ارتباط علامه مجلسی و آلبرت انیشتین

علّامه محمد باقر مجلسى به سال 1037 هجرى مساوى با عدد ابجدى جمله «جامع کتاب بحارالانوار» چشم به جهان گشود! پدرش مولا محمد تقى مجلسى از شاگردان بزرگ شیخ بهایى و در علوم اسلامى از سرآمدان روزگار خود به شمار می‌رفت. وى داراى تألیفات بسیارى از جمله «احیاء الاحادیث فى شرح تهذیب الحدیث» است. «مادرش دختر صدرالدین محمد عاشوری» است که خود از پرورش یافتگان خاندان علم و فضیلت بود.
 
خاندان علامه مجلسى
خاندان علامه مجلسى از جمله پر افتخارترین خاندان‌هاى شیعه در قرون اخیر است. در این خانواده نزدیک به یکصد عالم وارسته و بزرگوار دیده مى‌شود.
علامه مجلسى در زمان شاه عباس اول که مردى با سیاست و با کفایت و در عین حال، مردى سنگ‌دل و بى‌رحم بود، متولد شد. علامه مجلسى با عنایت به انتساب شاهان صفویه به تشیع و این‌که آنان خود را منسوب به ائمه اطهار علیهم السلام مى‌دانستند، بیشترین استفاده را در جنبه‌هاى مختلف نمود. تألیف بزرگترین دائرة المعارف حدیث شیعه در غیر چنین زمانى و با عدم امکانات اقتصادى، بسیار دشوار مى‏نمود.
 
تحصیلات
علامه از همان اوان کـودکـى، تحت تربیت و تعلیم پـدر دانشمند و در سایه تـوجه خـاص آن بزرگـوار، پرورش پیدا کرد و بـا هـوش سـرشار و استعداد خـدادادى و پشتکار مخصـوص به تحصیل علـوم متـداول عصـر در حـوزه علمـیه اصفهان پرداخت.
با توجه به تـوانایـى ذاتـى در مـدت کوتاهى مراحل مختلف علمـى و تحصیلى را طى کرده و سپـس به گـرد آورى علـم حـدیث و آثار اهل بیت عصمت و طهارت دل بست و تحقیق و پژوهش عمیقانه در آن فـن شریف مبذول داشت و تلاش خود را در ایـن مـورد متمـرکز نمـوده تمام اوقـاتـش را صـرف آن کـرد تـا این‌که منشـأ تحـولـى بزرگ در روزگـار خـود گـردید.
 
تألیف بحارالانوار
علّامه مجلسى با خود چنین اندیشید که باید گهرهاى گران‏بهاى اهل بیت(ع) را که از اطراف و اکناف جمع کرده است، در قالب محرابى زیبا به نام «بحارالانوار» بگنجاند تا نه تنها طلاب، بلکه تمام شیعیان در این محراب به سوى قبله دل‌ها یعنى کلام اهل بیت(ع) به نماز عشق بایستند و بدین وسیله راه را از چاه و درست را از نادرست، تشخیص دهند، تا هر زمان هر مکتبى درباره هر مطلبى کلامى از اهل بیت(ع) خواست، شیعیان با انگشت اشاره محراب زیباى «بحار» را نشانه روند؛ از این رو دست به کارى عظیم زد و شروع به نگارش این دایرة المعارف بزرگ تشیع کرد.
علّامه در مقدمه بحارالانوار چنین می‌نگارد: «در آغاز کار به مطالعه کتاب‌هاى معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتاب‏های دیگرى که در طى اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم. هر جا که نسخه حدیثى بود سراغ گرفتم و به هر قیمتى که ممکن شد، بهره‌بردارى می‌کردم. شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه‌هاى بسیار گرد آورى نمودم؛ در این مهم دینى جماعتى از برادران مذهبى مرا یارى نمودند و به شهرها و قصبه‌ها و بلاد دور سرکشیدند تا به فضل الهى مصادر لازم را به دست آوردند.
بعد از تصحیح و تنقیح کتاب‏ها بر محتوای آنها واقف شدم، نظم و ترتیب کتاب‌ها را نامناسب دیدم و دسته بندى احادیث را در فصل‌ها و ابواب متنوع راه‌گشاى محققان و پژوهشگران نیافتم. از این رو به ترتیب فهرستى همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد.
در سال 1070 هجرى، این فهرست را ناتمام رها کردم و از فهرست بندى سایر کتاب‌ها دست کشیدم که اقبال عمومى را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم… . ترسیدم که در روزگارى بعد از من، باز هم نسخه‌هاى تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتى از ستم غارتگران، زحمات مرا در تهیه نسخه‌ها بر باد دهد؛ لذا راه خود را عوض کردم، از خدا یارى طلبیدم و به کتاب بحارالانوار پرداختم.
 ... در این کتاب پربار، قریب 3000 باب طى 48 کتاب علمى خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است. شما در این کتاب براى اولین بار با نام برخى از کتاب‏‏ها آشنا می‌شوید که سابقه علمى ندارند و طرح آن کاملاً تازه است.
پس اى برادران دینى که ولایت امامان را در دل و ثناى آنان را بر زبان دارید، به سوى این خوان نعمت بشتابید و با اعتراف و یقین کتاب مرا دست به دست ببرید و با اعتماد کامل به آن چنگ بزنید و از آنان نباشید که آن‌چه را در دل ندارند، بر زبان می‌آورند.»
 
