رساله اهوازيه علامه ملا محمد باقر مجلسى(ر

مقدمه

علما و انديشمندان دينى از ديرباز علاوه بر بررسى و استنباط و بازگويى تكاليف و وظايف فردى, به وظايف و تكاليف اجتماعى و برقرارى عدالت و اجراى احكام دينى در سطح جامعه توجه داشته اند.

عالمان شيعى نيز به اين مهم پرداخته اند, به خصوص در اعصار پيدايش دولت هاى شيعى, دانشمندان شيعى نقش ارزنده اى در هدايت فكرى و راهبرى مذهبى ايفا نموده و رمز نزديكى آن بزرگان به حكام و سلاطين صفوى و ديگرپادشاهان, همانا راهنمايى و هدايت آنان و ايجادزمينهء اجراى حدود و احكام الهى در جامعه بوده است.

چرا كه راه پياده شدن عدالت اجتماعى را در پيمودن راه شريعت و اجراى فرمان هاى الهى مى دانستند.

با بررسى و تدبر در آيات قرآن كريم و احاديث مرويه از پيامبر اكرم (ص) واهل بيت(ع) دستورها و فرمان هاى نجات بخش براى همهء ملت ها و جوامع بشرى را مى توان يافت. دانشمندان و عالمان دين باور, عارفان به آيات و احاديث اند كه به جهت انسى كه با منابع دينى دارند مى توانند گوهرهاى حكمت را از آن درياهاى معرفت به انسان ها عرضه دارند.

عـصـر صفويه از جـمـلـه اعصـارى است كه به جهت تشكيل دولت شيعى فعاليت هاى اجتماعى علماى دينى بيش از زمان هاى ديگر به چشم مى خورد. آثار سياسى به جا مانده از مولفان شيعى آن دوران نشان مى دهد كه علما و دانشمندان با تفحص و اجتهاد در احكام اجتماعى اسلام و بازگو نمودن آن ها,اصلاح سردمداران حكومت و آشنا نمودن آن ها با احكام و وظايف شرعيه وحدود الهى را وجههء همت خود ساخته بودند.

مرحــوم علامهء مجلسى ـ رضوان الله تعالى عليه ـ كــه نــقش ارزنده اش در احيا و گسترش مذهب تشيع برهيچ كسى پوشيده نيست, از جمله عالمان دين باورى بوده كه در اصلاح دولت مردان زمان خويش و تذكر و راهنمايى آنان در هر چه بهتر پيدا شدن عدالت و احكام الهى, دغدغهء خاطر فراوانى داشته است.

از جمله آثارسياسى به جا مانده از علامهء مجلسى, مجموعهء با ارزشى است كه در آن, عهدنامه مالك اشتر و چند حديث ديگر را كه مناسبت با عهدنامه دارند ترجمه نموده و در مقدمهء آن تصريح فرموده است:

اين رساله اى است در ترجمهء بعضى از احاديث شريفه كه در كيفيت سلوك ولات عدل با كافهء عباد كه ودايع رب الارباب اند وارد شده براى تنبيه ارباب غفلت و اصلاح اصحاب دولت كه صلاح همگان منوط به صلاح ايشان است يكى از احاديثى كه در اين مجموعه, ترجمهء آن آمده, حديث مفصلى است از امام صادق (ع) كه به رساله اهوازيه مشهور است.

عبدالله بن النجاشى بن غنيم بن سمعان ابوبجير, جد رجالى معروف شيعه جناب ابوالعباس احمدبن على بن احمد بن العباس النجاشى, كه از معاصرين امام صادق (ع) بوده و در ابتدا مذهب زيدى داشته و بر اثر ملاقات با امام صادق (ع) به مذهب حق گرويده است,1پس ازآن كه از طرف منصور به ولايت اهوازمنصوب گشت نامه اى به امام صادق (ع) نوشته و از حضرتش تقاضا نمود آن چه او را به حق تعالى و رسول او نزديك مى كند, برايش بيان فرمايد.

حضرت در پاسخ او نامهء مفصلى نگاشت و مطالب مهمى درآداب حكومت و احكام و حدود الهى را به او گوشزد نمود.

