده كه تاكنون تصحيح نشده يا اثرى از آن در دست نيست. از اين رو ، تكميل اين بخش از تلاشهاى علمى ، هنوز به همّت عالمان و فرزانگان بستگى دارد . 
مركز تحقيقات دارالحديث نيز «مختصر بصائر الدرجات» ، اثر حسن بن سليمان

​------------------------------------------------------

1.مجله مشكاة، ش ۲۹، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۶.

2.همان جا .

17

بن خالد حلّى را ـ كه يكى از مصادر «بحار الأنوار» ـ است ۱ در حال نشر دارد ؛ همچنين اين مركز ، به پاس ارج نهادن به خدمات علمى اين عالم فرزانه و داشتن سهمى اندك در اين وادى، به تصحيح و عرضه تعدادى از مصادر چاپ نشده ، همّت گماشت و توانست با شناسايى رساله هايى ، دفترهاى چهارم و پنجم «ميراث حديث شيعه» را به آن اختصاص دهد . 
رساله هايى كه در اين دفتر (دفتر چهارم) از مصادر «بحار الأنوار» منتشر مى شود ، عبارت اند از : 

۱ ـ التعازى ، از ابوعبداللّه محمّد بن على بن الحسن بن عبدالرحمن علوى حسينى (م ۴۴۵ق) . 
حاجى نورى در «الفيض القدسى» كه همراه «بحار الأنوار» به چاپ رسيده ، «التعازى» را يكى از منابعى مى شمارد كه به پيشنهاد يكى از شاگردان مجلسى ، جهت تهيه «مستدرك بحارالأنوار» مورد نظر بوده است. 
۲ همچنين وى در «جنّة المأوى» كه در ضمن جلد ۵۳ «بحار الأنوار» به چاپ رسيده ، از «التعازى» مطلبى را نقل كرده است. ۳ 
۲ ـ أدعيّة السر ، نوشته سيد فضل اللّه على بن عبيداللّه راوندى ، از عالمان قرن ششم . علاّمه مجلسى ، در مقدمه كتابْ آن را به عنوان يكى از مصادر آورده ۴ و مى نويسد كه تمام آن را نقل خواهد كرد ۵ و اجازه روايت آن را براى برخى از شاگردان خود ، صادر

​------------------------------------------------------

1.المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحارالأنوار ، ص ۹۶ (ش ۵۱۹) .

2.بحارالأنوار ، ج ۱۰۵ ، ص ۶۹ .

3.همان ، ج ۵۳ ، ص ۲۱۳ .

4.همان ، ج ۱ ، ص ۱۸ .

5.همان ، ص ۳۶ .

18

كرده است. ۱ 
۳ ـ الأربعون الزاهرة ، از شيخ محمّد بن محمّد بن جزرى شافعى (م ۸۳۳ق) . حاجى نورى در «الفيض القدسى» نقل مى كند كه علاّمه مجلسى ، در مقدمه «بحار الأنوار» نوشته است كه ابن جزرى از كتاب «اشعثيّات» ـ كه كتابى معروف است ـ چهل حديث به عنوان اربعين ، گلچين كرد ۲ . 
۴ ـ مجمع البحرين في مناقب السبطين ، اثر سيد ولى رضوى ، از عالمان قرن دهم . علاّمه مجلسى . در برخى مجلّدات «بحار الأنوار» به اين كتاب ، ارجاع داده است ؛ از جمله آورده : 
وجدت أيضا في مجمع البحرين في مناقب السبطين مرويا عنه. 
۳ 
بجز اين چهار رساله ، سه رساله ديگر نيز در اين دفتر جاى گرفت كه يكى ، شرح حالى از علاّمه مجلسى است از سيد عبدالحجّت بلاغى و دو رساله ديگر در اجازات است . 
اميد است با عرضه دفتر پنجم «ميراث حديث شيعه» ، تعدادى ديگر از رساله هاى تحقيق شده در اختيار ارباب فضيلت قرار گيرد . 
بجز امور دهگانه ياد شده ، هنوز خلأهايى در بحار پژوهى به چشم مى خورد كه شايسته است مورد توجّه اهل نظر قرار گيرد : 

۱ ـ تدوين مكتب حديثى علاّمه مجلسى كه در سه قلمرو بايسته تحقيق و پژوهش است : 
الف ) تبيين آنچه مجلسى در «بحار الأنوار» به كار گرفته از جمله : روش

​------------------------------------------------------

1.همان ، ج ۱۱۰ ، ص ۱۱۴ .

2.بحارالأنوار ، ج ۱۰۵ ، ص ۷۲ . گفتنى است اين مطلب در بحار الأنوار چاپ شده ، موجود نيست .

3.بحارالأنوار ، ج ۱۰۱ ، ص ۱۳۹ .

19

گردآورى ، پالايش ، ارزيابى اسناد و تفسير و شرح لغات مشكل ، و توضيح و تفسير مراد روايات . .. 
ب ) علل و عوامل تأثير گذار بر انديشه مجلسى ، اعم از اوضاع و احوال اجتماعى ، استادان و .. . 
ج ) تأثير مجلسى بر نحله هاى حديثى پس از خود . 

۲ ـ نقد و ارزيابى روايات گرد آمده در «بحارالأنوار» به همراه نقد و ارزيابى ديدگاه هاى حديثى علاّمه مجلسى . 
گرچه برخى از علما بر «بحارالأنوار» ، تعليقه هايى نگاشته اند ؛ همچون علاّمه طباطبايى (كه بر جلدهاى
۱ تا ۷ تعليقه دارد و بيشتر به برداشت هاى مجلسى از روايات نظر دارد) و استاد على اكبر غفارى (كه بر جلدهاى ۷۷ و ۷۸ تعليقه دارد) و استاد محمدباقر بهبودى (كه بر جلدهاى ۳۲ و ۳۳ و ۴۶ـ۵۳ و ۵۷ـ۶۷ و ۷۹ـ۱۰۴ و ۱۰۷ـ۱۱۰ تعليقه و حاشيه دارد) و استاد محمدتقى مصباح يزدى (كه بر جلدهاى ۵۷ تا ۶۲ تعليقه دارد) ؛ امّا تلاشى جامع و گسترده در شأن «بحارالأنوار» به انجام نرسيده است . 
اميد است در جنب پژوهش هايى كه مى توان از آنها به عنوان خدمات پژوهشى نام برد ، تحقيقاتى ارزنده و سامان دهنده درباره «بحارالأنوار» و مسلك حديثى مجلسى به فرجام رسد و بسيارى از پرسش هاى مطرح در اين باب ، پاسخ داده شود . 
مهدى مهريزى 
رمضان المبارك
۱۴۲۰

21

شرح احوال علاّمه مجلسى

سيد عبدالحجت بلاغى

به كوشش : على صدرايى خويى

درآمد

سيد عبدالحجت بلاغى حسينى عريضى نايينى ، فرزند حجة الاسلام سيدحسين عريضى نايينى متولد ۱۳۲۲ق در نايين و متوفّاى ۱۳۳۵ ش ، يكى از دانشمندان شيعى معاصر است ۱ كه آثار چندى از تأليفاتش منتشر گرديده و از جمله آنهاست : «حجة التفاسير و بلاغ الاكسير» يا «من لا يحضره المفسّر والتفسير» كه در قم ، سالهاى ۱۳۴۵ ـ ۱۳۴۶ش ، ده جلد ، در شش مجلّد ، به چاپ رسيده ، «تاريخ نايين» ، «مقامات العرفاء» و «تذكره شمس العرفا» . 
يكى از آثار بلاغى ، كشكول وى است كه با نام «گلزار الحجة» به چاپ رسيده و بلاغى در آن ، آنچه كه از نوشته جات متفرّقه و

​------------------------------------------------------

1.براى اطلاع بيشتر درباره شرح حال وى ر . ك : طبقات مفسران شيعه ، ج ۴ ، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۱ ؛ مجله راهنماى كتاب ، ش ۱۹ (سال ۱۳۵۵ش) ، ص ۷۲۹ ؛ دو رساله در تصوّف ايران ، منوچهر صدوقى سهامى ، ص ۸۷ ؛ الذريعة ، ج ۹ ، ص ۱۷۳ و ج ۲۱ ، ص ۳۹۱ .

22

پراكنده و تصاوير و سند در دست داشته ، به صورت دستنويس منتشر نموده است . 
از ياداشت هايى كه بلاغى در «گلزار الحجه» آورده ، مطالبى است كه راجع به شرح حال علاّمه مجلسى ، جمع آورى و تحرير نموده است . بلاغى در نظر داشته كه كتاب مفصّلى در شرح حال مجلسى و خاندان وى بنگارد و بدين جهت ، شروع به جمع آورى اطلاعات در اين زمينه نموده و نامه هايى به شخصيت هاى عصر خود نگاشته و از آنها مطالبى را در اين زمينه درخواست نموده است . او آنچه از تتبّعات خود به دست آورده و مطالبى كه دانشمندان معاصر وى در جواب درخواست او ارسال نموده اند ، همه را به همان صورت مسودّه در «گلزار الحجه» به چاپ رسانيده است . 
يادداشت هاى بلاغى ، پس از وى مورد استفاده و مراجعه اهل فن قرار گرفته كه در برخى موارد ، اطلاعات وى منحصر و ذى قيمت است . لذا براى حفظ اين يادداشت ها و سهولت مراجعه اهل فن به آن ، با تغييرات اندكى ، آنچه از اين يادداشت ها مربوط به علاّمه مجلسى و خاندان وى است ، در اينجا آورده مى شود ، شايان ذكر است كه از ميان اين يادداشت ها، مطالب مربوط به شيخ الاسلام ها و امام جمعه هاى اصفهان ، چون ارتباطش با موضوع مورد نظر ، كمتر بوده و همچنين تفصيل شرح حال حافظ ابو نعيم اصفهانى ، به جهت آنكه در مصادر ديگر به طور مفصّل آمده حذف گرديده است . 
و آخر دعوانا أن الحمد للّه رب العالمين 
على صدرايى خويى 
رمضان
۱۴۲۰

23

 

الحمد للّه رب العالمين والصلوة على سيدنا ونبينا محمّد وعلى آله الطيبين الطاهرين . 
۱ ـ اساتيد علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى 
۱ ـ ملاّ محمّد تقى مجلسى، پدر علاّمه مزبور. 
۲ ـ ملاّ محمّد صالح مازندرانى. 
۳ ـ ملاّ حسنعلى شوشترى (تسترى) فرزند ملاّ عبداللّه ، صاحب مدرسه ملاّ عبداللّه در اصفهان. 
۴ ـ ميرزا رفيعا (امير رفيع الدين محمّد بن حيدر طباطبايى نايينى). 
۵ ـ مير محمّد قاسم قهپايه اى (كوپايى = كوه پايه اى). 
۶ ـ ملاّ شريفا اژه اى (محمّد شريف بن شمس الدين محمّد رويدشتى اصفهانى). 
۷ ـ امير شرف الدين على بن حجّة اللّه حسنى حسينى شولستانى. 
۸ ـ شيخ حسن بن شهيد ثانى، متوفّا در نود سالگى به سال ۱۱۰۳ .

24

۹ ـ مير محمّد مؤمن بن دوست محمّد استرآبادى، شهيد در مكّه معظّمه به سال ۱۰۸۸ . 
۱۰ ـ سيد محمّد، مشهور به سيد ميرزا جزايرى، فرزند شرف الدين على بن نعمت اللّه موسوى جزايرى. 
۱۱ ـ شيخ عبداللّه بن جابر عاملى، از خويشان مادر علاّمه مجلسى. 
۱۲ ـ شيخ محمّد بن حسن حُرّ عاملى. اجازه بين ايشان و علاّمه مزبور، مُدَبَّج است؛ يعنى هم اجازه داده و هم اجازه گرفته. 
۱۳ ـ ملاّ محمّد طاهر بن محمّد حسين شيرازى نجفى قمّى، متوفّا به سال ۱۰۹۸ . 
۱۴ ـ قاضى امير حسين. علاّمه مزبور در صحّت كتاب «فقه الرضا» به قاضى اعتماد كرده. 
۱۵ ـ ملاّ محسن كاشانى، يعنى فيض صاحب كتاب «الوافى». 
۱۶ ـ سيد على (خان) بن نظام الدين احمد حسنى حسينى شيرازى هندى، متوفّاى به سال ۱۱۲۰ كه با علاّمه مجلسى اجازه مدبّج دارند. 
۱۷ ـ محمّد محسن بن محمّد مؤمن استرآبادى. 
۱۸ ـ امير فيض اللّه بن سيد غياث الدين محمّد طباطبايى قهپايه اى.

