زندگي سياسي و فرهنگي علامه مجلسی

اوضاع سياسي

با روي كار آمدن صفويان، اوضاع سياسي ايران دگرگون شد. تاريخ نگاران و پژوهشگران اتفاق نظر دارند كه پس از روي آوردن ايرانيان به اسلام، حكومت صفوي نخستين حكومتي است كه با حفظ يكپارچگي سرزمين، وحدت ملي و استقلال ايران، روي كار آمد. ظهور حكومت صفوي افزون بر پي آمدهاي مثبت و منفي سياسي، در امور ديني و اجتماعي نيز دگرگوني هايي پديد آورد. در نخستين دگرگوني، تشيع به عنوان مذهب رسمي كشور اعلام شد.

در اين وضعيت، چون بسياري از شيعيان و مردم تازه شيعه شده با آموزه هاي اسلام، آشنايي كافي نداشتند، ضرورت حضور دانشمندان و درس آموختگان حوزه هاي علمي در ايران آشكار شد. هم چنين بنابر ادله فقهي، برخي منصب هاي اداري مانند قضاوت و ولايت در امور حسبيّه در جامعه ديني بايد به علما سپرده مي شد. از اين رهگذر، صفويان در رويارويي با رقيبان عثماني خود كوشيدند مناصب ديني حكومت خود را تا آن جا كه ممكن بود، با الگوهاي موجود در حكومت حريف، يكسان كنند. بدين ترتيب، منصب هايي هم چون: مفتي، شيخ الاسلام، صدر، قاضي، قاضي عسكر و مانند آن ها ايجاد شد كه علما نيز بدين دليل بتوانند در امور اجتماعي دخالت كنند يا منصب هاي حكومتي را بپذيرند و براي تبليغ احكام و گسترش آموزه هاي دين گامي بردارند. آنان بدين وسيله مي كوشيدند به اندازه توان خود و پذيرش اجتماع، از انجام كارهاي نادرست و خطا، پيش گيري كنند.

پادشاهان معاصر

علامه مجلسي در زمان شاه عباس اول پا به عرصه هستي نهاد. شاه عباس اول يك سال بعد(1038 ه . ق) درگذشت. علامه مجلسي در طول 73 سال عمر خود، با پنج تن از پادشاهان صفوي هم زمان است. به جز شاه عباس اول، 14 سال حكومت شاه صفي، جانشين شاه عباس اول، را درك كرده است. دوران رشد و شكوفايي اش نيز در زمان حكومت شاه عباس دوم بود. 28 سال از دوران مرجعيتش نيز با حكومت شاه سليمان هم زمان شد چهار سال پاياني نيز در دوران شاه سلطان حسين؛ آخرين پادشاه صفوي گذشت.1
 

پست هاي دولتي

امامت جمعه اصفهان

اقامه نماز جمعه تا پيش از ظهور حكومت صفوي در ميان شيعيان معمول نبود. با روي كار آمدن صفويان، تشيع به مذهب رسمي ايراني تبديل شد.
زمام داران صفوي نيز براي بزرگداشت دانشمندان اسلامي بسيار مي كوشيدند.از اين رهگذر، علما براي دخالت در امور اجتماعي، محدوديتي نداشتند. بدين ترتيب، نظر برخي فقيهان كه به نيابت مجتهد جامع الشرايط از سوي امام زمان (ع) در بسياري از امور قايل بودند، عملي شد.براي نخستين بار، دانشمند و فقيه بزرگ شيعه، محقق كركي در سال 928 ه. ق براي ديدار شاه اسماعيل به هرات رفت و مقدمات اقامه نمازجمعه را در همه شهرهاي ايران فراهم ساخت. او نخستين نمازجمعه را در هرات اقامه كرد و دانشمندان شايسته اي را نيز براي امامت جمعه ديگر شهرهاي ايران برگزيد.بدين ترتيب، سنت خواندن نمازجمعه در شهرهاي ايران گسترش يافت.
ملامحمدتقي مجلسي نيز به عنوان امام جمعه اصفهان برگزيده شد. پس از در گذشت وي، اين منصب به ملامحمدباقر سبزواري سپرده شد و پس از وي به علامه محمدباقر مجلسي رسيد.
مسجد جامع اصفهان، پايگاه اقامه نمازجمعه علامه بود. وي در خطبه هاي نمازجمعه و شب هاي ماه مبارك در اين مسجد به موعظه مردم مي پرداخت. مجلس وعظ او بسيار بي نظير بود. 2