ابوالعباس نجاشى در رجالش ـ در شرح حال خود ـ نام جدش را به عنوان والى اهواز آورده و مى نويسد:

كتب الى ابى عبدالله (عليه السلام) يساله وكتب اليه رساله عبدالله بن النجاشى المعروفه.2

اين رساله در كتاب هاى حديثى شيعه نقل شده است, بنابه گفتهء علامه تهرانى, سيد محيى الدين آن را در اربعين خود نقل نموده و شهيد ثانى در كشف الريبه آورده3 و سيد علاء الدين گلستانه شرحى بر آن نگاشته و ميرداماد در رواشح بدان اشاره نموده است.4

علامهء مجلسى (ره) در بحارالانوار, رسالهء اهوازيه را از كتاب كشف الريبه شهيد ثانى نقل مى نمايد.5 ودر ترجمهء حديث مى نويسد: به سند معتبر منقول است از عبدالله بن سليمان.

مرحوم آيه الله خويى ـ قدس سره ـ در معجم رجال الحديث آورده اند: نعم فى رساله الصادق اليه (عبدالله بن النجاشى) المعروفه دلاله على مدحه لكنها ضعيفه فان فى سندها عبدالله بن سليمان النوفلى وهو مجهول.6

نسخه هاى خطى متعددى ازترجمهء رسالهء اهوازيه ـ كه در ضمن ترجمهء عهدنامه مالك اشتر قرار دارد ـ موجود است. سيزده نسخه از ترجمهء وصيت اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر در كتاب شناسى مجلسى معرفى شده است.7

مجموعهء خطى شماره 187 كتاب خانهء آيه الله مرعشى (فهرست كتاب خانه مذكور ج1 ص215) رساله هاى متعددى از تاليفات علامهء مجلسى را در بر دارد و از برگ 273 الى 287 ترجمه عهد نامه مالك اشتر را متحمل است كه در ضمن آن ترجمه رسالهء اهوازيه نيز آمده است. نوشتار حاضر را با استفاده از نسخه مذكور تقديم مى داريم.

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله وسلام على عباده الذين اصطفى محمد و آله خيره الورى.

وبعد, اين رساله اى است در ترجمهء بعضى از احاديث شريفه كه در كيفيت سلوك ولات عدل با كافهء عباد كه ودايع رب الارباب اند وارد شده, براى تنبيه ارباب غفلت و اصلاح اصحاب دولت, كه صلاح همگان منوط به صلاح ايــشان است و فســاد ايشان مورث اخلال نظام بنى نوع انسان, كه زبدهء مكنونات و اشرف مخلوقات اند.

مرقوم رقم مشوش احقرعباد الله محمد باقربن محمد تقى گرديد, اميد از فضل كامل سبحانى ولطف شامل ربانى آن كه كافه عباد را از اين فوايد لطيفه و نكات شريفه بهره مند سازند و خطى خطير به اين حقير كثير التقصير عايد گرداند, انه تعالى يسمع ويجيب وعليه اتوكل واليه انيب.

به سند معتبر منقول است از عبدالله بن سليمان, كه درخدمت حضرت امام جعفرصادق عليه السلام ـ بودم كه ملازم عبدالله نجاشى به نزدآن حضــرت آمــد و سلام كــرد و نامهء نجاشى را به آن حضرت داد. چون نامه راگشود, نوشته بود

بسم الله الرحمن الرحيم

من مبتلا گرديده ام به حكومت اهواز و مستدعى ام كه آقاى من و مولاى من حدى چند براى من بيان فرمايد كه بدانم كه چه چيز مرا در اين عــمل بــه حق تــعالى و رســول او ـ صــلى اللــه عليه وآلــه ـ نــزديك مــى گرداند, و مرا به چه نحو بايد سلوك كرد و زكات مال خود را به كى بدهم و به كه اعتماد نمايم و راز خود را به او سپارم شايد حق تعالى به بركت هدايت تـو مرا از عقوبت خود نجات بخشد به درستى كه تو ولى خداوند عالميانى در ميان عباد وامين خدايى در بلاد, پيوسته نعمت الهى بر تو فايض باد.

عبدالله بن سليمان گفت كه:حضرت در جواب او نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب ايزدى تو را حفظ نمايد به احسان خود ولطف نمايدبه امتنان خود وحمايت نمايد تو را به رعايت خود, به درستى كه همهء امور در تحت قدرت اوست.

اما بعد به سوى من آمد فرستاده تو با نامه اى كه ارسال نموده بودى, نامه را خواندم و مقصود تو را فهميدم. نوشته بودى كه: به حكومت اهواز مبتلا شده ام.

از اين خبر هم شاد شدم و هم اندوه ناك گرديدم.