۲ ـ شاگردان تحصيلى و يا مجاز از علاّمه مجلسى

[ميرزا عبداللّه افندى در «رياض العلما» در تعداد شاگردان علاّمه مجلسى گويد:] «شاگردان وى به هزار كس مى رسيدند». [و سيد نعمت اللّه جزايرى در «أنوار النعمانية» در اين رابطه مى نوسيد :] «متجاوز از هزار تن بودند». 
من بعضى از آنها را كه خدمت علاّمه تحصيل كرده اند و يا اجازه از ايشان

25

گرفته اند مى نويسم [به نقل از :] كتاب «الفيض القدسى». 
۱ ـ سيد نعمت اللّه جزايرى . 
۲ ـ مير محمّد صالح بن عبدالواسع خاتون آبادى، شوهر دختر علاّمه مجلسى. 
۳ ـ مير محمّد حسين بن مير محمّد صالح. 
۴ ـ ملاّ حاج محمّد بن على اردبيلى، مؤلّف كتاب «جامع الرواة». 
۵ ـ ميرزا عبداللّه ، مشهور به افندى، پسر عيسى بن محمّد صالح جيرانى تبريزى الاصل و اصفهانى المسكن، صاحب كتاب «رياض العلماء» در ده مجلّد. 
۶ ـ ملاّ ابوالحسن بن محمّد طاهر فتونى نباطى عاملى اصفهانى غروى. 
۷ ـ ميرزا علاءالدين محمّد گلستانه، صاحِب دو شرح بر نهج البلاغه. 
۸ ـ حاج محمّد طاهر بن حاج مقصود على اصفهانى. 
۹ ـ محمّد قاسم بن محمّد رضا هزار جريبى. 
۱۰ ـ شيخ محمّد اكمل. اين، پدر آقا باقر اصفهانى، معروف به بهبهانى است.
۱۱ ـ ملاّ محمّد رفيع بن فرج جيلانى، معروف به ملاّ رفيعا، مجاور مشهد رضوى كه از اعاجيب روز گار بوده . 
۱۲ ـ شيخ سليمان بن عبداللّه ماحوزى بحرانى، متوفّا به سال ۱۱۲۷ . 
۱۳ ـ شيخ احمد بن شيخ محمّد بن يوسف خطّى بحرانى. 
۱۴ ـ شيخ محمّد بن يوسف بن على كنبار نعيمى بلادى كه در ۱۱۳۱ در بحرين به دست خوارج شهيد شده (در الفيض القدسى، بلادرى به اشتباه چاپ شده). 
۱۵ ـ ملاّ مسيح الدين محمّد شيرازى.

26

۱۶ ـ ملاّ محمّد ابراهيم سريانى. 
۱۷ ـ مير محمّد اشرف بن سيد عبدالحسيب. 
۱۸ ـ ملاّ عبداللّه يزدى. 
۱۹ ـ شيخ محمّد فاضل. 
۲۰ ـ حاج ابوتراب. 
۲۱ ـ حاج محمّد نصير گلپايگانى. 
۲۲ ـ شيخ محمّد (حُرّ عاملى) بن حسن ، صاحب كتاب «وسائل الشيعه» (نامش در اساتيد هم گذشت). 
۲۳ ـ صدرالدين سيد عليخان شيرازى (نامش در اساتيد هم گذشت و شماره هاى ۲۲ و ۲۳ با علاّمه مجلسى روايت مُدبَّج دارند. 
۲۴ ـ حاج محمود بن حاج غياث الدين محمّد اصفهانى 
۲۵ ـ سيد ابراهيم متوفّا به سال ۱۱۴۰ پسر امير محمّد معصوم حسينى قزوينى . سيد ابراهيم، پدر سيد حسين قزوينى (از استادان بحر العلوم) است . 
۲۶ ـ ملاّ محمّد بن عبدالفتاح تنكابنى ، معروف به سراب. 
۲۷ ـ آقا مير محمّد صادق مازندرانى. 
۲۸ ـ شيخ حسن بن ندى بحرانى. 
۲۹ ـ ملاّ عبداللّه مدرّس قزوينى طوسى ، پسر شاه منصور. 
۳۰ ـ سيد على امامى اصفهانى ، پسر سيد اسداللّه . 
۳۱ ـ ملاّ محمّد حسين طوسى بغمجى (بغمج از توابع خراسان است). بغجمى در «الفيض القدسى»، اشتباه چاپى است . 
۳۲ ـ شيخ عبداللّه بن نوراللّه ، صاحب كتاب عَوالِم. نور الدين در «الفيض

27

القدسى»، اشتباه است . 
۳۳ ـ مير محمّد مهدى بن سيد ابراهيم (ش ۲۵) . 
۳۴ ـ مير محمّد صالح حسينى قزوينى. 
۳۵ ـ على اصغر مشهدى رضوى. 
۳۶ ـ محمّد صادق تنكابنى اصفهانى بن ملاّ محمّد (ش ۲۶). 
۳۷ ـ محمّد بن مرتضى، مشهور به نورالدين محمّد، پسر برادر ملاّ محسن فيض كاشانى است. 
۳۸ ـ ملاّ محمّد رضا بن ملاّ محمّد صادق بن ملاّ مقصود على مجلسى، ملاّ محمّد رضا ، پسر عموى علاّمه مجلسى است). 
۳۹ ـ ميرزا محمّد مشهدى ، صاحب تفسير «كنز الدقائق»، پسر محمّد رضا بن اسماعيل بن جمال الدين قمّى كه تفسيرش انفع از تفسير «صافى» فيض كاشانى و تفسير «نور الثقلين» شيخ عبدعلى بن جمعه عروسى است. 
۴۰ ـ ملاّ محمّد قاسم بن محمّد صادق استرآبادى. 
۴۱ ـ محمّد داود. 
۴۲ ـ مير عبدالمطّلب. 
۴۳ ـ ابراهيم گيلانى. 
۴۴ ـ جمشيد بن محمّد زمان كسكرى. 
۴۵ ـ امير عليخان جرفادقانى. 
۴۶ ـ سلطان محمود طبسى، خلاصه كننده «شرح نهج البلاغه ابن أبى الحديد» ، سلطان ، پسر غلامعلى طبسى است. 
۴۷ ـ محمّد حسين بن يحيى نورى.

28

۴۸ ـ ابوالشرف اصفهانى. وى غير از قاضى ابو الشرف اصفهانى است. 
۴۹ ـ مير عين العارفين حسينى قمّى عاشورى. 
۵۰ ـ ملاّ محمّد رضا آقاسى، پسر علاّمه مجلسى (در الفيض القدسى ثبت نشده).

تذكّرات لازمه

هر يك از استادان و هر يك از شاگردان علاّمه مجلسى بر حسب تفاوت درجات، داراى مؤلّفاتى هستند كه در كتاب «الفيض القدسى» به اغلب آنها تصريح شده است. 
ترجمه اخبار از متون عربى به زبان فارسى، بسيار دشوار است؛ ليكن علاّمه مجلسى، بسيارى از اخبار را به فارسى ترجمه نموده و هم اكنون مورد پذيرش فارسى زبانان است . 
بعضى تصورّ كرده اند كه كتاب «بحارالأنوار» به قلم و كمك شاگردان علاّمه بوده ولى اين تصوّر غلط است؛ زيرا بعض مجلّدات «بحار» كه مخطوط آنها در دست است به قلم و خطّ خودِ علاّمه مجلسى است و مشت، نمونه خرواراست 
۱ . 
علاّمه مجلسى ، به جمع اخبارى كه در چهار كتاب «كافى» و «تهذيب» و «الاستبصار» و «من لا يحضره الفقيه» نيست، همّت گماشته. 
علاّمه مجلسى، به زيارت كعبه معظّمه و ائمّه عراق، تشرّف جسته است . 
مرحوم امين الضرب به چاپ كتاب «بحارالأنوار» مبادرت نموده است . عمر علاّمه مجلسى، قبل از پاكنويس تمام مجلّدات «بحار» ، سرآمده وبعض آنها پاكنويس نشده است.

​------------------------------------------------------

1.الفيض القدسى، (مؤلف) .

29

ميراث حديث شيعه دفتر 4

ملاّ محمّد تقى مجلسى، يكى از اساتيد فرزندش علاّمه مجلسى است و ملاّ محمّد تقى، از شاگردان شيخ بهايى و ملاّ عبداللّه شوشترى (تسترى) صاحب مدرسه ملاّ عبداللّه در اصفهان است . 
عدّه اى از زنان خاندان مجلسى ها مجتهده و يا قريب الاجتهاد بوده اند .

۳ ـ مؤلّفات و مصنّفات علاّمه مجلسى

مدار گردش آسياب تشيّع و خرّمى و طراوت و سر سبزى درخت شريعت اسلام بر مؤلّفات و مصنّفات علاّمه مجلسى است كه از آنها سبزه ها دميده و گلها سر زده و غنچه ها شكفته شده و درختها روييده و ثمرها داده است ، و هيچ خانه اى از خانه هاى شيعيان نيست كه يك اثر از آثار علاّمه مزبور در آن نباشد ، و هيچ فرد شيعه اى نيست كه رهين منّت آن جناب نبوده و از خوان نعمتش بهره مند نشده باشد .كتابهاى آن بزرگوار، دوگونه است: يك دسته به زبان عربى و يك دسته به زبان فارسى است.

الف ) تعداد كتابهايى كه به زبان عربى است :

بحار الأنوار كه طى ۲۶ مجلّد است، به اين قرار : 
مجلّد اوّل ، بالغ بر دوازده هزار بيت 
۱ و مشتمل بر چهل باب ۲ است؛ در بيان عقل و جهل و فضيلت علم و علما و اصناف آنان است ، در اين مجلّد، حجيّت اخبار و قواعد كلّيه كه از اخبار به دست مى آيد و مذّمت قياس، بيان شده است . در اين كتاب، مآخذ و رموز و اصطلاحات «بحار»، مذكور است. 
مجلّد دوّم ، بالغ بر شانزده هزار بيت و مشتمل بر
۳۱ باب است ؛ در بيان

​------------------------------------------------------

1.هر بيت كتابت، معادل پنجاه حرف (حدود يك سطر) است .

2.در كتاب مفتاح الأبواب لكتب البحار ، تأليف ملاّ محمد جواد تهرانى ، تعداد ابواب آن ۴۱ باب ذكر شده است (مؤلف) .

30

توحيد و صفات ثبوتيه و سلبيّه است ، غير از عدل و اسماءالحسنى با شرح بسيارى از خطبه ها ، و كتاب «توحيد مفضّل» و رساله اهليلجيّه را (كه هر دو منسوب به حضرت صادق عليه السلام است) نقل نموده و هر دو را شرح كرده است . 
مجلّد سوّم، بالغ بر سى هزار بيت و مشتمل بر
۵۹ باب ۱ است ؛ در بيان عدل و مشيّت (مشيئة) و اراده، و قدر و قضا و هدايت و اضلال و امتحان طينت و ميثاق و مطالب وابسته به اين دو و بيان توبه و علل شرايع و بيان مقدّمات موت و احوال برزخ و قيامت و هول از آينده و شفاعت و وسيله و بهشت و جهنّم است . 
مجلّد چهارم ، بالغ بر شانزده هزار بيت و مشتمل بر
۸۳ باب ۲ است؛ در بيان احتجاجات و مناظرات است . 
مجلّد پنجم ، بالغ بر چهل هزار بيت و مشتمل بر
۸۳ باب است ؛ در بيان احوال پيغمبران و سر گذشت آنان از عهد آدم عليه السلام تا خاتم صلى الله عليه و آله و در بيان اثبات عصمت آنان و جواب به ايرادهاى وارده بر عصمت است . 
مجلّد ششم ، بالغ بر
۶۷ هزار بيت و مشتمل بر ۷۲ باب ۳ است؛ در بيان احوال پيغمبر اكرم حضرت محمّد خاتم صلى الله عليه و آله از زمان تولّد تا روز وفات؛ بعلاوه، بيان احوال بسيارى از پدران آن حضرت و نيز شرح حقيقت اعجاز و كيفيّت اعجاز قرآن مجيد است . در آخر اين مجلّد، احوال سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و بعضى ديگر از اصحاب، مذكور است. 
مجلّد هفتم ، بالغ بر
۳۱ هزار بيت و مشتمل بر ۱۵۰ باب است؛ در بيان مشتركات احوال ائمة عليهم السلام ، شرايط امامت و آيات نازله در اين باب و احوال

​------------------------------------------------------

1.مفتاح الأبواب ، ۶۲ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۳۰ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۸۴ باب (مؤلف) .

31

ميراث حديث شيعه دفتر 4

ولادت و غرائب شئون و علوم امامان و تفضيل آنان بر پيامبران و ثواب دوست دارى ايشان و فضيلت ذريّه آنان است . 
در آخر اين مجلّد، بعضى از احتجاجات شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طبرسى درباره تفضيل ائمه عليهم السلام مذكور است. 
مجلّد هشتم ، بالغ بر
۶۱ هزار بيت و مشتمل بر ۶۲ باب ۱ است؛ در بيان فتنه هاى حادث بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و شرح حال سه خليفه و بيان جنگهاى جمل و صفّين و نهروان و غارات (غارتهاى) معاويه در اطراف عراق ، و بيان احوال بعضى از اصحاب حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام و شرح بعض اشعار منسوب به آن حضرت و نيز بيان نامه هاى آن سروراست. 
مجلّد نهم، بالغ بر پنجاه هزار بيت و مشتمل بر
۱۲۸ باب ۲ است؛ در بيان احوال حضرت امير المؤمنين علىّ عليه السلام از زمان ولادت تا وفات و بيان حالات جناب ابوطالب ، و نصوص وارده بر امامت دوازده امام عليهم السلامو بيان احوال بعضى از اصحاب آن حضرت است. 
مجلّد دهم ، بالغ بر
۲۹ هزار بيت و مشتمل بر پنجاه باب است ؛ در بيان احوال سيّده زنان و دو سيد جوانان اهل بهشت و شرح خونخواهى جناب مختار از قاتلان حضرت سيد الشهداء عليه السلام است . 
مجلّد يازدهم ، بالغ بر هيجده هزار بيت و مشتمل بر
۴۶ باب است ؛ در بيان احوال حضرت امام سجّاد و حضرت امام باقر و حضرت امام صادق و حضرت امام كاظم عليهم السلام و [در باره] جماعتى از اصحاب و ذرّيّه هاى آنان است . 
مجلّد دوازدهم ، بالغ بر دوازده هزار بيت و مشتمل بر
۳۹ باب ۳ است ؛ در بيان

​------------------------------------------------------

1.همان ، ۶۹ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۱۲۹ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۴۰ باب (مؤلف) .

