شرح احوال علامه مجلسی

 

شرح احوال علاّمه مجلسى

سيد عبدالحجت بلاغى

به كوشش : على صدرايى خويى

درآمد

سيد عبدالحجت بلاغى حسينى عريضى نايينى ، فرزند حجة الاسلام سيدحسين عريضى نايينى متولد ۱۳۲۲ق در نايين و متوفّاى ۱۳۳۵ ش ، يكى از دانشمندان شيعى معاصر است ۱ كه آثار چندى از تأليفاتش منتشر گرديده و از جمله آنهاست : «حجة التفاسير و بلاغ الاكسير» يا «من لا يحضره المفسّر والتفسير» كه در قم ، سالهاى ۱۳۴۵ ـ ۱۳۴۶ش ، ده جلد ، در شش مجلّد ، به چاپ رسيده ، «تاريخ نايين» ، «مقامات العرفاء» و «تذكره شمس العرفا» . 
يكى از آثار بلاغى ، كشكول وى است كه با نام «گلزار الحجة» به چاپ رسيده و بلاغى در آن ، آنچه كه از نوشته جات متفرّقه و

1.براى اطلاع بيشتر درباره شرح حال وى ر . ك : طبقات مفسران شيعه ، ج ۴ ، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۱ ؛ مجله راهنماى كتاب ، ش ۱۹ (سال ۱۳۵۵ش) ، ص ۷۲۹ ؛ دو رساله در تصوّف ايران ، منوچهر صدوقى سهامى ، ص ۸۷ ؛ الذريعة ، ج ۹ ، ص ۱۷۳ و ج ۲۱ ، ص ۳۹۱ .

پراكنده و تصاوير و سند در دست داشته ، به صورت دستنويس منتشر نموده است .
از ياداشت هايى كه بلاغى در «گلزار الحجه» آورده ، مطالبى است كه راجع به شرح حال علاّمه مجلسى ، جمع آورى و تحرير نموده است . بلاغى در نظر داشته كه كتاب مفصّلى در شرح حال مجلسى و خاندان وى بنگارد و بدين جهت ، شروع به جمع آورى اطلاعات در اين زمينه نموده و نامه هايى به شخصيت هاى عصر خود نگاشته و از آنها مطالبى را در اين زمينه درخواست نموده است . او آنچه از تتبّعات خود به دست آورده و مطالبى كه دانشمندان معاصر وى در جواب درخواست او ارسال نموده اند ، همه را به همان صورت مسودّه در «گلزار الحجه» به چاپ رسانيده است . 
يادداشت هاى بلاغى ، پس از وى مورد استفاده و مراجعه اهل فن قرار گرفته كه در برخى موارد ، اطلاعات وى منحصر و ذى قيمت است . لذا براى حفظ اين يادداشت ها و سهولت مراجعه اهل فن به آن ، با تغييرات اندكى ، آنچه از اين يادداشت ها مربوط به علاّمه مجلسى و خاندان وى است ، در اينجا آورده مى شود ، شايان ذكر است كه از ميان اين يادداشت ها، مطالب مربوط به شيخ الاسلام ها و امام جمعه هاى اصفهان ، چون ارتباطش با موضوع مورد نظر ، كمتر بوده و همچنين تفصيل شرح حال حافظ ابو نعيم اصفهانى ، به جهت آنكه در مصادر ديگر به طور مفصّل آمده حذف گرديده است . 
و آخر دعوانا أن الحمد للّه رب العالمين 
على صدرايى خويى 
رمضان ۱۴۲۰

الحمد للّه رب العالمين والصلوة على سيدنا ونبينا محمّد وعلى آله الطيبين الطاهرين .

۱ ـ اساتيد علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى

۱ ـ ملاّ محمّد تقى مجلسى، پدر علاّمه مزبور.
۲ ـ ملاّ محمّد صالح مازندرانى.
۳ ـ ملاّ حسنعلى شوشترى (تسترى) فرزند ملاّ عبداللّه ، صاحب مدرسه ملاّ عبداللّه در اصفهان.
۴ ـ ميرزا رفيعا (امير رفيع الدين محمّد بن حيدر طباطبايى نايينى).
۵ ـ مير محمّد قاسم قهپايه اى (كوپايى = كوه پايه اى).
۶ ـ ملاّ شريفا اژه اى (محمّد شريف بن شمس الدين محمّد رويدشتى اصفهانى).
۷ ـ امير شرف الدين على بن حجّة اللّه حسنى حسينى شولستانى.
۸ ـ شيخ حسن بن شهيد ثانى، متوفّا در نود سالگى به سال ۱۱۰۳ .

 

۹ ـ مير محمّد مؤمن بن دوست محمّد استرآبادى، شهيد در مكّه معظّمه به سال ۱۰۸۸ . 
۱۰ ـ سيد محمّد، مشهور به سيد ميرزا جزايرى، فرزند شرف الدين على بن نعمت اللّه موسوى جزايرى. 
۱۱ ـ شيخ عبداللّه بن جابر عاملى، از خويشان مادر علاّمه مجلسى. 
۱۲ ـ شيخ محمّد بن حسن حُرّ عاملى. اجازه بين ايشان و علاّمه مزبور، مُدَبَّج است؛ يعنى هم اجازه داده و هم اجازه گرفته. 
۱۳ ـ ملاّ محمّد طاهر بن محمّد حسين شيرازى نجفى قمّى، متوفّا به سال ۱۰۹۸ . 
۱۴ ـ قاضى امير حسين. علاّمه مزبور در صحّت كتاب «فقه الرضا» به قاضى اعتماد كرده. 
۱۵ ـ ملاّ محسن كاشانى، يعنى فيض صاحب كتاب «الوافى». 
۱۶ ـ سيد على (خان) بن نظام الدين احمد حسنى حسينى شيرازى هندى، متوفّاى به سال ۱۱۲۰ كه با علاّمه مجلسى اجازه مدبّج دارند. 
۱۷ ـ محمّد محسن بن محمّد مؤمن استرآبادى. 
۱۸ ـ امير فيض اللّه بن سيد غياث الدين محمّد طباطبايى قهپايه اى.

۲ ـ شاگردان تحصيلى و يا مجاز از علاّمه مجلسى

[ميرزا عبداللّه افندى در «رياض العلما» در تعداد شاگردان علاّمه مجلسى گويد:] «شاگردان وى به هزار كس مى رسيدند». [و سيد نعمت اللّه جزايرى در «أنوار النعمانية» در اين رابطه مى نوسيد :] «متجاوز از هزار تن بودند». 
من بعضى از آنها را كه خدمت علاّمه تحصيل كرده اند و يا اجازه از ايشان رفته اند مى نويسم [به نقل از :] كتاب «الفيض القدسى». 

۱ ـ سيد نعمت اللّه جزايرى . 
۲ ـ مير محمّد صالح بن عبدالواسع خاتون آبادى، شوهر دختر علاّمه مجلسى. 
۳ ـ مير محمّد حسين بن مير محمّد صالح. 
۴ ـ ملاّ حاج محمّد بن على اردبيلى، مؤلّف كتاب «جامع الرواة». 
۵ ـ ميرزا عبداللّه ، مشهور به افندى، پسر عيسى بن محمّد صالح جيرانى تبريزى الاصل و اصفهانى المسكن، صاحب كتاب «رياض العلماء» در ده مجلّد. 
۶ ـ ملاّ ابوالحسن بن محمّد طاهر فتونى نباطى عاملى اصفهانى غروى. 
۷ ـ ميرزا علاءالدين محمّد گلستانه، صاحِب دو شرح بر نهج البلاغه. 
۸ ـ حاج محمّد طاهر بن حاج مقصود على اصفهانى. 
۹ ـ محمّد قاسم بن محمّد رضا هزار جريبى. 
۱۰ ـ شيخ محمّد اكمل. اين، پدر آقا باقر اصفهانى، معروف به بهبهانى است. 
۱۱ ـ ملاّ محمّد رفيع بن فرج جيلانى، معروف به ملاّ رفيعا، مجاور مشهد رضوى كه از اعاجيب روز گار بوده . 
۱۲ ـ شيخ سليمان بن عبداللّه ماحوزى بحرانى، متوفّا به سال ۱۱۲۷ . 
۱۳ ـ شيخ احمد بن شيخ محمّد بن يوسف خطّى بحرانى. 
۱۴ ـ شيخ محمّد بن يوسف بن على كنبار نعيمى بلادى كه در ۱۱۳۱ در بحرين به دست خوارج شهيد شده (در الفيض القدسى، بلادرى به اشتباه چاپ شده). 
۱۵ ـ ملاّ مسيح الدين محمّد شيرازى.

 

۱۶ ـ ملاّ محمّد ابراهيم سريانى. 
۱۷ ـ مير محمّد اشرف بن سيد عبدالحسيب. 
۱۸ ـ ملاّ عبداللّه يزدى. 
۱۹ ـ شيخ محمّد فاضل. 
۲۰ ـ حاج ابوتراب. 
۲۱ ـ حاج محمّد نصير گلپايگانى. 
۲۲ ـ شيخ محمّد (حُرّ عاملى) بن حسن ، صاحب كتاب «وسائل الشيعه» (نامش در اساتيد هم گذشت). 
۲۳ ـ صدرالدين سيد عليخان شيرازى (نامش در اساتيد هم گذشت و شماره هاى ۲۲ و ۲۳ با علاّمه مجلسى روايت مُدبَّج دارند. 
۲۴ ـ حاج محمود بن حاج غياث الدين محمّد اصفهانى 
۲۵ ـ سيد ابراهيم متوفّا به سال ۱۱۴۰ پسر امير محمّد معصوم حسينى قزوينى . سيد ابراهيم، پدر سيد حسين قزوينى (از استادان بحر العلوم) است . 
۲۶ ـ ملاّ محمّد بن عبدالفتاح تنكابنى ، معروف به سراب. 
۲۷ ـ آقا مير محمّد صادق مازندرانى. 
۲۸ ـ شيخ حسن بن ندى بحرانى. 
۲۹ ـ ملاّ عبداللّه مدرّس قزوينى طوسى ، پسر شاه منصور. 
۳۰ ـ سيد على امامى اصفهانى ، پسر سيد اسداللّه . 
۳۱ ـ ملاّ محمّد حسين طوسى بغمجى (بغمج از توابع خراسان است). بغجمى در «الفيض القدسى»، اشتباه چاپى است . 
۳۲ ـ شيخ عبداللّه بن نوراللّه ، صاحب كتاب عَوالِم. نور الدين در «الفيض القدسى»، اشتباه است . 

۳۳ ـ مير محمّد مهدى بن سيد ابراهيم (ش ۲۵) . 
۳۴ ـ مير محمّد صالح حسينى قزوينى. 
۳۵ ـ على اصغر مشهدى رضوى. 
۳۶ ـ محمّد صادق تنكابنى اصفهانى بن ملاّ محمّد (ش ۲۶). 
۳۷ ـ محمّد بن مرتضى، مشهور به نورالدين محمّد، پسر برادر ملاّ محسن فيض كاشانى است. 
۳۸ ـ ملاّ محمّد رضا بن ملاّ محمّد صادق بن ملاّ مقصود على مجلسى، ملاّ محمّد رضا ، پسر عموى علاّمه مجلسى است). 
۳۹ ـ ميرزا محمّد مشهدى ، صاحب تفسير «كنز الدقائق»، پسر محمّد رضا بن اسماعيل بن جمال الدين قمّى كه تفسيرش انفع از تفسير «صافى» فيض كاشانى و تفسير «نور الثقلين» شيخ عبدعلى بن جمعه عروسى است. 
۴۰ ـ ملاّ محمّد قاسم بن محمّد صادق استرآبادى. 
۴۱ ـ محمّد داود. 
۴۲ ـ مير عبدالمطّلب. 
۴۳ ـ ابراهيم گيلانى. 
۴۴ ـ جمشيد بن محمّد زمان كسكرى. 
۴۵ ـ امير عليخان جرفادقانى. 
۴۶ ـ سلطان محمود طبسى، خلاصه كننده «شرح نهج البلاغه ابن أبى الحديد» ، سلطان ، پسر غلامعلى طبسى است. 
۴۷ ـ محمّد حسين بن يحيى نورى.

 

۴۸ ـ ابوالشرف اصفهانى. وى غير از قاضى ابو الشرف اصفهانى است. 
۴۹ ـ مير عين العارفين حسينى قمّى عاشورى. 
۵۰ ـ ملاّ محمّد رضا آقاسى، پسر علاّمه مجلسى (در الفيض القدسى ثبت نشده).

تذكّرات لازمه

هر يك از استادان و هر يك از شاگردان علاّمه مجلسى بر حسب تفاوت درجات، داراى مؤلّفاتى هستند كه در كتاب «الفيض القدسى» به اغلب آنها تصريح شده است. 
ترجمه اخبار از متون عربى به زبان فارسى، بسيار دشوار است؛ ليكن علاّمه مجلسى، بسيارى از اخبار را به فارسى ترجمه نموده و هم اكنون مورد پذيرش فارسى زبانان است . 
بعضى تصورّ كرده اند كه كتاب «بحارالأنوار» به قلم و كمك شاگردان علاّمه بوده ولى اين تصوّر غلط است؛ زيرا بعض مجلّدات «بحار» كه مخطوط آنها در دست است به قلم و خطّ خودِ علاّمه مجلسى است و مشت، نمونه خرواراست ۱ . 
علاّمه مجلسى ، به جمع اخبارى كه در چهار كتاب «كافى» و «تهذيب» و «الاستبصار» و «من لا يحضره الفقيه» نيست، همّت گماشته. 
علاّمه مجلسى، به زيارت كعبه معظّمه و ائمّه عراق، تشرّف جسته است . 
مرحوم امين الضرب به چاپ كتاب «بحارالأنوار» مبادرت نموده است . عمر علاّمه مجلسى، قبل از پاكنويس تمام مجلّدات «بحار» ، سرآمده وبعض آنها پاكنويس نشده است.