اما شادى من به جهت آن است كه شايد حق تعالى به سبب تو فريادرسى نمايد مضطر ترسانى را از آل محمد ـصلى الله عليه وآله و ذليل ايشان را به سبب تو عزيز گرداند و برهنهء ايشان را منطفى گرداند.8

اما اندوه من پس كم تر چيزى كه بر تو مى ترسم آن است كه يكى از دوستان و شيعيان ما را كار بر او تنگ كنى و در هنگام عسرت چيزى از او طلب نمايى پس به اين سبب بوى خطيرهء قدس را استشمام ننمايى و بهشت را بر خود حرام گردانى.

پس آن چه سوال كردى براى تـو بيان مى كنم, اگر به آن ها عمل نمايى و از آن ها تجاوز ننمايى اميد دارم كه از شرور آفات اين سالم بمانى ـان شاءالله تعالى .

اى عبدالله! خبر داد پدرم از پدرانش از على بن ابى طالب ـ عليه السلام كه حضرت رسالت پناه ـ صلى الله عليه وآله فرمود كه : هر كه برادر مسلمان او در امرى مشورت نمايد و آن چه محض نيكو خواهى او باشد نگويد, خدا عقل او را از او سلب نمايد.

و بدان كه من اشاره مى كنم برتو به رايى كه اگر به آن عمل نمايى خلاصى يابى از آن چه از او مى ترسى و بدان كه خلاص تو از مفاسد آن شغلى كه در آنى, به آن است كه خون مسلمان را حفظ نمايى و اذيت خود را از دوستان خدا و شيعيان بازدارى و با رعيت مدارا كنى و در امور تانى نمايى و در معاشرت خلق موافقت و مسالت 9 مسلوك دارى, با نرمى كه از ضعف راى و سستى نباشد و با شدتى كه از انف و تعدى و جور نسرايد و مدارا نمايى آن كه از جانب از منصوب شده اى با رسولان كه از جانب او به نزد تو مىآيند و خلل امور رعيت خود را سد كن به آن كه ايشان را بدارى بر آن چه موافق عدالت باشد ـ ان شاء الله.

وزينهار! بپــرهيز از بــدگويان و سخن چيــنان واحــدى از ايشــان را نزديــك خود راه مده و مصاحب خود مكن و سخن ايشان را قبول مكن كه خد را به خشم آورى و خود را رسوا گردانى و حذر كن از مكر اهل خوزستان زيرا كه خبر داد مرا پدرم از پدرانش كه حضرت اميرالمومنين ـعليه السلام ـ فرمود كه: ايمان ثابت نمى گردد در دل يهود و نه خوزى هرگز و اما آن كه با او انس گيرى و محل استراحت خود دانى و كارهاى خود را به او گذارى, پس بايد مردى باشد امتحان كرده شده و دانا و امين كه موافق تو باشد در دين و تميزكن و اختيار نما در ميان هر كه را كه به رشد و صلاح اقرب باشد. و زنهار! مده درهمى يا جامه اى يا چهارپايى در غير مصرفى كه رضاى حق تعالى در آن نباشد, مانند شاعرى يا مسخره اى يا مزاح كننده اى و اگردهى بايد مثال او را از مال خود در راه خدا بدهى و بايد كه جايزه ها و بخشش ها و خلعت هاى تو مخصوص امراى عسكر و ايلچيان لشگريان و رسولان و ملازمان و يساولان باشد. و آن چه خواهى صرف نمايى در وجوه بركارسازى مومنان و صدقات و حج و خوردن و آشاميدن و جامه اى كه در آن نماز كنى و هديه اى كه براى خشنودى خدا و رسول فرستى بايد كه از حلال ترين اموال تو و پاكيزه ترين كسب تو باشد. اى عبدالله! جهد كن كه طلا و نقره جمع ننمايى و گنج نگذارى كه از اهل اين آيه خواهى بود: والذين يكنزون الذهب والفضه ولاينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم وجنوبهم وظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ماكنتم تكنزون 10 يعنى: آنان كه گنج مى گذارند طلا و نقره را, و صرف نمى كنند در راه خدا, پس بشارت ده ايشان را به عذاب درد آورنده, در روزى كه تافته كنند آن ها را در آتش جهنم, پس داغ كنند به آنها پيشانى ها و پهلوهاى ايشان و پشتهاى ايشان را و گويند با ايشان كه اين است آن چه گنج گذاشتيد براى خود, پس بچشيد عذاب آن چه را گنج مى كرديد و جمع مى نموديد. و اندك و كوچك مشمار شربتى يا زيادتى طعامى كه مصروف گردانى و داخل نمايى در شكم هاى خالى گرسنه كه به آن ساكن گردانى غضب پروردگار جبار را. و بدان كه شنيدم از پدرم كه روايت مى كرد از پدرانش از حضرت اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ كه شنيدم از حضرت رسالت پناه ـ صلى الله عليه وآله ـ كه مى گفت با اصحاب خود روزى كه: ايمان نياورده است به خدا و رسول و روز قيامت هر كه شب به سر آورد سير و همسايه اش گرسنه باشد. پس گفتيم: هلاك شديم يا رسول الله. حضرت فرمود كه: بدهيد از زيادتى طعام خود را و از زيادتى خرماى خود را و روزى خود را و از جامه هاى كهنهء خود كه منطفى گردانيد به اين ها زبانهء آتش را و غضب پروردگار را. پس نوشتند قدرى از فناى دنيا و بى اعتبارى آن را و بى قدرى لذت و شرف دنيا را نزد گذشتگان و زهاد و صحابه و تابعان. پس پندى از زهد حضرت مولاى متقيان بيان فرمود آن كه دنيا را مكرر سه طلاق گفتند.11 پس نوشت كه فرستادم به نزد تو مكارم دنيا و آخرت را بر رايت صادق مصدق رسول خدا ـصلى الله عليه وآله ـ كه اگر عمل نمايى به آن چه تو را در اين نامه نصيحت كردم و بر تو باشد از گناهان و خطاها مانند سنگينى كوه ها و موج درياها هر آينه اميد دارم كه رحيم غفار از اين خطاهاى بى شمار در گذرد و رقم عفو بر جريدهء اعمال تو كشد. اى عبدالله! تو را حذر مى فرمايم از آن كه مومنى را بترسانى.