32

احوال حضرات رضا و جواد و نقى و عسكرى عليهم السلامو جماعتى از اصحاب و خويشان آنان است . 
مجلّد سيزدهم ، بالغ بر
۲۱ هزار بيت و مشتمل بر ۳۴ باب ۱ است ؛ در بيان احوال حضرت حجّة بن الحسن عليه السلام و اثبات رجعت است . 
مجلّد چهاردهم ، بالغ بر هشتاد هزار بيت و مشتمل بر
۲۱۰ باب ۲ است ؛ در بيان آسمان و جهان ، و كلّيات آسمان و زمين و اثبات حدوث جهان است ، و در اين مجلّد، ابواب صيد و ذبائح ، و اطعمه و اشربه ، و احكام اوانى (ظروف) از ابواب فقه مندرج است . 
مجلّد پانزدهم ، بالغ بر. . . 
۳ بيت و مشتمل بر ۱۰۸ باب ۴ است ، در بيان ايمان و كفر، و مكارم اخلاق و ابواب كفر و مساوى اخلاق است (مجموع سه جزء است) . 
مجلّد شانزدهم [بخش اوّل] بالغ بر . . . 
۵ بيت و مشتمل بر ۱۰۸ باب ۶است ؛ در بيان عشرت [/معاشرت] است ؛ در بيان آداب وسنن است . 
كتاب شانزدهم مكرّر [بخش دوم] مشتمل بر
۱۰۷ باب است ؛ در آداب و سنن است كه بعنوان زىّ و تجمّل هم معروف است و در اين كتابِ شانزدهم مكرّر ، ابواب به كار بردن عِطر ، تنظيف ، استعمال سرمه و روغن ، ابواب مساكن ، ابواب خواب و بيدارى ، ابواب سفر ، جوامع مناهى ، گناهان كبيره و

​------------------------------------------------------

1.همان ، ۳۷ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۲۲۳ با (مؤلف) .

3.در نسخه اصل سفيد مانده است .

4.همان ، ۱۴۴ باب (مؤلف) .

5.در نسخه اصل سفيد مانده است.

33

ميراث حديث شيعه دفتر 4

معاصى ، ابواب حدود ، ذكر شده است . 
مجلّد هفدهم ، بالغ بر شانزده هزار بيت و مشتمل بر
۳۳ باب ۱ است . در بيان مواعظ و حِكَم (حكمتها) است . 
مجلّد هيجدهم ، مشتمل است بر دو كتاب : اوّل، كتاب طهارت، طىّ شصت باب 
۲ ؛ دوّم كتاب نماز، طىّ ۱۶۱ باب ۳ ، و مجموع، مشتمل بر ۱۰۱۵۰۰ بيت است . 
مجلّد نوزدهم ، مشتمل است بر دو كتاب : اوّل، در قرآن ، طىّ
۱۲۸ باب ۴ ؛ دوم ، در دعا، طىّ ۱۳۷ باب ۵ و [در] مجموع متجاوز از سى هزار بيت است . 
تذكّر : در كتاب اوّل، فضائل قرآن ، آداب ، ثواب تلاوت ، اعجاز قرآن و تمام تفسير شيخ جليل محمّد بن ابراهيم نُعمانى مندرج است ، و در كتاب دوم ، ابواب ذكر ، انواع ذكر ، آداب دعا و شروط آن ( غير از دعاهاى مذكور در بقيّه مجلّدات) مندرج است و در آخر اين مجلّد، «صحيفه ادريس پيغمبر» مذكور است . 
مجلّد بيستم ، بالغ بر
۲۴ هزار بيت و مشتمل بر ۱۲۲ باب ۶ است ؛ در بيان زكات، صدقه ، خمس و اعمال سال است . 
مجلّد بيست و يكم ، بالغ بر قريب نُه هزار بيت و مشتمل بر
۸۴ باب ۷است ؛ در بيان حجّ و عمره ، قسمتى از وضعيّت مدينه ، جهاد ، رِباط ، امر به معروف ،

​------------------------------------------------------

1.همان ، ۳۴ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۶۵ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۱۲۳ باب (مؤلف) .

4.همان ، ۱۳۱ باب (مؤلف) .

5.همان ، ۱۳۳ باب (مؤلف) .

6.همان ، ۱۱۵ باب (مؤلف) .

7.همان ، ۸۷ باب (مؤلف) .

34

نهى از منكر است . 
مجلّد بيست و دوم ، بالغ بر سى هزار بيت و مشتمل بر
۶۴ باب ۱ است ؛ در بيان زيارات است . به اين مجلّد : «مَزار» هم گفته مى شود . 
مجلّد بيست و سوّم ، بالغ بر يازده هزار بيت و مشتمل بر
۱۲۹ باب ۲ است؛ در بيان عقود و ايقاعات است . 
مجلّد بيست و چهارم ، بالغ بر سه هزار بيت و مشتمل بر هفتاد باب 
۳ است ؛ در بيان احكام شرعيّه است. 
مجلّد بيست و پنجم ، بالغ بر . . . بيت 
۴ و به نوشته كتاب «مفتاح الأبواب للكتب البحار» تأليف ملاّ محمّد جواد تهرانى، مشتمل بر ۷۶ باب است؛ در بيان اجازات است. 
تذكّرات : بعض از مجلّدات «بحار الأنوار» در حيات علاّمه مجلسى پاكنويس نشده ؛ زيرا عمر ، كفاف نداده. بعض نسخه ها بعد از هر مجلّد به دست علاّمه افتاده كه تصميم به استدراك گرفته و بعض آنها عملى شده و بعض آنها عملى نشده ؛ زيرا عمر كفاف نداده 
۵ . 
مرآة العقول في شرح اخبار الرسول است، طى دوازده مجلّد و قسمتى از شرح باقى مانده كتاب ، بالغ بر صد هزار بيت است كه علاّمه براى پسرش ملاّ محمّد صادق ، شرح كرده است.

​------------------------------------------------------

1.همان ، ۶۹ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۱۲۸ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۴۹ باب (مؤلف) .

4.در نسخه اصل ، سفيد مانده است .

5.تفصيل در كتاب الفيض القدسى . (مؤلف) .

 

35

ملاذ الأخيار فى شرح تهذيب الأخبار ، [در شرح «تهذيب»] شيخ طوسى است كه بالغ بر پنجاه هزار بيت و قسمتى از آن، ناتمام است . 
كتاب شرح اربعين است كه بالغ بر دوازده هزار و پانصد بيت است. 
الفوائد الطريفة في شرح الصحيفة است كه بالغ بر پنج هزار بيت است و تا آخر دعاى چهارم شرح شده است، (ولى حاشيه بر تمام كتاب «صحيفه» نوشته است. 
كتاب الوجيزه در علم رجال است كه بالغ بر هزار بيت است . 
رساله اعتقادات است كه بالغ بر
۷۵۰ بيت است. 
رساله اوزان است كه بالغ بر
۲۲۰ بيت است و اوّل تصنيفى كه علاّمه مجلسى نموده، همين رساله است . 
رساله اى است در شكوك كه بالغ بر
۷۵۰ بيت است . 
مسائل هنديّه است كه بالغ بر
۱۵۰ بيت است و اين مسائل را ملاّ عبداللّه ، برادر علاّمه مجلسى از هند پرسيده و علاّمه جواب داده است . 
حواشى متفرّقه بر چهار كتاب «كافى» و «تهذيب» و «استبصار» و «من لا يحضره الفقيه» است و بر غير اينها كه بالغ بر يكصد هزار بيت است. 
رساله در اذان است به نقل صاحِب «لؤلؤة البحرين». 
رساله در بيان بعض دعاهايى كه از «صحيفه كامله» ساقط شده است .

ب ) تعداد كتابهاى علاّمه مجلسى كه به زبان فارسى است

عين الحياة كه شرح فرموده حضرت رسول صلى الله عليه و آله به ابوذر غفارى و مواعظ و اندرز و بالغ بر ۲۱ هزار بيت است و مكرّر به چاپ رسيده. 
مشكاة الأنوار كه مختصر «عين الحياة» و بالغ بر سه هزار بيت است. 
حقّ اليقين كه از آخرين تصنيفات علاّمه مجلسى است و بالغ بر
۳۱ هزار بيت

36

است و از بهترين كتب است؛ در علم كلام و عقايد شيعه است و مكرّر به چاپ رسيده. 
حلية المتقين كه بالغ بر هزار بيت است و در بيان آداب و اخلاق مسلمانى است و معناى اسم زيور و زيب و زينت پرهيز كاران است. كتاب مكرّر به چاپ رسيده. 
حياة القلوب در سه مجلّد است : مجلّد اوّل، در بيان احوال پيامبران گذشته است و بالغ بر
۲۶ هزار بيت است. مجلّد دوّم ، در بيان احوال پيامبر آخرالزمان صلى الله عليه و آله است كه بالغ بر ۳۶ هزار بيت است. مجلّد سوم ، در بيان امامت است و ناتمام مى باشد و قريب نُه هزار بيت است. 
حياة القلوب جلد اوّل و جلد دوم ، مكرّر به چاپ رسيده و جلد سوم آن هم چاپ شده است. 
تحفة الزائر در زيارات است كه بالغ بر سيزده هزار بيت دارد و مكرّر به چاپ رسيده و بهترين چاپ آن، چاپ مرحوم حاج شيخ فضل اللّه نورى است. 
جلاء العيون كه بالغ بر
۲۲ هزار بيت و مكرّر به چاپ رسيده و موضوع آن، تاريخ و مصائب وارده بر حضرت سيد الشهداست . و اين كتاب را سيد عبداللّه به عربى ترجمه كرده است . 
مقباس المصابيح كه بالغ بر پنج هزار و پانصد بيت است ؛ در دعاست. 
ربيع الأسابيع كه بالغ بر نُه هزار بيت است و به چاپ رسيده؛ در دعاست. 
زادالمعاد كه بالغ بر پانزده هزار بيت است ، در اعمال سال است و به نام شاه سلطان حسين صفوى نوشته شده . اين كتاب، مكرّر به چاپ رسيده و مرغوب ترين چاپ آن، چاپ ركن الملك است، نزد عوام و چاپ حاج شيخ فضل اللّه نورى است، نزد خواص.

37

رساله ديات است كه بالغ بر سه هزار بيت است. 
رساله شكوك است كه بالغ بر
۷۵۰ بيت است. 
رساله در اوقات است كه بالغ بر
۱۵۰ بيت است . 
رساله در رجعت است كه بالغ بر دو هزار بيت است. نسخه در كرمان در كتابخانه مدرسه ابراهيم خان است. 
ترجمه عهد نامه حضرت امير المؤمنين على عليه السلام به مالك اشتر است كه بالغ بر هزار بيت است و ترجمه بچاپ رسيده 
۱ . 
رساله در اختيارات ايّام است كه بالغ بر پانصد بيت است و اين رساله غير از رساله اى است كه تأليف آن به [نام] علاّمه مجلسى شهرت يافته و به چاپ رسيده است. 
رساله در بيان جنّت و نار است كه بالغ بر هشتصد بيت است. 
رساله در بيان مناسك حجّ است كه بالغ بر يكهزار بيت است . 
رساله ديگرى در همين موضوع است كه بالغ بر هفتصد بيت است. 
رساله مفاتيح الغيب در بيان استخاره است كه بالغ بر يكهزار و پانصد بيت است و رساله مذكور، مكرّر به چاپ رسيده؛ هم مستقلاًّ و هم در هامش بعض قرآنهاى نيم ورقى . 
رساله در بيان اموال ناصب است كه بالغ بر پنجاه بيت است . ناصبى ، كسى است كه با آل محمّد عليه السلام دشمن است و العياذ باللّه ، آنان را دشنام مى دهد. 
رساله در بيان كفّارات است كه بالغ بر يكصد و بيست بيت است. 
رساله در بيان آداب رَمى است در حجّ كه بالغ بر پنجاه بيت است .

​------------------------------------------------------

1.مجمع الانشاء ، چاپ كلهر را ملاحظه نماييد (مؤلف) .