1.الفيض القدسى، (مؤلف) .

 

ملاّ محمّد تقى مجلسى، يكى از اساتيد فرزندش علاّمه مجلسى است و ملاّ محمّد تقى، از شاگردان شيخ بهايى و ملاّ عبداللّه شوشترى (تسترى) صاحب مدرسه ملاّ عبداللّه در اصفهان است . 
عدّه اى از زنان خاندان مجلسى ها مجتهده و يا قريب الاجتهاد بوده اند .

۳ ـ مؤلّفات و مصنّفات علاّمه مجلسى

مدار گردش آسياب تشيّع و خرّمى و طراوت و سر سبزى درخت شريعت اسلام بر مؤلّفات و مصنّفات علاّمه مجلسى است كه از آنها سبزه ها دميده و گلها سر زده و غنچه ها شكفته شده و درختها روييده و ثمرها داده است ، و هيچ خانه اى از خانه هاى شيعيان نيست كه يك اثر از آثار علاّمه مزبور در آن نباشد ، و هيچ فرد شيعه اى نيست كه رهين منّت آن جناب نبوده و از خوان نعمتش بهره مند نشده باشد .كتابهاى آن بزرگوار، دوگونه است: يك دسته به زبان عربى و يك دسته به زبان فارسى است.

الف ) تعداد كتابهايى كه به زبان عربى است :

بحار الأنوار كه طى ۲۶ مجلّد است، به اين قرار : 
مجلّد اوّل ، بالغ بر دوازده هزار بيت ۱ و مشتمل بر چهل باب ۲ است؛ در بيان عقل و جهل و فضيلت علم و علما و اصناف آنان است ، در اين مجلّد، حجيّت اخبار و قواعد كلّيه كه از اخبار به دست مى آيد و مذّمت قياس، بيان شده است . در اين كتاب، مآخذ و رموز و اصطلاحات «بحار»، مذكور است. 
مجلّد دوّم ، بالغ بر شانزده هزار بيت و مشتمل بر ۳۱ باب است ؛ در بيان

1.هر بيت كتابت، معادل پنجاه حرف (حدود يك سطر) است .

2.در كتاب مفتاح الأبواب لكتب البحار ، تأليف ملاّ محمد جواد تهرانى ، تعداد ابواب آن ۴۱ باب ذكر شده است (مؤلف) .

 

توحيد و صفات ثبوتيه و سلبيّه است ، غير از عدل و اسماءالحسنى با شرح بسيارى از خطبه ها ، و كتاب «توحيد مفضّل» و رساله اهليلجيّه را (كه هر دو منسوب به حضرت صادق عليه السلام است) نقل نموده و هر دو را شرح كرده است . 
مجلّد سوّم، بالغ بر سى هزار بيت و مشتمل بر ۵۹ باب ۱ است ؛ در بيان عدل و مشيّت (مشيئة) و اراده، و قدر و قضا و هدايت و اضلال و امتحان طينت و ميثاق و مطالب وابسته به اين دو و بيان توبه و علل شرايع و بيان مقدّمات موت و احوال برزخ و قيامت و هول از آينده و شفاعت و وسيله و بهشت و جهنّم است . 
مجلّد چهارم ، بالغ بر شانزده هزار بيت و مشتمل بر ۸۳ باب ۲ است؛ در بيان احتجاجات و مناظرات است . 
مجلّد پنجم ، بالغ بر چهل هزار بيت و مشتمل بر ۸۳ باب است ؛ در بيان احوال پيغمبران و سر گذشت آنان از عهد آدم عليه السلام تا خاتم صلى الله عليه و آله و در بيان اثبات عصمت آنان و جواب به ايرادهاى وارده بر عصمت است . 
مجلّد ششم ، بالغ بر ۶۷ هزار بيت و مشتمل بر ۷۲ باب ۳ است؛ در بيان احوال پيغمبر اكرم حضرت محمّد خاتم صلى الله عليه و آله از زمان تولّد تا روز وفات؛ بعلاوه، بيان احوال بسيارى از پدران آن حضرت و نيز شرح حقيقت اعجاز و كيفيّت اعجاز قرآن مجيد است . در آخر اين مجلّد، احوال سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و بعضى ديگر از اصحاب، مذكور است. 
مجلّد هفتم ، بالغ بر ۳۱ هزار بيت و مشتمل بر ۱۵۰ باب است؛ در بيان مشتركات احوال ائمة عليهم السلام ، شرايط امامت و آيات نازله در اين باب و احوال

------------------------------------------------------------------------

1.مفتاح الأبواب ، ۶۲ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۳۰ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۸۴ باب (مؤلف) .

 

ولادت و غرائب شئون و علوم امامان و تفضيل آنان بر پيامبران و ثواب دوست دارى ايشان و فضيلت ذريّه آنان است . 
در آخر اين مجلّد، بعضى از احتجاجات شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طبرسى درباره تفضيل ائمه عليهم السلام مذكور است. 
مجلّد هشتم ، بالغ بر ۶۱ هزار بيت و مشتمل بر ۶۲ باب ۱ است؛ در بيان فتنه هاى حادث بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و شرح حال سه خليفه و بيان جنگهاى جمل و صفّين و نهروان و غارات (غارتهاى) معاويه در اطراف عراق ، و بيان احوال بعضى از اصحاب حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام و شرح بعض اشعار منسوب به آن حضرت و نيز بيان نامه هاى آن سروراست. 
مجلّد نهم، بالغ بر پنجاه هزار بيت و مشتمل بر ۱۲۸ باب ۲ است؛ در بيان احوال حضرت امير المؤمنين علىّ عليه السلام از زمان ولادت تا وفات و بيان حالات جناب ابوطالب ، و نصوص وارده بر امامت دوازده امام عليهم السلامو بيان احوال بعضى از اصحاب آن حضرت است. 
مجلّد دهم ، بالغ بر ۲۹ هزار بيت و مشتمل بر پنجاه باب است ؛ در بيان احوال سيّده زنان و دو سيد جوانان اهل بهشت و شرح خونخواهى جناب مختار از قاتلان حضرت سيد الشهداء عليه السلام است . 
مجلّد يازدهم ، بالغ بر هيجده هزار بيت و مشتمل بر ۴۶ باب است ؛ در بيان احوال حضرت امام سجّاد و حضرت امام باقر و حضرت امام صادق و حضرت امام كاظم عليهم السلام و [در باره] جماعتى از اصحاب و ذرّيّه هاى آنان است . 
مجلّد دوازدهم ، بالغ بر دوازده هزار بيت و مشتمل بر ۳۹ باب ۳ است ؛ در بيان

------------------------------------------------------------------------

1.همان ، ۶۹ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۱۲۹ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۴۰ باب (مؤلف) .

 

احوال حضرات رضا و جواد و نقى و عسكرى عليهم السلامو جماعتى از اصحاب و خويشان آنان است . 
مجلّد سيزدهم ، بالغ بر ۲۱ هزار بيت و مشتمل بر ۳۴ باب ۱ است ؛ در بيان احوال حضرت حجّة بن الحسن عليه السلام و اثبات رجعت است . 
مجلّد چهاردهم ، بالغ بر هشتاد هزار بيت و مشتمل بر ۲۱۰ باب ۲ است ؛ در بيان آسمان و جهان ، و كلّيات آسمان و زمين و اثبات حدوث جهان است ، و در اين مجلّد، ابواب صيد و ذبائح ، و اطعمه و اشربه ، و احكام اوانى (ظروف) از ابواب فقه مندرج است . 
مجلّد پانزدهم ، بالغ بر. . . ۳ بيت و مشتمل بر ۱۰۸ باب ۴ است ، در بيان ايمان و كفر، و مكارم اخلاق و ابواب كفر و مساوى اخلاق است (مجموع سه جزء است) . 
مجلّد شانزدهم [بخش اوّل] بالغ بر . . . ۵ بيت و مشتمل بر ۱۰۸ باب ۶ است ؛ در بيان عشرت [/معاشرت] است ؛ در بيان آداب وسنن است . 
كتاب شانزدهم مكرّر [بخش دوم] مشتمل بر ۱۰۷ باب است ؛ در آداب و سنن است كه بعنوان زىّ و تجمّل هم معروف است و در اين كتابِ شانزدهم مكرّر ، ابواب به كار بردن عِطر ، تنظيف ، استعمال سرمه و روغن ، ابواب مساكن ، ابواب خواب و بيدارى ، ابواب سفر ، جوامع مناهى ، گناهان كبيره و

------------------------------------------------------------------------

1.همان ، ۳۷ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۲۲۳ با (مؤلف) .

3.در نسخه اصل سفيد مانده است .

4.همان ، ۱۴۴ باب (مؤلف) .

5.در نسخه اصل سفيد مانده است.

6.همان ، ۶۷ باب (مؤلف) .

 

معاصى ، ابواب حدود ، ذكر شده است . 
مجلّد هفدهم ، بالغ بر شانزده هزار بيت و مشتمل بر ۳۳ باب ۱ است . در بيان مواعظ و حِكَم (حكمتها) است . 
مجلّد هيجدهم ، مشتمل است بر دو كتاب : اوّل، كتاب طهارت، طىّ شصت باب ۲؛ دوّم كتاب نماز، طىّ ۱۶۱ باب ۳ ، و مجموع، مشتمل بر ۱۰۱۵۰۰ بيت است . 
مجلّد نوزدهم ، مشتمل است بر دو كتاب : اوّل، در قرآن ، طىّ ۱۲۸ باب ۴ ؛ دوم ، در دعا، طىّ ۱۳۷ باب ۵ و [در] مجموع متجاوز از سى هزار بيت است . 
تذكّر : در كتاب اوّل، فضائل قرآن ، آداب ، ثواب تلاوت ، اعجاز قرآن و تمام تفسير شيخ جليل محمّد بن ابراهيم نُعمانى مندرج است ، و در كتاب دوم ، ابواب ذكر ، انواع ذكر ، آداب دعا و شروط آن ( غير از دعاهاى مذكور در بقيّه مجلّدات) مندرج است و در آخر اين مجلّد، «صحيفه ادريس پيغمبر» مذكور است . 
مجلّد بيستم ، بالغ بر ۲۴ هزار بيت و مشتمل بر ۱۲۲ باب ۶ است ؛ در بيان زكات، صدقه ، خمس و اعمال سال است . 
مجلّد بيست و يكم ، بالغ بر قريب نُه هزار بيت و مشتمل بر ۸۴ باب ۷ است ؛ در بيان حجّ و عمره ، قسمتى از وضعيّت مدينه ، جهاد ، رِباط ، امر به معروف ،

------------------------------------------------------------------------

1.همان ، ۳۴ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۶۵ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۱۲۳ باب (مؤلف) .

4.همان ، ۱۳۱ باب (مؤلف) .

5.همان ، ۱۳۳ باب (مؤلف) .

6.همان ، ۱۱۵ باب (مؤلف) .

7.همان ، ۸۷ باب (مؤلف) .

 

نهى از منكر است . 
مجلّد بيست و دوم ، بالغ بر سى هزار بيت و مشتمل بر ۶۴ باب ۱ است ؛ در بيان زيارات است . به اين مجلّد : «مَزار» هم گفته مى شود . 
مجلّد بيست و سوّم ، بالغ بر يازده هزار بيت و مشتمل بر ۱۲۹ باب ۲ است؛ در بيان عقود و ايقاعات است . 
مجلّد بيست و چهارم ، بالغ بر سه هزار بيت و مشتمل بر هفتاد باب ۳ است ؛ در بيان احكام شرعيّه است. 
مجلّد بيست و پنجم ، بالغ بر . . . بيت ۴ و به نوشته كتاب «مفتاح الأبواب للكتب البحار» تأليف ملاّ محمّد جواد تهرانى، مشتمل بر ۷۶ باب است؛ در بيان اجازات است. 
تذكّرات : بعض از مجلّدات «بحار الأنوار» در حيات علاّمه مجلسى پاكنويس نشده ؛ زيرا عمر ، كفاف نداده. بعض نسخه ها بعد از هر مجلّد به دست علاّمه افتاده كه تصميم به استدراك گرفته و بعض آنها عملى شده و بعض آنها عملى نشده ؛ زيرا عمر كفاف نداده ۵ . 
مرآة العقول في شرح اخبار الرسول است، طى دوازده مجلّد و قسمتى از شرح باقى مانده كتاب ، بالغ بر صد هزار بيت است كه علاّمه براى پسرش ملاّ محمّد صادق ، شرح كرده است.

------------------------------------------------------------------------

1.همان ، ۶۹ باب (مؤلف) .

2.همان ، ۱۲۸ باب (مؤلف) .

3.همان ، ۴۹ باب (مؤلف) .