به درستى كه خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش على بن ابى طالب ـ عليه السلام ـ كه هر كه نظر كند به سوى مومنى نظرى كه او را در بيم خوف اندازد خدا بترساند او را در روزى كه به غير از سايهء مرحمت او سايه اى نباشد و او را در قيامت به صورت مورچه, كه حقيرترين خلق است, محشور گرداند تا او را به محل عقوبت خود رسانند. و خبر داد مرا پدرم از پدرانش كه حضرت رسول ـ صلى الله عليه وآله ـ گفت كه: هر كه به فرياد رسد درماندهء مضطرى را از مومنان, به فرياد رسد او را حق تعالى در روزى كه سايه اى نباشد مگر سايهء عرش او وظل مرحمت او و ايمن گرداند او را در روز فزع اكبر كه جميع خلق ترسان باشند و در امان باشد از سكرات مرگ. و هر كه بر آورد حاجتى براى برادر مومن خود, قاضى الحاجات حوايج بسيار از او به انجاح قرين گرداند كه يكى از آن ها بهشت باشد. و هر كه يك جامه بپوشاند بر برادران مومن خود, او را از عريانى برآورد, حق تعالى از سندس و استبرق و حرير بهشت بپوشاند و تا از آن جامه تارى براى مومن باشد جامه دهنده قرين رضاى خدا و مشمول خشنودى حق تعالى باشد. و هر كه برادر مومن خود را از گرسنگى طعام دهد كريم رزاق از طيبات بهشت او را طعام دهد و هر كه برادر مومن را در هنگام تشنگى آب دهد پروردگار از شراب سر به مهر بهشت او را سيراب گرداند. و هر كه خدمت كارى به مومن بخشد يا خادم خود را به خدمت او فرستد خداوند عالميان از غلمان بهشت كه پيوسته به حليهء حسن و جمال آراسته اند به خدمت او بدارد و او را در جوار ائمهء طاهرين ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ ساكن گرداند. و هر كه برادر مومن پيادهء خود را سوار گرداند, پروردگار عالم او را بر ناقه هاى جنان سوار گرداند و در روز قيامت به او ملائكهء مقربين مباهات نمايند. و هركه برادر مومن را زنى دهد كه مونس او گردد و از صحبت او راحت يابد. حق تعالى حورالعين بهشت ر ا جفت او گرداند و صديقان از اهل بيت رسالت پناه ـ صلى الله عليه وآله مونس او گرداند و ايشان را به او انس دهد. و كه هر اعانت نمايد برادر مومن خود را بر پادشاه جبار, خداوند12 او را بر صراط بگذارند در هنگامى كه قدم ها بر آن لغزد, و هر كه به سوى خانهء برادر مومن خود به زيارت او رود13, او را از زيارت كنندگان خدا بنويسند و سزاوار است كه خدا زيارت كنندهء خود را گرامى دارد. اى عبدالله! شنيدم از پدرم از پدرانش كه گفت شنيدم از رسول خدا ـصلى الله عليه وآله ـ روزى به اصحاب خود گفت كه: اى گروه مردمان به درستى كه نيست مومن كسى كه به زبان ايمان آورد و به دل ايمان نياورد, پس تجسس منماييد لغزش ها و گناهان مومنان را, به درستى كه هر كه لغزش مومن را تتبع نمايد, و او را در دنيا در ميان خانهء خود رسوا گرداند.14 و خبر داد مرا پدرم از پدرش كه حضرت اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ گفت كه: حق تعالى پيمان مومن را گرفته است كه كسى باور ندارد سخن او را و انتقام نتواند كشيد از دشمن خود و تدارك خشم نكند مگر به رسوايى خود, زيرا كه هر مومنى در دنيا ممنوع است از استيلاى بر دشمنان, اما اين حالت او را تا اندك مدتى است كه عمرش به سر آيد و بعد از آن مهياست براى او راحتى دور و دراز و گرفته است خداوند مهيمن پيمان مومن را بر امرى چند كه آسان تر آن ها بر مومن آن است كه مومنى مثل او كه در اعتقاد با او موافق باشد بر او زيادتى كند و حسد او برد و شيطان در مقام اذيت و گمراه كردن او باشد و پادشاه تفحص لغزش هاى او نمايد و كسى كه كافر باشد به خداى كه مومن به او ايمان دارد, در ريختن خون او و مباح گرديدن حريم او و خون و عرض و مال او را حلال شمارد. پس انصاف بده , با اين همه دشمنان مومن چگونه باقى مى تواند ماند.15