38

رساله در بيان زكاة است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در بيان نماز شب است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در آداب نماز است كه بالغ بر يكهزار بيت است. 
رساله در بيان «السابقون السابقون» است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در بيان فرق بين صفات ذاتيّه و صفات فعليّه است كه بالغ بر دويست بيت است. 
رساله مختصرى است در تعقيب نماز كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان بداء است كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان جبر و تفويض است كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان نكاح است كه بالغ بر پنجاه بيت است. 
ترجمه كتاب فرحة الغرى از سيد عبدالكريم بن احمد طاووس كه بالغ بر چهار هزار بيت است ؛ و كتاب در ذكر غرائب و كرامات است كه از مرقد مطهّر حضرت امير المؤمنين عليه السلام ظاهر شده است. 
ترجمه توحيد مفضّل كه بالغ بر دو هزار و هشتصد بيت است. ترجمه «توحيد مفضّل بن عمر» به چاپ رسيده. 
ترجمه توحيد الرضا عليه السلام كه بالغ بر هفتصد بيت است. 
ترجمه حديث رجاء بن ابى الضحّاك كه بالغ بر سيصد بيت است و اين دو ترجمه را در سفر خراسان نموده. 
ترجمه زيارت جامعه كبيره كه بالغ بر دويست بيت است . زيادت از امام هادى عليه السلام است . 
ترجمه دعاى كُميل كه بالغ بر دويست بيت است.

39

ترجمه دعاى مُباهله كه بالغ بر يكصد و پنجاه بيت است . 
ترجمه دعاى سمات كه بالغ بر دويست بيت است . شرح عربى علاّمه مجلسى بر دعاى سمات در كتاب «بحار الأنوار» مندرج است. 
ترجمه دعاى جوشن صغير كه بالغ بر يكصد بيت است. 
ترجمه حديث عبداللّه بن جُندب كه بالغ بر يكصد بيت است. 
ترجمه قصيده دعبل خزاعى كه بالغ بر پانصد بيت است. 
ترجمه حديث «ستّةُ أشياء ليس للعباد فيها صنع ، المعرفة والجهل والرضا والغضب والنوم واليقظة» كه بالغ بر يكصد وبيست بيت است. 
منشآتى است كه پس از مراجعت از نجف اشرف در شوق مراجعت به آن سرزمين نوشته بالغ بر سيصد بيت است. 
رساله صواعق اليهود است در بيان جزيه و احكام ديه كه بالغ بر يكصد و پنجاه بيت است . 
مناجات نامه كه بالغ بر يكصد بيت است. 
مشكاة الأنوار در بيان آداب قرائت قرآن و فضيلت آن و آداب دعا و شروط آن است. اين كتاب ، قريب چهار هزار بيت و غير از كتاب «مشكاة الأنوار» است كه مختصر كتاب «عين الحياة» است . 
پاسخ مسائل متفرّقه كه از آن جناب پرسش شده كه بالغ بر پنجاه هزار بيت است. 
رساله در بيان سهم ارث. 
شرح بر دعاى جوشن كبير. 
رساله در بيان زيارت اهل قبور.

40

رساله در بيان ترجمه نماز . 
علاّمه مجلسى ، مؤلّفات و مصنّفات ديگر نيز دارد كه در كتاب «الفيض القُدسى» حاج ميرزا حسين نورى كه در مقدّمه جلد اوّل «بحار الأنوار» به چاپ رسيده است ، توان يافت .

۴ ـ ترجمه وصيّتنامه علاّمه مجلسى

به نام خداى بخشايشگر مهربان

اقارير حقّه

خدايا! اى آفريننده آسمانها و زمين ! اى داناى نهان و آشكار ! اى بخشايشگر مهربان ! خدايا ! در دار دنيا با تو عهد مى كنم . خدايا ! گواهى مى دهم كه البتّه معبود بحقّى جز تو نيست . تو يكتائى و براى تو شريكى نيست ، و البتّه محمّد ـ خدا بر او واهلش درود پياپى بفرستد ـ بنده تو و رسول توست ؛ و البتّه بهشت راست است ؛ و البتّه ، دوزخ راست است ؛ و البتّه برانگيخته شدن مردگان ، راست است و حساب ، راست است و بر آورد عمل ، راست است وقبر ، راست است و ترازوى عمل ، راست است ؛ و البتّه دين ، همان گونه است كه توصيف فرموده اى ؛ و البتّه اسلام ، همان گونه است كه مقرّر فرموده اى ؛ و البتّه گفتنى همان است كه گفته اى ؛ و البتّه تو خداى حقّ آشكارى (پوشيدگى و ابهامى در ثبوت و وجود تو نيست) . خدا از جانب ما مسلمانان به محمّد ـ خدا بر او وآلش درود پياپى بفرستد ـ بهترين پاداش را عنايت فرمايد و محمّد و آل محمّد را توأم باسلام (امان از هر گزند زنده و پاينده و جاويد) نگاه دارد.

دست حاجت به درگاه خدا

خدايا! اى اندوخته (و ذخيره) من ، هنگام اندوه (و گرفتارى) من! و اى يار من هنگام سختى من! ، و اى ولىّ نعمت من! ، (اى) معبود من و معبود پدرانم

41

(ومادرانم)! هيچ گاه مرا يك چشم بهمزدن به خودم وامگذار ؛ زيرا اگر تو مرا باندازه يك چشم به هم زدن به خودم واگذارى ، البتّه به شرّ نزديك مى شوم و از خير دور مى گردم ؛ سپس وحشت مرا در قبر به آرامش مبدّل ساز و براى روزى كه تو را ملاقات مى كنم ، در حالى كه نامه اعمالم گسترده است ، نزد خود عهدى قرار بده كه در امان تو باشم.

ستايش و درود

ستايش ، خاصّ خدايى است كه او باقى مى ماند و بس ، و عظمت و سلطه و دولت او جاويد مى ماند و بس . او كسى است كه به قدرت و بقا تشرّف دارد ، و بندگانش را به مرگ و فناء مقهور ساخته است ، و دادن نعمتهاى ظاهر و باطن بر عهده اوست و بس ؛ و درود پياپى برسيد رسولان و فخر جهانها وشفيع گناهكاران ، محمّد بن عبداللّه ، خاتم پيامبران و بر اهل بيت پاكانش كه شفيعان روز جزايند بالخصوص وصىّ محمّد وحبيب او و جانشينش بر امّتش اميرالمؤمنين و اشرف الوصيّين.

سفارش در پيش درآمد وصيّتنامه

امّا بعد ؛ بالنتيجه اين ، وصيّت نامه اى است كه گنهكار خطاكار لغزشكار كوتاهى كننده نارسا ، محمّد باقر ، پسر ملاّ محمّد تقى (نامه عملشان به دست راستشان داده شود و به حساب آسان محاسبه شوند) به سوى فرزندانش و خويشانش و قبيله هايش و رفيقانش و همشهريانش و دوستانش و ساير مردم با ايمان ، وصيّت كرده است . به آنان وصيّت مى كنم (سفارش مى كنم) بشهادت دادن به اينكه غير از آن غيبِ مطلق ، معبودِ به حقّى نيست . يكتاست او و شريكى ندارد ، و به اينكه محمّد سيد انبيا و نخبه اصفيا ، بنده خدا و رسول خدا و پيامبر خدا وحبيب خدا و فدايى خداست ، و به اينكه اميرالمؤمنين على ، پسر ابى طالب

42

و امامان يازده گانه از نسل على ، همانها كه آخر آنان قائم ايشان است ، معصوم اند ، مطهّرند ، و امامت و خلافتشان از خدا و از رسول خدا منصوص است ـ صلوات خدا بر پيامبر و بر امامان ، همگى ـ و اين امامان ، حجّتهاى خدايند بر مردم و بعد از سيدالمرسلين ، اشرف خلايق اند و به اينكه مرگ ، راست است ، و سؤال قبر ، راست است ، و بر انگيخته شدن مردگان ، راست است ، و آمدن به محشر ، راست است ، و رجعت كه فقط طايفه شيعه اماميّه به آن قائل اند ، راست است ، و به اينكه صراط و ميزان و حساب و بهشت و جهنّم ، راست است ، و به اينكه جميع آنچه را كه پيامبر ـ درود متّصل خدا بر او و آلش ـ آورده است ، همان گونه كه خود بيان فرموده و اوصياى آن حضرت واضح كرده اند ، راست است ، و به اينكه خدا همان غيب مطلق ، حقّ آشكار است (پوشيدگى و ابهامى در ثبوت و وجود او نيست). 
به خواست خدا بر آنچه گفته شد ، زنده مى مانم و بر آنچه گفته شد ، مى ميرم و بر آنچه گفته شد ، برانگيخته مى شوم .

سفارش

سپس مسلمانان و خودِ خطاكارم را سفارش مى كنم به تقواى خدا و متابعت فرمانهاى خدا ، و دورى از خشمگاه هاى خدا ، و توكّل بر خدا در جميع اُمور دنيا ودين ، و تمسّك به ريسمان محكم خدا ، يعنى پيروى آثار ائمه طاهرين ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ و كوشش تمام در نشر آثار امامان و ترويج اخبار آنان ؛ چه آنكه در اين زمان ، وسيله اى نمى دانم كه بتوان به درجات عاليه و سعادات باقيه دست يافت كه محكم تر از آن اخبار و آثار باشد ؛ و محقّقا آنچه از راههاى نجات به بركات ائمه هداة بر من آشكار شده ، در مصنّفات عربى و فارسى خودم ، به اندازه اى كه براى طالب حقّ و يقين كفايت كند ، بيان كرده ام ؛

43

بالخصوص در دو رساله عقايد و (كتاب) «حقّ اليقين» خودم ـ ولا حول و لا قوة إلاّ باللّه العلّي العظيم .

وصيّت علاّمه مجلسى به فرزندان خود

سپس البتّه من فرزندانم را سفارش مى كنم به موافقت با هم و ترحّم و عطوفت با يكديگر ، و اينكه كوچك ترشان احترام بزرگ ترشان را رعايت كند ، و بزرگ ترشان بر كوچك ترشان مهربانى كند و در هيچ چيزى از كارهاشان اختلاف نكنند كه بالنتيجه ، دشمنانشان بر آنها چيره مى شوند.

تعيين وصىّ و ناظر

و قرار دادم ولايت فرزندان خُردسالم (سالانم) را ، و پرداخت ديونم ، و عمل به وصايايم را به نور چشمم و پاره جگرم ، محمّد رضا ، به نظارت دو عالم عامل زيرك پرهيزكار دوستْ دلم و پسر برادرم ، مولانا محمّد نصير و سيد نيرومند علاّمه امير محمّد صالح ، با حضور هر دو ، و اگر هر دو حاضر نباشند ، هر كدام كه حاضر بودند . سپس بايد وصىّ و دو ناظر توافق كنند و بايد تراضى نمايند و اهتمام كنند ، محض خداى تعالى و براى رعايت بعض حقها كه بر آنان دارم ، اگر معترف اند كه براى من ، حقّى بر ذمّه آنان است .

موارد وصيّت

۱ ـ پس وصيّت اوّل من به آنان ، رعايت فرزندان صغير من و تعليمشان و تربيتشان است ، با لطف و نرمى ، و تنگ نگرفتن امر زندگانى است بر آنان.
۲ ـ سپس پرداختن قرضهاى من است كه نزد آنان مظنون است ، گرچه بر حسب موازين شرعى ثابت نشده باشد ، و بايد در ابراء ذمّه من از حقوق خداى تعالى و حقوق مردم (بر من) كوشش خود به كار برند. 
۳ ـ و دوست مى دارم كه اگر در شهر اصفهان مُردم ، مرا در جوار پدرم ـ خدا

44

روحش را پاكيزه كناد ـ دفن كنند ، اگر مكانى مناسب ميسّر شود ؛ گرچه به برداشتن صفّه اى باشد كه به خارج باز است تا حدّى كه احداث قبر و لحدى در آن ممكن شود ، به طريقى كه ضرر به آنچه زير آن است ، نرساند ، يا در ميان گنبد مقابل قبر پدرم ، در محلّى كه آقا جلال معرّف ، برادر دينى من ـ خدا او را توفيق بدهد ـ مى داند ؛ و اگر خريد مكانى نزديك به مدفن پدرم ـ روانش پاكيزه باد ـ ممكن شود ، مانند خانه حكيم كه سيد حسينعلى ، پسر خواهرم آن را گرفته است ـ زيرا امكان دارد از بالاى رهگذر عمومى يا زير آن ، راهى به يكديگر احداث كنند ـ در اين صورت بايد بخرند و وقف نمايند براى مدفن من و مدفن فرزندانم و خويشانم.

كتابهايى كه خود موصّى تصنيف كرده

۴ ـ سپس البتّه تصنيفات خودم را هر آنچه به خطّ خودم است ، خواه كلّ آن به خطّ من باشد يا بعض آن ؛ يعنى نسخه هاى اصل را بر كافّه مؤمنين وقف نمودم ، خواه آن مصنّفات عربى باشد يا فارسى ؛ و همچنين نسخه هايى كه از روى آن براى مردم نسخه برداشته ام و توليت آنها را به اصلح اولاد ذكورم تفويض كردم ؛ سپس به اصلح اولاد اولاد ذكورم ، و با تساوى در صلاح . پس توليت با اعلم است ، با تقدّم طبقه اعلى بر اسفل ؛ امّا صالحى كه آن نسخه ها را ضبط كند و به مستحقّ آنها برساند. 
و بافقد صالح بين اولاد ذكور و اولادِ اولادِ آنان ـ و العياذ باللّه ـ پس توليت مفوّض است ، به اصلح اولاد برادرانم ؛ سپس به اصلح اولاد دخترانم ؛ سپس به اصلح اولاد خواهرانم ؛ و با نبودن آنان ـ و العياذ باللّه ـ پس امر توليت ، مفوّض است به عالم مُحدّث موافق بامسلك من از شاگردانم ؛ خواه با واسطه شاگردم باشد ، خواه بى واسطه ؛ و با تعدّد و اشتباه در اصلح ، يا نزاع در جميع مراتب مزبوره ، پس توليت مفوّض است به كسى كه قرعه شرعيّه او را معيّن مى سازد . . .