4.در نسخه اصل ، سفيد مانده است .

5.تفصيل در كتاب الفيض القدسى . (مؤلف) .

 

ملاذ الأخيار فى شرح تهذيب الأخبار ، [در شرح «تهذيب»] شيخ طوسى است كه بالغ بر پنجاه هزار بيت و قسمتى از آن، ناتمام است . 
كتاب شرح اربعين است كه بالغ بر دوازده هزار و پانصد بيت است. 
الفوائد الطريفة في شرح الصحيفة است كه بالغ بر پنج هزار بيت است و تا آخر دعاى چهارم شرح شده است، (ولى حاشيه بر تمام كتاب «صحيفه» نوشته است.
كتاب الوجيزه در علم رجال است كه بالغ بر هزار بيت است . 
رساله اعتقادات است كه بالغ بر ۷۵۰ بيت است. 
رساله اوزان است كه بالغ بر ۲۲۰ بيت است و اوّل تصنيفى كه علاّمه مجلسى نموده، همين رساله است . 
رساله اى است در شكوك كه بالغ بر ۷۵۰ بيت است . 
مسائل هنديّه است كه بالغ بر ۱۵۰ بيت است و اين مسائل را ملاّ عبداللّه ، برادر علاّمه مجلسى از هند پرسيده و علاّمه جواب داده است . 
حواشى متفرّقه بر چهار كتاب «كافى» و «تهذيب» و «استبصار» و «من لا يحضره الفقيه» است و بر غير اينها كه بالغ بر يكصد هزار بيت است. 
رساله در اذان است به نقل صاحِب «لؤلؤة البحرين». 
رساله در بيان بعض دعاهايى كه از «صحيفه كامله» ساقط شده است .

ب ) تعداد كتابهاى علاّمه مجلسى كه به زبان فارسى است

عين الحياة كه شرح فرموده حضرت رسول صلى الله عليه و آله به ابوذر غفارى و مواعظ و اندرز و بالغ بر ۲۱ هزار بيت است و مكرّر به چاپ رسيده. 
مشكاة الأنوار كه مختصر «عين الحياة» و بالغ بر سه هزار بيت است. 
حقّ اليقين كه از آخرين تصنيفات علاّمه مجلسى است و بالغ بر ۳۱ هزار بيت است و از بهترين كتب است؛ در علم كلام و عقايد شيعه است و مكرّر به چاپ رسيده. 

حلية المتقين كه بالغ بر هزار بيت است و در بيان آداب و اخلاق مسلمانى است و معناى اسم زيور و زيب و زينت پرهيز كاران است. كتاب مكرّر به چاپ رسيده. 
حياة القلوب در سه مجلّد است : مجلّد اوّل، در بيان احوال پيامبران گذشته است و بالغ بر ۲۶ هزار بيت است. مجلّد دوّم ، در بيان احوال پيامبر آخرالزمان صلى الله عليه و آله است كه بالغ بر ۳۶ هزار بيت است. مجلّد سوم ، در بيان امامت است و ناتمام مى باشد و قريب نُه هزار بيت است. 
حياة القلوب جلد اوّل و جلد دوم ، مكرّر به چاپ رسيده و جلد سوم آن هم چاپ شده است. 
تحفة الزائر در زيارات است كه بالغ بر سيزده هزار بيت دارد و مكرّر به چاپ رسيده و بهترين چاپ آن، چاپ مرحوم حاج شيخ فضل اللّه نورى است. 
جلاء العيون كه بالغ بر ۲۲ هزار بيت و مكرّر به چاپ رسيده و موضوع آن، تاريخ و مصائب وارده بر حضرت سيد الشهداست . و اين كتاب را سيد عبداللّه به عربى ترجمه كرده است . 
مقباس المصابيح كه بالغ بر پنج هزار و پانصد بيت است ؛ در دعاست. 
ربيع الأسابيع كه بالغ بر نُه هزار بيت است و به چاپ رسيده؛ در دعاست. 
زادالمعاد كه بالغ بر پانزده هزار بيت است ، در اعمال سال است و به نام شاه سلطان حسين صفوى نوشته شده . اين كتاب، مكرّر به چاپ رسيده و مرغوب ترين چاپ آن، چاپ ركن الملك است، نزد عوام و چاپ حاج شيخ فضل اللّه نورى است، نزد خواص.

 

 

رساله ديات است كه بالغ بر سه هزار بيت است. 
رساله شكوك است كه بالغ بر ۷۵۰ بيت است. 
رساله در اوقات است كه بالغ بر ۱۵۰ بيت است . 
رساله در رجعت است كه بالغ بر دو هزار بيت است. نسخه در كرمان در كتابخانه مدرسه ابراهيم خان است. 
ترجمه عهد نامه حضرت امير المؤمنين على عليه السلام به مالك اشتر است كه بالغ بر هزار بيت است و ترجمه بچاپ رسيده ۱ . 
رساله در اختيارات ايّام است كه بالغ بر پانصد بيت است و اين رساله غير از رساله اى است كه تأليف آن به [نام] علاّمه مجلسى شهرت يافته و به چاپ رسيده است.
رساله در بيان جنّت و نار است كه بالغ بر هشتصد بيت است. 
رساله در بيان مناسك حجّ است كه بالغ بر يكهزار بيت است . 
رساله ديگرى در همين موضوع است كه بالغ بر هفتصد بيت است. 
رساله مفاتيح الغيب در بيان استخاره است كه بالغ بر يكهزار و پانصد بيت است و رساله مذكور، مكرّر به چاپ رسيده؛ هم مستقلاًّ و هم در هامش بعض قرآنهاى نيم ورقى . 
رساله در بيان اموال ناصب است كه بالغ بر پنجاه بيت است . ناصبى ، كسى است كه با آل محمّد عليه السلام دشمن است و العياذ باللّه ، آنان را دشنام مى دهد. 
رساله در بيان كفّارات است كه بالغ بر يكصد و بيست بيت است. 
رساله در بيان آداب رَمى است در حجّ كه بالغ بر پنجاه بيت است .

------------------------------------------------------------------------

1.مجمع الانشاء ، چاپ كلهر را ملاحظه نماييد (مؤلف) .

 

 

 

 

 

 

 

 

رساله در بيان زكاة است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در بيان نماز شب است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در آداب نماز است كه بالغ بر يكهزار بيت است. 
رساله در بيان «السابقون السابقون» است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در بيان فرق بين صفات ذاتيّه و صفات فعليّه است كه بالغ بر دويست بيت است. 
رساله مختصرى است در تعقيب نماز كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان بداء است كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان جبر و تفويض است كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان نكاح است كه بالغ بر پنجاه بيت است. 
ترجمه كتاب فرحة الغرى از سيد عبدالكريم بن احمد طاووس كه بالغ بر چهار هزار بيت است ؛ و كتاب در ذكر غرائب و كرامات است كه از مرقد مطهّر حضرت امير المؤمنين عليه السلام ظاهر شده است. 
ترجمه توحيد مفضّل كه بالغ بر دو هزار و هشتصد بيت است. ترجمه «توحيد مفضّل بن عمر» به چاپ رسيده. 
ترجمه توحيد الرضا عليه السلام كه بالغ بر هفتصد بيت است. 
ترجمه حديث رجاء بن ابى الضحّاك كه بالغ بر سيصد بيت است و اين دو ترجمه را در سفر خراسان نموده. 
ترجمه زيارت جامعه كبيره كه بالغ بر دويست بيت است . زيادت از امام هادى عليه السلام است . 
ترجمه دعاى كُميل كه بالغ بر دويست بيت است.

ترجمه دعاى مُباهله كه بالغ بر يكصد و پنجاه بيت است . 
ترجمه دعاى سمات كه بالغ بر دويست بيت است . شرح عربى علاّمه مجلسى بر دعاى سمات در كتاب «بحار الأنوار» مندرج است. 
ترجمه دعاى جوشن صغير كه بالغ بر يكصد بيت است. 
ترجمه حديث عبداللّه بن جُندب كه بالغ بر يكصد بيت است. 
ترجمه قصيده دعبل خزاعى كه بالغ بر پانصد بيت است. 
ترجمه حديث «ستّةُ أشياء ليس للعباد فيها صنع ، المعرفة والجهل والرضا والغضب والنوم واليقظة» كه بالغ بر يكصد وبيست بيت است. 
منشآتى است كه پس از مراجعت از نجف اشرف در شوق مراجعت به آن سرزمين نوشته بالغ بر سيصد بيت است. 
رساله صواعق اليهود است در بيان جزيه و احكام ديه كه بالغ بر يكصد و پنجاه بيت است . 
مناجات نامه كه بالغ بر يكصد بيت است. 
مشكاة الأنوار در بيان آداب قرائت قرآن و فضيلت آن و آداب دعا و شروط آن است. اين كتاب ، قريب چهار هزار بيت و غير از كتاب «مشكاة الأنوار» است كه مختصر كتاب «عين الحياة» است . 
پاسخ مسائل متفرّقه كه از آن جناب پرسش شده كه بالغ بر پنجاه هزار بيت است. 
رساله در بيان سهم ارث. 
شرح بر دعاى جوشن كبير. 
رساله در بيان زيارت اهل قبور.

رساله در بيان زكاة است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در بيان نماز شب است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در آداب نماز است كه بالغ بر يكهزار بيت است. 
رساله در بيان «السابقون السابقون» است كه بالغ بر پنجاه بيت است . 
رساله در بيان فرق بين صفات ذاتيّه و صفات فعليّه است كه بالغ بر دويست بيت است. 
رساله مختصرى است در تعقيب نماز كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان بداء است كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان جبر و تفويض است كه بالغ بر يكصد بيت است. 
رساله در بيان نكاح است كه بالغ بر پنجاه بيت است. 
ترجمه كتاب فرحة الغرى از سيد عبدالكريم بن احمد طاووس كه بالغ بر چهار هزار بيت است ؛ و كتاب در ذكر غرائب و كرامات است كه از مرقد مطهّر حضرت امير المؤمنين عليه السلام ظاهر شده است. 
ترجمه توحيد مفضّل كه بالغ بر دو هزار و هشتصد بيت است. ترجمه «توحيد مفضّل بن عمر» به چاپ رسيده. 
ترجمه توحيد الرضا عليه السلام كه بالغ بر هفتصد بيت است. 
ترجمه حديث رجاء بن ابى الضحّاك كه بالغ بر سيصد بيت است و اين دو ترجمه را در سفر خراسان نموده. 
ترجمه زيارت جامعه كبيره كه بالغ بر دويست بيت است . زيادت از امام هادى عليه السلام است . 
ترجمه دعاى كُميل كه بالغ بر دويست بيت است.

 

(ومادرانم)! هيچ گاه مرا يك چشم بهمزدن به خودم وامگذار ؛ زيرا اگر تو مرا باندازه يك چشم به هم زدن به خودم واگذارى ، البتّه به شرّ نزديك مى شوم و از خير دور مى گردم ؛ سپس وحشت مرا در قبر به آرامش مبدّل ساز و براى روزى كه تو را ملاقات مى كنم ، در حالى كه نامه اعمالم گسترده است ، نزد خود عهدى قرار بده كه در امان تو باشم.

ستايش و درود

ستايش ، خاصّ خدايى است كه او باقى مى ماند و بس ، و عظمت و سلطه و دولت او جاويد مى ماند و بس . او كسى است كه به قدرت و بقا تشرّف دارد ، و بندگانش را به مرگ و فناء مقهور ساخته است ، و دادن نعمتهاى ظاهر و باطن بر عهده اوست و بس ؛ و درود پياپى برسيد رسولان و فخر جهانها وشفيع گناهكاران ، محمّد بن عبداللّه ، خاتم پيامبران و بر اهل بيت پاكانش كه شفيعان روز جزايند بالخصوص وصىّ محمّد وحبيب او و جانشينش بر امّتش اميرالمؤمنين و اشرف الوصيّين.

سفارش در پيش درآمد وصيّتنامه

امّا بعد ؛ بالنتيجه اين ، وصيّت نامه اى است كه گنهكار خطاكار لغزشكار كوتاهى كننده نارسا ، محمّد باقر ، پسر ملاّ محمّد تقى (نامه عملشان به دست راستشان داده شود و به حساب آسان محاسبه شوند) به سوى فرزندانش و خويشانش و قبيله هايش و رفيقانش و همشهريانش و دوستانش و ساير مردم با ايمان ، وصيّت كرده است . به آنان وصيّت مى كنم (سفارش مى كنم) بشهادت دادن به اينكه غير از آن غيبِ مطلق ، معبودِ به حقّى نيست . يكتاست او و شريكى ندارد ، و به اينكه محمّد سيد انبيا و نخبه اصفيا ، بنده خدا و رسول خدا و پيامبر خدا وحبيب خدا و فدايى خداست ، و به اينكه اميرالمؤمنين على ، پسر ابى طالب و امامان يازده گانه از نسل على ، همانها كه آخر آنان قائم ايشان است ، معصوم اند ، مطهّرند ، و امامت و خلافتشان از خدا و از رسول خدا منصوص است ـ صلوات خدا بر پيامبر و بر امامان ، همگى ـ و اين امامان ، حجّتهاى خدايند بر مردم و بعد از سيدالمرسلين ، اشرف خلايق اند و به اينكه مرگ ، راست است ، و سؤال قبر ، راست است ، و بر انگيخته شدن مردگان ، راست است ، و آمدن به محشر ، راست است ، و رجعت كه فقط طايفه شيعه اماميّه به آن قائل اند ، راست است ، و به اينكه صراط و ميزان و حساب و بهشت و جهنّم ، راست است ، و به اينكه جميع آنچه را كه پيامبر ـ درود متّصل خدا بر او و آلش ـ آورده است ، همان گونه كه خود بيان فرموده و اوصياى آن حضرت واضح كرده اند ، راست است ، و به اينكه خدا همان غيب مطلق ، حقّ آشكار است (پوشيدگى و ابهامى در ثبوت و وجود او نيست). 