اى عبدالله! حديث كرد پدرم از پدران اش از اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ كه حضرت سيد انبيا ـ صلى الله عليه وآله فرمود كه: نازل شد بر من جبرئيل امين و گفت: خداوند جليل تو را سلام مى رساند و مى گويد كه من براى مومن اشتقاق كرده ام نامى از نام هاى خود, زيرا كه نام من مومن است و او را مومن ناميده ام, پس مومن از من است و من از اويم, هر كه سعى نمايد در خوارى و مذلت مومنى چنان است كه با من رو به رو محاربه كرده است و به جنگ من آمده است. اى عبدالله! خبر داد مرا پدرم از پدران اش كه روزى حضرت سيد انبيا با سيد اوصيا ـ عليهما السلام ـ گفت: يا على مناظره و مجادله مكن با كسى تا نظر كنى به احوال نهانى او, اگر نيك باشد با او معارضه مكن زيرا كه خدا دوست خود را وا نمى گذارد و دست از يارى بر نمى دارد, اگر احوال نهانى او بد باشد همانا بدىهاى او براى او بس است, اگر سعى كنى كه به او ضرر رسانى زياده از آن چه خود به خود كرده است نتوانى, زيرا كه ضررهاى دنيوى را در جنب عقوبات اخروى قدرى نباشد.

اى عبدالله! حديث كرد مرا پدرم از پدران اطهارش از حيدر كرار كه حضرت نبى مختار ـ صلى الله عليه وآله ـ فرمود كه: ادناى كفر آن است كه مردى از برادر مومن خود كلمه اى بشنود و آن را حفظ نمايد و در خاطر نگاه دارد به قصد آن كه او را به آن كلمه رسوا گرداند, اين گروه را در آخرت بهره اى از رحمت حق تعالى نيست. اى عبدالله! خبر داد مرا پدر نيك احترام از پدران رفيع مكان كه اميرمومنان ـ عليه السلام ـ فرمود كه: هر كه در حق مومنى بگويد آن چه ديدهاى او ديده و گوش هاى او شنيده كه موجب عيب او باشد و مروت او را در نظر مردم منهدم وضايع گرداند, او از آن هاست كه عزيز جبار و كريم ستار در حق ايشان فرموده است: ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين امنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا والاخره 16 يعنى: به درستى آنان كه دوست مى دارند امور قبيحه را در حق آنان كه ايمان آورده اند, از براى ايشان است عذابى دردناك در دنيا و آخرت. اى عبدالله! گفت پدر اطهرم از پدران عالى شان خود كه حضرت اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ فرمود كه: هر كه روايت كند از برادر مومنش روايتى كه خواهد درهم شكند مروت و مردى و نيك نامى او را در ميان مردم و عيب او را ظاهر گرداند, خدا او را به خطاى خود باز دارد تا آن كه به در شدى از آن چه گفت بياورد و هرگز نتواند و هر كه داخل گرداند بر برادر مومن خود سرور و شادى چنان است كه شادى بر اهل بيت رسالت ـعليهم السلام ـ داخل گردانيده و هركه بر اهل بيت شادى در آورد چنان است كه بر حضرت رسول ـ صلى الله عليه وآله در آورده و هر كه شادى بر آن حضرت در آورد چنان است كه خداى عزوجل را شاد گردانيده و هركه شادى بر ساحت عزت و جلال داخل گرداند بر او لازم است كه داخل بهشت گرداند. پس وصيت مى كنم تو را به تقوا و پرهيزكارى از معاصى خدا و آن كه طاعت او را بر همه چيز اختيار نمايى و چنگ زنى در حبل او كه متابعت اهل بيت رسالت ـ عليهم السلام ـ است و هر كه در اين حبل متين چنگ زند پس هدايت يافته است به سوى راه راست و صراط مستقيم. پس بپرهيز از معاصى خدا و حذر كن از عقوبات حق تعالى, و خشنودى احدى را بر خشنودى و خواهش او اختيار مكن, به درستى كه اين است وصيت خدا به سوى خلقش و قبول ننمايد از ايشان به جز اين را.