دلیل عدم تصحیح روایات
اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد. به همین علت در مقدمه چنین نگاشت: «در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهى مساعدت نماید، شرح کاملى متضمن بر بسیارى از مقاصدى که در مصنفات سایر علما باشد، بر آن «بحارالانوار» بنویسم و براى استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافى پیرامون آن به گردش در آورم!»
علامه مجلسى قدرت تصحیح روایات و احادیث را به خوبى دارا بود؛ همان گونه که این قدرت و ژرف نگرى خود را در "مرآة‌العقول" به نمایش گذارده است.
حضرت امام خمینى(ره) درباره بحارالانوار می‌فرماید: «بحار خزانه همه اخبارى است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست. در آن کتاب‏هایى هست که خود صاحب بحار آن‏ها را درست نمی‌داند و او نخواسته کتاب علمى بنویسد تا کسى اشکال کند که چرا این کتاب‌‏ها را فراهم کردی!».
آلبرت اینشتین(فوت 1955 م) در رساله پایانی عمر خود با عنوان: "دی ارکلرونگ" Die Erkla"rung - von: Albert Einstein – 1954 یعنی:"بیانیه" که در سال 1954 آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می‌دهد و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین می‌داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی(فوت1340ش =1961م) است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران، محرمانه صورت پذیرفته است. اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه مجلسی که از عربی به انگلیسی توسط حمید رضا پهلوی(فوت1371ش) و... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می‌شده، تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده، ولی اکثر دانشمندان نفهمیده‌اند! از آن‌جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم(ص) نقل می‌کند که: هنگام برخاستن از زمین، دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود؛ اما پس از این‌که پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند، مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است... ! اینشتین این حدیث را از گران‌بهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد... . هم‌چنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات می‌کند(علاوه بر قانون سوم نیوتون=عمل و عکس العمل). او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می‌داند:
                                                          E = M.C2 >> M = E :C2
یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد، دوباره عینا به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد. او هم‌چنین در همین رساله، عقیده به "وحدت وجود" را از خرافات‌‏‏های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه "فیزیک کلاسیک" و "فیزیک نسبیتی" به شدت مورد حمله قرار می‌دهد... . به طور خلاصه: او می‌گوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است(حیز وجودی) که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد... . در رابطه با "عقل" نیز با کمال شگفتی، انیشتین نظریه اخباریون شیعه را(که عقل را نسبی می‌دانند و در حریم شرع و دین آن را به کار نمی‌برند) صحیح دانسته و می‌گوید: حق با اخباری‌‏های شماست و هنوز زود است که مردم این را بفهمند... ! در ادامه نیز فرمول ریاضی خاصی برای "عقل نظری بشر" ارائه داده و "نسبیت" آن را اثبات می‌کند... . اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بار‏ها با لفظ "حسابی عزیز" یاد کرده است.
3000000دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسورابراهیم مهدوی(مقیم لندن) با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل "بنز" از یک عتیقه فروش یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌شناسی رایانه‌ای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن -بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری می‏شود.
 
وفات
علامه محمد باقر مجلسـى آن محقق پـر کار و عالـم نامـدار، پـس از عمرى پر برکت که سراسر وقف خدمتگزارى به علـم و دیـن و دانـش و فرهنگ در جهان اسلام گردید، عاقبت در سـن 73 سالگـى و در آخـریـن روز‏هاى ماه مبـارک رمضان سـال 1111 هـ.ق در شهر دانـش پـرور اصفهان، چشـم از جهان فرو بست و به سراى باقـى شتافت؛ هر چند بعضی وفات او را در 27 ماه رمضان سال 1110 می‏نویسند. قبر شریفش در جامع اصفهان کنار پدر بزرگوارش زیارتگاه است.
/979/703/ر