به خواست خدا بر آنچه گفته شد ، زنده مى مانم و بر آنچه گفته شد ، مى ميرم و بر آنچه گفته شد ، برانگيخته مى شوم .

سفارش

سپس مسلمانان و خودِ خطاكارم را سفارش مى كنم به تقواى خدا و متابعت فرمانهاى خدا ، و دورى از خشمگاه هاى خدا ، و توكّل بر خدا در جميع اُمور دنيا ودين ، و تمسّك به ريسمان محكم خدا ، يعنى پيروى آثار ائمه طاهرين ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ و كوشش تمام در نشر آثار امامان و ترويج اخبار آنان ؛ چه آنكه در اين زمان ، وسيله اى نمى دانم كه بتوان به درجات عاليه و سعادات باقيه دست يافت كه محكم تر از آن اخبار و آثار باشد ؛ و محقّقا آنچه از راههاى نجات به بركات ائمه هداة بر من آشكار شده ، در مصنّفات عربى و فارسى خودم ، به اندازه اى كه براى طالب حقّ و يقين كفايت كند ، بيان كرده ام ؛ بالخصوص در دو رساله عقايد و (كتاب) «حقّ اليقين» خودم ـ ولا حول و لا قوة إلاّ باللّه العلّي العظيم .

وصيّت علاّمه مجلسى به فرزندان خود

سپس البتّه من فرزندانم را سفارش مى كنم به موافقت با هم و ترحّم و عطوفت با يكديگر ، و اينكه كوچك ترشان احترام بزرگ ترشان را رعايت كند ، و بزرگ ترشان بر كوچك ترشان مهربانى كند و در هيچ چيزى از كارهاشان اختلاف نكنند كه بالنتيجه ، دشمنانشان بر آنها چيره مى شوند.

تعيين وصىّ و ناظر

و قرار دادم ولايت فرزندان خُردسالم (سالانم) را ، و پرداخت ديونم ، و عمل به وصايايم را به نور چشمم و پاره جگرم ، محمّد رضا ، به نظارت دو عالم عامل زيرك پرهيزكار دوستْ دلم و پسر برادرم ، مولانا محمّد نصير و سيد نيرومند علاّمه امير محمّد صالح ، با حضور هر دو ، و اگر هر دو حاضر نباشند ، هر كدام كه حاضر بودند . سپس بايد وصىّ و دو ناظر توافق كنند و بايد تراضى نمايند و اهتمام كنند ، محض خداى تعالى و براى رعايت بعض حقها كه بر آنان دارم ، اگر معترف اند كه براى من ، حقّى بر ذمّه آنان است .

موارد وصيّت

۱ ـ پس وصيّت اوّل من به آنان ، رعايت فرزندان صغير من و تعليمشان و تربيتشان است ، با لطف و نرمى ، و تنگ نگرفتن امر زندگانى است بر آنان. 
۲ ـ سپس پرداختن قرضهاى من است كه نزد آنان مظنون است ، گرچه بر حسب موازين شرعى ثابت نشده باشد ، و بايد در ابراء ذمّه من از حقوق خداى تعالى و حقوق مردم (بر من) كوشش خود به كار برند. 
۳ ـ و دوست مى دارم كه اگر در شهر اصفهان مُردم ، مرا در جوار پدرم ـ خدا روحش را پاكيزه كناد ـ دفن كنند ، اگر مكانى مناسب ميسّر شود ؛ گرچه به برداشتن صفّه اى باشد كه به خارج باز است تا حدّى كه احداث قبر و لحدى در آن ممكن شود ، به طريقى كه ضرر به آنچه زير آن است ، نرساند ، يا در ميان گنبد مقابل قبر پدرم ، در محلّى كه آقا جلال معرّف ، برادر دينى من ـ خدا او را توفيق بدهد ـ مى داند ؛ و اگر خريد مكانى نزديك به مدفن پدرم ـ روانش پاكيزه باد ـ ممكن شود ، مانند خانه حكيم كه سيد حسينعلى ، پسر خواهرم آن را گرفته است ـ زيرا امكان دارد از بالاى رهگذر عمومى يا زير آن ، راهى به يكديگر احداث كنند ـ در اين صورت بايد بخرند و وقف نمايند براى مدفن من و مدفن فرزندانم و خويشانم.

كتابهايى كه خود موصّى تصنيف كرده

۴ ـ سپس البتّه تصنيفات خودم را هر آنچه به خطّ خودم است ، خواه كلّ آن به خطّ من باشد يا بعض آن ؛ يعنى نسخه هاى اصل را بر كافّه مؤمنين وقف نمودم ، خواه آن مصنّفات عربى باشد يا فارسى ؛ و همچنين نسخه هايى كه از روى آن براى مردم نسخه برداشته ام و توليت آنها را به اصلح اولاد ذكورم تفويض كردم ؛ سپس به اصلح اولاد اولاد ذكورم ، و با تساوى در صلاح . پس توليت با اعلم است ، با تقدّم طبقه اعلى بر اسفل ؛ امّا صالحى كه آن نسخه ها را ضبط كند و به مستحقّ آنها برساند. 
و بافقد صالح بين اولاد ذكور و اولادِ اولادِ آنان ـ و العياذ باللّه ـ پس توليت مفوّض است ، به اصلح اولاد برادرانم ؛ سپس به اصلح اولاد دخترانم ؛ سپس به اصلح اولاد خواهرانم ؛ و با نبودن آنان ـ و العياذ باللّه ـ پس امر توليت ، مفوّض است به عالم مُحدّث موافق بامسلك من از شاگردانم ؛ خواه با واسطه شاگردم باشد ، خواه بى واسطه ؛ و با تعدّد و اشتباه در اصلح ، يا نزاع در جميع مراتب مزبوره ، پس توليت مفوّض است به كسى كه قرعه شرعيّه او را معيّن مى سازد . . .

 

و با زنده بودن فرزند عزيز صالح ، ملاّ محمّد رضا ۱ براى متولّى سزاوار است كه كتابها را از دست او نگيرد ؛ زيرا البتّه او به مواقع كتابها شناساتر است (= موقع شناستراست).

خواهش از فرزندان خود

۵ ـ و از فرزندانم خواهش مى كنم كه مصاحَبَت اشخاصى را كه از قديم با من بوده اند ، ترك نكنند ، و كسى را كه عهد و وفا و دلسوزى ندارد در كارهاى خود دخالت ندهند.

تعيين برنامه كتابهاى خريدارى شده از نماء حمّام شاه سليمان صفوى

۶ ـ و همين گونه توليت كتابهايى را كه از درآمد حمّام وقف نموده ام ؛ همان حمّامى كه پادشاه نيكوكار آمرزيده ، شاه سليمان ـ خدا وى را در بالاترين غرفه هاى بهشت جاى دهد ـ وقف فرموده به گروه مذكور به ترتيب مزبور ، تفويض كردم.

برنامه بقيّه كتابها

۷ ـ وهمين گونه ، توليت جميع كتابهايى كه در ابتدا از من بوده ، يا بعد از رحلت پدرم ـ خدا قبرش را نورانى كند ـ از من بوده ، مثل كتابهاى حديث از حافظ كاظم و از سيد محمّد على ـ رحمت خدا بر آن دو ـ و كتابهاى حديث از سيد نيكوكار شاه ابوتراب ـ خدا او را با ائمه طاهرين محشور فرمايد ـ و كتابهاى سيد بزرگوار سيد حسن ، از آل براق ـ خدا روحش را شاد فرمايد ـ و كتابهاى

1.در تاريخ حزين در ذكر افاضل و اعيان خود كه پيش از حادثه اصفهان (فتنه افاغنه) و در آن سانحه درگذشته اند ، در صفحه ۶۵ مى نويسد : ديگر . مولانا محمّد رضا ، خلف مرحوم مولانا محمّد باقر مجلسى است ، به حليه علم و خصال حميده آراسته ، به تدريس مشغول و به علوّ همّت ، موصوف بود . در سانحه مذكوره با دو برادر عالى مقدار و جمعى از اولاد و اقربا كه همه از معاشران و دوستان صميم من بودند ، رحلت نمودند . (مؤلف) .

 

ميرزا غياث و غيرها و كتابهاى پدرم علاّمه ـ خدا مقامش را بلند كناد ـ يعنى كتاب «تهذيب» طىّ دو مجلّد كه محقّقا چند بار با نسخه شيخ بهايى مقابله گرديده و مجلّد اوّل از كتاب «كافى» و كتاب «فقيه» و كتاب «رجال» سيد مصطفى ـ خدا او را رحمت كناد ـ كه پدرم به خطّ شريف خود ، بر آن حاشيه هاى نوشته و هر آنچه از مصنّفات پدرم ـ خدا روانش را پاكيزه كناد ـ به خطّ خود اوست ، از عربى و فارسى ؛ كلّ آنها بر كافّه مؤمنين وقف است و همين گونه ، «صحيفه كامله» كه به خطّ پدرم است و مجموعه مشتمل بر اشعار و غيرها كه به خطّ پدرم است و در جميع آنچه ذكر شد ، توليت به ترتيب مذكور است ۱ و همين گونه ، هر قرآنى يا كتاب صحيفه اى يا ديگر كتابها كه من بر آنها سمت نظارت داشتم يا در آنها سمت توليت داشتم ؛ مگر موقوفه اى كه بر خلاف ترتيب مذكور ، شرطى داشته باشد كه در اين صورت ، بايد به مقتضاى شرط رفتار شود .

املاك موقوفه

۱ ـ ملك كربكندى ۲ بر مصارف برّيّه وقف است ؛ پس بايد درآمد آن جمع آورى شود و در شبهاى جمعه و روزهاى جمعه و بقيّه اوقات شريفه ديگر ، صرف فقرا و مساكين از سادات و غيرهم بشود . 
۲ و ۳ ـ و همين گونه در آمد زمينى كه در حوالى اِشكاوند ۳ است كه از اوقاف جدّه فرزندم محمّدرضاست و درآمد كاروانسراى واقع در تلّ عاشقان ، ۴

------------------------------------------------------------------------

1.جابرى انصارى در كتاب تاريخ اصفهان و رى در وقايع سال ۱۳۴۸ قمرى مى نويسد : حاج مشير الملك فاطمى . . . كتب خانواده امامت را كه اوّل كتابخانه ايران بود و خزانه عهد مرحوم مجلسى و خاندان امام جمعه ، از اولاد حاج ميرزا هاشم خريد . (مؤلف) .

2.كُربكَنَد ، از قراء دهستان برخوار اصفهان است . (مؤلف) .

3.اِشكاوَنْد : از قرّاء دهستان كراج اصفهان است . (مؤلف) .

4.كاروانسراى تلّ عاشقان ، نزديك بيمارستان سنبلستان اصفهان است . (مؤلف) .

 

مصارفش در وقفيّه (وقفنامه) معلوم است.

وصيّت نامه ديگر در جوف

وساير وصايا را در ورقه ديگرى نوشتم و آن را در جوف همين ورقه وصيّتنامه گذارد ۱وجميع آنها به خطّ خود من است و مهر من بر آنهاست ؛ پس هر كس بعد از اينكه وصيّتنامه مرا شنيد ، آن را تبديل كند ؛ پس جز اين نيست كه گناه تبديل بر عهده كسانى است كه آن را تبديل مى كنند. 
تاريخ وصيّتنامه 
و اين وصيّتنامه در بيستم از شعبان المعظم سال يكهزار و يكصد وهشت نگاشته شد.

۵ ـ زنان و فرزندان علاّمه مجلسى

علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى از دو زن آزاد و يك زن كنيز ، نُه فرزند داشته ، به شرح ذيل : 
از خواهر ميرزا علاءالدين محمّد گلستانه (كه ميرزا دو شرح بر كتاب نهج البلاغه نوشته و اسماء الحُسنى را نيز شرح كرده است) يك پسر آورده و دو دختر . اسم اين پسر ، ميرزا محمّد صادق است كه علاّمه ، كتاب «مرآة العقول» را كه شرح كتاب «كافى» است و شرح كتاب «تهذيب» را به خواهش اين پسر نوشته است . اين پسر در زمان حيات علاّمه مجلسى وفات كرده است. 
امّا يكى از اين دو دختر به همسرى عالمْ آقا مير محمّد صالح خاتون آبادى درآمد . و يكى از اين دو دختر ، به همسرى ميرزا محمّد كاظم بن ملاّ عزيز اللّه بن

------------------------------------------------------------------------

1.م ناشر وصيّتنامه ، فرزند استاد سيد محمّد مشكوة است كه به دستور استاد با ترجمه ، ضميمه سالنامه ۱۳۲۳ شمسى سالنامه پارس منتشر شده است وصيّتنامه جوف ، منتشر نشده . اكنون ، اين راقم در ترجمه تجديد نظر نموده ام و توضيحاتى بر آن مى افزايم . (مؤلف) .