و بدان كه خلايق را وا نگذاشته اند به امرى و وصيت نكرده اند به چيزى كه عظيم تر از پرهيزكارى باشد و آن باشد وصيت 17 به اهل بيت رسالت. اگر توانى كه از دنيا تصرف ننمايى چيزى را كه فردا از تو حساب طلبد, پس بكن. عبدالله بن سليمان گفت كه: چون نامهء آن حضرت به نجاشى رسيد نظر كرد در آن گفت: سوگند ياد مى كنم به آن خداوندى كه به جز آن خداوندى نيست كه راست گفته است مولاى من, هر كه به اين عمل نمايد البته نجات مى يابد. عبدالله تا زنده بود به اين نامهء كريمه عمل مى نمود. حق تعالى جميع عباد را توفيق عمل به اين وصيت مشحون به حكمت كرامت كناد بمحمد وآله الامجاد.

پی نوشت:

ـ جريان ملاقات عبدالله نجاشى با امام صادق(ع) در كتاب هاى حديثى شيعه از آن جمله كافى, مناقب ابن شهرآشوب و بصائر الدرجات آمده است. نك: معجم رجال الحديث, آيه الله خويى ره 359/10 كه اين روايت را به تفصيل نقل نموده است.
2 . رجال نجاشى (طبع جامعه مدرسين) ص101, شماره 253.
3 . كشف الريبه عن احكام الغيبه (چاپ سنگى) ص85 ـ 96.
4 . الذريعه الى تصانيف الشيعه 485/2.
5 . بحارالانوار (چاپ بيروت) ج74, ص360 -366, حديث 77.
6 . معجم رجال الحديث, 362/10.
7 . حسين درگاهى و على اكبر تلافى, كتابشناسى مجلسى, ص 193 ـ 194 و نيز نك: الذريعه 119/4 نسخه هاى خطى فارسى نوشته منزوى ج2 ص1516 و 1571 فرهنگ ايران زمين ج19 مقالهء كتابشناسى اخلاق از آقاى دانش پژوه.
8 . در كشف الريبه در حاشيهء متن اصلى حديث, آمده است: و يكسو بك عاريهم ويقوى بك ضعيفهم ويطفى بك نار المخالفين عنهم.
9 . در متن حديث چنين است: الرفق بالرعيه والتانى وحسن المعاشره.
10 . توبه (9) آيه 35.
11 . قسمتى از متن حديث ترجمه نشده و فقط گزارش مختصرى از آن در ترجمه آمده است.از جملهء سانبئك بهوان الدنيا تا جملهء قد وجهت اليك در ترجمه حذف شده است. 12 . در نسخه بخشنده آمده است.
13 . در متن حديث چنين است: من زار اخاه المومن الى منزله لا لحاجه ك منه اليه كتب من زوار الله وكان حقيقا على الله ان يكرم زائره.
14 . در متن حديث چنين است: فانه من اتبع عثره مومن اتبع الله عثراته يوم القيامه وفضحه فى جوف بيته.
15 . در متن حديث دارد: فما بقاء المومن بعد هذا.
16 . نور (24) آيه 19.
17 . در متن حديث چنين است: فانه وصيتنا اهل البيت.

منابع: 

تبیان