45

و با زنده بودن فرزند عزيز صالح ، ملاّ محمّد رضا ۱ براى متولّى سزاوار است كه كتابها را از دست او نگيرد ؛ زيرا البتّه او به مواقع كتابها شناساتر است (= موقع شناستراست).

خواهش از فرزندان خود

۵ ـ و از فرزندانم خواهش مى كنم كه مصاحَبَت اشخاصى را كه از قديم با من بوده اند ، ترك نكنند ، و كسى را كه عهد و وفا و دلسوزى ندارد در كارهاى خود دخالت ندهند.

تعيين برنامه كتابهاى خريدارى شده از نماء حمّام شاه سليمان صفوى

۶ ـ و همين گونه توليت كتابهايى را كه از درآمد حمّام وقف نموده ام ؛ همان حمّامى كه پادشاه نيكوكار آمرزيده ، شاه سليمان ـ خدا وى را در بالاترين غرفه هاى بهشت جاى دهد ـ وقف فرموده به گروه مذكور به ترتيب مزبور ، تفويض كردم.

برنامه بقيّه كتابها

۷ ـ وهمين گونه ، توليت جميع كتابهايى كه در ابتدا از من بوده ، يا بعد از رحلت پدرم ـ خدا قبرش را نورانى كند ـ از من بوده ، مثل كتابهاى حديث از حافظ كاظم و از سيد محمّد على ـ رحمت خدا بر آن دو ـ و كتابهاى حديث از سيد نيكوكار شاه ابوتراب ـ خدا او را با ائمه طاهرين محشور فرمايد ـ و كتابهاى سيد بزرگوار سيد حسن ، از آل براق ـ خدا روحش را شاد فرمايد ـ و كتابهاى

​------------------------------------------------------

1.در تاريخ حزين در ذكر افاضل و اعيان خود كه پيش از حادثه اصفهان (فتنه افاغنه) و در آن سانحه درگذشته اند ، در صفحه ۶۵ مى نويسد : ديگر . مولانا محمّد رضا ، خلف مرحوم مولانا محمّد باقر مجلسى است ، به حليه علم و خصال حميده آراسته ، به تدريس مشغول و به علوّ همّت ، موصوف بود . در سانحه مذكوره با دو برادر عالى مقدار و جمعى از اولاد و اقربا كه همه از معاشران و دوستان صميم من بودند ، رحلت نمودند . (مؤلف) .

46

ميرزا غياث و غيرها و كتابهاى پدرم علاّمه ـ خدا مقامش را بلند كناد ـ يعنى كتاب «تهذيب» طىّ دو مجلّد كه محقّقا چند بار با نسخه شيخ بهايى مقابله گرديده و مجلّد اوّل از كتاب «كافى» و كتاب «فقيه» و كتاب «رجال» سيد مصطفى ـ خدا او را رحمت كناد ـ كه پدرم به خطّ شريف خود ، بر آن حاشيه هاى نوشته و هر آنچه از مصنّفات پدرم ـ خدا روانش را پاكيزه كناد ـ به خطّ خود اوست ، از عربى و فارسى ؛ كلّ آنها بر كافّه مؤمنين وقف است و همين گونه ، «صحيفه كامله» كه به خطّ پدرم است و مجموعه مشتمل بر اشعار و غيرها كه به خطّ پدرم است و در جميع آنچه ذكر شد ، توليت به ترتيب مذكور است ۱ و همين گونه ، هر قرآنى يا كتاب صحيفه اى يا ديگر كتابها كه من بر آنها سمت نظارت داشتم يا در آنها سمت توليت داشتم ؛ مگر موقوفه اى كه بر خلاف ترتيب مذكور ، شرطى داشته باشد كه در اين صورت ، بايد به مقتضاى شرط رفتار شود .

املاك موقوفه

۱ ـ ملك كربكندى ۲ بر مصارف برّيّه وقف است ؛ پس بايد درآمد آن جمع آورى شود و در شبهاى جمعه و روزهاى جمعه و بقيّه اوقات شريفه ديگر ، صرف فقرا و مساكين از سادات و غيرهم بشود . 
۲ و ۳ ـ و همين گونه در آمد زمينى كه در حوالى اِشكاوند ۳ است كه از اوقاف جدّه فرزندم محمّدرضاست و درآمد كاروانسراى واقع در تلّ عاشقان ، ۴

​------------------------------------------------------

1.جابرى انصارى در كتاب تاريخ اصفهان و رى در وقايع سال ۱۳۴۸ قمرى مى نويسد : حاج مشير الملك فاطمى . . . كتب خانواده امامت را كه اوّل كتابخانه ايران بود و خزانه عهد مرحوم مجلسى و خاندان امام جمعه ، از اولاد حاج ميرزا هاشم خريد . (مؤلف) .

2.كُربكَنَد ، از قراء دهستان برخوار اصفهان است . (مؤلف) .

3.اِشكاوَنْد : از قرّاء دهستان كراج اصفهان است . (مؤلف) .

4.كاروانسراى تلّ عاشقان ، نزديك بيمارستان سنبلستان اصفهان است . (مؤلف) .

 

47

مصارفش در وقفيّه (وقفنامه) معلوم است.

وصيّت نامه ديگر در جوف

وساير وصايا را در ورقه ديگرى نوشتم و آن را در جوف همين ورقه وصيّتنامه گذارد ۱ وجميع آنها به خطّ خود من است و مهر من بر آنهاست ؛ پس هر كس بعد از اينكه وصيّتنامه مرا شنيد ، آن را تبديل كند ؛ پس جز اين نيست كه گناه تبديل بر عهده كسانى است كه آن را تبديل مى كنند. 
تاريخ وصيّتنامه 
و اين وصيّتنامه در بيستم از شعبان المعظم سال يكهزار و يكصد وهشت نگاشته شد.

۵ ـ زنان و فرزندان علاّمه مجلسى

علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى از دو زن آزاد و يك زن كنيز ، نُه فرزند داشته ، به شرح ذيل : 
از خواهر ميرزا علاءالدين محمّد گلستانه (كه ميرزا دو شرح بر كتاب نهج البلاغه نوشته و اسماء الحُسنى را نيز شرح كرده است) يك پسر آورده و دو دختر . اسم اين پسر ، ميرزا محمّد صادق است كه علاّمه ، كتاب «مرآة العقول» را كه شرح كتاب «كافى» است و شرح كتاب «تهذيب» را به خواهش اين پسر نوشته است . اين پسر در زمان حيات علاّمه مجلسى وفات كرده است. 
امّا يكى از اين دو دختر به همسرى عالمْ آقا مير محمّد صالح خاتون آبادى درآمد . و يكى از اين دو دختر ، به همسرى ميرزا محمّد كاظم بن ملاّ عزيز اللّه بن

​------------------------------------------------------

1.م ناشر وصيّتنامه ، فرزند استاد سيد محمّد مشكوة است كه به دستور استاد با ترجمه ، ضميمه سالنامه ۱۳۲۳ شمسى سالنامه پارس منتشر شده است وصيّتنامه جوف ، منتشر نشده . اكنون ، اين راقم در ترجمه تجديد نظر نموده ام و توضيحاتى بر آن مى افزايم . (مؤلف) .

48

ملاّ محمّد تقى (مجلسى اوّل) درآمده . 
از خواهر ابو طالب خان نهاوندى ، يك پسر آورده و يك دختر . اسم اين پسر ميرزا محمّد رضا آقاسى است ؛ و امّا دختر به همسرى ملاّ حيدر على درآمده . 
امّا از كنيز [خود] دو پسر آورده و دو دختر . اسم پسران ميرزا جعفر و ميرزا عبداللّه است.

۶ ـ مقبره علاّمه مجلسى و مدفونين در آن

مقبره علاّمه مجلسى در بقعه مجاور مسجد جامع عتيق است و مدفونين در آن عبارت اند از: 
۱ ـ شيخ شمس الدين محمّد كه بر لوح قبرش كه از مرمر و بر ديوار ايستاده و منصوب است چنين منقور است: 
قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «المؤمن حيٌّ في الدارين» صدق رسول اللّه وفات المرحوم المغفور المبرور السعيد خادم الفقراء مولانا شيخ شمس الدين محمّد معرّف اصفهاني ـ طاب ثراه ـ وجعل الجنّة مثواه في سادس شهر شعبان المعظّم سنه ستّ ثلاثين و تسعمائة الهجرية المصطفويّة صلى الله عليه و آله : 

۰ سعديا مرد نكونام نميرد هرگز
مرده آن است كه نامش به نكويى نبرند
۰ 
و بر حاشيه لوح منقور است : 
اللّهمّ صلّ على سيّدنا ونبيّنا محمّدالمصطفى ومولانا ومقتداناوهاديناعليّالمرتضى وسيّدة نساءالعالمين فاطمه الزهراء و أمّ المؤمنين خديجة الكبرى والامام الرضيّ الحسن والامام الحسين الشهيد بكربلا 
۱ والامام زين العابدين عليّ والامام محمّد الباقر والامام جعفر الصادق والامام موسى الكاظم والامام عليّ بن موسى الرضا والامام محمّد التقي والإمام علي النّقي والامام الحسن العسكريّ والامام محمّد المهديّ صاحب الزمان 

​------------------------------------------------------

1.راقم گويد : كربلاء با الف ممدوده به جاى كربلا با الف مقصوره صحيح است .

49

۲ـ ملاّ محمّد تقى مجلسى . ۱ در بقعه او مكتوب است: 
هو الحيّ الذي لا يموت 

۰ چون محمّد تقى زفيض ازل 
شد به دانش سرآمد عالم
۰ 
۰ بر سپهر كمال همچو مسيح 
كرد احياى علم و دين از دم
۰ 
۰ روضة المتّقين پر فيضش 
كرده گلزار علم را خرّم
۰ 
۰ عالِم سنّت و كتاب كه بود
متشابه ز رأى او محكم
۰ 
۰ فيض عامش رسد بخلق خدا
همچو خورشيد در همه عالم
۰ 
۰ همچو شاخى كه خَم شود از بار
گشت از بار علم ، قدّش خم
۰ 
۰ از جهان خاطرش چو گشت ملول 
كرد پرواز تا به باغ ارِم
۰ 
۰ معنى معرفت نماند به لفظ 
روح علم از جسد نمود چو دَم
۰ 
۰ چون نشست آن محيط فضل از جوش 
كربلاى دگر شد از ماتم
۰ 
۰ خامه معجز آفرين شعيب 
شد پى سال فوت او چو علم
۰ 
۰ گشت هر يك ستوده تاريخى 
اين دو مصرع كه آمد از پى هم
۰ 
۰ «مسجد و منبر از صفا افتاد
صاحِب علم رفت از عالَم» 
۲ ۰ 
۳ ـ علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى ، ۳ فرزند ، رديف دوم در مزار او مكتوب است: 
حيف از مقتدا و سرور دين 
شيخ اسلام و مفخر ايمان 
جان پاكش ز عالم فانى 
چون به دار القرار گشت روان 
روح او را به آسمان بردند
كرد بر منبر سپهر ، مكان

​------------------------------------------------------

1.شرح احوال ملاّ محمّد تقى در كتاب «الفيض القدسى» مذكور است .

2.مصرع اول و دوم ، هر دو ماده تاريخ وفات ملاّ محمدتقى مجلسى است كه برابر با ۱۰۷۰ مى شود .

3.در بقعه مجلسى ها بر خميدگى سقف ، تصوير علاّمه مجلسى است و نوشته : در سنه ۱۳۴۰ حاج محمّد ابراهيم تاجر ، ولد مرحوم حاج ملاّ على اكبر انصارى عراقى كه براى تجارت اصفهان آمده ، اين عكس را قلمى تقديم كرده . راقم اين سطور شنيده ام كه تصوير اصلى را برده اند و موجود ، كپيه آن است . واللّه العالم (مؤلف) .

