نوجوان ماه سيما

محمّد بن احمد انصارى مى گويد:

گروهى از مفوضه(1) ومقصّره(2) کامل بن ابراهيم مدنى را برى مناظره نزد امام حسن عسکرى (عليه السلام) فرستادند.

کامل بن ابراهيم مى گويد: پيش خود گفتم: به او مى گويم: تنها کسى وارد بهشت مى شود که اعتقاد مرا داشته باشد!

وقتى خدمت امام حسن عسکرى (عليه السلام) مشرّف شدم، ديدم پيراهن سفيد لطيفى پوشيده است. با خود گفتم: وليّ خدا وحجّت او پيراهن لطيف مى پوشد وبه ما امر مى کند که به فکر برادران دينى خود باشيم، وما را از پوشيدن اين گونه لباس ها نهى مى کند.

امام حسن عسکرى (عليه السلام) تبسّمى فرمود وآستين خود را بالا زد ولباس سياه خشنى را (که زير آن لباس لطيف پوشيده بود) وبا پوست بدنش تماس داشت، نشان داده وفرمود: اين را برى خدا، واين را برى شما پوشيده ام!

من با شرمندگى سلام کردم وکنار درى که پرده ى آن را پوشانده بود، نشستم. ناگاه بادى وزيد وگوشه ى از آن پرده کنار رفت ونوجوان ماه سيمايى را که حدوداً چهار سال داشت، ديدم. فرمود: ى کامل بن ابراهيم!

از اين سخن مو بر تنم راست شد، وبه دلم الهام شد که بگويم: لبيک، آقا جان! بفرماييد.

فرمود: نزد وليّ خدا وحجّت او آمده ى که بگويى: تنها کسى که اعتقاد تو را داشته باشد، به بهشت مى رود؟

گفتم: آرى، قسم به خدا! برى همين آمده ام.

فرمود: به خدا قسم! در اين صورت عدّه کمى بهشتى خواهند بود، زيرا تنها گروهى که (حقيّه) نام دارند، وارد بهشت خواهند شد.

عرض کردم: آقا جان! آن ها چه کسانى هستند؟

فرمود: کسانى که على (عليه السلام) را دوست دارند وبه حق او سوگند مى خورند، امّا حقّ او وفضل او را نمى دانند.

آن گاه لحظه ى ساکت شده وسپس ادامه دادند:

آمده بودى که درباره اعتقاد مفوّضه سؤال کنى، بدان که آن ها دروغ مى گويند. خداوند دل هى ما را ظرف مشيّت خود قرار داده است که اگر او بخواهد ما نيز خواهيم خواست، چنانچه مى فرمايد:

(وَما تَشاءُونَ إِلاّ اَنْ يَشاءَ اللهُ)(3)

(جز آنچه خداوند مى خواهد شما نمى خواهيد).

آن گاه پرده به حالت اوّل بازگشت، ومن هرچه کردم نتوانستم آن را کنار بزنم.

امام حسن عسکرى (عليه السلام) تبسّم نموده وفرمود: ى کامل! چرا نشسته ى، مگر حجّت بعد از من سؤالت را پاسخ نداد؟

من نيز برخاستم وخارج شدم، واز آن پس آن خلف صالح (عليه السلام) را ملاقات نکردم.(4)

پاورقی

(1) گروهى بودند که اعتقاد داشتند خدى متعال، اُمور جهان را به حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) ويا به حضرت على (عليه السلام) ويا به يکى از ائمّه (عليهم السلام) واگذار کرده است.
(2) گروهى بودند که اعتقاد داشتند که حضرت على (عليه السلام) گرچه در ظاهر امام مى باشد ولى در واقع خدى ما است!! وافرادى را که قائل به اُلوهيّت على (عليه السلام) نبودند مقصره مى ناميدند. (تاريخ شيعه وفرقه هى اسلام، ص 184 و185).
(3) سوره تکوير، آيه 29.
(4) غيبت طوسى، ص 246 و247، اثبات ولادته (عليه السلام) ، بحار الانوار، ج 52، ص 50 و51.