شيخ الاسلامي اصفهان

هنگامي كه علامه مجلسي به دهه ششم عمر خويش گام نهاد، نگارش كتاب ارزشمند بحارالانوار و ديگر آثار سودمندش و پايگاه اجتماعي وي در ميان مردم، از او شخصيتي ممتاز ساخته بود. همين شهرت و شوكت سبب شد شاه سليمان صفوي، ايشان را به منصب شيخ الاسلامي برگزيند. منصب شيخ الاسلامي در آن زمان بالاترين مقام ديني بود كه علامه تا پايان عمر پربارش با كمال نفوذ و قدرت در اين منصب باقي ماند.
در فرمان شيخ الاسلامي علامه مجلسي كه شاه سليمان صفوي صادر كرده است، موارد زير به چشم مي خورد كه از قدرت شيخ الاسلام حكايت مي كند.
1. توجه ويژه به فريضه امربه معروف و نهي ازمنكر، مهم ترين وظيفه شيخ الاسلام بود.
2. همه احكامي كه شيخ الاسلام صادر مي كرد، قطعي و لازم الاجرا بود و كسي حق نداشت در آن ها دخالت كند.
3. همه وزيران، حاكمان، قاضيان و افراد جامعه بايد از دستور شيخ الاسلام پيروي كنند.
4. شيخ الاسلام مي توانست وجوه شرعي خمس و زكات را از مردم دريافت كند و به مصرف هاي شرعي برساند.هم چنين اگر كسي از پرداخت اين وجوه سر باز مي زد، مي توانست هرگونه كه خود صلاح مي دانست، از آنان بستاند.
5. اجراي همه احكام اعم از حدود شرعي و قصاص بر عهده شيخ الاسلام بود.
6 . اجراي همه عقدها و ايقاعات و نصب قيّم و ديگر امور مربوط به مجتهدان بر عهده او بود.
7. رسيدگي به امور مساجد، مدارس، امام زادگان، تكايا و ديگر مكان هاي مذهبي و تعيين امامان جماعت بر عهده شيخ الاسلام بود.
8 . شيخ الاسلام وظيفه داشت با بدعت ها و بدعت گزاران در دين مقابله كند و از هرگونه فسق و فجور و منكرات پيش گيري كند.
همه اختيارات شيخ الاسلامي به دليل مقام والاي علمي و جايگاه اجتماعي ويژه علامه مجلسي به او واگذار شده بود.3
پس از رحلت علامه مجلسي، شيخ جعفر قاضي؛ بزرگ ترين فقيه آن دوره و پس از او، ميرمحمدصالح خاتون آبادي؛ داماد علامه مجلسي و شاگرد وي؛ به اين سمت برگزيده شدند.4

علامه مجلسي و صوفيه

يكي از مسايل مطرح در دوره صفويان، رويارويي علماي شيعه اعم از فقيهان، محدثان و حكيمان با صوفيان اباحي انديش است. همه تاريخ نگاران و صاحب نظران حتي مخالفان علامه مجلسي درباره مخالفت وي با صوفيان، هم نظر هستند.
پيش تر گفتيم كه پدر بزرگوار علامه مجلسي براي گسترش دادن آموزه هاي ديني به بهترين روش، مي كوشيد با اقشار گوناگون مردم از جمله صوفيه زمان خود ارتباط داشته باشد. با اين حال، به گفته پسرش، علامه محمدباقر مجلسي، پس از انحراف صوفيان از جاده مستقيم شريعت، با آنان قطع ارتباط كرد.
علامه مجلسي به دليل پاي بند نبودن بسياري از صوفيان به آداب ديني و اجتماعي و انجام منهيات اخلاقي و بدعت گذاري در آيين هاي عبادي هم چون رقص و سماع كه در شريعت، خبري از آن ها نيست، از آنان گسست و در ردّ باورهاي آنان به نگارش كتاب پرداخت. يادداشتي كه از علامه برجاي مانده، نشان مي دهد كه وي براي مقابله با تصوّف، به نشر احاديث امامان (ع) پرداخته است. بنابراين، دليل مخالفت علامه مجلسي و ديگر فقها و محدثان پارسا و حتي حكما با صوفيان زمانه خويش همان بود كه گفته شد، نه اين كه برخي بپندارند كه آنان به دليل حسدورزي چنين مي كردند يا بيم داشتند مقام هاي ديني و اجتماعي شان را از دست دهند.5