50

۰ خطبه خواند از براى خيل ملك 
شد امام جماعت ايشان
۰ 
۰ خاك او شد عبير و عنبر خلد
كفن از تار گيسوى حوران
۰ 
۰ در فردوس شد به رويش باز
شاد گشت از قدوم او رضوان
۰ 
۰ سدره «طوبى لهم» برايش خواند
جنّت آورد «ادخلوا» به زبان
۰ 
۰ بر سرش ريختند بهر نثار
حور و غِلمان جواهر الوان
۰ 
۰ گوييا هاتفى زعالم غيب 
داده بودش بشارت از يزدان
۰ 
۰ زان سبب ختم گشت تفسيرش
آيه «كلّ من عليها فان»
۰ 
۰ چون شب قدر آن عظيم القدر 
شد نهان عشر آخر رمضان
۰ 
۰ ازهرى گفت سال تاريخش 
«باقر علم شد روان به جنان» 
۱ ۰ 
۴ ـ آخوند ملاّ محمّد صالح مازندرانى ، پسر احمد بن شمس الدين مازندرانى از اجلّه علما و فقها و ادبا و صاحب مؤلّفات مهمّه از جمله شرح بر اصول و شرح بر روضه «كافى» است . وى ، داماد ملاّ محمّد تقى مجلسى است ـ كه در رديف ۲ ذكر شد ـ يعنى آمنه بيگم كه خود مجتهده كامله بوده و دختر علاّمه مجلسى است ، همسر ملاّ صالح بوده . بر لوح قبر آخوند ، منقور است : 
۰ آه و افسوس و فغان و فرياد 
افضل و اعلم و امجد شده فوت
۰ 
۰ يعنى آخوند محمّد صالح 
كز همه بود سرآمد شده فوت
۰ 
۰ او مَلِك بود و عجب نيست اگر 
گويمش روح مجرّد شده فوت
۰ 
۰ جست تاريخ وفاتش زاهد 
كه كى آن ذات مؤيّد شده فوت
۰ 
۰ هاتفى گفت به تاريخ كه «آه! 
صالح دين محمّد شده فوت» 
۲ ۰ 
فرزندان اين زوج و زوجه ، آقا محمّد هادى ، مترجم قرآن 
۳ و ملاّ نورالدين

​------------------------------------------------------

1.به حساب ابجد برابر با ۱۱۱۰ مى شود .

2.عبارت : «آه ، صالح دين محمّد شده فوت» ماده تاريخ است كه برابر با ۱۰۸۶ مى شود .

3.ترجمه قرآن كه در هند با نام موائد الرحمان به چاپ رسيده ، از آقا هادى مازندرانى ، يكى از عالمان سده سيزدهم است و غير از آقاهادى فرزند ملاّ صالح مازندرانى است .

51

محمّد و ملاّ محمّد سعيد اشرف و ملاّ حسنعلى و ملاّ عبدالباقى و ملاّ محمّد حسين و دو دختر ۱ و يكى از دختران همسر ملاّ محمّد اكمل اصفهانى شد و ملاّ محمّد باقر ، مشهور به بهبهانى ، فرزند اين زن و شوهر است . 
۵ ـ آقا محمّد هادى . مترجم مذكور ، داراى متجاوز از هيجده ترجمه و تأليف مهمّ [است] . حزين در تاريخ خود ، صفحه ۱۳ مى نويسد : 
. . . بسيارى از كتاب «تهذيب الأحكام» شيخ طوسى را در مدرس مجتهد الزمان آقا هادى ، خلف مولانا محمّد صالح مازندرانى عليه الرحمه استفاده نمودم . . . 
۲ 
و در صفحه
۸۶ مى نويسد : 
و از مقتولين (اشرف و افاغنه) بود ، مولاناى فاضل عارف آقا مهدى خلف مجتهد مبرور آقا هادى مازندرانى عليه الرحمه كه از نيكان و اصدقاى من بود . 
بالجمله بر لوحه قبر آقا هادى مكتوب است : 
اللّه الباقى 

۰ مقتداى جهان و هادى دين 
چون از اين كهنه دير ويران رفت
۰ 
۰ روح پاكش نمود عزم وطن 
بى سخن تا به عرش رحمان رفت
۰ 
۰ طائر قدس زين سراچه تنگ 
جانب اين بلند ايوان رفت
۰ 
۰ وطن اصلى ش به ياد آمد 
داد جان را و سوى جانان رفت
۰ 
۰ قطره را بحر در كنار گرفت 
گوهر فضل سوى عُمان 
۳ رفت ۰ 
۰ بينوا كرد بزم دانش را 
بلبلى بود كز گلستان رفت
۰ 
۰ چمن اجتهاد كرد خزان 
تا ز دهر آن بهار عرفان رفت
۰ 
۰ محك امتياز كم گرديد 
قدردان دلِ فقيران رفت
۰ 
۰ بهر تاريخ چون به عالم فكر 
دل زار نجات نالان رفت
۰

​------------------------------------------------------

1.تذكرة القبور ، ص ۲۷ و ۳۸۵ .

2.تاريخ و سفرنامه حزين ، در مقدمه ديوان وى با تصحيح بيژن ترقّى به چاپ رسيده است .

3.عُمان : بر وزن غلام است و ميم آن مشدد نيست .

52

۰ از پى سال رحلتش گفت : «آه 
هادى و رهنماى ايمان رفت» 
۱ ۰ 
بقيّه مدفونين در بقعه به ترتيب تهجّى به شرح ذيل است : 

۶ تا ۱۰ آمنه بيگم مزبوره ، بنا بر قولى ؛ بلكه خواهرانش همسر ملاّ محمدعلى استرآبادى ، همسر ملاّ ميرزا شروانى؛ ۲ يعنى ملاّ ميرزا محمّد شروانى ، همسر ميرزا كمال الدين محمّد فسايى ؛ هر چهار تن دختران ملاّ محمدتقى مجلسى اند ؛ بلكه آخوند كمالا ، يعنى ميرزا كمال الدين مزبور نيز در اين بقعه است . ۳ 
۱۱ ـ ميرزا محمّد باقر بن ميرزا عبداللّه بن ملاّ محمّد باقر كه معروف به مجلسى ثالث بوده است. ۴ 
۱۲ و ۱۳ ـ ملاّ محمّد تقى بن ملاّ عبداللّه بن ملاّ محمّدتقى (رديف ۲) ؛ بلكه برادرش ملاّ محمّد نصير نيز در اين بقعه دفن است . 
۱۴ تا ۱۶ ـ ميرزا محمّد تقى الماسى بن ميرزا محمّد كاظم بن ميرزا ملاّ عزيزاللّه بن ملاّ محمّد تقى (رديف ۲) . 
تولّد رديف چهاردهم سال
۱۰۸۹ [و] وفاتش شعبان ۱۱۵۹ . ميرزا محمّد على ، برادر رديف چهاردهم و ملاّ عزيزاللّه ، پسر رديف چهاردهم ، متوفّا در سال ۱۱۶۳ نيز در اين بقعه مدفون اند. ۵ 
۱۷ ـ ميرزا جعفر بن حاج مير سيد محمّد مرحوم هر دو امام جمعه ۶ . مدفن

​------------------------------------------------------

1.۱۱۲۰ هجرى قمرى .

2.شيروانى غلط است (روضات الجنّات) .

3.تذكرة القبور ، ص ۷ و ۲۷ .

4.همان ، ص ۱۸۲ .

5.همان ، ص ۲۱۸ ـ ۲۱۹ .

6.در تذكرة القبور ، چاپ دوم ، به اشتباه ميرزا جعفر را امام جمعه نوشته و فقط پدرش امام جمعه بوده نه او . (مؤلف) .

53

ميرزا جعفر در قبر ملاّ محمّد على استرآبادى ۱ است. ۲ 
۱۸ ـ ملاّ محمّد مهدى بن حاج محمّد ظهير متوفّا در نهم جمادى الثانى سال ۱۱۸۰ . ۳ 
۱۹ ـ ميرزا حسنعلى بن ميرزا محمّد باقر ، رديف ۱۱. ۴ 
۲۰ ـ ميرزا حيدرعلى شروانى ، فرزند رديف ۸ يعنى ملاّ ميرزا محمّد شروانى و دختر مجلسى اوّل. ۵ 
۲۱ ـ ميرزا رضا حسينى ، از علما و سادات . ۶ 
۲۲ ـ ملاّ زين العابدين بن ملاّ عبداللّه بن ملاّ محمّد تقى ، رديف ۲ . ۷ 
۲۳ ـ ميرزا محمّد صادق بن علاّمه مجلسى ، رديف ۳. ۸ 
۲۴ ـ ميرزا محمّد صادق امام جمعه ، آخرين امام جمعه. ۹ پسر ميرزا محمّد على ، رديف ۳۱ . 
۲۵ ـ مير عبدالباقى اصفهانى متوفّا در سال ۱۲۲۵ و او غير از مير عبدالباقى امام جمعه است . ۱۰ 
۲۶ ـ حاج مير سيد محمّد امام جمعه بن مير عبدالباقى متوفّا به سال ۱۲۲۴. ۱۱

​------------------------------------------------------

1.در رديف سى ام خواهد آمد .

2.همان ، ص ۲۳۲ .

3.همان ، ص ۲۳۴ .

4.همان ، ص ۲۷۶ .

5.همان ، ص ۳۰۹ .

6.همان ، ص ۳۲۶ .

7.همان ، ص ۳۴۸ .

8.همان ، ص ۳۷۹ .

9.همان ، ص ۳۸۲ .

10.همان ، ص ۴۰۴ .

11.تذكرة القبور ، ص ۴۰۵ .

54

راقم گويد : سال ۱۲۴۴ صحيح است و ۱۲۲۴ غلط است. ۱ 
۲۷ ـ ملاّ عبداللّه بروجردى بن حاج محمّد رحيم ، متوفّاى در ربيع الاول سال ۱۱۹۱. ۲ 
۲۸ ـ سيد علاءالدين محمّد گلستانه متوفّاى در ۲۷ شوّال سال ۱۱۰۰ . قبرش در اين بقعه يا در مقبره مقابل مسجد مصرى اصفهان است . به قولى در مقابل مقبره صاحب بن عبّاد است . وى خواهرش و يا دختر خواهرش همسر علاّمه مجلسى رديف ۳ مى باشد . ۳ 
۲۹ ـ مير على نقى ، متوفّاى در سال ۱۲۰۵. ۴ 
۳۰ ـ ملاّ محمّد على استرآبادى ، داماد مجلسى رديف ۲. ۵ 
۳۱ ـ ميرزا محمّد على امام جمعه بن ميرزا جعفر ، متوفّاى در نوزدهم ربيع الاول ۱۳۰۰. ۶ 
۳۲ ـ ملاّ محمّد كاظم بن ملاّ محمّد على متوفّاى در سال ۱۲۷۰. ۷ 
۳۳ ـ مخلص كاشانى . ميرزا محمّد از شعراى متوفّاى در مراحل ۶۰ سالگى.۸ 
همگى از علماى به تفاوت درجات و نوعا داراى مؤلفات و مصنفات و رديف يك از عرفا بوده و رديف
۲ از علما و عرفاست و شرح حال و اسامى كتب

​------------------------------------------------------

1.ر . ك : تذكرة القبور ، چاپ اوّل .

2.تذكرة القبور ، ص ۴۲۳ .

3.همان ، ص ۴۲۹ .

4.همان ، ص ۴۴۲ .

5.همان ، ص ۳۶۹ .

6.همان ، ص ۴۴۷ .

7.همان ، ص ۴۶۶ .

8.همان ، ص ۴۹۶ .

55

آنان در كتب مبسوطه ديده شود . 
۷ ـ مكتوب تعدادى از عالمان و مجتهدان درباره علاّمه مجلسى 
[مرحوم بلاغى در نظر داشته كه كتاب مفصّلى در شرح احوال علاّمه مجلسى و خاندان وى بنويسد و به همين منظور ، نامه هايى به دانشمندان معاصر خود نگاشته و درخواست اطّلاعاتى در اين زمينه نموده كه پاسخ چند تن را در كتابش با دستخطّ آنان درج نموده است . در اينجا به جهت اهميّت آن نامه ها، همه را بى كم و كاستى درج مى كنيم] .

الف) مكتوب آية اللّه العظمى سيدمحمّد حجت تبريزى قدس سره

بسم اللّه الرحمن الرحيم 
با تقديم سلام و ثناى وافر ، نامه گرامى را كه ضمنا مژده تصميم جنابعالى را به تأليف متعلق به تاريخ حيات مجلسيين(ره) مى داد ، واصل گرديده ، بسى اسباب مسرّت شد . مسئول و مأمول از درگاه حقّ متعال اينكه تأييد خود را مبذول داشته و به انجام اين منظور عالى موفّق بدارد ـ بمنّه و جوده . 
تقاضا نموده بوديد اطّلاعاتى كه مربوط به خانواده مجلسيّين و تاريخ زندگانى اين دو شخصيّت بزرگ و آثار علمى ايشان دارم ، به منظور شركت در انجام آن مقصد شريف ، ارسال و ايفاد نمايم . مقدار معتنابهى از خصوصيات مزبوره فوق و خاصّه مطالب مربوطه به تأليفات اين دو مرد بزرگ و على الاخص جامع اعظم «بحار الأنوار» و جمله اى از كتب مجلسى اوّل(ره) از اطّلاعات نادره علمى و نكات دقيقه فنى كه در پيش اهلش قيمت بسزايى دارد ، تاكنون با ممارست و در اثناى مطالعات جمع آورى نموده ايم ، لكن چنانچه خود جنابعالى مى دانيد ، كمىِ وقت و بسيارىِ مشاغل ، مانع از آن هستند كه با فرصت و فراغت به جمع آورى اين نكات متفرقه مقيده پرداخته و اندازه معتنابهى تهيه و ارسال نمائيم .