 

ملاّ محمّد تقى (مجلسى اوّل) درآمده . 
از خواهر ابو طالب خان نهاوندى ، يك پسر آورده و يك دختر . اسم اين پسر ميرزا محمّد رضا آقاسى است ؛ و امّا دختر به همسرى ملاّ حيدر على درآمده . 
امّا از كنيز [خود] دو پسر آورده و دو دختر . اسم پسران ميرزا جعفر و ميرزا عبداللّه است.

۶ ـ مقبره علاّمه مجلسى و مدفونين در آن

مقبره علاّمه مجلسى در بقعه مجاور مسجد جامع عتيق است و مدفونين در آن عبارت اند از: 
۱ ـ شيخ شمس الدين محمّد كه بر لوح قبرش كه از مرمر و بر ديوار ايستاده و منصوب است چنين منقور است: 
قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «المؤمن حيٌّ في الدارين» صدق رسول اللّه وفات المرحوم المغفور المبرور السعيد خادم الفقراء مولانا شيخ شمس الدين محمّد معرّف اصفهاني ـ طاب ثراه ـ وجعل الجنّة مثواه في سادس شهر شعبان المعظّم سنه ستّ ثلاثين و تسعمائة الهجرية المصطفويّة صلى الله عليه و آله : 
۰ سعديا مرد نكونام نميرد هرگز
مرده آن است كه نامش به نكويى نبرند ۰ 
و بر حاشيه لوح منقور است : 
اللّهمّ صلّ على سيّدنا ونبيّنا محمّدالمصطفى ومولانا ومقتداناوهاديناعليّالمرتضى وسيّدة نساءالعالمين فاطمه الزهراء و أمّ المؤمنين خديجة الكبرى والامام الرضيّ الحسن والامام الحسين الشهيد بكربلا ۱ والامام زين العابدين عليّ والامام محمّد الباقر والامام جعفر الصادق والامام موسى الكاظم والامام عليّ بن موسى الرضا والامام محمّد التقي والإمام علي النّقي والامام الحسن العسكريّ والامام محمّد المهديّ صاحب الزمان .

------------------------------------------------------------------------

1.راقم گويد : كربلاء با الف ممدوده به جاى كربلا با الف مقصوره صحيح است .

 

۲ـ ملاّ محمّد تقى مجلسى . ۱ در بقعه او مكتوب است: 
هو الحيّ الذي لا يموت 
۰ چون محمّد تقى زفيض ازل 
شد به دانش سرآمد عالم ۰ 
۰ بر سپهر كمال همچو مسيح 
كرد احياى علم و دين از دم ۰ 
۰ روضة المتّقين پر فيضش 
كرده گلزار علم را خرّم ۰ 
۰ عالِم سنّت و كتاب كه بود
متشابه ز رأى او محكم ۰ 
۰ فيض عامش رسد بخلق خدا
همچو خورشيد در همه عالم ۰ 
۰ همچو شاخى كه خَم شود از بار
گشت از بار علم ، قدّش خم ۰ 
۰ از جهان خاطرش چو گشت ملول 
كرد پرواز تا به باغ ارِم ۰ 
۰ معنى معرفت نماند به لفظ 
روح علم از جسد نمود چو دَم ۰ 
۰ چون نشست آن محيط فضل از جوش 
كربلاى دگر شد از ماتم ۰ 
۰ خامه معجز آفرين شعيب 
شد پى سال فوت او چو علم ۰ 
۰ گشت هر يك ستوده تاريخى 
اين دو مصرع كه آمد از پى هم ۰ 
۰ «مسجد و منبر از صفا افتاد
صاحِب علم رفت از عالَم» ۲ ۰ 
۳ ـ علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى ، ۳ فرزند ، رديف دوم در مزار او مكتوب است: 
حيف از مقتدا و سرور دين 
شيخ اسلام و مفخر ايمان 
جان پاكش ز عالم فانى 
چون به دار القرار گشت روان 
روح او را به آسمان بردند
كرد بر منبر سپهر ، مكان

------------------------------------------------------------------------

1.شرح احوال ملاّ محمّد تقى در كتاب «الفيض القدسى» مذكور است .

2.مصرع اول و دوم ، هر دو ماده تاريخ وفات ملاّ محمدتقى مجلسى است كه برابر با ۱۰۷۰ مى شود .

3.در بقعه مجلسى ها بر خميدگى سقف ، تصوير علاّمه مجلسى است و نوشته : در سنه ۱۳۴۰ حاج محمّد ابراهيم تاجر ، ولد مرحوم حاج ملاّ على اكبر انصارى عراقى كه براى تجارت اصفهان آمده ، اين عكس را قلمى تقديم كرده . راقم اين سطور شنيده ام كه تصوير اصلى را برده اند و موجود ، كپيه آن است . واللّه العالم (مؤلف) .

 

 خطبه خواند از براى خيل ملك 
شد امام جماعت ايشان ۰ 
۰ خاك او شد عبير و عنبر خلد
كفن از تار گيسوى حوران ۰ 
۰ در فردوس شد به رويش باز
شاد گشت از قدوم او رضوان ۰ 
۰ سدره «طوبى لهم» برايش خواند
جنّت آورد «ادخلوا» به زبان ۰ 
۰ بر سرش ريختند بهر نثار
حور و غِلمان جواهر الوان ۰ 
۰ گوييا هاتفى زعالم غيب 
داده بودش بشارت از يزدان ۰ 
۰ زان سبب ختم گشت تفسيرش
آيه «كلّ من عليها فان» ۰ 
۰ چون شب قدر آن عظيم القدر 
شد نهان عشر آخر رمضان ۰ 
۰ ازهرى گفت سال تاريخش 
«باقر علم شد روان به جنان» ۱ ۰ 
۴ ـ آخوند ملاّ محمّد صالح مازندرانى ، پسر احمد بن شمس الدين مازندرانى از اجلّه علما و فقها و ادبا و صاحب مؤلّفات مهمّه از جمله شرح بر اصول و شرح بر روضه «كافى» است . وى ، داماد ملاّ محمّد تقى مجلسى است ـ كه در رديف ۲ ذكر شد ـ يعنى آمنه بيگم كه خود مجتهده كامله بوده و دختر علاّمه مجلسى است ، همسر ملاّ صالح بوده . بر لوح قبر آخوند ، منقور است : 
۰ آه و افسوس و فغان و فرياد 
افضل و اعلم و امجد شده فوت ۰ 
۰ يعنى آخوند محمّد صالح 
كز همه بود سرآمد شده فوت ۰ 
۰ او مَلِك بود و عجب نيست اگر 
گويمش روح مجرّد شده فوت ۰ 
۰ جست تاريخ وفاتش زاهد 
كه كى آن ذات مؤيّد شده فوت ۰ 
۰ هاتفى گفت به تاريخ كه «آه! 
صالح دين محمّد شده فوت» ۲ ۰ 
فرزندان اين زوج و زوجه ، آقا محمّد هادى ، مترجم قرآن ۳ و ملاّ نورالدين

------------------------------------------------------------------------

1.به حساب ابجد برابر با ۱۱۱۰ مى شود .

2.عبارت : «آه ، صالح دين محمّد شده فوت» ماده تاريخ است كه برابر با ۱۰۸۶ مى شود .

3.ترجمه قرآن كه در هند با نام موائد الرحمان به چاپ رسيده ، از آقا هادى مازندرانى ، يكى از عالمان سده سيزدهم است و غير از آقاهادى فرزند ملاّ صالح مازندرانى است .

 

محمّد و ملاّ محمّد سعيد اشرف و ملاّ حسنعلى و ملاّ عبدالباقى و ملاّ محمّد حسين و دو دختر ۱ و يكى از دختران همسر ملاّ محمّد اكمل اصفهانى شد و ملاّ محمّد باقر ، مشهور به بهبهانى ، فرزند اين زن و شوهر است . 
۵ ـ آقا محمّد هادى . مترجم مذكور ، داراى متجاوز از هيجده ترجمه و تأليف مهمّ [است] . حزين در تاريخ خود ، صفحه ۱۳ مى نويسد : 
. . . بسيارى از كتاب «تهذيب الأحكام» شيخ طوسى را در مدرس مجتهد الزمان آقا هادى ، خلف مولانا محمّد صالح مازندرانى عليه الرحمه استفاده نمودم . . . ۲ 
و در صفحه ۸۶ مى نويسد : 
و از مقتولين (اشرف و افاغنه) بود ، مولاناى فاضل عارف آقا مهدى خلف مجتهد مبرور آقا هادى مازندرانى عليه الرحمه كه از نيكان و اصدقاى من بود . 
بالجمله بر لوحه قبر آقا هادى مكتوب است : 
اللّه الباقى 
۰ مقتداى جهان و هادى دين 
چون از اين كهنه دير ويران رفت ۰ 
۰ روح پاكش نمود عزم وطن 
بى سخن تا به عرش رحمان رفت ۰ 
۰ طائر قدس زين سراچه تنگ 
جانب اين بلند ايوان رفت ۰ 
۰ وطن اصلى ش به ياد آمد 
داد جان را و سوى جانان رفت ۰ 
۰ قطره را بحر در كنار گرفت 
گوهر فضل سوى عُمان ۳ رفت ۰ 
۰ بينوا كرد بزم دانش را 
بلبلى بود كز گلستان رفت ۰ 
۰ چمن اجتهاد كرد خزان 
تا ز دهر آن بهار عرفان رفت ۰ 
۰ محك امتياز كم گرديد 
قدردان دلِ فقيران رفت ۰ 
۰ بهر تاريخ چون به عالم فكر 
دل زار نجات نالان رفت ۰

------------------------------------------------------------------------

1.تذكرة القبور ، ص ۲۷ و ۳۸۵ .

2.تاريخ و سفرنامه حزين ، در مقدمه ديوان وى با تصحيح بيژن ترقّى به چاپ رسيده است .

3.عُمان : بر وزن غلام است و ميم آن مشدد نيست .

 

 از پى سال رحلتش گفت : «آه 
هادى و رهنماى ايمان رفت» ۱ ۰ 
بقيّه مدفونين در بقعه به ترتيب تهجّى به شرح ذيل است : 
۶ تا ۱۰ آمنه بيگم مزبوره ، بنا بر قولى ؛ بلكه خواهرانش همسر ملاّ محمدعلى استرآبادى ، همسر ملاّ ميرزا شروانى؛ ۲ يعنى ملاّ ميرزا محمّد شروانى ، همسر ميرزا كمال الدين محمّد فسايى ؛ هر چهار تن دختران ملاّ محمدتقى مجلسى اند ؛ بلكه آخوند كمالا ، يعنى ميرزا كمال الدين مزبور نيز در اين بقعه است . ۳ 
۱۱ ـ ميرزا محمّد باقر بن ميرزا عبداللّه بن ملاّ محمّد باقر كه معروف به مجلسى ثالث بوده است. ۴ 
۱۲ و ۱۳ ـ ملاّ محمّد تقى بن ملاّ عبداللّه بن ملاّ محمّدتقى (رديف ۲) ؛ بلكه برادرش ملاّ محمّد نصير نيز در اين بقعه دفن است . 
۱۴ تا ۱۶ ـ ميرزا محمّد تقى الماسى بن ميرزا محمّد كاظم بن ميرزا ملاّ عزيزاللّه بن ملاّ محمّد تقى (رديف ۲) . 
تولّد رديف چهاردهم سال ۱۰۸۹ [و] وفاتش شعبان ۱۱۵۹ . ميرزا محمّد على ، برادر رديف چهاردهم و ملاّ عزيزاللّه ، پسر رديف چهاردهم ، متوفّا در سال ۱۱۶۳ نيز در اين بقعه مدفون اند. ۵ 
۱۷ ـ ميرزا جعفر بن حاج مير سيد محمّد مرحوم هر دو امام جمعه ۶ . مدفن

------------------------------------------------------------------------

1.۱۱۲۰ هجرى قمرى .

2.شيروانى غلط است (روضات الجنّات) .

3.تذكرة القبور ، ص ۷ و ۲۷ .

4.همان ، ص ۱۸۲ .

5.همان ، ص ۲۱۸ ـ ۲۱۹ .

6.در تذكرة القبور ، چاپ دوم ، به اشتباه ميرزا جعفر را امام جمعه نوشته و فقط پدرش امام جمعه بوده نه او . (مؤلف) .

 

 

 

 

 

 

 

ميرزا جعفر در قبر ملاّ محمّد على استرآبادى ۱ است. ۲ 
۱۸ ـ ملاّ محمّد مهدى بن حاج محمّد ظهير متوفّا در نهم جمادى الثانى سال ۱۱۸۰ .۳ 
۱۹ ـ ميرزا حسنعلى بن ميرزا محمّد باقر ، رديف ۱۱. ۴ 
۲۰ ـ ميرزا حيدرعلى شروانى ، فرزند رديف ۸ يعنى ملاّ ميرزا محمّد شروانى و دختر مجلسى اوّل. ۵ 
۲۱ ـ ميرزا رضا حسينى ، از علما و سادات . ۶ 
۲۲ ـ ملاّ زين العابدين بن ملاّ عبداللّه بن ملاّ محمّد تقى ، رديف ۲ . ۷ 
۲۳ ـ ميرزا محمّد صادق بن علاّمه مجلسى ، رديف ۳. ۸ 
۲۴ ـ ميرزا محمّد صادق امام جمعه ، آخرين امام جمعه. ۹ پسر ميرزا محمّد على ، رديف ۳۱ . 
۲۵ ـ مير عبدالباقى اصفهانى متوفّا در سال ۱۲۲۵ و او غير از مير عبدالباقى امام جمعه است . ۱۰ 
۲۶ ـ حاج مير سيد محمّد امام جمعه بن مير عبدالباقى متوفّا به سال ۱۲۲۴. ۱۱

------------------------------------------------------------------------

1.در رديف سى ام خواهد آمد .

