مقدمه ناشر

مقدمه ناشر

حوادثى كه پس از رحلت پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، براى جامعه اسلامى رخ داد، آن چنان سهمگين و گسترده بود كه مسلمانان را به حيرت و سر در گمى واداشت . سعى پيامبر آن بود كه علاج واقعه قبل از وقوع كند. ماجراى غدير و سفارش بر پيروى از قرآن و عترت از همين نگرانى نشاءت مى گرفت .
در اين ميان ، شيعه طبق وصيت و سفارش پيامبر، گام برداشت ، راه امامت را برگزيد، گوش جان به احاديث معصومين عليهم السلام سپرد و تفسير قرآن را از مفسران آن ، سلسله جليله امامت برگرفت . در اين عرصه ، اما خسته دل و تنها، گرمى دستى را بر سر انتظار مى كشيد تا آن كه علماى شيعه با تلاشى كه پى گير سخنان معصوم عليه السلام را گرد آوردند و اين چنين ، (( كتب اربعه )) پديد آمد. اين ، اما همه ماجرا نبود و لازم بود بزرگ مردى كوله بار بر دوش و پاى در ركاب ، قدم گذارد و خزانه اى ذخار و گنجينه اى پر بار از كلام معصوم به دست دهد تا از تطاول ايامش نگه دارد. اين بزرگ مرد، همان علامه مجلسى رحمة اللّه عليه فرزند مولى محمد تقى مجلسى است كه عمر خود را سخاوت مندانه در سودايى مبارك و آسمانى نهاد و براى وظيفه خوران خوان معنويت ، مجلسى را به گلپاره هاى نور آراست ، باغستان رو به خشكى نهاده شيعه را طراوتى بخشيد و پرندگان دور مانده از سوسن و سنبل و ياسمن را به آن جا پر داد. وى با ذهنى وقاد و حافظه اى سرشار گام به اين ميدان نهاد و براى پاسدارى و گردآورى آن چه از معصوم رسيده است ، همت گماشت و بى وقفه دست به تاءليف آثار و تربيت شاگردان نامور زد. هر گوشه اى كه از كتابى يا كتاب خانه اى سراغى مى يافت از آن نمى گذشت تا بتواند بحارالانوار را دريايى كند از روشنى . از طرفى ، آن چه وجهه همت ساخت اين بود كه آثارى نيز بيافريند تا همه گروه فارسى زبانان يا غالب آنان از معارف اهل بيت دور نمانند؛ از اين رو، تاءليفات فارسى اش تجلى نمود و سخنان معصوم اين چنين در دست عامه فارسى زبان شيعه قرار گرفت .
آن چه پيش رو داريد گزيده يكى از آثار فارسى علامه است كه با همت و زمينه سازى جناب آقاى مهدى مهريزى و كوشش جناب آقاى محمد على اسفند يارى رياحى فراهم شده است . ناشر با ارج نهادن بر اين همت و تلاش ، بر خود لازم مى داند آن را سپاس ‍ گزارد.
باشد كه بتوانيم آن سرچشمه هاى پاك را بهتر بشناسيم و بهره كافى از آنها ببريم .
گر خطا گفتيم ، اصلاحش تو كن !
علامه محمد باقر مجلسى در سال 1037 قمرى در اصفهان زاده شد. پدرش ، مولى محمد تقى ، معروف به مجلسى اول ، از فقيهان و محدثان نامبردار بود و نسبش به حافظ ابو نعيم اصفهانى ، از حافظان و بزرگان حديث مى رسيد.
علامه مجلسى در خانواده اى كه همه اهل قبله و قلم بودند، باليد و پس از درك محضر عالمان بزرگ ، در فقه و حديث سرآمد عصر خويش شد و صدها شاگرد تربيت نمود. وى ضمن اشتغال به مباحث علمى ، عهده دار مسؤ وليت هاى اجتماعى نيز بود و امور مردم را حل فصل مى كرد. نماز جمعه و جماعت را با شكوه خاصى اقامه مى كرد و در مساجد و مجالس وعظ، مردم را به دين رهنمون مى شد.
علامه مجلسى از عالمان بسيار نويس در جهان اسلام است و مجموع آثارش به حدود دويست جلد مى رسد كه موضوع اغلب آنها حديث است . در اين عرصه كسى از از وى سبقت نجسته است و او همچنان بزرگ ترين حديث كه او شيعه قلمداد مى شود.
بحارالانوار، در 110 جلد، مرآة العقول ، در 25 جلد و ملاذالاخيار، در 16 جلد، از مهم ترين آثار او و همگى به زبان عربى است . جالب اين كه تاريخ ولادت وى به حساب ابجد معادل است با (( جامع كتاب بحار الانوار )) .