57

همين قدر به حسب سماحت وقت در اطراف نسخه اصل كتاب «بحار» اين چند جمله به عنوان اشاره و نمونه خاطرنشان مى شود : 
كتاب «بحار الأنوار» تنها جامعى است كه سلسله تأليفات طايفه [شيعه] و مسفورات محدّثين ثانى او را در ميان خود نداشته و اخبار انبوهى از منابع عصمت ـ سلام اللّه عليهم ـ كه در وى وديعه گذارده شده ، در هيچ جامعى از جوامع به مقام تجمّع نيامده . البته تنهايى و بى نظيرى اوّلين شاهد ارجمندى مقام و اهميّت موقع مى باشد و او را [چنانچه مى توان گفت] تالى اعجاز قرار داده ؛ علاوه بر جودت نظم و حسن ترتيب و جمع و اشتمال بر آيات كريمه مربوطه به اخبار ؛ باز بعلاوه بيانات و توضيحات و تذييلات اخبار منقوله كه پر از جهات ادبيّه و نكات تاريخيّه و مباحث نظريه بوده و مثل درياهاى متلاطم با تراكم امواج حيرت آور خود ، پيش چشم مُراجع و متتبّع جلوه گر شده ، خودنمايى مى نمايد . 
چنانچه از قرائن پيداست ، منظور اصلى از تأليف كتاب «بحار الأنوار» جمع متفرّقات اخبار و حفظ اصول از تفرّق و انقراض بوده ، چنانچه عدّه زيادى از اصول اماميّه به واسطه عوامل تفرقه و مجهوليت با مرور دهور از بين رفته و متتبّع در معاجم و تراجم رجال و محدّثين به كميّت زيادى از اسامى اصول و تأليفات برمى خورد كه اكنون در دست ما از آنها نشانى بجز نام و عينى بجز اثر به يادگارى نمانده و به همين جهت است كه در اين كتاب ، اخبارى پيدا مى شود كه ظاهرالضعيف هستند يا از كتب و جزواتى نقل شده اند كه شأن مثل مجلسى(ره) اجلّ از اين است كه از آنها نقل بنمايد ، فضلاً از اينكه اعتماد هم بفرماييد ؛ خاصّه در قسمت فضائل و مناقب ائمه(ع) ؛ ولى عذر مؤلف ، واضح و منظورش تنها جمع و حفظ بوده ، علاوه بر كثرت مشاغل ايشان ، چنانچه بعضى قرائن وى خواهد آمد و همچنين كثرت تأليف ايشان ، چنانچه مشهود است و همچنين در دسترس نبودن نسخ بعضى كتب و تراجم مؤلفين آنها بسا موجب مجهوليت مؤلفش شده ؛ مثل كتاب «ثاقب المناقب» كه مؤلف [مجلسى ـ ره ـ ] از صاحبش به لفظ «بعض قدمائنا» تعبير مى كند ، و عجيب تر از آن كتاب «الامامة والتبصرة» كه نسبت مى دهد به على بن بابويه با اينكه سند كتاب مساعد نيست ؛ بلكه اين كتاب ، همان كتاب «جامع الأحاديث» على بن احمد بن جعفر قمى ، مؤلف كتاب «العروس» است و از همين

58

باب است اينكه نسبت مى دهد كتاب «ازاحة العلة في معرفة القبلة» را به فضل بن شاذان (كتاب العشرة ، چاپ كمپانى ، ص۱۵۲) با اينكه در جاى ديگر ، به خلاف همين كلمه به شاذان بن جبرئيل قمى نسبت مى دهد (كتاب العشرة چاپ كمپانى ص۱۵۳) و مثل همين اشتباه و تناقض به صاحب «وسائل» هم رخ داده و همين كتاب را در «وسائل» به فضل بن شاذان و در فهرست «وسائل» به شاذان بن جبرئيل نسبت داده و همچنين محدّث نورى در «مستدرك» طعن بر صاحب «وسائل» زده و غفلت از «فهرست» كرده است . 
پيش ما سه جزء از اجزاء «بحار» از نسخه مؤلف موجود است كه همان سه جزء كتاب الايمان والكفر ومكارم الاخلاق مى باشند . 
آنچه تدبّر در آنها بدست مى دهد و در غير آنها از نسخ اصلى «بحار» كه مشاهده نموده ايم، اين است كه حال اين كتاب در چگونگى تأليف و وضع و كتابت ، غير از وضعيت حال ساير تأليفات مى باشد . كسى كه در يكى از اين مجلّدات تأمّلى بكند ، خواهد ديد كه جزوات چندى است كه هم از حيث كاتب ، مختلف و هم از حيث خط و قلم ، مختلف مى باشند و بسا حجم و اندازه صفحات و گاهى مقدار و عدد اوراق جزوات هم مختلف و بعضى بزرگ و بعضى كوچك هستند و بسا در ميان يك جزء ، چند صفحه سفيد ، يا در صدر يا ذيل يك صفحه ، مقدارى سفيد ديده مى شود و با اين اختلاف فاحش از حيث خطّ و قلم ، غالبا خطّ مؤلف نيستند ؛ فقط غالب عناوين ابواب و آيات كه در صدر ابواب واردند و بيانات كه در ذيل اخبار ثبت شده اند ، به خطّ خود مؤلف اند. با اين همه ، بياناتى كه در جلد مكارم الاخلاق ذكر شده با خطّ غير است و نوعا از كتاب «مرآة العقول» [شرح كافى تأليف مؤلف] نقل شده . حتّى اينكه بعضى از الفاظ «مرآة العقول» كه بعد از نقل لازم و التغيير بود ، به همان حال باقى است (مثل اينكه لفظ مصنّف كه در «مرآة العقول» مراد صاحب «كافى» است به همان حال باقى مانده) و گاهى بيانات مختصره دو كلمه ، سه كلمه با خطّ غير مؤلف پيدا مى شود و گاهى بعضى از اغلاط هم به حال خود بى مقابله باقى مانده و از همين قبيل ، گاهى بعضى از روايات در غير باب خود ذكر شده و به همان حال باقى مانده مثل اينكه در جلد يازدهم ، طبع كمپانى ، صفحه
۹۷ ، باب هشتم ، احوال اصحاب ابى جعفر الباقر عليه السلام در حاشيه دارد : «كا محمّد بن يحيى و محمّد بن احمد الرواية» . روايتى است متعلّق به حال ابى جعفر محمّد جواد عليه السلام و

59

عجب تر اينكه عينا همان روايت را در همين كتاب در احوال حضرت ابى جعفر محمّد جواد وارد كرده (ج ۱۱ ، چاپ كمپانى ، ص ۱۲۹ ، باب فضائله و مكارم اخلاقه ، روايت ثانية : كا عن محمّد بن يحيى الخ) و نظير اين در جاهاى متفرّق «بحار» زياد است . 
و در بعضى جاهاى ابواب صدر روايات و اسناد ، چند كلمه از سند به خطّ مؤلف و مابقى سند و متن به خط غير مى باشد . 
و از اختلاف خطوط و كتاب كه گاهى به خطّ نسخ و گاهى ثلث و گاهى تحرير و گاهى خوب و گاهى بد مى باشد و همچنين از تفويض مؤلف امر نقل روايات را به صاحبان خطوط ، پّر روشن است كه آنها عده اى از تلامذه و اطرافيان مؤلف بوده اند كه امر نظم را به آنها واگذار نموده و استعانت مى جسته و از طبقه كتّاب و نويسندگان نبوده اند. 
و در مجموع اين خصوصيات و ضمّ اين قرائن به همديگر ، نتيجه مى توان گرفت كه مؤلف كتاب را جزوه جزوه كرده و ميان تلامذه و اطرافيان خود بخش كرده و به موجب دستور كه به آنها مى داده ، اخبار را از مظانّش نقل مى كرده اند و به ترتيبى كه اشاره مى نموده و عناوين بابها را مى نوشته به همان ترتيب وضع اخبار در ابواب مى نموده اند و مواردى كه محتاج به بيان بود ، در ذيل اخبار سفيدى مى گذاشتند و مؤلف به سبب اقتضا بيانى با خطّ خود در موارد مى نوشته و در همه اين احوال ، گاه در يك مجلس و گاه متفرّق بوده اند . 
و همچنين استفاده مى شود كه تمام كتاب در زمان مؤلفش از مسودّه به مبيضّه منتقل نشده ؛ بلكه بعضى مجلّدات آخرى به همان نحو در مسودّه باقى مانده است ، و براى اين مطلب ، علاوه بر شواهدى كه گذشت كه دلالت داشتند به عدم فراغت و كثرت اشتغالات تأليفى و مشاغل شرعى مؤلف كه غالبا ممكن نكرده كه به چيزى مى نوشته ، مرتبه ديگر مرور نموده و اصلاح نمايد . اين موضوع را شاهد مى توان گرفت كه در طبعه كمپانى ـ كه اوّل چاپ است ـ در بسيار موارد در ذيل بعضى ابواب بياض ، اصل همان نحو باقى مانده و از اين عجب تر جزء اوّل چاپ تبريز است . 
والحمد للّه ، قم ، حجة الكوه كمرى

68

۸ ـ حافظ ابو نُعَيْم اصفهانى جدّ علاّمه مجلسى

حافظ ابونعيم احمد بن عبداللّه بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران اصبهانى ، از اعلام محدّثان و روات و اكابر حافظان مورد اعتماد است . از فضلا حديث مى كند و از او حديث كرده اند و بهره مند شده اند. اين مرد بزرگوار «محدثى مشهور است و كتابى مأثور دارد ، مسمّى به «حلية الأوليا» كه نام شريف آن تصنيف در السنه علما داير است و مضامين اعجاز آيينش در صحف مناقب ائمّه دين ساير ؛ از مصنّفين اوّلين و آخرين ، هركه از احوال همايون اهل بيت اطهار ـ سلام اللّه عليهم اجمعين ـ مجموعى پرداخته و يا كتابى ساخته ، غالبا ممكن نيست كه از ابونعيم و حليه وى روايتى نياورده يا فضيلتى نقل ننموده باشد ؛ چه به وجه اسناد و يا بر سبيل ارسال» (نامه دانشوران ، ج۲ ، ص۷۰۷) . 
نژاد ابونعيم تا مهران بترتيب مزبور از كتاب «اخبار اصبهان» حافظ ابونعيم نقل شده و حافظ ابونعيم هم در آن كتاب ، گفته : نخستين كس از اجداد من كه به شرف اسلام فائز شده مهران است و مهران ، غلام عبداللّه بن معاوية بن عبداللّه بن جعفر طيّار بوده است . 
ابونعيم به ضمّ نون و فتح عين بى نقطه به صيغه تصغير است و مخالفى در استعمال ، به اينگونه ندارد و اسامى ديگران به صيغه مكبّر و فتح نون و عين به صداى يايى است ، مانند حافظ ابو نعيم فضل بن دُكَين 
۱ كه از مشاهير قدماى علماى شيعه است و عامّه از او بسيار روايت مى كنند و محلّ وثوق است ، نزد شيعه و سنّت . گرچه نام او را در كتب رجال ذكر نكرده اند ، ولى شهيد ثانى و

​------------------------------------------------------

1.دكين بر وزن زبير است .

69

نواده او شيخ محمّد ، در تعليقات رجاليّات خودشان ثبت كرده اند و ابونعيم نصر بن عصام بن مغيره فهرى ، معروف به قرقاره و پدر شيخ ابو العباس ابن عقده نيز ابونعيم است و نيز ربعى بن عبداللّه بصرى ، ثقه بزگوار از اصحاب مولانا الصادق عليه السلام و مولانا الكاظم عليه السلام (روضات به ترجمه از دو مورد). ۱

تاريخ ولادت حافظ

ولادت حافظ به قول ابن منده در شهر رجب سال ۳۳۰ و به قولى ۳۳۴ و به قولى ۳۳۶ بوده است (نامه دانشوران) .

تحصيلات حافظ

حافظ به گاه كسب هنر و استماع خبر ، به مدرس جمعى از معاريف اساتيد قدم نهاد ؛ مثل ابوالعبّاس محمّد بن يعقوب اصم و ابن كيسان نحوى و غيرهما ، و كسانى كه علم حديث از ابونعيم فرا گرفته اند ، بسيارند ؛ از جمله محدث طفرى است و ابوعلى حدّاد (نامه دانشوران) . 
محدّث نيشابورى در ترجمه ابو نعيم از رجال خويش گويد : 
كان حافظا مشهورا من أعلام المحدّثين وأكابر الحفّاظ الثّقات . 
و ابن خلّكان در اخبار وى از «وفيات الأعيان» آورده : 
كان من أعلام المحدّثين وأكابر الحفّاظ الثقات أخذ عن الأفاضل وأخذوا عنه وانتفعوا به الحفّاظ .