2.همان ، ص ۲۳۲ .

3.همان ، ص ۲۳۴ .

4.همان ، ص ۲۷۶ .

5.همان ، ص ۳۰۹ .

6.همان ، ص ۳۲۶ .

7.همان ، ص ۳۴۸ .

8.همان ، ص ۳۷۹ .

9.همان ، ص ۳۸۲ .

10.همان ، ص ۴۰۴ .

11.تذكرة القبور ، ص ۴۰۵ .

 

راقم گويد : سال ۱۲۴۴ صحيح است و ۱۲۲۴ غلط است. ۱ 
۲۷ ـ ملاّ عبداللّه بروجردى بن حاج محمّد رحيم ، متوفّاى در ربيع الاول سال ۱۱۹۱. ۲
۲۸ ـ سيد علاءالدين محمّد گلستانه متوفّاى در ۲۷ شوّال سال ۱۱۰۰ . قبرش در اين بقعه يا در مقبره مقابل مسجد مصرى اصفهان است . به قولى در مقابل مقبره صاحب بن عبّاد است . وى خواهرش و يا دختر خواهرش همسر علاّمه مجلسى رديف ۳ مى باشد . ۳ 
۲۹ ـ مير على نقى ، متوفّاى در سال ۱۲۰۵. ۴ 
۳۰ ـ ملاّ محمّد على استرآبادى ، داماد مجلسى رديف ۲. ۵ 
۳۱ ـ ميرزا محمّد على امام جمعه بن ميرزا جعفر ، متوفّاى در نوزدهم ربيع الاول ۱۳۰۰. ۶ 
۳۲ ـ ملاّ محمّد كاظم بن ملاّ محمّد على متوفّاى در سال ۱۲۷۰. ۷ 
۳۳ ـ مخلص كاشانى . ميرزا محمّد از شعراى متوفّاى در مراحل ۶۰ سالگى. ۸ 
همگى از علماى به تفاوت درجات و نوعا داراى مؤلفات و مصنفات و رديف يك از عرفا بوده و رديف ۲ از علما و عرفاست و شرح حال و اسامى كتب

1.ر . ك : تذكرة القبور ، چاپ اوّل .

2.تذكرة القبور ، ص ۴۲۳ .

3.همان ، ص ۴۲۹ .

4.همان ، ص ۴۴۲ .

5.همان ، ص ۳۶۹ .

6.همان ، ص ۴۴۷ .

7.همان ، ص ۴۶۶ .

8.همان ، ص ۴۹۶ .

 

آنان در كتب مبسوطه ديده شود . 
۷ ـ مكتوب تعدادى از عالمان و مجتهدان درباره علاّمه مجلسى 
[مرحوم بلاغى در نظر داشته كه كتاب مفصّلى در شرح احوال علاّمه مجلسى و خاندان وى بنويسد و به همين منظور ، نامه هايى به دانشمندان معاصر خود نگاشته و درخواست اطّلاعاتى در اين زمينه نموده كه پاسخ چند تن را در كتابش با دستخطّ آنان درج نموده است . در اينجا به جهت اهميّت آن نامه ها، همه را بى كم و كاستى درج مى كنيم] .

الف) مكتوب آية اللّه العظمى سيدمحمّد حجت تبريزى قدس سره

بسم اللّه الرحمن الرحيم 
با تقديم سلام و ثناى وافر ، نامه گرامى را كه ضمنا مژده تصميم جنابعالى را به تأليف متعلق به تاريخ حيات مجلسيين(ره) مى داد ، واصل گرديده ، بسى اسباب مسرّت شد . مسئول و مأمول از درگاه حقّ متعال اينكه تأييد خود را مبذول داشته و به انجام اين منظور عالى موفّق بدارد ـ بمنّه و جوده . 
تقاضا نموده بوديد اطّلاعاتى كه مربوط به خانواده مجلسيّين و تاريخ زندگانى اين دو شخصيّت بزرگ و آثار علمى ايشان دارم ، به منظور شركت در انجام آن مقصد شريف ، ارسال و ايفاد نمايم . مقدار معتنابهى از خصوصيات مزبوره فوق و خاصّه مطالب مربوطه به تأليفات اين دو مرد بزرگ و على الاخص جامع اعظم «بحار الأنوار» و جمله اى از كتب مجلسى اوّل(ره) از اطّلاعات نادره علمى و نكات دقيقه فنى كه در پيش اهلش قيمت بسزايى دارد ، تاكنون با ممارست و در اثناى مطالعات جمع آورى نموده ايم ، لكن چنانچه خود جنابعالى مى دانيد ، كمىِ وقت و بسيارىِ مشاغل ، مانع از آن هستند كه با فرصت و فراغت به جمع آورى اين نكات متفرقه مقيده پرداخته و اندازه معتنابهى تهيه و ارسال نمائيم .

همين قدر به حسب سماحت وقت در اطراف نسخه اصل كتاب «بحار» اين چند جمله به عنوان اشاره و نمونه خاطرنشان مى شود : 
كتاب «بحار الأنوار» تنها جامعى است كه سلسله تأليفات طايفه [شيعه] و مسفورات محدّثين ثانى او را در ميان خود نداشته و اخبار انبوهى از منابع عصمت ـ سلام اللّه عليهم ـ كه در وى وديعه گذارده شده ، در هيچ جامعى از جوامع به مقام تجمّع نيامده . البته تنهايى و بى نظيرى اوّلين شاهد ارجمندى مقام و اهميّت موقع مى باشد و او را [چنانچه مى توان گفت] تالى اعجاز قرار داده ؛ علاوه بر جودت نظم و حسن ترتيب و جمع و اشتمال بر آيات كريمه مربوطه به اخبار ؛ باز بعلاوه بيانات و توضيحات و تذييلات اخبار منقوله كه پر از جهات ادبيّه و نكات تاريخيّه و مباحث نظريه بوده و مثل درياهاى متلاطم با تراكم امواج حيرت آور خود ، پيش چشم مُراجع و متتبّع جلوه گر شده ، خودنمايى مى نمايد . 
چنانچه از قرائن پيداست ، منظور اصلى از تأليف كتاب «بحار الأنوار» جمع متفرّقات اخبار و حفظ اصول از تفرّق و انقراض بوده ، چنانچه عدّه زيادى از اصول اماميّه به واسطه عوامل تفرقه و مجهوليت با مرور دهور از بين رفته و متتبّع در معاجم و تراجم رجال و محدّثين به كميّت زيادى از اسامى اصول و تأليفات برمى خورد كه اكنون در دست ما از آنها نشانى بجز نام و عينى بجز اثر به يادگارى نمانده و به همين جهت است كه در اين كتاب ، اخبارى پيدا مى شود كه ظاهرالضعيف هستند يا از كتب و جزواتى نقل شده اند كه شأن مثل مجلسى(ره) اجلّ از اين است كه از آنها نقل بنمايد ، فضلاً از اينكه اعتماد هم بفرماييد ؛ خاصّه در قسمت فضائل و مناقب ائمه(ع) ؛ ولى عذر مؤلف ، واضح و منظورش تنها جمع و حفظ بوده ، علاوه بر كثرت مشاغل ايشان ، چنانچه بعضى قرائن وى خواهد آمد و همچنين كثرت تأليف ايشان ، چنانچه مشهود است و همچنين در دسترس نبودن نسخ بعضى كتب و تراجم مؤلفين آنها بسا موجب مجهوليت مؤلفش شده ؛ مثل كتاب «ثاقب المناقب» كه مؤلف [مجلسى ـ ره ـ ] از صاحبش به لفظ «بعض قدمائنا» تعبير مى كند ، و عجيب تر از آن كتاب «الامامة والتبصرة» كه نسبت مى دهد به على بن بابويه با اينكه سند كتاب مساعد نيست ؛ بلكه اين كتاب ، همان كتاب «جامع الأحاديث» على بن احمد بن جعفر قمى ، مؤلف كتاب «العروس» است و از همين باب است اينكه نسبت مى دهد كتاب «ازاحة العلة في معرفة القبلة» را به فضل بن شاذان (كتاب العشرة ، چاپ كمپانى ، ص۱۵۲) با اينكه در جاى ديگر ، به خلاف همين كلمه به شاذان بن جبرئيل قمى نسبت مى دهد (كتاب العشرة چاپ كمپانى ص۱۵۳) و مثل همين اشتباه و تناقض به صاحب «وسائل» هم رخ داده و همين كتاب را در «وسائل» به فضل بن شاذان و در فهرست «وسائل» به شاذان بن جبرئيل نسبت داده و همچنين محدّث نورى در «مستدرك» طعن بر صاحب «وسائل» زده و غفلت از «فهرست» كرده است . 

پيش ما سه جزء از اجزاء «بحار» از نسخه مؤلف موجود است كه همان سه جزء كتاب الايمان والكفر ومكارم الاخلاق مى باشند . 
آنچه تدبّر در آنها بدست مى دهد و در غير آنها از نسخ اصلى «بحار» كه مشاهده نموده ايم، اين است كه حال اين كتاب در چگونگى تأليف و وضع و كتابت ، غير از وضعيت حال ساير تأليفات مى باشد . كسى كه در يكى از اين مجلّدات تأمّلى بكند ، خواهد ديد كه جزوات چندى است كه هم از حيث كاتب ، مختلف و هم از حيث خط و قلم ، مختلف مى باشند و بسا حجم و اندازه صفحات و گاهى مقدار و عدد اوراق جزوات هم مختلف و بعضى بزرگ و بعضى كوچك هستند و بسا در ميان يك جزء ، چند صفحه سفيد ، يا در صدر يا ذيل يك صفحه ، مقدارى سفيد ديده مى شود و با اين اختلاف فاحش از حيث خطّ و قلم ، غالبا خطّ مؤلف نيستند ؛ فقط غالب عناوين ابواب و آيات كه در صدر ابواب واردند و بيانات كه در ذيل اخبار ثبت شده اند ، به خطّ خود مؤلف اند. با اين همه ، بياناتى كه در جلد مكارم الاخلاق ذكر شده با خطّ غير است و نوعا از كتاب «مرآة العقول» [شرح كافى تأليف مؤلف] نقل شده . حتّى اينكه بعضى از الفاظ «مرآة العقول» كه بعد از نقل لازم و التغيير بود ، به همان حال باقى است (مثل اينكه لفظ مصنّف كه در «مرآة العقول» مراد صاحب «كافى» است به همان حال باقى مانده) و گاهى بيانات مختصره دو كلمه ، سه كلمه با خطّ غير مؤلف پيدا مى شود و گاهى بعضى از اغلاط هم به حال خود بى مقابله باقى مانده و از همين قبيل ، گاهى بعضى از روايات در غير باب خود ذكر شده و به همان حال باقى مانده مثل اينكه در جلد يازدهم ، طبع كمپانى ، صفحه ۹۷ ، باب هشتم ، احوال اصحاب ابى جعفر الباقر عليه السلام در حاشيه دارد : «كا محمّد بن يحيى و محمّد بن احمد الرواية» . روايتى است متعلّق به حال ابى جعفر محمّد جواد عليه السلام و عجب تر اينكه عينا همان روايت را در همين كتاب در احوال حضرت ابى جعفر محمّد جواد وارد كرده (ج ۱۱ ، چاپ كمپانى ، ص ۱۲۹ ، باب فضائله و مكارم اخلاقه ، روايت ثانية : كا عن محمّد بن يحيى الخ) و نظير اين در جاهاى متفرّق «بحار» زياد است . 

و در بعضى جاهاى ابواب صدر روايات و اسناد ، چند كلمه از سند به خطّ مؤلف و مابقى سند و متن به خط غير مى باشد . 
و از اختلاف خطوط و كتاب كه گاهى به خطّ نسخ و گاهى ثلث و گاهى تحرير و گاهى خوب و گاهى بد مى باشد و همچنين از تفويض مؤلف امر نقل روايات را به صاحبان خطوط ، پّر روشن است كه آنها عده اى از تلامذه و اطرافيان مؤلف بوده اند كه امر نظم را به آنها واگذار نموده و استعانت مى جسته و از طبقه كتّاب و نويسندگان نبوده اند. 
و در مجموع اين خصوصيات و ضمّ اين قرائن به همديگر ، نتيجه مى توان گرفت كه مؤلف كتاب را جزوه جزوه كرده و ميان تلامذه و اطرافيان خود بخش كرده و به موجب دستور كه به آنها مى داده ، اخبار را از مظانّش نقل مى كرده اند و به ترتيبى كه اشاره مى نموده و عناوين بابها را مى نوشته به همان ترتيب وضع اخبار در ابواب مى نموده اند و مواردى كه محتاج به بيان بود ، در ذيل اخبار سفيدى مى گذاشتند و مؤلف به سبب اقتضا بيانى با خطّ خود در موارد مى نوشته و در همه اين احوال ، گاه در يك مجلس و گاه متفرّق بوده اند . 
و همچنين استفاده مى شود كه تمام كتاب در زمان مؤلفش از مسودّه به مبيضّه منتقل نشده ؛ بلكه بعضى مجلّدات آخرى به همان نحو در مسودّه باقى مانده است ، و براى اين مطلب ، علاوه بر شواهدى كه گذشت كه دلالت داشتند به عدم فراغت و كثرت اشتغالات تأليفى و مشاغل شرعى مؤلف كه غالبا ممكن نكرده كه به چيزى مى نوشته ، مرتبه ديگر مرور نموده و اصلاح نمايد . اين موضوع را شاهد مى توان گرفت كه در طبعه كمپانى ـ كه اوّل چاپ است ـ در بسيار موارد در ذيل بعضى ابواب بياض ، اصل همان نحو باقى مانده و از اين عجب تر جزء اوّل چاپ تبريز است . 
والحمد للّه ، قم ، حجة الكوه كمرى

 

ب) مكتوب آيه اللّه العظمى سيدمحمدتقى خوانسارى

بسم اللّه الرحمن الرحيم 
خدمت ذى سعادت ، جناب عمدة الاعلام ، ثقة الاسلام ، مروج الاحكام ، آقاى سيد عبدالحجة بلاغى دامت بركاته . 
به عرض مى رساند ، ان شاء اللّه مدام در كمال استقامت ، موفّق و مؤيّد باشيد . تلوا در موضوع ترجمه حالات و كتب خطّى و چاپى مرحوم علاّمه مجلسى ـ أعلى اللّه مقامه ـ كه خواسته ايد از احقر كه هرگاه اطّلاع تازه اى دارم ، بنگارم ، اطّلاع تازه ندارم و در خصوص كتاب «مقلادالرشاد» هم در ميان كتابها گردش نمودم و نبود . در خاتمه ، دوام سعادت و سلامت وجود شريف را از خلاّق متعال خواستارم . 
الأحقر محمدتقى الموسوى الخوانسارى ۲ صفر المظفّر ۱۳۶۶

-ج) مكتوب شيخ الاسلام شيخ فضل اللّه زنجانى

بسمه تعالى 
به عرض مى رساند ، مرقومه شريفه ، واصل و باعث مسرّت و خوشوقتى گرديد و بشارت طبع رساله شريفه كه در ترجمه حال علامتين مجلسيّين تأليف فرموده ايد ، موجب مزيد مسرّت گرديد . اميدوارم ان شاءاللّه هميشه موفّق و مؤيّد به نشر آثار علميه اسلاميه و در خدمت به عالم اسلامى و تشيّع خداوند ـ جلّ شأنه ـ همگى را موفّق دارد . 
راجع به اطّلاعات ناقصه كه در موارد مزبوره امر فرموديد ، معروض دارد آنچه فعلاً در نظر بوده در ورقه عليحده معروض گرديد ، والسلام عليكم و رحمة اللّه بركاته . خدمت حضرت مستطاب آقاى مشكوة ـ دامت بركاته ـ از قول احقر تبليغ سلام بفرماييد . ان شاء اللّه تعالى ، مستقلاً هم معروض خواهد شد و هكذا خدمت جناب آقاى صدر بلاغى ـ دامت افاضاته ـ سلام معروض مى دارد . 
الاحقر فضل اللّه زنجانى عفى عنه

 

هو

بدوا معروض مى دارد : در احوال مجلسيّين ـ أعلى اللّه درجتهما ـ فاضل متتبّع جليل آقا احمد ، پسر مرحوم آقا محمدعلى حفيد استاد الكل آقاى بهبهانى مرحوم ، در مقدمه كتاب «مرآة الأحوال» خود به تفصيل متعرض نشده اند و نسخه آن ، شايد در كتابخانه مدرسه سپهسالار موجود باشد . اگر مراجعه نفرموده ايد، به كتاب مزبور مراجعه فرماييد . مفصّلاً اطلاع حاصل خواهيد فرمود . 
از مؤلفات مرحوم مجلسى اوّل قدس سره از شرح عربى ايشان ، يك جلد نزد احقر موجود است و يك جلد از نسخه اصل آن ، سابقا در نزد مرحوم حاج شيخ محمود بروجردى بود ـ كه درصدد بود نسخه كامل آن را به دست آورد ـ چاپ بنمايد و يك رساله هم در سير و سلوك كه مختصر است ، در جزء مجموعه نزد احقر است كه اسم آن را ناسخ «تشويق السالكين» نام برده و خود مؤلف هم در ديباچه اشاره مى نمايد كه رساله مبسوطه به اسم «مشيد السالكين» ، سابقا نوشته است . 
از مؤلفات مجلسى ثانى هم دو جزء از مسودّه اصليه «بحار» كه جلد ۲۴ و نصف مجلّد از جزء بيستم باشد ، نزد احقر است مقدار مهمى هم از اجزاى آن در كتابخانه جناب آقاى حاج حسين آقا ملك است كه قريب چهارده جزء است ، از مجلّدات متفرّقه كه ممكن است خودتان به ايشان رجوع و استفاده فرماييد . دو مجلّد هم از انتها در كتابخانه جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيدمحمّد حجّت تبريزى در قم است . 
اجازاتى هم به خطّ خود مجلسى مرحوم در جزء كتابهاست كه ذيلاً اشاره مى شود : 
اوّل ، اجازه اى است كه به اسم شيخ بهاءالدين جيلى در آخر مجلّد كتاب «تهذيب» شيخ طوسى قدس سرهمرقوم شده و عينا نقل مى شود : 
«بسم اللّه الرحمن الرحيم ، أنهاه الملاّ الفاضل الصالح التقيّ الزكيّ مولنا الشيخ بهاءالدين محمّد الجيلى ـ أيّده اللّه تعالى ـ سماعا وتصحيحا وضبطا في مجالس آخرها رابع شهر جمادي الثانية في شهور سنة خمس وسبعين بعد الألف من الهجرة المقدسة وأجزت له ـ زيد توفيقه ـ أن يروي عنّي جميع الكتب الأربعة المشهورة المتواترة من مؤلّفيها المشايخ الأجلاّء محمّد بن يعقوب الكليني وأبي جعفر محمّد بن الحسين بابويه والشيخ محمّد بن الحسن الطوسي ـ رضوان اللّه عليهم ـ بأسانيدي المتكثرة المتّصلة اليهم ـ رحمهم اللّه ـ آخذا عليه ما أخذ عليّ من سلوك سبيل الاحتياط الذي لا يضلّ سالكه ولا يظلم مسالكه وكتب بيمناه الجانية الفانية الخاطى الخاسر ، ابن محمّد تقي ، محمّد باقر عفي عنها حامدا مصليا مسلما . 

دوم، اجازه اى است كه در آخر مجلد اوّل از كتاب «كافى» نوشته است و صورت آن اين است : 
«بسم اللّه الرحمن الرحيم ، أنهاه المولى الأولى الفاضل الكامل الزكيّ مولانا محمّد مقيم ـ وفّقه اللّه تعالى ـ لمراضيه سماعا وتصحيحا وضبطا في مجالس آخرها خامس شهر ذي الحجة الحرام من شهور سنة سبع وسبعين بعد الألف من الهجرة النبوية وأجزت له دام تأييده أن يروي عني هذا الكتاب وسائر كتب الأخبار المأثورة عن الأئمّة الأطهار ـ صلوات اللّه عليهم ـ آخذا عليه ما أخذ علي من الاحتياط في النقل والفتوى فإنّ المفتي على شفير جهنّم وكتب بيمناه الجانية الفانية أفقر عباد اللّه الى رحمته ربّه الغني محمّد باقر بن محمّد تقي ، عفى اللّه عن جرائمها حامدا مصليا مسلما . 
سوم، اجازه مفصّله اى است كه در آخر نسخه از «اصول كافى» نوشته ، به اسم عالم ورع ثقة الحاج محمّد طاهر بن مقصود على الاصبهانى كه جمله اى از آن در ظَهر صفحه نقل مى شود : 
«بسم اللّه الرحمن الرحيم ، أمّا بعد : حمد اللّه على سوابق الأنعام والصلوة على رسوله محمّد سيد الأنام وآله البررة الكرام ، فيقول الفقير الى عفو ربّه الغافر محمّد بن محمّد تقي المدعو بباقر أوتيا كتابهما يمينا وحوسبا حسابا يسيرا إنّه لمّا كان المولى الفاضل الصالح الفالح النقيّ المتوحّد الذكيّ الألمعي ولدى العقلاني وجليل الروحاني ، مولانا محمّد طاهر بن الحاج مقصود على الاصبهاني ممّن وفّقه اللّه لطّلب المعالي و وصل كدّ الأيام بسهر الليالي وكان ممّن ربيته بالعلم صفيرا و راقبته على الأحوال كبيرا فطيّرته مطارى و أودعته نتائج أفكاري و قرأ عليّ و سمع منّي كثيرا في العلوم العقلية والنقلية والأخبار المأثورة عن الأئمّة الهادية المهدية ـ صلوات اللّه عليهم أجمعين ـ ثمّ استجازني تأسّيا بسنّة سلفنا الصالحين ـ رضوان اللّه عليهم أجمعين ـ فاستخرت اللّه وأجزت له ـ دام تأييده ـ كلّ ما صحت لي روايته واجازته ممّا صنف في الإسلام من مؤلّفات الخاصّ والعام في فنون العلوم العقلية والنقلية من التفسير والحديث والدعاء والكلام والأصول والفقه والتجويد والمنطق واللغة والصرف والنحو والمعاني والبيان وغيرها ؛ بحق روايتي عن مشايخي الكرام وأسلافي الفحام ـ عليهم رحمة الملك العلاّم ـ إلى آخر الإجازة ؛ وتاريخ الاجازة عاشر شهر جمادى الأولى من شهور سنة سبع وثمانين بعد الألف الهجرية است . 

از مؤلفات مرحوم علاّمه مجلسى ثاني قدس سره غير آنچه سابقا اشاره شد ، كتب ذيل خطّى احقر است : 
۱) جلد دوم كتاب ملاذ الأخيار في شرح تهذيب الأخبار 
۲) رساله مفصّله در قصاص و حدود و ديات 
۳) رساله مختصر در صيغ نكاح 
۴) رسالة الجنة والنار كه تاريخ تأليف آن هزار و يكصد هجرى است و نسخه در ۱۱۱۹ نوشته [شده] و از روى نسخه اصل كه به خطّ مرحوم مجلسى بوده ، مقابله شده .
۵) رساله فارسيه مختصرى است كه در جواب سه سؤال كه از مرحوم مجلسى نموده اند ، نوشته است . عنوان سئوالها اين است : 
۱ ـ طريقه حكما و حقيقت و بطلان آن . 
۲ ـ طريقه مجتهدين و اخباريين . 
۳ ـ طريقه فقها و صوفيه . ۱

د) مكتوب حضرت آيه اللّه محمّد فيض قمى

بسمه تعالى شأنه العزيز 
به عرض مى رساند ، محترم تعليقه رفيعه ، واصل ، اميد وجود مبارك مقرون به

1.پايان مكتوب شيخ الاسلام زنجانى .

 

سلامتى و صحّت ، مشمول عنايات غيبيه بوده باشد . در باب كتب و رجال علمى خانواده علاّمه مجلسى از حقير استخبار فرموديد . چون در اين خط نبودم ، لهذا اطلاعاتى ندارم . شرح حال حقير را اگر خواسته باشيد ، آقاى ميرزا عباس فيض كه فعلاً در تهران است ـ ان شاء اللّه تعالى ـ نزد جنابعالى خواهند آمد . هرگاه شرحى خواسته باشيد ، ايشان نوشته ، خدمت جنابعالى خواهند داد . از خداى تعالى ، توفيقات و تأييدات آن وجود مبارك را خواهانم . والسلام عليكم و رحمة اللّه وبركاته .
الأحقر ، محمّد القمى فيض

ه ) پاسخ علاّمه محمّد قزوينى

آقاى سيد عبدالحجة بلاغى ، دام ظلّه العالي 
مرقومه شريفه مورخه ۲۵ آذر را فقط ديروز زيارت كرد و جوابا عرض مى كنم كه با نهايت تأسّف اينجانب هيچ گونه اطّلاعى از مراجع ترجمه احوال مرحومين مجلسيين و خانواده ايشان و رجال علمى اسره ايشان و كتب خطّى يا چاپى از تأليفات ايشان ندارم و هيچ وقت در اين مواضيع تتبّعى نكرده ام ؛ زيرا كه هميشه رساله «الفيض القدسى» مرحوم حاج ميرزا حسين نورى را به حقّ مصداق كامل : «كلّ الصيد في جوف الفراء حدّث عن الهجر ولا حرج» مى دانستم وهيچ وقت خود را محتاج به تتبّع جديدى در خصوص سوانح احوال مرحوم مجلسى معرض نمى كردم ، و همچنين در خصوص منشأ شهرت عاميانه كه «شصت مرده را در خواب بايد گرفت» ، براى استعلام از حال او هيچ اطّلاع خصوصى ندارم . 
با تجديد مراتب معذرت ، محمّد قزوينى

