جلوه گاهى از تربيت فاطمه عليهاالسلام

فضه كنيز فاطمه زهرا عليهاالسلام بود و در محضر آن بانوى گرامى پرورش ‍ يافت ، مدتها مطالب خود را با آياتى قرآنى ادا مى نمود.
ابوالقاسم قشيرى از شخصى نقل مى كند:
از كاروانى كه عازم مكه بود، فاصله داشتم ، بانويى را در بيابان ديدم متحير و نگران است . به نزد او رفتم هر چه از او پرسيدم با آيه اى از قرآن جوابم را داد.
پرسيدم : تو كيستى ؟
گفت : وقل سلام فسوف تعلمون (اول سلام بگو آنگاه بپرس .)
بر او سلام كردم و گفتم :
در اينجا چه مى كنى ؟
گفت : و من يهدى الله فماله من مضل (فهميدم راه را گم كرده است .)
پرسيدم : از جن هستى يا از انس ؟
جواب داد: يا بنى آدم خذوا زينتكم (يعنى از آدميان هستم .)
گفتم : از كجا مى آيى ؟
پاسخ داد: ينادون من مكان بعيد (فهميدم كه از راه دور مى آيد.)
گفتم : كجا مى روى ؟
گفت : لله على الناس حج البيت (دانستم قصد مكه را دارد.)
گفتم : چند روز است از كاروان جدا شده اى ؟
گفت : و لقد خلقنا السموات فى ستته ايام (فهميدم كه شش روز است .)
گفتم : آيا به غذا ميل دارى ؟
گفت : و ما جعلنا جسدا لا ياكلون الطعام (دانستم كه ميل به غذا دارد به او غذا دادم .)
گفتم : عجله كن و تند بيا.
گفت : لا يكلف الله نفسا لا وسعها (فهميدم خسته است .)
گفتم : حالا كه نمى توانى راه بروى بيا با من سوار شتر شو!
گفت : لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا (يعنى سوار شدن مرد و زن نامحرم بر يك مركب موجب فساد است . به ناچار من پياده شدم و او را سوار كردم .)
گفت : سبحان الله الذى سخر لنا هذا (در مقابل اين نعمت ، خدا را شكر نمود.)
چون به كاروان رسيديم ، گفتم :
آيا كسى از بستگان شما در كاروان هست ؟
گفت : يا داود انا جعلناك خليفة و ما محمد الا رسول الله . يا يحيى خذ الكتاب . يا موسى انى انا الله (فهميدم چهار نفر از كسان وى در كاروان هستند و اسمهايشان داود، موسى ، يحيى و محمد مى باشد. آنها را صدا كردم ، در اين وقت چهار نفر با شتاب به سوى وى دويدند.)
پرسيدم : اينها با تو چه نسبتى دارند؟
در جواب گفت : المال و البنون زينة الحيواة الدنيا (دانستم كه چهار نفر فرزندان وى هستند.)
هنگامى كه آنان نزد مادرشان رسيدند، گفت :
يا ابتى استاجره خير من استاجرت لقوى امين (متوجه شدم كه به پسرانش مى گويد، به من مزدى بدهند آنان نيز مقدارى پول به من دادند.)
سپس گفت : والله يضاعف لم يشاء (فهميدم مى گويد مزدم را زيادتر بدهند، از اين رو مزدم را اضافه كردند.)
از آنان پرسيدم : اين زن كيست ؟
پاسخ دادند: اين زن مادر ما فضه ، كنيز حضرت فاطمه زهراست كه مدت بيست سال است به جز قرآن سخن نمى گويد.(29)

پاورقی

29-  بحار: ج 43، ص 87. آيات به ترتيب : زخرف 89، زمر 38، اعراف 29، فصلت 44، آل عمران 91 ق 37، انبيا 22، زخرف 12، ص 25، آل عمران 128، مريم 13، طه 11 و 13، كهف 44، قصص 26، بقره 263، حجر 43 و 44.
در گذشته اين داستان براى بعضى باور كردنى نبود ولى ظهور دكتر محمد حسين طباطبايى مساءله را حل كرد و امروز بسيارى از مردم از نزديك و يا در رسانه ها اين نابغه كوچك قرن را كه اكنون تقريبا نه بهار از عمر پر بركتش مى گذرد، ديده و از حالات وى كم و بيش آگاهند.