علامه مجلسى از معدود عالمانى است كه تنها براى دانشمندان كتاب ننوشت ، بلكه عموم مردم را نيز مخاطب و مطمح نظر قرار داد و بر خلاف بسيارى از همگان خويش ، به زبان فارسى نوشت تا به گفته خودش : (( جميع طوائف الانام ، سيما جمعى كه از فهم لغت عربى عاجزند از آن بهره مند گردند. ))
از ميان آثار فارسى مجلسى ، پنج كتاب از همه مهم تر است : حق اليقين ، در اعتقادات ، عين الحياة ، در اخلاق ، حلية المتقين ، در آداب و احكام ، حياة القلوب ، در تاريخ پيامبران ، و جلاء العيون ، در تاريخ امامان .
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به مناسبت همايش بزرگداشت علامه مجلسى ، بر آن شد مهم ترين آثار فارسى اين عالم ربانى را كه نامشان آمد به صورت چكيده منتشر كند؛ باشد كه هم پيراسته تر شود و هم عده بيش ترى مجال مطالعه آن را بيابند. درستى اين تصميم با مراجعه به آثار علامه نيز تاءييد شد؛ آن جا كه در مقدمه حياة القلوب مرقوم داشته است :
(( در اين زمان همت اكثر ناس از تحصيل كتب مطوله ، هر چند كثير الفايده باشد، قاصر است . ))
اثر حاضر چكيده اى است از كتاب عين الحياة بى آن كه كلمه اى به متن افزوده و يا تصرفى در آن شده باشد. همراه اين اثر، چهار كتاب ديگر منتشر شده است و بدين ترتيب پنج چكيده از مهم ترين آثار فارسى علامه مجلسى به خوانندگان تقديم مى شود.
بسم اللّه الرحمن الرحيم
مستمد فيوض ازلى ، محمد باقر بن محمد تقى عفى اللّه عن جرائمهما به موقف عرض برادران ايمانى و دوستان روحانى مى رساند: اين بى بضاعت را به خاطر فاتر رسيد كه وصيتى كه حضرت سيد المرسلين صلى اللّه عليه و آله برگزيده اصحاب ، و زبده اتباع خود، ابوذر غفارى رضوان اللّه عليه را فرموده اند، ترجمه نمايم ، و مقيد بر نيكى عبارات و حسن استعارات نگرديده ، به عبارات قريبه به فهم ، مضامين آن را ادا كنم ، و آن چه محتاج به تفسير و تبيين باشد و اشكال آن منحصر در عدم فهم لغت نباشد بر وجه ايجاز متوجه حل آن بشوم ، تا كافه مؤمنان و عامه شيعيان را از اين مائده سبحانى ، و عايده ربانى بهره فاضل و نصيب كامل بوده باشد.
چون از فضل شامل سبحانى اميد دارم كه موجب حيات قلوب و ارواح مرده دلان سراى غرور گردد. آن را به عين الحياة مسمى گردانيدم .
ابوالاسود ديلمى روايت مى كند كه وارد ربذه شدم در هنگامى كه ابوذر عليه الرحمة در آن جا متوطن بود، به خدمت ابوذر رفتم ، مرا خبر داد كه در اول روزى داخل مسجد مدينه شدم ، در مسجد كسى نديدم جز حضرت رسالت پناه صلى اللّه عليه و آله . و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در پهلوى وى نشسته . خلوت مسجد و تنهايى آن حضرت غنيمت شمرده ، گفتم : يا رسول اللّه ! پدر و مادرم فداى تو باد، وصيت كن مرا و موعظه بگو به وصيتى كه خدا مرا به آن وصيت نفع دهد، يعنى به توفيق الهى به آن عمل نمايم . حضرت رسالت فرمود: بلى تو را وصيت مى كنم ، و چه بسيار گرامى و پسنديده اى تو نزد ما اى ابوذر! تو از ما اهل بيتى ، و به درستى كه تو را وصيت مى كنم به وصيتى عظيم ، پس حفظ كن آن را، و عمل كن به آن به درستى كه جامع جميع مسالك خيرات و طرق نجات است ، و اگر به خاطر دارى و عمل نمايى به آن تو را بهره اى عظيم از رحمت الهى خواهد بود:
يا اءباذر اعبد اللّه كاءنك تراه ، فان كنت لا تراه فانه يراك ؛ اى ابوذر خداى را چنان عبادت كن كه گويا او را مى بينى ، پس اگر او را نبينى او تو را مى بيند.