و ) مكتوب حضرت آيه اللّه العظمى سيدمحمدحسين بروجردى

بسمه تعالى 
با تراكم موانع و كثرت مشاغل ، از نوشتن جواب معذرت مى خواهم . 
والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته 
۷ صفر ۱۳۶۶

 

۸ ـ حافظ ابو نُعَيْم اصفهانى جدّ علاّمه مجلسى

حافظ ابونعيم احمد بن عبداللّه بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران اصبهانى ، از اعلام محدّثان و روات و اكابر حافظان مورد اعتماد است . از فضلا حديث مى كند و از او حديث كرده اند و بهره مند شده اند. اين مرد بزرگوار «محدثى مشهور است و كتابى مأثور دارد ، مسمّى به «حلية الأوليا» كه نام شريف آن تصنيف در السنه علما داير است و مضامين اعجاز آيينش در صحف مناقب ائمّه دين ساير ؛ از مصنّفين اوّلين و آخرين ، هركه از احوال همايون اهل بيت اطهار ـ سلام اللّه عليهم اجمعين ـ مجموعى پرداخته و يا كتابى ساخته ، غالبا ممكن نيست كه از ابونعيم و حليه وى روايتى نياورده يا فضيلتى نقل ننموده باشد ؛ چه به وجه اسناد و يا بر سبيل ارسال» (نامه دانشوران ، ج۲ ، ص۷۰۷) . 
نژاد ابونعيم تا مهران بترتيب مزبور از كتاب «اخبار اصبهان» حافظ ابونعيم نقل شده و حافظ ابونعيم هم در آن كتاب ، گفته : نخستين كس از اجداد من كه به شرف اسلام فائز شده مهران است و مهران ، غلام عبداللّه بن معاوية بن عبداللّه بن جعفر طيّار بوده است . 
ابونعيم به ضمّ نون و فتح عين بى نقطه به صيغه تصغير است و مخالفى در استعمال ، به اينگونه ندارد و اسامى ديگران به صيغه مكبّر و فتح نون و عين به صداى يايى است ، مانند حافظ ابو نعيم فضل بن دُكَين ۱ كه از مشاهير قدماى علماى شيعه است و عامّه از او بسيار روايت مى كنند و محلّ وثوق است ، نزد شيعه و سنّت . گرچه نام او را در كتب رجال ذكر نكرده اند ، ولى شهيد ثانى و

1.دكين بر وزن زبير است .

 

نواده او شيخ محمّد ، در تعليقات رجاليّات خودشان ثبت كرده اند و ابونعيم نصر بن عصام بن مغيره فهرى ، معروف به قرقاره و پدر شيخ ابو العباس ابن عقده نيز ابونعيم است و نيز ربعى بن عبداللّه بصرى ، ثقه بزگوار از اصحاب مولانا الصادق عليه السلام و مولانا الكاظم عليه السلام (روضات به ترجمه از دو مورد). ۱

تاريخ ولادت حافظ

ولادت حافظ به قول ابن منده در شهر رجب سال ۳۳۰ و به قولى ۳۳۴ و به قولى ۳۳۶ بوده است (نامه دانشوران) .

تحصيلات حافظ

حافظ به گاه كسب هنر و استماع خبر ، به مدرس جمعى از معاريف اساتيد قدم نهاد ؛ مثل ابوالعبّاس محمّد بن يعقوب اصم و ابن كيسان نحوى و غيرهما ، و كسانى كه علم حديث از ابونعيم فرا گرفته اند ، بسيارند ؛ از جمله محدث طفرى است و ابوعلى حدّاد (نامه دانشوران) . 
محدّث نيشابورى در ترجمه ابو نعيم از رجال خويش گويد : 
كان حافظا مشهورا من أعلام المحدّثين وأكابر الحفّاظ الثّقات . 
و ابن خلّكان در اخبار وى از «وفيات الأعيان» آورده : 
كان من أعلام المحدّثين وأكابر الحفّاظ الثقات أخذ عن الأفاضل وأخذوا عنه وانتفعوا به الحفّاظ .

1.شرح احوال حافظ ابو نعيم در بسيارى از كتب ، مستقلاً و يا ضمنا مندرج است ؛ از جمله ابن خلّكان در وفيات الأعيان ؛ ابن شهرآشوب مازندرانى ، در معالم العلماء ؛ علاّمه حلّى در خلاصة الرجال ؛ عبدالرّحمن بن جوزى در تاريخ منتظم ؛ محمّد بن اسعد يافعى در مرآة الجنان ؛ ياقوت حموى در معجم البلدان ؛ مير محمّد باقر خوانسارى در روضات الجنّات ؛ ميرزا عبداللّه افندى در رياض العلماء ؛ خواند مير در حبيب السّير ؛ مير مصطفى در نقد الرجال ؛ محدّث استرآبادى در منهج المقال ؛ مؤلّفين نامه دانشوران در مجلد دوم ، ص۷۰۷ تا ۷۲۱ .

 

وكتاب «حليه» او را ستوده مى گويد : 
هو أحسن الكتب . 
صاحب «روضات الجنات» (به ترجمه از ص ۷۵) مى نويسد : 
كتاب «حلية الأولياء» بين اصحاب ما معروف است و از آن ، اخبار مناقب و اخلاق و غيره را نقل مى نمايند .

مذهب حافظ

علماى اسلام را بحذافيرهم اتّفاق است بر اينكه حافظ ابونعيم از محدّثين اهل سنّت مى باشد و در زمره اشاعره به شمار مى رود ؛ ولى نقّادين حال رجال از فرقه اماميّه اظهار تشيّع وى نموده اند و بر طبق استنباط خويش ، گواهى داده اند و گفته اند كه او چون در عصر سلطنت اهل سنّت بوده ، تقيّه نموده و تصانيف بر آيين ايشان پرداخته ؛ منجمله [ملاّ] محمّد باقر مجلسى رحمه اللهكه خود از نوادگان ابونعيم است ، بدين معنى تصريح فرموده ، چنانكه مؤلّف «روضات الجنّات» مى گويد كه در يكى از فوايد امير محمّدحسين خاتون آبادى كه از اسباط علامه مجلسى است ، ديدم كه نوشته بود از جمله معاريف علماى جمهور كه من بر تشيّع وى پى بردم ، حافظ ابونعيم محدّث اصبهانى است . 
وى مصنّف كتاب «حليه الأولياء» و از اجداد جدّ من مجلسى مى باشد و جدّ من ، تشيّع وى را از والدش مجلسى بزرگ ـ طاب ثراه ـ نقل كرده ، و او نيز اين معنى را «ابا عن جدّ» بسندى متّصل به شخص ابونعيم روايت نموده . از اين جهت است كه در كتاب «حليه» از مناقب ائمه ، آنچه در ساير كتب آن قوم يافت نمى شود يافت مى شود ، و محدّثين فرقه اثنى عشريّه و ديگر طوايف اماميّه ، موارد احتجاج ، از آن استخراج مى نمايند . چون اهل بيت به ما في البيت ، داناتر از ديگران اند ، لاجرم ابونعيم را به شهادت اولاد و احفادش بى شبهه بايد شيعى شناخت (نامه دانشوران) .

تذكّرات :

۱ـ مصنّف «رياض العلماء» كه همه جا از علاّمه مجلسى به استاد استناد تعبير مى كند ، او نيز در ترجمه ابونعيم مى گويد : من اين استظهار ، از آن استاد بزرگوار استماع نمودم . 
۲ ـ و از مؤيّدات تشيّع وى ، حكايتى است كه زكريّا بن محمّد قزوينى در كتاب «آثار البلاد» آورده ، گويد : مردم اصبهان بر حافظ ابونعيم تعصّب آوردند و او را از دخول جامع ، منع كردند اتّفاقا در آن ايّام ، سلطان محمود ، حاكمى به آن بلد روانه نمود . اهل اصبهان ، به موجبى برشوريدند ، حاكم را بكشتند . چون ماجرى به سمع سلطان رسيد ، بنفسه متوجّه اصبهان گرديد . نخست مردم آن بلد را به لطف ، امان بخشيد ، همين كه نيك از سطوت محمود بياسودند ، روز جمعه كه جمله در جامع اعظم بودند ، محمود بفرمود تا لشكريان به يكبار حمله بردند و درهاى جامع بگرفتند و از مردم اصفهان ، كشتارى فراوان كردند . هركه در جامع حضور داشت ، به قتل آمد و ابونعيم كه از آن ممنوع بود ، در گذشت . 
۳ ـ ديگر از امارات صحّت اين دعوى ، صورت لوح مزار اوست . مولانا نظام الدين قرشى كه از شاگردان شيخنا بهاءالدين محمّد بوده ، در كتاب «رجال» خويش ، المسمّى به «نظام الاقوال» گفته : من قبر ابونعيم را خود در اصفهان زيارت كردم ؛ اين عبارت برفراز آن نوشته بود كه : 
قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مكتوب على ساق العرش لا اله إلاّ اللّه وحده لا شريك له محمّد بن عبداللّه عبدي ورسولي و أيّدته بعليّ بن أبي طالب . رواه الشيخ الحافظ المؤمن الثقة العدل أبونُعَيْم أحمد بن عبداللّه سبط محمّد بن يوسف البنّاء الاصفهانى ـ رضي اللّه تعالى عنه ـ و رفع في أعلى علّيّين درجته وحشره مع من يتولاّه من الأئمّة المعصومين ـ صلوات اللّه عليهم أجمعين . (نامه دانشوران و روضات به ترجمه) ۱

1.محدّث قمى در كتاب الكنى والالقاب اين عبارات را با چند اختلاف نقل كرده و سهو شده است .

 

۴ ـ صاحب «المنجد» در جلد ۲ ، صفحه ۵۳۶ مى نويسد : 
ابو نعيم الاصفهانى : (۹۴۸ ـ ۱۰۳۸م) محدّث شافعىّ سافر في طلب العلم إلى بغداد والبصرة ونيسابور . له «حلية الأولياء وطبقات الأصفياء» مخطوط في برلين (انتهى) . 
يعنى ابونعيم ، محدّث شافعى مذهب است و براى تحصيل علم به بغداد و بصره و نيشابور مسافرت كرده است و كتاب «حليه» از اوست كه نسخه خطّى آن در برلن است .

از اعقاب حافظ

از اعقاب اين حافظ بزرگوار ، جناب فاضل شاعر ماهر قدسى مولى مقصود على مجلسى است كه از مولى مقصود على ، فرزندى به وجود آمده ؛ چون ملاّ محمّد تقى مجلسى و نواده اى چون علاّمه مجلسى ملاّ محمّد باقر .

تاريخ وفات و مدفن حافظ

شهاب الدين ياقوت در ذيل عنوان اصبهان از كتاب «معجم البلدان» مى گويد : 
امام ابو نعيم احمد بن عبداللّه بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران ، سبط محمّد بن يوسف بنّاء ، حافظ مشهور ، صاحب تصنيفات ، كه از آن جمله است : «حليه الأولياء و غيره ، به روز دوشنبه بيستم محرم سال ۴۳۰ وفات يافت و در موضع مردبان مدفون گشت (نامه دانشوران) . 
مردبان 
از كلام ياقوت كه به فارسى ترجمه شد ، معلوم مى شود كه : مزار آب بخشان اصفهان را سابقا «مَردبان» ميخوانده اند ؛ چرا كه مضجع ابونعيم ، اكنون در گورستان آب بخشان است ، از محله درب شيخ ابى مسعود ۱ ؛ و نگارنده معتقدم كه مورنان امروز ، همان مردبان قديم است و هم اكنون ، اسم مورنان باقى است و

1.نامه دانشوران ، به خلاصه .

 

با محل مطابقت دارد .

مؤلّفات و مصنّفات حافظ

آنچه از مصنّفات و مؤلّفات حافظ ابو نعيم ضبط شده ، به قرار ذيل است : 
الف ) كتاب حلية الأولياء (حليه به كسر حاء به معنى زينت است) . 
ب) كتاب الاربعين . در اين كتاب ، احاديثى را كه در حالات مهدى ـ عجّل اللّه فرجه ـ وارد است ، جمع نموده كه فهرست عنوان احاديث آن چنين است : 
حديث اوّل ، در بيان مهدى و اينكه از اين امّت است . 
حديث دوم ، در بيان مهدى و اينكه از عترت رسول اللّه صلى الله عليه و آله است . 
حديث سوم ، در اينكه ظهور مهدى ، مقدّم بر قيامت است . 
حديث چهارم ، در فرمايش حضرت رسول صلى الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام كه «المهدىّ من ولدك» . 
حديث پنجم ، در فرمايش حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه «إنّ منهما مهديّ هذه الأمّة» . 
حديث ششم ، در اينكه مهدى حسينى است . 
حديث هفتم ، در بيان قريه اى كه مهدى از آنجا بيرون مى آيد . 
حديث هشتم ، در توصيف روى مهدى . 
حديث نهم ، در توصيف رنگ و جسم مهدى . 
حديث دهم ، در توصيف پيشانى مهدى . 
حديث يازدهم ، در توصيف بينى مهدى . 
حديث دوازدهم ، در توصيف خالى كه مهدى بر گونه راست دارد . 
حديث سيزدهم ، در توصيف دندانهاى مهدى . 
حديث چهاردهم ، در توصيف پيشوايى و امامت مهدى .