​------------------------------------------------------

1.شرح احوال حافظ ابو نعيم در بسيارى از كتب ، مستقلاً و يا ضمنا مندرج است ؛ از جمله ابن خلّكان در وفيات الأعيان ؛ ابن شهرآشوب مازندرانى ، در معالم العلماء ؛ علاّمه حلّى در خلاصة الرجال ؛ عبدالرّحمن بن جوزى در تاريخ منتظم ؛ محمّد بن اسعد يافعى در مرآة الجنان ؛ ياقوت حموى در معجم البلدان ؛ مير محمّد باقر خوانسارى در روضات الجنّات ؛ ميرزا عبداللّه افندى در رياض العلماء ؛ خواند مير در حبيب السّير ؛ مير مصطفى در نقد الرجال ؛ محدّث استرآبادى در منهج المقال ؛ مؤلّفين نامه دانشوران در مجلد دوم ، ص۷۰۷ تا ۷۲۱ .

70

وكتاب «حليه» او را ستوده مى گويد : 
هو أحسن الكتب . 
صاحب «روضات الجنات» (به ترجمه از ص
۷۵) مى نويسد : 
كتاب «حلية الأولياء» بين اصحاب ما معروف است و از آن ، اخبار مناقب و اخلاق و غيره را نقل مى نمايند .

مذهب حافظ

علماى اسلام را بحذافيرهم اتّفاق است بر اينكه حافظ ابونعيم از محدّثين اهل سنّت مى باشد و در زمره اشاعره به شمار مى رود ؛ ولى نقّادين حال رجال از فرقه اماميّه اظهار تشيّع وى نموده اند و بر طبق استنباط خويش ، گواهى داده اند و گفته اند كه او چون در عصر سلطنت اهل سنّت بوده ، تقيّه نموده و تصانيف بر آيين ايشان پرداخته ؛ منجمله [ملاّ] محمّد باقر مجلسى رحمه اللهكه خود از نوادگان ابونعيم است ، بدين معنى تصريح فرموده ، چنانكه مؤلّف «روضات الجنّات» مى گويد كه در يكى از فوايد امير محمّدحسين خاتون آبادى كه از اسباط علامه مجلسى است ، ديدم كه نوشته بود از جمله معاريف علماى جمهور كه من بر تشيّع وى پى بردم ، حافظ ابونعيم محدّث اصبهانى است . 
وى مصنّف كتاب «حليه الأولياء» و از اجداد جدّ من مجلسى مى باشد و جدّ من ، تشيّع وى را از والدش مجلسى بزرگ ـ طاب ثراه ـ نقل كرده ، و او نيز اين معنى را «ابا عن جدّ» بسندى متّصل به شخص ابونعيم روايت نموده . از اين جهت است كه در كتاب «حليه» از مناقب ائمه ، آنچه در ساير كتب آن قوم يافت نمى شود يافت مى شود ، و محدّثين فرقه اثنى عشريّه و ديگر طوايف اماميّه ، موارد احتجاج ، از آن استخراج مى نمايند . چون اهل بيت به ما في البيت ، داناتر از ديگران اند ، لاجرم ابونعيم را به شهادت اولاد و احفادش بى شبهه بايد شيعى

71

شناخت (نامه دانشوران) .

تذكّرات :

۱ـ مصنّف «رياض العلماء» كه همه جا از علاّمه مجلسى به استاد استناد تعبير مى كند ، او نيز در ترجمه ابونعيم مى گويد : من اين استظهار ، از آن استاد بزرگوار استماع نمودم . 
۲ ـ و از مؤيّدات تشيّع وى ، حكايتى است كه زكريّا بن محمّد قزوينى در كتاب «آثار البلاد» آورده ، گويد : مردم اصبهان بر حافظ ابونعيم تعصّب آوردند و او را از دخول جامع ، منع كردند اتّفاقا در آن ايّام ، سلطان محمود ، حاكمى به آن بلد روانه نمود . اهل اصبهان ، به موجبى برشوريدند ، حاكم را بكشتند . چون ماجرى به سمع سلطان رسيد ، بنفسه متوجّه اصبهان گرديد . نخست مردم آن بلد را به لطف ، امان بخشيد ، همين كه نيك از سطوت محمود بياسودند ، روز جمعه كه جمله در جامع اعظم بودند ، محمود بفرمود تا لشكريان به يكبار حمله بردند و درهاى جامع بگرفتند و از مردم اصفهان ، كشتارى فراوان كردند . هركه در جامع حضور داشت ، به قتل آمد و ابونعيم كه از آن ممنوع بود ، در گذشت . 
۳ ـ ديگر از امارات صحّت اين دعوى ، صورت لوح مزار اوست . مولانا نظام الدين قرشى كه از شاگردان شيخنا بهاءالدين محمّد بوده ، در كتاب «رجال» خويش ، المسمّى به «نظام الاقوال» گفته : من قبر ابونعيم را خود در اصفهان زيارت كردم ؛ اين عبارت برفراز آن نوشته بود كه : 
قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مكتوب على ساق العرش لا اله إلاّ اللّه وحده لا شريك له محمّد بن عبداللّه عبدي ورسولي و أيّدته بعليّ بن أبي طالب . رواه الشيخ الحافظ المؤمن الثقة العدل أبونُعَيْم أحمد بن عبداللّه سبط محمّد بن يوسف البنّاء الاصفهانى ـ رضي اللّه تعالى عنه ـ و رفع في أعلى علّيّين درجته وحشره مع من يتولاّه من الأئمّة المعصومين ـ صلوات اللّه عليهم أجمعين . (نامه دانشوران و روضات به ترجمه) 
۱

​------------------------------------------------------

1.محدّث قمى در كتاب الكنى والالقاب اين عبارات را با چند اختلاف نقل كرده و سهو شده است .

72

۴ ـ صاحب «المنجد» در جلد ۲ ، صفحه ۵۳۶ مى نويسد : 
ابو نعيم الاصفهانى : (
۹۴۸ ـ ۱۰۳۸م) محدّث شافعىّ سافر في طلب العلم إلى بغداد والبصرة ونيسابور . له «حلية الأولياء وطبقات الأصفياء» مخطوط في برلين (انتهى) . 
يعنى ابونعيم ، محدّث شافعى مذهب است و براى تحصيل علم به بغداد و بصره و نيشابور مسافرت كرده است و كتاب «حليه» از اوست كه نسخه خطّى آن در برلن است .

از اعقاب حافظ

از اعقاب اين حافظ بزرگوار ، جناب فاضل شاعر ماهر قدسى مولى مقصود على مجلسى است كه از مولى مقصود على ، فرزندى به وجود آمده ؛ چون ملاّ محمّد تقى مجلسى و نواده اى چون علاّمه مجلسى ملاّ محمّد باقر .

تاريخ وفات و مدفن حافظ

شهاب الدين ياقوت در ذيل عنوان اصبهان از كتاب «معجم البلدان» مى گويد : 
امام ابو نعيم احمد بن عبداللّه بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران ، سبط محمّد بن يوسف بنّاء ، حافظ مشهور ، صاحب تصنيفات ، كه از آن جمله است : «حليه الأولياء و غيره ، به روز دوشنبه بيستم محرم سال
۴۳۰ وفات يافت و در موضع مردبان مدفون گشت (نامه دانشوران) . 
مردبان 
از كلام ياقوت كه به فارسى ترجمه شد ، معلوم مى شود كه : مزار آب بخشان اصفهان را سابقا «مَردبان» ميخوانده اند ؛ چرا كه مضجع ابونعيم ، اكنون در گورستان آب بخشان است ، از محله درب شيخ ابى مسعود 
۱ ؛ و نگارنده معتقدم كه مورنان امروز ، همان مردبان قديم است و هم اكنون ، اسم مورنان باقى است و

​------------------------------------------------------

1.نامه دانشوران ، به خلاصه .

73

ميراث حديث شيعه دفتر 4

با محل مطابقت دارد .

مؤلّفات و مصنّفات حافظ

آنچه از مصنّفات و مؤلّفات حافظ ابو نعيم ضبط شده ، به قرار ذيل است : 
الف ) كتاب حلية الأولياء (حليه به كسر حاء به معنى زينت است) . 
ب) كتاب الاربعين . در اين كتاب ، احاديثى را كه در حالات مهدى ـ عجّل اللّه فرجه ـ وارد است ، جمع نموده كه فهرست عنوان احاديث آن چنين است : 
حديث اوّل ، در بيان مهدى و اينكه از اين امّت است . 
حديث دوم ، در بيان مهدى و اينكه از عترت رسول اللّه صلى الله عليه و آله است . 
حديث سوم ، در اينكه ظهور مهدى ، مقدّم بر قيامت است . 
حديث چهارم ، در فرمايش حضرت رسول صلى الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام كه «المهدىّ من ولدك» . 
حديث پنجم ، در فرمايش حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه «إنّ منهما مهديّ هذه الأمّة» . 
حديث ششم ، در اينكه مهدى حسينى است . 
حديث هفتم ، در بيان قريه اى كه مهدى از آنجا بيرون مى آيد . 
حديث هشتم ، در توصيف روى مهدى . 
حديث نهم ، در توصيف رنگ و جسم مهدى . 
حديث دهم ، در توصيف پيشانى مهدى . 
حديث يازدهم ، در توصيف بينى مهدى . 
حديث دوازدهم ، در توصيف خالى كه مهدى بر گونه راست دارد . 
حديث سيزدهم ، در توصيف دندانهاى مهدى . 
حديث چهاردهم ، در توصيف پيشوايى و امامت مهدى .

74

حديث پانزدهم ، در اينكه مهدى ، فريادرس مردمان است . 
حديث شانزدهم ، در بيان اينكه ابر بر بالاى سر مهدى است . 
حديث هفدهم ، در بيان اينكه فرشته بر بالاى سر مهدى است . 
حديث هيجدهم ، در بشارت حضرت رسول صلى الله عليه و آله به مهدى و اينكه وى دافع ستم است . 
حديث نوزدهم ، در بيان اسم مهدى . 
حديث بيستم ، در بيان كنيه مهدى . 
حديث بيست و يكم ، در بيان اسم پدر مهدى . 
حديث بيست و دوم ، در بيان عدل مهدى . 
حديث بيست و سوم ، در بيان خوى مهدى . 
حديث بيست و چهارم ، در بيان بخشش مهدى . 
حديث بيست و پنجم ، در بيان عمل مهدى به سنّت حضرت رسول صلى الله عليه و آله . 
حديث بيست و ششم ، در بيان نشانه ظهور مهدى و عَلَمْهاى او . 
حديث بيست و هفتم ، در بيان نشانه ظهور مهدى از طرف خاور زمين . 
حديث بيست و هشتم ، در بيان عزيز شدن اسلام به مهدى . 
حديث بيست و نهم ، در بيان تنعّم امّت در زمان ظهور مهدى . 
حديث سى ام ، در اينكه مهدى يكى از بزرگان بهشت است . 
حديث سى و يكم ، در بيان كشورگيرى مهدى . 
حديث سى و دوم ، در بيان خلافت مهدى . 
حديث سى و سوم ، در بيان امر به بيعت مهدى . 
حديث سى و چهارم ، در اينكه مهدى دلها را به يكديگر مهربان مى سازد .

75

حديث سى و پنجم ، در بيان وضعيّت روزگار پس از مهدى . 
حديث سى و ششم ، در اينكه مهدى قسطنطنيّه را تصرف مى كند . 
حديث سى و هفتم ، در اينكه مهدى ، پس از پادشاهان ستمكار ، خواهد آمد . 
حديث سى و هشتم ، در بيان نماز خواندن عيسى بن مريم ، عقب سر مهدى . 
حديث سى و نهم ، در بيان سخن گفتن مهدى با عيسى بن مريم . 
حديث چهلم ، در اينكه امّت حضرت رسول صلى الله عليه و آله در امان اند. 
ج ) كتاب ذكر المهدى و نعوته وحقيقة مخرجه وثبوته ، كه سيد رضى الدين بن طاووس در طرائف خود ، اين كتاب را به حافظ نسبت داده و گويا كتاب دوم و سوم ، يكى باشد . 
د ) كتاب طبّ النبىّ ، چنانكه دميرى در كتاب «حيوة الحيوان» به وى منسوب ساخته . 
ه ) كتاب فضائل الخلفاء كه در «فرائد» حمويى نقل كرده . 
و ) كتاب حلية الأبرار . 
ز ) كتاب الفتن . 
ح ) كتاب الفوائد ؛ چنانكه فاضل متبحّر خبير سيدهاشم بحرانى در كتاب «غاية المرام» وغيره هر سه را به او نسبت داده و به نظر مى رسد كه كتاب «فتن» با «حلية الأبرار» يكى باشد . 
ط ) كتاب مختصر الاستيعاب 
۱ كه از برخى كتابها به دست مى آيد . 
ى ) كتاب منقبة الطاهرين و مرتبة 
۲ الطيّبين يا كتاب ما نزل من القرآن في

​------------------------------------------------------

1.در ترجمه رجال و اصحاب .

2.در نامه دانشوران به جاى مرتبه ، مرثيه است .

76

اميرالمؤمنين ، كه اين دو كتاب را صاحب معالم العلماء به ايشان نسبت داده . 
يب) كتاب تاريخ اصبهان . اين كتاب كه اخبار اصبهان هم ناميده مى شود ، در خارج ايران طى دو مجلّد به چاپ رسيده است و موضوع تشريف فرمايى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام به اصفهان در آن نوشته شده است (روضات به ترجمه و خلاصه) .

منابع: 

ميراث حديث شيعه دفتر 4 تاريخ انتشار : 1378 صفحه 7 تا 76