بت شكني

نخستين اقدام علامه مجلسي پس از پذيرش منصب شيخ الاسلامي، شكستن بت كافران هند در اصفهان بود. ميرزامحمدعلي مدرس تبريزي در كتاب ريحانه الادب چنين مي گويد:
روزي مسموع شيخ (علامه مجلسي) افتاد كه جماعتي از كفار هند به طور پنهاني، بتي را مي پرستيدند كه در شهر اصفهان بود. پس براي شكستن آن بت، حكم شرعي صادر كرد و سعي و تلاش كفار مؤثر نيافتاد و هر چه مال و منال و هدايا تقديم مقام همايوني نمودند تا آن داهيه (بلا) را از سر معبود خودشان دفع كرده باشند، سودي نبخشيد و بر حسب حكم نافذ آن عالم رباني، بت را شكستند.6

مبارزه با مي گساري و منكرات

تاريخ نگاران نوشته اند سلطان حسين صفوي در مراسم تاج گذاري خود خرق عادت كرد و اجازه نداد كسي از صوفيان، شمشير سلطنت را زيب پيكر وي سازد. در عوض، از شيخ الاسلام علامه مجلسي خواست با دست خود، شمشير سلطنت را بر كمر شاه ببندد. علامه چنين كرد و شاه صفوي در مقام سپاس از اين كار، از علامه پرسيد اگر خواسته اي دارد، بيان كند تا آن را برآورده سازد. خواسته هاي علامه مجلسي بدين قرار بود:
1. منع كردن شراب خواري؛
2. ممنوع كردن جنگ طايفه ها؛
3. ممنوع كردن گروه هاي كبوترباز كه مايه آزار شهروندان بودند.
شاه با گشاده رويي درخواست علامه را پذيرفت و بي درنگ، فرمان لازم را صادر كرد. نخستين درخواست علامه در منع شراب بسيار اهميت داشت. علامه با تيزبيني و آينده نگري ويژه اش، انحطاط دولت مقتدر صفوي را در آينده نه چندان دور پيش بيني مي كرد و از شراب خواري سلطان حسين و درباريان فاسد وي آگاهي داشت. به همين دليل، با اين كار مي خواست اين حكومت را از انحراف بازدارد. شاردن؛ خاورشناس مشهور مي نويسد:
نمي توان باور كرد كه تاب و تحمّل اين پادشاه در نوشيدن مشروب تا چه اندازه است. شاه تقريبا هميشه مست است ... حتي اين پادشاه، بزرگان و اشراف را نيز مجبور مي كرد مشروب بخورند.7
درخواست علامه به ديده قبول نگريسته شد و فرمان منع شراب خواري به طور رسمي در كوي و برزن ايران اعلام گشت. با اين حال، اين وضعيت چندان دوام نياورد و درباريان را خوش نيامد. به همين دليل، دست به كار شدند و با ترفندهاي گوناگون، شاه را به شراب آلودند. باري، دريغا از آن چه شاه حسين صفوي و خواجگان حرمش بر مردم اين سرزمين روا داشتند.8

رهنمود اداري

يكي ديگر از تلاش هاي سياسي علامه مجلسي، نگارش رساله مستقلي درباره آداب سلوك حاكم با رعيت بود كه ترجمه فارسي، روان و ساده عهدنامه مالك اشتر به همراه سه حديث ديگر براي بهره گيري زمام داران زمان است.علامه با ديدن فساد دولت مردان صفوي و گرايش آنان به عياشي، تجمل گرايي، اسراف و تبذير، راحت طلبي، ستم كاري و غفلت آنان از امور اداري كشور، به نگارش اين رساله همت گماشت.9

