(83) دروغ شاخدار

روزى معاويه به سعد بن وقاص گفت :
چرا در خونخواهى امام مظلوم (عثمان ) به من يارى نكردى ؟ خوب بود در اين مورد به من كمك مى نمودى !
سعد گفت :
مى دانى كه من در كنار تو با على مى جنگيدم . اما از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله شنيدم به على عليه السلام مى فرمود:
تو نسبت به من ، مانند هارون نسبت به موسى هستى .
معاويه گفت :
تو اين سخن را از رسول خدا شنيدى ؟
سعد گفت :
آرى ! اگر نشنيده باشم اين دو گوشم كر شوند.
معاويه گفت :
اكنون عذر تو مقبول است كه ما را يارى نكردى .
سپس گفت :
به خدا سوگند! اگر من هم چنين سخنى را از پيغمبر صلى الله عليه و آله مى شنيدم هرگز با على جنگ نمى كردم !
البته اين ادعاى معاويه به هيچ گونه قابل قبول نيست ، چون معاويه از اين گونه فرمايشات ، از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام بيشتر شنيده بود. با اين همه هنگامى كه على عليه السلام از دنيا رحلت نمود، معاويه او را لعنت مى كرد و به حضرت ناسزا مى گفت . نظر معاويه اين بود كه سلطنت و حكومت او به وسيله لعن و ناسزا گفتن ، به على برقرار مى گردد و هدف او از آن سخنى كه به سعد گفت ، اين بود كه عذر او پذيرفته باشد.(108)

پاورقی

108- ب : ج 44، ص 35.