نقد و نظر

برخي ناآگاهان يا مغرضان هنگام نقد عملكرد سياسي علامه مجلسي، از حضور مقتدرانه وي در دستگاه حكومت صفوي و همكاري ايشان با صفويان، با تعبير «وابستگي حكومتي» و از ايشان با عنوان «آخوند درباري» ياد كرده اند.
بايد دانست فقيهان شيعه در طول تاريخ اسلام با واقعيت تلخ سياسي ـ اجتماعي محروميت امامان شيعه و نايبان آنان از خلافت و حكومت و گرفتاري مسلمانان به چنگ حكومت هاي جور روبه رو بودند. به همين دليل، اين بزرگان با تمسّك به سيره ائمه (ع) با ديد واقع گرايانه، به مسايل و مشكلات سياسي جهان اسلام مي نگريستند و تنها راه اصلاح وضع موجود را در اصلاح گام به گام پادشاهان جائر مي دانستند. آنان با نفوذ در دستگاه هاي حكومتي مي كوشيدند از ابزار قدرت براي تقويت دين، گسترش آموزه هاي تشيّع و تحقق نسبي عدالت اجتماعي بهره گيرند.
حضور هدفمند فقيهان و بزرگان شيعي در دستگاه هاي حكومتي از دوران حضرت امير مؤمنان علي (ع) به بعد معمول بوده است و آنان بدين وسيله از نابودي آموزه هاي اصيل ديني پيش گيري كرده اند. در اين زمينه، نمونه هاي فراواني وجود دارد كه از آن ميان مي توان به موارد زير اشاره كرد: پذيرش استانداري اهواز از سوي عبداللّه نجاشي، به سفارش امام صادق (ع) در حكومت منصور دوانيقي؛ پذيرش وزارت هارون الرشيد از سوي علي بن يقطين، به سفارش امام موسي كاظم (ع)؛ وزارت خواجه نصيرالدين طوسي در دستگاه سلطنتي هلاكوخان مغول؛ حضور و مشاركت سياسي علماي مشهور شيعه در حكومت صفوي، مانند: محقق كركي، شيخ بهايي، محمدتقي مجلسي، محمدباقر سبزواري و آقا حسين خوانساري.
همه اين موارد نشان مي دهد كه همكاري عالمان شيعه با حاكمان مسلمان شيعه و سني براي گسترش دين و تقويت مباني مذهب جعفري، امري جايز و گاه واجب بوده است.10 علامه مجلسي نيز با همين هدف به دستگاه صفوي وارد شده بود.
در اين جا، شايسته است سخن امام موسي بن جعفر (ع) را در پاسخ به علي بن يقطين بياوريم آن گاه كه از آن حضرت درباره ماندن در دستگاه جور هارون الرشيد كسب تكليف كرده بود. حضرت موسي كاظم (ع) در پاسخ فرمود:
بيرون مَيا كه بودن تو در آن جا مايه خوشحالي ما و عزّت برادران توست. چه بسا بتواني از ستمي كه به دوستان ما مي شود، پيش گيري كني. نيكي در حق برادران ديني، كفاره كارهاي شماست.11

ديدگاه امام خميني رحمه الله

مسالمت علما با پادشاهان براي گسترش تشيع

حضرت امام خميني رحمه الله درباره همكاري علماي بزرگ شيعه مانند علامه مجلسي با حاكمان جور، خطاب به برخي نويسندگان و ناآگاهان چنين مي فرمايد:
در باب امور سياسي... مي بينيم كه يك طايفه از علما، اين گذشت را كرده اند از يك مقاماتي و متصل شده اند به يك سلاطيني. با اين كه مي ديدند كه مردم مخالفند، لكن براي ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامي و ترويج مذهب حق اين ها متصل شده اند به يك سلاطيني و اين سلاطين را وادار كرده اند. خواهي نخواهي ـ براي ترويج مذهب، مذهب ديانت، مذهب تشيع. اين ها آخوند درباري نبودند. اين اشتباهي است كه بعضي نويسندگان ما مي كنند... اين ها (علما) اغراض سياسي داشتند، اغراض ديني داشتند. نبايد يك كسي تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسي(رض)، محقق ثاني(رض) نمي دانم شيخ بهايي(رض) يا اين ها روابط داشتند و مي رفتند سراغ اين ها، (سلاطين) همراهي شان مي كردند، خيال كنند كه اين ها مانده بودند براي جاه و ـ عرض مي كنم ـ عزت و احتياج داشتند به اين كه شاه سلطان حسين و شاه عباس به آن ها عنايتي بكنند! اين حرف ها نبود و در كار آن ها گذشت كردند با يك گذشت، يك مجاهده نفساني كرده اند براي اين كه اين مذهب را به وسيله آن ها (پادشاهان)، به دست آن ها ]ترويج كنند تا] مردم آن عصر شايد اشكال به آن ها داشتند از باب نفهمي. چنان چه حالا هم اگر كسي اشكال كند، نمي داند قضيه را، نه [اين كه] غرض دارد؛ نمي داند قضيه را. زمان ائمه هم بودند. علي بن يقطين هم از وزرا بود. در زمان ائمه هم بودند. خود حضرت امير را چرا نمي گوييم؟ بگوييم حضرت امير هم هست؟ حضرت امير بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اين ها (خلفاي سه گانه) رفت... ساير ائمه هم گاهي مسالمت مي كردند. مصالح اسلام فوق اين مسايلي است كه ما خيال مي كنيم. اين دسته از علمايي كه جان فشاني كردند و خودشان را جوري كردند كه حالا شما به آن ها اشكال مي كنيد، از باب اين كه اطلاع بر واقع نداريد؛ نه سوء قصد داريد، نه سوء نيّت داريد،... من هم اگر چنان چه مي توانستم يك سلطان جائري را به راه بياورم، مي رفتم درباري مي شدم. شما هم تكليفتان اين بود كه اگر بتوانيد يك سلطان جائري را آدمش كنيد، برويد درباري بشويد. اين درباري شدن، نيست. اين آدم سازي است... من گله دارم.12

عالمان اسلام و رسالت كنترل زمام داران
حضرت امام خميني رحمه الله درباره رسالت علماي اسلام و علامه مجلسي در زمينه كنترل زمام داران چنين مي فرمايد:
خواجه نصير كه رفت دنبال هلاكو و امثال آن ها، لكن نه براي اين كه وزارت بكند، نه براي اين كه براي خودش يك چيزي درست كند. او رفت آن جا براي اين كه آن ها را مهار كند و آن قدري كه قدرت داشته باشد، خدمت بكند به عالم اسلام و خدمت به الوهيت بكند و امثال او، مثل محقق ثاني، مثل مرحوم مجلسي و امثال اين [همين طور بودند] مرحوم مجلسي كه در دستگاه صفويه بود، صفويه را آخوند كرد؛ نه خودش را صفويه كرد! آن ها را كشاند توي مدرسه و توي علم و توي دانش. الان هم ما اگر بتوانيم [همين وظيفه را داريم،] ما آن وقت هم اگر مي توانستيم آن طوري كه آن ها (علماي اسلامي) مي خواهند خدمت بكنند، ما هم وارد مي شديم. براي اين كه مقصد اين است كه انسان درست بكنيم.13
 

پی نوشت:

1. مفاخر اسلام، ج 8 87 .
2. مفاخر اسلام، ج 8، ص 235؛ زندگى نامه علامه مجلسى، ج 1، ص 288.
3. زندگى نامه علامه مجلسى، ج 1، صص 257 ـ264.
4. مفاخر اسلام، ج 8، ص 244.
5. علامه مجلسى، صص 218ـ224؛ دنباله جست جو در تصوف ايران، صص 259ـ262.
6. ريحانه الادب، ج 5، ص 194.
7. انقراض سلسله صفويه، ص 46؛ انديشه سياسى علامه مجلسى، ص 33.
8. علامه مجلسى، صص 98 و 99؛ انقراض سلسله صفويه، ص 49.
9. انديشه سياسى علامه مجلسى، ص 34.
10. همان، صص 41 ـ 43.
11. سيره ابن هشام، ج 1، ص 424، برگرفته از: دين؛ درياى سياست.
12. صحيفه امام خمينى، ج 3، ص 234، سخنرانى در نجف اشرف، 10 آبان 1356.
13. همان، ج 8، ص 436، سخنرانى در قم، 13 تير 1358.

منابع: 

کتاب اُسوه محدثان ::يوسف قربانى :ناشر و تهيه كننده: مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما